آرش کماندار - سرودهی بانو هما ارژنگی
http://www.iranboom.ir/jashnha/73-tir/1035-arash-kamandar.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/jashnha/73-tir/1035-arash-kamandar.html
@iranboom_ir
سیزدهم تیر ماه، روز جشن تیرگان و روز ملی دماوند است.
جشن تیرگان بر ملت بزرگوار ایران همایون و فرخنده باد.
@iranboom_ir
جشن تیرگان بر ملت بزرگوار ایران همایون و فرخنده باد.
@iranboom_ir
هرگاه زمان یکی از جشنهای ایرانی فرامیرسد یادمان میآید که چگونه گروهی با پذیرش گاهشماری نابرابر با گاهشمار امروزی و هنجاری و پذیرفته شدهی ایرانیان، میان مردمان ایران زمین پراکندگی میاندازند.
باشد که بدانیم همبستگی همهی مردمان ایران زمین گرامیتر و با ارزشتر و مهمتر از گاهشماری است که کمتر شناخته شده است. (اکنون در مورد درستی و نادرستی آن گاهشمار که میگویند زرتشتی است، گفتگویی ندارم)
باید بپذیریم تمدن ایران زمین فرگشتی است
و همچون فرگشت همهی زیستارهای روی زمین، رو به سوی بهبود و تازگی و فرایاز شدن دارد و پویاست. خود را به روز میکند و گرهها و نادرستیهای خود را پالایش مینماید. فرهنگ ایران زمین بسته و سنگ شده و واپسگرا نیست.
اگر بپذیریم که از روی درست اندیشی و ریزبینی ما ایرانیان و برپایهی ژرفنگری گاهشمارمان، روز نخست تابستان، درست برابر با بلندترین روز سال است و همچنین برابر با یکم تیر ماه، این نکته نه تنها نشان از پذیرش درست و ریز بودن گاهشمار امروزیمان دارد، همانا ما را به این پذیرش وامیدارد که روز تیر از ماه تیر و جشن تیرگان درست برابر با سیزدهم ماه با گاهشمار امروزی و رسمی کشور است.
نگذاریم، گروهی با پافشاری بر جابجا بودن گاهشمار، جشنها ایرانی که بیشترین آماجش پس از شادی، یکدستی مردمان ایران زمین است را پراکنده کنند.
روز ۱۳ تیرماه (روز تیر از ماه تیر) و جشن تیرگان خجسته و فرخنده باد
#حمیدرضادانش
#جشنهای_ایرانی
🐟
@iranboom_ir
باشد که بدانیم همبستگی همهی مردمان ایران زمین گرامیتر و با ارزشتر و مهمتر از گاهشماری است که کمتر شناخته شده است. (اکنون در مورد درستی و نادرستی آن گاهشمار که میگویند زرتشتی است، گفتگویی ندارم)
باید بپذیریم تمدن ایران زمین فرگشتی است
و همچون فرگشت همهی زیستارهای روی زمین، رو به سوی بهبود و تازگی و فرایاز شدن دارد و پویاست. خود را به روز میکند و گرهها و نادرستیهای خود را پالایش مینماید. فرهنگ ایران زمین بسته و سنگ شده و واپسگرا نیست.
اگر بپذیریم که از روی درست اندیشی و ریزبینی ما ایرانیان و برپایهی ژرفنگری گاهشمارمان، روز نخست تابستان، درست برابر با بلندترین روز سال است و همچنین برابر با یکم تیر ماه، این نکته نه تنها نشان از پذیرش درست و ریز بودن گاهشمار امروزیمان دارد، همانا ما را به این پذیرش وامیدارد که روز تیر از ماه تیر و جشن تیرگان درست برابر با سیزدهم ماه با گاهشمار امروزی و رسمی کشور است.
نگذاریم، گروهی با پافشاری بر جابجا بودن گاهشمار، جشنها ایرانی که بیشترین آماجش پس از شادی، یکدستی مردمان ایران زمین است را پراکنده کنند.
روز ۱۳ تیرماه (روز تیر از ماه تیر) و جشن تیرگان خجسته و فرخنده باد
#حمیدرضادانش
#جشنهای_ایرانی
🐟
@iranboom_ir
اسطورهٔ آرش
داریوش احمدی
«آرش»1 یکی از پهلوانانِ پرآوازه در حماسههای ملی ایران است که از او همواره به عنوان نماد میهنپرستی و از جانگذشتگی یاد شده است. او کسی است که در هنگامهی جنگهای ایران و توران، طبق توافق طرفین، تیری را به بهای جان خویش پرتاب کرد تا نقطهی فرود آن، مرز دو کشور تعیین شود و ستیزهها پایان یابد.
1
پیشینهی حماسهی «آرش» به عصر اوستایی راه میبَرَد، چنان که در تیشتریَشت /7ـ6 (دارمستتر 1883: 95ـ94) میخوانیم:
(6) برای تیشتر، ستارهی فروغمند و شکوهمند قربانی میکنیم، که به سوی دریای فراخکرت (vouru-kaša اوستایی) پرواز میکند؛ به تندی تیری که در فضای مینوَی پرتاب شده است، که آرش، چابکترین تیرانداز2 آریایی در میان آریاییان، که تیرش تندترین بود، از کوه «ایرییوخشوثا» به سوی کوه «خونونت» (Xanuuant) پرتاب کرد؛ (7) چرا که اهورَ مزدا او را یاری کرد، و نیز آبها و گیاهان؛ و مهر، خداوند چراگاههای پهناور، راهی فراخ بر وی گشود.
در رسالهی پهلوی «ماه فروردین، روز خرداد» (جاماسپ آسانا 1371: 142) ششم فروردین ماه (روزی که مهمترین وقایع اسطورهای ـ دینی زرتشتی در آن رخ داده) روزی دانسته شده است که آرش شیواتیر (šēbāg-tīr) و منوچهر، زمینهای اشغال شدهی ایران را از افراسیاب تورانی بازستاندند.
اگرچه متنهای پهلوی دربارهی اسطورهی آرش سخن چندانی به میان نیاوردهاند، اما در متون تاریخی عصر اسلامی از حماسهی آرش به تفصیل سخن رفته است: در عصر پادشاهی منوچهر، افراسیاب (Fraŋrasiian- اوستایی؛ Frāsiyāk پهلوی)، فرمانروای ویرانگر و دَدخوی توران، با لشکری بزرگ به خاک ایران تاختن آورد و توانست سپاه ایران را به عقب نشینی وادارد و منوچهر را در طبرستان به حصار گیرد. اما این محاصره و کشمکش ایرانیان و تورانیان به درازا کشید و از این رو، دو سوی نبرد به صلح رضا دادند و قرار بر آن شد که یکی از پهلوانان سپاه ایران تیری را از طبرستان به سوی شرق بیافکند و هر جا که تیر بر زمین بنشیند، آن جا مرز ایران و توران تعیین شود. سرانجام در بامداد روز مقرر، آرش با تمام نیروی خود از کوه دماوند تیر را پرتاب نمود. تیر به گونهای معجزهآسا تا کرانهی رود بلخ پر کشید و همان نقطه به عنوان مرز ثابت ایران و توران به رسمیت شناخته شد و جنگ و کشمکش پایان یافت (طبری 1352: 90ـ289؛ بلعمی 1385: 41ـ239). با وجود این، دربارهی برخی از جزییات حماسهی آرش در میان متون موجود تفاوتهایی وجود دارد. ثعالبی (1368: 90) زمان وقوع این رویدادها را عصر پادشاهی «زو» میداند و نه منوچهر. به نوشتهی طبری (1352: 290) آرش پس از پرتاب تیر به مقامِ سالاری تیراندازان سپاه ایران منصوب شد، اما به روایت بیرونی (1352: 88 ـ287) و ثعالبی (1368: 291) آرش با پرتاب تیر، جان خود را نیز فدای میهن کرد. افزون بر این، ابوریحان بیرونی (1352: 288) نقل میکند که پرتاب تیر به دست آرش در سیزدهم تیرماه ( روز تیرگان) رخ داد و از این رو ایرانیان این روز را جشن میگرفتند.
ابوریحان بیرونی (1352: 88 ـ287) در ضمن بازگویی حماسهی آرش، روایت منحصر به فردی را نقل میکند مبنی بر این که ایزدبانوی زمین، «سپندارمذ»، برای رهایی ایران از چنگال افراسیاب به منوچهر فرمان داد تیر و کمان ویژهای ساخته شود و با پرتاب تیر، بیگانگان غاصب از خاک ایران بیرون رانده شوند. اما این روایت فرعی در داستان آرش نمودار کدام اسطوره است؟ در رسالهی پهلوی «شهرستانهای ایران» (جاماسپ آسانا 1371: 67) گفته میشود که افراسیاب «سپندارمذ را به زنی خواست و سپندارمذ در زمین آمیخت، و او (افراسیاب) آن شهر را ویران کرد».
نویسندهی ارمنی، تئودور بارکونای، نیز در ضمن شرح برخی از باورهای زرتشتی به همین اسطوره اشارهی گذرایی کرده است: «زمین دوشیزهای جوان و نامزد پَریسَگ (= افراسیاب) بود» (پاگنن 1898: 163). به نظر میرسد که این روایات منعکسکنندهی اسطورهای هستند که بر مبنای آن، خشکسالیِ عصر پادشاهی منوچهر نتیجهی تجاوز دیوی نیرومند (افراسیاب) به زمین (سپندارمذ) دانسته میشده است؛ و، در واقع، رهنمودهای سپندارمذ در مورد چندوچون ساخت تیر نیز نمادی از تلاشهای زمین برای رها کردن خود از دست این شاه/ دیو جبّار و متجاوز و ویرانگر (= افراسیاب) به یاری شاه ـ پهلوانی است که به واسطهی برگزیدگی و فرهمندی خویش، زمین را از دیوان میزداید و آن را به سامان میرساند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhekohan/14970-ostore-arash.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
داریوش احمدی
«آرش»1 یکی از پهلوانانِ پرآوازه در حماسههای ملی ایران است که از او همواره به عنوان نماد میهنپرستی و از جانگذشتگی یاد شده است. او کسی است که در هنگامهی جنگهای ایران و توران، طبق توافق طرفین، تیری را به بهای جان خویش پرتاب کرد تا نقطهی فرود آن، مرز دو کشور تعیین شود و ستیزهها پایان یابد.
1
پیشینهی حماسهی «آرش» به عصر اوستایی راه میبَرَد، چنان که در تیشتریَشت /7ـ6 (دارمستتر 1883: 95ـ94) میخوانیم:
(6) برای تیشتر، ستارهی فروغمند و شکوهمند قربانی میکنیم، که به سوی دریای فراخکرت (vouru-kaša اوستایی) پرواز میکند؛ به تندی تیری که در فضای مینوَی پرتاب شده است، که آرش، چابکترین تیرانداز2 آریایی در میان آریاییان، که تیرش تندترین بود، از کوه «ایرییوخشوثا» به سوی کوه «خونونت» (Xanuuant) پرتاب کرد؛ (7) چرا که اهورَ مزدا او را یاری کرد، و نیز آبها و گیاهان؛ و مهر، خداوند چراگاههای پهناور، راهی فراخ بر وی گشود.
در رسالهی پهلوی «ماه فروردین، روز خرداد» (جاماسپ آسانا 1371: 142) ششم فروردین ماه (روزی که مهمترین وقایع اسطورهای ـ دینی زرتشتی در آن رخ داده) روزی دانسته شده است که آرش شیواتیر (šēbāg-tīr) و منوچهر، زمینهای اشغال شدهی ایران را از افراسیاب تورانی بازستاندند.
اگرچه متنهای پهلوی دربارهی اسطورهی آرش سخن چندانی به میان نیاوردهاند، اما در متون تاریخی عصر اسلامی از حماسهی آرش به تفصیل سخن رفته است: در عصر پادشاهی منوچهر، افراسیاب (Fraŋrasiian- اوستایی؛ Frāsiyāk پهلوی)، فرمانروای ویرانگر و دَدخوی توران، با لشکری بزرگ به خاک ایران تاختن آورد و توانست سپاه ایران را به عقب نشینی وادارد و منوچهر را در طبرستان به حصار گیرد. اما این محاصره و کشمکش ایرانیان و تورانیان به درازا کشید و از این رو، دو سوی نبرد به صلح رضا دادند و قرار بر آن شد که یکی از پهلوانان سپاه ایران تیری را از طبرستان به سوی شرق بیافکند و هر جا که تیر بر زمین بنشیند، آن جا مرز ایران و توران تعیین شود. سرانجام در بامداد روز مقرر، آرش با تمام نیروی خود از کوه دماوند تیر را پرتاب نمود. تیر به گونهای معجزهآسا تا کرانهی رود بلخ پر کشید و همان نقطه به عنوان مرز ثابت ایران و توران به رسمیت شناخته شد و جنگ و کشمکش پایان یافت (طبری 1352: 90ـ289؛ بلعمی 1385: 41ـ239). با وجود این، دربارهی برخی از جزییات حماسهی آرش در میان متون موجود تفاوتهایی وجود دارد. ثعالبی (1368: 90) زمان وقوع این رویدادها را عصر پادشاهی «زو» میداند و نه منوچهر. به نوشتهی طبری (1352: 290) آرش پس از پرتاب تیر به مقامِ سالاری تیراندازان سپاه ایران منصوب شد، اما به روایت بیرونی (1352: 88 ـ287) و ثعالبی (1368: 291) آرش با پرتاب تیر، جان خود را نیز فدای میهن کرد. افزون بر این، ابوریحان بیرونی (1352: 288) نقل میکند که پرتاب تیر به دست آرش در سیزدهم تیرماه ( روز تیرگان) رخ داد و از این رو ایرانیان این روز را جشن میگرفتند.
ابوریحان بیرونی (1352: 88 ـ287) در ضمن بازگویی حماسهی آرش، روایت منحصر به فردی را نقل میکند مبنی بر این که ایزدبانوی زمین، «سپندارمذ»، برای رهایی ایران از چنگال افراسیاب به منوچهر فرمان داد تیر و کمان ویژهای ساخته شود و با پرتاب تیر، بیگانگان غاصب از خاک ایران بیرون رانده شوند. اما این روایت فرعی در داستان آرش نمودار کدام اسطوره است؟ در رسالهی پهلوی «شهرستانهای ایران» (جاماسپ آسانا 1371: 67) گفته میشود که افراسیاب «سپندارمذ را به زنی خواست و سپندارمذ در زمین آمیخت، و او (افراسیاب) آن شهر را ویران کرد».
نویسندهی ارمنی، تئودور بارکونای، نیز در ضمن شرح برخی از باورهای زرتشتی به همین اسطوره اشارهی گذرایی کرده است: «زمین دوشیزهای جوان و نامزد پَریسَگ (= افراسیاب) بود» (پاگنن 1898: 163). به نظر میرسد که این روایات منعکسکنندهی اسطورهای هستند که بر مبنای آن، خشکسالیِ عصر پادشاهی منوچهر نتیجهی تجاوز دیوی نیرومند (افراسیاب) به زمین (سپندارمذ) دانسته میشده است؛ و، در واقع، رهنمودهای سپندارمذ در مورد چندوچون ساخت تیر نیز نمادی از تلاشهای زمین برای رها کردن خود از دست این شاه/ دیو جبّار و متجاوز و ویرانگر (= افراسیاب) به یاری شاه ـ پهلوانی است که به واسطهی برگزیدگی و فرهمندی خویش، زمین را از دیوان میزداید و آن را به سامان میرساند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhekohan/14970-ostore-arash.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
سیزدهم تیر ماه، روز جشن تیرگان و روز ملی دماوند است.
جشن تیرگان بر ملت بزرگوار ایران همایون و فرخنده باد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38783
ای دیو سپید پای در بند - ملکالشعرای بهار
ای دیو سپید پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود
ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه !
وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی
افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بیمماثل
معجونی ساز بیهمانند
از آتش آه خلق مظلوم
وز شعلهٔ کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری
بارانش ز هول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز
بادافره کفر کافری چند
ز آن گونه که بر مدینهٔ عاد
صرصر شرر عدم پراکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا، که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
___
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
جشن تیرگان بر ملت بزرگوار ایران همایون و فرخنده باد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38783
ای دیو سپید پای در بند - ملکالشعرای بهار
ای دیو سپید پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود
ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه !
وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی
افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بیمماثل
معجونی ساز بیهمانند
از آتش آه خلق مظلوم
وز شعلهٔ کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری
بارانش ز هول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز
بادافره کفر کافری چند
ز آن گونه که بر مدینهٔ عاد
صرصر شرر عدم پراکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا، که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
___
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
روز ملی دماوند فرخنده باد.
@iranboom_ir
@iranboom_ir
یادی از شادروان دکتر محمد معین
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/43735
دکتر محمد معین زادهٔ نهم اردیبهشتماه سال 1297 در محله زرجوب شهر رشت است. او در کودکی پدر و مادرش را از دست داد و در کنار پدربزرگ پدریاش بزرگ شد. معین تحصیلات خود را در رشت آغاز کرد و برای ادامه آن به تهران آمد. مدرک کارشناسی خود را در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران گرفت و موضوع رساله او که به زبان فرانسه نوشته شده بود، «لوکنت دولیل و مکتب پارناس» بود.
معین در سال 1321 با نوشتن رساله «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی» اولین کسی شد که در ایران دکترای ادبیات فارسی گرفت. بعد از دریافت دکترا به عنوان استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و استاد در دانشسرای عالی مشغول تدریس و تحقیق شد.
او در سال 1324 بر اساس تصویب مجلس شورای ملی و توصیه علامه قزوینی، همکاری با علامه دهخدا را در تنظیم لغتنامه شروع کرد و معاون او در کار لغتنامه بود و پس از وی، ریاست سازمان لغتنامه را به عهده گرفت.
دکتر محمد معین با زبانهای اوستایی، پهلوی، عربی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، لاتین و سانسکریت آشنایی داشت.
او به تدوین فرهنگ فارسی که اکنون «فرهنگ فارسی معین» نام دارد، همت گماشت که نتوانست آن را به پایان برساند و بعد از درگذشتش، دوست و همکارش، سیدجعفر شهیدی، این فرهنگ فارسی را به پایان رساند.
محمد معین 9 آذرماه سال 1345 پس از بازگشت از ترکیه، در دفتر گروه زبان و ادبیات فارسی دچار بیهوشی موقت شد. بلافاصله به بیمارستان آریا در تهران منتقل و بستری شد. او را برای معالجه بیشتر در تاریخ 14 مرداد 1346 به کشور کانادا منتقل کردند؛ اما چون بهبود پیدا نکرد، به ایران بازگردانده و در بیمارستان فیروزگر بستری شد. دکتر محمد معین در روز 13 تیرماه سال 1350 در بیمارستان درگذشت.
از آثار محمد معین به «ستاره ناهید یا داستان خرداد و امرداد»، «یوشت فریان مرزباننامه»، «یادنامه پورداوود»، «برگزیده شعر فارسی»، «قاعدههای جمع در زبان فارسی»، «مزدیسنا و ادب پارسی»، «برگزیده نثر فارسی»، «مفرد و جمع»، «تحلیل هفت پیکر نظامی»، «اسم جنس»،«یک قطعه شعر در پارسی باستان»، «ارداویرافنامه»، «روزشماری در ایران باستان و آثار آن در ادبیات پارسی»، «حافظ شیرینسخن»، «آیینه سکندر»، «هورقلیا» و «مجموعهی مقالات» میتوان اشاره کرد.
در همین زمینه:
سال شمار زندگی دکتر محمد معین
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1343-salshomarmohammad-moein.html
یادی از محمد معین در سالگرد درگذشتش
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/5832-yadi-mohammad-moein.html
کاروان/دکتر معین به روایت خودش - زندگی من
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7750-dr-moein-be-ravayat-khodash.html
دکتر محمد معینخالق «فرهنگ معین» - جانشین دهخدا
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7918-dr-moein-janeshin-dehkhoda.html
دکتر محمد معین، خالق «فرهنگ معین» - جانشین دهخدا - 2
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7947-----l-r---2.html
دکتر محمد معین؛خالق فرهنگ معین ـ3 - دو نسخه خطی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/8227-dr-moein-3.html
دکتر محمد معین،خالق فرهنگ معین ـ 4 - به روایت زرینکوب
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/8421-dr-moein-4.html
مراسم بزرگداشت استاد محمد معین پدر فرهنگ فارسی در گیلان برگزار شد
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9736-bozorgdasht-moein-gilan.html
همسر دکتر معین به خاک سپرده شد
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/11012-1392-09-08-16-40-53.html
معین؛ پژوهشگری خلاق و چندوجهی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13877-mohammad-moein.html
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/43735
دکتر محمد معین زادهٔ نهم اردیبهشتماه سال 1297 در محله زرجوب شهر رشت است. او در کودکی پدر و مادرش را از دست داد و در کنار پدربزرگ پدریاش بزرگ شد. معین تحصیلات خود را در رشت آغاز کرد و برای ادامه آن به تهران آمد. مدرک کارشناسی خود را در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران گرفت و موضوع رساله او که به زبان فرانسه نوشته شده بود، «لوکنت دولیل و مکتب پارناس» بود.
معین در سال 1321 با نوشتن رساله «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی» اولین کسی شد که در ایران دکترای ادبیات فارسی گرفت. بعد از دریافت دکترا به عنوان استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و استاد در دانشسرای عالی مشغول تدریس و تحقیق شد.
او در سال 1324 بر اساس تصویب مجلس شورای ملی و توصیه علامه قزوینی، همکاری با علامه دهخدا را در تنظیم لغتنامه شروع کرد و معاون او در کار لغتنامه بود و پس از وی، ریاست سازمان لغتنامه را به عهده گرفت.
دکتر محمد معین با زبانهای اوستایی، پهلوی، عربی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، لاتین و سانسکریت آشنایی داشت.
او به تدوین فرهنگ فارسی که اکنون «فرهنگ فارسی معین» نام دارد، همت گماشت که نتوانست آن را به پایان برساند و بعد از درگذشتش، دوست و همکارش، سیدجعفر شهیدی، این فرهنگ فارسی را به پایان رساند.
محمد معین 9 آذرماه سال 1345 پس از بازگشت از ترکیه، در دفتر گروه زبان و ادبیات فارسی دچار بیهوشی موقت شد. بلافاصله به بیمارستان آریا در تهران منتقل و بستری شد. او را برای معالجه بیشتر در تاریخ 14 مرداد 1346 به کشور کانادا منتقل کردند؛ اما چون بهبود پیدا نکرد، به ایران بازگردانده و در بیمارستان فیروزگر بستری شد. دکتر محمد معین در روز 13 تیرماه سال 1350 در بیمارستان درگذشت.
از آثار محمد معین به «ستاره ناهید یا داستان خرداد و امرداد»، «یوشت فریان مرزباننامه»، «یادنامه پورداوود»، «برگزیده شعر فارسی»، «قاعدههای جمع در زبان فارسی»، «مزدیسنا و ادب پارسی»، «برگزیده نثر فارسی»، «مفرد و جمع»، «تحلیل هفت پیکر نظامی»، «اسم جنس»،«یک قطعه شعر در پارسی باستان»، «ارداویرافنامه»، «روزشماری در ایران باستان و آثار آن در ادبیات پارسی»، «حافظ شیرینسخن»، «آیینه سکندر»، «هورقلیا» و «مجموعهی مقالات» میتوان اشاره کرد.
در همین زمینه:
سال شمار زندگی دکتر محمد معین
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1343-salshomarmohammad-moein.html
یادی از محمد معین در سالگرد درگذشتش
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/5832-yadi-mohammad-moein.html
کاروان/دکتر معین به روایت خودش - زندگی من
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7750-dr-moein-be-ravayat-khodash.html
دکتر محمد معینخالق «فرهنگ معین» - جانشین دهخدا
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7918-dr-moein-janeshin-dehkhoda.html
دکتر محمد معین، خالق «فرهنگ معین» - جانشین دهخدا - 2
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7947-----l-r---2.html
دکتر محمد معین؛خالق فرهنگ معین ـ3 - دو نسخه خطی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/8227-dr-moein-3.html
دکتر محمد معین،خالق فرهنگ معین ـ 4 - به روایت زرینکوب
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/8421-dr-moein-4.html
مراسم بزرگداشت استاد محمد معین پدر فرهنگ فارسی در گیلان برگزار شد
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9736-bozorgdasht-moein-gilan.html
همسر دکتر معین به خاک سپرده شد
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/11012-1392-09-08-16-40-53.html
معین؛ پژوهشگری خلاق و چندوجهی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13877-mohammad-moein.html
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
یادی از محمد معین در سالگرد درگذشتش
@iranboom_ir
@iranboom_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۴ تیر روز قلم فرخنده باد
با قلم می گویم ای همزاد!ای همراه!ای هم سرنوشت!
نیک می دانی چه ها دیدم به دورانهای زشت!
شعرهایم را نوشتی؟دست خوش!
اشکهایم را کجا خواهی نوشت؟
شادروان فریدون مشیری
@iranboom_ir
با قلم می گویم ای همزاد!ای همراه!ای هم سرنوشت!
نیک می دانی چه ها دیدم به دورانهای زشت!
شعرهایم را نوشتی؟دست خوش!
اشکهایم را کجا خواهی نوشت؟
شادروان فریدون مشیری
@iranboom_ir
⚫️ ١٤ تیرماه سالگرد درگذشت «عباس کیارستمی» است.
یادش گرامی.
نگاهی به ۴۵ سال فعالیت حرفه ای عباس کیارستمی.
@iranboom_ir
یادش گرامی.
نگاهی به ۴۵ سال فعالیت حرفه ای عباس کیارستمی.
@iranboom_ir
آرش به فروغ و نور ایمان
ان روز بلند تیرگان را
بنوشت به قلب سرخ تاریخ
با خامه عشق و جوهر جان
آری ، گاه قلم همان تیر آرش است که سرفرازی سرزمینی را بر سینه تاریخ نقش می زند. قلمی که خامه عشق است و جوهرش جان آرش پهلوان
روز قلم ، بر نیک اندیشان جهان خجسته باد.
هما ارژنگی
@iranboom_ir
ان روز بلند تیرگان را
بنوشت به قلب سرخ تاریخ
با خامه عشق و جوهر جان
آری ، گاه قلم همان تیر آرش است که سرفرازی سرزمینی را بر سینه تاریخ نقش می زند. قلمی که خامه عشق است و جوهرش جان آرش پهلوان
روز قلم ، بر نیک اندیشان جهان خجسته باد.
هما ارژنگی
@iranboom_ir
آشنایی با شهر باستانی گور
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38822
فیروز آباد تا قبل از حمله اسكندر به ایران، شهر گور نامیده میشد.
اسكندر مقدونی این شهر را كاملا ویران كرد و قرنها بعد از اسكندر، اردشیر موسس سلسله ساسانی این شهر را احیا و آباد كرد، اما در حمله تازیان به ایران این شهر دوباره ویران شد.
فیروزآباد كه قدیم آن را گور مینامیدند به روزگار كیانیان شهر بزرگی بوده و حصاری عظیم داشت.
از دیدنیهای این شهر میتوان به قلعه دختر، كاخ ساسانی و برج آتشكده و بقایای شهر گور اشاره كرد.
شهر ساسانی گور نخستین شهر دایرهای شکل ایران محسوب میشود که به دستور اردشیر بابکان ساخته شده است.
کاوشهای باستان شناسی در این شهر ساسانی برای نخستینبار در سال جاری توسط دیتریش هوف، باستانشناسی آلمانی آغاز شده است.
این شهر چهار دروازه اصلی داشته است. این دروازهها عبارتند از باب مهر که از طرف شرق، باب بهرام که از طرف غرب، باب هرمز که دروازه شمالی محسوب میشده و در آخر نیز باب اردشیر که از طرف جنوب باز میشده است.
از جمله یافتههای مهم باستان شناسی در شهر گور، کشف دروازه تخت نشین بوده است که شباهت زیادی به سر درهای تخت جمشید دارد.
رنگهای به کار رفته در این کف همچنان سالم هستند و توجه ساسانیان را به استفاده از رنگ های متنوع در معماری نشان میدهد.
منار
در وسط شهر گور، مناری 4 گوش با مصالح لاشه سنگ و ملاط گچ به ارتفاع 30 متر احداث گردیده است.
در خصوص ساخت این مُنار نظریههای مختلفی ارائه شده است:
منار به عنوان نماد قدرت پادشاه
منار، جهت دایره درآوردن و ساختن شهر
محل ارتباط با قلعه دختر
جهت اطلاع از حملات دشمن
محل نیایش
رصدخانه شهر گور:
قدیمیترین رصدخانه ایران، در کنار نقوش رنگی شاهزادگان ساسانی در شهر گور فیروزآباد قرار دارد.
این رصدخانه شاهکاری از دانش ایران در آن عصر محسوب میشود.
پروفسور دیتریش هوف در حفاری شهرگور فیروزآباد فارس به سازهای دایرهایشکل رسید که پس از مطالعه، مشخص شد، قدیمیترین نمونه از رصدخانههای بهدست آمده در ایران و از آن دوران ساسانی است.
نمونههای همانندی از این سازه در دهلی و جیپور هند هست؛ ولی باتوجه به اینکه رصدخانه مراغه مربوط به دوره ایلخانان مغول و نزدیک 300 سال پساز رصدخانه شهرگور بنا شده است، این سازه، قدیمیترین رصدخانه ایران بهشمار میرود.
برج ستارهشناسی پیدا شده در شهر گور، از خشت و گل و کاملاً تندرست است. قطری نزدیک 65/5 متر دارد که روی آن، 12 نشانه از علامتهای بکار گرفته شده در اندازه گیریهای رصدی و سکوهایی نموداری، هست.
شهر گور در دوران ساسانی و از زمان پادشاهی اردشیر بابکان بنا شده و تا دوران اسلامی در حکومت عضدالدوله دیلمی بر فارس که نام آن به فیروزآباد تغییر میکند، اهمیت فراوانی داشته است.
فارس در سده چهارم هجری قمری یکی از پیشتازان دانش اخترشناسی در سراسر ایران بوده و شهرگور نیز در این سده، هنوز اهمیت داشته است.
حتی ابوریحان بیرونی نیز نوشته که رصد دایره البروج با وسیلهای به قطر 123 سانتیمتر در شیراز انجام شده که آن وسیله را در سازه بهدست آمده در شهرگور، کار میگذاشتند.
نقش چهار شاهزاده:
چهار شاهزاده ساسانی برای اولینبار روی یکی از دیوارهای بدست آمده از این شهر کشف شد.
این چهار شاهزاده را دو زن و یک مرد جوان به همراه نوجوانی تشکیل میدهند.
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/203-shahre-gor.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38822
فیروز آباد تا قبل از حمله اسكندر به ایران، شهر گور نامیده میشد.
اسكندر مقدونی این شهر را كاملا ویران كرد و قرنها بعد از اسكندر، اردشیر موسس سلسله ساسانی این شهر را احیا و آباد كرد، اما در حمله تازیان به ایران این شهر دوباره ویران شد.
فیروزآباد كه قدیم آن را گور مینامیدند به روزگار كیانیان شهر بزرگی بوده و حصاری عظیم داشت.
از دیدنیهای این شهر میتوان به قلعه دختر، كاخ ساسانی و برج آتشكده و بقایای شهر گور اشاره كرد.
شهر ساسانی گور نخستین شهر دایرهای شکل ایران محسوب میشود که به دستور اردشیر بابکان ساخته شده است.
کاوشهای باستان شناسی در این شهر ساسانی برای نخستینبار در سال جاری توسط دیتریش هوف، باستانشناسی آلمانی آغاز شده است.
این شهر چهار دروازه اصلی داشته است. این دروازهها عبارتند از باب مهر که از طرف شرق، باب بهرام که از طرف غرب، باب هرمز که دروازه شمالی محسوب میشده و در آخر نیز باب اردشیر که از طرف جنوب باز میشده است.
از جمله یافتههای مهم باستان شناسی در شهر گور، کشف دروازه تخت نشین بوده است که شباهت زیادی به سر درهای تخت جمشید دارد.
رنگهای به کار رفته در این کف همچنان سالم هستند و توجه ساسانیان را به استفاده از رنگ های متنوع در معماری نشان میدهد.
منار
در وسط شهر گور، مناری 4 گوش با مصالح لاشه سنگ و ملاط گچ به ارتفاع 30 متر احداث گردیده است.
در خصوص ساخت این مُنار نظریههای مختلفی ارائه شده است:
منار به عنوان نماد قدرت پادشاه
منار، جهت دایره درآوردن و ساختن شهر
محل ارتباط با قلعه دختر
جهت اطلاع از حملات دشمن
محل نیایش
رصدخانه شهر گور:
قدیمیترین رصدخانه ایران، در کنار نقوش رنگی شاهزادگان ساسانی در شهر گور فیروزآباد قرار دارد.
این رصدخانه شاهکاری از دانش ایران در آن عصر محسوب میشود.
پروفسور دیتریش هوف در حفاری شهرگور فیروزآباد فارس به سازهای دایرهایشکل رسید که پس از مطالعه، مشخص شد، قدیمیترین نمونه از رصدخانههای بهدست آمده در ایران و از آن دوران ساسانی است.
نمونههای همانندی از این سازه در دهلی و جیپور هند هست؛ ولی باتوجه به اینکه رصدخانه مراغه مربوط به دوره ایلخانان مغول و نزدیک 300 سال پساز رصدخانه شهرگور بنا شده است، این سازه، قدیمیترین رصدخانه ایران بهشمار میرود.
برج ستارهشناسی پیدا شده در شهر گور، از خشت و گل و کاملاً تندرست است. قطری نزدیک 65/5 متر دارد که روی آن، 12 نشانه از علامتهای بکار گرفته شده در اندازه گیریهای رصدی و سکوهایی نموداری، هست.
شهر گور در دوران ساسانی و از زمان پادشاهی اردشیر بابکان بنا شده و تا دوران اسلامی در حکومت عضدالدوله دیلمی بر فارس که نام آن به فیروزآباد تغییر میکند، اهمیت فراوانی داشته است.
فارس در سده چهارم هجری قمری یکی از پیشتازان دانش اخترشناسی در سراسر ایران بوده و شهرگور نیز در این سده، هنوز اهمیت داشته است.
حتی ابوریحان بیرونی نیز نوشته که رصد دایره البروج با وسیلهای به قطر 123 سانتیمتر در شیراز انجام شده که آن وسیله را در سازه بهدست آمده در شهرگور، کار میگذاشتند.
نقش چهار شاهزاده:
چهار شاهزاده ساسانی برای اولینبار روی یکی از دیوارهای بدست آمده از این شهر کشف شد.
این چهار شاهزاده را دو زن و یک مرد جوان به همراه نوجوانی تشکیل میدهند.
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/203-shahre-gor.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
آشنایی با شهر باستانی گور
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/203-shahre-gor.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/203-shahre-gor.html
@iranboom_ir
کیکاووس خودکامهای نامجو
برگرفته از ایراننامه، زمستان 1361، صص 206 تا 253
جلال متینی
کیقباد نخستین شاه از سلسلۀ کیانیان در دورۀ یک صد سالۀ پادشاهی خود توانست انتقام کشته شدن نوذر، شاه پیشدادی، را از تورانیان بگیرد و به یاری رستم جوان، تورانیان را به پشت مرزهای تعیین شده از طرف فریدون براند. وی ده سال نیز به گرد جهان گشت و در نواحی مختلف شهرهای بسیار بنیان نهاد. او که پادشاهی دادگستر و آرام و صلح طلب بود، مهتران و بزرگان کشور را همواره به راستی و خردمندی و دادگری میخواند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/6271-1391-04-27-10-43-23.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
برگرفته از ایراننامه، زمستان 1361، صص 206 تا 253
جلال متینی
کیقباد نخستین شاه از سلسلۀ کیانیان در دورۀ یک صد سالۀ پادشاهی خود توانست انتقام کشته شدن نوذر، شاه پیشدادی، را از تورانیان بگیرد و به یاری رستم جوان، تورانیان را به پشت مرزهای تعیین شده از طرف فریدون براند. وی ده سال نیز به گرد جهان گشت و در نواحی مختلف شهرهای بسیار بنیان نهاد. او که پادشاهی دادگستر و آرام و صلح طلب بود، مهتران و بزرگان کشور را همواره به راستی و خردمندی و دادگری میخواند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/6271-1391-04-27-10-43-23.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
www.iranboom.ir
کیکاووس خودکامهای نامجو
حسن قاسمی شاد
" هنر برخورد با افراد دشوار و مساله ساز"
افراد دشوار، بخشی از ارتباطات روزمره ما هستند. اینها اکثرا نگران از دست دادن موقعیتی می باشند. نیازشان توجه، فهمیده شدن و تایید شدن است.
پس نباید با خشونت با آنها رفتار کرد
و باید سعی کنیم نگرش منفی و سطح اصطحکاک خود و آنها را کاهش دهیم.
برای اتخاذ بهترین روش رفتاری با آنها، برخورد درست با صفت نادرست را به کار ببندید؛
۱ 🔰زورگو، خود خواه
⚠️ نجنگید ولی قاطع و محکم باشید.
۲🔰شکوه گرها، خود قربانی بینها
⚠️ حمایتشان کنید و تشویق کنید دنبال راه حل درست باشند.
۳🔰وسواسی، ریز نگرها
⚠️ سطح واقعی انتظارت خود را به آنها بگویید.جزییات وکلیات هردومهم هستند.
۴🔰افراد یخی، بسته
⚠️ آنها را به حرکت و نوگرایی تشویق کنید و در مقابلشان صبور باشید.
۵🔰کم حرف، منفعل وخودسرزنش گرها
⚠️ اعتماد به نفسشان را بالا ببرید.
۶🔰غیر متعهدها،بی مسئولیت ها
⚠️به طور مستقیم اشتباهشان را گوشزد کرده و دلیل رفتارشان را بپرسید.
۷🔰منفی گراها، همیشه منتقدها
⚠️ دلیل مخالفتشان را بپرسید ولی آنها را متوجه کارهای خوب انجام شده کنید.
۸🔰شایعه پراکن ها
⚠️ تحت کنترلشان قرار نگیرید.صادق و روراست باشید تا میدان نداشته باشند.
۹🔰پرحرفها
⚠️ زمان زیادی را با آنها صرف نکنید. اینها وقت کش هستند!
شما می توانید با بسیاری از افراد صمیمی نباشید ولی رفتارتان مسالمت آمیز باشد. پس در تله آدمهای سخت و دشوار گرفتار نشوید.
@iranboom_ir
" هنر برخورد با افراد دشوار و مساله ساز"
افراد دشوار، بخشی از ارتباطات روزمره ما هستند. اینها اکثرا نگران از دست دادن موقعیتی می باشند. نیازشان توجه، فهمیده شدن و تایید شدن است.
پس نباید با خشونت با آنها رفتار کرد
و باید سعی کنیم نگرش منفی و سطح اصطحکاک خود و آنها را کاهش دهیم.
برای اتخاذ بهترین روش رفتاری با آنها، برخورد درست با صفت نادرست را به کار ببندید؛
۱ 🔰زورگو، خود خواه
⚠️ نجنگید ولی قاطع و محکم باشید.
۲🔰شکوه گرها، خود قربانی بینها
⚠️ حمایتشان کنید و تشویق کنید دنبال راه حل درست باشند.
۳🔰وسواسی، ریز نگرها
⚠️ سطح واقعی انتظارت خود را به آنها بگویید.جزییات وکلیات هردومهم هستند.
۴🔰افراد یخی، بسته
⚠️ آنها را به حرکت و نوگرایی تشویق کنید و در مقابلشان صبور باشید.
۵🔰کم حرف، منفعل وخودسرزنش گرها
⚠️ اعتماد به نفسشان را بالا ببرید.
۶🔰غیر متعهدها،بی مسئولیت ها
⚠️به طور مستقیم اشتباهشان را گوشزد کرده و دلیل رفتارشان را بپرسید.
۷🔰منفی گراها، همیشه منتقدها
⚠️ دلیل مخالفتشان را بپرسید ولی آنها را متوجه کارهای خوب انجام شده کنید.
۸🔰شایعه پراکن ها
⚠️ تحت کنترلشان قرار نگیرید.صادق و روراست باشید تا میدان نداشته باشند.
۹🔰پرحرفها
⚠️ زمان زیادی را با آنها صرف نکنید. اینها وقت کش هستند!
شما می توانید با بسیاری از افراد صمیمی نباشید ولی رفتارتان مسالمت آمیز باشد. پس در تله آدمهای سخت و دشوار گرفتار نشوید.
@iranboom_ir
فرش نقشبرجستهی زیبای ایرانی، شاهکاری از هنرمندان ایرانزمین با نقشمایهی گل و بوته و جانوران
.
به ایرانبوم؛ نگرشی به تاریخ و فرهنگ ایران بپیوندید:
@IRANBoom_IR
.
به ایرانبوم؛ نگرشی به تاریخ و فرهنگ ایران بپیوندید:
@IRANBoom_IR
خاک مهربانان
دکتر محمدرضا خوبروی پاک
@iranboom_ir
حقیقت این است که در کشور ما، مسئله و مشکلی به نام همزیستی اقوام ایرانی، مانند بسیاری از کشورهای جهان، وجود ندارد. اما مشکل «حدیث مدعیان»ی است که هر از گاهی، در بخشی از میهن ما، ترجیعبند همیشگی را تکرار میکنند و میخواهند راه حلهای کشورهای دیگر را به مردمی تحمیل کنند که صدها و هزاران سال با هم زیستهاند و همانندیشان با یکدیگر بیش از تفاوتهایشان است. اگر بخواهیم خود را بازیابیم و از خویشتن خویش دور نمانیم، ناگزیر باید از فرهنگ ملی پیشینهدار خود مدد جوییم تا راه حل دشواریها را بیابیم.
زبان فارسی، برعکس بسیاری از زبانهای کشورهای متمدن امروزی، زبانی تحمیلی نیست، بلکه این زبان در طول تاریخ دگرگونیهای اجنماعی و سیاسی ایران جای خود را باز کرده است و اقوام ایرانی به آن سخن میگویند.
مِن باب مقایسه میتوان به چگونگی همگانی شدن زبان فرانسه در آن کشور اشاره کرد. در سال 1539، فرانسوای اول، پادشاه فرانسه، زبان رسمی کشور را فرانسوی اعلام کرد، در حالی که در همان زمان و هم اکنون نیز در این کشور به زبانهای دیگر با ریشههای مختلف، از قبیل لاتین، آلمانی، سلتیک و باسک، تکلم میشود. نگاهی به قوانین فرانسه در مورد به کار بردن انحصاری زبان فرانسوی15 از اِعمال فشار و سختگیریهای قانونی و اداری بسیاری حکایت دارد. حال آنکه در کشور ما تا سالهای اخیر، بدون اعمال زور و یا فشار قانون و تنها از راه تعالی زبان و تسامح، رواج و تکمیل زبان مشترک عملی شد.
زبان فارسی ملک مطلق هیچ قوم ویژهای نبوده و نیست و نمیتوان ادعا کرد سلطان سلیم، پادشاه عثمانی، که به روایتی چهل هزار شیعهٔ ایرانی را کشته، به زور و تحت ستم فارسها شعر فارسی میسروده است. [...]
از آنجا که زبان فارسی نوشتاری هیچ جا در محاوره به کار نمیرفت ( و امروزه نیز تا حدی چنین است)، اکثر شاعران و نویسندگان بزرگ ایرانی زبان یا گویش دیگری جز فارسی نوشتاری داشتند، مانند سعدی و حافظ که هر یک ملعماتی ( نثر یا شعر دوزبانه ) به گویش محلّی خود دارند. همینطور است در مورد عراقی، نظامی گنجهای، خاقانی شروانی، همام تبریزی، شیخ محمود شبستری و مانند آنها.
ادبیات ایران ثمرهٔ کوشش و تلاش جمعی همهٔ اقوام ایرانی است. در مورد سایر مظاهر فرهنگی ایران، مانند موسیقی ایرانی، که هریک از گوشههای آن به نام قوم و یا سرزمین ویژهای است، نیز وضع به همین منوال است. کهنترین اثرمکتوب فارسی به خط عبری به دست هموطنان یهودی ما نوشته شده است و تاریخ آن دو قرن پیشتر از کهنترین نوشتهٔ فارسی به خط [موسوم به] عربی است.16
شرفنامه، تاریخ خاندانهای کرد، و حدیقهٔ امان اللهی، تذکرهٔ شعرای کرد در دورهٔ امان اله خان اردلان، به زبان فارسی نگاشته شدهاند. مسلم است که این نویسندگان تحت فشار و اجبار به نوشتن و یا سرودن به زبان فارسی نپرداختهاند.
به جز پیامدهای تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران بعد از حملهٔ اعراب، یکی دیگر از دلایل پیشرفت زبان فارسی و فراگیر شدن آن، توان ارتباطی و ادبی این زبان یا به قول خواجهٔ شیراز « لطف نظم و سخن گفتن دری » بوده است. میدانیم که در دورانهای تاریخی، از قسطنطنیه تا دهلی ( به قولی از برمه تا ایتالیا )، به این زبان سخن میگفتند و شعر میسرودند. هنگامی که اقوام بنگالی و آلبانیایی مزایای کاربرد زبان فارسی را دریافتهاند، پیداست که تیرههای ایرانی تا چه اندازه به آن وابستگی داشتند و در پاسداری آن میکوشیدند.
نکتهٔ دیگر آنکه، در تمام ادوار اسلامی تاریخ ایران، دولتها نه سیاست فرهنگی آگاهانهای داشتند که در تحمیل زبان فارسی بکوشند و نه تمایل به این کار نشان دادند، چه رسد به تحمیل این زبان به مردم دور و نزدیکی که به آنها اشاره کردیم.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/13385-khak-mehrabanan.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر محمدرضا خوبروی پاک
@iranboom_ir
حقیقت این است که در کشور ما، مسئله و مشکلی به نام همزیستی اقوام ایرانی، مانند بسیاری از کشورهای جهان، وجود ندارد. اما مشکل «حدیث مدعیان»ی است که هر از گاهی، در بخشی از میهن ما، ترجیعبند همیشگی را تکرار میکنند و میخواهند راه حلهای کشورهای دیگر را به مردمی تحمیل کنند که صدها و هزاران سال با هم زیستهاند و همانندیشان با یکدیگر بیش از تفاوتهایشان است. اگر بخواهیم خود را بازیابیم و از خویشتن خویش دور نمانیم، ناگزیر باید از فرهنگ ملی پیشینهدار خود مدد جوییم تا راه حل دشواریها را بیابیم.
زبان فارسی، برعکس بسیاری از زبانهای کشورهای متمدن امروزی، زبانی تحمیلی نیست، بلکه این زبان در طول تاریخ دگرگونیهای اجنماعی و سیاسی ایران جای خود را باز کرده است و اقوام ایرانی به آن سخن میگویند.
مِن باب مقایسه میتوان به چگونگی همگانی شدن زبان فرانسه در آن کشور اشاره کرد. در سال 1539، فرانسوای اول، پادشاه فرانسه، زبان رسمی کشور را فرانسوی اعلام کرد، در حالی که در همان زمان و هم اکنون نیز در این کشور به زبانهای دیگر با ریشههای مختلف، از قبیل لاتین، آلمانی، سلتیک و باسک، تکلم میشود. نگاهی به قوانین فرانسه در مورد به کار بردن انحصاری زبان فرانسوی15 از اِعمال فشار و سختگیریهای قانونی و اداری بسیاری حکایت دارد. حال آنکه در کشور ما تا سالهای اخیر، بدون اعمال زور و یا فشار قانون و تنها از راه تعالی زبان و تسامح، رواج و تکمیل زبان مشترک عملی شد.
زبان فارسی ملک مطلق هیچ قوم ویژهای نبوده و نیست و نمیتوان ادعا کرد سلطان سلیم، پادشاه عثمانی، که به روایتی چهل هزار شیعهٔ ایرانی را کشته، به زور و تحت ستم فارسها شعر فارسی میسروده است. [...]
از آنجا که زبان فارسی نوشتاری هیچ جا در محاوره به کار نمیرفت ( و امروزه نیز تا حدی چنین است)، اکثر شاعران و نویسندگان بزرگ ایرانی زبان یا گویش دیگری جز فارسی نوشتاری داشتند، مانند سعدی و حافظ که هر یک ملعماتی ( نثر یا شعر دوزبانه ) به گویش محلّی خود دارند. همینطور است در مورد عراقی، نظامی گنجهای، خاقانی شروانی، همام تبریزی، شیخ محمود شبستری و مانند آنها.
ادبیات ایران ثمرهٔ کوشش و تلاش جمعی همهٔ اقوام ایرانی است. در مورد سایر مظاهر فرهنگی ایران، مانند موسیقی ایرانی، که هریک از گوشههای آن به نام قوم و یا سرزمین ویژهای است، نیز وضع به همین منوال است. کهنترین اثرمکتوب فارسی به خط عبری به دست هموطنان یهودی ما نوشته شده است و تاریخ آن دو قرن پیشتر از کهنترین نوشتهٔ فارسی به خط [موسوم به] عربی است.16
شرفنامه، تاریخ خاندانهای کرد، و حدیقهٔ امان اللهی، تذکرهٔ شعرای کرد در دورهٔ امان اله خان اردلان، به زبان فارسی نگاشته شدهاند. مسلم است که این نویسندگان تحت فشار و اجبار به نوشتن و یا سرودن به زبان فارسی نپرداختهاند.
به جز پیامدهای تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران بعد از حملهٔ اعراب، یکی دیگر از دلایل پیشرفت زبان فارسی و فراگیر شدن آن، توان ارتباطی و ادبی این زبان یا به قول خواجهٔ شیراز « لطف نظم و سخن گفتن دری » بوده است. میدانیم که در دورانهای تاریخی، از قسطنطنیه تا دهلی ( به قولی از برمه تا ایتالیا )، به این زبان سخن میگفتند و شعر میسرودند. هنگامی که اقوام بنگالی و آلبانیایی مزایای کاربرد زبان فارسی را دریافتهاند، پیداست که تیرههای ایرانی تا چه اندازه به آن وابستگی داشتند و در پاسداری آن میکوشیدند.
نکتهٔ دیگر آنکه، در تمام ادوار اسلامی تاریخ ایران، دولتها نه سیاست فرهنگی آگاهانهای داشتند که در تحمیل زبان فارسی بکوشند و نه تمایل به این کار نشان دادند، چه رسد به تحمیل این زبان به مردم دور و نزدیکی که به آنها اشاره کردیم.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/13385-khak-mehrabanan.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
فرهنگ انگليسی فارسی و فارسی انگليسی واژههای طب سنتی
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/16708-farhang-farsi-engelisi-teb-melli-iran.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/16708-farhang-farsi-engelisi-teb-melli-iran.html
@iranboom_ir
«شاهنامه» کتاب اول ایران است
دکتر اسلامی ندوشن در سخنانی گفت: تاکنون کتابهای زیادی در ایران نوشته شده؛ اما فقط یک کتاب است که در رأس همه کتابها قرار دارد و آن شاهنامه است. این کتابی است که نقش اول را در ایران داشته و در جهان، هیچ شاهکار ادبی را ندیدهایم که در سرنوشت ملتی تغییر ایجاد کند؛ اما شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر داد. اگر شاهنامه گفته نشده بود، ما کشور دیگری میشدیم. این را که چه میشد، نمیتوان با قوه تخیل مشخص کرد؛ اما گذشته خود را فراموش میکردیم.
این نویسنده و پژوهشگر افزود: ایران دوره پرباری را طی کرده بود؛ اما اگر شاهنامه نبود، این دوران فراموش میشد. کتابهای تاریخی دیگری نیز نوشته شدهاند؛ اما این کتابها قادر نبودند نیمه اول تاریخ ایران را به نیمه دوم آن وصل کنند و در نتیجه، ما روشن نمیشدیم که ایرانی چگونه فکر میکرده و چه چیزهایی از نظر او روا بوده و چه چیزهایی روا نبوده است. ما اکنون میدانیم گذشتگانمان چه مردمانی بودهاند.
اسلامی ندوشن تأکید کرد: شاهنامه روی نقطه اصلی بشری دست گذاشته و آن جدال نیکی با بدی است. تفکر شاهنامه بر این محور است که عاقبت باید با کوششهای بسیار، نیکی بر بدی موفق شود. خوبی و بدی دائم در حال کشاکش هستند. در جامعهی خوب، مردم به خوبی گرایش دارند؛ اما یک جامعه کمتمدن و نارسا بشر را رها میکند که به هر سو که میخواهد، برود. این مرحله خیر و شر در زندگی انسان جریان دارد و شاهنامه اصل قضیه را گرفته و کتاب را نبرد نیکی و بدی کرده است.
او در ادامه افزود: کلمه مهم و اصلی که در شاهنامه به کار برده میشود، «خرد» است. کتاب با نام خداوند جان و خرد آغاز میشود. خرد خودش کلمه پرمعنا و در عین حال رسایی است که نشان میدهد خرد به چه گفته میشود. خرد را مجموع دریافتها و تجربههای انسانی در کل تاریخ دانستهاند که وقتی آن را بفشارید، چکیده و عصارهاش، خرد انسانی است که مانند چراغ راهنمایی، راه را روشن میکند. شاهنامه هم با خرد آغاز میشود و راهی را برای یک زندگی شایسته بر سر راه قرار میدهد. در مقابل خرد، آز قرار دارد؛ یعنی سرکشیهای عنانگسیخته بشر که میخواهد همه چیز را به میل خود انجام دهد. شاهنامه این ادعا را دارد که میتواند راه پیروزی خرد بر آز را نشان بدهد. شاهنامه جنگ نیکی با بدی است و عناصر را در مقابل هم قرار میدهد. در دوره اساطیری شاهنامه، ضحاک نماینده آز انسانی است و مارهای بر دوش او علامت شر و بدی در درون انسان است. این مارها را باید خوراک داد و خوراک آنها مغز سر جوانان ایران است. اینها همه جنبهی کنایی و سمبولیک دارند؛ یعنی نسل بشر باید به سمت نابودی رود و آنقدر جوان باید کشته شود تا یک عمر ضحاکی باقی بماند.
اسلامی ندوشن در ادامه عنوان کرد: در مقابل این شر، یک عنصر متقابل وجود دارد که آن را میتوان فریدون و کاوه دانست. کاوه نماینده طبقه زحمتکش و کارگر و پیشهور است که از وسط جامعهی بشری سر برمیآورد. اینها عمدی دارند. در کنار کاوه، فریدون قرار دارد. فریدون جوانی است که ضحاک میخواهد او را به دام بیاندازد و بکشد، او نماینده طبقه فرهیخته است؛ اما او و کاوه باید یکدیگر را کامل کنند، این دو با هم در مقابل نماینده بدی قرار میگیرند و یک نهضت ضدبدی و ضدضحاک را به وجود میآورند که حکومت ضحاک را از بین میبرد. این اتحاد میان طبقه کارگر و فرهیخته، آغاز شاهنامه است؛ اما با رفتن ضحاک، این برخورد نیروی بدی ادامه مییابد.
این شاهنامهپژوه در ادامه این سؤال را طرح کرد که چرا باید برخورد خوبی و بدی ادامه پیدا کند و افزود: زندگی برخورد اضداد است. اگر ضدها نباشد، زندگی از کشش و کوشش بازمیماند. ضد لازمه این است که تحرک زندگی به کار بیافتد. در کائنات هم به همین صورت است؛ در مقابل روز، شب است، در مقابل تابستان، زمستان و در مقابل بلندی، پستی قرار دارد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/2242-shahname-ketab-aval-iran-ast.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر اسلامی ندوشن در سخنانی گفت: تاکنون کتابهای زیادی در ایران نوشته شده؛ اما فقط یک کتاب است که در رأس همه کتابها قرار دارد و آن شاهنامه است. این کتابی است که نقش اول را در ایران داشته و در جهان، هیچ شاهکار ادبی را ندیدهایم که در سرنوشت ملتی تغییر ایجاد کند؛ اما شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر داد. اگر شاهنامه گفته نشده بود، ما کشور دیگری میشدیم. این را که چه میشد، نمیتوان با قوه تخیل مشخص کرد؛ اما گذشته خود را فراموش میکردیم.
این نویسنده و پژوهشگر افزود: ایران دوره پرباری را طی کرده بود؛ اما اگر شاهنامه نبود، این دوران فراموش میشد. کتابهای تاریخی دیگری نیز نوشته شدهاند؛ اما این کتابها قادر نبودند نیمه اول تاریخ ایران را به نیمه دوم آن وصل کنند و در نتیجه، ما روشن نمیشدیم که ایرانی چگونه فکر میکرده و چه چیزهایی از نظر او روا بوده و چه چیزهایی روا نبوده است. ما اکنون میدانیم گذشتگانمان چه مردمانی بودهاند.
اسلامی ندوشن تأکید کرد: شاهنامه روی نقطه اصلی بشری دست گذاشته و آن جدال نیکی با بدی است. تفکر شاهنامه بر این محور است که عاقبت باید با کوششهای بسیار، نیکی بر بدی موفق شود. خوبی و بدی دائم در حال کشاکش هستند. در جامعهی خوب، مردم به خوبی گرایش دارند؛ اما یک جامعه کمتمدن و نارسا بشر را رها میکند که به هر سو که میخواهد، برود. این مرحله خیر و شر در زندگی انسان جریان دارد و شاهنامه اصل قضیه را گرفته و کتاب را نبرد نیکی و بدی کرده است.
او در ادامه افزود: کلمه مهم و اصلی که در شاهنامه به کار برده میشود، «خرد» است. کتاب با نام خداوند جان و خرد آغاز میشود. خرد خودش کلمه پرمعنا و در عین حال رسایی است که نشان میدهد خرد به چه گفته میشود. خرد را مجموع دریافتها و تجربههای انسانی در کل تاریخ دانستهاند که وقتی آن را بفشارید، چکیده و عصارهاش، خرد انسانی است که مانند چراغ راهنمایی، راه را روشن میکند. شاهنامه هم با خرد آغاز میشود و راهی را برای یک زندگی شایسته بر سر راه قرار میدهد. در مقابل خرد، آز قرار دارد؛ یعنی سرکشیهای عنانگسیخته بشر که میخواهد همه چیز را به میل خود انجام دهد. شاهنامه این ادعا را دارد که میتواند راه پیروزی خرد بر آز را نشان بدهد. شاهنامه جنگ نیکی با بدی است و عناصر را در مقابل هم قرار میدهد. در دوره اساطیری شاهنامه، ضحاک نماینده آز انسانی است و مارهای بر دوش او علامت شر و بدی در درون انسان است. این مارها را باید خوراک داد و خوراک آنها مغز سر جوانان ایران است. اینها همه جنبهی کنایی و سمبولیک دارند؛ یعنی نسل بشر باید به سمت نابودی رود و آنقدر جوان باید کشته شود تا یک عمر ضحاکی باقی بماند.
اسلامی ندوشن در ادامه عنوان کرد: در مقابل این شر، یک عنصر متقابل وجود دارد که آن را میتوان فریدون و کاوه دانست. کاوه نماینده طبقه زحمتکش و کارگر و پیشهور است که از وسط جامعهی بشری سر برمیآورد. اینها عمدی دارند. در کنار کاوه، فریدون قرار دارد. فریدون جوانی است که ضحاک میخواهد او را به دام بیاندازد و بکشد، او نماینده طبقه فرهیخته است؛ اما او و کاوه باید یکدیگر را کامل کنند، این دو با هم در مقابل نماینده بدی قرار میگیرند و یک نهضت ضدبدی و ضدضحاک را به وجود میآورند که حکومت ضحاک را از بین میبرد. این اتحاد میان طبقه کارگر و فرهیخته، آغاز شاهنامه است؛ اما با رفتن ضحاک، این برخورد نیروی بدی ادامه مییابد.
این شاهنامهپژوه در ادامه این سؤال را طرح کرد که چرا باید برخورد خوبی و بدی ادامه پیدا کند و افزود: زندگی برخورد اضداد است. اگر ضدها نباشد، زندگی از کشش و کوشش بازمیماند. ضد لازمه این است که تحرک زندگی به کار بیافتد. در کائنات هم به همین صورت است؛ در مقابل روز، شب است، در مقابل تابستان، زمستان و در مقابل بلندی، پستی قرار دارد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/2242-shahname-ketab-aval-iran-ast.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir