Telegram Web Link
محمدصادق ادیب‌الممالک فراهانی، فرزند حسین ملقب به امیرالشعرا و متخلص به امیری و پروانه شاعر، ادیب و روزنامه‌نگار دوره مشروطه که در روز ۱۱ امرداد ماه سال ۱۲۳۹ خورشیدی در روستای گازران زاده شد. ادیب‌الممالک فراهانی در روز ۲ اسفند ۱۲۹۵ خورشیدی در شهر یزد سکته کرد و در همین سال پس از بازگشت به تهران درگذشت. آرامگاه وی در شهر ری است. «آتش حب الوطن» یکی از سروده‌های ادیب الممالک فراهانی است که در پی می‌آید.


شعر درباره ایران زمین ۲۳ - آتش حب الوطن - سرودۀ ادیب الممالک فراهانی

تا زبر خاکی ای درخت برومند
مگسل از این آب و خاک رشته پیوند

مادر توست این وطن که در طلبش خصم
نار تطاول به خاندان تو افکند

هیچت اگر دانش است و غیرت و ناموس
مادر خود را به دست دشمن مپسند

تاش نبرده اسیر و نیست بر او چیر
بشکن از اویال و برز و بگسل از این بند

ورنه چون ناموس رفت، نام نماند
خانه نماند چو خانواده پراکند

خانه چو بر باد رفت، خانه‌خدا را
خانه نمانَد به ده، به جان تو سوگند

رحمتی ای باغبان کز آتش بیداد
سوخته در باغ، هر درخت برومند

شور نشور است در جهان و تو در خواب 1
گیرم خواب تو مرگ، تا کی و تا چند؟

رو غم آینده خور، گذشته رها کن
کی بود آینده با گذشته همانند؟

هر نفسش زخمهای تازه به دل زد
تا کهنش کرد گردش دی و اسفند

حالش بدرود گفته با لب خندان
جانش تودیع کرده با دل خرسند

خاک است اندر دو چشم او زر و گوهر
زهر است اندر مذاق او شکر و قند

گریه کند زار زار بر وطن خویش
همچون یعقوب بهر گمشده فرزند

رخت فرابر به زیر شهپر سیمرغ
تا ننهی پیش زاغ تیره، جگر بند

این وطن ما منار نور الهی است
هم زنُبی خواندم این حدیث و هم از زند 2

آتش «حب‌الوطن» چو شعله فروزد
از دل مؤمن کند به مجمره اسپند

https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/3922-atash-hobol-vatan.html


https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Audio
آهنگ برخیز شتربانا

با صدای امیر آرام
شاعر: ادیب‌الممالک فراهانی

 به یاد دیاری که در تمامی لحظه ها
یکایک یافته هایمان
نام پاکش را فریاد میزنند
و به یاد هم دیارانی که هر جا که باشند
یادشان در دل ماست
برخیز شتربانا بربند کجاوه
کز شرق عیان گشت همی رایت کاوه

@iranboom_ir
آهنگ برخیز شتربانا

با صدای امیر آرام
شاعر: ادیب‌الممالک فراهانی

 به یاد دیاری که
در تمامی لحظه ها
یکا یک یافته ها یمان
نام پاکش را فریاد میزنند
و به یاد هم دیارا نی که
هر جا که باشند
یادشان در دل ماست
برخیز شتربانا بربند کجاوه
کز شرق عیان گشت همی رایت کاوه
از شاخه شجر برخواست آوای چکاوه
مسطور سفر٬ حسرت من گشت حلاوه
بگذر بشتاب اندر از رود سماوه
در دیدهء من بنگر دریاچه ساوه
ماییم که از خاک بر افلاک رساندیم
خاک عرب از شرق به اقصی گذراندیم
دریای شمالی را بر شرق نشاندیم
وز بحر جنوبی به فلک گرد فشاندیم
در چین و خُتن ولوله از هیبت ما بود
در مصر و عدن غلغله از شوکت ما بود
در اندلس و روم عیان قدرت ما بود
غرناطه و اشبیلیه در طاعت ما بود
برخیز شتربانا بربند کجاوه
کز شرق عیان گشت همی رایت کاوه
امروز گرفتار غم و محنت و رنجیم
در داو فره باخته اندر شش و پنجیم
با ناله و افسوس در این دیر سپنجیم
چون زلف عروسان همه در چین و شکنجیم
هم سوخته کاشانه و هم باخته گنجیم
ماییم که در سوگ و طرب قافیه سنجیم
جغدیم به ویرانه، هزاریم به گلزار
افسوس که این مزرعه را آب گرفته
دهقانِ مصیبت زده را خواب گرفته
خونِ دلِ ما رنگِ میِ ناب گرفته
وز سوزش تب پیکرمان تاب گرفته
رخسارِ هنر، گونهء مهتاب گرفته
چشمانِ خرد پرده زِ خوناب گرفته
ثروت شده بی مایه و صحت شده بیمار
ابری شده بالا و گرفته است فضا را
وز دود و شرر تیره نموده است هوا را
آتش زده سکان زمین را و سما را
سوزانده به چرخ اختر و در خاک گیاه را
ای واسطهء رحمت٬ حق بهر خدا را
زین خاک بگردان ره طوفان بلا را
بشکاف ز هم سینهء این ابر شرر بار
برخیز شتر بانا بربند کجاوه
کز شرق عیان گشت همی رایت کاوه
وز شاخ شجر برخواست آوای چکاوه
وز طول سفر حسرت من گشت علاوه

@iranboom_ir
۸۶ سال پیش در ۱۱ امرداد ۱۳۱۷، شیرین بیانی ـ مورّخ، پژوهشگر و از مفاخر فرهنگی ایران ـ به دنیا آمد.

شیرین بیانی به سال 1317ش. در تهران و در خانواده‌ای فرهنگی- سیاسی متولّد شد. پدرش دکتر خانبابا بیانی، استاد ممتاز دانشگاه تهران، بنیانگذار دانشگاه تبریز، بنیانگذار گروه آموزشی تاریخ دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، استقلال و توسعه‌ی بخش دانشسرای عالی (تربیت معلّم امروزی)؛ و صاحب تألیفات متعدد در زمینه‌ی تاریخ است. مادر وی باستان‌شناس، متخصّص سکّه‌شناسی، مدرّس رشته‌ی باستان‌شناسی و هنر دانشگاه تهران، موزه‌دار موزه‌ی ایران باستان (موزه‌ی ملّی ایران کنونی)، مؤلّف چند کتاب معتبر در باره‌ی سکّه و مُهر و مقالات متعدّد؛ و همچنین نقّاش می‌باشد؛ و خواهرش سوسن بیانی به کار تدریس در دانشگاه تهران در رشته‌ی باستان‌شناسی اشتغال دارد.

شیرین بیانی پس از اخذ دیپلم ادبی با رتبه‌ی اوّل از دبیرستان انوشیروان دادگر تهران؛ در سال 1336ش. وارد دانشگاه شد. دوره‌ی کارشناسی را در رشته‌ی تاریخ در دانشگاه تهران با رتبه‌ی اوّل، گذرانید. برای ادامه‌ی تحصیل به فرانسه رفت و در دانشگاه سُوربُن پاریس موفّق به اخذ دکتری در رشته‌ی تاریخ با درجه‌ی بسیار عالی، به سال 1342ش. گردید.

در سال 1343ش. وارد کادر آموزشی دانشگاه تهران، دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی، گروه آموزشی تاریخ شد؛ و در سال 1356ش. پس از طی مراحل معمول، به مرتبه‌ی استادی رسید. تخصّص وی در زمینه‌ی عهد مغول و مغول‌شناسی می‌باشد؛ ولی به ضرورت کار گروه تاریخ، تدریس تاریخ دوران باستان ایران را نیز از همان ابتدای ورود، عهده دار شد.

تألیفات وی عبارتند از:

1-  تاریخ آل‌جلایر

2-  زن در ایران عصر مغول

3-  ایران در برخورد با مغول

4-  هشت مقاله در زمینه‌ی تاریخ

5-  شامگاه اشکانیان و بامداد ساسانیان

6-  مجموعه‌ی سه جلدی دین و دولت در ایران عهد مغول؛ که این مجموعه در سال 1375ش. بهترین کتاب سال ایران؛ و در همان سال بهترین کتاب سال دانشگاه تهران شناخته شد.

7-  تیسفون و بغداد در گذر تاریخ

8-  دین و دولت در عهد ساسانی و چند مقاله‌ی دیگر

9-  تاریخ ایلخانان در ایران

10-  تاریخ ایران باستان – از ورود آریائیها تا سقوط هخامنشیان

11-  دمساز دوصد کیش – درباره‌ی مولانا جلال‌الدّین

12-  پنجره‌ای رو به تاریخ – نوزده مقاله

13-  سعدی، خاک شیراز و بوی عشق (زیر چاپ)

ترجمه‌ها:

1-  نظام اجتماعی مغولان – فئودالیسم خانه‌به‌دوشی

2- چنگیزخان

3- تاریخ سرّی مغولان

4- تاریخ ایلام

حدود بیست مقاله که در مجموعه‌ها و مجلّات معتبر داخلی و خارجی به چاپ رسیده است. حدود چهل سخنرانی ایراد شده در مجامع بین‌المللی و داخلی؛ که اغلب آنها به چاپ رسیده است.

شیرین بیانی به بیست وهفت کشور سفر تحقیقاتی داشته؛ و به اخذ بیش از بیست تقدیرنامه (لوح تقدیر) از مؤسّسات فرهنگی و دانشگاهها نائل آمده است. در دی ماه سال 1382ش. طی مراسم بزرگداشتی از جانب "انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران" به اخذ "لوح تقدیر" و جایزه نائل آمده؛ و نام وی در فهرست "مفاخر فرهنگی ایران" ثبت گردیده است؛ و به همین مناسبت تمبر یادبودی از وی به چاپ رسیده است. وی استاد راهنمای هفت رساله‌ی دکتری و بیش از بیست رساله‌ی کارشناسی ارشد بوده؛ و سرانجام در سال 1386ش. به افتخار بازنشستگی نائل آمده است؛ ولی همچنان به کار پژوهش، تألیف کتاب، مقاله، ایراد سخنرانی و راهنمائی دانشجویان اشتغال دارد.

http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/266-nekodasht-dr-bayani.html

@Iranboom_ir
یازدهم امرداد زادروز دکتر شیرین بیانی (۱۳۱۷) تاریخ‌نگار، پژوهشگر، استاد دانشگاه و نویسنده ایرانی است. کتاب سه جلدی «دین و دولت در ایران عهد مغول» او برنده جایزه کتاب سال ایران در سال ۱۳۷۰ شد.

فعالیت‌ها و افتخارات: استاد دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دریافت درجه دکتری در رشته تاریخ از دانشگاه سوربن فرانسه (سال ۱۳۴۲)، دریافت ۱۲ تقدیرنامه از مؤسسات فرهنگی و دانشگاهی، تجلیل از خدمات علمی و فرهنگی وی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درسال ۱۳۸۲، برنده بهترین کتاب سال ایران و بهترین کتاب سال دانشگاه تهران برای تألیف مجموعه سه جلدی «دین و دولت در ایران عهد مغول». او همسر دکتر محمدعلی اسلامی‌ ندوشن است.

برخی از آثار: تاریخ آل جلایر، زن در ایران عصر مغول، ایران در برخورد با مغول، شامگاه اشکانیان و بامداد ساسانیان، تاریخ ایلخانان در ایران، تاریخ ایران باستان از ورود آریایی‌ها تا سقوط هخامنشیان،  و حدود ۳۰ مقاله در مجلات معتبر داخلی و خارجی
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/266-nekodasht-dr-bayani.html

تاریخ به مثابهٔ درمانگر دردهای انسانی
http://www.iranboom.ir/iranshahr/iran-pajohi/11879-tarikh-be-masabe.html

زندگی و عشق
http://www.iranboom.ir/iranshahr/jostar/10162-zendegi-eshgh.html

مهرگان، جشن برداشت محصول
https://www.iranboom.ir/jashnha/75-mehr/7810-mehregan-jashn-bardasht-mahsol.html

خیام را وجدان آگاه ایران درباره‌ی تاریخ گذشته‌اش می‌توان دانست
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/714-khayyam-vojdan-iran.html


کوروش بزرگ در روایات شرق (متون فارسی عربی و تورات)
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/koroshe-bozorg/15629-korosh-bozorg-dar-ravayat-shargh.html


به مناسبت انتشار کتاب خیام کیست اثر دکتر شیرین بیانی - خیام، قله رفیع خرد و عشق
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/4809-khayam-ghole-rafi-kherad-eshgh.html


https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۱۱ سال پیش در ۱۲ امرداد ۱۳۹۲، مرشد ولی‌الله ترابی درگذشت. مرشد ترابی، راوی، طومارنویس، نقال و پرده‌خوان پرآوازه‌ی پنج دهه‌ی اخیر هنرهای نمایشی ایران بود.

@Iranboom_ir
۱۱ سال پیش در ۱۲ امرداد ۱۳۹۲، مرشد ولی‌الله ترابی درگذشت. مرشد ترابی، راوی، طومارنویس، نقال و پرده‌خوان پرآوازه‌ی پنج دهه‌ی اخیر هنرهای نمایشی ایران بود.
یادش گرامی باد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/

مرشد ولی‌الله ترابی سفیدآبی، داستان‌نویس،پرده‌خوان، طومارنویس و نقال پرآوازه پنج دهه اخیر هنرهای نمایشی ایران، در سال 1315 در ده اسبی‌آب یا همان سفیدآب از توابع شهرستان تفرش در استان‌مركزی به دنیا آمد. وی كودك بود كه همراه خانواده به تهران آمد و در محله دروازه غار ساكن شدند.

این استاد هنر نقالی و نمایش، علاوه بر تهیه و تنظیم چندین طومار نقالی، روایت‌های گوناگون شاهنامه را نیز در چندین جلد گردآوری نموده كه یك جلد آن با عنوان مشكین‌نامه توسط انتشارات نمایش به چاپ رسیده است. او علاوه بر نقالی بسیاری از داستان‌های شاهنامه را كارگردانی كرده است كه از آن جمله می‌توان به "‌داستان سیاوش"، "هفت خوان رستم"، "تولد رستم" و... اشاره كرد.

http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9904-morshed-torabi.html


چهره‌های شاخص نقالی و نقاشی قهوه‌خانه‌ای چه کسانی‌اند
حسین قوللر آغاسی، نقاش قهوه‌خانه‌ای / استاد محمد مدبر، نقاش قهوه‌خانه‌ای / مرشد سید مصطفی سعیدی، نقال / مرشد محمد احدی، نقال / مرشد ولی‌الله ترابی، نقال / مرشد ابوالحسن میرزا علی، نقال / استاد حسین همدانی، نقاش قهوه‌خانه‌ای

http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/17548-chehre-shakes-naghali-naghashi-ghavekhane.html
یادی از محمد قاضی در سالگرد تولدش

محمد قاضی ۱۲ امردادماه سال 1292 در مهاباد متولد شد. در سال 1307 گواهی‌نامه ششم دبستان را گرفت، پس از یک سال انتظار از مهاباد به تهران آمد و عمویش، جواد قاضی، که در وزارتخانه دادگستری کار می‌کرد، او را به دبیرستان فرستاد. در سال 1315 از دبیرستان دارالفنون دیپلم ادبی گرفت و در سال 1318 در رشته حقوق قضایی دانش‌آموخته شد. از سال 1320 اندک زمانی در وزارت خارجه و سپس در دارایی به کار پرداخت. در سال 1307 که محمد قاضی دوره دبستان را به پایان رسانده و هنوز به دبیرستان راه نیافته بود، زبان فرانسه را پیش یکی از کرد‌های عراقی آموخت و در دوره دبیرستان و دانشکده آموختن این زبان را پی گرفت. از همین زمان به ترجمه علا‌قه‌مند شد. نخستین آثاری که از زبان فرانسه در سال‌های 1317- 1318 به فارسی برگرداند، «کلود ولگرد» از ویکتور هوگو و «دن کیشوت» از سروانتس بودند.

او در مجموع نزدیک به 70 کتاب را به زبان فارسی برگرداند. «زارا» (داستان تألیفی) 1319، «سپیددندان» جک لندن، 1331، «جزیره‌ی پنگوئن‌ها»ی آناتول فرانس، 1330، «شاهزاده و گدا»ی مارک تواین، 1333، «شازده کوچولو»ی آنتوان سنت اگزوپری، 1333، «ساده‌دل» ولتر، 1333 و «زوربای یونانی» نیکوس کازانتزاکیس از جمله آثار منتشرشده‌ی این مترجم هستند.

قاضی که با ناراحتی حنجره دست به گریبان بود، 24 دی‌ماه سال 1376 در تهران درگذشت.

عبدالله کوثری، مترجم پیشکسوت، در گفت‌وگویی با ایسنا، ترجمه‌های محمد قاضی را برای خود خاطره‌انگیزمی‌خواند و خواندن‌ «کلود ولگرد» ویکتور هوگو با ترجمه‌ی قاضی را برای خود در سن یازده‌سالگی، یکی از دلایل تشویق شدنش به مترجم شدن عنوان می‌کند.

کوثری می‌گوید: یکی از مهم‌ترین کارهای قاضی این بود که چند نسل را با کتاب آشنا و کتاب‌خوان کرد.

او مهم‌ترین ویژگی ترجمه‌های محمد قاضی را در زمانی که هنوز از نقد ترجمه‌ها، شیوه‌ها وتئوری‌های ترجمه خبری نبود، دریافتن حال و هوای کتاب در زبان اصلی و بازگرداندن آن به زبان مقصد می‌داند و ادامه می‌دهد: او به خوبی می‌توانست زبان ترجمه را پیدا کند. این در ترجمه «دن کیشوت» که شاهکار اوست، تا ترجمه‌هایش از ماکسیم گورکی و نیکوس کازانتزاکیس وجود دارد.

کوثری همچنین اظهار می‌کند که قاضی نه تنها زبان فارسی را به خوبی می‌دانست؛ بلکه شم نویسندگی هم داشت. او زبانی داشت که زبان آفرینش بود، زبان خشکی نبود و خیلی راحت خودش را از تأثیر نحو زبان مبدأ رها می‌کرد و فارسی می‌شد.

این مترجم یکی از ویژگی‌های مترجمان نسل قبل از خود مانند محمد قاضی‌، رضا سیدحسینی‌، نجف دریا‌بندری‌ و ابوالحسن نجفی را در تربیت سنتی آن‌ها می‌داند که به واسطه این تربیت، فارسی‌خوان و فارسی‌دان می‌شدند و می‌گوید: وقتی همه آن‌ها فارسی را به خوبی می‌دانستند، بدیهی است که مترجم باید زبان خارجی را خوب بداند؛ اما آن‌چه در آفرینش ترجمه اثر دارد و ترجمه را از کاری مکانیکی به هنر تبدیل می‌کند، این است که مترجم بتواند در زبان خودش آفرینش کند. این عنصر اصلی، یعنی احاطه به زبان فارسی و توانایی آفرینش زبان که ترجمه را از سایه زبان مبدأ بیرون بیاورد و در زبان مقصد به آن هویت ببخشد، در اکثر کارهای جوانان ما غایب است و این راز موفقیت قاضی بود.

کوثری درباره‌ی تأثیر قاضی بر ادبیات ما نیز معتقد است: قاضی در ادبیات ما هم اثر گذاشته است. دامنه گزینش کتاب‌های او خیلی وسیع است و او از مترجمانی با ملیت‌هایی چون فرانسوی،‌ آمریکایی‌، چک‌، ایتالیایی‌، ارمنی‌، دانمارکی‌، انگلیسی‌، یونانی‌، اسپانیایی‌، اتریشی‌، روس‌، برزیلی و لهستانی، اثر ترجمه کرده است و این نشان می‌دهد که قاضی مشی واحدی در ترجمه ادبی نداشته؛ بلکه کتابی را که می‌پسندیده، ترجمه می‌کرده است. او آدمی هم نبود که سفارشی بپذیرد و ترجمه را به سفارش ناشر انجام دهد.

مهدی غبرایی هم در گفت‌وگویی با خبرنگار ایسنا درباره‌ی محمد قاضی می‌گوید: محمد قاضی از مترجمان پیشکسوت ادبیات ایران است. او در مکتب ادبیات قدیم درس خوانده بود و تسلط چشم‌گیری به زبان فارسی داشت که اگر عیب و ایرادی هم در درک مفهوم زبان خارجی داشت، آن را با زبان خود جبران می‌کرد.

این مترجم درباره‌ی آثاری که محمد قاضی به فارسی برگردانده، معتقد است: ‌قاضی بیش‌تر به سراغ نویسندگانی رفته که سبک روایی دارند و به دنبال رمان نو نیامده و در ترجمه‌ سلیقه‌اش بیش‌تر متوجه متن‌های روایی بوده است. به عنوان نمونه، درخشان‌ترین ترجمه قاضی «دن کیشوت» است که داستان‌گویی در آن اهمیت زیادی دارد،


دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/6812-yadi-az-mohammad-ghazi-dar-salgard-tavalodash.html

@iranboom_ir
زندگینامه محمد قاضی (۱۲۹۲- ۱۳۷۶)

محمد قاضی در سال 1292 در شهر مهاباد به دنیا آمد

محمد قاضی آموختن زبان فرانسه را در مهاباد نزد شخصی به‌نام آقای گیو، از کردهای عراق، آغاز کرد.

قاضی در سال ۱۳۰۸ با کمک عموی خود میرزا جواد قاضی که از آلمان دیپلم حقوق گرفته‌بود و در وزارت دادگستری آن‌زمان کار می‌کرد، به تهران آمد و در سال ۱۳۱۵ از دارالفنون در رشته ادبی دیپلم گرفت.

محمد قاضی از مترجمان برجسته دوره معاصر ایران است. وی ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت و نتیجه تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمه ادبی و آثار خود او به زبان فارسی است.

از آثار مهم ترجمه‌شده توسط او می‌توان به دن کیشوت اثر سروانتس، نان و شراب اثر ایناتسیو سیلونه، آزادی یا مرگ، در زیر یوغ نام برد. او بیشتر از زبان فرانسه به فارسی ترجمه می‌کرد.

او در مهرماه ۱۳۲۰ به استخدام وزارت دارایی درآمد. در سال ۱۳۵۴ به سرطان حنجره و از دست دادن تارهای صوتی دچار و بازنشسته شد. او چندی با کانون پرورش کودکان و نوجوانان در تهران نیز همکاری داشت.

محمد قاضی در سال 1376 و در سن 84 سالگی در بیمارستان دی تهران درگذشت و او را در مهاباد به‌خاک سپردند.

در فروردین‌ سال ۱۳۸۶ از تندیسی به بلندی 4 متر از محمد قاضی در کوی دانشگاه مهاباد پرده‌برداری شد.

برخی از آثار ترجمه‌شده محمد قاضی:

•جزیره پنگوئن‌ها (اثر آناتول فرانس)
•چهل روز موسی داغ اثر فرانتز ورفل (ترجمه‌شده در ۱۳۷۳ خ)
•دن کیشوت اثر میگل د.سروانتس (ترجمه‌شده در ۱۳۳۶ خ)
•زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس
•شازده کوچولو، سنت اگزوپری، ۱۳۳۳ خ
•صلاح‌الدین ایوبی اثر آلبر شاندور
•قلعه مالویل
•کمون پاریس
•مسیح بازمصلوب
•نان و شراب (اثر اینیاتسیو سیلونه)
•آخرین روز یک محکوم
•آدم‌ها و خرچنگ‌ها
•آزادی یا مرگ
•ایالات نامتحد (اثر ولادیمیر پوزنر)
•باخانمان
•بردگان سیاه
•پولینا چشم و چراغ کوهپایه آناماریا ماتوته)
•تاریخ ارمنستان
•تاریخ مردمی آمریکا (هاروی واسرمن)
•خداحافظ گری کوپر (رومن گاری)
•داستان کودکی من
•در زیر یوغ (اثر ایوان وازوف)
•در نبردی مشکوک
•زن نانوا
•ساده‌دل از ولتر، ۱۳۳۳خ
•سپیددندان (جک لندن)، ترجمه در ۱۳۳۱ خ
•سرمایه‌داری آمریکا
•سگ کینه‌توز
•سمرقند
•شاهزاده و گدا اثر مارک تواین، ترجمه ۱۳۳۳ خ
•غروب فرشتگان اثر پاسکال چاکماکیان
•فاجعه سرخپوستان آمریکا
•کرد و کردستان، نوشته واسیلی نیکیتین
•کلود ولگرد (اثر ویکتور هوگو)، ترجمه در ۱۳۱۷ خ
•کلیم سامگین (اثر ماکسیم گورکی)
•کوروش کبیر اثر آلبر شاندور
•ماجراجوی جوان
•مادر (اثر ماکسیم گورکی)
•مادر (اثر پرل باک)
•درباره مفهوم انجیل‌ها (اثر کری ولف)

http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1800-mohammad-ghazi.html

@iranboom_ir
فرزانگی و شیدایی

محمد صادقی

در حوزه‌ی ادبیات نیز، انقلاب مشروطیت به ایجاد دگرگونی‌های جدی و اساسی منجر شد. رکود و انحطاط ادبیات دوره‌ی بازگشت به شکل‌گیری ادبیات مشروطه انجامید. آشنایی شاعران و اهل قلم با جهان بیرون و تحولات سیاسی، فرهنگی و سیاسی جامعه‌ی آن روز ایران، و نیز دل‌زدگی نسل شاعر و نویسنده از رکود و انحطاطی که در دوره‌ی بازگشت روی داده بود، از جمله عوامل شکل‌گیری زبان و ادب مشروطه بود انعکاس تأثیر تحولات جامعه در بینش سیاسی و اجتماعی مردم را می‌توان مهم‌ترین درون‌مایه‌ی شعر مشروطه دانست. ضعف شعر مشروطه را می‌توان مقطعی بودن آن به شمار آورد. شعر مشروطه به لحاظ محتوا، شعری کم‌عمق، اما پرمخاطب است و سطح وسیعی از خواست‌های مردمی را در بر می‌گیرد. سرزندگی شعر مشروطه حاصل هم‌گونی آن با شرایط جامعه است.

در شعر مشروطه به مسایل مختلف جامعه که مردم به آن‌ها نیاز آنی و جدی داشتند، پرداخته شده است. شعر مشروطه تا حدودی زبان حال مردم ستم‌دیده است. در میان شاعران مشروطه، شعرهای فرخی یزدی، ملک‌الشعرای بهار و نسیم شمال (سیداشرف‌الدین گیلانی) تا حدودی زبان حال مردم ستم‌دیده و بیان‌گر خواست‌های واقعی مردم است. شاعران مشروطه را به سه گروه می‌توان تقسیم کرد:
دسته‌ی نخست، شاعرانی هستند که بیشتر شعرهای‌شان احساسی و افراطی بوده و دارای لحنی تند و تیز هستند، مانند میرزاده عشقی،‌ عارف قزوینی و فرخی یزدی؛ دسته‌ی دوم گروهی بسیار محافظه‌کار و سنتی هستند، که شاعرانی چون ادیب نیشابوری و ادیب پیشاوری را شامل می‌شود؛ و دسته‌ی سوم از شاعرانی تشکیل شده است که شعری معتدل دارند؛ مانند ایرج‌میرزا، و ملک‌الشعرای بهار و پروین اعتصامی. در میان شاعران مشروطه، به‌نظر می‌رسد آن‌دسته که اعتدال‌گرا بودند، شعرشان نیز متناسب با مسایل روز، پایدار و ماندگار ماند، اما آن دسته از شاعرانی که به‌طور سنتی شعر می‌سرودند، شعرشان به اصطلاح خاموش شد.

دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/2598-farzanegi-sheidaei.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
ریشه‌یابی واژه‌ی مشروطه

میثم نظمی محرابیان
کارشناس حقوق قضایی و پژوهش‌گر
 
مشروطه به معنای مشروط، و متضادِ [حکومت] مطلقه، و مشروطه‌خواه به مفهوم آن کسی است که به جای حکومت خودکامه یا استبدادی که سلطان را فعال مایشاء در سرنوشت ملت و صاحبِ بلامنازع جان و مال و شرف آن‌ها می‌داند، خواستار حکومت مشروطه یا حکومتِ مبتنی بر قانون است. مشروطه‌خواه، ضدّ مستبد و حکومت خودکامه است و شاید بتوان گفت معادلِ مشروطه‌خواه در انگلیسی، پارلمان‌تارین (Parliamentarian) است.

ایرانیان در تمامی مبارزات آزادی‌خواهانه‌ی خود در تاریخ معاصر، آگاهانه برای رسیدن به موجودیت‌شان به عنوان «ملت» جنگیده‌اند و از این‌رو، گرایش مشروطه یا مردمی را به درستی می‌توان «ملی‌گرا» (Nationalist) نامید.

نکته‌ی اصلی این است که در تاریخ معاصر ایران، گرایشی که با واژگان گوناگون، ملی‌گرا، مشروطه‌خواه و مردمی (Popular) شکل گرفت در اساس گرایشی میهن‌پرست، خواستار پیشرفت، آزادی، تساهل و برتر از همه استقلال ملی و ایران برای ایرانی بود و یکی از دلایل مهم پیدایش آن، سیاست‌های کوته‌بینانه، خودخواهانه و غیر وطن‌پرستانه‌ای است که ناصرالدین شاه زیر نفوذِ زیان‌بار امین‌السلطان پیشه کرد و پس از او توسط نوه‌اش محمدعلی‌شاه دنبال شد.
عباس امانت در بیان مفهوم واژه‌ی مشروطه عقیده دارد که واژه‌ی مشروطه هم‌چون بسیاری از اصطلاح‌های کلیدی آن دوران از جنبش «عثمانی‌های جوان» نشأت می‌گرفت. «نامق کمال» اندیشه‌گر قرن نوزدهم ترکیه اشاره به یک حکومت مشروطه با عنوان دولت مشروطه داشت و یک نظام وکالتی مطرح می‌کرد که تحت توجهات اسلام برای تمامی ملل تحت سلطه‌ی عثمانی کارایی داشته باشد. این اصطلاح از سوی «مدحت پاشا» در خلال مقطع بی‌دوام مشروطه‌خواهی در سال 1876 پذیرفته شد. این احتمال نیز هست که واژه‌ی دو پهلوِ مشروطه به عمد برای ترجمه‌ی واژه‌ی فرانسوی Contitononelle به کار برده شده باشد تا آن نظام پیشنهادی جدید را با مفاهیم حقوقی و منطقی شرط و مشروطه در رویه‌ی قضایی اسلام آشتی دهد.
این واژه از حدود سال 1897 میلادی در ایران کاربرد دارد. از قرار معلوم تقی‌زاده، نخستین نماینده‌ای بود که در مشاجرات مجلس لغت «مشروطه» را در سخن‌رانی مهم ذی‌قعده‌ی سال 1325 قمری ( 22 دسامبر 1906 میلادی) مطرح کرد. اما مشروطه و قوانین حقوق اساسی از سوی محافظه‌کاران استقبال نشد. این افراد تنها با وقوع مشاجرات شدید در مجلس و بیرون از مجلس و طیّ گذر زمان آن را پذیرفتند. حتّا در فرمان 14 جمادی‌الثانی 1324 قمری (5 اوت 1906 میلادی) که اختیارات لازم را برای مجلس اول فراهم می‌ساخت از واژه‌ی «مشروطه» ذکری نشده است. واژه‌ی مشروطیت در متمّم قانون اساسی وارد می‌شود و بدون تعریفی دقیق صرفاّ ماهیّت حکومت ایران را مشخص می‌کند.

در نوشته‌های پژوهش‌گران نو ایران و ترکیه، واژه‌ی مشروطه به عنوان معادلی برای واژه‌ی انگلیسی «کنستیتوشنالیزم» به کار می‌رود یعنی حکومتی که بر شالوده‌ی یک قانون اساسی و نظام پارلمانی بنیاد شده باشد.
در ایران واژه‌ی مشروطه به حکومتی گفته می‌شود که پس از انقلاب 1906 م. ( 1324 ه.ق) پدید آمد. به نظر می‌رسد نخستین بار واژه‌ی مشروطه توسط میرزاحسین‌خان سپهسالار در سال 1868 میلادی(1285 ه.ق) هنگامی که سفیر ایران در دربار عثمانی بود به ایرانیان معرفی شد. سیدحسن تقی‌زاده می‌نویسد: «یکی از علمای تبریز آقای میرزا صادق آقا پیشنهاد کرد که لفظ فرنگی که همان کنستیتوسیون است در ایران به کار برده شود».
علمای ایرانی ساکن عراق که در آغاز سال 1912 میلادی/1330 ه.ق. به عنوان اعتراض به اشغال ایران به وسیله‌ی قوای روس و انگلیس از شهرهای نجف، کربلا و سامره در راه عزیمت به ایران در کاظمین توقف کرده بودند، اعلام کردند که واژه‌ی مشروطه باید برای حکومتی به کار برده شود که بر اساس قانون اساسی و نظام پارلمانی بنیاد گردد؛ حکومتی نو که محدود به حدود و شرایط معین شده در قانون باشد. علمای هوادار مشروطه یعنی آخوند محمدکاظم خراسانی و هم‌پیمانانش، عبدالله مازندرانی و محمدحسین تهرانی که ساکن شهرهای مذهبی و شیعی عراق بودند، مشروطه را «اشتراط» تعریف می‌کردند.

تقی‌زاده که خود شاهد عینی انقلاب مشروطه بوده است، می‌نویسد: «واژه‌ی مشروطه از لفظ فرانسوی لاشارت به معنای فرمان، منشور و قانون مشروطیت جدا شده است» و می‌افزاید: «واژه‌ی لاشارت از اروپا به ترکیه و از آن‌جا به ایران وارد شد» (درباره‌ی لاشارت هم‌چنین باید گفت در فرانسه و پیش از ایجاد مجلس و دخالت نمایندگان مردم در فرایند قانون‌گذاری، لاشارت نام قانونی بوده است که توسط پادشاهان و بزرگان به تصویب می‌رسیده است).

http://iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/2839-rishe-yabi-vaje-mashrote.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
آیا فرمانی که در 14 امرداد 1285 به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسید ، « فرمان مشروطیت ایران » بود ؟
محمدحسن خسروپناه در مقاله ای پژوهشی نشان داده است که فرمانی که در 14 امرداد 1285 مظفرالدین شاه آن را امضا کرد ، فرمان مشروطیت نیست .
در زیر مقاله ی خسروپناه را بخوانید :
http://iranchehr.com/?p=3101

@iranboom_ir
فرمان مشروطیت؛ با خط احمد قوام و امضای مظفرالدین شاه قاجار
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39078
 

فرمان مشروطیت در اصل فرمان تشکیل مجلس شورای ملی ست که مظفرالدین شاه قاجار در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ در پاسخ به متحصنین در جنبش مشروطه ایران امضا کرد و از طریق آن با مشارکت مردم در امر حکومت موافقت کرد و این چنین حکومت مشروطه برای نخستین بار در ایران تأسیس شد. خطاب فرمان به صدراعظم یعنی میرزا نصرالله‌خان مشیرالدوله است که خود در تهیه آن و راضی کردن شاه به امضای آن کوشش کرده بود. اصل فرمان به خط احمد قوام (قوام‌السلطنه) است.


متن فرمان

جناب اشرف صدراعظم -- از آن جا که حضرت باری تعالی جل‌شأنه سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت اصلاحات مقننه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصصم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان قاجاریه, علماء, اعیان, اشراف, ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود. بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ معین و مهیا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعون‌الله تعالی مجلس شورای ملی مرقوم که نگهبان عدل است افتتاح و به اصلاحات لازمهٔ امور مملکت و اجراء قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر می‌داریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایند تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفه‌الحال مشغول دعاگوئی دوام این دولت و این مجلس بی‌زوال باشند -- در قصر صاحبقرانیه به تاریخ چهاردهم جمادی الثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما

چون در این فرمان با ذکر «شاهزادگان قاجاریه و علماء و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف» ذکری از دیگر طبقات مردم نشده بود، به در خواست نمایندگان پناهندگان سفارت، فرمان دیگری صادر شد:

جناب اشرف صدراعظم -- در تکمیل دستخط سابق خودمان مورخه چهاردهم جمادی‌الثانیه ۱۳۲۴ که امر و فرمان صریحاً در تأسیس مجلس منتخبین ملت فرموده بودیم مجدداً برای آنکه عموم اهالی و افراد ملت از توجهات کامله ما واقف باشند امر و مقرر می‌داریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق سریعاً دایر نموده بعد از انتخابات اجزاء مجلس فصول و شرایط نظام مجلس شورای اسلامی را مطابق تصویب و امضای منتخبین به طوری که شایسته مملکت و و ملت و قوانین شرع مقدس باشد مرتب بنمائید که به شرفعرض و امضای همایونی ما موشح و مطابق نظامنامه مزبور این مقصود مقدس صورت و انجام پذیرد

در این فرمان عبارت «منتخبین ملت» آمده و نیز به جای «مجلس شورای ملی» از "مجلس شورای اسلامی" نام برده شده‌است.

http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/9944-farman-mashrotiat.html
‌‌
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
نقش ایل بختیاری و علمای اصفهان در سقوط محمدعلی‌شاه و احیای مشروطیت

دکتر غفار پوربختیار
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی - واحد شوشتر
 
انقلاب مشروطیت که در آغاز قرن بیستم در ایران اتفاق افتاد واقعه‌ای بی‌نظیر بود که در سراسر آسیا ایرانیان را ملتی پیشرو و ترقی‌خواه معرفی کرد. در این انقلاب گروه‌های متعدد و مختلفی از ملت ایران نقش‌آفرین بوده‌اند؛ روشن‌فکران، روحانیان، بازرگانان، رهبران ایلات و عشایر و دیگر گروه‌ها.

نقش ایلات و عشایر، به‌ویژه ایل بختیاری، در انقلاب مشروطیت ویژه و بی‌مانند است. نمی‌توان از حق گذشت که رهبران و خوانین ایل بختیاری اگر چه در مرحله‌ی نظری انقلاب نقش مهمی نداشته‌اند، اما بیش از دیگر ایلات و عشایر در مرحله‌ی دفاع و حمایت از مشروطیت سهم و نقش داشته‌اند که به هیچ وجه نمی‌توان منکر آن گردید.

با امضای فرمان مشروطیت به دست مظفرالدین‌شاه، آزادی‌خواهان ایران، پس از مدت‌ها تلاش و تحصن و مهاجرت و تقدیم چندین شهید، سرانجام به هدف خود رسیدند، اما تقدیر برآن رقم خورده بود که برای نائل شدن به آزادی و حکومت قانون باید مجاهدت بیش‌تری می‌شد. پس از مرگ مظفرالدین‌شاه، محمدعلی میرزا به جای او به تخت نشست، اما شاه جدید از آغازین روزهای سلطنت خود با دعوت نکردن از نمایندگان مجلس در جشن تاج‌گذاری نارضایتی خود را از مشروطیت با بی‌احترامی به مشروطه‌خواهان به نمایش گذاشت.(1) سرانجام هم پس از دو سال کشمکش، با به توپ بستن مجلس و سرکوبی مشروطه‌خواهان و قتل روشن‌فکران و روزنامه‌نگاران رویای مشروطه‌خواهی ملت را به باد داد و استبداد صغیر آغاز شد.(2) اما در اوج مظلومیت مردم و آزادی‌خواهان، درست در زمانی که تنها نیروی بازمانده و نور امید مشروطه‌خواهی در تبریز می‌رفت تا تحت فشار و محاصره‌ی دولت استبداد از بین برود، ایل بختیاری و رهبران آن غیرت و حمیّت خود را نشان دادند و به دفاع از آزادی و مشروطیت پرداختند.

 اندکی پیش از حوادث منتهی به امضای فرمان مشروطه در ایل بختیاری - یکی از مقتدرترین ایلات ایران - تحولات ویژه‌ای در جریان بود. بختیاری‌ها یکی از شاخه‌های بزرگ قوم لر محسوب می‌شوند که در بخش‌های وسیعی از مرکز تا جنوب غرب و عموماً در کوه‌های مرتفع و دامنه‌های زاگرس میانی و دشت‌های خوزستان و اصفهان تا سرحد فارس سکونت دارند. این ایل، که شامل دو شاخه‌ی چهارلنگ و هفت‌لنگ، می‌شود تا زمان حسین‌قلی‌خان ایل‌خانی هرگز به اتحاد کامل نرسید و میان طایفه‌های مختلف آن رقابت وجود داشت تا این‌که حسین‌قلی‌خان دورکی در دهه‌ی 70 قمری توانست با متحد کردن همه‌ی طایفه‌ها اتحادیه‌ای قدرت‌مند به‌وجود بیاورد و خود از سوی ناصرالدین‌شاه با دریافت عنوان ایل‌خانی بر بختیاری حکومت کند. با قتل ناجوان‌مردانه‌ی حسین‌قلی‌خان در 27 رجب 1299 در اصفهان به دستِ ظل‌السلطان، حاکم این شهر و پسر ناصرالدین‌شاه(3)، حکومت بختیاری به برادران دیگر وی، امام‌قلی‌خان حاج ایل‌خانی و رضا قلی‌خان ایل‌بیگی منتقل شد.

 در هنگام استبداد صغیرِ محمدعلی‌شاه، ایل بختیاری خود از تفرقه و چند دستگی رنج می‌برد. خوانین حاکم بر ایل بختیاری، که از طایفه دورکی شاخه‌ی هفت لنگ بودند، در این زمان به سه جناح ایل‌خانی، حاجی ایل‌خانی و ایل‌بیگی تقسیم شده بودند و کدورت و اختلاف میان سه جناح در اوج خود بود. جناح ایل‌خانی شامل خانواده‌ی حسین‌قلی‌خان، ایل‌خانی مقتول شامل پسران وی (اسفندیارخان سردار اسعد اول، نجفقلی‌خان صمصام‌السلطنه، امیرقلی‌خان، علیقلی‌خان سردار اسعد دوم، خسروخان سردار ظفر و یوسف‌خان امیرمجاهد) و طرفداران و طایفه‌های وابسته به آن‌ها بود(4). جناح حاجی ایل‌خانی شامل پسران امام‌قلی‌خان حاجی‌ایل‌خانی، برادر تنی و کوچک‌تر حسین‌قلی‌خان (محمدحسین‌خان سپه‌دار، حاجی عباس‌قلی‌خان، غلام‌حسین سردار محتشم، لطف‌علی‌خان امیرمفخم، نصیرخان سردار جنگ، محمودخان هژبر، سلطان محمدخان سردار اشجع، محمدرضاخان سردار فاتح، علی‌اکبرخان سالار اشرف)، و طرف‌داران و طایفه‌های وابسته‌شان بود.(5) جناح ایل‌بیگی شامل پسران رضاقلی‌خان ایل‌بگی، برادر کوچک‌تر و ناتنی حسین‌قلی‌خان و امام‌قلی‌خان (ابراهیم‌خان ضرغام‌السلطنه، عزیزالله خان، امان‌الله‌خان سردار حشمت و دوازده برادر کوچکتر)، به همراه طرفداران و طایفه‌های وابسته به آن‌ها بود.(6)

سرانجام، سپاه مشروطه‌خواه به رهبری سردار اسعد و و سپهدار تنکابنی، پس از سه شبانه‌روز جنگ، نیروهای محمدعلی‌شاه را شکست دادند و تهران را به تصرف درآوردند.

دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2856-naghsh-iel-bakhtiari-olamaye-esfehan-mashrote.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
به انگیزهٔ سالگـرد خیزش مشروطیت در ایران

دکتر هوشنگ طالع

مشروطیت ایران ، در رابطه با تجزیهٔ ایران ، درس بزرگ ولی ناآموختهٔ تاریخ میهن ماست .
مشروطیت ایران که بر پایهٔ حاکمیت مطلق مردم بر سرنوشت خود ، بنیان گرفته بود ، نشان داد که هر زمان مجلس شورای ملی در جایگاه واقعی خود قرار داشت ، ملت ایران توانست با شایستگی از منافع ملی دفاع کند و توطئه‌های تجزیهٔ ایران را خنثی سازد .
اما این نقش بسیار ارزندهٔ مشروطیت ایران ، هرگز مورد توجه پژوهندگان و تاریخ‌نویسان میهن ما قرار نگرفته است . با یقین کامل می‌توان گفت که اگر مشروطیت ایران ، در همان سال به بار ننشسته بود ، ایران در قالب کنونی و مرزهای سیاسی امروزی ، وجود خارجی نداشت . در این میان ، نقش مجلس اول ، در حفظ تمامیت ارضی ایران ، قابل ستایش و تکریم است .

ویژگی چشم‌گیر آغاز سدهٔ بیستم میلادی ، ادامهٔ حضور گستردهٔ استعمار دیرین و استبداد کهن در جهان بود .
استعمار اروپایی ، در درازای چند سده ، با چهرهٔ ویژه ،‌ راهبرد ویژه و کارکرد ویژه ، بیش‌ترین بخش از جهان را به زیر سیطرهٔ خود درآورده بود . از سوی دیگر ، در آغاز سدهٔ بیستم ، « استبداد» نیز هم چنان‌ ،‌ شیوهٔ غالب حکومتی در جهان به شمار می‌رفت .
از این رو ، در آغاز سدهٔ بیستم ، از میان کشورهای جهان ، تنها 43 کشور به عنوان «مستقل» شناخته می‌شدند که بیش‌تر آن‌ها ، در قارهٔ اروپا قرار داشتند . به گونه‌ای که در قارهٔ پهناور آسیا ، تعداد کشورهای مستقل ، از تعداد انگشتان یک دست ، فراتر نمی‌رفت . در قارهٔ افریقا ، وضعیت بسیار اسف‌ انگیزتر بود و استقلال مفهومی نداشت .
از میان کشورهای مسلمان که امروز ، تعداد آن‌ها از 50 کشور افزون‌تر است ، تنها کشورهای ایران و عثمانی و تا حد کمی افغانستان ، مستقل بودند و بقیه ، زیر سلطهٔ استعمار قرار داشتند .
در آغاز سدهٔ بیستم ، از میان 43 کشور مستقل جهان ، تنها 16 کشور (آن هم با اما و اگر)، دارای نظام مردم‌سالاری بودند . اما در دموکراسی‌های آن روز ، زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل می‌دادند ، از حق برگزیدن و برگزیده شدن محروم بودند . از سوی دیگر ، همهٔ مردان نیز ، از حق رای برخوردار نبودند .
البته بـاید بدانیم که آن دسته از استعمارگران اروپایی که دارای نظام مردم‌سالاری بودند ، با « استبداد» خشن و بی‌رحمانه ، بر ملت‌های اسیر حکم می‌راندند .

در چنین جهانی ، ملت ایران در سدهٔ بیستم ، پیشتاز بر پایی نظام مردم‌سالاری در پرجمعیت‌ترین قاره جهان به شمار می‌رود . در آغازین سال‌های سده‌ بیستم ، کشور ایران به جرگهٔ اندک کشورهای دارای نظام مردم‌سالاری پیوست .
روز 13 امرداد 1285 (5 اوت 1906 / 14 جمادی‌الثانی 1324) ، به دنبال خیزش گستردهٔ مردم ایران ، مظفرالدین شاه قاجار ، فرمان مشروطیت را امضا کرد و بدین‌سان ، نظام استبداد در ایران برافکنده شد و سامان مردم‌سالاری برپا گردید .
مشـروطیت ایران ، حاصل یک فراگشت چهارگانه است . فرمانی که در 13 امرداد ماه 1285 (5 اوت 1906) به امضای مظفرالدین شاه رسید ، نخست با جشن و چراغانی مردم روبرو شد . اما از آن جا که نام « ملت» در این فرمان به روشنی آورده نشده بود و جمله‌های آن مبهم و نامعلوم بود ، مردم نسخه‌های آن را از دیوارها کندند و اعتراض‌های مردم باعث شد که مظفرالدین شاه ، چهار روز بعد (روز 17 امرداد 1285 / 9 اوت 1906 / 18 جمادی‌الثانی 1324) ، فرمان دیگری صادر کرد که مکمل و متمم سند اول مشروطیت ایران می‌باشد .
در گام سوم ، قانون اساسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید و روز هشتم دی ماه 1285 (30 دسامبر 1906 / 14 ذیقعده 1324) ، از سوی مظفرالدین شاه امضا شد . مظفرالدین شاه ، چند روز پس از امضای قانون اساسی درگذشت .
نمایندگان مجلس شورای ملی ، برای آن که هر چه زودتر قانون اساسی را به امضای شاه برسانند، در تنظیم آن شتاب کردند و در نتیجه ، حدود اختیارات وزیران و سازمان‌های کشوری و... ، روشن و مشخص نشده بود . از این‌رو ، در گام چهارم ، نمایندگان مجلس اول ، متمم قانون اساسی ، یا آخرین مرحلهٔ شکل‌دهی به مشروطیت ایران را ، تنظیم و تصویب کردند .
سرانجام به دنبال کشمکش‌های بسیار میان مجلس شورای ملی و محمدعلی شاه ، وی روز چهاردهم مهر ماه 1286 (7 اکتبر 1907 / 29 شعبان 1295) ، متمم قانون اساسی را امضا کرد . باید دانست که متمم قانون اساسی ، چهارمین و مهم‌ترین سند مشروطیت ایران است .
دولت و دولت‌مردان ایران ، به ویژه پس از دوران فتح‌علی شاه ، در اثر نامردمی هایی که از بیگانگان دیده بودند ، کوشش می‌کردند تا حد امکان از نزدیکی به آنان خودداری کنند .

دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2373-be-angizeye-salard-mashrote.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
حسین‌قلی‌خان ایل‌خانی، متحدكنندۀ طایفه‌های بختیاری، در میان رؤسای ایل‌ها
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2856-naghsh-iel-bakhtiari-olamaye-esfehan-mashrote.html

@iranboom_ir
به منظور شناخت بهتر روحیات سردار اسعد بخش‌هایی از این نامه‌ی او به انجمن ولایتی اصفهان که در روزنامه‌ی زایند‌ه‌رود (سال اول، 7 ربیع‌الثانی 1327 ق.) چاپ شده است، در پی می‌آید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/36105
 
«خدمت ذی شرافت اعضای محترم انجمن مقدس ولایتی ـ دام بقائهم.
عرض می‌نماید، چنان که سابقاً عرض و اظهار شده، تهیه‌ی حرکت اردوی بزرگ، مرکب از ده هزار سوار و پیاده، دیده شده و عماقریب حرکت می‌نماییم و این که فی‌الجمله تأخیری در حرکت بنده پیدا شد برای این است که بنده بدواً خیال داشتم فقط با دو هزار نفر سواره‌ی منتخب حرکت کنم، ولی حالت هیجان افراد ایل و داوطلبی آن‌ها در خدمت و جان فشانی در راه ملت مرا مجبور کرد که چند روزی توقف کنم تا لوازم حرکت آن‌ها را مرتب نمایم.
به علاوه‌ی کسالت مزاج جناب مستطاب اجل، آقای سردار محتشم، ایشان را از سرعت سیر ممانعت نمود و البته خاطر محترم آقایان مسبوق است که تهیه‌ی حرکت ده هزار نفر سواره و پیاده چه اندازه صعوبت دارد. ولی از خوش‌بختی ملت، تمام موانع رفع شده و روز به روز، دسته دسته از اطراف می‌رسند و سان می‌دهند و نواقص خود را در «جونقان» تکمیل نموده، به طرف شهر و مورچه خورت روانه می‌شوند و خود بنده به رسیدن سردار محتشم، که تقریباً تا دویم، سیم ماه ربیع‌الثانی وارد خواهند شد، با سوارهای منتخب که با ایشان و نورچشمی‌سردار بهادر از گرم‌سیر حرکت کرده‌اند، روانه خواهیم شد.
از قرار مسموع، بعضی از مردمان شورش‌‌طلب که خود را هواخواه دربار می‌دانند، مردم ضعیف‌النفس را از اردوی دولتی کاشان می‌ترسانند. خیلی محل حیرت است که مردم اصفهان این را باور می‌کنند و از اردوی موهومی ‌دولت می‌ترسند یا خیال می‌کنند من این همه تهیه را برای مدافعه از اردوی دولتی مرتب می‌کنم یا در مقام تهیه، احتیاجی به مردم اصفهان دارم.
اولاً اردوی دولتی قابل توجه نیست و جناب مستطاب اجل، آقای حاج‌خسروخان، و آقای سالار حشمت با استعدادات کافیه که در مورچه خورت هستند، با نهایت سهولت آن‌ها را متفرق می‌نمایند و ثانیاً غرض اصلی بنده از تحمل این همه مشقت اصلاح حال کلیه‌ی مملکت و آزادی تمام ملت است و ثالثاً به هیچ وجه احتیاج به معاونت مردم اصفهان ندارم و من به حکم وجدان و شرط اسلامیت خودم انجام این امر بزرگ را بر عهده گرفته‌ام وتا یک نفر از ایل بختیاری زنده باشد، از انجام این مقصد بزرگ دست ‌بردار نیستم،‌خواه مردم اصفهان همراه باشند یا مخالف باشند. و صریحاً می‌نویسم غرض غیر از اجرای احکام مقدسه‌ی آیات‌الله نجف اشرف و سایر علمای اعلام ـ دامت برکاتهم ـ در اعاده‌ی مشروطیت و رفع تعطیل موقتی مجلس شورای ملی ندارم. نه با دولت طرف هستم و نه با سلطنت عداوت دارم. نه خیال سلطنت دارم نه هوای حکومت. هر وقت حقوق مغصوبه‌ی ملت به آن‌ها مسترد شود با نهایت خلوص عقیدت به دولت خدمت می‌کنم.
مجملاً استدعا می‌کنم به مردم اصفهان حالی کنید که از هیچ چیز اندیشه نداشته باشند و بدانند به یاری امام زمان ـ عجل‌الله فرجه ـ به زودی مقاصد مشروعه‌ی ایشان برآورده خواهد شد.

فدایی ملت نجیب ایران، علی‌قلی بختیاری
 
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2856-naghsh-iel-bakhtiari-olamaye-esfehan-mashrote.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
متن نامه‌ی سردار ظفر به «سالار حشمت» هنگام پیوستن به اردوی ملی،
درج شده در روزنامه کشکول اصفهان (سال دوم، ش 4، 23 ربیع الاول
1327 و روزنامه‌ی جهاد اکبر، سال دوم، ش 13، 25
ربیع الاول 1327 ق.):

جناب مستطاب اجل سالار حشمت ـ دام اقباله.
اولاً مستدعی هستم بعدها این بنده را به اسم اصلی خودم «خسرو» بخوانید، از این «سردارظفری» که فعلاً لقب می‌شوم و ننگ هر خاندان شده است، مرا معاف بدارید. روی پاکت را هم از جناب‌عالی و عموم خانوارها استدعا می‌کنم به اسم مرقوم دارید که خود را از زیر بار ننگ بیرون می‌آورم.
نه ماه است به دولت خدمت نموده‌ام اگر چه از مهربانی حضرت «سپه‌سالار اعظم» خیلی متشکرم چون با من دوستانه رفتار نمود، ولی استبداد و آدم کشی را کفر می‌دانم. آن چه خدمت بایست به دولت نمایم نمودم. تا این که مأمور شدم به خاک اصفهان حمله بیاورم. پیشوایان دین را که همیشه به جز خداشناسی و راستی و دستگیری مخلوق خدا چیزی از آن‌ها ندیده، بکشم و تماماً املاک آن‌ها را ضبط و اموال آن‌ها به یغما ببرم و خانه‌ی خدا را به توپ بندم.
حقیقت، انسان صحیح و مسلمان پاک‌اعتقاد خیلی از این کارها شرم باید بکند. نیک و بد کار را تصور کردم دیدم چهار روز دنیا به این نمی‌ارزد که شخص از دنیا و عقبی برای این که او را امیر.... یا سردار... یا سالار... خطاب کنند چشم بپوشد و خود را خسر الدنیا و الآخرت بکند. حالا برادر کشی را هم کنار بگذاریم، شخص اگر حفظ نوع خود را و ملاحظه‌ی ملت بیچاره‌ی بدبخت را نکرد، یقین بدانند از درجه‌ی انسانیت خارج است. پس در این صورت:

دو گیتی به دولت نخواهم فروخت
 کسی چشم خود را به روزن ندوخت

حال که چنین است همان خیال که بلاتشبیه «حرّ شهید ریاحی» نمود اول کسی که با امام مظلوم ـ علیه السلام ـ طرف شد او بود، اول کسی هم که خود را در حضور امام (ع) به کشتن داد او بود، با خدای خود عهد نمودم تا جان در بدن دارم، به راه ملت، اول کسی که کشته شود من باشم.
فعلاً در «مورچه خورت» جلوی قشون دولت را نگاه می‌دارم، اگر بگذارم به اصفهان بیایند نامرد دنیا هستم. از ایل با غیرت بختیاری استدعا می‌کنم همین قسم که در جوش و خروش هستید استعدادی زود به من برسانید تا بیست روز دیگر اگر تبریز را از محاصره نجات ندادم، نامرد دنیا هستم.

عدالت‌خواه ملت نجیب ایران خسرو بختیاری

http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2856-naghsh-iel-bakhtiari-olamaye-esfehan-mashrote.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۱۴ امرداد سالروز درگذشت حسین پناهی است.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

@iranboom_ir
2024/11/16 10:03:40
Back to Top
HTML Embed Code: