(Culture - Art & Diplomacy) pinned «https://khabaronline.ir/news/1527033 @kultur»
Forwarded from اتچ بات
دیپلماسی پس از انتخابات: "ایرانیان خارج از کشور"
بخش اول
■ اگرچه آمارهای رسمی برای تعیین جمعیت مقیمین خارج از کشور گویا نیست، اما به یقین حداقل چهار میلیون و به احتمال و ارزیابی کارشناسانی دیگر کمی بیش از دوبرابر این تعداد، جامعه آماری مقیمین خارج از کشور را شامل می شوند. شک نیست برخی از این کمیت ثانی را آن گروه از مقیمینی تشکیل می دهند که باید آنان را "فصلی" دانست. یعنی همان گروهی که طی دهه های اخیر در خارج از ایران برای مکان سکونت سرمایه گذاری کرده و ناچارند در آمد و شد به سر کنند تا وضعیت اقامت و کسب آنان در آن کشورها سامانی گیرد، بلکه آنگاه بتوانند "بود و باش" خود را به سرزمینی بیگانه منتقل کنند. با این وجود، اگر آمار نخست ملاک باشند حداقل پنج درصد جمعیت ایران و اگر شاخص دوم مبنا قرار گیرد، قریب به ۱۰ درصد از جمعیت کشور را ایرانیانی تشکیل می دهند که دور از وطن هستند.
■ برای تحریرگر این نوشتار که سابقه خدمت در لهستان را داشت، مطالعه در باب چگونگی تنظیم ارتباطات اجتماعی ۲۵ میلیون لهستانی دور از وطن با ساکنان آن کشور، "مواطنین" یا همان شهروندان لهستانی با کمیتی قریب به ۳۵ میلیون نفر جمعیت یک موضوع شده بود. لذا در پی یافتن نحوه تماس و ارتباط و اثر گذاری اقتصادی و اجتماعی میان ساکنین و مهاجرین مدتی صرف شد.
■ اندکی پیش از آن هم، نگارنده به اقتضای مسئولیت "خانه ایران" در آلمان، کشوری که بزرگترین بسته جمعیتی ایرانیان مقیم اروپا را با قدمتی افزون بر یک سده و تنوعی کم مانند در خود جای داده است، با مسئله ایرانیان خارج از کشور ارتباطی مستقیم برقرار کرده بود. آنجا صرفنظر از همکاری های فرهنگی به مسائلی دیگر از جمله نحوه تعامل میان ما "سرزمینیان" با آن "دورشدگان" هم اندیشیده شد.
■ یک تمایز آشکار میان ایرانیان مقیم خارج با نمونه های مشابه نزد دیاسپورای کشورهای مختلف وجود دارد. به عنوان مثال جنگ دوم جهانی لهستانی ها را کوچاند و یا جنگ اول ارامنه ساکن در مرزهای شمال غربی ما را تخته قاپو کرد. لذا در یک زمان نزدیک بخشی از جامعه با تصوری همسان از سرزمین مادری کنده شده و به ناچار مهاجرت کرده بودند، حال آنکه در میان ایرانیان مقیم در خارج از کشور این گزاره هم از بُعد " یک زمانی" مهاجرت و هم "گسست اجباری"، مگر در مواردی خاص صدق نمی کند.
■ جمعیت های ایرانی پراکنده در خارج را لایه های مختلف اجتماعی، بازه های متفاوت زمانی و اقتضائات متمایز انگیزشی نمایندگی می کنند.
■ امواج مهاجرت هم تابع تحولات ایران بوده است. در عهد قاجار، صرفنظر از محدود آزادیخواهانی که سرزمین های شمالی، استانبول، قاهره و هند را مقصد دانستند، اشتغال زمینه اصلی مهاجرت ایرانیان به قفقاز را رقم زد، همان عاملی که در زمان پهلوی دوم اسباب مهاجرت جمعی دیگر از زاگرس نشینان به کویت شد. پس از جنگ دوم سیاست و ایدئولوژی دست به دست هم داد تا جمعیت مهاجرین و پناه جویان ایرانی به شوروی و بلوک شرق رو کنند، اما این همه ماجرا نبود چه حرکت ایران به سوی صنعتی شدن در دهه چهل خورشیدی هم دامنه مهاجرتهایی از تحصیلکرده ها، تکنسین ها و صاحبان سرمایه را فراهم آورد. مقصد کجا بود: جنوب آلمان غربی و از آنجا به نواحی دیگر در اروپا، بعد که زمینه تحصیلات عالی در آمریکا تسهیل شد مهاجرت به این قاره با میانگین سنی جوانان، طی نیمه دوم دهه چهل و نیمه نخست دهه پنجاهم خورشیدی قرن گذشته هم میسر شد.
■ انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ آغازی شد بر روندی تازه از مهاجرتهای پیوسته و مستمر و نیز لایه لایه از برش های اجتماعی متنوع کشور. در سال های نخست صاحبان سرمایه، تکنوکرات ها، وابستگان به نظام پادشاهی و دلزدگان از ارزشهای فرهنگی و هنری آن عصر و رویداد، موج نخست این جامعه آماری بودند. بعد به اقتضای تحولات سیاسی و نآآرامیهای سالهای نخست افرادی با سوابق جنبشی و قومی، ایدئوژیک و فرقه ای و در نهایت متهمان دادگاهی عصر انقلاب رنج سفر و خروج غیرقانونی و عموما بی بازگشت را برگزیدند. با آغاز جنگ عراق با ایران، جمع اندک "فراریان از خدمت" مرحله نخست مهاجرت آن دوره بر اثر جنگ را رقم زدند، در پی آنان بخشی از جامعه جنگ زده که خانه و کاشانه ایشان تحت اشغال نیروی مهاجم عراقی بود و سرا و سرپناهی در شان و منزلت خود طی سالهای جنگ در سایر شهرها نیافته و دوره جنگ را بلند و ناپیدا یافتند هم به این خیل افزوده شدند.
@kultur
بخش اول
■ اگرچه آمارهای رسمی برای تعیین جمعیت مقیمین خارج از کشور گویا نیست، اما به یقین حداقل چهار میلیون و به احتمال و ارزیابی کارشناسانی دیگر کمی بیش از دوبرابر این تعداد، جامعه آماری مقیمین خارج از کشور را شامل می شوند. شک نیست برخی از این کمیت ثانی را آن گروه از مقیمینی تشکیل می دهند که باید آنان را "فصلی" دانست. یعنی همان گروهی که طی دهه های اخیر در خارج از ایران برای مکان سکونت سرمایه گذاری کرده و ناچارند در آمد و شد به سر کنند تا وضعیت اقامت و کسب آنان در آن کشورها سامانی گیرد، بلکه آنگاه بتوانند "بود و باش" خود را به سرزمینی بیگانه منتقل کنند. با این وجود، اگر آمار نخست ملاک باشند حداقل پنج درصد جمعیت ایران و اگر شاخص دوم مبنا قرار گیرد، قریب به ۱۰ درصد از جمعیت کشور را ایرانیانی تشکیل می دهند که دور از وطن هستند.
■ برای تحریرگر این نوشتار که سابقه خدمت در لهستان را داشت، مطالعه در باب چگونگی تنظیم ارتباطات اجتماعی ۲۵ میلیون لهستانی دور از وطن با ساکنان آن کشور، "مواطنین" یا همان شهروندان لهستانی با کمیتی قریب به ۳۵ میلیون نفر جمعیت یک موضوع شده بود. لذا در پی یافتن نحوه تماس و ارتباط و اثر گذاری اقتصادی و اجتماعی میان ساکنین و مهاجرین مدتی صرف شد.
■ اندکی پیش از آن هم، نگارنده به اقتضای مسئولیت "خانه ایران" در آلمان، کشوری که بزرگترین بسته جمعیتی ایرانیان مقیم اروپا را با قدمتی افزون بر یک سده و تنوعی کم مانند در خود جای داده است، با مسئله ایرانیان خارج از کشور ارتباطی مستقیم برقرار کرده بود. آنجا صرفنظر از همکاری های فرهنگی به مسائلی دیگر از جمله نحوه تعامل میان ما "سرزمینیان" با آن "دورشدگان" هم اندیشیده شد.
■ یک تمایز آشکار میان ایرانیان مقیم خارج با نمونه های مشابه نزد دیاسپورای کشورهای مختلف وجود دارد. به عنوان مثال جنگ دوم جهانی لهستانی ها را کوچاند و یا جنگ اول ارامنه ساکن در مرزهای شمال غربی ما را تخته قاپو کرد. لذا در یک زمان نزدیک بخشی از جامعه با تصوری همسان از سرزمین مادری کنده شده و به ناچار مهاجرت کرده بودند، حال آنکه در میان ایرانیان مقیم در خارج از کشور این گزاره هم از بُعد " یک زمانی" مهاجرت و هم "گسست اجباری"، مگر در مواردی خاص صدق نمی کند.
■ جمعیت های ایرانی پراکنده در خارج را لایه های مختلف اجتماعی، بازه های متفاوت زمانی و اقتضائات متمایز انگیزشی نمایندگی می کنند.
■ امواج مهاجرت هم تابع تحولات ایران بوده است. در عهد قاجار، صرفنظر از محدود آزادیخواهانی که سرزمین های شمالی، استانبول، قاهره و هند را مقصد دانستند، اشتغال زمینه اصلی مهاجرت ایرانیان به قفقاز را رقم زد، همان عاملی که در زمان پهلوی دوم اسباب مهاجرت جمعی دیگر از زاگرس نشینان به کویت شد. پس از جنگ دوم سیاست و ایدئولوژی دست به دست هم داد تا جمعیت مهاجرین و پناه جویان ایرانی به شوروی و بلوک شرق رو کنند، اما این همه ماجرا نبود چه حرکت ایران به سوی صنعتی شدن در دهه چهل خورشیدی هم دامنه مهاجرتهایی از تحصیلکرده ها، تکنسین ها و صاحبان سرمایه را فراهم آورد. مقصد کجا بود: جنوب آلمان غربی و از آنجا به نواحی دیگر در اروپا، بعد که زمینه تحصیلات عالی در آمریکا تسهیل شد مهاجرت به این قاره با میانگین سنی جوانان، طی نیمه دوم دهه چهل و نیمه نخست دهه پنجاهم خورشیدی قرن گذشته هم میسر شد.
■ انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ آغازی شد بر روندی تازه از مهاجرتهای پیوسته و مستمر و نیز لایه لایه از برش های اجتماعی متنوع کشور. در سال های نخست صاحبان سرمایه، تکنوکرات ها، وابستگان به نظام پادشاهی و دلزدگان از ارزشهای فرهنگی و هنری آن عصر و رویداد، موج نخست این جامعه آماری بودند. بعد به اقتضای تحولات سیاسی و نآآرامیهای سالهای نخست افرادی با سوابق جنبشی و قومی، ایدئوژیک و فرقه ای و در نهایت متهمان دادگاهی عصر انقلاب رنج سفر و خروج غیرقانونی و عموما بی بازگشت را برگزیدند. با آغاز جنگ عراق با ایران، جمع اندک "فراریان از خدمت" مرحله نخست مهاجرت آن دوره بر اثر جنگ را رقم زدند، در پی آنان بخشی از جامعه جنگ زده که خانه و کاشانه ایشان تحت اشغال نیروی مهاجم عراقی بود و سرا و سرپناهی در شان و منزلت خود طی سالهای جنگ در سایر شهرها نیافته و دوره جنگ را بلند و ناپیدا یافتند هم به این خیل افزوده شدند.
@kultur
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
دیپلماسی پس از انتخابات: "ایرانیان خارج از کشور"
بخش دوم
■ از پایان جنگ تا به امروز نخست "دهه وار" و سپس "سالانه" بر دامنه مهاجرتها افزوده شد و دلایل بیشمار هم اسباب ترک ایران را فراهم ساخت: مزیت کار، تحصیل، رشد، رفاه، آزادی های اجتماعی متفاوت و متمایز با فرهنگ ایران حاضر، جنبش های سیاسی و اجتماعی، تحریم های ظالمانه و ناامیدی به رفع آنها، رویای جهانی دیگر با گشودن مرزهای اروپا در پی بحران سوریه و حتی بحران محیط زیست با کم آبی و غبار در استانهای جنوبی چون خوزستان که فضای تنفس مردمان را گرفته بود و راهکاری برای رویارویی با آن نمانده بود.
■ تفاوت ها در میان این مجموعه مهاجران، انگاره ها و انگیزه ها و سرانجام خاستگاه اجتماعی متنوع در جوامع پذیرنده قدرت شناخت ما را با ضعف مواجه ساخته و در این سو، " ایران زمین" و در هرم اجتماعی کشور اثراتی را در همان پایه تحولات اجتماعی داخلی و جابجایی طبقات اجتماع برجای نهاده است. مجموعه این شرایط کمتر اجازه می دهد کارگزاران عرصه دیپلماسی بتوانند به راهبردی در مواجهه با این واقعیت نائل گردند.
■ آخرین بخش این مهاجران همان طبقه ناپایدار مسافران فصلی کنونی و حلقه آخر این دایره هستند که به دلایل متعدد به اسم سرمایه گذاری هم توشه عمر خود و هم بازه حیات خود را در کشورهای خاص از ترکیه و قبرس تا گرجستان و ارمنستان و حال منطقه کردی شمال عراق معطل ساخته، معلوم نیست باخته اند یا در قلمرو دیگری ساخته و پرداخته اند.
با این تفاسیر، چشم اندازی که مسئولان در همه سالهای اخیر برابر دیدگان خود داشتند تابع: شناخت موردی، ذکاوت مدیریتی، خلاقیت های فردی، اقتضای زمان، علائق دولتها، پیکربندی ساختارها و تدوین آیین نامه ها و بخشنامه به این امید بوده است که بتوانند به نیازهای مهاجران پاسخ دهند و از ظرفیت آنان در توسعه و تعالی وطن مادری اغتنام جویند. این امید که از دامنه این امواج کاسته گردد و دریای مواج ایران در کوتاه مدت سکون و آرامشی نشان دهد، هم نه تنها حاصل نشد تا باری از دوش کارگزاران بردارد بلکه در خوشبینانه ترین فرض احتمال آن می رود طی کمتر از ۵ سال دیگر جمعیت مقیمین مقیم خارج به ۱۲ تا ۱۳ درصد جمعیت کل ایرانیان نزدیک شود.
@kultur
بخش دوم
■ از پایان جنگ تا به امروز نخست "دهه وار" و سپس "سالانه" بر دامنه مهاجرتها افزوده شد و دلایل بیشمار هم اسباب ترک ایران را فراهم ساخت: مزیت کار، تحصیل، رشد، رفاه، آزادی های اجتماعی متفاوت و متمایز با فرهنگ ایران حاضر، جنبش های سیاسی و اجتماعی، تحریم های ظالمانه و ناامیدی به رفع آنها، رویای جهانی دیگر با گشودن مرزهای اروپا در پی بحران سوریه و حتی بحران محیط زیست با کم آبی و غبار در استانهای جنوبی چون خوزستان که فضای تنفس مردمان را گرفته بود و راهکاری برای رویارویی با آن نمانده بود.
■ تفاوت ها در میان این مجموعه مهاجران، انگاره ها و انگیزه ها و سرانجام خاستگاه اجتماعی متنوع در جوامع پذیرنده قدرت شناخت ما را با ضعف مواجه ساخته و در این سو، " ایران زمین" و در هرم اجتماعی کشور اثراتی را در همان پایه تحولات اجتماعی داخلی و جابجایی طبقات اجتماع برجای نهاده است. مجموعه این شرایط کمتر اجازه می دهد کارگزاران عرصه دیپلماسی بتوانند به راهبردی در مواجهه با این واقعیت نائل گردند.
■ آخرین بخش این مهاجران همان طبقه ناپایدار مسافران فصلی کنونی و حلقه آخر این دایره هستند که به دلایل متعدد به اسم سرمایه گذاری هم توشه عمر خود و هم بازه حیات خود را در کشورهای خاص از ترکیه و قبرس تا گرجستان و ارمنستان و حال منطقه کردی شمال عراق معطل ساخته، معلوم نیست باخته اند یا در قلمرو دیگری ساخته و پرداخته اند.
با این تفاسیر، چشم اندازی که مسئولان در همه سالهای اخیر برابر دیدگان خود داشتند تابع: شناخت موردی، ذکاوت مدیریتی، خلاقیت های فردی، اقتضای زمان، علائق دولتها، پیکربندی ساختارها و تدوین آیین نامه ها و بخشنامه به این امید بوده است که بتوانند به نیازهای مهاجران پاسخ دهند و از ظرفیت آنان در توسعه و تعالی وطن مادری اغتنام جویند. این امید که از دامنه این امواج کاسته گردد و دریای مواج ایران در کوتاه مدت سکون و آرامشی نشان دهد، هم نه تنها حاصل نشد تا باری از دوش کارگزاران بردارد بلکه در خوشبینانه ترین فرض احتمال آن می رود طی کمتر از ۵ سال دیگر جمعیت مقیمین مقیم خارج به ۱۲ تا ۱۳ درصد جمعیت کل ایرانیان نزدیک شود.
@kultur
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
دیپلماسی پس از انتخابات: " ایرانیان خارج از کشور"
بخش سوم
در این چشم انداز؛ چگونه باید اندیشید، چگونه عمل کرد و دل در گرو چه نتایجی داشت؟
■ در تمام مناظره های انتخاباتی دو دهه گذشته، سهمی خاص برای گفتگو با ایرانیان خارج از کشور اختصاص یافته است. نامزدهای ریاست جمهوری از این گفتگو دو منظور را در نظر داشتند: نخستین آن "ایجاد اطمینان به ارائه تسهیلات امن به ایرانیان خارج از کشور" بود و دومین نگرش همانا " ایجاد امید در میان مواطنین حالیه" که دور نیست با سرمایه اجتماعی و مالی هموطنان مقیم خارج از کشور، امور سامانی تازه یافته بر تحریم ها پل زده شود و هکذا.
■ با این همه نتیجه این مباحث چندان رضایتبخش نبوده است. ساختارهای دیوانی موجود مثل بخش کنسولی وزارت امور خارجه که کارگزار اصلی ارائه خدمات حوزه وقایع اربعه ( تولد، ازدواج، طلاق و مرگ) بوده و مسئولیت و متولی حل و فصل امور جامعه ایرانی با ساختارهای دولتی، تقنینی و قضایی حاکمیت را بر عهده داشته و صیانت از حقوق آنان همراه با ارائه خدماتی چون تعمیق هویت زبانی و اجتماعی ایشان در ماموریت ذاتی و قانونی اش است هم به دلیل کم توجهی دوایر داخلی، همچنین انگیزه و شوق خدمت مستقیم نهادهای قوای یاد شده در خارج از کشور در مسیر معمول خدمت رسانی با مشکلاتی روبرو بوده است. فعال سازی نهادهای بالادستی چون "شورای امور ایرانیان خارج از کشور" یا دوایر میان بخشی مانند "دبیرخانه امور ایرانیان خارج از کشور" هم آن آثار و ترتیبات مورد انتظار را کمتر پاسخ گفته است.
■ یک مشکل بزرگ و تازه که به موازات رشد کلنی ایرانیان مقیم مترتب و سربار گشته، از ناحیه دولت کشورهای پذیرنده است. بسیاری از این دولتها برای بهرمندی کامل از ظرفیت این مقیمین تازه وارد در مسیر ادغام اجتماعی خود خاصه برای آن دسته ای که دارای سطح بالای آموزشی و یا توان مالی مناسب و قدرت خلاقیت بسیار هستند، مزیت هایی قائل شده، نهادهایی ساخته و پوشش ها و مصونیت هایی اعطا کرده اند که الزاما در تطابق با قوانین و رویکردهای حاکمیتی موطن اصلی، همانا ایران نیست. بالنتیجه جامعه ایرانی مقیم در این کشورها دچار یک سلسله از تردیدهای تازه شده اند که به اقتضای زمان و نزد مسئولان امر می باید درباره آنان سخن گفت.
■ وجه دیگر آنکه مسائل مقیمین خارج از کشور مقولاتی متنوع را در برگرفته است. مقولات و مباحثی که از دامنه مشکلات کیفری و جرائم جنایی در خارج از کشور آغاز می گردد و تا نقطه اوج این قله، یعنی جذب نخبگان و لابی اثرگذار بخش موفق این دورافتادگان از وطن بالا می رود. به طوریکه در مقابل ما کوه رفیعی و با ریشه ای عمیق سر برافراشته که اگر بخواهیم موفق باشیم باید فتحش کنیم و پرچم هویت و ملیت همسان ایرانیان را بر فرازش به اهتزاز در اوریم.
■ با این مقدمات به نظر می رسد حل وفصل مسائل لااقل "عُشری از جامعه" که پیوستگان و منسوبان آنها در وطن نیز سرنوشت آنان را سرنوشت خود می شمارند و جمعیت هایی با قدرت تاثیرگذاری و یا بحران سازی توامان، سخت ایجاب می کند، در دوره پیش روی مدیریت دولت ج اا و پیش از آنکه مجال تباه گردد، تمهیدی تاره و منطبق با واقعیات صحنه، برگرفته از تجارب عینی و آزموده شده گذشته و به دور از تصور و اوهام اندیشیده و به کار بسته شود.
امید که به کار آید
@kultur
بخش سوم
در این چشم انداز؛ چگونه باید اندیشید، چگونه عمل کرد و دل در گرو چه نتایجی داشت؟
■ در تمام مناظره های انتخاباتی دو دهه گذشته، سهمی خاص برای گفتگو با ایرانیان خارج از کشور اختصاص یافته است. نامزدهای ریاست جمهوری از این گفتگو دو منظور را در نظر داشتند: نخستین آن "ایجاد اطمینان به ارائه تسهیلات امن به ایرانیان خارج از کشور" بود و دومین نگرش همانا " ایجاد امید در میان مواطنین حالیه" که دور نیست با سرمایه اجتماعی و مالی هموطنان مقیم خارج از کشور، امور سامانی تازه یافته بر تحریم ها پل زده شود و هکذا.
■ با این همه نتیجه این مباحث چندان رضایتبخش نبوده است. ساختارهای دیوانی موجود مثل بخش کنسولی وزارت امور خارجه که کارگزار اصلی ارائه خدمات حوزه وقایع اربعه ( تولد، ازدواج، طلاق و مرگ) بوده و مسئولیت و متولی حل و فصل امور جامعه ایرانی با ساختارهای دولتی، تقنینی و قضایی حاکمیت را بر عهده داشته و صیانت از حقوق آنان همراه با ارائه خدماتی چون تعمیق هویت زبانی و اجتماعی ایشان در ماموریت ذاتی و قانونی اش است هم به دلیل کم توجهی دوایر داخلی، همچنین انگیزه و شوق خدمت مستقیم نهادهای قوای یاد شده در خارج از کشور در مسیر معمول خدمت رسانی با مشکلاتی روبرو بوده است. فعال سازی نهادهای بالادستی چون "شورای امور ایرانیان خارج از کشور" یا دوایر میان بخشی مانند "دبیرخانه امور ایرانیان خارج از کشور" هم آن آثار و ترتیبات مورد انتظار را کمتر پاسخ گفته است.
■ یک مشکل بزرگ و تازه که به موازات رشد کلنی ایرانیان مقیم مترتب و سربار گشته، از ناحیه دولت کشورهای پذیرنده است. بسیاری از این دولتها برای بهرمندی کامل از ظرفیت این مقیمین تازه وارد در مسیر ادغام اجتماعی خود خاصه برای آن دسته ای که دارای سطح بالای آموزشی و یا توان مالی مناسب و قدرت خلاقیت بسیار هستند، مزیت هایی قائل شده، نهادهایی ساخته و پوشش ها و مصونیت هایی اعطا کرده اند که الزاما در تطابق با قوانین و رویکردهای حاکمیتی موطن اصلی، همانا ایران نیست. بالنتیجه جامعه ایرانی مقیم در این کشورها دچار یک سلسله از تردیدهای تازه شده اند که به اقتضای زمان و نزد مسئولان امر می باید درباره آنان سخن گفت.
■ وجه دیگر آنکه مسائل مقیمین خارج از کشور مقولاتی متنوع را در برگرفته است. مقولات و مباحثی که از دامنه مشکلات کیفری و جرائم جنایی در خارج از کشور آغاز می گردد و تا نقطه اوج این قله، یعنی جذب نخبگان و لابی اثرگذار بخش موفق این دورافتادگان از وطن بالا می رود. به طوریکه در مقابل ما کوه رفیعی و با ریشه ای عمیق سر برافراشته که اگر بخواهیم موفق باشیم باید فتحش کنیم و پرچم هویت و ملیت همسان ایرانیان را بر فرازش به اهتزاز در اوریم.
■ با این مقدمات به نظر می رسد حل وفصل مسائل لااقل "عُشری از جامعه" که پیوستگان و منسوبان آنها در وطن نیز سرنوشت آنان را سرنوشت خود می شمارند و جمعیت هایی با قدرت تاثیرگذاری و یا بحران سازی توامان، سخت ایجاب می کند، در دوره پیش روی مدیریت دولت ج اا و پیش از آنکه مجال تباه گردد، تمهیدی تاره و منطبق با واقعیات صحنه، برگرفته از تجارب عینی و آزموده شده گذشته و به دور از تصور و اوهام اندیشیده و به کار بسته شود.
امید که به کار آید
@kultur
Telegram
attach 📎
(Culture - Art & Diplomacy) pinned « دیپلماسی پس از انتخابات: "ایرانیان خارج از کشور" بخش اول ■ اگرچه آمارهای رسمی برای تعیین جمعیت مقیمین خارج از کشور گویا نیست، اما به یقین حداقل چهار میلیون و به احتمال و ارزیابی کارشناسانی دیگر کمی بیش از دوبرابر این تعداد، جامعه آماری مقیمین خارج از کشور…»
Forwarded from اتچ بات
دیپلماسی در دوره گذار: " پرونده گمشده"
■ به همان میزان که بحث و گفتگو درباره مسائل سیاست خارجی طی دوران مناظره های انتخاباتی پژواکی نداشت، در نخستین مصاحبه مطبوعاتی جناب آقای رئیسی، سیاست خارجی حرف اول را زد. با این همه شاید درباره یکی از اولویت های ج اا و حساس ترین مسئلهی غرب و مرکز آسیا، پرسشی در میان نبود.
■ شک نباید کرد برای دیپلماسی، طی دو دهه اخیر پرونده هسته ای مهمترین موضوع بوده است اما یقین است تحولات سرزمینهای شرقی، لااقل طی ۲۹۹ سال اخیر همواره اسباب حساسیت و توجه دولت های ایران مانده و هست.
■ برای نگارنده اهمیت این منطقه وقتی آشکار شد که مشغول تصحیح و انتشار کتابی نویافته در قاهره با نام "احوال و حکایات جالب توجه افغانستان و کابل و بخارا و خیوه و خوقند" نوشتۀ میرعبدالکریم بخارایی بود.
■ نویسنده، میر عبدالکریم منشی جان بدر برده از جمع اعضای هئیتی دیپلماتیک بود که از منطقه به بابعالی اعزام شده بودند و همگان در مسیر جان سپرده و او بسلامت به مقصد رسیده بود. میزبان، دولت عثمانی از او که از دور دست شرق آمده بود گزارشی از منطقه ای می طلبد که بدان تعلق داشت و میرعبداکریم خامه بر صفحه و نهاده و یکی از نادر توصیفات در باب ژئوپلتیک منطقه را به میراث نهاده است.
■ سخن او در دو قرن پیش چنان بود که جغرافیایی میان کشمیر تا خوارزم و تهران، تختگاه تازه قاجاران تا بدخشان یک واحد سیاسی و امنیتی هستند. در نگاه وی که مشابهش در تاریخ محمدی مستند است؛ تختگاه تهران عمق استراتژیک امیر درانی کابل است و امیر زادگان بخارایی و الی آخر.
■ دیروز وقتی پرسشی درباب آنچه در این منطقه در حال وقوع است، را طی مصاحبه نیافتم سخت متعجب ماندم. آن هم در شرایطی که همه اذعان دارند اقتضای ایران حکم می کند برای رهایی گریبان از تحریم ها، باب همکاری های درون منطقهای را بگشاید. حتی وقتی در پایان، جناب آقای رئیسی فرصت گرفت تا دو نکته گوید و نخست با جامعه ایرانیان خارج از کشور سخن گفت امید یافتم، جمله بعد افغانستان باشد که نبود.
■ افغانستان در این زمان با شتابی بیش از تصور اهل حساب و با شیبی ورای انتظار نشستگان در پس پرده حجاب در مسیر "تباهی هستی" خود راهی شدهداست و برخلاف باور اصحاب سخن، که کمتر آوای فروغلتیدن سهمناک بهمنی چنین سنگین را می شنوند، هستند چشمان نگرانی که می دانند آنچه در حال وقوع است اثری منطقه ای دارد و ای بسا، خواسته و ناخواسته مسیر ریل گذاری دیپلماسی جدید را نیز تغییر دهد.
■ بدیهی است پرونده گمشده افغانستان از روی میز کوته زمانی نزدیک و در آستانه تغییر چهره سیاسی نظام دیوانی ما یعنی طی چند هفته دیگر محور اساسی تحرک دیپلماتیکی خواهد شد که اگر برای آن اندیشیده نشود، عوارض سنگینی را در پی خواهد آورد.
■ مصالحه ای نافرجام، همراه با تعهداتی فاقد ضمانت اجرایی، نائره جنگ را در جبهه های مختلف شعله ور کرده و بخشها و فرمانداری ها یکی پس از دیگری سقوط می کنند و با هر تصرفی بنا و بنیان نظام اداری مستقر در آن ساحه و فرمانداری منفجر می گردد.
پیام این رویدادها چیست و چگونه است هدف نخست ویرانی دوایر و ادارات دولتی است؟
■ پاسخ برای ما که تجربه مشابه ویرانی اماکن باستانی و آثار تاریخی از سوی داعش را در غرب ایران داشتیم آن بود که آن زمان خلافت آمده بود تا هویت آدمیان را بزداید و در بستر بی هویتی تاریخ و خود را معنا کند. این نوبت اما در افغانستان، امارت بر آن است قواعد دیوان و دولت را براندازد تا قالب احکام و حدود را برسازد. پس با ویرانی نماد ها و اماکن دولت پیام می دهد تمام آنچه هست از اساس بر نمی تابد و نظمی و نظامی دیگر را چاره می داند.
■ این رویکرد در جامعه چند قومی، چند فرهنگی و چند مذهبی افغانستان اساس نزاع بوده و هست و از آنجا که اقوام و فرهنگ ها و مذاهب در این سرزمین خاستگاهی فرامرزی دارند، دور نیست اثرات این کشاکش های عنیف اسباب منازعه و تقابلی سخت را در دایره ای به شعاعی بلند، آنگونه که میر عبدالکریم منشی بخارایی دو قرن قبل ترسیم کرد در پی آورد: از کشمیر و بدخشان تا بخارا و خوارزم، مرو و مشهد، و سرانجام تهران و مولتان.
■ اثر وضعی این عارضه منطقهای بر بنیان استقرار دوره جدید نظام دیوانی ایران که با این تحولات پرشتاب و پیچیده در افغانستان مقارن شده قابل ملاحظه خواهد بود. نباید تاریخ را نادیده گرفت، مرور تبعات رویداد تلخ مزار شریف با نخستین سال دولت وقت و تازه ایران در ۱۳۷۷ خورشیدی یک نشانه است که نباید از نظر افتد.
■ شاید کمی دیر بنظر آید اما ضرورت دارد یک ترتیبات جدی اندیشیده شود و پیش از آنکه بهمن سهمناک فرو افتد، موانعی برافراشت تا از شدت آن به میزان مقدور کاست. امید خوانده شود.
@kultur
■ به همان میزان که بحث و گفتگو درباره مسائل سیاست خارجی طی دوران مناظره های انتخاباتی پژواکی نداشت، در نخستین مصاحبه مطبوعاتی جناب آقای رئیسی، سیاست خارجی حرف اول را زد. با این همه شاید درباره یکی از اولویت های ج اا و حساس ترین مسئلهی غرب و مرکز آسیا، پرسشی در میان نبود.
■ شک نباید کرد برای دیپلماسی، طی دو دهه اخیر پرونده هسته ای مهمترین موضوع بوده است اما یقین است تحولات سرزمینهای شرقی، لااقل طی ۲۹۹ سال اخیر همواره اسباب حساسیت و توجه دولت های ایران مانده و هست.
■ برای نگارنده اهمیت این منطقه وقتی آشکار شد که مشغول تصحیح و انتشار کتابی نویافته در قاهره با نام "احوال و حکایات جالب توجه افغانستان و کابل و بخارا و خیوه و خوقند" نوشتۀ میرعبدالکریم بخارایی بود.
■ نویسنده، میر عبدالکریم منشی جان بدر برده از جمع اعضای هئیتی دیپلماتیک بود که از منطقه به بابعالی اعزام شده بودند و همگان در مسیر جان سپرده و او بسلامت به مقصد رسیده بود. میزبان، دولت عثمانی از او که از دور دست شرق آمده بود گزارشی از منطقه ای می طلبد که بدان تعلق داشت و میرعبداکریم خامه بر صفحه و نهاده و یکی از نادر توصیفات در باب ژئوپلتیک منطقه را به میراث نهاده است.
■ سخن او در دو قرن پیش چنان بود که جغرافیایی میان کشمیر تا خوارزم و تهران، تختگاه تازه قاجاران تا بدخشان یک واحد سیاسی و امنیتی هستند. در نگاه وی که مشابهش در تاریخ محمدی مستند است؛ تختگاه تهران عمق استراتژیک امیر درانی کابل است و امیر زادگان بخارایی و الی آخر.
■ دیروز وقتی پرسشی درباب آنچه در این منطقه در حال وقوع است، را طی مصاحبه نیافتم سخت متعجب ماندم. آن هم در شرایطی که همه اذعان دارند اقتضای ایران حکم می کند برای رهایی گریبان از تحریم ها، باب همکاری های درون منطقهای را بگشاید. حتی وقتی در پایان، جناب آقای رئیسی فرصت گرفت تا دو نکته گوید و نخست با جامعه ایرانیان خارج از کشور سخن گفت امید یافتم، جمله بعد افغانستان باشد که نبود.
■ افغانستان در این زمان با شتابی بیش از تصور اهل حساب و با شیبی ورای انتظار نشستگان در پس پرده حجاب در مسیر "تباهی هستی" خود راهی شدهداست و برخلاف باور اصحاب سخن، که کمتر آوای فروغلتیدن سهمناک بهمنی چنین سنگین را می شنوند، هستند چشمان نگرانی که می دانند آنچه در حال وقوع است اثری منطقه ای دارد و ای بسا، خواسته و ناخواسته مسیر ریل گذاری دیپلماسی جدید را نیز تغییر دهد.
■ بدیهی است پرونده گمشده افغانستان از روی میز کوته زمانی نزدیک و در آستانه تغییر چهره سیاسی نظام دیوانی ما یعنی طی چند هفته دیگر محور اساسی تحرک دیپلماتیکی خواهد شد که اگر برای آن اندیشیده نشود، عوارض سنگینی را در پی خواهد آورد.
■ مصالحه ای نافرجام، همراه با تعهداتی فاقد ضمانت اجرایی، نائره جنگ را در جبهه های مختلف شعله ور کرده و بخشها و فرمانداری ها یکی پس از دیگری سقوط می کنند و با هر تصرفی بنا و بنیان نظام اداری مستقر در آن ساحه و فرمانداری منفجر می گردد.
پیام این رویدادها چیست و چگونه است هدف نخست ویرانی دوایر و ادارات دولتی است؟
■ پاسخ برای ما که تجربه مشابه ویرانی اماکن باستانی و آثار تاریخی از سوی داعش را در غرب ایران داشتیم آن بود که آن زمان خلافت آمده بود تا هویت آدمیان را بزداید و در بستر بی هویتی تاریخ و خود را معنا کند. این نوبت اما در افغانستان، امارت بر آن است قواعد دیوان و دولت را براندازد تا قالب احکام و حدود را برسازد. پس با ویرانی نماد ها و اماکن دولت پیام می دهد تمام آنچه هست از اساس بر نمی تابد و نظمی و نظامی دیگر را چاره می داند.
■ این رویکرد در جامعه چند قومی، چند فرهنگی و چند مذهبی افغانستان اساس نزاع بوده و هست و از آنجا که اقوام و فرهنگ ها و مذاهب در این سرزمین خاستگاهی فرامرزی دارند، دور نیست اثرات این کشاکش های عنیف اسباب منازعه و تقابلی سخت را در دایره ای به شعاعی بلند، آنگونه که میر عبدالکریم منشی بخارایی دو قرن قبل ترسیم کرد در پی آورد: از کشمیر و بدخشان تا بخارا و خوارزم، مرو و مشهد، و سرانجام تهران و مولتان.
■ اثر وضعی این عارضه منطقهای بر بنیان استقرار دوره جدید نظام دیوانی ایران که با این تحولات پرشتاب و پیچیده در افغانستان مقارن شده قابل ملاحظه خواهد بود. نباید تاریخ را نادیده گرفت، مرور تبعات رویداد تلخ مزار شریف با نخستین سال دولت وقت و تازه ایران در ۱۳۷۷ خورشیدی یک نشانه است که نباید از نظر افتد.
■ شاید کمی دیر بنظر آید اما ضرورت دارد یک ترتیبات جدی اندیشیده شود و پیش از آنکه بهمن سهمناک فرو افتد، موانعی برافراشت تا از شدت آن به میزان مقدور کاست. امید خوانده شود.
@kultur
Telegram
attach 📎
(Culture - Art & Diplomacy) pinned « دیپلماسی در دوره گذار: " پرونده گمشده" ■ به همان میزان که بحث و گفتگو درباره مسائل سیاست خارجی طی دوران مناظره های انتخاباتی پژواکی نداشت، در نخستین مصاحبه مطبوعاتی جناب آقای رئیسی، سیاست خارجی حرف اول را زد. با این همه شاید درباره یکی از اولویت های ج…»
.
دکتر یانیس اشوتس درگذشت
🔹دکتر یانیس اشوتس (Janis Esots) (1966-2021)، اسلامشناس و متخصص فلسفه و عرفان اسلامی و پژوهشگر مکتب فلسفیِ اصفهان، شامگاه روز جمعه 28 خرداد ماه چشم از جهان فروبست. دکتر یانیس اشوتس پژوهشگر موسسه مطالعات اسلامی در لندن و عضو هیئت علمی مطالعات اسماعیلی بود و بیش از 8 سال با دائرة المعارف اسلامیکا (ترجمه انگلیسی دائرةالمعارف بزرگ اسلامی) همکاری و از سال ۱۳۹۷ مدیریت تیم ویراستاری اسلامیکا را بر عهده داشت. او آثاری از ملاصدرا، سهروردی، میرداماد و صدرالدین قونوی را به روسی ترجمه کرده است. دکتر اشوتس سرویراستار سالنامۀ اشراق (Ишрак) (انستیتو فلسفه آکادمی علوم روسیه، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران) و دانشیار دانشگاه لاتیوا در لتونی بود. از وی مقالات متعددی در حوزههای شیعهشناسی، مطالعات اسماعیلی، فلسفه، خاصه مکتب اصفهان و فلسفۀ ملاصدرا و عرفان اسلام به یادگار مانده است.
@kultur
دکتر یانیس اشوتس درگذشت
🔹دکتر یانیس اشوتس (Janis Esots) (1966-2021)، اسلامشناس و متخصص فلسفه و عرفان اسلامی و پژوهشگر مکتب فلسفیِ اصفهان، شامگاه روز جمعه 28 خرداد ماه چشم از جهان فروبست. دکتر یانیس اشوتس پژوهشگر موسسه مطالعات اسلامی در لندن و عضو هیئت علمی مطالعات اسماعیلی بود و بیش از 8 سال با دائرة المعارف اسلامیکا (ترجمه انگلیسی دائرةالمعارف بزرگ اسلامی) همکاری و از سال ۱۳۹۷ مدیریت تیم ویراستاری اسلامیکا را بر عهده داشت. او آثاری از ملاصدرا، سهروردی، میرداماد و صدرالدین قونوی را به روسی ترجمه کرده است. دکتر اشوتس سرویراستار سالنامۀ اشراق (Ишрак) (انستیتو فلسفه آکادمی علوم روسیه، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران) و دانشیار دانشگاه لاتیوا در لتونی بود. از وی مقالات متعددی در حوزههای شیعهشناسی، مطالعات اسماعیلی، فلسفه، خاصه مکتب اصفهان و فلسفۀ ملاصدرا و عرفان اسلام به یادگار مانده است.
@kultur
نمایشگاه:
"سیاست، فرهنگ و رسانه؛ شب گرامیداشت یکصد پنجاه سالگی انتشار روزنامه فارسی اختر در استانبول"
۲۲ تیر ۱۴۰۰ برابر با ۱۳جولای ۲۰۲۱
استانبول
عمارت تاریخی سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران
@kultur
"سیاست، فرهنگ و رسانه؛ شب گرامیداشت یکصد پنجاه سالگی انتشار روزنامه فارسی اختر در استانبول"
۲۲ تیر ۱۴۰۰ برابر با ۱۳جولای ۲۰۲۱
استانبول
عمارت تاریخی سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران
@kultur
روزنامهٔ اختر با حمایت سفیر ایران در عثمانی، میرزا محسن خان معینالملک (سپس مشیرالدوله) و با کمک مالی دولت ایران تأسیس شد. مدیریت نشریه با محمدطاهر تبریزی و سردبیری آن با میرزا نجفعلی خان خویی مترجم و نایب سفارت ایران بود. شمارهٔ نخست اختر یکصد و پنجاه سال قمری پیش در ۱۶ ذیحجهٔ ۱۲۹۲ قمری منتشر شد.
نمایشگاه:
"سیاست، فرهنگ و رسانه؛ شب گرامیداشت یکصد پنجاه سالگی انتشار روزنامه فارسی اختر در استانبول"
۲۲ تیر ۱۴۰۰ برابر با ۱۳ جولای ۲۰۲۱
استانبول
عمارت تاریخی سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران
@kultur
نمایشگاه:
"سیاست، فرهنگ و رسانه؛ شب گرامیداشت یکصد پنجاه سالگی انتشار روزنامه فارسی اختر در استانبول"
۲۲ تیر ۱۴۰۰ برابر با ۱۳ جولای ۲۰۲۱
استانبول
عمارت تاریخی سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران
@kultur
مسئله طالبان
■ این نگاه که چرا گفتگو با طالبان انجام شد، اتخاذ یک سیاست نبود بلکه کوشش برای شناخت واقعیتهای موجود بر روی زمین است. کمتر رسانه ما توجه داشت که ماهها پیش از سفر هیئت طالبان به ایران، باب مذاکره رسمی و آشکار حاکمیت سیاسی افغانستان با طالبان آغاز شده بود و مسیر سهمگیری آنان در قدرت نه از سوی ما بلکه از سوی دولت کنونی افغانستان پذیرفته شده بود.
■ طالبان نیز تا پیش از رویدادهای اخیر تصمیم به مشارکت سیاسی از درون یک گفتگوی بین الافغانی داشت اما اکنون رویکرد طالبان به کسب قدرت توسط قوۀ نظامی و خارج از روندهای سیاسی تغییر یافته است. اینکه این تغییر حاصل اشتباه محاسباتی است یا رویه دیگری برای سیاستورزی را برگزیدهاند، امری دیگر است اما باید توجه داشت اثرات چنین تغییر رویکردی به معنای «اتحادهای پیوسته اما سست و مقطعی و ناپایدار میان نیروهای منطقهای» است.
■ هیچ تضمینی هم وجود ندارد این روند پایان پذیرد تا کشورهای منطقه بتوانند به یک برداشت یکسان برسند لذا دوقطبی سازی مسائل درفضای سیاست داخلی آنان به یکسان نمود پیدا میکند و شما این وضعیت را در همه کشورها مشاهده میکنید. استمرار شرایط هم دامنه تنشهای منطقه ای را افزایش میدهد که یقیناً خسارت زا است.
■ نباید اجازه داد زمینه تماس و تبادل محدود و محصور گردد. شاید بپرسید چرا؟ به همان دلیل ساده، ایران کشوری است که ظرفیتهای متعدد با شعب مختلف بر پایۀ همان عناصری را دارد که محورهای تمدنی، هویتی، نژادی، زبانی، فرهنگی و ایدئولوژیک با شعب مختلف هم در حوزه همسایگان هم در دامنه فراسرزمینی را قرنهاست برپا داشتهاند. وقتی به نیمه پُر لیوان مینگریم این شاخصهها ظرفیت «میانجیگری» را برای ما ایجاد میکند اما اینکه چرا به کمال از این ظرفیت بهره گرفته نمیشود موضوعاتی دیگر است که شاید یکی از اسباب آنها در نابرابری نگرش ما به این سلسله عناصر باشد. این عبارت همان است که باید با شناسایی همه اینگونه مولفهها محورهای اثرگذاری خود را بگونهای در استخدام بگیریم که بتوانیم اهرمهای دیپلماسی را حرکت دهیم و مانع از افزایش بیثباتی شده نقش وزنه ثبات را داشته باشیم.
ادامه در 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
■ این نگاه که چرا گفتگو با طالبان انجام شد، اتخاذ یک سیاست نبود بلکه کوشش برای شناخت واقعیتهای موجود بر روی زمین است. کمتر رسانه ما توجه داشت که ماهها پیش از سفر هیئت طالبان به ایران، باب مذاکره رسمی و آشکار حاکمیت سیاسی افغانستان با طالبان آغاز شده بود و مسیر سهمگیری آنان در قدرت نه از سوی ما بلکه از سوی دولت کنونی افغانستان پذیرفته شده بود.
■ طالبان نیز تا پیش از رویدادهای اخیر تصمیم به مشارکت سیاسی از درون یک گفتگوی بین الافغانی داشت اما اکنون رویکرد طالبان به کسب قدرت توسط قوۀ نظامی و خارج از روندهای سیاسی تغییر یافته است. اینکه این تغییر حاصل اشتباه محاسباتی است یا رویه دیگری برای سیاستورزی را برگزیدهاند، امری دیگر است اما باید توجه داشت اثرات چنین تغییر رویکردی به معنای «اتحادهای پیوسته اما سست و مقطعی و ناپایدار میان نیروهای منطقهای» است.
■ هیچ تضمینی هم وجود ندارد این روند پایان پذیرد تا کشورهای منطقه بتوانند به یک برداشت یکسان برسند لذا دوقطبی سازی مسائل درفضای سیاست داخلی آنان به یکسان نمود پیدا میکند و شما این وضعیت را در همه کشورها مشاهده میکنید. استمرار شرایط هم دامنه تنشهای منطقه ای را افزایش میدهد که یقیناً خسارت زا است.
■ نباید اجازه داد زمینه تماس و تبادل محدود و محصور گردد. شاید بپرسید چرا؟ به همان دلیل ساده، ایران کشوری است که ظرفیتهای متعدد با شعب مختلف بر پایۀ همان عناصری را دارد که محورهای تمدنی، هویتی، نژادی، زبانی، فرهنگی و ایدئولوژیک با شعب مختلف هم در حوزه همسایگان هم در دامنه فراسرزمینی را قرنهاست برپا داشتهاند. وقتی به نیمه پُر لیوان مینگریم این شاخصهها ظرفیت «میانجیگری» را برای ما ایجاد میکند اما اینکه چرا به کمال از این ظرفیت بهره گرفته نمیشود موضوعاتی دیگر است که شاید یکی از اسباب آنها در نابرابری نگرش ما به این سلسله عناصر باشد. این عبارت همان است که باید با شناسایی همه اینگونه مولفهها محورهای اثرگذاری خود را بگونهای در استخدام بگیریم که بتوانیم اهرمهای دیپلماسی را حرکت دهیم و مانع از افزایش بیثباتی شده نقش وزنه ثبات را داشته باشیم.
ادامه در 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
روزنامه شرق
صدای ایران باید شنیده شود
«گفتمان» دولت جدید، «برنامهای» که تدوین میشود و نحوه عمل کارگروه سیاست خارجی چشمانداز دیپلماسی دولت جدید را میسازد
توان دیپلماسی
■ دیپلماسی یک «فن و هنر» توامان برای ساخت یک فرم است.
■ هنرمندِ مجسمهتراش یک حجم گچین، سنگی و یا بتونی را در برابر خود دارد. او محدود است پیکرۀ خیالِ خود را در قالب این حجم تعریف کند و تنها با تراش، خراش، پردازش و سایش در همان حجم است که اثر مصنوع خود را میآفریند. حالآنکه یک هنرمند مجسمهساز آزادانه اما دشوارتر، خلاقیت خود را آشکار میسازد. در مجسمهسازی الزامی نیست محدود به حجم و ماهیت خاصی ماند بلکه چهبسا بهتوان با درآمیختن عناصری متفاوت چنان سنگ و شیشه، سیمان و خاک، آهن و چوب یا ... اثری ساخت که صرفنظر از فنوهنر واجد عنصر خلاقیت و افزودههای کاربردی و ارتباطی دیگری هم باشد. این مقایسه نشان میدهد که تصادفاً اگر «دیپلماسیِ ما» قدرت و خلاقیت ساختن را پیدا کند، شانس موفقیت دارد.
■ تجربۀ معاصر جهان ما حکایت از این دارد که تصادفاً تمام ساختههای عرصه دیپلماسی حاصل بروز شرایطی بحرانی بوده است. اتحادیه کشورهای آسیای جنوب شرقی نتیجه بحران ویتنام و اجتناب از شورشها درون مرزهای کشورهای همسایه بود. جامعه اروپا که بعدها با نام اتحادیه شناخته شد نتیجه تجربه ای مشابه است. حتی سازههایی کوچکتر چون سازمان همکاریهای اسلامی، اوپک و .. .
در ادامه 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
■ دیپلماسی یک «فن و هنر» توامان برای ساخت یک فرم است.
■ هنرمندِ مجسمهتراش یک حجم گچین، سنگی و یا بتونی را در برابر خود دارد. او محدود است پیکرۀ خیالِ خود را در قالب این حجم تعریف کند و تنها با تراش، خراش، پردازش و سایش در همان حجم است که اثر مصنوع خود را میآفریند. حالآنکه یک هنرمند مجسمهساز آزادانه اما دشوارتر، خلاقیت خود را آشکار میسازد. در مجسمهسازی الزامی نیست محدود به حجم و ماهیت خاصی ماند بلکه چهبسا بهتوان با درآمیختن عناصری متفاوت چنان سنگ و شیشه، سیمان و خاک، آهن و چوب یا ... اثری ساخت که صرفنظر از فنوهنر واجد عنصر خلاقیت و افزودههای کاربردی و ارتباطی دیگری هم باشد. این مقایسه نشان میدهد که تصادفاً اگر «دیپلماسیِ ما» قدرت و خلاقیت ساختن را پیدا کند، شانس موفقیت دارد.
■ تجربۀ معاصر جهان ما حکایت از این دارد که تصادفاً تمام ساختههای عرصه دیپلماسی حاصل بروز شرایطی بحرانی بوده است. اتحادیه کشورهای آسیای جنوب شرقی نتیجه بحران ویتنام و اجتناب از شورشها درون مرزهای کشورهای همسایه بود. جامعه اروپا که بعدها با نام اتحادیه شناخته شد نتیجه تجربه ای مشابه است. حتی سازههایی کوچکتر چون سازمان همکاریهای اسلامی، اوپک و .. .
در ادامه 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
روزنامه شرق
صدای ایران باید شنیده شود
«گفتمان» دولت جدید، «برنامهای» که تدوین میشود و نحوه عمل کارگروه سیاست خارجی چشمانداز دیپلماسی دولت جدید را میسازد
اجزای قدرت دیپلماسی
■عناصری فراسرزمینی هستند که در تنیدگی هم هویت ایرانی یا شناسه ایران را تعریف میکنند. یافتن محورهایی که این عناصر بر آن سوار هستند و مهار و به استخدام گرفتن آنها از سوی دیپلماسی این امکان را فراهم میآورد تا قدرت ما فزونی گیرد و ژئوپلتیک ما گسترش فراسرزمینی یابد.
■ زبان فارسی، نژاد ایرانی، تشیع و محبت اهل بیت(ع)، طریقتها، اندیشهها و ... نمونههای آشکاری هستند که خاستگاه فراسرزمینی دارند اما در پیوند با بستر جغرافیایی کنونی ما هویت خود را معنا میکنند.
■ اگر در سیاستگذاری ها و بیان مواضع خاستگاه بومی آنها را در بستر تاریخ بپذیریم و با شرایط حال مصادره نکنیم، امکان مهار و استخدام این قوا فراهم است. لذا به یکسان دیدن آنها و ایجاد روابط بینبخشی نخست در قالب یک برنامۀ «دیپلماسی عمومی محور» سپس بسط آن به «همکاریهای فرهنگی و تبادلات اجتماعی» است که اجازه میدهد ظرفیت آنها به استخدام گرفته شود و اثرات تجارتی، توسعهای، اقتصادی و حتی سرمایهای آنها در دسترس قرار گیرد.
ادامه در 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
■عناصری فراسرزمینی هستند که در تنیدگی هم هویت ایرانی یا شناسه ایران را تعریف میکنند. یافتن محورهایی که این عناصر بر آن سوار هستند و مهار و به استخدام گرفتن آنها از سوی دیپلماسی این امکان را فراهم میآورد تا قدرت ما فزونی گیرد و ژئوپلتیک ما گسترش فراسرزمینی یابد.
■ زبان فارسی، نژاد ایرانی، تشیع و محبت اهل بیت(ع)، طریقتها، اندیشهها و ... نمونههای آشکاری هستند که خاستگاه فراسرزمینی دارند اما در پیوند با بستر جغرافیایی کنونی ما هویت خود را معنا میکنند.
■ اگر در سیاستگذاری ها و بیان مواضع خاستگاه بومی آنها را در بستر تاریخ بپذیریم و با شرایط حال مصادره نکنیم، امکان مهار و استخدام این قوا فراهم است. لذا به یکسان دیدن آنها و ایجاد روابط بینبخشی نخست در قالب یک برنامۀ «دیپلماسی عمومی محور» سپس بسط آن به «همکاریهای فرهنگی و تبادلات اجتماعی» است که اجازه میدهد ظرفیت آنها به استخدام گرفته شود و اثرات تجارتی، توسعهای، اقتصادی و حتی سرمایهای آنها در دسترس قرار گیرد.
ادامه در 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
روزنامه شرق
صدای ایران باید شنیده شود
«گفتمان» دولت جدید، «برنامهای» که تدوین میشود و نحوه عمل کارگروه سیاست خارجی چشمانداز دیپلماسی دولت جدید را میسازد
مقارن با چرخش گردونه سیاست در ایران
■ در «قفقاز جنوبی» توازن نسبی و پایدار کاملاً دستخوش تغییر شد. این تغییر هم روی زمین پس از بازپسگیری اراضی اشغال شده آذربایجان نمایان شد و هم در سطح تناسب قوا با ورود یکانهای نظامی روسیه و ترکیه به منطقه.
■ در «افغانستان» حتی نیاز بهتشریح نیست، آنچه شاهد هستیم یک افق تیره را در کوتاهمدت نشان میدهد: شدت گرفتن درگیریها، امواج آوارگان، تجارتهای غیرقانونی، درگیر شدن نیروهای منطقه ای و در نهایت برهم خوردن توازن سیاسی - اجتماعی نسبتاً پایدار در سرزمینهای پیرامونی افغانستان. یعنی حتی کشور بزرگی چون چین هم به دلیل التهابات مناطق اویغور نشین ترکستان شرقی یا هند به دلیل همجواری با کشمیر سخت متاثر خواهند شد. بدیهی است عوارض چنین بحرانی برای جمهوریهای آسیای مرکزی ــ نیز روسیه ــ ، پاکستان، هند و حتی ما بیمقدار نخواهد بود.
■ ورود اسرائیل به حوزه مهم کشورهای همسایه جنوبی در «خلیج فارس»، آن هم در آستانه جابجایی قریبالوقوع قدرت در عربستان که پیشبینی میگردد برخلاف تمام موارد پیشین در نسل اول سعودی این نوبت در انتقال قدرت از نسل نخستین به نسل دوم همراه با حوادثی خواهد شد،
■ شرایط داخلی پیچیده سیاست داخلی «عراق» در آستانه انتخابات فرارو به عنوان مولفۀهای دیگر به کلاف مسائل سیاسی و ترتیبات امنیتی منطقه پیرامون ما افزوده است
ادامه در. 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
■ در «قفقاز جنوبی» توازن نسبی و پایدار کاملاً دستخوش تغییر شد. این تغییر هم روی زمین پس از بازپسگیری اراضی اشغال شده آذربایجان نمایان شد و هم در سطح تناسب قوا با ورود یکانهای نظامی روسیه و ترکیه به منطقه.
■ در «افغانستان» حتی نیاز بهتشریح نیست، آنچه شاهد هستیم یک افق تیره را در کوتاهمدت نشان میدهد: شدت گرفتن درگیریها، امواج آوارگان، تجارتهای غیرقانونی، درگیر شدن نیروهای منطقه ای و در نهایت برهم خوردن توازن سیاسی - اجتماعی نسبتاً پایدار در سرزمینهای پیرامونی افغانستان. یعنی حتی کشور بزرگی چون چین هم به دلیل التهابات مناطق اویغور نشین ترکستان شرقی یا هند به دلیل همجواری با کشمیر سخت متاثر خواهند شد. بدیهی است عوارض چنین بحرانی برای جمهوریهای آسیای مرکزی ــ نیز روسیه ــ ، پاکستان، هند و حتی ما بیمقدار نخواهد بود.
■ ورود اسرائیل به حوزه مهم کشورهای همسایه جنوبی در «خلیج فارس»، آن هم در آستانه جابجایی قریبالوقوع قدرت در عربستان که پیشبینی میگردد برخلاف تمام موارد پیشین در نسل اول سعودی این نوبت در انتقال قدرت از نسل نخستین به نسل دوم همراه با حوادثی خواهد شد،
■ شرایط داخلی پیچیده سیاست داخلی «عراق» در آستانه انتخابات فرارو به عنوان مولفۀهای دیگر به کلاف مسائل سیاسی و ترتیبات امنیتی منطقه پیرامون ما افزوده است
ادامه در. 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
روزنامه شرق
صدای ایران باید شنیده شود
«گفتمان» دولت جدید، «برنامهای» که تدوین میشود و نحوه عمل کارگروه سیاست خارجی چشمانداز دیپلماسی دولت جدید را میسازد
دوره گذار مدیریت دستگاه دیپلماسی چگونه طی خواهد شد؟
■ پاسخ بستگی به «گفتمانی» دارد که دولت جدید مطرح کند، به دنبال آن «برنامهای» که تدوین میگردد و در نهایت اینکه کارگروه سیاست خارجی به لحاظ تیمی چگونه عمل کنند.
■ آنچه میبینیم آن است که با همه مواضع و نگرشهای چندوجهی رسانهای در عمل روند انتقال پروندههای سیاست خارجی مسیر نامعقولی را نمی پیماید. مذاکرات برجامی با همه انتقاداتی که برای سالیان متمادی وجود داشت و جفایی که به ارزش افزوده آن شد، برقرار است و جناب آقای رئیسی سخنی در نفی مذاکره نداشتند. نماینده ایشان اکنون، چند هفته قبل از تغییر دولت در وزارت خارجه مستقر شده است تا در ارتباط با بدنه دیپلماسی قرار گیرند. ساختار مدیریتی دیپلماسی کنونی در هم در انتقال جزئیات بنای همکاری گذاشته است. این بلوغ رفتای در هر دو جهت، دولت کنونی و دولت در راه قابل کتمان نیست. این نشانه خوبی است که باید قدر آن دانسته شود.
■ اگر این مسیر آنگونه که با درایت و براساس همان مولفۀ «شایسته سالاری» مورد نظر رئیس جمهور منتخب پیگرفته شود، اثرات خوبی میتواند داشته باشد.
■ زمانی مقام معظم رهبری وزارت خارجه را به رغم قلّت نفرات و کوچکی ساختار، با نیمی از دولت برابر دانسته بودند.
■ سخن این است مگر وزارت خارجه چه منابع و سرمایه یا چه تولیداتی دارد که بتواند در این موقعیت و تراز ملّی جای گیرد. از نگاه کلی؛ سرمایه و منابع وزارت امور خارجه یکی اسناد و مدارکی با قدمت چند قرن است که حافظه تاریخی و دانایی ملی ما را نسبت به محیط بین الملل و جهان معاصر شکل میدهند که آنرا «منابع پایدار» باید نامید و دیگر نیروی انسانی است که تجارب عملکردیِ نیمنسلی را طی یک بازۀ خدمت سیساله در انبان دارند. همانگونه که بهرهبرداری پیوسته یا خوانش و تحلیل منابع پایدار، دانش ما را در تنظیم مناسبات غنی میسازد، نیروی انسانی هم با تجارب و خلاقیتی که با اتکا به عنصر دانایی و اقتضای زمان به کار میگیرند، اسباب عبور از بحرانها و پیشبرد اغراض و اهداف منطبق با منافع ملی را فراهم میآورند. بر بستر حفظ این منابع و بهره گیری «درست» و «بجا» و «در زمان» از آنها هر گفتمانی میتواند در بوتۀ آزمایش و داوری قرار گیرد و نتایجی ارائه کند که کشور را از بیعملی در این شرایط خطیر برهاند.
■ گفتمانی متفاوت از گذشته در مبارزات انتخاباتی پیروز شد، اما برنامهسازی برای این گفتمان یک فرآیند داخلی و سیستمی است که با هیئتمدیره جدید دستگاه سیاست خارجی و تحت هدایت وزیر حاصل میگردد.
■ برنامهای موفق است که براساس دانش و دانایی ترسیم گردد و در نهادهای بالادستی مصوب شده سپس برای اجرا به وزارت خارجه ابلاغ گردد.
■چند هفتهای باید تامل کرد تا این مسیر طی شود. تازه پس از این آئیننامه یا دستورالعملهای اجرای برنامه از سوی دوایر ذیربط در ارکان دیپلماسی به نیروی صف ابلاغ گردد. همزمان نظارت داخلی باید آغاز گردد و بسته به نتایج، کامیابیها و ناکامیها در جغرافیایِ هدف، دستورالعملها بهروز گردد. به موازات این روندها؛ هماهنگیهای بین بخشی با سایر دستگاههای فعال، همسانسازی عملکردی در حوزه دیپلماسی در کلان ملی و حمایت افکار عمومی و قوای ناظر هم باید در کنار دیپلماسی قرار گیرند.
■حداقل ششماه تا یکسال کوشش و جنبش مبتنی بر «واقعگرایی و عقلانیت» همراه با «جسارت و تهور» در برابر عبور از موانع بیرونی و سیاستهای خنثیکننده رقبا و دشمنان، آنهم «مبتکرانه و مبتنی بر نگاه به بیرون» باید طی گردد تا بتوان درباره کارنامه اولیه دیپلماسی پس از انتخابات اظهار نظر کرد.
ادامه در 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
■ پاسخ بستگی به «گفتمانی» دارد که دولت جدید مطرح کند، به دنبال آن «برنامهای» که تدوین میگردد و در نهایت اینکه کارگروه سیاست خارجی به لحاظ تیمی چگونه عمل کنند.
■ آنچه میبینیم آن است که با همه مواضع و نگرشهای چندوجهی رسانهای در عمل روند انتقال پروندههای سیاست خارجی مسیر نامعقولی را نمی پیماید. مذاکرات برجامی با همه انتقاداتی که برای سالیان متمادی وجود داشت و جفایی که به ارزش افزوده آن شد، برقرار است و جناب آقای رئیسی سخنی در نفی مذاکره نداشتند. نماینده ایشان اکنون، چند هفته قبل از تغییر دولت در وزارت خارجه مستقر شده است تا در ارتباط با بدنه دیپلماسی قرار گیرند. ساختار مدیریتی دیپلماسی کنونی در هم در انتقال جزئیات بنای همکاری گذاشته است. این بلوغ رفتای در هر دو جهت، دولت کنونی و دولت در راه قابل کتمان نیست. این نشانه خوبی است که باید قدر آن دانسته شود.
■ اگر این مسیر آنگونه که با درایت و براساس همان مولفۀ «شایسته سالاری» مورد نظر رئیس جمهور منتخب پیگرفته شود، اثرات خوبی میتواند داشته باشد.
■ زمانی مقام معظم رهبری وزارت خارجه را به رغم قلّت نفرات و کوچکی ساختار، با نیمی از دولت برابر دانسته بودند.
■ سخن این است مگر وزارت خارجه چه منابع و سرمایه یا چه تولیداتی دارد که بتواند در این موقعیت و تراز ملّی جای گیرد. از نگاه کلی؛ سرمایه و منابع وزارت امور خارجه یکی اسناد و مدارکی با قدمت چند قرن است که حافظه تاریخی و دانایی ملی ما را نسبت به محیط بین الملل و جهان معاصر شکل میدهند که آنرا «منابع پایدار» باید نامید و دیگر نیروی انسانی است که تجارب عملکردیِ نیمنسلی را طی یک بازۀ خدمت سیساله در انبان دارند. همانگونه که بهرهبرداری پیوسته یا خوانش و تحلیل منابع پایدار، دانش ما را در تنظیم مناسبات غنی میسازد، نیروی انسانی هم با تجارب و خلاقیتی که با اتکا به عنصر دانایی و اقتضای زمان به کار میگیرند، اسباب عبور از بحرانها و پیشبرد اغراض و اهداف منطبق با منافع ملی را فراهم میآورند. بر بستر حفظ این منابع و بهره گیری «درست» و «بجا» و «در زمان» از آنها هر گفتمانی میتواند در بوتۀ آزمایش و داوری قرار گیرد و نتایجی ارائه کند که کشور را از بیعملی در این شرایط خطیر برهاند.
■ گفتمانی متفاوت از گذشته در مبارزات انتخاباتی پیروز شد، اما برنامهسازی برای این گفتمان یک فرآیند داخلی و سیستمی است که با هیئتمدیره جدید دستگاه سیاست خارجی و تحت هدایت وزیر حاصل میگردد.
■ برنامهای موفق است که براساس دانش و دانایی ترسیم گردد و در نهادهای بالادستی مصوب شده سپس برای اجرا به وزارت خارجه ابلاغ گردد.
■چند هفتهای باید تامل کرد تا این مسیر طی شود. تازه پس از این آئیننامه یا دستورالعملهای اجرای برنامه از سوی دوایر ذیربط در ارکان دیپلماسی به نیروی صف ابلاغ گردد. همزمان نظارت داخلی باید آغاز گردد و بسته به نتایج، کامیابیها و ناکامیها در جغرافیایِ هدف، دستورالعملها بهروز گردد. به موازات این روندها؛ هماهنگیهای بین بخشی با سایر دستگاههای فعال، همسانسازی عملکردی در حوزه دیپلماسی در کلان ملی و حمایت افکار عمومی و قوای ناظر هم باید در کنار دیپلماسی قرار گیرند.
■حداقل ششماه تا یکسال کوشش و جنبش مبتنی بر «واقعگرایی و عقلانیت» همراه با «جسارت و تهور» در برابر عبور از موانع بیرونی و سیاستهای خنثیکننده رقبا و دشمنان، آنهم «مبتکرانه و مبتنی بر نگاه به بیرون» باید طی گردد تا بتوان درباره کارنامه اولیه دیپلماسی پس از انتخابات اظهار نظر کرد.
ادامه در 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
روزنامه شرق
صدای ایران باید شنیده شود
«گفتمان» دولت جدید، «برنامهای» که تدوین میشود و نحوه عمل کارگروه سیاست خارجی چشمانداز دیپلماسی دولت جدید را میسازد
در شرایط پیش رو دیپلماسی چه مسیری را باید بپیماید؟
■ گسترش سطح مخاطبان منطقهای با یک برنامه فشرده، پیوسته، فراگیر و خلاقانه در عرصه ارتباطات اجتماعی درون منطقهای.
■ صدای ایران باید به وضوح، رسا، پُرطنین توسط همه بازیگران و عناصر موثر وجود در پیرامون ما شنیده شود.
■ این بیان باید به «گفتگو» بینجامد، آنگاه «مفاهمه» بیشتر میشود.
■ تنها وقتی از این مرحله عبور شود، مجال برای تحرک دیپلماتیک آشکار میگردد.
ادامه در 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
■ گسترش سطح مخاطبان منطقهای با یک برنامه فشرده، پیوسته، فراگیر و خلاقانه در عرصه ارتباطات اجتماعی درون منطقهای.
■ صدای ایران باید به وضوح، رسا، پُرطنین توسط همه بازیگران و عناصر موثر وجود در پیرامون ما شنیده شود.
■ این بیان باید به «گفتگو» بینجامد، آنگاه «مفاهمه» بیشتر میشود.
■ تنها وقتی از این مرحله عبور شود، مجال برای تحرک دیپلماتیک آشکار میگردد.
ادامه در 👇
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/284555/صدای-ایران-باید-شنیده-شود
@kultur
روزنامه شرق
صدای ایران باید شنیده شود
«گفتمان» دولت جدید، «برنامهای» که تدوین میشود و نحوه عمل کارگروه سیاست خارجی چشمانداز دیپلماسی دولت جدید را میسازد