هر چه بیشتر می بینمت،
احتیاجم به دیدنت بیشتر می شود..

#شاملو‌

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

هر که با عشق آشنا شد
خویش را بیگانه دید ...

#فیض_کاشانی

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

من از سال‌ها پیش زندانی‌ام!
درون یک زندان،
به وسعت دنیایی که تو برایم ساخته‌ای!
به آزادی فکر نمی‌کنم.
تنها که نیستم!
به هر جا که نگاهم برود، تو هم هستی!
خورشید هست.
ماه هست.
و باران نیز!
اسارت می‌تواند چه زیبا باشد!
زیباتر از پرواز پرستو در بعد از ظهر یک روز تعطیل!
یا شنیدن صدای شُر شُر آب، آن هم وسط بیابانی که انتها ندارد!
اگر...!
اگر قاضی داستانم،
تو باشی...!

#مهران_رمضانیان

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

هیچ‌کس، هیچ‌کس را فراموش نمی‌کند
اما دیگر آن طور که طرفِ مقابل می‌خواهد
هرگز به یاد آورده نمی‌شود...

#تزر_اوزلو

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

‌تا قبل از
در آغوش گرفتنش
گمان می‌کردم
زندگی فقط
زنده بودن است...

#سیدعلی_صالحی‌

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

من در شهر تو زندگی می‌کنم.
زیر سایه‌ی درختان این شهر،
تو را نفس می‌کشم!
شعر میخوانم.
و در ایستگاه‌های اتوبوس
به انتظار دیدنت
ساعت‌ها را کوک می‌کنم...!
من اینجا هستم،
و تو را زندگی می‌کنم.
تو همه جا هستی،
اما من
تنها یک نفرم...!

#مهران_رمضانیان️

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

اگر نبودم،
مرا در چیزهایی پیدا کنید که دوستشان داشتم...

#غلامرضا_بروسان

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

دوستت دارم
هم‌چنان که چیزهای سربسته و گنگ را،
در خفا،
جایی میان سایه و جان ❤️

#پابلو_نرودا

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

تهران، پاریس، لندن.
فرقی ندارد!
هر کجای دنیا که باشم،
تو کنارم ایستاده‌ای...!

#مهران_رمضانیان

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

شب که شد
ای عشق
قلبت را بر قلبم گذار
شاید خوابمان برد
و از تاریکی گذشتیم...!

#پابلو_نرودا

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

هیچکس
وقتی شروع کرد؛
عالی نبود

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

گفت تو دیگر آزادی!
و من به صدای پرنده‌ها فکر کردم.
به انقلابی که به آزادی می‌رسید.
به کارونی که به بی راهه می‌رفت.
به بیروت!
به خورشید فکر کردم.
و به کابلی که این همه خواهان دارد.
به تمام این‌ها فکر کردم،
و دلم خواست در آغوشت بمیرم.
اسیر بمیرم...!

#مهران_رمضانیان

🍃🌸 | @Mehran_rmzn

#بیکلام ❤️

🍃🌸 | @Mehran_rmzn 🎧

یکی از پرطرفدارترین موسیقی های بیکلام دهه ی اخیر این قطعه هست که توسط زک همسی ساخته شده. این اثر با سبکی حماسی دراماتیک شنونده رو در دنیای زیبایی از حماسه غرق می‌کنه.

آنجا درختی بود چسبیده به آسمان،
زیر سایه‌ای خنک،
برایت شعر می‌ خواندم.

شانه به موهایت میزدم
و نگاهی که به دنبال  چشم‌هایت میگشت...!

عشق بود،
دو فنجان چای نیز،
و صدای پرنده ای آشنا!

چقدر خوابت را ببینم؟
چقدر دیگر؟

#مهران_رمضانیان️

🍃🌸 | @Mehran_rmzn