Telegram Web Link
『رادیو انشا✒️
#نقد_متون🔍 متن ارسالی برای نقد: 📋👇🏼 مرا لول کردند. - آخ! کمرم به شدت درد گرفت؛ مرا محکم به بدنه وانت آبی رنگ کوبیدند. حال و روز مردم سیاه پوستی را که قرن‌ها پیش از سرزمین مادری‌شان جدا کرده‌ بودند؛ حسابی برایم قابل درک بود. اشک در چشمانم حلقه نمی‌بست اما…
نگارش:

🍥 جابجایی جابه‌جایی
🍥 بعضی قسمت‌ها لازمه «واو» بذاری، یا به کمک ویرگول جملات رو بهم ربط بدی.
🍥 در متن چندجایی علامت تعجب بی‌مورده، اگه حس خاصی رو می‌خوای نشون بدی اون رو بگو علامت نذار.

محتوا:

🍥 فعل رو آخر جمله ببر.
🍥 از توصیفات مستقیم پرهیز کن.
منظورم چیه؟ یعنی به‌جای اینکه بگی من خستم، خستگی یا اون حال رو نشون بدی. هرکسی خستگی رو یه‌جور توضیح میده.
🍥 نوشتی:« شمارش از من آغاز شد و تا فراتر رفت... .»
پیشنهادم اینه که به‌جای نوشتن کلمه فراتر رفتن، از کلمه‌ی ادامه دادن استفاده کنی.
🍥 کلماتی مثل:« تقربیا، حتما، قطعا، ظاهرا و... » ریشه عربی دارن بهتره در متن فارسی از معادل‌هایی که در زبان فارسی براشون هست استفاده کنی.
🍥 چرخش فعل داری، یا به گذشته یا آینده بنویس.
🍥 در متن می‌تونی کلمات روون‌تری برای بیان حس یا حالات بگی، لازم نیست اون کلمه خاص باشه همین که بتونی درست و صریح بگی کافیه.
🍥 جملاتت رو بلندتر کن. این می‌تونه در عین اینکه یه تمرین خوب واست باشه به داستان هم پر و بال بده و دایره لغاتت رو هم افزایش بده.
برای مثال به جای اینکه بنویسی:« مرا لول کردند.»
بنویس:« مرا لول کردند و گره محکمی به دوسر بدنم زدند و توی وانت گذاشتند.»

در کل داستان قشنگی بود و شکل روایت برای من جذابیت داشت.
موفق باشی جانم♥️🖋

🎙||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒

- 🖊خط طرح یا پلات لاین چیست؟

⛹🏻 مسیر رمان یا به طور کلی حوادث و رویدادهایی است که از ابتدا تا انتهای رمان روی خواهد داد.
خط طرح یک رمان، خلاصه ی آن رمان نیست بلکه چهارچوب اصلی آن است.

🧡" شروع رمان
🧡" شخصیت اصلی رمان
🧡" حادثه اصلی رمان
🧡" پایان رمان
🎙|| @Radioensha
#برشی_از_کتاب 📚
تقریبا هیچ چیز آزاردهنده تر از آن نیست که وقت تلف شده خود را برای چیزی که ارزش ندارد هدر دهیم.

#جوشوآ_فریس
#آنگاه_به_پایان_رسیدیم
🎙|| @radioensha
#معرفی_کتاب 📚
بودن در اتوبوس در صبح یک روز، همه چیز را برای پارک شریدان عوض می کند. او سرش به کار خودش گرم است تا این که دختری ناآشنا با موهای قرمز و لباس های عجیب و غریب به نام النور سوار اتوبوس می شود و جایی برای نشستن پیدا نمی کند. پارک به النور می گوید که کنار او بنشیند و علیرغم فاصله ی شش اینچی میان آن ها، این اتفاق، شروع رابطه ای بسیار خاص است. پارک، پسر نیمه-کره ای حساسی است که والدینش همچنان مثل روز اول به یکدیگر عشق می ورزند، در حالی که النور، دختری باهوش اما اغلب مورد آزار و اذیت قرار گرفته از خانواده ای فقیر و بی چیز است. نشستن این دو نفر در کنار هم در اتوبوس، به خواندن کتاب های کمیک با یکدیگر، صحبت کردن درباره ی موسیقی و درنهایت، به شکل گیری دوستی عمیق و پایداری می انجامد که به عشقی فراموش نشدنی تبدیل می شود.
#النور_و_پارک
#رینبو_راول
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین (ع)
#شهریار
🌸|| @Radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی

📔|~ #مقاله‌ ای درباره‌ی نحوه استفاده زبان بدن در شخصیت‌پردازی و رمان‌نویسی! 🧚🏻‍♀🌦

#𝐏𝐚𝐫𝐭1

🪄|~ زبان بدن بخش مهمی از زندگی شخصیت های شماست و با این وجود، بسیاری از نویسندگان برای یافتن تعادل بین عدم توجه به زبان بدن شخصیت‌ها و وسواس در نحوه حرکت شخصیت‌های آنها تلاش می‌کنند.

📒|~ اگه نحوه حرکت شخصیت‌های خودتون در یک صحنه توصیف نکنید، فرصت‌های زیادی را برای نشان دادن شخصیت خود از دست میدید!
در حالی که اونا رو مجبور به حرکت در صحنه‌های احساسی مانند ربات‌ها می‌کنید! با این حال، تمرکز بیش از حد روی بدن می‌تونه خسته کننده به نظر برسه.

📙|~ اگر برای انتقال زبان بدن واقع بینانه در داستان‌های خود تلاش می‌کنید، احساس بدی نداشته باشید همراه بسیاری از نویسندگان دیگر در یک کشتی هستید. 🚢
با کمی کمک و راهنمایی، حرکات ظریف را به نوشته خود اضافه می‌کنید بدون اینکه حتی در لحظه به اون فکر کنید!

🎭|^ چرا زبان بدن در نوشتن اهمیت دارد؟
نشانه های غیرکلامی بخش عمده‌ای از ارتباطات را تشکیل میده، بنابراین اگر توجه شما به نحوه حرکت و احساسات شخصیت های شما جلب نشه، خوانندگان شما عناصری از اون چه اونا در حال برقراری ارتباط هستند را از دست خواهند داد.

📚|^ زبان بدن کاربردهای مهمی در داستان‌ها داره، مانند:

🤡~ جذاب نگه داشتن دیالوگ
🔈~ تنظیم لحن صحنه
👩🏻‍🍼~ انتقال احساسات
🫂~ اشاره به احساسات پنهان، فریب و احساسات واقعی
👩‍❤️‍👨~ اشاره به روابط بین شخصیت ها
مانند: تنش، احساسات عاشقانه یا بی‌اعتمادی
نشان دادن بخش‌هایی از شخصیت یک شخصیت!

🌪|^ در نتیجه، زبان بدن یکی از عناصر کلیدی استفاده از تکنیک «نشان بده ، نگو» است.
با استفاده از زبان بدن برای نشان دادن عواطف، روابط و ویژگی های شخصیتی خاص، به خوانندگان اجازه می‌دید خودشون درباره این موارد استنباط کنند. این می‌تونه به خوانندگان کمک کند تا داستان خود را بیشتر سرمایه گذاری کنند و احساس کنند که آنها در رمزگشایی آنچه در حال انجام است نقش دارند. همچنین خواندن بسیار سرگرم کننده تر از جمله هایی مانند «او احساس عصبانیت کرد» یا «او با ناراحتی نگاه کرد» است.

#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
『رادیو انشا✒️
۷۶ غلط املایی رایج📒📌 «جزرومد» می‌شود، نه *جذرومد. «چرخِ فلک» داریم، نه *چرخ‌وفلک. «چرک‌نویس» داریم، نه *چک‌نویس. «حتی‌الامکان» می‌نویسیم، نه *حدالامکان. «حکاکی» می‌کنیم، نه *هکاکی. «حیات وحش» داریم، نه *حیاط وحش. «حیاط خانه» داریم، نه *حیات خانه. «خارش» می‌گیریم،…
۷۶ غلط املایی رایج📒📌

«زخمِ‌زبان» می‌زنند، نه *زخم‌وزبان.
«زیبایی‌شناسی» داریم، نه *زیباشناسی.
«سپاس‌گزار» می‌شویم، نه *سپاس‌گذار.
«سپرده‌گذاری» می‌کنیم، نه *سپرده‌گزاری.
«سنکوپ» می‌کنیم، نه *سنگ‌کوب.
«سؤال» می‌‌کنیم، نه *سئوال.
«شکرگزاری» می‌کنیم، نه *شکرگذاری.
«شیء» می‌نویسیم، نه *شئ.
«ضجّه» می‌زنند، نه *زجّه.
«ضرب‌الاجل» می‌نویسیم، نه *ضرب‌العجل.
«طوفان» می‌شود، نه *توفان.
«علاقه‌مند» می‌شویم، نه *علاقمند.
«علی‌رغم» می‌نویسیم، نه *علی‌رقم.
«غیر‌ذلک» می‌نویسیم، نه *غیره‌وذلک.
«غیظ» می‌کنیم، نه *غیض.
«فارغ از» می‌نویسیم، نه *فارق از.

#املا
🎙||@Radioensha
#برشی_از_کتاب 📚
دختره خیلی اوضاع ناجوری داشت. او نه تنها تازه وارد بود، بلکه گنده و زمخت هم بود، با موهای قرمز شلخته و فرفری. طوری لباس پوشیده بود که انگار... انگار دلش می خواست مردم نگاهش کنند. شاید هم از این سر و وضع افتضاح خوشش می آمد. یک تی شرت شطرنجی مردانه پوشیده بود و چند تا گردنبند عجیب غریب هم انداخته بود دور گردنش و مچ دست هایش را هم هم با دستمال پوشانده بود. او پارک را یاد مترسک می انداخت؛ یا مثلا یکی از آن عروسک های بدریختی که مادرش روی میز آرایش اش می گذاشت. دختر تازه وارد شبیه چیزی بود که در طبیعت جان سالم به در نمی برد.

#النور_و_پارک
#رینبو_راول
🎙|| @radioensha
#معرفی_کتاب 📚
کتاب بیچارگان، رمانی نوشته ی فئودور داستایفسکی است که اولین بار در سال 1846 به چاپ رسید. زمانی که این کتاب انتشار یافت، داستایفسکی که یکی از مهم ترین نویسندگان روسیه به حساب می آید، تنها بیست و چهار سال سن داشت. این رمان، تحسین و تمجید آنی هم منتقدین و هم مخاطبین را برای او به ارمغان آورد. شاهکار داستایفسکی که تصویری گزنده از جامعه و روانشناسی انسان است، در قالب نامه هایی رد و بدل شده میان دو شخصیتی روایت می شود که هر دو، در فقر و شرایط سخت زاغه های سن پترزبورگ گیر افتاده اند. ماکار، نویسنده ای است که تلاش می کند از این شرایط سخت جان سالم به در ببرد و باربارا، زنی خیاط است که حقوق بسیار پایینی دریافت می کند. این دو شخصیت عاشق هم هستند اما فقر به آن ها اجازه ی ازدواج را نمی دهد. ماکار و باربارا به دنبال کسب احترام دنیای پیرامون هستند اما نمی توانند در انجام این کار چندان موفق عمل کنند.
#بیچارگان
#فیودور_داستایفسکی
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
مرزها را بسته ام احساس امنیت کنی
با خیال راحت از آغوش من لذت ببر

#فرامرز_عرب_عامری
🌸|| @Radioensha
#کارگاه_شعر📝

💙| آرایه اغراق:
ما وقتی از این آرایه پر کاربرد استفاده میکنیم
که بخوایم یه ویژگی رو بهتر توصیف کنیم و توجه هارو بهش جلب کنیم

مثلا به زبان ساده بخوام بگم
زنگ میزنیم به اقوام میگیم از صبح ۱۰۰ بار زنگ زدم
خب شاید ما ۳ یا ۴ بار زنگ زده باشیم ولی برای فکوس روی اینکه من چندبار زنگ زدم ولی جواب ندادی میایم میگیم ۱۰۰ بار زنگ زدم

👀| این آرایه یجور خالی بندی حساب میشه
ینی شاعر میاد خالی بندی میکنه یچیزو بزرگ میکنه ولی الکی اینکارو نمیکنه و دلیل داره

مثال
شود کوه آهن چو دریای آب
اگر بشنود نام افراسیاب
الان از ارایه اغراق استفاده شده

🧡| اینجا شاعر میتونست بگه افراسیاب خیلی ادم قدرتمندی هست
ولی خب برای اینکه این حرفشو زیبا بگه
گفت اگر کوه آهن اسم افراسیاب رو بشنوه آب میشه (اینجا به شاعر میگم خالی نبند😉)

#شعر_نویسی
🌸||@Radioensha
#کارگاه_فیلمنامه_نویسی 🎥

🌻🌱× یکی از مفاهیم و تکنیک‌های کاربردی در فیلمنامه نویسی، استفاده از کنایه دراماتیک هست.
کنایه دراماتیک یعنی بخشی از داستان که مخاطب متوجه آن شده، اما کاراکترها هنوز از آن خبر ندارند.

‌‌‌‌‌‌🎙|| @Radioensha
#برشی_از_کتاب 📚
خاطرات، چه شیرین چه تلخ، همیشه منبع عذاب هستند؛ دست کم برای من که چنین است؛ اما حتی این عذاب هم شیرین است. و وقت هایی که دل آدم پر است، بیمار است، در رنج است و غصه دار، آن وقت خاطرات تر و تازه اش می کنند، انگار که یک قطره ی شبنم شبانگاهی که پس از روزی گرم از فرط رطوبت می افتد و گل بیچاره ی پژمرده را که آفتاب تند بعد از ظهر تفته اش کرده، شاداب می کند.
#فیودور_داستایفسکی
#بیچارگان
🎙|| @radioensha
#معرفی_کتاب 📚
کتاب به پیوست دوستت دارم، رمانی است نوشته ی سسیلیا آهرن که برای اولین بار در سال 2004 به چاپ رسید. داستان این کتاب به مقاومت، رها کردن گذشته و یادگیری دوباره ی عشق می پردازد. هالی بدون همسرش، گری، نمی توانست به زندگی ادامه دهد، تا این که روزی فرا رسید که او را مجبور به این کار کرد. آن ها از آن دست زوج هایی بودند که می توانستند جملات ناتمام یکدیگر را تمام کنند. زمانی که یک بیماری کشنده باعث مرگ گری می شود، هالی نمی تواند با این موضوع کنار بیاید و او را افسردگی شدیدی فرا می گیرد. اما به کمک نامه هایی که گری قبل از مرگ از خود به جای گذاشته بود، و همراهی خانواده و دوستان، هالی یاد می گیرد که دوباره بخندد، بر ترس هایش چیره شود و دنیایی را کشف کند که قبل از این اتفاقات، از وجود آن اطلاعی نداشت. رمان به پیوست دوستت دارم، نامه ای عاشقانه برای همه ی جهان است.
#به_پیوست_دوست_دارم
#سسیلیا_اهرن
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
جان سپردن معنیِ خوبی برایِ مرگ نیست
مرگ یعنی پیشِ من باشی و فکرت پیشِ غیر
#سیدشهرام_علیزاده
🌸|| @Radioensha
#نقد_متون🔍

متن ارسالی برای نقد: 📋
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
از یه رویای عجیب به ساحل بیداری پرت شدم . چند لحظه بعد خوابم رو به یاد نمی‌آوردم، ولی یهو تموم خاطرات چند سال عمر کوتاهم رو سرم آوار شدن. مثل یه نوار فیلم از جلو چشمام رد شدن و تو ناکجا آباد مغزم ناپدید شدن. نمی‌دونستم چه بلایی داره سرم میاد. که ناگهان بدون بغض قبلی شروع کردم به گریه کردن. هیچ چیزی سد راه گلوم نبود. حتی یه کوچولو هم نمی‌‌خارید. ولی بی وقفه و خفه اشک می ریختم. کسی نباید صدام رو می‌شنید. حتی خواهر خمارم که کم‌کم به بیداری نزدیک میشد. دلیلی برای سقوط اشک ها وجود نداشت. نه عصبانی بودم نه غمگین بودم و نه احساس تنهایی میکردم. فقط دلم یکم تنگ بود، و نمی‌دونستم چرا. انگار که این اشک ها از سوی چشمام یا مغزم یا حتی بغضم نشات نمی‌گرفت. یه توده کوچیک توی قلبم بی دلیل مثل بغض ترکیده بود و من داشتم با گریه خودمو خفه می‌کردم. چند دقیقه بعد نفسام آروم تر شد و گریه‌م متوقف شد. روبالشی خیس شده بود و نمی‌تونستم سرمو اونجا بذارم. به سمت مخالفم غلتیدم و با چشمای بیدار به این چند دقیقه فکر کردم.چه بلایی داره سرم میاد؟ دلیل این یادآوری بی مورد چی بود؟ مگه من چیو توی گذشته جا گذاشتم؟ هیچ جوابی براش نداشتم. ولی به یاد آوردم که می‌گن مدتی کوتاهی بعد از مرگ تمام خاطرات زندگیت مثل یه فیلم توی ذهن مرده ت پخش میشه. یعنی..‌.من مرده‌ام؟
نفسای عمیق و آروم می‌کشم. میتونم رد خیس اشک که روی صورتم خشکیده رو حس کنم. هنوز زنده ام. ولی دلیل زنده بودنم رو تنها تنفس و تپش قلب نمی‌دونم. احتمالا بهانه بهتری برای اتفاقات زندگیم وجود داشته که نباید فراموش می‌شدن. ولی آیا من اونها رو گم کرده ام؟ یا اینکه دوباره دلیل وجودم رو یافته ام؟

🎙|| رادیو انشا موج اف ام ردیف نویسندگی:)

متن بالا رو نقد کنید و به لینک زیر بفرستید
https://www.tg-me.com/BChatBot?start=sc-35894-7ubf1KO
#نکته_نویسندگی🗒

اگر می خواهید بدانید که راز کتاب های پرفروش و ماندگار دنیا چیست و کتاب های
پر استقبال و پرفروش چگونه خلق می شوند،
دقت کنید که:
🔴⭕️اکثر کتاب های بزرگ و ماندگار،چندین مرتبه،بازنویسی شده اند.

👍به طور مثال،رمان جنگ و صلح،۷ مرتبه بازنویسی شده است.

🧏‍♀حتما به این نکته توجه کنید که پس از نوشتن کتاب،نوشته تان را رها کنید و برای مدتی، بین خودتان و متن،فاصله و فراغتی ایجاد کنید تا در این فراغت،ذهن شما ناخودآگاه روی متن،پردازش انجام دهد
و با این کار، پس از مدتی،چیزهای جدیدی در متن می بینید که پیش از این،متوجه آن ها نبودید.

⚪️این امر باعث می شود در بازنویسی،نکاتی اعمال کنید که در نهایت،منجر به بهتر شدن متن شما می گردد.

⭕️بنابراین،
متن های خوب،
با بازنویسی های مداوم خلق می شوند🌻

🎙|| @radioensha
#برشی_از_کتاب 📚
ماه را هدف بگیر، حتی اگر موفق نشوی، در میان ستارگان فرود خواهی آمد.
#سسیلیا_اهرن
#به_پیوست_دوست_دارم
🎙|| @radioensha
#معرفی_کتاب 📚

کتاب اسطوره، رمانی نوشته ی مری لو است که اولین بار در سال 2011 منتشر شد. در این داستان هیجان انگیز و بسیار خواندنی، ایالات متحده به بخش های مختلفی تقسیم شده و کالیفرنیا اکنون بخشی از «جمهوری» به حساب می آید. مردم تحت ظلم و ستم هستند، البته به جز عده ای اندک از خواص. پسری به نام دی، قصد دارد به منظور به دست آوردن داروی طاعون کشنده ای که شهر را در برگرفته، به بیمارستان یورش ببرد. او مدتی است که با نیروهای جمهوری در جنگ بوده و به موفقیت های بزرگی هم رسیده است. اما هجوم او به بیمارستان باعث زخمی شدن یکی از سربازان جمهوری می شود و خود دی هم به هنگام فرار آسیب می بیند. راوی دیگر داستان، دختری به نام جون است که تحت تعلیم جمهوری بوده، از خواص به حساب می آید و توانایی های شگفت انگیزی دارد. جون قسم می خورد که از قاتل برادرش (سرباز زخمی شده) انتقام خواهد گرفت. جون درباره ی دی چیزهایی می داند و همچنین می داند که او آدمکش نیست، پس چرا دی برادر او را به قتل رساند؟
#مری_لو
#اسطوره
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
#علیرضاآذر
🌸|| @Radioensha
2024/09/28 17:25:56
Back to Top
HTML Embed Code: