Telegram Web Link
🗞 تجربه‌ی بالینی

#دکتر_عاطفه_رضایی. روان‌‌پزشک

داستان طناب دار

خشم‌های متوالی از محیطی کنترل کننده که هر توانی را ناتوان می‌کند عصاره‌ی داستان زنی است که تا ۲۲ سالگی به دستور پدر و پشتیبانی مادر سه بار ازدواج کرده است، از ترس به بلوغ رسیدن و مجرد بودن و پس از آن انگ مطلقه بودن...
و پس از جدایی آخر آنچه توانش را می‌برد کنترل کردن تمام رفت و آمدهاست. پوشش بدنش در خانه و بیرون از خانه، روابط با دوستانش و حتی روابط با برادرانش. بدون اجازه پدر حق خروج از منزل ندارد. حق پوشیدن لباس معمولی ندارد. و ...
نیمه شب با همان چادری که از خانه‌ی پدر بیرون می‌آید در خیابانی از شهر طناب داری می‌آویزد و آسیب می‌بیند.
گویی آن‌چه از او خواسته می‌شود این است که زنانگی‌ات را بکش، و او که توانش، ناتوان شده به این خواسته تن می‌دهد. من فکر می‌کنم بسیار سمبولیک است چادری که طناب دار می‌شود.
خوشبختانه نمی‌میرد. وقتی او را می‌بینم اولین کلامش این است که باید کسی را ببینی و برایش دارو بنویسی که مرا به این روز انداخته است.
در مصاحبه با پدر و مادر رد پایی از اختلال شخصیت در بیمار پیدا نمی‌کنم. پدر دو همسر دارد و بیمار دو مادر دارد. رابطه‌ی بیمار با هر دو خوب است. مادر و همسر اول پدر هر دو می‌گویند دخترمان دختر خیلی خوبی است. می دانید آرزوهای بزرگ دارد، بزرگ‌تر از جایی که ما در آن زندگی می‌کنیم، مثلا می‌خواهد سر کار برود، در خانه‌ی مستقلی زندگی کند و امروزی لباس بپوشد، رنگ شاد بپوشد و حتی لاک بزند و پدر می‌گوید از آبرویم می‌ترسم، می‌ترسم کسی در مورد دخترم حرف نامربوط بزند. او نباید آبروی مرا ببرد،نباید کار کند. با خودمان زندگی کند که بدانم کی و کجا می رود، از مردم می‌ترسم، از آبرویم می‌ترسم...

مردم چه کسانی هستند؟ دارم فکر می‌کنم که آیا پدر هم قربانی است؟ قربانی دشمنی با زنانگی؟

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
آغاز ثبت‌نام رویداد

تاتو و تابو: در مورد معنای خالکوبی در فرآیند تحلیل

گفت‌وشنود پیرامون مقاله‌ای از اوتا کاراکائوگلان همراه با تماشای یک مستند کوتاه

بحث‌کننده: شادان توکلی‌

شادان توکلی (IPA) روانکاوی است که در لندن مشغول به کار است. او عضو انجمن روانکاوی آلمان و عضو مهمان انجمن روانکاوی بریتانیا است.

جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۸ تا ۲۰

امکان محدود برای شرکت حضوری و همراه با پخش آنلاین

جهت ثبت‌نام لطفا با شماره واتساپ مانژه۰۹۳۸۲۳۰۳۸۰۰ تماس بگیرید.

مهم
این رویداد به صورت حضوری و آنلاین طراحی شده اما امکان شرکت حضوری در آن محدود به ۵۰ نفری است که در ابتدا اقدام به ثبت‌نام بنمایند.

#مانژه
#سخنرانی
دوست و همکار معزز و کوشا جناب آقای دکتر محسن ارجمند

دوست نازنین جناب آقای احسان ارجمند

ما را هم‌درد اندوه خود در غم از دست دادن پدر بزرگوارتان بدانید.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
حمید هامون: خواب می‌بینم در یک سردابه قرون وسطایی سلاخی می‌شوم ...

داریوش مهرجویی (۱۴۰۲–۱۳۱۸)
نامزدهای دور دوم جایزه‌ی دکتر افشین یداللهی معرفی شدند.

به ترتیب از بالا راست مهدی قراچه داغی و داریوش مهرجویی
وسط بهاالدین خرمشاهی
و پایین از راست علی‌حسین سازمند و دکتر مصطفی معین

#همایش_سی‌وششم
🗞 نگاه

#دکتر_فاطمه_شیرزاد. روان‌‌پزشک

پزشک جوان اورژانس گرم مراقبت از مجروحین است که کسی خبر اصابت موشک به منزل خودش را به وی می‌دهد و لحظه.ای بعد پزشک با پیکر خونین فرزندش روبرو می‌شود، صحنه‌ی بعد پزشک است که در حالی‌که یکی از (لابد) نزدیکانش را در آغوش گرفته و به شدت می‌گرید مرتب تکرار می‌کند: "رب ثبت اقدامنا" پروردگارا ما را در این راه ثابت قدم بفرما!
این صحنه در کنار ده‌ها صحنه‌ی دلخراش دیگر که از رسانه‌های جهان مخابره می‌شود، احوال مردم مقاوم مظلومی است که شیوه تعامل‌شان با جنگ، قحطی، گرسنگی و ویرانی مردم جهان را متعجب ساخته است.
آنچه آن را در روان‌پزشکی" تاب‌آوری" می‌نامیم این جا رنگ و بوی تازه‌ای پیدا کرده و نوعی مبارزه" به حساب می‌آید.
تاب‌آوری که باعث شده اهالی غزه در شرایطی که رسانه.ها وضعیت غزه را در حال فروپاشی اعلام می‌کنند پیروزی را نزدیک می‌بینند.
به نظر ۷۰ سال استرس و فشار و زندگی در شرایط سخت تحت اشغال از آنها مردمی ساخته که با بحران خوگرفته اند، با آن سازگار شده‌اند و رشد کرده‌اند.
آنچه امروز مردم غزه از خود به نمایش می‌گذارند نتیجه‌ی سازگاری با مشکلات زندگی در محاصره و تحت اشغال، ماندن در سرزمین پدری و تاکید بر هویت فلسطینی علی رغم فشار تبلیغاتی صهیونیست‌ها که یهودیان را تنها ساکنان مشروع اسرائیل می‌دانند است. به نوعی تاکتیکی برای مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل است و این تنها بخشی از حقیقت مردم شجاع غزه است....

نوشته‌ای بر گرفته از مقاله‌ی
Everyday Resilience as Resistance...international political Sociology journal 2015

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🌫 ادامه‌ی گفت‌گوی ارسیا تقوا و داریوش مهرجویی

زمانی که در برکلی بودم از مادرم خواستم هرچه از شعر و ادبیات جدید در ایران منتشر می‌شود برای من بفرستد و ایشان یک روز به مطب ساعدی می‌رود و ساعدی هم تعداد زیادی کتاب و نوشته از خودش و دیگران برای من می‌فرستد. آن دوران نابی در زندگی من بود. مدام در حال خواندن و مشتاق نوشتن و ترجمه بودم. اواخر دهه ۶۰ اوج آثار سینمایی در دنیا بود، از یک طرف بونوئل و سینمای ایتالیا با فلینی و آنتونیونی و از طرفی موج نو فرانسه و برگمان/ آشنایی با گدار من را با یک نابغه آشنا کرد. بعد از برگشتن به ایران پس از ساخت الماس ۳۳، ساعدی را بیش‌تر می‌دیدم. یک روز نزدیک توپخانه بنزین ماشین ساعدی تمام شد. با هم رفتیم بنزین بگیریم. ساعدی گفت داستان منو دیدی؟ شاید برای فیلم مستند یا بلند بد نباشه. عزاداران بیل را قبلا خوانده بودم و کتاب را خواندم و دیدم امکان سینمایی خیلی خوبی دارد و داستان اجازه بسط و توسعه می‌دهد. و این شد که اولین همکاری من و ساعدی در قالب فیلم گاو شکل گرفت.
برای فیلم‌های خیلی از کارگردان‌های شناخته شده دنیا مثل انتونیونی، و فلینی یک نفر سناریو را نمی‌نوشت و مجموعه‌ای از نویسندگان اثر را می‌نوشتند .فیلم‌نامه‌نویسی یک علم است و دقایق و ظرایف خاص خودش را دارد. و ما با ساعدی به این کیفیت رسیدیم که با هم یک اثر منسجم خلق کنیم.
دکتر سماواتی در هامون برای من ما به‌ازایی از یک روان‌پزشک بیرونی نداشت. و خیلی‌ها از این کاراکتر خوششان آمده بود. خونسردی و راحتی او و سوالاتی که می‌پرسد. یا وقتی به مهشید می‌گوید مردهای ایرونی همشون همین طورین دیگه از بس زور بهشون گفتن یاد گرفتن زور بگن. به نظرم حرف مهم و بزرگی بود که از دهان سماواتی شنیدیم. به نظرم مجموعه‌ی این‌ها همراه با فیزیک و نقش آفرینی به یاد ماندنی جلال مقدم سماواتی را جذاب کرده بود. خشک و رسمی نبود. یک خصوصیت و ظرایفی داشت که توجه تماشاگر را به خودش جلب می‌کرد. همیشه در انتخاب بازیگران برای من مهم‌تر از ظاهر این جذابیت اصل بود. در فیلم‌های من بیش‌تر از آن که شخصیت‌ها منفی و مثبت باشند این تناقض بین آن‌هاست که جذابیت دارد. هاجر/ گوهر خیراندیش در بانو با وجود گدا و بدبخت بودن یک وقار و شان و غروری دارد که او را متمایز می‌کند.

مرگ کیارستمی دردناک بود، نه فقط دل هنرمندان بلکه دل بسیاری پزشکان را به‌خصوص آن‌ها که با سینما نسبتی دارند را عمیقا به درد آورد. از طرفی غم و خشم شما در آن شرایط سوگواری و آن روزها قابل درک است، ولی عده‌ای پزشکان خیال می‌کنند طوفان مهرجویی بود که دامن تمام جامعه پزشکی را گرفت، دست‌کم این‌جور تصور شد. امروز ماجرا را چگونه می‌بینید و با جامعه پزشکی چند چندید؟

به نظرم در این ماجرا یک اشتباهی شکل گرفت. کارنامه من نشان می‌دهد که من نگاه خوبی به پزشکان دارم؛ در دایره مینا یا آسمان محبوب. کاش این فیلم را ببینند که شخصیت اصلی فیلم پزشک است. انتقاد من از جامعه پزشکی نبود. من فقط از پزشکی که در طبابت کیارستمی قصور کرد گله کردم. به دکترها به طور کلی کاری نداشتم ولی هرچی گفتیم بعدش فایده نداشت. اگر به راننده‌ای ایراد بگیریم که بد رانندگی کرده آیا باید همه‌ی رانندگان ناراحت شوند؟! در آسمان محبوب، پزشک فداکاری را می‌بینیم که در سیل برای نجات آدم‌ها خودش را به آب می‌زند و بعد می‌میرد و برای او مردم مقبره می‌سازند و بعد زلزله می‌شود. همه چیز در روستا از بین می‌رود به جز مقبره پزشک.

#همایش_سی‌وششم
همین که باشی، بس است ...
(تحریر اول)

‎برای شیخ مقتول: داریوش مهرجویی

لازم نیست سی وُ سه ساله باشی
یا سخنی گفته باشی از عَقل سرخ، صَفیر سیمرغ، آواز پَر جبرئیل؛
همین که روزی با جماعت صوفیان در کوچۀ عاشقان
رقصیده باشی، بس است؛
همین که از غُربتِ غربی
گریخته باشی، بس است.

یا هیاکل النور فی بساتین القلوب!
یا رسالة العشق عن حالة الطفولیة!
یا ترجمان لُغات موران!
یا رسالت‌نامۀ پرتوافشان!

لازم نیست سیاوَخش باشی
به خُتن رفته باشی،
با شاهِ تُرکان نَردِ مرگ و چوگانِ تَرس باخته باشی،
همین که سیاوَخش‌گَردی
ساخته باشی، بس است؛
در بهشتِ کَنگِ بی ‌در وُ دروازه‌ای
سُکنا گزیده باشی، بس است.

ایا پیکِ دیرپایِ برنامده از هندوستان!
که‌ت پیل هست هزار و در برابرت پیلبان!
ایا آراسته دِرفشا بر آیین خسروان!
بنگر تا چه بدی درافکند این دروغ به گیهان!

لازم نیست کار دیگری کرده باشی.
همین که داریوش باشی و مِهر جُسته باشی، بس است ...

@PayamShamseDini
🗞 دیدگاه

#دکتر_علی_فیروزآبادی. روان‌‌پزشک

کودکان و جنگ

جنگ تاثیرات روانی عمیقی بر کودکان به جا می‌گذارد. کودکان در زمان جنگ با دو نوع آسیب روبرو می شوند. نوع اول: رویداد ناگهانی و حاد آسیب‌ نوع دوم: برخورد دنباله‌دار با رویدادهای آسیب‌زا که موجب بروز سازوکارهای سازگارانه‌ی ناکارآمد می شود. در نتیجه، احتمال بروز اختلالاتی چون اختلال استرس پس از آسیبPTSD، اختلالات تجزیه‌ای و اضطرابی و افسردگی و مشکلات رفتاری (پرخاشگری، رفتارهای مجرمانه و مصرف مواد) در آنها بالا می‌رود‌.

هرچه مدت زمان برخورد با رویدادهای آسیب‌زا بیشتر باشد تاثیرات روانی مخرب آن بر روان کودکان شدیدتر است‌‌‌. مهمترین‌ متغیرهای که تعیین‌کننده‌ی تاثیر آسیب بر کودکان هستند عبارتند از: محرومیت از منابع بنیادین(آب، غذا، سرپناه، مدرسه...‌‌)، گسسته شدن پیوندهای خانوادگی، تبعیض و استیگما، داشتن چشم‌انداز تیره از آینده و عادی‌شدن خشونت‌.

در ۲۰۱۶ گزارش کمیسیون عالی پناهندگان سازمان ملل حاکی از آن بود که نزدیک ۶۰ میلیون نفر در جهان به اجبار از خانه و کاشانه خود رانده شده‌اند که بیش از نیمی از آن‌ها زیر ۱۸ سال داشتند.
رویکرد درمانگران غربی نسبت به درمان کودکان در شرایط نابهنجار در سال‌های اخیر به علت نادیده گرفتن جنبه‌های فرهنگی و قومی و همچنین دست کم گرفتن عاملیت و قدرت تاب‌آوری کودکان زیر سوال رفته است. کودکان قربانیان منفعلی نیستند که خشونت بر آنها اعمال می‌شود، بلکه مشارکت‌کننده‌های فعالی در جامعه هستند که راه‌های خاص خود را برای سازگاری و بقا به کار می‌گیرند و قادر به انتخاب مقاومت یا شرکت در نزاع هستند. علیرغم برخورد با شرایط غیرانسانی، کودکان می‌توانند درجه‌ی بالایی از تاب‌آوری(سخت‌جانی) را نشان داده که به رشد روانی آنها به گونه‌ای منجر شود که آن‌ها را بدل به بالغینی کارا در آینده نماید. سازوکارهایی که به چنین مسیر مثبتی کمک می‌کنند عبارتند از: سیستم باورها، روابط سالم خانوادگی و دوستانه‌ و سازوکارهای سازگارانه‌ی مناسب‌. فقر، شرایط نامساعد در خانه، خشونت خانگی و تبعیض و طرد اجتماعی از عواملی هستند که پیش‌آگهی فرد را نامطلوب می‌کنند.

وسعت تاثیر جنگ به رویدادهای پس از آن نیز بستگی دارد به ویژه موفقیت در بازسازی و بهبودی شرایط اقتصادی-اجتماعی پس از جنگ. در کل، تجارب نامساعد زمان کودکی احتمال بروز افسردگی را ۵-۴ برابر و خودکشی را ۱۲ برابر در آینده می‌نماید. پس از ۱۱ سپتامبر ۱۵ درصد از کودکان مدرسه‌ای نیویورک از مکان‌هراسی (اگوروفوبیا)، ۱۲ درصد از اضطراب جدایی و ۹ درصد از اختلال هراس در رنج بودند‌. جالب توجه است که برخورد غیرمستقیم از طریق رسانه‌ها و اینترنت نیز تبعات متفی قابل توجهی بر روان کودکان نشان داده است.

مداخلات درمانی باید به شکل چندلایه به جامعه، خانواده و افراد داده شود. امنیت، ارتباط و امید باید به جامعه بازگردانده شود. در وهله اول باید کمک کرد که پیوند‌های خانوادگی به طور مجدد برقرار شوند. نیاز است که زیرساخت‌هایی چون مدرسه در اسرع وقت دوباره سرپا شوند‌. آن‌هایی که در مواجهه‌ی مستقیم با کودکان قرار دارند مانند معلمان، پلیس، اتش‌نشان‌ها و کارکنان درمانی باید در مورد تاثیرات تروما بر کودکان اموزش ببینند. روش‌های غربالگری برای شناسایی بچه‌ها و خانواده‌های در معرض خطر نقشی مهم در پیشگیری از اختلالات آینده دارند. در نهایت آن‌هایی که دچار علایم فعال روان‌پزشکی هستند باید تحت درمان سریع قرار گیرند.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 دیدگاه

#دکتر_علی_فیروزآبادی. روان‌‌پزشک

انسانیت‌زدایی: بخش تاریک وجود انسان

انکار صریح ویژگی‌های انسانی دیگر انسان‌ها تشکیل دهنده‌ی فصول تاریکی از تاریخ بشری بوده است‌. توصیف آن دیگری که مثل ما نیست (نژاد، مذهب، قومیت و جنسیتی دیگر) به مثابه میمون، حیوان، کرم و وحشی نه تنها با تاریخ استعمار و برده‌داری و نسل‌کشی همراه بوده بلکه این فرایندها را تسهیل کرده است‌. امروزه ما تمایل به این داریم که چنین رفتاری را به گذشته‌ی دور تاریخ انسانی مرتبط بدانیم اما شواهدی روشن وجود دارند که چنین نگاه خوش‌بینانه‌ای را به پرسش می‌کشند‌. مشاهدات مکرر نشان می‌دهند که انسانیت‌زدایی آشکار همچنان به حیات خود در جوامع کنونی ادامه داده و توجه به آن می‌تواند به ما در شناسایی انواع پنهان و زیرپوستی آن و پاسخ دادن به این پرسش که چگونه، چرا و در چه موقعیت‌هایی دیگر گروه‌ها را کمتر از خود واجد صفات انسانی می بینیم کمک کند.

در جریان جنگ دوم جهانی پژوهش‌های روان‌شناختی به سوی بررسی این موضوع متوجه شد که چگونه انسانیت‌زدایی آشکار موجب تقویت وحشت‌ برخاسته از جنگ و نسل‌کشی می‌شود. کلمان (۱۹۷۶) به این اشاره می‌کند که این پدیده چگونه محدودیت‌هایی را که انسان برای اعمال سبعانه خود دارد تضعیف می‌کند‌‌ و دیگری را به توده‌ای نامتمایز تنزل می‌دهد.

پژوهش‌های بعدی به سوی نشان دادن این رفتار در زندگی روزمره رفت و له‌ینز (Leyens) و همکارانش (۲۰۰۲) شواهدی را آشکار کردند که بیانگر این بود که افراد گرایش به این دارند که هیجانات پیچیده‌ای چون شرم و غرور را بیشتر به گروه خودی نسبت دهند اما در مورد هیجانات ساده‌ی بنیادین مانند خشم و شادی چنین تمایزی قایل نبودند‌ همچنین نشان داده شد که ما تمایل به این داریم که دیگری را فاقد توانایی‌های انسانی چون عاملیت ببینیم‌.

بررسی‌های جدید در مورد انسانیت‌زدایی بیانگر این بوده‌اند که در بعضی موارد این پدیده به شکل ناخودآگاه صورت گرفته و شناخت آن دشوارتر است. از طریق بعضی آزمون‌ها مانند تست تداعی تلویحی که به سنجش تداعی‌های مرتبط با گروه خودی در مقایسه با گروه‌های دیگر در رابطه با ویژگی‌های انسانی و حیوانی می‌پردازد می‌توان به این جنبه‌های پنهان دست یافت. به طور مثال نشان داده شد که شهروندان آمریکایی به شکل تلویحی افریقایی‌تبارها را با میمون تداعی می‌کنند.

برای سنجش انسانیت‌زدایی آشکار و خشن محققین در دانشگاه پنسیلوانیا دست به آزمون جالبی زدند‌. تصویر معروف عروج انسان را به گروه‌های مختلف نشان دادند و این پرسش را مطرح کردند که به یک گروه دیگر فرضی در این طیف از صفر تا ۱۰۰ چه رتبه‌ای می‌دهند. از انسان میمون‌نما تا انسان پیشرفته‌ی مدرن. نتایج حاکی از آن ان بودند که آمریکایی‌ها، به خود، اروپایی‌ها، ژاپنی‌ها و استرالیایی‌ها نمره‌ای بالاتر از ۹۰ می‌دهند. اما به مهاجرین مکزیکی، مسلمان‌ها و عرب‌ها ۱۰ تا ۱۵ درجه پایین‌تر نمره می‌دهند‌. به طرزی مشابه مسلمان‌ها از سوی مجارها و انگلیسی‌ها انسانیت‌زدایی شدند‌. در مجارستان، به کولی‌ها نمر‌ه‌ای در میانه داده شد. اسراییلی‌ها فلسطینی‌ها را در جایگاهی نزدیک انتهای چپ طیف قرلر دادند. نیمی از بریتانیایی‌ها، به مسلمانان نمره‌ای پایین‌تر از ۷۴/۵ دادند و یک چهارم امریکایی‌ها مسلمانان را زیر ۶۰ ارزیابی کرده بودند.

انسانیت‌زدایی از دیگر گروه‌ها راه را برای اعمال خشونت نسبت به دیگری که مثل ما نیست هموار می‌کند. در این مسیر، فرد بی‌‌آنکه دچار سرزنش وجدان خود شود می‌تواند سبعانه‌ترین رفتارها را از خود نشان دهد و در همان حال در دایره‌ی گروه خودی دیگران تصویر فردی از او داشته باشند که آزارش به گنجشک هم نمی‌رسد. انسانیت‌زدایی از دیگری گام اول در افتادن به مسیر حیوانیت است.

منبع

Nour S.Kteily, Emile Bruneu, 2017: Darker demons of our nature: The need to refocus attention on blatant forms of dehumanization. Current direction in psychological science, 26(6), 487-494

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 تازه‌ها

#دکتر_ستاره_اسماعیلی. دستیار روان‌پزشکی

تجربه‌ی زندگی با افسردگی: مروری از پایین به بالا

افسردگی اختلالی شایع در سراسر جهان است. ۳/۸ درصد از جمعیت عمومی علایم اختلال را در سنین پایین یعنی حدود ۲۰ سالگی نشان می‌دهند. به همین جهت مراقبت‌های بهداشتی مورد نیاز و بار اجتماعی مرتبط با آن بسیار زیاد است.
افسردگی با تمرکز بر دانش آکادمیک اندک و زبانی که ممکن است درک تجربه زیسته را تار کند، محدود می‌شود. گزارش های متعددی از توصیف تجربه ذهنی افسردگی وجود دارد، اما این تحلیل‌ها روایت‌هایی تکه تکه، محدود و خاص هستند که موجب درک کامل این تجربه نمی‌شود.
هیچ مطالعه‌ای؛ رویکردی از پایین به بالا (از تجربه زیسته تا تئوری) نداشته، که به موجب آن یک شبکه جهانی از کارشناسان با تجربه و دانشگاهیان به طور متقابل در نوشتن یک روایت مشترک مشارکت داشته باشند. این مقاله یک مرور از پایین به بالاست که نشان می‌دهد چه چیزی شبیه افسردگی است. یک هم‌نویسی که اساساً مبتنی بر اشتراک دیدگاه‌ها و معانی در مورد رنج افراد است و در عین حال، روایت داستانی هر موضوع را حفظ می‌کند، بدون اینکه آن‌ها را در چارچوب‌های مفهومی یا روایت‌های از پیش تعیین‌شده قالب‌بندی کند.
دراین مطالعه ابتدا یک تیم نویسندگی مشترک متشکل از کارشناسان با تجربه (بیماران، خانواده‌ها و مراقبان آنها) و دانشگاهیان (روان‌پزشکان، روان‌شناسان، فیلسوفان و محققان اجتماعی) جمع شدند و به جستجوی سیستماتیک در چند پایگاه اطلاعاتی از آگوست ۲۰۲۲ پرداختند. افسردگی تک قطبی براساس DSM/ICD وارد مطالعه شد، اما افسردگی پس از زایمان به دلیل پاتوفیزیولوژی متمایز آن خارج و از نرم افزار NVivo 35 برای تجزیه و تحلیل داده‌های کیفی استفاده شد. منابع تکمیلی بیشتر، مانند کتاب‌های زندگی‌نامه‌ای که توسط متخصصان با تجربه نوشته شده‌ بودند مانند "یک اعتراف" از تولستوی، برای توصیف بهتر تجربه زندگی‌شده افسردگی اضافه و در سه موضوع توصیفی کلی طبقه‌بندی شدند: «دنیای ذهنی افسردگی»، «تجربه افسردگی در زمینه اجتماعی و فرهنگی»، و «تجربه زیسته بهبودی از افسردگی»
سپس برای هر سه قسمت تجزیه و تحلیل مشترک مضامین تجربی اولیه در کارگاه‌های مجازی به اشتراک گذاشته شد. اولی شبکه جهانی گسترده‌تری از کارشناسان با تجربه و مراقبین آن‌ها از شبکه جهانی سلامت، که نشان دهنده تجربه زیسته افسردگی در بیش از ۴۰ کشور بود، دوم، گروه مشاوره از افراد جوان در سلامت روان، که نمایانگر دیدگاه جوانان بود و سوم کالج لندن و مادزلی، جهت اضافه کردن تجربه زنده بهبودی از افسردگی بود. به طور کلی، حدود ۲۹ متخصص با جنسیت و قومیت مختلف از چهار قاره و ۱۱ کشور شامل اروپا (اسپانیا و بریتانیا)، آمریکای شمالی (کانادا)، آسیا (هند و اندونزی) و آفریقا (کامرون، اتیوپی، غنا، کنیا، نیجریه و اوگاندا) درگیر شدند.

در نهایت، انتخاب مضامین و زیرمضمون‌های تجربی با دیدگاه‌های پدیدارشناختی غنی شد و گروه گسترده‌تری از کارشناسان با تجربه و دانشگاهیان به طور جمعی برای پیش‌نویس و بررسی مشترک تعامل کردند. هدف اصلی این مطالعه «دادن کلمه» به متخصصان با تجربه و سپس ادغام بینش‌های پدیدارشناختی به جای آزمایش اولیه فرضیه‌های محققان بود. لذا، این مطالعه برخی از راه‌های (الگو) اساسی را بیان می‌کند که از طریق آن افسردگی خود را نشان می‌دهد. اگرچه چیزی به نام تجربه منحصربه‌فرد افسردگی که «در اشکال مختلف بالینی ظاهر می‌شود» وجود ندارد، و تنها تجربیات فردی ست که متعدد می‌باشد. با این حال، تجارب افسردگی اغلب مضامین مشترکی دارند که بیانگر تغییر اساسی در ساختار رابطه کلی فرد با احساسات و بدن، خود و زمان است. تغییرات در تجربه احساسات و بدن شامل موضوعات فرعی مانند احساس غرق شدن در احساسات منفی، احساس ناتوانی در تجربه احساسات مثبت، احساس گیر افتادن در بدن دردناک سنگین و تخلیه شده از انرژی، احساس جدا شدن از ذهن، بدن و جهان، تغییرات در تجربه خود به‌عنوان از دست دادن حس هدف و امید وجودی، عدم تطابق بین گذشته و خود افسرده، احساس زندانی شدن دردناک، از دست دادن کنترل بر افکار، از دست دادن ظرفیت عمل کردن بر روی جهان توصیف می‌شود. همچنین احساس بی‌حسی، پوچی، عدم وجود، مرده بودن، و رویای مرگ به عنوان راه فرار احتمالی نیز در این دسته ذکر شدند. افراد همچنین تغییراتی را در درک خود از زمان گزارش می‌کنند (تجربه تغییر در زیست‌آهنگ‌های حیاتی، گذشته طاقت‌فرسا، رکود زمان حال، و غیرممکن بودن آینده). این تغییرات ساختاری جنبه‌های جدا نشدنی یک تجربه واحد دگرگون شده، نوعی تغییر وجودی فراگیر، و دگرگونی همه جانبه در احساس تعلق فرد به دنیای مشترک هستند.

تجربیات شرح داده شد در افسردگی تایید می‌کند که چیزی اساسی در زندگی مختل می‌شود و افسردگی اساساً یک اختلال تجربه جهانی است.

🧷 لطفاً ورق بزنید...

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 ادامه‌ی تازه‌ها. دکتر ستاره اسماعیلی

تغییر در نحوه یافتن خود در جهان را می‌توان نه تنها در قالب عواطف، بدن، خود یا زمان بلکه می‌توان با تغییراتی در ساختار تجربه بین‌فردی که منجر به احساس قطع ارتباط با افراد دیگر می‌شود نیز بیان کرد. افراد تنهایی و بیگانگی را تجربه کرده و انگ و کلیشه‌ها را درک می‌کنند و پویایی زندگی از بین می‌رود. افراد مبتلا به افسردگی خود را در دنیایی متفاوت می‌بینند، در قلمرویی بیگانه که نسبت به دیگران بی‌تفاوت است، به طرز دردناکی از آنها جدا شده و یا فقط تهدید را تجربه می‌کند.
تجربه افسردگی در میان فرهنگ‌های مختلف، اقلیت‌های قومی یا نژادی و جنسیت‌ها بسیار متغیر است. برای مثال، در فرهنگ‌هایی که اعضا خود را به عنوان بخش جدایی‌ناپذیر جامعه اجتماعی تلقی می‌کنند، افسردگی کمتر به عنوان یک اختلال درون‌روانی و بیشتر به عنوان یک تجربه بدنی و بین‌فردی شناخته می‌شود. اختلالات افسردگی نباید فقط به عنوان یک حالت درون‌فردی و قابل بومی‌سازی در روان یا مغز محسوب گردد، بلکه باید به عنوان یک تضعیف در معنای تحت اللفظی درک شود - شکست در هماهنگی بدنی با دنیای مشترک احساسات.

در نگرش نسبت به فرآیند بهبود تنوع فردی وجود دارد. برخی بهبودی را بر اساس توانایی خود در تشخیص آسیب‌پذیری و نیاز به کمک حرفه‌ای، مانند یک سفر توصیف کردند، اما گروهی دیگر فقط بیماری را از حافظه خود پاک کردند یا روند بهبودی را در لحظات مختلف به اشکال متفاوت تجربه کردند. همچنین افراد در مورد تجربه دریافت درمان‌های دارویی(احساس می‌کردند لازم است، اما در عین حال به دلیل عوارض جانبی و وابستگی می‌ترسیدند) و روان‌درمانی (گروهی احساس می‌کردند که شنیده و درک شده‌اند و گروهی دیگر درمورد اثربخشی آن تردید داشته یا به عنوان تهدید به خود حس می‌کردند) احساسات متفاوتی داشتند. مداخلات سلامت اجتماعی و جسمی به طور کلی به عنوان عوامل حمایتی که باعث توانمندسازی و بازیابی بدن می‌شوند، ذکر شدند. مراقبت خوب در افسردگی باید در درجه اول مبتنی بر درک چگونگی دریافت این درمان‌ها، با استفاده از واقعیت‌های درونی توصیف‌شده در این مطالعه باشد.
در حالی که رویکردهای زیست‌محور تمایل به کنار گذاشتن و به حاشیه راندن دیدگاه شخصی دارند، این مقاله بیان می‌کند با نادیده گرفتن و بی‌اهمیت جلوه دادن این تجربه‌ها؛ نمی‌توان افسردگی را درک کرد. طبق تجربیات این مطالعه؛ می‌توان رویکردهای زیستی را با اجازه دادن به پزشکان برای همدردی با افراد مبتلا به افسردگی تکمیل کرد. این مطالعه با فاصله گرفتن از پیچیدگی‌های آکادمیک مطالعات پدیدارشناسی و فلسفی-سنتی با عباراتی که برای همه قابل درک است صحبت می‌کند. بنابراین برای افرادی که از افسردگی رنج می برند و کسانی که در از آنها مراقبت می‌کنند، مفید است و می‌تواند دارای یک پتانسیل آموزشی برای آموزش متخصصان مراقبت‌های بهداشتی باشد و به طور گسترده توسط سازمان‌های دیگر جهت بهبود سواد سلامت روان منتشر شود. به این ترتیب دستور کار و اولویت‌های استراتژیک ارائه‌دهندگان مراقبت‌های بهداشتی و سرمایه‌گذاران تحقیقاتی تعیین شود.
در نهایت، این سفر مکتوب در تجربه زیسته افسردگی کمک می‌کند تا ماهیت عواطف و احساسات خود را درک کرده، به چیزی باور داشتن، امیدوار بودن را شناخته و مانند یک انسان زندگی کردن با بیاموزیم.

این مقاله در مجله WPJ در سپتامبر ۲۰۲۳ به چاپ رسیده است.

🧷 پایان

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
دستورالعمل روان درمانی_231024_105509.pdf
877 KB
وزیر بهداشت دیروز گفته بود تعرفه خدمات روان‌شناسی تحت پوشش بیمه‌ها قرار گرفت و در سامانه‌ها وارد شده است. وی افزوده بود خیلی‌ها به خاطر نداشتن  توان مالی برای این خدمات مراجعه نمی‌کردند که امیدواریم از این پس افزایش مراجعات اتفاق بیفتد.
دستورالعمل مورد استناد دکتر عین‌اللهی، که باعث تحت پوشش قرار گرفتن خدمات روان‌درمانی علاوه بر بیمارستان‌ها در کلینیک و مطب های خصوصی توسط روان‌شناسان بالینی می‌شود پیوست شده است.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
افراد صاحب صلاحیت برای ارائه‌ی مستقل روان‌درمانی‌

روان‌‌پزشک و فوق تخصص روان‌‌پزشکی
دستیار سال سه و چهار با نظارت هیات علمی
دکترای روانشناسی بالینی و سلامت
در مراکز آموزشی دانشگاهی دانشجویان Phd، با پایه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی و سلامت تحت نظارت هیات علمی

خدمات کارشناسان ارشد بالینی در بخش خصوصی مورد پشتیبانی سازمان‌های بیمه‌گر نیست.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
گروه‌بندی بیماران و مراحل اقدام درمانی

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
2024/09/23 06:35:59
Back to Top
HTML Embed Code: