توضیح قسمتی از متن طحاویه (ولا نکفر أحدا...)
در متن عقیده طحاویه آمده است: «ولا نكفر أحدا من أهل القبلة بذنب ما لم يستحله»، یعنی: کسی از اهل قبله را به خاطر گناهی، مادامی که آن را حلال نشمارد، تکفیر نمیکنیم.
گفتم: منظور علامه طحاوی در اینجا، بیان تفاوت مذهب اهل سنت و خوارج است زیرا جمهور خوارج مرتکب کبیره را تکفیر میکردهاند و اصحاب نجدة بن عامر هم چنانکه اشعری و دیگران نقل کردهاند، مُصر را کافر میدانستهاند. اما ایمان نزد اهل سنت زیاد و کم میشود و اینطور نیست که با انجام معصیت تمام آن از بین برود، همانطور که با انجام هر شعبهای از شعبههای ایمان، ایمان شخص کامل نخواهد شد. الله فرموده است: {فمن عفي له من أخيه} [البقرة: 178] و این آیه و دلایل فراوان دیگر دلالت بر این دارند که اخوت ایمانی میتواند با وجود معاصی پابرجا باشد، بر خلاف خوارج و معتزله که ایمان را از فاعل کبیره نفی میکنند.
علامه ابن ابی العز در شرح عبارت طحاوی فرموده است: «امتنع كثير من الأئمة عن إطلاق القول بأنا لا نكفر أحدا بذنب، بل يقال: لا نكفرهم بكل ذنب، كما تفعله الخوارج»، یعنی: بسیاری از ائمه از مطلقگفتن "کسی را به خاطر گناه تکفیر نمیکنیم" امتناع کردهاند، بلکه گفته میشود که "اهل قبله را به خاطر هر گناهی تکفیر نمیکنیم" چنانکه خوارج چنین میکنند.
کلام ایشان درست و قابل قبول است، زیرا میان نفی عموم و نفی عام تفاوت وجود دارد و چیزی که در اینجا لازم است نفی عموم است؛ چرا که اهل سنت، مرتکبین بعضی از گناهان را کافر میدانند و استحلال را در هر چیزی شرط نمیکنند و نمیگویند کسی که با پیامبران خداوند بجنگد کافر نمیشود مگر اینکه به حرمت فعل اقرار کرده و سپس ابا بورزد کند یا اینکه حرمت برای او معلوم باشد اما آن را حلال بشمارد!
پس کسی که مرتکب سرقت یا زنا شده باشد، نزد جمهور خوارج کافر است اما اهل سنت او را به مجرد انجامدادن این کبیره تکفیر نمیکنند و ایمان نزد اهل سنت چیز واحدی نیست که جزء و بعض نپذیرد، بلکه با طاعت زیاد شده و با معصیت کم میشود و شخص میتواند مؤمنی باشد که ایمانش ضعیف و فاسق است. پس بدعت خوارج در تکفیر با «مطلق گناهان» است چنانکه شارح طحاویه اشاره میکند و چنان نیست که هیچ کبیرهای کفر نباشد؛ برای همین است که شیخ الاسلام ابن تیمیه در واسطیه عبارت دقیقتری انتخاب کرده و میفرماید: «لا يكفرون أهل القبلة بمطلق المعاصي والكبائر»، یعنی: اهل سنت، اهل قبله را به خاطر مطلق معاصی و کبائر تکفیر نمیکنند.
پس بعضی از ذنوب کفر هستند و انسان را از ملت اسلام خارج میکنند؛ ابن مسعود رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسید که کدام گناه نزد الله بزرگتر است و پیامبر صلی الله علیه وسلم جواب دادند: «أن تجعل لله ندا وهو خلقك» (بخاری و مسلم)، یعنی: اینکه برای الله شریکی بگذاری با اینکه او تو را خلق کرده است! همچنین در حدیث دیگری آمده که از رسول الله صلی الله علیه وسلم دربارهی گناهان کبیره پرسیده شد و ایشان اولینشان را «الإشراك بالله» (بخاری و مسلم) ذکر کردند و در حدیثی از ابوهریره رضی الله عنه آمده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «اجتنبوا السبع الموبقات» (بخاری و مسلم)، یعنی: از هفت هلاککننده بپرهیزید، سپس شرک را به عنوان اولین هلاککننده ذکر فرمودند. پس شرک از کبائر ذنوب است و کسی نمیتواند بگوید که تکفیر به شرک از مذهب خوارج است، چنانکه سب پیامبران علیهم السلام و اهانت به مصحف ذاتاً کفر است و شخص به مجرد انجامدادنشان کافر میشود و استحلال قلبی شرط نمیگردد.
والله أعلم وصلى الله وسلم على نبينا محمد وآله وصحبه وسلم
در متن عقیده طحاویه آمده است: «ولا نكفر أحدا من أهل القبلة بذنب ما لم يستحله»، یعنی: کسی از اهل قبله را به خاطر گناهی، مادامی که آن را حلال نشمارد، تکفیر نمیکنیم.
گفتم: منظور علامه طحاوی در اینجا، بیان تفاوت مذهب اهل سنت و خوارج است زیرا جمهور خوارج مرتکب کبیره را تکفیر میکردهاند و اصحاب نجدة بن عامر هم چنانکه اشعری و دیگران نقل کردهاند، مُصر را کافر میدانستهاند. اما ایمان نزد اهل سنت زیاد و کم میشود و اینطور نیست که با انجام معصیت تمام آن از بین برود، همانطور که با انجام هر شعبهای از شعبههای ایمان، ایمان شخص کامل نخواهد شد. الله فرموده است: {فمن عفي له من أخيه} [البقرة: 178] و این آیه و دلایل فراوان دیگر دلالت بر این دارند که اخوت ایمانی میتواند با وجود معاصی پابرجا باشد، بر خلاف خوارج و معتزله که ایمان را از فاعل کبیره نفی میکنند.
علامه ابن ابی العز در شرح عبارت طحاوی فرموده است: «امتنع كثير من الأئمة عن إطلاق القول بأنا لا نكفر أحدا بذنب، بل يقال: لا نكفرهم بكل ذنب، كما تفعله الخوارج»، یعنی: بسیاری از ائمه از مطلقگفتن "کسی را به خاطر گناه تکفیر نمیکنیم" امتناع کردهاند، بلکه گفته میشود که "اهل قبله را به خاطر هر گناهی تکفیر نمیکنیم" چنانکه خوارج چنین میکنند.
کلام ایشان درست و قابل قبول است، زیرا میان نفی عموم و نفی عام تفاوت وجود دارد و چیزی که در اینجا لازم است نفی عموم است؛ چرا که اهل سنت، مرتکبین بعضی از گناهان را کافر میدانند و استحلال را در هر چیزی شرط نمیکنند و نمیگویند کسی که با پیامبران خداوند بجنگد کافر نمیشود مگر اینکه به حرمت فعل اقرار کرده و سپس ابا بورزد کند یا اینکه حرمت برای او معلوم باشد اما آن را حلال بشمارد!
پس کسی که مرتکب سرقت یا زنا شده باشد، نزد جمهور خوارج کافر است اما اهل سنت او را به مجرد انجامدادن این کبیره تکفیر نمیکنند و ایمان نزد اهل سنت چیز واحدی نیست که جزء و بعض نپذیرد، بلکه با طاعت زیاد شده و با معصیت کم میشود و شخص میتواند مؤمنی باشد که ایمانش ضعیف و فاسق است. پس بدعت خوارج در تکفیر با «مطلق گناهان» است چنانکه شارح طحاویه اشاره میکند و چنان نیست که هیچ کبیرهای کفر نباشد؛ برای همین است که شیخ الاسلام ابن تیمیه در واسطیه عبارت دقیقتری انتخاب کرده و میفرماید: «لا يكفرون أهل القبلة بمطلق المعاصي والكبائر»، یعنی: اهل سنت، اهل قبله را به خاطر مطلق معاصی و کبائر تکفیر نمیکنند.
پس بعضی از ذنوب کفر هستند و انسان را از ملت اسلام خارج میکنند؛ ابن مسعود رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسید که کدام گناه نزد الله بزرگتر است و پیامبر صلی الله علیه وسلم جواب دادند: «أن تجعل لله ندا وهو خلقك» (بخاری و مسلم)، یعنی: اینکه برای الله شریکی بگذاری با اینکه او تو را خلق کرده است! همچنین در حدیث دیگری آمده که از رسول الله صلی الله علیه وسلم دربارهی گناهان کبیره پرسیده شد و ایشان اولینشان را «الإشراك بالله» (بخاری و مسلم) ذکر کردند و در حدیثی از ابوهریره رضی الله عنه آمده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «اجتنبوا السبع الموبقات» (بخاری و مسلم)، یعنی: از هفت هلاککننده بپرهیزید، سپس شرک را به عنوان اولین هلاککننده ذکر فرمودند. پس شرک از کبائر ذنوب است و کسی نمیتواند بگوید که تکفیر به شرک از مذهب خوارج است، چنانکه سب پیامبران علیهم السلام و اهانت به مصحف ذاتاً کفر است و شخص به مجرد انجامدادنشان کافر میشود و استحلال قلبی شرط نمیگردد.
والله أعلم وصلى الله وسلم على نبينا محمد وآله وصحبه وسلم
وقت افتخار میگوید: من خودم زمانی مبلغ وهابیت بودهام!
در جای دیگری هم میگوید: من آن زمان فکر میکردم که منظور ائمهی دعوت از مشرکین، یهود و نصاری است! ما آن زمان تازه شروع کرده بودیم ولی اگر میپرسیدی فهمت را تصحیح میکردیم، ای شیخ! 😅
#بر_اساس_داستان_واقعی
#مبارک_خودتان_باشد
#تلخند
در جای دیگری هم میگوید: من آن زمان فکر میکردم که منظور ائمهی دعوت از مشرکین، یهود و نصاری است! ما آن زمان تازه شروع کرده بودیم ولی اگر میپرسیدی فهمت را تصحیح میکردیم، ای شیخ! 😅
#بر_اساس_داستان_واقعی
#مبارک_خودتان_باشد
#تلخند
هدایة الحیاری
اللهم أيِّدْه بروح القدس! وقتی آزار و تبلیغات پلید مشرکین فراوان شد، پیامبر صلی الله علیه وسلم از بعضی صحابه خواستند تا آنان را هجو کنند؛ در حدیث آمده است: «اهجوا قريشا، فإنه أشد عليها من رشق بالنبل» (بخاری)، یعنی: قریش را هجو کنید که هجو از تیر برایشان سختتر…
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در الصارم المسلول (ص/206) فرموده است:
«تعدادی از مشرکان از ترس هجو حسان رضی الله عنه، از کارهایی که باعث آزار مسلمانان شود خودداری میکردند و وقتی کعب بن اشرف به مکه رفت، مهمان کسی نمیشد مگر اینکه حسان هجوشان میکرد و بالأخره کار به جایی رسید که دیگر کسی منزلش نداد!»
«تعدادی از مشرکان از ترس هجو حسان رضی الله عنه، از کارهایی که باعث آزار مسلمانان شود خودداری میکردند و وقتی کعب بن اشرف به مکه رفت، مهمان کسی نمیشد مگر اینکه حسان هجوشان میکرد و بالأخره کار به جایی رسید که دیگر کسی منزلش نداد!»
هدایة الحیاری
علامه محمد انورشاه کشمیری دیوبندی (1353 هــ) اذعان میکند که امام محمد بن اسماعیل بخاری بر خلاف متکلمین، صوت را اثبات و آن را به صوت ملائکه تأویل نمیکرده و مخلوق نمیدانستهاند! در شرح او بر صحیح بخاری آمده است: «پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودهاند «یسمعه…
ما معتقدیم خداوند صفاتی فعلی دارد که آحادشان قدیم نیست؛ مثلاً سخنگفتن الله متعال با موسی علیه السلام قدیم نبوده همانگونه که وجود موسی علیه السلام قدیم نیست، اما موسی علیه السلام مخلوق ولی کلام خداوند غیر مخلوق است. پس اهل سنت بین حدوث (به معنای اصطلاحی) و خلق تفاوت قائل هستند و هر حادثی را مخلوق نمیدانند. شيخ کشمیری ماتریدی (1353 هــ) پذیرفته است که این همان مذهب امام بخاری رحمه الله میباشد و میگوید: «شارحین صحیح بخاری، سخنان او را تأویل کردهاند»، زیرا امام بخاری در عقیده بر مذهب آنها نبوده است!
(فيض الباري، الناشر: دار الكتب العلمية، ج 2، ص 566)
(فيض الباري، الناشر: دار الكتب العلمية، ج 2، ص 566)
در حدیثی از أم المؤمنین عائشه رضی الله عنها آمده است: «كنت أشرب وأنا حائض، ثم أناوله النبي صلى الله عليه وسلم فيضع فاه على موضع فيّ فيشرب...» (رواه مسلم)، یعنی: در زمان عادت ماهیانه، مینوشیدم. سپس آن را به پیامبر صلی الله علیه وسلم میدادم و ایشان دهانشان را بر جای دهان من از ظرف میگذاشتند و مینوشیدند.
گفتم: این حدیث عظیمی است که نکات مهمی از آن استفاده میشود.
در بسیاری از ادیان و نزد بسیاری از ملل قدیم، زنی که در دورهی عادت ماهیانه بود، ناپاک و پلید شمرده میشد و از او دوری میکردند. در اوستا که حاوی متون دینی زرتشتیان قدیم است میخوانیم که هرکس برای زن حائض غذا میبرد باید سه قدم دور بایستد. عرب جاهلی نیز چنین بود و چنانکه در تفسیر طبری (4/373) آمده و دکتر جواد علی در المفصل في تاریخ العرب قبل الإسلام (10/227) به آن پرداخته، «با زن حائض در یکجا نمیماندند و با آنها در یک ظرف غذا نمیخوردند» و در حدیث انس رضی الله عنه مانندش از یهودیان نقل میشود. البته امروزه نیز چنین نگرشی در جهان وجود دارد، چنانکه گاردین در ژانویهی 2017 گزارشی راجع به منزویساختن زنان در دورهی قاعدگی منتشر کرده و در آن آمده که زنان نپال در دورهی قاعدگی از خانواده دور نگاه داشته میشوند و در مواردی آلونکهایی برای آنان میسازند، چنانکه در دین هندوها نباید به آشپزخانه نزدیک شود و به چیزی دست بزند! معلوم است که زنان در این دوره بسیار حساس میشوند و نیاز به آرامش و صبوری دارند، درحالیکه منزویکردن آنها و حبسکردنشان، فشار روانی را افزایش خواهد داد و اثرات مخربی باقی خواهد گذاشت. حال مینگریم در شریعت اسلامی چنین دستوراتی نیست و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم خلاف اینها را به مردم آموزش داده است، چنانکه در این حدیث و احادیثی دیگر میبینیم. سایر بدن زن پاکیزه در نظر گرفته شده و اگر از برخی عبادات منع شده باشد، مانند مردی است که جنب باشد نه اینکه پلید در نظر گرفته شود.
نکتهی مهم دوم این است که مرد باید محبتش را به همسرش نشان دهد. بسیار است که مردی خیال میکند که همسرش از علاقهی قلبی او مطلع است و همین را کافی میداند، درحالیکه زنان بیشتر از مردان خواهان آشکارسازی محبت هستند و میخواهند از محبوببودن خود به طور مکرر مطمئن شوند! مردها شنیدن کلماتی را میخواهند که به آنها حس اقتدار بدهد، اما زنان شنیدن کلماتی را دوست دارند که به آنها حس دوستداشتهشدن، اعتماد و زیبایی ببخشد.
علامه محمد بن علی اِتیوبی رحمه الله در البحر المحیط (7/395)، در شرح این حدیث گفته است: «إظهارا لمودتها، واستجلابا وإمالة لقلبها، وبيانا للجواز»، یعنی: رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین کردند تا مودتشان را نشان دهند، دل همسرشان را به دست بیاورند و جوازش را برای امت بیان کنند!
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم
گفتم: این حدیث عظیمی است که نکات مهمی از آن استفاده میشود.
در بسیاری از ادیان و نزد بسیاری از ملل قدیم، زنی که در دورهی عادت ماهیانه بود، ناپاک و پلید شمرده میشد و از او دوری میکردند. در اوستا که حاوی متون دینی زرتشتیان قدیم است میخوانیم که هرکس برای زن حائض غذا میبرد باید سه قدم دور بایستد. عرب جاهلی نیز چنین بود و چنانکه در تفسیر طبری (4/373) آمده و دکتر جواد علی در المفصل في تاریخ العرب قبل الإسلام (10/227) به آن پرداخته، «با زن حائض در یکجا نمیماندند و با آنها در یک ظرف غذا نمیخوردند» و در حدیث انس رضی الله عنه مانندش از یهودیان نقل میشود. البته امروزه نیز چنین نگرشی در جهان وجود دارد، چنانکه گاردین در ژانویهی 2017 گزارشی راجع به منزویساختن زنان در دورهی قاعدگی منتشر کرده و در آن آمده که زنان نپال در دورهی قاعدگی از خانواده دور نگاه داشته میشوند و در مواردی آلونکهایی برای آنان میسازند، چنانکه در دین هندوها نباید به آشپزخانه نزدیک شود و به چیزی دست بزند! معلوم است که زنان در این دوره بسیار حساس میشوند و نیاز به آرامش و صبوری دارند، درحالیکه منزویکردن آنها و حبسکردنشان، فشار روانی را افزایش خواهد داد و اثرات مخربی باقی خواهد گذاشت. حال مینگریم در شریعت اسلامی چنین دستوراتی نیست و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم خلاف اینها را به مردم آموزش داده است، چنانکه در این حدیث و احادیثی دیگر میبینیم. سایر بدن زن پاکیزه در نظر گرفته شده و اگر از برخی عبادات منع شده باشد، مانند مردی است که جنب باشد نه اینکه پلید در نظر گرفته شود.
نکتهی مهم دوم این است که مرد باید محبتش را به همسرش نشان دهد. بسیار است که مردی خیال میکند که همسرش از علاقهی قلبی او مطلع است و همین را کافی میداند، درحالیکه زنان بیشتر از مردان خواهان آشکارسازی محبت هستند و میخواهند از محبوببودن خود به طور مکرر مطمئن شوند! مردها شنیدن کلماتی را میخواهند که به آنها حس اقتدار بدهد، اما زنان شنیدن کلماتی را دوست دارند که به آنها حس دوستداشتهشدن، اعتماد و زیبایی ببخشد.
علامه محمد بن علی اِتیوبی رحمه الله در البحر المحیط (7/395)، در شرح این حدیث گفته است: «إظهارا لمودتها، واستجلابا وإمالة لقلبها، وبيانا للجواز»، یعنی: رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین کردند تا مودتشان را نشان دهند، دل همسرشان را به دست بیاورند و جوازش را برای امت بیان کنند!
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم
موسی علیه السلام به دنبال شعلهای از آتش رفت، اما با نور رسالت بازگشت!
فضل پروردگارمان چنین است!
فضل پروردگارمان چنین است!
هدایة الحیاری
به من بگو چه میگذرد...؟ حدود دوسال است که کانالهای بسیاری در موضوعاتی که میان طیفهای متنوع مکتب خلفاء (چنانکه امروزه در مقابل تشیع نامیده میشود) محل اختلاف است، فعال شدهاند. با دیدن آنچه در اینترنت و حتی بعضی از مناطق اهل سنت میگذرد، حقیقتی را نمیتوان…
پارسال این نوشته را با مشارکت یکی از برادران فاضل نوشتم.
بخوانید و علت دویدن معلولین دیروز را دریابید.
بخوانید و علت دویدن معلولین دیروز را دریابید.
هدایة الحیاری
ما راه غیر خودمان را اشتباه میدانیم، آیا شما راه دیگران را هم درست میدانید؟! پس لازمهی این دیدگاهتان درستشمردن راه کفار است! ابوالمعالی جوینی اشعری ملقب به امامالحرمین (478 هــ) در اثر مشهورش «الورقات» میگوید: «ممکن نیست که هر مجتهدی در اصول کلامی…
ابوجعفر طحاوی (321 هــ) در پایان عقیدهی مشهورش میگوید: «فهذا ديننا واعتقادنا ظاهرا وباطنا ونحن براء إلى الله من كل من خالف الذي ذكرناه وبيناه ونسأل الله تعالى أن يثبتنا على الإيمان ويختم لنا به ويعصمنا من الأهواء المختلفة والآراء المتفرقة والمذاهب الردية مثل المشبهة والمعتزلة والجهمية والجبرية والقدرية وغيرهم من الذين خالفوا السنة والجماعة وحالفوا الضلالة ونحن منهم براء وهم عندنا ضلال وأردياء»، یعنی: آنچه گذشت، دین و اعتقاد ما در آشكار و نهان است و از هر کسی که مخالف مطالبی که ذکر کردیم و تبیین نمودیم باشد، در پیشگاه الله متعال اعلام برائت و بیزاری میکنیم و از الله میخواهیم که ما را تا دم مرگ بر ایمان ثابت قدم دارد و از هواهای نفسانی و آرای گوناگون و مذاهب پست همچون مشبهه، معتزله، جهمیه، جبریه، قدریه و دیگران حفظ کند؛ کسانی که با جماعت مسلمانان مخالفت ورزیدهاند و با گمراهی پیمان بستهاند. ما از آنان بری و بیزاریم و آنان از نظر ما گمراه و پست هستند!
این را با سخنان کسانی که به ولگردی اعتقادی دعوت میدهند و در هموارسازی راه بدعت و شرک میکوشند مقایسه کنید!
#بدون_روتوش
این را با سخنان کسانی که به ولگردی اعتقادی دعوت میدهند و در هموارسازی راه بدعت و شرک میکوشند مقایسه کنید!
#بدون_روتوش
بعضی از برادران فاضل ما از گروهی که درگیر مباحث دروندینی هستند گلایه دارند که چرا به جای آن مباحث، به رد الحاد نمیپردازند. من میگویم که گلایه نکنید و بگذارید اهل بدعت در همان جایی که ایستادهاند بمانند و این حوزه را مانند دیگر حوزهها به خرابی نکشانند!
- با ما روی مصادر استدلال و چگونگی آن اختلاف نظر دارند. کسانی را در نظر بگیرید که به احادیث پیامبر صلی الله علیه وسلم به شیوهای که لازم است ایمان ندارند. اگر این زامبیها روشن شوند، باید وقت زیادی را برای رد شبهات خود آنها و دفاع از احادیثی که رد کردهاند هدر دهیم!
- گاهی حقی را از طریق باطلی اثبات میکنند که خرابی و فساد به بار میآورد. مسئلهی وجود خداوند از بدیهیاتی است که در فطرتهای سلیم قرار دارد. اما گاهی فطرت فاسد میشود و شخص محتاج دلایل نظری خواهد شد و این دلایل بعضی صحیح و بعضی باطل هستند. همهی مسلمانان وجود خداوند را قبول دارند، اما راه اثبات خداوند نزد همه یکسان نیست! کسی را در نظر بگیرید که برای اثبات وجود خداوند به دلیل حرکت استدلال میکند و پس از آن مجبور میشود صفاتی که در قرآن و سنت برای الله متعال ثابت شده را انکار کند، زیرا دلیل حرکت (که دلیل فاسدی است) مستلزم نفی آن صفات است!
- ایمان به قدر یکی از ارکان ایمان است! تصور کنید که مبتدع داستان ما به شبهات ملحدین پاسخ میدهد و برای حل معضل شر یا جبر، قدر خداوند را انکار میکند!
- مذهب بعضی طعن در صحابه است! تصور کنید که غیر مسلمانی به فتح ایران و دیگر بلاد اعتراض کند و دعوتگر ما (!) بگوید: ما آنها را صاحب ایمان نمیدانیم چه رسد به معصوم، اشتباه کردند و اهل بیت از چنین چیزی بری هستند! مسلمانی هست که به چنین دفاعی راضی باشد؟
- "به خاطر رجم با اسلام مشکل داری؟ بدعت است و طبق قرآن باید تنها شلاق زده شوند. البته همان شلاق هم برای قدیم و ندیم بوده، اسلام منعطف است و احکام تغییر میکنند"! آنها جوانان را از مردابی بیرون میکشند و به مرداب دیگری میاندازند، لطفاً از اهل بدعت برای ترک دعوت کفار گلایه نکنید!
- بسیاری از وقت و انرژی ما صرف حذف پیشفرضهایی شد که موجب ایجاد شبهات باطل و وهمی میشدند. معلمان جاهلی که به جای دینآموزی به شاگردانشان، به آنها شعار میدادند: "اسلام دین صلح است. دین به کلی اجبار نمیکند. دین با خشونت مخالف است. دین مطابق اعلامیهی حقوق بشر است"! کسی که با این شعارها بزرگ شود، دنبالهرو عمر و خالد رضی الله عنهما نخواهد شد، از گمراهان گلایه نکنید!
توصیه میشود: چرا باید عقیده را پیش از خواندن کتب ردود یاد گرفت؟
- با ما روی مصادر استدلال و چگونگی آن اختلاف نظر دارند. کسانی را در نظر بگیرید که به احادیث پیامبر صلی الله علیه وسلم به شیوهای که لازم است ایمان ندارند. اگر این زامبیها روشن شوند، باید وقت زیادی را برای رد شبهات خود آنها و دفاع از احادیثی که رد کردهاند هدر دهیم!
- گاهی حقی را از طریق باطلی اثبات میکنند که خرابی و فساد به بار میآورد. مسئلهی وجود خداوند از بدیهیاتی است که در فطرتهای سلیم قرار دارد. اما گاهی فطرت فاسد میشود و شخص محتاج دلایل نظری خواهد شد و این دلایل بعضی صحیح و بعضی باطل هستند. همهی مسلمانان وجود خداوند را قبول دارند، اما راه اثبات خداوند نزد همه یکسان نیست! کسی را در نظر بگیرید که برای اثبات وجود خداوند به دلیل حرکت استدلال میکند و پس از آن مجبور میشود صفاتی که در قرآن و سنت برای الله متعال ثابت شده را انکار کند، زیرا دلیل حرکت (که دلیل فاسدی است) مستلزم نفی آن صفات است!
- ایمان به قدر یکی از ارکان ایمان است! تصور کنید که مبتدع داستان ما به شبهات ملحدین پاسخ میدهد و برای حل معضل شر یا جبر، قدر خداوند را انکار میکند!
- مذهب بعضی طعن در صحابه است! تصور کنید که غیر مسلمانی به فتح ایران و دیگر بلاد اعتراض کند و دعوتگر ما (!) بگوید: ما آنها را صاحب ایمان نمیدانیم چه رسد به معصوم، اشتباه کردند و اهل بیت از چنین چیزی بری هستند! مسلمانی هست که به چنین دفاعی راضی باشد؟
- "به خاطر رجم با اسلام مشکل داری؟ بدعت است و طبق قرآن باید تنها شلاق زده شوند. البته همان شلاق هم برای قدیم و ندیم بوده، اسلام منعطف است و احکام تغییر میکنند"! آنها جوانان را از مردابی بیرون میکشند و به مرداب دیگری میاندازند، لطفاً از اهل بدعت برای ترک دعوت کفار گلایه نکنید!
- بسیاری از وقت و انرژی ما صرف حذف پیشفرضهایی شد که موجب ایجاد شبهات باطل و وهمی میشدند. معلمان جاهلی که به جای دینآموزی به شاگردانشان، به آنها شعار میدادند: "اسلام دین صلح است. دین به کلی اجبار نمیکند. دین با خشونت مخالف است. دین مطابق اعلامیهی حقوق بشر است"! کسی که با این شعارها بزرگ شود، دنبالهرو عمر و خالد رضی الله عنهما نخواهد شد، از گمراهان گلایه نکنید!
توصیه میشود: چرا باید عقیده را پیش از خواندن کتب ردود یاد گرفت؟
{مُدْهَامَّتَانِ} [الرحمن: 64]
سبز پررنگ و تیره! این وصف دو باغ بهشتی است که خداوند در سورهی الرحمن ذکر کرده است. چه زیباست!
سبز پررنگ و تیره! این وصف دو باغ بهشتی است که خداوند در سورهی الرحمن ذکر کرده است. چه زیباست!
هدایة الحیاری
يا فتية أحيوا مشاعر أمة ... تاريخها في التضحيات ضياء يا فتية قد سطروا بدمائهم ... ماذا تكون براءة وولاء سنيتم والله أفضل سنة ... لكم لأجر العاملين وراء يا ليتني قد كنت فيكم شعرة ... يا أسوة في الخير يا فضلاء #الزليطني
ارجم خنازير الضلالة والأذى ... واقمع رؤوس الفسق والإفسادا
لله درك شاع في قطعانهم ... رعب القلوب جماعة وفرادى
#صالح_علي_العمري
لله درك شاع في قطعانهم ... رعب القلوب جماعة وفرادى
#صالح_علي_العمري
{وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ} [القلم: 9]
آرزو دارند که نرمش و سازش نشان دهی و آنها نیز نرمش و سازش کنند!
#البيت_الإبراهيمي #پلورالیسم #تکثرگرایی
آرزو دارند که نرمش و سازش نشان دهی و آنها نیز نرمش و سازش کنند!
#البيت_الإبراهيمي #پلورالیسم #تکثرگرایی
"الأصل في ترتيب الأدلة أن يقدم الدليل القرآني ثم يتبعه الدليل من الحديث النبوي؛ فإذا عدل أهل العلم عن ذلك فاعلم أنه لمعنى."
#صالح_العصيمي #شرح_أعلام_السنة_المنشورة
#صالح_العصيمي #شرح_أعلام_السنة_المنشورة
"...وهذه طريقة جماعة من العلماء يعزون الحديث إلى كتاب يريدون أصله لا لفظه"
#صالح_العصيمي #شرح_أعلام_السنة_المنشورة
#صالح_العصيمي #شرح_أعلام_السنة_المنشورة
وما نقولُ في صفاتِ قدسِه ... فرع الذي نقوله في نفسه
فإن یقل جهمیُّهم کیف استوی ... کیف يجي فقل له كيف هو
آنچه دربارهی صفات خداوند میگوییم، فرع چیزی است که دربارهی ذاتش میگوییم؛ پس اگر جهمی پرسید: استواء و مجیء خداوند متعال چگونه است؟ بگو: ذات او چگونه است؟ [پس وقتی گفت کیفیت ذاتش را نمیدانم، بگو ما نیز کیفیت صفاتش را نمیدانیم!]
#ابن_عدود #صفت_علو
فإن یقل جهمیُّهم کیف استوی ... کیف يجي فقل له كيف هو
آنچه دربارهی صفات خداوند میگوییم، فرع چیزی است که دربارهی ذاتش میگوییم؛ پس اگر جهمی پرسید: استواء و مجیء خداوند متعال چگونه است؟ بگو: ذات او چگونه است؟ [پس وقتی گفت کیفیت ذاتش را نمیدانم، بگو ما نیز کیفیت صفاتش را نمیدانیم!]
#ابن_عدود #صفت_علو
Forwarded from کانال| صبغت الله عاکف
با دیدن خوی و حس اطرافیان یک چیز را به خوبی میشود فهمید: هیچ رفتهای برای ماندگان عزیز نمیماند. چند روزی نبودنت حس میشود و تمام!
صبغت الله عاکف
@Sebghatullah_Akef
صبغت الله عاکف
@Sebghatullah_Akef
هدایة الحیاری
دیدن اسم اعضایی که زمانی مینوشتند و الآن وفات کردند، متأثرم میکنه؛ از کجا معلومه که فردا به حساب کاربری ما هم با چنین دیدی نگاه نشه؟ @Hedayah1
برادرمان مهندس محمد سمیر، دیروز وفات کرد. از جمله داعیان کوشا و فعال در حوزهی رد الحاد بود و میراث ارزشمندی بعد از خود به جای گذاشت. (رحمه الله رحمة واسعة)
نام نیکو گر بماند ز آدمی ... به کزو ماند سرای زرنگار
نام نیکو گر بماند ز آدمی ... به کزو ماند سرای زرنگار