Telegram Web Link
🗞 تازه‌ها

#دکتر_زهرا_محدث_اردبیلی. دستیار روان‌پزشکی. تهران


چرایی افزایش مرگ و میر ناشی از ناامیدی در امریکا و نه سایر کشورهای صنعتی

آکادمی ملی علوم ایالات متحده (NAS) افزایش مرگ و میر در بزرگسالان آمریکایی را که بیشتر درافراد سفیدپوست با تحصیلات متوسطه یا کمتر می‌باشد گزارش داده است. این افزایش تا حد زیادی به مرگ ناشی از ناامیدی (خودکشی و مسمومیت با الکل و مواد مخدر) و هم‌چنین به تأثیرات قلبی-عروقی ناشی از افزایش چاقی مربوط می‌شود. اگرچه این گزارش وجود یک بحران را تصدیق می‌کند، اما اقدامات ملایمی را برای مدیریت آن پیشنهاد می‌کند، مانند تقویت برنامه‌هایی برای حمایت از بهبودی، جلوگیری از عود، افزایش انعطاف‌پذیری و انجام تحقیقات بیشتر در جهت تعاریف مفید بالینی ناامیدی.
گزارش آکادمی ملی علوم ایالات متحده اشاره می‌کند که مرگ و میر در یک گروه کنترل متشکل از ۱۶ کشور ثروتمند (از جمله کشورهای اروپای غربی، کانادا، استرالیا و ژاپن) در حال کاهش است، اما این سوال مطرح نمی‌شود که چه چیزی این کشورها را از ناامیدی محافظت می‌کند.
مشاهده شده است که انسانها توسط استراتژی تکاملی (به عنوان مثال، مغز بزرگ، وابستگی طولانی مدت فیزیکی و عاطفی، آموزش فراتر از نوجوانی برای مهارت‌های حرفه‌ای، و یادگیری طولانی مدت بزرگسالان) برای نیاز به حمایت جمعی در تمام مراحل چرخه زندگی احاطه شده‌اند.
بدون حمایت، مشکلات انباشته می‌شوند تا جایی که به نظر می‌رسد هیچ راهی برای پیش روی وجود ندارد. ۱۶ کشور ثروتمند در هر مرحله کمک‌های همگانی را ارائه می‌دهند، بنابراین با این اقدام مسیرهای مختلف را تسهیل می‌کنند و از افراد و خانواده‌ها در برابر ناامیدی محافظت می‌کنند. ایالات متحده می‌تواند بحران سلامت خود را با اتخاذ بهترین شیوه‌های گروه کنترل ۱۶ کشور حل کند.
یک گزارش جدید از آکادمی ملی علوم ایالات متحده (NAS) بیان می‌کند که میزان مرگ و میر در ایالات متحده بالاتر از یک گروه کنترل ۱۶ کشوری است (استرالیا، اتریش، بلژیک، کانادا، دانمارک، فنلاند، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، نروژ، پرتغال، اسپانیا، سوئد، سوئیس، و بریتانیا) در تمام سنین از بدو تولد تا تقریباً ۸۰ سالگی این الگو برای نیم قرن مشهود بوده است، اما این تفاوت از سال ۲۰۰۰ به طور چشمگیری افزایش یافته است. مرگ و میر در ایالات متحده دربزرگسالان سفیدپوست مناطق روستایی دارای شدیدترین شیب صعودی است، به نظر می‌رسد این افراد کمترین سطح تحصیلات و درآمد را دارند، و این یافته به طور چشمگیری الگوی چند صد ساله مرگ و میر کمتر در روستاها و مرگ و میر بالاتر در شهرها را معکوس می‌کند.
مرگ و میر افراد سیاه پوست، که به طور معمول بسیار بیشتر از افراد سفیدپوست است، در دهه‌های اخیر کاهش یافته است و تا سال ۲۰۱۵، به نرخ سفیدپوستان که افزایش یافته است نزدیک شده است. مرگ و میر افراد اسپانیایی‌تبار در بین تمام گروه‌های نژادی و قومی کمتر است و در طول دهه‌ها کاهش یافته است. به طور کلی، امید به زندگی در ایالات متحده از سال ۲۰۱۴ کاهش داشته است، و اکنون رتبه‌ی ۳۴ را در بین همه‌ی کشورها و رتبه‌ی ۴۰ را برای امید به زندگی سالم دارد.
بیشترین عواملی که در افزایش مرگ و میر نقش دارند شامل مرگ و میر ناشی از ناامیدی، یا مرگ ناشی از خودکشی و مسمومیت با مواد مخدر مربوط به اعتیاد به مواد افیونی، کوکائین، آمفتامین‌ها، الکل و تنباکو است. سایر عوامل اصلی شامل علل متابولیک و قلبی (به عنوان مثال، فشار خون بالا، دیابت نوع ۲، بیماری عروق کرونر قلب) است. علل متابولیک و قلبی مرگ به طور قابل توجهی ناشی از چاقی است، که به شدت برای همه‌ی گروه‌های نژادی و قومی افزایش یافته است، به ویژه برای افرادی که در محیط‌های کم منابع هستند.
مرگ ناشی از ناامیدی و علل متابولیک و قلبی مرتبط هستند: چاقی ممکن است ناشی از پرخوری باشد و به فشار خون بالا و دیابت نوع ۲ دامن بزند، سیگار نیز در بیماری قلبی و غیره نقش دارد. مصرف بیش از حد مواد غذایی غنی را می‌توان با اعتیاد به الکل، اپیوییدها و کوکائین نیز طبقه بندی کرد، زیرا مانند آن مواد، غذای غنی نیز (یعنی غذاهای شیرین و چرب) باعث ترشح دوپامین می‌شود. چاقی بر اساس جغرافیا، تحصیلات و درآمد توزیع می‌شود، بسیار شبیه به توزیع مرگ‌های ناشی از ناامیدی. مرگ و میر ناشی از تیراندازی‌های دسته جمعی، اگرچه از نظر عددی جزئی است، به موازات تعداد بیشتر مرگ‌های ناشی از ناامیدی افزایش می‌یابد و ممکن است به عنوان قتل‌های ناشی از ناامیدی و خودکشی توسط پلیس طبقه‌بندی شود.
مرگهای ناشی از ناامیدی به همراه مرگ‌های متابولیکی و قلبی تا ۴ برابر بیشتر از علت مهم بعدی مرگ یعنی سرطان است.

🗞 ورق بزنید... ۱/۶

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 تازه‌ها

علاوه بر این، وقتی سرطان های اولیه کبد ناشی از اعتیاد به الکل (۵۰٪) و سرطان های ریه ناشی از سیگار کشیدن (۹۰٪) را در نظر بگیریم، تعداد کل مرگ و میرها تقریباً ۵ برابر بیشتر از سرطان‌های باقی مانده است. این میزان مرگ و میر سالانه بسیار فراتر از میزان مرگ و میر ناشی از همه‌گیری کووید-۱۹ است و برخلاف همه‌گیری کووید-۱۹، هیچ نشانه‌ای از کاهش نشان نمی‌دهد.
گزارش NAS این روندها را یک بحران می‌نامد، اما تنها واکنش‌های ملایمی مانند تقویت قوانین داروهای تجویزی را توصیه می‌کند؛ گسترش دسترسی به برنامه های بهبودی، کاهش آسیب و مشاوره سلامت روان ،آموزش کودکان در معرض خطر با مهارت های زندگی و تاب‌آوری و بهبود ارائه محصولات و خدمات کاهش دهنده‌ی آسیب، مانند نالوکسان، برنامه‌های تعویض سوزن، و محل‌های تزریق ایمن. NAS تحقیقات بیشتری در زمینه‌ی نقش تکانشگری در عود و استراتژی‌های ذهن‌آگاهی را برای جلوگیری از آن توصیه می‌‌کند.
گزارش NAS به‌عنوان یک چالش کلیدی، نحوه تعریف دقیق ناامیدی را فهرست‌وار بیان می‌کند، زیرا هیچ مقیاس توسعه‌یافته‌‌ی دیگری وجود ندارد. اگرچه این توصیه‌ها ممکن است معقول باشند، اما حتی شروع به پرداختن به بزرگی بحران یا فوریت آن نمی‌کنند. در اینجا چیزی که NAS نمی پرسد این است که چگونه در حال حاضر بفهمیم که چرا بسیاری از بزرگسالان در ایالات متحده، اما نه در گروه کنترل ۱۶ کشور، میل به زندگی را از دست می‌دهند. و چه چیزی در جریان است؟! چه خبر شده؟!

علل افزایش ناامیدی

مرگ‌های ناشی از خودکشی و رفتارهای اعتیادآور پیچیده، ناامیدی را تعریف می‌کنند. وقتی همه‌ی راه‌ها مسدود می‌شود، انسان‌ها این‌گونه پاسخ می‌دهند. باید در نظر داشت که چه چیزی ما را به جلو سوق می دهد تا شروع کنیم.
ما توسط یک مدار مغزی قدرتمند به دنبال غذا، آسایش، جفت و همراه هستیم. این مدار به طور مداوم این خواسته‌های روزانه را بر اساس نیاز و فرصت اولویت بندی می‌کند. هنگامی که یک نیاز به طور غیرمنتظره برآورده می‌شود، غافلگیری ناشی از آن باعث ترشح دوپامین می‌شود که فرد آن را به عنوان حس رضایت تجربه می‌کند، و این امکان استراحت کوتاهی از جستجو را فراهم می‌کند، زیرا این سیگنال باعث تکرار رفتاری می‌شود که دلیل آن بوده است. جوامع شکارچی-گردآورنده، که نوع بشر به مدت ۲۰۰۰۰۰ سال دراین قالب زندگی می‌کرده، با منابع متعددی از پاداش غیرمنتظره مواجه می‌شده است. بدون سوپرمارکت، بسیاری از وقایع زندگی روزمره غیرقابل پیش بینی است! (جامعهٔ شکارچی - گردآورنده جامعه‌ای است که اصلی‌ترین روش معیشت آن تغذیهٔ مستقیم از گیاهان خوراکی و حیوانات حیات وحش است. این جامعه در جستجوی گیاه و در پی شکار حیوان است و تلاش مهمّی در پدیدآوردن کشتزار یا اهلی کردن حیوانات نمی‌کند. بیش از هشتاد درصد از طعام این جامعه از طریق جمع‌آوری فراهم می شود.) جوامع کوچک شکارچیان و گردآورندگان به پیوندهای خانوادگی قوی و همکاری اعضای غیر خانواده وابسته بودند. برای تشویق این امر، مدار عصبی مغز انسان پالس‌های دوپامین را هم برای دادن و هم برای دریافت ارسال می‌کنند.
همکاری بیشتر به دلیل سطوح پایین نابرابری اجتماعی و اقتصادی تسهیل می شود. چنین جوامعی از گیاهان سایکواکتیو و نوشیدنی های تخمیری استفاده می کنند، اما چنین استفاده ای تشریفاتی است و این مواد پروسس نشده هستند و منجر به اعتیاد به مواد مخدر یا اعتیاد به الکل نمی شوند.
زندگی در قالب شکارچی-گردآورنده با سطوح بالای ورزش، سطوح پایین چاقی و سطوح پایین گلوکز خون همراه است. فشار خون با افزایش سن افزایش نمی یابد. در نتیجه، دیابت نوع ۲ فشار خون بالا و بیماری قلبی عروقی تقریبا ناشناخته هستند. این الگو مستقل از تنوع عرضی در ترکیب رژیم غذایی (گیاهان در مقابل گوشت) است.
سن معین در هنگام مرگ تقریباً ۷۲ سال است، و مشخصات سلامتی مشابه که برای جمعیت‌های شکارچی موجود در بین گروه‌های نژادی و قومی در همه قاره‌ها وجود دارد، نشان می‌دهد که سلامتی خوب تا سنین بالا به سبک زندگی بستگی دارد، نه ژنتیک.
با این حال، همانطور که زندگی مدرن قابل پیش بینی تر می شود، منابع شگفتی و در نتیجه ی آن پالس های دوپامین کاهش می یابد. تفاوت بین پیاده روی سخت یک روزه تا در نهایت برخورد و کشتن یک خوک وحشی برای غذا دادن به خانواده و جامعه با یک سفرسریع به راهروی ۷ برای انتخاب کباب گوشت خوک در بسته بندی پلاستیکی است!
علاوه بر این، زندگی مدرن با منزوی‌تر شدن بیشتر همراه می‌شود - همانطور که تنها می‌نشینیم و به صفحه‌نمایش خیره می‌شویم – پالس های روزانه که حاصل کار مشترک و اشتراک‌گذاری بود از دست می‌رود. با این حال، ما بیشتراز ویتامین‌ها به پالس‌های دوپامین نیاز داریم و با کمبود آن‌ها، ناآرام می‌شویم و بی‌قرار به دنبال منابع جدید می‌گردیم.

🗞 ورق بزنید... ۲/۶

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 تازه‌ها

تمام موادی که باعث اختلال مصرف می‌شوند در مغز موجب ترشح دوپامین می‌شوند. این دوپامین نه به‌عنوان پالس‌های کوچکی که به سرعت از بین می‌رود، بلکه به‌عنوان موج‌های بزرگی که سطح متوسط را در سیناپس‌ها افزایش می‌دهند، ظاهر می‌شود. همان‌طور که گیرنده‌های دوپامین مغز با این سطوح بالاتر سازگار می‌شوند، افزایش‌ها دیگر راضی کننده نمی‌باشند. بنابراین، اعتیاد یک اختلال واقعی نیست، بلکه یک پیامد قابل پیش‌بینی ناشی از فقدان یک شرط کلیدی برای سلامتی است.
بدن انرژی کافی برای تحمل گرسنگی برای روزها را ذخیره می‌کند، اما نمی‌تواند رضایت‌مندی را ذخیره کند، زیرا این امر باعث خاموش شدن مدار اصلی می‌شود که ما را به جلو می‌راند تا نیاز بعدی را برآورده کنیم. این نیاز ذاتی قدرتمند، فرصت‌های بی‌شماری را برای بهره‌برداری تجاری، مانند تبلیغ مواد اعتیادآور توسط شرکت‌های دارویی، فراهم می‌کند. همچنین قمار، بازی‌های ویدیویی و پورنوگرافی. برای برخی، اینها به اندازه‌ی یک ماده مخدر قانع کننده و اغلب ویرانگر می‌شوند. با این حال، فراتر از نیاز حیاتی برای ارضای روزانه، نیازهای بلندمدت عمیقی نیز وجود دارد که توسط یادگیری تقویتی هدایت می‌شوند که برای پیش‌روی باید آنها را برآورده کنیم.

آن‌چه انسان‌ها در چرخه زندگی به آن نیاز دارند

مغز عظیم ما به طرز شگفت‌انگیزی بیرون از رحم رشد می‌کند. در دوران کودکی، مغز به قدری رشد می‌کند که ۶۰ درصد از کل انرژی دریافتی بدن را مصرف می‌کند، که ۳ برابر بیشتر از بزرگسالان است. وقتی رشد مغز در نهایت در نوجوانی کند می‌شود، منابع برای یک جهش رشد به بدن داده می‌شود. در نتیجه، در جوامع شکارچی-گردآورنده، نوزادان، کودکان و نوجوانان برای غذا، سرپناه و حمایت عاطفی به بزرگسالان وابسته بودند. این جوانان تا سن ۲۰ سالگی خود را تامین نمی‌کنند. بهره‌وری به تدریج پس از میانسالی کاهش می‌یابد، اما حتی پس از ۶۰ سالگی، بسیاری از افراد هنوز در جمع آوری کالری وانجام مراقبت به جامعه کمک می‌کنند.
با توجه به نیازهای شدید تغذیه‌ای و عاطفی کودک، یک خانواده با تنها ۲ بزرگسال نیاز به فواصل طولانی بین تولدها دارد. با این حال، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، که بیشترین بهره‌وری را در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ زندگی‌شان داشتند، همکاری زیادی در تامین منابع داشتند، بنابراین فواصل تولد کوتاه‌تر و رشد پایدار جمعیت را ممکن کردند.
برای ارتقای هماهنگی در بین ۳ نسل، اجداد ما منابع مغزی قابل توجهی را برای بیان و پردازش احساساتی که پیوند دهنده هستند، اختصاص داده اند. این‌ها شامل مدارهای عصبی برای موسیقی، هنر، رقص و اشکال مختلف تمرین‌های معنوی است. این فعالیت‌های غیراقتصادی برای موفقیت بلندمدت ما بسیار حیاتی بودند و همین‌طور باقی می‌مانند. نکته مهم این است که این فعالیت‌ها مستلزم مرخصی از کار اقتصادی هستند.
به طور خلاصه، چرخه‌ی زندگی گونه‌‌ی ما شامل وابستگی طولانی مدت با یک انتقال قابل توجه در حدود ۲۰ سالگی برای کسب مهارت های بزرگسالی است. از نظر تاریخی، اینها به اندازه‌ای پیچیده بودند که برای رسیدن به حداکثر بهره‌وری، به ۲۵ سال مطالعه و تمرین نیاز داشتند، که دقیقاً همزمان با بلوغ نهایی لوب فرونتال ما بود. وابستگی طولانی مدت یک کودک توسط ۲ نسل بزرگسال حمایت شد و بزرگسالان جوان بدون متحمل شدن بدهی‌های اقتصادی بزرگ مهارت‌های حرفه‌ای را کسب کردند. علاوه بر این، زمان کافی برای انجام فعالیت‌های غیراقتصادی، مانند هنر گرافیک، مجسمه‌سازی، موسیقی، ورزش و سکس وجود داشت.


خروج ایالات متحده از چرخه زندگی اجدادی انسان

اساساً، ساختار خانواده از والدین و پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها فقط به والدین و سپس به طور فزاینده ای به یک والد تبدیل شده است. تعداد خانوارهای تک والدی طی ۵۰ سال چهار برابر شد، از ۴ میلیون در سال ۱۹۶۸ به ۱۶ میلیون در سال ۲۰۱۷. یک چهارم همه‌ی کودکان کمتر از ۱۸ سال با یک والد مجرد زندگی می‌کنند. خانواده‌های تک والد ۲.۵ برابر بیشتر در فقر اقتصادی زندگی می‌کنند. این تعجب‌آور نیست، زیرا یک بزرگسال باید کاری را انجام دهد که زمانی مسئولیت چندین نفر بود. علاوه بر این، مادر مجرد به مراقبت های دوران بارداری نیاز دارد و در صورت عدم آن، نوزادانی که ازاین مادران متولد می‌شوند، اغلب نارس، کم‌وزن هستند و ۳ برابر بیشتر از نوزادانی که از مادران متاهل متولد می‌شوند، مرگ و میر دارند.
اگر مادر شاغل باشد، قانون فدرال ۱۲ هفته مرخصی زایمان را الزامی می‌کند. با این حال، این قانون فقط برای شرکت‌های بزرگتر اعمال می‌شود و فقط کارفرما را ملزم به رزرو شغل و بیمه‌ی درمانی می‌کند و پرداخت را الزامی نمی‌کند. بنابراین، کودکانی که از والدین مجرد متولد می‌شوند، از لحظه لقاح تا دوران نوزادی، چالش‌هایی را تجربه می‌کنند و این تازه شروع کار است.

🗞 ورق بزنید... ۳/۶

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 تازه‌ها

از نوزادی تا سن مدرسه، همان‌طور که مغز ما بزرگ می‌شود، ارتباطات سیناپسی جدید توسط فعالیت‌هایی که انجام می‌دهیم تحریک و هدایت می‌شوند. معمولاً، ما استعدادهای ذاتی خود را تمرین می‌کنیم، زیرا این بیشترین پاداش را دارد و به این ترتیب مهارت کسب می‌کنیم. کودکان نوپا در یک خانواده‌ی گسترده بسیار تحریک و تشویق می‌شوند. با این حال، کودکان نوپا در خانواده‌های تک‌والدی، تحریک اجتماعی کمتری را تجربه می‌کنند و کمتر تمرین می‌کنند، بنابراین مغز آن‌ها کندتر و با کیفیت کمتری رشد می‌کند. با درک این نکته که رشد مغز از آموزش پیش‌دبستانی سود می‌برد، همه کودکان باید از این آموزش برخوردار شوند. با این حال، این اتفاق نمی افتد. برای ۱۳ سال آینده (مهدکودک تا کلاس ۱۲)، آموزش به صورت عمومی حمایت می‌شود. اما کیفیت مدارس به حمایت از طریق مالیات بر دارایی بستگی دارد، بنابراین محله های کم درآمد محروم هستند. این امر باعث گسترش مضرات قبل از تولد و مضرات قبل از مهدکودک تا مدرسه ابتدایی و متوسطه می‌شود. بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد، وقتی زمان آن فرا رسد که بزرگسالان جوان حرفه‌های خود را بیاموزند؟
در حالی که جوامع بومی جوانان را دعوت می‌کرد تا بدون الزام، افراد مسن با مهارت را در جستجوی غذا همراهی کنند، آموزش پس از متوسطه در ایالات متحده به عنوان یک موضوع با مسئولیت فردی تلقی می‌شود. امور مالی مانع بزرگی است، به طوری‌که میانگین هزینه سالانه کالج دولتی ۲۵۳۰۰ دلار برای کالج داخلی، ۴۱۰۰۰ دلار برای کالج خارج از ایالت و ۵۱۰۰۰ دلار برای کالج های خصوصی است. خانواده‌های کم درآمد و متوسط باید وام‌های هنگفتی را که مانع پیشرفت آنها در طول چرخه زندگی می‌شود و در طول دهه‌ها استرس را افزایش می‌دهد، بپذیرند. وام‌های دانشجویی بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ چهار برابر شد و بسیاری از بزرگسالان بالای ۵۵ سال اکنون از طرف فرزندان و نوه‌های خود وام می‌گیرند.
در مرحله بعد، ویژگی اجدادمان را در نظر بگیرید که شامل فعالیت‌های غیراقتصادی مانند بازی، هنر، موسیقی، رقص و ادبیات است. با توجه به اینکه مغز انسان منابع قابل توجهی را به این مدارها اختصاص می‌دهد که هیچ کالری‌ای تولید نمی‌کنند، احتمالاً این مدارها دارای ارزش اداپتیوهستند. با این حال، این رفتارها به اوقات فراغت نیاز دارند- به مرخصی با حقوق! اگرچه شرکت‌های بزرگ ممکن است مرخصی‌های با حقوق و تعطیلات را به‌عنوان یک مزیت در نظر بگیرند، بسیاری از مشاغل آن‌قدر کم پرداخت می‌کنند که حدود ۱۳ میلیون کارگر آمریکایی باید بیش از یک شغل داشته باشند و ۲۵ درصد از کارگران ایالات متحده در بخش خصوصی ( ۲۸ میلیون) مرخصی با حقوق صفر دریافت می‌کنند. این گروه البته در حال حاضر کمترین درآمد و بیش‌ترین استرس را دارند.
تمام انحرافات استرس زا از چرخه‌ی زندگی اجدادی ما در میان افراد با تحصیلات پایین (دبیرستان یا کمتر) شایع است. از والدین بدون تحصیلات پس از دبیرستان، ۴۵ درصد مجرد هستند و تنها ۳۱ درصد متاهل هستند. در حالی که والدین با تحصیلات بعد از دبیرستان، تنها ۲۰ درصد مجرد و ۴۳ درصد متاهل هستند. برخی از موانع و معایب احتمالاً چند برابر هستند، به عنوان مثال، رشد آهسته‌تر مغز، فعالیت‌های تحریک‌کننده را مختل می‌کند، که رشد را بیشتر به تأخیر می‌اندازد، و غیره از تولد تا مرگ.

نتیجه‌گیری NAS: اصرار در انکار!

گزارش NAS اذعان می‌کند که افزایش مرگ و میر به شدت با نابرابری ارتباط دارد و می‌پرسد که آیا نابرابری فی‌نفسه- مقایسه‌ی‌ شرم آور! - واقعاً اهمیت دارد یا خیر.
با افزایش شکاف درآمدی، چالش‌های چرخه‌‌ی زندگی برای افرادی که در پایین‌ترین سطح درآمد قرار دارند غیرقابل غلبه به نظر می‌رسد، زیرا به طور فزاینده‌ای غیرقابل حل هستند. این همان چیزی است که باعث ناامیدی می شود و میل به زندگی را کاهش می دهد. گهگاه ناامیدی منجر به طغیان خشم و تیراندازی دسته‌جمعی می‌شود که اغلب باعث مرگ تیرانداز از طریق خودکشی توسط پلیس می‌شود. چنین رویدادهایی معمولاً به عنوان بی‌انگیزه‌گی گزارش می‌شوند، اما چه انگیزه‌ی اصلی جز ناامیدی می‌تواند وجود داشته باشد؟
ناس (NAS) تکرار می‌کند که ناامیدی یک تشخیص بالینی نیست. با این حال، این سوال همچنان باقی است، اتفاقا برعکس چگونه ناامیدی می‌تواند یک تشخیص بالینی نباشد؟
آیا تعجب‌آور است که افرادی که به دلیل مشکلات حل نشدنی متوقف شده و به این نتیجه برسند که خودکشی تنها راه رهایی است یا خودکشی طولانی مدت به وسیله ی مواد مخدر یا غذای غنی؟ چگونه می‌توان این رفتارها را غیر از ناامیدی توصیف کرد؟
به چه طریقی شمارش ساده این مرگ‌ها معیاری معتبر برای ناامیدی نیست؟

ورق بزنید... ۴/۶

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 تازه‌ها

چگونه گروه کنترل ۱۶ کشور از چرخه حیات حمایت می‌کند؟

گروه کنترل به طور عمومی از هر مرحله از چرخه زندگی پشتیبانی می‌کند و این حمایتها در مجموع احتمالاً مرگ و میر کمتر را توضیح میدهد.
اولین مسئله تک والدی بودن است. در ۲۷ کشور اتحادیه اروپا، ۱۳ کشور از گروه کنترل، تک والدی بین سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۸ (از ۱۲٪ به ۱۴٪ خانواده‌ها) تقریباً نصف نرخ ایالات متحده افزایش یافته است. علاوه بر این، بر اساس تحقیقات اجتماعی موسسه سوئدی، اکثر والدین مجرد در اتحادیه اروپا عملکرد خوبی دارند، به این معنا که آنها شاغل هستند، در خطر فقر نیستند، و از نظر مادی محروم نیستند. همه‌ی ۱۶ کشور از مراقبت‌های دوران بارداری و مادری حمایت می‌کنند که تعداد نوزادان نارس و کم وزن را بسیار کاهش می دهد.نرخ مرگ و میر نوزادان و مادران نیز در ۱۶ کشور در مقایسه با ایالات متحده کاهش یافته است. همه‌ی ۱۶ کشور مرخصی مادر را به طور متوسط به مدت ۱۶ هفته با حمایت مالی متعهد می‌شود.
۱۳ کشور اروپایی نیز مراقبت‌های پیش دبستانی را ارائه می‌دهند که از ۳ سالگی شروع می‌شود و میانگین ۸۲ درصد هزینه را پرداخت می کنند و مدارس دولتی تا حد زیادی در سطح ملی حمایت می شوند. بنابراین، در مقایسه با ایالات متحده، کیفیت مدارس کمتر نابرابر است. بنابراین، از آغاز زندگی در طول دو دهه وابستگی، ۱۶ کشور با کمک به کودکان و والدین برای مدیریت مشکلات ذاتی چرخه زندگی انسان، سلامت را تقویت می کنند. هیچ کشوری به اندازه آمریکا افزایش سطح شهریه ندارد. بنابراین، ۱۶ کشور به آموزش جوانان کمک می کنند بدون اینکه بار افراد و خانواده ها را با چندین دهه فشار مالی و اضطراب بیشتر کنند. هزینه های سرانه مراقبت های پزشکی در ۱۶ کشور تقریباً نصف هزینه های مراقبت های پزشکی در ایالات متحده است و بیشتر آنها به صورت عمومی به اشتراک گذاشته می شوند. در مورد اوقات فراغت، ۱۶ کشور به طور متوسط ۳۰ روز مرخصی با حقوق تعیین می کنند. حتی چندین کشور تعطیلات قابل توجهی در طول ماه‌های تابستان درنظر می گیرند، زمانی که مدارس بسته می‌شوند و خانواده‌ها می‌توانند با هم به تعطیلات بپردازند. بنابراین، هر چقدر هم که زندگی برای یک فرد دشوار باشد، همیشه چشم انداز استراحت و تفریح وجود دارد.بنابراین شهروندان آنها لاغرتر، پرانرژی‌تر، کمتر معتاد می‌شوند و کمتر تمایل به خودکشی دارند.

نتیجه‌گیری

ناس (NAS) به طور کامل توزیع افزایش مرگ و میر را بر اساس سن، سطح تحصیلات، نژاد و قومیت و جغرافیا مشخص می‌کند. با این حال، به طور غیرقابل توضیحی ناامیدی آشکار افراد در ایالات متحده را رد می کند، زیرا آنها در انزوا برای حرکت در چرخه زندگی تلاش می کنند. گونه انسان قبلاً با این چالش های بزرگ در سه نسل و با به اشتراک گذاشتن منابع در جامعه روبرو می شد، اما مدتی است که این امر در ایالات متحده دشوارتر شده است. گروه کنترل ۱۶ کشوری این مشکلات را، مانند اجداد ما، با همگانی کردن بخشی از محصولات اجتماعی برای هموارسازی نوسانات اقتصادی و احساسی کاهش می دهد.بنابراین، حمایت عمومی برای مراقبت های دوران بارداری، مرخصی مادر، مراقبت های پیش دبستانی، آموزش ابتدایی و دبیرستان، آموزش فراتر از دبیرستان (زمانی که اجداد ما در حال یادگیری شکار و جمع آوری بودند) و مرخصی قابل توجهی برای فعالیت های غیراقتصادی ارائه می شود. این پشتیبانی ها یک سواری رایگان نیستند. بلکه با مالیات هایی که تولید ناخالص داخلی را کمتر نابرابر توزیع می کند، پیش پرداخت می شوند. راه‌حل‌ها نیازمند انقلاب‌های خونین نبود، فقط به توافق‌های ساده برای پیش‌پرداخت نیازهای اولیه انسانی از بودجه عمومی جمع‌آوری‌شده به عنوان مالیات نیاز داشت.
افراد در ایالات متحده با قوی ترین شروع ها - والدین هوشیار، متاهل یا با جفت قوی - نوزادانی با وزن بالا تولید می کنند که تغذیه مناسبی دارند. چنین والدینی می توانند بیمه پزشکی، کمک به مراقبت های اولیه از کودکان، مدارس خوب در محله های بدون آلودگی و تحصیلات دانشگاهی را بپردازند. علاوه بر این، آنها از مرخصی با حقوق نیزاستفاده میکنند.البته، آنها پیشرفت می کنند! اما بسیاری از آنها در موقعیت ضعیفی قرار دارند. آنها فاقد تمام مزایا هستند و شاید حتی بارهای اپی‌ژنتیکی را از نسل های قبلی درفروماندگی حمل می کنند. تعجب آور نیست که بسیاری درهم میشکنند و می میرند. در نتیجه، دانشمندان نباید تحقیقات بیشتری را پیشنهاد کنند، بلکه باید اتخاذ بهترین شیوه‌های پیشگام توسط ۱۶ کشور را تشویق کنند که ناامیدی را کاهش می‌دهد و میل به زندگی را بسیار باز می‌گرداند.

🗞ورق بزنید. ۵/۶

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 تازه‌ها

یکی ازمشکلات مربوط به پزشکی‌سازی هر علت شناسایی شده افزایش مرگ و میر است. هر علامت ناامیدی به عنوان یک اختلال در درون فرد تعریف شده است. این مساله را به غلط چارچوب‌بندی می‌کند و افراد را مجبور می‌کند تا با یادگیری تاب‌آوری، خودیاری و غیره با خود دست و پنجه نرم کنند. همچنین بر درمان با دارو تأکید می‌کند و داروهای بی‌شماری برای اضطراب، افسردگی، عصبانیت، سایکوز و چاقی ارائه می‌کند، به علاوه داروهای جدید برای درمان اعتیاد.
ما نمی‌توانیم ناامیدی را تنها با قرص‌ها شکست دهیم، برعکس، قرص‌ها فقط آن را عمیق‌تر می‌کنند.

🗞 پایان. ۶/۶

این مقاله توسط Peter Sterling و ; Michael L. Platt, در February 2, 2022 در مجله ی JAMA Psychiatry
به چاپ رسید
ه است.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
دکتر اصغر الهی نفر اول، در کنار سایه نفر سوم از سمت راست

منبع: فیس‌بوک روزبه الهی

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 پوزش

امروز تجربه‌ها به‌روز رسانی نمی‌شود. جبران می‌کنیم!

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 روزها

#دکتر_مرتضی_نخستین. روان‌پزشک. تجربه‌ها

ما و روس‌ها

سریال #تفنگ_سر_پر را می‌بینم. به کارگردانی #امرالله_احمدجو. فیلم‌ نتوانست خاطره‌ی «روزی، روزگاری» را زنده کند. هر چند سعی کرده بود از فضا و زبان و‌ حتی بازیگرانی مشترک استفاده کند. چند قسمت آخر فیلم، لشکر سوار روس‌ها به فرماندهی ایوان ایوانویچ وارد داستان می‌شوند. همین قضیه مرا علاقه‌مند به پیگیری ماجرا کرد. احمدجو در سریال کوچک جنگلی هم لشکری از روس‌ها را به تصویر می‌کشد که در بازگشت به کشورشان برای کمک به حکومت تزاری که با انقلابیون بلشویک دچار مشکل شده، فومن و ماسوله را به توپ بسته بودند. در #تفنگ_سرپر هم روس‌ها آبادی نزدیک تبریز را اشغال کرده و به بهانه‌های واهی مردمش را به دار می‌کشیدند و چوبه‌ی دار را همچون زبان تهدید در ورودی آبادی علم کرده بودند. شاید خاطره‌ای جمعی از تاریخ سرزمینی که در آن زیسته‌ام، مرا به این سبعیت لشکر تزاری حساس می‌کرد. تصویر آن چهار شهید مشروطه‌خواه که روس‌ها در رشت و صحرای ناصری -که اکنون پشت بیمارستان پورسینا است- اعدام کرده بودند جلوی چشمانم ظاهر شد. و کشته‌های میدان شهدای لاهیجان که یاد آور حمله‌ی هوایی روس‌ها در شهریور بیست بود برایم زنده شد.
حالا روس‌ها دوباره خاک همسایه‌‌ای را به یغما برده و دلایل واهی همیشگی خود را ضمیمه‌اش کرده‌اند. واکنش رقبای غربی آن‌ها عبرت‌آموز است. به ویژه رفتارهای هیستریک از ممنوع شدن تدریس ادبیات روسی تا اخراج موسیقی‌دان روس از ارکستر تا مبارزه با مظاهر فرهنگی روسیه و نهایتا هم لودگی و تمسخر در سطح سران کشورهای صنعتی.
این واکنش‌های هیستریک و روس‌ستیزی در کشور ما نیز جلوه‌‌های پر رنگی داشت. عده ای با تحریم انجمنهای علمی روسیه هم‌نوا شدند و عده‌ای حتی وجود چیزی به نام علم در روسیه را انکار می‌کردند.
دور نبود زمانی که به همت #دکتر_حبیب‌الله_قاسم‌زاده چهره‌های مهم روان‌شناسی و عصب‌شناسی روسیه همچون الکساندر رومانویچ لوریا و لو سمینویچ ویگوتسکی به خواننده‌ی فارسی زبان معرفی شدند. خصوصا ویگوتسکی که دیدگاه‌های انتقادی و عمیقی درباره تاثیر فرهنگ بر زبان و اندیشه و شناخت دارد.
شاید غرب به مدد هماوردی تکنولوژیکش بتواند واکنشی هیستریک و ما قبل اندیشه به روسیه نشان دهد. ولی ما مار گزیدگان این همسایه‌ی نا‌آرام را از اندیشه گریزی نیست.
لااقل باید بتوانیم به اندازه‌ی سردارمان #عباس_میرزا، همچنان‌که چشمی به حزم و رویارویی داریم، از نسبت خود با آنها نیز بپرسیم و ببینیم خودمان کجای کار ایستاده‌ایم. همان چیزی که روزگاری اندیشه‌اش در نسبت با غرب نیز در ذهن روشنفکر ایرانی جرقه زد و متاسفانه خیلی زود یا سر از غربزدگی آل‌احمدی در آورد یا «آن‌چه خود داشت» سنت‌گرایی. اگر شناخت آنچه غرب و شرق به واقع هستند، انتظار خام‌اندیشانه و جاه‌طلبانه‌ای باشد، شناخت رفتار جنگ‌طلبانه و آنچه باعث خصومت و میل به ویرانی آنها می‌شود از نان شب برای ما واجب‌تر است.
یکی از اندیشمندان روس که نگاهی ژرف و عمیق به خصایص به ظاهر متضاد انسان روس دارد، نیکلای بردیایف است. اندیشه‌های بردیایف در فهم آزادی و ضرورت و عاملیت انسانی و مواجهه‌ی انسان و تاریخ بسیار جالب و برای دانشجوی عرصه‌ی روان انسانی مطالعه‌اش لازم است. اما آنچه به این یادداشت مربوط می‌شود، پرسش او از وجه مشترک و ساخت روانی ذهن روسی است. بردیایف در « بازیگران ناشناخته‌ی انقلاب روسیه» پرسشی اساسی را پیش می‌کشد: چه چیزی باعث می‌شود ملتی عمیقأ مذهبی به انقلابی اساسا بی خدا و الحادی روی بیاورند؟
بردیایف مفهومی را مطرح می‌کند به نام نیهلیسم روسی. نیهلیسمی که با مفهوم شر و بی‌عدالتی گره خورده و قرارگاه تاریخی ملت روسیه را در جهان مذهبی‌اش متزلزل کرده است. و عجیب اینکه باعث شده با همان انرژی مسیحیت ارتدوکس یعنی همان طلب عدالت و برابری به نفی کلیسا دست زند. به تلقی بردیایف ریشه‌ی نیهیلیسم روسی خود مسیحیت است. گر چه این تحلیل کمی طنین نیچه‌ای دارد، ولی ما را به فهم روان نا آرام روسی نزدیک‌تر می‌کند. این نیهیلیسم با آنچه در سویه‌های ویرانی طلبی غربی وجود دارد، فرق دارد.
آنجا به روایت کوبریک در « غلاف تمام فلزی» و روی کلاه سرباز جوکر عبارت ‌Born to kill را می‌بینیم. دو گانه‌ی زندگی و مرگ که زندگی را در پای خشونتی ماشینی و برای سیستمی که انسان را ماشین می‌خواهد، ذبح می‌کند. و عجیب که لقب کاراکتر عدالت‌طلب جدید هالیوود هم جوکر است.
برای انسان ایرانی شاید مهمترین پرسش که از سطح دنباله‌روی واکنش‌های غربی به روس‌ها فراتر رود این است که در برابر سوژه‌های آشوبناک و ویرانگر ذهن روسی و غربی چه باید بکند؟ آبشخور آنها چیست و کجاها احتمال مواجهه با این سویه‌ی تخریبی بالاتر است.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
میدان شهدا یا پنج‌چراغ لاهیجان

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
📋 نکاتی ویژه نویسندگان و صاحبان آثار

🍥 روش ما انعکاس و درج نوشته‌هایی است که اول بار برای #تجربه‌های_روان‌پزشکانه نوشته می‌شوند و درج مجدد مطالب و باز انتشار، بسیار استثنایی و در شرایط خاص رخ می‌داد. پس لطفاً مطالبی را جهت انتشار در تجربه‌ها ارسال نمایید که پیش از این هیچ جا درج نشده باشد، حتی در کانال یا صفحه شخصی در فضای مجازی. ما فقط مطالب دسته اول را منتشر می‌کنیم. ضمنا از درج آگهی و خبر انتشار کتاب‌ها و رویدادها که انعکاس همزمان در کانال‌های مختلف دارد معذور هستیم.

البته تجربه‌ها بنا به روش خبری خود مفتخر است که انعکاس دهنده فعالیت‌های مختلف در جامعه روان‌پزشکی و سلامت روانی کشور باشد، بنابراین اگر مایلید کتاب یا رویدادی معرفی شود لطفا درباره‌ی آن بنویسید.

🍥 یک نکته‌ی مهم دیگر آن که مطالب رسیده به تجربه‌ها پس از بررسی در هیات تحریریه و تایید منتشر می‌گردد.‌ و قاعدتاً اقبال با نوشته‌هایی است که علاوه بر همگامی با روش و مشی تجربه‌ها از نثر پاکیزه‌تر و رسم‌الخط مرسوم فارسی بهره بیشتری برده باشند و نیاز به ویرایش کمتری داشته باشد.

🍥 راهنمای نویسندگان برای نگارش تجربه و نقد

رعایت اصول زیر می‌تواند به بهتر شدن و یک‌دست شدن نوشته‌ها یاری کند و استدعا داریم همکاران محترم این موارد را مدنظر قرار دهند:

۱. رعایت رازداری در بیان تجربه و پرهیز از درج اطلاعاتی که ممکن است به افشای هویت بیمار بینجامد.
۲. رعایت اصول نگارش روان فارسی به طور مشخص کاربرد حداکثری واژه‌های فارسی، رعایت جدانویسی و استفاده از نیم‌فاصله.
۳. درج نقل قول‌ها در گیومه و یا با افزودن یک خط تیره در ابتدای نقل قول
۴. پرهیز از شکسته‌نویسی و استفاده از زبان محاوره، مگر به ضرورت.
۵. تجربه‌ها می‌تواند یک خطای سهوی پزشکی، موردی نادر، توفیق بالینی در یک موقعیت سخت یا مواردی باشد که در میان گذاردن آن با دیگر همکاران می‌تواند به توسعه‌ی تجربه‌ی آنان بینجامد باشد. اولویت ما تجربه با بیمار ایرانی و ویژگی‌های ویژه‌ی فرهنگی کار در این زیست- بوم است.
۶. از تحلیل‌های اجتماعی با لنز روان‌پزشکانه و روان‌شناسانه، عکس، نقد و تحلیل ادبی و فرهنگی نیز استقبال می‌شود. اما قاعدتاً کیفیت عکس و یادداشت هنری و فرهنگی و فرآورده‌هایی چون شعر باید در حد استاندارد مجله باشد و صرفاً ذوق‌ورزی منتشر نمی‌شود.


#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
بررسی رمان دیوان اسپارتی
(به عربی، «الدیوان الاسبرطی» و به انگلیسی، The Spartan Court)
نویسنده: عبدالوهاب عیساوی (در انگلیسی Abdelouahab Aissaoui)
مترجم: غزاله نبهانی
انتشارات نیماژ


در ارغنون امروز
سه‌شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
☕️ ارغنون

#دکتر_کاوه_علوی. روان‌پزشک. تهران

بررسی رمان دیوان اسپارتی
(به عربی، «الدیوان الاسبرطی» و به انگلیسی، The Spartan Court)
نویسنده: عبدالوهاب عیساوی (در انگلیسی Abdelouahab Aissaoui)
مترجم: غزاله نبهانی
انتشارات نیماژ

رمان «دیوان اسپارتی» یک رمان تاریخی خواندنی است. با ساختاری ویژه و منحصر به فرد و محتوایی درگیرکننده که می‌توان آن را از بهترین رمان‌های نویسندگان عرب‌زبان به‌شمار آورد که به زبان فارسی برگشته است. نویسنده خط اصلی روایت را از تاریخ برداشته، اما جزئیات آن پرداخته خود نویسنده است. داستان اشغال کشور الجزایر و پایتخت آن که در کتاب به نام المحروسه (به نام سرزمین نگه‌داشته‌شده یا در تملک پادشاه) نامیده می‌شود. رمان در پنج فصل و هر فصل از زبان پنج نفر که با هم مرتبطند و از هم مستقل، نوشته شده است. هر بار، هر کدام از شخصیت‌ها با زبان اول‌شخص روایت خود را از جریان اشغال الجزایر توسط عثمانی‌ها و فرانسوی‌ها در طول سال‌های ۱۸۱۵ تا ۱۸۳۳ روایت می‌کند. برخی رخدادها تنها از زبان و زاویه دید یک نفر بیان می‌شود، اما بیشتر رویدادهای مهم را هر بار از زبان یکی از این افراد می‌شنویم تا به‌جای روایت معمول داستان‌های تاریخی که تک‌صدایی هستند و یک راوی دارند، این بار تاریخ را از زبان چند نفر (تکنیک پلی‌فونیک یا بولیوایی / Bolivian) بشنویم.
این پنج نفر، اینها هستند: دیبون (Dupond) روزنامه‌نگاری است که همراه فرانسویان شده تا تاریخ جنگ را بنویسد. اما او انسانی مسیحی، اخلاق‌گرا و به‌قول خاویر، شخصیت دیگر داستان، کودک و ناپخته است. او در طول داستان روابط نزدیکی با خاویر دارد، اما دیدگاهش کاملاً با او متفاوت است. خاویر (در عربی کافیار، که بازتابی از واژه کافر است، و در انگلیسی Caviard) یک سرباز شکست‌خورده در سپاه ناپلئون است که در الجزایر اسیر می‌شود، اما بعد از آزادی همانجا می‌ماند و طراح حمله فرانسه به الجزایر و اشغال آن کشور است. خاویر آدمی خودخواه، خودرأی و انتقامجو است. او هم با دیبون و هم با ابن‌میار روابط درهم‌پیچیده و نزدیکی دارد و البته قرار نیست با هیچ‌کدام سازگار باشد. ابن‌مَیّار (در انگلیسی Ibn Mayyar) یک مور (مسلمانان اسپانیایی‌الاصل ساکن الجزایر) مذهبی و وطن‌پرست، اما طرفدار حکومت عثمانی‌ها است. او فردی است پرتلاش و خوش‌بین که همیشه چشم‌انتظار اتفاقات مثبت است. در مقابل او، دوست نزدیکش که مانند فرزند اوست، حَمّه السلاوی (در انگلیسی Hamma Al-Sallaui) قرار دارد؛ جوانی وطن‌پرست و یک فعال سیاسی که ابن‌میار او را آرمانگرا، آنارشیست و سکولار می‌داند. روابط این‌میار و حمه بسیار نزدیک است، اگرچه به‌شدت بر سر طرفداری از حکومت پاشاهای عثمانی با هم اختلاف نظر دارند. ابن‌میار سیاستمدار آرامی است که روند مذاکره را بر مبارزه ترجیح می‌دهد، اما حمه راه مبارزه را برگزیده و عملگرا است. نفر پنجم دوجه (در انگلیسی Douja) است. زنی با اصالت بادیه‌نشینی که سرنوشت پرماجرا و غریبی دارد. او راوی بخشی از رخدادهای مربوط به زنان الجزایر است. در بیشتر داستان او در خانه ابن‌میار ساکن است و رابطه عاطفی نزدیکی با حمه دارد.
روابط شخصیت‌های رمان به‌شدت در هم گره خورده و چندوجهی است. شخصیت‌های فرعی هم پرداخت دقیقی دارند. حتی آدم‌های منفعل داستان (مثل لاله‌سعدیه، همسر ابن‌میار) بخشی از جمعیت الجزایر آن دوران را نمایندگی می‌کنند. آدم‌ها ضعف و قوت‌های مختص خود را دارند و وجوه بسیار متنوعی از دیدگاه‌ها، اعتقادات و رفتارها را ارائه می‌کنند. داستان هیچ تعلیقی ندارد. از همان ابتدا می‌دانیم قرار است الجزایر توسط فرانسویان اشغال شود. اما هر روایت چنان ظرافتی در تشریح وقایع دارد، که از هیچ جمله‌ای نمی‌توان آسان گذشت. تعابیر و استعاره‌ها و جزئیات رخدادها چنان دقیق و جذابند که حتی اگر خواننده نه به تاریخ علاقه داشته باشد و نه به کشور الجزایر، نمی‌تواند از داستان رها شود. مخاطب هر روایتی را که می‌شنود با راوی هم‌ذات‌پنداری می‌کند. همه افراد به‌طور نسبی «حق» دارند و همه به‌طور نسبی «اشتباه» می‌کنند.
رمان «دیوان اسپارتی» ویژه است و باید با آرامش و تأمل خوانده شود. اما یقیناً در پایان خواننده از داستان جدا نمی‌شود و درگیر آن می‌ماند. قرار نیست داستان هیچ پایان مشخصی داشته باشد. می‌شود در ذهن سرنوشت هر فردی را بارها و هر بار به‌گونه‌ای متفاوت تصور کرد.

یک نکته: رمان ترجمه نسبتاً خوبی دارد که البته از نظر ادبی چندان ویراسته نیست. پانویس‌ها مفیدند و خواننده بدون کمک آنها برخی واژه‌ها (مثل گروه‌های اجتماعی یا افراد) را نمی‌شناسد، اما خواندن برخی از این نام‌ها که نه اعراب دارند و نه زیرنویس، حقیقتاً مشکل است.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 تازه‌ها

#دکتر_مهنوش_مهدیار. دستیار روان‌پزشکی. تجربه‌ها

اثربخشی درمان‌های شناختی-رفتاری با پیچیدگی‌های مختلف در کاهش افسردگی در بزرگسالان: مرور سیستماتیک و متاآنالیز شبکه ای


درمان شناختی رفتاری (CBT) به طور شایعی اصطلاحاً به‌عنوان چتری که مداخلات روان‌شناختی مختلفی را شامل می‌شود، به کار برده می‌شود. این موضوع که درمان‌های شناختی رفتاری پیچیده‌تر به کاهش بیشتری در علایم افسردگی منتهی می‌شود، هنوز مبهم است.

هدف مطالعه‌ای که به تازگی در ژورنال انگلیسی روان‌پزشکی چاپ شده به دو صورت زیر تقسیم‌بندی می‌شود: ۱) اثر CBT اصلی، پیچیده و فراپیچیده (Complex, and Ultra-complex ) در مقابل سایر مداخلات روان‌شناختی، دارویی، درمان روتین و عدم درمان در کاهش افسردگی، پس از درمان و طولانی مدت؛ ۲) یافتن عوامل مهمی که می‌تواند اثر این مداخلات را تعدیل کند.

پایگاه های اطلاعاتی مختلف از جمله MEDLINE, PsycInfo, Embase, Web of Science و کارآزمایی های کنترل شده‌ی ثبت کاکرین (Cochrane Register of Controlled Trials)، در نوامبر ۲۰۲۱ جستجو شده است. فقط کارآزمایی‌های کنترل شده تصادفی واجدشرایط شبکه‌ی متاآنالیز بودند.
در این تحقیق ۱۰۷ مطالعه بر اساس ۱۵،۲۴۸ شرکت‌کننده شامل شدند. CBT هسته‌ای، پیچیده و فراپیچیده، همگی در کاهش افسردگی تا ۶ ماه پس از شروع درمان نتایج معناداری داشتند.

از سویی سودمندی معنادار CBT پیچیده و فراپیچیده پس از ۶ ماه وسعت پیدا می‌کرد. CBT فراپیچیده، در افراد با مشکلات سلامت روان همراه و زمانی که توسط افراد غیرمتخصص سلامت روان تحویل داده شد، بیشترین اثربخشی را داشت. CBT پیچیده و فراپیچیده برای افراد در سنین کمتر از ۵۹ سال موثرتر بود.

برای افراد بدون اختلالات همراه، سازمان‌ها و سیاست‌های مراقبت سلامت باید در CBT هسته‌ای سرمایه گذاری کنند. برای افراد کمتر از ۵۹ سال با اختلالات همراه، سرمایه‌گذاری باید بر CBT پیچیده و فراپیچیده بدون ارائه خدمت از متخصصان سلامت روان متمرکز شود.

منبع:

The British Journal of Psychiatry , Volume 221 , Issue 2 , August 2022, pp. 459 - 467

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
اطلاعیه‌ی انجمن علمی روان‌پزشکان ایران در مورد سوگواری برای افرادی که بر اثر خودکشی از دست می‌روند
تجربه‌های‌ روان‌پزشکانه
اطلاعیه‌ی انجمن علمی روان‌پزشکان ایران در مورد سوگواری برای افرادی که بر اثر خودکشی از دست می‌روند
اطلاعیه‌ی انجمن علمی روان‌پزشکان ایران در مورد سوگواری برای افرادی که بر اثر خودکشی از دست می‌روند


چندی پیش تصویر نامه‌ای در فضای مجازی انعکاس قابل توجهی یافت که در آن دستور داده شده بود محدودیت‌هایی در مورد خاک‌سپاری و سوگواری برای کسانی که به علت خودکشی از دنیا می‌روند، اعمال گردد. در این مورد توجه به نکات زیر را لازم می‌دانیم.

۱. از دیدگاه سلامت روانی جامعه، هر نوع برجسته‌سازی یا اعمال محدودیت در ارائه‌ی خدمت به افرادی که خودکشی یا اقدام به خودکشی کرده‌اند، می‌تواند به قهرمان‌‌انگاری آنها بینجامد و از این رو نادرست است. با بازماندگان باید همدلی کرد، اما هر نوع برجسته‌سازی و قهرمان‌پروری خطر تکرار آن را در افراد آسیب‌پذیر می‌تواند بالا ببرد.

۲. بخش مهمی از سوگواری تابع آداب و آیین‌های دینی، فرهنگی، و خرده‌فرهنگی قرار دارد و نباید در برابر آن با دستورالعمل‌های دولتی برخورد کرد. خودکشی، علاوه بر فرد متوفا، بر شمار زیادی از افراد در دامنه‌‌ای وسیع اثر می‌گذارد. ایجاد محدودیت برای سوگواری ‌و دامن زدن به انگ اجتماعی آن و ایجاد شرم در بازماندگان علاوه بر توهین و تولید رنج در آنان، موجب تهدید بیش‌تر سلامت روانی آنها و احیانا افزایش خودکشی خواهد شد. همین جا لازم به یادآوری و تأکید است که خودکشی و اقدام به آن در قوانین ما جرم تلقی نشده و متوفا محکوم و مجرم نیست. همین نکته‌ی مترقی در قوانین ما سبب شده است که بیمه‌ها هزینه‌ی درمان اقدام‌کنندگان را بپردازند. لازم است فلسفه‌ی مترقی پشت این قانون به همه به ویژه برخی مسئولان نیز آموخته شود تا با اظهارنظرهای غیرعلمی و غیراخلاقی نمک به زخم بازماندگان نپاشند.

۳. مشکلات روانی-اجتماعی نظیر خودکشی را با دستور نمی‌توان حل کرد. باید از خودکشی پیشگیری کرد، آگاهی مردم را در مورد آن بالا برد و انگ آن را کاهش داد. برای پیشگیری از خودکشی از یک سو باید عوامل خطر خودکشی، اقدام به خودکشی، افسردگی و سایر اختلالات زمینه‌ساز آنها را به ویژه تعیین‌کننده‌های اجتماعی این مشکلات نظیر فقر، نابرابری، بی‌کاری، بی‌سازمانی و بی‌هنجاری (آنومی) را هدف گرفت و از سوی دیگر، دسترسی به خدمات روان‌پزشکی و سایر خدمات سلامت روانی-اجتماعی را برای همگان فراهم کرد. به ویژه تجدیدنظر در سیاست حذف ارز ترجیحی برای دارو که سبب گرانی مفرط داروهای روان‌پزشکی و محرومیت بخش زیادی از خدمت‌گیرندگان از خدمات روان‌پزشکی شده است، می‌تواند در کاهش اختلالات زمینه‌ساز خودکشی و اقدام به خودکشی نقش بسزایی ایفا کند.
🗞 به جای روایت‌های بالینی

#دکتر_عطیه_مجیدی. دستیار روان‌پزشکی. همدان

به یاد سایه

از گور دسته جمعی مشتی غزل‌سرا
آن تک درخت
برآورده سر عظیم
ما سایه‌پروران گریزان از آفتاب
مدیون آن تن خورشید سوخته‌ایم
در فصل قحطی و خشک‌سالی و دروغ
هر سو که ریشه دواند،
ز رگی طعم خون چشید
کم کم پرید ز چهره‌ی برگ،
رنگ سبز
و آن
شد ارغوان
که زیر سایه‌اش ما نشسته‌ایم

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
2024/09/26 21:49:20
Back to Top
HTML Embed Code: