به دوستان عزیزم مطالعه شنیداری پروژه تاریخ شفاهی در ایران را پیشنهاد می کنم و به عقیده بنده، یکی از ارزش های این پروژه تحقیقاتی، شنیدن تاریخ معاصر ایران از نقطه نظرات متفاوت، با دیدگاه ها و صداهای متفاوتی است که به مخاطب امکان استدلال برای یافتن حقیقت چگونگی تاریخ ایران را می دهد.
برای دسترسی به مطالب این کتاب صوتی مصاحبه محور می توانید به کانال تلگرام پروژه تاریخ شفاهی ایران رجوع کنید:
https://www.tg-me.com/iranianoralhistoryproject
@LS_leilasadeghi
برای دسترسی به مطالب این کتاب صوتی مصاحبه محور می توانید به کانال تلگرام پروژه تاریخ شفاهی ایران رجوع کنید:
https://www.tg-me.com/iranianoralhistoryproject
@LS_leilasadeghi
Telegram
پروژه تاریخ شفاهی ایران
🔘مجموعه کامل مصاحبه های پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد و مصاحبه های بنیاد مطالعات ایران با افراد موثر در حکومت پهلوی، وزراء،دولتمردان،سناتورها،خانواده پهلوی،نویسندگان،هنرمندان،نظامیان،روشنفکران،به صورت فایل صوتی وPDFدر این کانال بارگذاری می شود.
گلادياتورها قربانى بودند، چه مى كشتند و چه كشته مى شدند.
ريشه فرهنگ گلادیاتورى به حدود ۲۶۴ پیش از میلاد برمى گردد، زمانی که روم هنوز به صورت جمهوری اداره مى شد و پادشاه هنوز در رأس قدرت نبود. در آن زمان ثروتمندان رومی برای اهميت بخشيدن به جايگاه خود، از نبرد جنگآوران شمشیربهدستی به نام گلادیاتورها در مراسم خاکسپاری افراد بلندمرتبه استفاده مى كردند. با پایان جمهوری و آغاز امپراتورى روم باستان در حدود ۲۷ پیش از میلاد اين مراسم كه محبوبيت بسيارى پيدا كرده بود، به نوعی سرگرمی برای امپراتور و در نتيجه مردم تبديل شد. اما چیزی نگذشت که گلادیاتورها كه مردمانی فرودست و محروم از غالب حقوق شهروندان رومی بودند، تا جايى كه حتا نمیتوانستند رأی بدهند یا وصیت کنند، در مدارسى براى اين مبارزات ثبت نام مى كردند و هدف زندگى شان به سرگرمى مردم و تحكيم قدرت امپراتور به واسطه برگزارى مراسمى مفرح خلاصه مى شد. امروزه گرچه اين فرهنگ به واسطه رشد مردم سالارى و حقوق برابر انسانى در ميان مردم منسوخ شده است، اما در ميان سياستمداران همچنان رگه هاى مبارزه گلادياتورها و قربانى شدنشان براى تثبيت قدرت حاكمه به چشم مى خورد.
پرش ذهنى: متاسفانه مرگ روح الله عجميان و تمامى محكومان پرونده او من را به ياد مراسمى مى اندازد كه همه در آن قربانى هستند، مگر امپراتور روم…
@LS_leilasadeghi
ريشه فرهنگ گلادیاتورى به حدود ۲۶۴ پیش از میلاد برمى گردد، زمانی که روم هنوز به صورت جمهوری اداره مى شد و پادشاه هنوز در رأس قدرت نبود. در آن زمان ثروتمندان رومی برای اهميت بخشيدن به جايگاه خود، از نبرد جنگآوران شمشیربهدستی به نام گلادیاتورها در مراسم خاکسپاری افراد بلندمرتبه استفاده مى كردند. با پایان جمهوری و آغاز امپراتورى روم باستان در حدود ۲۷ پیش از میلاد اين مراسم كه محبوبيت بسيارى پيدا كرده بود، به نوعی سرگرمی برای امپراتور و در نتيجه مردم تبديل شد. اما چیزی نگذشت که گلادیاتورها كه مردمانی فرودست و محروم از غالب حقوق شهروندان رومی بودند، تا جايى كه حتا نمیتوانستند رأی بدهند یا وصیت کنند، در مدارسى براى اين مبارزات ثبت نام مى كردند و هدف زندگى شان به سرگرمى مردم و تحكيم قدرت امپراتور به واسطه برگزارى مراسمى مفرح خلاصه مى شد. امروزه گرچه اين فرهنگ به واسطه رشد مردم سالارى و حقوق برابر انسانى در ميان مردم منسوخ شده است، اما در ميان سياستمداران همچنان رگه هاى مبارزه گلادياتورها و قربانى شدنشان براى تثبيت قدرت حاكمه به چشم مى خورد.
پرش ذهنى: متاسفانه مرگ روح الله عجميان و تمامى محكومان پرونده او من را به ياد مراسمى مى اندازد كه همه در آن قربانى هستند، مگر امپراتور روم…
@LS_leilasadeghi
خاگینه برای سوسک چه طعمی دارد
ما نمی دانیم که خاگینه برای سوسک چه طعمی دارد، به همان میزانی که نمی توانیم بفهمیم چرا کسانی که کنار ما زندگی می کنند، ممکن است جور دیگری فکر کنند. نیگل در مقاله ای که ۱۹۷۴ نوشت، این مسئله را مطرح کرد که «خفاش بودن چگونه است؟» و با گمانه زنی هایی درباب احتمال ایجاد «پدیدارشناسی ابژکتیو» یا نظریه ای درباب اینکه چه می شد اگر با توجه به ساختار زیستی، قابلیت های ادراکی و منش رفتاری یک موجود، می توانستیم نوع خاصی از موجودات باشیم، نتایجی را مطرح کرد که براساس دستاوردهای او، «گرچه احتمالن نمی توان همه چیز را در ذهن مجسم کرد، اما هدف پدیدارشناسی ابژکتیو می تواند دست کم به صورت نسبی توصیف شخصیت سوبژکتیو تجربه ی هستنده هایی باشد که نمی توانند آن تجربه ها را داشته باشند» (ص. ۴۴۶).
در واقع بسیاری از ما نمی توانیم تجربه کسی را داشته باشیم که حکمی را امضا می کند، چهارپایه را می کشد یا تیر خلاص را در سینه می نشاند، به همان میزانی که آنکه جوهرش را زیر سرنوشت کسی پخش می کند، نمی تواند تجربه کسی را داشته باشد که فشار طنابی گره خورده مانع جریان خون در رگ هایش می شود. چگونه است که میان جهان های گوناگون، پل های فهم متقابل شکسته می شود و هر یک برای دیگری به مثابه ناانسان تلقی می شود؟
نیگل بعدها این ایده را در کتاب خود با عنوان «نگاهی از هیچ کجا» در ۱۹۸۶ ادامه داد: «ما نخواهیم دانست که خاگینه برای سوسک چه طعمی دارد حتا اگر در ناپدیدارشناسی ابژکتیو حس چشایی سوسک را با جزئیاتش بتوانیم تشریح کنیم. وقتی مسئله سر ارزش، هدف و شکل زندگی باشد، حتا خلیج هم احتمالن می تواند بسیار عمیق باشد» (ص. ۲۵).
درواقع، ناپدیدارشناسی در این معنا یک اصطلاح شامل برای تمامی کنش های بوم شناختی است که نیاز دارد در طبقه بندی تعامل ها، احساسات، اراده و دیگر حالات ذهنی و منش های موجود در تکامل گونه ها مورد توجه قرار گیرد. گرچه ممکن است فردی وارد نوعی از روابط همکاری و همراهی با دیگری شود، اما این به این معناست که موضع ماده گرایی را پشت سر رها کرده و درعوض به دیگری به عنوان هستنده ای دارای فکر نگاه کرده است (ر.ک. نویی، ۲۰۰۹: ۳۷). درنتیجه می توان چنین استنباط کرد که قوانین مبتنی بر ایدئولوژی، فاقد همکاری و همراهی حاکمیت با مردم می شوند، به مردم به عنوان هستنده هایی دارای فکر نگاه نمی کنند، به آنان به عنوان وسایلی برای چیدمان یک سکونتگاه نگاه می کنند که هستی آن ها به دست حاکمیت امکان انتقال دارد و در همینجاست که تناقض دیدگاه قدسی با نگاه انسان گرایانه تأمل برانگیز می شود.
@LS_leilasadeghi
ما نمی دانیم که خاگینه برای سوسک چه طعمی دارد، به همان میزانی که نمی توانیم بفهمیم چرا کسانی که کنار ما زندگی می کنند، ممکن است جور دیگری فکر کنند. نیگل در مقاله ای که ۱۹۷۴ نوشت، این مسئله را مطرح کرد که «خفاش بودن چگونه است؟» و با گمانه زنی هایی درباب احتمال ایجاد «پدیدارشناسی ابژکتیو» یا نظریه ای درباب اینکه چه می شد اگر با توجه به ساختار زیستی، قابلیت های ادراکی و منش رفتاری یک موجود، می توانستیم نوع خاصی از موجودات باشیم، نتایجی را مطرح کرد که براساس دستاوردهای او، «گرچه احتمالن نمی توان همه چیز را در ذهن مجسم کرد، اما هدف پدیدارشناسی ابژکتیو می تواند دست کم به صورت نسبی توصیف شخصیت سوبژکتیو تجربه ی هستنده هایی باشد که نمی توانند آن تجربه ها را داشته باشند» (ص. ۴۴۶).
در واقع بسیاری از ما نمی توانیم تجربه کسی را داشته باشیم که حکمی را امضا می کند، چهارپایه را می کشد یا تیر خلاص را در سینه می نشاند، به همان میزانی که آنکه جوهرش را زیر سرنوشت کسی پخش می کند، نمی تواند تجربه کسی را داشته باشد که فشار طنابی گره خورده مانع جریان خون در رگ هایش می شود. چگونه است که میان جهان های گوناگون، پل های فهم متقابل شکسته می شود و هر یک برای دیگری به مثابه ناانسان تلقی می شود؟
نیگل بعدها این ایده را در کتاب خود با عنوان «نگاهی از هیچ کجا» در ۱۹۸۶ ادامه داد: «ما نخواهیم دانست که خاگینه برای سوسک چه طعمی دارد حتا اگر در ناپدیدارشناسی ابژکتیو حس چشایی سوسک را با جزئیاتش بتوانیم تشریح کنیم. وقتی مسئله سر ارزش، هدف و شکل زندگی باشد، حتا خلیج هم احتمالن می تواند بسیار عمیق باشد» (ص. ۲۵).
درواقع، ناپدیدارشناسی در این معنا یک اصطلاح شامل برای تمامی کنش های بوم شناختی است که نیاز دارد در طبقه بندی تعامل ها، احساسات، اراده و دیگر حالات ذهنی و منش های موجود در تکامل گونه ها مورد توجه قرار گیرد. گرچه ممکن است فردی وارد نوعی از روابط همکاری و همراهی با دیگری شود، اما این به این معناست که موضع ماده گرایی را پشت سر رها کرده و درعوض به دیگری به عنوان هستنده ای دارای فکر نگاه کرده است (ر.ک. نویی، ۲۰۰۹: ۳۷). درنتیجه می توان چنین استنباط کرد که قوانین مبتنی بر ایدئولوژی، فاقد همکاری و همراهی حاکمیت با مردم می شوند، به مردم به عنوان هستنده هایی دارای فکر نگاه نمی کنند، به آنان به عنوان وسایلی برای چیدمان یک سکونتگاه نگاه می کنند که هستی آن ها به دست حاکمیت امکان انتقال دارد و در همینجاست که تناقض دیدگاه قدسی با نگاه انسان گرایانه تأمل برانگیز می شود.
@LS_leilasadeghi
مطلب دقیق و خواندنی علیرضا سیف الدینی بر آثار فرانتس کافکا را می توانید در سایتم بخوانید:
دوربینی که کافکا برای روایت و ثبت صحنههای آثارش به کار میبرد، تقریباً با دوربینِ همۀ نویسندگان تفاوت دارد. به دلیل اینکه او برای دوربیناش از عدسی واید استفاده میکند. اما این انتخاب ارادی نیست. او چیزی در نزدیکی خود ندارد. همهچیز آنجاست. همهچیز دور است؛ بهجز بیماری، که موذیانه به او نزدیک میشود. ابزار او کلمات است؛ کلماتِ بدون صوت. او با کلمات و از طریق کلمات سخن گفته است. با آثار کوتاه و بلندش، با یادداشتها و نامههایش. اما «نامه» نیز هر چند که یکی از راههای مهم ایجاد و حفظ ارتباط در عصر او محسوب میشود، بهانهای است برای این انسانِ شیفتۀ «دوری». اما همانگونه که نمیتوان اثبات کرد که آنچه ویتگنشتاین را متوجه مقولۀ زبان کرد، بر فرض، لکنتِ زبانِ خودِ او بود، این نوع کارکردِ «نامه» برای کافکا را نیز نمیتوان اثبات کرد. باوجوداین، درخصوص کافکا، وضعیت متفاوت است. دنیای بیمرزِ بهتآور او با قواعد تراکتاتوس نمیخواند. به دلیل اینکه نمیتواند این اصل را بپذیرد که «از آنچه نمیتوان دربارهاش سخن گفت، باید به سکوت گذشت.»(39) ذهنش هرکجا میرود، زبان را نیز با خود به آنجا میبرد، بیاعتنا به اینکه آنچه به آن میاندیشد واضح است یا مبهم. دوربینی که او در اختیار دارد، دوربین رابینسون کروزو نیست.
متن کامل در سایت قابل دسترس است
http://leilasadeghi.com/others-works/others-critic-works/1039-kafka
@LS_leilasadeghi
دوربینی که کافکا برای روایت و ثبت صحنههای آثارش به کار میبرد، تقریباً با دوربینِ همۀ نویسندگان تفاوت دارد. به دلیل اینکه او برای دوربیناش از عدسی واید استفاده میکند. اما این انتخاب ارادی نیست. او چیزی در نزدیکی خود ندارد. همهچیز آنجاست. همهچیز دور است؛ بهجز بیماری، که موذیانه به او نزدیک میشود. ابزار او کلمات است؛ کلماتِ بدون صوت. او با کلمات و از طریق کلمات سخن گفته است. با آثار کوتاه و بلندش، با یادداشتها و نامههایش. اما «نامه» نیز هر چند که یکی از راههای مهم ایجاد و حفظ ارتباط در عصر او محسوب میشود، بهانهای است برای این انسانِ شیفتۀ «دوری». اما همانگونه که نمیتوان اثبات کرد که آنچه ویتگنشتاین را متوجه مقولۀ زبان کرد، بر فرض، لکنتِ زبانِ خودِ او بود، این نوع کارکردِ «نامه» برای کافکا را نیز نمیتوان اثبات کرد. باوجوداین، درخصوص کافکا، وضعیت متفاوت است. دنیای بیمرزِ بهتآور او با قواعد تراکتاتوس نمیخواند. به دلیل اینکه نمیتواند این اصل را بپذیرد که «از آنچه نمیتوان دربارهاش سخن گفت، باید به سکوت گذشت.»(39) ذهنش هرکجا میرود، زبان را نیز با خود به آنجا میبرد، بیاعتنا به اینکه آنچه به آن میاندیشد واضح است یا مبهم. دوربینی که او در اختیار دارد، دوربین رابینسون کروزو نیست.
متن کامل در سایت قابل دسترس است
http://leilasadeghi.com/others-works/others-critic-works/1039-kafka
@LS_leilasadeghi
ملاصدرا در اسفار، زنان را در زمره حیوانات دانسته و به نقل از او، "از جمله فوائد آفرینش زمین برای انسان این است که خداوند آن را بستری برای زاد و ولد حیوانات گوناگون قرار داده است که بعضی برای خوردن هستند و بعضی برای سواری و زینت و بعضی برای حمل بار خلق شده اند و بعضی از این حیوانات هم [زنان] برای ازدواج خلق شده اند." ملاهادى سبزواری در حاشیه اى بر این كتاب مى نويسد: "اين که ملاصدرا زن را در زمزه حیوانات قرار داده است اشاره ای لطیف به این موضوع است که زنان به دلیل ضعف عقولشان و جمودشان بر ادراک جزئیات و میلشان به زینتهای دنیا نزدیک است که حقیقتا و صداقتا ملحق به حیوانات زبان بسته شوند. چه این که سیره اغلب آنها چون حیوانات و چهارپایان است و لکن خداوند بر آنها صورت آدمی پوشانده است تا مردان از معاشرت و ازدواج با آنان مشمئز نشوند» (اسفار، چاپ دار احیاء التراث العربی، جلد 7، ص 136)
از این جنس نوشته ها در تاریخ جهان فراوان است، اما بر این گمانم تلخی زن بودن می تواند به همان تلخی مرد بودن باشد، چرا که زنان برای رسیدن به آنچه حق بدیهی شان است، نه تنها با حاکمیت و جامعه، که با تاریخ و متونی مواجه هستند که به سبب جهل فراگیر مورد قبول عامه در زمانه خود قرار گرفته اند. اما تلخی مرد بودن نیز کم از آن نیست اگر شرمنده چنین تاریخ ننگینی باشند که سراسر تاراج و غارت زنان و تحریف روایات برای برتری یافتن مردان بر آنان بوده است…
این را نوشتم که بگویم از پادکست های ارزنده دوست عزیزم، رضا امیر که با نگاهی علمی مبتنی بر زیست شناسی اطلاعاتی را به مخاطبان عام در این حوزه ارائه می دهد، کمال بهره را ببرید، پادکست هایی که به فهمیدن چرایی جایگاه و نقش زن در جامعه باستانی و امروزی، در تاریخ مردانه و سنت مخدوش و تقدس گرا یاری می رساند، و این مهم خود به مدد زیست شناسی تکاملی نوین ممکن می شود که امکان بازنگری بسیاری متون و رفتارهای مدنی و غیرمدنی درباب زنان را فراهم می آورد.
پادکست مهرانکیز:
https://www.tg-me.com/mehrangizpodcast
برای ترغیب شما دوستان عزیز به پیوستن و گوش دادن پادکست های آموزنده مهرانگیز (کانال رضا امیر) نقل قولی از فیلسوف فخیم اسلامی، ملاصدرا آوردم که پرسش های بی شماری را در اذهان جرقه می زند تا بلکه در پی یافتن پاسخی به شنیدن این پادکست ها و نیز خواندن کتاب «و سرانجام زنان» نوشته ملورین کونر با ترجمه حسینعلی رونقی از انتشارات روشنگران برآیید.
دنیا هرگز جای بهتری برای زیستن نخواهد بود مگر آنکه این خبط غیرقابل بخشش تاریخی درباب زنان جبران شود
@LS_leilasadeghi
از این جنس نوشته ها در تاریخ جهان فراوان است، اما بر این گمانم تلخی زن بودن می تواند به همان تلخی مرد بودن باشد، چرا که زنان برای رسیدن به آنچه حق بدیهی شان است، نه تنها با حاکمیت و جامعه، که با تاریخ و متونی مواجه هستند که به سبب جهل فراگیر مورد قبول عامه در زمانه خود قرار گرفته اند. اما تلخی مرد بودن نیز کم از آن نیست اگر شرمنده چنین تاریخ ننگینی باشند که سراسر تاراج و غارت زنان و تحریف روایات برای برتری یافتن مردان بر آنان بوده است…
این را نوشتم که بگویم از پادکست های ارزنده دوست عزیزم، رضا امیر که با نگاهی علمی مبتنی بر زیست شناسی اطلاعاتی را به مخاطبان عام در این حوزه ارائه می دهد، کمال بهره را ببرید، پادکست هایی که به فهمیدن چرایی جایگاه و نقش زن در جامعه باستانی و امروزی، در تاریخ مردانه و سنت مخدوش و تقدس گرا یاری می رساند، و این مهم خود به مدد زیست شناسی تکاملی نوین ممکن می شود که امکان بازنگری بسیاری متون و رفتارهای مدنی و غیرمدنی درباب زنان را فراهم می آورد.
پادکست مهرانکیز:
https://www.tg-me.com/mehrangizpodcast
برای ترغیب شما دوستان عزیز به پیوستن و گوش دادن پادکست های آموزنده مهرانگیز (کانال رضا امیر) نقل قولی از فیلسوف فخیم اسلامی، ملاصدرا آوردم که پرسش های بی شماری را در اذهان جرقه می زند تا بلکه در پی یافتن پاسخی به شنیدن این پادکست ها و نیز خواندن کتاب «و سرانجام زنان» نوشته ملورین کونر با ترجمه حسینعلی رونقی از انتشارات روشنگران برآیید.
دنیا هرگز جای بهتری برای زیستن نخواهد بود مگر آنکه این خبط غیرقابل بخشش تاریخی درباب زنان جبران شود
@LS_leilasadeghi
Telegram
پادکست مهرانگیز
سرک کشیدن به برخی ویژگیهای جانوری به نام انسان.
من رضاامیرم، فرزند مهرانگیز و کیاوش، یه معلم زیستشناسی که فکر میکنه خوبه خودمون رو کمی بهتر بشناسیم.
@Reza_Amir_life
لینک کستباکس:
http://Castbox.fm/channel/پادکست-مهرانگیز-id5258828?country=us
من رضاامیرم، فرزند مهرانگیز و کیاوش، یه معلم زیستشناسی که فکر میکنه خوبه خودمون رو کمی بهتر بشناسیم.
@Reza_Amir_life
لینک کستباکس:
http://Castbox.fm/channel/پادکست-مهرانگیز-id5258828?country=us
Freedomind
A peom by Leila Sadeghi
I breed the world, you’re born
I seed the world, you’re born
I bleed the world, you’re born
Your native land was my tongue, long hair lady Jina!
Your birth was for my flight
for whatever was free to die,
I said woman
not a house of hold man
I said life
Not free from your hair under the light,
The generations had been flowed to repeat your nightmare
Trotting on a horse, attacking from a millennium to a millennium
Looking for freedomind, remind, keep in mind
http://leilasadeghi.com/translation-2/translated-poem/english/1040-freedomind
@LS_leilasadeghi
A peom by Leila Sadeghi
I breed the world, you’re born
I seed the world, you’re born
I bleed the world, you’re born
Your native land was my tongue, long hair lady Jina!
Your birth was for my flight
for whatever was free to die,
I said woman
not a house of hold man
I said life
Not free from your hair under the light,
The generations had been flowed to repeat your nightmare
Trotting on a horse, attacking from a millennium to a millennium
Looking for freedomind, remind, keep in mind
http://leilasadeghi.com/translation-2/translated-poem/english/1040-freedomind
@LS_leilasadeghi
الگوهای طبیعت و ذهن انسان
نوشته لیلا صادقی
از آنجایی که ذهن انسان الگوهای چگونه فکر کردن را از محیط پیرامون خود دریافت می کند و «مغز نه تنها با منطق بلکه با الگوهای بازشناخت است که کار می کند»، درنتیجه «بازشناخت الگوها» چیزی است که می بایست در مطالعات ادبی نیز رخ دهد تا چرایی شباهت های برخی متون ادبی و قالب های مشترک در فرهنگ های مختلف مشخص شود، از آن جمله می توان به بوف کور، سنگ صبور، آزاده خانوم و نویسنده اش و آثار بی شماری اشاره کرد که برخلاف نگاه سنتی به چگونگی شکل گیری هستی که ریشه در ادراک نویسنده از جهان پیرامون دارد، می پردازند. در این آثار با روایتی دوجنسیتی مواجه هستیم که ریشه در یافته های نوین زیست شناسی تکاملی دارند مبنی براینکه منشأ هستی از موجودات تک سلولی با کروموزم ایکس آغاز شده و این موجودات بنا به دلایل فرگشتی کروموزوم ایگرک را در درون خود به وجود آورده و به صورت نر-ماده، به تولیدمثل پرداخته اند.
ادامه را به زودی در مجله نورهان خواهید خواند
@LS_leilasadeghi
نوشته لیلا صادقی
از آنجایی که ذهن انسان الگوهای چگونه فکر کردن را از محیط پیرامون خود دریافت می کند و «مغز نه تنها با منطق بلکه با الگوهای بازشناخت است که کار می کند»، درنتیجه «بازشناخت الگوها» چیزی است که می بایست در مطالعات ادبی نیز رخ دهد تا چرایی شباهت های برخی متون ادبی و قالب های مشترک در فرهنگ های مختلف مشخص شود، از آن جمله می توان به بوف کور، سنگ صبور، آزاده خانوم و نویسنده اش و آثار بی شماری اشاره کرد که برخلاف نگاه سنتی به چگونگی شکل گیری هستی که ریشه در ادراک نویسنده از جهان پیرامون دارد، می پردازند. در این آثار با روایتی دوجنسیتی مواجه هستیم که ریشه در یافته های نوین زیست شناسی تکاملی دارند مبنی براینکه منشأ هستی از موجودات تک سلولی با کروموزم ایکس آغاز شده و این موجودات بنا به دلایل فرگشتی کروموزوم ایگرک را در درون خود به وجود آورده و به صورت نر-ماده، به تولیدمثل پرداخته اند.
ادامه را به زودی در مجله نورهان خواهید خواند
@LS_leilasadeghi
يكشنبه ساعت ٣ تا ٥ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی علامه طباطبایی در خدمت دوستان گرامی هستم با موضوع چگونگی کارکرد شعرشناسی شناختی در تحلیل متون ادبی
لينك جلسه مجازى
https://meeting.atu.ac.ir/ch/researchcenter
@LS_leilasadeghi
لينك جلسه مجازى
https://meeting.atu.ac.ir/ch/researchcenter
@LS_leilasadeghi
شعرشناسی شناختی: علم یا ادبیات
لیلا صادقی
نوزاد از زمانی که در رحم مادر قرار دارد، تجربههایی را چه به لحاظ روانی و چه به لحاظ ادراکات مختلف بهواسطهی حواس مختلف خود کسب میکند و این تجربههای بدنمند باعث شکلگیری نظام مفهومسازی او میشود. به باور کوتفایل، مغز انسان به صورت سلسله مراتبی به مقوله بندی پدیده ها برای فهم آن ها می پردازد، زیرا چیزها در طبیعت دارای ساختاری سلسله مراتبی هستند و زبان نیز برای استفاده از ساختار سلسله مراتبی مغز انسان تکامل یافته، براین مبنا که هر مفهومی از مفاهیم کوچکتری تشکیل شده و این مفاهیم تکرارشونده و به هم متصل «سلسله مراتب مفهومی» نام دارند. درواقع، می توان گفت که مغز انسان قبل از زبان به صورت سلسله مراتبی تکامل یافته بود، زیرا ساختار جهان پیرامون به خودی خود سلسله مراتبی بوده است. هر پدیدهای در کیهان از قطعاتی شکل گرفته که خود دارای قطعات کوچکتری است. بنابراین شناخت انسان نیز به صورت سلسله مراتبی شکل می گیرد و مغز انسان به گونه ای تکامل یافته که الگوها را تشخیص میدهد. درحقیقت، تشخیص الگو توانایی اصلی مغز است.
@LS_leilasadeghi
لیلا صادقی
نوزاد از زمانی که در رحم مادر قرار دارد، تجربههایی را چه به لحاظ روانی و چه به لحاظ ادراکات مختلف بهواسطهی حواس مختلف خود کسب میکند و این تجربههای بدنمند باعث شکلگیری نظام مفهومسازی او میشود. به باور کوتفایل، مغز انسان به صورت سلسله مراتبی به مقوله بندی پدیده ها برای فهم آن ها می پردازد، زیرا چیزها در طبیعت دارای ساختاری سلسله مراتبی هستند و زبان نیز برای استفاده از ساختار سلسله مراتبی مغز انسان تکامل یافته، براین مبنا که هر مفهومی از مفاهیم کوچکتری تشکیل شده و این مفاهیم تکرارشونده و به هم متصل «سلسله مراتب مفهومی» نام دارند. درواقع، می توان گفت که مغز انسان قبل از زبان به صورت سلسله مراتبی تکامل یافته بود، زیرا ساختار جهان پیرامون به خودی خود سلسله مراتبی بوده است. هر پدیدهای در کیهان از قطعاتی شکل گرفته که خود دارای قطعات کوچکتری است. بنابراین شناخت انسان نیز به صورت سلسله مراتبی شکل می گیرد و مغز انسان به گونه ای تکامل یافته که الگوها را تشخیص میدهد. درحقیقت، تشخیص الگو توانایی اصلی مغز است.
@LS_leilasadeghi
دو شعر از لیلا صادقی
ویژه نامه زن، زندگی، آزادی
https://filedn.com/lLjNRrepJHwmbM2674XuSpk/flipbooks/shahrvandbc/2023/1632/flipbook/index.html#p=1
@LS_leilasadeghi
ویژه نامه زن، زندگی، آزادی
https://filedn.com/lLjNRrepJHwmbM2674XuSpk/flipbooks/shahrvandbc/2023/1632/flipbook/index.html#p=1
@LS_leilasadeghi
🌹🌹🌹
این شدن یک حرکت تاریخی است
از چیزی بودن و دیگر چیزی نبودن
و در آخر
فضانوردی که سفر میکنم بدون هیچ ردی از مکان
زمان را نگه میدارم و شاید
اسم دیگرش خشم باشد و شاید هم ای که تن داده ای به پشم
به خاک
به خالی بودن صندلی کنار پنجره
رها کرده ای همه را از سین هایی که باز مى شوند از حنجره
در کنار رودخانه ای که کوبیده مى شوند سنگریزه ها به سینه ریز جاده
نام تو را سر ریز مى کنم روی خاک
تا برود به اعماق و از جای دیگری بزند بیرون
قل قل کند با نگریستن در همه چیز
هزاره ها گذشت و هنوز بزرگترین دغدغه این است
انتقال نیمی از ژن ها به نسل بعد
تاریخ بیرحم ترین بعدهاست
تغيير سال خسته و فرتوت مبارك
بهار نو مبارك
با آرزوى روزهاى بهتر براى تك تك دوستان و همراهان عزيز
@LS_leilasadeghi
این شدن یک حرکت تاریخی است
از چیزی بودن و دیگر چیزی نبودن
و در آخر
فضانوردی که سفر میکنم بدون هیچ ردی از مکان
زمان را نگه میدارم و شاید
اسم دیگرش خشم باشد و شاید هم ای که تن داده ای به پشم
به خاک
به خالی بودن صندلی کنار پنجره
رها کرده ای همه را از سین هایی که باز مى شوند از حنجره
در کنار رودخانه ای که کوبیده مى شوند سنگریزه ها به سینه ریز جاده
نام تو را سر ریز مى کنم روی خاک
تا برود به اعماق و از جای دیگری بزند بیرون
قل قل کند با نگریستن در همه چیز
هزاره ها گذشت و هنوز بزرگترین دغدغه این است
انتقال نیمی از ژن ها به نسل بعد
تاریخ بیرحم ترین بعدهاست
تغيير سال خسته و فرتوت مبارك
بهار نو مبارك
با آرزوى روزهاى بهتر براى تك تك دوستان و همراهان عزيز
@LS_leilasadeghi
نظریه زبانیت رضا براهنی از منظر طرحواره ها، لیلا صادقی
ویژه نامه نوروز۱۴۰۲ موسسه انسانشناسی و فرهنگ، صفحه ۷۴-۸۸
دانلود از سایت انسانشناسی و فرهنگ
https://anthropologyandculture.com/wp-content/uploads/2023/03/ویژه_نامه-1402.pdf
@LS_leilasadeghi
ویژه نامه نوروز۱۴۰۲ موسسه انسانشناسی و فرهنگ، صفحه ۷۴-۸۸
دانلود از سایت انسانشناسی و فرهنگ
https://anthropologyandculture.com/wp-content/uploads/2023/03/ویژه_نامه-1402.pdf
@LS_leilasadeghi
مقاله ام را با نام "الگوهاى طبيعت و ذهن انسان" در رمان آزاده خانوم و نويسنده اش در اثر رضابراهنى مى توانيد در شماره جديد مجله كاغذى نورهان در ٤٣٠ صفحه و تيراژ ٣٠٠ جلد بخوانيد
براى دريافت مجله با شماره واتساپ (09386441511) در تماس باشيد
https://www.tg-me.com/nashrnowrahan
@LS_leilasadeghi
براى دريافت مجله با شماره واتساپ (09386441511) در تماس باشيد
https://www.tg-me.com/nashrnowrahan
@LS_leilasadeghi
شعرشناسی شناختی: علم یا ادبیات؟
لیلا صادقی
مجله علمی تخصصی ارغوان نامه، شماره ۱، پاییز ۱۴۰۱
پرونده علوم شناختی در علوم انسانی
http://leilasadeghi.com/leila-sadeghis-work/academy-article/persian-papers/1038-arghavan-name
@LS_leilasadeghi
لیلا صادقی
مجله علمی تخصصی ارغوان نامه، شماره ۱، پاییز ۱۴۰۱
پرونده علوم شناختی در علوم انسانی
http://leilasadeghi.com/leila-sadeghis-work/academy-article/persian-papers/1038-arghavan-name
@LS_leilasadeghi
سولانین: نوشته و صدای لیلا صادقی
سولانین داستانی سمی است که به مرور همه را می کشد، شاید کسی درمانش را یافت!
اپیزود صفر
https://castbox.fm/vd/582168817
اپیزود اول
https://castbox.fm/vd/582170939
اپیزود دوم
https://castbox.fm/vd/583790950
اپیزود سوم
https://castbox.fm/vd/583792429
اپیزود چهارم
https://castbox.fm/vd/584993053
اپیزود پنجم
https://castbox.fm/vd/586021142
اپیزود ششم
https://castbox.fm/vd/587370944
اپیزود هفتم
https://castbox.fm/vd/588552272
اپیزود هشتم
https://castbox.fm/vd/590461731
سپاس كه در جهان سولانين همراهم هستيد
@LS_leilasadeghi
سولانین داستانی سمی است که به مرور همه را می کشد، شاید کسی درمانش را یافت!
اپیزود صفر
https://castbox.fm/vd/582168817
اپیزود اول
https://castbox.fm/vd/582170939
اپیزود دوم
https://castbox.fm/vd/583790950
اپیزود سوم
https://castbox.fm/vd/583792429
اپیزود چهارم
https://castbox.fm/vd/584993053
اپیزود پنجم
https://castbox.fm/vd/586021142
اپیزود ششم
https://castbox.fm/vd/587370944
اپیزود هفتم
https://castbox.fm/vd/588552272
اپیزود هشتم
https://castbox.fm/vd/590461731
سپاس كه در جهان سولانين همراهم هستيد
@LS_leilasadeghi
مجلهی ادبی نورهان (بدون سانسور)
_
مجلهی کاغذی نورهان با حمایت مالی و سرمایه گذاری خانم طاهره آقاجری در ۴۳۰ صفحه و تیراژ ۳۰۰ جلد ، منتشر شد.
قیمت هر نسخه دویست و شصت هزارتومان (۲۶۰,۰۰۰ تومان ) با احتساب هزینهی پست پیشتاز (۲۵/۰۰۰ تومان ) ، برای دریافت یک نسخه از این مجله ، مبلغ ( ۲۸۵/۰۰۰ تومان ) به شماره کارت (6037997232859273) به نام خانم طاهره آقاجری واریز گردد.
رسیدِ واریز وجه ، نشانی دقیق فقط به شماره واتساپ (09386441511) ارسال شود.
ارسال مجله از ۱۴۰۲/۰۲/۰۷ انجام میشود
_
مجلهی کاغذی نورهان با حمایت مالی و سرمایه گذاری خانم طاهره آقاجری در ۴۳۰ صفحه و تیراژ ۳۰۰ جلد ، منتشر شد.
قیمت هر نسخه دویست و شصت هزارتومان (۲۶۰,۰۰۰ تومان ) با احتساب هزینهی پست پیشتاز (۲۵/۰۰۰ تومان ) ، برای دریافت یک نسخه از این مجله ، مبلغ ( ۲۸۵/۰۰۰ تومان ) به شماره کارت (6037997232859273) به نام خانم طاهره آقاجری واریز گردد.
رسیدِ واریز وجه ، نشانی دقیق فقط به شماره واتساپ (09386441511) ارسال شود.
ارسال مجله از ۱۴۰۲/۰۲/۰۷ انجام میشود