#نقد_متون🔍
متن ارسالی برای نقد: 📋👇🏼
مرا لول کردند.
- آخ!
کمرم به شدت درد گرفت؛ مرا محکم به بدنه وانت آبی رنگ کوبیدند.
حال و روز مردم سیاه پوستی را که قرنها پیش از سرزمین مادریشان جدا کرده بودند؛ حسابی برایم قابل درک بود.
اشک در چشمانم حلقه نمیبست اما حسابی، خسته و دل گرفته بودم. احساس میکردم یک دنیا دوری بر سینهام سنگینی میکند و کاری از دستم برنمیآید که بخواهم انجام دهم. نه پایی برای فرار داشتم و نه جانی برای قرار. محکوم به صبر و در آغوش ظلم، ناچار به پذیرش تقدیر خویش بودم.
تلی از سنگینی را بر روی سینههایم احساس میکردم. همهمه قالیها و قالیچهها و گاه دعواهایشان، آزدهام میساخت و غم دوری را برایم سختتر! اما آنها نیز بیتقصیر بودند چرا که همچون من حال و حوصله چندانی نداشتند که بخواهند به ناسزاها و ناحقیهای یکدیگر، پاسخ سکوت دهند.
من در زیرینترین لایه بودم. تقریبا اولین فرشی که در ماشین انداخته شده بود؛ شمارش از من آغاز شد و تا فراتر رفت، به همین دلیل از احوالات مکانی که اکنون ماشین حامل ما در آن ایستاده بود آنچنان خبر نداشتم که بخواهم و بتوانم برایتان، شرح دهم.
همچنان که زمان میگذشت سنگینیها برروی بدنم کمتر و کمتر میشد و این نشان از این بود که مشغول خالی کردن بار وانت آبی رنگی هستند که من اکنون در آن مستقرم. هیاهو و سر و صدا نیز دلیل خوبی برای اثبات این نظریه شاید غلطم بود!
دقایق در گذر بود و من کم کم نور خورشید را میدیدم که به گرم کردن چشمانم دست زده بود.
دستان ضمختش تن خوش نقشم را لمس کرد و دانستم که منهم تا دقایقی دیگر باید پیاده شوم.
نفس عمیقی کشیدم.
به اطراف خیره بودم. شلوغ بود و مملو از افرادی که قالی بر دست مارا در کامیون حمل بار، میانداختند کامیونی که میزبانِ میهمانان چند وانت، با رنگهای مختلف بود.
دیری نپایید که خود را سوار بر کامیون حمل بار درست در کنار درب یافتم. احساس میکردم که قفل درب این کامیون قدیمی آنچنان توانی ندارد که بتواند با این سرعت حرکت کند و درعین حال متحمل فشارهای وارده از این همه قالی و قالیچه باشد.
تا حد توان خود را درهم جمع کردم.
اگر درب کامیون به هر دلیلی گشوده میشد؛ اولین فرشی که میهمان آسفالتِ بیکیفیت جاده بود؛ من بد شانس بودم. درهمین خیالات پرسه میزدم که ناگهان صدایی بلند در فضا پیچید که موجب شد چشمانم را، ببندم اما متوجه جابجایی عجیب و غیر قابل وصف خویش و ضربههای پیدرپی وارد بر بدنه خوش نقش خود میشدم.
- وای! خدایا
از حرکت، ایستادم. بند بند وجودم منتقل حس درد و بد شانسی بود. من گوشه خیابان، افتاده در مکانی بیابان مانند، نظارهگر ماشینهای گذران و چشمهایی پرسان از حال و روز زارم بودم.
در این هیاهو و شلوغی، حس درد و بدشانسی، ناگهان لبخندی بر لبانم نقش بست که عشق مرا به وطن خویش نمایانگر بود.
چه در گوشهای از بیابان، چه در فقیر نشینترین محلهها، چه در خانههایی همانند کاخ، چه فرش باشم و چه انسان، درنهایت عاشق وطن خویشتنم و برای بودن و ماندن در این خاک، همه تلاشم را، میکنم چه رسد به اینکه تا ابد محکوم به دیدن ماشینهای درحال گذر باشم و زندگی در گوشه خیابان را به خانههای زیبایی که قرار بود فرششان باشم؛ ترجیح دهم!
#مُهَنّآ
🎙|| رادیو انشا موج اف ام ردیف نویسندگی:)
متن بالا رو نقد کنید و به لینک زیر بفرستید
https://www.tg-me.com/BChatBot?start=sc-35894-7ubf1KO
متن ارسالی برای نقد: 📋👇🏼
مرا لول کردند.
- آخ!
کمرم به شدت درد گرفت؛ مرا محکم به بدنه وانت آبی رنگ کوبیدند.
حال و روز مردم سیاه پوستی را که قرنها پیش از سرزمین مادریشان جدا کرده بودند؛ حسابی برایم قابل درک بود.
اشک در چشمانم حلقه نمیبست اما حسابی، خسته و دل گرفته بودم. احساس میکردم یک دنیا دوری بر سینهام سنگینی میکند و کاری از دستم برنمیآید که بخواهم انجام دهم. نه پایی برای فرار داشتم و نه جانی برای قرار. محکوم به صبر و در آغوش ظلم، ناچار به پذیرش تقدیر خویش بودم.
تلی از سنگینی را بر روی سینههایم احساس میکردم. همهمه قالیها و قالیچهها و گاه دعواهایشان، آزدهام میساخت و غم دوری را برایم سختتر! اما آنها نیز بیتقصیر بودند چرا که همچون من حال و حوصله چندانی نداشتند که بخواهند به ناسزاها و ناحقیهای یکدیگر، پاسخ سکوت دهند.
من در زیرینترین لایه بودم. تقریبا اولین فرشی که در ماشین انداخته شده بود؛ شمارش از من آغاز شد و تا فراتر رفت، به همین دلیل از احوالات مکانی که اکنون ماشین حامل ما در آن ایستاده بود آنچنان خبر نداشتم که بخواهم و بتوانم برایتان، شرح دهم.
همچنان که زمان میگذشت سنگینیها برروی بدنم کمتر و کمتر میشد و این نشان از این بود که مشغول خالی کردن بار وانت آبی رنگی هستند که من اکنون در آن مستقرم. هیاهو و سر و صدا نیز دلیل خوبی برای اثبات این نظریه شاید غلطم بود!
دقایق در گذر بود و من کم کم نور خورشید را میدیدم که به گرم کردن چشمانم دست زده بود.
دستان ضمختش تن خوش نقشم را لمس کرد و دانستم که منهم تا دقایقی دیگر باید پیاده شوم.
نفس عمیقی کشیدم.
به اطراف خیره بودم. شلوغ بود و مملو از افرادی که قالی بر دست مارا در کامیون حمل بار، میانداختند کامیونی که میزبانِ میهمانان چند وانت، با رنگهای مختلف بود.
دیری نپایید که خود را سوار بر کامیون حمل بار درست در کنار درب یافتم. احساس میکردم که قفل درب این کامیون قدیمی آنچنان توانی ندارد که بتواند با این سرعت حرکت کند و درعین حال متحمل فشارهای وارده از این همه قالی و قالیچه باشد.
تا حد توان خود را درهم جمع کردم.
اگر درب کامیون به هر دلیلی گشوده میشد؛ اولین فرشی که میهمان آسفالتِ بیکیفیت جاده بود؛ من بد شانس بودم. درهمین خیالات پرسه میزدم که ناگهان صدایی بلند در فضا پیچید که موجب شد چشمانم را، ببندم اما متوجه جابجایی عجیب و غیر قابل وصف خویش و ضربههای پیدرپی وارد بر بدنه خوش نقش خود میشدم.
- وای! خدایا
از حرکت، ایستادم. بند بند وجودم منتقل حس درد و بد شانسی بود. من گوشه خیابان، افتاده در مکانی بیابان مانند، نظارهگر ماشینهای گذران و چشمهایی پرسان از حال و روز زارم بودم.
در این هیاهو و شلوغی، حس درد و بدشانسی، ناگهان لبخندی بر لبانم نقش بست که عشق مرا به وطن خویش نمایانگر بود.
چه در گوشهای از بیابان، چه در فقیر نشینترین محلهها، چه در خانههایی همانند کاخ، چه فرش باشم و چه انسان، درنهایت عاشق وطن خویشتنم و برای بودن و ماندن در این خاک، همه تلاشم را، میکنم چه رسد به اینکه تا ابد محکوم به دیدن ماشینهای درحال گذر باشم و زندگی در گوشه خیابان را به خانههای زیبایی که قرار بود فرششان باشم؛ ترجیح دهم!
#مُهَنّآ
🎙|| رادیو انشا موج اف ام ردیف نویسندگی:)
متن بالا رو نقد کنید و به لینک زیر بفرستید
https://www.tg-me.com/BChatBot?start=sc-35894-7ubf1KO
#نکته_نویسندگی 🗒
• نویسنده شویم🪴✨
- از زبان استیون کینگ👤
1⃣ به جای تلویزیون نگاه کردن، هر چه میتوانید مطالعه کنید.
2⃣ برای شکست و انتقادی بیش از حد تحملتان آماده شوید.
3⃣ وقتتان را با تلاش برای راضی کردن مردم تلف نکنید.
4⃣ در درجهی اول برای رضایت خاطر و دل خودتان بنویسید.
5⃣ سختترین موضوعات را برای نوشتن به چالش بکشید.
6⃣ وقتی مینویسید، ارتباطتان را با دنیا قطع کنید.
7⃣ متظاهر نباشید.
همانطور که دیوید آگلیوی، تاجر سرشناس در یادداشتی به کارمندانش نوشته است:
" هرگز کلمات تخصصیای مثل بازتفهیم، تطورگرایی، فرمالیسم و اگزیستانسیالیسم و… را به کار نبرید.
اینها نشانههای مشخص تظاهر و پرمدعا بودن هستند."
8⃣ از به کار بردن قیدها و پاراگرافهای طولانی خودداری کنید.
9⃣ زیادی خودتان را درگیر دستور زبان نکنید.
به گفتهی کینگ، در درجهی اول به جذابیت یک نوشته بپردازید و بعد به رعایت نکات دستور زبانی آن.
(دقت کنید این به آن معنی نیست که کلا دستور زبان را در متن فراموش کرده یا آن را نیاموزیم، دانش دستور زبان بهترین ملاک سنجش یک نویسنده است.)
🔟 در هنر توصیف، استاد شوید.
🎙|| @RadioEnsha
• نویسنده شویم🪴✨
- از زبان استیون کینگ👤
1⃣ به جای تلویزیون نگاه کردن، هر چه میتوانید مطالعه کنید.
2⃣ برای شکست و انتقادی بیش از حد تحملتان آماده شوید.
3⃣ وقتتان را با تلاش برای راضی کردن مردم تلف نکنید.
4⃣ در درجهی اول برای رضایت خاطر و دل خودتان بنویسید.
5⃣ سختترین موضوعات را برای نوشتن به چالش بکشید.
6⃣ وقتی مینویسید، ارتباطتان را با دنیا قطع کنید.
7⃣ متظاهر نباشید.
همانطور که دیوید آگلیوی، تاجر سرشناس در یادداشتی به کارمندانش نوشته است:
" هرگز کلمات تخصصیای مثل بازتفهیم، تطورگرایی، فرمالیسم و اگزیستانسیالیسم و… را به کار نبرید.
اینها نشانههای مشخص تظاهر و پرمدعا بودن هستند."
8⃣ از به کار بردن قیدها و پاراگرافهای طولانی خودداری کنید.
9⃣ زیادی خودتان را درگیر دستور زبان نکنید.
به گفتهی کینگ، در درجهی اول به جذابیت یک نوشته بپردازید و بعد به رعایت نکات دستور زبانی آن.
(دقت کنید این به آن معنی نیست که کلا دستور زبان را در متن فراموش کرده یا آن را نیاموزیم، دانش دستور زبان بهترین ملاک سنجش یک نویسنده است.)
🔟 در هنر توصیف، استاد شوید.
🎙|| @RadioEnsha
#برشی_از_کتاب 📚
می دانی، گاهی اوقات فکر می کنم شرایط چطور می شد اگر... اگر روزی اتفاقی می دیدمت. مثل آدم های عادی. اگر در صبحی آفتابی در خیابانی از کنارت می گذشتم و فکر می کردم چقدر جذابی، می ایستادم، با تو دست می دادم و می گفتم: «سلام، من دانیل هستم.»
#نابغه
#مری_لو
🎙|| @radioensha
می دانی، گاهی اوقات فکر می کنم شرایط چطور می شد اگر... اگر روزی اتفاقی می دیدمت. مثل آدم های عادی. اگر در صبحی آفتابی در خیابانی از کنارت می گذشتم و فکر می کردم چقدر جذابی، می ایستادم، با تو دست می دادم و می گفتم: «سلام، من دانیل هستم.»
#نابغه
#مری_لو
🎙|| @radioensha
#معرفی_کتاب 📚
کتاب قهرمان، رمانی نوشته ی مری لو است که نخستین بار در سال 2013 چاپ شد. این رمان که آخرین کتاب از مجموعه ی «افسانه» است، داستان بر هم خوردن مجدد صلح و آرامش شکننده ی دنیای جمهوری را روایت می کند. جون که اکنون به مقام ریاست مجلس سنا فکر می کند و دی که حالا به قهرمانی ملی تبدیل شده، باید درمانی برای طاعون کشنده ی به وجود آمده پیدا کنند اما آن ها برای این کار، باید از چیز بزرگی در زندگی خود بگذرند. جون با انتخابی مواجه می شود که وفاداری اش به دی را به آزمایش می گذارد و او را مجبور می کند تا دوباره با گذشته مواجه شود. کتاب قهرمان که داستانی فوق العاده جذاب و احساس برانگیز است، به شکلی هنرمندانه به موضوعاتی چون انسانیت و خیانت می پردازد و سه گانه ی «افسانه» را به شکلی درخشان به پایان می رساند.
#قهرمان
#مری_لو
🎙|| @radioensha
کتاب قهرمان، رمانی نوشته ی مری لو است که نخستین بار در سال 2013 چاپ شد. این رمان که آخرین کتاب از مجموعه ی «افسانه» است، داستان بر هم خوردن مجدد صلح و آرامش شکننده ی دنیای جمهوری را روایت می کند. جون که اکنون به مقام ریاست مجلس سنا فکر می کند و دی که حالا به قهرمانی ملی تبدیل شده، باید درمانی برای طاعون کشنده ی به وجود آمده پیدا کنند اما آن ها برای این کار، باید از چیز بزرگی در زندگی خود بگذرند. جون با انتخابی مواجه می شود که وفاداری اش به دی را به آزمایش می گذارد و او را مجبور می کند تا دوباره با گذشته مواجه شود. کتاب قهرمان که داستانی فوق العاده جذاب و احساس برانگیز است، به شکلی هنرمندانه به موضوعاتی چون انسانیت و خیانت می پردازد و سه گانه ی «افسانه» را به شکلی درخشان به پایان می رساند.
#قهرمان
#مری_لو
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
جهان به گِـــردِ عـــزای حُســیــنِ زهـــرا بـود
مُـحرّم است و به قـولی ، جهان شده مشکی
#شاهین_پورعلی_اکبر
🌸|| @Radioensha
جهان به گِـــردِ عـــزای حُســیــنِ زهـــرا بـود
مُـحرّم است و به قـولی ، جهان شده مشکی
#شاهین_پورعلی_اکبر
🌸|| @Radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی
[📖🌊] چند نکته کوتاه پیرامون رمان نویسی!
#𝐏𝐚𝐫𝐭1
🌼🗒 یک- راوی اول شخص خوبه یا سوم شخص؟
بستگی به نوع داستان دارد، اما در کل راوی اول شخص صمیمیت و باورپذیری بیشتری دارد و مهمترین محدودیتش این هست که نمی تواند از جاهایی که نرفته یا چیزهایی که ندیده حرف بزند. اما راوی سوم شخص (دانای کل) این محدودیت را ندارد و میتواند طبق منطق داستان به هر جایی برود و درباره هر چیزی اطلاعات بدهد. بنابراین این شما هستید که بنابراین مزیتها و محدودیتها و داستانی که مینویسید باید نوع راوی را انتخاب کنید.
🌼🗒 دو- منظور از تخیل و خیالی چیست؟
تخیل یعنی هر آنچه که در دنیای واقعی یا وجود ندارد یا امکان رخ دادنش نیست یا حداقل تا کنون مشاهده نشده و کسی روی دادنش را ندیده. مثلا چون کسی تا به حال اسب شاخداری ندیده برای همین موجودی خیالی است. اگر روزی کاشف به عمل آمد که در یک جای پرت و دور افتادهای همچین موجودی رویت شده دیگر خیالی نخواهد بود. یا اگر کسی به ورد و جادویی دست پیدا کرد و بدون هیچ وسیله ای به پرواز درآید. بنابراین منظور از "تخیلی" چیزی هست که فقط به مدد قوهی خیال آدمی خلق شده است و مابه ازایی در جهان واقعی ندارد. بعضی چیزها هم هستند که در جهان واقع رخ نداده اند اما ما در خیال میسازیم و امکان رخ دادن آنها در واقعیت هم وجود دارد و امر محالی نیست.
همهی داستانهای نوشته شده از جنبهای خیالی هستند. یعنی واقعا به صورت کلی یا جزئی روی ندادهاند اما روی دادن آنها محال هم نیست و ما با قوه تخیل بر روی کاغذ آنها را امکان پذیر میکنیم.
🌼🗒 سه- سوژه ی داستانهای کارآگاهی را از کجا میشود پیدا کرد؟
سوژه داستان کارآگاهی را معمولا از پروندههای پلیس یا خبرهای حوادث روزنامهها میتوان پیدا کرد. راه اول شاید برای همه میسر نباشد اما می توان از صفحات حوادث روزنامهها کلی ایده گرفت. البته این ایدهها نیاز به کار و پرورش دارند. چون فقط یک خط داستانی بیرونی به شما میدهد. این شما هستید که باید باقی جوانب آن را با قوه خیال خود بسازید.
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
[📖🌊] چند نکته کوتاه پیرامون رمان نویسی!
#𝐏𝐚𝐫𝐭1
🌼🗒 یک- راوی اول شخص خوبه یا سوم شخص؟
بستگی به نوع داستان دارد، اما در کل راوی اول شخص صمیمیت و باورپذیری بیشتری دارد و مهمترین محدودیتش این هست که نمی تواند از جاهایی که نرفته یا چیزهایی که ندیده حرف بزند. اما راوی سوم شخص (دانای کل) این محدودیت را ندارد و میتواند طبق منطق داستان به هر جایی برود و درباره هر چیزی اطلاعات بدهد. بنابراین این شما هستید که بنابراین مزیتها و محدودیتها و داستانی که مینویسید باید نوع راوی را انتخاب کنید.
🌼🗒 دو- منظور از تخیل و خیالی چیست؟
تخیل یعنی هر آنچه که در دنیای واقعی یا وجود ندارد یا امکان رخ دادنش نیست یا حداقل تا کنون مشاهده نشده و کسی روی دادنش را ندیده. مثلا چون کسی تا به حال اسب شاخداری ندیده برای همین موجودی خیالی است. اگر روزی کاشف به عمل آمد که در یک جای پرت و دور افتادهای همچین موجودی رویت شده دیگر خیالی نخواهد بود. یا اگر کسی به ورد و جادویی دست پیدا کرد و بدون هیچ وسیله ای به پرواز درآید. بنابراین منظور از "تخیلی" چیزی هست که فقط به مدد قوهی خیال آدمی خلق شده است و مابه ازایی در جهان واقعی ندارد. بعضی چیزها هم هستند که در جهان واقع رخ نداده اند اما ما در خیال میسازیم و امکان رخ دادن آنها در واقعیت هم وجود دارد و امر محالی نیست.
همهی داستانهای نوشته شده از جنبهای خیالی هستند. یعنی واقعا به صورت کلی یا جزئی روی ندادهاند اما روی دادن آنها محال هم نیست و ما با قوه تخیل بر روی کاغذ آنها را امکان پذیر میکنیم.
🌼🗒 سه- سوژه ی داستانهای کارآگاهی را از کجا میشود پیدا کرد؟
سوژه داستان کارآگاهی را معمولا از پروندههای پلیس یا خبرهای حوادث روزنامهها میتوان پیدا کرد. راه اول شاید برای همه میسر نباشد اما می توان از صفحات حوادث روزنامهها کلی ایده گرفت. البته این ایدهها نیاز به کار و پرورش دارند. چون فقط یک خط داستانی بیرونی به شما میدهد. این شما هستید که باید باقی جوانب آن را با قوه خیال خود بسازید.
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
#معرفی_نویسنده🖋
" فرانتس کافکا "
فرانتس کافکا یکی از بزرگترین نویسندگان آلمانیزبان در سده ۲۰ (میلادی) بود.
آثار کافکا در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب بهشمار میآیندپُرآوازهترین آثار کافکا، رمان کوتاه مسخ و رمانهای محاکمه ، آمریکا و رمان ناتمام قصر هستند. اصطلاحاً، به فضاهای داستانی که موقعیتهای پیشپاافتاده را به شکلی نامعقول و فراواقعگرایانه توصیف میکنند -فضاهایی که در داستانهای فرانتس کافکا زیاد پیش میآیند- کافکایی میگویند.
#فرانتس_کافکا
🌸||@Radioensha
" فرانتس کافکا "
فرانتس کافکا یکی از بزرگترین نویسندگان آلمانیزبان در سده ۲۰ (میلادی) بود.
آثار کافکا در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب بهشمار میآیندپُرآوازهترین آثار کافکا، رمان کوتاه مسخ و رمانهای محاکمه ، آمریکا و رمان ناتمام قصر هستند. اصطلاحاً، به فضاهای داستانی که موقعیتهای پیشپاافتاده را به شکلی نامعقول و فراواقعگرایانه توصیف میکنند -فضاهایی که در داستانهای فرانتس کافکا زیاد پیش میآیند- کافکایی میگویند.
#فرانتس_کافکا
🌸||@Radioensha
#برشی_از_کتاب 📚
مدتی طولانی است که به دنبال چیزی می گشته ام که فکر می کردم از دست داده ام. وقتی تو را دوباره آن جا دیدم، احساس کردم چیزی را یافته ام.
#مری_لو
#قهرمان
🎙|| @radioensha
مدتی طولانی است که به دنبال چیزی می گشته ام که فکر می کردم از دست داده ام. وقتی تو را دوباره آن جا دیدم، احساس کردم چیزی را یافته ام.
#مری_لو
#قهرمان
🎙|| @radioensha
#معرفی_کتاب 📚
کتاب نفرتی که تو می کاری، رمانی نوشته ی انجی توماس است که برای نخستین بار در سال 2017 به چاپ رسید. داستان این رمان به نوجوانی شانزده ساله به نام استار کارتر می پردازد که بین دو دنیا در گذار است: محله ی فقیرنشینی که در آن زندگی می کند و مدرسه ی پرزرق و برقی که برای تحصیل به آن می رود. تعادل نصفه و نیمه ی میان این دو دنیا زمانی از بین می رود که استار، حادثه ی تیراندازی مرگبار یک افسر پلیس به بهترین دوست کودکی اش، خلیل، را مشاهده می کند. خبر کشته شدن خلیل خیلی زود به تیتر اول اخبار کشور تبدیل می شود. چیزی که همه به دنبال فهمیدنش هستند این است که در آن شب واقعا چه اتفاقی افتاد و تنها کسی که می تواند به این سوال پاسخ دهد، کسی نیست جز استار کارتر. اما گفته ها و نگفته های استار ممکن است جامعه را به آشوب بکشاند و یا حتی زندگی اش به خطر بیاندازد.
#نفرتی_که_می_کاری
#انجی_توماس
🎙|| @radioensha
کتاب نفرتی که تو می کاری، رمانی نوشته ی انجی توماس است که برای نخستین بار در سال 2017 به چاپ رسید. داستان این رمان به نوجوانی شانزده ساله به نام استار کارتر می پردازد که بین دو دنیا در گذار است: محله ی فقیرنشینی که در آن زندگی می کند و مدرسه ی پرزرق و برقی که برای تحصیل به آن می رود. تعادل نصفه و نیمه ی میان این دو دنیا زمانی از بین می رود که استار، حادثه ی تیراندازی مرگبار یک افسر پلیس به بهترین دوست کودکی اش، خلیل، را مشاهده می کند. خبر کشته شدن خلیل خیلی زود به تیتر اول اخبار کشور تبدیل می شود. چیزی که همه به دنبال فهمیدنش هستند این است که در آن شب واقعا چه اتفاقی افتاد و تنها کسی که می تواند به این سوال پاسخ دهد، کسی نیست جز استار کارتر. اما گفته ها و نگفته های استار ممکن است جامعه را به آشوب بکشاند و یا حتی زندگی اش به خطر بیاندازد.
#نفرتی_که_می_کاری
#انجی_توماس
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
میوه پخته محال است نیفتد بر خاک
هرکه دل بسته به این دارِ فَنا نیم رس است
#صائب_تبریزی
🌸|| @Radioensha
میوه پخته محال است نیفتد بر خاک
هرکه دل بسته به این دارِ فَنا نیم رس است
#صائب_تبریزی
🌸|| @Radioensha
#کارگاه_فیلمنامه_نویسی🎥✨
🌻× هنگام نوشتن فیلمنامه به این نکته دقت داشته باشید که داستان شما نباید آنقدر مبهم و ناواضح باشد که حتی بیننده هم متوجه بخشهایی از آن نشود!
هر زمان که بیننده فیلم یا خواننده متن شما، متوجه بخشی از داستان نشود، از همان لحظه ارتباط او با کل داستان قطع خواهد شد...
🎙|| @Radioensha
🌻× هنگام نوشتن فیلمنامه به این نکته دقت داشته باشید که داستان شما نباید آنقدر مبهم و ناواضح باشد که حتی بیننده هم متوجه بخشهایی از آن نشود!
هر زمان که بیننده فیلم یا خواننده متن شما، متوجه بخشی از داستان نشود، از همان لحظه ارتباط او با کل داستان قطع خواهد شد...
🎙|| @Radioensha
『رادیو انشا✒️』
#معرفی_نویسنده🖋 " فرانتس کافکا " فرانتس کافکا یکی از بزرگترین نویسندگان آلمانیزبان در سده ۲۰ (میلادی) بود. آثار کافکا در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب بهشمار میآیندپُرآوازهترین آثار کافکا، رمان کوتاه مسخ و رمانهای محاکمه ، آمریکا و رمان ناتمام قصر هستند.…
#معرفی_آثار🖋
" فرانتس کافکا "
از آثار کافکا میتوان به #مسخ، جلوی قانون، پیام امپراتور، بهشت، ساختن معبد، آمدن مسیح، پزشک دهکده، نگهبان کور، تصمیم ها، گردش ناگهانی، رهگذران، نشان شهر، کرکس، نخستین اندوه، شغال و عرب و... اشاره کرد.
#فرانتس_کافکا
🌸||@Radioensha
" فرانتس کافکا "
از آثار کافکا میتوان به #مسخ، جلوی قانون، پیام امپراتور، بهشت، ساختن معبد، آمدن مسیح، پزشک دهکده، نگهبان کور، تصمیم ها، گردش ناگهانی، رهگذران، نشان شهر، کرکس، نخستین اندوه، شغال و عرب و... اشاره کرد.
#فرانتس_کافکا
🌸||@Radioensha
#برشی_از_کتاب 📚
گاهی اوقات ممکن است همه ی کارها را درست انجام دهی اما باز نتیجه غلط از آب دربیاید. مهمترین نکته این است که هیچوقت از انجام دادن کار درست، دست برنداری.
#نفرتی_که_می_کاری
#انجی_توماس
🎙|| @radioensha
گاهی اوقات ممکن است همه ی کارها را درست انجام دهی اما باز نتیجه غلط از آب دربیاید. مهمترین نکته این است که هیچوقت از انجام دادن کار درست، دست برنداری.
#نفرتی_که_می_کاری
#انجی_توماس
🎙|| @radioensha
#معرفی_کتاب 📚
کتاب زشت ها، رمانی علمی تخیلی اثر نویسنده ی آمریکایی، اسکات وسترفیلد است. تالی در آستانه ی شانزده سالگی است و از این اتفاق، بسیار هیجان زده است. او تنها در چند هفته ی دیگر، عمل جراحی ای خواهد داشت که او را بسیار زیبا و جذاب خواهد کرد. و همین زیبایی باعث خواهد شد که او بهشتی با فناوری های برتر برده شود؛ دنیایی که فقط لذت و خوشگذرانی در آن وجود دارد. اما دوست تالی، شِی، درباره ی این عمل جراحی مطمئن نیست. زمانی که شِی فرار می کند، تالی با وجهی کاملاً جدید از این دنیای زیبا آشنا می شود که چندان هم زیبا نیست. صاحبان قدرت، انتخابی را پیش روی تالی می گذارند: او یا باید دوستش را پیدا کند و تحویل دهد و یا این که هیچ وقت زیبا نشود. تالی در مواجهه با این دوراهی چه خواهد کرد؟
#زشت_ها
#اسکات_وسترفیلد
🎙|| @radioensha
کتاب زشت ها، رمانی علمی تخیلی اثر نویسنده ی آمریکایی، اسکات وسترفیلد است. تالی در آستانه ی شانزده سالگی است و از این اتفاق، بسیار هیجان زده است. او تنها در چند هفته ی دیگر، عمل جراحی ای خواهد داشت که او را بسیار زیبا و جذاب خواهد کرد. و همین زیبایی باعث خواهد شد که او بهشتی با فناوری های برتر برده شود؛ دنیایی که فقط لذت و خوشگذرانی در آن وجود دارد. اما دوست تالی، شِی، درباره ی این عمل جراحی مطمئن نیست. زمانی که شِی فرار می کند، تالی با وجهی کاملاً جدید از این دنیای زیبا آشنا می شود که چندان هم زیبا نیست. صاحبان قدرت، انتخابی را پیش روی تالی می گذارند: او یا باید دوستش را پیدا کند و تحویل دهد و یا این که هیچ وقت زیبا نشود. تالی در مواجهه با این دوراهی چه خواهد کرد؟
#زشت_ها
#اسکات_وسترفیلد
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
گربوسه به من بخشی دانی به چه میماند؟
مرغی که گه کشتن، قاتل دهدش آبی
#ملک_الشعرای_بهار
🌸|| @Radioensha
گربوسه به من بخشی دانی به چه میماند؟
مرغی که گه کشتن، قاتل دهدش آبی
#ملک_الشعرای_بهار
🌸|| @Radioensha
『رادیو انشا✒️』
#کارگاه_رمان_نویسی [📖🌊] چند نکته کوتاه پیرامون رمان نویسی! #𝐏𝐚𝐫𝐭1 🌼🗒 یک- راوی اول شخص خوبه یا سوم شخص؟ بستگی به نوع داستان دارد، اما در کل راوی اول شخص صمیمیت و باورپذیری بیشتری دارد و مهمترین محدودیتش این هست که نمی تواند از جاهایی که نرفته یا چیزهایی…
#کارگاه_رمان_نویسی
[📗🎋] چند نکته کوتاه پیرامون رمان نویسی!
#𝐏𝐚𝐫𝐭2
☀️☂ چهار- چگونه تخیل خود را به داستان تبدیل کنیم؟
تخیل رو با روایت و توصیف جز به جز میتوان به داستان تبدیل کرد و اون رو در جهان داستان حاضر کرد. هر چه که خیال بکنیم یا یک تصویر ثابت خواهد بود یا متحرک. تصاویر ثابت رو توصیف میکنیم و تصاویر متحرک رو که یک عمل رو بیان میکنه روایت میکنیم. حاصل جمع اینها میده یک داستان.
☀️☂ پنجم- پیرنگ چیه؟
پیرنگ مفهوم گستردهای هست. به طور خلاصه و در ساده ترین تعریف: ساختار علت و معلولی حوادث داستان رو میگن پیرنگ.
یعنی هر حادثهای معلول حوادث قبل از خودش و علت حوادث بعد از خودش هست. داستان یا ماجرا، تسلسل حوادث هست، یعنی یکسری حوادث که از پی هم اتفاق میافتند، اما پیرنگ علت وقوع این حوادث هست. در انگلیسی به پیرنگ Plot پلات گفته میشه که اون رو پیرنگ، طرح، طرح و توطئه و پلات هم ترجمه کردهاند.
☀️☂ ششم- ویژگی،های یک پایان خوب چیه؟
پایان خوب، پایانی هست که در درجه اول منطقی باشه و حاصل اتفاقات پیش از خودش باشه و داستان به صورت طبیعی به اون نقطه برسه و دیگه اینکه قابل پیشبینی برای مخاطب نباشه. یعنی در عین اینکه باور پذیر هست کلیشهای و پیش پا افتاده و قابل حدس نباشه یا حداقل طوری نباشه که خواننده با خوندن شروع داستان تا آخر اون رو حدس بزنه. نکته آخر هم اینکه باید در ذهن مخاطب ماندگار باشه.
منبع: novel home📂✒️
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
[📗🎋] چند نکته کوتاه پیرامون رمان نویسی!
#𝐏𝐚𝐫𝐭2
☀️☂ چهار- چگونه تخیل خود را به داستان تبدیل کنیم؟
تخیل رو با روایت و توصیف جز به جز میتوان به داستان تبدیل کرد و اون رو در جهان داستان حاضر کرد. هر چه که خیال بکنیم یا یک تصویر ثابت خواهد بود یا متحرک. تصاویر ثابت رو توصیف میکنیم و تصاویر متحرک رو که یک عمل رو بیان میکنه روایت میکنیم. حاصل جمع اینها میده یک داستان.
☀️☂ پنجم- پیرنگ چیه؟
پیرنگ مفهوم گستردهای هست. به طور خلاصه و در ساده ترین تعریف: ساختار علت و معلولی حوادث داستان رو میگن پیرنگ.
یعنی هر حادثهای معلول حوادث قبل از خودش و علت حوادث بعد از خودش هست. داستان یا ماجرا، تسلسل حوادث هست، یعنی یکسری حوادث که از پی هم اتفاق میافتند، اما پیرنگ علت وقوع این حوادث هست. در انگلیسی به پیرنگ Plot پلات گفته میشه که اون رو پیرنگ، طرح، طرح و توطئه و پلات هم ترجمه کردهاند.
☀️☂ ششم- ویژگی،های یک پایان خوب چیه؟
پایان خوب، پایانی هست که در درجه اول منطقی باشه و حاصل اتفاقات پیش از خودش باشه و داستان به صورت طبیعی به اون نقطه برسه و دیگه اینکه قابل پیشبینی برای مخاطب نباشه. یعنی در عین اینکه باور پذیر هست کلیشهای و پیش پا افتاده و قابل حدس نباشه یا حداقل طوری نباشه که خواننده با خوندن شروع داستان تا آخر اون رو حدس بزنه. نکته آخر هم اینکه باید در ذهن مخاطب ماندگار باشه.
منبع: novel home📂✒️
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
『رادیو انشا✒️』
۷۶ غلط املایی رایج📒📌 «آنفولانزا» میگیریم، نه *آنفلوآنزا. «اختلاس» میکنند، نه *اختلاص. «الحمدلله»، نه *الحمدالله «انشاءالله» مینویسیم، نه *انشالله. «انضباط» مینویسیم، نه *انظباط. «اولویت» مینویسیم، نه *الویت. «بالأخره» مینویسیم، نه *بلاخره. «برگزار»…
۷۶ غلط املایی رایج📒📌
«جزرومد» میشود، نه *جذرومد.
«چرخِ فلک» داریم، نه *چرخوفلک.
«چرکنویس» داریم، نه *چکنویس.
«حتیالامکان» مینویسیم، نه *حدالامکان.
«حکاکی» میکنیم، نه *هکاکی.
«حیات وحش» داریم، نه *حیاط وحش.
«حیاط خانه» داریم، نه *حیات خانه.
«خارش» میگیریم، نه *خوارش.
«خدمتگزاری» میکنیم، نه *خدمتگذاری.
«خلأ» مینویسیم، نه *خلع.
«خوار و ذلیل» مینویسیم، نه *خار و ذلیل.
«خواستگاری» میرویم، نه *خاستگاری.
«در» را میبندیم، نه *درب را.
«دردِدل» میکنیم، نه *دردودل.
«راجعبه» مینویسیم، نه *راجبه.
«رئیس» مینویسیم، نه *رییس.
«رذالت» میکنند، نه *رزالت
#املا✨
🎙||@Radioensha
«جزرومد» میشود، نه *جذرومد.
«چرخِ فلک» داریم، نه *چرخوفلک.
«چرکنویس» داریم، نه *چکنویس.
«حتیالامکان» مینویسیم، نه *حدالامکان.
«حکاکی» میکنیم، نه *هکاکی.
«حیات وحش» داریم، نه *حیاط وحش.
«حیاط خانه» داریم، نه *حیات خانه.
«خارش» میگیریم، نه *خوارش.
«خدمتگزاری» میکنیم، نه *خدمتگذاری.
«خلأ» مینویسیم، نه *خلع.
«خوار و ذلیل» مینویسیم، نه *خار و ذلیل.
«خواستگاری» میرویم، نه *خاستگاری.
«در» را میبندیم، نه *درب را.
«دردِدل» میکنیم، نه *دردودل.
«راجعبه» مینویسیم، نه *راجبه.
«رئیس» مینویسیم، نه *رییس.
«رذالت» میکنند، نه *رزالت
#املا✨
🎙||@Radioensha
#برشی_از_کتاب 📚
شاید آن ها نمی خواستند که تو بفهمی هر تمدنی نقاط ضعف خود را دارد. همیشه چیزی هست که به آن وابسته ایم. و اگر کسی آن چیز را از ما بگیرد، تنها چیزی که باقی می ماند چند داستان در کلاس تاریخ است
#زشت_ها
#اسکات_وسترفیلد
🎙|| @radioensha
شاید آن ها نمی خواستند که تو بفهمی هر تمدنی نقاط ضعف خود را دارد. همیشه چیزی هست که به آن وابسته ایم. و اگر کسی آن چیز را از ما بگیرد، تنها چیزی که باقی می ماند چند داستان در کلاس تاریخ است
#زشت_ها
#اسکات_وسترفیلد
🎙|| @radioensha
#معرفی_کتاب 📚
«آنگاه به پایان رسیدیم» روایتی است تلخ و سرگرمکننده از پایان رؤیای آمریکایی. گزارشی است هیجانانگیز از ملال و کسالت. روایت آدمهایی است که در شرکتی تبلیغاتی در شیکاگـوی آمریکا کار میکنند، صندلی یکدیگر را میدزدند، از داروهای همکارشان استفاده میکنند، غیبت میکنند، شوخی میکنند، محبت میکنند، توطئه میچینند، با جان و دل کار میکنند، و در آستانه دوران رکود اقتصادی هزاره سوم به هر دری میزنند تا بمانند اما بالاخره به پایان میرسند…
#جوشوآ_فریس
#آنگاه_به_پایان_رسیدیم
🎙|| @radioensha
«آنگاه به پایان رسیدیم» روایتی است تلخ و سرگرمکننده از پایان رؤیای آمریکایی. گزارشی است هیجانانگیز از ملال و کسالت. روایت آدمهایی است که در شرکتی تبلیغاتی در شیکاگـوی آمریکا کار میکنند، صندلی یکدیگر را میدزدند، از داروهای همکارشان استفاده میکنند، غیبت میکنند، شوخی میکنند، محبت میکنند، توطئه میچینند، با جان و دل کار میکنند، و در آستانه دوران رکود اقتصادی هزاره سوم به هر دری میزنند تا بمانند اما بالاخره به پایان میرسند…
#جوشوآ_فریس
#آنگاه_به_پایان_رسیدیم
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند ؟ مشکل دو تا دارد حسین (ع)
#شهریار
🌸|| @Radioensha
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند ؟ مشکل دو تا دارد حسین (ع)
#شهریار
🌸|| @Radioensha