پایبندی ما به بسیاری از باورها ناشی از ذهنیاتی است که از دوران کودکی در آموزههای تربیتی ما حک میکنند.
وقتی از دورانِ کودکی به ذهنِ سپید کودک تلقین میشود که درازی پای ابوالفضل بهگونهای بوده که از پشت و گردهء بلندترین اسبها که بر آنها مینشسته به زمین میرسیده و یا اینکه آخوندی بر منبری دیگر گوید که غرش رعد و برق ناشی از شلاق علی بر پشت ابرهاست.
با تزریق چنین مبانی فاقد شعور در اذهان کودکان، دیگر نباید از ذهن آنان انتظار داشته باشید، تا بعدها با جذب حقایق هستی، به حقیقت خود و هستی دست یابد.
آخوند، عنصر نامطلوبی است که شعور آدمیان را با تکیه به قوانین آسمانی مجعول به سرطانی لاعلاج مبتلا میکند.
#misra_ashevan
☞@PublicExit☜
وقتی از دورانِ کودکی به ذهنِ سپید کودک تلقین میشود که درازی پای ابوالفضل بهگونهای بوده که از پشت و گردهء بلندترین اسبها که بر آنها مینشسته به زمین میرسیده و یا اینکه آخوندی بر منبری دیگر گوید که غرش رعد و برق ناشی از شلاق علی بر پشت ابرهاست.
با تزریق چنین مبانی فاقد شعور در اذهان کودکان، دیگر نباید از ذهن آنان انتظار داشته باشید، تا بعدها با جذب حقایق هستی، به حقیقت خود و هستی دست یابد.
آخوند، عنصر نامطلوبی است که شعور آدمیان را با تکیه به قوانین آسمانی مجعول به سرطانی لاعلاج مبتلا میکند.
#misra_ashevan
☞@PublicExit☜
🔆 آیا اسلام زنان را فاقد منطق تصمیمگیری میداند؟ اذن پدر برای ازدواج
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
☞@PublicExit☜
bit.ly/2NENZxL
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
☞@PublicExit☜
bit.ly/2NENZxL
Telegraph
آیا اسلام زنان را فاقد منطق تصمیمگیری میداند؟
اذن پدر برای ازدواج قوانین ریشه گرفته از فقه اسلامی در ایران، وقتی که پای مهمترین تصمیمهای زندگی به میان میآید اغلب زنان را به کسب اجازه از مردان وا میدارد؛ برای دریافت گذرنامه، برای خروج از کشور و البته برای ازدواج. بر اساس قانون حال حاضر ایران دختران…
@PublicExit
#دن_بارکر| پرسیدن این سؤال که وقتی خدا نیست هدفت از زندگی چیست؟ مثل این میماند که بگویی وقتی ارباب نیست قرار است من بردهء چه کسی باشم؟
#دن_بارکر| پرسیدن این سؤال که وقتی خدا نیست هدفت از زندگی چیست؟ مثل این میماند که بگویی وقتی ارباب نیست قرار است من بردهء چه کسی باشم؟
شیطانی که سکوتش بُرّندهتر از پیامبران خداست، یقیناً جایگاهش بر خدای کاتب و کتابدار افضل است.
شیطان با هیچ سخنی خدا را به وحشت انداخته است و خدا با کتابها و پیامبرانش در وحشت از او مدام نطق میکند.
خدا، بیتردید عنصر ضعیفی است که با یکصد و بیست و چهار هزار پیامبرِ کتابهای خود نتوانسته است از پس شیطانی برآید که جز سکوت هیچ پیشه نکرده است.
#misra_ashevan
☞@PublicExit☜
شیطان با هیچ سخنی خدا را به وحشت انداخته است و خدا با کتابها و پیامبرانش در وحشت از او مدام نطق میکند.
خدا، بیتردید عنصر ضعیفی است که با یکصد و بیست و چهار هزار پیامبرِ کتابهای خود نتوانسته است از پس شیطانی برآید که جز سکوت هیچ پیشه نکرده است.
#misra_ashevan
☞@PublicExit☜
@PublicExit
برخی از خداناباوران بد هستند. اما همهء سنگسار کنندگان، همهء دست قطع کنندگان، همهء بمبگذاران در کلینیکهای سقط جنین، همهء انکار کنندگان فرگشت و همهء آزار دهندگان همجنسگرایان دیندار هستند!
برخی از خداناباوران بد هستند. اما همهء سنگسار کنندگان، همهء دست قطع کنندگان، همهء بمبگذاران در کلینیکهای سقط جنین، همهء انکار کنندگان فرگشت و همهء آزار دهندگان همجنسگرایان دیندار هستند!
🔆 آیا پیامبران و ائمه معصومند و دارای عصمت هستند؟
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
☞@PublicExit☜
goo.gl/ur3YZS
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
☞@PublicExit☜
goo.gl/ur3YZS
Telegraph
آیا پیامبران و ائمه معصومند و دارای عصمت هستند؟
شیعیان باور دارند که محمد پیامبر و در کل پیامبران و امامان شیعه معصوم و دارای عصمت هستند. چرا پیامبر باید عصمت داشته باشد؟ اگر پیامبر فردی انسانی یا آن طور که در قرآن، کتاب مقدّس مسلمانان آمده "بشر مثلکم" باشد چهطور باید پذیرفت که مرتکب هیچ "گناه"، خطا و…
@PublicExit
به جای دعا کردن در واکنش به بحرانهای طبیعی به دولتی رأی بدهید که به علم اعتقاد دارد!
به جای دعا کردن در واکنش به بحرانهای طبیعی به دولتی رأی بدهید که به علم اعتقاد دارد!
آنچه ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺤﻤﺪ پیامبر اسلام ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﯾﻦ ﻭ ﺁﯾﯿﻦ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻧﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﮑﺶ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﻧﺎﻡ ﺩﯾﻦ ﺑﺮ ﺁﻥ نمیگذﺍﺷﺘﻨﺪ ﺁﺩﻣﯽ ﭼﻨﯿﻦ میپندﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻣﺸﺘﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻨﮕﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ نشینها ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ کردهاند.
ﺯﯾﺮﺍ ﺩﯾﻦ ﮐﻪ نمیتوﺍﻧﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﺧﺸﻦ ﻭ متوحش و بدور از عطوفت ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﯾﻨﯽ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﮐﺸﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻭ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻫﯿﭻ ﺭﺣﻤﯽ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﭼﺎﭘﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﻭ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﺪ ﺩﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ ﻭ ﮐﺎﻟﺒﺪ ﺍﺳﺖ.
تا به امروز دین ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺪﺍﺩﮔﺮﯼ ﻭ ستمپیشگی دیده نشده است. ﺭﺍﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻦ ﺍﺯ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺧﻮﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ نشینهاﺳﺖ ﻭ ﺟﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ نمیتواند ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
☞@PublicExit☜
ﺯﯾﺮﺍ ﺩﯾﻦ ﮐﻪ نمیتوﺍﻧﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﺧﺸﻦ ﻭ متوحش و بدور از عطوفت ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﯾﻨﯽ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﮐﺸﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻭ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻫﯿﭻ ﺭﺣﻤﯽ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﭼﺎﭘﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﻭ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﺪ ﺩﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ ﻭ ﮐﺎﻟﺒﺪ ﺍﺳﺖ.
تا به امروز دین ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺪﺍﺩﮔﺮﯼ ﻭ ستمپیشگی دیده نشده است. ﺭﺍﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻦ ﺍﺯ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺧﻮﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ نشینهاﺳﺖ ﻭ ﺟﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ نمیتواند ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
☞@PublicExit☜
@PublicExit
در روز چهارم خدا خورشید را آفرید!
اگر خدا خورشيد را در روز چهارم آفرید، دقیقاً چطوری قبل از آن چهار روز گذشته بود؟!
در روز چهارم خدا خورشید را آفرید!
اگر خدا خورشيد را در روز چهارم آفرید، دقیقاً چطوری قبل از آن چهار روز گذشته بود؟!
🔆 آیا همجنسگرایی طبیعی است؟ بررسی همجنسگرایی از منظر اخلاقی
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
☞@PublicExit☜
bit.ly/2Cepea7
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
☞@PublicExit☜
bit.ly/2Cepea7
Telegraph
آیا همجنسگرایی طبیعی است؟
بررسی همجنسگرایی از منظر اخلاقی آیا همجنسگرایی یک انحراف اخلاقی است؟ آیا در میان حیوانات نیز شاهد گرایش به جنس موافق هستیم؟ آیا کمشمار بودن تعداد افرادی که گرایش به همجنس را ابراز میکنند میتواند دلیلی بر انحرافی بودن این گرایش یا غیر طبیعی بودن آن و…
@PublicExit
در طول تاریخِ بشر، ادیان در همه چیز با هم اختلاف داشتند، اِلّا در یک چیز متحد بودند: دشمنی با ذهنِ آزادِ دگراندیشان!
در طول تاریخِ بشر، ادیان در همه چیز با هم اختلاف داشتند، اِلّا در یک چیز متحد بودند: دشمنی با ذهنِ آزادِ دگراندیشان!
☞@PublicExit☜
خدا یک پدیدهء ذهنی است نه عینی، بنابراین یک پدیدهء ذهنی را نه میتوان نگریست و نه آنرا مشخص و نه حتی آنرا به درستی تعریف کرد!
هر انسانی خدای ذهنی خود را دارد که با خدای دیگر انسانها متفاوت است. پدیدههای ذهنی که خدا هم از آن جمله است و به نظر افراد روشنفکر که مدعی هستند خدا را آخوندها و آیتاللهها ربودهاند و در زیر زمین مسجد پنهان کردهاند!
باید گفت خدا ربودنی و پنهانکردنی نیست، آنچه را که آنها از ما ربوده و در زیر زمین پنهان کردهاند، عقل و خرد ماست وگرنه خدا با آن همه صفاتی که خداسازان و خداباوران برایش درست کردهاند ربودهشدنی و پنهانکردنی نیست!
ما اگر بخواهیم فقط آخوندها و پیامبران را از خداباوری خود کنار بگذاریم ولی دست به ترکیب خدا نزنیم، فردایی نه چندان دور، رندان دیگری با نام دیگری وارد این معرکه سودآور میشوند و آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود!
پس تویی که ادیان را انکار میکنی ولی اظهار میکنی که فقط خدا را قبول داری، باید دین این خدایان را هم بپذیری چون این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و باید منکر این خدایان شوی چرا که این ادیان خدایان خاص خودشان را خلق کردهاند، خدای یهوه با خدای مسلمانان متفاوت است!
انکار کردن خدا، یعنی این اجازه را به شیادان و دینفروشان نخواهی داد که ذهن و روانت را با هرزهگوییهایشان پر کنند تا دکان دینداری خودشان رونق بگیرد!
این فرصت را به این سود جویان و دینفروشان ندهید تا نتوانند زندگی شما را تحت تأثیر خدایانی قرار دهند که هیچ تأثیری در زندگیتان نداشتهاند!
هر چه بوده و نبوده تلاش و کوشش و کمکاری خودت بوده است نه نیروی نامریی و نادیده! اگر خدا را مدد و کمکرسان خود بدانی یعنی آخوند و شیادان دینفروش را هم وارد زندگی شخصی خود کردهای و در همه جای زندگیات باید حضورشان را تحمل کنی! حتی سرویس رفتنت را هم میزان میگیرند که با کدام حالت و کدام ذکر رفتهای!
هیچ وقت یک انسام متمدّن و امروزی در یک کشور اروپایی یا امریکایی که صاحب شرکت عظیمی شده است در صحبتهایش از نیروی خدا و نیروی نامریی سخن به میان نمیآورد چرا که هر چه بدست آورده نتیجهء فکر و اندیشه و تلاش و کوشش خودش بوده که انجام داده است!
خود تو، خدای خودت هستی: پس توکل کن به خودت که محور همه چیز هستی!
☞@PublicExit☜
خدا یک پدیدهء ذهنی است نه عینی، بنابراین یک پدیدهء ذهنی را نه میتوان نگریست و نه آنرا مشخص و نه حتی آنرا به درستی تعریف کرد!
هر انسانی خدای ذهنی خود را دارد که با خدای دیگر انسانها متفاوت است. پدیدههای ذهنی که خدا هم از آن جمله است و به نظر افراد روشنفکر که مدعی هستند خدا را آخوندها و آیتاللهها ربودهاند و در زیر زمین مسجد پنهان کردهاند!
باید گفت خدا ربودنی و پنهانکردنی نیست، آنچه را که آنها از ما ربوده و در زیر زمین پنهان کردهاند، عقل و خرد ماست وگرنه خدا با آن همه صفاتی که خداسازان و خداباوران برایش درست کردهاند ربودهشدنی و پنهانکردنی نیست!
ما اگر بخواهیم فقط آخوندها و پیامبران را از خداباوری خود کنار بگذاریم ولی دست به ترکیب خدا نزنیم، فردایی نه چندان دور، رندان دیگری با نام دیگری وارد این معرکه سودآور میشوند و آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود!
پس تویی که ادیان را انکار میکنی ولی اظهار میکنی که فقط خدا را قبول داری، باید دین این خدایان را هم بپذیری چون این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و باید منکر این خدایان شوی چرا که این ادیان خدایان خاص خودشان را خلق کردهاند، خدای یهوه با خدای مسلمانان متفاوت است!
انکار کردن خدا، یعنی این اجازه را به شیادان و دینفروشان نخواهی داد که ذهن و روانت را با هرزهگوییهایشان پر کنند تا دکان دینداری خودشان رونق بگیرد!
این فرصت را به این سود جویان و دینفروشان ندهید تا نتوانند زندگی شما را تحت تأثیر خدایانی قرار دهند که هیچ تأثیری در زندگیتان نداشتهاند!
هر چه بوده و نبوده تلاش و کوشش و کمکاری خودت بوده است نه نیروی نامریی و نادیده! اگر خدا را مدد و کمکرسان خود بدانی یعنی آخوند و شیادان دینفروش را هم وارد زندگی شخصی خود کردهای و در همه جای زندگیات باید حضورشان را تحمل کنی! حتی سرویس رفتنت را هم میزان میگیرند که با کدام حالت و کدام ذکر رفتهای!
هیچ وقت یک انسام متمدّن و امروزی در یک کشور اروپایی یا امریکایی که صاحب شرکت عظیمی شده است در صحبتهایش از نیروی خدا و نیروی نامریی سخن به میان نمیآورد چرا که هر چه بدست آورده نتیجهء فکر و اندیشه و تلاش و کوشش خودش بوده که انجام داده است!
خود تو، خدای خودت هستی: پس توکل کن به خودت که محور همه چیز هستی!
☞@PublicExit☜
@PublicExit
اگر دوستم نداشته باشی، به تو اطمینان میدهم که تا ابد خواهی سوخت!
زمانی که حتی عشق شما چنین چیزی بگوید وحشتناک است، پس چرا وقتی خدا این را میگوید، زیباست؟
اگر دوستم نداشته باشی، به تو اطمینان میدهم که تا ابد خواهی سوخت!
زمانی که حتی عشق شما چنین چیزی بگوید وحشتناک است، پس چرا وقتی خدا این را میگوید، زیباست؟
☞@PublicExit☜
باور به تقدّس قرآن از کجا میآید؟
از نظر جامعهشناسی و علم تاریخ هیچ کتابی آسمانی نیست. کتاب نتیجهء فکر و تخیّل آدمی است و دادههای علمی و اساطیری و تخیّلی و ادبی توسط انسانها بوجود آمدهاند. به این لحاظ کتاب همیشه یک موضوع برای تحلیل است و به تحلیل هرمنوتیک و ادبی و تاریخی در میآید.
قرآن نه مقدّس و نه آسمانی است. دربارهء قرآن از صد و پنجاه سال پیش در مراکز پژوهشی و دانشگاهی غرب بررسی و تحلیل وجود دارد. در غرب تربیت عقلانی و روشهای علمی تحقیق و برنامههای پژوهشی منجر به آثار برجستهء تحلیلی شده است.
البته در کشورهای استبداد زدهء اسلامی در میان مردم اسلامزده که از روحیهء منطقی تحقیقی بدور هستند و در محیط دانشگاهی اسلامی که جعل و خودسانسوری و اسلامگرایی حاکم است، عَرضهء تحلیل علمی دربارهء قرآن میسّر نبوده و نیست.
کار پژوهشی علمی دربارهء قرآن در کشور مسلمان وجود ندارد. ولی به اعتبار درک تاریخی و جامعهشناختی و به اعتبار همهء کارهای تحقیقی جدی در غرب میتوان اعلام کرد قرآن کتاب مقدّس نیست بلکه یک کتاب تاریخی است.
ایدئولوگهای دینی توهمساز هستند. ما باید هوشیار باشیم و از توهمانگیزی در اجتماع بپرهیزیم و کار علمی و عقلانی و تحقیقی مشخصهء فعالیّت ماست. ما میدانیم دین بهطور عموم با چهرهای رازآلود و اسرارآمیز جلوه میکند و با فریبندگی خود در اعماق ذهن انسانها فرو مینشیند. انسانها با انگیزههای گوناگون به دین چنگ میزنند. ترسها و دلهرههای زندگی، احساس درماندگی و ناتوانی، احساس تنهایی، جستجوی ارزش معنوی، نبود شناخت از طبیعت، ناتوانیِ فرهنگی، خرافهپرستیِ رایج، ناتوانیِ خردگرایی، اشتیاق به زندگی جمعی، ناتوانیهای روانی، ترس از قیامت و غضب الهی و غیره از جمله انگیزههایی هستند که به دین عملکرد روانشناسانه و اجتماعی میدهد.
این تمایل به دین، شیفتگی و تقدّسگرایی را در ذهن و روان استوار می سازد. روان آدمی به امنیّت نیاز دارد و احساس تقدّس و جاودانگیِ دین، آدمی را به آرامش کاذب سوق میدهد.
بنابراین تقدّس در بیرون آدمی نیست بلکه نتیجهء روند روانی و ناخودآگاه آدمی است. خواهش امنیّت نزد انسان تقدّس را تقویّت میکند و کارگزاران دینی با ابزارها و تکنیکهای کرداری و گفتاری، عنصر قدسیّت را مستحکم میکنند. تمام دستگاههای روحانیّت و ایدئولوژی رایج دینی قرنها میگویند و تکرار میکنند: قرآن آسمانی است، قرآن معجزه است، قرآن کلام الله است، قرآن آخرین کلام است، قرآن مستلزم وضو گرفتن است، قرآن نجاتدهنده است.
ایدئولوژی تکرار شده بر ذهن ناتوان تأثیر میگذارد. بدینترتیب در تجربهء بشری میبینیم که در طول زندگی میلیونها پیام کوچک و بزرگ تکرار میشود تا باور به تقدّس قرآن در شخصیّت نهادینه شود. باور به تقدّس قرآن از تبلیغ تکراری ناشی میشود.
☞@PublicExit☜
باور به تقدّس قرآن از کجا میآید؟
از نظر جامعهشناسی و علم تاریخ هیچ کتابی آسمانی نیست. کتاب نتیجهء فکر و تخیّل آدمی است و دادههای علمی و اساطیری و تخیّلی و ادبی توسط انسانها بوجود آمدهاند. به این لحاظ کتاب همیشه یک موضوع برای تحلیل است و به تحلیل هرمنوتیک و ادبی و تاریخی در میآید.
قرآن نه مقدّس و نه آسمانی است. دربارهء قرآن از صد و پنجاه سال پیش در مراکز پژوهشی و دانشگاهی غرب بررسی و تحلیل وجود دارد. در غرب تربیت عقلانی و روشهای علمی تحقیق و برنامههای پژوهشی منجر به آثار برجستهء تحلیلی شده است.
البته در کشورهای استبداد زدهء اسلامی در میان مردم اسلامزده که از روحیهء منطقی تحقیقی بدور هستند و در محیط دانشگاهی اسلامی که جعل و خودسانسوری و اسلامگرایی حاکم است، عَرضهء تحلیل علمی دربارهء قرآن میسّر نبوده و نیست.
کار پژوهشی علمی دربارهء قرآن در کشور مسلمان وجود ندارد. ولی به اعتبار درک تاریخی و جامعهشناختی و به اعتبار همهء کارهای تحقیقی جدی در غرب میتوان اعلام کرد قرآن کتاب مقدّس نیست بلکه یک کتاب تاریخی است.
ایدئولوگهای دینی توهمساز هستند. ما باید هوشیار باشیم و از توهمانگیزی در اجتماع بپرهیزیم و کار علمی و عقلانی و تحقیقی مشخصهء فعالیّت ماست. ما میدانیم دین بهطور عموم با چهرهای رازآلود و اسرارآمیز جلوه میکند و با فریبندگی خود در اعماق ذهن انسانها فرو مینشیند. انسانها با انگیزههای گوناگون به دین چنگ میزنند. ترسها و دلهرههای زندگی، احساس درماندگی و ناتوانی، احساس تنهایی، جستجوی ارزش معنوی، نبود شناخت از طبیعت، ناتوانیِ فرهنگی، خرافهپرستیِ رایج، ناتوانیِ خردگرایی، اشتیاق به زندگی جمعی، ناتوانیهای روانی، ترس از قیامت و غضب الهی و غیره از جمله انگیزههایی هستند که به دین عملکرد روانشناسانه و اجتماعی میدهد.
این تمایل به دین، شیفتگی و تقدّسگرایی را در ذهن و روان استوار می سازد. روان آدمی به امنیّت نیاز دارد و احساس تقدّس و جاودانگیِ دین، آدمی را به آرامش کاذب سوق میدهد.
بنابراین تقدّس در بیرون آدمی نیست بلکه نتیجهء روند روانی و ناخودآگاه آدمی است. خواهش امنیّت نزد انسان تقدّس را تقویّت میکند و کارگزاران دینی با ابزارها و تکنیکهای کرداری و گفتاری، عنصر قدسیّت را مستحکم میکنند. تمام دستگاههای روحانیّت و ایدئولوژی رایج دینی قرنها میگویند و تکرار میکنند: قرآن آسمانی است، قرآن معجزه است، قرآن کلام الله است، قرآن آخرین کلام است، قرآن مستلزم وضو گرفتن است، قرآن نجاتدهنده است.
ایدئولوژی تکرار شده بر ذهن ناتوان تأثیر میگذارد. بدینترتیب در تجربهء بشری میبینیم که در طول زندگی میلیونها پیام کوچک و بزرگ تکرار میشود تا باور به تقدّس قرآن در شخصیّت نهادینه شود. باور به تقدّس قرآن از تبلیغ تکراری ناشی میشود.
☞@PublicExit☜
@PublicExit
مردم چیزهای زیادی را سکسی تلقی میکنند. رقصیدن، عضلات، موی بلوند، یک لهجهء فرانسوی...
آیا میدانی من چه چیزی را سکسی میدانم؟ هوش و مهربانی!
مردم چیزهای زیادی را سکسی تلقی میکنند. رقصیدن، عضلات، موی بلوند، یک لهجهء فرانسوی...
آیا میدانی من چه چیزی را سکسی میدانم؟ هوش و مهربانی!
@PublicExit
موفقیت مذهب تناسبِ مستقیم با شکستِ آموزش و پرورش دارد!
موفقیت مذهب تناسبِ مستقیم با شکستِ آموزش و پرورش دارد!
☞@PublicExit☜
چطور اسلامگرایان با شعبدهبازی گروندگان به دینشان را نشانهء درستی آن میدانند؟
روحانیون و مؤمنین وجود نادر و ناچیز کسانی را که به دینشان میگروند، نشانەء این میدانند که دینشان طبق فطرت انسانی است و فقط کافی است کسی با آن آشنا شود و دیگران که به آن نمیگروند، با آن آشنا نشدهاند.
آنگاه این نکته به ذهن میرسد که شناخت کسانی که تازه با یک دین آشنا شدهاند از آن دین بیشتر است یا شناخت آنها که سالها در آن دین بودهاند و سپس از آن بریدهاند؟
بحث به این نقطه که میرسد اسلامگرایان حاضر نیستند به همان راحتی که گرویدن دیگران به دینشان را نشانەء صحت دینشان میدانستند، بریدن افراد از دینشان را هم با همان معیار اول نشانەء عکس آن بدانند پس این ملاک و معیار را برای تصمیمگیری کنار گذاشته و مثلاً پاسخ میدهند: افرادی که از دین بریدهاند از فطرتِ انسانی، منحرف شدهاند.
پرسش خواهد شد که اولاً: از کجا میتوان فهمید که آنکه به دین شما گرویده از فطرت انسانی منحرف نشده باشد؟ ثانیاً: آیا فطرت انسانی آن فردی که ایمان داشته حاصل سالها ایمانش بوده است؟ در این صورت دین برایش چه کارکردی داشته؟ ثالثاً: اصولاً فطرت انسانی چیست؟
اگر فطرتِ انسانی، عقل محض است که عقل محض اصول منطق را در انتخاب بکار میبرد و بشری و غیر بشریِ آن چندان معنی ندارد و اگر فطرت، احساسات بشر است این احساسات همیشه بشری است و تا با عقل سنجیده نشود، درستی و نادرستی جهتگیریشان معلوم نمیشود. این ادعا که فطرتِ بشریِ فلانی ضایع شده معنی ندارد، بلکه فقط میتوان با معیارهای دیگری ثابت کرد که فلان دین برحق است یا خیر و این ادعاها ارزش منطقی ندارد.
اگر همەء مردم دنیا هم به یک دین بگروند دلیل بر حقانیّت آن دین نخواهد بود چنانکه هزاران سال همەء مردم دنیا فکر میکردند که خورشید دور زمین میگردد و یا قلب مرکز احساسات است ولی در هردو مورد و در خیلی چیزهای دیگر همه اشتباه میکردند و نه آن زمان که آنطور فکر میکردند برخلافِ فطرت بشری عمل میکردند و نه بعد که فهمیدند اشتباه کرده بودند.
باورهای ما بر اساس شکل زندگی و آموختهها و خصوصیات روانشناسانەء ماست و تغییرشان هم بر همین اساس است و فطرت بشری و تغییر آن به این شکلی که اسلامگرایان میگویند معنای مشخّصی ندارد.
اینکه اگر هم قرار باشد گرویدن و یا دلبریدن از یک دین را نشانەء فطریبودن یا نبودن آن دین بدانیم وقتی میتوانیم در این زمینه راجع به یک دین نظر بدهیم که لااقل آمار درستی از این رخداد داشته باشیم امّا در مورد اسلام که برای مرتدها یعنی آنها که از دین، خارج میشوند مجازات اعدام در نظر گرفته است، آمار درست و دقیقی قابل دستیابی نیست و به این ترتیب اسلام نمیتواند به آمار گروندگان خود ببالد.
چون معلوم نیست اگر بریدن از اسلام آزاد بود آیا نسبت کسانی که از اسلام روی میگرداندند بیشتر از گروندگان میشد یا خیر.
(کمای اینکه در جهان اسلام برخلاف ادعای اسلامگرایان شاهد عکس این قضیه هستیم. به عنوان نمونه بنگرید به تعداد افراد خارجشده از اسلام در فضای مجازی این روزهای ایران).
☞@PublicExit☜
چطور اسلامگرایان با شعبدهبازی گروندگان به دینشان را نشانهء درستی آن میدانند؟
روحانیون و مؤمنین وجود نادر و ناچیز کسانی را که به دینشان میگروند، نشانەء این میدانند که دینشان طبق فطرت انسانی است و فقط کافی است کسی با آن آشنا شود و دیگران که به آن نمیگروند، با آن آشنا نشدهاند.
آنگاه این نکته به ذهن میرسد که شناخت کسانی که تازه با یک دین آشنا شدهاند از آن دین بیشتر است یا شناخت آنها که سالها در آن دین بودهاند و سپس از آن بریدهاند؟
بحث به این نقطه که میرسد اسلامگرایان حاضر نیستند به همان راحتی که گرویدن دیگران به دینشان را نشانەء صحت دینشان میدانستند، بریدن افراد از دینشان را هم با همان معیار اول نشانەء عکس آن بدانند پس این ملاک و معیار را برای تصمیمگیری کنار گذاشته و مثلاً پاسخ میدهند: افرادی که از دین بریدهاند از فطرتِ انسانی، منحرف شدهاند.
پرسش خواهد شد که اولاً: از کجا میتوان فهمید که آنکه به دین شما گرویده از فطرت انسانی منحرف نشده باشد؟ ثانیاً: آیا فطرت انسانی آن فردی که ایمان داشته حاصل سالها ایمانش بوده است؟ در این صورت دین برایش چه کارکردی داشته؟ ثالثاً: اصولاً فطرت انسانی چیست؟
اگر فطرتِ انسانی، عقل محض است که عقل محض اصول منطق را در انتخاب بکار میبرد و بشری و غیر بشریِ آن چندان معنی ندارد و اگر فطرت، احساسات بشر است این احساسات همیشه بشری است و تا با عقل سنجیده نشود، درستی و نادرستی جهتگیریشان معلوم نمیشود. این ادعا که فطرتِ بشریِ فلانی ضایع شده معنی ندارد، بلکه فقط میتوان با معیارهای دیگری ثابت کرد که فلان دین برحق است یا خیر و این ادعاها ارزش منطقی ندارد.
اگر همەء مردم دنیا هم به یک دین بگروند دلیل بر حقانیّت آن دین نخواهد بود چنانکه هزاران سال همەء مردم دنیا فکر میکردند که خورشید دور زمین میگردد و یا قلب مرکز احساسات است ولی در هردو مورد و در خیلی چیزهای دیگر همه اشتباه میکردند و نه آن زمان که آنطور فکر میکردند برخلافِ فطرت بشری عمل میکردند و نه بعد که فهمیدند اشتباه کرده بودند.
باورهای ما بر اساس شکل زندگی و آموختهها و خصوصیات روانشناسانەء ماست و تغییرشان هم بر همین اساس است و فطرت بشری و تغییر آن به این شکلی که اسلامگرایان میگویند معنای مشخّصی ندارد.
اینکه اگر هم قرار باشد گرویدن و یا دلبریدن از یک دین را نشانەء فطریبودن یا نبودن آن دین بدانیم وقتی میتوانیم در این زمینه راجع به یک دین نظر بدهیم که لااقل آمار درستی از این رخداد داشته باشیم امّا در مورد اسلام که برای مرتدها یعنی آنها که از دین، خارج میشوند مجازات اعدام در نظر گرفته است، آمار درست و دقیقی قابل دستیابی نیست و به این ترتیب اسلام نمیتواند به آمار گروندگان خود ببالد.
چون معلوم نیست اگر بریدن از اسلام آزاد بود آیا نسبت کسانی که از اسلام روی میگرداندند بیشتر از گروندگان میشد یا خیر.
(کمای اینکه در جهان اسلام برخلاف ادعای اسلامگرایان شاهد عکس این قضیه هستیم. به عنوان نمونه بنگرید به تعداد افراد خارجشده از اسلام در فضای مجازی این روزهای ایران).
☞@PublicExit☜
☞@PublicExit☜
چرا سؤال در اسلام دربارەء آنچه نمیفهمیم روا دانسته نشده؟
در اسلام سؤالکردن از آنچه دربارهء این دین نمیفهمیم مذموم شمرده شده است. منظور این نیست که افراد مؤمن سؤالاتشان را از روحانیون و بزرگان دین نپرسند بلکه منظور این است که افرادی که موردی را در دین قبول ندارند سؤالشان را دربارهء آن مورد نپرسند.
به این ترتیب که ابتدا شخصی که با حکمی مشکل دارد را به نفهمیدن حکمت آن حُکم متهم میکنند نه اینکه آن را فهمیده و قبول ندارد. سپس میگویند که نباید از اسرار الهی سؤال کنید. البته اگر روحانیون جواب را بدانند با افتخار آن را خواهند گفت و نیز خواهند گفت که اگر باز هم سؤال دارید نزد علما بروید.
روش فوق مربوط به زمانی است که علما جواب و توجیه را نمیدانند و مشکل آنقدر جدی است که حتی انتظار هم نمیرود هیچوقت توجیهی برای آن حکم بیابند. روحانیون اسلامی در این موارد حتی داستانِ موسی با خضر را هم که در قرآن سورهء کهف آمده میآورند. در آن داستان، موسی با خضر همسفر میشود ولی خضر با او شرط میکند که اگر موسی هر کار عجیبی از خضر دید، سؤال نکند چرا که اگر سؤال کند این همسفری به پایان میرسد. سپس خضر به کارهای عجیبی چون کشتن یک پسربچه دست میزند و نهایتاً موسی طاقت نیاورده و علّت را جویا میشود و خضر علّتی برای هرکارش میگوید من جمله اینکه آن پسربچه اگر زنده میماند مرتکب اعمال ظالمانه می شد.
در این داستان نمیتوان در سؤالکردن موسی اشکالی پیدا کرد چرا که دربارهء مواردی که در این داستان اتفاق میافتد پاسخ به سؤال موسی نه منجر به بیایمانی وی میشد و نه شاید منجر به مخالفتش، بلکه علم او را نسبت به موضوع افزایش میداد.
در واقع داستان میخواهد بگوید که هرچیزی که از جانب خدای این دین دیدید و سر در نیاوردید سؤال نکنید چرا که حتماً مانند موارِد داستان موسی و خضر علّتی داشته است. البته همانطور که گفته شد، میتوان گفت اصولاً سؤالکردن در همان داستان هم به نظر بیاشکال میآمد و آن اسرار خضر هم اسرار نگفتنی نبود.
☞@PublicExit☜
چرا سؤال در اسلام دربارەء آنچه نمیفهمیم روا دانسته نشده؟
در اسلام سؤالکردن از آنچه دربارهء این دین نمیفهمیم مذموم شمرده شده است. منظور این نیست که افراد مؤمن سؤالاتشان را از روحانیون و بزرگان دین نپرسند بلکه منظور این است که افرادی که موردی را در دین قبول ندارند سؤالشان را دربارهء آن مورد نپرسند.
به این ترتیب که ابتدا شخصی که با حکمی مشکل دارد را به نفهمیدن حکمت آن حُکم متهم میکنند نه اینکه آن را فهمیده و قبول ندارد. سپس میگویند که نباید از اسرار الهی سؤال کنید. البته اگر روحانیون جواب را بدانند با افتخار آن را خواهند گفت و نیز خواهند گفت که اگر باز هم سؤال دارید نزد علما بروید.
روش فوق مربوط به زمانی است که علما جواب و توجیه را نمیدانند و مشکل آنقدر جدی است که حتی انتظار هم نمیرود هیچوقت توجیهی برای آن حکم بیابند. روحانیون اسلامی در این موارد حتی داستانِ موسی با خضر را هم که در قرآن سورهء کهف آمده میآورند. در آن داستان، موسی با خضر همسفر میشود ولی خضر با او شرط میکند که اگر موسی هر کار عجیبی از خضر دید، سؤال نکند چرا که اگر سؤال کند این همسفری به پایان میرسد. سپس خضر به کارهای عجیبی چون کشتن یک پسربچه دست میزند و نهایتاً موسی طاقت نیاورده و علّت را جویا میشود و خضر علّتی برای هرکارش میگوید من جمله اینکه آن پسربچه اگر زنده میماند مرتکب اعمال ظالمانه می شد.
در این داستان نمیتوان در سؤالکردن موسی اشکالی پیدا کرد چرا که دربارهء مواردی که در این داستان اتفاق میافتد پاسخ به سؤال موسی نه منجر به بیایمانی وی میشد و نه شاید منجر به مخالفتش، بلکه علم او را نسبت به موضوع افزایش میداد.
در واقع داستان میخواهد بگوید که هرچیزی که از جانب خدای این دین دیدید و سر در نیاوردید سؤال نکنید چرا که حتماً مانند موارِد داستان موسی و خضر علّتی داشته است. البته همانطور که گفته شد، میتوان گفت اصولاً سؤالکردن در همان داستان هم به نظر بیاشکال میآمد و آن اسرار خضر هم اسرار نگفتنی نبود.
☞@PublicExit☜
هیچوقت از یک شیعه مذهب نباید انتظار داشت که فکر کردن را تعریف کند، چون این جماعتِ بتپرست دو ضرورت را اصلاً درک نمیکنند، یکی تعریفکردن است و دیگری فکر کردن.
تعریفش را مفسرانِ امور مذهبش بیان میکنند و جوهرهء فکر کردنش را نیز در ذکر علی و خاندانش خلاصه کردهاند.
آن وقت ما زور میزنیم تا راه آبِ فاضلابی را باز کنیم که اساساً لولهکشی نشده است.
☞@PublicExit☜
goo.gl/Udc7qH
تعریفش را مفسرانِ امور مذهبش بیان میکنند و جوهرهء فکر کردنش را نیز در ذکر علی و خاندانش خلاصه کردهاند.
آن وقت ما زور میزنیم تا راه آبِ فاضلابی را باز کنیم که اساساً لولهکشی نشده است.
☞@PublicExit☜
goo.gl/Udc7qH