Telegram Web Link
هەڤالێ دەردان

ئەزێ کوردم، ئەز ئەو ئاڤا زەلالم
ژە ئێش و دەردێ پڕ دا ئەز دنالم
ژ کەس را ناخوازم ئەز ئێش و دەردان
ب خوە ب ئێش و دەردان را هەڤالم!


#مەهموود_تەبریزی
@Kaniyadil
Pêşkeş li;
mamosteyên zimanê dayîkê

Ew mamosteyek bû
ku ez hêvosandim
Tenê hezkirin
ji gotinên min çê bibe
Û bi pênûsa reş
dilekî spî resm bikim...
Fêr bûm ku ji peyvên min 
nefret kêm bibe
Û bi hezkirinê
qenciyê kom bikim
Lêbelê
Mamosteyê çavên te
ku dinyaya evînê ye
Û wê li pişt çavên xwe vedişêre
hîn kirim ku dema
ez gihîştim dawiya rêzê
Xem nekim
Û ducare
li ser evînê bisekinim û binivîsim
Ez
ji hezkirinê pê ve
tiştek fêr nebûm
Hemû gotin
ji dilê min avê vedixwin
û
Ew dikevin rêzê
Li ser rûpelên defterê ...
Mamoste can!
êcaze heye ku binivîsim?!

#Maral_Ehmedî

معلمِ بود که آموخت
تنها عشق زاده‌یِ واژه‌هایم باشد
و با قلم سیاه قلبِ سفید نقاشی کنم...
آموخت نفرت را از واژه‌هایم کم
و مهربانی را با مهر جمع کنم
اما
معلمِ چَشمانت که جهانی از عشق
را بر پشتِ پلکهایش پنهان دارد
آموخت به انتهای خط که رسیدم
دلتنگی ممنوع
نقطه سرخط..
دوباره بنویسم از عشق ....
من جز دوست داشتن چیزی نیاموختم
تمام واژه ها از قلبم آب می خورند
و ردیف می شوند
بر روی ورق‌های دفتر...
خانم معلم اجازه هست بنویسم؟!


@Kaniyadil
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
چارۆک/çarok

داگری

هات و روونشت و ب چاڤێن هێستری
ل من و ئاڤێ و جامێ، ئفکری..‌.
گۆت؛ ببین ئەڤ هێلیا هالێ تە یە؛
من، ب‌کەن گۆت؛ لێ، ئەگەر تو داگری!

dagirî

hat û rûnişt û bi çavên hêstirî
li min û avê û camê ifkirî...
got; bibîn ev hêlîya halê te ye!
min bi ken got; lê, eger tu dagirî!

نگاه‌داری

آمد، نشست و با چشمهایی اشک‌آلود
به من و آب جاری و جام، نگریست
گفت: ببین، این آینه‌ی حال توست
خندیدم و گفتم؛ البتە اگر تو نگاهش داری!

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
در بابدلکاران...

بدلکاران دین را، پیش کردند
نمایش در نیایش، بیش کردند

سپس، خیل تماشاباوران را
گرفتار تب‌ و تشویش کردند

چه سرها را، که بر خوان‌ها بریدند
چه خون‌ها را که نوش نیش کردند

سپس‌، تصویر عاشق‌زیستن را
نهان در روسری یا ریش کردند..

سپس‌تر، نقد جان خلق بیدار
شباشب خرج خواب خویش کردند

که باور می‌کند ما را چنین مات‌
مسلمانان کافرکیش کردند؟

که باور می‌کند در قلب این قوم
خدایان خون بیش از پیش کردند؟!

دلم خوش با امیدش بود و افسوس
که آن را خاکی و خونیش کردند....

تبار تاج‌بخشان را در آخر
دریغا، سربه‌سر درویش کردند...

... و دردا، آنچه آمد بر سر باغ
مترسک‌های مرگ‌اندیش، کردند!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
دومالک/ دوبیتی

داخ

دیسانێ، بەخشیەک‌ چوویە بهشتێ
خەمەک ل دل، دوتارەک ژی ل پشتێ
چوو، لۆ کە سا خوەدێ ژ داخا کوردان
کو هین شوون مایە ل سینگێ مە گشتێ!

Dax

Dîsanê, bexşîyek çûye bihiştê
Xemek li dil, dutarek jî li piştê...
Çû, lo ke sa xwedê, ji daxa Kurdan
Ku hîn şûn maye li sîngê me giştê!

داغ

دیگر باره، آوازخوان پیری، از جمع ما به بهشت رفت
با غمی در دل و دوتاری بر پشت....
رفت که برای خداوند، فریاد کند داغ ما را
همان که هنوز در سینه‌ی ما همه، جایش باقی است!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/maname49
Forwarded from ژیلەمۆ (V)
دیوانی مەلای جەزیری.pdf
10.9 MB
📚#کتێب
📕دیوانی مەلای جەزیری
✍🏼مامۆستا
#مەلا_جەزیری
🕊1570-1640 زایینی

♥️@𝐙𝐇𝐈𝐋𝐀𝐌𝐎
دیوانی بێسارانی.pdf
9.5 MB
📚#کتێب
📕دیوانی بێسارانی
✍🏼مامۆستا
#بێسارانی
🕊1642-1701 زایینی
🩷
@𝐙𝐇𝐈𝐋𝐀𝐌𝐎
دیوانی ئەحمەدی خانی.pdf
6.4 MB
📚#کتێب
📕دیوانی ئەحمەد خانی
✍🏼مامۆستا
#ئەحمەد_خانی
🕊1651-1706 زایینی
🩵
@𝐙𝐇𝐈𝐋𝐀𝐌𝐎
دیوانی حاجی قادری كۆیی.pdf
7.3 MB
📚#کتێب
📕دیوانی حاجی قادر کوێی
✍🏼مامۆستا
#حاجی_قادر_کوێی
🕊1817-1897 زایینی

💛@𝐙𝐇𝐈𝐋𝐀𝐌𝐎
دیوانی مە‌حوی.pdf
13 MB
📚#کتێب
📕دیوانی مەحوی
✍🏼مامۆستا
#مەحوی
🕊1830-1906 زایینی

💚@𝐙𝐇𝐈𝐋𝐀𝐌𝐎
دیوانی وە‌فایی.pdf
11.2 MB
📚#کتێب
📕دیوانی وەفایی
✍🏼مامۆستا
#وەفایی
🕊1844-1902 زایینی

🖤@𝐙𝐇𝐈𝐋𝐀𝐌𝐎
دیوانی نارى.pdf
4.5 MB
📚#کتێب
📕دیوانی ناری
✍🏼مامۆستا
#ناری
🕊1874-1944 زایینی

🧡@𝐙𝐇𝐈𝐋𝐀𝐌𝐎
دیوانی جگەرخوێن.pdf
2.2 MB
📚#کتێب
📕دیوانی جگەرخوێن
✍🏼مامۆستا
#جگەرخوێن
🕊1903-1984 زایینی

🤍@𝐙𝐇𝐈𝐋𝐀𝐌𝐎
دیوانی هێدی.pdf
17.7 MB
📚#کتێب
📕دیوانی هێدی
✍🏼مامۆستا
#هێدی
🕊1927-2016 زایینی

💙@𝐙𝐇𝐈𝐋𝐀𝐌𝐎
دیوانی لەتیف هەڵمەت.pdf
16.9 MB
📚#کتێب
📕دیوانی لەتیف هەڵمەت
✍🏼مامۆستا
#لەتیف_هەڵمەت
🕊🫀-1947 زایینی

🩶@𝐙𝐇𝐈𝐋𝐀𝐌𝐎
۱٥ اردیبهشت، سالروز بزرگداشت جعفرقلی زنگلی؛ شاعر کرمانج خراسانی، گرامی باد💐

وە نەدیە؟

کەسەک کێمەک ژ بێ‌ده‌نگیێ دەلال‌تر
وەکی جەئفەرقولی یا گاشە کال‌تر
ل ڤا تاری‌شەڤانا کەس نەدی‌یە؛
کەسەک مینا دوبەیتیێ، لێ تال‌تر؟!


#دوکتور_سادق_فەرهادی
@Kaniyadil
سارێ جان

ئومرە کە دوور ژ تە ئەز، دل‌ب‌دارم سارێ جان
ژ دیتنا تە رندێ ئەز بێ‌پارم سارێ جان
هێڤیا تە دا ئەز هەلیام بەر ب من نهاتی سا چ
سۆند کو ئەز هینە‌هینە ئەڤیندارم سارێ جان

#ئەلی_هەیدەری

@Kaniyadil
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
دومالک/ دوبیتی

شوون هەیە؟

مە کو دەم تونە هەتا سا کەنینێ
چما تو چێ بکی سا دل، برینێ؟!
ئەگەر کو، ل دلێ مە هین هەیە شوون؛
وەرە؛ ئەو تو، ڤا ژی دەردێ ئەڤینێ...

şûn heye?

me ku, dem tune hetta sa kenînê
çima tu çê bikî sa dil, birînê?!
eger ku li dilê me hîn heye şûn;
Were; ew tu, va jî derdê evînê...

جایی هست؟

ما که، فرصت حتی برای خندیدن نداریم
تو چرا برای دل، زخم بسازی؟
اگر کە هنوز در دل ما جایی می‌بینی؛
بفرما، آن تو، این هم درد عشق!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
اولین و آخرین...

دست امضای تمام وام‌ها
پای پایان تمام گام‌ها...

آخرین نام شهیدان بهشت
اولین‌ نام همه اعزام‌ها...

بی‌نصیب آسمان اوج و ارج
سهم‌دار آخرین اعدام‌ها

اولین خط زبور‌ زخم‌ها
آخرین سطر کتاب کام‌ها

نسخه‌ی ننوشته‌ی قرآن غم
نامه‌ی ناخوانده‌ی پیغام‌ها

تک‌درخت قله‌های دوردست
جنگل تنهای کوه‌اندام‌ها

جنگ‌جوی لشکر همسایە‌ها
دست قسامش تهی از جام‌ها

آشتی‌خواهش همه آزادگان
آفت جانش، همه صدام‌ها

دل‌کباب نامرادی‌های قرن
بر بساط عیش خون‌آشام‌ها

مظهر توفان و تاریخ تلاش
موج اقیانوس ناآرام‌ها

ساغر سرخ دلش بر دست‌ها
گردنش بر دارها، در دام‌ها

مذهب شادش، مرام زندگی
دین عشقش، بهترین اسلام‌ها

دوستی، سرفصل کل درسهاش
بیرق صلحش، شکوە بام‌ها

این، تویی؛ مرز میان ماه و مرگ
کورد، یعنی آخرین خوش‌نام‌ها...

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://www.tg-me.com/maname49
  
ای ساز! سرت سلامت...

به یاد عیسی بخشی؛ هنرمند نام‌آور خراسان

🖌اسماعیل حسین‌پور

🔹در این بهار پربار، در اردیبهشت نیکوسرشت، در روزهایی که خراسان ما شاهد "گۆڤه‌ند" گل‌های شقایق، سوسن و بنفشه است؛ در سپیده‌دمانی که عطر "اَرمان دلالئ " بخشی‌های دیارمان، دل‌ها را هوایی کرده بود؛ یکی از اسطوره‌های ساز و آواز خراسان ما که راوی راستین عشق و زندگی، زبان سبز سبزه و مرخ و رود، خنیاگر خطه خورشید بود؛ روی در نقاب خاک کشید و دریایی دل را، با ملودی‌های روح‌آشوبش تنها گذاشت.

🔹"عیسی بخشی" آخرین پنجه را بر تار دل نواخت و با ندای آسمانی "ارجعی الی ربک" آسمان‌نشین شد. او که تبارش به "کوه" و "بارزان" می‌رسید؛ شکوه آن دیار را در خراسان ما زنده کرده بود. عیسی بخشی؛ بخشی فروتن و ساده‌زیست، حرمت نگهدار مردم و هنر و همراه دیرین ساز پررازی بود که برایش چون جان عزیز بود.

🔹دوتار زبان دل او بود. در نیمه‌شب‌های پرستارۀ "سلاخی"، در دل تاکستان‌های بدرانلو، آن گاه که خسته از کار روزانه، سر بر شانۀ تار می‌نهاد؛ تار یار او بود. با او سخن می‌گفت. هر دو با هم قصۀ غربت و جدایی، عشق و امید، اندوه و حسرت بلند سالیان را مرور می‌کردند.

🔹بخشی برنا دل ما که شصت سال دست بر پرده‌های تار داشت؛ دل‌انگیزترین نغمه‌ها را بر شانه‌های سترگ این کوه‌ها و دل دره‌ها مهمان کرد. فرزند" سلیمان بخشی" زبان صادق و صمیمی مردم بود. همۀ اقوام خراسان ما، او را زبان خویش می‌دانستند. او در آبان آمد و در اردیبهشت، درِ بهشت بر او گشوده شد.

🔹او از تبار بخشی‌های پاک‌نهادی بود که آن الحان بهشتی را بر زمین مهمان کرده بود و چه زیبا آن همه عشق و احساس را در گوش دشت و کوه زمزمه می‌کرد.

🔹بخشی لبخند بر لب ما، مرد "کار" و "تار" بود. او نان سازش را نمی‌خورد. او نه‌تنها تار که در کنارش داس و بیل در دست داشت. در باغ، آن گاه که با ترانه‌های روح آشوب دلش را می‌بیخت؛ سپس دست به بیل می‌برد و با کار عرق می‌ریخت. او خرمن مهر و معرفت بود. با حافظه‌ای شگفت و صدایی رسا و پرهیبت. هنوز خوب به‌خاطر دارم که در جشنوارۀ پیران چنگی قوچان در اواخر دهۀ 70 چه هنگامەای برپا کرد. او که نشان درجۀ یک هنری را دریافت کرده بود؛ متواضع و فروتن بود.

🔹"بوی بوی" او بوی عشق می‌داد. او ترانۀ پرحسرت "سردار عیوض" را که می‌نواخت دل را به تاخت، تا ستیغ قله‌های گلیل و سرانی بالا می‌برد. "دلال" او همه شور و سرزندگی بود. او با "هرایی" هرمان و درد مردمی رنج‌کشیده و بلادیده را روایت می‌کرد. او شصت سال خواند و نواخت. با غرور کوه‌ها قد کشید. از چشم چشمه‌ها گریست. هنوز "سالوک""شایجان"، "هزار مسجد" و "آلاداغ" داغ او را بر شانه دارند.

🔹بر روان آن خوب آسمانی، آن راوی راستین زندگی، دیار و تبارمان، آن نغمه بر لب دل پراندوه که بار غربت سالیان را چون هم‌تبارانش بر دوش داشت درود می‌فرستیم و شادی روان آن مینومکان را از درگاه حضرت دوست، خواستاریم.

خداوند به بازماندگان و خاندانش صبر عنایت فرماید. سر ساز و آواز و هر چه بخشی، سلامت...!


@Kaniyadil
2024/11/16 12:39:18
Back to Top
HTML Embed Code: