Telegram Web Link
به نام او
به نام مهربانی
به نام انسان

سپاس از دوستانی که با واریز نقدی خود در جمع آوری ۸۴ میلیون همراه ما بودند که ۱۰ میلیون این مبلغ کفش برای سیستان و بلوچستان خریداری شد، ۲۰ میلیون برای هزینه درمان یک ماه بیست بیمار کم بضاعت مبتلا به بیماری حاد در سیستان و بلوچستان و کردستان اختصاص داده شد، ۱۰ میلیون صرف خرید خوراک برای بیست خانواده و ۳۲ میلیون نیز صرف خرید پوشاک شد:

فاکتور اول و دوم: کاپشن
توزیع در:
* روستای انجیرکند ۱۴ نفر
* شوره رود خارستان ۱۸ نفر
* تیلویی خارستان ۱۰ نفر
*روستای تیلویی بالا ۹ نفر
* روستای گدار گنجشک ۹ نفر
* خارستان ۴۰ نفر
* شهرمیرجاوه ۱۱ نفر

فاکتور سوم: کفش
براى روستاهای شهنواز ١٥ عدد، روستای گلزار یگن ٧ عدد، پیران ۷ عدد، خمک اول ۲۰ عدد، خمک دوم ١٩ عدد، خمک سوم ٢٥ عدد، خمک ۷

فاکتور چهارم: خوراک
مواد غذایی از جمله ۵۷ کیلو قند، ۴۸ عدد روغن ۸۰ گرمی، ۲۳ کیلو لپه، ۲۳ کیلو عدس، ۲۳ کیلو لوبیا، ۱۱ کیلو سویا، حدود ۵ کیلو چای، ۴۶ بسته ماکارونی و‌ ۴۶ بسته پودر رختشویی تهیه و برای روستاهای گت ۵ سبد، میر عبدالله ۴ سبد، روستای حیدر آباد ۵ سبد و تپه کرکوه ۹ سبد توزیع شد.

@LS_leilasadeghi
به جرم بستن خیابان
کاش یک اتاق فریاد تدارک می دیدند و هرکس فریادهایش در گلو حبس می شد، در آن اتاق این پرنده های بیقرار را می توانست از گلو آزاد کند… من چهل و چهار سال زندگی کرده ام تا کنون. یعنی دوبرابر بسیاری از نوجوانان و جوانانی که برای خواسته هایشان مشغول مردن شده اند. من چهل و چهار سال مردگی کرده ام و شرمسارم درقبال نسلی که از زندگی حرف می زند! نسل من هیچگاه نتوانست از زندگی حرف بزند، شاید به آن دلیل که در میان اجساد سوخته و سوراخ سوراخ به این جهان چشم گشود و در میان اجساد قطعه قطعه شده روزها را به شب رساند…. ما زندگی را تجربه نکردیم و اکنون این نسل به ما یادآور شده است که هیچ چیز ارزش مردن ندارد، به غیر از زندگی!

@LS_leilasadeghi
ویکتور هوگو نویسنده تاثیرگذار سبک رمانتیسم بود که نخست از ناپئون برای ریاست جمهوری پشتیبانی کرد، اما پس از مدتی به دلیل ضدیت ناپلئون با جمهوریت و گرایش او به استبداد از او رو برتافت و به دلیل انتقادهایش از ناپلئون به ۲۰ سال تبعید محکوم شد. او آثار درخشانی را در تبعید برای تاریخ فرانسه به یادگار گذاشت.

ناپلئون در ۱۸۵۹ از هوگو دعوت کرد که به فرانسه بازگردد و هوگو اعلام کرد تنها زمانی به فرانسه باز خواهد گشت که آزادی به میهن باز گشته باشد.
از جمله آثار تاثیرگذار او آخرین روز یک محکوم به اعدام است که میان چهار ترجمه موجود، ترجمه بنفشه فریس آبادی را به دلیل دقت در انتخاب کلمات و ریتم جملات و بازآفرینی جهانی ملموس با زبانی پراحساس به دوستان عزیز پیشنهاد می کنم.

هوگو ‌در این کتاب جرم محکوم را بیان نمی کند، تا حکم اعدام به طور کل، برای هر جرمی به چالش کشیده شود، چرا که اعدام را بازی با جان آدمیانی می داند که گرفتنش نباید به دست آدمی رخ دهد و تنها طبیعت و عمر آدمی است که خود نقطه پایان را می تواند بر زندگی یک فرد بگذارد. فعالیت های کسانی چون هوگو، فرانسه را به جایی که امروز هست، تبدیل کرده است.

@LS_leilasadeghi
نقد ادبی با رویکرد شناختی چیست؟
لیلا صادقی
پنجمین شماره مجله ادبی نوپا

@LS_leilasadeghi
بخشی از مقاله «نقد ادبی با رویکرد شناختی چیست؟»

لیلا صادقی

نقد ادبی با رویکرد شناختی بینشی علمی درباب انسان و متن ایجاد می‌کند که در رویکردهای دیگر ممکن نبوده است. به باور تریس کِیو (۲۰۱۶)، «شناخت - چه برای انسان و چه برای حیوان- یک هشدار، ملاحظه و واکنش است»، به این معنا که هر چیزی برای موجودات پیامدی در پی دارد، یک لغزش کوچک می‌تواند تأثیری مرگبار داشته باشد و نظام شناختی موجودات به گونه‌ای است که دربرابر هر محرکی، از جمله بوی غیرمنتظره، صدای نابهنجار، جرقه یا احساس ناگوار یا هر چیزی که توجه را جلب کند، پاسخ و واکنشی آنی نشان می‌دهد. از آنجایی که طیف واکنش‌های ممکن در انسان بسیار گسترده است و بازنمایی و تخیل او را نیز در برمی‌گیرد، می‌توان تمام مصنوعات بشری را واکنشی شناختی نسبت به محیط در نظر گرفت و ادبیات را یکی از غنی‌ترین واکنش‌های شناختی انسان نسبت به جهان نامید. درنتیجه، با چنین دریچه‌ای به جهان متن، می‌توان ادبیات را آنچنان تأثیرگذار و متأثرکننده قلمداد کرد که قادر باشد محیط شناختی مخاطبان خود را تغییر دهد یا قلمروی شناختی آنان را گسترش دهد.
برای بررسی چنین عملکردی نیاز است که به نظریه‌ای با پایگاه علمی و مرتبط با جسم و ذهن انسان مجهز باشیم که هم بتواند به ساختمان انسان دسترسی داشته باشد و هم ساختمان متن را بررسی کند. درنتیجه، دغدغه‌ی اصلی نقد ادبی با رویکرد شناختی، ارزیابی اثر ادبی براساس تطابق زیستی اثر با وجود انسان است و از آنجایی که هر مکتب ادبی یا رویکرد فکری دارای یک زیرساخت فلسفی است، همان‍گونه که آرای جان لاک یا روسو زیربنای فکری مکتب رمانتیسم یا نظریات هگل و شوپنهاور زیربنای مکتب سمبولیسم و به طور کل ادبیات مدرن غرب بود، آرای مرلوپونتی بر شکل ‍گیری مکتب شناختی تأثیر عمیقی گذاشت، به صورتی که می‍توان گفت با یکی دانستن ذهن-جسم که زیربنای علمی آن همان نگاه انیشتاین به برابر دانستن انرژی و ماده (E=MC2) است، سنت فکری غرب به طور کل تغییر کرد و انقلابی در حیطه رد تمامی دوگانگی ها در عرصه های مختلف از جمله دوگانگی های مورد نظر سوسور ایجاد کرد، به شکلی که دیگر صورت در تقابل معنا قرار نداشت یا به عبارتی، صورت همان معنا بود و بالعکس.از این رو، بررسی معنای اثر ادبی فارغ از ساختار آن یا بالعکس، امری باطل و به دور از نگاه علمی تلقی می شود، درنتیجه ساختار اثر ادبی، خود معنای آن اثر است و معنای اثر از خلال روابط ساختاری موجود در اثر حاصل می‍شود.

ادامه مطلب در پنجمین شماره فصلنامه «نوپا»، ۱۴۰۱

@LS_leilasadeghi
پایان شب های تاریک و زایش خورشید را با نقاشی دخترم تبریک می گویم، چراکه نسل دخترم مژده جهان بهتری را می دهد که ما هیزمش بودیم و به قول حافظ عزیز،

صحبت حکام ظلمت شـب یلداست

نور ز خورشید جوی بو که برآید

آرزو می کنم ایران یکپارچه ام، به آزادی و رفاه و پیشرفتی یکپارچه برسد، روزی که نیاز نباشد آستین هایمان را برای سیستان و بلوچستان یا کرمانشاه یا خوزستان یا هرکجای دیگر این ایران زیبا و ثروتمند اما بی نصیب از ثروتش، بالا بزنیم و همه شانه به شانه هم، به آرزوهایمان تحقق ببخشیم. امروز دخترم گفت: مامان خاطره های بد برای زندگی لازمه، چون تازه می فهمی خاطره های خوب چقدر خوبند… به امید ساختن خاطره های خوب

@LS_leilasadeghi
۱) پادکست مهرانگیز
رضاامیر
🎧 قسمت اول:
ژن‌هایی که هر کس فقط از مادرش می‌گیرد!

«ما بیشتر فرزند مادرمون هستیم!» این جمله دقیقاً یعنی چی؟ در اولین قسمت از پادکست مهرانگیز بخشی از پاسخ این سوال رو می‌شنوید. در این پادکست‌ تلاش می‌کنم تا با بررسی جلوه‌هایی از زیست‌شناسی انسان، کمی بیشتر خودمون رو بشناسیم. در فصل اول این پادکست، بیشتر به موضوعات مربوط به زنان می‌پردازم.

#رضاامیر
@mehrangizpodcast
مدتی بود که درگیر مطالعه زیست شناسی تکاملی بودم تا رسیدم به مبحث تکامل جنسیت در طول میلیاردها سال. به دنبال منابعی بودم که نشان دهد تک سلولی های اولیه به عنوان منشأ حیات در تولیدمثل غیرجنسی برای تکثیر خود چه کروموزومی داشته اند و پاسخی برای فرضیه شخصی ام پیدا کنم که آیا موجودات زنده از تکثیر غیرجنسی کروموزوم ایکس به وجود آمده اند؟ در این صورت، تمامی متون مقدس و غیرمقدس و سنت مطالعاتی پیشین زیر سوال می رفت. در حین گشت و‌گذار مطالعاتی درباب ژن های جنسی ایگرک که بعدها در اثر تکامل کروموزوم ایکس به وجود آمده اند، به این معنا که اولین موجودات کره خاکی ماده بوده اند و بعدها در روند فرگشت کروموزوم ایگرک به وجود آمده و تمایز نر و ماده مطرح شده، به این نتیجه رسیدم که تاریخ به زنان بدهکار است. خوشبختانه متوجه شدم در کتابی به قلم ملوین کانر که نشر روشنگران منتشر کرده، به این موضوع پرداخته شده است.
برای یافتن پاسخ این پرسش که «چرا در روند تکامل حیات، وقتی موجودات ماده به تنهایی قادر به تکثیر خود بودند، جنس نر به وجود آمد»، به فصل دوم کتاب رجوع کنید.
@LS_leilasadeghi
نقد شناختی ادبیات - لیلا صادقی

از دیرباز همواره چه در ایران و چه در سنت تفکر غرب، درباره‌ی چیستی نقد ادبی مقالات و کتاب‌های بسیاری نوشته شده و در ایران، برخی از جمله عبدالحسین زرین‌کوب، کار نقد ادبی را «شناخت ارزش و بهای آثار ادبی و شرح و تفسیر آن بنحوی که معلوم شود نیک و بد آن آثار چیست و منشاء آنها کدام است» (زرین کوب، 1373: 5)، تعریف کرده‌اند.

ادامه مطلب

http://leilasadeghi.com/naghd/note/1033-cognitive-1401

@LS_leilasadeghi
به دوستان عزیزم مطالعه شنیداری پروژه تاریخ شفاهی در ایران را پیشنهاد می کنم و به عقیده بنده، یکی از ارزش های این پروژه تحقیقاتی، شنیدن تاریخ معاصر ایران از نقطه نظرات متفاوت، با دیدگاه ها و صداهای متفاوتی است که به مخاطب امکان استدلال برای یافتن حقیقت چگونگی تاریخ ایران را می دهد.
برای دسترسی به مطالب این کتاب صوتی مصاحبه محور می توانید به کانال تلگرام پروژه تاریخ شفاهی ایران رجوع کنید:

https://www.tg-me.com/iranianoralhistoryproject


@LS_leilasadeghi
گلادياتورها قربانى بودند، چه مى كشتند و چه كشته مى شدند.

ريشه فرهنگ گلادیاتور‌ى به حدود ۲۶۴ پیش از میلاد برمى گردد، زمانی که روم هنوز به صورت جمهوری اداره مى شد و پادشاه هنوز در رأس قدرت نبود. در آن زمان ثروتمندان رومی برای اهميت بخشيدن به جايگاه خود، از نبرد جنگ‌آوران شمشیر‌به‌دستی به نام گلادیاتورها در مراسم خاکسپاری افراد بلند‌مرتبه استفاده مى كردند. با پایان جمهوری و آغاز امپراتورى روم باستان در حدود ۲۷ پیش از میلاد اين مراسم كه محبوبيت بسيارى پيدا كرده بود، به نوعی سرگرمی برای امپراتور و در نتيجه مردم تبديل شد. اما چیزی نگذشت که گلادیاتور‌ها كه مردمانی فرو‌دست و محروم از غالب حقوق شهروندان رومی بودند، تا جايى كه حتا نمی‌توانستند رأی بدهند یا وصیت‌ کنند، در مدارسى براى اين مبارزات ثبت نام مى كردند و هدف زندگى شان به سرگرمى مردم و تحكيم قدرت امپراتور به واسطه برگزارى مراسمى مفرح خلاصه مى شد. امروزه گرچه اين فرهنگ به واسطه رشد مردم سالارى و حقوق برابر انسانى در ميان مردم منسوخ شده است، اما در ميان سياستمداران همچنان رگه هاى مبارزه گلادياتورها و قربانى شدنشان براى تثبيت قدرت حاكمه به چشم مى خورد.

پرش ذهنى: متاسفانه مرگ روح الله عجميان و تمامى محكومان پرونده او من را به ياد مراسمى مى اندازد كه همه در آن قربانى هستند، مگر امپراتور روم…

@LS_leilasadeghi
خاگینه برای سوسک چه طعمی دارد

ما نمی دانیم که خاگینه برای سوسک چه طعمی دارد، به همان میزانی که نمی توانیم بفهمیم چرا کسانی که کنار ما زندگی می کنند، ممکن است جور دیگری فکر کنند. نیگل در مقاله ای که ۱۹۷۴ نوشت، این مسئله را مطرح کرد که «خفاش بودن چگونه است؟» و با گمانه ‍زنی هایی درباب احتمال ایجاد «پدیدارشناسی ابژکتیو» یا نظریه ای درباب اینکه چه می شد اگر با توجه به ساختار زیستی، قابلیت های ادراکی و منش رفتاری یک موجود، می توانستیم نوع خاصی از موجودات باشیم، نتایجی را مطرح کرد که براساس دستاوردهای او، «گرچه احتمالن نمی توان همه چیز را در ذهن مجسم کرد، اما هدف پدیدارشناسی ابژکتیو می تواند دست کم به صورت نسبی توصیف شخصیت سوبژکتیو تجربه ی هستنده هایی باشد که نمی توانند آن تجربه ها را داشته باشند» (ص. ۴۴۶).
در واقع بسیاری از ما نمی توانیم تجربه کسی را داشته باشیم که حکمی را امضا می کند، چهارپایه را می کشد یا تیر خلاص را در سینه می نشاند، به همان میزانی که آنکه جوهرش را زیر سرنوشت کسی پخش می کند، نمی تواند تجربه کسی را داشته باشد که فشار طنابی گره خورده مانع جریان خون در رگ هایش می شود. چگونه است که میان جهان های گوناگون، پل های فهم متقابل شکسته می شود و هر یک برای دیگری به مثابه ناانسان تلقی می شود؟
نیگل بعدها این ایده را در کتاب خود با عنوان «نگاهی از هیچ کجا» در ۱۹۸۶ ادامه داد: «ما نخواهیم دانست که خاگینه برای سوسک چه طعمی دارد حتا اگر در ناپدیدارشناسی ابژکتیو حس چشایی سوسک را با جزئیاتش بتوانیم تشریح کنیم. وقتی مسئله سر ارزش، هدف و شکل زندگی باشد، حتا خلیج هم احتمالن می تواند بسیار عمیق باشد» (ص. ۲۵).
درواقع، ناپدیدارشناسی در این معنا یک اصطلاح شامل برای تمامی کنش های بوم شناختی است که نیاز دارد در طبقه بندی تعامل ها، احساسات، اراده و دیگر حالات ذهنی و منش های موجود در تکامل گونه ها مورد توجه قرار گیرد. گرچه ممکن است فردی وارد نوعی از روابط همکاری و همراهی با دیگری شود، اما این به این معناست که موضع ماده گرایی را پشت سر رها کرده و درعوض به دیگری به عنوان هستنده ای دارای فکر نگاه کرده است (ر.ک. نویی، ۲۰۰۹: ۳۷). درنتیجه می توان چنین استنباط کرد که قوانین مبتنی بر ایدئولوژی، فاقد همکاری و همراهی حاکمیت با مردم می شوند، به مردم به عنوان هستنده هایی دارای فکر نگاه نمی کنند، به آنان به عنوان وسایلی برای چیدمان یک سکونتگاه نگاه می کنند که هستی آن ها به دست حاکمیت امکان انتقال دارد و در همینجاست که تناقض دیدگاه قدسی با نگاه انسان گرایانه تأمل برانگیز می شود.

@LS_leilasadeghi
مطلب دقیق و خواندنی علیرضا سیف الدینی بر آثار فرانتس کافکا را می توانید در سایتم بخوانید:

دوربینی که کافکا برای روایت و ثبت صحنه‌های آثارش به کار می‌برد، تقریباً با دوربینِ همۀ نویسندگان تفاوت دارد. به دلیل اینکه او برای دوربین‌اش از عدسی واید استفاده می‌کند. اما این انتخاب ارادی نیست. او چیزی در نزدیکی خود ندارد. همه‌چیز آن‌جاست. همه‌چیز دور است؛ به‌جز بیماری، که موذیانه به او نزدیک می‌شود. ابزار او کلمات است؛ کلماتِ بدون صوت. او با کلمات و از طریق کلمات سخن گفته است. با آثار کوتاه و بلندش، با یادداشت‌ها و نامه‌هایش. اما «نامه» نیز هر چند که یکی از راه‌های مهم ایجاد و حفظ ارتباط در عصر او محسوب می‌شود، بهانه‌ای است برای این انسانِ شیفتۀ «دوری». اما همان‌گونه که نمی‌توان اثبات کرد که آنچه ویتگنشتاین را متوجه مقولۀ زبان کرد، بر فرض، لکنتِ زبانِ خودِ او بود، این نوع کارکردِ «نامه» برای کافکا را نیز نمی‌توان اثبات کرد. باوجوداین، درخصوص کافکا، وضعیت متفاوت است. دنیای بی‌مرزِ بهت‌آور او با قواعد تراکتاتوس نمی‌خواند. به دلیل اینکه نمی‌تواند این اصل را بپذیرد که «از آنچه نمی‌توان درباره‌اش سخن گفت، باید به سکوت گذشت.»(39) ذهنش هرکجا می‌رود، زبان را نیز با خود به آن‌جا می‌برد، بی‌اعتنا به اینکه آنچه به آن می‌اندیشد واضح است یا مبهم. دوربینی که او در اختیار دارد، دوربین رابینسون کروزو نیست.

متن کامل در سایت قابل دسترس است

http://leilasadeghi.com/others-works/others-critic-works/1039-kafka

@LS_leilasadeghi
ملاصدرا در اسفار، زنان را در زمره حیوانات دانسته و به نقل از او، "از جمله فوائد آفرینش زمین برای انسان این است که خداوند آن را بستری برای زاد و ولد حیوانات گوناگون قرار داده است که بعضی برای خوردن هستند و بعضی برای سواری و زینت و بعضی برای حمل بار خلق شده اند و بعضی از این حیوانات هم [زنان] برای ازدواج خلق شده اند." ملاهادى سبزواری در حاشیه اى بر این كتاب مى نويسد: "اين که ملاصدرا زن را در زمزه حیوانات قرار داده است اشاره ای لطیف به این موضوع است که زنان به دلیل ضعف عقولشان و جمودشان بر ادراک جزئیات و میلشان به زینتهای دنیا نزدیک است که حقیقتا و صداقتا ملحق به حیوانات زبان بسته شوند. چه این که سیره اغلب آنها چون حیوانات و چهارپایان است و لکن خداوند بر آنها صورت آدمی پوشانده است تا مردان از معاشرت و ازدواج با آنان مشمئز نشوند» (اسفار، چاپ دار احیاء التراث العربی، جلد 7، ص 136)

از این جنس نوشته ها در تاریخ جهان فراوان است، اما بر این گمانم تلخی زن بودن می تواند به همان تلخی مرد بودن باشد، چرا که زنان برای رسیدن به آنچه حق بدیهی شان است، نه تنها با حاکمیت و ‌جامعه، که با تاریخ و متونی مواجه هستند که به سبب جهل فراگیر مورد قبول عامه در زمانه خود قرار گرفته اند. اما تلخی مرد بودن نیز کم از آن نیست اگر شرمنده چنین تاریخ ننگینی باشند که سراسر تاراج و غارت زنان و تحریف روایات برای برتری یافتن مردان بر آنان بوده است…

این را نوشتم که بگویم از پادکست های ارزنده دوست عزیزم، رضا امیر که با نگاهی علمی مبتنی بر زیست شناسی اطلاعاتی را به مخاطبان عام در این حوزه ارائه می دهد، کمال بهره را ببرید، پادکست هایی که به فهمیدن چرایی جایگاه و نقش زن در جامعه باستانی و امروزی، در تاریخ مردانه و سنت مخدوش و تقدس گرا یاری می رساند، و این مهم خود به مدد زیست شناسی تکاملی نوین ممکن می شود که امکان بازنگری بسیاری متون و رفتارهای مدنی و غیرمدنی درباب زنان را فراهم می آورد.

پادکست مهرانکیز:
https://www.tg-me.com/mehrangizpodcast

برای ترغیب شما دوستان عزیز به پیوستن و گوش دادن پادکست های آموزنده مهرانگیز (کانال رضا امیر) نقل قولی از فیلسوف فخیم اسلامی، ملاصدرا آوردم که پرسش های بی شماری را در اذهان جرقه می زند تا بلکه در پی یافتن پاسخی به شنیدن این پادکست ها و نیز خواندن کتاب «و سرانجام زنان» نوشته ملورین کونر با ترجمه حسینعلی رونقی از انتشارات روشنگران برآیید.

دنیا هرگز جای بهتری برای زیستن نخواهد بود مگر آنکه این خبط غیرقابل بخشش تاریخی درباب زنان جبران شود


@LS_leilasadeghi
2024/10/02 10:33:08
Back to Top
HTML Embed Code: