Telegram Web Link
شاه بنده خدا عقلش نمی‌رسید که با این اسباب‌بازی‌ها اعلام خودمختاری بکنه و جزو شش کشور و ده کشور سازنده زیردریایی و تانک و هواپیما و هلیکوپتر بشه! مدام دنبال خرید تانک‌های انگلیسی و جت‌های آمریکایی و اف14 و اف16 و آواکس بود! واقعا جای تاسف داره که پادشاه مملکت اصلا به "غرور ملی" اهمیت نمی‌داد و پول‌های ملت ایران رو خرج واردات می‌کرد!

اگر زودتر انقلاب شده بود جنگ 8 ساله با عراق خیلی زودتر شاید مثلا 8 ساعته تموم شده بود. حالا به نفع کی؟ مهم نیست! مهم اینه که به قول روشنفکران انقلابی مهم نتیجه نبود! مهم این بود که روی پای خودمون بایستیم! مثل همین عکس بالا که خلبانان عزیز روی پای خودشون ایستادن و دارن می‌دَوَند.
@NaqdeMosaddeq
آیا رخداد 57 انقلاب بود یا ضدِ انقلاب؟

«در تمام کتاب خودم، در اشاره به حوادث سال ۱۹۷۹ ايران، اصطلاح انقلاب را به کار بردم، زيرا وسعت آن زلزله سياسی که در آن زمان در اين کشور روی داد کمتر از انقلاب فرانسه و انقلاب روسيه نبود؛ و با وجود اين، با ارزيابی عميقتری در اين باره، ميتوانم صريحن اظهار عقيده کنم که از چهار قرن پيش تا به امروز تنها يک انقلاب واقعی در ايران صورت گرفته است، و آن انقلابی است که به دست رضا شاه پهلوی آغاز شد و به دست محمدرضا شاه ادامه يافت، زيرا در تعبير من مفهوم يک انقلاب از ميان بردن يک نظم کهنه اجتماعی و برقراری يک نظم تازه و كاملن مخالف با نطام کهنه شده پيشين است، و اين درست همان کاری است که به دست رضا شاه انجام گرفت.
در اجرای اين انقلاب، بافت سياسی کهنه ايران تغيير يافت؛ ارتشی بسيار مدرن با معيارهای امروزی به وجود آمد که عنصر اصلی استقرار امنيت و استحکام سازمانهای کشوری بود؛ قدرت ارتجاعی طبقه روحانيون تضعيف شد و يک دولت مرکزی نيرومند با سازمانهای حکومتی دنيای نو به وجود آمد؛ و مهمتر از همه قدمهای نخستين به جانب تبديل سيستم قرون وسطايي اقتصاد بازار به يک سيستم اقتصاد مدرن صنعتی برداشته شد. اين تحول به خصوص در دوران فرزند او، محمدرضا شاه، در ابعادی بسيار وسيعتر و با شتابی بسيار بيشتر ادامه يافت، به طوری که ايران از صورت يک کشور عقب مانده کشاورزی به صورت کشوری با اقتصاد نيرومند و با سرويسهای مصرفی و صنايع بنيادی پيشرفته و در عين حال برخوردار از آموزش عمومی و خدمات فراگير بهداشتی درآمد.

بر اين اساس، آنچه در سالهای ۱۳۵۶ و۵۷ در ايران انجام گرفت يک انقلاب نبود، بلکه يک ضدانقلاب بود، برای بازگرداندن آن ساختار قرون وسطايي که ۶۰ سال پيش از آن رضا شاه بزرگ با آن به مبارزه برخاسته بود؛ و اين ضدانقلاب توانست چرخ زمان را به مدت دست كم ۶۰ سال به عقب برگرداند؛ و بازيگر اين تئاتر سياسی قرن، ملايان و مذهبيون تهي‌مغز و به اصطلاح روشنفکران ملي - مذهبي بوده اند. آنچه در انقلاب سفید دیدید نمادی از يک انقلاب بزرگ و بسیار ارزشمند است که به حق بايستی آن را بزرگترين انقلاب تاريخ ايران به نفع مردم دانست نه آنچه در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ - ۲۵۳۷ - رخ داد»

سِر آنتوني پارسونز: غرور و سقوط (۱۹۸۴)
@NaqdeMosaddeq
رخداد 57 انقلاب یا شورشِ مردمی؟

حسن ماسالی فعالِ چپگرا و عضوِ سابق کنفدراسیون دانشجویان، دکتریِ علوم سیاسی از آلمان و عضو سابق حزب سبزهای آلمان در گفتگو با کیهان آنلاین میگوید:

عقیده دارم آنچه که در سال 1357 روی داد ، ” انقلاب ” نبود بلکه اسم آنرا ” شورش مردم” میگذارم که تحت تاثیر چند عامل داخلی و خارجی درسالهای 56 و 57 بوقوع پیوست و موجب فروپاشی رژیم شاه و به قدرت رسیدن خمینی گردید. ...اکثر گروههای چپ ایران با تئوری و سیاستهای انحرافی و بدون داشتن چشم انداز روشن و بدون آینده نگری ”هژمونی” ( رهبری) خمینی و آخوندها را پذیرفته بودند و جالب بود که بخش بزرگی از جریانهای ” چپ ایران “خمینی مرتجع را بعنوان ” رهبر ضد امپریالیست ” مطرح میکردند و بخشی از جریانهای چپ مثل حزب توده ، فدائیان خلق ( اکثریت) و حزب رنجبران ،حتی با دستگاه امنیتی و سرکوبگر رژیم همکاری میکردند! ...همانطور که مشاهده کردیم، عاقبت همه جریانهای چپ قربانی چنین سیاست ابلهانه ای شدند. و جالب است که محافلی از بقایای همان ” چپ سنتی” ، هنوز دنباله رو سیاست آخوندها هستند . من کتابی انتشار داده ام که در آن دلایل شکست و ناکامی و بحران مداوم جنبش چپ ایران را از زمان انقلاب مشروطه تا پس از روی کار آمدن خمینی ، تشریح کرده ام. عقیده دارم در جوامعی نظیر ایران و در شرایط معینی ، میتواند بین نیروهای مذهبی و سکولار ایران، ائتلاف و اتحاد عمل ” تاکتیکی ” صورت بگیرد؛ بشرطی که نیروهای چپ و سکولار ، استقلال سیاسی و تشکیلاتی خود را حفظ کنند و چشم انداز روشن و شفافی درباره مناسبات آینده و تفاوت نظر های خود نیز ارائه بدهند. عقیده دارم که “چپ سنتی ایران” ، ادعای لامذهبی میکرد، اما بشدت تحت تاثیر فرهنگ اسلامی قرار داشت و ” مذهب گونه” می اندیشید.

از آنجائی که شاه یک دیکتاتور وابسته به غرب بود و ادعای مدرنیته میکرد، هرگاه مواجه با اعتراض مقامات خارجی می شد، تسلیم میگردید. رژیم شاه ، در زندگی خصوصی مردم دخالت نمیکرد. اما رژیم جمهوری اسلامی بمفهوم واقعی ، مثل یک رژیم قرون وسطائی عمل میکند. یک مشت ” لات و لوت” بی فرهنگ و عقده ای، صاحب قدرت شده اند و برای آنان نه تنها ” دمکراسی و آزادی “مفهومی ندارد، بلکه ” انسانیت ” نیز ارزش و اعتباری ندارد.

در رژیم شاه ، به افکار عمومی مردم ایران اهمیت نمیدادند، اما از افکار عمومی مردم اروپا و آمریکا حساب می بردند. جمهوری اسلامی (آخوندی) که یک نظام سیاسی قرون وسطائی است ، براساس خصلت ها ی عناصر تشکیل دهنده اش عمل میکند. چنین وحوش جنایتکاری، ممکن است بخاطر فریب جهانیان، زیر انواع و اقسام منشور و معاهده را نیز امضا کنند، اما به هیچ کدام از ارزش های انسانی و بین المللی پایبند نیستند.

منبع:
http://www.iranomid.de/%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AF-57-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%8C-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%B4-%D8%A8%D9%88%D8%AF/
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلیپی درباره عملیاتِ ظفار که امنیتِ ایران و خلیج فارس را تا امروز تثبیت کرده است.
@NaqdeMosaddeq
سوال : از نظر حضرتعالی که از نزدیک شاهد رابطه دربار با آمریکا بودید، ارزیابی آن زمانتان این بود که آمریکا در ایران حکومت می کند ؟ یعنی شاه ابزار دست آمریکایی هاست؟ آیا آمریکایی ها را بعنوان مشاور ناصح میدید یا فرمانبردار آنها بود؟

سید حسین نصر : اگر حکومت ایران استقلالی نداشت که نمی توانست در سال ۱۹۷۳ قیمت نفت را چهار برابر کند .... همان وقت که در دوره کارتر دائما نیویورک تایمز مقاله می نوشت در مورد فساد والاحضرت اشرف که فلان کار را کرد و فلان کار را کرد ، فهد که آن وقت ولیعهد بود هنوز پادشاه عربستان نشده بود ، هفت میلیون دلار را در یک شب باخت در یکی از قمارخانه های جنوب فرانسه و یک کلمه در هیچ روزنامه ای نوشته نشد .
شاه بدون شک یک شخص ملی بود، ایران را دوست داشت، این یکی را نمی شود نقض کرد. ولی یک جاهایی هم نقطه ضعف داشت. چون اعتماد داشت که آمریکایی ها چون خیر خودشان را می خواهند نمی گذارند گزندی به ایران وارد شود .این پایه فلسفه ای بود که اشتباه هم از آب در آمد. و اشتباه شاه هم سر همین بود که نمی دانست آمریکا می خواهد در خاورمیانه خودکشی کند ....
شاه آمریکا را مشاور ناصح می دید ولی همیشه هم گوش نمی داد. یادم می آید که کارتر که اتفاقا آدم پاک و خوبی بود برادری داشت خیلی از لحاظ اقتصادی بزن بهادر . و درخواست کنترات یک طرحی را در ایران کرده بود که شصت میلیون دلار آن زمان بود .خب طرح را به مناقصه گذاشتند و کس دیگری برد .و برادر کارتر خیلی عصبانی شد .بعد از آن حمله ها به ایران شروع شد و حقوق بشر و بساط و این ها، نمی دانم کجا بود که شاه گفت این دنباله آن قرارداد شصت میلیون دلاری است .
این طور نبود که هر کسی چیزی گفت بگوید چشم. ولی اطمینان داشت به آن ها. در حالی که آمریکا مثل انگلیس نیست. در آمریکا هر چهار سال یک بار همه چیز عوض می شود. بعد هم در آمریکا در زمان انقلاب به جای اینکه یک آمریکا باشد چهار آمریکا بود. یعنی چهار صدای مختلف که از واشنگتن می آمد : صدای کاخ سفید ، صدای برژینسکی ، صدای سایروس ونس وزیر خارجه ، و نظامی ها ژنرال هیگ و اینها و رئیس ناتو. و این کار را خیلی پیچیده تر و مشکل تر کرد.

دو سوم بهترین دانشجویان ما که از فرنگستان برگشته بودند و مقامات مختلف را اداره می کردند در آمریکا تحصیل کرده بودند. اینها بیشتر آمریکوفیل بودند که بعدا به آنها می گفتند ماساچوستی. من ( نصر) خودم اولین ماساچوستی ایرانی هستم. اولین ایرانی هستم که وارد دانشگاه MIT شدم. اولین ایرانی هستم که از دانشگاه هاروارد دکتری دارم. ولی من با آنها فرق داشتم. اینها جامعه ایران را نمی شناختند. البته اینها افراد لایقی بودند. همه آنها باسواد بودند ولی در عین حال فوق العاده آمریکوفیل بودند .... این بود که تنها شاه نبود. یک نظام بود.

اوایل انقلاب ملک حسین ( شاه اردن) آمد به ایران و با شاه ملاقات کرد. و به شاه گفت : من سید اولاد پیغمبرم، به من اجازه بدید من خودم می روم قم و صحبت می کنم با آیت الله های مهم ببینم واقعا چه می خواهند ؟اگر منطقی بود و قابل حل بود با کمال میل می نشینیم با هم حلش می کنیم . اگر هم منطقی نبود من خودم حاضرم یک گروهی را راهنمایی کنم ما بمب بریزیم روی سر اینها در قم . من ( نصر) اتفاقا همان موقع در کاخ نیاوران بودم .و شاه سخنان ملک حسین را به من گفت. شاه گفت : حرف عجیب غریبی است من که نمی توانم چنین کاری بکنم ....
این نیست که شاه نوکر آمریکا بود. این بحث را کمونیست ها پیش کشیدند یا مهم ترین ابعاد تبلیغ چپی ها همین بود. این ها مخالف نفوذ آمریکا بودند. هر کسی هر چه می گفت می گفتند نوکر آمریکاست....
.
کتاب : حکمت و سیاست - مجموعه تاریخ شفاهی ایران معاصر
جلد اول : خاطرات دکتر سید حسین نصر - به کوشش حسین دهباشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زمانی که دین در جای خود بود و دولت در جای خود

ایران، اسلام در ایران، و تشیع در جهان یک فرصت تاریخی را شاید برای همیشه از دست دادند.

ایران می‌توانست یک ژاپن یا دستکم یک کره جنوبی باشد. امروز باید آرزو کنیم که بتوانیم در منطقه با ترکیه و قطر رقابت کنیم.

اسلام در ایران می‌توانست محترم باشد و همچون کشورهای مسیحی و غربی یک نقش سنتی مهم در جامعه ایفا کند. به‌گونه‌ای که حتی غیرمذهبی‌ها به آن احترام بگذارند. امروز شما در غرب اگر به مسیحیت توهین رکیک کنید، نه تنها مذهبی‌ها که غیرمذهبی‌ها از شما دل‌آزرده می‌شوند. امروز مسیحیت رکن مهمِ فرهنگِ کشورهای پیشرفته غربی است، حتی اگر بخش بزرگی و گاه بیشتر جامعه دیگر مسیحی نباشند. اما ایران...؟

تشیع در جهان نیز می‌توانست به پشتوانۀ ایران یعنی تنها کشورِ مهمِ شیعه (عراق و جمهوری باکو و بحرین را به دلایلی نمی‌توان کشورهای "شیعه" نامید) بلندآوازه باشد و همه در جهان با شنیدن نامِ شیعه به یادِ ایران پیشرفته و مرفه و صلح‌دوست بیوفتند! در عوض امروز با شنیدن نام شیعه همه به یادِ پابرهنگان تروریستِ کلاشینکف به دستِ خاورمیانه میوفتند. از پاکستان و افغانستان تا یمن و عراق و لبنان!
انقلاب نیاز به اکثریت ندارد. برای انقلاب اقلیتی مجنون و افسارگسیخته در کنار رهبرانی باهوش و تشکیلاتی منسجم و متحد و متمرکز با روابط خارجی مناسب کافی است.

شاه محبوب عموم اکثریت ایران بود. ولی نه او بازی مردم بر علیه مردم را بلد بود و نه این مردم ساده توانستند در فضای پیچیده و ترسناک دورۀ انقلاب نقشی ایفا کنند.
@NaqdeMosaddeq
یا در دوره ناصری ایران متجدد شد؟
آیا ناصرالدین‌شاه پدر تجدد ایران است؟

ماله‌کشان قجرستا که هدفی جز تخریب پهلوی و کمک به گفتمان حکومت ندارند (وگرنه قاجار امروز چیست که ارزش ستایش یا نکوهش داشته باشد) فهرستی از هر آنچه که در دوره ناصرالدین‌شاه وارد ایران شده (شامل یک بالن از آسمان ایران رد شد، دو عدد تلسکوپ در ایوان همایونی برای دید زدن زنان حرمسرا نصب شد) ساخته‌اند تا او را به جای رضاشاه پدر تجدد و موسس ایران نوین جا بزنند‌!

آنها البته نمی‌فهمند چون شغلشان نفهمیدن است ولی برای روشن شدن اذهان عمومی باید توضیح داد که در بحث تجدد مساله نهادسازی و نهادینه کردن است و نه ورود چند اسباب و ماشین به سبک دوره باستان و قرون وسطا!

دوره ناصرالدین شاه نیم قرن است یعنی تقریبا به اندازه کل دوره پهلوی. آنهم چه دوره‌ای؟ نیمه دوم سده ۱۹ یعنی عصر طلایی اکتشافات و اختراعات در غرب. همدوره ویکتوریا (عصر زرین بریتانیا) و ناپلئون سوم (عصر زرین فرانسه) و الکساندر دوم یا تزارِ آزادی‌بخش (روسیه) و دوره تجدد عثمانی(عصر تنظیمات). آیا اصلا میشد کشوری مانند ایران -که پرت و مهجور و جزیره وسط اقیانوس نبود بلکه چنان اهمیتی استراتژیک داشت که بریتانیا و روسیه در دو جنگ جهانی دو بار ایران را اشغال کردند تا به هم پشتیبانی دهند- را از ورود اسباب و ادوات و اندیشه‌های مدرن منع کرد؟ در واقع اگر ناصر خان میتوانست به سبک کره شمالی ایران را زندان و جلوی ورود را بگیرد هنر کرده بود.

در این دوره ایران از دو سمت همسایه پیشرفته‌ترین کشور دنیا یعنی امپراتوری بریتانیا بود و دو سمت دیگرش هم روسیه و عثمانی البته از ایران جلوتر بودند! روسیه در همین دوره چنان عمران و آبادانی در بخش‌های جداشده از ایران انجام داد که ده‌ها هزار ایرانی برای کار و مهاجرت به همان سرزمین‌ها رهسپار شدند!! ایران قاجاری را باید با قفقاز مقایسه کنیم، با عثمانی مقایسه کنیم! نه اینکه ناصرخان را با شاهان از او پرت‌تر قبلی یعنی محمدشاه و فتحعلی‌شاه مقایسه کنیم و شیفته تنبان جدید زنان حرم و سیبیل خوش‌استیل خودش و چند بیت شعر و چند تا نقاشی‌ و دست‌خط خوشش شویم!

در این دوره صدها هزار ایرانی (درست مانند بعد از انفجار نور) در دیاسپورای خارج از کشور زندگی می‌کردند. با این تفاوت که بیشتر ایرانیان مهاجر کنونی در غرب زندگی می‌کنند ولی ایرانیان مهاجر آن دوره در عثمانی (استانبول و ترابوزان و عتبات) و قفقاز (باکو و تفلیس و ...) و هند زندگی می‌کردند و روابط نزدیکی با ایران داشتند.

به همین دلیل ایرانِ ناصری در درازای نیم‌قرن واقعا از نسیم تمدن جدید متاثر شد و روزی که ناصرخان را کشتند ایران و ایرانی تفاوت‌هایی با روزی که او از تبریز به تهران آمد کرده بود‌. اما اولا بخش بزرگی از این تحولات ناخواسته بود و ناصر خان و بیشتر وزرای مرتجع‌ش (به جز چند متجدد مثل امیر کبیر و سپهسالار و ...) تا توانستند با آن مبارزه و جلوی آن مقاومت کردند. دوم، آنچه وارد شد اگرچه کالایی مدرن بود ولی به سبکی قرون وسطایی در یک گوشه محصور به کار رفت. نهادینه و عمومی نشد و سبک زندگی ایرانی را تغییر نداد. تدریس فیزیک و شیمی و ریاضی جدید در کجا؟ یک دارالفنون؟ یا دو سه تا مدرسه دیگر؟ ورود میکروسکوپ هم شد هنر؟ آیا در این نیم‌قرن یا حدود ۳۰ سال بعد از مرگ شاه شهید در اواخر دوره قاجار دستاوردی علمی و خدماتی عمومی از آزمایشگاه‌های ایرانی دیده شد؟ دانشگاه‌ها و مدارس و کارخانه‌ها و ... در دوره قاجار نسخه آزمایشی همین پروژه‌هایی بودند که در جمهوری اسلامی برای اختلاس و کلاهبرداری و پولشویی ساخته میشوند. یعنی یک آپارتمان را برمی‌دارند داخل اتاقها نیمکت و تخته می‌گذارند و نهایتا سردر آن می‌نویسند "دانشگاه"! یا در قابلمه را به آنتن سرخود تلویزیون متصل می‌کنند و می‌شود ویروس‌یاب! اینها البته برای ملت آب نمی‌شود ولی برای پیمانکار نان و برای کارفرما یعنی دولت خوراک تبلیغاتی می‌شود. سخن از پدیده‌های دوره ناصری و قاجار هم همین است. شاید بدتر. چون به‌هر حال در جمهوری اسلامی واقعا چیزهایی هم ساخته شده ولی آنچه ما در ایران اواخر قاجار می‌بینیم جز سرزمین سوخته‌ای که فقط نقش حایل بین قدرت‌های جهانی داشته و همه از آن فراری بودند و شاه آن کلم‌فروشی در فرنگ را به تاجداری آن برهوت بلازده ترجیح می‌داده نیست.

کسی مدعی نیست رضاشاه چرخ را از اول اختراع کرده. بیسمارک و ناپلئون‌ها و موسولینی و فرانکو و مِیجی ژاپن و تزار الکساندر دوم هم از صفر مطلق شروع نکردند. ولی آنچه کردند هم درخشان بود و هم ماندگار در دوره‌های بعد. چنین ارزیابی از ناصرخان که البته واقعا بهترین شاه قاجار بود در دست نیست و باید گفت او به هر دلیل یا با هر محدودیت نیم‌قرن وقت طلایی کشور ما را هدر داد و به تنها چیزی که اندیشید ثبات حکومت خودش بود که این ما را به یاد وضع فعلی می‌اندازد.
@NaqdeMosaddeq
گوشه‌هایی از حقوق بشر قاجاری در دوران نخستین پادشاه مدرن ایران و پدر تجدد، ناصرخان (قاجار چهارم). شاه نقاش، خوشنویس، نویسنده و پیانیست.

توضیح عکس‌ها: مجرم زنده گچ گرفته شده در کنار جاده قرار گرفته با زنده جلوی توپ گذاشته شده است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت بزرگداشت فردوسی و شاهنامه، این سخنرانی از زمانی که مملکت صاحب داشت و شاهنامه کتاب بنیادین کشورداری بود
گوشه ای دیگر از خدمات شوهرننه تجدد ایران که مادرِ تجددِ ایران را به نکاح خود درآورد!

"عبدالحسین خان فخرالملک لقب ناصرالسلطنه گرفته. این عبدالحسین خان به قدری در این مدت دو سه سال به شاه و مملکت خیانت کرده که اگر یک وقتی به دست می آمد باید او را قطعه قطعه میکردند اما چون در سفر فرنگ دو نفر روسپی فرنگی با خود آورده و تقدیم شاه و وزیر اعظم نموده و گویا پسند خاطر آنها شده تمام تقصیرات عبدالحسین خان عفو گشته به علاوه امتیازات تازه ایی به وی بخشیدند. این است وضع دولت ما! به عوض اینکه خادم را نعمت و خائن را زحمت دهند محض جاکشی برای شاه و وزیر از آن همه تقصیرات یک نفر خائن میگذرند و جاکش را عزیز و محترم میشمارند و خادم را خوار و حقیر. الحق و الانصاف که شغل خوبی است،فقط اسمش بد جا افتاده."

روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه ۱۶ شوال ۱۳۰۹ قمری
هم‌زمان با اصلاحات ۱۳۲۸ شاه در قانون اساسی و کمی پیش از ترک‌تازی‌های مصدق، تامی لَسِلز (۱) منشی خصوصی جورج ششم و ملکه الیزابت، اصول محافظه‌کارانه خود را تحت عنوان اصول Lascelles در روزنامه تایمز منتشر می‌کند. محتوای این اصول که به‌شکل موافقت‌نامه‌ای از ۱۹۵۰ اجرایی می‌شود، (۲) به شاه/ملکه این اختیار را می‌دهد که بر اساس سه اصل درخواست نخست‌وزیر را برای انحلال پارلمان رد کند:

۱. اگر مجلس موجود قادر به انجام وظایف خود باشد.
۲. اگر انتخابات عمومی برای اقتصاد ملّی مضر باشد.
۳. اگر حاکمیت بتواند نخست‌وزیر دیگری با اکثریت مقبولیت در مجلس عوام بیابد.

منظور این‌که در قدیمی‌ترین دموکراسی دنیا و مهم‌ترین مونارشی، به ملکه این قدرت را می‌دهند که دست نخست‌وزیر را برای اعمال قدرت علیه پارلمان ببندد. چون طبیعتا شاه در مشروطه، مسئول ایجاد تعادل بین قواست. منتها مصدقی‌ها اعمال غیرقانونی نخست‌وزیر یاغی خود را در انحلال مجلسین ماست‌مالی می‌کنند و شاه را غیرمسئول می‌پندارند.

۱. عکس تامی لسلز در واقعیت و در سریال تاج
۲. این موافقت‌نامه بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۲ معلق شده بود تا دوباره احیاء شد.

@NaqdeMosaddeq
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یه دشت سر سبز یه رود پر آب
یه سد محکم داشتیم تو سیلاب
ما از خوشی ها دلامون آزرد
سد رو شکستیم دنیا رو آب برد
حالا از اون درو دشت چیزی نمونده باقی انگار از این میخونه صد ساله رفته ساقی
حالا غم ما قد یه دریاست جایی که باید دل به دریا زد همینجاست
نه کار ایناست نه کار اوناست
از این و اون نیست از ماست که برماست
2024/11/15 12:46:17
Back to Top
HTML Embed Code: