Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفت‌وگو با امیرحسین جلالی ندوشن، رئیس کمیته پیشگیری از خودکشی انجمن علمی روانپزشکان ایران
تروما و جامعه‌ای که در اضطراب زندگی می‌کند

🔹جلالی ندوشن در این گفت‌وگو به تشریح وضعیت روانی جامعه در اعتراضات اخیر پرداخته است. آن‌چه تماشا می‌کنید بخش دوم تصویری این گفتگو است که به مسأله ترومای جمعی می‌پردازد.

🔹وقتی جامعه‌ای یک یا مجموعه‌ای از تروماها را در دوره‌ای از زمان تجربه می‌کند و نمی‌تواند آن را پردازش کند و به خوبی از آن بگذرد، جامعه همواره خودش را در یک وضعیت احتمال آسیب میبیند.
ذهن و جامعه تروما زده رویا باخته و ترسو است.

منبع:

@sharghdaily
sharghdaily.com


متن کامل مصاحبه در نسخه مکتوب روزنامه

https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-862776

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 درنگ

#دکتر_ونداد_شریفی. روان‌‌پزشک. تهران

نویسندگان میهمان و راهزنی علمی

شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۱، خبری در رسانه‌ها منتشر شد که شاید چندان مورد توجه قرار نگرفت: «یک دانشجوی مقطع دکتری دانشگاه تهران از طبقه دوم دانشکده برق در دانشکده فنی به پایین می‌پرد. بررسی‌ها حاکی از آن است که این دانشجو در مخالفت با درخواست استاد مبنی بر درج نام یک فرد در مقاله‌اش که هیچ ارتباطی با مقالة وی ندارد، اقدام به خودکشی می‌کند.» (خبرگزاری ایسنا). فارغ از صحت و سقم محرّک خودکشی این دانشجو، شایسته است جامعة علمی ما حساسیت و توجه بیشتری به موضوع «نویسندگی مهمان» یا «پژوهشگری افتخاری» و البته سایر انواع تقلّب و راهزنی علمی به خرج دهد، به‌خصوص در شرایطی که میدانیم علم ما بسیار وابسته به نهادها و منابع دولتی است.
نویسندگی میهمان یا افتخاری (guest or honorary authorship) پدیدة ناشایعی نیست. همة کسانی که فعالیت علمی داشته‌اند می‌دانند که در فهرست نویسندگان مقالات متعدد، نام‌هایی می‌بینیم که عملاً هیچ نقشی در انجام پژوهش مربوطه نداشته‌اند. مهسا قاجارزاده در مقاله‌ای که در سال ۲۰۱۴ به چاپ رسانده، متوجه شد که بیش از یک سوم نویسندگان مقالات در یک مجله معتبر انگلیسی زبان ایرانی، شرایط و معیارهای نویسندگی مورد قبول جوامع علمی را نداشتند که میتوان آنها را نویسندة مهمان نامید. میرزازاده و همکاران در مقالة دیگری در سال ۲۰۱۱ این نسبت را برای نویسندگان سه مجلة انگلیسی زبان ایرانی بیش از ۵۰% ذکر کرده است. پژوهش دیگری (حاجی و همکاران، ۲۰۱۶) هم با یک روش غیرمستقیم نشان داد که نویسندگی مهمان شایع‌ترین روش تقلب و سورفتار علمی پژوهشگران ایرانی بوده است. نویسندة مهمان ممکن است بر اساس تسامح نویسندة اصلی از بین کسانی باشند که سهم ناچیزی مانند ویرایش مقاله داشته‌اند و بهتر می‌بود نامشان در بخش سپاسگزاری بیاید؛ اما بسیاری از این میهمانان ممکن است از بین دوستان یا بستگان نویسندگان اصلی یا حتی مسئولان مراکز تحقیقاتی، بیمارستانها، نشریات علمی، دانشگاه‌ها و حتی وزارت‌ها باشند.
نویسندة مهمان یا افتخاری تنها یک نمونه از انواع تقلّب و سوءرفتار علمی است. نمونه‌های دیگر هم در پژوهش ما ناشایع نیستند، مانند دستبرد ادبی یا فکری، نگارش چندگانة یک مقاله، تولید داده‌های جعلی، و مانند آنها. و جالب آنکه این انواع تخلّف و تقلّب چندان هم دور از چشم یا پنهانی رخ نمیدهد. شمس‌الدّین در مقالة دیگری (۲۰۲۱) با پرسش از نزدیک به ۵۰۰۰ پژوهشگر ایرانی گزارش میکند که بیش از ۷۰% آنان از نوعی تقلّب علمی آگاهی داشته‌اند.
نیاز آگاهانه یا ناخودآگاه برخی اعضای هیات علمی به انتشار مقاله برای ارتقا و برخورداری از موقعیت‌ها و فرصت‌های برتر شغلی یا علمی شاید از مهم‌ترین دلایل باشد. زمانی که مراکز تحقیقاتی و استادان عمدتاً بر اساس انتشار مقالات ارزیابی می‌شوند، چنین اتقاقاتی آگاهانه یا حتی ناآگاهانه رخ می‌دهند و منشأ فسادی نظام‌مند می‌شود. اما از نظر من، مهم‌تر از آن، از یک سو نبود سازوکاری برای برخورد با قصور یا تقصیر علمی و از سوی دیگر وابستگی شدید علم و نهادهای علمی به منابع و قدرت دولتی است. با بررسی اجمالی پایگاه داده‌های علمی اسکوپوس در همان روزی که دانشجوی مذکور اقدام به خودکشی کرد، روشن است که از ۵ نفر اولی که بیشترین تعداد مقالات علمی را در ایران منتشر کرده‌اند (هر کدام بیش از ۱۰۰۰ مقاله)، ۲ نفر سمتی حداقل در حد معاونت وزارت داشته‌اند. همچنین، در بین ۵ نفر دارای بالاترین اچ اندکس در رشتة پزشکی، سه نفر چنین مقامهایی داشته‌اند. یا در یکی از مجلات مرتبط با رشتة ما، ۱۳% از مقالات نام سردبیر آمده، در حالی که این میزان در دو نشریة مشابه دیگر، ۴ درصد و ۳ درصد است.
آیا ممکن نیست که شایستگی علمی دلیل انتصاب به این مسئولیت‌ها باشد؟ بله این احتمال هست، هرچند ما در کشورهای توسعه‌یافته کمتر می‌بینیم که شناخته‌شده‌ترین و پرکارترین دانشمندان به وزارت یا مسئولیت‌های عالی برسند. فعالیت علمی کار تمام وقتی است که فرصت چندانی برای فعالیت‌های دیگر باقی نمی‌گذارد. مهم آن است که فرصت برابر برای انجام تحقیق و انتشار مقاله بر اساس شایستگی علمی وجود داشته باشد و افراد نتوانند از طریق رانت و اتّصال به منابع قدرت، فعالیت علمی انجام دهند و منتشر کنند؛ و چنانچه خطا یا تقلّبی در این فرایند رخ داد، امکان بررسی و اصلاح آن وجود داشته باشد. زمانی که نهادهای بررسی کنندة چنین تخلف‌هایی، اگر هم وجود داشته باشند، خود وابسته به این منابع باشند و دانشگاه‌ها و مراکز علمی از استقلال کافی برخوردار نباشند، از تداوم چنین خطاهایی نمی‌توان اجتناب کرد.

خبر تکمیلی: «دانشجو درگذشت و استاد مربوطه توضیح داد که دلیل خودکشی صرفاً این بوده که دانشجو نپذیرفته نام فرد دیگری که در بحث تئوری همکاری داشته درج شود» (خبرهای فوری، ۱۱ آذر).
🗞 بازتاب

جامعه‌ی ترومازده، بی‌رویا می‌شود
تبیینی از وضعیت سلامت روانی- اجتماعی جامعه بعد از شهریور ۱۴۰۱

گفت‌گوی #دکتر_امیرحسین_جلالی‌ندوشن با روزنامه‌ی شرق


شرق: ‌در سال‌های اخیر چند بحران سیاسی و اجتماعی داشتیم که هرکدام از این بحران‌ها به لحاظ روانی مردم را دچار به‌هم‌ریختگی کرد و در نتیجه به خشم گسترده‌ای دامن زد. دلیل این خشم از نگاه شما چیست؟

خشم را اگر محصول ناکامی بگیریم و بخواهیم به صورت جزئی‌تر به آن نگاه کنیم، حاصل ناکامی در شنیده‌شدن، ناکامی در رسیدن به دستاورد، آرزوها و تحقق رؤیاها، ناکامی در رسیدن به مقصدی است که دور از دست نیست؛ اما در یک لحظه راهت سد می‌شود. طبیعتا فرد ناکام، خشم خودش را به کسی که گمان می‌برد ناکامش کرده نشان می‌دهد؛ اما اگر نتواند آن خشم را به فردی که موجب ناکامی‌اش شده بروز دهد، به سوژه‌ای که زیان کمتر و امکان ابراز خشم داشته باشد، آسیب می‌رساند. در گذشته وسایل و امکانات شهری از‌جمله صندلی اتوبوس‌ها به دلیل خشم مردم آسیب می‌دید یا از بین می‌رفت؛ اما بالاخره راهی بود تا خشم انباشته‌شده ذره‌ذره تخلیه شود.
در جریانی که از اواخر شهریور آغاز شد، گروه‌هایی که از دید جامعه در این ناکامی نقش دارند، مستقیم مورد هدف قرار می‌گیرند؛ بنابراین ما به شکل ساده‌ای شاهد واکنش جامعه علیه تجمع و تجمیع ناکامی‌های چند‌ساله و چند دهه هستیم.

شرق: ‌در این اعتراضات شاهد این هستیم که مردم دو دسته شده‌اند و خشم مردم نسبت به هم بیشتر شده است. و در برخی موارد این واکنش‌های خشن بین دو گروه جامعه باعث ترس می‌شود. تبعات این خشم برای جامعه چه می‌تواند باشد؟

خشم از یک جا شروع شده و به صورت آبشاری ادامه پیدا می‌کند. بی‌تردید فردی که مورد خشم قرار می‌گیرد، به انتقام فکر می‌کند. ممکن است بخشی از کسانی که در خیابان هستند، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در حال گرفتن انتقام خشمی هستند که معتقدند سال‌ها بر اثر تبعیض، تحقیر یا ناکامی در آنها برانگیخته شده است. نکته درخور‌توجه این است که خشونت هیچ‌گاه نمی‌تواند به نتایج مورد انتظار برسد و همیشه فراتر از حدی که انتظار داریم، می‌رود.
درباره دوقطبی‌شدن جامعه هم فعلا نمی‌توانیم برآورد دقیقی داشته باشیم؛ با این حال همدلی بعضی از افراد متدین در جامعه که شاید نسبت دولتی و رسمی با قدرت سیاسی ندارند و در ابتدای این اعتراضات دیده می‌شد، پدیده‌ای جدید و نو بود که بسیار هم درباره آن صحبت شد. در واقع همیشه این استدلال وجود داشته که اکثریت متدینان در یک شیوه مشخص برای زندگی‌کردن اتفاق نظر دارند و آن روش حتما باید در جامعه عملی شود و البته کاری به دقیق و درست یا قانونی بودنش هم ندارند. وقتی این وضعیت تغییر کند، همه لازم است منعطف باشند؛ اما راه این انعطاف این است که اگر قرار باشد جامعه به سمت رفع یک‌سری اجبار برود، متدینان و کسانی که به گونه دیگری فکر می‌کنند، با هم یکدل باشند، در این صورت، همه خود را ملزم به پذیرش می‌دانند.

شرق: ‌موضوع دیگری که بارها از سوی متخصصان سلامت روان به آن اشاره شده، بحث «ترومای جمعی» است. روان یک جامعه ترومازده چگونه است؟

تروما یک اتفاق، حادثه، رویداد یا عملی است که منجر به اذیت و آزار و تهدید سلامت فیزیکی و تمامیت روانی بشود. در تروما واکنش فرد غالبا همراه با ترس، وحشت‌زدگی و احساس درماندگی است. در مقیاس کوچک، فرض کنید فردی دچار تعرض فیزیکی می‌شود، این شخص واکنش‌هایی را بروز می‌دهد که به آن واکنش‌های وابسته به استرس گفته می‌شود؛ اما یک زمان ماجرایی رخ می‌دهد که منجر به نشان‌دادن یک واکنش هیجانی در گروه بزرگی از جامعه یا گاهی در تمام جامعه می‌شود. این پدیده «ترومای جمعی» است. به‌عنوان مثال وقتی مهسا امینی دچار حادثه‌ای می‌شود که عموم جامعه از آن باخبر می‌شود، جامعه تولید نگرانی، ترس و درماندگی و از این دست احساسات منفی می‌کند. از سوی دیگر در هر خانواده‌ای چندین نفر یا همه افراد خانواده در حال پیگیری اخبار آن هستند. در این شرایط افراد گزارش می‌کنند خوابمان نمی‌برد، نمی‌توانند کار کنند یا به شکل وسواس‌گونه‌ای به تلفن همراه خود اعتیاد پیدا کرده و به صورت مکرر اخبار را چک می‌کنند؛ زمانی که چنین گزارش‌هایی زیاد شود، ما متوجه می‌شویم که یک ترومای جمعی یا اجتماعی در حال رخ‌دادن است.
برای جامعه‌ای نمی‌تواند مایه افتخار باشد که مردمش سال‌هاست در یک شرایط اضطراری قرار گرفته‌اند. شرایط اضطراری یعنی تروما، یعنی ذهن تروما‌زده. اینکه بگوییم تروما با ذهن چه می‌کند مثل این است که یک سیستم آلارم خراب در خانه داشته باشیم. این آلارم با اندک چیزی به صدا درمی‌آید، باران می‌بارد آلارم صدا می‌دهد، موجودی از کنارش رد می‌شود، آلارم می‌زند و البته خیلی وقت‌ها دزد می‌آید و آلارم نمی‌زند؛ درحقیقت مشکلش این است که نابجا آلارم می‌خرند‌.

🧷 لطفاً ورق بزنید...

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 بازتاب

ادامه‌ی گفتگوی #دکتر_امیرحسین_جلالی‌ندوشن با شرق

شرق: ‌تبعات این تروما چه می‌تواند باشد؟

آثار هر ترومایی می‌تواند در افراد ماندگار باشد. در واقع مسئله اصلی این است که اگر تروما پردازش نشود یا فرد قادر به حل‌کردن آن مسئله درون خود نباشد، تروما در تجربه‌های فرد وارد می‌شود و تبدیل به واکنش معمول او در برابر تروما خواهد شد. فرض کنید فردی را که در موقعیت تروما فریز شده است. مثلا بعد از حادثه یک صدای ترمز ماشین باعث می‌شود قلب آن فرد تند بزند و احساس کند لحظه بعد ممکن است یک جسم سخت با او برخورد کند و باعث از بین رفتنش شود. بعد از آن شخص مورد نظر یک‌سری واکنش‌های روانی نشان دهد. در واقع این ترس اگر در زمان درست پردازش نشود، در کابوس‌ها و خواب‌ها سراغ فرد می‌آید و باعث زودرنجی فرد می‌شود یا روبه‌رو شدن با موقعیت‌های نزدیک آن اتفاق می‌تواند در شخص تولید اجتناب کند. حالا این موضوع را در مقیاس اجتماعی ببینیم. وقتی جامعه‌ای یک یا مجموعه‌ای از تروماها را در دوره‌ای از زمان تجربه می‌کند و نمی‌تواند آن را پردازش کند و به‌خوبی از آن بگذرد، جامعه همواره خودش را در یک وضعیت احتمال آسیب می‌بیند. انسان سالم اگر بخواهد برای آینده برنامه‌ریزی کند، باید رؤیا داشته باشد؛ ذهن و جامعه ترومازده رؤیاباخته است. ذهن ترومازده ترسو است، ذهن تروما‌زده مدام فکر می‌کند که یک آسیب یا مسئله‌ای پیش می‌آید. فکر می‌کند که یک رویداد تلخ پیش می‌آید و نتیجه‌اش چیزی می‌شود که ما بارها آن را دیده‌ایم؛ وقتی خبری می‌رسد که ممکن است یک ماده غذایی کمیاب شود، جامعه هجوم می‌برد به سوپرمارکت‌ها و کالا را می‌خرد، صف دلار طولانی می‌شود، صف خودرو طولانی می‌شود، تعادل بازار به هم می‌خورد، غیر از آن اگر فرد دارایی نداشته باشد مدام در ترس از دست دادن است. ترومای اجتماعی دقیقا این است که فکر می‌کنیم شب می‌خوابیم و صبح که بیدار می‌شویم، اتفاق بدی افتاده. هیچ چیز قابل پیش‌بینی نیست. واقعیت این است که بخشی از این تصویری که داریم، ناشی از نوع مدیریت بوده؛ اما بخشی هم واکنش روانی ذهن ترومازده ما است که البته عدم پردازش آن ناشی از نوع حکمرانی بوده و مردم را نباید سرزنش کرد که نتوانستید از ترومایی که برای شما ایجاد شد، بگذرید؛ بلکه همان‌طور که مقیاس تروما اجتماعی است، مداخله آن هم اجتماعی است.
من همیشه سعی می‌کنم امیدوار باشم و فکر کنم اوضاع بهتر می‌شود و درگیر این روایت تباه‌شدن بر اثر تروما نشوم؛ اما این به معنای چشم‌بستن بر واقعیت نیست. موضوعات سلامت روان از آن موضوعاتی است که پرونده‌اش باز مانده و کسی به آن نمی‌پردازد؛ اما درباره آن زیاد حرف زده می‌شود، مثل دریاچه ارومیه، مسئله آب کشور یا مسئله یارانه‌ها.

🧷 لطفاً ورق بزنید...

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 بازتاب

گفتگوی
#دکتر_امیرحسین_جلالی‌ندوشن با شرق. بخش سوم

شرق: بعد از هر آسیب، جامعه با اختلالاتی روبه‌رو می‌شود. طبق گفته‌های شما جامعه ما با تروما هم درگیر است، راهکاری که بتواند تاب‌آوری جامعه را بالا ببرد وجود دارد؟

قاعدتا در جامعه باید نهادهایی داشته باشیم که امید را بین مردم زنده نگه دارد. این تعریف را بر اساس یک مدل منهای مداخله دولتی تعریف می‌کنند. بر فرض اگر یک اصلاح روشی در کشور رخ بدهد، می‌تواند برای تاب‌آوری جامعه مثبت باشد. در واقع، تاب‌آوری مسئله تاب‌آوردن است. بر فرض زمانی یک آسیب پیش می‌آید، ما بر اثر آن آسیب یا از بین نمی‌رویم یا کامل از بین نمی‌رویم، به زبان ساده‌تر ما در یک آسیب ظرفیت‌هایمان را به کلی از دست نمی‌دهیم بلکه ظرفیت‌هایی را در خودمان نگاه می‌داریم و با آن ظرفیت دوباره به شکل بهینه‌ای خودمان را بازسازی می‌کنیم. هیچ وقت بعد از یک تروما آن آدم یا ملت همان آدم یا ملت سابق نمی‌شوند. خیلی وقت‌ها ممکن است بعد از تروما فرد یا جامعه رشد کنند و به یک بلوغ و ادراکی تازه برسند. من فکر می‌کنم در حال حاضر خطاب ما باید به گروه‌های مرجع باشد؛ البته این را هم اضافه کنم که متأسفانه امروز مرجعیت‌ها به میزان زیادی در جامعه تضعیف شده‌اند، و نقش و مخاطب زیادی ندارند اما همچنان می‌توانند از نظر ملی تأثیرگذار باشند. به باور من این گروه‌ها باید با مردم حرف بزنند و زمینه گفت‌وگوی آنها فراهم شود. رسانه ملی زمانی ملی خواهد بود که چهره‌های ملی را حتی اگر مقبول سلیقه رسمی نباشد به تلویزیون بیاورد. اعمالی که به نوعی به جامعه نشان دهد که «می‌تواند». تاب‌آوری در یک زمینه ذهنی «می‌توانم» اتفاق می‌افتد، یعنی ما یا به شکل ژنتیکی یا به شکل اکتسابی ظرفیتی داریم که این فعل «می‌توانم» و «می‌خواهم» در ما صرف می‌شود. چطور این فعل صرف می‌شود؟ اینکه جامعه یک اثر بگذارد و این اثر زمانی ایجاد می‌شود که صدای اعتراض یک جامعه شنیده شود. وقتی جامعه انتخاب می‌کند، آن انتخاب به رسمیت شناخته شود. وقتی می‌خواهد، سهمش قانونی و حقش به صورت مشروع داده شود. در غیاب اینها انتظار تاب‌آوری جامعه انتظاری زیاده از حد است. نمی‌شود چهار روز به موجودی گرسنگی بدهیم و بعد بگوییم حالا راهی پیدا کن که گرسنه نباشی یا از گرسنگی نمیری. این شدنی نیست. به هر حال اگر بخواهم یک موضوع اجتماعی را ترجمان روان‌شناختی بکنم به اینجا می‌رسیم که هرچه شکاف دولت و مردم کاهش پیدا کند، تاب‌آوری جامعه حتی در شرایطی دشوار افزایش پیدا می‌کند. اتفاقی که اوایل انقلاب یا در برخی دوره‌ها در زمان جنگ رخ داد، از این دست است. محرومیت‌ها، مسائل سیاسی موجود، وضعیت اجتماعی آن زمان و البته همبستگی که وجود داشت دست به دست هم می‌دادند و باعث می‌شد مردم زیر بمباران هم همچنان به زندگی خودشان ادامه دهند و بتوانند بسیاری از ظرفیت‌های خودشان را زنده نگه دارند تا در زمان مناسب از آن استفاده کنند و دوباره خودشان را رشد دهند. این اتفاق باید مجدد بیفتد.

شرق: ‌برای حفظ سلامت روان در فضای تروما باید چه کنیم؟

بدترین شرایطی که انسان معاصر به یاد دارد «آشوویتس» است. ویکتور فرانکل، روان‌پزشکی که آن زمان در آنجا حضور داشت و زنده ماند، کتابی نوشت به نام «در جست‌وجوی معنا» که در ایران هم بسیار مقبول واقع شد. در این کتاب آمده کسانی که در آن زمان روتین‌های زندگی ر انجام می‌دادند مثلا مسواکشان را می‌زدند افراد سالم‌تری بودند که زنده ماندند. این مثال یعنی در زمانی که هیچ کار دیگری نمی‌توانیم بکنیم، روتین‌هایی که ما را به زندگی در سطح متعارف پیوند بدهد، می‌تواند ما را زنده نگه دارد اما اگر همه چیز را رها کنیم زودتر تباه خواهیم شد.

نکته بعدی این است که همیشه در شرایط اندوه و تروما و ترومای اجتماعی یک مسئله بسیار مهم انزوا و تنهایی است. در تروما اصولا بدگمانی افزایش پیدا می‌کند. در تروماهای سیاسی و اجتماعی ممکن است اعتماد بین افراد و گروه‌ها به میزان قابل توجهی کمرنگ شود. خود سیاست و بحث‌های سیاسی، انگاره‌ها و گمانه‌هایی که می‌زنیم ما را از هم دور می‌کند. در نتیجه یک راه مهم برای سالم نگه‌داشتن حدی از سلامت روان «گروه» است. منظور من هر گروهی است که بتوانیم در آن با دوستان، خانواده، افراد نزدیک و... حرف بزنیم، پیوند داشته باشیم، کنار هم بودن و به هم کمک‌کردن را در آن تجربه کنیم و به آن معنا بدهیم.

🧷 ادامه را پنج‌شنبه خواهید خواند...

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
«این فقط یک مقدمه است!»

تصمیم داریم در آخرین سه‌شنبه دی‌ماه، پرونده‌ای درباره «فیودور داستایفسکی و روان‌پزشکی» تشکیل دهیم. یادداشت امشب #دکتر_کاوه_علوی مقدمه‌ای است تا از راه آن، خوانندگان عزیز و فرهیخته‌مان را دعوت کنیم تا یادداشت‌ها و تجارب خود را درباره داستایفسکی و آثارش با ما در میان بگذارند تا آنها را در پرونده ماه بعد منتشر کنیم.


#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 ارغنون

#دکتر_کاوه_علوی. روان‌‌پزشک. تجربه‌ها

داستایفسکی، روان‌پزشکی و نورولوژی

فئودور میخایلوویچ داستایفسکی۱ (۱۸۸۱-۱۸۲۱) هم در ادبیات و هم در روان‌پزشکی فرد مهمی است. آن‌قدر مهم که فروید درباره او و «پدرکشی» موجود در آثارش نوشت و «برادران کارامازوف»۲ او، در کنار «ادیپ شهریار»۳ (اثر سوفوکلس۴) و «هاملت» (نوشته شکسپیر) بنیانی شد بر این فرضیه که «پدرکشی» در آثار ادبی و هنری پدیده‌ای تصادفی نیست. متن‌ها نوشته شده تا نشان دهد پدرکشی در آثار داستایفسکی و نیز عادت او به قماربازی در تعارضات ناآگاهانه او در مورد پدرش و البته هم‌جنس‌خواهی نهفته او ریشه داشته و شاید بی‌دلیل نیست که برخی نخستین تشنج او را روز ۱۶ ژوئن ۱۸۳۹ و پس از آگاهی از مرگ پدرش توصیف کرده‌اند.
داستایفسکی آشکارا مبتلا به صرع بوده است. به نظر می‌رسد نخستین تشنج‌های او در اواخر دهه ۱۹۳۰ یا اوایل دهه ۱۹۴۰ بروز کرده، اما چندین سال طول کشید تا این بیماری او را وادار کند به دیدار نامدارانی چون موریتز رومبرگ۵ و آرماند تروسو۶ برود. هنوز هم مقالاتی نوشته می‌شود تا مشخص کنند داستایفسکی دچار چه نوع صرعی بوده است. بیشتر مقالات از ابتلاء او به صرع پارسیل حمایت می‌کنند و منشأ آناتومیک این بیماری را تمپورولیمبیک یا فرونتومدیال می‌دانند. عده‌ای نیز او را دچار سوماتیزاسیون اپی‌لپتیکال پنداشته‌اند و دیگران به ابتلاء او به هیپوکندریازیس، وسواس، پارانویا، افسردگی‌های واکنشی و اپیزودهای شبه‌توهمی یا سایکوزهای اپیلپتوئید (آن‌چنان‌که لومبروزو۷ تبیین کرده) اشاره کرده‌اند. ‌هرچه بوده، دست‌کم شش شخصیت داستانی او نشانه‌هایی از تشنج داشته‌اند؛ از مورین و اوردینف۸ در «بانوی صاحب‌خانه»۹ (۱۸۴۷) تا سمردیاکف۱۰ در برادران کارامازوف (۱۸۷۹-۱۸۷۰). نیز حدود یک‌چهارم شخصیت‌هایی که او پرداخت کرده، دچار نوعی آشفتگی روانی بوده‌اند. به نظر می‌رسد داستایفسکی هم از تجربه خود (ابتلاء به صرع و حالات رویاگونه و اوراهای اکستاتیک مرتبط با آن) و هم از دانش خود بهره برده تا در آثارش شخصیت‌هایی بی‌بدیل خلق کند.
با این حال، پدیده‌های روان‌شناختی دیگری را هم به داستایفسکی نسبت داده‌اند. از جمله، گفته‌اند او در زمان بازدید از موزه شهر بازل در سوییس، با دیدن تابلوی جسد مسیح، اثر هانس هولباین۱۱ دچار حالت خلسه‌مانندی شد که به نشانگان استندال۱۲ مشهور است. این حالت وجد در مسافرانی دیده می‌شود که به دیدن آثار برجسته هنری می‌روند و دچار آشفتگی هیجانی، تغییر ادراک واقعیت، حملات شبه‌پانیک، اضطراب و سوماتیزاسیون می‌شوند. از سوی دیگر، مشکلات حافظه اخیر و دور داستایفسکی سبب شده تا عده‌ای تصور کنند او به نوعی بیماری پیشرونده مغزی مبتلا بوده است.
به نظر می‌رسد شناخت داستایفسکی و هنرمندانی نظیر او و مطالعه آثار آنها هم به درک ما از تأثیر اختلالات نورولوژیک و روان‌پزشکی بر هنرمندان کمک می‌کند و هم به بازشناسی مناسبی از درک جمعیت عمومی از این اختلالات و تغییرات واژگان مرتبط با آنها در طول زمان و در فرهنگ‌های مختلف می‌انجامد.

1. Fyodor Mikhailovich Dosteovsky; 2. The Brothers Karamazov; 3. Oedipus Rex; 4. Sophocles; 5. Moritz Heinrich Romberg; 6. Armand Trousseau; 7. Cesare Lombroso; 8. Murin & Ordynov; 9. The Landlady; 10. Smerdyakov; 11. Hans Holbein’s the Body of the Dead Christ; 12. Stendahl’s syndrome

برخی منابع

Amancio EJ. Arq Neuropsiquiatr 2005; 63: 1099-103.
Dahlkvist T. J Hist Ideas 2015; 76: 587-608.
Foy JL, Rojcewicz Jr. SJ. Confin Psychiatr 1979; 22: 65-80.
Freud S. Int J Psychoanal 1945; 26: 1-8.
Iniesta I. Neurologia 2014; 29: 371-8.
Iniesta I. Prog Brain Res 2013; 205: 277-93.
Kiloh LG. Psychiatr Dev 1986; 4: 31-44.
Rayport SMF, et al. Epilepsy Behav 2011; 22: 557-70.
Senevirantne U. Epilepsy Behav 2010; 18: 424-30.
Voskuil PHA. Front Neurol Neurosci 2013; 31: 195-214.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
گفت‌گوی دبیر انجمن علمی روان‌پزشکان ایران با ایسنا به مناسبت روز دانشجو را اینجا بخوانید.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 بازتاب
بخش دوم و آخر گفت‌گوی #دکتر_امیرحسین_جلالی‌ندوشن و روزنامه‌ی شرق

«روتین زندگی» و «در تماس با گروه بودن» دو کاری است که حتما می‌تواند برای ما کمک‌کننده باشد.

شرق:با این شرایط وضعیت روانی مردم در چه حالتی است؟

وضعیت هشدار را باید بر اثر معیارهای مشخصی در نظر گرفت. اگر رشد آسیب‌های روانی در جامعه از عددی مشخص بالاتر رود باید به عنوان یک نکته هشدارآمیز در نظر گرفت. بر اساس اطلاعات رسمی که از اداره سلامت روان اجتماعی داریم، می‌دانیم که شیب فزاینده‌ای در میزان ابتلا به اختلالات و مشکلات روان‌شناسی در جامعه گزارش شده است. از سوی دیگر اگر مسئله‌ای مثل خودکشی و خشونت را به عنوان شاخص هشدار در نظر بگیریم، هم خودکشی و هم خشونت خیابانی- اجتماعی و خانوادگی افزایش داشته و می‌تواند به عنوان موضوعی نگران‌کننده در نظر گرفته شود. مثلا در آمار مرگ به علت خودکشی در یک دوره ده ساله، سالی هشت درصد افزایش داشتیم. این آمار البته به دلیل بهبود نظام ثبت است. نظام ثبت خودکشی و اعتیاد در ایران طی دو دهه اخیر بهبود قابل توجهی داشته و این موضوعات نشان می‌دهد باید مسئله سلامت روان را جدی بگیریم.

شرق:با این شرایط حضور روان‌شناسان در جامعه می‌تواند کمک بزرگی باشد. آیا این گروه هم تمایل دارند وارد این مسائل شوند؟

صریحا بگویم، مسئله ملی تقسیم کار ملی می‌خواهد. مسئله ملی را نمی‌توانیم به یک حرفه، یک بخش یا گروه خاصی از اشخاص اختصاص دهیم. بهتر است به جای روان‌شناسان بگوییم جامعه سلامت روان که شامل روان‌شناسان، روان‌پزشکان، مشاوران، مددکاران اجتماعی و در این موضوع مشخص، گروه‌های علوم انسانی، جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی و برخی از گروه‌های وابسته دیگر و در بخشی دیگر از این موضوع رسانه‌ها هم باید در گروه جامعه سلامت روان قرار بگیرند؛ اما اصل داستان با دولت است. روان‌شناسان فقط می‌توانند خاکستر بروبند، نمی‌توانند آتش خاموش کنند، چون آتش جای دیگر روشن می‌شود و خاکستر آن روی روان مردم می‌نشیند. جامعه سلامت روان می‌تواند فقط دارو بدهد یا مداخله کند اما اصل داستان آتشی است که می‌سوزاند. متأسفانه بیشتر وقت‌ها نفت و بنزین و چوب بر آن آتش افکنده می‌شود. باید آتش را فرو نشاند و دولت موظف است برای آن فکری کند. زمانی که خواسته‌های یک جامعه فراهم نشود یا احساس کنند دیده و شنیده نمی‌شوند، جامعه به موجود خطرناکی تبدیل خواهد شد. لازم به توضیح است، نمی‌خواهم از کلماتی استفاده کنم که بی‌جهت موجب ترس شود یا برچسب ایجاد کند؛ من بیشتر به پدیدار روان‌شناختی که موجود است اشاره می‌کنم. واقعیت این است که یک پدیدار روان‌شناسی حاصل چیزی است که به آن پرداخته نمی‌شود یا نابجا پرداخته می‌شود. اگر به خشم و اعتراض به صورت درست و اصولی پرداخته نشود، تبدیل به چیزی نمی‌شود که زیر دست مثل موم نرم شود. وقتی انباشته و متراکم شود، ممکن است سیلاب بنیاد برافکنی راه بیفتد. من فکر می‌کنم اگر بخواهیم تقسیم کار ملی کنیم، بگوییم جامعه سلامت روان بیشتر باید مشورت، تذکر و راه‌حل بدهد.

شرق: ‌در سال‌های اخیر شاهد این بودیم که مسئولان در بحران‌ها، برای موضوعات سیاسی و اقتصادی و... نسخه‌های موقت و طولانی‌مدت نوشته‌اند، این اتفاق در بحث سلامت روان هم رخ داده است؟

یک برنامه ملی برای پیشگیری از خودکشی در کشور نوشته شده است. این برنامه در شورای اجتماعی کشور که شورایی میان‌بخشی است هم تصویب شده و در واقع دستگاهی نیست که وزارت بهداشت در آن دخالت داشته باشد. این مسئله که یک کشور برنامه ملی پیشگیری از خودکشی دارد، نکته بسیار مثبتی است. اولا کشوری اسلامی بپذیرد برای این مسئله برنامه‌ای داشته باشد درثانی برنامه‌ای را در یک سطح بالا و شورای بلندمرتبه تصویب بکند. با این حال مسئله اصلی اجرای آن است و اینکه برنامه مذکور آن‌چنان که انتظار می‌رفت در سال‌های گذشته پیشرفتی نداشته و وقتی به فرایند تدوین آن هم نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که فرایند تدوین آن اصلا میان‌دستگاهی و میان‌رشته‌ای نبوده است. البته نگاه پزشکی و روان‌پزشکی در آن پررنگ است اما من به عنوان فردی که فکر می‌کنم مسئله سلامت روان یک مسئله فرهنگی، زیستی، اجتماعی و حتی معنوی است و باید همه این پارامترها در آن دیده شود، معتقدم یک برنامه پیشگیری از خودکشی که در آن ادبیات جامعه‌شناسی وجود ندارد و راه‌حل‌های اجتماعی پررنگ نیست، نمی‌تواند آنگونه که توقع می‌رود کامیاب باشد و عملا همکاری‌های مناسبی را هم برنمی‌انگیزد. اما در واقع آن‌طور که برای مسائلی چون فقر و نابرابری و... صحبت و برنامه‌ریزی می‌کنیم در مورد سلامت روان نسخه‌پیچی نشده است.

🔑 لطفا ورق بزنید...

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 بازتاب
بخش دوم‌و آخر گفت‌گوی
#دکتر_امیرحسین_جلالی‌ندوشن و روزنامه شرق

از سوی دیگر بودجه مربوط به سلامت روان در ایران بودجه چندان بالایی نیست و بخش عمده آن برای کارهای جاری هرساله از جمله نگهداری و سرویس‌دادن به بیماران روانی و مزمن سازمان بهزیستی اختصاص داده می‌شود و این مراکز برای ادامه فعالیت‌هایشان نیازمند این بودجه هستند. یا مراکز پیشگیری از اعتیاد همواره بودجه مشخصی دارند. موضوع مهم این است که در ایران با یک نگاه قدیمی به موضوع سلامت روان اجتماعی نگاه می‌کنیم و به همان نسبت بودجه‌ها با نگاهی که به‌روز و همگام با جریانات کشور است تعریف و توزیع نمی‌شود.

شرق: ‌چند سال است که به صورت قابل توجهی اعتماد جامعه به دولت‌ها کم شده است. برداشت شما از وضعیت روانی جامعه‌ای که به مدیرانش اعتماد ندارد چیست؟

اعتماد یکی از پایه‌‌ای‌ترین دستاوردهای رشدی است. اریکسون که یک روان‌شناس نامدار و توضیح‌دهنده چرخه رشد است، یکی از اولین دستاوردهای ارتباط انسانی که ارتباط مادر و کودک است را اعتماد می‌داند. اگر اعتماد نباشد ناامنی و مشکلاتی چون اعتیاد در آینده بروز می‌کند. اگر اعتماد نباشد ما شهروندان و دولتمردان باید تنمان و تنشان بلرزد چون موضوع بسیار نگران‌کننده‌ای است. دولتمردان در کشور مرتبا دست به تجویز می‌زنند و فکر می‌کنند با تجویزکردن مشکلات جامعه کم می‌شود؛ مثلا اعتماد برای جامعه تجویز می‌کنند. به مردم می‌گویند اعتماد داشته باشید مثل بیماری که برای اضطراب به دکتر مراجعه می‌کند و پزشک می‌گوید اضطراب نداشته باش. متأسفانه بسیاری از تجویزها به این شکل است. اعتماد را باید ساخت. اعتماد را نمی‌توانیم تجویز کنیم و کسی باید اعتماد را بسازد که اعتماد را از بین برده است. باید برای برگرداندن اعتماد فکر و برنامه‌ریزی کرد. نمی‌توان بدون راه و رسم درست توقع اعتمادسازی داشت. اعتماد یک پدیدار روان‌شناختی است و وقتی این پدیده روان‌شناختی از دست رفت باید به طرق روان‌شناختی آن را احیا کرد و طرق روان‌شناختی یعنی کاری کنیم که جامعه احساس کند می‌تواند دوباره اعتماد کند.

شرق: ‌افول اجتماعی از دیگر موضوعاتی است که جامعه‌شناسان از آن صحبت می‌کنند. به عقیده آنها در جامعه امروز اخلاق اجتماعی از بین رفته است. با توجه به این موضوع آینده را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟

واقعیت این است که امروز شاهد پیامدهای مشکلات روان‌شناختی و روان‌پزشکی جامعه هستیم. وقتی جامعه‌ای دچار افول می‌شود و همبستگی اجتماعی کاهش می‌یابد، سرمایه اجتماعی هم نزول پیدا می‌کند و در این شرایط ما باید انتظار افسردگی و مهم‌‌تر از آن افزایش خودکشی یا خشونت یا طلاق داشته باشیم؛ بالاخره این پدیدار‌های اجتماعی نتیجه‌ای دارد که آن نتایج در واقع به شکل مطالبی که عرض کردم خودش را نشان می‌دهد چون ریشه آن هم به اعتماد برمی‌گردد. وقتی اعتماد نباشد آدم‌ها نمی‌توانند با هم ارتباط بگیرند و یک محرکه کوچک به آسانی می‌تواند زمینه ایجاد اختلاف شود. وقتی اعتماد نباشد آدم‌ها منزوی می‌شوند و فرد منزوی در خطر خودکشی است. من فکر می‌کنم داستانی که در کشور ظرف ۵۰، ۶۰ روز گذشته رخ داد، نشان‌دهنده این است که ظرفیت‌هایی در جامعه ایران نهفته است که در صورتی که به آن اهتمام شود و یک‌سری اتفاق‌ها رخ دهد و مانند موجودی که خودش را به خواب زده بیدار می‌شود. به عبارتی جامعه به معنای اینکه سلول‌هایش مرده دچار افول نشده، جامعه خودش را به خواب مصنوعی برده است. دقیقا مثل بیماری که از دست می‌رود و چاره‌ای جز اینکه او را به کمای مصنوعی ببریم نداریم تا سلول‌هایی که زنده مانده‌اند همچنان زنده بمانند و بتوان دوباره به بیمار حیات داد. به عقیده من شاید وضعیت جامعه امروز ما به این شکل باشد. ما ظرفیتی که از دانشگاه‌ها، از جامعه زنان و خود جامعه به عنوان کلیت در این مدت دیدیم نشان می‌دهد که می‌توان به جامعه امیدوارتر از آن بود که پیش‌تر فکر می‌شد.

🔑 پایان
🗞 خبر آزادی

باخبر شدیم دکتر وهداد ورزقانی همکار روان‌‌پزشکی که چندی پیش دستگیر شده بود آزاد شده است. دکتر بهنام اوحدی دیگر روان‌‌پزشکی است که خبر دستگیری وی در شهر مهاباد همراه چند تن از کادر پزشکی در رسانه‌ها منعکس شد. متاسفانه از وضعیت تازه‌ی این همکار خبر جدیدی به دست ما فعلا نرسیده.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
یک مرور سریع

روزهایی که تجربه‌ها به خواب و رخوت رفته رویدادهایی در کشور رخ داده که با روان‌‌پزشکی پیوند دارد. با هم برخی خبرها را مرور می‌کنیم.

🗞‌ملیکا قراگوزلو زندانی سیاسی که بستری او در بیمارستان روان‌‌پزشکی رازی محل حرف و حدیث رسانه‌ای شده بود سرانجام و با طی دوره‌ی درمان از بیمارستان مرخص شد. یک رسانه‌ی فارسی‌زبان خارج ایران از عبارت آزادی موقت برای این موضوع استفاده کرد. تمام مدت بستری ملیکا قراگوزلو که یادآور زمان بستری مرحوم بهنام محجوبی در این مرکز دانشگاهی بود با سکوت محض اعضای هیات علمی و مدیران دانشگاه علوم بهزیستی و سلامت اجتماعی همراه بود.

🗞 حکم محمد قبادلو زندانی اعتراض‌های اخیر نیز موضوع دیگری بود که به روان‌‌پزشکی قانونی گره خورده. وی گویا به اختلال دوقطبی مبتلا است و داروهای خود را قطع کرده و خانواده مدعی شده که وی در وضعیت عود بیماری اقدام به خشونت کرده. رسانه‌ها به این مساله نیز پرداختند.

🗞 گروهی در دانشگاه علامه طباطبایی مدعی شدند که مرکز مشاوره دانشگاه اطلاعات دانشجویان را در اختیار نهادهای خارج دانشگاه قرار می‌دهد. این مساله مورد توجه جمعیت پیشگیری از خودکشی و انجمن علمی روان‌شناسی ایران نیز قرار گرفت. این دو انجمن در نامه‌ای به روساهای دانشگاه‌ها خواهان اعتمادسازی شدند و خواستند از تکرار برخی اقدامات اعتمادزدا جلوگیری شود.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
تصویر گواهی نوشته شده برای محمد قبادلو که رسانه‌ای شده است.
در جلسه دادگاه محمد قبادلو در روز شنبه، نظر پزشکی قانونی درباره بیماری آقای قبادلو پرسیده شد و نماینده این سازمان گفت که رفتار او در زمان زیرگرفتن ماموران نیروی انتظامی «هدف‌دار» بوده و او «ماهیت جرم را می‌دانسته که فرار کرده است». علائم و شواهدی از اختلالات عمده در وضعیت روانی او نیز وجود ندارد.
نماینده پزشکی قانونی گفت: «علائم و شواهدی از اختلالات عمده در وضعیت روانی او نیز وجود ندارد.»
اما برخلاف آنچه پیش از این از سوی قوه قضائیه اعلام شده بود، محمد قبادلو در دادگاه بر بیماری‌‌اش تاکید کرد و آن را انکار نکرد.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
بخش‌هایی از نامه

متاسفانه اقداماتی از جمله، نحوۀ اطلاع‌رسانی برخی از دست‌اندرکاران دانشگاه‌ها در خصوص اخبار خودکشی دانشجویان به‌همراه ذکر سوابق درمانی آنها، باعث شده است نگرش مثبت دانشجویان به مراکز مشاوره دانشجویی و اعتماد آنها به‌درجاتی تحت تاثیر قرار گیرد. از این‌رو ضروری است حساسیت‌های لازم در صدور اطلاعیه‌های موارد خودکشی مطابق با دستورالعمل‌های «وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور» و «سازمان جهانی بهداشت» انجام شود.


در ادامه دو پیشنهاد هم توسط این دو نهاد داده شده:

یک: با توجه به حساسیت‌ نحوۀ اطلاع‌رسانی خودکشی دانشجویان، لازم است مسئولان ذیربط به‌ویژه روابط عمومی دانشگاه‌ها، اطلاع‌رسانی‌ اخبار مرتبط با بهداشت روانی و خودکشی دانشجویان را صرفا با نظر تخصصی و مشورتی مراکز مشاوره دانشگاه‌‌ها و با پرهیز از انتشار هرگونه سوابق درمانی آنان انجام دهند. 

دو: لازم است در راستای اعتمادسازی و تسهیل دریافت خدمات مشاوره‌ای، اقداماتی صورت گیرد تا دانشجویان نیازمند به خدمات بهداشت روانی در صورت نیاز بتوانند از خدمات مرکز مشاوره دانشگاه حتی بدون ثبت مشخصات فردی استفاده نمایند.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 تازه‌ها

#دکتر_آویشن_مهدوی. دستیار روان‌پزشکی. تجربه‌ها

واکنش انجمن روان‌‌پزشکی آمریکا به اعتراضات در ایران

انجمن روان‌‌پزشکان آمریکا از سازمان ملل خواسته تا که به اتهامات سوء استفاده از روان‌پزشکی در ایران واکنش فوری نشان دهد.

نمونه‌ی موارد مورد اعتراض این انجمن انتقال دانش‌آموزان ایرانی به موسسات بهداشت روان برای اصلاح رفتاری است که مقامات ایرانی آن را "ضد اجتماعی" می‌نامند است.


در نامه‌ای که ۲۷ اکتبر ، توسط رئیس APA، دکتر ربکا برندل، مدیر عامل و مدیر پزشکی APA، دکتر لوین خطاب به ولکر ترک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل در ژنو نوشته شد، به بازداشت معترضان ایرانی اشاره شد. گزارش‌های رسانه‌ای و سازمان‌های حقوق بشری در مورد کودکان ادعا می‌کنند که «نقض جدی حقوق بشر، استفاده نادرست و سوء استفاده از روان‌پزشکی می‌تواند منجر به پیامدهای درازمدت سلامت روان شود». آن‌ها افزودند: «APAاز دیرباز مخالفت قاطعانه خود را با سوء استفاده از امکانات روان‌پزشکی برای بازداشت افراد تنها بر اساس مخالفت سیاسی آنها، صرف نظر از اینکه در کجا رخ می‌دهد، دارد، زیرا این موضوع حقوق اولیه بشر را نقض می‌کند و می‌تواند باعث آسیب روانی طولانی مدت شود.»

این نامه توسط ۱۳ سازمان روانپزشکی دیگر نیز امضا شده است.

برندل و لوین بر لزوم عملکرد سریع سازمان ملل تاکید کردند. آنها ذکر کردند ما به سازمان‌های حقوق بشر می‌پیوندیم تا از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد بخواهیم با برگزاری یک جلسه ویژه و فوری فرایندی مستقل جهت تحقیق، گزارش و پاسخگویی به گزارش‌های نقض حقوق بشر و سوء استفاده از روان‌پزشکی در ایران ایجاد کند.
آنها در نامه خود خاطرنشان کردند که یوسف نوری، وزیر آموزش و پرورش ایران، اخیراً در مصاحبه ای با روزنامه مستقل اصلاح طلب شرق، تأیید کرده است که تعداد نامشخصی از دانش‌آموزان برای «اصلاح و بازآموزی» جهت جلوگیری از رفتار ضد اجتماعی به موسسات روانی برده شده‌اند. نوری در ادامه بیان کرده است که جمهوری اسلامی می‌خواهد این معترضان را اصلاح کند و پس از انجام کار افراد حرفه‌ای در چنین مراکز بهداشت روانی، آنها به محیط مدرسه بازگردانده خواهند شد.

در بیانیه‌ای که با دفتر امور بین الملل APA به اشتراک گذاشته شد، انجمن روان‌‌پزشکان ایرانی آمریکای شمالی (سیپنا) نگرانی‌های خاص زیر را برجسته کرد:
۱) جدا کردن و قطع ارتباط کودکان و نوجوانان مدرسه‌ای از شبکه امن و سیستم‌های حمایتی با اعمال زور و بر خلاف میل آنها یا خانواده‌هایشان به خودی خود یک عمل خشونت‌آمیز تلقی می‌شود.
۲)استفاده نادرست و سوء استفاده از امکانات بهداشت روانی به عنوان ابزاری برای سرکوب بیان آزادانه صداها نه تنها مغایر با اصول اخلاق پزشکی است، بلکه می‌تواند بر قضاوت‌ها تأثیر سو بگذارد و بار منفی بیماری‌های روانی را در سطح جامعه بیشتر کند.
۳)جداسازی کودکان و نوجوانان از شبکه ایمن و سیستم‌های حمایتی در شرایط بسیار پراسترس کنونی، بر سلامت روان و رفاه آنها تأثیر منفی خواهد گذاشت.
۴)مسئولان باعث تشدید احساس ترس، بی‌اعتمادی، خشم و ناامنی در جامعه ایران به ویژه مدارس، دانشگاه ها و محیط‌های آموزشی که مکانی برای رشد، آسایش و امنیت هستند، شده‌اند.

سیپنا در ادامه بیان کرد که این اقدامات به طور مستقیم با اصولی که صندوق کودکان سازمان ملل متحد و کنوانسیون حقوق کودک ترسیم کردهاند، در تضاد است. در بیانیه‌ی سیپنا آمده است: ما باور داریم که کودکان و نوجوانان سرمایه‌ی نهایی هر ملتی هستند و هر دولتی باید محیطی سالم برای رشد و شکوفایی آنها ایجاد کند. در خاتمه، سیپنا رفتارهای گفته شده در بالا را قاطعانه محکوم و قویاً از بازگشت هر چه سریعتر این افراد به خانواده هایشان حمایت می کند تا از آسیب های جبران ناپذیری که به سلامت روان آنها وارد می شود و خسارات بیشتر در جامعه ایرانی و جهانی پیشگیری شود.

دفتر امور بین الملل APA همچنین گزارش داد که نامه های اعتراضی انجمن روانپزشکان ایران و انجمن روانپزشکی کودکان و نوجوانان ایران به وزیر آموزش و پرورش ایران را دریافت کرده است.

برندل و لوین در نامه خود به سازمان ملل سه بیانیه موضع APA را ارائه کردند. آنها به استفاده از موسسات روان‌پزشکی برای تعهد مخالفان سیاسی (که در ابتدا توسط هیئت مدیره در سال ۱۹۹۴ تأیید شد و در سال ۲۰۱۶ مجدداً تأیید شد)، سوء استفاده از روان‌پزشکی (مصوب در سال ۲۰۱۹) و حقوق بشر (مصوب در سال ۲۰۱۷) می‌پردازند.

روان‌پزشکی حرفه‌ای شفابخش است و ابزاری برای خاموش کردن مخالفان سیاسی نیست.
بستری روان‌‌پزشکی برای هر هدفی غیر از ارزیابی و درمان بیماری روان و ارتقای سلامت روان افراد، اخلاق روان‌‌پزشکی را نقض می‌کند و با پیامدهای منفی درازمدت سلامت همراه است.


🧷 لطفاً ورق بزنید...

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 دنباله‌ی ترجمه‌ی #دکتر_آویشن_مهدوی

این نگرانی به ویژه برای کودکان در سن مدرسه جدی است، و ممکن است تجربه‌ای نامطلوب در دوران کودکی باشد، که خطر ابتلا به بیماری روانی را در کودک افزایش داده و منجر به افزایش مقابله ناسازگار، اضطراب و بیماری جسمی مزمن شود. استفاده از روان‌پزشکی به عنوان ابزاری برای آسیب‌شناسی مخالفان سیاسی و بازداشت معترضان جوان، سوء استفاده جدی پزشکی و اخلاقی روان‌پزشکی است.


امضاکنندگان این نامه عبارتند از: آکادمی روان‌پزشکی مشاوره-ارتباط، آکادمی روان‌پزشکی اعتیاد آمریکا، روان‌پزشکی کودکان و نوجوانان آمریکا، آکادمی روان‌پزشکی آمریکا و قانون، انجمن آمریکایی روان‌پزشکی جامعه، انجمن آمریکایی روان‌پزشکی اورژانس، آمریکایی انجمن روان‌پزشکی سالمندان، انجمن روان‌پزشکی اجتماعی آمریکا، انجمن روانکاوی آمریکا، انجمن روان‌پزشکی نوجوانان آمریکا، انجمن پزشکی و روان‌پزشکی، انجمن روان‌پزشکان خانواده، و انجمن روان‌‌پزشکان زن.

این مقاله ۲۸ نوامبر ۲۰۲۲ در مجله psychiatry online چاپ شده است.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
2024/09/24 20:28:06
Back to Top
HTML Embed Code: