انتساب:
پیوستگی چیزی با چیز دیگر. نسبت. خویشی.
انتصاب:
بهکار گماردن. برپا شدن. بهکاری قیام کردن.
#کلمه✨
-آنها
❄️||@Radioensha
پیوستگی چیزی با چیز دیگر. نسبت. خویشی.
انتصاب:
بهکار گماردن. برپا شدن. بهکاری قیام کردن.
#کلمه✨
-آنها
❄️||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
آدمهای زندهی زندگی واقعی انبوهی از تضادها، تجربههای پردازشنشده، انگیزههای مغشوش، و احساسات جورواجور دارند. انسان در عرض پنج دقیقه میتواند خاطرات، تمایلات ناگهانی ( که بعضی از آنها جلوه مییابند و بعضیها پنهان میمانند )، عواطف، عذاب وجدان، ناامنیها، آرزوها و امیال، ناکامیها، و خشمهای دیرینهی فراوانی را حس کند- اگر چه تنها کاری که میکند این باشد که کنار اجاق بایستد و مراقب پختن گوشت باشد. اگر بتوانید تمامی اینها را وارد رمانتان بکنید، کتابتان دقیقا مانند زندگی واقعی میشود.
#شخصیت_پردازی
❄️||@Radioensha
آدمهای زندهی زندگی واقعی انبوهی از تضادها، تجربههای پردازشنشده، انگیزههای مغشوش، و احساسات جورواجور دارند. انسان در عرض پنج دقیقه میتواند خاطرات، تمایلات ناگهانی ( که بعضی از آنها جلوه مییابند و بعضیها پنهان میمانند )، عواطف، عذاب وجدان، ناامنیها، آرزوها و امیال، ناکامیها، و خشمهای دیرینهی فراوانی را حس کند- اگر چه تنها کاری که میکند این باشد که کنار اجاق بایستد و مراقب پختن گوشت باشد. اگر بتوانید تمامی اینها را وارد رمانتان بکنید، کتابتان دقیقا مانند زندگی واقعی میشود.
#شخصیت_پردازی
❄️||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
داستان در آمستردام و در سال ۱۹۴۳میگذرد هانکه روزهایش را با تهیه و تحول کالا های بازار سیاه به مشتری هایش میگذراند و شب ها نیز مجبور است ماهیت اصلی کارش را از پدر و مادرش مخفی سازد .نامزد هانکه با یورش آلمان ها در جنگ کشته شده و او هر لحظه را با غم و سوگ نامزدش سپری می کند و هانکه دوست دارد که کار غیر قانونی اش را نوعی شورش و سرکشی کوچک قلمداد کند.در روزی عادی یکی از مشتریان هانکه،خانم جانسن از او درخواست کمک می کند.زمانی که هانکه درخواست خانم جانسن را می شنود.بسیار شوکه و شگفت زده میشود.خانم جانسن میخواهد نوجوان یهودی را پیدا کند که در خانه اش مخفی شده است .هانکه در ابتدا تمایلی به درگیر شدن در چنین ماجرای خاطرناکی ندارد.اما در نهایت وارد گستره ای وسیع از اسرار و ماجراجویی ها میشود.که او را به قلب مقاومت علیه نازی می کشاند .چشمانش را روی بی رحمی و ستم های جنگ باز کرده و او را وادار می کند که هر طور شده کاری بکند.
#دختری_با_کت_آبی
#مونیکا_هسی
❄️📻||@Radioensha
داستان در آمستردام و در سال ۱۹۴۳میگذرد هانکه روزهایش را با تهیه و تحول کالا های بازار سیاه به مشتری هایش میگذراند و شب ها نیز مجبور است ماهیت اصلی کارش را از پدر و مادرش مخفی سازد .نامزد هانکه با یورش آلمان ها در جنگ کشته شده و او هر لحظه را با غم و سوگ نامزدش سپری می کند و هانکه دوست دارد که کار غیر قانونی اش را نوعی شورش و سرکشی کوچک قلمداد کند.در روزی عادی یکی از مشتریان هانکه،خانم جانسن از او درخواست کمک می کند.زمانی که هانکه درخواست خانم جانسن را می شنود.بسیار شوکه و شگفت زده میشود.خانم جانسن میخواهد نوجوان یهودی را پیدا کند که در خانه اش مخفی شده است .هانکه در ابتدا تمایلی به درگیر شدن در چنین ماجرای خاطرناکی ندارد.اما در نهایت وارد گستره ای وسیع از اسرار و ماجراجویی ها میشود.که او را به قلب مقاومت علیه نازی می کشاند .چشمانش را روی بی رحمی و ستم های جنگ باز کرده و او را وادار می کند که هر طور شده کاری بکند.
#دختری_با_کت_آبی
#مونیکا_هسی
❄️📻||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
"با دستای لرزون می ره سراغ قابی که به گردنش آویزونه و الان از یقه ش افتاده بیرون .
قاب طلاییه و به شکل قلب،احتمالا عکس یه دختر آلمانی با صورتی شبیه سیب توشه که بهش قول داده تو برلین منتظرش بمونه .ریسک کردم که درباره ش سئوال کردم،ولی اگر اشتباه نکرده باشم این سئوال
ته ش همیشه خوب میشه.
"عکس مادرته؟حتما خیلی دوستت داره که همچین گردن بند زیبایی بهت داده"
صورتش از خجالت سرخ می شه و زنجیره رو دوباره فرو می کنه پشت یقه ی آهار خورده ش .
پافشاری می کنم .《عکس خواهرته؟یا عکس سگی که تو خونه داری؟ خیلی کار سختیه که آدم بخواد ابله به نظر بیاد.
کلمه هام باید این قدر معصومانه باشد که بتونه به خودش بگه دلیل نداده عصبی شم و در عین حال این قدر تیز باشه که ترجیح بده از شرم خلاص شه و این جا نگه م نداره تا بازجوییم کنه و وسایلم رو بگرده.می گم:تا حالا ندیدمت.
تو هر روز تو همین خیابون پست می دی؟
هانکه برو خونه .وقت ندارم با دخترای خلی مثل تو حرف بزنم ."
#دختری_با_کت_آبی
#مونیکا_هسی
❄️📻||@Radioensha
"با دستای لرزون می ره سراغ قابی که به گردنش آویزونه و الان از یقه ش افتاده بیرون .
قاب طلاییه و به شکل قلب،احتمالا عکس یه دختر آلمانی با صورتی شبیه سیب توشه که بهش قول داده تو برلین منتظرش بمونه .ریسک کردم که درباره ش سئوال کردم،ولی اگر اشتباه نکرده باشم این سئوال
ته ش همیشه خوب میشه.
"عکس مادرته؟حتما خیلی دوستت داره که همچین گردن بند زیبایی بهت داده"
صورتش از خجالت سرخ می شه و زنجیره رو دوباره فرو می کنه پشت یقه ی آهار خورده ش .
پافشاری می کنم .《عکس خواهرته؟یا عکس سگی که تو خونه داری؟ خیلی کار سختیه که آدم بخواد ابله به نظر بیاد.
کلمه هام باید این قدر معصومانه باشد که بتونه به خودش بگه دلیل نداده عصبی شم و در عین حال این قدر تیز باشه که ترجیح بده از شرم خلاص شه و این جا نگه م نداره تا بازجوییم کنه و وسایلم رو بگرده.می گم:تا حالا ندیدمت.
تو هر روز تو همین خیابون پست می دی؟
هانکه برو خونه .وقت ندارم با دخترای خلی مثل تو حرف بزنم ."
#دختری_با_کت_آبی
#مونیکا_هسی
❄️📻||@Radioensha
『رادیو انشا✒️』
#کارگاه_رمان_نویسی 🎹× چگونه رمان خود را طولانیتر بکنیم؟ 🎷× طبیعتا اگر بخواهیم رمان مان بیش از حجم اولیه اش باشد باید برگردیم و تغییراتی را از ابتدا در آن اعمال بکنیم. در واقع ما یک تنه ی نحیف در اختیار داریم که باید آن را چاق و فربه بکنیم. برای همین اینطور…
#کارگاه_رمان_نویسی
🎬× چگونه رمان خود را طولانیتر بکنیم؟
🎧× فعال کردن شخصیت های فرعی: اگر از قبل شخصیت هایی فرعی داشتید که فقط در حد یک اسم در رمان حضور داشتند برای شان خط داستانی بنویسید. برای این شخصیت فرعی هدفی خلق بکنید که در تضاد با شخصیت اصلی هست. مثلا: قبلا در رمان به صورت گذرا به مرد همسایه اشاره کرده اید که در طبقه ی پایین زندگی می کند و فقط اسم او را گفته اید و تمام. حالا می توانید این شخصیت را در کشمکش با شخصیت اصلی فعال بکنید. شخصیت ما هر شب خسته از کار به خانه بر می گردد. شخصیت مرد همسایه را تبدیل به مرد تندمزاجی می کنیم که دوست دارد هر شب بعد از ساعت 12 با صدای بلند موسیقی گوش کند، یا با دوست هایش مهمانی شبانه داشته باشد و بلند بلند حرف بزنند و با تعریف کردن جوک های رکیک قاه قاه بخندند. برای همین آسایش را از شخصیت اصلی می گیرد. حتی می توانیم این شخصیت فرعی را بیشتر معرفی بکنید و وارد زندگی اش شویم: مجرد هست؟ چرا ازدواج نکرده؟ چرا موسیقی گوش می دهد؟ مگر فردا نباید سر کار برود؟ هر چقدر شناخت ما از این شخصیت فرعی بیشتر شود می توانیم بیشتر به او بپردازیم و شاهد این باشیم که در مقابل خواست شخصیت اصلی برای سر و صدا نکردن مقاومت می کند و بعد از قصد مهمانی هایش را طولانی تر می کند و سر و صدای بیشتری به راه می اندازد. می توانیم نشان بدهیم که زن این مرد او را رها کرده یا مردهمسایه به تازگی شکست در عشق را تجربه کرده یا از کارش اخراج شده یا ... این فقط یک مثال ساده و دم دستی بود برای اینکه داستان مان را پر و پیمان تر و صحنه های جان دار تازه ای به رمان اضافه کنیم.
🪕× وضعیت زندگی شخصیت را دشوارتر و بحرانی تر بکنید: هر چقدر که شخصیت در شرایط بحرانی تری به سر ببرد به همان میزان لازم هست که فعال تر و پویا تر باشد و به جای آنکه در پی حل کردن فقط یک مشکل باشد به دنبال چند هدف باشد و برای رسیدن به چند هدف تلاش بکند. شاید شما رمانی عاشقانه می نویسید که در آن شخصیت مرد در تقابل با پدر پولدار دختر هست که حاضر نیست دختر به آدم مفلس بدهد. طبیعتا همین یک ایده قابلیت آنچنان زیادی برای نوشتن رمانی بلند ندارد. حال ما مانع های دیگری بر سر راه رسیدن پسر به دختر مورد علاقه اش قرار می دهیم: یک رقیب عشقی پولدار که برق کاپوت ماشینش می تواند هر لحظه دل دختر را بلرزاند و پدر دختر را مجاب کند. یا یک پدر معتاد که پسر نمی خواهد خانواده دختر متوجه او شوند. یا اقساط وامی که پسر از عهده ی پرداخت آنها بر نمی آید یا صاحبخانه ای که می خواهد پسر را بیرون کند یا...
🎯× کشمکش را در چند لایه ایجاد بکنید: کشمکش می تواند در چند سطح اتفاق بیافتد.
الف: درونی (کشمکش شخص با خودش)
ب: میان فردی (کشمکش شخص با افراد دیگر)
پ: اجتماعی ( با یک نهاد یا یک سازمان یا یک تفکر و ایدئولوژی)
ت: طبیعت (سیل و زلزله یا سختی زندگی در کوهستان و جنگل یا گیر کردن در یک بیابان بی آب و علف یا ...)
ج: با نیروهای مافوق الطبیعه
🥁× اگر رمان ما فقط در یکی از لایه ها پیش برود احتمالا طرحی لاغر خواهد داشت اما اگر شخصیت در چند لایه هم با خود، هم با افراد دیگر و هم با یک نهاد اجتماعی در کشمکش باشد رمان ما بسیار پر مایه تر و غنی تر خواهد بود. مثلا همان شخصیت مرد جوان عاشق علاوه بر شخصیت های دیگر می تواند با خود هم در کشمکش باشد. مثلا از حس خود کم بینی در عذاب باشد و تلاش کند که در طول رمان به این حس خود کم بینی غلبه بکند. یا او یک فرد مذهبی باشد که فکر کند این عشق در تضاد با باورها و عقایدش هست یا او در طی یک زلزله و نابسامانی بعد از آن رد و نشانی دختر را گم بکند. می بینید که از آن پیرنگ تک بعدی به سمت یک پیرنگ چند لایه پیش رفتیم.
-منبع: وبلاگ خانه رمان
#رمان_نویسی
#ایده
❄️📻||@Radioensha
🎬× چگونه رمان خود را طولانیتر بکنیم؟
🎧× فعال کردن شخصیت های فرعی: اگر از قبل شخصیت هایی فرعی داشتید که فقط در حد یک اسم در رمان حضور داشتند برای شان خط داستانی بنویسید. برای این شخصیت فرعی هدفی خلق بکنید که در تضاد با شخصیت اصلی هست. مثلا: قبلا در رمان به صورت گذرا به مرد همسایه اشاره کرده اید که در طبقه ی پایین زندگی می کند و فقط اسم او را گفته اید و تمام. حالا می توانید این شخصیت را در کشمکش با شخصیت اصلی فعال بکنید. شخصیت ما هر شب خسته از کار به خانه بر می گردد. شخصیت مرد همسایه را تبدیل به مرد تندمزاجی می کنیم که دوست دارد هر شب بعد از ساعت 12 با صدای بلند موسیقی گوش کند، یا با دوست هایش مهمانی شبانه داشته باشد و بلند بلند حرف بزنند و با تعریف کردن جوک های رکیک قاه قاه بخندند. برای همین آسایش را از شخصیت اصلی می گیرد. حتی می توانیم این شخصیت فرعی را بیشتر معرفی بکنید و وارد زندگی اش شویم: مجرد هست؟ چرا ازدواج نکرده؟ چرا موسیقی گوش می دهد؟ مگر فردا نباید سر کار برود؟ هر چقدر شناخت ما از این شخصیت فرعی بیشتر شود می توانیم بیشتر به او بپردازیم و شاهد این باشیم که در مقابل خواست شخصیت اصلی برای سر و صدا نکردن مقاومت می کند و بعد از قصد مهمانی هایش را طولانی تر می کند و سر و صدای بیشتری به راه می اندازد. می توانیم نشان بدهیم که زن این مرد او را رها کرده یا مردهمسایه به تازگی شکست در عشق را تجربه کرده یا از کارش اخراج شده یا ... این فقط یک مثال ساده و دم دستی بود برای اینکه داستان مان را پر و پیمان تر و صحنه های جان دار تازه ای به رمان اضافه کنیم.
🪕× وضعیت زندگی شخصیت را دشوارتر و بحرانی تر بکنید: هر چقدر که شخصیت در شرایط بحرانی تری به سر ببرد به همان میزان لازم هست که فعال تر و پویا تر باشد و به جای آنکه در پی حل کردن فقط یک مشکل باشد به دنبال چند هدف باشد و برای رسیدن به چند هدف تلاش بکند. شاید شما رمانی عاشقانه می نویسید که در آن شخصیت مرد در تقابل با پدر پولدار دختر هست که حاضر نیست دختر به آدم مفلس بدهد. طبیعتا همین یک ایده قابلیت آنچنان زیادی برای نوشتن رمانی بلند ندارد. حال ما مانع های دیگری بر سر راه رسیدن پسر به دختر مورد علاقه اش قرار می دهیم: یک رقیب عشقی پولدار که برق کاپوت ماشینش می تواند هر لحظه دل دختر را بلرزاند و پدر دختر را مجاب کند. یا یک پدر معتاد که پسر نمی خواهد خانواده دختر متوجه او شوند. یا اقساط وامی که پسر از عهده ی پرداخت آنها بر نمی آید یا صاحبخانه ای که می خواهد پسر را بیرون کند یا...
🎯× کشمکش را در چند لایه ایجاد بکنید: کشمکش می تواند در چند سطح اتفاق بیافتد.
الف: درونی (کشمکش شخص با خودش)
ب: میان فردی (کشمکش شخص با افراد دیگر)
پ: اجتماعی ( با یک نهاد یا یک سازمان یا یک تفکر و ایدئولوژی)
ت: طبیعت (سیل و زلزله یا سختی زندگی در کوهستان و جنگل یا گیر کردن در یک بیابان بی آب و علف یا ...)
ج: با نیروهای مافوق الطبیعه
🥁× اگر رمان ما فقط در یکی از لایه ها پیش برود احتمالا طرحی لاغر خواهد داشت اما اگر شخصیت در چند لایه هم با خود، هم با افراد دیگر و هم با یک نهاد اجتماعی در کشمکش باشد رمان ما بسیار پر مایه تر و غنی تر خواهد بود. مثلا همان شخصیت مرد جوان عاشق علاوه بر شخصیت های دیگر می تواند با خود هم در کشمکش باشد. مثلا از حس خود کم بینی در عذاب باشد و تلاش کند که در طول رمان به این حس خود کم بینی غلبه بکند. یا او یک فرد مذهبی باشد که فکر کند این عشق در تضاد با باورها و عقایدش هست یا او در طی یک زلزله و نابسامانی بعد از آن رد و نشانی دختر را گم بکند. می بینید که از آن پیرنگ تک بعدی به سمت یک پیرنگ چند لایه پیش رفتیم.
-منبع: وبلاگ خانه رمان
#رمان_نویسی
#ایده
❄️📻||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
آدمهای زندهی زندگی واقعی انبوهی از تضادها، تجربههای پردازشنشده، انگیزههای مغشوش، و احساسات جورواجور دارند. انسان در عرض پنج دقیقه میتواند خاطرات، تمایلات ناگهانی ( که بعضی از آنها جلوه مییابند و بعضیها پنهان میمانند )، عواطف، عذاب وجدان، ناامنیها، آرزوها و امیال، ناکامیها، و خشمهای دیرینهی فراوانی را حس کند- اگر چه تنها کاری که میکند این باشد که کنار اجاق بایستد و مراقب پختن گوشت باشد. اگر بتوانید تمامی اینها را وارد رمانتان بکنید، کتابتان دقیقا مانند زندگی واقعی میشود.
#شخصیت_پردازی
❄️||@Radioensha
آدمهای زندهی زندگی واقعی انبوهی از تضادها، تجربههای پردازشنشده، انگیزههای مغشوش، و احساسات جورواجور دارند. انسان در عرض پنج دقیقه میتواند خاطرات، تمایلات ناگهانی ( که بعضی از آنها جلوه مییابند و بعضیها پنهان میمانند )، عواطف، عذاب وجدان، ناامنیها، آرزوها و امیال، ناکامیها، و خشمهای دیرینهی فراوانی را حس کند- اگر چه تنها کاری که میکند این باشد که کنار اجاق بایستد و مراقب پختن گوشت باشد. اگر بتوانید تمامی اینها را وارد رمانتان بکنید، کتابتان دقیقا مانند زندگی واقعی میشود.
#شخصیت_پردازی
❄️||@Radioensha
Forwarded from مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
🔸مگر هنوز هم وبلاگنویسی جواب میدهد؟
شاید این فایل کوتاه مسیر تازهای در برابر شما بگشاید
شاید این فایل کوتاه مسیر تازهای در برابر شما بگشاید
#شعر_طوری💛
روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت
دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت
وز گفتهی خود هیچ نیامد یادت؟
#سعدی
❄️||@Radioensha
روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت
دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت
وز گفتهی خود هیچ نیامد یادت؟
#سعدی
❄️||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
روایت ممکن است:
- شخصیتها یا صحنه را توصیف کند.
- سابقهی داستان را افشا کند.
- نقبی به گذشته بزند.
- به درون ذهن شخصیت نفوذ کند و افکار او را فاش کند.
- شخصیتپردازی یا فلسفهبافی کند.
❄️||@Radioensha
روایت ممکن است:
- شخصیتها یا صحنه را توصیف کند.
- سابقهی داستان را افشا کند.
- نقبی به گذشته بزند.
- به درون ذهن شخصیت نفوذ کند و افکار او را فاش کند.
- شخصیتپردازی یا فلسفهبافی کند.
❄️||@Radioensha
Forwarded from آنها (Maral Doosti)
•• #دیالوگ ••
- اگه سقوط کنیم چی میشه؟
- میمیریم.
- خب. ما که الانش هم مردیم.
- شاید اون موقع آزاد میشیم.
❄️||@Radioensha
- اگه سقوط کنیم چی میشه؟
- میمیریم.
- خب. ما که الانش هم مردیم.
- شاید اون موقع آزاد میشیم.
❄️||@Radioensha
#توئیت🔗
اوضاع جوریه که انگار اگه بخوای کتاب فانتزی نوجوانانه بنویسی، اگه عنوان کتابت حداقل یکی از کلمههای زیر رو نداشته باشه چاپ نمیشه!
خون کلاغ ملکه یخ تاج آتش استخوان حقیقی آکادمی جادو شیشه سایه پادشاهی جهان آواز خورشید خاکستر راز افسانه ستاره زاغ دزد.
-بنویس
❄️||@Radioensha
اوضاع جوریه که انگار اگه بخوای کتاب فانتزی نوجوانانه بنویسی، اگه عنوان کتابت حداقل یکی از کلمههای زیر رو نداشته باشه چاپ نمیشه!
خون کلاغ ملکه یخ تاج آتش استخوان حقیقی آکادمی جادو شیشه سایه پادشاهی جهان آواز خورشید خاکستر راز افسانه ستاره زاغ دزد.
-بنویس
❄️||@Radioensha
Forwarded from 『رادیو انشا✒️』
#معرفی_کتاب📚
داستان، بخشی از زندگی پسر جوانی را ترسیم میکند که پدر خود را از دست داده و مشکلات خانوادهاش را به دوش میکشد. در گیر و دار این دشواری، دختری سر راهش قرار میگیرد که رسیدن به او برایش ناممکن به نظر میرسد. در خلال این داستان گریزی به خاطرات پدر او نیز خواهیم زد...
#مرا_رها_نکن
به قلم #ندا_ملائی
جهت تهیهی کتاب به آیدی اینستاگرام instagram.com/porsemanshop مراجعه فرمایید.
🎙|| @Radioensha
داستان، بخشی از زندگی پسر جوانی را ترسیم میکند که پدر خود را از دست داده و مشکلات خانوادهاش را به دوش میکشد. در گیر و دار این دشواری، دختری سر راهش قرار میگیرد که رسیدن به او برایش ناممکن به نظر میرسد. در خلال این داستان گریزی به خاطرات پدر او نیز خواهیم زد...
#مرا_رها_نکن
به قلم #ندا_ملائی
جهت تهیهی کتاب به آیدی اینستاگرام instagram.com/porsemanshop مراجعه فرمایید.
🎙|| @Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
وجدانش او را محکوم میکرد. اینکه در شرایط سخت زندگیاش بخواهد به دلش فکر کند را خودخواهی میدانست ولی عشقی که در دلش جوانه زده بود موقعیت و زمان سرش نمیشد.
عشق سر زده به سراغمان میآید، جایی که فکرش را نمیکنیم، وقتی که منتظرش نیستیم. گاهی شیرینترین اتفاق زندگیست و گاه مثل بلایی بر سرت نازل میشود و متلاشیات میکند.
#مرا_رها_نکن
#ندا_ملائی
🎙||@Radioensha
وجدانش او را محکوم میکرد. اینکه در شرایط سخت زندگیاش بخواهد به دلش فکر کند را خودخواهی میدانست ولی عشقی که در دلش جوانه زده بود موقعیت و زمان سرش نمیشد.
عشق سر زده به سراغمان میآید، جایی که فکرش را نمیکنیم، وقتی که منتظرش نیستیم. گاهی شیرینترین اتفاق زندگیست و گاه مثل بلایی بر سرت نازل میشود و متلاشیات میکند.
#مرا_رها_نکن
#ندا_ملائی
🎙||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
روایت ممکن است:
- شخصیتها یا صحنه را توصیف کند.
- سابقهی داستان را افشا کند.
- نقبی به گذشته بزند.
- به درون ذهن شخصیت نفوذ کند و افکار او را فاش کند.
- شخصیتپردازی یا فلسفهبافی کند.
❄️||@Radioensha
روایت ممکن است:
- شخصیتها یا صحنه را توصیف کند.
- سابقهی داستان را افشا کند.
- نقبی به گذشته بزند.
- به درون ذهن شخصیت نفوذ کند و افکار او را فاش کند.
- شخصیتپردازی یا فلسفهبافی کند.
❄️||@Radioensha