اضافه_شدن_پسوند_«_ی»_مصدری_به_اسامی_معنی.pdf
497.8 KB
علیاشرف صادقی، «اضافه شدن پسوند "i-" مصدری به اسامی معنی»، نامۀ فرهنگستان، شمارۀ ۸ (۱۳۹۱)، ص ۲-۹
#دستورزبان
۱۴۰۱/۰۸/۱۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
#دستورزبان
۱۴۰۱/۰۸/۱۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
Morir De Amor
Franck Pourcel-@music_lights
🎵 مرگ عشق (Morir de Amor)
🎼 اثری ماندگار از فرانک پورسل (۱۹۱۳ - ۲۰۰۰)، آهنگساز نامدار سدۀ بیستم
#منهای_ویرایش
۱۴۰۱/۰۸/۱۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
🎼 اثری ماندگار از فرانک پورسل (۱۹۱۳ - ۲۰۰۰)، آهنگساز نامدار سدۀ بیستم
#منهای_ویرایش
۱۴۰۱/۰۸/۱۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
دربارۀ نام زیبای «نیکا»
بسیاری از نامهای دخترانه، گذشته از ریشه و پیشینۀ آنها، به «ا» پایان مییابند: آتنا، آتوسا، آدرینا، آرمیتا، آزیتا، آناهیتا، آیدا، اسما، الیسا، الیکا، باربارا، بشرا، پارمیدا، پانتهآ، تارا، ثمینا، چیستا، حسنا، حلما، حمیرا، حورا، درسا، رزیتا، رویا، زهرا، ژیلا، ژینا، السا، سارینا، سرنا، سمیرا، سوفیا، سیما، شهلا، شیما، صفورا، طهورا، فریبا، کاملیا، کیانا، کیمیا، گلوریا، گیشا، لعیا، لیلا، ماندانا، محیا، مهرسا، مهسا، مینا، نکیسا (در اصل، نام مردان که امروز برروی زنان نیز گذاشته میشود)، نورا، نیوشا، هانا، هدا، هلنا، هما، هیما، یسنا، یلدا، و ... .
فراوانی این نامها موجب شدهاست که فارسیزبانان گمان کنند «-ا» پسوندی برای ساختن نامهای دخترانه و زنانه هم هست. بنابراین گاهی آن را در پایان برخی از واژهها میافزایند و آنها را بهعنوان نام دختران و زنان بهکار میبرند، مانند «سهیلا» و «نیکا» که بهترتیب از واژۀ عربی «سهیل» و صفت «نیک» بهعلاوۀ پسوند «-ا» ساخته شدهاند.
گفتنی است این پسوند، در کاربرد امروزیاش، به پسوند اسمساز و صفتساز «-ا» (مثلاً در «گرما» و «دانا»)، که صورت تغییریافته و کوتاهشدۀ āy- و āg- فارسی میانه است، ارتباطی ندارد.
#دستورزبان #واژهشناسی
۱۴۰۱/۰۸/۱۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
بسیاری از نامهای دخترانه، گذشته از ریشه و پیشینۀ آنها، به «ا» پایان مییابند: آتنا، آتوسا، آدرینا، آرمیتا، آزیتا، آناهیتا، آیدا، اسما، الیسا، الیکا، باربارا، بشرا، پارمیدا، پانتهآ، تارا، ثمینا، چیستا، حسنا، حلما، حمیرا، حورا، درسا، رزیتا، رویا، زهرا، ژیلا، ژینا، السا، سارینا، سرنا، سمیرا، سوفیا، سیما، شهلا، شیما، صفورا، طهورا، فریبا، کاملیا، کیانا، کیمیا، گلوریا، گیشا، لعیا، لیلا، ماندانا، محیا، مهرسا، مهسا، مینا، نکیسا (در اصل، نام مردان که امروز برروی زنان نیز گذاشته میشود)، نورا، نیوشا، هانا، هدا، هلنا، هما، هیما، یسنا، یلدا، و ... .
فراوانی این نامها موجب شدهاست که فارسیزبانان گمان کنند «-ا» پسوندی برای ساختن نامهای دخترانه و زنانه هم هست. بنابراین گاهی آن را در پایان برخی از واژهها میافزایند و آنها را بهعنوان نام دختران و زنان بهکار میبرند، مانند «سهیلا» و «نیکا» که بهترتیب از واژۀ عربی «سهیل» و صفت «نیک» بهعلاوۀ پسوند «-ا» ساخته شدهاند.
گفتنی است این پسوند، در کاربرد امروزیاش، به پسوند اسمساز و صفتساز «-ا» (مثلاً در «گرما» و «دانا»)، که صورت تغییریافته و کوتاهشدۀ āy- و āg- فارسی میانه است، ارتباطی ندارد.
#دستورزبان #واژهشناسی
۱۴۰۱/۰۸/۱۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
فهرست ۱۱۲ نفر از ویرایشآموزان کارگاه تابستان ۱۴۰۱ که گواهینامۀ ایشان صادر و ایمیل شدهاست. گواهینامۀ سایر شرکتکنندگان نیز، پس از دیدن تمام فیلمهای کارگاه و اطلاع به مسئول ثبتنام (@MatnookAdmin3)، صادر و ایمیل خواهد شد.
۱۴۰۱/۰۸/۱۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
۱۴۰۱/۰۸/۱۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من
به وسعت آسمان
سرزمینم ایران را دوست دارم.
یک فرمول ساده برای تشخیص حرف اضافۀ مرکب!
#دستورزبان #فاصلهگذاری
۱۴۰۱/۰۸/۱۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
به وسعت آسمان
سرزمینم ایران را دوست دارم.
یک فرمول ساده برای تشخیص حرف اضافۀ مرکب!
#دستورزبان #فاصلهگذاری
۱۴۰۱/۰۸/۱۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
داستانهایی که شهرزاد نگفت!
روشنک: کدام قصه را خوش داری بشنوی؟ قصههای بازرگانان؟ قصههای جانوران؟ قصههای عشاق؟ قصههای جن و پری؟
میرخان: شاید هم مکر زنان!
روشنک: خِرد تا به زنان برسد، نامش مکر میشود نه؟ و مکر تا به مردان برسد، نام عقل میگیرد!
میرخان: قصههایی هم هست دربارۀ زنان بدکاره!
روشنک: که نتیجۀ مردان بدکارند!
میرخان: و دربارۀ غلامان و کنیزان!
روشنک: که هوشیارتر از اربابان خودند!
میرخان: و دربارۀ بندگان!
روشنک: که به آزادی میرسند!
میرخان: پس تو همه را خواندهای!
روشنک: من دوستدار قصۀ زنی هستم که پشت پردۀ نِیای مینشست و مردمان را شفا میداد!
[میرخان قداره میکشد!]
رخسان [جیغکِشان]: مرگ در راه است!
میرخان [تیغ بالا میبَرد]: بگو بشتابد!
روشنک: و تو راه مرگ جارو کن! این تکخانهای انگشتنماست، با نشانی سرراست. مرگ در پیچ کدام کوچهپسکوچه از نفس افتاده؟
میرخان: پس تو همه را خواندهای!
روشنک: و برای همین است که به مرگ خود راضیام!
رخسان: وای خواهرکم! کاش من هم خوانده بودم و کنار تو میمردم!
روشنک: خواندنْ ارث من است برای تو. مهریهام را به گدایان ببخش و پیرهن تنم تنها مال خواهرم.
میرخان: نمیتوانم مرگ تو را آرزو کنم. ولی این بر من گران است. پس تو، تو، همه را خواندهای!
روشنک: حتی بیش از این. من چیزهایی هم نوشتهام که دیگران بخوانند.
میرخان: تو نوشتهای؟!
روشنک: داستانهایی را که شهرزاد نگفت!
بهرام بیضایی، شب هزارویکُم [نمایشنامه] (چاپ ششم: تهران، نشر روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۹۵)، ص ۱۰۵ و ۱۰۶
#منهای_ویرایش
۱۴۰۱/۰۸/۲۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
روشنک: کدام قصه را خوش داری بشنوی؟ قصههای بازرگانان؟ قصههای جانوران؟ قصههای عشاق؟ قصههای جن و پری؟
میرخان: شاید هم مکر زنان!
روشنک: خِرد تا به زنان برسد، نامش مکر میشود نه؟ و مکر تا به مردان برسد، نام عقل میگیرد!
میرخان: قصههایی هم هست دربارۀ زنان بدکاره!
روشنک: که نتیجۀ مردان بدکارند!
میرخان: و دربارۀ غلامان و کنیزان!
روشنک: که هوشیارتر از اربابان خودند!
میرخان: و دربارۀ بندگان!
روشنک: که به آزادی میرسند!
میرخان: پس تو همه را خواندهای!
روشنک: من دوستدار قصۀ زنی هستم که پشت پردۀ نِیای مینشست و مردمان را شفا میداد!
[میرخان قداره میکشد!]
رخسان [جیغکِشان]: مرگ در راه است!
میرخان [تیغ بالا میبَرد]: بگو بشتابد!
روشنک: و تو راه مرگ جارو کن! این تکخانهای انگشتنماست، با نشانی سرراست. مرگ در پیچ کدام کوچهپسکوچه از نفس افتاده؟
میرخان: پس تو همه را خواندهای!
روشنک: و برای همین است که به مرگ خود راضیام!
رخسان: وای خواهرکم! کاش من هم خوانده بودم و کنار تو میمردم!
روشنک: خواندنْ ارث من است برای تو. مهریهام را به گدایان ببخش و پیرهن تنم تنها مال خواهرم.
میرخان: نمیتوانم مرگ تو را آرزو کنم. ولی این بر من گران است. پس تو، تو، همه را خواندهای!
روشنک: حتی بیش از این. من چیزهایی هم نوشتهام که دیگران بخوانند.
میرخان: تو نوشتهای؟!
روشنک: داستانهایی را که شهرزاد نگفت!
بهرام بیضایی، شب هزارویکُم [نمایشنامه] (چاپ ششم: تهران، نشر روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۹۵)، ص ۱۰۵ و ۱۰۶
#منهای_ویرایش
۱۴۰۱/۰۸/۲۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک (سید محمد بصام)
ویراسته:
طلوعِ اولِ صبحِ چشمانت بهخیر میکند هر روز مرا.
دو نکته:
۱) وقتی بهناچار دو یا سه واژه یا بیشتر به هم اضافه میشوند، بهتر است کسرهٔ آنها را بگذاریم تا آسان و روان خوانده شوند. پس کسره را فقط برای رفع ابهام یا خوانش درست و آسان میگذاریم.
۲) «بهخیر» همیشه نیمفاصله نوشته میشود. مثال: وقت بهخیر، سفر بهخیر، بهخیر گذشتن. اما «ختم به خیر» بافاصله، و «عاقبتبهخیر» نیمفاصله نوشته میشود.
#تمرین_ویرایش #فاصلهگذاری
۱۴۰۰/۰۹/۱۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
طلوعِ اولِ صبحِ چشمانت بهخیر میکند هر روز مرا.
دو نکته:
۱) وقتی بهناچار دو یا سه واژه یا بیشتر به هم اضافه میشوند، بهتر است کسرهٔ آنها را بگذاریم تا آسان و روان خوانده شوند. پس کسره را فقط برای رفع ابهام یا خوانش درست و آسان میگذاریم.
۲) «بهخیر» همیشه نیمفاصله نوشته میشود. مثال: وقت بهخیر، سفر بهخیر، بهخیر گذشتن. اما «ختم به خیر» بافاصله، و «عاقبتبهخیر» نیمفاصله نوشته میشود.
#تمرین_ویرایش #فاصلهگذاری
۱۴۰۰/۰۹/۱۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک (سید محمد بصام)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یک نکته دربارۀ «قدغن» که نمیدانید!
چگونه یکی از این املاها را برگزینیم؟:
قدغن، غدقن، قدقن، غدغن.
#واژهشناسی #املا_رسمالخط
۱۴۰۰/۰۹/۱۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
چگونه یکی از این املاها را برگزینیم؟:
قدغن، غدقن، قدقن، غدغن.
#واژهشناسی #املا_رسمالخط
۱۴۰۰/۰۹/۱۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
دربارۀ «جناب»
واژۀ عربی «جناب» به معنای «درگاه و آستان» است: صبا! خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز/ ... (حافظ). بنابراین «عالی جناب»، در این بیت و کاربرد خاص، یعنی «آستان والا» که بافاصله نوشته میشود. ولی «عالیجناب»، که عنوان احترامآمیزی است برای افراد بلندپایه، نیمفاصله نوشته میشود.
تلفظ معیار این واژه در فارسی /جِناب/ و در عربی /جَناب/ است. «جناب» به دو صورت با واژۀ پس از خود فاصلهگذاری میشود:
۱) با نیمفاصله (بدون کسره): جنابسروان، جنابسرگرد، جنابسرهنگ.
۲) بهصورت اضافه و با یک فاصله: جناب آقای رئیس، جناب استاد، و ... .
یادآوری:
کسره در واژۀ مرکب «جنابِعالی/ جنابِعالی» بهاصطلاح خفیف است و بهتر است آن را با نیمفاصله بنویسیم.
#واژهشناسی #فاصلهگذاری
۱۴۰۱/۰۹/۰۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
واژۀ عربی «جناب» به معنای «درگاه و آستان» است: صبا! خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز/ ... (حافظ). بنابراین «عالی جناب»، در این بیت و کاربرد خاص، یعنی «آستان والا» که بافاصله نوشته میشود. ولی «عالیجناب»، که عنوان احترامآمیزی است برای افراد بلندپایه، نیمفاصله نوشته میشود.
تلفظ معیار این واژه در فارسی /جِناب/ و در عربی /جَناب/ است. «جناب» به دو صورت با واژۀ پس از خود فاصلهگذاری میشود:
۱) با نیمفاصله (بدون کسره): جنابسروان، جنابسرگرد، جنابسرهنگ.
۲) بهصورت اضافه و با یک فاصله: جناب آقای رئیس، جناب استاد، و ... .
یادآوری:
کسره در واژۀ مرکب «جنابِعالی/ جنابِعالی» بهاصطلاح خفیف است و بهتر است آن را با نیمفاصله بنویسیم.
#واژهشناسی #فاصلهگذاری
۱۴۰۱/۰۹/۰۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
بیست واژۀ «نظر»دار که کسرۀ خفیف دارند و همیشه بیفاصله یا با نیمفاصله نوشته میشوند (نیازی به گذاشتن کسرهها نیست):
اتفاقِنظر، اجماعِنظر، اختلافِنظر، اظهارِنظر، اعمالِنظر، اِمعانِنظر، اهلِنظر، تبادلِنظر، تجدیدِنظر، تحتِنظر، توافقِنظر، جلبِنظر، حُسنِنظر، دقتِنظر، زیرِنظر، صرفِنظر، قطعِنظر، مدِنظر، موردِنظر، وحدتِنظر.
#فاصلهگذاری
۱۴۰۱/۰۹/۰۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
اتفاقِنظر، اجماعِنظر، اختلافِنظر، اظهارِنظر، اعمالِنظر، اِمعانِنظر، اهلِنظر، تبادلِنظر، تجدیدِنظر، تحتِنظر، توافقِنظر، جلبِنظر، حُسنِنظر، دقتِنظر، زیرِنظر، صرفِنظر، قطعِنظر، مدِنظر، موردِنظر، وحدتِنظر.
#فاصلهگذاری
۱۴۰۱/۰۹/۰۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
دربارهٔ «بلکفرایدی»
بلکفرایدی (black friday)، که به معنای «حراج کالاها یا ارائهٔ خدمات با تخفیفهای استثنایی در آخرین جمعهٔ ماه نوامبر» است، اولین بار در آمریکا بهکار رفت. سپس با همین تعبیر و گاهی با اندکی تغییر به دیگر کشورها نیز رسید و رواج یافت. ترجمهٔ لفظبهلفظ آن «جمعهٔ سیاه» یا «سیاهجمعه» است. «جمعهٔ سیاه» برای ایرانیان همچنان یادآور کشتار مردم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در خیابان و میدان ژاله است، چنانکه برای آمریکاییان یادآور رسوایی بازار طلا در ۲۴ سپتامبر ۱۸۶۹ بود. البته جمعههای سیاه دیگری نیز در تاریخ بعضی کشورها هست که یادآور پیشامدهای ناگواری برای آنهاست. بنابراین از آنجا که تعبیر «جمعهٔ سیاه» برای ایرانیان خوشایند نبود و «سیاهجمعه/ سیاجمعه» نیز معنای روشنی نداشت، برخی فارسیزبانان از همان آغاز، «حراج جمعه» را بهکار بردند و سپس از روی آن، طبق فرایند آمیزهسازی (= ادغام دو یا چند واژه و ساختن یک واژهٔ جدید از آنها)، «حراجمعه» را ساختند. برخی نیز بهتازگی «جمعۀ هیجانانگیز» میگویند و مینویسند که زیباست و نشانهٔ ارج نهادن به زبان ملیمان، فارسی.
#واژهشناسی
۱۴۰۱/۰۹/۰۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
بلکفرایدی (black friday)، که به معنای «حراج کالاها یا ارائهٔ خدمات با تخفیفهای استثنایی در آخرین جمعهٔ ماه نوامبر» است، اولین بار در آمریکا بهکار رفت. سپس با همین تعبیر و گاهی با اندکی تغییر به دیگر کشورها نیز رسید و رواج یافت. ترجمهٔ لفظبهلفظ آن «جمعهٔ سیاه» یا «سیاهجمعه» است. «جمعهٔ سیاه» برای ایرانیان همچنان یادآور کشتار مردم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در خیابان و میدان ژاله است، چنانکه برای آمریکاییان یادآور رسوایی بازار طلا در ۲۴ سپتامبر ۱۸۶۹ بود. البته جمعههای سیاه دیگری نیز در تاریخ بعضی کشورها هست که یادآور پیشامدهای ناگواری برای آنهاست. بنابراین از آنجا که تعبیر «جمعهٔ سیاه» برای ایرانیان خوشایند نبود و «سیاهجمعه/ سیاجمعه» نیز معنای روشنی نداشت، برخی فارسیزبانان از همان آغاز، «حراج جمعه» را بهکار بردند و سپس از روی آن، طبق فرایند آمیزهسازی (= ادغام دو یا چند واژه و ساختن یک واژهٔ جدید از آنها)، «حراجمعه» را ساختند. برخی نیز بهتازگی «جمعۀ هیجانانگیز» میگویند و مینویسند که زیباست و نشانهٔ ارج نهادن به زبان ملیمان، فارسی.
#واژهشناسی
۱۴۰۱/۰۹/۰۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
بهمناسبت ۲۵ نوامبر و ۵ آذر
روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
برخی از مصوبات کارگروه واژهگزینی مطالعات زنان در فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژههای بیگانه:
بیوهزن: widow
تبعیض جنسیتی: gender discrimination, sex discrimination, sexism
حقرأی زنان: women's suffrage, female suffrage
خشونت جنسیتی: gender-based violence, violence agents of women
زن نوین: new woman
زنان کتکخورده: battered women
زنانهسازی: feminization
زنباور: womanist
زنسالاری: gynarchy, gynecocracy, gynocracy
زنکُشی: femicide, gynecide
زنمداری: woman-centredness
زنهراسی: gynophobia
زیباییشناسی زنانه: female aesthetics, feminine aesthetics, feminist aesthetics
فلسفۀ روح زنانه: woman spirit
قاچاق زنان: women's trafficking, sex trafficking of women
مادرتباری: matrilineality
مادرسالاری: matriarchy
مردبرترباوری: male chauvinism
مطالعات زنان/ زنشناسی: women's studies
مطایبات زنانه/ مزاحهای زنانه: women’s humour
#واژهشناسی #گردهبرداری
۱۴۰۱/۰۹/۰۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
برخی از مصوبات کارگروه واژهگزینی مطالعات زنان در فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژههای بیگانه:
بیوهزن: widow
تبعیض جنسیتی: gender discrimination, sex discrimination, sexism
حقرأی زنان: women's suffrage, female suffrage
خشونت جنسیتی: gender-based violence, violence agents of women
زن نوین: new woman
زنان کتکخورده: battered women
زنانهسازی: feminization
زنباور: womanist
زنسالاری: gynarchy, gynecocracy, gynocracy
زنکُشی: femicide, gynecide
زنمداری: woman-centredness
زنهراسی: gynophobia
زیباییشناسی زنانه: female aesthetics, feminine aesthetics, feminist aesthetics
فلسفۀ روح زنانه: woman spirit
قاچاق زنان: women's trafficking, sex trafficking of women
مادرتباری: matrilineality
مادرسالاری: matriarchy
مردبرترباوری: male chauvinism
مطالعات زنان/ زنشناسی: women's studies
مطایبات زنانه/ مزاحهای زنانه: women’s humour
#واژهشناسی #گردهبرداری
۱۴۰۱/۰۹/۰۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
زنان مؤدّب؛ تاریخ شعر و ادب زنان ایرانزمین از آغاز تا ۱۳۲۰ شمسی
بنفشه حجازی (چاپ اول: تهران، قصیدهسرا، ۱۳۹۶)
این کتاب دربارۀ فعالیتهای شعری ـ ادبی زنان (از آغاز تا عصر پهلوی دوم) و معرفی آنان در نُه فصل است.
فصل ۱: ادبیات شفاهی زنان (ترانهها، لالاییها، و ...)
فصل ۲ تا ۶: فعالیتهای ادبی زنان از بعد از اسلام تا پهلوی دوم
فصل ۸ و ۹: زنان شاعر و فارسیگو
در هر فصل، تقسیمبندی زمانی و موضوعی رعایت شده و نام زنان نیز براساس حروف الفبا تنظیم گردیدهاست.
برخی از آثار بنفشه حجازی در زمینۀ زنان:
- به زیر مقنعه؛ بررسی جایگاه زن ایرانی از قرن اول هجری تا عصر صفوی؛
- تاریخ هیچکس؛ بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر افشاریه و زندیه؛
- تذکرۀ اندرونی؛ شرح احوال و شعر شاعران زن در عصر قاجار تا پهلوی اول؛
- چند کلمه از مادرشوهر؛ امثال و حکم مربوط به زنان در زبان فارسی؛
- زن به ظنّ تاریخ؛ جایگاه زن ایرانی از عهد باستان تا پایان دوران ساسانیان؛
- زنان ترانه؛ بررسی حضور زن در ترانهها و اشعار عامیانه.
#کتاب_خوب_بخوانیم
۱۴۰۱/۰۹/۰۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
بنفشه حجازی (چاپ اول: تهران، قصیدهسرا، ۱۳۹۶)
این کتاب دربارۀ فعالیتهای شعری ـ ادبی زنان (از آغاز تا عصر پهلوی دوم) و معرفی آنان در نُه فصل است.
فصل ۱: ادبیات شفاهی زنان (ترانهها، لالاییها، و ...)
فصل ۲ تا ۶: فعالیتهای ادبی زنان از بعد از اسلام تا پهلوی دوم
فصل ۸ و ۹: زنان شاعر و فارسیگو
در هر فصل، تقسیمبندی زمانی و موضوعی رعایت شده و نام زنان نیز براساس حروف الفبا تنظیم گردیدهاست.
برخی از آثار بنفشه حجازی در زمینۀ زنان:
- به زیر مقنعه؛ بررسی جایگاه زن ایرانی از قرن اول هجری تا عصر صفوی؛
- تاریخ هیچکس؛ بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر افشاریه و زندیه؛
- تذکرۀ اندرونی؛ شرح احوال و شعر شاعران زن در عصر قاجار تا پهلوی اول؛
- چند کلمه از مادرشوهر؛ امثال و حکم مربوط به زنان در زبان فارسی؛
- زن به ظنّ تاریخ؛ جایگاه زن ایرانی از عهد باستان تا پایان دوران ساسانیان؛
- زنان ترانه؛ بررسی حضور زن در ترانهها و اشعار عامیانه.
#کتاب_خوب_بخوانیم
۱۴۰۱/۰۹/۰۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
فهرست ۶۲ نفر از ویرایشآموزان کارگاه مهر ۱۴۰۱ که گواهینامۀ ایشان صادر و ایمیل شدهاست. گواهینامۀ سایر شرکتکنندگان نیز، پس از دیدن تمام فیلمهای کارگاه و اطلاع به مسئول ثبتنام (@MatnookAdmin3)، صادر و ایمیل خواهد شد.
۱۴۰۱/۰۹/۰۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
۱۴۰۱/۰۹/۰۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
ارزش_ادبی_ابهام_از_دومعنایی_تا_چندلایگی_معنا؛_محمود_فتوحی.pdf
670.7 KB
محمود فتوحی (رودمَعجَنی)، «ارزش ادبی ابهام از دومعنایی تا چندلایگی معنا»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، شمارۀ ۶۲ (پاییز ۱۳۸۷)، ص ۱۷-۳۶
#زبانشناسی #ادبیات
۱۴۰۱/۰۹/۰۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
#زبانشناسی #ادبیات
۱۴۰۱/۰۹/۰۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک (سید محمد بصام)
"If you do not write for publication, there is little point in writing at all." ― George Bernard Shaw
«اگر برای انتشار نمینویسی، دیگر نوشتن معنای خاصی ندارد.» (جورج برنارد شا)
اگرم مینویسی که چاپ و دیده بشه، باید ویرایش یاد بگیری! 😁
#منهای_ویرایش
۱۴۰۰/۱۱/۱۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
«اگر برای انتشار نمینویسی، دیگر نوشتن معنای خاصی ندارد.» (جورج برنارد شا)
اگرم مینویسی که چاپ و دیده بشه، باید ویرایش یاد بگیری! 😁
#منهای_ویرایش
۱۴۰۰/۱۱/۱۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«همزادپنداری» یا «همذاتپنداری»؟
مسئله این است!
#واژهشناسی
۱۴۰۱/۰۹/۰۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
مسئله این است!
#واژهشناسی
۱۴۰۱/۰۹/۰۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
دو نکته دربارۀ «پرستار»
بهمناسبت روز ملی پرستار
۱) «پرستار»، مصوب فرهنگستان برای nurse، در فارسی قدیم به معنای «کنیز یا خدمتکار» و نیز «فرمانبردار» بودهاست:
«اتفاق افتاد که بر پرستاری عاشق شد [= «بر کنیزی عاشق شد»]، قیمت وی صدوپنجاه دینار.» (خواجه نظامالملک، سیاستنامه، ص ۱۶۲)
پرستارِ امرش همه چیز و کس (= «فرمانبردار امرش»)
بنیآدم و مرغ و مور و مگس (سعدی)
۲) میدانیم که پسوند «-ار» تنها به بن ماضی میپیوندد و اسم یا صفت میسازد، مانند «کشتار» و «خریدار». اما «پرستار» تنها واژهای است که از بن مضارع «پرستیدن» (= «پرست») و پسوند «-ار» ساخته شدهاست، زیرا «پرست»، در رویکرد همزمانی، از لحاظ صوری و ساخت آوایی، مانند بنهای ماضی است (برای بررسی تاریخی (درزمانی) ← احمدرضا قائممقامی، «پرستار (بحث لغوی و دستوری)»، مجلۀ فرهنگنویسی، شمارۀ ۱۷ (اسفند ۱۳۹۹)، ص ۵۷ به بعد).
دوازدهم مِی نیز، زادروز خانم فلورانس نایتینگِل، بنیانگذار پرستاری نوین، روز جهانی پرستار است.
God found some of the strongest women and made them nurses.
خداوند برخی از تواناترین زنان را یافت و آنان را پرستار کرد.
#واژهشناسی #دستورزبان
۱۴۰۱/۰۹/۰۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
بهمناسبت روز ملی پرستار
۱) «پرستار»، مصوب فرهنگستان برای nurse، در فارسی قدیم به معنای «کنیز یا خدمتکار» و نیز «فرمانبردار» بودهاست:
«اتفاق افتاد که بر پرستاری عاشق شد [= «بر کنیزی عاشق شد»]، قیمت وی صدوپنجاه دینار.» (خواجه نظامالملک، سیاستنامه، ص ۱۶۲)
پرستارِ امرش همه چیز و کس (= «فرمانبردار امرش»)
بنیآدم و مرغ و مور و مگس (سعدی)
۲) میدانیم که پسوند «-ار» تنها به بن ماضی میپیوندد و اسم یا صفت میسازد، مانند «کشتار» و «خریدار». اما «پرستار» تنها واژهای است که از بن مضارع «پرستیدن» (= «پرست») و پسوند «-ار» ساخته شدهاست، زیرا «پرست»، در رویکرد همزمانی، از لحاظ صوری و ساخت آوایی، مانند بنهای ماضی است (برای بررسی تاریخی (درزمانی) ← احمدرضا قائممقامی، «پرستار (بحث لغوی و دستوری)»، مجلۀ فرهنگنویسی، شمارۀ ۱۷ (اسفند ۱۳۹۹)، ص ۵۷ به بعد).
دوازدهم مِی نیز، زادروز خانم فلورانس نایتینگِل، بنیانگذار پرستاری نوین، روز جهانی پرستار است.
God found some of the strongest women and made them nurses.
خداوند برخی از تواناترین زنان را یافت و آنان را پرستار کرد.
#واژهشناسی #دستورزبان
۱۴۰۱/۰۹/۰۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
فاصلهگذاری ۱۱۵ قید حرفاضافهای
الگوی «حرف اضافه + اسم»، وقتی قید میسازد (یا در نقش قید بهکار میرود)، همواره با نیمفاصله نوشته میشود. این الگو دو ساخت رایج دارد.
۱) «به» + اسم:
بهآرامی، بهآسانی، بهآهستگی، بهاجبار، بهاجمال، بهاصطلاح، بهاکراه، بهاندازه، بهتدریج، بهترتیب، بهتفصیل، بهتفکیک، بهتمامی، بهتندی، بهتنهایی، بهجا، بهجِد، بهحق، بهخصوص، بهخوبی، بهدرستی، بهدقت، بهراحتی، بهراستی، بهروشنی، بهزحمت، بهزودی، بهزور، بهزیبایی، بهسادگی، بهسختی، بهسرعت، بهسلامتی، بهشدت، بهظاهر، بهعکس، بهعمد، بهفراوانی، بهقاعده، بهکَرّات، بهکُندی، بهمراتب، بهمرور، بهمناسبت، بهموقع، بهناچار*، بهنرمی، بهنسبت، بهواقع، بهوضوح، بهوفور، بهویژه*، بهیقین، ... .
۲) «بی» + اسم:
بیاجازه، بیاطلاع، بیاغراق، بیامان، بیاندازه، بیبروبرگرد*، بیپرده، بیپروا، بیتأمل، بیتردید، بیتفاوت، بیتوجه، بیجا، بیجهت، بیچونوچرا، بیحال، بیحجاب، بیحرکت، بیحساب، بیحسابوکتاب، بیحوصله، بیخبر، بیخود، بیخودی، بیخیال، بیدردسر، بیدرنگ، بیدریغ، بیدقت، بیدلیل، بیربط، بیرخصت، بیرودربایستی، بیرودرواسی، بیرویه، بیزحمت، بیسبب، بیشبهه، بیشک، بیشکوتردید، بیصبرانه*، بیصدا، بیطرف، بیعلاقه، بیعلت، بیغرض، بیفاصله، بیقیدوشرط، بیکموزیاد، بیکموکاست، بیکموکسر، بیگفتوگو، بیگمان، بیمحابا، بیمقدمه، بیمناسبت، بیمنظور، بیمورد، بیموقع، بینهایت، بیوقت، بیهوا، ... .
#دستورزبان #فاصلهگذاری
۱۴۰۱/۱۰/۰۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
الگوی «حرف اضافه + اسم»، وقتی قید میسازد (یا در نقش قید بهکار میرود)، همواره با نیمفاصله نوشته میشود. این الگو دو ساخت رایج دارد.
۱) «به» + اسم:
بهآرامی، بهآسانی، بهآهستگی، بهاجبار، بهاجمال، بهاصطلاح، بهاکراه، بهاندازه، بهتدریج، بهترتیب، بهتفصیل، بهتفکیک، بهتمامی، بهتندی، بهتنهایی، بهجا، بهجِد، بهحق، بهخصوص، بهخوبی، بهدرستی، بهدقت، بهراحتی، بهراستی، بهروشنی، بهزحمت، بهزودی، بهزور، بهزیبایی، بهسادگی، بهسختی، بهسرعت، بهسلامتی، بهشدت، بهظاهر، بهعکس، بهعمد، بهفراوانی، بهقاعده، بهکَرّات، بهکُندی، بهمراتب، بهمرور، بهمناسبت، بهموقع، بهناچار*، بهنرمی، بهنسبت، بهواقع، بهوضوح، بهوفور، بهویژه*، بهیقین، ... .
۲) «بی» + اسم:
بیاجازه، بیاطلاع، بیاغراق، بیامان، بیاندازه، بیبروبرگرد*، بیپرده، بیپروا، بیتأمل، بیتردید، بیتفاوت، بیتوجه، بیجا، بیجهت، بیچونوچرا، بیحال، بیحجاب، بیحرکت، بیحساب، بیحسابوکتاب، بیحوصله، بیخبر، بیخود، بیخودی، بیخیال، بیدردسر، بیدرنگ، بیدریغ، بیدقت، بیدلیل، بیربط، بیرخصت، بیرودربایستی، بیرودرواسی، بیرویه، بیزحمت، بیسبب، بیشبهه، بیشک، بیشکوتردید، بیصبرانه*، بیصدا، بیطرف، بیعلاقه، بیعلت، بیغرض، بیفاصله، بیقیدوشرط، بیکموزیاد، بیکموکاست، بیکموکسر، بیگفتوگو، بیگمان، بیمحابا، بیمقدمه، بیمناسبت، بیمنظور، بیمورد، بیموقع، بینهایت، بیوقت، بیهوا، ... .
#دستورزبان #فاصلهگذاری
۱۴۰۱/۱۰/۰۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
قصۀ میلاد عیسىبن مریم
بهمناسبت ۴ دی/ ۲۵ دسامبر، زادروز وی
اما حدیث عیسىبن مریم علیهالسلام چنان بود که زکریا علیهالسلام یکى حجره داشت که از بهر مریم پرداخته بود و هیچ خلق بدان حجره نرفتى هرگز، مگر زکریا. و چون [مریم] به جایگاه حیض رسید، یک بار حایض شد و پاک گشت و دوم بار حایض شد و پاک گشت. پس زکریا بفرمود تا او را آب بردند تا سر بشورد. و چون آب برده بودند، مریم درِ خانه استوار کرد و پرده بر سر بام ببست و سر خویش بشست و جامه اندر پوشید و درِ خانه همچنان محکم بسته بود. ناگاه نگاه کرد، مردى را دید آنجا ایستاده! و مریم از او بشکوهید و بهراسید و گفت: بازداشت خواهم به خداى از تو، اگر پرهیزگارى. و آن مرد جبریل علیهالسلام بود به صورت مردى آنجا ایستاده. پس چون جبریل علیهالسلام دانست که او بترسیدهاست از وى، همانگاه خویشتن را آشکارا کرد و گفت: مترس که من جبریلم، رسول خداى عزوجل، و آمدهام تا ترا بدهم غلامى پاک. پس مریم گفت: چگونه باشد مرا فرزندى، و هیچ آدمى مرا بِنَساویدهاست [= لمس نکردهاست] و گِرد من نگردیده و من نیز نبودم بلاوه [= بلایه: زن بدکاره]. گفت: آرى چنین است، ولکن خداى تعالى گفت بیافرینم آنچه خواهم. پس جبریل به مریم اندر دمید تا مریم بار گرفت با عیسى. و همچنان همى بود تا وقت بار نهادن.
پس چون مریم را درد زادن گرفت، برخاست و از شهر بیرون رفت و بدان صحرا یک بُنِ [= درختِ] خرما بود خشکشده و بر بُنِ [= پایِ] آن درخت بنشست و درد همى خورد و همى بود از درد زادن که بگرفته بود و از شرم مردمان میگفت که اى واى! بارى [= ای کاش] من بِمُردمى پیش از این یا هرگز خود نبودمى. پس بدان بُنِ خرمابُن رفت و دست در آن خرمابن زد. و سالها بود تا آن خرمابن خشک شده بود. و چون مریم دست در آن زد، حقتعالى به قدرت خویش آن را سبز گردانید و خرما بدو پیدا آمد.
و چون عیسى از مادر در وجود آمد، همان ساعت مادر را آواز داد و گفت: هیچ اندوه مدار که خداى عزوجل بدان جوىْ آبِ روان بازداد. برخیز و این درخت را بجنبان تا خرما فرو ریزد و خرما بخور و آب که در جو میآید بخور و هیچ اندوه مبر و با هیچ خلق سخن مگوى و هر کس که پیش تو آید و سخنى پرسد یا گوید، بگو که من روزۀ نذر کردهام. و در آن وقت هر کس که روزه داشتى با کسى سخنى نگفتى. پس چون مریم آواز شنید که اینک آب روان بخور و از این درختْ خرما فرو ریز و بخور، مریم گفت: یا رب، چون بود که در آن وقت که بدان حجره اندر میبودم، در زمستان میوۀ تابستانى سو[ى] من میفرستادى و در تابستان میوۀ زمستانى و اکنون این درخت را همى باید جنبانید تا خرما فرو ریزد و بخورم؟ آوازى آمد که: از بهر آنکه اکنون دلت دو تا گشتهاست و در آن وقت یک تا بود.
پس مردمان جمله روىْ سوى زکریا نهادند و او را گفتند که: این زن را چرا نگاه نداشتى تا آبستن گشت و فرزندى آورد؟ زکریا گفت: هرگز هیچ آدمى سوى او نرفت و او را چنان نگاه داشتم که هیچ خلقى روى او نیز هم ندید. پس جمله مردمان برخاستند و پیش مریم رفتند و گفتند که: اى مریم، تو این کودک را از کجا آوردى؟ و هرگز تو هیچ شوهر نکردهاى. پس مریم ایشان را چنان نمود که من روزه مىدارم و با کس سخن نمىگویم. و روزۀ ایشان بدان وقت چنان بود که از سخن و گفتار بازایستادندى و هیچ سخن با کس نگفتندى و از طعام خوردن بازایستادندى. [آنگاه] اشارت کرد سوى عیسى. ایشان گفتند که: چگونه با کودکى که در گهواره است سخن گوییم؟ عیسى علیهالسلام گفت: منم بندۀ خداى عزوجل و مرا بدهد کتاب، یعنى انجیل، و مرا پیغامبرى کند و مرا کند مبارک، هر کجا که باشم، و مرا اندرز کرد به روزه و نماز و زکات دادن تا زنده باشم. مرا فرمود نیکى کردن با مادرِ من و نکرد مرا جبارى بدبخت. پس گفت: سلام باد از خداى بر من آن روز که بزادم از مادر و آن روز که بمیرم و آن روز که مرا برانگیزند.
پس چون عیسى علیهالسلام این سخنها بگفت، خلق بر او فتنه شدند و خلق از بهر عیسى به سه گروه شدند. گروهى گفتند عیسى پسر خدای است و گروهى گفتند عیسى خود خدای است که بر آسمان بود و اکنون فرو آمد و به شکم مریم اندر شد و اکنون بیرون آمد و با خلقان سخن همى گوید و گروهى گفتند نه، که او پیغامبر خدای است.
ترجمۀ تفسیر طبری (چاپ دوم: تهران، توس، ۱۳۵۶)، به کوشش حبیب یغمایی، ج ۱، ص ۲۱۴ تا ۲۱۸ (با اندکی تلخیص و ویرایش)
#پرسه_در_متون
۱۴۰۱/۱۰/۰۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
بهمناسبت ۴ دی/ ۲۵ دسامبر، زادروز وی
اما حدیث عیسىبن مریم علیهالسلام چنان بود که زکریا علیهالسلام یکى حجره داشت که از بهر مریم پرداخته بود و هیچ خلق بدان حجره نرفتى هرگز، مگر زکریا. و چون [مریم] به جایگاه حیض رسید، یک بار حایض شد و پاک گشت و دوم بار حایض شد و پاک گشت. پس زکریا بفرمود تا او را آب بردند تا سر بشورد. و چون آب برده بودند، مریم درِ خانه استوار کرد و پرده بر سر بام ببست و سر خویش بشست و جامه اندر پوشید و درِ خانه همچنان محکم بسته بود. ناگاه نگاه کرد، مردى را دید آنجا ایستاده! و مریم از او بشکوهید و بهراسید و گفت: بازداشت خواهم به خداى از تو، اگر پرهیزگارى. و آن مرد جبریل علیهالسلام بود به صورت مردى آنجا ایستاده. پس چون جبریل علیهالسلام دانست که او بترسیدهاست از وى، همانگاه خویشتن را آشکارا کرد و گفت: مترس که من جبریلم، رسول خداى عزوجل، و آمدهام تا ترا بدهم غلامى پاک. پس مریم گفت: چگونه باشد مرا فرزندى، و هیچ آدمى مرا بِنَساویدهاست [= لمس نکردهاست] و گِرد من نگردیده و من نیز نبودم بلاوه [= بلایه: زن بدکاره]. گفت: آرى چنین است، ولکن خداى تعالى گفت بیافرینم آنچه خواهم. پس جبریل به مریم اندر دمید تا مریم بار گرفت با عیسى. و همچنان همى بود تا وقت بار نهادن.
پس چون مریم را درد زادن گرفت، برخاست و از شهر بیرون رفت و بدان صحرا یک بُنِ [= درختِ] خرما بود خشکشده و بر بُنِ [= پایِ] آن درخت بنشست و درد همى خورد و همى بود از درد زادن که بگرفته بود و از شرم مردمان میگفت که اى واى! بارى [= ای کاش] من بِمُردمى پیش از این یا هرگز خود نبودمى. پس بدان بُنِ خرمابُن رفت و دست در آن خرمابن زد. و سالها بود تا آن خرمابن خشک شده بود. و چون مریم دست در آن زد، حقتعالى به قدرت خویش آن را سبز گردانید و خرما بدو پیدا آمد.
و چون عیسى از مادر در وجود آمد، همان ساعت مادر را آواز داد و گفت: هیچ اندوه مدار که خداى عزوجل بدان جوىْ آبِ روان بازداد. برخیز و این درخت را بجنبان تا خرما فرو ریزد و خرما بخور و آب که در جو میآید بخور و هیچ اندوه مبر و با هیچ خلق سخن مگوى و هر کس که پیش تو آید و سخنى پرسد یا گوید، بگو که من روزۀ نذر کردهام. و در آن وقت هر کس که روزه داشتى با کسى سخنى نگفتى. پس چون مریم آواز شنید که اینک آب روان بخور و از این درختْ خرما فرو ریز و بخور، مریم گفت: یا رب، چون بود که در آن وقت که بدان حجره اندر میبودم، در زمستان میوۀ تابستانى سو[ى] من میفرستادى و در تابستان میوۀ زمستانى و اکنون این درخت را همى باید جنبانید تا خرما فرو ریزد و بخورم؟ آوازى آمد که: از بهر آنکه اکنون دلت دو تا گشتهاست و در آن وقت یک تا بود.
پس مردمان جمله روىْ سوى زکریا نهادند و او را گفتند که: این زن را چرا نگاه نداشتى تا آبستن گشت و فرزندى آورد؟ زکریا گفت: هرگز هیچ آدمى سوى او نرفت و او را چنان نگاه داشتم که هیچ خلقى روى او نیز هم ندید. پس جمله مردمان برخاستند و پیش مریم رفتند و گفتند که: اى مریم، تو این کودک را از کجا آوردى؟ و هرگز تو هیچ شوهر نکردهاى. پس مریم ایشان را چنان نمود که من روزه مىدارم و با کس سخن نمىگویم. و روزۀ ایشان بدان وقت چنان بود که از سخن و گفتار بازایستادندى و هیچ سخن با کس نگفتندى و از طعام خوردن بازایستادندى. [آنگاه] اشارت کرد سوى عیسى. ایشان گفتند که: چگونه با کودکى که در گهواره است سخن گوییم؟ عیسى علیهالسلام گفت: منم بندۀ خداى عزوجل و مرا بدهد کتاب، یعنى انجیل، و مرا پیغامبرى کند و مرا کند مبارک، هر کجا که باشم، و مرا اندرز کرد به روزه و نماز و زکات دادن تا زنده باشم. مرا فرمود نیکى کردن با مادرِ من و نکرد مرا جبارى بدبخت. پس گفت: سلام باد از خداى بر من آن روز که بزادم از مادر و آن روز که بمیرم و آن روز که مرا برانگیزند.
پس چون عیسى علیهالسلام این سخنها بگفت، خلق بر او فتنه شدند و خلق از بهر عیسى به سه گروه شدند. گروهى گفتند عیسى پسر خدای است و گروهى گفتند عیسى خود خدای است که بر آسمان بود و اکنون فرو آمد و به شکم مریم اندر شد و اکنون بیرون آمد و با خلقان سخن همى گوید و گروهى گفتند نه، که او پیغامبر خدای است.
ترجمۀ تفسیر طبری (چاپ دوم: تهران، توس، ۱۳۵۶)، به کوشش حبیب یغمایی، ج ۱، ص ۲۱۴ تا ۲۱۸ (با اندکی تلخیص و ویرایش)
#پرسه_در_متون
۱۴۰۱/۱۰/۰۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com