Telegram Web Link
Jazireh
Siavash Ghomayshi
زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد ...

@official_sheer
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سَلاماً علی رسائِل لَم تُرسَل
خَوفاً مِن بُرودة الرَّد...

سلام بر نامه‌هایی که
هرگز ارسال نشد
از ترسِ سردیِ پاسخ...

#پست
@Official_Sheee
می‌خواستم بمانم، رفتم
می‌خواستم بروم، ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن
مهم من بودم
که نبودم!

#گروس‌عبدالملکیان

@Official_Sheee
وسط یه بازار شلوغ
خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد ، پلک نزدم... هرچی نزدیک تر می شد زیباتر می شد... وقتی بهم رسید یه لبخند زد و گفت چقدر دلم برات تنگ شده بود ، نگاش کردم و گفتم منم همینطور! خوشحال شد. گفت چه دورانی بود! یادش بخیر، خیلی دوس دارم برگردم به اون روزا... سرم رو تکون دادم و گفتم منم همینطور! گفت من از بچه های اون دوران خبر ندارم ، تو چی؟ گفتم منم همینطور!
تو چشمام نگاه کرد و گفت راستش من خیلی ناراحتم از اتفاقی که بینمون افتاد، من همیشه دوست داشتم... یه لبخند زدم و گفتم منم همینطور! گفت تو اصلا منو شناختی؟! سرم رو دادم بالا و گفتم نه! گفت منم همینطور!!
وقتی داشت می رفت بهم گفت هنوز می نویسی؟! گفتم آره ، توام هنوز نقاشی می کنی؟ گفت آره...
بغلم کرد و گفت امیدوارم ده سال دیگه باز همدیگه رو ببینیم ... گفتم منم همینطور!! رفت ... چشمام رو بستم و به این فکر کردم که ما ده سال پیش قول داده بودیم همه چی رو فراموش کنیم ... ولی یادش بود... منم همینطور!!!

#حسین_حائریان
@Official_Sheer
عاقبت
هجومِ ناگهانِ عشق،فتح می‌کند
پایتختِ درد را…!

#قیصرامین‌پور

@official_sheer
نیمه‌شب است. روی صندلی تراس خانه‌ی کیوان دراز کشیده‌ام. همایون می‌خواند «ندیدی جانم از غم ناشکیباست»٬ کیوان هم.  دوروز است اینجا رسوب کرده‌ام. روی همین صندلی٬ روی همین تراس. دوروز است که تن تب‌دار و چشم‌های سنگین را انداخته‌ام روی صندلی‌های این تراس. بیرون سال دارد نو می‌شود٬ اینجا من تا گردن کنیاک خورده‌ام و انگار که پاهایم مال خودم نیست. وقتی قوزک پاهایم را حس نمی‌کنم یعنی مستم. آلبوم‌های سنگین خانوادگی را یکی‌یکی ورق می‌زنم و گیر می‌کنم. در خاندان ما موسم ورق‌زدن آلبوم‌ها٬ موسم هجرانی است. داغ شده‌ام. الکل توی تنم وول می‌خورد. دست‌هایم کرخت‌اند. کیوان شانه‌هایم را می‌گیرد و می‌گوید نمی‌رود که دیگر نیاید؛ تو می‌روی٬ او می‌آید٬ فرودگاه‌های دنیا که تمام نمی‌شوند. آسمان را نگاه می‌کنم و می‌نوشم تمام صاحبان عکس‌هایی که دیگر نیستند٬ می‌نوشم تمام خاک‌های سرد را٬ تمام فرودگاه‌ها را٬ تمام جدایی‌ها را. سال دارد آن بیرون نو می‌شود. می‌نوشم و حواسم هست به همه‌ی آدم‌های رفته٬ به حجم تنهایی‌های باقی‌مانده. همایون می‌خواند «تو با رخ چون بهار٬ چونی بی‌من» و کیوان یخ توی لیوانم می‌اندازد. بلند می‌شوم٬ سیگاری روشن می‌کنم٬ «انگشتانم را بر پوست کشیده‌ی شب می‌کشم» و تکرار می‌کنم که با تمام زندگی نمی‌توانم بجنگم.

