Telegram Web Link
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
یک نکته‌ات بگویم!

«قابل-» به‌اصطلاح پیشوندواره است (پیشوندواره تکواژی است که هم در ساختِ واژه‌های مشتق به‌کار می‌رود و هم به‌عنوان واژه‌ای مستقل کاربرد دارد). پیشوندوارهٔ «قابل-»، همراه با یک کسره، به واژهٔ پس از خود (= واژهٔ پایه) می‌پیوندد و یک واژهٔ مشتق از نوع صفت می‌سازد، مانند «قابلِ‌قبول». کسره‌ای که پس از این پیشوندواره می‌آید به‌اصطلاح خفیف است و بنابراین تکیهٔ اصلیِ واژه‌های «قابل»دار برروی هجای آخرِ آن‌هاست. درنتیجه، اگر تکواژی نیز به آن‌ها افزوده شود، در پایانِ آن‌ها می‌آید. برای مثال، اگر به «قابل‌قبول» تکواژ نکره‌سازِ «-ی» بیفزاییم، می‌شود «قابل‌قبولی». بنابراین این واژه‌ها و واژه‌هایی که کسرهٔ خفیف دارند همواره نیم‌فاصله نوشته می‌شوند.

یادآوری:
اگر پس از این پیشوندواره دو واژهٔ متعلق به آن بیاید، کاملاً بافاصله نوشته می‌شوند. مثال: سخن او «قابل توجه و تأمل» است.
۱‌۴۰‌۰‌/۰‌۳/۱‌۰‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲ نکتۀ دستوری و نشانه‌گذاری

بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
مدرس: سید محمد بصام

ویدئو شرکت‌کنندگان قبلی:👇
https://www.tg-me.com/Matnook_01
کانال مؤسسهٔ متنوک:👇
@Matnook_com
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
صفت مفعولی

تعریف
:‌ واژه‌ای که دلالت کند بر کسی یا چیزی که فعلی بر آن واقع شده‌است.

ساخت رایج: بن ماضی + «-ه»: (زیتون) پرورده، (لباس) چروکیده، (نان) سوخته، (خودرو) فرسوده، (متن) ویراسته، ... .

دو نکتۀ فاصله‌گذاری:
۱)‌ برخی واژه‌ها + صفت‌ مفعولی یک صفت مرکب می‌سازند و نیم‌فاصله می‌شوند:
آموزش‌دیده، تثبیت‌شده، جان‌باخته، دل‌‌سوخته، زبان‌بسته، قوام‌یافته، منتشرشده، ... .

۲) برخی از صفت‌های مفعولی نیز با «شده» می‌آیند و نیم‌فاصله می‌شوند:
دیده‌شده، ربوده‌شده، شسته‌شده، شنیده‌شده، گفته‌شده، نوشته‌شده، ... .

یک نکتۀ زبانی:
گاهی تحت تأثیر عربی برای برخی از واژه‌های فارسی نیز صفت‌های به‌ظاهر مؤنث به‌کار می‌برند که معنای مفعولی دارند:
درآمد حاصله (= «به‌دست‌آمده»)، کاغذ باطله (= «باطل‌شده»)، نامۀ وارده (= «واردشده»)، ... .
این صفت‌ها درست‌اند و ممکن است به‌مناسبت در متن‌های گوناگون به‌کار روند. برخی مانند «کاغذ باطله» همچنان به حیات خود ادامه می‌دهند و برخی نیز مانند «درآمد حاصله» و «نامۀ وارده» درحال فراموشی‌اند. بی‌شک بهتر است که مثلاً به‌جای «نامۀ وارده» بنویسیم «نامۀ دریافتی یا رسیده».

سید محمد بصام
@Matnook_com
معرفی ۲۰ کتاب جدید و مفید در زمینۀ نگارش و ویرایش:👇
https://www.instagram.com/tv/Ch2iAgbpPpn/?utm_source=ig_web_copy_link
۱۴‌۰۱/۰‌۶/۰‌۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
تمرین ویرایش
ابتدا متن ناویراسته را ویرایش کنید یا اشکالات آن را به‌خاطر بسپارید،‌ سپس پاسخ را ببینید و با ویرایش خود بسنجید.

ناویراسته:
- آندرانیک آساطوریان ویولون‌ زن امریکایی‌ تبار در ۷۳ سالگی در لوس‌ آنجلس درگذشت.
- قدیس فرانسوا دو سال اسقف ژنف بود و با کاپوجین‌ها برای نشر مذهب پروتستان در اسقف نشین خود رابطه تنگاتنگی داشت.

ویراسته:
- آندرانیک آساطوریان، آهنگساز و پیانیست ارمنی‌تبار، در ۷۳سالگی در لس‌آنجلس درگذشت.
- قدیس فرانسوا دو-سال اسقفِ ژنو بود و در اسقف‌نشینِ خود رابطۀ تنگاتنگی با کاپوچین‌ها برای نشر مذهب کاتولیک داشت.

نکات تمرین:
۱) آساطوریان پیانیست و ارمنی‌تبار بود، نه ویولن‌زن و آمریکایی‌تبار. (اشکال محتوایی)
۲) «ویولن» می‌نویسیم، نه «ویولون».
۳) الگوی «عدد + واژه + -ی» همیشه نیم‌فاصله نوشته می‌شود. پس «۷۳سالگی» بی‌فاصله است.
۴) «لس‌آنجلس» می‌نویسیم، نه «لوس‌آنجلس».

۵) «دوسال» ادامۀ نام «فرانسوا» است و «دو» + «سال» (عدد + معدود) نیست. در این مورد می‌توانیم یک تیرۀ نشکن (Nonbreaking Hyphen) میان دو واژه بگذاریم (دو-سال) یا اجزای جمله را جابه‌جا کنیم (اسقفِ ژنو قدیس فرانسوا دو سال بود). یک نمونۀ دیگر برای تیرۀ نشکن: آنتوان دو سَنت-اگزوپری.
۶) «ژنو» می‌نویسیم، نه «ژنف».
۷) «کاپوچین» با «چ» است، نه «ج».
۸) «مذهب کاتولیک» درست است، نه «پروتستان». (اشکالی محتوایی)
۹) در این ویرایش، برای رفع کژتابیِ احتمالی و نیز روان‌تر شدنِ جمله، «رابطۀ تنگاتنگی» از «داشت» فاصله گرفته و آرایش واژه‌ها نیز کمی تغییر کرده‌است.

یادآوری:
در ویرایش، هم به درستیِ محتوا باید توجه کرد و هم به زبان متن و هم به صورت آن.

سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به زندگی من خوش آمدید!

به‌مناسبت درگذشت عباس معروفی
نویسندۀ رمان پرآوازۀ سمفونی مردگان
abbasmaroufi.de/abbas-maroufi
و خاطره‌ای کوتاه و شنیدنی از گابریل گارسیا مارکِز (نویسندۀ نام‌آشنای کلمبیایی) از زبان عباس معروفی دربارۀ چیستی داستان
۱۴‌۰۱/۰‌۶/۱‌۰‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
دربارۀ «اصطبل»

واژۀ عربی «اصطبل» برگرفته از واژۀ لاتینی stabulum (به معنای «توقفگاه، محوطه، طویله») است. واژه‌های انگلیسیِ stall و stable و آلمانیِ Stall و Stelle نیز برگرفته از همین واژۀ لاتینی‌اند. در فرهنگ‌های عربی، به عربی نبودن این واژه اشاره کرده‌اند (← الصحاح جوهری).
«اصطبل» سپس از عربی به فارسی راه یافته‌ و با املای «اسطبل» نیز نوشته شده‌است. با استناد به پیکره‌های زبانی فارسی، بسامد «اصطبل» بیشتر است. در فرهنگ روز سخن نیز «اصطبل» مدخل اصلی است و «اسطبل» به آن ارجاع داده شده‌است. بنابراین هر دو املا درست است، ولی «اصطبل» بر «اسطبل» ترجیح دارد.
از دیگر نام‌های اصطبل در فارسی: «آخور»، «باره‌بند» («باره» (در فارسی میانه، bārak) به معنای «اسب» بوده‌است)، «ستورخانه»، و «ستورگاه».
#واژه‌شناسی
۱‌‌۴‌‌۰۱‌/‌۰‌۶/‌‌۱‌‌‌۶‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
فاصله‌گذاری در خطّ فارسی.pdf
162.3 KB
احمد صفّار مقدّم، «فاصله‌‌گذاری در خطّ فارسی»، نامۀ فرهنگستان ۴/۹، ص ۱۲۳-۱۳۷
#فاصله‌گذاری
۱‌‌۴‌‌۰۱‌/‌۰‌۶/‌‌۱‌‌‌‌۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک (معصومه رمضانی)
به‌مناسبتِ ۱۹ شهریور
سالروز درگذشت حسن عمید (زادهٔ ۱۲۸‌۹ در مشهد – درگذشتهٔ ۱۹ شهریور ۱۳۵‌۸) فرهنگ‌نویس و روزنامه‌نگار ایرانی‌ و نویسندهٔ فرهنگ پرآوازهٔ عمید

حسن عمید، در جوانی و در خراسان، عضو انجمن ادبی شد و کار روزنامه‌نگاری، نویسندگی و فرهنگ‌نویسی را از همان دوران آغاز کرد. وی چندین دهه از عمرش را صرف پژوهش دربارهٔ فرهنگ واژگان و فرهنگ‌نویسی کرد.
مهم‌ترین آثار او در زمینهٔ فرهنگ‌نویسی:
- غلط‌های فاحش فرهنگ‌های فارسی؛
- فرهنگ برگزیدهٔ عمید؛
- فرهنگ تاریخ و جغرافیای عمید؛
- فرهنگ دبیرستانی عمید؛
- فرهنگ فارسی عمید؛
- فرهنگ کوچک عمید؛
- فرهنگ مفصل عمید؛
- فرهنگ نو.
۱‌۴‌‌‌۰۰‌‌/‌۰‌‌‌۶‌/۱‌۹‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک (معصومه رمضانی)
فرهنگ فارسی عمید
با بیش از ۴۳٫۰۰۰ واژه (مدخل)
نویسنده: حسن عمید
سرپرست تألیف و ویرایش: فرهاد قربان‌زاده
ناشر: اشجع

بهترین چاپ فرهنگ فارسی عمید همین ویراست است. پس از فرهنگ روز سخن، این چاپِ فرهنگ عمید را به اهل قلم پیشنهاد می‌کنم. نسخهٔ الکترونیکی آن نیز در وبگاه واژه‌یاب در دسترس است.
۱‌۴‌‌‌۰۰‌‌/‌۰‌‌‌۶‌/۱‌۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
VajehdanSetup-5.4.0-x64.exe
77 MB
واژه‌دان
دستیار واژه‌گزینی فارسی
(برای ویندوز ۷ و بالاتر)
با واژه‌دان، دایرۀ واژگانی خود را افزایش دهید!
#واژه‌شناسی
۱‌‌۴‌‌۰۱‌/‌۰‌۶/‌‌۲‌‌‌۷‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
«یکدستی اصطلاحات» در ترجمه

یکی از نکته‌های مهم، که مترجم باید به آن توجه داشته باشد، نقش متفاوت واژه و اصطلاح در متن است. متن‌های عالمانه ـ اعم از علمی، ادبی، فلسفی، و سایر رشته‌ها ـ تشکیل شده‌اند از تعداد محدودی اصطلاح* (term) که در میان تعداد زیادی واژه (word) پراکنده شده‌اند. واژه و اصطلاح هردو از مصالح سازندۀ متن‌اند، با این تفاوت که دست نویسنده در به‌کار بردن اصطلاح در مقایسه با واژه بسته‌تر است. مثلاً اصطلاح census (سرشماری) را در جامعه‌شناسی در نظر بگیرید. در بحث علمی، هیچ کلمۀ دیگری به‌جای آن نمی‌توان به‌کار برد. اما جملۀ «دولت وظیفه دارد هر سال سرشماری کند» را می‌شود به‌صورت «دولت باید سالانه سرشماری کند» نوشت. مشاهده می‌کنید که «وظیفه دارد» و «هر سال» را می‌توان به‌صورت «باید» و «سالانه» نوشت، اما به‌جای «سرشماری» هیچ کلمۀ دیگری نمی‌توان گذاشت. این محدودیت فقط برای نویسنده نیست و در ترجمه عیناً از نویسنده به مترجم منتقل می‌شود. همان‌طور که نویسنده در سراسر کتابش، هرجا لازم باشد، census را به‌کار می‌برد، مترجم کتاب او نیز موظف است همه‌جا آن را به «سرشماری» ترجمه کند، در حالی که در کاربرد واژه‌ها چنین محدودیتی ندارد.
یکی از شرایط ترجمۀ خوب رعایت «یکدستی اصطلاحات» است. از آنجا که مترجمانْ نخستین کسانی بوده‌اند که با اصطلاحات در زبان خارجی مواجه شده‌اند و چون در برگرداندن اصطلاحات به فارسی سلیقه‌های گوناگون داشته‌اند، اصطلاحات به‌ صورت‌های گوناگون وارد زبان فارسی شده‌است. مثلاً مترجمان ما در برابر اصطلاح انگلیسی process معادل‌های «فراشد»، «فراگشت»، «جریان»، «فرایند»، «روند»، «پروسه»، و احتمالاً اصطلاحات دیگری به‌کار برده‌اند. چنین است معادل‌های «بسامد»، «تواتر»، و «فراوانی» در برابر frequency، «رایانه» و «کامپیوتر» برابر computer، «حمل‌ونقل» و «ترابری» در برابر transportation، و «سلول» و «یاخته» مقابل کلمۀ انگلیسی cell. مترجمی که می‌خواهد کتابی دانشگاهی ترجمه کند، پیش از هر چیز، باید به‌اصطلاح تکلیفش را با اصطلاحات چندگانه روشن کند. مترجمی که در صفحه‌ای از کتابش «سلول» و چند صفحه بعد «یاخته» به‌کار ببرد اصل یکدستی اصطلاحات را رعایت نکرده‌است، اصلی که استادانِ ترجمه آن را رکن مهم ترجمه می‌دانند. از همین جاست که برای اشاره به مرتبۀ بالای فضل در کسی می‌گویند فلانی «اهل اصطلاح» است. (علی صلح‌جو، بیایید ترجمه کنیم (چاپ اول: تهران، مرکز، ۱۳۹۹)، ص ۱۳۲ و ۱۳۳)
* در نهادهای واژه‌گزینی، مانند فرهنگستان‌، «اصطلاح» به لفظی گفته می‌شود که در یکی از رشته‌های علمی، فنی، هنری، یا در حرفه‌ای بر یک مفهوم مشخص دلالت کند، مانند «بکرزایی» (در کشاورزی) و «نسبت کانونی» (در نجوم).
۱‌‌۴‌‌۰۱‌/‌۰‌‌۷‌/‌۱‌۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
فرمانروای ملک سخن

این عنوانی بود که در کتاب خوش‌خوان و گیرای تاریخ ادبیات دبیرستان زمان ما سرآغاز درس سعدی بود (عنوان اگر خطا نکنم، از مرحوم استاد زرین‌کوب است). در آن زمان، آموزش‌وپرورش هنوز مفهومی داشت. کتاب‌های خوب هنوز بود و معلم خوب نیز. اکنون ندانم چه‌سان است. باری، هرچه بود، هنوز دور «تاریخ ادبیات سمت» و عهد حکمرانی میرباقری‌ها و وفایی‌ها نرسیده بود. به حساب این طایفه جداگانه خواهم رسید. بگذریم. شاعرانِ دیگر هم ادعای پادشاهی ملک سخن‌ کرده‌اند. سنایی و خاقانی را به‌خاطر دارم. اما این سعدیِ آخرالزمان در دعوی صادق‌تر است که به چنین بیان اعجازآمیزی سخن گفته:
بَسَم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمی‌دهی مجالی؟
نه ره گریز دارم، نه طریق آشنایی
چه غم، اوفتاده‌ای را که تواند احتیالی؟
[...] به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی ندیده باشی به درازنای سالی*
غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی

* آقای بابک احمدی، بیست و چند سال پیش، کتاب ساختار و هرمنوتیک خود را با همین بیت (و همین ضبط که گویا ضبط صحیح نیست، ولی مناسب‌تر است) به دانشجویان کوی دانشگاه تقدیم کرد.

امروز چیزی می‌خواندم از مرحوم سید فخرالدین شادمان دربارهٔ سعدی به نثری شیوا و پاکیزه و دلپذیر. یک سخنش این بود که در کلیات او چیزهایی است مناسب تمامی احوال ما. با این حافظهٔ ناتوان، ابیاتی از ذهنم می‌گذشت. یک دو بیت را که مناسب این ایام بود نقل می‌کنم. چند سال قبل، که گروهی به یادشان افتاده بود در قرآن از تبرّج ذکری شده و باید به دنبال مصادیق امروزینش بگردند تا نشان دهند ابواب فقه مفتوح است، دوستی شِکوه می‌کرد که اگر این پوششِ دخترانِ دانشجو تبرّج نیست، پس چیست؟ گفتم:
ای مدعی! گر اهل دلی دیده‌ها بدوز
کاینان به دل ربودنِ مردم معیّن‌اند
یا پرده‌ای به چشم تأمل فرو گذار
یا دل بنه که پرده ز کارت برافکنند

چند سال قبل‌تر، که فضای دانشگاه بازتر بود، دوستی ظریف که روحی لطیف داشت و دماغی تر، با دیدن دانشجویان زیبا به ذوق آمده بود که:
رضوان مگر دریچهٔ فردوس برگشاد
کاین حوریان به ساحت دنیا خزیده‌اند؟

فرق است میان ذوق تا ذوق، خوی تا خوی. از یکی فرهنگ و هنر بیرون می‌آید و اثراتِ متعددِ مترتب بر آن و از دیگری ارشاد و اثراتِ متعددِ مترتب بر آن. فرق است میان دریچهٔ نگاه تا دریچهٔ نگاه، نظرگاه تا نظرگاه:
از نظرگاه است ای مغز وجود
اختلاف مؤمن و گبر و جهود

نمی‌دانم چرا سعدی را «عليه‌الرحمه» می‌گویند و مثلاً حافظ را نه. علت هرچه باشد، رحمت فرستادن بر آن تربتِ پاک کار هرروزینهٔ بسیار کسان است. اگر کسی به خلاف این برود، خشک‌مغز است، خواه دانشمندی بزرگ چون مرحوم کسروی باشد که به دواعی اخلاقی و پاکی سیرت سعدی را دشنام می‌گفت، خواه زاهدان و مفتیان گران‌جان و عَوانان ایشان. هرکه باشد، پیاله‌ای بدهش گو دماغ را تر کن!
سید احمدرضا قائم‌مقامی
@YaddashtQaemmaqami
#منهای_ویرایش
۱‌‌۴‌‌۰۱‌/‌۰‌‌۷‌/‌‌۱‌‌۴‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
ویراست_هفتم_شیوه‌نامۀ_اِی‌پی‌اِی،_انگلیسی.pdf
13.2 MB
شیوه‌نامۀ APA، ویراست هفتم
نسخۀ اصلی (به زبان انگلیسی)
۱‌‌۴‌‌۰۱‌/‌۰‌‌۷‌/‌‌۱‌‌۴‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
چگونه «واژه‌نامه» درست کنیم؟

واژه‌نامه مجموعه‌ای است الفبایی متشکل از اصطلاحاتی* که در کتاب به‌کار رفته، همراه با معادل خارجی آن‌ها. واژه‌نامه را معمولاً به‌صورت دو مجموعۀ انگلیسی ـ فارسی و فارسی ـ انگلیسی تنظیم می‌کنند و در پایان کتاب، پس از کتاب‌نامه و قبل از نمایه، قرار می‌دهند. از آنجا که مترجم پیش از شروع ترجمه نمی‌تواند پیش‌بینی کند که تا پایان کتاب با چه اصطلاحاتی مواجه می‌شود، درست کردن واژه‌نامۀ کامل بدون برخی آماده‌سازی‌ها امکان ندارد.
[* لفظی که در رشته‌های علمی به مفهوم خاصی دلالت کند «اصطلاح» نامیده می‌شود، مانند «بازتاب» (reflection) در فیزیک یا «سرشماری» (census) در آمار و ریاضی.]

۱) برخی از مترجمان، قبل از این‌که عملاً کار ترجمه را آغاز کنند، کتاب را مرور و اصطلاحات (دقت شود: فقط اصطلاحات، نه واژه‌ها) را استخراج می‌کنند و در برابر آن‌ها معادل‌های دلخواه خود را می‌گذارند. سپس آن‌ها را به کمک رایانه، به ترتیب حروف انگلیسی، الفبایی می‌کنند و هنگام ترجمه، هرگاه فراموش کنند که در صفحات قبل در مقابل فلان اصطلاحِ انگلیسی کدام برابرِ فارسی را گذاشته‌اند، به آن فهرست مراجعه می‌کنند و همان را به‌کار می‌برند و از این طریق، از یک‌دستی اصطلاحات در سراسر کتاب مطمئن می‌شوند. پس از تمام شدن ترجمه، همین فهرستِ دوزبانه می‌شود «واژه‌نامۀ انگلیسی ـ فارسی» و در انتهای کتاب قرار می‌گیرد. معمولاً همین واژه‌نامه را، این بار به ترتیب حروف فارسی، الفبایی می‌کنند و با عنوان «واژه‌نامۀ فارسی ـ انگلیسی» در انتهای کتاب می‌گذارند.

۲) برخی مترجمان از روش دیگری استفاده می‌کنند. از آنجا که کتاب‌های علمی معمولاً نمایه دارند، بعضی مترجمان ابتدا از آن رونوشت می‌گیرند و کنار هریک از اصطلاحات خارجی، معادل فارسیِ دلخواه را می‌نویسند و هنگام ترجمه، به آن مراجعه می‌کنند. از آنجا که نقش اصلی نمایه فهرست کردن اعلام و اصطلاحات است، ممکن است برخی اصطلاحات در آن نیامده باشد. در این صورت، مترجم هنگام ترجمه، آن‌ها را به فهرست قبلی (= فهرست نمایه) اضافه می‌کند و پس از تمام شدن ترجمه، آن فهرست را به‌عنوان واژه‌نامه در انتهای کتاب قرار می‌دهد. (علی صلح‌جو، بیایید ترجمه کنیم (چاپ اول: تهران، مرکز، ۱۳۹۹)، ص ۱۳۳ و ۱۳۴)

در کتاب‌های علمی و دانشگاهیِ ترجمه‌شده، افزون بر این‌که واژه‌نامه‌ها به خوانندگان کتاب و مترجمان و فرهنگ‌نگاران (در واژه‌گزینی و واژه‌یابی) یاری می‌رساند، از چندگونگی اصطلاحات در سراسر کتاب نیز جلوگیری می‌کند و به یک‌دستی آن‌ها می‌انجامد.
۱‌‌۴‌‌۰۱‌/‌۰‌‌۷‌/‌‌۲‌‌۸‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک (سید محمد بصام)
یک نکته‌ات بگویم!

واژه‌هایی که دو یا چند جمله‌ یا گروه را هم‌پایه می‌کنند «پیوند‌ همپایگی» نام دارند. «هم ... (و) هم ...» نوعی پیوند همپایگی است که هم با «و» می‌آید و هم بدون آن. مثال:
جلوهٔ بخت تو دل می‌برد از شاه و گدا
چشم بد دور که هم جانی «و» هم جانانی (حافظ)
گفته‌ای لعل لبم هم درد بخشد هم دوا/ ... (حافظ)

یادآوری:
در گفتار و نوشتارهای غیررسمی معمولاً این پیوند را بدون «و» به‌کار می‌برند. در متن‌های معیار و رسمی، برای انسجام سخن، بهتر است این «و» را حذف نکنیم.
اگر این پیوند را بدون «و» نوشتیم، میان آن ویرگول نمی‌گذاریم. در پیوندهای همپایگیِ «چه ... (و) چه ...»، «نه ... (و) نه...»، و «یا ... (و) یا ...» نیز همچنین. مثال:
- هم از توبره می‌خورد هم از آخور.
- آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب.
- نه پشت دارم نه مشت.
- یا زنگیِ زنگ باش یا رومیِ روم.
۱۴‌۰۰‌/‌۰‌‌۸‌/‌‌۰۸‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
منشور کورُش کبیر
به‌مناسبت ۷ آبان، روز بزرگداشت کورش
نخستین پادشاه شاهنشاهی هخامنشی

«در ماه اَرَخسمنو (Arahsamnu = ماه هشتم)، روز سوم (= هفتم آبان‌ماه [۵۳۹ ق.م]) کوروش به بابِل اندر آمد. شاخه‌های سبز در برابر (= زیر پای او) گسترده شد.» (عبدالمجید ارفعی، فرمان کوروش بزرگ، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۹، ص ١۴)

از سطر ۲۰ تا ۳۶ (...: شکستگی؛ []: افزوده‌ها؛ (): توضیحات؛ (؟): احتمالات):
۲۰) منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشهٔ جهان.
۲۱) پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر اَنشان، نوهٔ کوروش، شاه بزرگ، شا[ه شهر] انشان، نوادهٔ چیش‌پش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان،
۲۲) دودمان جاودانهٔ پادشاهی، که خدایان بِل و نَبو فرمانروایی‌اش را دوست می‌دارند (و) پاد[شا]هی او را با دلی شاد یاد می‌کنند. آنگاه که با آشتی به در[ون] بابل درآمدم،
۲۳) جایگاه سَروری [خود] را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشادهٔ کسی که بابل را دوست دارد، همچون سرنوشتم به من [بخشید] (و) من هر روز ترسان درپی نیایشش بودم.
۲۴) سپاهیان گسترده‌ام، با آرامش، درون بابل گام برمی‌داشتند. نگذاشتم کسی در همهٔ [سومر و] اَکد هراس‌آفرین باشد.
۲۵) درپی امنیت [شهرِ] بابل و همهٔ جایگاه‌های مقدسش بودم. برای مردم بابل [...] که برخلاف خوا[ست خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته‌شان نبود،
۲۶) خستگی‌هایشان را تسکین دادم (و) از بندها (؟) رهایشان کردم.
مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت (و)
۲۷) به من کوروش، شاهی که از او می‌ترسد و کمبوجیه پسر تنی[ام و به] همهٔ سپاهیانم،
۲۸) برکتی نیکو ارزانی داشت تا با آرامش، شادمانه در حضورش باشم. به [فرمان] والایش، همهٔ شاهانی که بر تخت‌ها نشسته‌اند،
۲۹) از هر گوشهٔ (جهان)، از دریای بالا تا دریای پایین، آنان که در [سرزمین‌های دوردست] می‌زیند، (و) شاهان سرزمین اَمورّو که در چادرها زندگی می‌کنند، همهٔ آنان
۳۰) باج سنگینشان را به بابل آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از [شواَنّهَ] (= بابل) تا شهر آشور و شوش،
۳۱) اَکد، سرزمین اِشنونهَ، شهر زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جایگاه[های مقدس آن‌سو]ی دجله که از دیرباز محراب‌هایشان ویران شده بود،
۳۲) خدایانی را که درون آن‌ها ساکن بودند به جایگاه‌هایشان بازگرداندم و (آنان را) در جایگاه‌های ابدی خودشان نهادم. همهٔ مردمانِ آنان (= آن خدایان) را گرد آوردم و به سکونت‌گاه‌هایشان بازگرداندم
۳۳) و خدایان سرزمین سومر و اَکد را که نبونئید ـ در میان خشم سرور خدایان ـ به بابل آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت
۳۴) به جایگاه‌هایشان بازگرداندم، جایگاهی که دلشادشان می‌سازد. باشد تا همهٔ خدایانی که به درون نیایشگاه‌هایشان بازگرداندم
۳۵) هر روز، در برابر (خدایان) بِل و نبو، روزگاری دراز (= عمری طولانی) برایم خواستار شوند (و) کارهای نیکم را یادآور شوند و به مردوک، سرورم، چنین گویند که «کوروش، شاهی که از تو می‌ترسد و کمبوجیه پسرش»
۳۶) … [... (باشد که) آنان تا روزگاران دراز (؟)، سهمیه‌دهندگان نیایشگاه‌هایمان باشند و (؟)] (باشد که) مردمان بابل شاهیِ مرا [بستایند]. من همهٔ سرزمین‌ها را در صلح (= امنیت) نشاندم.
(شاهرخ رزمجو، «ترجمهٔ فارسی استوانهٔ کوروش بزرگ»، در تورج دریایی (ویراستار)، کوروش بزرگ: پادشاه باستانی ایران، ترجمهٔ آذردخت جلیلیان، تهران، توس، ۱۳۹۳، ص ۷۵ به بعد)
۱۴‌۰۱/‌۰‌‌۸‌/‌‌۰‌۷‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
در بارۀ نام کورش.pdf
1.4 MB
حسن رضائی باغ‌بیدی، «در بارۀ نام کورش»، در عسکر بهرامی (به کوشش)، کورش و ذوالقرنین (مجموعه مقالات همایش کورش هخامنشی و ذوالقرنین، ۶ خرداد ۱۳۸۹)، تهران، مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۰، ص ۶۳-۷۴
#واژه‌شناسی
۱۴‌۰۱/‌۰‌‌۸‌/‌‌۰‌۷‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
یک نکته‌ات بگویم!

میان دو جمله‌ای که تضاد، تقابل، یا محدودیتی را بیان می‌کنند ویرگول می‌گذاریم:
- نمی‌خواهم معتقد باشم، می‌خواهم بدانم.
- کتابی که می‌خوانی نباید به‌جای تو بیندیشد، باید تو را به اندیشیدن وادارد.
بنابراین: فاجعه آنجا نیست که ماشه‌ای چکانده می‌شود، فاجعه جایی شکل می‌گیرد که ... .
#نشانه‌گذاری
۱۴‌۰۱/‌۰‌‌۸‌/‌‌۱‌۰‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
قصیده در نصیحت اَنکیانو
فرماندار فارس در سدۀ هفتم

بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار
ای که دستت می‌رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار [...]
این‌همه هیچ است، چون می‌بُگذرد
تخت‌وبخت و امرونهی و گیرودار
نام نیکو گر بماند زآدمی
به کز او ماند سرای زرنگار [...]
هیچ دانی تا خِرد به یا روان؟
من بگویم گر بداری استوار
آدمی را عقل باید در بدن
ورنه جان در کالبد دارد حمار
پیش از آن کز دست بیرونت بَرَد
گردش گیتی زمام اختیار [...]
چون خداوندت بزرگی داد و حکم
خرده از خردان مسکین درگذار
چون زبردستیت بخشید آسمان
زیردستان را همیشه نیک دار
عذرخواهان را خطاکاری ببخش
زینهاری را به جان ده زینهار [...]
نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت پایدار
مُلک‌بانان را نشاید روز و شب
گاهی اندر خمر و گاهی در خمار
کام درویشان و مسکینان بده
تا همه کارت برآرد کردگار
با غریبان لطفِ بی‌اندازه کن
تا رود نامت به‌نیکی در دیار [...]
از درون خستگان اندیشه کن
وز دعای مردم پرهیزگار
منجنیق آه مظلومان به صبح
سخت گیرد ظالمان را در حصار [...]
ای که داری چشم عقل و گوش و هوش
پند من در گوش کن چون گوشوار
نشکند عهد من الّا سنگدل
نشنود قول من الّا بختیار
سعدیا! چندان‌که می‌دانی بگوی
حق نباید گفتن الّا آشکار
هرکه را خوف و طمع در کار نیست
از ختا باکش نباشد وز تتار
#منهای_ویرایش
۱۴‌۰۱/‌۰‌‌۸‌/‌‌۱‌‌۱‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
2024/11/20 07:37:22
Back to Top
HTML Embed Code: