◼️ تسلیت
دوست و همکار ارجمند جناب آقای دکتر شیرخدا
ما را شریک اندوه خود بدانید.
#تجربههای_روانپزشکانه
دوست و همکار ارجمند جناب آقای دکتر شیرخدا
ما را شریک اندوه خود بدانید.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 تجربههای بالینی
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
شنبههای پدرانه!
داستان ما در واقع داستان دو سرگذشت است. داستانی است که نشان میدهد نگاهها چقدر میتواند متفاوت باشد و چه سرنوشتهای متفاوت و عجیبی را رقم بزند و چه احساسات متضادی را در ما بربیانگیزد!
دو نفر را میشناسم که به دلیل بیماری شدید روانپزشکی مدت هفده سال است که در یکی از مراکز بهزیستی تحت مراقبت دائم هستند پدر یکی از آنها در این مدت حتی یکبار به فرزندش سر نزده است و هر بار که از او در این باره خواسته شده، به بهانههای گوناگون شانه خالی کرده، یکبار میگوید کار دارم، یک بار دیگر میگوید مریضم، بار دیگر وعده میدهد که بهزودی خواهد آمد، خلاصه هر دفعه با بهانهای از ملاقات فرزندش طفره رفته و اکنون هفده سال است که منتظرند این پدر بیاید و فرزندش ببیند!
در مقابل بیمار دیگری هست که پدرش هفده سال است هر هفته روزهای شنبه و بدون غیبت برای دیدن فرزندش میآید!
او هنوز با وجود کهولت سوار بر یک موتور زهوار درفته، با پاکتی از میوه و تنقلات همگام با گردش فصلها و روزگار در تابستان و زمستان برف و باران بطور منظم میآید و میرود شنیدهام که در این سالها و در این مسیر رفت و آمد بارها با مشکلات روبرو شده؛
موتورش خراب شده، تصادف کرده و …اما سرزدن به فرزند را ترک نکرده است جالب اینجاست که فرزند او به دلیل شرایط بگیر و نگیر بیماری گاهی حتی به پدر نگاه هم نمیکند در واقع اصولا با هیچکس ارتباط برقرار نمیکند و صحبت نمیکند ولی با این وجود پدر با حوصله در کنار فرزندش مینشیند با او احوالپرسی گرمی میکند، نوع بر خورد محبتآمیز این پدر روستایی و ساده همه حاضران را تحت تاثیر قرار می دهد ، البته بیمار هم هرگاه حالش بهتر است با نشستن دم در و منتظر آمدن پدر شدن، نشان میدهد که متوجه موضوع هست.
واقعا نمیخواهم در مورد این دو پدر قضاوت کنم ولی صادقانه بگویم به همان میزان که دوست ندارم اولی را ببینم به همان میزان دوست دارم دومی را هر هفته ببینم!
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
شنبههای پدرانه!
داستان ما در واقع داستان دو سرگذشت است. داستانی است که نشان میدهد نگاهها چقدر میتواند متفاوت باشد و چه سرنوشتهای متفاوت و عجیبی را رقم بزند و چه احساسات متضادی را در ما بربیانگیزد!
دو نفر را میشناسم که به دلیل بیماری شدید روانپزشکی مدت هفده سال است که در یکی از مراکز بهزیستی تحت مراقبت دائم هستند پدر یکی از آنها در این مدت حتی یکبار به فرزندش سر نزده است و هر بار که از او در این باره خواسته شده، به بهانههای گوناگون شانه خالی کرده، یکبار میگوید کار دارم، یک بار دیگر میگوید مریضم، بار دیگر وعده میدهد که بهزودی خواهد آمد، خلاصه هر دفعه با بهانهای از ملاقات فرزندش طفره رفته و اکنون هفده سال است که منتظرند این پدر بیاید و فرزندش ببیند!
در مقابل بیمار دیگری هست که پدرش هفده سال است هر هفته روزهای شنبه و بدون غیبت برای دیدن فرزندش میآید!
او هنوز با وجود کهولت سوار بر یک موتور زهوار درفته، با پاکتی از میوه و تنقلات همگام با گردش فصلها و روزگار در تابستان و زمستان برف و باران بطور منظم میآید و میرود شنیدهام که در این سالها و در این مسیر رفت و آمد بارها با مشکلات روبرو شده؛
موتورش خراب شده، تصادف کرده و …اما سرزدن به فرزند را ترک نکرده است جالب اینجاست که فرزند او به دلیل شرایط بگیر و نگیر بیماری گاهی حتی به پدر نگاه هم نمیکند در واقع اصولا با هیچکس ارتباط برقرار نمیکند و صحبت نمیکند ولی با این وجود پدر با حوصله در کنار فرزندش مینشیند با او احوالپرسی گرمی میکند، نوع بر خورد محبتآمیز این پدر روستایی و ساده همه حاضران را تحت تاثیر قرار می دهد ، البته بیمار هم هرگاه حالش بهتر است با نشستن دم در و منتظر آمدن پدر شدن، نشان میدهد که متوجه موضوع هست.
واقعا نمیخواهم در مورد این دو پدر قضاوت کنم ولی صادقانه بگویم به همان میزان که دوست ندارم اولی را ببینم به همان میزان دوست دارم دومی را هر هفته ببینم!
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 تازهها
#دکتر_صالحه_عباسیان. روانپزشک
مدت زمانِ
درمانِ نگهدارندهٔ کمکی ضد افسردگی در افسردگی دوقطبی I
پس زمینه
داروهای ضد افسردگی برای درمان افسردگی حاد در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی I استفاده می شود، اما اثر آنها به عنوان درمان نگهدارنده پس از بهبودی افسردگی به خوبی مورد مطالعه قرار نگرفته است.
روشها
نویسندگان یک کارآزمایی چند منطقهای، دوسوکور، تصادفی و کنترلشده با دارونما را در مورد نگهداشتن درمان با اسیتالوپرام یا بوپروپیون XL در مقایسه با قطع درمان ضد افسردگی در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی I که اخیراً از یک دوره افسردگی بهبود یافته بودند، انجام دادهاند. بیماران به طور تصادفی در نسبت ۱:۱ برای ادامه درمان با داروهای ضد افسردگی به مدت ۵۲ هفته پس از بهبودی یا تغییر به دارونما در هفتهٔ ۸ قرار گرفتند. پیامد اولیه، که در آنالیز زمان-تا-رویداد ارزیابی شد، هرگونه اپیزود خلقی بود، چنانکه با نمرات مقیاسهای اندازهگیری نشانههای هیپومانیا یا شیدایی، افسردگی، خودکشی، و شدت اپیزود خلقی، درمان اضافی یا بستری شدن در بیمارستان برای علائم خلقی؛ یا اقدام به خودکشی یا خودکشی کامل تعریف شده است. پیامدهای ثانویه کلیدی شامل زمان یک دورهٔ مانیا یا هیپومانیا یا افسردگی بود.
نتایج
از ۲۰۹ بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی I که در مرحلهٔ درمان با برچسب باز (Open labeled) شرکت کردند، ۱۵۰ بیمار که بهبود افسردگی داشتند، علاوه بر ۲۷ بیمار که مستقیماً ثبتنام کردند، در مرحله دوسوکور ثبت نام کردند. در مجموع ۹۰ بیمار برای ادامه درمان با داروهای ضد افسردگی تجویز شده به مدت ۵۲ هفته (گروه ۵۲ هفته) و ۸۷ بیمار برای تغییر به دارونما در ۸ هفته (گروه ۸ هفته) تعیین شدند. کارآزمایی قبل از اینکه به نمونه گیری کامل برسد، به دلیل به کارگیری نمونهٔ کند و محدودیتهای بودجه متوقف شد. در هفته ۵۲، ۲۸ نفر از بیماران در گروه ۵۲ هفته (۳۱٪) و ۴۰ نفر در گروه ۸ هفته (۴۶٪) یک رویداد پیامد اولیه داشتند. نسبت خطر برای زمان به هر اپیزود خلقی در گروه ۵۲ هفته ای نسبت به گروه ۸ هفتهای ۰/۶۸ بود (۹۵% فاصله اطمینان [CI]، ۰/۴۳ تا ۱/۱۰؛ P=۰/۱۲ با آزمون log-rank). در مجموع ۱۱ بیمار در گروه ۵۲ هفته ای (۱۲%) در مقایسه با ۵ بیمار در گروه ۸ هفته ای (۶%) مانیا یا هیپومانیا داشتند (نسبت خطر ۲/۲۸؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰/۸۶ تا ۶/۰۸) و 15 بیمار (۱۶%) در مقایسه با ۳۵ بیمار (۴۰%) عود افسردگی داشتند (نسبت خطر، ۰/۴۳؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI)، ۰/۲۵ تا ۰/۷۵). بروز عوارض جانبی در دو گروه مشابه بود.
نتیجهگیری
در یک کارآزمایی که شامل بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی I و یک دوره افسردگی اخیراً بهبود یافته بود، درمان کمکی با اسیتالوپرام یا بوپروپیون XL که به مدت ۵۲ هفته ادامه یافت، در مقایسه با درمان به مدت ۸ هفته، در پیشگیری از عود هر یک از دورههای خلقی، سود قابل توجهی نشان نداد. کارآزمایی به دلیل محدودیتهای بودجهای و به کار گیری نمونههای کند، زود متوقف شد.
این مطالعه با عنوان Duration of Adjunctive Antidepressant Maintenance in Bipolar I Depression در تاریخ August 3, 2023 توسط Lakshmi و همکاران در https://www.nejm.org/ به چاپ رسیده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_صالحه_عباسیان. روانپزشک
مدت زمانِ
درمانِ نگهدارندهٔ کمکی ضد افسردگی در افسردگی دوقطبی I
پس زمینه
داروهای ضد افسردگی برای درمان افسردگی حاد در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی I استفاده می شود، اما اثر آنها به عنوان درمان نگهدارنده پس از بهبودی افسردگی به خوبی مورد مطالعه قرار نگرفته است.
روشها
نویسندگان یک کارآزمایی چند منطقهای، دوسوکور، تصادفی و کنترلشده با دارونما را در مورد نگهداشتن درمان با اسیتالوپرام یا بوپروپیون XL در مقایسه با قطع درمان ضد افسردگی در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی I که اخیراً از یک دوره افسردگی بهبود یافته بودند، انجام دادهاند. بیماران به طور تصادفی در نسبت ۱:۱ برای ادامه درمان با داروهای ضد افسردگی به مدت ۵۲ هفته پس از بهبودی یا تغییر به دارونما در هفتهٔ ۸ قرار گرفتند. پیامد اولیه، که در آنالیز زمان-تا-رویداد ارزیابی شد، هرگونه اپیزود خلقی بود، چنانکه با نمرات مقیاسهای اندازهگیری نشانههای هیپومانیا یا شیدایی، افسردگی، خودکشی، و شدت اپیزود خلقی، درمان اضافی یا بستری شدن در بیمارستان برای علائم خلقی؛ یا اقدام به خودکشی یا خودکشی کامل تعریف شده است. پیامدهای ثانویه کلیدی شامل زمان یک دورهٔ مانیا یا هیپومانیا یا افسردگی بود.
نتایج
از ۲۰۹ بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی I که در مرحلهٔ درمان با برچسب باز (Open labeled) شرکت کردند، ۱۵۰ بیمار که بهبود افسردگی داشتند، علاوه بر ۲۷ بیمار که مستقیماً ثبتنام کردند، در مرحله دوسوکور ثبت نام کردند. در مجموع ۹۰ بیمار برای ادامه درمان با داروهای ضد افسردگی تجویز شده به مدت ۵۲ هفته (گروه ۵۲ هفته) و ۸۷ بیمار برای تغییر به دارونما در ۸ هفته (گروه ۸ هفته) تعیین شدند. کارآزمایی قبل از اینکه به نمونه گیری کامل برسد، به دلیل به کارگیری نمونهٔ کند و محدودیتهای بودجه متوقف شد. در هفته ۵۲، ۲۸ نفر از بیماران در گروه ۵۲ هفته (۳۱٪) و ۴۰ نفر در گروه ۸ هفته (۴۶٪) یک رویداد پیامد اولیه داشتند. نسبت خطر برای زمان به هر اپیزود خلقی در گروه ۵۲ هفته ای نسبت به گروه ۸ هفتهای ۰/۶۸ بود (۹۵% فاصله اطمینان [CI]، ۰/۴۳ تا ۱/۱۰؛ P=۰/۱۲ با آزمون log-rank). در مجموع ۱۱ بیمار در گروه ۵۲ هفته ای (۱۲%) در مقایسه با ۵ بیمار در گروه ۸ هفته ای (۶%) مانیا یا هیپومانیا داشتند (نسبت خطر ۲/۲۸؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰/۸۶ تا ۶/۰۸) و 15 بیمار (۱۶%) در مقایسه با ۳۵ بیمار (۴۰%) عود افسردگی داشتند (نسبت خطر، ۰/۴۳؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI)، ۰/۲۵ تا ۰/۷۵). بروز عوارض جانبی در دو گروه مشابه بود.
نتیجهگیری
در یک کارآزمایی که شامل بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی I و یک دوره افسردگی اخیراً بهبود یافته بود، درمان کمکی با اسیتالوپرام یا بوپروپیون XL که به مدت ۵۲ هفته ادامه یافت، در مقایسه با درمان به مدت ۸ هفته، در پیشگیری از عود هر یک از دورههای خلقی، سود قابل توجهی نشان نداد. کارآزمایی به دلیل محدودیتهای بودجهای و به کار گیری نمونههای کند، زود متوقف شد.
این مطالعه با عنوان Duration of Adjunctive Antidepressant Maintenance in Bipolar I Depression در تاریخ August 3, 2023 توسط Lakshmi و همکاران در https://www.nejm.org/ به چاپ رسیده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
www.nejm.org
The New England Journal of Medicine | Research & Review Articles on Disease & Clinical Practice
The New England Journal of Medicine (NEJM) is a weekly general medical journal that publishes new medical research and review articles, and editorial opinion on a wide variety of topics of importance to biomedical science and clinical practice.
Forwarded from چهارمين کنگره روانکاوی و رواندرمانی پویا
🗒 گزارش آیین گشایش (۳): پیام دکتر گهر همایونپور به کنگره
🧷 این پیام توسط دکتر مهدیه وارث وزیریان قرائت گردید.
سلام به همگی؛
بسیار متاسفم که نتوانستم در این کنگره ی بسیار با اهمیت حضور داشته باشم. کنگره ای که سپاسگزار یکایک برگزارکنندگانش هستم ، نه تنها به دلیل محتوای علمی درخشان آن بلکه به دلیل باور درونی و همیشگی برگزارکنندگان , به همزیستی و یکپارچگی که دعوت از گروه های مختلف روانکاوی در ایران و همکارانمان در خارج از کشور را شامل می شود.
افسوس که « زیستن و اندیشیدن در جهانی ناآرام» ، حقیقتا نفرین جغرافیای ما بوده و امروز بیش از همیشه و در این دوران خاص و تاریخ سرنوشت ساز جغرافیای ما و بی تردید تمامی جهان ، بیش از پیش به چشم می آید. پادزهر این نفرین برای من همیشه همان مفهوم « radical hope” یا امید بنیادی بوده است که به هیچ وجه نمی باید با «امید » اشتباه شود.
به قول جاناتان لیر و کتاب خارق العاده اش :« Radical hope; Ethics in the face of cultural devastation »:
امید بنیادی در رویارویی با ویرانی مطلق ، از دست دادن های باور ناپذیر و سقوط های فرهنگی، پدیدار می شود. در رویارویی با از دست دادن های تحمل ناپذیر، از همان گونه ای که اینروز ها بیش از پیش ، بی رحمانه با آن آشنا شده ایم، لیر نگرشی را مطرح می کند که «امید بنیادی» نام می نهد؛ این نگرش مستلزم عملکرد امیدوارانه است آنهم در غیاب هر گونه توجیه منطقی برای امیدواری و نبود سازه های مفهومی که امکان شکل گیری آینده ای بهتر را میسر می کنند.
بر این باورم که پرسش اساسی مطرح در رویارویی با جهان نا آرامی که در آن زندگی می کنیم ، از جنسethics یا اخلاقیات است که که جدا از مفهوم « اخلاق» است و باید به تمامی مبارزات اجتناب ناپذیری پرداخته شود که رویارویی با این مبحث ایجاب می کند.
سپاسگزار دعوت امروز شما هستم و سپاسگزار تمامی زحماتتان در راه برگزاری این همایش ؛ من نیز به سهمی کوچک خودم را در سرمایه گذاری لیبیدینال شما در این سرزمین و در این جهان شریک می دانم. این سرمایه گذاری مشترک ، به نوعی شاید نتیجه ی همان امید بنیادی باشد.
گهر همایونپور شش شهریور ۱۴۰۲
#چهارمین_کنگره_روانکاوی
🧷 این پیام توسط دکتر مهدیه وارث وزیریان قرائت گردید.
سلام به همگی؛
بسیار متاسفم که نتوانستم در این کنگره ی بسیار با اهمیت حضور داشته باشم. کنگره ای که سپاسگزار یکایک برگزارکنندگانش هستم ، نه تنها به دلیل محتوای علمی درخشان آن بلکه به دلیل باور درونی و همیشگی برگزارکنندگان , به همزیستی و یکپارچگی که دعوت از گروه های مختلف روانکاوی در ایران و همکارانمان در خارج از کشور را شامل می شود.
افسوس که « زیستن و اندیشیدن در جهانی ناآرام» ، حقیقتا نفرین جغرافیای ما بوده و امروز بیش از همیشه و در این دوران خاص و تاریخ سرنوشت ساز جغرافیای ما و بی تردید تمامی جهان ، بیش از پیش به چشم می آید. پادزهر این نفرین برای من همیشه همان مفهوم « radical hope” یا امید بنیادی بوده است که به هیچ وجه نمی باید با «امید » اشتباه شود.
به قول جاناتان لیر و کتاب خارق العاده اش :« Radical hope; Ethics in the face of cultural devastation »:
امید بنیادی در رویارویی با ویرانی مطلق ، از دست دادن های باور ناپذیر و سقوط های فرهنگی، پدیدار می شود. در رویارویی با از دست دادن های تحمل ناپذیر، از همان گونه ای که اینروز ها بیش از پیش ، بی رحمانه با آن آشنا شده ایم، لیر نگرشی را مطرح می کند که «امید بنیادی» نام می نهد؛ این نگرش مستلزم عملکرد امیدوارانه است آنهم در غیاب هر گونه توجیه منطقی برای امیدواری و نبود سازه های مفهومی که امکان شکل گیری آینده ای بهتر را میسر می کنند.
بر این باورم که پرسش اساسی مطرح در رویارویی با جهان نا آرامی که در آن زندگی می کنیم ، از جنسethics یا اخلاقیات است که که جدا از مفهوم « اخلاق» است و باید به تمامی مبارزات اجتناب ناپذیری پرداخته شود که رویارویی با این مبحث ایجاب می کند.
سپاسگزار دعوت امروز شما هستم و سپاسگزار تمامی زحماتتان در راه برگزاری این همایش ؛ من نیز به سهمی کوچک خودم را در سرمایه گذاری لیبیدینال شما در این سرزمین و در این جهان شریک می دانم. این سرمایه گذاری مشترک ، به نوعی شاید نتیجه ی همان امید بنیادی باشد.
گهر همایونپور شش شهریور ۱۴۰۲
#چهارمین_کنگره_روانکاوی
نشست تخصصی به مناسبت روز جهانی پیشگیری از خودکشی
WORLD SUICIDE PREVENTION DAY
🎗️با عمل امید بسازیم🎗️
🎗️CREATING HOPE THROUGH ACTION🎗️
برگزارکنندگان:
🔺مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی ایران
🔺جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران
🔺انجمن علمی روانپزشکان ایران
🔺انجمن روان شناسی ایران
🔺سازمان بهزیستی کشور
🗓️تاریخ: یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲
⏰ساعت: ۹ الی ۱۴
💠 لینک ثبت نام، درخواست گواهی و شرکت در نشست:
https://m0h.ir/eb9nch
#تجربههای_روانپزشکانه
WORLD SUICIDE PREVENTION DAY
🎗️با عمل امید بسازیم🎗️
🎗️CREATING HOPE THROUGH ACTION🎗️
برگزارکنندگان:
🔺مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی ایران
🔺جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران
🔺انجمن علمی روانپزشکان ایران
🔺انجمن روان شناسی ایران
🔺سازمان بهزیستی کشور
🗓️تاریخ: یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲
⏰ساعت: ۹ الی ۱۴
💠 لینک ثبت نام، درخواست گواهی و شرکت در نشست:
https://m0h.ir/eb9nch
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from چهارمين کنگره روانکاوی و رواندرمانی پویا
🗞 یادداشت
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
با یکدیگر مهربانتر باشیم...
ذهن آدمی در برخورد با دنیای پیرامون خویش فعالیتی دائمی دارد تا جهان و روابط حاکم بر آن را برای خود قابل درک و فهم کند. پرسش از چرایی چیزها و چگونگی اتفاق افتادن آنها ناارامی و بیقراری را بر وجود انسان تحمیل میکند که تا یافتن پاسخ او را رها نمیکند. این بیقراری در انسانهای مختلف شدت و درجات متفاوتی دارد که ان را در مفهوم ابهامپذیری بیان کردهاند. نیرویی که بعضی انسانها را در جهت رسیدن به قرار و آرامش و یافتن جواب به پیش میراند گاه آن جنان نیرومند است که فرد پاسخ هذیانی روانپریشانه را به ناآرامی بیپاسخی ترجیح میدهد.
دنیای ذهنی کودک و نوجوان پیش از رسیدن مغز به تکاملی درخور که به آن اجازهی درک پیچیدگیهای دنیا را بدهد به ناچار رویکردی سیاه و سفید، دوقطبی و این یا آن دارد. این شیوه تفکر مبتنی بر انشقاق (Splitting) به ذهن ساده و خام انسان جوان مجال تفسیر دنیا و رهایی از اضطراب برخاسته از ابهام را در موقعیتی پارانویید-اسکیزویبد میدهد. انسان اولیه نیز بر همین مبنا جهان خویش را تفسیر و آن را در قالب نبرد نیروهای خیر و شر میدید. آن که نتوانسته از مرحله جدایی- فردیت عبور کرده و هویتی مستقل برای خویش دست و پا کند به ناچار در دنیای مرزی شقهشدهاش باقی میماند. انسان بالغ و مدرن اما میداند که دنیای واقعی چنین نیست. او یاد میگیرد که جهان و رویدادهای آن را به شکلی خاکستری و در طیفی گسترده ببیند که رنگها به آرامی جای خود را به دیگری میدهند. در این جهان طیفی جایی برای احکام مطلقگرایانه و "یا با من یا برعلیه من" نیست. دو سر طیف صرفا موقعیتهایی خیالی هستند که در دنیای واقعی مابهازایی ندارند. هرچه هست در این "وسط" جاری است و این ما هستیم که با ظرافت خاص یک پزشک، یک روانپزشک یا روانکاو باید بدانیم و تشخیص دهیم که نقطهی مرزی میان سلامت و بیماری (یا درست و نادرست) را کجا و به چه ترتیب قرار دهیم. نگاه طیفی به هیچوجه به معنای نسبیگرایی افراطی نیست. بلکه به ما یاری میکند که با یکدیگر سلوکی کمی مهربانانهتر داشته باشیم و با نگاهی مطلقگرایانه خود را سفید و هر آن که را اندکی متفاوت از ما میاندیشد سیاه نپنداریم. دنیای امروز ما بیش از هرچیز به تساهل، تسامح و بردباری و شنیدن حرف یکدیگر نیاز دارد.
📎 شنیدن همان نقطه قوت ما رواندرمانگرانی است که برپایهی آن همدلی خود را به مراجعینمان تقدیم میکنیم و جای افسوس دارد که این همدلی را در درک دنیای همکاران خود از یاد ببریم.
گاه آن که را روبروی خویش قرار میدهیم همانی است که میتواند در کنار ما و شانه به شانه ما علیرغم تفاوتهایش با ما قدرتمان را در جهت غلبه بر جهل، نادانی، بیماری و نادرستی افزایش دهد.
#چهارمین_کنگره_روانکاوی
#یادداشت
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
با یکدیگر مهربانتر باشیم...
ذهن آدمی در برخورد با دنیای پیرامون خویش فعالیتی دائمی دارد تا جهان و روابط حاکم بر آن را برای خود قابل درک و فهم کند. پرسش از چرایی چیزها و چگونگی اتفاق افتادن آنها ناارامی و بیقراری را بر وجود انسان تحمیل میکند که تا یافتن پاسخ او را رها نمیکند. این بیقراری در انسانهای مختلف شدت و درجات متفاوتی دارد که ان را در مفهوم ابهامپذیری بیان کردهاند. نیرویی که بعضی انسانها را در جهت رسیدن به قرار و آرامش و یافتن جواب به پیش میراند گاه آن جنان نیرومند است که فرد پاسخ هذیانی روانپریشانه را به ناآرامی بیپاسخی ترجیح میدهد.
دنیای ذهنی کودک و نوجوان پیش از رسیدن مغز به تکاملی درخور که به آن اجازهی درک پیچیدگیهای دنیا را بدهد به ناچار رویکردی سیاه و سفید، دوقطبی و این یا آن دارد. این شیوه تفکر مبتنی بر انشقاق (Splitting) به ذهن ساده و خام انسان جوان مجال تفسیر دنیا و رهایی از اضطراب برخاسته از ابهام را در موقعیتی پارانویید-اسکیزویبد میدهد. انسان اولیه نیز بر همین مبنا جهان خویش را تفسیر و آن را در قالب نبرد نیروهای خیر و شر میدید. آن که نتوانسته از مرحله جدایی- فردیت عبور کرده و هویتی مستقل برای خویش دست و پا کند به ناچار در دنیای مرزی شقهشدهاش باقی میماند. انسان بالغ و مدرن اما میداند که دنیای واقعی چنین نیست. او یاد میگیرد که جهان و رویدادهای آن را به شکلی خاکستری و در طیفی گسترده ببیند که رنگها به آرامی جای خود را به دیگری میدهند. در این جهان طیفی جایی برای احکام مطلقگرایانه و "یا با من یا برعلیه من" نیست. دو سر طیف صرفا موقعیتهایی خیالی هستند که در دنیای واقعی مابهازایی ندارند. هرچه هست در این "وسط" جاری است و این ما هستیم که با ظرافت خاص یک پزشک، یک روانپزشک یا روانکاو باید بدانیم و تشخیص دهیم که نقطهی مرزی میان سلامت و بیماری (یا درست و نادرست) را کجا و به چه ترتیب قرار دهیم. نگاه طیفی به هیچوجه به معنای نسبیگرایی افراطی نیست. بلکه به ما یاری میکند که با یکدیگر سلوکی کمی مهربانانهتر داشته باشیم و با نگاهی مطلقگرایانه خود را سفید و هر آن که را اندکی متفاوت از ما میاندیشد سیاه نپنداریم. دنیای امروز ما بیش از هرچیز به تساهل، تسامح و بردباری و شنیدن حرف یکدیگر نیاز دارد.
📎 شنیدن همان نقطه قوت ما رواندرمانگرانی است که برپایهی آن همدلی خود را به مراجعینمان تقدیم میکنیم و جای افسوس دارد که این همدلی را در درک دنیای همکاران خود از یاد ببریم.
گاه آن که را روبروی خویش قرار میدهیم همانی است که میتواند در کنار ما و شانه به شانه ما علیرغم تفاوتهایش با ما قدرتمان را در جهت غلبه بر جهل، نادانی، بیماری و نادرستی افزایش دهد.
#چهارمین_کنگره_روانکاوی
#یادداشت
#تجربههای_روانپزشکانه
◼️ خبر
دکتر علی فتحی آشتیانی از طرف رئیس جمهور به عنوان رئیس جدید سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور نصب شد.
#تجربههای_روانپزشکانه
دکتر علی فتحی آشتیانی از طرف رئیس جمهور به عنوان رئیس جدید سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور نصب شد.
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from چهارمين کنگره روانکاوی و رواندرمانی پویا
🗞 تازهها
#دکتر_آویشن_مهدوی. دستیار روانپزشکی
اگر جای من بودید دکتر، چه میکردید؟
سؤالی که بیماران مواقعی که دچار تعارض تصمیمگیری میشوند و مطمئن نیستند چه درمانی را انتخاب کنند، از پزشکان میپرسند. با پرسیدن این سوال، بیماران از پزشکان انتظار دارند که فراتر از توصیههای حرفهای عمل کنند و ترجیحات شخصی خود را با تصور کردن خود در موقعیت بیمار آشکار کنند. بسیاری از بیماران باور دارند زمانی که پزشکان برای خود تصمیم میگیرند، بهترین گزینه را انتخاب میکنند، زیرا آنها از برخی ملاحظات فارغ هستند (مثلاً محدودیتهای مالی و منافع شخصی) و در واقع، گاهی نیز درمانی که پزشکان برای خود انتخاب میکنند، با درمانی که به بیماران توصیه میکنند، متفاوت است. برای مثال، پزشکان نسبت به جمعیت عمومی کمتر جراحی میکنند، و اگرچه شرکت در آزمایشهای بالینی را به بیماران خود توصیه میکنند، اما خود تمایل کمتری به انجام این عمل دارند. در روانپزشکی نیز دیده شده برخی از متخصصان درمانهایی را که معمولاً برای بیماران تجویز میشود برای خود رد میکنند. بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات روانپزشکی در مورد درمانهای دارویی شک دارند و شواهد در مورد میزان مزیت واقعی دارو اغلب ابهامآمیز است (به عنوان مثال داروهای ضد افسردگی). در چنین مواردی، بیمار ممکن است به آنچه روانپزشکش برای خود انتخاب می کنند علاقهمند باشد. با این حال، علیرغم اینکه «اگر شما جای من بودید، چه میکردید دکتر؟» سوال شایعی است اطلاعات کمی در مورد واکنش و پاسخ روانپزشکان به این سؤال وجود دارد.
برای بررسی پاسخ این پرسش مطالعهای بین ۵۱۵ نفر از شرکت کنندگان کنگره سالانه انجمن روانپزشکی آلمان انجام شد. میانگین سنی شرکتکنندگان 46 سال، تجربه حرفه ای آنها به طور میانگین ۱۵ سال، حدود ۶۷ درصد از آنها در بیمارستان، ۳۱ درصد در مطب خصوصی کار می کردند و ۲/۳ درصد از شرکت کنندگان در هیچکدام کار نمیکردند. در این مطالعه دو سناریو ( بیمار مبتلا به افسردگی و دیگری بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا) با دو گزینه درمانی متفاوت (سناریوی افسردگی: انتظار مراقبwatchful waiting در مقابل داروی ضد افسردگی؛ سناریوی اسکیزوفرنی: آنتی سایکوتیک خوراکی درمقابل آنتی سایکوتیک طولانیاثر) طراحی شد. مطالعه شامل سه شرایط آزمایشی بود، یک: به عنوان روانپزشک بیماری را درمان میکردند(نقش توصیه کننده). در حالت دوم برای خودشان به عنوان بیمار درمانی را انتخاب میکردند(نقش خود) و در حالت سوم باید به عنوان روانپزشک به سوال «اگر جای من بودی، چه می کردی دکتر» پاسخ میدادند(نقش چه کاری انجام میدادید). سناریوها به صورت پرسشنامه تصادفی مرتب شده متوالی در اختیار شرکت کنندگان قرار گرفت. هر روانپزشک پرسشنامهای حاوی یکی از دو سناریو (افسردگی یا اسکیزوفرنی) و یکی از سه وضعیت آزمایشی (نقش توصیهکننده، نقش چه کاری انجام می دهید یا نقش خود) را دریافت کردند و پس از خواندن متن، بین دو گزینه درمانی یکی را انتخاب کردند.
بررسی ها دو یافته اصلی را نشان داد. اول، روانپزشکان در نقش خود عمدتا درمان متفاوتی را نسبت به نقش توصیه کننده انتخاب میکردند. روانپزشکان گزینه های کمتر موثر، کم تهاجمی و پرخطرتر را برای خود ترجیح می دهند (یعنی انتظار هوشیارانه و داروهای ضد روان پریشی خوراکی) در حالی که آنها گزینه های مؤثرتر و تهاجمی تر را برای بیمار توصیه کردهاتد (مانند داروهای ضد افسردگی و تزریق دپو). دوم، روانپزشکان در نقش: «اگر شما جای من بودید، چه میکردید دکتر ؟» به صورت همان توصیه کننده حرفهای باقی ماندند و معمولاً گزینه درمانی را که روانپزشکان در نقش خود انتخاب کرده بودند را توصیه نمیکردند.
چرا روانپزشکان روش های درمانی متفاوتی را برای خود نسبت به بیمارانشان انتخاب می کنند؟
اول از همه، روانپزشکان ممکن است خود را نسبت به بسیاری از بیماران تحصیلکردهتر ببینند و تصور کنند بیمارانشان به اندازه کافی قابل اعتماد نیستند تا در صورت شکست یک درمان کمتر موثر/کم تهاجمی، مجددا برای درمان شدیدتر مراجعه کنند. دوم، روانپزشکان ممکن است در توصیه گزینه پرخطرتر (مثلاً « watchful waiting ») به بیمار تردید کنند، زیرا احتمالا باید در قبال پیامدهای منفی این گزینه درمانی (مثلاً اقدام به خودکشی) پاسخگو باشند. در واقع، شواهد نشان میدهد که پاسخگویی به دیگران، توصیهکنندگان را ترغیب میکند متفاوت از تصمیمگیری شخصی عمل کنند. سوم، به نظر میرسد تصمیم گیرندگان شخصی ابعاد گزینهها را متفاوت از توصیهکنندگان ارزیابی میکنند. در این مطالعه پزشکان در نقش توصیهکننده نسبت به نقش خود اغلب گزینههای درمانی مؤثرتر اما ناخوشایندتر (داروهای ضد افسردگی و دپو) را برای بیماران ترجیح دادهاند.
🧷 ادامه در صفحه بعد...
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_آویشن_مهدوی. دستیار روانپزشکی
اگر جای من بودید دکتر، چه میکردید؟
سؤالی که بیماران مواقعی که دچار تعارض تصمیمگیری میشوند و مطمئن نیستند چه درمانی را انتخاب کنند، از پزشکان میپرسند. با پرسیدن این سوال، بیماران از پزشکان انتظار دارند که فراتر از توصیههای حرفهای عمل کنند و ترجیحات شخصی خود را با تصور کردن خود در موقعیت بیمار آشکار کنند. بسیاری از بیماران باور دارند زمانی که پزشکان برای خود تصمیم میگیرند، بهترین گزینه را انتخاب میکنند، زیرا آنها از برخی ملاحظات فارغ هستند (مثلاً محدودیتهای مالی و منافع شخصی) و در واقع، گاهی نیز درمانی که پزشکان برای خود انتخاب میکنند، با درمانی که به بیماران توصیه میکنند، متفاوت است. برای مثال، پزشکان نسبت به جمعیت عمومی کمتر جراحی میکنند، و اگرچه شرکت در آزمایشهای بالینی را به بیماران خود توصیه میکنند، اما خود تمایل کمتری به انجام این عمل دارند. در روانپزشکی نیز دیده شده برخی از متخصصان درمانهایی را که معمولاً برای بیماران تجویز میشود برای خود رد میکنند. بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات روانپزشکی در مورد درمانهای دارویی شک دارند و شواهد در مورد میزان مزیت واقعی دارو اغلب ابهامآمیز است (به عنوان مثال داروهای ضد افسردگی). در چنین مواردی، بیمار ممکن است به آنچه روانپزشکش برای خود انتخاب می کنند علاقهمند باشد. با این حال، علیرغم اینکه «اگر شما جای من بودید، چه میکردید دکتر؟» سوال شایعی است اطلاعات کمی در مورد واکنش و پاسخ روانپزشکان به این سؤال وجود دارد.
برای بررسی پاسخ این پرسش مطالعهای بین ۵۱۵ نفر از شرکت کنندگان کنگره سالانه انجمن روانپزشکی آلمان انجام شد. میانگین سنی شرکتکنندگان 46 سال، تجربه حرفه ای آنها به طور میانگین ۱۵ سال، حدود ۶۷ درصد از آنها در بیمارستان، ۳۱ درصد در مطب خصوصی کار می کردند و ۲/۳ درصد از شرکت کنندگان در هیچکدام کار نمیکردند. در این مطالعه دو سناریو ( بیمار مبتلا به افسردگی و دیگری بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا) با دو گزینه درمانی متفاوت (سناریوی افسردگی: انتظار مراقبwatchful waiting در مقابل داروی ضد افسردگی؛ سناریوی اسکیزوفرنی: آنتی سایکوتیک خوراکی درمقابل آنتی سایکوتیک طولانیاثر) طراحی شد. مطالعه شامل سه شرایط آزمایشی بود، یک: به عنوان روانپزشک بیماری را درمان میکردند(نقش توصیه کننده). در حالت دوم برای خودشان به عنوان بیمار درمانی را انتخاب میکردند(نقش خود) و در حالت سوم باید به عنوان روانپزشک به سوال «اگر جای من بودی، چه می کردی دکتر» پاسخ میدادند(نقش چه کاری انجام میدادید). سناریوها به صورت پرسشنامه تصادفی مرتب شده متوالی در اختیار شرکت کنندگان قرار گرفت. هر روانپزشک پرسشنامهای حاوی یکی از دو سناریو (افسردگی یا اسکیزوفرنی) و یکی از سه وضعیت آزمایشی (نقش توصیهکننده، نقش چه کاری انجام می دهید یا نقش خود) را دریافت کردند و پس از خواندن متن، بین دو گزینه درمانی یکی را انتخاب کردند.
بررسی ها دو یافته اصلی را نشان داد. اول، روانپزشکان در نقش خود عمدتا درمان متفاوتی را نسبت به نقش توصیه کننده انتخاب میکردند. روانپزشکان گزینه های کمتر موثر، کم تهاجمی و پرخطرتر را برای خود ترجیح می دهند (یعنی انتظار هوشیارانه و داروهای ضد روان پریشی خوراکی) در حالی که آنها گزینه های مؤثرتر و تهاجمی تر را برای بیمار توصیه کردهاتد (مانند داروهای ضد افسردگی و تزریق دپو). دوم، روانپزشکان در نقش: «اگر شما جای من بودید، چه میکردید دکتر ؟» به صورت همان توصیه کننده حرفهای باقی ماندند و معمولاً گزینه درمانی را که روانپزشکان در نقش خود انتخاب کرده بودند را توصیه نمیکردند.
چرا روانپزشکان روش های درمانی متفاوتی را برای خود نسبت به بیمارانشان انتخاب می کنند؟
اول از همه، روانپزشکان ممکن است خود را نسبت به بسیاری از بیماران تحصیلکردهتر ببینند و تصور کنند بیمارانشان به اندازه کافی قابل اعتماد نیستند تا در صورت شکست یک درمان کمتر موثر/کم تهاجمی، مجددا برای درمان شدیدتر مراجعه کنند. دوم، روانپزشکان ممکن است در توصیه گزینه پرخطرتر (مثلاً « watchful waiting ») به بیمار تردید کنند، زیرا احتمالا باید در قبال پیامدهای منفی این گزینه درمانی (مثلاً اقدام به خودکشی) پاسخگو باشند. در واقع، شواهد نشان میدهد که پاسخگویی به دیگران، توصیهکنندگان را ترغیب میکند متفاوت از تصمیمگیری شخصی عمل کنند. سوم، به نظر میرسد تصمیم گیرندگان شخصی ابعاد گزینهها را متفاوت از توصیهکنندگان ارزیابی میکنند. در این مطالعه پزشکان در نقش توصیهکننده نسبت به نقش خود اغلب گزینههای درمانی مؤثرتر اما ناخوشایندتر (داروهای ضد افسردگی و دپو) را برای بیماران ترجیح دادهاند.
🧷 ادامه در صفحه بعد...
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 ادامهی تازهها
توصیه کنندگان توضیح داده اند که حین انتخاب دارو برای بیمار عمدتاً بر نتایج و مزایای دارو تمرکز میکنند، در حالی که پزشکان در نقش خود، اظهار کردهاند، هزینه و عوارض جانبی را نیز در نظر میگیرند. چهارم، تصمیم گیری روانپزشکان ممکن است تحت تأثیر سوگیری حذف (omission bias) نیز قرار گرفته باشد. روانپزشکان در نقش خود ممکن است به علت ناخوشایند بودن گزینه درمانی تهاجمی تر (مثلاً درد سوزن آمپول دپو) خطر حذف یک درمان مؤثر برای پیشگیری از عود را در نظر نگیرند. تحقیقات قبلی نشان داده است که احتمالا omission bias در تصمیم گیرندگان شخصی بیشتر از توصیه دهندگان است.
چرا این سؤال که «اگر شما جای من بودید، چه میکردید، دکتر؟» به پزشکان انگیزه نمیدهد تا ترجیحات شخصی خود را آشکار کنند؟
نتایج این مطالعه نشان می دهد این سوال روانپزشکان را تشویق نکرد تا نقش توصیه حرفه ای خود را ترک کنند و دیدگاه شخصی تری داشته باشند. دلایل متعددی وجود دارد که چرا پزشکان حتی زمانی که از آنها خواسته می شود، ترجیحات خود را با بیماران به اشتراک نمی گذارند. یک علت میتواند این باشد این سوال شبه "خصوصی" در چارچوب مشاوره حرفه ای بیمار-پزشک، با نقش ها و مسئولیت های قانونی روشن پرسیده می شود. اگر روانپزشک ترجیح شخصی خود را آشکار کند و بیمار از این توصیه پیروی کند (مثلاً در صورت افسردگی، دارو مصرف نکند)، روانپزشکان - همانطور که در بالا بحث شد - احتمالاً با چالش قانونی روبرو میشود. علاوه بر این، ممکن است سؤال «اگر شما جای من بودید چه کار میکردید؟» مبهم باشد. آیا بیماران از پزشکان انتظار دارند که خود را در موقعیت بیمار قرار دهند، یعنی «اگر وضعیت پزشکی من همراه با سابقه شخصی و ارزشهای من را داشتید، چه میکردید؟» یا از پزشکان انتظار دارند پاسخ دهند اگر خودشان بودند چه میکردند (یعنی بیماری با سابقه شخصی و ارزش های خود با تخصص حرفه ای)؟
به نظر میرسد، این سؤال بر دیدن چیزها همان گونه که بیمار آنها را تجربه می کند و هم پزشک باقی ماندن، اشاره دارد.هم خود بودن و هم بیمار بودن در یک زمان منحصر به فرد است: «چگونه یک نفر می تواند با بیولوژی، تجربیات، تاریخچه، طرز فکر و موقعیت منحصر به فرد شخصی، بدنی، اجتماعی و تاریخی غیره خود، جای شخص دیگری باشد. پاسخ به این سؤال که «اگر شما جای من بودید، دکتر، چه میکردید؟» ممکن است غیرممکن باشد.
روانپزشکان چگونه می توانند به این سوال پاسخ دهند که "اگر شما جای من بودید، دکتر؟"
آیا آنها باید از پاسخ دادن به سؤال خودداری کنند؟ یا باید یک توصیه عادی بدهند؟ با توجه به نتایج و با توجه به این مساله که پزشکان همیشه برای خود تصمیمات بهتری نمیگیرند، جای سوال است که آیا انگیزه دادن به پزشکان برای لغزش در نقش بیمار واقعاً منجر به توصیه بهتری میشود یا خیر؟ روانپزشکان باید تلاش کنند تا دریابند چرا بیمار چنین سوالی را می پرسد، نگرانیهای او چیست و سپس در مورد آنها بحث کنید. پزشک ممکن است توصیه ای را از دیدگاه حرفه ای (نه شخصی) خود ارائه دهد، ضمن اینکه تاجای ممکن موقعیت و ارزش های شخصی بیمار را نیز در نظر بگیرد. با این حال، روانپزشکان باید تأکید کنند که توصیه های آنها نمی تواند جایگزین مشارکت فعال بیمار در تصمیم گیری شود، زیرا آنها خود را بهتر میشناسند. بنابراین، دیدگاه حرفه ای پزشک و دیدگاه شخصی بیمار در کنار هم میتواند باعث انتخاب بهترین گزینه درمانی شود.
این مقاله با عنوان What would you do if you were me, doctor?’: randomised trial of psychiatrists' personal v. professional perspectives on treatment recommendations ژانویه ۲۰۱۸ در Cambridge University Press چاپ شده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
توصیه کنندگان توضیح داده اند که حین انتخاب دارو برای بیمار عمدتاً بر نتایج و مزایای دارو تمرکز میکنند، در حالی که پزشکان در نقش خود، اظهار کردهاند، هزینه و عوارض جانبی را نیز در نظر میگیرند. چهارم، تصمیم گیری روانپزشکان ممکن است تحت تأثیر سوگیری حذف (omission bias) نیز قرار گرفته باشد. روانپزشکان در نقش خود ممکن است به علت ناخوشایند بودن گزینه درمانی تهاجمی تر (مثلاً درد سوزن آمپول دپو) خطر حذف یک درمان مؤثر برای پیشگیری از عود را در نظر نگیرند. تحقیقات قبلی نشان داده است که احتمالا omission bias در تصمیم گیرندگان شخصی بیشتر از توصیه دهندگان است.
چرا این سؤال که «اگر شما جای من بودید، چه میکردید، دکتر؟» به پزشکان انگیزه نمیدهد تا ترجیحات شخصی خود را آشکار کنند؟
نتایج این مطالعه نشان می دهد این سوال روانپزشکان را تشویق نکرد تا نقش توصیه حرفه ای خود را ترک کنند و دیدگاه شخصی تری داشته باشند. دلایل متعددی وجود دارد که چرا پزشکان حتی زمانی که از آنها خواسته می شود، ترجیحات خود را با بیماران به اشتراک نمی گذارند. یک علت میتواند این باشد این سوال شبه "خصوصی" در چارچوب مشاوره حرفه ای بیمار-پزشک، با نقش ها و مسئولیت های قانونی روشن پرسیده می شود. اگر روانپزشک ترجیح شخصی خود را آشکار کند و بیمار از این توصیه پیروی کند (مثلاً در صورت افسردگی، دارو مصرف نکند)، روانپزشکان - همانطور که در بالا بحث شد - احتمالاً با چالش قانونی روبرو میشود. علاوه بر این، ممکن است سؤال «اگر شما جای من بودید چه کار میکردید؟» مبهم باشد. آیا بیماران از پزشکان انتظار دارند که خود را در موقعیت بیمار قرار دهند، یعنی «اگر وضعیت پزشکی من همراه با سابقه شخصی و ارزشهای من را داشتید، چه میکردید؟» یا از پزشکان انتظار دارند پاسخ دهند اگر خودشان بودند چه میکردند (یعنی بیماری با سابقه شخصی و ارزش های خود با تخصص حرفه ای)؟
به نظر میرسد، این سؤال بر دیدن چیزها همان گونه که بیمار آنها را تجربه می کند و هم پزشک باقی ماندن، اشاره دارد.هم خود بودن و هم بیمار بودن در یک زمان منحصر به فرد است: «چگونه یک نفر می تواند با بیولوژی، تجربیات، تاریخچه، طرز فکر و موقعیت منحصر به فرد شخصی، بدنی، اجتماعی و تاریخی غیره خود، جای شخص دیگری باشد. پاسخ به این سؤال که «اگر شما جای من بودید، دکتر، چه میکردید؟» ممکن است غیرممکن باشد.
روانپزشکان چگونه می توانند به این سوال پاسخ دهند که "اگر شما جای من بودید، دکتر؟"
آیا آنها باید از پاسخ دادن به سؤال خودداری کنند؟ یا باید یک توصیه عادی بدهند؟ با توجه به نتایج و با توجه به این مساله که پزشکان همیشه برای خود تصمیمات بهتری نمیگیرند، جای سوال است که آیا انگیزه دادن به پزشکان برای لغزش در نقش بیمار واقعاً منجر به توصیه بهتری میشود یا خیر؟ روانپزشکان باید تلاش کنند تا دریابند چرا بیمار چنین سوالی را می پرسد، نگرانیهای او چیست و سپس در مورد آنها بحث کنید. پزشک ممکن است توصیه ای را از دیدگاه حرفه ای (نه شخصی) خود ارائه دهد، ضمن اینکه تاجای ممکن موقعیت و ارزش های شخصی بیمار را نیز در نظر بگیرد. با این حال، روانپزشکان باید تأکید کنند که توصیه های آنها نمی تواند جایگزین مشارکت فعال بیمار در تصمیم گیری شود، زیرا آنها خود را بهتر میشناسند. بنابراین، دیدگاه حرفه ای پزشک و دیدگاه شخصی بیمار در کنار هم میتواند باعث انتخاب بهترین گزینه درمانی شود.
این مقاله با عنوان What would you do if you were me, doctor?’: randomised trial of psychiatrists' personal v. professional perspectives on treatment recommendations ژانویه ۲۰۱۸ در Cambridge University Press چاپ شده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from چهارمين کنگره روانکاوی و رواندرمانی پویا
🗒 یادداشت پس از کنگره
#دکتر_محمد_صنعتی
سلام به همهی همکاران ارجمندم
از همهی تیم برگزار کنندهی کنگرهی چهارم که با موفقیتی کم نظیر حتی در مقایسه با کنگرههای مشابه در جهان- با تمام امکاناتی که دارند و با همهی محدودیتهای گوناگونی که برای برگزاری کنگرهی روانکاوی طی ده سال گذشته در این جامعه وجود داشته- کاری بزرگ و ارزشمند را سامان دادند سپاسگزارم.
من شخصا به عنوان کسی که نخستین گام را برای این کنگره از سال ۱۳۹۲ برداشته و با همهی مشکلات آن آشنا هستم، میدانم که فقط با عشق و اشتیاق و از خودگذشتگی و کار شبانهروزی است که چنین کاری ممکن میشود. از این روی از برگزار کنندگان کنگرهی چهارم بهویژه از رئیس کنگره سرکار خانم دکتر معین و دبیر علمی جناب آقای دکتر جلالی ندوشن و دبیران اجرایی خانم دکتر معصومی و آقای دکتر احمدیپور و تیم اجرایی که بیدریغ تلاش کردهاند سپاسگزارم که این کنگره و اندیَشه و نگاه روانکاوانه را زنده و پویا نگهداشتهاند.
🪑 شاید برخی از همکاران که با کار اجرایی در این جامعه کمتر آشنایی دارند و از فشارهایی که از همه طرف وارد میشود بیخبرند و یا در خارج از ایران زندگی میکنند ایدهآل های متفاوتی داشته باَشند در نتیجه درست یا نادرست انتقادهایی داشته باشند که البته محترم، قابل درک و ارزنده است.
📎 هدف من گسترش نگاه و اندیشهی روانکاوانه در این کشور بود. شاید همین باعث شد خود من که سالها مورد حملات در فضای فیزیکی کنگره و در فضای مجازی بودهام - که همه در داخل و خارج ایران با آن اَشنایی دارید- باهمهی توانم کوشیدم همهی آن تهمتها و القاب ناشایست را تاب آورم و Contain کنم، تا امروز شما و همهی آنها که در بخش خصوصی فعالیت دارند در راهی تقریبن هموار شده گام بردارید که این دستاورد کمی برای همهی ما که با هم تلاش کردیم نبوده و این مرا شادمان میکند.
بهرحال ما در جامعهای پرورش نیافتهایم که گفتگوی خردورزانه نهادینه باشد. فرهنگ رشکآمیز به ما فرصت نداده که با همدلی یکدیگر را بشنویم و واقعبینانه ببینیم.
🔦 ما تازه شروع به تمرین کردهایم و در پی ثبات و امنیت هستیم. ولی شاید هنوز از جبههی جنگ فاصله نگرفتهایم که بتوانیم با کمک هم، محیطی امن و باثبات برای همگان بسازیم. ما سالهاست در حالت جنگ بسر میبریم ولی روانکاوی در جبهه جنگ میسر نیست.
همه در بوجود آوردن زیستگاه خود نقش داریم، خواه فعالان، یا اکثریت خاموش. پس هدف را فدای وسیله نباید کرد.
به اندازه کافی در این مورد گفتهاید و شنیدهاید. اگر هوشمند باشیم که مطمئنم هستیم تکرارش به مانند تکرارهای همان گروه مدعی که از ۱۳۹۳ تاکنون هدفش ویرانگری بوده و دستاوردی هم نداشته است عایدی دیگری ندارد.
📎 لحن پارهای واکنشها که ما مشاهدهگران میبینیم لحن گفتگو نیست. آرزو دارم انرژی خود را صرف ساختن و نوآوری و نواندیشی کنیم. امیدوارم با کمک هم بتوانیم گامی برای پیشبرد اندیشهی روانکاوانه در این جامعه بر داریم و کم و کاستیها را نیز به یاری هم و صبورانه از میان برداریم.
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
#چهارمین_کنگره_روانکاوی
#دکتر_محمد_صنعتی
سلام به همهی همکاران ارجمندم
از همهی تیم برگزار کنندهی کنگرهی چهارم که با موفقیتی کم نظیر حتی در مقایسه با کنگرههای مشابه در جهان- با تمام امکاناتی که دارند و با همهی محدودیتهای گوناگونی که برای برگزاری کنگرهی روانکاوی طی ده سال گذشته در این جامعه وجود داشته- کاری بزرگ و ارزشمند را سامان دادند سپاسگزارم.
من شخصا به عنوان کسی که نخستین گام را برای این کنگره از سال ۱۳۹۲ برداشته و با همهی مشکلات آن آشنا هستم، میدانم که فقط با عشق و اشتیاق و از خودگذشتگی و کار شبانهروزی است که چنین کاری ممکن میشود. از این روی از برگزار کنندگان کنگرهی چهارم بهویژه از رئیس کنگره سرکار خانم دکتر معین و دبیر علمی جناب آقای دکتر جلالی ندوشن و دبیران اجرایی خانم دکتر معصومی و آقای دکتر احمدیپور و تیم اجرایی که بیدریغ تلاش کردهاند سپاسگزارم که این کنگره و اندیَشه و نگاه روانکاوانه را زنده و پویا نگهداشتهاند.
🪑 شاید برخی از همکاران که با کار اجرایی در این جامعه کمتر آشنایی دارند و از فشارهایی که از همه طرف وارد میشود بیخبرند و یا در خارج از ایران زندگی میکنند ایدهآل های متفاوتی داشته باَشند در نتیجه درست یا نادرست انتقادهایی داشته باشند که البته محترم، قابل درک و ارزنده است.
📎 هدف من گسترش نگاه و اندیشهی روانکاوانه در این کشور بود. شاید همین باعث شد خود من که سالها مورد حملات در فضای فیزیکی کنگره و در فضای مجازی بودهام - که همه در داخل و خارج ایران با آن اَشنایی دارید- باهمهی توانم کوشیدم همهی آن تهمتها و القاب ناشایست را تاب آورم و Contain کنم، تا امروز شما و همهی آنها که در بخش خصوصی فعالیت دارند در راهی تقریبن هموار شده گام بردارید که این دستاورد کمی برای همهی ما که با هم تلاش کردیم نبوده و این مرا شادمان میکند.
بهرحال ما در جامعهای پرورش نیافتهایم که گفتگوی خردورزانه نهادینه باشد. فرهنگ رشکآمیز به ما فرصت نداده که با همدلی یکدیگر را بشنویم و واقعبینانه ببینیم.
🔦 ما تازه شروع به تمرین کردهایم و در پی ثبات و امنیت هستیم. ولی شاید هنوز از جبههی جنگ فاصله نگرفتهایم که بتوانیم با کمک هم، محیطی امن و باثبات برای همگان بسازیم. ما سالهاست در حالت جنگ بسر میبریم ولی روانکاوی در جبهه جنگ میسر نیست.
همه در بوجود آوردن زیستگاه خود نقش داریم، خواه فعالان، یا اکثریت خاموش. پس هدف را فدای وسیله نباید کرد.
به اندازه کافی در این مورد گفتهاید و شنیدهاید. اگر هوشمند باشیم که مطمئنم هستیم تکرارش به مانند تکرارهای همان گروه مدعی که از ۱۳۹۳ تاکنون هدفش ویرانگری بوده و دستاوردی هم نداشته است عایدی دیگری ندارد.
📎 لحن پارهای واکنشها که ما مشاهدهگران میبینیم لحن گفتگو نیست. آرزو دارم انرژی خود را صرف ساختن و نوآوری و نواندیشی کنیم. امیدوارم با کمک هم بتوانیم گامی برای پیشبرد اندیشهی روانکاوانه در این جامعه بر داریم و کم و کاستیها را نیز به یاری هم و صبورانه از میان برداریم.
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
#چهارمین_کنگره_روانکاوی
Forwarded from انجمن علمی رواندرمانی ایران
📣 اطلاعیهی شمارهی ده کمیتهی #انتخابات_۱۴۰۲ انجمن علمی رواندرمانی ایران
اعضای محترم انجمن علمی رواندرمانی ایران
با سلام و احترام
به اطلاع همکاران میرساند که افراد زیر برای انتخابات هیئت مدیره و بازرس نامزد شدهاند و اسامی ایشان پس از تأیید صلاحیت علمی در کمیتهی انتخابات، برای کمیسیون انجمنهای علمی وزارت بهداشت ارسال شدهاست. همچنین تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۲ برای روز انتخابات الکترونیک پیشنهاد شده است.
اکنون کمیتهی انتخابات درحال پیگیری تأیید شروع فرایندهای بعدی و تأیید نهایی تاریخ انتخابات است.
پس از تأیید نامزدها و تاریخ انتخابات توسط وزارت بهداشت مراتب و مراحل بعدی به اطلاع شما خواهد رسید.
👥 نامزدهای هیئت مدیره (بهترتیب الفبا):
۱. دکتر والنتین ارتونیان (روانپزشک)
۲. دکتر بهروز دولتشاهی (دکترای روانشناسی بالینی)
۳. دکتر سپیده سلطان محمدلو (دکترای روانشناسی بالینی)
۴. دکتر شهابعلی شیرخدا (روانپزشک)
۵. دکتر ندا علیبیگی (دکترای روانشناسی بالینی)
۶. دکتر آذین فرزین (دکترای روانشناسی بالینی)
۷. دکتر منصوره کیانی دهکردی (روانپزشک)
۸. دکتر مهدیه معینالغربایی (روانپزشک)
۹. دکتر نادر منیرپور (دکترای روانشناسی سلامت)
۱۰. دکتر نسیم نکویی شجاع (روانپزشک)
۱۱. دکتر حمید یعقوبی (دکترای روانشناسی بالینی)
👥 نامزدهای بازرس (بهترتیب الفبا):
۱. دکتر نفیسه سعادت مؤمنی (دکترای روانشناسی سلامت)
۲. دکتر ناصر گودرزی (دکترای روانشناسی سلامت)
۳. دکتر فرشته مؤمنی (دکترای روانشناسی بالینی)
کمیتهی انتخابات انجمن علمی رواندرمانی ایران
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
اعضای محترم انجمن علمی رواندرمانی ایران
با سلام و احترام
به اطلاع همکاران میرساند که افراد زیر برای انتخابات هیئت مدیره و بازرس نامزد شدهاند و اسامی ایشان پس از تأیید صلاحیت علمی در کمیتهی انتخابات، برای کمیسیون انجمنهای علمی وزارت بهداشت ارسال شدهاست. همچنین تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۲ برای روز انتخابات الکترونیک پیشنهاد شده است.
اکنون کمیتهی انتخابات درحال پیگیری تأیید شروع فرایندهای بعدی و تأیید نهایی تاریخ انتخابات است.
پس از تأیید نامزدها و تاریخ انتخابات توسط وزارت بهداشت مراتب و مراحل بعدی به اطلاع شما خواهد رسید.
👥 نامزدهای هیئت مدیره (بهترتیب الفبا):
۱. دکتر والنتین ارتونیان (روانپزشک)
۲. دکتر بهروز دولتشاهی (دکترای روانشناسی بالینی)
۳. دکتر سپیده سلطان محمدلو (دکترای روانشناسی بالینی)
۴. دکتر شهابعلی شیرخدا (روانپزشک)
۵. دکتر ندا علیبیگی (دکترای روانشناسی بالینی)
۶. دکتر آذین فرزین (دکترای روانشناسی بالینی)
۷. دکتر منصوره کیانی دهکردی (روانپزشک)
۸. دکتر مهدیه معینالغربایی (روانپزشک)
۹. دکتر نادر منیرپور (دکترای روانشناسی سلامت)
۱۰. دکتر نسیم نکویی شجاع (روانپزشک)
۱۱. دکتر حمید یعقوبی (دکترای روانشناسی بالینی)
👥 نامزدهای بازرس (بهترتیب الفبا):
۱. دکتر نفیسه سعادت مؤمنی (دکترای روانشناسی سلامت)
۲. دکتر ناصر گودرزی (دکترای روانشناسی سلامت)
۳. دکتر فرشته مؤمنی (دکترای روانشناسی بالینی)
کمیتهی انتخابات انجمن علمی رواندرمانی ایران
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
🗞 تازهها
#دکتر_سارا_گودرززاده. دستیار روانپزشکی
تأثیر خدمات: نحوهی استفادهی بیماران از خدمات سلامت روان و پزشکی قبل و بعد از رواندرمانی روانپویشی
منتشر شده در ۱۵ دسامبر ۲۰۲۲
هزینههای غیرمستقیم مشکلات سلامت روان مبالغ هنگفتی از هزینهی کل بودجهی سلامت را به خودش اختصاص میدهد، برای مثال این عدد در اسکاتلند حدود ۷ درصد برآورد شده است.
بیماران مضطرب بیش از سایر بیماران از خدمات سلامت استفاده میکنند همچنین بیماران مبتلا به علائم غیرقابل توضیح پزشکی
(Medical unexplained symptom).
در مطالعات مختلفی به اثربخشی رواندرمانی از جمله رواندرمانی پویشی،CBT، خانوادهدرمانی در کاهش مراجعه به بخشهای پزشکی و روانپزشکی توسط بیماران پرداخته شده که موجب کاهش هزینههای پزشکی شده است، هر چند برخی دیگر نیز این رابطه را معنادار نیافتهاند.
در مطالعهی چاپ شدهی سال گذشته در مجلهی رواندرمانی روانکاوانه به طور اختصاصی به اثربخشی رواندرمانی پویشی قبل و بعد ار جلسات در میزان مراجعه و استفاده از خدمات سلامت در بیماران پرداخته است. فرضیهی پژوهش این بوده است که رواندرمانی با کاهش کلی استفاده از خدمات سلامت مرتبط است.
این مطالعه در یک کلینیک رواندرمانی در شهر ادینبورگ با جمعیت تحت پوشش ۹۰۰ هزار نفر انجام شده است.
حوزهی کاری در این کلینیک شامل آموزش و تمرین و بازخورد به کارکنان درمان و همچنین خدمات بالینی است که از حوزهی خدمات بالینی در این مطالعه استفاده شده است. بیماران ارجاع شده به مرکز براساس چند معیار غربالگری شده که به تفصیل در اصل مقاله آمده است.
برای اطلاعات از دادههای گذشتهنگر از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ و تماسها با کلینیک در حوزهی سلامت استفاده شده و نهایتا دادههای یکسال قبل از شروع مداخله و یکسال بعد از مداخله مدنظر قرار گرفته است.
از ۷۴۶ نفر ۲۶۸ نفر واجد شرایط اعلام شدند. نهایتا از۲۶۸ نفر، ۱۱۹ نفر مشاوره (یک تا سه جلسه درمان)، ۶۴ نفر دوره درمان جزئی (چهار تا پانزده جلسه ) و ۸۵ نفر دوره کامل درمان (شانزده جلسه ) را گذراندند.
در مقایسهی استفاده از خدمات قبل و بعد از رواندرمانی هیچ تغییر آماری معناداری برای دورههای کامل و جزئی مشاهده نشد.
ولی در زیرگروههای درمانی افرادی که دورهی کامل درمان را سپری کرده بودند نسبت به دورهی جزئی کاهش معنادارتری در استفاده از خدمات داشتند.
با توجه به طراحی مطالعه، امکان ایجاد علیت وجود ندارد و ممکن است دلایل دیگری برای این کاهش مشاهده شده وجود داشته باشد (به عنوان مثال، درمان همزمان دارویی یا دوره بیماری طبیعی).
چنین مطالعهای میتواند از روشهای ترکیبی، شامل مصاحبههای کیفی با بیماران به همراه اندازهگیریهای نتیجه کمی و دادههای مربوط به استفاده از خدمات، استفاده کند تا در طول زمان رابطه فرد با بخشهای مختلف سیستم مراقبتهای بهداشتی را کنار هم بگذارد.
تحقیقات بیشتر برای تعیین کمیت این اثر و بررسی اثرات گسترده تر و پیامدهای هزینه مورد نیاز است.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_سارا_گودرززاده. دستیار روانپزشکی
تأثیر خدمات: نحوهی استفادهی بیماران از خدمات سلامت روان و پزشکی قبل و بعد از رواندرمانی روانپویشی
منتشر شده در ۱۵ دسامبر ۲۰۲۲
هزینههای غیرمستقیم مشکلات سلامت روان مبالغ هنگفتی از هزینهی کل بودجهی سلامت را به خودش اختصاص میدهد، برای مثال این عدد در اسکاتلند حدود ۷ درصد برآورد شده است.
بیماران مضطرب بیش از سایر بیماران از خدمات سلامت استفاده میکنند همچنین بیماران مبتلا به علائم غیرقابل توضیح پزشکی
(Medical unexplained symptom).
در مطالعات مختلفی به اثربخشی رواندرمانی از جمله رواندرمانی پویشی،CBT، خانوادهدرمانی در کاهش مراجعه به بخشهای پزشکی و روانپزشکی توسط بیماران پرداخته شده که موجب کاهش هزینههای پزشکی شده است، هر چند برخی دیگر نیز این رابطه را معنادار نیافتهاند.
در مطالعهی چاپ شدهی سال گذشته در مجلهی رواندرمانی روانکاوانه به طور اختصاصی به اثربخشی رواندرمانی پویشی قبل و بعد ار جلسات در میزان مراجعه و استفاده از خدمات سلامت در بیماران پرداخته است. فرضیهی پژوهش این بوده است که رواندرمانی با کاهش کلی استفاده از خدمات سلامت مرتبط است.
این مطالعه در یک کلینیک رواندرمانی در شهر ادینبورگ با جمعیت تحت پوشش ۹۰۰ هزار نفر انجام شده است.
حوزهی کاری در این کلینیک شامل آموزش و تمرین و بازخورد به کارکنان درمان و همچنین خدمات بالینی است که از حوزهی خدمات بالینی در این مطالعه استفاده شده است. بیماران ارجاع شده به مرکز براساس چند معیار غربالگری شده که به تفصیل در اصل مقاله آمده است.
برای اطلاعات از دادههای گذشتهنگر از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ و تماسها با کلینیک در حوزهی سلامت استفاده شده و نهایتا دادههای یکسال قبل از شروع مداخله و یکسال بعد از مداخله مدنظر قرار گرفته است.
از ۷۴۶ نفر ۲۶۸ نفر واجد شرایط اعلام شدند. نهایتا از۲۶۸ نفر، ۱۱۹ نفر مشاوره (یک تا سه جلسه درمان)، ۶۴ نفر دوره درمان جزئی (چهار تا پانزده جلسه ) و ۸۵ نفر دوره کامل درمان (شانزده جلسه ) را گذراندند.
در مقایسهی استفاده از خدمات قبل و بعد از رواندرمانی هیچ تغییر آماری معناداری برای دورههای کامل و جزئی مشاهده نشد.
ولی در زیرگروههای درمانی افرادی که دورهی کامل درمان را سپری کرده بودند نسبت به دورهی جزئی کاهش معنادارتری در استفاده از خدمات داشتند.
با توجه به طراحی مطالعه، امکان ایجاد علیت وجود ندارد و ممکن است دلایل دیگری برای این کاهش مشاهده شده وجود داشته باشد (به عنوان مثال، درمان همزمان دارویی یا دوره بیماری طبیعی).
چنین مطالعهای میتواند از روشهای ترکیبی، شامل مصاحبههای کیفی با بیماران به همراه اندازهگیریهای نتیجه کمی و دادههای مربوط به استفاده از خدمات، استفاده کند تا در طول زمان رابطه فرد با بخشهای مختلف سیستم مراقبتهای بهداشتی را کنار هم بگذارد.
تحقیقات بیشتر برای تعیین کمیت این اثر و بررسی اثرات گسترده تر و پیامدهای هزینه مورد نیاز است.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 تازهها
تأثیر اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» بر رضایت از زندگی در ایران: شواهدی از دادههای دو نظرسنجی
محمدرضا فرزانگان، و سون فیشر دو پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه و نزدیک (CNMS) در دانشگاه ماربورگ در مقالهای که هنوز انتشار رسمی نداشته، و به شکل پیشمقاله در دسترس قرار گرفته به بررسی تأثیر علی اعتراضات خشونت آمیز «زن، زندگی، آزادی» در ایران در سه ماهه آخر سال ۲۰۲۲ بر رضایت از زندگی فردی میپردازند.
آنان برای ارزیابی تأثیر، از دو نظرسنجی اصلی در ایران که در سال ۲۰۲۲ انجام شده است استفاده کردهاند. نتایج بر اساس تحلیل رگرسیون برای نمونهای متشکل از ۲۰۰۰ نفر، نشان میدهد که محیط اعتراض خشونتآمیز تأثیر معنادار و منفی بر زندگی داشته است. پژوهشگران برای تعیین میزان مواجهه پاسخ دهندگان با اعتراضات، اعتراضات تا شعاع ۲۵ کیلومتری مکان زندگی پاسخ دهندگان را مبنای محاسبهی مواجهه قرار دادهاند.
نتایج نشان میدهد محیط اعتراضی احتمال رضایت از زندگی را ۳/۷ درصد کاهش داده است. علاوه بر این، ناهمگونی قابل توجهی را در بین پاسخ دهندگان با توجه به رضایت از زندگی آنها قبل و بعد از اعتراضات گزارش دادهاند. بیشترین تأثیر منفی اعتراضات بر رضایت از زندگی در میان زنان، اعضای طبقه کارگر و دارای تحصیلات ابتدایی و دبیرستان مشاهده میشود.
با استفاده از دادههای به دست آمده از دو نظرسنجی نشان داده شده است که وجود خشونت در اعتراضات بهطور قابل توجهی رضایت از زندگی را کاهش میدهد.
نکته مهم این است که این مطالعه تاکید میکند که خشونت در جریان اعتراضات است که منجر به کاهش رضایت از زندگی می شود، نه خود اعتراضات.
این مقاله پیشنهاد میکند که برای دستیابی به کاهش خشونت در اعتراضات، باید چارچوب قانونی وجود داشته باشد که امکان تظاهرات مسالمت آمیز را فراهم کند. از طرفی آموزش تاکتیک های کاهش تنش و استخدام پرسنل امنیتی آموزش دیده برای جلوگیری از خشونت نیروهای امنیتی دولت، و رسیدگی شفاف به حوادث میتواند ثبات و رفاه اجتماعی را افزایش دهد. اعتراضات مسالمتآمیز اثرات مثبتی بر رضایت از زندگی دارند و اگر مردم بتوانند نارضایتی خود را آشکارا نشان دهند، احتمال پیوستن آنها به گروه های خشن کمتر می شود.
#تجربههای_روانپزشکانه
تأثیر اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» بر رضایت از زندگی در ایران: شواهدی از دادههای دو نظرسنجی
محمدرضا فرزانگان، و سون فیشر دو پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه و نزدیک (CNMS) در دانشگاه ماربورگ در مقالهای که هنوز انتشار رسمی نداشته، و به شکل پیشمقاله در دسترس قرار گرفته به بررسی تأثیر علی اعتراضات خشونت آمیز «زن، زندگی، آزادی» در ایران در سه ماهه آخر سال ۲۰۲۲ بر رضایت از زندگی فردی میپردازند.
آنان برای ارزیابی تأثیر، از دو نظرسنجی اصلی در ایران که در سال ۲۰۲۲ انجام شده است استفاده کردهاند. نتایج بر اساس تحلیل رگرسیون برای نمونهای متشکل از ۲۰۰۰ نفر، نشان میدهد که محیط اعتراض خشونتآمیز تأثیر معنادار و منفی بر زندگی داشته است. پژوهشگران برای تعیین میزان مواجهه پاسخ دهندگان با اعتراضات، اعتراضات تا شعاع ۲۵ کیلومتری مکان زندگی پاسخ دهندگان را مبنای محاسبهی مواجهه قرار دادهاند.
نتایج نشان میدهد محیط اعتراضی احتمال رضایت از زندگی را ۳/۷ درصد کاهش داده است. علاوه بر این، ناهمگونی قابل توجهی را در بین پاسخ دهندگان با توجه به رضایت از زندگی آنها قبل و بعد از اعتراضات گزارش دادهاند. بیشترین تأثیر منفی اعتراضات بر رضایت از زندگی در میان زنان، اعضای طبقه کارگر و دارای تحصیلات ابتدایی و دبیرستان مشاهده میشود.
با استفاده از دادههای به دست آمده از دو نظرسنجی نشان داده شده است که وجود خشونت در اعتراضات بهطور قابل توجهی رضایت از زندگی را کاهش میدهد.
نکته مهم این است که این مطالعه تاکید میکند که خشونت در جریان اعتراضات است که منجر به کاهش رضایت از زندگی می شود، نه خود اعتراضات.
این مقاله پیشنهاد میکند که برای دستیابی به کاهش خشونت در اعتراضات، باید چارچوب قانونی وجود داشته باشد که امکان تظاهرات مسالمت آمیز را فراهم کند. از طرفی آموزش تاکتیک های کاهش تنش و استخدام پرسنل امنیتی آموزش دیده برای جلوگیری از خشونت نیروهای امنیتی دولت، و رسیدگی شفاف به حوادث میتواند ثبات و رفاه اجتماعی را افزایش دهد. اعتراضات مسالمتآمیز اثرات مثبتی بر رضایت از زندگی دارند و اگر مردم بتوانند نارضایتی خود را آشکارا نشان دهند، احتمال پیوستن آنها به گروه های خشن کمتر می شود.
#تجربههای_روانپزشکانه
روزنامهی هم میهن چاپ تهران در شمارهی امروز ۲۶ شهریور ۱۴۰۲ خود تیتر یک را به موضوعی پیرامون سلامت روان اختصاص داده و همچنین سرمقالهاش را نیز به یک یادداشت پیرامون وضعیت سلامت روانی اجتماعی جامعه تخصیص داده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بازتاب
عبور از اضطراب به افسردگی
سرمقاله هممیهن
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
♦️یک سال از جریان گسترده اعتراضی و یا به روایت رسمی، «اغتشاشی» گذشت. اینکه آن اعتراضات تکرار شود یا نشود و یا بهصورت نطفههایی در دل جریان جامعه بماند، بحثی است به جای خود؛ ولی درهرحال، عوارض گوناگون آن حوادث چیزی نیست که نادیده گرفته شود و اتفاقاً از روی همین عوارض میتوان تا حدودی فهمید که ماجرا چه بوده و چه زوایایی داشته است.
♦️گزارش امروز صفحات جامعه «هممیهن» درباره وضعیت روانی مردم در یک سال گذشته و نوع اختلالها و میزان مراجعه به روانشناس و روانپزشک و داروهای مصرفی به ما نشان میدهد که با چه وضعیتی مواجه هستیم. شاید اگر آمار رسمی بسیاری از شاخصهایی که تهیه میشود، منتشر شده بود، خیلی دقیقتر میتوانستیم به آثار و عوارض این اتفاقات بپردازیم. البته پیش از این مجموعهای از کارشناسان روانپزشکی و روانشناسی در این زمینه اعلام خطر کرده و بیانیههایی را به طور رسمی منتشر کردهاند. ولی شواهد روشن نشان میدهد که در جریان آن اعتراضات و پس از آن، بیماریهای اضطرابی خیلی تشدید شده بود و اکنون که از شدت حوادث کاسته شده است، بیماری در قالب افسردگی ناشی از ناامیدی و ناکامی تشدید شده است. این نوع بیماریها علاوه بر آثار مخرب روانی، عوارض سوءجسمی نیز دارند و در امید به زندگی اثر خیلی منفی میگذارند.
♦️اگر این واقعیت جامعه خود را در کنار شاخصهای جهانی درباره میزان شادی مردم کشورهای جهان قرار دهیم، متوجه میشویم؛ جامعهای که دچار اضطراب، افسردگی، ناکامی و فقدان شادی باشد، مستعد برداشتن گامهای روبهجلو نیز نخواهد بود. بنابراین، پیش از هر اقدامی باید کوشید که روحیه عمومی بازیابی شود و نشاط و امید به آنان تزریق گردد. گرچه دولتها در پی بهبود آمار تولید و کاهش تورم و بیکاری هستند که کار بسیار خوبی است، البته اگر موفق شوند، ولی در کنار آن باید وجود این پدیده را به رسمیت بشناسند، سپس در جهت بهبود شرایط عمومی برای تخفیف این بیماریها گام بردارند.
♦️یکی از عوارض این وضعیت را میتوان در خودکشی دید که برحسب اظهارات کارشناسان متاسفانه آمار آن اعلام نمیشود و به نحوی محرمانه تلقی میکنند. اگر آمار آن محرمانه است، حداقل باید برای مسئولین قابل دسترسی باشد و بهطور طبیعی آثار چنین اطلاعی را در تغییر سیاستهای رسمی شاهد باشیم. جای نگرانی آنجاست که آمار خودکشی و سایر آمارهای بیانگر افسردگی، اضطراب و بیماریها و رفتارهای روانی به اطلاع مسئولین نیز نرسد و آنان گمان کنند که وضعیت گل و بلبل است و به همین مسیر خود ادامه دهند. برداشت ما این است که شرایط تورمی بالا و فقدان چشمانداز و امید نسبت به آینده، این بیماریها را تشدید کرده است و باید درباره آنها چارهاندیشی رسمی کرد.
#تجربههای_روانپزشکانه
عبور از اضطراب به افسردگی
سرمقاله هممیهن
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
♦️یک سال از جریان گسترده اعتراضی و یا به روایت رسمی، «اغتشاشی» گذشت. اینکه آن اعتراضات تکرار شود یا نشود و یا بهصورت نطفههایی در دل جریان جامعه بماند، بحثی است به جای خود؛ ولی درهرحال، عوارض گوناگون آن حوادث چیزی نیست که نادیده گرفته شود و اتفاقاً از روی همین عوارض میتوان تا حدودی فهمید که ماجرا چه بوده و چه زوایایی داشته است.
♦️گزارش امروز صفحات جامعه «هممیهن» درباره وضعیت روانی مردم در یک سال گذشته و نوع اختلالها و میزان مراجعه به روانشناس و روانپزشک و داروهای مصرفی به ما نشان میدهد که با چه وضعیتی مواجه هستیم. شاید اگر آمار رسمی بسیاری از شاخصهایی که تهیه میشود، منتشر شده بود، خیلی دقیقتر میتوانستیم به آثار و عوارض این اتفاقات بپردازیم. البته پیش از این مجموعهای از کارشناسان روانپزشکی و روانشناسی در این زمینه اعلام خطر کرده و بیانیههایی را به طور رسمی منتشر کردهاند. ولی شواهد روشن نشان میدهد که در جریان آن اعتراضات و پس از آن، بیماریهای اضطرابی خیلی تشدید شده بود و اکنون که از شدت حوادث کاسته شده است، بیماری در قالب افسردگی ناشی از ناامیدی و ناکامی تشدید شده است. این نوع بیماریها علاوه بر آثار مخرب روانی، عوارض سوءجسمی نیز دارند و در امید به زندگی اثر خیلی منفی میگذارند.
♦️اگر این واقعیت جامعه خود را در کنار شاخصهای جهانی درباره میزان شادی مردم کشورهای جهان قرار دهیم، متوجه میشویم؛ جامعهای که دچار اضطراب، افسردگی، ناکامی و فقدان شادی باشد، مستعد برداشتن گامهای روبهجلو نیز نخواهد بود. بنابراین، پیش از هر اقدامی باید کوشید که روحیه عمومی بازیابی شود و نشاط و امید به آنان تزریق گردد. گرچه دولتها در پی بهبود آمار تولید و کاهش تورم و بیکاری هستند که کار بسیار خوبی است، البته اگر موفق شوند، ولی در کنار آن باید وجود این پدیده را به رسمیت بشناسند، سپس در جهت بهبود شرایط عمومی برای تخفیف این بیماریها گام بردارند.
♦️یکی از عوارض این وضعیت را میتوان در خودکشی دید که برحسب اظهارات کارشناسان متاسفانه آمار آن اعلام نمیشود و به نحوی محرمانه تلقی میکنند. اگر آمار آن محرمانه است، حداقل باید برای مسئولین قابل دسترسی باشد و بهطور طبیعی آثار چنین اطلاعی را در تغییر سیاستهای رسمی شاهد باشیم. جای نگرانی آنجاست که آمار خودکشی و سایر آمارهای بیانگر افسردگی، اضطراب و بیماریها و رفتارهای روانی به اطلاع مسئولین نیز نرسد و آنان گمان کنند که وضعیت گل و بلبل است و به همین مسیر خود ادامه دهند. برداشت ما این است که شرایط تورمی بالا و فقدان چشمانداز و امید نسبت به آینده، این بیماریها را تشدید کرده است و باید درباره آنها چارهاندیشی رسمی کرد.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بازتاب
#امیر_حسین_جلالی_ندوشن. روانپزشک
یکسال گذشت...
معمولاً وقتی بحرانی بهوجود میآید بیشتر انتظار داریم نشانههایی از جنس نشانههای اضطراب یا نشانههای وابسته به تروما یا آسیبهای حاد افزایش پیدا کند- چه در مورد یک شخص، چه در مقیاس بزرگتر- اما بهمرور زمان وقتی یک موضوعی کهنه میشود، داستان متفاوت میشود. در یک سال گذشته نمیشود منکر شد که در کشورمان جریانی رخداده که انتظارها و نگرانیهایی ایجاد کرده است. بازیگران مختلف این میدان درنهایت به هیچ نقطهی مشترکی که بشود پیرامون آن گفتوگو یا سازش کرد، نرسیدند و اصطلاحا جنگ مغلوبه شد. این وضعیت تولید ناامیدی، ناکامی و بیشتر از آن تولید درماندگی میکند.
میدانیم که برای تغییرات مسالمتآمیز بهدلایل مختلفی در ایران محدودیتهای جدی وجود دارد و در گذشتهها هم عموماً بهدلیل نبود سازوکار مشخص ما شاهد یا تندوتیزشدن و به خشونتکشیدن اعتراضات بودیم یا شاهد بودیم که خواستهها گنگ و تکهتکه بود، چون سندیکا و انجمنهای مدنی مشخصی نداریم که اعتراضها را نمایندگی کنند. نهاد نمایندگیکننده در سطح اجتماعی از نظر نمادین شبیه زبان برای ما در سطح فردی است. من اگر بخواهم از دیگری خواستهای را مطرح کنم، باید بتوانم اول خواسته خودم را نزد خودم خوب بشناسم و بعد به زبان و کلام بیاورم. من تا نتوانم خواستهام را به زبان روشنی، کلامی کنم امکان اینکه خواستهام روشن شود و دیگری اقناع شود، خیلی محدود است. در سطح اجتماعی هم جنبشهای اعتراضی در حد جنبش اجتماعی وقتی فاقد سازمان باشد، وقتی در جامعه نهادهای مدنی انسجامبخشی وجود نداشته باشد که کلامیکردن خواستههای متکثر و پراکنده را ممکن کند عملاً باعث میشود یکسری خواسته بر سر هر جنبش اجتماعی، بار شود و وقتی که به آخر خط میرسد و سرکوب میشود، حجم بالایی از احساس ناکامی و سرخوردگی تولید میکند.
ترجمهی صحبتهای من از نظر بالینی یعنی افسردگی، یا مثلا میل به فروکاستن از یک غم بزرگ ازطریق مصرف مواد. ترجمهاش از نظر بالینی میشود پیدا کردن راهحلهایی برای خلاصی از موقعیت ناخواسته مثل خودکشی یا مهاجرت.
شخصا در یکسال گذشته بیشترین علامت بالینی که شاهد بودهام، احساس یأس و ناامیدی است.
اما چشمانداز این اتفاقات در درازمدت چگونه است؟
اگر بخواهم بهشکل سیاستی موضوع را مطرح کنم، جامعه یا بهدنبال گریز از این موقعیت جغرافیایی است اگر امکانش باشد یا درصورتیکه این وضعیت تداوم پیدا کند و او ناچار باشد بهعنوان عضو جامعه اینجا زندگی کند، بهعلت احساس بیآیندگی، شاهد مرگ خلاقیت، از خود گذشتگی، فداکاری و زوال ارزشهای اخلاقی انسانی خواهیم بود. فقدان ویژگیهایی که برای باروری و تکاپوی یک جامعه بهسمت رشد و ترقی نیاز است رخ مینماید. بهاینمعنا که وقتی ما بیآینده هستیم، بیرویا میشویم. این بیآیندگی در سطح ادارات، دانشگاهها و مدارس، افراد را با نازایی نظام اداری، آموزشی روبهرو میکند. متاسفانه میوهی فاسد آن را مردم، کشور و نظام سیاسی خواهد چید. بهاینمعنا که نظام حاکمیتی و نظام اداریای که از خلاقیت، مسئولیتپذیری، ازخودگذشتگی و فداکاری عاری باشند، تبدیل میشوند به جاهایی که هیچ خروجی ندارند و صرفاً به عناصر متورمی تبدیل میشوند که بودجه عمومی را مصرف میکنند و بر وضعیت یأس و ناکارآمدی بیشتر دامن میزنند.
از سویی امروزه میدانیم مشارکت سیاسی و اجتماعی، یا پارامترهای کلان اجتماعی مثل نبود نابرابری و فساد، بهطور مستقیم با وضعیت سلامت روانی و اجتماعی ارتباط دارد. سلامت روانی و اجتماعی امر فردی در نظر گرفته نمیشود. من اگر در جامعه احساس کنم سهمی در تغییرات و تحولات ندارم یعنی وقوع انسداد سیاسی و یکدستسازی سیاسی یکی از بدترین وضعیتهایی است که باعث میشود عاملیت شهروندان را نشانه بگیرد.
نشر در روزنامهی هممیهن. ۲۶ شهریور ۱۴۰۲
#تجربههای_روانپزشکانه
#امیر_حسین_جلالی_ندوشن. روانپزشک
یکسال گذشت...
معمولاً وقتی بحرانی بهوجود میآید بیشتر انتظار داریم نشانههایی از جنس نشانههای اضطراب یا نشانههای وابسته به تروما یا آسیبهای حاد افزایش پیدا کند- چه در مورد یک شخص، چه در مقیاس بزرگتر- اما بهمرور زمان وقتی یک موضوعی کهنه میشود، داستان متفاوت میشود. در یک سال گذشته نمیشود منکر شد که در کشورمان جریانی رخداده که انتظارها و نگرانیهایی ایجاد کرده است. بازیگران مختلف این میدان درنهایت به هیچ نقطهی مشترکی که بشود پیرامون آن گفتوگو یا سازش کرد، نرسیدند و اصطلاحا جنگ مغلوبه شد. این وضعیت تولید ناامیدی، ناکامی و بیشتر از آن تولید درماندگی میکند.
میدانیم که برای تغییرات مسالمتآمیز بهدلایل مختلفی در ایران محدودیتهای جدی وجود دارد و در گذشتهها هم عموماً بهدلیل نبود سازوکار مشخص ما شاهد یا تندوتیزشدن و به خشونتکشیدن اعتراضات بودیم یا شاهد بودیم که خواستهها گنگ و تکهتکه بود، چون سندیکا و انجمنهای مدنی مشخصی نداریم که اعتراضها را نمایندگی کنند. نهاد نمایندگیکننده در سطح اجتماعی از نظر نمادین شبیه زبان برای ما در سطح فردی است. من اگر بخواهم از دیگری خواستهای را مطرح کنم، باید بتوانم اول خواسته خودم را نزد خودم خوب بشناسم و بعد به زبان و کلام بیاورم. من تا نتوانم خواستهام را به زبان روشنی، کلامی کنم امکان اینکه خواستهام روشن شود و دیگری اقناع شود، خیلی محدود است. در سطح اجتماعی هم جنبشهای اعتراضی در حد جنبش اجتماعی وقتی فاقد سازمان باشد، وقتی در جامعه نهادهای مدنی انسجامبخشی وجود نداشته باشد که کلامیکردن خواستههای متکثر و پراکنده را ممکن کند عملاً باعث میشود یکسری خواسته بر سر هر جنبش اجتماعی، بار شود و وقتی که به آخر خط میرسد و سرکوب میشود، حجم بالایی از احساس ناکامی و سرخوردگی تولید میکند.
ترجمهی صحبتهای من از نظر بالینی یعنی افسردگی، یا مثلا میل به فروکاستن از یک غم بزرگ ازطریق مصرف مواد. ترجمهاش از نظر بالینی میشود پیدا کردن راهحلهایی برای خلاصی از موقعیت ناخواسته مثل خودکشی یا مهاجرت.
شخصا در یکسال گذشته بیشترین علامت بالینی که شاهد بودهام، احساس یأس و ناامیدی است.
اما چشمانداز این اتفاقات در درازمدت چگونه است؟
اگر بخواهم بهشکل سیاستی موضوع را مطرح کنم، جامعه یا بهدنبال گریز از این موقعیت جغرافیایی است اگر امکانش باشد یا درصورتیکه این وضعیت تداوم پیدا کند و او ناچار باشد بهعنوان عضو جامعه اینجا زندگی کند، بهعلت احساس بیآیندگی، شاهد مرگ خلاقیت، از خود گذشتگی، فداکاری و زوال ارزشهای اخلاقی انسانی خواهیم بود. فقدان ویژگیهایی که برای باروری و تکاپوی یک جامعه بهسمت رشد و ترقی نیاز است رخ مینماید. بهاینمعنا که وقتی ما بیآینده هستیم، بیرویا میشویم. این بیآیندگی در سطح ادارات، دانشگاهها و مدارس، افراد را با نازایی نظام اداری، آموزشی روبهرو میکند. متاسفانه میوهی فاسد آن را مردم، کشور و نظام سیاسی خواهد چید. بهاینمعنا که نظام حاکمیتی و نظام اداریای که از خلاقیت، مسئولیتپذیری، ازخودگذشتگی و فداکاری عاری باشند، تبدیل میشوند به جاهایی که هیچ خروجی ندارند و صرفاً به عناصر متورمی تبدیل میشوند که بودجه عمومی را مصرف میکنند و بر وضعیت یأس و ناکارآمدی بیشتر دامن میزنند.
از سویی امروزه میدانیم مشارکت سیاسی و اجتماعی، یا پارامترهای کلان اجتماعی مثل نبود نابرابری و فساد، بهطور مستقیم با وضعیت سلامت روانی و اجتماعی ارتباط دارد. سلامت روانی و اجتماعی امر فردی در نظر گرفته نمیشود. من اگر در جامعه احساس کنم سهمی در تغییرات و تحولات ندارم یعنی وقوع انسداد سیاسی و یکدستسازی سیاسی یکی از بدترین وضعیتهایی است که باعث میشود عاملیت شهروندان را نشانه بگیرد.
نشر در روزنامهی هممیهن. ۲۶ شهریور ۱۴۰۲
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بازتاب
#دکتر_فربد_فدایی. روانپزشک
همین پارسال...
وقایع پارسال تنها عامل محیطی نیست که روی سلامتروان شهروندان موثر است و انباشتی از مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در طول چندسالاخیر به برخی از نشانههای روانی دامن زده است. علت اختلالات روانی واحد نیستند و عوامل متعددی مثل ژنتیک، مسائل تربیتی در دوران کودکی، چگونگی آموزش در دوران مدرسه، مسائل و مشکلات شغلی و اقتصادی بهصورت نسبی در ایجاد اختلالات روانی نقش دارند. این عوامل در برخی از بیماریها نقش بارزتری دارند مثل اختلال روانی دوقطبی، نقش ژنتیک مهمتر از هر عامل دیگر است، اما برخی از اختلالات، روانی است که در آنها نقش عوامل اجتماعی و تغییرات و تحولات در زندگی فرد بارزتر است که به این وضعیتها اختلالات سازگاری یا انطباقی گفته میشود به این معنی که در اثر رویدادهای زندگی تغییراتی به وجود میآید که فرد مجبور است یا با آنها مقابله کند یا با آنها کنار بیاید یا در بهترین حالت بتواند آنها را حل کند. برای نمونه فقدانها یکی از علل ایجاد اختلالات، انطباقی است. اختلال سازگاری نتیجهی استرسهایی که روی هم انباشته میشوند و به فشار روانی منجر شده و میتواند یک فرد را در آینده بیمار کند. این بیماری میتواند بهصورت حالتهای اضطرابی یا حالتهای افسردگی یا ترکیبی از ایندو یا همراه با نشانههای پرخاشگری همراه شود.
تمام مشکلات و مسائلی که کشور در چندسالاخیر با آنها دستوپنجه نرم کرده، میتواند چه بهصورت مستقیم، چه غیرمستقیم بر سلامت روان جامعه موثر باشد، ازجمله مشکل آب، خطر خشکسالی، آلودگی هوا که چه بهصورت مستقیم و چه غیرمستقیم بر روان فرد تاثیر میگذارد. همینطور محدودیتهای اقتصادی برای نمونه مشکلاتی مانند از دست رفتن بسیاری شغلها که ناشی از مسائل اقتصادی و تحریم یا عدم برنامهریزی صحیح در داخل کشور بوده است و خطر جنگ که در مدت طولانی میتواند در فرد ایجاد اضطراب کند. همه اینها عواملی است که در چند سال اخیر در مملکت ما وجود داشته است و جمع این عوامل موجب شده که بر حسب آمارهایی که از ۱۰ سال پیش گرفته شده -چه در سطح ایران و چه در سطح تهران- میزان برخی از اختلالات روانی در حد معنیداری از نظر آماری بالاتر رفته باشد.
وقایع رخداده در سال گذشته تا چه اندازه تاثیر بلندمدت و کوتاه مدت دارند؟
عواملی در مدتکوتاه اثرگذارند و عواقبی هم در درازمدت انتظار میرود. بههرحال فقدان آرامش، نگرانی درباره آینده، تغییر و تحولات اقتصادی که بهصورت خلقالساعه انجام میشود، باعث میشود که افراد از نظر اقتصادی و شغلی احساس امنیت نکنند و همینطور مسائلی که تحتعنوان اختلال در گروه کلان تاکنون عنوان شده است، همه جزو عوامل استرسآور برای عموم مردم است زیرا بهاینترتیب اعتماد خود را نسبت به کارگزاران از دست میدهند.
روزنامهی هممیهن. ۲۶ شهریور ۱۴۰۲
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_فربد_فدایی. روانپزشک
همین پارسال...
وقایع پارسال تنها عامل محیطی نیست که روی سلامتروان شهروندان موثر است و انباشتی از مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در طول چندسالاخیر به برخی از نشانههای روانی دامن زده است. علت اختلالات روانی واحد نیستند و عوامل متعددی مثل ژنتیک، مسائل تربیتی در دوران کودکی، چگونگی آموزش در دوران مدرسه، مسائل و مشکلات شغلی و اقتصادی بهصورت نسبی در ایجاد اختلالات روانی نقش دارند. این عوامل در برخی از بیماریها نقش بارزتری دارند مثل اختلال روانی دوقطبی، نقش ژنتیک مهمتر از هر عامل دیگر است، اما برخی از اختلالات، روانی است که در آنها نقش عوامل اجتماعی و تغییرات و تحولات در زندگی فرد بارزتر است که به این وضعیتها اختلالات سازگاری یا انطباقی گفته میشود به این معنی که در اثر رویدادهای زندگی تغییراتی به وجود میآید که فرد مجبور است یا با آنها مقابله کند یا با آنها کنار بیاید یا در بهترین حالت بتواند آنها را حل کند. برای نمونه فقدانها یکی از علل ایجاد اختلالات، انطباقی است. اختلال سازگاری نتیجهی استرسهایی که روی هم انباشته میشوند و به فشار روانی منجر شده و میتواند یک فرد را در آینده بیمار کند. این بیماری میتواند بهصورت حالتهای اضطرابی یا حالتهای افسردگی یا ترکیبی از ایندو یا همراه با نشانههای پرخاشگری همراه شود.
تمام مشکلات و مسائلی که کشور در چندسالاخیر با آنها دستوپنجه نرم کرده، میتواند چه بهصورت مستقیم، چه غیرمستقیم بر سلامت روان جامعه موثر باشد، ازجمله مشکل آب، خطر خشکسالی، آلودگی هوا که چه بهصورت مستقیم و چه غیرمستقیم بر روان فرد تاثیر میگذارد. همینطور محدودیتهای اقتصادی برای نمونه مشکلاتی مانند از دست رفتن بسیاری شغلها که ناشی از مسائل اقتصادی و تحریم یا عدم برنامهریزی صحیح در داخل کشور بوده است و خطر جنگ که در مدت طولانی میتواند در فرد ایجاد اضطراب کند. همه اینها عواملی است که در چند سال اخیر در مملکت ما وجود داشته است و جمع این عوامل موجب شده که بر حسب آمارهایی که از ۱۰ سال پیش گرفته شده -چه در سطح ایران و چه در سطح تهران- میزان برخی از اختلالات روانی در حد معنیداری از نظر آماری بالاتر رفته باشد.
وقایع رخداده در سال گذشته تا چه اندازه تاثیر بلندمدت و کوتاه مدت دارند؟
عواملی در مدتکوتاه اثرگذارند و عواقبی هم در درازمدت انتظار میرود. بههرحال فقدان آرامش، نگرانی درباره آینده، تغییر و تحولات اقتصادی که بهصورت خلقالساعه انجام میشود، باعث میشود که افراد از نظر اقتصادی و شغلی احساس امنیت نکنند و همینطور مسائلی که تحتعنوان اختلال در گروه کلان تاکنون عنوان شده است، همه جزو عوامل استرسآور برای عموم مردم است زیرا بهاینترتیب اعتماد خود را نسبت به کارگزاران از دست میدهند.
روزنامهی هممیهن. ۲۶ شهریور ۱۴۰۲
#تجربههای_روانپزشکانه