خانم کنار کارما
@Official_Sheer
دریاب که از روح جدا خواهی رفت
در پرده اسرار فنا خواهی رفت
می نوش ندانی از کجا آمده‌ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

#خیام

@Official_Sheer
همان انگشت که ماه را نشان میداد
ماشه را کشید !

#گروس‌عبدالملکیان

@Official_Sheer
گو همه شهر به جنگم به در آیند و خلاف

من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست

#سعدی

@Official_Sheer
03 Saghare Hasti ~ NafisMedia
<unknown>
عشق تو خوابی بود و بس
نقش سرابی بود و بس



@official_sheer
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دعای بی کَسان را
میخرد آخر خدا یک شب...

#غمتون_نباشه

@Official_Sheer
من چمدانت را گرفته بودم
موج ها را گرفته بودم
هفت و ده دقیقه ی غروب را گرفته بودم
تو اما،
از درون راه افتادی ...

#گروس‌عبدالملکیان

@official_sheer
پيش از آنكه آخرين نفس را برآرم
پيش از آنكه پرده فرو افتد
پيش از پژمردن آخرين گل
برآنم كه زندگي كنم
برآنم كه عشق بورزم
برآنم كه باشم

#احمد_شاملو

@official_sheer
نشسته ام
با شب قمار می کنم
و هر چه می برم
تاریکتر می شوم ...

#گروس‌عبدالملکیان

@official_sheer
Bi Badan
Mohsen Chavoshi @RozMusic.com
واسم رخت عزا تن کن
همینجا شمع روشن کن !

@official_sheer
فردا
باز هم به تو فکر
خواهم کرد
مثل دریا
به ادامه خویش

#سیدعلی‌صالحی

@official_sheer
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
آوازه درست است که من توبه شکستم

#سعدی

@official_sheer
#داستان_کوتاه

هفت سالم بود
صبح زود وقتی از خواب بیدار شدم تا به مدرسه بروم دیدم زمین مثل عروس ها پیرهن سفید پوشیده
برف آمده بود... چه خبر خوبی، برف آمده بود و مدرسه ها تعطیل شده بود
قرار بود برای اولین بار آدم برفی درست کنم... یک آدم برفی فقط و فقط برای خودم
لباس گرم پوشیدم و دستکش هایم را دست کردم و به کوچه رفتم ...
خیلی سرد بود...شروع کردم به جمع کردن برف ها... دست هایم یخ زده بود ولی من آدم برفی می خواستم
بدتر از سرما حرف های عابرانی بود که تا من را می دیدند می گفتند سرد است برو به خانه،  سرما می خوری...با یک آفتاب زود آب می شود " اصلا شاید کسی دلش بخواهد سرما بخورد " این را می گفتم و دست هایم را هاااا می کردم تا کمی گرم شوند
تمام شد... زیباترین آدم برفی دنیا را من با دست های یخ زده ساختم
هویج و دکمه و... از خانه برداشتم و کاملش کردم... نزدیک ظهر شد دستکش و شال و کلاهم را به آدم برفی دادم و رفتم خانه تا کمی گرم شوم
چشم هایم داد می زد که سرما خورده ام اما چه اهمیتی داشت ... من آدم برفی داشتم یک آدم برفی برای خودم
از خستگی و اثرات قرص سرما خوردگی کنار بخاری خوابم برد
بیدار که شدم دیدم انگار چند فصل خوابیده ام... آفتاب شده بود...
خودم را به کوچه رساندم دیدم یادگاری هایم را گذاشته و رفته
حرف عابران در گوشم مثل یک نوار ضبط شده مدام تکرار می شد
سرد است برو به خانه، سرما می خوری... با یک آفتاب زود آب می شود
بعد از آن دیگر آدم برفی درست نکردم ...
این روزها وقتی چشم هایم را می بندم تعداد زیادی آدم برفی جلوی چشم هایم می آیند که هیچ کدام از برف ساخته نشده اند ولی مرامشان همان مرام آدم برفی ست ... با اولین آفتاب آب می شوند و می روند توی زمین... یادگاری هایشان می ماند و حرف عابران

#حسین_حائریان

@official_sheer
2024/09/26 21:54:35
Back to Top
HTML Embed Code: