Telegram Web Link
•• #دیالوگ ••
- من هیچ وقت نتونستم کسی رو ببخشم.
- من می‌بخشم اما هیچ وقت فراموش نمی‌کنم!

🌸||@Radioensha
『رادیو انشا✒️
#کارگاه_فیلمنامه_نویسی🎥 📋آنچه باید در مورد استعاره بدانید ⭕️نکتۀ پنجم وقتی می‌گوییم صدایش گرم است یعنی ویژگی‌های مشترکی را برای این دو در نظر گرفته‌ایم. دل‌چسب است، آرام‌بخش است و… اما وقتی از یک کلمه استفاده می‌کنیم برای نشان دادن چیزی بدون هیچ ویژگی مشترکی…
#کارگاه_فیلمنامه_نویسی🎥

📋آنچه باید در مورد استعاره بدانید
⭕️نکتۀ ششم

یک استعاره قبل از اینکه به شکل یک جمله یا عبارت در بیاید گسترده و مفصل بوده. شاید به همین دلیل می‌توان آن را تعمیم داد.

مثلاً وقتی می‌گوییم توسعۀ شهری سرطان است همین‌جا تمام نمی‌شود.

استعاره کلمه به کلمه رشد می‌کند تا کامل شود.

باید بتوانیم تمام عوامل توسعۀ شهری را با عوامل سرطان تطبیق بدهیم و اصلاً شیرینی استعاره بازی به همین است.

#استعاره
🌸||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
گاهی لازم است که دنبال شخصیت داستان بیفتیم و گاهی لازم است او را اداره کنیم.

#گفت_و_گو_نویسی
🎙|| @radioensha
#معرفی_کتاب 📚
کتاب روز و شب یوسف، رمانی نوشته ی نویسنده ی بزرگ ایرانی، محمود دولت آبادی است. داستان این رمان به زندگی پسری نوجوان به نام یوسف می پردازد که در محیطی آکنده از فقر زندگی می کند. مادر یوسف خدمتکار خانه های ثروتمندان است و به خاطر کار زیاد و تمام نشدنی، بسیار شکسته و بیمار شده است. پدر یوسف نیز، مردی ساکت و کم حرف است که روزها را در خانه می ماند و شب ها در کارخانه ای کار می کند. یوسف شب ها به خانه ی مردی می رود و از او درس قرآن و شعر می آموزد. هر کدام از همسایه های یوسف و خانواده اش، ماجرایی دارند و فکر یوسف را به گونه ای به خود مشغول می سازند. دولت آبادی در کتاب روز و شب یوسف، با هنرمندی و مهارتی مثال زدنی به ترس ها، دغدغه ها، رنج ها و آرزوهای پسری نوجوان می پردازد و مخاطب را مستقیم وارد جهان فکری این شخصیت می کند.

#روز_و_شب_یوسف
#محمود_دولت_آبادی
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
ﺑﺮ ﺑﺨﺎﺭِ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯾﮏ ﺷﺐ ﻧﻮﺷﺘﯽ: "ﻋﺎﺷﻘﻢ" 
ﺧﻮﻥ شد ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ ﺑﺮ ﺁﺟﺮ ﺣﮏ ﮐﻨﻢ: ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘر
#حامد_عسکری
🌸|| @Radioensha
#برشی_از_کتاب📚

سایه ای دنبالش بود. همان سایه ی همیشه. سایه، خودش را در سایه دیوار گم می کرد و باز پیدایش می شد. گنده بود، به نظر یوسف گنده می آمد، یا این که شب و سایه روشن کوچه ها او را گنده، گنده تر می نمود؟ هرچه بود، این سایه ذهن یوسف را پر کرده بود. چیزی مثل بختک بود. هیکلش به اندازه دو تا آدم معمولی به نظر می رسید. یوسف حس می کرد خیلی باید درشت استخوان و گوشتالو باشد. مثل یک گاو باد کرده. گاوی که پوستش را با کاه پر کنند. شکمش لابد خیلی جلو آمده است. مثل شکم گاو. حتما پیراهنش، آن جا که روی شیب شکمش را می پوشاند، چرک و کثیف باید باشد. مثل چرم.
#روز_و_شب_یوسف
#محمود_دولت_آبادی

🎙||@Radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی

👀🖋کنایه های رایج در زبان فارسی

سر دماغ بودن کنایه از
سر حال بودن

سر خویش گرفتن
به دنبال کار خود رفتن

سر به قدم کسی گذاشتن
خود را فدایی کسی دانستن

سر زا   رفتن
در هنگام زایمان مردن

سر به سر کسی گذاشت
مزاحم کسی شدن

سر  غم در بغل داشتن  
غمگین بودن

سر را راست  ( بالا )نگه داشتن
متین و راست قامت و بی ترس بودن

سر از هر کاری درآوردن
آگاه و با تجربه و متفکّر بودن

سر  در مقابل کسی خم کردن
تسلیم شدن

سر نیاز به آستان آوردن
اعلام نیازمندی

سر  در هر سوراخی کردن
فضول بودن

سر راحت بر بالین نهادن
آرامش داشتن

سر از پا نشناختن
شاد و خوشحال بودن

سر را باختن
در راه چیزی جان دادن

سر پیاز بودن و یا ته پیاز بودن
ارتباط داشتن با موضوعی و یا مسئله ­ای

سر بودن از دیگران
برتری و تفوّق داشتن

سر و ته یک کرباس بودن
از یک جنس و از یک قماش بودن

سر به گریبان بردن
فکر کردن

سری توی سرها درآوردن
مشهور شدن

سر سالم به گور نبردن
به مرگ طبیعی نمردن

سر کسی را خوردن
پر حرفی کردن در برابر او

سر کسی را شیره مالیدن
او را گول زدن و فریب دادن

سر کسی را گرم کردن
او را مشغول کردن

سر کسی را دور دید
از غیبت کسی استفاده کردن

سر کسی را زیر آب کردن
او را به شکلی نابود کردن

✍🏽امیر نوری
#ایده
🎙||@Radioensha
4_6021683606580104115.pdf
461.4 KB
#کتاب_باز📖🌱

🔖|باران یعنی تو بر می‌گردی
✍🏼|#نزار_قبانی

🎙||@Radioensha
『رادیو انشا✒️
#کارگاه_فیلمنامه_نویسی🎥 📋آنچه باید در مورد استعاره بدانید ⭕️نکتۀ ششم یک استعاره قبل از اینکه به شکل یک جمله یا عبارت در بیاید گسترده و مفصل بوده. شاید به همین دلیل می‌توان آن را تعمیم داد. مثلاً وقتی می‌گوییم توسعۀ شهری سرطان است همین‌جا تمام نمی‌شود. …
#کارگاه_فیلمنامه_نویسی🎥

📋آنچه باید در مورد استعاره بدانید
⭕️نکتۀ هفتم

استعاره به یاری ما می‌آید تا بتوانیم یک موضوع پیچیده را بشکافیم و آن را قابل‌فهم کنیم.

حالا اگر خود استعاره آن‌قدر سنگین باشد که درک نشود چه؟

بهتر است سعی کنیم استعاره‌هایی بسازیم که خودشان ساده و زیبا باشند چراکه خواننده ممکن است از خیر فهم و ربط آن بگذرد.

#استعاره
🌸||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
آرزوی یک نفر کابوس شخص دیگر است. دانستن این موضوع می‌تواند در شخصیت‌پردازی به شما کمک کند.

#شخصیت‌پردازی_پویا
🎙|| @radioensha
『رادیو انشا✒️
#کارگاه_رمان_نویسی 👀🖋کنایه های رایج در زبان فارسی سر دماغ بودن کنایه از سر حال بودن سر خویش گرفتن به دنبال کار خود رفتن سر به قدم کسی گذاشتن خود را فدایی کسی دانستن سر زا   رفتن در هنگام زایمان مردن سر به سر کسی گذاشت مزاحم کسی شدن سر…
#کارگاه_رمان_نویسی

سر بار کسی بود
طفیلی و انگل زندگی دیگران شدن

سر به راه بودن
آرام و مطیع بودن

سر به کسی برداشتن  ( سر بر تافتن )
قیام علیه کسی ( شورش علیه کسی )

سر بر خط داشتن
مطیع کسی بودن

سر بر گرفتن
مسافرت کردن ( مسافر شدن )

سر بسته
مخفی پنهان

سر به سر شدن
مساوی شدن

سر به مهر
دست نخورده

سر جمله     
خلاصه و گزیده

سر جنبانیدن
تحسین کردن  ( گاه علامت تعجّب است )

سر   چشمه را کور کردن
از ابتدا   چاره ­ی کاری را کردن (  اتفاقی را پیش بینی و مقابله کردن )

سر  به باد دادن
جان خود را بیهوده  از دست دادن

سر خر بودن
مزاحم بودن

سر کسی را خوردن
باعث مرگ کسی شدن

سر رشته از دست رفتن
قدرت در اختیار گرفتن امری را از دست دادن

سر سبز
شاد   و خوشحال ، کامکار و صاحب دولت

سر سپاردن  ( سر سپرده بودن )
فرمان بردن مطیع بودن

سر و کلّه زدن با کسی
بحث و جدل داشتن با او

سر و کیسه کردن ( سر کیسه کردن ) کسی
او را فریب دادن

سر یکی کردن
اتّحاد

سر تو لاک خود داشتن
به فکر خود بودن   ،  به دیگران کاری نداشتن

سر آوردن ( سر بردن )
عجله داشتن ( با سرعت  آمدن و یا رفتن )

سر به تو بودن
ساکت و بی سر و صدا بودن

سر به زمین گذاشتن
مردن

-از کانال علوم وفنون ادبی
#ایده
🎙||@Radioensha
#شعر_طوری💛
من ز فکر تو به خود نیز نمیپردازم
نازنینا تو دل از من به که پرداخته ای
#سعدی
🌸|| @Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
وقتی صحبت از طول می‌شود، به تعداد صفحات فکر نکنید، به مدت زمانیکه خواننده با اشتیاق صحنه را می‌خواند فکر کنید. صحنه وقتی طولانی است که توجه و حواس خواننده پرت شود و او بخواهد یا از خواندن آن دست بکشد یا آن را نخوانده رد شود. و وقتی کوتاه است که خواننده احساس سرخوردگی کند، چون نتوانسته در ماجراهای آن شرکت و آن را تجربه کند، و در واقع انگار داشته خلاصه‌ی داستان یا صحنه را می‌خوانده است.

#صحنه‌پردازی
🎙|| @radioensha
4_6023805148625636039.pdf
779.9 KB
#کارگاه_شعر📝

🌱آشنایی با سبک های شعر فارسی ۱
🌸||@Radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی

🌌📘•• می‌تونید از خرافات برای نوشتن استفاده کنید.

📚🐋|• خرافات در عین اشتباه بودن، می‌تونن ایده‌ای جذاب برای داستان باشن.

مثلا این قسمت از رمان هری پاتر رو بخونید:
او ناگهان جیغ بنفشی کشید و گفت: «جناب مدیر، من که جرئتش رو ندارم. اگه منم بشینم تعدادمون سیزده نفر می‌شه. هیچ عددی نحس‌تر از سیزده نیست. یادتون باشه که اگر سیزده نفر با هم شام بخورن اولین کسی که از سر جاش بلند بشه زودتر از بقیه می‌میره.»
- اعداد بدیمن در خرافات: 13 و 4 و 666.
- اعداد خوش‌یمن در خرافات: 2 و 7 و 12.
- نشانه‌های بدشانسی: آینه شکسته، عروسک خیمه‌شب‌بازی، نعل اسب وارونه.

#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
•• #دیالوگ ••
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
هی ، جک من عاشقشم!
- مطمئن نیستم کریس!
- منظورت چیه؟ من فقط دارم کمکش میکنم و این تنها کاریه که میتونم برا کسی که دوسش دارم انجام بدم!
- هه، تو با همکاری برای انتقام به انابلا؛ کمکش نمی کنی درواقع داری به اهداف اون کمک میکنی!
-zh
#ارسالی
🌸||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
بخش آخر رمان مرحله‌ی گره‌گشایی داستان بزرگ است و در آن همه‌ی بحران‌ها و مشکلات به یک جهت بد یا خوب حل می‌شود. شخصیت به هدفش می‌رسد یا نمی‌رسد یا پیروز می‌شود یا نمی‌شود.
نویسنده در یک پایان خوب باید همه‌ی چیزهای مبهم داستان را روشن کند یا به همه‌ی سوالات پاسخ دهد. باید ببیند خط داستانی هست که هنوز پا در هواست و تکلیفش روشن نیست؟ باید مشکل این خط‌ها را طوری حل کند که خواننده با توجه به طرح یا خط اصلی رمان گیج نشود. در غیر این صورت، باید برگردد و آن خط‌های فرعی را به طور کل حذف کند. چون خواننده‌ها حافظه‌ای قوی دارند.
باید کاری کند که حس طنین داستان پس از خواندن آن نیز در ذهن خواننده بماند. پایان‌بندی‌های خوب، احساسی فراتر از محدوده‌های رمان در روح و ذهن خواننده باقی می‌گذراند.

🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
مفروش دلی را، چو خریدی، به دو عالم
کاین نیست متاعی که به بازار فروشند
#صائب_تبریزی
🌸|| @Radioensha
#معرفی_کتاب 📚
کتاب بنی آدم، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی محمود دولت آبادی است که اولین بار در سال 2015 منتشر شد. این مجموعه داستان جذاب و ارزشمند از دولت آبادی، شامل شش داستان با عناوین «مولی و شازده»، «اسم نیست»، «یک شب دیگر»، «امیلیانو حسن»، «چوب خشک بلوط» و «اتفاقی نمی افتد» است. این مجموعه، داستان هایی دلگرم کننده و روح بخش دارد و محمود دولت آبادی مانند همیشه موفق شده تا با نثر شاعرانه و دلپذیر خود، مخاطبین را در داستان هایش غرق کند. این نویسنده ی بزرگ در کتاب بنی آدم، شخصیت هایی فوق العاده قابل همذات پنداری و به یاد ماندنی را خلق می کند و به اعماق تفکرات و احساسات آن ها سرک می کشد.
#بنی_آدم
#محمود_دولت_آبادی
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
دیر شد ، بازآ که ترسم ناگهان پرپر شود
دسته‌گل‌هایی که از شوق تو در دل بسته‌ام

#شفیعی_کدکنی
🌸|| @Radioensha
2024/09/25 05:15:42
Back to Top
HTML Embed Code: