قاضی دادگاه نروژ: تو می خواستی در کردستان قوانین و شریعت اسلام را پیاده کنی؟
نجم الدین فرج احمد: بله به یقین ما قانون اسلام را پیاده کردیم ، آیا انتظار دارید قانون نروژ را اجرا می کردیم؟
قاضی: بله مگر چه مشکلی دارد؟
نجم الدین: آیا می خواستید در کردستان مرد را به ازدواج مرد در بیاوریم؟
نجم الدین: تمام سالن دادگاه ساکت شدند🤐
@yaqin100

یکی از کتاب‌های تفسیری اسماعیلیه
در کتاب‌ها (خصوصاً نوشته‌های ابن تیمیه رحمه الله) می‌خواندیم که اسماعیلیه باطنی هستند و مثال‌هایی هم دیده بودیم، اما تا زمانی‌که این تفسیر اسماعیلی را ندیدم، مطمئن نشدم که تا این حد غرق باطنی‌گری و بازی با آیات خدا هستند!

این تفسیر ابن هبة الله از مفسرین اسماعیلیه است که «کهف» را به «تقیه» تفسیر می‌کند؛ پس اصحاب کهف در غار نرفتند، بلکه تقیه پیشه کردند!
@Hedayah1

من فنون بعض العلماء اختصار العناوين تبعاً لاختصار الكتاب:
لما اختصر زكريا الأنصاري منهاج الطالبين للنووي فإنه اختصر العنوان،فسماه منهج الطلاب،فلما اختصر الجوهري كتاب زكريا الأنصاري اختصر عنوانه فصار : نهج الطالب.
لعناوين الكتب عند بعض المصنفين فنون،فابن سينا لما كتب كتابه في الطب لم يسمه الشفا،مع أنه ملائم له،ولكن سماه القانون،ولما كتب في قانون العقل سماه الشفا.
حقاً تتلائم مع أفكاره،فقد كان يشرب الخمر ليتقوى على العلم والفهم كما يزعم،يعني على قواعد التحشيش المعاصر!.
هذا للتنبيه وإلا فعناوين الكتب لو جمع بعض فنونها لخرجت كتاباً.
النووي مشغول بالطالبين:فله منهاج الطالبين وروضة الطالبين، وهو متعلق بثلاثة من العلماء:الغزالي والرافعي وأبي عمرو بن الصلاح،فعامة كتبه تدور حولهم.
ابن القيم يعتني بأسماء كتبه ، بخلاف شيخه.(تأمل ذلك ستجد هذا جيداً).
ابن قدامة سمى كتبه الفقهية في مذهب أحمد حسب مستوى أهلها:العمدة،المقنع،الكافي،المغني.فهذا اهتمامه.
بين المنخول والمستصفى من الفرق كالفرق بين اسميهما(الغزالي يعتني بأسماء كتبه،ولا يتكلف).
فله الوجيز والوسيط والبسيط.(تلاحظ الدلالة بلا تكلف).
والبقية عندكم،فهي تنبيهات لما يعلمه طلبة العلم،تذكر للإستملاح.

- مگه خدا چه نعمتی بهت داده؟
+ الآن؟ یا الآن؟! :)
@Hedayah1

"از انسان‌های یک‌کتابی بترسید!"

بعد خودش یک کتاب هم نخونده!
@Hedayah1

«بیشتر مناقشه‌کردن با شیعه بر اساس نقل است؛ پس کسی که به وقایع و اخبار درست که موجب علم یقینی هستند آگاه باشد، یقیناً نادرستی آنچه ادعا می‌کنند را می‌فهمد... برای همین است که هرکس به احوال پیغمبر -صلی الله علیه وسلم- داناتر باشد، به باطل‌بودن مذهب زیدیه و دیگران هم آگاهی بیشتری دارد و وقوع اینها در جهل مرکب یا بسیط به سبب ضعف علمی نسبت به معلومات علمای حدیث و اثر می‌باشد!»
منهاج السنة، ج7، ص442.
@Hedayah1

شرح مقدمة أصول التفسير (ملحقات)
تعلیق از دکتر مساعد الطیار
@Hedayah1

توی تفسیر طبری به تحقیق علامه احمد محمد شاکر رحمه الله اومده:
«حدثني محمد بن سعد، قال: حدثني أبي، قال: حدثني عمي الحسين بن الحسن، عن أبيه، عن جده، عن ابن عباس:"ختم الله على قلوبهم وعلى سمعهم"، والغشاوة على أبصارهم.»
تفسير الطبري، الناشر: مؤسسة الرسالة، ج 1، ص 263

شیخ رحمه الله توی تعلیق فرموده:
«هذا الإسناد من أكثر الأسانيد دورانا في تفسير الطبري... وهو إسناد مسلسل بالضعفاء من أسرة واحدة، إن صح هذا التعبير! وهو معروف عند العلماء بـ "تفسير العوفي"، لأن التابعي -في أعلاه- الذي يرويه عن ابن عباس، هو"عطية العوفي".»
یعنی: این سند، از جمله سندهایی است که بیشتر در تفسیر طبری تکرار شده است و -اگر تعبیر درست باشد- مُسلسَل به راویان ضعیفی از یک خانواده است! علماء این را به عنوان «تفسیر عوفی» می‌شناسند، زیرا تابعی که در انتهای سند آن را از ابن عباس روایت می‌کند، عطیه‌ی عوفی می‌باشد.
@Hedayah1

کعب الأحبار رحمه الله بر خلاف خیال ناآگاهان، در دین یا صدق‌اش متهم نیست!

دکتر ابو عبید جوهری:
"درست است که کعب الأحبار از اسرائیلیات نقل کرده و جزء کسانی بوده که آگاهی نسبت به کتاب تورات و انجیل داشته است. بعضی از کُتاب در کتاب‌های معاصر مثل کتاب‌هایی که درباره‌ی ماسونیت و فراماسونری نوشته شده، از کعب به عنوان یک ماسونی یا منافق یاد می‌کنند و بیشتر این کُتاب سیاسیون‌اند و از این اخبار که به ما رسیده تعبیر سیاسی کرده‌اند که اینها از عمد آمده‌اند که این سم را به اسلام وارد کنند!"
مصدر: شرح مقدمه‌ی اصول تفسیر ابن تیمیه
@Hedayah1

"چطور می‌توان حق را در اسلام پیدا کرد درحالیکه بیش از صد فرقه وجود دارد؟!"

1- اصول تمام فرق، به چند فرقه‌ی اصلی بازمی‌گردند که تعدادشان از انگشت‌های یک دست تجاوز نمی‌کند، پس سقوط هر کدام از این فرق، برابر با سقوط ده‌ها فرقه و مدرسه است!
2- مذهب سلف حجتی بر فرق گمراه است، زیرا عقاید آنها بر خلاف عقاید اهل حق بوده و بعداً پیدا شده است.
3- معتزله را مثال بزنیم؛ آنها عقایدی دارند که با نصوص صریح و متواتری در تضاد باشد و راهی جز تحریف و تکذیب در مقابل آن ادله ندارند!
@Hedayah1

اقسام شرک اکبر:
1) شرک دعا
2) شرک نیت و قصد
3) شرک طاعت
4) شرک محبت
#الإعلام_بتوضيح_نواقض_الإسلام #الطريفي
@Hedayah1

الله متعال فرموده است:
{فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره - ومن يعمل مثقال ذرة شرا يره} [الزلزلة: 8-7]
یعنی: پس هرکس به اندازه‌ی ذره‌ی غباری کار نیکی کرده باشد آن را خواهد دید و هرکس به اندازه‌ی ذره‌ی غباری بدی کرده باشد، آن را خواهد دید!

بنابراین: نه چیزی از کارهای نیک را بی‌ارزش بدان، و نه گناهی را کوچک بشمار؛ در هر حال، حسابرس پروردگار بزرگ جهانیان است!
@Hedayah1

بعضی از اهل معرفت درباره‌ی شرک اصغر گفته‌اند: "...شخص از ستایش مردم شادمان می‌شود و به اینکه تنها خداوند او را بستاید قانع نیست؛ مدح مردم و خدمت و بزرگ‌داشتن و مقدم‌داشته‌شدنش در محافل را دوست می‌دارد و اینگونه نفس او به بزرگ‌ترین لذت‌ها و شهوات می‌رسد؛ گمان می‌کند که زندگانی او در راه خداوند و عبادت اوست، درحالیکه در این شهوت مخفی‌ای است که عقل از درکش عاجز است، و اسمش نزد خداوند در زمره‌ی منافقین نگاشته شده، و او گمان می‌کند که نزد خداوند از بندگان مقرب است!"
این نوع بسیار دقیق و ریز است و شیطان نصیب بسیاری از آن در فرد مسلمان، حتی از زاهدان و عابدان داشته است و بیشتر مردم در آن گمراه شده‌اند؛ گروهی به مدح یا ذم مردم دل‌بسته شده‌اند و نصیبی از عمل خود در آخرت ندارند و گروه دوم از ترس ریا و سمعه، عبادت را رها می‌کنند!
#الإعلام_بتوضيح_نواقض_الإسلام #الطريفي
@Hedayah1

"إن المال يشتري الوسائل ولا يشتري الغايات، يشتري المال الطعام، لكنه لا يشتري الشهية للطعام، ويشتري الدواء، لكنه لايشتري الصحة، ويشتري الوسائد والأسرة، لكنه لا يشتري لحظة نوم واحدة". أكرم زيدان

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرموده‌اند:
«ما أحد يدخل الجنة يحب أن يرجع إلى الدنيا، وله ما على الأرض من شيء إلا الشهيد، يتمنى أن يرجع إلى الدنيا، فيقتل عشر مرات لما يرى من الكرامة» (متفق علیه)

کسی نیست که وارد بهشت شود و دوست داشته باشد به دنیا بازگردد، اگرچه هرچه در زمین باشد را هم به او بدهند، مگر شهید؛ شهید به سبب کرامت [و فضل شهادت] آرزو می‌کند که به دنیا بازگردد و ده‌بار کشته شود!
#فضل_الشهادة
@Hedayah1

سالها یعقوب چشم به انتظار یوسف گمگشته بود اما به ناگه فرزند دیگرش بنیامین را نیز از دست داد..
اینجا بود که یعقوب فرمودند :

﴿ عَسَى اللهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا ﴾
چه بسا الله هر دوی آنها را به من بازگرداند..

هرچه مصیبت بزرگتر شد امید و حسن ظن صالحان به پروردگارشان بیشتر شد..
بهمین خاطر است که گفته‌اند :
اشتداد الكرب لا يعني اليأس ؛
إنما زيادة حسن الظن بالله ..


@MasoudTawhidi

«برخی از ملحدین قدیم مانند ابن سبعین، ابن هود، تلمسانی و غیره معتقد بوده‌اند که جائز است همانطور که بعضی به اسلام تمسک کرده‌اند، گروهی هم به نصرانیت یا یهودیت تمسک کنند و این را مانند تمسک اصحاب مذاهب اربعه قرار می‌داده‌اند، و می‌گفته‌اند: همه‌ی اینها راه‌های رسیدن به خداست!»
الإعلام بشرح نواقض الإسلام، الناشر: مكتبة الرشد، ص 35
@Hedayah1

حسان بن عطیه تابعی رحمه الله فرموده است:
«كان جبريل ينزل على رسول الله صلى الله عليه وسلم بالسنة كما ينزل عليه بالقرآن يعلمه إياها كما يعلمه القرآن.»
الكفاية للخطيب، الناشر: المكتبة العلمية، ص 12

جبریل همانطور که با قرآن بر رسول خدا صلی الله علیه وسلم نازل می‌شد، با سنت هم نازل می‌گردید، و سنت را نیز مانند قرآن به ایشان تعلیم می‌داد.
@Hedayah1

اولین چیزی که در واردآمدن مصیبت‌ها بر مردم لازم است، استغفار و رجوع به خداوند است؛ با خداوند چیزی ضرری نمی‌زند و بی‌خداوند حتی نعمت‌ها فتنه و بلا هستند.

اللهم إني أسألك العفو والعافية في ديني ودنياي وأهلي ومالي
@Hedayah1