ياطير مالك لا تغرد صادحاً ... بالنغم هل حزنا على العظماء
ما لليالي أسدلت أستارها ... سوداء جاثمة على الأرجاء
پرنده، چرا دیگر آواز سر نمیدهی؟ آیا از غصهی [از دست رفتن] بزرگان است؟
چرا این شبها، با پردههای سیاه و تاریکشان، همه جا را پوشاندهاند؟!
@Hedayah1
ما لليالي أسدلت أستارها ... سوداء جاثمة على الأرجاء
پرنده، چرا دیگر آواز سر نمیدهی؟ آیا از غصهی [از دست رفتن] بزرگان است؟
چرا این شبها، با پردههای سیاه و تاریکشان، همه جا را پوشاندهاند؟!
@Hedayah1
سبکی، فقیه اشعری مشهور در کتاب «السیف المسلول علی من سبّ الرسول»، از کتاب «الصارم المسلول علی شاتم الرسول» امام ابن تیمیه تمجید میکند...
(السيف المسلول، الناشر: دار الفتح، ص 387)
@Hedayah1
(السيف المسلول، الناشر: دار الفتح، ص 387)
@Hedayah1
«گفته میشود که وقتی رعد و برق یا طوفان میشد، عطای بصری [عابدی از صغار تابعین، رحمه الله] میفرمود: این [بلا] به خاطر من است، اگر مُردم، مَردم آرامش مییابند.»
سير أعلام النبلاء، الناشر: الرسالة، ج 6، ص 88
@Hedayah1
سير أعلام النبلاء، الناشر: الرسالة، ج 6، ص 88
@Hedayah1
«همچنین آیهی {لا تدرکه الأبصار}، چنانکه بیشتر علما گفتهاند، تنها نفی ادراک به معنای احاطه است و نفی مجرد رؤیت نیست؛ زیرا آنچه معدوم باشد هم دیده نمیشود و اینکه دیده نمیشود، مدح به حساب نمیآید! مدح در این است که اگرچه خداوند دیده شود، نمیتوان بر او احاطه یافت، همانطور که هرچند نسبت به خدا علم بیابیم، به او احاطهی علمی نیافتهایم!»
التدمرية لابن تيمية، الناشر: مكتبة العبيكان، ص 59
@Hedayah1
التدمرية لابن تيمية، الناشر: مكتبة العبيكان، ص 59
@Hedayah1
Forwarded from هدایة الحیاری
ابن عباس -رضی الله عنهما- میگوید:
«در میان گروهی ایستاده بودم که برای عمر بن خطاب دعا کردند و جسد ایشان را بر تختی قرار دادند، سپس مردی از پشت سرم آمده و آرنج خود را بر شانهام گذاشت و گفت: خداوند تو را رحمت کند [ای عمر]! امیدوار بودم که خداوند تو را با دو همنشینات قرار دهد، زیرا بسیار میشنیدم که پیامبر خدا -صلی الله علیه وسلم- میفرمودند "من و ابوبکر و عمر بودیم"، و "من و ابوبکر و عمر فلان کار را کردیم"، و "من و ابوبکر و عمر رهسپار شدیم"، برای همین امیدوار بودم که خداوند تو را [در محل دفنت هم] کنار آن دو قرار دهد!»
در ادامه میگوید:
«وقتی چهرهام را برگرداندم، دیدم که او علی بن ابی طالب است...»
#صحيح_البخاري #صحيح_مسلم
@Hedayah1
«در میان گروهی ایستاده بودم که برای عمر بن خطاب دعا کردند و جسد ایشان را بر تختی قرار دادند، سپس مردی از پشت سرم آمده و آرنج خود را بر شانهام گذاشت و گفت: خداوند تو را رحمت کند [ای عمر]! امیدوار بودم که خداوند تو را با دو همنشینات قرار دهد، زیرا بسیار میشنیدم که پیامبر خدا -صلی الله علیه وسلم- میفرمودند "من و ابوبکر و عمر بودیم"، و "من و ابوبکر و عمر فلان کار را کردیم"، و "من و ابوبکر و عمر رهسپار شدیم"، برای همین امیدوار بودم که خداوند تو را [در محل دفنت هم] کنار آن دو قرار دهد!»
در ادامه میگوید:
«وقتی چهرهام را برگرداندم، دیدم که او علی بن ابی طالب است...»
#صحيح_البخاري #صحيح_مسلم
@Hedayah1
«عن محمد ابن الحنفية، قال: قلت لأبي أي الناس خير بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم؟ قال: أبو بكر، قلت: ثم من؟ قال: ثم عمر.» (صحیح بخاری)
محمد بن حنفیه میگوید: از پدرم (علی بن ابی طالب رضی الله عنه) پرسیدم که بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم، بهترینِ مردم کیست؟ فرمود: ابوبکر است! پرسیدم: پس از او کیست؟ فرمود: پس از او، عمر است!
#اهل_بیت_و_شیخین
محمد بن حنفیه میگوید: از پدرم (علی بن ابی طالب رضی الله عنه) پرسیدم که بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم، بهترینِ مردم کیست؟ فرمود: ابوبکر است! پرسیدم: پس از او کیست؟ فرمود: پس از او، عمر است!
#اهل_بیت_و_شیخین
هدایة الحیاری
«عن محمد ابن الحنفية، قال: قلت لأبي أي الناس خير بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم؟ قال: أبو بكر، قلت: ثم من؟ قال: ثم عمر.» (صحیح بخاری) محمد بن حنفیه میگوید: از پدرم (علی بن ابی طالب رضی الله عنه) پرسیدم که بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم، بهترینِ مردم…
در الشریعة اثر امام آجری رحمه الله، اثری از طریق جعفر بن محمد صادق رحمهما الله آمده که ایشان از پدرشان (ابوجعفر باقر) و ایشان نیز از عبدالله بن جعفر بن ابی طالب رحمه الله نقل کردهاند که فرمودند:
«ابوبکر رضی الله عنه، حاکم و زمامدار ما شد و بهترین خلیفه و از هرکس، نسبت به ما مهربانتر و دلسوزتر بود!»
الشريعة، دار الوطن، ج 4، ص 1717 - قال المحقق: إسناده حسن.
#اهل_بیت_و_شیخین
«ابوبکر رضی الله عنه، حاکم و زمامدار ما شد و بهترین خلیفه و از هرکس، نسبت به ما مهربانتر و دلسوزتر بود!»
الشريعة، دار الوطن، ج 4، ص 1717 - قال المحقق: إسناده حسن.
#اهل_بیت_و_شیخین
آنچه برایت میخواهند، آزادی مطلق نیست، بلکه یک آزادی مقید به ضوابط آنهاست که میخواهند با یک آزادی مقید به ضوابط الهی جایگزین شود!
تو را متصور میسازند که التزام به ضوابط و قوانین خداوند عقبماندگی است و التزام به ضوابط و قوانین خودشان آزادی و تمدن، تا به جای اینکه بندهی خداوند باشی، برای آنها بندگی کنی!
پس پروردگار این هستی را پرستش کن و به آنان کفر بورز و فریب سخنان آراسته ولی بیاساسشان را نخور!
@Hedayah1
تو را متصور میسازند که التزام به ضوابط و قوانین خداوند عقبماندگی است و التزام به ضوابط و قوانین خودشان آزادی و تمدن، تا به جای اینکه بندهی خداوند باشی، برای آنها بندگی کنی!
پس پروردگار این هستی را پرستش کن و به آنان کفر بورز و فریب سخنان آراسته ولی بیاساسشان را نخور!
@Hedayah1
Forwarded from درر الشيخ العلوان
••
تَصغيرُ اسمُ عبدِ العزيز إلى عزيِّز حَرام؛ لأنَّه وقعَ على اسم الله، أمَّا تَصغير عبد الله إلى عبيِّد جائزٌ لأنَّه لَم يقَع على الاسم الشَّريف.
••┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈••
✦ www.tg-me.com/alalwand
تَصغيرُ اسمُ عبدِ العزيز إلى عزيِّز حَرام؛ لأنَّه وقعَ على اسم الله، أمَّا تَصغير عبد الله إلى عبيِّد جائزٌ لأنَّه لَم يقَع على الاسم الشَّريف.
••┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈••
✦ www.tg-me.com/alalwand
طاغی کفار و حاکمشان، شعری که فرد پست و ذلیلی -لعنهما الله- برایش نوشته بود را برای المطیع لله (364 هــ) فرستاد که در آن مسلمانان را هجو و مکه و مدینه را به فتح و قلع و قمع اهالی تهدید کرده بودند. ابن حزم اندلسی رحمه الله از روی غیرت دینی، جوابی کوبنده برای آن شعر نوشت و نشان داد که مسلمانان در عین ضعف حالی که در آن زمان داشتهاند، چه فتوحاتی به ارمغان آوردهاند؛ انگار که شعرش را در زمان ما سروده، اگرچه امروزه در ضعف شدیدتری به سر میبریم، والله المستعان.
(البداية والنهاية، الناشر: هجر، ج 15، ص 296)
@Hedayah1
(البداية والنهاية، الناشر: هجر، ج 15، ص 296)
@Hedayah1
Forwarded from درر الشيخ العلوان
✦✦
الإرجاء أصل كل بلية وبه ينتشر الإلحاد والشرك في بلادنا , لهذا قال السلف " أعظم بدعة في الاسلام هي بدعة الإرجاء "
✦•┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈•✦
الإرجاء أصل كل بلية وبه ينتشر الإلحاد والشرك في بلادنا , لهذا قال السلف " أعظم بدعة في الاسلام هي بدعة الإرجاء "
✦•┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈•✦
از دوران کودکی با خودم صحبت میکردم.
نه اینکه با زبان چیزی بگویم، نه، و نه مثل دیوانهها! انگار در درونم کسی بود، او صحبت میکرد، یا شاید من صحبت میکردم... نمیدانم!
بعدها بزرگ شدم و این آدمک درونم قصهسازی میکرد و از آینده میگفت. البته به موازات او رشد نکردم و اکنون که در اوج جوانی هستم، او را ریشسفیدی شکیبا و آرام تصور میکنم. شبیه شیخی که هر از گاهی احوالم را میپرسد و شرمندهام میکند. اگر کار بدی کنم، خیلی خوب نصیحت میکند، حتی بهتر از پدربزرگها! اگر ناراحت باشم، برایم دلیل میچیند که نباید باشم. فصیح و بلیغ هم هست. فریادزدن هم میداند و عتاب میکند.
او شبیه من نیست، اما من دوست دارم شبیه او باشم. شاید همانی است که باید باشم. او آرزوی من است. از کتابهایی که خواندهام، بیشتر از من تغذیه کرده و فارغ از احساسات، با علم و دلیل سخن میگوید. چندی پیش قلبم بر خلاف عقل به سویی رفت، چه زیبا اسبِ چموشِ هوا را تازیانه میزد.
راستش را بخواهی، خیلی از جملات کوتاهی که در کانال میگذارم را او گفته است. البته هرگز اعتراضی نکرده و من هم سکوتش را رضا میدانم!
@Hedayah1
نه اینکه با زبان چیزی بگویم، نه، و نه مثل دیوانهها! انگار در درونم کسی بود، او صحبت میکرد، یا شاید من صحبت میکردم... نمیدانم!
بعدها بزرگ شدم و این آدمک درونم قصهسازی میکرد و از آینده میگفت. البته به موازات او رشد نکردم و اکنون که در اوج جوانی هستم، او را ریشسفیدی شکیبا و آرام تصور میکنم. شبیه شیخی که هر از گاهی احوالم را میپرسد و شرمندهام میکند. اگر کار بدی کنم، خیلی خوب نصیحت میکند، حتی بهتر از پدربزرگها! اگر ناراحت باشم، برایم دلیل میچیند که نباید باشم. فصیح و بلیغ هم هست. فریادزدن هم میداند و عتاب میکند.
او شبیه من نیست، اما من دوست دارم شبیه او باشم. شاید همانی است که باید باشم. او آرزوی من است. از کتابهایی که خواندهام، بیشتر از من تغذیه کرده و فارغ از احساسات، با علم و دلیل سخن میگوید. چندی پیش قلبم بر خلاف عقل به سویی رفت، چه زیبا اسبِ چموشِ هوا را تازیانه میزد.
راستش را بخواهی، خیلی از جملات کوتاهی که در کانال میگذارم را او گفته است. البته هرگز اعتراضی نکرده و من هم سکوتش را رضا میدانم!
@Hedayah1
«عن أبي هريرة، أن رسول الله صلى الله عليه وسلم، كان يقول إذا أصبح: اللهُمَّ بِكَ أَصْبَحْنَا، وَبِكَ أَمْسَيْنَا، وَبِكَ نَحْيَا، وَبِكَ نَمُوتُ، وَإِلَيْكَ الْمَصِیرُ.» (رواه الأربعة)
وقتی صبح میشد، پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرمودند: پروردگارا! به [امر و ارادهی] تو صبح کردیم و شب کردیم، و به [امر و ارادهی] تو زندگی میکنیم، میمیریم و بازگشت به سوی تو میباشد!
@Hedayah1
وقتی صبح میشد، پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرمودند: پروردگارا! به [امر و ارادهی] تو صبح کردیم و شب کردیم، و به [امر و ارادهی] تو زندگی میکنیم، میمیریم و بازگشت به سوی تو میباشد!
@Hedayah1
هدایة الحیاری
در الشریعة اثر امام آجری رحمه الله، اثری از طریق جعفر بن محمد صادق رحمهما الله آمده که ایشان از پدرشان (ابوجعفر باقر) و ایشان نیز از عبدالله بن جعفر بن ابی طالب رحمه الله نقل کردهاند که فرمودند: «ابوبکر رضی الله عنه، حاکم و زمامدار ما شد و بهترین خلیفه و…
«عن سالم بن أبي حفصة قال: سألت أبا جعفر محمد بن علي وجعفر بن محمد رضي الله عنهم عن أبي بكر وعمر رضي الله عنهما؟ فقالا: يا سالم! تولهما وابرأ من عدوهما فإنهما كانا إمامي هدى. قال ابن فضيل: قال سالم: قال لي جعفر بن محمد: يا سالم! أيسب الرجل جده؟ أبو بكر رضي الله عنه جدي! لا تنالني شفاعة محمد صلى الله عليه وسلم إن لم أكن أتولاهما وأبرأ من عدوهما!»
الشريعة للآجري، الناشر: دار الوطن، ج 5، صص 2226-2225 | إسناده حسن
سالم بن ابیحفصه میگوید: از ابوجعفر محمد بن علی، و پسرش جعفر رضی الله عنهم دربارهی ابوبکر و عمر رضی الله عنهما پرسیدم و هردویشان گفتند: ای سالم! آن دو را دوست بدار و از دشمنشان برائت بجوی، زیرا هردو امام هدایت بودند.
ابن فضیل میگوید: سالم از جعفر بن محمد نقل کرد: ای سالم! آیا انسان، پدربزرگ خود را دشنام میدهد؟! ابوبکر رضی الله عنه پدربزرگ من است! اگر ولایت آن دو را نداشته باشم و از دشمنشان برائت نجویم، خداوند شفاعت محمد صلی الله علیه وسلم را به من نرساند!
#اهل_بیت_و_شیخین
الشريعة للآجري، الناشر: دار الوطن، ج 5، صص 2226-2225 | إسناده حسن
سالم بن ابیحفصه میگوید: از ابوجعفر محمد بن علی، و پسرش جعفر رضی الله عنهم دربارهی ابوبکر و عمر رضی الله عنهما پرسیدم و هردویشان گفتند: ای سالم! آن دو را دوست بدار و از دشمنشان برائت بجوی، زیرا هردو امام هدایت بودند.
ابن فضیل میگوید: سالم از جعفر بن محمد نقل کرد: ای سالم! آیا انسان، پدربزرگ خود را دشنام میدهد؟! ابوبکر رضی الله عنه پدربزرگ من است! اگر ولایت آن دو را نداشته باشم و از دشمنشان برائت نجویم، خداوند شفاعت محمد صلی الله علیه وسلم را به من نرساند!
#اهل_بیت_و_شیخین
اخلاق را در زمان ما به خندهرویی تفسیر میکنند که چنین تفسیری جنایت علیه اخلاق است؛ پس صداقت و امانت و پاکدامنی و دیگر مکارم اخلاقی کجا هستند؟!
@Hedayah1
@Hedayah1
هدایة الحیاری
📌 ولاء و براء و طاعت از رسول، کافری را خوش آمده و مسلمان شد! حویصه -که کافر بود- از برادرش پرسید که چگونه کعب را کشتی؟! «فقال له محيصة: لقد أمرني بقتله من لو أمرنى بقتلك لقتلتك، فعجب من قوله ثم ذهب عنه متعجبا. فذكروا أنه جعل يتيقظ من الليل: فيعجب من قول أخيه…
ادب دانشجو و برائت استاد...!
حافظ ابن حجر، از شیخش ابراهیم بن داود دمشقی نقل کرده است:
«در فروع شافعی و در اصول حنبلی بود... روزی در حال خواندن گفتم: خداوند از شما و پدر و مادرتان راضی باشد! با انکار نگاهی به من انداخت و سپس فرمود: مسلمان نبودند!»
إنباء الغمر بأبناء العمر، ج 1، ص 496
گفتم: با آنکه پدر و مادرش بودهاند، اما ترضی بر آن دو را برنتابیده، زیرا خداوند از کافران رضایت ندارد! اما در زمان ما، افرادی را میبینی که تکفیر یهودیان و نصرانیان را نمیپذیرند و بلکه قلبشان از شنیدن اطلاق کفر بر کافران به درد میآید، اگرچه نسبتی میانشان نباشد!
@Hedayah1
حافظ ابن حجر، از شیخش ابراهیم بن داود دمشقی نقل کرده است:
«در فروع شافعی و در اصول حنبلی بود... روزی در حال خواندن گفتم: خداوند از شما و پدر و مادرتان راضی باشد! با انکار نگاهی به من انداخت و سپس فرمود: مسلمان نبودند!»
إنباء الغمر بأبناء العمر، ج 1، ص 496
گفتم: با آنکه پدر و مادرش بودهاند، اما ترضی بر آن دو را برنتابیده، زیرا خداوند از کافران رضایت ندارد! اما در زمان ما، افرادی را میبینی که تکفیر یهودیان و نصرانیان را نمیپذیرند و بلکه قلبشان از شنیدن اطلاق کفر بر کافران به درد میآید، اگرچه نسبتی میانشان نباشد!
@Hedayah1
اگر تو را بین ظلم و زندان مخیر کردند، زندان را برگزین که یوسف علیه السلام را اسوه گرفتهای؛ به حقیقت هرکس پیامبران خدا را اسوه گرفته باشد، از رستگاران است!
{قال رب السجن أحب إلي مما يدعونني إليه} [یوسف: 33]
[یوسف علیه السلام] فرمود: پروردگارا، زندان از آنچه مرا بدان میخوانند، نزد من محبوبتر است!
{إنه لا يفلح الظالمون} [یوسف: 23]
مسلماً ظالمان رستگار نمیشوند!
@Hedayah1
{قال رب السجن أحب إلي مما يدعونني إليه} [یوسف: 33]
[یوسف علیه السلام] فرمود: پروردگارا، زندان از آنچه مرا بدان میخوانند، نزد من محبوبتر است!
{إنه لا يفلح الظالمون} [یوسف: 23]
مسلماً ظالمان رستگار نمیشوند!
@Hedayah1