Telegram Web Link
ادامه ...


اما واقعیت یادشده دوم از آن جا بر خاسته و عبارت از آن است که اگر من - شخصی که عقل سلیم دریافت گسترده، حضور ذهن و گنجایش های تجاری اش به شکلی فشرده اما رضایت بخش در کتاب اول سلسله دوم نوشته هایم توصیف شده در حال حاضر برای انتشار کما بیش ده سال کار و زحمتش در مقام نویسنده با در نظر گرفتن کامیابی مردمی، پول کافی در اختیار ندارد، کار و زحمتی که نتیجه نیم سده رنج و کارو کوشش آگاهانه و ارادی برای تحقق چیزی پیش برده شده که با باز اندیشی همه سویه از پیش از سوی من تعیین شده پولی که برای دوری از وابستگی به وسوسه های ناشران کارشناس و غیر کارشناس گوناگون لازم است تنها به این خاطر است که وقتی من - خدمت گذار فروتن قبلی شما - فرصت داشتم این پول به راستی نا قابل را که برای مردمان امروز مایه بیش ترین دیو سرشتی ها است، برای این هدف جوهری خود پس انداز کنم تمام وقت خود را برای شما گذاشتم و شما تنها اگر به همین برکت دارای آن چیزی نیستید که باید باشید، در اصل به خاطر تنبلی جنایت آمیز خودتان و همچنین به دلیلی است که اکنون اعتراف می کنم و آن این است که شما را در زمانی دیدم که از لحاظ درونی هدف بسیار متفاوتی را دنبال می کردم ولی وقتی در آن زمان در کمال بی ریایی کنجکاویتان را برآورده کردم و گاه حتی شاید عشقتان را به دانش و معرفت به شکلی که از چشم خودتان پنهان بود و اینک آن را در فردیت خود دارید پیش از هر چیز آن حس لازم "ارزیابی خود" که به شما این امکان را می بخشد تا خود را برتر از مردم میان حال ببینید و دوم به کمک توضیح ها و رهنمود های مفصل و نوشته شده من داده های ابتدایی لازم را برای ورود به مسیری دارید که شما را به وجود واقعی رهنمون می کند.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 95 و 96

کانال گرجیف
@Gordjief
سلام همراهان عزیز

دوستان عزیزم حق اشتراک تیر ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm

پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
گرجیف
سلام همراهان عزیز دوستان عزیزم حق اشتراک تیر ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید 6037 6974 9743 0766 حسین اکبرلو بانک صادرات همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند @hossein_mysticosm…
دوستان لطفا حق اشتراک کانال را واریز نمایید

این همه بی توجهی واقعا برایم جای سوال دارد

ای کاش متوجه بودید با چه زحمت و تلاشی این مطالب رایگان و در سر وقت در اختیار گذاشته می شود🙏❤️
ادامه ...


گمان می برم حق دارم، این بیش تر هم از شپا بخواهم، یعنی از شما در مقام کسانی که کما بیش با زبان و قالبی که اندیشه ام دارد آشنا هستید و از این گذشته با شیوۀ اصلی روشن گری و تفسیرم تا نخست بدون آن "فلسفه بافی" که روال مردمان امروز شده خود باید بکوشید اصول بدیهی گوناگونی را دریابید که در این کتاب های اول روشن گری کرده ام و در رابطه درونی شان جوهر کل این سلسله از نوشته های بی طرفانه مرا می سازد و سپس باید برای دوره ای مشخص کل خود را به پای این بگذارید که با توضیح های خود به درک دیگر فرزندان آفریدگار مشترکمان کمک کنید که مانند شما به این در و آن در زنده اند و در نتیجه مانند شما، آن پشتکار لازم را در مورد راستی و درستی های عینی با هر سرشتی در دنیای درون خود ندارند.
از آن جا که ناگزیر بودم این نامه اول را بیش تر رو به کسانی بنویسم که در رابطهٔ مستقیم با من بوده اند مایلم از این فرصت سود جویم و در پایان به نام نسل های آینده و همین طور خودم قدردانی و بی ریای خویش را از کسانی بیان کنم که در بیست سال زندگی یاد شده در نوید - فرا رسيدن - نيكی - و - خوبی در تماس با من قرار گرفتند و در این سال ها - بی آن که بدانند - دست مایه هایی برای مشاهده ها و کند وکاو های روند های بلوری شدن و از بلوری دردآمدن آن عوامل روانی بودند که دگرگونی شان برای به دست آوردن تجلی فردی شده نیازمند دوره ای به نسبت دراز است.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 96 و 97

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


در این جا وظیفه اخلاقی خود می دانم تا اضافه کنم که این مشاهده ها کند و کاو های گذشته من، از این پس نمی تواند دلیلی باشد تا این دی که دست مایه های کند وکاو هایم بودند، حال این امکان را از دست داده باشند که همراه با دیگران وارد مسیر راستین دست یافتن به وجود واقعی - به کمک توضیح های مفصل و نوشته شده من - شوند.
برای نابودی خودکار تمامی عوامل روانی از کلیت افراد یاد شده که میتواند از سپاردن به راستی قلبی خود به کار تازه دست یابی به وجود عالی تر و از پیش تعیین شده ای جلوگیری کند که ناگزیر باید هم خون مردم باشد و به همین سان برای نابودی تمامی به اصطلاح "پس مانده های تلخی" که برخاسته از رابطه با من به عنوان یک شخصیت است تنها لازم است بگویم.
باور کنید در کل دوره رابطه خود با شما دنیای درونم هرگز لانه تکانه خود مدارانه یا مردم دوستانه نبود و در آن جا همیشه و در همه چیز تنها چیزی که وجود داشته خواست آماده کردن علم و دانش راستى و درستى - عيني - واقعیت برای نسل های آینده در حد کمال هیچ بوده است.
اما به هر حال بدانید که پیش از هر چیز کل درآمدی که از فروش نخستین سلسله نوشته هایم به دست آید در صندوق خاصی گذاشته می شود و برای انتشار و پخش این نوشته ها در میان توده ها و ارائه تسهيلات به کسانی به کار می رود که نمی توانند به آن ها دسترسی داشته باشند و دوم در حال حاضر تنها دفتر مرکزی انتشاراتم پاسخ گوی تمام پرسش های مفصل مربوط به کل نوشته هایی است که در این سال ها آفریده ام و آدرسش کاخ پارادو، فونتن بلو، فرانسه است.
زمانی که نخستین کتاب سلسله اول به زبان های روسی فرانسه انگلیسی و آلمانی به زیر چاپ می رود؛ ترجمه آن به ارمنی، اسپانیولی، ترکی و سوئدی هم پایان یافته است.
در حال حاضر کتاب های سلسله اول تنها در فرانسه چاپ می شود.
در آینده نزدیک پیشنهاد شده که در ،آلمان امریکا و ایران هم به زیر چاپ رود.
برای فروش جزئی چاپ اول این سلسله اول - صرف نظر از محل فروش - 200 فرانک فرانسه قیمت تعیین کرده ام.

ج. گورجیف


گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 97 و 98

کانال گرجیف
@Gordjief
آگاهی تکمیلی

که بر اثر رویداد های چند روز گذشته برانگیخته شد و می تواند اهمیت بسیار زیادی برای بسیاری از کسانی داشته باشد که مرا شناخته اند

سه شنبه، هفت مارس، 1933
گرند کافه فونتن بلو



رویداد هایی با خصلت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که در چند هفته گذشته در میان مردمان تمامی قاره ها پیش آمد سرانجام این باور راسخ مرا تأیید کرد که این کتاب کوچک نوشته هایم که فهرست آثارم را معرفی می کند خیلی زود به نشر و تیراژ غیر عادی گسترده ای می رسد و تردیدی نیست اول از همه به دست کسانی می افتد که یازده سال پیش به نحوی در سازمان دهی بخش اصلی نهادی همگانی شرکت داشتند که من با نام نهاد تکامل هماهنگ مردمی در فرانسه بنیاد نهادم.
و با در نظر گرفتن این واقعیت مسلم که به زودی در همان جا و در کمابیش همان شرایط قرار است رویداد بسیار مهمی پیش آید که با سازمان پیشین پیوند دارد و همین چند ساعت پیش، قبل از پیدایش این کتاب به صورت پرینت شده زمانی که سرگرم طرح برنامه هایی برای سازندگی های تازه پیشنهادی خود بودم، تصمیم گرفته شد که این اعلام را بنویسم و از ناشر بخواهم آن را هم ضمیمه این کتاب کوچک کند.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 99 و 100

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


این رویداد نزدیک، که آگاهی در بارۀ آن بی تردید در عواطف و اندیشه تمام کسانی که در گذشته در فعالیت هایم شرکت داشتند تداعی ها و واکنش هایی را بر می انگیزاند که در برگیرنده این موارد می شود که اول از همه در 23 آوریل تقویم قدیم سال واقعی یعنی در روز سنت جورج پیروز که در سراسر هستی نهاد، روز به اصطلاح "تاج گذاری" آن به حساب می آمده قرار است دوباره همان طور که یازده سال پیش برای نخستین بار پیش آمد مراسم رسمی نخستین سنگ بنای ساختمان تازه برگزار شود، بنایی که در شکل ابتدایی خود بنا به اهمیتش، قلب تمام فعالیت هایم برای خوبی همسایگانم گرفته شده و باید از این پس هم گرفته شود و هر کس که هرگز از کاخ پریوره دیدار کرده باشد آن را به نام ژیمنازیوم یا به قول انگلیسی ها و آمریکایی ها "اتاق مطالعه" می شناسد.
این بار بنای نهایی به صورتی که از هر لحاظ پاسخ گوی نامش باشد در مرکز باغ بزرگ بر افراشته می شود.
ژیمنازیوم یا اتاق مطالعه تازه، گذشته از داشتن تالار نمایش و سخنرانی که در گذشته هم وجود داشته در طبقه اول و طبقات زیر زمین خود چندین آزمایشگاه جداگانه خواهد داشت که بنا به دست یابی های دانش های مدرن سازماندهی شده و دارای سه آزمایشگاه است که تاکنون روی زمین وجود نداشته است، و نامشان "مغناطیسی - اخترى"، "اندیشه - هنبلدزوئين" و "ذهنی - اتری - بال دار" است؛ از آن مهم تر، بر بام آن هم رصد خانه بی همتایی مجهز به تمامی وسایل لازم برای کاربرد قوانین شناخته شده روی زمین در دوره های گوناگون در مورد شکست و بازتاب پرتو ها و برای بزرگ نمایی دیدنی شدنی به یاری خواص مدیومی ساخته خواهد‌داشت.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 100 و 101

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


این بنا نوآوری های دیگری هم خواهد بود که من مدت ها پیش ساختم و هم اکنون هم برای عده ای شناخته شده هر چند هنوز از آن‌بهره برداری نشده و در میانشان کیبورد "نورانی" و "ارگ - پس - طنین انداز - افزایش بخش - پژواک" دیده می شود.
دوم از نخستین روز ماه ژوئن امسال فعالیت از هم گسسته شده نهادی آغاز می شود که در آن زمان سازماندهی شد هر چند این بار بر شالوده های دیگر و حتی با نام به کلی متفاوتی از نو پا بر جا می شود، اما در کلیت خود در نتیجه تحققاش در آن زمان پدید می آید.
هم چنین فعالیتی با شدت کامل از نو شروع می شود که در دوران نو بسیار غیر عادی است و اول بار در 1924 در نتیجه آسیب های جدی من در آن تصادف اتومبیل و دیر تر در نتیجه تصمیمم برای سپاردن خود برای مدتی معین به کار ،نویسندگی از فعالیت باز ایستاد.
اکنون در این نخستین کتاب کوچکی که قرار است خود منتشر کنم و می توان آن را هَبَرچی یعنی "جارچی" خواند که در دوران باستان به کار می رفت، زیرا پیش از هر چیز خبر پدید آمدن جلد های سنگین و پی در پی روشن گری کننده ای دیگری را که در باره همه - و - همه چیز نوشته ام به گوش تمامی کسانی می رساند که به روی زمین خداوند می آیند و این آگاهی را هم می دهد تا - در زمان چنین رویداد نزدیکی که برای هدف بنیادین زندگی ام بسیار مهم و پر معنا است - دانسته ها در باره آن تا آن جا که شدنی باشد زمان کافی برای رسیدن بـه شـمار بالا تری از کسانی داشته باشد که اول بار در سازماندهی و بازگشایی فعالیت ابتدایی نهادی شرکت داشتند که به دست من بنیاد نهاده شد و در عده ای که فعالیت هایشان در آن زمان بر پایه خواستن خیر و خوبی و خوشبختی نه تنها برای خود که همین طور برای همسایگانشان استوار بود - خشنودی- غرور آمیز و شادی بخش و در دیگرانی که تمامی نیت ها و تجليات شان - همان طور که به احتمال زیاد خود اکنون با تکانه ندامت و پشیمانی اعتراف می کنند، بر پایه خود مداری و منیّتِ به کلی برده وار و تنبلی جنایت آمیز استوار بوده - شرم و تو به بر انگیزاند.

و باشد این سرآغاز تازه ام
هماهنگ با تجلی سه نیروی خجسته
آفریدگار مشترکمان باشد.

تیرماه 1388
آمین



گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 101 و 102

کانال گرجیف
@Gordjief
سناریوی باله

مبارزه جادوگران

پرده اول



داستان در یک شهر بزرگ تجاری در خاور زمین روی می دهد.
میدان شهر جایی که خیابان ها و کوچه ها به آن می رسند دور تا دورش حجره ها و دکه هایی با انواع و اقسام کالا ها - پارچه های حریر ظروف سفالی، ادویه؛ خیاطی ها و کفاشی های رو میدان.
در سمت راست، میدان ردیفی از مغازه های میوه فروشی، خانه های دو طبقه و سه طبقه با پشت بام های صاف و ایوان های بسیار که از شماری از آن ها فرش و در شماری دیگر رخت هایی از بند رخت آویزان است.
در سمت چپ، چای خانه ای بالای پشت بام دیده می شود و بچه ها که سرگرم بازی هستند دو الاغ در حالا بالارفتن از جاده ای سراشیب هستند.
خیابان های پیچ در پیچ از پشت خانه ها می گذرند و به سوی کوه ها کشیده می شوند و در مسیرشان از کنار خانه ها مسجد ها، مناره ها، باغ ها، كاخ ها، کلیسا های مسیحیان معابد هندو ها و بودایی ها می گذرند.
برجی با قلعه ای قدیمی روی کوهی در دوردست دیده می شود.
گونه مردمان آسیایی دیده می شوند که لباس های محلی خود را به تن دارند یک ایرانی با ریش رنگ شده، یک افغانی سفید پوش با حالتی مغرور و پر شهامت؛ یک بلوچستانی با عمامه ای سفید که نوکش تیز است و کتی با آستین های کوتاه به رنگ سفید و کمربندی پهن که از آن چند چاقو آویزان است؛ یک تامیلی هندو و نیمه برهنه که جلوی سرش را تراشیده و دو شاخه سفید و قرمزی که علامت ویشنو است روی پیشانیش دیده می شود؛ یک خیوه ای محلی که کلاه پوست سیاه بسیار بزرگی بر سر دارد و کتی کلفت و گل و گشاد بر تن؛ راهبی بودایی با ردایی زرد و سری تراشیده که چرخ دعا به دست دارد؛ یک
ارمنی که چوکا سیاه با کمربندی نقره ای به تن دارد و کلاه حصیری روسی سیاهی بر سر؛ یک تبتی در لباسی که به لباس چینی ها می ماند و حاشیه هایش با پوست خز گران قیمت تزئین شده و همچنین چند بخارایی و عرب و قفقازی و ترکمن.


ادامه دارد ...


گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 105 و 106

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


فروشندگان کالای خود را با صدای بلند عرضه می کنند و خریداران را به مغازه های خود می خوانند؛ گدا ها با ناله صدقه می خواهند؛ شربت فروشی با آوازی خنده دار مردم را سرگرم می کند.
آرایشگری خیابانی در حین تراشیدن سر یک "حاجی" بزرگوار خبر ها و شایعه هایی را که در شهر جریان دارد با خیاطی در میان می گذارد که در حال خوراک خوردن در خوراک خانه کناری است. در یکی از کوچه ها مراسم تشیع جنازه جریان دارد؛ در جلوی صف ملایی راه می رود و پشت او مرده را روی تابوت که با پارچه سیاهی پوشیده شده می برند و در آخر زنان عزادار. در کوچه دیگری دعوا شده و همه پسر ها برای تماشا به آن سو می دوند در سمت راست، مرتاضی با بازوان کشیده و چشمانی خیره به نقطه ای روی پوست آهو نشسته است بازرگان ثروتمند و مهمی همراه با خدمتکارانش که سبد های خرید را به دوش می کشند بدون توجه به جمعیت میگذرد. پس از او چند گدای خسته، نیمه برهنه و کثیف که انگار از ناحیه قحطی زده ای می آیند از راه می رسند در مغازه ای کشمیر و در مغازه ای دیگر شال و پارچه به مشتریان نشان داده می شود.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 106 و 107

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


مارگیری جلوی چای خانه روی زمین مینشیند و بی درنگ مردمان کنجکاو دورش را می گیرند. الاغ هایی که سبد بر پشت می کشند، از کنارشان می گذرند. زنان پای پیاده عده ای با چادر و عده ای با پوشیه در رفت و آمدند. زنی گوژی نزدیک مرتاض می ایستد و با حالت پرستش گرانه ای در کاسهٔ پوست نارگیلی که کنار او است صدقه می گذارد دستی بر پوستی که مرتاض بر آن نشسته می کشد و سپس در حالی که دستش را به پیشانی و چشم هایش می کشد، به راه خود می رود در گوشه ای دیگر مراسم عروسی بر پا است؛ جلوی جمعیت بچه ها با لباس های شاد دیده می شوند و پشت آن ها اوباش و مطرب ها و طبل زن ها جارچی شهر با صدای بلند جارش را می زند. صدای چکش مسگران از کوچه ای به گوش میرسد از هر گوشه ای صدایی آوایی بلند، جنبش و حرکت خنده و سرزنش دعا و داد و ستدی در جریان است - زندگی قل قل می کند.
دو مرد خود را از جمعیت جدا می کنند. هر دو جامه های فاخری به تن دارند یکی از آن ها ،جعفر یک پارسی خوش قیافه و خوش اندام سی سی و پنج ساله است که صورتش را دو تیغه زده و سبیل کوچک سیاه و موهای کوتاهی دارد کت حریری به رنگ زرد روشن و شلواری آبی به تن دارد که کمربند صورتی رنگی روی آن بسته شده است؛ روی آن یک عبای زربفت بر تن دارد که دامن، باز و بند و مغزی آن با نخ نقره ای گل دوزی شده پوتین بلند زردوزی و جواهر دوزی شده ای از چرم زرد به پا دارد؛ عمامه ای از پارچه گلدار هندی به رنگ آبی بر سر و انگشتر های زمرد و فیروزه بر دست دارد پیشکارش رسول جامه هایی به همان اندازه گران قیمت به تن دارد اما معلوم است که آدم شلخته ای است مردی کوتاه قامت، فربه، زیرک و حیله گر است که دستیار اصلی اربابش در تمامی ماجرا های عاشقانه و دسیسه های او است یک کلاه قرمز چسبان با عمامه ای زرد به سر دارد؛ در دستش یک تسبیح کوتاه قرمز.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 107 و 108

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


جعفر نگاهی به کالا ها می اندازد و هر از گاه می ایستد تا با آشنایان خود سلام و علیکی کند اما به نظر میرسد که هیچ چیز چنگی به دلش نمی زند. از تمامی حرکاتش غرور مردی می بارد که مزه همه لذت های دنیا را چشیده به همقطاران خود با ارباب منشی افتادگی نشان می دهد اما به بقیه با خفت و تحقیر یا انزجار نگاه می.کند مرد باتجربه و دنیا دیده ای است و چیز هایی که بقیه مردم برایش دست و دل می شکنند و خود را برایشان به آب و آتش می زنند دیگر هیچ چنگی به دل او نمی زنند.
در همین لحظه دو زن از خیابانی فرعی از سمت چپ وارد میدان می شوند. یکی از آن ها زینب زن جوان بیست یا بیست و دو ساله ای از تبار هندی ایرانی است، با قامتی بلند و کشیده و چهره ای بسیار زیبا پیراهن و شلوار سفیدی بر تن دارد و دستاری سبز به دور کمر بسته موهای سرش با فرقی از میان با سربندی طلایی بسته شده، چادری بر سر دارد اما پوشیه ندارد. زن دیگر، حیلا ندیمه اش است زنی كوتاه قد، فربه میان سال و نیک سرشت که یک کت مخمل آبی زیر چادری بنفش بر تن دارد دهانش را با دستمال پوشانده است.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 108

کانال گرجیف
@Gordjief
سلام همراهان عزیز

دوستان عزیزم حق اشتراک تیر ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm

پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
ادامه ...


زینب توپی پارچه که در دستمالی حریر پیچیده شده در دست دارد. با برازندگی از میدان می گذرد و به گدا هایی که سر راهش قرار می گیرند صدقه می دهد. جعفر او را می بیند و با چشم دنبالش می کند چهرۀ زینب او را به خود می کشاند شاید چون در نخستین نگاه او را یاد کسی یا چیزی می اندازد از رسول و آشنایان دیگرش می پرسد که آن زن کیست، اما هیچ کس او را نمی شناسد.
درست در همان لحظه زینب به سوی زن گدایی می رود که پسر نیمه برهنه هشت ساله ای که زخم بازی بر بازوی لختش دارد در کنارش ایستاده هنگام دادن صدقه، زینب زخم را می بیند و در حالی که خم می شود با هم دردی با زن در این باره گفت و گو می کند. سرانجام چیزی به او می گوید به یکی از خیابان های کناری اشاره می کند و سپس به پسرک. از حرکات اشاره اش پیدا است که دارد به زن سفارش می کند که پسرک را برای درمان زخمش به کجا ببرد.
در این مدت جعفر چشم از زینب بر نمی دارد.
زینب دلش می خواهد زخم بازوی پسرک را ببندد اما چیزی برای این کار ندارد برای همین دستمال حریری را که دور توپ پارچه بود باز می کند و به دور بازوی پسرک روی زخم می بندد. سپس همراه با میدان را ترک می کند و وارد یکی از خیابان های کناری می شود.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 108 و 109

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


جعفر بی درنگ با رسول رایزنی می کند. روشن است که دارد به او دستور می دهد دنبال زینب برود و هر چه می تواند در باره او اطلاعات به دست آورد با ناپدید شدن زینب از دید رسول دنبال او به همان خیابان می رود. جعفر ایستاده و او را تماشا می کند و بعد آهسته به سوی زن گدا می رود و شروع به گفت و گو با او می کند. با دیدن دستمال حریر زینب روی بازوی پسرک، نمی داند چرا هوس می کند آن را بخرد پولی برای خرید آن به زن پیشنهاد می کند، اما زن حاضر نمی شود آن را بفروشد برای همین جعفر یک مشت پول روی زمین می ریزد و با زور دستمال را از بازوی پسرک باز می کنند و سپس آهسته به سوی میانه میدان به راه می افتد. زن حیرت زده پول ها را از روی زمین جمع می کند و دستانش را به سمت آسمان بلند کرده و از جعفر سپاس گزاری می کنند. سپس دست پسرک را می گیرد و به سوی کوچه ای که زینب نشان داده بود به راه می افتد.
رسول با ادا هایی که گویای نشدنی بودن کاری است باز می گردد و به جعفر می گوید که فهمیده زینب زنی نیست که به هیچ رو بتوان به او نزدیک شد سپس در حالی که هنوز با هم گفت و گو می کنند، از یکی از خیابان های سمت چپ از میدان بیرون می روند.
عصر نزدیک می شود. در یکی از کوچه ها جنبش و جوش زیادی در جریان است و درویشی به همراهی جمعیتی که زنان و کودکان زیادی هم در میان آن ها دیده می شوند از آن بیرون می آید. این درویش در
این اواخر محبوبیت زیادی در آن کشور پیدا کرده و مورد احترام مردمان بسیاری از ملیت های گوناگون قرار گرفته است. ابیات مقدسی را زیر لب زمزمه می کند و با آهنگ اشعار به بدن خود حرکاتی می دهد که مانند ژیمناستیک یا رقص است.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 109 و 110

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


معنای شعر این است


خدا برای همه یکی است
اما سه وجهی است
مردمان گمراه می شوند، چون او هفت وجه دارد
در کلیتش یک آوایی است
در تقسیماتش چند آوایی
و در تقسیمی دیگر نا همساز
او همه جا و در همه است
هر کس بسته به صفاتش
او را می بیند
و بخشی از او را لمس می کنند
اما کسی که او را لمس می کند اگر نادان باشد
كل او را در آن بخشی که لمس می کند، می بیند
و بی آن که تردید به دل راه دهد در باره اش موعظه می کند
و مرتکب گناه می شود
زیرا در ستیز با قوانینی رفتار می کند
که در فرمان های والا ترین بنیاد نهاده شده فرمان این است:
من راستی و درستی (حقیقت)ام
بی باوری تان شما را به نزدیک من می کشاند
زیرا کسی که من را می بیند


پایان بیت ها در صدای بلند طبل کوبیدن هایی که بر گرد شارلاتانی دارو فروش به صدا در می آید گم می شود.
سرخی غروب ژرفنای بیش تری می یابد. فروشندگان یکی یکی بساط خود را جمع می کنند و مغازه های خود را می بندند. در لحظه ای که حرکت جمعیت به اوج می رسد، پرده پایین می افتد.


گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 110 و 111

کانال گرجیف
@Gordjief
پرده دوم

در مکتب جادوگر سفید



اتاقی بزرگ که بیش تر مانند آزمایشگاه یا رصدخانه است با طاقچه هایی که روی آن ها با شیشه و قرابه و اشیایی با شکل های که عجیب یاد آور دستگاه های مدرن است و چندین طومار و کتاب پوشیده شده است.
پشت اتاق پنجره ای است که با پرده پوشیده شده در سمت چپ دری به اندرونی می رود در سمت راست در دیگری که به بیرون باز می شود.
در گوشه سمت راست ساعتی شنی دیده می شود. در سمت چپ میز های کوتاهی که روی آن ها شیشه ها قرابه ها و کتاب های باز دیگری است.
در مقابل پنجره تلسکوپی دیده می شود که شکل عجیبی دارد و سمت چپ دستگاهی مانند میکروسکوپ روی میز کوتاهی به چشم می خورد. در سمت راست یک صندلی اورنگ مانند بزرگ با پشتی سیاه بزرگی قرار دارد که روی آن نماد انیگرام دیده می شود و سمت چپ صندلی کوچکی که مخصوص دستیار جادوگر است.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 113

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


با بالارفتن پرده، عده ای شاگرد زن و مرد روی صحنه دیده می شوند و هر از گاه عده دیگری از راه می رسند و به آن ها می پیوندند. همگی جوانان خوش فرم و دلنشین با چهره هایی دلپ ذیر و زیبا هستند.
پیراهن بلند و شلوار سفیدی بر تن دارند؛ پیراهن دختران تا مچ پا و مال مردان تا زانو است همگی صندل به پا دارند موهای دختران به سادگی آرایش شده و با روبان ها سربندی طلایی بسته شده و مو های مردان با تار های نقره ای همه دستار به کمر بسته اند که دستار دختران زرد، نارنجی و قرمز است و مال مردان سبز آبی سیر و روشن.
همه سخت سرگرم هستند. عده ای سرگرم چیدن و تمییز کردن دستگاه ها و عده سرگرم مطالعه و عده ای آبگونه هایی را در شیشه تکان می دهند. حالا دیگر شمار آن ها بیش تر شده است.
دستیار جادوگر از در بیرونی وارد می شود. مرد سالمندی است با قدی میانه و ریش کوتاه و تنک خاکستری و عینک به چشم دارد.
جامه ای زرد روی زیر پیراهنی سفیدی به تن دارد و دستاری بنفش بر کمر بسته است. صندل به پا دارد و کلاه آخوندی سفید با دستاری بنفش به دور آن سرش را می پوشاند. در دستانش تسبیحی از مروارید است و نماد هپتاگرام یا ستاره هفت پری در یک دایره با
زنجیری نقره ای روی سینه اش آویزان است.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 114

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


شاگردان به دستیار جادوگر سلام می گویند و او هم در حالی که از یکی به سراغ دیگری می رود تا کار آن ها را کند و کاو و درست کند با مهربانی به آنان پاسخ می گوید. شمار شاگردان باز هم بیش تر می شود روشن است که رابطه میان آن ها بسیار پر مهر متین و دوستانه است.
خدمتکاری از در اندرونی وارد می شود و چیزی می گوید و از حركات حاضران مشخص می شود که آن ها منتظر کسی هستند.
جادوگر سفید وارد می شود. مرد سالمند بلند قامت تنومندی با سیمایی خوش خیم و دل پذیر و ريش سفيد بلندی است لباس بلند سفیدی با آستین های گشاد بر تن دارد و لباس زیرش کرم رنگ است. او هم صندل به پا دارد عصای بلندی با سری از عاج در دست دارد و نماد انیگرام که با سنگ های گران قیمت کار شده از زنجیری طلایی از گردنش آویزان است.
به تعظیمی که شاگردان می کنند با لبخندی مهربان پاسخ می دهد و آهسته برایشان دعا می کند. سپس به سمت اورنگ خود می رود و پیش از نشستن یک بار دیگر همه را دعا می کند. در این لحظه نماد روی اورنگ روشن می شود. شاگردان به نوبت جلو می روند و دست او را می بوسند و پس از آن به جای خود باز می گردند و کار خود را از سر می گیرند.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 114 و 115

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


در این لحظه زینب وارد می شود. دیر کرده است و به خاطر شتابی که کرده نفس نفس می زند به سوی جادوگر می رود و دستش را می بوسد. از برخورد جادوگر با او می توان فهمید که یکی از شاگردان محبوب او است. سپس زینب به سوی شاگردان دیگر می رود و تأثیراتی را که از زن گدا و پسرک گرفته بود، انگار با آنان در میان می گذارد.
یکی از شاگردان به سوی جادوگر که سرگرم گفت و گو با دستیارش است می رود و از او می خواهد تا چیزی را برایش توضیح دهد. انگار پاسخ جادوگر همه را جذب می کند؛ زیرا رفته رفته همه دور او جمع می شوند و به او گوش می سپارند. با ادامه توضیح جادوگر از جا بر‌ می خیزد (بی درنگ نماد روی اورنگ خاموش می شود) و به سوی میکروسکوپ می رود و شروع به توضیح می.کند شاگردان هم به همان جا که میکروسکوپ است می روند و به درون میکروسکوپ نگاه می کنند. سپس جادوگر به سوی پنجره میرود و پرده را کنار می زند آسمان روشن پرستار های دیده می شود. جادوگر تلسکوپ را به سمت آسمان می گیرد. شاگردان هم به سوی تلسکوپ می روند و به توضیحات جادوگر گوش می دهند.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 115 و 116

کانال گرجیف
@Gordjief
2024/09/29 07:20:42
Back to Top
HTML Embed Code: