صفحهی دکتر غلامحسین ساعدی
در وبگاه بیمارستان روزبه
در این وبگاه میتوانید نام دانشآموختگان سالهای مختلف روزبه را از سال ۴۵ تا دههی ۷۰ ببینید. بیشتر نامآوران روانپزشکی ایران در روزبه تعلیم دیدهاند.
https://roozbehhospital.tums.ac.ir/public/fa/treasure-of-roozbeh#
#تجربههای_روانپزشکانه
در وبگاه بیمارستان روزبه
در این وبگاه میتوانید نام دانشآموختگان سالهای مختلف روزبه را از سال ۴۵ تا دههی ۷۰ ببینید. بیشتر نامآوران روانپزشکی ایران در روزبه تعلیم دیدهاند.
https://roozbehhospital.tums.ac.ir/public/fa/treasure-of-roozbeh#
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 تازهها
#دکتر_آویشن_مهدوی. دستیار روانپزشکی. تازهها
نامه ای از روانکاوان اسرائیلی؛
انتقاد از وضعیت وحشتناکی که از آن رنج میبرند
اعضای تعدادی از مؤسسات روانکاوی در اسرائیل مانند - مؤسسه روانکاوی معاصر تل آویو، انجمن روانکاوی اسرائیل، مؤسسه تحلیل گروهی و روح انسان، برنامه آموزش بودایی روانکاوی - در نامهای از اقدامات دولت علیه آزادیخواهی و دموکراسی اسرائیل انتقاد میکنند.
در قسمتهایی از متن نامه آمدهاست: “دولت فعلی به دنبال تغییر ارزشهای اساسی آزادی بیان و استقلال ما جهت توسعه کشور به نفع ساکنان است. ارزشهایی مبنی بر آزادی، عدالت و صلح که توسط پیامبران بنی اسرائیل پیشبینی شده است. و تساوی کامل حقوق اجتماعی و سیاسی را برای همه ساکنان صرف نظر از مذهب، نژاد یا جنسیت تضمین میکند. آزادی مذهب، وجدان، زبان، آموزش و فرهنگ را تضمین خواهد کرد.»
روانکاوی متعهد به رهایی روح انسان از ستم و مبارزه با نیروهای شکاف و تبعیض است. تفرقه و دوقطبی شدن خطری برای ذهن انسانها است، در حالی که اتحاد، احترام و دراز کردن دست به سوی دیگران - همه دیگران - اساس رشد سالم است.
همانند روح فردی، جامعهای که با نفرت و تفرقه مسموم شده باشد، بین گروهها تبعیض قائل شود و تعادل را بر هم زند، جامعهای است که کنترل را به نیروهای تاریک می سپارد و به جامعهای هولناک تبدیل میشود.
دولت کنونی در مدت کوتاه تشکیل شده تا به امروز، علیه زنان، اعراب، جامعه دگرباشان جنسی، کارگران خارجی، سازمانهای حقوق بشر، جریانهای مترقی یهودیت و افراد سکولار اعلام مخالفت کرده است. دموکراسی جوان اسرائیل به مقاومت و عزم همه مردم برای محافظت از آن نیاز دارد.
امضا کنندگان تاکید کردند، خواهان حفظ ارزشهای لیبرال کشور خود که حقوق برابر و دفاع از کرامت و آزادی انسانی را ستایش می کند، هستند و مخالفت مطلق خود را با ظلم و تبعیض علیه هر شخصی اعلام میکنند.
درپایان این نامه ذکر شده؛ ما متعهد به درمان هر کس که برای گرفتن کمک به ما مراجعه می کند؛ بدون درنظر گرفتن مذهب، نژاد، هویت جنسی یا جنسیت هستیم.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_آویشن_مهدوی. دستیار روانپزشکی. تازهها
نامه ای از روانکاوان اسرائیلی؛
انتقاد از وضعیت وحشتناکی که از آن رنج میبرند
اعضای تعدادی از مؤسسات روانکاوی در اسرائیل مانند - مؤسسه روانکاوی معاصر تل آویو، انجمن روانکاوی اسرائیل، مؤسسه تحلیل گروهی و روح انسان، برنامه آموزش بودایی روانکاوی - در نامهای از اقدامات دولت علیه آزادیخواهی و دموکراسی اسرائیل انتقاد میکنند.
در قسمتهایی از متن نامه آمدهاست: “دولت فعلی به دنبال تغییر ارزشهای اساسی آزادی بیان و استقلال ما جهت توسعه کشور به نفع ساکنان است. ارزشهایی مبنی بر آزادی، عدالت و صلح که توسط پیامبران بنی اسرائیل پیشبینی شده است. و تساوی کامل حقوق اجتماعی و سیاسی را برای همه ساکنان صرف نظر از مذهب، نژاد یا جنسیت تضمین میکند. آزادی مذهب، وجدان، زبان، آموزش و فرهنگ را تضمین خواهد کرد.»
روانکاوی متعهد به رهایی روح انسان از ستم و مبارزه با نیروهای شکاف و تبعیض است. تفرقه و دوقطبی شدن خطری برای ذهن انسانها است، در حالی که اتحاد، احترام و دراز کردن دست به سوی دیگران - همه دیگران - اساس رشد سالم است.
همانند روح فردی، جامعهای که با نفرت و تفرقه مسموم شده باشد، بین گروهها تبعیض قائل شود و تعادل را بر هم زند، جامعهای است که کنترل را به نیروهای تاریک می سپارد و به جامعهای هولناک تبدیل میشود.
دولت کنونی در مدت کوتاه تشکیل شده تا به امروز، علیه زنان، اعراب، جامعه دگرباشان جنسی، کارگران خارجی، سازمانهای حقوق بشر، جریانهای مترقی یهودیت و افراد سکولار اعلام مخالفت کرده است. دموکراسی جوان اسرائیل به مقاومت و عزم همه مردم برای محافظت از آن نیاز دارد.
امضا کنندگان تاکید کردند، خواهان حفظ ارزشهای لیبرال کشور خود که حقوق برابر و دفاع از کرامت و آزادی انسانی را ستایش می کند، هستند و مخالفت مطلق خود را با ظلم و تبعیض علیه هر شخصی اعلام میکنند.
درپایان این نامه ذکر شده؛ ما متعهد به درمان هر کس که برای گرفتن کمک به ما مراجعه می کند؛ بدون درنظر گرفتن مذهب، نژاد، هویت جنسی یا جنسیت هستیم.
#تجربههای_روانپزشکانه
معرفی لئا
امشب در تجربهها
پیشنهادی برای آخر هفته در تازهترین ارغنون
داستایفسکیکاوی هم ادامه دارد. هفته بعد یادداشت بلند #دکتر_سعید_شاهزیدی را خواهیم خواند.
#تجربههای_روانپزشکانه
امشب در تجربهها
پیشنهادی برای آخر هفته در تازهترین ارغنون
داستایفسکیکاوی هم ادامه دارد. هفته بعد یادداشت بلند #دکتر_سعید_شاهزیدی را خواهیم خواند.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بازتاب
چالش بهزیستی برای نگهداری و درمان ترنسهای گرفتار اعتیاد
معاون پیشگیری و درمان اعتیاد مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور در گفتگو با ایسنا درخصوص نگهداری ترنسهای معتاد متجاهر (این واژه از آن ایسنا است.) اظهار کرده: تاکنون درباره نحوه پذیرش و نوع رفتار با این افراد دچار چالش بودهایم، زیرا باید وضعیت هر یک از انواع ترنسها باتوجه به وضعیت جراحی و نوع نگهداری آنها مورد بررسی قرار گیرد. براین اساس قرار است طرحی به صورت پایلوت درباره وضعیت نگهداری و مدت درمان این افراد در تهران طراحی شود. وی همچنین در این مصاحبه در پاسخ به سوالی درخصوص وضعیت ترنسهای بیخانمان و همچنین بلاتکلیفی هویت جسمی برخی از این افراد و به دنبال آن مشکل در پذیرش در گرمخانهها توضیح میدهد: باید بررسی شود که آیا واقعا تشخیص ترنس برای آنها انجام شده است یا خیر؟ برای برخی از این افراد هنوز روانشناس یا روانپزشک معتمد تشخیص اختلال هویت جنسی را نداده است.
متن کامل این مصاحبه را اینجا بخوانید.
#تجربههای_روانپزشکانه
چالش بهزیستی برای نگهداری و درمان ترنسهای گرفتار اعتیاد
معاون پیشگیری و درمان اعتیاد مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور در گفتگو با ایسنا درخصوص نگهداری ترنسهای معتاد متجاهر (این واژه از آن ایسنا است.) اظهار کرده: تاکنون درباره نحوه پذیرش و نوع رفتار با این افراد دچار چالش بودهایم، زیرا باید وضعیت هر یک از انواع ترنسها باتوجه به وضعیت جراحی و نوع نگهداری آنها مورد بررسی قرار گیرد. براین اساس قرار است طرحی به صورت پایلوت درباره وضعیت نگهداری و مدت درمان این افراد در تهران طراحی شود. وی همچنین در این مصاحبه در پاسخ به سوالی درخصوص وضعیت ترنسهای بیخانمان و همچنین بلاتکلیفی هویت جسمی برخی از این افراد و به دنبال آن مشکل در پذیرش در گرمخانهها توضیح میدهد: باید بررسی شود که آیا واقعا تشخیص ترنس برای آنها انجام شده است یا خیر؟ برای برخی از این افراد هنوز روانشناس یا روانپزشک معتمد تشخیص اختلال هویت جنسی را نداده است.
متن کامل این مصاحبه را اینجا بخوانید.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 ارغنون
#دکتر_کامیار_علوی. دندانپزشک. تهران
معرفی یک فیلم: «لئا/Lea» (۱۹۹۶)
لئا فیلم مهجوری است. احتمالاً بزرگترین موفقیت فیلم هم نامزدی آن برای دریافت جایزه بهترین فیلم خارجی زبان در مراسم گوی طلایی سال ۱۹۹۸ بوده است و معتبرترین فستیوالی که در آن شرکت کرده است، فستیوال بینالمللی ونیز در سال ۱۹۹۶ بوده است. لئا محصول مشترک جمهوری چک، آلمان و فرانسه است و نخستین بار سال ۱۹۹۷ پخش و اکران شد. کارگردان فیلم «ایوان فیلا» (Ivan Fíla) است که لئا پس از تعدادی فیلم مستند و کوتاه، نخستین فیلم بلند او است.
میتوان لئا را نمایندهای برای سینمای ناب و خالص بهشمار آورد؛ سینمایی که مبتنی بر تصویر است. در لئا درست به اندازهای که لازم است، به مکالمات گوش میکنیم و به این ترتیب، چشممان فرصت دارد تا از زیباییهای تصویری لذت بیشتری ببرد. در مورد موسیقی هم همین نسبت رعایت شده است: درست جایی که باید، موسیقی به گوش میرسد. ریتم موسیقی کاملاً در طول فیلم تکرار میشود: قطعاتی حدوداً ۱۵ ثانیهای، شامل یک موسیقی با چند نت، بعد یک صدای شکستن و بعد یک «بوم»؛ قسمت اول آمادهمان میکند و قسمت آخر به هوشمان میآورد. نماها و قابها در فیلم، نور و حتی زمان فیلم (فیلم در پاییز شروع میشود و غالباً در پاییز و زمستان میگذرد) کاملاً در خدمت القای سردی و تاریکی زندگی لئا هستند.
یک کلید واژه اساسی در تحلیل فیلم «تضاد» است. بلافاصله پس از سکانس آغازین درباره کودکی لئا، او را میبینیم که سرخوشانه بادبادک زیبای رنگیاش را هوا کرده است. لئا چند قدم عقب میآید، از پشت به پدرش میخورد، بلافاصله پدر با چاقوی جیبیاش نخ بادبادک را پاره میکند و اندوه جای شادمانی کودک را میگیرد. شخصیت لئا ترکیبی از اضداد است. لئا از همان کودکی سرکش است: همان اوایل فیلم وقتی پدر در حال رابطهای تجاوزگونه با مادر است، لئا چنگال را به پشت او فرو میکند. او در مقابل قیم خود هم سرکش است. از اتوموبیل اشتریلو هم پیاده نمیشود و شب را در سرما میگذراند. لئا نیرومند است و در مدتی که از او خواسته شده برای یک هفته هیزم بشکند، به اندازه «یک قرن» میشکند. همین لئا عاشق گل رز وحشی است، ویولن میزند، نقاشی میکشد و اشعاری میگوید که بر هر شنوندهای تأثیر میکند. اشتریلو هم جنبههای شخصیتی متضاد دارد: لژیونر و قهرمان سابق جنگ که در فرانسه مدال طلای بهترین تیرانداز را گرفته، تفریحش نیز تیراندازی است و در یک ساختمان متروک و قدیمی زندگی میکند، همان کسی است که پس از سالها به روح لئا نفوذ میکند، درکش میکند و به حرفش میآورد. اشتریلو که همسرش را سی سال قبل از دست داده، هنوز به فکر او و عاشق او است و بهخاطر شباهت لئا به او، هر طور هست، لئا را به دست میآورد. پشت مدال اشتریلو عکس همسر او دیده میشود.
پدر و مادر لئا نقشهایی کوتاه، اما ماندگار در فیلم دارند. پدر مسبب تمام رنجهای لئا است. او را به فرزندی قبول ندارد، چون پسر میخواهد. خاطره دستبند (ادامه را بخوانید) را ایجاد میکند و با کشتن مادر لئا در ۷ سالگیاش سبب میشود تا لئا سالها در ظاهر لال شود و لکنت زبان پیدا کند. پدر به حبس ابد محکوم میشود و لئا خیالی آسوده مییابد: «نترس، پدر هیچ وقت برنمیگردد.». مادر، برعکس، فداکار است و بزرگترین خطر زندگیاش، یعنی بستن پدر به تخت و دیوار و فرار کردن با لئا، به قیمت جانش تمام میشود. مادر پیش از مرگ از لئا میخواهد برایش بنویسد. همین آخرین درخواست، از کودک شاعری میسازد که ما داستان زندگی او را میبینیم. لئا بعدها هم در زندگیاش جایگزین شایستهای برای پدر ندارد. همسایه آنها که لئا را به فرزندخواندگی پذیرفته، مهر و محبتی نسبت به او ندارد، او را تحقیر میکند و ناقصالخلقهای میخواند که باید به سیرک برود، و بالاخره هم او را میفروشد. اما مادر باز در قالبی دیگر ظاهر میشود. وندا، مترجمی که اشعار لئا را برای همسر او به آلمانی برمیگرداند، جانشین مادر میشود. وندا که خودش مادری اسلواک دارد، اشعار لئا را درک میکند و به اشتریلو هم میفهماند. گوشوارهای که لئا به او هدیه میدهد، وندا را در قالب مادر او فرو میبرد.
لئا لال نیست. لکنت زبان شدیدی پیدا کرده است. چهارده سال گذشته و لئا که حالا ۲۱ ساله است، هنوز «نمیخواهد حرف بزند». اولین بار تقاضای ازدواج اشتریلو او را به حرف میآورد: باید مخالفتش را ابراز کند و بگوید که او را نمیخواهد. و اشتریلو همان کسی است که او را به حرف میآورد. قرار نیست از روانشناسان و گفتاردرمانگران کاری برآید، برعکس، معامله اشتریلو کار خودش را میکند: هر کلمه، یک تمبر. کلمات واسطه ارتباط انسانها هستند و تمبرها واسطه ارتباط لئا با مادری که دیگر ندارد.
🧷 لطفاً ورق بزنید...۱/۳
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_کامیار_علوی. دندانپزشک. تهران
معرفی یک فیلم: «لئا/Lea» (۱۹۹۶)
احتمال لو رفتن داستان برای خوانندگانی که فیلم را ندیدهاند، وجود دارد.
لئا فیلم مهجوری است. احتمالاً بزرگترین موفقیت فیلم هم نامزدی آن برای دریافت جایزه بهترین فیلم خارجی زبان در مراسم گوی طلایی سال ۱۹۹۸ بوده است و معتبرترین فستیوالی که در آن شرکت کرده است، فستیوال بینالمللی ونیز در سال ۱۹۹۶ بوده است. لئا محصول مشترک جمهوری چک، آلمان و فرانسه است و نخستین بار سال ۱۹۹۷ پخش و اکران شد. کارگردان فیلم «ایوان فیلا» (Ivan Fíla) است که لئا پس از تعدادی فیلم مستند و کوتاه، نخستین فیلم بلند او است.
میتوان لئا را نمایندهای برای سینمای ناب و خالص بهشمار آورد؛ سینمایی که مبتنی بر تصویر است. در لئا درست به اندازهای که لازم است، به مکالمات گوش میکنیم و به این ترتیب، چشممان فرصت دارد تا از زیباییهای تصویری لذت بیشتری ببرد. در مورد موسیقی هم همین نسبت رعایت شده است: درست جایی که باید، موسیقی به گوش میرسد. ریتم موسیقی کاملاً در طول فیلم تکرار میشود: قطعاتی حدوداً ۱۵ ثانیهای، شامل یک موسیقی با چند نت، بعد یک صدای شکستن و بعد یک «بوم»؛ قسمت اول آمادهمان میکند و قسمت آخر به هوشمان میآورد. نماها و قابها در فیلم، نور و حتی زمان فیلم (فیلم در پاییز شروع میشود و غالباً در پاییز و زمستان میگذرد) کاملاً در خدمت القای سردی و تاریکی زندگی لئا هستند.
یک کلید واژه اساسی در تحلیل فیلم «تضاد» است. بلافاصله پس از سکانس آغازین درباره کودکی لئا، او را میبینیم که سرخوشانه بادبادک زیبای رنگیاش را هوا کرده است. لئا چند قدم عقب میآید، از پشت به پدرش میخورد، بلافاصله پدر با چاقوی جیبیاش نخ بادبادک را پاره میکند و اندوه جای شادمانی کودک را میگیرد. شخصیت لئا ترکیبی از اضداد است. لئا از همان کودکی سرکش است: همان اوایل فیلم وقتی پدر در حال رابطهای تجاوزگونه با مادر است، لئا چنگال را به پشت او فرو میکند. او در مقابل قیم خود هم سرکش است. از اتوموبیل اشتریلو هم پیاده نمیشود و شب را در سرما میگذراند. لئا نیرومند است و در مدتی که از او خواسته شده برای یک هفته هیزم بشکند، به اندازه «یک قرن» میشکند. همین لئا عاشق گل رز وحشی است، ویولن میزند، نقاشی میکشد و اشعاری میگوید که بر هر شنوندهای تأثیر میکند. اشتریلو هم جنبههای شخصیتی متضاد دارد: لژیونر و قهرمان سابق جنگ که در فرانسه مدال طلای بهترین تیرانداز را گرفته، تفریحش نیز تیراندازی است و در یک ساختمان متروک و قدیمی زندگی میکند، همان کسی است که پس از سالها به روح لئا نفوذ میکند، درکش میکند و به حرفش میآورد. اشتریلو که همسرش را سی سال قبل از دست داده، هنوز به فکر او و عاشق او است و بهخاطر شباهت لئا به او، هر طور هست، لئا را به دست میآورد. پشت مدال اشتریلو عکس همسر او دیده میشود.
پدر و مادر لئا نقشهایی کوتاه، اما ماندگار در فیلم دارند. پدر مسبب تمام رنجهای لئا است. او را به فرزندی قبول ندارد، چون پسر میخواهد. خاطره دستبند (ادامه را بخوانید) را ایجاد میکند و با کشتن مادر لئا در ۷ سالگیاش سبب میشود تا لئا سالها در ظاهر لال شود و لکنت زبان پیدا کند. پدر به حبس ابد محکوم میشود و لئا خیالی آسوده مییابد: «نترس، پدر هیچ وقت برنمیگردد.». مادر، برعکس، فداکار است و بزرگترین خطر زندگیاش، یعنی بستن پدر به تخت و دیوار و فرار کردن با لئا، به قیمت جانش تمام میشود. مادر پیش از مرگ از لئا میخواهد برایش بنویسد. همین آخرین درخواست، از کودک شاعری میسازد که ما داستان زندگی او را میبینیم. لئا بعدها هم در زندگیاش جایگزین شایستهای برای پدر ندارد. همسایه آنها که لئا را به فرزندخواندگی پذیرفته، مهر و محبتی نسبت به او ندارد، او را تحقیر میکند و ناقصالخلقهای میخواند که باید به سیرک برود، و بالاخره هم او را میفروشد. اما مادر باز در قالبی دیگر ظاهر میشود. وندا، مترجمی که اشعار لئا را برای همسر او به آلمانی برمیگرداند، جانشین مادر میشود. وندا که خودش مادری اسلواک دارد، اشعار لئا را درک میکند و به اشتریلو هم میفهماند. گوشوارهای که لئا به او هدیه میدهد، وندا را در قالب مادر او فرو میبرد.
لئا لال نیست. لکنت زبان شدیدی پیدا کرده است. چهارده سال گذشته و لئا که حالا ۲۱ ساله است، هنوز «نمیخواهد حرف بزند». اولین بار تقاضای ازدواج اشتریلو او را به حرف میآورد: باید مخالفتش را ابراز کند و بگوید که او را نمیخواهد. و اشتریلو همان کسی است که او را به حرف میآورد. قرار نیست از روانشناسان و گفتاردرمانگران کاری برآید، برعکس، معامله اشتریلو کار خودش را میکند: هر کلمه، یک تمبر. کلمات واسطه ارتباط انسانها هستند و تمبرها واسطه ارتباط لئا با مادری که دیگر ندارد.
🧷 لطفاً ورق بزنید...۱/۳
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 معرفی لئا. بخش دوم
لئا خشمش را با شکستن نشان میدهد. بار اول که پدر خواندهاش میخواهد او را به یک اسبفروش بدهد، قاشقش را خم میکند و بشقاب غذایش را به زمین پرت میکند و بار دوم وقتی از او میخواهد با مرد آلمانی (اشتریلو) به کشور او برود تا برایش کار کند، فنجانی را به زمین میزند و میشکند. پس از این، موسیقی بار این شکستنها را بر دوش میکشد و هر بار آن ریتم تکراری را میشنویم، گویی شکستن جسم دیگری (یا شاید شکستن قلب لئا) را شاهدیم.
رازها باید آشکار شوند. اشتریلو لئا را نمیشناسد. ظاهراً همان شباهت چهره با همسر سابقش کافی است تا او را انتخاب کند. به او تنها گفته میشود که لئا لال است و حرف نمیزند یا خیلی کم حرف میزند؛ و البته مهم نیست: «او هم حرف نمیزند.». اشتریلو لئا را دنبال میکند و صومعه متروکهای را پیدا میکند که لئا آنجا میرود؛ تا اداره پست تعقیبش میکند؛ و نقاشیها و شعرهایش را پیدا میکند. حالا سروکله وندا پیدا میشود. اشتریلو با ترجمه اشعار لئا میفهمد که مادر واقعی لئا در کودکی مرده است. میفهمد لئا گل رز وحشی دوست دارد. میفهمد ۴۵ نامه لئا، نه به یک معشوق، که به مادرش نوشته شده است. میفهمد لئا تمبر میخواهد. میفهمد همسرش چه روح لطیف و درد کشیدهای دارد. لئا هم با سرک کشیدن به قفسه او آلبومش را پیدا میکند. میفهمد که همسری وجود داشته است و در همان ماه عسلشان، در یک تصادف، مرده است. میفهمد مرگ «سوفی» سبب شده تا اشتریلو شرکت در جنگ را بهعنوان بهترین درمان انتخاب کند. میفهمد بیست سال جنگ در نقاط مختلف دنیا، خنده را از یاد «اربابش، این خرس ترشرو» برده است. پردهها میافتند و رازها آشکار میشوند.
راستی «یاکوب» کیست؟ یک راز را هم باید بیننده کشف کند. باید رد یاکوبی را بیابیم که نامش در نامهای که اشتریلو از متصدی پست میگیرد، او را آنقدر برافروخته میکند که به لئا سیلی میزند. البته لئا سکوت میکند. خب، لئا به کدام نشانی برای مادرش نامه مینویسد؟ مگر خاکستر مادرش در یک حفره غارمانند، زیر زمین نیست؟ پسری را به یاد بیاوریم که دزدکی لئا را هنگام تمرین ویولن دید میزده است؛ همان پسری که با دوچرخهاش از مقابل لئای سوار بر گاری میگذرد، برمیگردد و لئا را نگاه میکند، و لئا هم او را نگاه میکند: تنها باری که چهره لئا را در نیمه نخست فیلم نسبتاً شاد میبینیم. آخرین بار پیش از ترک روستا، در همان دخمه از زبان لئا میشنویم: «یاکوب، نامه را فراموش نکن.».
احتمالاً میتوان دستبند را مهمترین عنصری دانست که در فیلم به کار رفته است. نخستین بار، پدر دستان لئا را در پاسخ به چنگالی که در پشتش فرو کرده است، با آن میبندد و موهایش را با قیچی کوتاه میکند. بعد هم با همین دستبند مادر لئا را میکشد. بیسبب نیست که وقتی لئا بدون اجازه اشتریلو خانه را ترک میکند و اشتریلو هم میخواهد او را با دستبند مهار کند، ترسی عجیب را در چهره لئا میبیند. البته سرکشیهای لئا بالاخره سبب میشود تا چندین بار با دستبند به تخت و دیوار بسته شود. پس از برقراری ارتباط بین لئا و اشتریلو، لئا دستبند را نشان او میدهد و میگوید پدرش مادرش را با یک دستبند کشته است. اشتریلو دستبند را دور میاندازد.
عناصر مهم دیگر شامل تمبر، رزهای وحشی، شمعها، و پناهگاهها هستند. تمبرها برای فرستادن نامههایی که لئا برای مادرش مینویسد لازمند؛ آنقدر که لئا از جیب همسرش پول برمیدارد تا تمبر بخرد. اشتریلو از نیاز لئا به تمبر برای به حرف درآوردنش استفاده میکند. معامله چنین است: هر کلمه، یک تمبر. وقتی اشعار لئا برای ترجمه به وندا داده میشود، همان ابتدا اطلاعات زیادی به اشتریلو داده میشود: اینکه همسرش چهقدر با استعداد است و چه طبع لطیفی دارد؛ اینکه نامهها به مادر لئا نوشته شدهاند (حالا اشتریلو باید ناامید باشد یا خیالش راحت شده باشد؟)؛ و اینکه گل مورد علاقه لئا رز وحشی است. ما هم در اشعار لئا رد گلهای رز را میبینیم: «تنها چمنزار میپرسد که چرا در بیابان رز وحشی میکارم!». پیش از این هم گلهای رز را در آن دخمه زیرزمینی دیدهایم: آخرین باری که لئا پیش از عزیمت به آلمان به آنجا رفته است. بعد از آن هم میبینیم اشتریلو برای لئا دسته بزرگی از این رزهای صورتی زیبا میخرد. لئا در روستایشان پناهگاهی در زیرزمین دارد که از کودکی آنجا میرفته است. او در این پناهگاه، خاکستر مادرش را نگهمیدارد، شعرهایش را میگذارد و شمع روشن میکند. شاید شمعها روشنترین عناصر فیلم هستند. شمعها فقط در آنجا روشن میشوند؛ در کنار خاکسترهای بهجامانده مادر. و شاید نور آنها سمبلی برای حضور روح مادر باشد؛ زیرا لئا از تاریکی نمیترسیده و نمیترسد تا از آن به نور و روشنایی پناه ببرد.
🧷 لطفاً ورق بزنید... ۲/۳
#تجربههای_روانپزشکانه
لئا خشمش را با شکستن نشان میدهد. بار اول که پدر خواندهاش میخواهد او را به یک اسبفروش بدهد، قاشقش را خم میکند و بشقاب غذایش را به زمین پرت میکند و بار دوم وقتی از او میخواهد با مرد آلمانی (اشتریلو) به کشور او برود تا برایش کار کند، فنجانی را به زمین میزند و میشکند. پس از این، موسیقی بار این شکستنها را بر دوش میکشد و هر بار آن ریتم تکراری را میشنویم، گویی شکستن جسم دیگری (یا شاید شکستن قلب لئا) را شاهدیم.
رازها باید آشکار شوند. اشتریلو لئا را نمیشناسد. ظاهراً همان شباهت چهره با همسر سابقش کافی است تا او را انتخاب کند. به او تنها گفته میشود که لئا لال است و حرف نمیزند یا خیلی کم حرف میزند؛ و البته مهم نیست: «او هم حرف نمیزند.». اشتریلو لئا را دنبال میکند و صومعه متروکهای را پیدا میکند که لئا آنجا میرود؛ تا اداره پست تعقیبش میکند؛ و نقاشیها و شعرهایش را پیدا میکند. حالا سروکله وندا پیدا میشود. اشتریلو با ترجمه اشعار لئا میفهمد که مادر واقعی لئا در کودکی مرده است. میفهمد لئا گل رز وحشی دوست دارد. میفهمد ۴۵ نامه لئا، نه به یک معشوق، که به مادرش نوشته شده است. میفهمد لئا تمبر میخواهد. میفهمد همسرش چه روح لطیف و درد کشیدهای دارد. لئا هم با سرک کشیدن به قفسه او آلبومش را پیدا میکند. میفهمد که همسری وجود داشته است و در همان ماه عسلشان، در یک تصادف، مرده است. میفهمد مرگ «سوفی» سبب شده تا اشتریلو شرکت در جنگ را بهعنوان بهترین درمان انتخاب کند. میفهمد بیست سال جنگ در نقاط مختلف دنیا، خنده را از یاد «اربابش، این خرس ترشرو» برده است. پردهها میافتند و رازها آشکار میشوند.
راستی «یاکوب» کیست؟ یک راز را هم باید بیننده کشف کند. باید رد یاکوبی را بیابیم که نامش در نامهای که اشتریلو از متصدی پست میگیرد، او را آنقدر برافروخته میکند که به لئا سیلی میزند. البته لئا سکوت میکند. خب، لئا به کدام نشانی برای مادرش نامه مینویسد؟ مگر خاکستر مادرش در یک حفره غارمانند، زیر زمین نیست؟ پسری را به یاد بیاوریم که دزدکی لئا را هنگام تمرین ویولن دید میزده است؛ همان پسری که با دوچرخهاش از مقابل لئای سوار بر گاری میگذرد، برمیگردد و لئا را نگاه میکند، و لئا هم او را نگاه میکند: تنها باری که چهره لئا را در نیمه نخست فیلم نسبتاً شاد میبینیم. آخرین بار پیش از ترک روستا، در همان دخمه از زبان لئا میشنویم: «یاکوب، نامه را فراموش نکن.».
احتمالاً میتوان دستبند را مهمترین عنصری دانست که در فیلم به کار رفته است. نخستین بار، پدر دستان لئا را در پاسخ به چنگالی که در پشتش فرو کرده است، با آن میبندد و موهایش را با قیچی کوتاه میکند. بعد هم با همین دستبند مادر لئا را میکشد. بیسبب نیست که وقتی لئا بدون اجازه اشتریلو خانه را ترک میکند و اشتریلو هم میخواهد او را با دستبند مهار کند، ترسی عجیب را در چهره لئا میبیند. البته سرکشیهای لئا بالاخره سبب میشود تا چندین بار با دستبند به تخت و دیوار بسته شود. پس از برقراری ارتباط بین لئا و اشتریلو، لئا دستبند را نشان او میدهد و میگوید پدرش مادرش را با یک دستبند کشته است. اشتریلو دستبند را دور میاندازد.
عناصر مهم دیگر شامل تمبر، رزهای وحشی، شمعها، و پناهگاهها هستند. تمبرها برای فرستادن نامههایی که لئا برای مادرش مینویسد لازمند؛ آنقدر که لئا از جیب همسرش پول برمیدارد تا تمبر بخرد. اشتریلو از نیاز لئا به تمبر برای به حرف درآوردنش استفاده میکند. معامله چنین است: هر کلمه، یک تمبر. وقتی اشعار لئا برای ترجمه به وندا داده میشود، همان ابتدا اطلاعات زیادی به اشتریلو داده میشود: اینکه همسرش چهقدر با استعداد است و چه طبع لطیفی دارد؛ اینکه نامهها به مادر لئا نوشته شدهاند (حالا اشتریلو باید ناامید باشد یا خیالش راحت شده باشد؟)؛ و اینکه گل مورد علاقه لئا رز وحشی است. ما هم در اشعار لئا رد گلهای رز را میبینیم: «تنها چمنزار میپرسد که چرا در بیابان رز وحشی میکارم!». پیش از این هم گلهای رز را در آن دخمه زیرزمینی دیدهایم: آخرین باری که لئا پیش از عزیمت به آلمان به آنجا رفته است. بعد از آن هم میبینیم اشتریلو برای لئا دسته بزرگی از این رزهای صورتی زیبا میخرد. لئا در روستایشان پناهگاهی در زیرزمین دارد که از کودکی آنجا میرفته است. او در این پناهگاه، خاکستر مادرش را نگهمیدارد، شعرهایش را میگذارد و شمع روشن میکند. شاید شمعها روشنترین عناصر فیلم هستند. شمعها فقط در آنجا روشن میشوند؛ در کنار خاکسترهای بهجامانده مادر. و شاید نور آنها سمبلی برای حضور روح مادر باشد؛ زیرا لئا از تاریکی نمیترسیده و نمیترسد تا از آن به نور و روشنایی پناه ببرد.
🧷 لطفاً ورق بزنید... ۲/۳
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 معرفی لئا. بخش سوم و آخر
لئا در شعرش از رؤیای تیرهاش میگوید که در آن وقتی خونآشامی را با نقاب دلقکی خندان در پشت سرش میبیند که تشنه به خون اوست، به تاریکی شب پناه میبرد. بار دیگر در سفر لئا و همسرش به روستایشان، درهمین دخمه است که میشنویم: «سراسر زندگیم تاریک است، مگر در تاریکخانهای که تو هستی.». این دخمه آن قدر مهم است که لئا با تهدید قیّمش مبنی بر پر کردن آن با خاک، میپذیرد به آلمان برود. در خانه جدید هم لئا مأمنی میخواهد. این بار این خانه امن یک صومعه متروک است. اشتریلو نقاشیها و شعرهای لئا را در صومعه پیدا میکند. دخمه زیرزمینی آخرین آرامگاه لئا در کنار مادرش است. ممکن است در آخرین نما، اشتریلو را در برابر عکس لئا که در کنار عکس مادرش قرار دارد با تمام آن شمعها و نامههایی که میان آنها هستند، دیده باشید و قطره اشکی را در گوشه چشمتان حس نکرده باشید؟
اشتریلو بهجای یک خواستگاری سنتی، لئا را از پدرخواندهاش میخرد. قیمت لئا پنجاههزار مارک است که میتوان با آن بیست اسب خرید. این اسبها در آلمان دویست هزار مارک میارزند. بهعلاوه پدرخوانده میتواند در زمینهای اشتریلو بماند. کار غیراخلاقی و بدی است؛ نه؟ همین کار بد باعث میشود که سرانجام لئا چند هفته پایان عمرش را با شادی بگذراند. اشتریلو دستکم خسیس نیست. او بدون تأمل سیصدهزار فرانک میدهد تا ویولنی مناسب برای لئا بخرد. کمی فکر کنیم: سرنوشت لئا با تمام شرایطی که داشت، اگر با اشتریلو نمیرفت، چه میشد؟ چهقدر احتمال داشت فرد مناسبتری خواستگار او باشد؟ مرگ لئا محتوم بود؛ گرچه نمیدانستیم.
درست هنگامی که قرار است لئا به آرامش برسد، دردهایش شروع میشوند. اول اتفاقات خوب میافتد: اشتریلو تعداد زیادی تمبر به لئا میدهد؛ دستبند را دور میاندازد؛ اشعار لئا را میخواند؛ و بعد نخستین سردردها را میبینیم. بار دیگر وقتی لئا برای اولینبار کنار دریا میرود و سرخوشانه آنجا میدود، سردردها او را به زمین میاندازد. آخرینبار وقتی در نمایشگاهی که اشتریلو از آثار لئا و برای لئا آماده کرده است، لئا میرقصد و میچرخد و میافتد و ... میمیرد. لئا در اوج کنار میرود. دردناک است. در اوج کنار رفتن اوج تضاد است. ورزشکاری را تصور کنید که قهرمان جهان میشود و همانجا با ورزش قهرمانی خداحافظی میکند. نمیدانیم باید به او آفرین بگوییم که نگذاشت روزهای ناکامیاش فرا برسد و اجباراً کنار برود؛ یا افسوس بخوریم که چرا قهرمانیهای بعدی را از دست داده است!
🧷 پایان. ۳/۳
#تجربههای_روانپزشکانه
لئا در شعرش از رؤیای تیرهاش میگوید که در آن وقتی خونآشامی را با نقاب دلقکی خندان در پشت سرش میبیند که تشنه به خون اوست، به تاریکی شب پناه میبرد. بار دیگر در سفر لئا و همسرش به روستایشان، درهمین دخمه است که میشنویم: «سراسر زندگیم تاریک است، مگر در تاریکخانهای که تو هستی.». این دخمه آن قدر مهم است که لئا با تهدید قیّمش مبنی بر پر کردن آن با خاک، میپذیرد به آلمان برود. در خانه جدید هم لئا مأمنی میخواهد. این بار این خانه امن یک صومعه متروک است. اشتریلو نقاشیها و شعرهای لئا را در صومعه پیدا میکند. دخمه زیرزمینی آخرین آرامگاه لئا در کنار مادرش است. ممکن است در آخرین نما، اشتریلو را در برابر عکس لئا که در کنار عکس مادرش قرار دارد با تمام آن شمعها و نامههایی که میان آنها هستند، دیده باشید و قطره اشکی را در گوشه چشمتان حس نکرده باشید؟
اشتریلو بهجای یک خواستگاری سنتی، لئا را از پدرخواندهاش میخرد. قیمت لئا پنجاههزار مارک است که میتوان با آن بیست اسب خرید. این اسبها در آلمان دویست هزار مارک میارزند. بهعلاوه پدرخوانده میتواند در زمینهای اشتریلو بماند. کار غیراخلاقی و بدی است؛ نه؟ همین کار بد باعث میشود که سرانجام لئا چند هفته پایان عمرش را با شادی بگذراند. اشتریلو دستکم خسیس نیست. او بدون تأمل سیصدهزار فرانک میدهد تا ویولنی مناسب برای لئا بخرد. کمی فکر کنیم: سرنوشت لئا با تمام شرایطی که داشت، اگر با اشتریلو نمیرفت، چه میشد؟ چهقدر احتمال داشت فرد مناسبتری خواستگار او باشد؟ مرگ لئا محتوم بود؛ گرچه نمیدانستیم.
درست هنگامی که قرار است لئا به آرامش برسد، دردهایش شروع میشوند. اول اتفاقات خوب میافتد: اشتریلو تعداد زیادی تمبر به لئا میدهد؛ دستبند را دور میاندازد؛ اشعار لئا را میخواند؛ و بعد نخستین سردردها را میبینیم. بار دیگر وقتی لئا برای اولینبار کنار دریا میرود و سرخوشانه آنجا میدود، سردردها او را به زمین میاندازد. آخرینبار وقتی در نمایشگاهی که اشتریلو از آثار لئا و برای لئا آماده کرده است، لئا میرقصد و میچرخد و میافتد و ... میمیرد. لئا در اوج کنار میرود. دردناک است. در اوج کنار رفتن اوج تضاد است. ورزشکاری را تصور کنید که قهرمان جهان میشود و همانجا با ورزش قهرمانی خداحافظی میکند. نمیدانیم باید به او آفرین بگوییم که نگذاشت روزهای ناکامیاش فرا برسد و اجباراً کنار برود؛ یا افسوس بخوریم که چرا قهرمانیهای بعدی را از دست داده است!
🧷 پایان. ۳/۳
#تجربههای_روانپزشکانه
زمان و مکان جنون- گالری یافته
سخنرانی در رویداد هنرمندان
امیرحسین جلالی ندوشن
پسیکوز: یک نگاه زیستی- روانی- اجتماعی
این سخنرانی به علت مشکلات اینترنت برگزار نشد. فایل ضبط شدهای که سخنران برای شرکتکنندگان تهیه کرده بهزودی در همین کانال منتشر میشود.
#تجربههای_روانپزشکانه
سخنرانی در رویداد هنرمندان
امیرحسین جلالی ندوشن
پسیکوز: یک نگاه زیستی- روانی- اجتماعی
این سخنرانی به علت مشکلات اینترنت برگزار نشد. فایل ضبط شدهای که سخنران برای شرکتکنندگان تهیه کرده بهزودی در همین کانال منتشر میشود.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بازتاب
آتشسوزی در مرکز نگهداری معلولان اراک
درگذشت بیمار مبتلا به اختلال روانپزشکی
ایسنا از دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان مرکزی نقل کرده که در مرکز نگهداری معلولان اراک آتشسوزی رخ داده است.
بر اساس این گزارش یک معلول ذهنی در یکی از مراکز نگهداری معلولان زیر پوشش بهزیستی، در کنار تخت یک بیمار اعصاب و روان فندک روشن کرده است.
متاسفانه بنا به گفتهی این مقام قضایی در این حادثه بیمار اعصاب و روان که به منظور جلوگیری از آسیب وارد کردن، به تخت بسته شده بود، دچار سوختگی شده و درگذشته است.
#تجربههای_روانپزشکانه
آتشسوزی در مرکز نگهداری معلولان اراک
درگذشت بیمار مبتلا به اختلال روانپزشکی
ایسنا از دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان مرکزی نقل کرده که در مرکز نگهداری معلولان اراک آتشسوزی رخ داده است.
بر اساس این گزارش یک معلول ذهنی در یکی از مراکز نگهداری معلولان زیر پوشش بهزیستی، در کنار تخت یک بیمار اعصاب و روان فندک روشن کرده است.
متاسفانه بنا به گفتهی این مقام قضایی در این حادثه بیمار اعصاب و روان که به منظور جلوگیری از آسیب وارد کردن، به تخت بسته شده بود، دچار سوختگی شده و درگذشته است.
#تجربههای_روانپزشکانه
تجربههای روانپزشکانه
زمان و مکان جنون- گالری یافته سخنرانی در رویداد هنرمندان امیرحسین جلالی ندوشن پسیکوز: یک نگاه زیستی- روانی- اجتماعی این سخنرانی به علت مشکلات اینترنت برگزار نشد. فایل ضبط شدهای که سخنران برای شرکتکنندگان تهیه کرده بهزودی در همین کانال منتشر میشود.…
جنون یافته
<unknown>
زمان و مکان جنون- گالری یافته
سخنرانی در رویداد هنرمندان
امیرحسین جلالی ندوشن
پسیکوز: یک نگاه زیستی- روانی- اجتماعی
این سخنرانی به علت مشکلات اینترنت برگزار نشد. فایل ضبط شدهای که سخنران برای شرکتکنندگان تهیه کرده در کانال منتشر میشود.
#تجربههای_روانپزشکانه
سخنرانی در رویداد هنرمندان
امیرحسین جلالی ندوشن
پسیکوز: یک نگاه زیستی- روانی- اجتماعی
این سخنرانی به علت مشکلات اینترنت برگزار نشد. فایل ضبط شدهای که سخنران برای شرکتکنندگان تهیه کرده در کانال منتشر میشود.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بازتاب
مصاحبه با روزنامهی هممیهن
ترومای اجتماعی سیاسی نفرت تولید میکند
امیرحسین جلالی، روانپزشک اجتماعی که در این مدت بر مسألهی آثار تروما بر افراد در یک وضعیت اجتماعی ویژه و بحرانی تمرکز علمی بالینی داشته، به هممیهن میگوید که بهطور طبیعی وارد شدن به زندان، آن هم در یک مقطع سیاسی ملتهب و غیرعادی، قطعا با آسیبهایی برای افراد همراه است. به هر حال افراد زیادی درگیر این مسائل شده و با اتهاماتی روبهرو شدهاند. تعدادی در بازداشت به سر میبرند و بخشی هم آزاد شدهاند. بخش قابل توجهی از بازداشتیهای اخیر افرادی هستند که قبلا با فضای زندان و مباحث امنیتی آشنایی نداشتهاند، جوان و نوجوان هستند یا حتی فرد میانسال که سابقه قبلی نداشتهاند و این موضوع میتواند آنها را به شدت آشفته کند. حتی اگر هیچ کاری هم با او نداشته باشند، شرایط پیش آمده میتواند موقعیت ضربهزننده و آسیبزایی برایشان ایجاد کند.
جلالی میگوید که در این وضعیت طبیعتا افراد نیاز به مراقبت دارند، آنهم در شرایطی که ظرفیت روانی آنها با هم متفاوت است. همانظور که در خبرها مشاهده شد تعدادی از زندان آزاد شدند و خودکشی کردند. به هر حال گروهی از افراد، نمیتوانند پذیرای موقعیت جدید باشند و شرایط پیشآمده ممکن است فراتر از ظرفیت و تحمل آنها باشد.
این رواندرمانگر روانکاوانه معتقد است هر فردی که قرار است از زندان خارج شود باید تحت معاینه روانشناختی قرار گیرد، البته نباید به آنها برچسبی زده شود، بلکه یک معاینه از او انجام شود و این اقدام هم باید بهطور آزادانه انجام شود. هر چند که او تاکید میکند که چنین اتفاقی ممکن نیست چرا که شاید افراد تصور کنند که اینها بخشی از پروسه قضایی است و نخواهند همکاری کنند: « در چنین وضعیتی باید فضایی فراهم شود که افراد خودشان به راحتی بتوانند برای گرفتن خدمات روانپزشکی مراجعه کنند. به هر حال افراد باید از خودشان در این شرایط مراقبت کنند، قرار نیست جانشان را از دست بدهند. بنابراین در نظر آوردن پارامتر سلامت روانی در این وضعیت بسیار مهم است.»
او با اعلام اینکه تروماهای مرتبط به مسائل سیاسی و اجتماعی معمولا علیه درمانطلبی عمل میکنند و این مساله بهویژه در ارتباط با وقایعی که با نگرانیهایی از نظر پیگردهای قضایی ارتباط دارد، نمود بیشتری پیدا میکند: « من به نظام بهداشت و درمان کشور و همچنین سیستم سیاسی پیشنهاد میدهم که شرایط امن و قابل اعتمادی برای گرفتن خدمات روانشناختی برای این افراد فراهم شود تا آنها بتوانند مراجعههای ادامهداری داشته باشند. آنچه مشخص است اینکه فضای مراجعه در ارتباط با هر ترومایی میتواند زیر سایه شرم و ترس بسیار محدود شود. مثلا فرض کنید به فردی تعرض شده یا مورد خشونت فیزیکی قرار گرفته و دچار تروما شده است، این فرد بیخواب شده، تمرکزش را از دست داده، احساس بیآیندهگی میکند و در نهایت ممکن است برای گرفتن خدمات مشاوره روان مراجعه نکند. یا اگر هم مراجعه کند، ممکن است خیلی ادامهدار نباشد. بنابراین باید فضا برای جلب اعتماد او وجود داشته باشد.» بر اساس اعلام او، اگر قرار باشد آرامشی به وجود آید، یک بخش آن سختافزاری است که به مسائل امنیتی بر میگردد و بخش دیگر نرمافزاری که به نیروی انسانی و جامعه مربوط میشود و از طرف این گروه باید برقرار شود.
این روانپزشک اجتماعی، در ارتباط با افرادی که درگیر پروندههای امنیتی شدهاند، نکته دیگری را مورد توجه قرار میدهد و آن احساس قربانی بودن است: « در بررسی افرادی که در ماههای اخیر و تحت تاثیر شرایط، مراجعه کردهاند بهویژه آنها که بازداشت شده بودند، این احتمال وجود دارد که دچار احساس قربانی بودن کنند و این مساله میتواند شرایط پیچیدهای برایشان ایجاد کند.» به گفته جلالی، گاهی اوقات دیده میشود که افراد پس از خارج شدن از زندان، با فضایی توام از دلسوزی و همدلی مواجه میشوند، گاهی هم در اخبار وضعیتشان بزرگنمایی میشود یا رنجی که افراد تحمل کردهاند به گونهای منعکس میشود که فرد بیش از گذشته احساس قربانی بودن میکند. همه اینها در شرایطی است که افراد باید خودشان بتوانند روی پای خود بایستند و زندگی کنند. زمانیکه افراد در نقش قربانی قرار میگیرند ممکن است در آن باقی بمانند. در ارتباط با این موضوع، درمانگران با وضعیت پیچیدهای مواجهاند.
🧷 لطفا ورق بزنید
#تجربههای_روانپزشکانه
مصاحبه با روزنامهی هممیهن
ترومای اجتماعی سیاسی نفرت تولید میکند
امیرحسین جلالی، روانپزشک اجتماعی که در این مدت بر مسألهی آثار تروما بر افراد در یک وضعیت اجتماعی ویژه و بحرانی تمرکز علمی بالینی داشته، به هممیهن میگوید که بهطور طبیعی وارد شدن به زندان، آن هم در یک مقطع سیاسی ملتهب و غیرعادی، قطعا با آسیبهایی برای افراد همراه است. به هر حال افراد زیادی درگیر این مسائل شده و با اتهاماتی روبهرو شدهاند. تعدادی در بازداشت به سر میبرند و بخشی هم آزاد شدهاند. بخش قابل توجهی از بازداشتیهای اخیر افرادی هستند که قبلا با فضای زندان و مباحث امنیتی آشنایی نداشتهاند، جوان و نوجوان هستند یا حتی فرد میانسال که سابقه قبلی نداشتهاند و این موضوع میتواند آنها را به شدت آشفته کند. حتی اگر هیچ کاری هم با او نداشته باشند، شرایط پیش آمده میتواند موقعیت ضربهزننده و آسیبزایی برایشان ایجاد کند.
جلالی میگوید که در این وضعیت طبیعتا افراد نیاز به مراقبت دارند، آنهم در شرایطی که ظرفیت روانی آنها با هم متفاوت است. همانظور که در خبرها مشاهده شد تعدادی از زندان آزاد شدند و خودکشی کردند. به هر حال گروهی از افراد، نمیتوانند پذیرای موقعیت جدید باشند و شرایط پیشآمده ممکن است فراتر از ظرفیت و تحمل آنها باشد.
این رواندرمانگر روانکاوانه معتقد است هر فردی که قرار است از زندان خارج شود باید تحت معاینه روانشناختی قرار گیرد، البته نباید به آنها برچسبی زده شود، بلکه یک معاینه از او انجام شود و این اقدام هم باید بهطور آزادانه انجام شود. هر چند که او تاکید میکند که چنین اتفاقی ممکن نیست چرا که شاید افراد تصور کنند که اینها بخشی از پروسه قضایی است و نخواهند همکاری کنند: « در چنین وضعیتی باید فضایی فراهم شود که افراد خودشان به راحتی بتوانند برای گرفتن خدمات روانپزشکی مراجعه کنند. به هر حال افراد باید از خودشان در این شرایط مراقبت کنند، قرار نیست جانشان را از دست بدهند. بنابراین در نظر آوردن پارامتر سلامت روانی در این وضعیت بسیار مهم است.»
او با اعلام اینکه تروماهای مرتبط به مسائل سیاسی و اجتماعی معمولا علیه درمانطلبی عمل میکنند و این مساله بهویژه در ارتباط با وقایعی که با نگرانیهایی از نظر پیگردهای قضایی ارتباط دارد، نمود بیشتری پیدا میکند: « من به نظام بهداشت و درمان کشور و همچنین سیستم سیاسی پیشنهاد میدهم که شرایط امن و قابل اعتمادی برای گرفتن خدمات روانشناختی برای این افراد فراهم شود تا آنها بتوانند مراجعههای ادامهداری داشته باشند. آنچه مشخص است اینکه فضای مراجعه در ارتباط با هر ترومایی میتواند زیر سایه شرم و ترس بسیار محدود شود. مثلا فرض کنید به فردی تعرض شده یا مورد خشونت فیزیکی قرار گرفته و دچار تروما شده است، این فرد بیخواب شده، تمرکزش را از دست داده، احساس بیآیندهگی میکند و در نهایت ممکن است برای گرفتن خدمات مشاوره روان مراجعه نکند. یا اگر هم مراجعه کند، ممکن است خیلی ادامهدار نباشد. بنابراین باید فضا برای جلب اعتماد او وجود داشته باشد.» بر اساس اعلام او، اگر قرار باشد آرامشی به وجود آید، یک بخش آن سختافزاری است که به مسائل امنیتی بر میگردد و بخش دیگر نرمافزاری که به نیروی انسانی و جامعه مربوط میشود و از طرف این گروه باید برقرار شود.
این روانپزشک اجتماعی، در ارتباط با افرادی که درگیر پروندههای امنیتی شدهاند، نکته دیگری را مورد توجه قرار میدهد و آن احساس قربانی بودن است: « در بررسی افرادی که در ماههای اخیر و تحت تاثیر شرایط، مراجعه کردهاند بهویژه آنها که بازداشت شده بودند، این احتمال وجود دارد که دچار احساس قربانی بودن کنند و این مساله میتواند شرایط پیچیدهای برایشان ایجاد کند.» به گفته جلالی، گاهی اوقات دیده میشود که افراد پس از خارج شدن از زندان، با فضایی توام از دلسوزی و همدلی مواجه میشوند، گاهی هم در اخبار وضعیتشان بزرگنمایی میشود یا رنجی که افراد تحمل کردهاند به گونهای منعکس میشود که فرد بیش از گذشته احساس قربانی بودن میکند. همه اینها در شرایطی است که افراد باید خودشان بتوانند روی پای خود بایستند و زندگی کنند. زمانیکه افراد در نقش قربانی قرار میگیرند ممکن است در آن باقی بمانند. در ارتباط با این موضوع، درمانگران با وضعیت پیچیدهای مواجهاند.
🧷 لطفا ورق بزنید
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 دنبالهی مصاحبهی امیر حسین جلالی ندوشن
او بر محدود بودن تجربههایش در زمینه ارائه خدمات روان به افرادی مانند بازداشتیهای آزاد شده تاکید میکند و میگوید به دلیل فعالیت در بخش دولتی میزان مراجعه افراد در این زمینه بسیار محدود است، اما آنچه مشخص است نبود فضای اعتماد است: « تروماهای سیاسی و اجتماعی، اولین خدشه را بر اعتماد وارد میکند، یعنی افراد را نسبت به همهچیز و همهکس بدگمان میکند. حتی ممکن است نسبت به دیگران تولید نفرت کند.
به هر حال او میبیند که وارد زندان شده، برایش پرونده تشکیل دادهاند و منتظر حکم است، اما دیگران بیرون از زندان، به زندگیشان ادامه میدهند. ادراک او این بوده که آسیب دیده است و به احتمال زیاد سالهای زیادی از زندگیاش درگیر این مساله میشود.»
بر اساس اعلام او، معمولا افراد درگیر پروندههای امنیتی، احساس گسستگی از جامعه و از دست دادن آینده دارند، اینها موضوعات بسیار خطرناکی است و حتی میتواند منجر به آسیب رساندن به خود شود. هر چند که نفرت، انزوا و احساس گسستگی، از نظر روانشناختی قابل درمان است و باید در فضای مناسب مورد توجه قرار گیرد. اما زمانیکه رها میشود، فرد در کنار احساسات منفیاش، با گرفتن بازخوردهایی از شبکههای اجتماعی، ممکن است احساساتش تعمیق شود و در نهایت تبدیل به ضعفهای مزمن شود.
به گفتهی او، افراد اگر به خودکشی فکر میکنند، احساس ناامنی دارند، کارکردشان تغییر کرده و احساس میکنند که نمیتوانند با افراد ارتباط خوبی بگیرند و اگر این مشکلات ۱۰ روز تا دو هفته ادامه پیدا کرد، باید برای درمان مراجعه کنند.
بر اساس اعلام این روانپزشک، در هر ترومایی ممکن است یکی از این نشانهها وجود داشته باشد و این عادی است. واکنش بدن و ذهن نسبت به یک موقعیت غیرعادی و نامتعارف، طوری است که به ما کمک میکند بتوانیم موقعیت را هضم کنیم. در تروماهای شناخته شدهتر مثل زلزله، معمولا در ۲۰ روز اول، به کسی دارو داده نمیشود و مداخله روانشناختی پیچیدهای هم نمیشود. نهایت این است که سعی کنند فرد را به زندگی برگردانند.
به تاکید جلالی، در مساله تروما نباید به سمتی رفت که راهحل تمام مشکلات رواندرمانیهای طولانی مدت است، مداخلهها در شرایط تروما، معمولا مینیمال و محدود است. مهمترین کار این است که فرد به زندگی، روابط و روتینهایش برگردد و در نقش قربانی فرو نرود.
او درباره افرادی که پس از آزادی از زندان، نشانههای اقدام به خودکشی دارند یا حداقل به آن فکر میکنند، میگوید که اگر این وضعیت تا دو هفته باقی ماند و افراد احساس کردند کاراییشان تحتتاثیر قرار گرفته حتما باید به روانپزشک مراجعه کنند. از سوی دیگر افرادی هم که در ابتدای آزادی از زندان، به شدت احساس آسیبپذیری میکنند باید مورد حمایتهای روانی قرار گیرند، البته بسیاری از این افراد با یکسری حمایتهای کلی و عمومی، وضعشان بهتر میشود.
این روانپزشک تاکید میکند که تروما مساله پیچیدهای است، در عین حال نباید این تصور وجود داشته باشد که هر ترومایی نیاز به مداخله جدی و بستری و درمان دارویی دارد. بسیاری از این تروماها با گذر زمان حل میشود. در این موارد معمولا دارو پروسه را پیچیده میکند.
🧷 پایان
#تجربههای_روانپزشکانه
او بر محدود بودن تجربههایش در زمینه ارائه خدمات روان به افرادی مانند بازداشتیهای آزاد شده تاکید میکند و میگوید به دلیل فعالیت در بخش دولتی میزان مراجعه افراد در این زمینه بسیار محدود است، اما آنچه مشخص است نبود فضای اعتماد است: « تروماهای سیاسی و اجتماعی، اولین خدشه را بر اعتماد وارد میکند، یعنی افراد را نسبت به همهچیز و همهکس بدگمان میکند. حتی ممکن است نسبت به دیگران تولید نفرت کند.
به هر حال او میبیند که وارد زندان شده، برایش پرونده تشکیل دادهاند و منتظر حکم است، اما دیگران بیرون از زندان، به زندگیشان ادامه میدهند. ادراک او این بوده که آسیب دیده است و به احتمال زیاد سالهای زیادی از زندگیاش درگیر این مساله میشود.»
بر اساس اعلام او، معمولا افراد درگیر پروندههای امنیتی، احساس گسستگی از جامعه و از دست دادن آینده دارند، اینها موضوعات بسیار خطرناکی است و حتی میتواند منجر به آسیب رساندن به خود شود. هر چند که نفرت، انزوا و احساس گسستگی، از نظر روانشناختی قابل درمان است و باید در فضای مناسب مورد توجه قرار گیرد. اما زمانیکه رها میشود، فرد در کنار احساسات منفیاش، با گرفتن بازخوردهایی از شبکههای اجتماعی، ممکن است احساساتش تعمیق شود و در نهایت تبدیل به ضعفهای مزمن شود.
به گفتهی او، افراد اگر به خودکشی فکر میکنند، احساس ناامنی دارند، کارکردشان تغییر کرده و احساس میکنند که نمیتوانند با افراد ارتباط خوبی بگیرند و اگر این مشکلات ۱۰ روز تا دو هفته ادامه پیدا کرد، باید برای درمان مراجعه کنند.
بر اساس اعلام این روانپزشک، در هر ترومایی ممکن است یکی از این نشانهها وجود داشته باشد و این عادی است. واکنش بدن و ذهن نسبت به یک موقعیت غیرعادی و نامتعارف، طوری است که به ما کمک میکند بتوانیم موقعیت را هضم کنیم. در تروماهای شناخته شدهتر مثل زلزله، معمولا در ۲۰ روز اول، به کسی دارو داده نمیشود و مداخله روانشناختی پیچیدهای هم نمیشود. نهایت این است که سعی کنند فرد را به زندگی برگردانند.
به تاکید جلالی، در مساله تروما نباید به سمتی رفت که راهحل تمام مشکلات رواندرمانیهای طولانی مدت است، مداخلهها در شرایط تروما، معمولا مینیمال و محدود است. مهمترین کار این است که فرد به زندگی، روابط و روتینهایش برگردد و در نقش قربانی فرو نرود.
او درباره افرادی که پس از آزادی از زندان، نشانههای اقدام به خودکشی دارند یا حداقل به آن فکر میکنند، میگوید که اگر این وضعیت تا دو هفته باقی ماند و افراد احساس کردند کاراییشان تحتتاثیر قرار گرفته حتما باید به روانپزشک مراجعه کنند. از سوی دیگر افرادی هم که در ابتدای آزادی از زندان، به شدت احساس آسیبپذیری میکنند باید مورد حمایتهای روانی قرار گیرند، البته بسیاری از این افراد با یکسری حمایتهای کلی و عمومی، وضعشان بهتر میشود.
این روانپزشک تاکید میکند که تروما مساله پیچیدهای است، در عین حال نباید این تصور وجود داشته باشد که هر ترومایی نیاز به مداخله جدی و بستری و درمان دارویی دارد. بسیاری از این تروماها با گذر زمان حل میشود. در این موارد معمولا دارو پروسه را پیچیده میکند.
🧷 پایان
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بازتاب
مصاحبهی نرگس صاحبزاده با روزنامهی هممیهن
فشار روانی انفرادی، کابوسهای شبانه و چند چیز دیگر
نرگس صاحبزاده، روانپزشکی است که در قالب گروه روانپزشکان مستقل به افراد تحتتاثیر شرایط چند ماه گذشته، بهطور رایگان مشاوره میدهد. او و همکارانش در ماههای گذشته مراجعهکنندگان فراوانی داشتهاند. صاحبزاده میگوید، برخی مراجعهکنندگانش مدتی در بازداشت بودند، برخی دیگر هم افرادی بودند که در ماههای اخیر با خانوادهها دچار تعارضاتی شدهاند: «از میان بازداشتشدگان، آنها که در انفرادی بودند شرایط سختتری را تحمل کردهاند، از سوی دیگر خانواده آنها هم استرس زیادی را تجربه کردهاند. بخشی از استرس بازداشتشدهها هم فشاری بود که خانوادههایشان در نبود آنها داشتند. بهطور کلی تمام این روند، فشار روانی و اضطراب زیادی به افراد وارد میکند.» به گفته او، پس از آزادی هم میزان فشارها به افراد از سوی خانوادهها بالا میرود و آنها را محدود میکنند که دیگر نباید هیچ فعالیتی داشته باشند. با این حال اما براساس اعلام این روانپزشک، بیشترین تماسها از سوی افرادی بود که در پی اعتراضات اخیر در درون خانواده دچار تعارض و اختلاف شده بودند: «بههرحال تفاوت در تفکر و ایدئولوژی، تعارضهایی را ایجاد کرده بود و در ماههای اخیر این موضوع بیشتر بروز داده شده و به چشم آمده است، چه برای والدین، چه برای نسل جوانتر.»
این روانپزشک در ادامه، وضعیت روان افراد پس از آزادی از زندان را مورد توجه قرار میدهد و میگوید، بیشترین مسئلهای که در میان این افراد دیده میشود، ناامیدی از آینده است: «اغلب آنها این موضوع را اعلام میکنند که دیگر هیچ چیزی ارزش ندارد، این مسئله در میان مراجعهکنندههای من پررنگ بود. البته برخی از آنها هم حس تاثیرگذار بودن داشتند و این احساس خوبی به آنها میداد. اما بهطور کلی تجربه بازداشت، همراه با اضطرابهای شدید است و درنتیجه آن، افرادی بودند که بعد از آزادی، مصرف سیگار را شروع کرده بودند، به گونهای که میخواستند فشاری که بر آنهاست را با روشی تخلیه کنند.» صاحبزاده میگوید، مراجعهکنندههایش افراد ۲۵ تا ۳۰ سال بودند، برخی تحت درمان دارویی قرار گرفتند بهطور کلی به آنها توصیه میشود که جلساتشان را ادامه دهند، اما به دلیل ترسی که اغلب آنها دارند، معمولا جلسههای مشاوره و رواندرمانی را ادامه نمیدهند. از اینکه مراجعه کنند و صحبت کنند، هراس دارند: «به هر حال با یکی، دو جلسه نمیتوان برای آن حجم از اضطراب چارهجویی و درمان کرد، اما بهطور کلی به دلیل فشار زیادی که به افراد وارد میشود، افراد باید به روانپزشک و رواندرمانگر مراجعه کنند.»
صاحبزاده میگوید، در گروهشان که افراد بهطور مستقل، آزاد و بدون وابستگی به سازمانی دور هم جمع شدهاند، اغلب موارد مورد بحث قرار میگیرد و آنچه بیش از همه به چشم میآید این است که مراجعهکنندگان نمیتوانند جلسات را ادامه دهند، دلیل آنهم عمدتا ترس از برخی نهادهاست: «اوایل که این گروه راهاندازی شده بود، خیلیها درخواست کمک میکردند اما بعدش به نظر رسید که پشیمان شدند. هرچند فعالیت این گروه که از همان ماه اول شروع شد، همچنان ادامه دارد.» با این همه اما این روانپزشک میگوید، در ماههای اول میزان تماسها بیشتر بود و حالا کمتر شده است: «مهمترین مسئله، بیاعتمادی افراد برای مراجعه است. ترس آنها در این زمینه بسیار واضح بود.»
به گفته این روانپزشک، کابوسهای شبانه، اضطراب و استرس در اغلب این افراد دیده میشود، هر مسئلهای میتواند تجربه از سر گذرانده را برایشان تداعی کند، اگر این افراد درمان داشته باشند، حالشان بهتر میشود. او میگوید، این موضوع برای همه اتفاق نمیافتد، برخی مکانیزم انطباقی خوبی دارند یا از حمایتهای خانوادگی مناسبتری بهره میبرند، به همین دلیل ممکن است حالشان بهتر باشد، اما بهطور کل به آنها توصیه میشود که به روانشناسان یا روانپزشکان مراجعه کنند. او درباره وضعیت خانوادههای این افراد هم توضیح میدهد و میگوید، از میان مراجعهکنندگان، خانواده این بازداشتیها نبودند اما همکارانش چنین تجربههایی داشتهاند و اغلب مادران این افراد بودند که دچار تنش شده بودند.
این روانپزشک درباره وضعیت دانشجویان در اتفاقات اخیر هم صحبت میکند. به گفته او، بخشی از مراجعهکنندگانش دانشجویانی بودند که به دلیل مسائل اخیر، وضعیت آموزششان به هم ریخته بود، آنها در تماس با او اعلام میکردند که انگیزهشان را برای ادامهتحصیل از دست دادهاند. او در این مدت نگاهی هم به وضعیت سلامت روان جامعه داشته و میگوید، در یک نگاه کلی میتوان گفت آستانهتحمل افراد پایین آمده است، رکود اقتصادی هم به این وضعیت دامن زده و افراد سختتر از قبل با وضعیت موجود، توانایی انطباق پیدا کردهاند.
#تجربههای_روانپزشکانه
مصاحبهی نرگس صاحبزاده با روزنامهی هممیهن
فشار روانی انفرادی، کابوسهای شبانه و چند چیز دیگر
نرگس صاحبزاده، روانپزشکی است که در قالب گروه روانپزشکان مستقل به افراد تحتتاثیر شرایط چند ماه گذشته، بهطور رایگان مشاوره میدهد. او و همکارانش در ماههای گذشته مراجعهکنندگان فراوانی داشتهاند. صاحبزاده میگوید، برخی مراجعهکنندگانش مدتی در بازداشت بودند، برخی دیگر هم افرادی بودند که در ماههای اخیر با خانوادهها دچار تعارضاتی شدهاند: «از میان بازداشتشدگان، آنها که در انفرادی بودند شرایط سختتری را تحمل کردهاند، از سوی دیگر خانواده آنها هم استرس زیادی را تجربه کردهاند. بخشی از استرس بازداشتشدهها هم فشاری بود که خانوادههایشان در نبود آنها داشتند. بهطور کلی تمام این روند، فشار روانی و اضطراب زیادی به افراد وارد میکند.» به گفته او، پس از آزادی هم میزان فشارها به افراد از سوی خانوادهها بالا میرود و آنها را محدود میکنند که دیگر نباید هیچ فعالیتی داشته باشند. با این حال اما براساس اعلام این روانپزشک، بیشترین تماسها از سوی افرادی بود که در پی اعتراضات اخیر در درون خانواده دچار تعارض و اختلاف شده بودند: «بههرحال تفاوت در تفکر و ایدئولوژی، تعارضهایی را ایجاد کرده بود و در ماههای اخیر این موضوع بیشتر بروز داده شده و به چشم آمده است، چه برای والدین، چه برای نسل جوانتر.»
این روانپزشک در ادامه، وضعیت روان افراد پس از آزادی از زندان را مورد توجه قرار میدهد و میگوید، بیشترین مسئلهای که در میان این افراد دیده میشود، ناامیدی از آینده است: «اغلب آنها این موضوع را اعلام میکنند که دیگر هیچ چیزی ارزش ندارد، این مسئله در میان مراجعهکنندههای من پررنگ بود. البته برخی از آنها هم حس تاثیرگذار بودن داشتند و این احساس خوبی به آنها میداد. اما بهطور کلی تجربه بازداشت، همراه با اضطرابهای شدید است و درنتیجه آن، افرادی بودند که بعد از آزادی، مصرف سیگار را شروع کرده بودند، به گونهای که میخواستند فشاری که بر آنهاست را با روشی تخلیه کنند.» صاحبزاده میگوید، مراجعهکنندههایش افراد ۲۵ تا ۳۰ سال بودند، برخی تحت درمان دارویی قرار گرفتند بهطور کلی به آنها توصیه میشود که جلساتشان را ادامه دهند، اما به دلیل ترسی که اغلب آنها دارند، معمولا جلسههای مشاوره و رواندرمانی را ادامه نمیدهند. از اینکه مراجعه کنند و صحبت کنند، هراس دارند: «به هر حال با یکی، دو جلسه نمیتوان برای آن حجم از اضطراب چارهجویی و درمان کرد، اما بهطور کلی به دلیل فشار زیادی که به افراد وارد میشود، افراد باید به روانپزشک و رواندرمانگر مراجعه کنند.»
صاحبزاده میگوید، در گروهشان که افراد بهطور مستقل، آزاد و بدون وابستگی به سازمانی دور هم جمع شدهاند، اغلب موارد مورد بحث قرار میگیرد و آنچه بیش از همه به چشم میآید این است که مراجعهکنندگان نمیتوانند جلسات را ادامه دهند، دلیل آنهم عمدتا ترس از برخی نهادهاست: «اوایل که این گروه راهاندازی شده بود، خیلیها درخواست کمک میکردند اما بعدش به نظر رسید که پشیمان شدند. هرچند فعالیت این گروه که از همان ماه اول شروع شد، همچنان ادامه دارد.» با این همه اما این روانپزشک میگوید، در ماههای اول میزان تماسها بیشتر بود و حالا کمتر شده است: «مهمترین مسئله، بیاعتمادی افراد برای مراجعه است. ترس آنها در این زمینه بسیار واضح بود.»
به گفته این روانپزشک، کابوسهای شبانه، اضطراب و استرس در اغلب این افراد دیده میشود، هر مسئلهای میتواند تجربه از سر گذرانده را برایشان تداعی کند، اگر این افراد درمان داشته باشند، حالشان بهتر میشود. او میگوید، این موضوع برای همه اتفاق نمیافتد، برخی مکانیزم انطباقی خوبی دارند یا از حمایتهای خانوادگی مناسبتری بهره میبرند، به همین دلیل ممکن است حالشان بهتر باشد، اما بهطور کل به آنها توصیه میشود که به روانشناسان یا روانپزشکان مراجعه کنند. او درباره وضعیت خانوادههای این افراد هم توضیح میدهد و میگوید، از میان مراجعهکنندگان، خانواده این بازداشتیها نبودند اما همکارانش چنین تجربههایی داشتهاند و اغلب مادران این افراد بودند که دچار تنش شده بودند.
این روانپزشک درباره وضعیت دانشجویان در اتفاقات اخیر هم صحبت میکند. به گفته او، بخشی از مراجعهکنندگانش دانشجویانی بودند که به دلیل مسائل اخیر، وضعیت آموزششان به هم ریخته بود، آنها در تماس با او اعلام میکردند که انگیزهشان را برای ادامهتحصیل از دست دادهاند. او در این مدت نگاهی هم به وضعیت سلامت روان جامعه داشته و میگوید، در یک نگاه کلی میتوان گفت آستانهتحمل افراد پایین آمده است، رکود اقتصادی هم به این وضعیت دامن زده و افراد سختتر از قبل با وضعیت موجود، توانایی انطباق پیدا کردهاند.
#تجربههای_روانپزشکانه
متن کامل گزارش هممیهن را اینجا بخوانید.
بخشی دیگر از گزارش:
آذرماه امسال بود که وحید شریعت، روانپزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران خبر از تدوین دستورالعملی داد که از طریق آن خانوادهها میتوانند با نحوه برخورد درست و منطقی با افراد پس از بازداشت آشنا شوند. شریعت به روزنامه شرق گفته بود که خودکشی یک نوجوان پس از آزادی از بازداشت، منجر به تدوین این دستوالعمل شد. به گفته او، بازداشت افرادی که تجربه قبلی نداشتهاند، تاثیرات بیشتری دارد و عمدتا با استرس و اضطراب همراه است.
#تجربههای_روانپزشکانه
بخشی دیگر از گزارش:
آذرماه امسال بود که وحید شریعت، روانپزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران خبر از تدوین دستورالعملی داد که از طریق آن خانوادهها میتوانند با نحوه برخورد درست و منطقی با افراد پس از بازداشت آشنا شوند. شریعت به روزنامه شرق گفته بود که خودکشی یک نوجوان پس از آزادی از بازداشت، منجر به تدوین این دستوالعمل شد. به گفته او، بازداشت افرادی که تجربه قبلی نداشتهاند، تاثیرات بیشتری دارد و عمدتا با استرس و اضطراب همراه است.
#تجربههای_روانپزشکانه
ّبرخی آثار کاوه توکلی که در سخنرانی امیرحسین جلالی در رویداد گالری یافته در باب جنون به آنها اشاره شده.
#تجربههای_روانپزشکانه
#تجربههای_روانپزشکانه