#نکته_نویسندگی🗒
یادتان باشد که میتوانید جنبههایی از الگوی اصلی و واقعی شخصیتتان را در داستان با ویژگیهای اخلاق و رفتار خودتان ترکیب کنید.
#شخصیت_پردازی
❄️||@Radioensha
یادتان باشد که میتوانید جنبههایی از الگوی اصلی و واقعی شخصیتتان را در داستان با ویژگیهای اخلاق و رفتار خودتان ترکیب کنید.
#شخصیت_پردازی
❄️||@Radioensha
4_5965236689654778885.mp4
27.2 MB
🪁🖇•• #ویدیو:
- چگونه دیالوگ به شخصیت پردازی در فیلمنامه کمک میکنه؟
- فریدون فرهودی🌱
- #فیلمنامه_نویسی
🎙||@Radioensha
- چگونه دیالوگ به شخصیت پردازی در فیلمنامه کمک میکنه؟
- فریدون فرهودی🌱
- #فیلمنامه_نویسی
🎙||@Radioensha
#شعر_طوری💛
پرواز من به بال و پر توست، زینها
مشکن مرا گه میشکنی بال خویش را
#صائب_تبریزی
❄️||@Radioensha
پرواز من به بال و پر توست، زینها
مشکن مرا گه میشکنی بال خویش را
#صائب_تبریزی
❄️||@Radioensha
Forwarded from آنها (Maral Doosti)
پرسیدید:
«بزار» چرا غلطه؟
ما در زبان معیار دو فعل نزدیک به هم داریم. «گزاردن» و «گذاشتن».
توی عامیانه از «فعل» گزاردن استفاده نمیکنیم. و مد نظرمون گذاشتنه. مثلا این «متنو بذار» که منظورمون اینه که: این متن رو منتشر کن. در نتیجه «بذار» برابر عامیانه «بگذار» استفاده میشه.
حالا بزار یعنی چی: یعنی زار بزن. گریه کن.
#مارال_دوستی
@anhaaparat
«بزار» چرا غلطه؟
ما در زبان معیار دو فعل نزدیک به هم داریم. «گزاردن» و «گذاشتن».
توی عامیانه از «فعل» گزاردن استفاده نمیکنیم. و مد نظرمون گذاشتنه. مثلا این «متنو بذار» که منظورمون اینه که: این متن رو منتشر کن. در نتیجه «بذار» برابر عامیانه «بگذار» استفاده میشه.
حالا بزار یعنی چی: یعنی زار بزن. گریه کن.
#مارال_دوستی
@anhaaparat
#شعر_طوری💛
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویشتر
هیچ نریزد به جز از نام تو
بر رگِ من گر بزنی نیشتر.
#قیصر_امین_پور
❄️||@Radioensha
#شعر_طوری💛
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویشتر
هیچ نریزد به جز از نام تو
بر رگِ من گر بزنی نیشتر.
#قیصر_امین_پور
❄️||@Radioensha
Forwarded from آنها (Maral Doosti)
«شیلنگ» واژه محاورهای «شلنگ» نیست. نام درست لولهای که برای انتقال آب و مواد دیگر استفاده میشود همان «شیلنگ» است.
#کشف_کلمه #مارال_دوستی
@anhaaparat
#کشف_کلمه #مارال_دوستی
@anhaaparat
#نکته_نویسندگی🗒
خواننده موقع خواندن صحنهای که نویسنده در آن از گفتوگوها به مدت طولانی استفاده کرده کم کم احساس میکند غیر واقعی است. به علاوه صحنهای هم که پر از حادثه است غیرواقعی به نظر میرسد. برای اینکه ممکن نیست شخصیتها کاری انجام دهند و ضمن آن گفتوگویی نکنند. صحنهای هم که پر از روایت است خستهکننده است. درست مثل وقتی است که کسی دربارهی موضوعی پرحرفی میکند. حتی اگر موضوع توصیفهای او جالب هم باشد، روایتهای زیاد باعث میشود خواننده به خواب برود.
پس بهتر است این عناصر با هم ترکیب شوند.
یادگیری اینکه چه وقت نباید این عناصر را با هم ترکیب کرد به اندازهی اینکه چه وقت باید آنها را با هم ترکیب کرد اهمیت دارد. برای استفادهی درست از این عناصر باید وزن و ضرباهنگ داستانتان را پیدا کنید.
❄️||@Radioensha
خواننده موقع خواندن صحنهای که نویسنده در آن از گفتوگوها به مدت طولانی استفاده کرده کم کم احساس میکند غیر واقعی است. به علاوه صحنهای هم که پر از حادثه است غیرواقعی به نظر میرسد. برای اینکه ممکن نیست شخصیتها کاری انجام دهند و ضمن آن گفتوگویی نکنند. صحنهای هم که پر از روایت است خستهکننده است. درست مثل وقتی است که کسی دربارهی موضوعی پرحرفی میکند. حتی اگر موضوع توصیفهای او جالب هم باشد، روایتهای زیاد باعث میشود خواننده به خواب برود.
پس بهتر است این عناصر با هم ترکیب شوند.
یادگیری اینکه چه وقت نباید این عناصر را با هم ترکیب کرد به اندازهی اینکه چه وقت باید آنها را با هم ترکیب کرد اهمیت دارد. برای استفادهی درست از این عناصر باید وزن و ضرباهنگ داستانتان را پیدا کنید.
❄️||@Radioensha
👀✨رایجترین غلطهای املایی
املای سمتِراست غلط و املای سمتِچپ درست است.
۱. آنفلوآنزا ← آنفولانزا
۲. ابولفضل ← ابوالفضل
۳. ارازل و اوباش ← اراذل و اوباش
۴. اصراف ← اسراف
۵. اصطحکاک ← اصطکاک
۶. اطاق ← اتاق
۷. اطراق ← اتراق
۸. الحمدالله ← الحمدلله
۹. الزاماً ← لزوماً
۱۰. الویت ← اولویت
۱۱. انشاالله ← انشاءالله
۱۲. انظباط ← انضباط
۱۳. باطری ← باتری
۱۴. بلاخره ← بالاخره
۱۵. بلیط ← بلیت
۱۶. بهشخصه ← بشخصه
۱۷. بیاندازد ← بیندازد
۱۸. بیمهابا ← بیمحابا
۱۹. بیوفتد ← بیفتد
۲۰. پاچهخواری ← پاچهخاری
۲۱. پلمپ ← پلمب
۲۲. پیشخوان ← پیشخان
۲۳. تحتالفظی ← تحتاللفظی
۲۴. تزئین ← تزیین
۲۵. توفان ← طوفان
۲۶. جداناپذیر ← جداییناپذیر
۲۷. چرخ و فلک ← چرخِفلک
۲۸. حدالامکان ← حتیالامکان
۲۹. خوار و بار ← خواربار
۳۰. درد و دل ← دردِدل
۳۱. دوبی ← دبی
۳۲. ذغال ← زغال
۳۳. راجبه ← راجع به
۳۴. رزالت ← رذالت
۳۵. رزل ← رذل
۳۶. رزیلانه ← رذیلانه
۳۷. زیباشناسی ← زیباییشناسی
۳۸. سانتریفیوژ ← سانتریفوژ
۳۹. سایبان ← سایهبان
۴۰. سپاسگذار ← سپاسگزار
۴۱. سئوال ← سؤال
۴۲. ضربالعجل ← ضربالاجل
۴۳. طپش ← تپش
۴۴. طپیدن ← تپیدن
۴۵. علاقمند ← علاقهمند
۴۶. غلطیدن ← غلتیدن
۴۷. فارق از ← فارغ از
۴۸. فنآوری ← فناوری
۴۹. قاعل ← قائل
۵۰. قوائد ← قواعد
۵۱. لشگر ← لشکر
۵۲. مابهازا ← مابازا
۵۳. ماکارانی ← ماکارونی
۵۴. مبداء ← مبدأ
۵۵. متالوژی ← متالورژی
۵۶. متنابهی ← معتنابهی
۵۷. مذبور ← مزبور
۵۸. مرحم ← مرهم
۵۹. مشمولذمه ← مشغولذِمه
۶۰. مصلیِ تهران ← مصلای تهران
۶۱. ملات ← ملاط
۶۲. ملقمه ← ملغمه
۶۳. منشاء ← منشأ
۶۴. مُنقّص ← مُنغّص
۶۵. نیاندازد ← نیندازد
۶۶. نیوفتد ← نیفتد
۶۷. وحله ← وهله
۶۸. ویالون ← ویولن
۶۹. یا ابوالفضل ← یا اباالفضل
۷۰. یهو ← یههو (یکهو)
-منبع: گزینگویهها
❄️||@Radioensha
املای سمتِراست غلط و املای سمتِچپ درست است.
۱. آنفلوآنزا ← آنفولانزا
۲. ابولفضل ← ابوالفضل
۳. ارازل و اوباش ← اراذل و اوباش
۴. اصراف ← اسراف
۵. اصطحکاک ← اصطکاک
۶. اطاق ← اتاق
۷. اطراق ← اتراق
۸. الحمدالله ← الحمدلله
۹. الزاماً ← لزوماً
۱۰. الویت ← اولویت
۱۱. انشاالله ← انشاءالله
۱۲. انظباط ← انضباط
۱۳. باطری ← باتری
۱۴. بلاخره ← بالاخره
۱۵. بلیط ← بلیت
۱۶. بهشخصه ← بشخصه
۱۷. بیاندازد ← بیندازد
۱۸. بیمهابا ← بیمحابا
۱۹. بیوفتد ← بیفتد
۲۰. پاچهخواری ← پاچهخاری
۲۱. پلمپ ← پلمب
۲۲. پیشخوان ← پیشخان
۲۳. تحتالفظی ← تحتاللفظی
۲۴. تزئین ← تزیین
۲۵. توفان ← طوفان
۲۶. جداناپذیر ← جداییناپذیر
۲۷. چرخ و فلک ← چرخِفلک
۲۸. حدالامکان ← حتیالامکان
۲۹. خوار و بار ← خواربار
۳۰. درد و دل ← دردِدل
۳۱. دوبی ← دبی
۳۲. ذغال ← زغال
۳۳. راجبه ← راجع به
۳۴. رزالت ← رذالت
۳۵. رزل ← رذل
۳۶. رزیلانه ← رذیلانه
۳۷. زیباشناسی ← زیباییشناسی
۳۸. سانتریفیوژ ← سانتریفوژ
۳۹. سایبان ← سایهبان
۴۰. سپاسگذار ← سپاسگزار
۴۱. سئوال ← سؤال
۴۲. ضربالعجل ← ضربالاجل
۴۳. طپش ← تپش
۴۴. طپیدن ← تپیدن
۴۵. علاقمند ← علاقهمند
۴۶. غلطیدن ← غلتیدن
۴۷. فارق از ← فارغ از
۴۸. فنآوری ← فناوری
۴۹. قاعل ← قائل
۵۰. قوائد ← قواعد
۵۱. لشگر ← لشکر
۵۲. مابهازا ← مابازا
۵۳. ماکارانی ← ماکارونی
۵۴. مبداء ← مبدأ
۵۵. متالوژی ← متالورژی
۵۶. متنابهی ← معتنابهی
۵۷. مذبور ← مزبور
۵۸. مرحم ← مرهم
۵۹. مشمولذمه ← مشغولذِمه
۶۰. مصلیِ تهران ← مصلای تهران
۶۱. ملات ← ملاط
۶۲. ملقمه ← ملغمه
۶۳. منشاء ← منشأ
۶۴. مُنقّص ← مُنغّص
۶۵. نیاندازد ← نیندازد
۶۶. نیوفتد ← نیفتد
۶۷. وحله ← وهله
۶۸. ویالون ← ویولن
۶۹. یا ابوالفضل ← یا اباالفضل
۷۰. یهو ← یههو (یکهو)
-منبع: گزینگویهها
❄️||@Radioensha
Forwarded from آنها (Maral Doosti)
🌿در مورد کلمه زن هفتههای گذشته نظر سنجی گذاشتم. شاید باورتون نشه اما گاهی کلمات دست ما رو میگیرند و صفحه به صفحه، دوره به دوره جابهجا میکنند. واژه «زن» هم از این دست بود.
📌واژه زن در زبان پهلوی که زبان اشکانیان و ساسانیان بوده، «کَن» بوده که از « کئینی» زبان اوستایی (سانسکریت) میاد. کن صاحب دو معناست: دارنده خانه و یا «دوست داشتن».
📌کن با پسوند ت بگونه «کنت» آمد که در زبان پهلوی معنای شهر میده، با دگرگونی «ت» به «د» که از معاملههای آوایی و بسیار رایجه «کَنت» به «کند» تبدیل شد که «کندو» خانه زنبور از همین تبدیل ساخته شد.
📌کن بعدها به « گِن» تبدیل شد و همین معنی، نظر محققان رو به خودش اختصاص داده و برخی ریشه اصلی زن یا زنانیدن رو «گن» میدونن.( در فرصتی مناسب در موردش حرف میزنیم).
.
زَنانیدَن(zánān-īdán) از مصدرهای زبانِ فارسیه.
بن اکنونش: زَنان
و
بن گذشتهاش: زَنانید
به معنی ۱- دوباره حیات دادن و زندگانی تازه بخشیدن
۲-صَفیر زدن ۳- فریاد کشیدن
⁉️سؤال اینجاست که «زن» رو از «زنانیدن» استخراج کردن یا زنانید رو از زن که بعد از دو هفته مطالعه و تحقیق هنوز هم نمیشه نظریهای داد. نه تنها نمیشه نظریهای داشت بلکه با گسترش تحقیق واژه «زنینه» هم به این حدس و ابهام اضافه شد. در نتیجه میشه به حضور این واژه در دورههای مختلف اشارهای کرد.
زن: مادینه انسان، مقابل مرد (دهخدا)
ژن: حیات بخش، مقابل مرد( زبان پهلوی و احتمالا صورت دیگر «کن»)
در دارابنامه طرطوسی که به سده ششم هجری یعنی دوره اول (قبل از مغول) برمیگرده واژه زنینه دیده شده. به سند:
«خون پادشاهان ریختن شوم باشد خاصه خون زنینه»
البته در این کتاب «مردینه» هم دیده میشه.
پیش از این ناصر خسرو نیز به «زنینه» اشاره کرده:
که از دستش نخواهد رست یک تن
اگر مردینه باشد یا زنینه
🖇️احتمال کاملتر این است کن یا همان گن ریشه اصلی زن یا زنانیدن به معنی حیات دادن باشه.
#کشف #مارال_دوستی
#کلمه
#زن
این پژوهش ثبت شده و مربوط به شش سال قبل است.
@anhaaparat
📌واژه زن در زبان پهلوی که زبان اشکانیان و ساسانیان بوده، «کَن» بوده که از « کئینی» زبان اوستایی (سانسکریت) میاد. کن صاحب دو معناست: دارنده خانه و یا «دوست داشتن».
📌کن با پسوند ت بگونه «کنت» آمد که در زبان پهلوی معنای شهر میده، با دگرگونی «ت» به «د» که از معاملههای آوایی و بسیار رایجه «کَنت» به «کند» تبدیل شد که «کندو» خانه زنبور از همین تبدیل ساخته شد.
📌کن بعدها به « گِن» تبدیل شد و همین معنی، نظر محققان رو به خودش اختصاص داده و برخی ریشه اصلی زن یا زنانیدن رو «گن» میدونن.( در فرصتی مناسب در موردش حرف میزنیم).
.
زَنانیدَن(zánān-īdán) از مصدرهای زبانِ فارسیه.
بن اکنونش: زَنان
و
بن گذشتهاش: زَنانید
به معنی ۱- دوباره حیات دادن و زندگانی تازه بخشیدن
۲-صَفیر زدن ۳- فریاد کشیدن
⁉️سؤال اینجاست که «زن» رو از «زنانیدن» استخراج کردن یا زنانید رو از زن که بعد از دو هفته مطالعه و تحقیق هنوز هم نمیشه نظریهای داد. نه تنها نمیشه نظریهای داشت بلکه با گسترش تحقیق واژه «زنینه» هم به این حدس و ابهام اضافه شد. در نتیجه میشه به حضور این واژه در دورههای مختلف اشارهای کرد.
زن: مادینه انسان، مقابل مرد (دهخدا)
ژن: حیات بخش، مقابل مرد( زبان پهلوی و احتمالا صورت دیگر «کن»)
در دارابنامه طرطوسی که به سده ششم هجری یعنی دوره اول (قبل از مغول) برمیگرده واژه زنینه دیده شده. به سند:
«خون پادشاهان ریختن شوم باشد خاصه خون زنینه»
البته در این کتاب «مردینه» هم دیده میشه.
پیش از این ناصر خسرو نیز به «زنینه» اشاره کرده:
که از دستش نخواهد رست یک تن
اگر مردینه باشد یا زنینه
🖇️احتمال کاملتر این است کن یا همان گن ریشه اصلی زن یا زنانیدن به معنی حیات دادن باشه.
#کشف #مارال_دوستی
#کلمه
#زن
این پژوهش ثبت شده و مربوط به شش سال قبل است.
@anhaaparat
•• #دیالوگ ••
شادی: چطوری این کار رو کردی- خوشحالش کردی؟-
غم: اون غمگین بود، پس من به حرفاش گوش دادم
🎥Inside Out
❄️||@Radioensha
شادی: چطوری این کار رو کردی- خوشحالش کردی؟-
غم: اون غمگین بود، پس من به حرفاش گوش دادم
🎥Inside Out
❄️||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
«رمان روزی که زندگی کردن آموختم» روایت چند داستان موازی و پرکشش است که به مفاهیم هستی و زندگی اشاره میکند. جاناتان، شخصیت اصلی این رمان فردی موفق و پرمشغله است که در هیاهوی زندگی روزمره غرق شده است. اما داستان اصلی از جایی آغاز میگردد که یک کولی دورهگرد خبر مرگ جاناتان را پیشگویی میکند. اگرچه او به طالعبینی اعتقادی ندارد اما تلنگر غیرمنتظرهی مرگ، ذوق و شوق زندگی را از او میگیرد و زندگی او را برای همیشه متحول میکند. او برای هضم اتفاقاتی که برایش افتاده است به خاله مارجی پناه میبرد و در مورد احساسات و افکار خود با او صحبت میکند. لوران گونل به شکلی ظریف، سفر و تحول درونی جاناتان را به تصویر میکشد. او اندیشهها و بینشهای فلسفی خود دربارهی هستی انسان، امید و مفهوم زندگی را از جانب جاناتان بیان میکند. کتاب «روزی که زندگی کردن آموختم» مانند دیگر آثار لوران گونل درونمایهای فلسفی دارد و ردپای علاقهی او به علم روانشناسی در این اثر به خوبی دیده میشود.
#روزی_که_زندگی_کردن_آموختم
#لوران_گونل
❄️📻||@Radioensha
«رمان روزی که زندگی کردن آموختم» روایت چند داستان موازی و پرکشش است که به مفاهیم هستی و زندگی اشاره میکند. جاناتان، شخصیت اصلی این رمان فردی موفق و پرمشغله است که در هیاهوی زندگی روزمره غرق شده است. اما داستان اصلی از جایی آغاز میگردد که یک کولی دورهگرد خبر مرگ جاناتان را پیشگویی میکند. اگرچه او به طالعبینی اعتقادی ندارد اما تلنگر غیرمنتظرهی مرگ، ذوق و شوق زندگی را از او میگیرد و زندگی او را برای همیشه متحول میکند. او برای هضم اتفاقاتی که برایش افتاده است به خاله مارجی پناه میبرد و در مورد احساسات و افکار خود با او صحبت میکند. لوران گونل به شکلی ظریف، سفر و تحول درونی جاناتان را به تصویر میکشد. او اندیشهها و بینشهای فلسفی خود دربارهی هستی انسان، امید و مفهوم زندگی را از جانب جاناتان بیان میکند. کتاب «روزی که زندگی کردن آموختم» مانند دیگر آثار لوران گونل درونمایهای فلسفی دارد و ردپای علاقهی او به علم روانشناسی در این اثر به خوبی دیده میشود.
#روزی_که_زندگی_کردن_آموختم
#لوران_گونل
❄️📻||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
خود را عوض کردن تنها راه است به سوی دنیایی بهتر. دنیایی که زندگی در آن لذتبخش است. این فکر حلقهوار در ذهن جاناتان دور میزد. آشفته و بی قرار در تخت. هرچه میکرد خوابش نمیبرد. خجالتی که در حضور مرد بومی برایش پیش آمده بود. بهعلاوه احساس تقصیری که اینک با یقین به وجودش پی برده بود.
#روزی_که_زندگی_کردن_آموختم
#لوران_گونل
❄️📻||@Radioensha
خود را عوض کردن تنها راه است به سوی دنیایی بهتر. دنیایی که زندگی در آن لذتبخش است. این فکر حلقهوار در ذهن جاناتان دور میزد. آشفته و بی قرار در تخت. هرچه میکرد خوابش نمیبرد. خجالتی که در حضور مرد بومی برایش پیش آمده بود. بهعلاوه احساس تقصیری که اینک با یقین به وجودش پی برده بود.
#روزی_که_زندگی_کردن_آموختم
#لوران_گونل
❄️📻||@Radioensha
#نکته_نویسندگی🗒
پاراگرافهایی که در آنها نویسنده حادثه را قطع میکند تا افکار شخصیتها را بیان کند؛ چنین پاراگرافهایی یا باید جذاب باشند یا کوتاه.
❄️||@Radioensha
پاراگرافهایی که در آنها نویسنده حادثه را قطع میکند تا افکار شخصیتها را بیان کند؛ چنین پاراگرافهایی یا باید جذاب باشند یا کوتاه.
❄️||@Radioensha