Telegram Web Link
هنگامی که نقلِ قولی را بدونِ اندکی دست‌کاری از متونِ معتبر اسلامی می‌آوریم، قبل از اینکه مسلمانان آن را تکذیب و یا تصدیق کنند، فقط به ما فحش می‌دهند. چرا چنین است؟

آیا آن‌ها متون خود را قبول ندارند؟ آیا با خواندن اين نقل‌ها به واهی بودنِ باور و سستیِ مذهبِ‌شان پی می‌برند و خودشان را در پرتگاهی عظیم در می‌یابند یا قصه چیز دیگری است؟ راز این توهین و فحش و لعن و نفرین چیست؟

چه چیزی در متون اسلامی وجود دارد که آوردنِ آن‌ها مسلمانان را تا این اندازه ناراحت و عصبی می‌کند؟ چرا از بازخوانیِ متونِ دین‌شان ترس دارند؟ آيا آن‌ها هرگز کتبِ دینی‌شان را ورق زده‌اند؟ آیا ناخواسته آن‌ها از این متون متنفرند و کینه دارند؟

در واقع خودِ مسلمانان بایست پاسخ دهند که منطقِ این توهین و فحش چیست و چرا آوردنِ نقلِ قول از متونِ معتبری که مرجعِ باورهایِ آن‌هاست، آن‌ها را خشمگین می‌كند؟

@PublicExit
برخی از مسلمانانِ به ظاهر میانه‌رو آن‌قدر با اعتماد به نفس، قاطع و حق به جانب "محاکمهٔ صحرایی" طالبان و داعش را محکوم می‌کنند که انگار محمد و صحابه‌اش بر اساس یک روندِ قضاییِ شفاف و عادلانه اقدام به بریدن سر انسان‌ها می‌کردند و زنان و اطفال آن‌ها را به اسارت می‌بُردند.‌ اگر قرار باشد محاکمهٔ صحرایی‌ را یک عملِ غیر اخلاقی و وحشیانه بدانیم، محمد پیشوا و سرنمونِ محاکمهٔ صحرایی است و نقد این نوع محاکمه بایست از او آغاز گردد.

#Asad_Buda
@PublicExit
در باب قداست

قدسیت یک فرایند اجتماعی‌ تاریخی است و امری ذاتی نیست. کسانی که مسلمانان و به ویژه شیعیان دور آن‌ها هاله قدسی رنگارنگِ ذاتی رسم می‌کنند، در دوران خودشان مقدس نبودند. مثلاً محمد برای اعراب مقدس نبود، سرکرده اجتماعی بود که منافع سیاسی و اقتصادی برخی از طریق او تأمین می‌شد.

بسیاری اوقات اصحاب محمد با زبان کوچه‌بازاری با او حرف می‌زدند. از پشت خانه‌اش صدا می‌زدند: "هو مردک یا مرتیکه بیا بیرون کارت داریم". محمد از این برخورد خسته می‌شد و نمی‌دانست چه کار کند. مدعی شد که خدا پیام فرستاده است که :"کسانی که تو را از پشت خانه صدا می‌زنند، اکثرا نادان هستند". آیه ۴ سوره حجرات.

گاهی وقت‌ها نیز بین حرف زدن سر محمد داد می‌کشیدند و نمی‌گذاشتند حرف بزند. محمد مدعی شد که خدا گفته: "صدایتان را از صدای محمد بالاتر نبرید، آن‌طور که با همدیگر صحبت می‌کنید". آیه ۲ سوره حجرات.

محمد مقدس نبود، در حد نظریه‌پرداز راهزنی و کشتار و غارت و منافع مادی و اقتصادی اهمیت داشت. فاطمه زهرا نیز در زمان زندگی‌اش نه مقدس بود، نه مهم. حتی به آن اندازه اهمیت نداشت که مردم در تشییع جنازه‌اش شرکت کنند یا مرگ و محل دفنش برای مردم آن روزگار مهم باشد. گور او تا هنوز پیدا نیست. اغلب مدعی‌اند که او در گورستان عمومی بقیع دفن شد ولی از امام رضا روایت شده که از ترس او را در خانه خودش دفن کردند. "اصول کافی، کتاب‌ الحجه".

علی هم مقدس و محبوب نبود، بلکه به خاطر کشتارها و داخلی‌سازی جنگ منفور نیز بود. در تشییع جنازه علی نیز کسی شرکت نکرد. بر اساس روایت‌های شیعی، حداکثر هشت نفر شرکت کردند. این سکوت و گمنامی سبب شده که برخی شیعیان مدعی شوند، تابوت علی را "جبرائیل و میکائیل" برداشتند.

گور گمنام فاطمه و علی، کشته شدنِ حسن توسط همسرش، کشتن حسین و اسارتِ اهل و عیالش، انشعاب زیدی‌ها و قیام جعفر و ولایت‌ عهدی امام رضا به روشنی نشان می‌دهند که قداست خاندان علی یک ابداع تاریخی است و حتی تا هنوز در بین عرب‌ها طرفدار ندارد!

@PublicExit
اگر خدا خودش نتوانسته بشر را به شکل طبیعی فارغ از گناه خلق کند، با چه حقی انسان را برای گناه کردنش مجازات می‌کند؟

@PublicExit
چرا اسلام‌گرایان از امت حرف می‌زنند؟

اسلامیست‌ها مفاهیم دینی را ایدئولوژیک کرده‌اند تا مفهوم امت را به مثابه جماعتی همرنگ و یکدست جایگزین مردم کنند. این استحالهٔ مفهومی از پایه‌های نظام سیاسی مورد نظر آن‌هاست؛ نظامی که در آن حکومت قدرت و اقتدار خود را ناشی از فرامین الهی قلمداد می‌کند و اعضای امت یعنی مؤمنان را به اطاعت و فرمان‌برداری ناگزير می‌سازد.

جامعه در نظام دموکراتیک حاصل وحدت افراد مستقل‌ و آزاد و برابر قلمداد می‌گردد، در حالی که نظام اسلامی وحدت امت را بر اساس تعلق دينی و به ویژه روایت حاکمان از دین شکل می‌دهد و اسلام‌گرایان نمایندگان خودخواندۀ خدا روی زمین می‌شوند.

حکومت اسلام‌گرایان خود را نماینده خدا بر روی زمین می‌داند که وظیفه‌اش هدایت امت در مسیر ساختن جامعه ایده‌آل اسلامی است و این نیازمند آن است که پیکر امت همواره از عناصر فاسد پاک شود. در نتیجه نه فقط مخالفان سیاسی بلکه کل جامعه نیز بایست خود را بر اساس الگوی تحمیلی اسلام‌گرایان شکل دهد.

این ممکن نمی‌شود جز از راه وحشت و ترور که البته ماهیت چنین رژیم‌هایی است. هانا آرنت در این باره می‌گوید: اگر قانونیت جوهر نظام‌های غیر استبدادی است و بی‌قانونی جوهر نظام‌های استبدادی، جوهر نظام‌های توتالیتر ارعاب و ترور است‌. چیزی که چهل سال در ایران حاکم است.

@PublicExit
خدایی که برای عدم باور به خودش شما را محکوم به زندگیِ ابدی در آتش جهنم می‌کند، اما حاضر نیست برای اثبات وجودش حتی یک مدرک منطقی و فاقد ابهام نشان دهد، خدا نیست بلکه افسانه است!

@PublicExit
باور کثیف

باورهای کثیف در جهان کم نیستند. برای نمونه فاشیسم و راسیسم از باورهای کثیف این زمانه هستند. در میانِ باورهای کثیف اما باوری کثیف‌تر از "باور اسلامی" وجود ندارد. این باور کثیف افسادش را نمی‌بیند. رویکرد نقضی‌جدلی دارد. مسئولیتِ افسادش را به گردن نمی‌گیرد.

اگر بگوئیم محمد جنایت کرد، آدم کشت و مرتکبِ تجاوز جنسی شد و یا قرآن مانیفیستِ جنایت است، طرف‌داران آن می‌گویند که چرا جنایت‌های جنگ‌ِ جهانی و میلیون‌ها قربانی عصر مدرن را نمی‌بینید؟ در عوض آنکه جنایت‌های محمد و خلفاء و گروه‌های اسلام‌گرا را محکوم نمایند و از آن‌ها اعلام برائت کنند، بر اساس جنایتِ دیگر جانیانِ تاریخ بشر توجیه می‌کنند.

موضوع اما دقیقاً همین است که عصر مدرن مسئولیتِ فجایع انسانی را می‌پذیرد، جنایاتش را به رسمیت می‌شناسد و تلاش می‌کند از آن‌ها دور باشد ولی در "باور کثیفِ اسلامی" محمد نه فقط جنایت‌کار نیست، بلکه پیشوا و رهنما نیز هست.

باوری کثیف‌تر از آن نیست که توانِ نقد و فهم خود را نداشته باشد. مسئولیت‌ِ فجایعش را به مرجعِ موهومی چون خدا ارجاع بدهد. برده‌گیری و باج و خراج و غنیمت را مشروع بداند و حتی حاضر نباشد محمد را که در کنار جنازه پدر و همسر کشته شده صفیه به این دختر نوجوان تجاوز می‌کند، گناه‌کار بداند!

آدمی تا چه اندازه در مردابِ یک باور کثیف غرق باشد که این‌ همه جنایت و رذالت را ببیند ولی از مرجعِ مذهبی و الاهیاتی آن ابراز نفرت و اعلامِ برائت نکند؟

@PublicExit
وقتی بالاخره کشتی نوح در کوه آرارات لنگر انداخت، بعد از مدتی کانگوروها ۷۷۲۶ مایل را تا استرالیا بدون خستگی پریدند و نیز در طول مسیر استخوان‌های آن تعدادی که مردند را جمع کردند تا هیچ اثری از مهاجرت‌شان باقی نماند! واقعاً خارق‌العاده نیست؟

@PublicExit
دگر اندیشیِ دینی

تفسیرِ کسانی چون علی شریعتی و عبدالکریم سروش و دیگر جریان‌های دینیِ دگر اندیشی که تلاش می‌کنند میان دین و دنیای جدید رابطه ایجاد کنند، به مراتب خطرناک‌تر از تفسیر بنیادگرایان است.

اولاً، به عکسِ تفسیر بنیادگرایان که در کتاب و سنت و احادیث ارجاع دارند، این تفسیر خیالی و بی‌مرجع است. تجاوز و چپاول و سر بریدن و کشتن از سوی مسلمانان به درازایِ تاریخ اسلام قدمت دارد و تا سپيده دمِ تاريخِ سياهِ اسلام قابلِ رديابی است.

ثانیاً، تفسیر بنیادگرایان خشونتِ درون‌ماندگار اسلام را فاش و مردم را از اسلام نا‌امید و ناگزیر به چاره‌اندیشی می‌کند ولی تفسیر اصلاح گرایانه از دین در حالی كه حتی برای خود مرجعی معتبر نمی‌تواند پیدا کند، توهم دینی را تشدید و مردم را به "اصلاحِ امر فاسد" امیدوار می‌کند.

ثالثاً، مانعِ اصلی مدرن شدنِ جوامعِ اسلامی نه تفسیر بنیادگرایانه، بلکه همین "حد وسط‌گراییِ بی‌مرجعی" است که نه در دین ریشه دارد، نه در عقل و علم. در واقع نوعی خیال‌پردازیِ شاعرانه و تلاشِ مذبوحانه برای اصلاحِ اسلام اين پدیدهٔ ذاتاً فاسد است. این نوسازیِ خیالی به "امتناعِ امر فاسد" نمی‌اندیشد، فقط سخن‌های شیک و بی‌سندی را تکرار می‌کند که هیچ معنایی را نمی‌رسانند.

@PublicExit
من ضد ادیان نیستم! من ضد تبعیض جنسیتی، ضد نژادپرستی، ضد همجنس‌گرا ستیزی، ضد خشونت، ضد زن‌ستیزی، ضد برده‌داری، ضد جهالت، ضد کودک‌آزاری، ضد ظلم و ضد جنگ هستم! بنابراین ادیان‌ ضد من هستند!

@PublicExit
اسلام رحمانی آیینِ فرقه و نژاد

اسلام فقط یک ذاتِ انتزاعیِ توهم‌آمیز است. آیینِ فرقه و نژاد است. در اسلام مرزهای حقیقت و دیانت را خشونت و قدرت تعیین می‌کند. اسلامِ واقعی همین فرقه‌گرایی‌ها و برداشت‌هایی است که جز کشتار و تاریکی ارمغان دیگری نداشته‌اند. اسلام دین صلح و مهربانی و دانش نیست، آیینِ فرقه‌‌ها و نژادگرایی است. نه کشتیِ شکسته شیعه آدمی را به ساحلِ نجات می‌رساند و نه در خشونت‌های اهل سنت نور نجاتی می‌درخشد. شیعه و سنی در بن‌بستِ کور و گذرناپذیر فرقه و نژاد گرفتار مانده‌اند.

داعش و طالبان امروزی‌ترین روایتِ اهل سنت‌ از اسلام‌اند. گروه‌هایی که کشتارگاه صحرایی راه‌ انداخته‌اند. روایتِ شیعی‌ به مراتب بدتر از روایتِ اهل سنت و بر نسب و خون و برتریِ نژادی استوار است. انحصار امامت در اولاد فاطمه و علی از ریشه نژادگرایانه است و دین را در ضرورت‌های بیولوژیک فرو می‌کاهد.

اگر در روایتِ اهل سنت حاکم حتی ستمگر باشد، ساحتِ تاریکِ خدا تلقی می‌گردد، ولی در روایتِ شیعی خون و نسب است که ساحتِ قدسی و الاهی پیدا می‌کند. هرگز نمی‌توان برای روایتِ شیعی توجیه اخلاقی آورد، تبیینِ آن خونی و بیولوژیکی است.

تعدادی از امامان که نه از لحاظ عملی نقش مهمی در تاریخ ایفاء کرده‌اند و نه اثر علمی و نظری از آن‌ها بر جا مانده، بی‌هیچ دلیلی و صرفاً به خاطر خون و انتساب به فاطمه و علی آن‌ها را امام و پیشوا می‌دانند و بر مردم ولایت و قیمومیت دارند. بدون شک هیچ قرائتی از دین را نمی‌توان نژادگرایانه‌تر از قرائتِ شیعی در جهان یافت، قرائتی كه نور الاهی فقط در خون و نژاد می‌درخشد.

@PublicExit
یهودیت، مسیحیت و اسلام هر سه ضدِ زن‌‌ هستند‌. ضدیت و نبرد خداوند با زنان و ستم بر آن‌ها در تورات هم به وضوح دیده می‌شود: ارزش یک فرزندِ پسر دو برابر یک فرزندِ دختر است‌! (سفر لاویان ــ باب ۲۷ آیه ۵)

@PublicExit
اصلاح‌طلبانِ مذهبی مسئولِ جنایت‌ِ اسلام‌گرایان بنیادگرا و مرگِ بی‌خدایان هستند!

۱- خمینی فتوای قتلِ سلمان رشدی را داد. واکنش: همه مسلمان‌ها که با این فتوا موافق نیستند. ۲- تئو فان گوگ به خاطر ساختن یک فیلم در خیابان توسطِ مسلمانی سلاخی شد. واکنش: همه مسلمان‌ها که با این عملِ قاتل موافق نیستند. ۳- حادثه تروریستی یازده سپتامبر اتفاق افتاد. واکنش: همه مسلمان‌ها که افراطی و جهادگرا نیستند. ۴- داعش در عراق خلافت اسلامی راه انداخت و هزاران مسلمان از کشورهای غربی برای مشارکت در سر بریدن به آن پیوستند. واکنش: همه مسلمان‌های ساکنِ غرب که طرفدارِ داعش نیستند. ۵- هیأت تحریریه نشریه چارلی در پاریس قتل عام شدند. واکنش: همه مسلمان‌ها که این‌جوری نیستند. ۶- ساموئل پتی معلم فرانسوی با فریاد الله‌اکبر به وسیله قمه سرش بریده شد. واکنش: همه مسلمان‌ها که قاتل نیستند.

عجب نکته ظریف و شعورِ روشن‌فکرانه‌ای! چشم بسته غیب گفته‌اید. روشن است که همه مسلمان‌ها این‌جوری نیستند! اما آیا واکنش شما بایست این باشد؟ از نظرِ این‌ها جهادِ اسلامی، جمهوری اسلامی، خلافتِ اسلامی، حد و مجازاتِ اسلامی و ده‌ها موردِ دیگر ربطی به اسلام ندارد.

پس چه چیزی به اسلام ربط دارد؟ این قماش در عوض اینکه با دیدنِ این فجایع شروع کنند به نقدِ قوانین ضد انسانیِ اسلامی و نشان دادنِ مبانیِ غیر اخلاقیِ آن و کارِ روشن‌فکری در جهتِ آگاه ساختنِ مردم نسبت به این تفکراتِ مسموم و خرافاتِ پوسیده - البته با تفاوت گذاردن بینِ اسلام‌ستیزی و مسلمان‌ستیزی - ترجیح دادند تحتِ عنوانِ احترام به عقایدِ مذهبیِ مردم سکوت اختیار کنند. این افراد مسئولِ مرگِ بی‌خدایانی هستند که در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قربانیِ اسلام شده‌اند و می‌شوند و خواهند شد.

تئو فان گوگ کشته شد چون فقط او بود که جرأت کرد فیلمی علیه ستمِ اسلامی بر زنان بسازد. هیأتِ تحریریه نشریه چارلی کشته شد چون در این مبارزه همراهی نداشت. همین تسلیت‌گویانِ روشن‌فکر تحتِ عنوانِ احترام به عقایدِ مذهبیِ مسلمانان در مقابلِ خرافات و جهل سکوت می‌کنند تا آن‌ها که سکوت نمی‌کنند به راحتی سلاخی شوند!

@PublicExit
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می‌توان با مسلمانان هم عقیده شد که قرآن نوشته یک انسان نیست، زیرا کسی که انسان است نمی‌تواند این‌همه ضد انسان باشد و تا این حد علیه انسان بنویسد. معلوم نیست چرا مسلمانان معتقدند که کعبه می‌تواند نماد خانه خدا باشد اما بت نمی‌تواند نماد خدا باشد. مسلمانان به دروغ می‌گویند که کعبه را ابراهیم ساخته است، اما این چه خدایی است که زمین و آسمان را آفریده اما خانه خودش را دیگری ساخته است و حتی نمی‌تواند از آن محافظت کند. در این کلیپ تاریخ مختصر و کوتاهی از برخی بلایای طبیعی و انسانی که در خانه الله رخ داده را ببینید.

@PublicExit
دینِ صلح

اینکه صلح خوب است یا جنگ، موضوعی قابل بحث است، اما این ادعا که "اسلام دین صلح" است و این سخن را از عامی و روشنفکر گرفته تا فعال مدنی و سیاف تکرار می‌کند، فقط یک طنز است و بنیاد تاریخی ندارد. اسلام از همان آغاز ظهورش دینِ جنگ و جهاد و چپاول و غارت بوده است. اگر گاهی در موقعیت ضعف پای صلحی را در میان کشیده، به محضِ قرار گرفتن در موقعیتِ فراتر آن را زیر پا گذاشته است.

مقایسهٔ اسلام و مسیحیت نیز غلط است، زیرا مسیحیان آدم کشته‌اند، اما دست شخصِ مسیح به هیچ خونی آلوده نیست، جنگی به راه نیانداخته و مال و اموال کسی را به غنیمت نگرفته است و به زن ‌و دختر کسی تجاوز جنسی نکرده است. در دین اسلام اما مسئله بر عکس است. محمد دست کم در ۲۹ جنگ مستقیماً شرکت داشت و در آدم‌کشتن‌ها و سربریدن‌ها و سرهای بریده را به چاه انداختن سهم گرفت. اموال مردم را غنیمت گرفت و زن و اولاد آن‌ها را به کنیری و بردگی گرفت. به زنان مردم شکست خورده تجاوز کرد و در یک مورد با "صفیه" زن اسیر در کنار جنازهٔ همسرش "کنان ابن ربیع" خوابید و به زور او را به ازدواج خود در آورد.

محمد پیامبر صلح نیست، پیامبر کشتارِ جمعی و غارت و چپاول است. قیاسِ او با اسطورهٔ مسیح که یک شورشیِ بی‌خانمان و یک مصلحِ بی‌کس و مصلوب بود و‌ در راه ترویج صلح و دنیای بی‌خشونت با گردن طناب دار را بوسید ولی خون نریخت، اشتباه و نادرست است!

اسلام ‌و مسلمان را بایست از هم تفکیک کرد و مدعی شد که یک مسلمان به دلیل عدم پایبندی به اسلام می‌تواند طرف‌دار صلح و برابری و دموکراسی و عدالت باشد، اسلام اما آیینِ ویرانی و جنگ و غارت است و دینِ صلح خواندنِ آن ادعایی مطلقاً غلط و بی‌پایه.

@PublicExit
فقط چون باعث پریشانی و رنجیدنِ شما شده به این معنا نیست که حق با شماست!

@PublicExit
ذهنیتِ داعشی‌طالبانی!

تصور کنید در جهان امروز كسی مانند ابراهيم چاقویی تیز به دست گرفته تا در گردن فرزندش فرو کند و دلیلش هم فقط كابوس‌هايی باشد كه در خواب ديده است، ما چه برخوردی خواهیم داشت؟ بی‌شک ابراهیم را تمامیِ رسانه‌ها به عنوان ناقضِ حقوقِ بشر محكوم می‌كردند، خواهانِ مجازاتش می‌شدند و جامعه مدنیِ ایران هم حتماً در يكی از خیابان‌های تهران تظاهرات راه انداخته و عليه ابراهيم قطع نامه چند ماده‌ای صادر می‌كردند.

اما این ادعاهای كاذب توده در ابراهيم حد خورده است. ابراهيم نه فقط ناقضِ حقوقِ بشر نيست، بلكه پيامبرِ خدا و قهرمانِ ايمان است. وقتی بپرسیم چرا؟ پاسخ اين است كه خدا داناتر از ماست! داعش و طالبان هم همين را می‌گويند: "خدا داناتر از شماست، ما همان دستوراتی را عملی می‌کنیم كه خدا به ما داده است و همان راهی را خواهيم رفت كه پيامبران رفته‌اند". مسلمانان روز فرزندكشی را حتی عيد می‌دانند. چه تفاوتی ميان مابقیِ مسلمانان و داعش می‌بینید؟ آن‌ها آدم می‌كشند و بقیه مسلمانان آدم‌كشی را به عنوان روز مقدس تجليل می‌کنند و گرامی می‌دارند! فرهنگ و اعتقاد واقعیِ همه مسلمانان داعشی‌طالبانی است!

@PublicExit
حال و هوای بلاد مسلمین شبیه عصر شكار است. مردم پس از تناولِ گوشتِ قربانی راضی و خوشحال‌ هستند و همديگر را در آغوش می‌گيرند. هيچ رفتار هنری و پيچيده‌ای به چشم نمی‌خورد. شادی و خوشی‌ها خصلتِ بدوی دارند و شادیِ جمعی به شادیِ قبيله‌ایِ عهدِ شكار می‌ماند!

@PublicExit
با بودنِ خدا همه‌چيز حتی بريدنِ سر فرزند جایز است. چاقو گذاشتنِ ابراهيم بر گردنِ اسماعيل "داعشی‌ترين نمايشِ تاريخ" است. خشونت و بی‌رحمیِ ابراهيم ريشه‌های اسطوره‌ایِ خشونتِ بی‌حد و حصر داعشی را توضيح می‌دهد. داعش همان كاری را می‌كند كه ابراهيم و اخلافش انجام دادند. آيينِ كشتنِ داعشی‌ها بيش‌تر شبيهِ مراسمِ قربانی است تا انتقامِ ساده و صرفاً نابودیِ دشمن. ابراهيمی بودنِ ادیان توحيدی بدان معناست كه آيينِ قربانی و بی‌رحمی فرمِ اصلی اين اديان است. بدونِ نمايشِ "خشونتِ داعشی" خدایی واحد هم وجود نخواهد داشت!

@PublicExit
اگر باور ندارید از کودکان‌تان بپرسید!

برخی آن قدر با کمالِ پر رویی و بی‌شرمی از نقد علمی و آکادمیک قرآن حرف می‌زنند که انگار قرآن یک متن علمی و آکادمیک است و محمد پروفسور و تحصیل کرده‌ آکادمی‌های برترِ دنیا. این افراد كه همیشه ژست منطقی و حق به جانب را می‌گیرند، درک عاميانه و غیر آکادمیک خودشان را به كلی از یاد برده‌اند.

غیر انسانی بودنِ پاره‌ای از آیات قرآنی آن قدر بدیهی و روشن است که یک کودک هم می‌فهمد. برای بسیاری از ما گفته‌های قرآن در دوران کودکی آشکارا مسخره بود. ما در مرور زمان تحت تأثیر سرکوب فرهنگی باور کردیم که قرآن کتابی مهم و بری از عیب و نقص است ولی کافی است یک نگاه تجربی به قرآن، زندگی شخصیِ محمد و تجربه تاریخیِ مسلمانان داشته باشیم، آن وقت تمامیِ توهمات ما فرو خواهد ریخت.

اگر باور ندارید قرآن را برای کودکان‌تان که هنوز سرکوبِ اجتماعیِ آن‌ها تکمیل نشده مثل قصه تعریف کنید. آن‌ها باورهای شما را ریشخند خواهند کرد و خواهند گفت: چه خدای مسخره‌ای؟ شیطان را چند برابر جذاب‌تر از خودش خلق می‌کند و به ما اخطار می‌دهد از او پیروی نکنید! خب، چرا از اول عقلت نرسید، نسجنیده عمل کردی و موجودی را آفریدی که زورت نمی‌رسد؟ هر چه هست، تقصیر خودت است. مرتیکه اگر ریگی به کفش تو نیست چرا شیطان را آفریدی؟

@PublicExit
2024/06/25 06:29:15
Back to Top
HTML Embed Code: