Telegram Web Link
.



در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما


#حافظ




🆔 @QaharAsi
.


یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست...


#مولانا






🆔 @QaharAsi
با همه سنگدلان ساغر گلرنگ زنی
جرم ما چیست که بر ساغر ما سنگ زنی
🥀🤔

#جامی


@QaharAsi
Forwarded from حس مبهم
و پائیز فریادی از گلوی وطن‌ام است
پدر، روزها
       بیچاره‌گی‌‌اش را رنگ می‌کند
درست مانند زنی
که لبخندش له شده زیر وَزن ننگ

اینجا که شهر و خانه‌ی من است
حتا رویای کودکان
به هجرت رفته‌اند...
#آریایی_تبار‌

پائیز اولین قدمش را گذاشت 🍂🍂

@Hisemobham
.



بُوَد آیا که در میکده ها بگشایند؟
گره از کارِ فروبسته ی ما بگشایند؟

اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند
دل قوی دار؛که از بهرِخدا بگشایند


#حضرت_حافظ



🆔 @QaharAsi
...

با یک‌ نظر گشودی و بستی کتاب را
گفتی:مبارک است ! بیاور شراب را

گفتم: تو نیز مثل من از خویش خسته ای؟
پلکی بهم زدی و گرفتم جواب را

بگذار با محاسبه ی حال و‌ روز خویش
آسان کنیم زحمت روز حساب را

آوخ که ترس و‌ واهمهٔ روز واپسین
از چشم مردمان نگرفته ست خواب را

آیینه را ببخش که با راست گویی اش
آزرده کرد خاطر عالی جناب را

از بس که خلق پشت نقاب ایستاده اند
باور نمی کنند من بی نقاب را

خفاش های قلعهٔ تاریک ذهن شهر
بهتر که آرزو‌ نکنند آفتاب را

روزی یکی از این همه مظلوم در زمین
می افکند به گردن ظالم طناب را

#فاضل_نظری

#دکلمه: ارزو احمدی👇


@QaharAsi
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

بدار یک نفس ای قائد این زمام جمال
که دیده سیر نمی‌گردد از نظر به جمال

دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل
پیام ما که رساند مگر نسیم شمال

به تیغ هندی دشمن قتال می‌نکند
چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال
از چهره، افروخته، گل را، مشکن!
افروخته، رخ مرو، تو دیگر، به چمن!
گل را، تو دگر، مکن خجل، ای مه من!
مشکن، به چمن، ای مه من، قدر سخن!

#سعدی


🆔 @QaharAsi
تو به دل هستی واین قوم به گِل می جویند..

تو به جان هستی واین قوم جهانگردانند
...

#شهریار


🆔 @QaharAsi
بازار حسن جمله خوبان شکسته‌ای
ره نیست کز تو هیچ خریدار بگذرد




#سعدی


🆔 @QaharAsi
شعر گلوله ی مهربان است که سرزمین دل
را فتح میکند
وعاصی  توانست  در قلب های  خیلی از ما این گلوله را نشانه برود
امروز بیست و هشتمین سالیاد شهادت
زنده یاد  شاعر گلوی آزادی افغانستان و شاعر سراپا عشق
را برای  خانواده  هنر وادبیات تسلیت عرض نموده
برای بزرگداشت از کارکرد های این بزرگ مرد ادب  میخواهیم تماما موضوعات  که نشر میشود
مرتبط  به زنده یاد  شهید عاصی و اشعار وی باشد 👇👇👇👇👇👇

به خانه خانه رستمی
به خانه خانه آرشی
برای روز امتحان
دلاوری کمان‌کشی




ممنون همراهی تمام شما عزیزان
ملت من

این ملت من است که دستان خویش را
بر گرد آفتاب کمربند کرده‌است‌.
این مشتهای اوست که می‌کوبد از یقین‌
دروازه‌های بسته تردید قرن را،
ایمان بیاورید!
تنهاترین پیامبر
اینک‌
ملتم‌
با آیه‌های خشم خدا قد کشیده‌است‌.
این ملت من است که تکرار می‌شود
با نام انسان‌
با واژه عشق‌
این اوست‌، اوست‌، اوست‌
که شیپورهاش را
شیپورهای فتح پیام‌آشناش را
آورده در صدا
بیدار می‌کند
هشدار می‌دهد🥀

#قهار_عاصی
هر شب هوای کوچة دلدار می‌کنم‌
دل را تسلّی از در و دیوار می‌کنم‌
از بس که با خیال وی آغشته می‌شوم‌
هر درّه را خیال سپیدار می‌کنم‌
با جفت کفتری ته پرچال بام‌شان‌
از دور دور قصّة بسیار می‌کنم‌
... نذرانة مرادِ همه‌، سیم و زر بود
من نان‌ِ گرم نذر رخ یار می‌کنم‌


#شهیدقهارعاصی


ششم مهر سالیاد شهادت زنده یاد
عاصی
Forwarded from Armi Aryayi tabar
دوستان که به خوانش شعر بلدیت دارید
این اشعار را از حنجره شما میشنویم
ارتباط باما
👇👇👇👇👇👇


@QaharAsi_bot
بر فرازِ بامِ این محجر
آفتابی نیست
از بلندی ها و آن بالانشینان
بازتابی نیست.
کابل ای کابل!
زخم هایت را مکن عریان
مرگ از بیچارگی هایت نمی شرمد.
قاتلت را در مقامِ هیچ کس چون و چرایی نی
حسابی نیست.
کابل ای کابل!
با شهیدانت تفاهم کن
آدمیّت مرده و ابلیس
از وجودت زخم می دوشد.
بی مروّت فتنه افکنده ست
باش تا بر رویِ این بیچارگی ها، بی گناهی هات
دیگِ بیدادش چه می جوشد.
کابل! آوازِ عزا مفکن
کودکانت را پناهی نیست.
نعشِ بی مقدارِ مردان و زنانت را
در خیابان هایِ سنگین گوشِ خاموشی
جوابی نیست.
هیچ آهن پوشِ آهن گوش را
زآن سوی هایِ آبِ شور آن سویِ اندامت
دردمندی
دردیابی نیست.
هیچ کس در هیچ جایِ بسترِ تاریخ
پیش از این و بیش از این مظلوم نگذشته ست
آی شَهرت کشتهٔ دستانِ بی دردی!
آی مقتولِ کفن نایافته
هابیلِ تنهاماندهٔ پایانِ قرنِ بیست!
گردهایت را به دندان بند
بی دفاعی هات را با خاکِ خسته
خاکِ خونین
در میان بگذار.
باش تا فرعونِ مادرزاد
از تماشایت لبی خندد
وآسمانت را
به خون و ماتم و باروت بربندد.
کابل ای کابل!
از فلق هایت سرودِ کوچ
وز غروبت سوگ می تابد
هیچ ماهی در گلوگاهِ به زخم اندودت
آرامش نمی یابد.
کابل ای کابل!
من تو را و بی کسی هایِ تو را
تصویر خواهم کرد.
من تو را در شعرهایِ خویش
گور خواهم کرد
گریه خواهم کرد
با هزاران زخمِ ناسورت
وزن خواهم کرد خونت را
با غزل هایم
من تو را با طبلِ خونینِ خودت آواز خواهم خواند.
دردهایت
سازِ نامیمونِ بربادیت را
طرح خواهد کرد
در پهلویِ«صبرا» و«شتیلا»
آزمونت را،
زخم هایت طوقِ لعنت وار
تا قیامت بر سرِ ابلیس می چرخند
تا بسیطِ خاک بشناسد
قاتلِ بی عار و بی ننگِ زبونت را
ای دیارِ سال هایِ سال
گورها از پیش آماده
در کجا با قاتلت دیدار خواهی کرد؟
در کدامین معبدِ متروک
قاتلِ آلوده دامانِ پلیدت را
بر دار خواهی کرد؟
کابل ای کابل!
دادگاهی نیست
تا دیَت بستاند از خونت
تا فراخوانَد اجیری را
در قصاصی
رویِ نطعِ پاکِ گلگونت
تن مزن ای شهرِ بدفرجام
هین نشان ده زخم هایت را
مشعلِ خونِِ عزیزت
از بلندی ها نمایان است.
هین علَم کن خشم هایت را!
کابل، اسد۱۳۷۱
#قهار_عاصی
قهار عاصی شاعر معاصر pinned «دوستان که به خوانش شعر بلدیت دارید این اشعار را از حنجره شما میشنویم ارتباط باما 👇👇👇👇👇👇 @QaharAsi_bot»
ای قاتل

به قاتلِ مردمِ کابل
طبلِ کشتار مزن،‌فتنه مران ای قاتل
بیش از این خیره مشو،‌کور مخوان ای قاتل
کس نمانده‌ست در این‌وادیِ دوزخ بی‌غم
تو دگر بس کن و آتش مفشان ای قاتل
خونِ یک شهر رعیّت همه بر گردنِ‌توست
ملّتی از تو به فریاد و فغان ای قاتل
تو چه بیمار پیِ کشتنِ مردم شده‌ای
تو چه زشتی،‌چه پلیدی،‌چه زیان ای قاتل
کودکان از تو سراسیمه، زنان از تو به لرز
تو چه شمری،‌چه یزیدی، چه گران ای قاتل
نه به انسانیت از نامِ تو آید بویی
نه به اسلامیت از رویِ تو،‌آن ای قاتل
تو چه نامرد،‌چه آدم‌کشِ بی‌مقداری
که بِهِت«آدم» گفتن نتوان ای قاتل
خونِ این‌شهر فراموش نخواهد گشتن
گرچه از کعبه بیارند ضمان ای قاتل
ذرّه ذرّه،‌ز تو تصویرِ جنایت دارد
نتوان کرد چنین چهره نهان ای قاتل
بویِ خون از در و دیوار بر افلاک شده‌ست
باش تا آید، پادافرهِ آن ای قاتل
نیست در شهر کسی کاو نفرستد لعنت
به جفاهایِ تو وآن‌نام و نشان! ای قاتل
کافران را تو برائت ز شقاوت دادی
ملحدان را تو شدی کام‌ستان ای قاتل
خاکِ بیچاره ندانم چه قَدَر درد کشد
از حضورِ تو به مرگِ دگران ای قاتل
به تو می‌گویم ای مجریِ برنامهٔ شهر
کربلا خبثِ تو را کرده عیان ای قاتل



#قهارعاصی
کابل ۱۳۷۲


@QaharAsi



#یاد آوری دکلمه های تان را اینجا بفرستین
👇👇👇👇👇👇

@QaharAsi_bot
نیمِ ملّت شهید و نیمِ دگر
زخمی و ناتوان و بیچاره
عدّه ای سوگوارِ بربادیش
عدّه ای هم غریب و آواره
در تمامیِّ این ولایتِ مرگ
نه لبی مانده و نه لبخندی
در تمامیِّ این غبارآباد
نیست سیمایِ آرزومندی
دستبازیِّ کیسه هایِ بزرگ
کارد تا استخوان فرو برده ست
دستگاهِ دلی نمانده به جای
معنویّت فنا شده، مرده ست
سیلِ بربادی است و ویرانی
لبِ رودیّ و چند ماهی گیر
آتش افروزِ چند و فتنهٔ چند
چند فرمان گزار و چند اجیر
روزگاری است که نمی خوانَد
شهرِ در خون ستادهٔ کابل
روزگاری است که نمی خندد
مامِ از پا فتادهٔ کابل
روزگاری است که مروّت را
لعنتی ها دروغ می بافند
بوسه بر ماه می زنند از دور
غبغب آباد کرده، می لافند
روزگاری است که سلامی را
کس به کس اعتماد می نکند
با کلامی کس از کسی نشود
کسی از عشق یاد می نکند
دستِ بیگانگانِ همسایه
هر سو دیوانه وار در کار است
دوست گفته، تباه می سازند
ملّتی را که سخت افگار است
#قهار_عاصـی

تلگرام👇
@QaharAsi


#پا نوشت دکلمه هایتان را اینجا بفرستین 👇👇👇👇👇


@QaharAsi_bot
2024/09/24 23:24:42
Back to Top
HTML Embed Code: