Telegram Web Link
خبر: لی جائه‌-یونگ، وارث و رئیس هیأت مدیره شرکت سامسونگ در کره جنوبی روز سه‌شنبه ۲۶ اکتبر از سوی دادگاه سئول به دلیل استفاده غیرقانونی از داروی پروپوفول که یک داروی بیهوشی قوی است، جریمه شد. او در سال‌های اخیر بارها در یک کلینیک جراحی زیبایی در سئول اقدام به مصرف این ماده کرده بود. پروپوفول معمولاً به عنوان یک بی‌حس کننده قوی در جراحی‌ها و در بخش‌های مراقبت‌های ویژه استفاده می‌شود اما گاهی نیز افراد آن را به عنوان یک ماده مخدر بصورت تفریحی استفاده می‌کنند.

تعلیق: خیلی‌ها بعد از خواندن چنین خبرهایی، داد می‌زنند: این میلیاردرها چه مرگشان شده است؟! واقعیت این است که انسان، سکون را دوست ندارد. خود ما چه آرزوهایی داشته‌ایم که امروزه برایمان عادی شده‌اند؟

مردی را تصور کنید که زنی را دوست دارد. آن زن را در ابرها و دست‌نیافتنی می‌بیند، به خود وعده می‌دهد و آرزوپردازی می‌کند. اما آیا وقتی با او ازدواج کند، همان شوق باقی خواهد ماند؟
شاید حق با شیخ ابوالفرج باشد که در ذم الهوی (ص/601) خیلی راحت و به‌دور از تصور رومانتیک رایج در زمان ما نوشته است: «إن النکاح یزیل العشق»، یعنی: به درستی که ازدواج عشق را می‌زداید! تصویری که ساخته بود دیگر آن‌قدرها هم شگفت‌آور و رویایی نیست. به حضورش عادت می‌کند. دیگر مجنون در جنون نیست! چه بسا به همسرش ظلم کند یا عشق به نفرت بدل شود!

انسان هر چیزی را به دست بیاورد، بعد از مدتی به آن عادت می‌کند و دنبال نوسازی آرزوهایش می‌جهد. آنکه روزگاری در آرزوی سرپناهی بوده، امشب با فکر این می‌خوابد که استخر ویلای جدیدش کوچک هست یا نه! آنها میلیاردر هستند؛ با آرزوهای خودشان زندگی می‌کنند، نه آرزوهایی که ما داریم! مدام به دنبال چیز جدیدی هستند تا عطش درونیشان را سیراب کند. هر چیز جدید هم کهنه می‌شود. مثل معتادی که بعد از مدتی به مواد قبلی راضی نمی‌شود و به دنبال چیز جدیدی می‌گردد. شهوات رنگارنگ بعد از مدتی رنگ می‌بازند و همه‌چیز سیاه و سفید می‌شود و آنها دوان به دنبال رنگ! بشر در تاریخ خود، هرگز مانند زمان ما دفتر شهوت را ورق نزده بود! دین می‌تواند جلوی لذت‌های حرام و تعدی از مرزها را بگیرد، ولی اگر پایبندی به دین نباشد، قطار شهوت‌جویی انسان هرگز نخواهد ایستاد.

نکته: آنچه خواندید، قانونی ثابت و بی‌استثنا نیست. لطفا حمله نفرمایید!
هدایة الحیاری
آه که ما را به شرک متهم کردند! (1) صبح و شام در خطابی احساسی فریاد می‌زنند: آه که ما را به شرک متهم کرده‌اند! از چند صورت خارج نیست؛ یا می‌گویند که ما حق این را داریم که مخالف را مشرک بدانیم اما دیگران این حق را ندارند، یا اینکه می‌گویند ما در گفته‌هایمان…
«ونودي بدمشق من اعتقد عقيدة ابن تيمية حل دمه وماله!»
الدرر الكامنة، الناشر: مجلس دائرة المعارف العثمانية، ج 1، ص 171
در دمشق ندا دادند که هرکس عقیده‌ی ابن تیمیه را داشته باشد، خون و مالش حلال است!

مگر اینها دم از تسامح مذهبی و وحدت نمی‌زنند؟ بله، همین‌ها بودند!
قبلاً داستان حافظ مزی را برایتان گفته بودم که به خاطر خواندن کتاب «خلق أفعال العباد» امام بخاری زندانی شد و امام ابن قیم در نونیه‌ی خود با تأسف می‌فرماید:
يا رب هم يشكوننا أبدا ببغ‍ــ ... ‍ـيهم وظلمهم إلى السلطان
خدایا! آنها همیشه شکایت ما را با بغی و ستم نزد سلطان می‌برند!
لكننا نشكوهم وصنيعهم ... أبدا إليك فأنت ذو السلطان
ولی ما همیشه شکایت آنها و آنچه می‌کنند را نزد تو می‌آوریم، زیرا صاحب سلطان و چیرگی حقیقی تو هستی!
#بدون_روتوش
منهجيَّة الكتابةِ والتَّأليف..كيفَ تكونُ كاتبًا متميّزًا؟ مروان…
منهجية الكتابة والتأليف
الشيخ مروان الكردي حفظه الله
ابن دهاق (611 ه‍ــ) در شرح الإرشاد گفته که هرکس در مبحث اسباب معتقد به قوه‌ی مودعه باشد، مبتدع است و در اینکه کافر باشد یا نه اختلاف وجود دارد!
سنوسی اشعری (895 ه‍ــ) می‌گوید: «این اعتقاد (که در کفری‌بودنش اختلاف هست)، همان اعتقاد اکثریت مشتغلین به فقه (رهروان فقه) روزگار ما و جاهلان مقلدی است (=مانند عوام مسلمین، که نمی‌دانند سنوسی چه می‌گوید!) که در معنای آنها هستند!» (شرح العقيدة الكبرى، الناشر: دار الكتب العلمية، ص 140)
#بدون_روتوش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توی فضای مجازی، به خاطر سخاوت علمی، شبهات یا دل‌نوشته‌های خودشون رو به اسم کوروش، نیچه یا ژان پل راشل می‌زنن.
زمان قیامت را کسی جز الله نمی‌داند!

الله متعال فرموده است: {إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ} [لقمان: 34]، یعنی: آگاهی از فرا رسیدن قیامت ویژه‌ی الله است.

و فرموده است: {يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ} [الأعراف: 187]، یعنی: راجع به قیامت از تو می‌پرسند و می‌گویند در چه زمانی قیامت رخ می‌دهد؟ بگو: تنها پروردگارم از آن آگاه است، و کسی جز او نمی‌تواند در وقت خود آن را پدیدار سازد. برای آسمان‌ها و زمین سنگین و دشوار است. قیامت ناگهانی به وقوع می‌پیوندد و بر سرتان می‌تازد. از تو می‌پرسند: انگار تو از (شروع) قیامت باخبری؟ بگو: اطّلاع از آن، خاص الله است ولیکن بیشتر مردمان نمی‌دانند.

و فرموده است: {يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا - فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْرَاهَا - إِلَى رَبِّكَ مُنْتَهَاهَا} [النازعات: 44-42]، یعنی: از تو درباره‌ی قیامت می‌پرسند که در چه زمانی واقع می‌شود؟ تو را چه آگهی و خبر از آن؟! آگاهی از زمان قیامت، به پروردگارت واگذار می‌گردد!

و فرموده است: {فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ مَا تُوعَدُونَ} [الأنبیاء: 109]، یعنی: اگر پشت کردند و روی‌گردان شدند، بگو: همه‌ی شما را یکسان آگاه کردم و نمی‌دانم آنچه به شما وعده داده می‌شود، نزدیک است یا دور.

و در حدیث آمده است: «مفاتيح الغيب خمس... لا يعلم متى تقوم الساعة إلا الله» (بخاری)، یعنی: کلیدهای غیب پنج‌چیز هستند... کسی جز الله نمی‌داند که قیامت کی برپا می‌شود!

و در حدیث جبریل آمده که زمان قیامت را از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسید و ایشان پاسخ دادند: «ما المسئول عنها بأعلم من السائل» (بخاری و مسلم)، یعنی: سؤال‌شده از سؤال‌کننده داناتر نیست!

و در حدیث دیگری آمده که مردی از زمان قیامت پرسید و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «وماذا أعددت لها؟» (بخاری)، یعنی: چه چیزی برای آن آماده کرده‌ای؟!

نكات:
1- جز الله کسی غیب نمی‌داند.
2- وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم زمان قیامت را ندانسته‌اند، غیر ایشان به طریق اولی نمی‌دانند.
3- قیامت ناگهانی می‌آید پس انسان باید همواره آماده باشد. اگر در سازمانی از زمان آمدن بازرس مطلع باشند و در سازمانی دیگر از آن بی‌اطلاع باشند، تفاوت عملکردشان بسیار چشم‌گیر خواهد بود!
4- بجای پرسیدن از زمان قیامت، باید از چیزی پرسید که انسان را از هول و عذابش برهاند و انسان عاقل از چیزی می‌پرسد که برایش سود دارد و به آن تکلیف شده است.

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم
هدایة الحیاری
شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله: «ابوالحسن اشعری از بسیاری از متأخرین منسوب به امام احمد... -مانند ابن عقیل، صدقة بن الحسین، ابن جوزی و امثال اینها- به مذهب احمد بن حنبل و اهل سنت نزدیک‌تر بوده است!» درء التعارض، الناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية،…
حافظ ابن رجب رحمه الله فرموده است:
«ابن جوزی در بعضی از سخنانش به تأویل صفات میل داشته و جماعتی از مشایخ و ائمه این را انکار کرده و از او عیب شمردند. بی‌گمان سخن ابن جوزی در این باب مضطرب است و اگرچه بر احادیث و آثار مطلع بود، لکن به حل و بیان فساد شبهات متکلمین آگاه نبود. از این گذشته، ابووفاء بن عقیل را بسیار بزرگ می‌داشت و در بیشتر آنچه از او می‌یافت، دنباله‌رویش بود.»
ذيل طبقات الحنابلة، الناشر: مكتبة العبيكان، ج 2، ص 487
قناة الشيخ الحبيب حسين عبد الرزاق وفقه الله:
https://www.tg-me.com/hazemhajji1984
هدایة الحیاری
اگر چنین گفته باشد، یقیناً راست گفته است! پس از واقعه‌ی معراج، مشرکین طبق عادت به تکذیب و استهزاء پرداختند. آنها نزد ابوبکر صدیق رضی الله عنه آمده و گفتند: می‌دانی دوستت گمان کرده که شبانه به بیت‌المقدس برده شده است؟ ابوبکر صدیق رضی الله عنه پرسید: آیا پیامبر…
خوشا به حال این چشم‌ها...!

جبیر بن نفیر رحمه الله می‌گوید که روزی نزد مقداد بن اسود رضی الله عنه نشسته بودیم که مردی از نزد ما گذشت و به ایشان گفت: «طوبى لهاتين العينين اللتين رأتا رسول الله صلى الله عليه وسلم! والله لوددنا أنا رأينا ما رأيت، وشهدنا ما شهدت!» (رواه أحمد)، یعنی: خوشا به حال این دو چشمی که رسول الله صلی الله علیه وسلم را دیده‌اند! به الله سوگند که آرزو داریم آنچه دیدی را می‌دیدیم و آنچه شاهد بودی را شاهد می‌بودیم!

مقداد رضی الله عنه خشمگین شد. جبیر رحمه الله می‌گوید که از خشم ایشان تعجب کردم، زیرا آن مرد سخن خوبی بر زبان آورد و چیز بدی نگفت!

مقداد رضی الله عنه به آن مرد رو کرده و فرمود: «ما يحمل الرجل على أن يتمنى محضرا غيبه الله عنه لا يدري لو شهده كيف كان يكون فيه!»، یعنی: چه چیزی مرد را به این وامی‌دارد که آرزوی محضری را داشته باشد که الله از او غائب گردانده است و نمی‌داند که اگر شاهدش می‌بود، حالش چگونه می‌بود [و ایمان می‌آورد یا نه]!

تنها چشمان مقداد رضی الله عنه نبود که آخرین پیامبر خدا را دیده باشد. ابولهب‌ها هم ایشان را دیدند، اما «لم يجيبوه ولم يصدقوه»، یعنی: دعوتش را اجابت و ایشان را تصدیق نکردند!

سپس فرمود: «أولا تحمدون الله إذ أخرجكم لا تعرفون إلا ربكم مصدقين لما جاء به نبيكم؟!»، یعنی: آیا خدا را سپاس نمی‌گویید، که درحالی شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد که تنها پروردگارتان را می‌شناسید [و خبری از بت‌ها نیست] و آنچه پیامبرتان آورده را تصدیق می‌کنید؟!

سیدنا مقداد رضی الله عنه آن مرد را متوجه این ساختند که در اسلام به دنیا آمدن جای حمد و سپاس فراوان دارد! آیا شکر این نعمت را به جای آورده‌ایم؟ چقدر بابت نعمت توحید و سنت از پروردگارمان تشکر کرده‌ایم؟ آنان که در مرداب شرک و الحاد افتاده‌اند را نمی‌بینی؟ می‌خواهی در عوض اینکه ثروتمندترین آدم دنیا باشی، به جای آنها باشی و با اعمالشان دفن شوی؟!

امام ابن قیم رحمه الله فرموده است:
لو شاء ربك كنت أيضا مثلهم ... فالقلب بين أصابع الرحمن
اگر خدایت می‌خواست، تو هم چون آنها بودی! زیرا قلب انسان بین انگشت‌های خداوند رحمان است [و هر طور بخواهد می‌گرداند و دگرگون می‌سازد]!

{الحمد لله الذي هدانا لهذا وما كنا لنهتدي لولا أن هدانا الله} [الأعراف: 43]
#هكذا_تألق_جيل_الصحابة
بعضی از مدارس دینی آنان که از خدمت سربازی یا کارکردن گریخته‌اند را پناه می‌دهند، تبدیل به درویش می‌کنند و سرانجام به نام عالم به جامعه تحویل می‌دهند!
••

يتساهلُ العُلماء قصص كتبِ التّاريخِ إذا كانَت تحتوي على أخبارٍ وَّمواقِف، أمّا إذا كانَ فِيها أحكام فيجبُ أن تُمحّصَ ليُتعامَل معهَا كالأحاديثِ، ولتوزنَ بميزانِ المُحدِّثين.

••┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈••
T.me/Alalwand
مروان حدید تقبله الله در دادگاه نظام بعثی

- تو مزدور هستی؟
+ مزدور الله هستم!
- مزدت می‌دهند؟!
+ الله مزد من را می‌دهد!

در نهایت، دادگاه حکم اعدامش را صادر کرد و او درباره‌ی حکم گفت:
ای مسکین! به خدا اگر می‌دانستم که زندگی و مرگ به دست توست، به جای خداوند تو را عبادت می‌کردم!
حکم او بعداً لغو گردید و آزاد شد!

رحمه الله وتقبله في الشهداء
{وأحسن کما أحسن الله إليك} [القصص: 77]
«یعنی به خلق الله احسان و نیکی کن، همانگونه که الله به تو احسان و نیکی کرده است!» (تفسیر ابن کثیر)
هرکس حق بگوید، آزار خواهد دید. وَرَقَة بن نَوفَل رضی الله عنه در ابتدای بعثت به پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: «لم يأت رجل قط بمثل ما جئت به إلا عودي» (بخاری و مسلم)، یعنی: هرگز مردی نبوده که مانند آنچه آورده‌ای را بیاورد، مگر اینکه مورد دشمنی قرار گرفته باشد! در قرآن کریم هم می‌خوانیم: {وكذلك جعلنا لكل نبي عدوا شياطين الإنس والجن...} [الأنعام: 112]، یعنی: همینطور برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم.

و این دشمنی خاص انبیاء نیست؛ الله متعال فرموده است: {قل هذه سبيلي أدعو إلى الله على بصيرة أنا ومن اتبعني...} [یوسف: 108]، یعنی: بگو این راه من است که با آگاهی و بینش به سوی الله دعوت می‌کنم و پیروانم هم [چنین می‌باشند]! همچنین در حدیث آمده است: «إن العلماء ورثة الأنبياء» (ترمذی، ابوداود و ابن ماجه)، یعنی: به درستی که عالمان وارثان پیامبران‌اند! پس همانگونه که علم را به ارث می‌برند، ابتلاها و مصائب پیامبران را هم به ارث خواهند برد و سنگینی بارش را به دوش خواهند کشید تا در قیامت ایمن باشند.

پس مادامی که چنین باشد، داعی باید خود را برای هر دشمنی و آزاری آماده سازد و اگر ابتلایی بر سر راه نیافت جای شگفتی دارد؛ هرکس پرچم توحید را بلند کند، به ازای هر حرف خاری به پایش می‌خلد و گاهی خود را تنها و صفوف دشمنان را پیاپی و فراوان می‌بیند. اهل باطل با پرچم‌های رنگارنگ ضد او متحد می‌گردند. گاهی آتش درد درونش شعله‌ور می‌گردد و زمین بر او تنگ می‌شود. در قصه‌ی غزوه‌ی احد آمده است: «جرح وجه النبي صلى الله عليه وسلم وكسرت رباعيته وهشمت البيضة على رأسه» (بخاری ومسلم)، یعنی: صورت پیامبر صلی الله علیه وسلم زخمی شد، دندان رباعی ایشان شکست و کلاه‌خود بر سرشان شکسته شد! سرور پیامبران است و درخت توحید را با خونش آبیاری می‌کند! و در جای دیگری که انگشتشان خون‌آلود شده بود، فرمودند: «هل أنت إلا إصبع دميت وفي سبيل الله ما لقيت» (بخاری و مسلم)، یعنی: مگر تو جز انگشتی هستی که خون‌آلود شده و آنچه به او رسیده، در راه الله بوده است؟! ایشان سرور پیامبران است... تو دعوت بدون ابتلا را می‌خواهی؟!

پس هرچقدر دشمنان و مخالفان حقیقت زیاد باشند، سرت را بلند کن و «حسبنا الله ونعم الوکیل» بگو؛ خداوند حق را با یک نفر هم یاری می‌کند و باطل با هزاران لشکر هم باطل باقی خواهد ماند! نسل‌ها خواهند مرد، اما حق زنده می‌ماند و می‌درخشد! زندگی‌ات را به آن می‌بخشی تا از خداوند زندگی دیگری بگیری!

از صحنه‌های عجیب و پرمغزی که از شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله گزارش شده، آن است که حافظ ابن عبدالهادی رحمه الله در العقود الدریة (ص/284) آورده که شیخ الاسلام در دارالعدل سنگی که برای سنگین‌کردن حصیر گذاشته شده بود را زیر سرش گذاشت و اندکی خوابید. سپس نشست و مردی آمد و گفت: سرورم، مردم علیه شما جمع شده‌اند و سخن‌ها می‌گویند! ابن تیمیه رحمه الله فرمود: آنها مانند مگس هستند! سپس دستش را به سمت دهانش بالا برد و در آن فوت کرد!

آری، باطل بی‌مقدار و بی‌ارزش است اگرچه فراوان باشد!
حق باقی خواهد ماند با اجرِ صبر و استقامتی که داعی به دست آورده است!
{فبهداهم اقتده}
{وإذ قال لقمان لابنه وهو يعظه يابني لا تشرك بالله إن الشرك لظلم عظيم} [لقمان: 13]

از حکمت لقمان این است که وصیت به توحید را در ابتدای نصیحت‌هایی که به فرزندش دارد بگنجاند! پدران زمان ما هم نسبت به فرزندانشان شفقت دارند، اما شفقت بسیاری از آنها با دین و عقل همراه نیست؛ بنابراین نسبت به آخرت فرزندانشان بی‌تفاوت هستند و تنها هراسشان این است که از دنیایشان کاسته شود!
می‌گویند آن ابوحسن بکری که شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله را تکفیر می‌کرده، ابن عربی را هم تکفیر و لعنت می‌کرده است!
برادری می‌گفت: به خواستگاری خانمی رفتم و بحث دینداری و دعوتم را برایش توضیح دادم و او پذیرفت و گفت مشکلی ندارد! انتهای داستان هم با ناسازگاری سر دین تمام شد و به طلاق کشیده شد!

گفتم: شما از ابتدا اشتباه کرده‌اید! کسی که طالب علم و داعی باشد نباید به دنبال دختری برای ازدواج بگردد که «با دین مشکلی ندارد»، بلکه باید به دنبال کسی باشد که با غیر از این مشکل داشته باشد و او را در هدفش یاری کند! طلب علم و دعوت، وقت می‌خواهد و سختی می‌آورد و نیاز به کسی دارد که این مسائل را به خوبی درک کند و تاب بیاورد وگرنه نتیجه‌ای غیر از ناسازگاری و طلاق نخواهد داشت!
2024/11/18 14:59:40
Back to Top
HTML Embed Code: