باغهای پاسارگاد و کاخهای هخامنشی
کالیری با اشاره به این که امروزه بناهای موجود در محوطه پاسارگاد به صورت جدا از هم دیده می شود، خاطرنشان کرد: نتایج کاوشهای باستان شناسی اخیر نشان میدهد که این مجموعه های به ظاهر جدا از هم، در گذشته به وسیله آبراههای متعددی به هم متصل بوده و یک باغ را تشکیل میدادند، از این رو نباید آنها را به صورت تک تک ببینیم بلکه باید آنها را به عنوان یک بدنی واحد مورد بررسی قرار دهیم، اما متأسفانه قبلاً این مجموعه به صورت بخشهای جداگانه مورد توجه باستانشناسان قرار گرفته است.
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/5273-bagh-haye-pasargad-khakh-hekhamaneshi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
کالیری با اشاره به این که امروزه بناهای موجود در محوطه پاسارگاد به صورت جدا از هم دیده می شود، خاطرنشان کرد: نتایج کاوشهای باستان شناسی اخیر نشان میدهد که این مجموعه های به ظاهر جدا از هم، در گذشته به وسیله آبراههای متعددی به هم متصل بوده و یک باغ را تشکیل میدادند، از این رو نباید آنها را به صورت تک تک ببینیم بلکه باید آنها را به عنوان یک بدنی واحد مورد بررسی قرار دهیم، اما متأسفانه قبلاً این مجموعه به صورت بخشهای جداگانه مورد توجه باستانشناسان قرار گرفته است.
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/5273-bagh-haye-pasargad-khakh-hekhamaneshi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
❎بیشترین زباله های ریخته شده در طبیعت، پسماند غذا، پوست میوه و ضایعات استخوان گوشت و مرغ و ماهی است.
❎انباشت این زباله ها در محیط های طبیعی مثل جنگل ها، هم در پوشش های گیاهی تأثیر می گذارد و هم باعث آلوده شدن محیط اطراف می شود.
❎از انباشت زباله ها در طبیعت شیرابه ای به وجود می آید که اگر به درون زمین نفوذ کند، سفره آب های زیرزمینی و چاه ها را آلوده می کند.
❎زباله های ریخته شده در طبیعت، فاسد می شوند و بوی بدی هم فراوری می کند.
❎علاوه بر زباله های خانگی، ریختن ظروف یک بارمصرف در طبیعت ضربه مهلکی بر پیکر محیط زیست وارد می کند.
@iranboom_ir
❎انباشت این زباله ها در محیط های طبیعی مثل جنگل ها، هم در پوشش های گیاهی تأثیر می گذارد و هم باعث آلوده شدن محیط اطراف می شود.
❎از انباشت زباله ها در طبیعت شیرابه ای به وجود می آید که اگر به درون زمین نفوذ کند، سفره آب های زیرزمینی و چاه ها را آلوده می کند.
❎زباله های ریخته شده در طبیعت، فاسد می شوند و بوی بدی هم فراوری می کند.
❎علاوه بر زباله های خانگی، ریختن ظروف یک بارمصرف در طبیعت ضربه مهلکی بر پیکر محیط زیست وارد می کند.
@iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كدام حیوانات در ۱۰۰ سال گذشته، منقرض شدند؟
ببرِ مازندران که با نامهای ببر خزر، ببرِ ایرانی، ببرِ هیرکانی نیز شناخته میشود، در گستره وسیعی از غرب چين تا سواحل درياى سياه شامل آسياى ميانه، قفقاز و شمال ايران زندگى میکرد و حدود نیم سده پيش در ایران منقرص شد.
@iranboom_ir
ببرِ مازندران که با نامهای ببر خزر، ببرِ ایرانی، ببرِ هیرکانی نیز شناخته میشود، در گستره وسیعی از غرب چين تا سواحل درياى سياه شامل آسياى ميانه، قفقاز و شمال ايران زندگى میکرد و حدود نیم سده پيش در ایران منقرص شد.
@iranboom_ir
💧جشن آبانگان، روز ملی پاسداشت آب💧
💦 جشن آبانگان (روز آبان از ماه آبان برابر با دهم آبان ماه در تقویم رسمی کشور)
از دیرباز نزد ایرانیان چهار آخشیج (عنصر) «آب، آتش، باد، خاک» ارزشمند بوده و ایرانیان به آن احترام فراوان میگذاشتند و برای هر کدام ستایش نامه های جداگانه داشتند.همین باور سپندیه و خردگرایانه ی ایرانی شوه ی آن بوده است که پیوسته به طبیعت احترام گذاشته و در نگهداری و پاکیزگی آن بکوشند.
نمونه ایی از این ستایش ها :
"به سرچشمه آب درود میفرستیم، به کوههايی که از بالای آنها آب جاری میشود درود میفرستیم، بر گذرگاههای آب درود میفرستیم، به دریا و دریاچهها و استخرها درود میفرستیم
اوستا/یسنای 8/بند 1و2
مهم ترین موضوع این جشن گرامیداشت آب است که در میان ایرانیان باستان از ارزش زیادی برخوردار بوده و آنرا مقدس میشمردند.
مورخان یونانی نوشته اند که ایرانیان در آب جاری خود را شستشو نمی کردند و به عبارتی آب را آلوده نمی کردند. همین موارد از متون کهن ایرانی هم برداشت می شود.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می نویسد: «آبانماه روز دهم آن روز آبانماه است و آن عيدى است كه براى توافق دو نام آبانگان گويند و در اين روز زو پسر تهماسب بشاهى رسيد و مردمانرا بحفر انهار و تعمير آن امر كرد و در اين روز به كشورهاى هفتگانه خبر رسيد كه فريدون بيوراسب را اسير كرده و بسلطنت رسيده و مردم را امر كرده كه دوباره خانهها و اهل خود را مالك شوند و خود را كدخدا بنامند يعنى صاحب خانه و خود او نيز بخانه و خانواده خود فرمانروا شد»
بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد/آثارالباقیه عن القرون الخالیه/ترجمه اکبر داناسرشت/تهران - امیر کبیر1386/برگ 340
دکتر انوشیروانی کیهانی زاده / تاربرگ امروز در تاریخ
@iranboom_ir
💦 جشن آبانگان (روز آبان از ماه آبان برابر با دهم آبان ماه در تقویم رسمی کشور)
از دیرباز نزد ایرانیان چهار آخشیج (عنصر) «آب، آتش، باد، خاک» ارزشمند بوده و ایرانیان به آن احترام فراوان میگذاشتند و برای هر کدام ستایش نامه های جداگانه داشتند.همین باور سپندیه و خردگرایانه ی ایرانی شوه ی آن بوده است که پیوسته به طبیعت احترام گذاشته و در نگهداری و پاکیزگی آن بکوشند.
نمونه ایی از این ستایش ها :
"به سرچشمه آب درود میفرستیم، به کوههايی که از بالای آنها آب جاری میشود درود میفرستیم، بر گذرگاههای آب درود میفرستیم، به دریا و دریاچهها و استخرها درود میفرستیم
اوستا/یسنای 8/بند 1و2
مهم ترین موضوع این جشن گرامیداشت آب است که در میان ایرانیان باستان از ارزش زیادی برخوردار بوده و آنرا مقدس میشمردند.
مورخان یونانی نوشته اند که ایرانیان در آب جاری خود را شستشو نمی کردند و به عبارتی آب را آلوده نمی کردند. همین موارد از متون کهن ایرانی هم برداشت می شود.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می نویسد: «آبانماه روز دهم آن روز آبانماه است و آن عيدى است كه براى توافق دو نام آبانگان گويند و در اين روز زو پسر تهماسب بشاهى رسيد و مردمانرا بحفر انهار و تعمير آن امر كرد و در اين روز به كشورهاى هفتگانه خبر رسيد كه فريدون بيوراسب را اسير كرده و بسلطنت رسيده و مردم را امر كرده كه دوباره خانهها و اهل خود را مالك شوند و خود را كدخدا بنامند يعنى صاحب خانه و خود او نيز بخانه و خانواده خود فرمانروا شد»
بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد/آثارالباقیه عن القرون الخالیه/ترجمه اکبر داناسرشت/تهران - امیر کبیر1386/برگ 340
دکتر انوشیروانی کیهانی زاده / تاربرگ امروز در تاریخ
@iranboom_ir
رامرود، قلعه ناشناخته در تاسوکی سیستان
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/17128-khabar-970803-tasoki.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/17128-khabar-970803-tasoki.html
@iranboom_ir
داده نگاری | مديريت پسماندهاى خانگى
با تنظيف پسماندها و كاهش رطوبت پسماندها، محيط خانه امان نظافتى دو چندان و شهرمان فضايى سالم تر را تجربه خواهد كرد.
@iranboom_ir
با تنظيف پسماندها و كاهش رطوبت پسماندها، محيط خانه امان نظافتى دو چندان و شهرمان فضايى سالم تر را تجربه خواهد كرد.
@iranboom_ir
به مناسبت سالگرد درگذشت شادروان فرانک دوانلو (۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۰ - ۱۰ آبان ماه ۱۳۹۴) - کتابشناسی بانو فرانک دوانلو
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/13175-ketab-faranak-davanlo.html
پارسی نگاشته شاهنامه فردوسی، چاپ سوم ۱۳۸۷، پژوهش و نگارش
نویسنده: فرانک دوانلو
ناشر آهنگ قلم، بنیادفرانک با همکاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان
چاپ اول: ۱۳۸۶ - چاپ دوم: پاییز ۱۳۸۶
مشهد - ۷۹۲ صفحه
فرهنگ نامهای ایرانی، چاپ سوم،هیرمند، ۱۳۸۲، پژوهش و نگارش
نویسنده: فرانک دوانلو
ناشر: انتشارات هیرمند
چاپ: ۱۳۸۲ - ۹۳ صفحه
راهنما و نمودار شاهنامه فردوسی ـ هم دورهای کسان در دوره پیشدادیان و کیانیان، انتشارات آرتامیس،۱۳۸۸، پژوهش و نگارش
پژوهش: فرانک دوانلو
انتشارات آرتامیس - ۹۶ صفحه
سال چاپ ۱۳۸۸ - ۵۵۰۰ تومان
بانوان شاهنامه ۱ (ارنواز، شهرناز و فرانک)
گاتهای زرتشت، چاپ دوم،نوید شیراز، ۱۳۸۶، پژوهش و گردآوری
پژوهش و گردآوری: فرانک دوانلو
نشر: نوید شیراز
سال انتشار: ۱۳۸۶
رمان آن روزها رفتند، چاپ اول،ناشر مولف، 1378، نگارش.
نویسنده: فرانک دوانلو
ناشر: فرانک دوانلو - تهران
چاپ اول 1378 - 384 صفحه
بازشناخت کارهای نگارشی فرانک دوانلو:
فرهنگنامهٔ عکس ایران (ده عنوان)، چاپ دوم، 1372، فهرستنویسی، نگارش
نقشه باستانی ایران، چاپ سوم، 1376، فهرستنویسی
نگارههای پیش از تاریخ، 1376، فهرستنویسی و گزینش
منشور کورش هخامنشی، چاپ چهارم، 1376، امور اجرایی
نبشتههای فارسی باستان، 1377، امور اجرایی
رصدخانه خورشیدی نقشرستم، 1378، امور اجرایی
رصدخانه نیمروز، 1378، امور اجرایی
تخت جمشید، بنای میهنی ایرانیان و انجم همپرسگی ملی، چاپ دوم، 1379، امور اجرایی
افسانههای مردم فارسی زبان، 1380، تنظیم و امور اجرایی
کتیبههای هخامنشی، چاپ سوم، 1380، امور اجرایی
مجموعه مقالههای پژوهشهای ایرانی (شماره 1)، 1380، امور اجرایی، نگارش
سرودهایی از اوستا، چاپ دوم، 1380، امور اجرایی
نظام گاهشماری در چارتاقیهای ایران، 1380، ویراستار
نقش رستم و پاسارگاد، آرامگاه کورش هخامنشی، 1380، امور اجرایی
مجموعه مقالههای پژوهشهای ایرانی (شماره 2)، ویراستار
اوستای کهن و فرضیاتی پیرامون نجومشناسی بخشهای کهن اوستا، 1382، ویراستار
بناهای تقویمی و نجومی ایران، 1383، ویراستار
غوغای باد، امور اجرایی، 1388 ، اموراجرایی
فرمان کورش هخامنشی، 1389، ویراستار
گفتاری چند پیرامون شاهنامه و آیینهای ملی (چاپ شده در روزنامه و مجلات گوناگون)
زن در شاهنامه - فرانک دوانلو
http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/309-zan-dar-shahnameh.html
آیین نکوداشت شادروان فرانک دوانلو (شاهنامهپژوه و پژوهشگر فرهنگِ ایران) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/15807-nekodasht-shadravan-faranak-davanlo-9409.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/13175-ketab-faranak-davanlo.html
پارسی نگاشته شاهنامه فردوسی، چاپ سوم ۱۳۸۷، پژوهش و نگارش
نویسنده: فرانک دوانلو
ناشر آهنگ قلم، بنیادفرانک با همکاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان
چاپ اول: ۱۳۸۶ - چاپ دوم: پاییز ۱۳۸۶
مشهد - ۷۹۲ صفحه
فرهنگ نامهای ایرانی، چاپ سوم،هیرمند، ۱۳۸۲، پژوهش و نگارش
نویسنده: فرانک دوانلو
ناشر: انتشارات هیرمند
چاپ: ۱۳۸۲ - ۹۳ صفحه
راهنما و نمودار شاهنامه فردوسی ـ هم دورهای کسان در دوره پیشدادیان و کیانیان، انتشارات آرتامیس،۱۳۸۸، پژوهش و نگارش
پژوهش: فرانک دوانلو
انتشارات آرتامیس - ۹۶ صفحه
سال چاپ ۱۳۸۸ - ۵۵۰۰ تومان
بانوان شاهنامه ۱ (ارنواز، شهرناز و فرانک)
گاتهای زرتشت، چاپ دوم،نوید شیراز، ۱۳۸۶، پژوهش و گردآوری
پژوهش و گردآوری: فرانک دوانلو
نشر: نوید شیراز
سال انتشار: ۱۳۸۶
رمان آن روزها رفتند، چاپ اول،ناشر مولف، 1378، نگارش.
نویسنده: فرانک دوانلو
ناشر: فرانک دوانلو - تهران
چاپ اول 1378 - 384 صفحه
بازشناخت کارهای نگارشی فرانک دوانلو:
فرهنگنامهٔ عکس ایران (ده عنوان)، چاپ دوم، 1372، فهرستنویسی، نگارش
نقشه باستانی ایران، چاپ سوم، 1376، فهرستنویسی
نگارههای پیش از تاریخ، 1376، فهرستنویسی و گزینش
منشور کورش هخامنشی، چاپ چهارم، 1376، امور اجرایی
نبشتههای فارسی باستان، 1377، امور اجرایی
رصدخانه خورشیدی نقشرستم، 1378، امور اجرایی
رصدخانه نیمروز، 1378، امور اجرایی
تخت جمشید، بنای میهنی ایرانیان و انجم همپرسگی ملی، چاپ دوم، 1379، امور اجرایی
افسانههای مردم فارسی زبان، 1380، تنظیم و امور اجرایی
کتیبههای هخامنشی، چاپ سوم، 1380، امور اجرایی
مجموعه مقالههای پژوهشهای ایرانی (شماره 1)، 1380، امور اجرایی، نگارش
سرودهایی از اوستا، چاپ دوم، 1380، امور اجرایی
نظام گاهشماری در چارتاقیهای ایران، 1380، ویراستار
نقش رستم و پاسارگاد، آرامگاه کورش هخامنشی، 1380، امور اجرایی
مجموعه مقالههای پژوهشهای ایرانی (شماره 2)، ویراستار
اوستای کهن و فرضیاتی پیرامون نجومشناسی بخشهای کهن اوستا، 1382، ویراستار
بناهای تقویمی و نجومی ایران، 1383، ویراستار
غوغای باد، امور اجرایی، 1388 ، اموراجرایی
فرمان کورش هخامنشی، 1389، ویراستار
گفتاری چند پیرامون شاهنامه و آیینهای ملی (چاپ شده در روزنامه و مجلات گوناگون)
زن در شاهنامه - فرانک دوانلو
http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/309-zan-dar-shahnameh.html
آیین نکوداشت شادروان فرانک دوانلو (شاهنامهپژوه و پژوهشگر فرهنگِ ایران) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/15807-nekodasht-shadravan-faranak-davanlo-9409.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
کامیار عابدی، منتقد ادبی: افراد کاردان اندکی برای مدیریت جوایز ادبی داریم
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/17520-kamyar-abedi-2370537.html
کامیار عابدی مطرح کرد: بدترین دوره نقد شعر و ادبیات در ۴۰ سال اخیر مربوط به «الان» است
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/17519-khabar-980621-201.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/17520-kamyar-abedi-2370537.html
کامیار عابدی مطرح کرد: بدترین دوره نقد شعر و ادبیات در ۴۰ سال اخیر مربوط به «الان» است
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/17519-khabar-980621-201.html
@iranboom_ir
ودود محمودی از شاعران و ادیبان معاصر تاجیک است
بهروز پویا
وی در 1898 در سمرقند زاده شد و در 1975 در دوشنبه وفات یافت.
وی پس از تحصیلات ابتدایی و مکتب خانه ای برای تحصیل ادبیات به مسکو رفت؛ گرچه تحصیلات را به پایان نرساند ؛ اما تسلطی به روسی پیدا کرد که حاصلش ترجمه ی آثاری از روسی به پارسی بود؛ از جمله برخی رمان های تالستوی.
وی در سال 1930 به جرم« تعلق به فرهنگ بورژاوزی ـ ارتجاعی » : یعنی فرهنگ ایرانی ! توسط [مقامات ] شوروی دستگیر و به سیبری تبعید شد . پس از آن، به درخواست خودش به جمهوری آذربایجان رفت تا برای آذری ها ، پارسی تدریس کند ؛ این بار به عنوان « جاسوس ایران » دستگیر شده و تا 1973 در حبس خانگی به سر برد.
امروز میهن پرستان تاجیک با احترام از او یاد میکنند و دیوان اشعارش را از برجسته ترین شعرهای معاصر تاجیکستان میخوانند .
دو سروده از وی میخوانیم :
سیر زرافشان
مرا که دلبر پر ناز در سمرقند است
چرا نه یاد کنم این که سر به سر قند است
همی بخارا و سمرقند بهر یک خالش
فدا شوند، بیارزد که حسن صد چند است
اگر بخارا و خجند آورند رشک، به جاست
که این دو هم از تابعات این کند است
در این زمانه، سمرقند شد پر قند
که فروغ حق امروز ، نورِ پیوند است
شکفته است به نوروز، باغ این خطه
به چند گلبن خوشبو که سخت ارزند است
مبارک است به عید گل اینچنین گلشن
که جان و دل به هوایش ، همیشه دلبند است
کنون که دورم از آن بوستان، چه کار کنم ؟
دلم به سیر زرافشان آرزومند است
پیش روی دشمنان
پیش روی دشمنان خواهم کنون جولان زدن
بر سر دشمن بخواهم تیغ چون گردان زدن
رخش رستم را بیارید این زمان و ، زین کنید
گرزها خواهم کنون چون رستم دستان زدن
بزم جمشیدی بنا سازید و جام زر کشید
خواهم اکنون باده من ، در تارم ساسان زدن
تخت و اورنگ فریدون را فرازیدم کنون
که سرود خسروانی ، خوش در این دوران زدن
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
بهروز پویا
وی در 1898 در سمرقند زاده شد و در 1975 در دوشنبه وفات یافت.
وی پس از تحصیلات ابتدایی و مکتب خانه ای برای تحصیل ادبیات به مسکو رفت؛ گرچه تحصیلات را به پایان نرساند ؛ اما تسلطی به روسی پیدا کرد که حاصلش ترجمه ی آثاری از روسی به پارسی بود؛ از جمله برخی رمان های تالستوی.
وی در سال 1930 به جرم« تعلق به فرهنگ بورژاوزی ـ ارتجاعی » : یعنی فرهنگ ایرانی ! توسط [مقامات ] شوروی دستگیر و به سیبری تبعید شد . پس از آن، به درخواست خودش به جمهوری آذربایجان رفت تا برای آذری ها ، پارسی تدریس کند ؛ این بار به عنوان « جاسوس ایران » دستگیر شده و تا 1973 در حبس خانگی به سر برد.
امروز میهن پرستان تاجیک با احترام از او یاد میکنند و دیوان اشعارش را از برجسته ترین شعرهای معاصر تاجیکستان میخوانند .
دو سروده از وی میخوانیم :
سیر زرافشان
مرا که دلبر پر ناز در سمرقند است
چرا نه یاد کنم این که سر به سر قند است
همی بخارا و سمرقند بهر یک خالش
فدا شوند، بیارزد که حسن صد چند است
اگر بخارا و خجند آورند رشک، به جاست
که این دو هم از تابعات این کند است
در این زمانه، سمرقند شد پر قند
که فروغ حق امروز ، نورِ پیوند است
شکفته است به نوروز، باغ این خطه
به چند گلبن خوشبو که سخت ارزند است
مبارک است به عید گل اینچنین گلشن
که جان و دل به هوایش ، همیشه دلبند است
کنون که دورم از آن بوستان، چه کار کنم ؟
دلم به سیر زرافشان آرزومند است
پیش روی دشمنان
پیش روی دشمنان خواهم کنون جولان زدن
بر سر دشمن بخواهم تیغ چون گردان زدن
رخش رستم را بیارید این زمان و ، زین کنید
گرزها خواهم کنون چون رستم دستان زدن
بزم جمشیدی بنا سازید و جام زر کشید
خواهم اکنون باده من ، در تارم ساسان زدن
تخت و اورنگ فریدون را فرازیدم کنون
که سرود خسروانی ، خوش در این دوران زدن
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
www.iranboom.ir
نامههای گنجینه پاپیروسهای کتابخانه ملی اتریش از چگونگی مبارزه های عربها میگویند
پژوهش و ترجمه: دکتر آزاده احسانی چمبلی
"مجموعه پاپیروس های کتابخانه ملی اتریش که دارای ۱۸۰۰۰۰ پاره متن کهن میباشد، یکی از بزرگترین مجموعه های جهان در نوع خود است. این مجموعه از کلکسیون آرخدوک راینر که نوشتارهای پاپیروس، پوست، تکه سفال و کاغذ را از سال ۱۸۸۳ در مصر آغاز به گرد آوری کرده بود، متولد شده است. در۱۸ آگوست ۱۸۸۹ آرخدوک مجموعه اش را به عنوان پیشکش تولد به امپراتور فرانتس جوزف نخست بخشید.و امپراتور این مجموعه را به عنوان مجموعه ای ویژه به کتابخانه سلطنتی دربار افزود."
"همگی نوشتارهای موجود در مجموعه از مصر به دست آمده اند.این متنها گواه ۳۰۰۰ سال از تاریخ مصر میباشند که زمان فرعون ها تا دوران یونانیان و رومیها و فتح مصر بدست عربها و نیز دوران اسلامی مصررا در بر میگیرند . متون این مجموعه بر روی پاپیروس ،پوست دباغی شده،تکه های سفال ، چرم،چوب،صفحه موم،سنگ،استخوان،فلز و پارچه نوشته شده اند. زبان نوشته ها آن گروه زبانهایی را در بر میگیرد که از ۱۵۰۰ پیش از میلاد (۳۵۰۰ سال پیش) تا ۱۵۰۰ پس از میلاد (۵۰۰ سال پیش) در مصر رواج داشته اند. مجموعه دارای نوشتارهایی به خطها و زبانهای مصری میانه هیروگلیف و هیراتیک (۲۷۵ پاره)، دموتیک (نزدیک به ۲۰۰۰ پاره)، کوپتیک ( نزدیک به ۲۶۰۰۰ پاره و به همه لهجه های این زبان)، متونی ویژه ی خط و زبان طبقه اشراف و نیز دیوانی یونانی که مربوط به سالهای میان ۳۰۰ پیش از میلاد (۲۳۰۰ سال پیش) تا ۶۸۵ پس از میلاد (نزدیک به ۱۳۰۰ سال پیش) هستند،(نزدیک به ۷۰۰۰۰ پاره)،لاتین (نزدیک به ۱۶۰ پاره )، عبری (نزدیک به ۲۰۰ پاره) ، سریانی،آرامی و پهلوی یا فارسی میانه و همچنین عربی (نزدیک به ۷۵۰۰۰پاره). "
نوشتار بالا ترجمه ای است از تارنمای کتابخانه ملی اتریش که در آن از ۱۸۰۰۰۰ متن کهن که همگی از مصر به دست آمده اند سخن گفته شده است.خوشبختانه مصر به دلیل شرایط ویژه آب و هوایی، کشوریست که نگهبان بسیار خوبی برای نوشتارهای کهن بوده است و متنهای باستانی فراوانی که بر روی پوست و کاغذ و سفال و پارچه و ... نوشته شده بوده اند در مصر از میان نرفته و پایدار مانده اند. آنچه که امروزه برای ما ایرانیان مهم و در خور توجه است نوشتارهای باقی مانده از زبانهای سریانی، آرامی و پهلوی و عربی میباشند. البته نا گفته آشکار است که همگی اشیا کهن که به فرهنگ و پیشینه تاریخ بشر باز میگردند و گوشه هایی از کوشش آدمی را در راه دراز سازندگی و پیشرفت و فرهنگ سازی نشان میدهند بسیار مهم و در خور توجه هستند. اما آنچه بیشتر مورد نگرش باستانشناس و تاریخ پژوه ایرانیست مسایلیست که پیوند با تاریخ و فرهنگ ایرانزمین دارد.
بر پایه نوشته تارنمای کتابخانه ملی اتریش ، شمار نوشتار های در پیوند با ایران به ۷۵۰۰۰ پاره میرسد و البته این موضوع که این وبگاه برای نمونه ۱۶۰ متن به لاتین و ۲۰۰ متن به عبری ، یا مثلا نوشتارهای زبانهای گوناگون مصری را به تفکیک شمارش کرده و آمارشان را بیان نموده است، اما زبانهای سریانی،آرامی , پهلوی و عربی را روی هم رفته و بدون تفکیک شمارش نموده است جای بسی اندیشه و بررسی دارد.
و اما از معرفی گنجینه پاپیروسهای کتابخانه ملی اتریش بگذریم و به اصل داستان بپردازیم؛ به تازگی تارنمای "کانون پژوهش های ایران باستان " خبری را منتشر نموده است که اهمیت پژوهش در زمینه این پاپیروسها را برای تاریخدانان و باستانشناسان ایرانی صد چندان مینماید.
عنوان این خبر خود گویای درونمایه آن میباشد: " اطلاعات نوین درباره سلسله ساسانی ; درمیان نامه های تاریخی یافت شده ی مربوط به فتوحات عربها " . بر پایه گفته های این تارنما "در میان مجموعه پاپیروس های کتابخانه ملی اتریش و در میان نوشتارهای یک آرشیو ناشناخته ی (این مجموعه)، شماری از نامه ها که میتوانند به شناسایی هر چه بیشتر پیشامدهای تاریخی مربوط به تهاجم عربها به خاورمیانه (عموما ایران ) در قرن ۷ میلادی ( ۱۴۰۰ سال پیش) کمک فراونی بنماید, شناسایی شده اند. این تارنما ادامه میدهد که عربها بخش بزرگی از خاور میانه که شامل ایران و آفریقا میشد را در یک دوره زمانی بسیار کوتاه به تصرف خود در آوردند که خود موجب یک دگرگونی تاریخی گشت. و اما یک پرسش کلیدی به جای می ماند و آن این است که چگونه ارتش عربها در این دوره کوتاه زمانی توانست بسیار پیروزمندانه دو شاهنشاهی نیرومند روم شرقی و ساسانی را در هم شکند؟!"
"کمبود اطلاعات در این زمینه به کمبود منابع تاریخی در مورد این دوران باز میگردد.و نیز هیچ سند تاریخی ای درباره کارهای روزانه ارتش اعراب تا کنون در دست نبوده است. وبگاه "کانون پژوهش های ایران باستان " در ادامه میگوید :"
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/1647-name-ganjine-papiros.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
پژوهش و ترجمه: دکتر آزاده احسانی چمبلی
"مجموعه پاپیروس های کتابخانه ملی اتریش که دارای ۱۸۰۰۰۰ پاره متن کهن میباشد، یکی از بزرگترین مجموعه های جهان در نوع خود است. این مجموعه از کلکسیون آرخدوک راینر که نوشتارهای پاپیروس، پوست، تکه سفال و کاغذ را از سال ۱۸۸۳ در مصر آغاز به گرد آوری کرده بود، متولد شده است. در۱۸ آگوست ۱۸۸۹ آرخدوک مجموعه اش را به عنوان پیشکش تولد به امپراتور فرانتس جوزف نخست بخشید.و امپراتور این مجموعه را به عنوان مجموعه ای ویژه به کتابخانه سلطنتی دربار افزود."
"همگی نوشتارهای موجود در مجموعه از مصر به دست آمده اند.این متنها گواه ۳۰۰۰ سال از تاریخ مصر میباشند که زمان فرعون ها تا دوران یونانیان و رومیها و فتح مصر بدست عربها و نیز دوران اسلامی مصررا در بر میگیرند . متون این مجموعه بر روی پاپیروس ،پوست دباغی شده،تکه های سفال ، چرم،چوب،صفحه موم،سنگ،استخوان،فلز و پارچه نوشته شده اند. زبان نوشته ها آن گروه زبانهایی را در بر میگیرد که از ۱۵۰۰ پیش از میلاد (۳۵۰۰ سال پیش) تا ۱۵۰۰ پس از میلاد (۵۰۰ سال پیش) در مصر رواج داشته اند. مجموعه دارای نوشتارهایی به خطها و زبانهای مصری میانه هیروگلیف و هیراتیک (۲۷۵ پاره)، دموتیک (نزدیک به ۲۰۰۰ پاره)، کوپتیک ( نزدیک به ۲۶۰۰۰ پاره و به همه لهجه های این زبان)، متونی ویژه ی خط و زبان طبقه اشراف و نیز دیوانی یونانی که مربوط به سالهای میان ۳۰۰ پیش از میلاد (۲۳۰۰ سال پیش) تا ۶۸۵ پس از میلاد (نزدیک به ۱۳۰۰ سال پیش) هستند،(نزدیک به ۷۰۰۰۰ پاره)،لاتین (نزدیک به ۱۶۰ پاره )، عبری (نزدیک به ۲۰۰ پاره) ، سریانی،آرامی و پهلوی یا فارسی میانه و همچنین عربی (نزدیک به ۷۵۰۰۰پاره). "
نوشتار بالا ترجمه ای است از تارنمای کتابخانه ملی اتریش که در آن از ۱۸۰۰۰۰ متن کهن که همگی از مصر به دست آمده اند سخن گفته شده است.خوشبختانه مصر به دلیل شرایط ویژه آب و هوایی، کشوریست که نگهبان بسیار خوبی برای نوشتارهای کهن بوده است و متنهای باستانی فراوانی که بر روی پوست و کاغذ و سفال و پارچه و ... نوشته شده بوده اند در مصر از میان نرفته و پایدار مانده اند. آنچه که امروزه برای ما ایرانیان مهم و در خور توجه است نوشتارهای باقی مانده از زبانهای سریانی، آرامی و پهلوی و عربی میباشند. البته نا گفته آشکار است که همگی اشیا کهن که به فرهنگ و پیشینه تاریخ بشر باز میگردند و گوشه هایی از کوشش آدمی را در راه دراز سازندگی و پیشرفت و فرهنگ سازی نشان میدهند بسیار مهم و در خور توجه هستند. اما آنچه بیشتر مورد نگرش باستانشناس و تاریخ پژوه ایرانیست مسایلیست که پیوند با تاریخ و فرهنگ ایرانزمین دارد.
بر پایه نوشته تارنمای کتابخانه ملی اتریش ، شمار نوشتار های در پیوند با ایران به ۷۵۰۰۰ پاره میرسد و البته این موضوع که این وبگاه برای نمونه ۱۶۰ متن به لاتین و ۲۰۰ متن به عبری ، یا مثلا نوشتارهای زبانهای گوناگون مصری را به تفکیک شمارش کرده و آمارشان را بیان نموده است، اما زبانهای سریانی،آرامی , پهلوی و عربی را روی هم رفته و بدون تفکیک شمارش نموده است جای بسی اندیشه و بررسی دارد.
و اما از معرفی گنجینه پاپیروسهای کتابخانه ملی اتریش بگذریم و به اصل داستان بپردازیم؛ به تازگی تارنمای "کانون پژوهش های ایران باستان " خبری را منتشر نموده است که اهمیت پژوهش در زمینه این پاپیروسها را برای تاریخدانان و باستانشناسان ایرانی صد چندان مینماید.
عنوان این خبر خود گویای درونمایه آن میباشد: " اطلاعات نوین درباره سلسله ساسانی ; درمیان نامه های تاریخی یافت شده ی مربوط به فتوحات عربها " . بر پایه گفته های این تارنما "در میان مجموعه پاپیروس های کتابخانه ملی اتریش و در میان نوشتارهای یک آرشیو ناشناخته ی (این مجموعه)، شماری از نامه ها که میتوانند به شناسایی هر چه بیشتر پیشامدهای تاریخی مربوط به تهاجم عربها به خاورمیانه (عموما ایران ) در قرن ۷ میلادی ( ۱۴۰۰ سال پیش) کمک فراونی بنماید, شناسایی شده اند. این تارنما ادامه میدهد که عربها بخش بزرگی از خاور میانه که شامل ایران و آفریقا میشد را در یک دوره زمانی بسیار کوتاه به تصرف خود در آوردند که خود موجب یک دگرگونی تاریخی گشت. و اما یک پرسش کلیدی به جای می ماند و آن این است که چگونه ارتش عربها در این دوره کوتاه زمانی توانست بسیار پیروزمندانه دو شاهنشاهی نیرومند روم شرقی و ساسانی را در هم شکند؟!"
"کمبود اطلاعات در این زمینه به کمبود منابع تاریخی در مورد این دوران باز میگردد.و نیز هیچ سند تاریخی ای درباره کارهای روزانه ارتش اعراب تا کنون در دست نبوده است. وبگاه "کانون پژوهش های ایران باستان " در ادامه میگوید :"
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/1647-name-ganjine-papiros.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
احمد بهمنیار (احمد دهقان) ( ۹ بهمن ۱۲۶۲ - ۱۲ آبان ۱۳۳۴) ادیب، روزنامهنگار، شاعر، محقق و مصحح ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان ایران بود.
یادش گرامی باد.
دکتر احمد بهمنیار عضویت هیأت علمی دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی فعلی)، استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، دانشپژوه، معلم و ادیب، روزنامه نگار، شاعر، محقق ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان ایران است.
تأسیس مدرسه «اسلامیّه» در بم، تأسیس «روزنامه دهقان»، انتشار روزنامه «فکر آزاد» (میتوان از عنوان آن، پی به مواضع و خط مشی آن برد)، اداره مدرسه ابراهیمیّه را که بعداً با نظام و برنامه جدید وزارت معارف، «علمیّه» و «سعادت» نامیده شد، همکاری در تصحیح قوانین و تجدید تشکیلاتِ عدلیّه، تدریس در دارالفنون و دارالمعلمین عالی از مهمترین مشاغل و فعالیتهای علمی دکتر بهمنیار به شمار میآید.
بهمنیار علاوه بر مقالاتی که در جراید نگاشته، رسالات آموزشی متعددی را منتشر کردهاست. گفتنی است که از سال ۱۳۱۸ با علامه علیاکبر دهخدا در تنظیم لغتنامه همکاری داشتهاست. حاصل پنجاه و دو سال کار مداوم در عمر هفتاد و چهارساله احمد بهمنیار، آثار و تألیفاتی است که به برخی از آنها اشاره میشود:
تصحیح اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید
تصحیح التوسل الی الترسل
تصحیح تاریخ بیهق
ترجمه زیدةالتواریخ در تاریخ آل سلجوق
شرح حال صاحب بن عباد
تصحیح الأبنیه عن الحقایق الادویه
مجمعالامثال فارس - داستاننامه بهمنیاری
تاریخ ادبیات عربی در سه جلد و…
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/42138
یادش گرامی باد.
دکتر احمد بهمنیار عضویت هیأت علمی دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی فعلی)، استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، دانشپژوه، معلم و ادیب، روزنامه نگار، شاعر، محقق ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان ایران است.
تأسیس مدرسه «اسلامیّه» در بم، تأسیس «روزنامه دهقان»، انتشار روزنامه «فکر آزاد» (میتوان از عنوان آن، پی به مواضع و خط مشی آن برد)، اداره مدرسه ابراهیمیّه را که بعداً با نظام و برنامه جدید وزارت معارف، «علمیّه» و «سعادت» نامیده شد، همکاری در تصحیح قوانین و تجدید تشکیلاتِ عدلیّه، تدریس در دارالفنون و دارالمعلمین عالی از مهمترین مشاغل و فعالیتهای علمی دکتر بهمنیار به شمار میآید.
بهمنیار علاوه بر مقالاتی که در جراید نگاشته، رسالات آموزشی متعددی را منتشر کردهاست. گفتنی است که از سال ۱۳۱۸ با علامه علیاکبر دهخدا در تنظیم لغتنامه همکاری داشتهاست. حاصل پنجاه و دو سال کار مداوم در عمر هفتاد و چهارساله احمد بهمنیار، آثار و تألیفاتی است که به برخی از آنها اشاره میشود:
تصحیح اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید
تصحیح التوسل الی الترسل
تصحیح تاریخ بیهق
ترجمه زیدةالتواریخ در تاریخ آل سلجوق
شرح حال صاحب بن عباد
تصحیح الأبنیه عن الحقایق الادویه
مجمعالامثال فارس - داستاننامه بهمنیاری
تاریخ ادبیات عربی در سه جلد و…
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/42138
Telegram
ایران بوم
احمد بهمنیار (احمد دهقان) ( ۹ بهمن ۱۲۶۲ - ۱۲ آبان ۱۳۳۴) ادیب، روزنامهنگار، شاعر، محقق و مصحح ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان ایران بود.
یادش گرامی باد.
@iranboom_ir
یادش گرامی باد.
@iranboom_ir
به یاد رادمرد آذربایجان (دکتر جعفر جمشیدیراد)
دکتر حمید احمدی
روزی که خبر درگذشت ناگهانیاش در ١٢ آبان ١٣٩٨ را یکی از دوستان آذری اهل تبریز به من داد،بهت و شگفتی وجودم را فرا گرفت. باورش بسیار سخت و دردآور بود. دکتر جعفر جمشیدیراد سنگر و ستون پابرجای ایرانیت در دو دهه گذشته در دانشگاه و محافل علمی تبریز و سراسر شمالغرب ایران بود. تلاشهای سرسختانه و شجاعانه او در پاسداشت میراث فرهنگی و سیاسی ایران و زبان فارسی در آن خطه زبانزد همه بود،چه استادان سابقش،چه دانشجویانش و چه دوستان و همکاران و حتی مخالفانش. جمشیدی راد هنوز در میانه راه زندگی بود که درگذشت. او تنها نگران چند محفل سازمان یافته پانترکیست فعال در آذربایجان که آزادانه تخم کین قومی و تفرقه و ادبیات نفرت را در آن دیار میپراکنند نبود. نگرانی و اندوه او بیشتر از کسانی بود که در راس رستههای سیاسی و اداری و گاه مذهبی آذربایجان به قول خودش نان و نمک ایران را میخوردند و نا آگاهانه و یا آگاهانه نمکدان میشکستند. دست اندرکاران نهادهای فرهنگی کشوری در منطقه که فعالیتهای نشریاتی و روزنامهای ایران دوستانه و ملی در آن دیار را در تنگنا و فشار گذاشته و مسئولان آن را به جرمهای گوناگون به دادگاه میکشانده و محکوم و جریمه میکردند، اما دهها نشریه و ناشران قوم گرای نفرت پراکنی را که علیه بزرگان سیاسی و ادبی ایران گذشته و امروز و علیه زبان ملی ایران دشنام میگشودند و میگشایند آزاد میگذاشته و میگذارند.
او به عنوان استاد با سابقه و برجسته علوم سیاسی دانشگاه آزاد تبریز از آنچه که آنرا بیتوجهی و سهلانگاری مقامات دانشگاهی نسبت به رخنه و حضور جریانها و افراد قومگرا و گاه تجزیهطلب در دانشگاهای منطقه میخواند، اظهار نگرانی و نا خشنودی میکرد.
قلب دکتر جمشیدی راد از فشاری در تنگنا بود که گاه عملکرد عالیترین مقامات سیاسی کشور باعث آن می شد. مقاماتی که برای بدست آوردن چند رای، با وعده های انتخاباتی و با اعلامیه های چندین و چند ماده ای خود باعث تشویق و تقویت محافل و گفتمان قوم گرا می شدند. همان هایی که بدون هرگونه مطالعه و مشورت با اهل علم و مصلحت، به شتاب دستور باز شدن رشته های زبانهای قومی در آذربایجان شرقی و کردستان را صادر کردند و کانونهای احتمالی تولید ادبیات ضد ایرانی را که میتواند در اینده سرچشمه مشکلات دشوار بر سر راه وحدت و همبستگی ملی شود، آفریدند.
دل جمشیدی راد از کار آن دست دیپلماتها و رایزنانی خون بود که از بودجه ارزی ایران حقوق میگرفتند و بجای دفاع از هویت،فرهنگ و ملیت ایرانی،به گمان خود برای جلب دوستی کشورهای محل ماموریت خود آنچنان با مقاماتشان نزدیک و همراه میشدند که نا خودآگاه گفتمان ضد ایرانی آنها را تقویت میکردند. به تولید کنندگان ادبیات نفرت و تفرقه جایزه میدادند و برایشان بزرگداشت میگرفتند.
این در حالی بود که بزرگانی چون دکتر منوچهرمرتضوی استاد و دانشمند برجسته ادبیات فارسی در دانشگاه تبریز خانه نشین شده و غریبانه در سالهای پس از انقلاب در شهر خود در می گذشتند. در همان حال «دکترها و پروفسورهای»قلابی دست پرورده باکو و دیگر محافل پان ترکیست خارج از ایران،آزادانه با انتشار اثار بی مایه خود برای آذربایجان ریشه تاریخی و گفتمان هویتی غیر ایرانی میآفریدند و در این میدان فراخ، تاخت و تاز میکردند.
جمشیدی راد دلخون از این بود که چرا هر از چند گاه برخی مقامات منصوب مذهبی استانهای آذری نشین بدون توجه به توصیه های رهبر خود در رابطه با پاسداری از زبان فارسی، با موضعگیری در برابر ایران دوستان و اتهامات بیجا به طرفداران تقویت زبان فارسی در منطقه، گفتمان قومی را تقویت میکردند. جمشیدی راد فرزند گرانمایه و راد آذربایجان بود،همان اذربایجانی که شهریار در سالهای سخت تلاش شوروی و فرقه دمکرات او را خطاب قرار داد و گفت:
«بی کس است ایران، به راه ناکسان از ره مرو!
جان به قربان تو ای جانانه اذربایجان!».
جمشیدی راد تنها نبود و نیست،هستند خیل بزرگِ راد مردان و راد زنان و جوانان آذری و دانشجویان او که در سنگر دانشگاههای استان و سایر شهرهای ایران، در کانونهای رسانه ای و در جای جای ایران زمین پرچم دفاع از ایرانیت و منافع ملی ایران را بر افراشته نگاه میدارند. راد مردان و زنانی که شهریار آنها را خطاب کرده و گفته بود:
مادر ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر!
روز سختی چشم امید از تو دارد همچنان
جعفر جمشیدی راد در راه وطن و غم وطن زندگی خود را گذاشت.
ایران محبوب دوست داشتنی او بود و باشد که بر اساس قول پیامبر امین که گفته است «من مات فدائا للمحبوب، قد مات شهیدا»،خداوند بزرگ پاداش شهیدان راه وطن را به او بدهد و با کمک به فرزندان ایران برای پشت سر گذاشتن این «روزگار غریب»،پشرایط سخت و بحرانی و بی پناهی امروز کشور،روانش را شاد بدارد
http://iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/17531-
دکتر حمید احمدی
روزی که خبر درگذشت ناگهانیاش در ١٢ آبان ١٣٩٨ را یکی از دوستان آذری اهل تبریز به من داد،بهت و شگفتی وجودم را فرا گرفت. باورش بسیار سخت و دردآور بود. دکتر جعفر جمشیدیراد سنگر و ستون پابرجای ایرانیت در دو دهه گذشته در دانشگاه و محافل علمی تبریز و سراسر شمالغرب ایران بود. تلاشهای سرسختانه و شجاعانه او در پاسداشت میراث فرهنگی و سیاسی ایران و زبان فارسی در آن خطه زبانزد همه بود،چه استادان سابقش،چه دانشجویانش و چه دوستان و همکاران و حتی مخالفانش. جمشیدی راد هنوز در میانه راه زندگی بود که درگذشت. او تنها نگران چند محفل سازمان یافته پانترکیست فعال در آذربایجان که آزادانه تخم کین قومی و تفرقه و ادبیات نفرت را در آن دیار میپراکنند نبود. نگرانی و اندوه او بیشتر از کسانی بود که در راس رستههای سیاسی و اداری و گاه مذهبی آذربایجان به قول خودش نان و نمک ایران را میخوردند و نا آگاهانه و یا آگاهانه نمکدان میشکستند. دست اندرکاران نهادهای فرهنگی کشوری در منطقه که فعالیتهای نشریاتی و روزنامهای ایران دوستانه و ملی در آن دیار را در تنگنا و فشار گذاشته و مسئولان آن را به جرمهای گوناگون به دادگاه میکشانده و محکوم و جریمه میکردند، اما دهها نشریه و ناشران قوم گرای نفرت پراکنی را که علیه بزرگان سیاسی و ادبی ایران گذشته و امروز و علیه زبان ملی ایران دشنام میگشودند و میگشایند آزاد میگذاشته و میگذارند.
او به عنوان استاد با سابقه و برجسته علوم سیاسی دانشگاه آزاد تبریز از آنچه که آنرا بیتوجهی و سهلانگاری مقامات دانشگاهی نسبت به رخنه و حضور جریانها و افراد قومگرا و گاه تجزیهطلب در دانشگاهای منطقه میخواند، اظهار نگرانی و نا خشنودی میکرد.
قلب دکتر جمشیدی راد از فشاری در تنگنا بود که گاه عملکرد عالیترین مقامات سیاسی کشور باعث آن می شد. مقاماتی که برای بدست آوردن چند رای، با وعده های انتخاباتی و با اعلامیه های چندین و چند ماده ای خود باعث تشویق و تقویت محافل و گفتمان قوم گرا می شدند. همان هایی که بدون هرگونه مطالعه و مشورت با اهل علم و مصلحت، به شتاب دستور باز شدن رشته های زبانهای قومی در آذربایجان شرقی و کردستان را صادر کردند و کانونهای احتمالی تولید ادبیات ضد ایرانی را که میتواند در اینده سرچشمه مشکلات دشوار بر سر راه وحدت و همبستگی ملی شود، آفریدند.
دل جمشیدی راد از کار آن دست دیپلماتها و رایزنانی خون بود که از بودجه ارزی ایران حقوق میگرفتند و بجای دفاع از هویت،فرهنگ و ملیت ایرانی،به گمان خود برای جلب دوستی کشورهای محل ماموریت خود آنچنان با مقاماتشان نزدیک و همراه میشدند که نا خودآگاه گفتمان ضد ایرانی آنها را تقویت میکردند. به تولید کنندگان ادبیات نفرت و تفرقه جایزه میدادند و برایشان بزرگداشت میگرفتند.
این در حالی بود که بزرگانی چون دکتر منوچهرمرتضوی استاد و دانشمند برجسته ادبیات فارسی در دانشگاه تبریز خانه نشین شده و غریبانه در سالهای پس از انقلاب در شهر خود در می گذشتند. در همان حال «دکترها و پروفسورهای»قلابی دست پرورده باکو و دیگر محافل پان ترکیست خارج از ایران،آزادانه با انتشار اثار بی مایه خود برای آذربایجان ریشه تاریخی و گفتمان هویتی غیر ایرانی میآفریدند و در این میدان فراخ، تاخت و تاز میکردند.
جمشیدی راد دلخون از این بود که چرا هر از چند گاه برخی مقامات منصوب مذهبی استانهای آذری نشین بدون توجه به توصیه های رهبر خود در رابطه با پاسداری از زبان فارسی، با موضعگیری در برابر ایران دوستان و اتهامات بیجا به طرفداران تقویت زبان فارسی در منطقه، گفتمان قومی را تقویت میکردند. جمشیدی راد فرزند گرانمایه و راد آذربایجان بود،همان اذربایجانی که شهریار در سالهای سخت تلاش شوروی و فرقه دمکرات او را خطاب قرار داد و گفت:
«بی کس است ایران، به راه ناکسان از ره مرو!
جان به قربان تو ای جانانه اذربایجان!».
جمشیدی راد تنها نبود و نیست،هستند خیل بزرگِ راد مردان و راد زنان و جوانان آذری و دانشجویان او که در سنگر دانشگاههای استان و سایر شهرهای ایران، در کانونهای رسانه ای و در جای جای ایران زمین پرچم دفاع از ایرانیت و منافع ملی ایران را بر افراشته نگاه میدارند. راد مردان و زنانی که شهریار آنها را خطاب کرده و گفته بود:
مادر ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر!
روز سختی چشم امید از تو دارد همچنان
جعفر جمشیدی راد در راه وطن و غم وطن زندگی خود را گذاشت.
ایران محبوب دوست داشتنی او بود و باشد که بر اساس قول پیامبر امین که گفته است «من مات فدائا للمحبوب، قد مات شهیدا»،خداوند بزرگ پاداش شهیدان راه وطن را به او بدهد و با کمک به فرزندان ایران برای پشت سر گذاشتن این «روزگار غریب»،پشرایط سخت و بحرانی و بی پناهی امروز کشور،روانش را شاد بدارد
http://iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/17531-
iranboom.ir
به یاد رادمرد آذربایجان (دکتر جعفر جمشیدیراد)
ایران بوم
درخواست مردم نخجوان برای الحاق به ایران مردم نخجوان با ارسال نامهای به مقامات ایرانی: ما خواستار بازگشت به ایران هستیم. ما به تمدن واقعی خود میپیوندیم. @iranboom_ir
بازگشت قفقاز؛سی سال بیاعتنایی ایران به قفقاز و ضررهای آن برای منافع ملی
استاد کاوه بیات
از روزی که با فروپاشی امپراتوری شوروی، قفقاز به چند جمهوری مستقل تبدیل شد و ایران نیز با این کشورها روابط مستقیمی برقرار کرد، کارنامه ما خلاصه میشود در مجموعهای از فرصتهای از دست رفته. اولین و مهمترین خطای ما در این عرصه، شناسایی بیقید و شرط خانات سابق جنوب شرق قفقاز که پیشتر به نام آلبانیای قفقاز و اران شهرت داشت به نام مجعول «آذربایجان» بود. «آذربایجان» نامیده شدن خانات قفقاز در آخرین مرحله از لشکرکشی قوای عثمانی بدان سامان در سال 1918 انگیزهای جز دستاندازی بر آذربایجان واقعی نداشت و از همینرو بود که دولتهای وقت ایران نیز به این نامگذاری اعتراض و از شناسایی رسمیاش امتناع کردند. امتناع از شناسایی بیقید و شرط حکومت باکو به این نام، همان گونه که یونان نیز حاضر نشد مقدونیه را بدین نام شناسایی کند، میتوانست فرصت و موقعیتی فراهم کند تا یک بار و برای همیشه به مسئلهای که تا به آخر، برقراریِ روابط دوستانه با این حوزه را پا در هوا نگه میدارد، خاتمه دهیم؛ با کشوری که «نیمه جنوبی» خود را تحت اشغال «فارس»ها میداند، بهسختی بتوان روابط دوستانهای برقرار کرد. به دنبال این خطای بزرگ هر اقدام دیگری که برای پیشبرد دیگر سیاستهای ایران در آن حوزه انجام گرفت، جز شکست و ناکامی نتیجهای به بار نداشت؛ از سعی و تلاش برای وساطت میان ایروان و باکو در جنگ اول قراباغ گرفته، تا حذف قطعی ایران از طرحهای بزرگ استخراج و صدور گاز و نفت در مراحل بعدی و اینک نیز یک تلاش جدی برای قطع ارتباط ایران با ارمنستان و کامل شدن طرح اتصال مستقیم و بلاواسطه ترکیه با باکو و آسیای میانه.
ما این وضعیت حاشیهای را به رغم اهمیت اساسی قفقاز در جغرافیای سیاسی ایران، پیوندهای دیرینه تاریخی و فرهنگی، و اهمیت اساسیِ ان حوزه به عنوان حدفاصل ما با اوراسیا و جهان غرب، پذیرفتیم. حال آن که قفقاز در صدر اولویتهای سیاست خارجی ما باید قرار میگرفت، و تسلیم و رضای بعدی در تمایلِ به پذیرش سهم نه چندان چشمگیری از ترتیبِ ناظر بر بهرهبرداری از دریای مازندران را نیز در چنین چارچوبی میتوان تعبیر کرد. این عرصه را به دیگران واگذار کردیم و شاید بر این باور بودیم که روسیه، «شریک استراتژیک» ما در حال حاضر، از تمشیت «حیاط خلوت» خود برخواهد آمد و مصالح و منافع ما نیز چندان پایمال نخواهد شد. دیدیم که چنین نشد. در این دوره سی ساله بیاعتنایی، هر یک از کشورهای قفقاز در تطابق با علائق خود و دیگر قدرتهای جهانی و منطقهای، راه خود را رفتند و در ادامه این مسیر پای مجموعهای از بازیگرانی به این عرصه باز شده است که اهداف و انگیزههای آنها لزوما با منافع و مصالح ما همخوانی ندارد. اگر از همان روز اول مصالح خود را تشخیص و مواضع خود را بیان کرده و قفقاز را به حال خود رها نکرده بودیم، شاید کار به توسل به مانورهای نظامی و تبادل پیامهای نسبتا تند سیاسی بین تهران و باکو، لااقل در این مقطع که کشور بیش از هر زمان به آرامش و ثبات منطقهای نیاز دارد، نمیکشید.
دنباله نوشتار:
https://b2n.ir/j56202
@iranboom_ir
استاد کاوه بیات
از روزی که با فروپاشی امپراتوری شوروی، قفقاز به چند جمهوری مستقل تبدیل شد و ایران نیز با این کشورها روابط مستقیمی برقرار کرد، کارنامه ما خلاصه میشود در مجموعهای از فرصتهای از دست رفته. اولین و مهمترین خطای ما در این عرصه، شناسایی بیقید و شرط خانات سابق جنوب شرق قفقاز که پیشتر به نام آلبانیای قفقاز و اران شهرت داشت به نام مجعول «آذربایجان» بود. «آذربایجان» نامیده شدن خانات قفقاز در آخرین مرحله از لشکرکشی قوای عثمانی بدان سامان در سال 1918 انگیزهای جز دستاندازی بر آذربایجان واقعی نداشت و از همینرو بود که دولتهای وقت ایران نیز به این نامگذاری اعتراض و از شناسایی رسمیاش امتناع کردند. امتناع از شناسایی بیقید و شرط حکومت باکو به این نام، همان گونه که یونان نیز حاضر نشد مقدونیه را بدین نام شناسایی کند، میتوانست فرصت و موقعیتی فراهم کند تا یک بار و برای همیشه به مسئلهای که تا به آخر، برقراریِ روابط دوستانه با این حوزه را پا در هوا نگه میدارد، خاتمه دهیم؛ با کشوری که «نیمه جنوبی» خود را تحت اشغال «فارس»ها میداند، بهسختی بتوان روابط دوستانهای برقرار کرد. به دنبال این خطای بزرگ هر اقدام دیگری که برای پیشبرد دیگر سیاستهای ایران در آن حوزه انجام گرفت، جز شکست و ناکامی نتیجهای به بار نداشت؛ از سعی و تلاش برای وساطت میان ایروان و باکو در جنگ اول قراباغ گرفته، تا حذف قطعی ایران از طرحهای بزرگ استخراج و صدور گاز و نفت در مراحل بعدی و اینک نیز یک تلاش جدی برای قطع ارتباط ایران با ارمنستان و کامل شدن طرح اتصال مستقیم و بلاواسطه ترکیه با باکو و آسیای میانه.
ما این وضعیت حاشیهای را به رغم اهمیت اساسی قفقاز در جغرافیای سیاسی ایران، پیوندهای دیرینه تاریخی و فرهنگی، و اهمیت اساسیِ ان حوزه به عنوان حدفاصل ما با اوراسیا و جهان غرب، پذیرفتیم. حال آن که قفقاز در صدر اولویتهای سیاست خارجی ما باید قرار میگرفت، و تسلیم و رضای بعدی در تمایلِ به پذیرش سهم نه چندان چشمگیری از ترتیبِ ناظر بر بهرهبرداری از دریای مازندران را نیز در چنین چارچوبی میتوان تعبیر کرد. این عرصه را به دیگران واگذار کردیم و شاید بر این باور بودیم که روسیه، «شریک استراتژیک» ما در حال حاضر، از تمشیت «حیاط خلوت» خود برخواهد آمد و مصالح و منافع ما نیز چندان پایمال نخواهد شد. دیدیم که چنین نشد. در این دوره سی ساله بیاعتنایی، هر یک از کشورهای قفقاز در تطابق با علائق خود و دیگر قدرتهای جهانی و منطقهای، راه خود را رفتند و در ادامه این مسیر پای مجموعهای از بازیگرانی به این عرصه باز شده است که اهداف و انگیزههای آنها لزوما با منافع و مصالح ما همخوانی ندارد. اگر از همان روز اول مصالح خود را تشخیص و مواضع خود را بیان کرده و قفقاز را به حال خود رها نکرده بودیم، شاید کار به توسل به مانورهای نظامی و تبادل پیامهای نسبتا تند سیاسی بین تهران و باکو، لااقل در این مقطع که کشور بیش از هر زمان به آرامش و ثبات منطقهای نیاز دارد، نمیکشید.
دنباله نوشتار:
https://b2n.ir/j56202
@iranboom_ir
صفحه آغازین نسخه خطی خمسۀ نظامی معروف به پنج گنج مذّهب و مرصّع از دوره صفوی
موزه دوران اسلامی، موزه ملی ایران
@iranboom_ir
موزه دوران اسلامی، موزه ملی ایران
@iranboom_ir
پایان فتنه شیخ خزعل ...
در چنین روزی (۱۳ آبان) سال ۱۳۰۳، واحدهاي هنگ نادري تهران، تيپ اصفهان و تيپ فارس با توپخانه و تداركات لازم رهسپار خوزستان شدند و به تيپ لرستان و واحدهاي لشكر آذربايجان نيز آماده باش داده شد تا به محض دريافت دستور به سوي اهواز به حركت در آيند. هدف، پایان دادن به گردنکشی شیخ خزعل بود.
قبلا به شيخ خزعل اخطار شده بود كه ماليات معوقه خودرا به خزانه داري كل واريز كند. خزعل 9 روز بعد تقاضاي عفو كرد و يك روز پس از آن تسليم شد.
پس از رسيدن واحدهاي اعزامي به مقصد، كار خلع سلاح اطرافيان خزعل آغاز شد و در خوزستان مقررات حكومت نظامي برقرار گرديد. خزعل به مجلس نامه نوشته بود كه فريب خورده و پوزش خواسته بود.
عاقبت وطن فروشان و مزدوران بیگانه چیزی جز تباهی نیست.
انوشیروان کیهانی زاده / تاربرگ امروز در تاریخ
@Iranboom_ir
در چنین روزی (۱۳ آبان) سال ۱۳۰۳، واحدهاي هنگ نادري تهران، تيپ اصفهان و تيپ فارس با توپخانه و تداركات لازم رهسپار خوزستان شدند و به تيپ لرستان و واحدهاي لشكر آذربايجان نيز آماده باش داده شد تا به محض دريافت دستور به سوي اهواز به حركت در آيند. هدف، پایان دادن به گردنکشی شیخ خزعل بود.
قبلا به شيخ خزعل اخطار شده بود كه ماليات معوقه خودرا به خزانه داري كل واريز كند. خزعل 9 روز بعد تقاضاي عفو كرد و يك روز پس از آن تسليم شد.
پس از رسيدن واحدهاي اعزامي به مقصد، كار خلع سلاح اطرافيان خزعل آغاز شد و در خوزستان مقررات حكومت نظامي برقرار گرديد. خزعل به مجلس نامه نوشته بود كه فريب خورده و پوزش خواسته بود.
عاقبت وطن فروشان و مزدوران بیگانه چیزی جز تباهی نیست.
انوشیروان کیهانی زاده / تاربرگ امروز در تاریخ
@Iranboom_ir
سالروز درگذشت اکبر گلپا («حنجره طلایی» موسیقی ایران)
اکبر گلپا (اکبر گلپایگانی) خواننده پیشکسوت سرشناس کشور و عضو موسسه هنرمندان پیشکسوت در روز شنبه ۱۳ آبانماه ۱۴۰۲ در سن ۹۰ سالگی درگذشت.
اکبر گلپایگانی ۱۰ بهمن سال ۱۳۱۲ در تهران متولد شد.
در سال ۱۳۱۸ گلپا وارد دبستان فرهنگ شد و به عنوان قاری قرآن در کلاسش برگزیده شد. پس از این فعالیتها، اکبر گلپایگانی با آشنایی با تعدادی قاری قرآن و تعزیهخوان و کار کردن زیر نظر آنها اصول اولیه آوازخوانی را آموخت. در سال ۱۳۲۰ وی بهطور جدی و منظم تعلیم موسیقی و دستگاهها را نزد پدرش آغاز کرد. اکبر گلپایگانی در سال ۱۳۲۶ اولین تجربه شرکت در یک گروه ارکستر کر را به دست آورد و در سال ۱۳۲۷ در انجمن موسیقی مدرسه نظام عضو شد و از سال ۱۳۲۸ به بعد کمکم با اساتید طراز اول موسیقی آشنا شد و تعلیم را زیر نظر این اساتید آغاز کرد. محمدعلی گلپایانی (گلریز)، برادر این خواننده، است.
گلپا اجرای بیشترین آواز در برنامه گلها را دارد.
او در سال ۸۴، دکترای افتخاری از دانشگاه تهران دریافت کرد.
@iranboom_ir
اکبر گلپا (اکبر گلپایگانی) خواننده پیشکسوت سرشناس کشور و عضو موسسه هنرمندان پیشکسوت در روز شنبه ۱۳ آبانماه ۱۴۰۲ در سن ۹۰ سالگی درگذشت.
اکبر گلپایگانی ۱۰ بهمن سال ۱۳۱۲ در تهران متولد شد.
در سال ۱۳۱۸ گلپا وارد دبستان فرهنگ شد و به عنوان قاری قرآن در کلاسش برگزیده شد. پس از این فعالیتها، اکبر گلپایگانی با آشنایی با تعدادی قاری قرآن و تعزیهخوان و کار کردن زیر نظر آنها اصول اولیه آوازخوانی را آموخت. در سال ۱۳۲۰ وی بهطور جدی و منظم تعلیم موسیقی و دستگاهها را نزد پدرش آغاز کرد. اکبر گلپایگانی در سال ۱۳۲۶ اولین تجربه شرکت در یک گروه ارکستر کر را به دست آورد و در سال ۱۳۲۷ در انجمن موسیقی مدرسه نظام عضو شد و از سال ۱۳۲۸ به بعد کمکم با اساتید طراز اول موسیقی آشنا شد و تعلیم را زیر نظر این اساتید آغاز کرد. محمدعلی گلپایانی (گلریز)، برادر این خواننده، است.
گلپا اجرای بیشترین آواز در برنامه گلها را دارد.
او در سال ۸۴، دکترای افتخاری از دانشگاه تهران دریافت کرد.
@iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی بسیار زیبا وخاطره انگیز از موسیقی دلنشین و زیبای ایرانی
باصدای استاد گلپا
آهنگ: موی سپید
@iranboom_ir
باصدای استاد گلپا
آهنگ: موی سپید
@iranboom_ir
درباره معرفت
دکتر محمدرضا توکلی صابری
حیرت، سرآغاز معرفت است
جبران خلیل جبران، نویسنده و شاعر
معرفت عبارت است از شناخت و آگاهی از چیزی مانند آگاهی از حقایق، اطلاعات و موضوعات مختلف. کسب معرفت شامل فرآیند درک مفاهیم، انتقال آنها و استدلال در مورد آن است. معرفت مجموعه اطلاعاتی است که مغز با آن در گیر است. انباشت معرفت در طی هزاران سال باعث شناخت بهتر انسان از جهان و بهبود زندگی او شده است. معارف گوناگون مانند هنر، ادبیات، فلسفه، دین، موسیقی، علم، و غیرآنها باعث تمایز انسان از جانوران می شود. این معارف به زندگی بشر غنا و معنی می بخشد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/hekmat-falsafe/17515-darbare-marefat.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر محمدرضا توکلی صابری
حیرت، سرآغاز معرفت است
جبران خلیل جبران، نویسنده و شاعر
معرفت عبارت است از شناخت و آگاهی از چیزی مانند آگاهی از حقایق، اطلاعات و موضوعات مختلف. کسب معرفت شامل فرآیند درک مفاهیم، انتقال آنها و استدلال در مورد آن است. معرفت مجموعه اطلاعاتی است که مغز با آن در گیر است. انباشت معرفت در طی هزاران سال باعث شناخت بهتر انسان از جهان و بهبود زندگی او شده است. معارف گوناگون مانند هنر، ادبیات، فلسفه، دین، موسیقی، علم، و غیرآنها باعث تمایز انسان از جانوران می شود. این معارف به زندگی بشر غنا و معنی می بخشد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/hekmat-falsafe/17515-darbare-marefat.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
ستارهشناسی در ایران باستان - رصدخانه مراغه - بخش نخست
در روزگاری که خبری از تلسکوپ و دوربینهای نجومی نبود، خواجه نصیرالدین طوسی رصدخانهای را بنا کرد که سالها به عنوان پیشرفتهترین رصد خانه جهان شناخته میشد. رصدخانه مراغه که در مجموعه تاریخی افلاک نما برای مطالعات فصلی و نجومی دانشمندان ایرانی بنا شد دستور ساخت آن را هلاکوخان مغول صادر کرده بود. این روزها آثار کمی از آن به جا مانده است، یادگاری از دوران طلایی علم و فرهنگ ایران در دنیا به شمار میآید که در سال657 بنا شد و در برپایی آن شخصیتهای بزرگی مثل علامه قطب الدین فخرالدین مراغی، محی الدین مغربی، علی بن محمود نجم الدین الاسـطرلابی و دیگر بزرگان آن روزگار شرکت داشته اند. در سال 657 هجری قمری، خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف، ریاضیدان و منجم بزرگ ایران، نقشهای به دست «فخرالدین ابوالسعادات احمد بن عثمان مراغی»، معمار معروف آن عصر داد تا ساختمانی بر فراز تپهای در شمال مراغه بسازد. این ساختمان که در دوره ایلخانی ساخته شد همان رصدخانه مشهور مراغه است.بنای رصـدخانه، 15سال طول کشید. به امر هلاکو کتابها و اسباب و آلات علمی و نجومی بسیار که از فتح بغداد به دست آورده بود درآنجا متـمرکز شد. این مجموعه تا سال 703 هجری آباد بود لیـکن پس از آن بر اثر زلزلههای سخت، بی توجهی حکام رو به ویرانی رفت و در حال حاضر آثاری از بناهای متعلقهٔ آن باقی مانده است. این بنا تا زمان سلطان محمّد خدابنده فعال بود و ویرانی آن به طور کامل و دقیق هنوز مشخص نشده است که در چه سالی بوده است ولی در نوشتههای «حمدالله مستوفی» در سال 720 به ویران بودن آن اشاره شده است.
رصدخانه مراغه 167 سال پیش از احداث رصدخانه سمرقند ساخته شد و در زمان آبادانی یکی از معتبرترین رصدخانههای جهان بود. زیج معروف ایلخانی حاصل فعالیتهای این رصدخانه است. در آن زمان به فرمان «قوبیلای قآن» امپراطور چین و برادر هلاکو خان کارشناسانی برای آموزش و الگو برداری از رصدخانه مراغه به این شهر آمده، پس از مراجعت به چین رصدخانهای به تقلید از رصدخانه مراغه ساختند. علاوه بر رصدخانه چین همچنین رصدخانههای سمرقند، استانبول و هند از روی رصدخانه مراغه ساخته شدهاند.تپهای که رصدخانه در آن واقع شده است به طول 510 و عرض تقریبی217 متر و به ارتفاع 110 متر که در غرب شرق مراغه واقع شده است و قسمتهای مختلف رصدخانه روی آن قرار دارد؛ این بخشها عبارت هستند از برج مرکزی رصدخانه، واحدهای مدور پنجگانه و کتابخانه.
خواجه نصیر با همکاری دانشمندانی که به دربار هلاکو دعوت کرده بود به اختراع و ساخت و نصب دستگاههای مورد نیاز رصد ستارگان اقدام کرد و این کار 3 سال به طول انجامید. رصدخانه مراغه از چنان دستگاههای پیشرفته و دقیقی ساخته شده بود که تا 300 سال بعد در غرب مورد استفاده قرار میگرفت. «مهندس العرضی» مسئولیت نظارت بر ساخت این دستگاهها را در زمان خواجه بر عهده داشت و رسالهای هم در این مورد نوشته است. خواجه نصیر روشهای استفاده از ساعت آفتابی را نیز برای رصد کشف کرد. برخی دیگر از دستگاههای رصدی عبارت بودند از: ذاتالحق بزرگ، ذاتالسموات، ربع مجیب متحرک، کره فلکی، کره زمین و انواع اسطرلابها. خواجه نصیر کتاب «زیج ایلخانی» را هم در این زمان گردآوری کرد و تا پایان عمر یعنی 15 سال، اطلاعات در مورد ستارگان را در زیج نوشت.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/8541-setare-shenasi-rasad-khane-maraghe-1.html
ستارهشناسی در ایران باستان - رصدخانه مراغه - بخش دوم
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/9059-setare-shenasi-rasad-khane-maraghe-2.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
در روزگاری که خبری از تلسکوپ و دوربینهای نجومی نبود، خواجه نصیرالدین طوسی رصدخانهای را بنا کرد که سالها به عنوان پیشرفتهترین رصد خانه جهان شناخته میشد. رصدخانه مراغه که در مجموعه تاریخی افلاک نما برای مطالعات فصلی و نجومی دانشمندان ایرانی بنا شد دستور ساخت آن را هلاکوخان مغول صادر کرده بود. این روزها آثار کمی از آن به جا مانده است، یادگاری از دوران طلایی علم و فرهنگ ایران در دنیا به شمار میآید که در سال657 بنا شد و در برپایی آن شخصیتهای بزرگی مثل علامه قطب الدین فخرالدین مراغی، محی الدین مغربی، علی بن محمود نجم الدین الاسـطرلابی و دیگر بزرگان آن روزگار شرکت داشته اند. در سال 657 هجری قمری، خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف، ریاضیدان و منجم بزرگ ایران، نقشهای به دست «فخرالدین ابوالسعادات احمد بن عثمان مراغی»، معمار معروف آن عصر داد تا ساختمانی بر فراز تپهای در شمال مراغه بسازد. این ساختمان که در دوره ایلخانی ساخته شد همان رصدخانه مشهور مراغه است.بنای رصـدخانه، 15سال طول کشید. به امر هلاکو کتابها و اسباب و آلات علمی و نجومی بسیار که از فتح بغداد به دست آورده بود درآنجا متـمرکز شد. این مجموعه تا سال 703 هجری آباد بود لیـکن پس از آن بر اثر زلزلههای سخت، بی توجهی حکام رو به ویرانی رفت و در حال حاضر آثاری از بناهای متعلقهٔ آن باقی مانده است. این بنا تا زمان سلطان محمّد خدابنده فعال بود و ویرانی آن به طور کامل و دقیق هنوز مشخص نشده است که در چه سالی بوده است ولی در نوشتههای «حمدالله مستوفی» در سال 720 به ویران بودن آن اشاره شده است.
رصدخانه مراغه 167 سال پیش از احداث رصدخانه سمرقند ساخته شد و در زمان آبادانی یکی از معتبرترین رصدخانههای جهان بود. زیج معروف ایلخانی حاصل فعالیتهای این رصدخانه است. در آن زمان به فرمان «قوبیلای قآن» امپراطور چین و برادر هلاکو خان کارشناسانی برای آموزش و الگو برداری از رصدخانه مراغه به این شهر آمده، پس از مراجعت به چین رصدخانهای به تقلید از رصدخانه مراغه ساختند. علاوه بر رصدخانه چین همچنین رصدخانههای سمرقند، استانبول و هند از روی رصدخانه مراغه ساخته شدهاند.تپهای که رصدخانه در آن واقع شده است به طول 510 و عرض تقریبی217 متر و به ارتفاع 110 متر که در غرب شرق مراغه واقع شده است و قسمتهای مختلف رصدخانه روی آن قرار دارد؛ این بخشها عبارت هستند از برج مرکزی رصدخانه، واحدهای مدور پنجگانه و کتابخانه.
خواجه نصیر با همکاری دانشمندانی که به دربار هلاکو دعوت کرده بود به اختراع و ساخت و نصب دستگاههای مورد نیاز رصد ستارگان اقدام کرد و این کار 3 سال به طول انجامید. رصدخانه مراغه از چنان دستگاههای پیشرفته و دقیقی ساخته شده بود که تا 300 سال بعد در غرب مورد استفاده قرار میگرفت. «مهندس العرضی» مسئولیت نظارت بر ساخت این دستگاهها را در زمان خواجه بر عهده داشت و رسالهای هم در این مورد نوشته است. خواجه نصیر روشهای استفاده از ساعت آفتابی را نیز برای رصد کشف کرد. برخی دیگر از دستگاههای رصدی عبارت بودند از: ذاتالحق بزرگ، ذاتالسموات، ربع مجیب متحرک، کره فلکی، کره زمین و انواع اسطرلابها. خواجه نصیر کتاب «زیج ایلخانی» را هم در این زمان گردآوری کرد و تا پایان عمر یعنی 15 سال، اطلاعات در مورد ستارگان را در زیج نوشت.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/8541-setare-shenasi-rasad-khane-maraghe-1.html
ستارهشناسی در ایران باستان - رصدخانه مراغه - بخش دوم
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/9059-setare-shenasi-rasad-khane-maraghe-2.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir