#شعر_طوری💛
بگو کجا بروم من؟ به خانهای که ندارم؟
چگونه سر بگُذارم به شانهای که ندارم!
#ثریا_صفری
🌸||@Radioensha
بگو کجا بروم من؟ به خانهای که ندارم؟
چگونه سر بگُذارم به شانهای که ندارم!
#ثریا_صفری
🌸||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
کتاب «یادداشت های شیطان» آخرین نوشته نویسنده روس، «لیانید آندری یف» است. آندری یف در این رمان با استفاده از مکاشفه ی یوحنا، سقوط شیطان به زمین را به تصویر می کشد. اما بر خلاف بسیاری از کتب دینی و غیر دینی، این بار شیطان نه به دستور خدا و نه برای وسوسه و جنگ با انسان، بلکه برای شناخت انسان پا به زمین می گذارد. او برای این هدف، میلیاردری معروف بنام «گرنی واندرهود» را انتخاب می کند. انتخابی که تجربه ی درد و عشق انسانی را به او نشان می دهد. آندری یف در «یادداشت های شیطان» با هنرمندی تمام طبقه ی بورژوا و امپریالیسم را به عنوان شیطانی مسلم به تصویر می کشد که سبب می شود حتی در ورای چهره ی معصوم ترین زن داستان نیز، فاحشه ی بابل نمایان شود.
#یادداشت_های_شیطان
#لیانید_آندری_یف
🎙||@Radioensha
کتاب «یادداشت های شیطان» آخرین نوشته نویسنده روس، «لیانید آندری یف» است. آندری یف در این رمان با استفاده از مکاشفه ی یوحنا، سقوط شیطان به زمین را به تصویر می کشد. اما بر خلاف بسیاری از کتب دینی و غیر دینی، این بار شیطان نه به دستور خدا و نه برای وسوسه و جنگ با انسان، بلکه برای شناخت انسان پا به زمین می گذارد. او برای این هدف، میلیاردری معروف بنام «گرنی واندرهود» را انتخاب می کند. انتخابی که تجربه ی درد و عشق انسانی را به او نشان می دهد. آندری یف در «یادداشت های شیطان» با هنرمندی تمام طبقه ی بورژوا و امپریالیسم را به عنوان شیطانی مسلم به تصویر می کشد که سبب می شود حتی در ورای چهره ی معصوم ترین زن داستان نیز، فاحشه ی بابل نمایان شود.
#یادداشت_های_شیطان
#لیانید_آندری_یف
🎙||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
میپرسی چهطور اتفاق افتاد؟ خیلی ساده … وقتی هوس کردم بیایم زمین، یک جسم مناسب پیدا کردم: یک میلیاردرِ امریکایی سیوهشت سالهای به نام گرنی واندرهود. گرفتم کشتمش … البته در شب و بدون هیچ شاهدی. اما، به رغم چیزی که گفتم، نمیتوانی من را بکشانی دادگاه. چون امریکاییِ موردنظر زنده است و ما هردو با احترام و وقار به تو سلام میکنیم؛ بنده و جناب واندرهود. فقط قالب تهیشدهاش را تسلیم من کرد، میفهمی؟ البته همهاش همین نیست؛ شیطان تسخیرش کرده! میتوانم دوباره برش گردانم، اما تنها از همان راهی که تو را هم به آزادی میرساند؛ یعنی مرگ.
#یادداشت_های_شیطان
#لیانید_آندری_یف
🎙||@Radioensha
میپرسی چهطور اتفاق افتاد؟ خیلی ساده … وقتی هوس کردم بیایم زمین، یک جسم مناسب پیدا کردم: یک میلیاردرِ امریکایی سیوهشت سالهای به نام گرنی واندرهود. گرفتم کشتمش … البته در شب و بدون هیچ شاهدی. اما، به رغم چیزی که گفتم، نمیتوانی من را بکشانی دادگاه. چون امریکاییِ موردنظر زنده است و ما هردو با احترام و وقار به تو سلام میکنیم؛ بنده و جناب واندرهود. فقط قالب تهیشدهاش را تسلیم من کرد، میفهمی؟ البته همهاش همین نیست؛ شیطان تسخیرش کرده! میتوانم دوباره برش گردانم، اما تنها از همان راهی که تو را هم به آزادی میرساند؛ یعنی مرگ.
#یادداشت_های_شیطان
#لیانید_آندری_یف
🎙||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
نویسنده تلاش میکند مطالب زیادی را با جزئیات مفصل در گفتارها بیاورد و آواری از اطلاعات را سر خواننده بریزد. اما دادن اطلاعات باید اندک اندک و به تدریج انجام شود.
🌸||@Radioensha
نویسنده تلاش میکند مطالب زیادی را با جزئیات مفصل در گفتارها بیاورد و آواری از اطلاعات را سر خواننده بریزد. اما دادن اطلاعات باید اندک اندک و به تدریج انجام شود.
🌸||@Radioensha
#شعر_طوری💛
حاضرم در عوضِ دست کشیدن ز بهشت
تو فقط قسمتِ من باشي و من قسمتِ تو!
#سجاد_سامانی
🌸||@Radioensha
حاضرم در عوضِ دست کشیدن ز بهشت
تو فقط قسمتِ من باشي و من قسمتِ تو!
#سجاد_سامانی
🌸||@Radioensha
#مصاحبه با نویسندگان معروف✨
👀| پرسش:
کتاب اولت شعر است و دومی رمان. میخواهم بدانم نوشتن شعر با رمان برای شما چه فرقی داشت؟
👤| پاسخ عطیه عطارزاده:
🍁| شعر خیلی شهودیتر است و شکل گرفتنش برای من خیلی به یک احساس حضور لحظهای خیلی زیاد بستگی دارد. و همیشه هم ممکن است اتفاق نیفتد.
🍁| مثلاً من یک سال است که نتوانستم شعری بگویم. در ساخت شعر قرار نگرفتم. مدت زمان تمرکزی که برای خلق یک شعر نیاز دارم، کوتاه است. دربارهی ویرایش صحبت نمیکنم، ویرایش بحثی دیگر است.
🍁| اما سختی رمان در این است که باید برای طولانی مدت آگاهی، وضعیت روانی و جهانبینیات را حفظ کنی. شاید برای چند سال مجبوری که به یک شکل به جهان نگاه کنی و حس یکسانی نسبت به دنیا داشته باشی. و اینکه برای حفظ این یگانگی و هماهنگی باید تلاش کنی.
🍁| چون من از نظر روانی اینگونه هستم که هرروز تغییر میکنم و مدام بالا و پایین دارم. اینکه بتوانم این حس را حفظ کنم، منوط به این است که بتوانم یک عادت ثابت را ایجاد کنم.
🍁| باید سعی کنم خودم را در یک فضای ثابت قرار بدهم. حفظ ثبات کار سختی است و به نظرم اصلیترین تفاوت نوشتن شعر و رمان در این است.
-بنویس
🎙||@Radioensha
👀| پرسش:
کتاب اولت شعر است و دومی رمان. میخواهم بدانم نوشتن شعر با رمان برای شما چه فرقی داشت؟
👤| پاسخ عطیه عطارزاده:
🍁| شعر خیلی شهودیتر است و شکل گرفتنش برای من خیلی به یک احساس حضور لحظهای خیلی زیاد بستگی دارد. و همیشه هم ممکن است اتفاق نیفتد.
🍁| مثلاً من یک سال است که نتوانستم شعری بگویم. در ساخت شعر قرار نگرفتم. مدت زمان تمرکزی که برای خلق یک شعر نیاز دارم، کوتاه است. دربارهی ویرایش صحبت نمیکنم، ویرایش بحثی دیگر است.
🍁| اما سختی رمان در این است که باید برای طولانی مدت آگاهی، وضعیت روانی و جهانبینیات را حفظ کنی. شاید برای چند سال مجبوری که به یک شکل به جهان نگاه کنی و حس یکسانی نسبت به دنیا داشته باشی. و اینکه برای حفظ این یگانگی و هماهنگی باید تلاش کنی.
🍁| چون من از نظر روانی اینگونه هستم که هرروز تغییر میکنم و مدام بالا و پایین دارم. اینکه بتوانم این حس را حفظ کنم، منوط به این است که بتوانم یک عادت ثابت را ایجاد کنم.
🍁| باید سعی کنم خودم را در یک فضای ثابت قرار بدهم. حفظ ثبات کار سختی است و به نظرم اصلیترین تفاوت نوشتن شعر و رمان در این است.
-بنویس
🎙||@Radioensha
#مثبت_نویسندگی🎐
بعضی از دوستان من که نویسندگی را خودشان بی هیچ آموزشی یاد گرفتهاند اعتقاد دارند که دیگران هم باید به همین نحو بنویسند. ولی آنها فراموش کردهاند که سالهای زیادی را تلاش کردهاند تا نوشتن را یاد بگیرند. میتوان گفت نوشتن مثل دوچرخهسواری است. وقتی دوچرخهسواری میکنید همه چیز راحت و طبیعی به نظر میرسد اما اغلب فراموش میکنیم که چقدر زمین خوردهایم تا دوچرخهسواری را یاد گرفتهایم.
#دیمون_نایت
🌸||@Radioensha
بعضی از دوستان من که نویسندگی را خودشان بی هیچ آموزشی یاد گرفتهاند اعتقاد دارند که دیگران هم باید به همین نحو بنویسند. ولی آنها فراموش کردهاند که سالهای زیادی را تلاش کردهاند تا نوشتن را یاد بگیرند. میتوان گفت نوشتن مثل دوچرخهسواری است. وقتی دوچرخهسواری میکنید همه چیز راحت و طبیعی به نظر میرسد اما اغلب فراموش میکنیم که چقدر زمین خوردهایم تا دوچرخهسواری را یاد گرفتهایم.
#دیمون_نایت
🌸||@Radioensha
•• #دیالوگ ••
- کاش شهامت اینو داشتم که بهش بگم از دستش ناراحتم.
- وقتی کسی رو دوست داشته باشیم خیلی زیاد از دستش ناراحت میشیم. حتی وقتی کار خیلی بدی هم نکرده باشه.
🌸||@Radioensha
- کاش شهامت اینو داشتم که بهش بگم از دستش ناراحتم.
- وقتی کسی رو دوست داشته باشیم خیلی زیاد از دستش ناراحت میشیم. حتی وقتی کار خیلی بدی هم نکرده باشه.
🌸||@Radioensha
#شعر_طوری💛
شاید فقط عاشق بداند او چرا تنهاست
کاملترین معنا برای عشق تنهاییست.
#فاضل_نظری
🌸||@Radioensha
شاید فقط عاشق بداند او چرا تنهاست
کاملترین معنا برای عشق تنهاییست.
#فاضل_نظری
🌸||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
رویای نیمه شب نوشته ی مظفر سالاری است. سالاری در این کتاب داستانی عاشقانه با زمینهی مذهبی را روایت می کند.
او در این اثر حکایت دلدادگی جوانی از اهل سنت به دختری شیعه مذهب را روایت میکند. راه وصال این دو جوان با موانع و اتفاقاتی تلخ و شیرین مواجه میشود. شخصیت محوری داستان پسری به نام هاشم است که پدربزرگ او کفالتش را بر عهده دارد. ابو نعیم زرگر، تاجر بزرگ جواهرات است. ابوراجح حمامی دوست پدربزرگ هاشم است که دختری به نام ریحانه دارد. هاشم عاشق ریحانه میشود و داستان ادامه می یابد. هاشم می داند با شکافی که مذهب بین او و ریحانه به وجود آورده هرگز امکان رسیدن به ریحانه براش وجود ندارد. به همین خاطر نیز جرات ابراز عشق را ندارد.در ادامه داستان حاکم حله سعی میکند با سرکوب شیعیان و ایجاد نفرت میان سنی مذهب ها و شیعیان، جایگاه خود را محکم کند. در این زمان اصلی ترین اتفاق داستان برای ابوراجح حمامی رخ می دهد. اتفاقی که باعث دگرگونی اعتقادی در حله میشود.
#رویای_نیمه_شب
#مظفر_سالاری
🎙||@Radioensha
رویای نیمه شب نوشته ی مظفر سالاری است. سالاری در این کتاب داستانی عاشقانه با زمینهی مذهبی را روایت می کند.
او در این اثر حکایت دلدادگی جوانی از اهل سنت به دختری شیعه مذهب را روایت میکند. راه وصال این دو جوان با موانع و اتفاقاتی تلخ و شیرین مواجه میشود. شخصیت محوری داستان پسری به نام هاشم است که پدربزرگ او کفالتش را بر عهده دارد. ابو نعیم زرگر، تاجر بزرگ جواهرات است. ابوراجح حمامی دوست پدربزرگ هاشم است که دختری به نام ریحانه دارد. هاشم عاشق ریحانه میشود و داستان ادامه می یابد. هاشم می داند با شکافی که مذهب بین او و ریحانه به وجود آورده هرگز امکان رسیدن به ریحانه براش وجود ندارد. به همین خاطر نیز جرات ابراز عشق را ندارد.در ادامه داستان حاکم حله سعی میکند با سرکوب شیعیان و ایجاد نفرت میان سنی مذهب ها و شیعیان، جایگاه خود را محکم کند. در این زمان اصلی ترین اتفاق داستان برای ابوراجح حمامی رخ می دهد. اتفاقی که باعث دگرگونی اعتقادی در حله میشود.
#رویای_نیمه_شب
#مظفر_سالاری
🎙||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
مدتها بود که ریحانه را ندیده بودم. آمدن ناگهانی اش، آمدن یک طوفان بود. سخت تکانم داده بود. حال خودم را نمی فهمیدم. نمیدانستم در آن چند دقیقه، بر من چه گذشته بود دلم در هم کشیده شده بود. سکه ها را در دست می فشردم. آن دو سکه شاید روزهایی را با او گذرانده بودند. بارها لمسشان کرده بود. انگار هنوز گرمی دست هایش را در خود داشتند. سکه ها قلبی داشتند که می تپید. هیچ وقت دیگر، دیدن ریحانه چنین تاثیری بر من نگذاشته بود میخواستم بخندم. می خواستم گریه کنم و اشک بریزم.
می خواستم بدوم تا همه، هراسان خود را کنار بکشند. میخواستم در انباری تنگ و تاریک مغازه ای پنهان شوم یا به پشت بام بازار بروم و فریاد بکشم.
#رویای_نیمه_شب
#مظفر_سالاری
🎙||@Radioensha
مدتها بود که ریحانه را ندیده بودم. آمدن ناگهانی اش، آمدن یک طوفان بود. سخت تکانم داده بود. حال خودم را نمی فهمیدم. نمیدانستم در آن چند دقیقه، بر من چه گذشته بود دلم در هم کشیده شده بود. سکه ها را در دست می فشردم. آن دو سکه شاید روزهایی را با او گذرانده بودند. بارها لمسشان کرده بود. انگار هنوز گرمی دست هایش را در خود داشتند. سکه ها قلبی داشتند که می تپید. هیچ وقت دیگر، دیدن ریحانه چنین تاثیری بر من نگذاشته بود میخواستم بخندم. می خواستم گریه کنم و اشک بریزم.
می خواستم بدوم تا همه، هراسان خود را کنار بکشند. میخواستم در انباری تنگ و تاریک مغازه ای پنهان شوم یا به پشت بام بازار بروم و فریاد بکشم.
#رویای_نیمه_شب
#مظفر_سالاری
🎙||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
تشبیه خوب داستان را ارتقا میدهد و تشبیه بد حواس خواننده را پرت میکند.
🌸||@Radioensha
تشبیه خوب داستان را ارتقا میدهد و تشبیه بد حواس خواننده را پرت میکند.
🌸||@Radioensha
#مصاحبه با نویسندگان معروف✨
👀| پرسش:
چطور این ثبات را برای خودت میسازی؟
👤| پاسخ عطیه عطارزاده:
🍁| راستش خیلی در مورد این موضوع خواندهام و تحقیق کردهام. همهی نویسندهها در مورد این موضوع صحبت کردهاند.
🍁| من نوعی آیین برای خودم تهیه کردهام. مثلاً در رمان دومم که احتمالاً تا آخر امسال منتشر میشود، نهایتاً در بازههای سه هفتهای توانستم آگاهیم را حفظ کنم.
🍁| مثلاً اینطور بود که یوگا میکردم، ورزش میکردم و بعد سه یا چهار ساعت مینوشتم و یا در موردش مطالعه میکردم. بعد چند هفته یا چند روز پیش میآمد که اصلاً نمیتوانستم بنویسم.
🍁| دوباره باید تلاش میکردم که در آن فضا قرار بگیرم. بعضیها میتوانند با هرروز نوشتن در این فضا قرار بگیرند. من نمیتوانم. به هر حال راههای مختلفی دارد، هر کسی یک راهی را برای خودش انتخاب میکند.
-منبع: بنویس
🌸||@Radioensha
👀| پرسش:
چطور این ثبات را برای خودت میسازی؟
👤| پاسخ عطیه عطارزاده:
🍁| راستش خیلی در مورد این موضوع خواندهام و تحقیق کردهام. همهی نویسندهها در مورد این موضوع صحبت کردهاند.
🍁| من نوعی آیین برای خودم تهیه کردهام. مثلاً در رمان دومم که احتمالاً تا آخر امسال منتشر میشود، نهایتاً در بازههای سه هفتهای توانستم آگاهیم را حفظ کنم.
🍁| مثلاً اینطور بود که یوگا میکردم، ورزش میکردم و بعد سه یا چهار ساعت مینوشتم و یا در موردش مطالعه میکردم. بعد چند هفته یا چند روز پیش میآمد که اصلاً نمیتوانستم بنویسم.
🍁| دوباره باید تلاش میکردم که در آن فضا قرار بگیرم. بعضیها میتوانند با هرروز نوشتن در این فضا قرار بگیرند. من نمیتوانم. به هر حال راههای مختلفی دارد، هر کسی یک راهی را برای خودش انتخاب میکند.
-منبع: بنویس
🌸||@Radioensha
#مثبت_نویسندگی🎐
وقتی طرح اولیۀ نوشتهای را میریزم، طرح شاخۀ درخت را میکشم، برگها بعداً میآیند. طرح بوتۀ یاس بنفش را میکشم اما شکوفه و عطرش بعداً میآید.
درخت سیب را میکشم اما تور صورتی کمرنگ بعداً ملیلهدوزی میشود.
به عبارت دیگر، به نوشتهای که از طریق من نوشته میشود اعتماد میکنم. میگذارم از طریق من طرح اولیهاش ریخته شود و «طرح اولیه» واژهای عملی است.
#جولیا_کامرون
🌸||@Radioensha
وقتی طرح اولیۀ نوشتهای را میریزم، طرح شاخۀ درخت را میکشم، برگها بعداً میآیند. طرح بوتۀ یاس بنفش را میکشم اما شکوفه و عطرش بعداً میآید.
درخت سیب را میکشم اما تور صورتی کمرنگ بعداً ملیلهدوزی میشود.
به عبارت دیگر، به نوشتهای که از طریق من نوشته میشود اعتماد میکنم. میگذارم از طریق من طرح اولیهاش ریخته شود و «طرح اولیه» واژهای عملی است.
#جولیا_کامرون
🌸||@Radioensha
•• #دیالوگ ••
یه وقتایی فراموش کردن بعضیا، مثل فراموش کردن نفس کشیدنه!
-سیزده دلیل برای اینکه، MBTI
🌸||@Radioensha
یه وقتایی فراموش کردن بعضیا، مثل فراموش کردن نفس کشیدنه!
-سیزده دلیل برای اینکه، MBTI
🌸||@Radioensha