Forwarded from انجمن علمی اقتصادپژوهان (Jafar Saeiniya)
📌 پاسخ به یک شبهه/ دولت در ایران، چگونه در بازار مسکن دخالت میکند؟
مسئلهای که باید همواره به آن توجه کرد، پیچیدگی مداخلات دولت در اقتصاد است. در هر بازاری میتوان آثار غیرمستقیم مداخلات دولت را بررسی و تشریح کرد، چرا که مداخلهی دولت صرفاً به دخالت مستقیم از طریق قیمتگذاری یا وضع تعرفه و مالیات خلاصه نمیشود. برای مثال بازار مسکن در ایران به هیچوجه از تعرض دولت مصون نبوده است، هرچند این دخالتها کمتر به صورت عیان و آشکار صورت گرفتهاند.
مهمترین وجه این دخالت این بوده است که دولتها در ایران طی دهها سال پیاپی به صورت مستمر با افزایش حجم پول و با ایجاد تورم و بیارزش کردن آن(پایین آمدن ارزش پول به عنوان یک کالا در مقایسه با سایر کالاها)، باعث شدهاند بسیاری از مردم برای ذخیره ثروت مازاد خود نتوانند به پول در حال افتِ ارزش اعتماد کنند و در نتیجه ملک و مستغلات یکی از اهداف سرمایهگذاری و وسیله حفظ ارزش دارایی آنان شده است.
پس میتوان گفت تورم برساخته دولت، باعث تحریک تقاضا در بازار مسکن و نگاه سرمایهای به مسکن و زمین شده است که این موضوع در حالت عادی (نبود تورم) وجود نمیداشت و قیمت مسکن را به این حدود نمیرساند.
علاوه بر سرریز تورم در بخش مسکن، وجه دیگر دخالت مربوط به قوانین دستوپاگیر و محدودکننده ساختوساز است که با دخالتهای نادرست آن در مقرراتگذاری، ایجاد موانع بزرگ تجاری برای نهادههای تولیدی، نظام ناکارآمد و انحصاری مهندسی ساختمان، هزینههای صدور مجوز توسط شهرداری و... خود را نشان میدهد و باعث کاهش ساختوساز و اخلال در سمت عرضه میشود. دولت با تسهیلگری و کاهش بوروکراسیهای اداری میتواند به افزایش رونق ساختوساز کمک کند.
همچنین دولت امکان سرمایهگذاری خارجی در ایران را از بین برده است و بازار مسکن را از رقابت تکنولوژیهای ساخت مدرن(روشهای نوین خانهسازی) که بهرهوری بیشتری دارند محروم ساخته است که این نیز باعث شده است قیمت تمامشده مسکن در ایران بسیار بالا باشد.
📝 جعفر ساعینیا
#انجمن_علمی_اقتصاد
🆔 @anjoman_elmi_eqtesad
مسئلهای که باید همواره به آن توجه کرد، پیچیدگی مداخلات دولت در اقتصاد است. در هر بازاری میتوان آثار غیرمستقیم مداخلات دولت را بررسی و تشریح کرد، چرا که مداخلهی دولت صرفاً به دخالت مستقیم از طریق قیمتگذاری یا وضع تعرفه و مالیات خلاصه نمیشود. برای مثال بازار مسکن در ایران به هیچوجه از تعرض دولت مصون نبوده است، هرچند این دخالتها کمتر به صورت عیان و آشکار صورت گرفتهاند.
مهمترین وجه این دخالت این بوده است که دولتها در ایران طی دهها سال پیاپی به صورت مستمر با افزایش حجم پول و با ایجاد تورم و بیارزش کردن آن(پایین آمدن ارزش پول به عنوان یک کالا در مقایسه با سایر کالاها)، باعث شدهاند بسیاری از مردم برای ذخیره ثروت مازاد خود نتوانند به پول در حال افتِ ارزش اعتماد کنند و در نتیجه ملک و مستغلات یکی از اهداف سرمایهگذاری و وسیله حفظ ارزش دارایی آنان شده است.
پس میتوان گفت تورم برساخته دولت، باعث تحریک تقاضا در بازار مسکن و نگاه سرمایهای به مسکن و زمین شده است که این موضوع در حالت عادی (نبود تورم) وجود نمیداشت و قیمت مسکن را به این حدود نمیرساند.
علاوه بر سرریز تورم در بخش مسکن، وجه دیگر دخالت مربوط به قوانین دستوپاگیر و محدودکننده ساختوساز است که با دخالتهای نادرست آن در مقرراتگذاری، ایجاد موانع بزرگ تجاری برای نهادههای تولیدی، نظام ناکارآمد و انحصاری مهندسی ساختمان، هزینههای صدور مجوز توسط شهرداری و... خود را نشان میدهد و باعث کاهش ساختوساز و اخلال در سمت عرضه میشود. دولت با تسهیلگری و کاهش بوروکراسیهای اداری میتواند به افزایش رونق ساختوساز کمک کند.
همچنین دولت امکان سرمایهگذاری خارجی در ایران را از بین برده است و بازار مسکن را از رقابت تکنولوژیهای ساخت مدرن(روشهای نوین خانهسازی) که بهرهوری بیشتری دارند محروم ساخته است که این نیز باعث شده است قیمت تمامشده مسکن در ایران بسیار بالا باشد.
📝 جعفر ساعینیا
#انجمن_علمی_اقتصاد
🆔 @anjoman_elmi_eqtesad
ولایت استالین
در مراسم ختم عزیزی بودم. سخنران دو سه نکته به زعم خودش در مورد حقالناس و از نظر من در باب اهمیت مالکیت خصوصی در اسلام و نمودهاش در حادثه کربلا گفت:
اول اینکه امام حسین ع به محض رسیدن به دشت کربلا، زمینهای اونجا رو با قیمت گزافی از مالکان خرید.
دوم امام حسین ع به یارانش رو کرد و گفت: هر کس حقی از مال دیگران به گردن داره و بدهکاره برگرده و با ما نیاد.
سوم با شهادت شهید، گناهانش و حقالله که به گردنشه پاک میشه اما حق الناس همچنان بر عهدشه و باید مال مردم رو برگردونه و بهمین سبب مسلم بن عقیل قبل از شهادتش رو کرد به جمعیت و تنها آشنایی که دید عمر سعد بود (گویا نسبت فامیلی داشتن) لذا صداش کرد و بهش وصیت کرد که در ایام اقامت در کوفه، پولم تمام شده و از فلانی قرض کردم پس این اسب و زین و زره و... من رو بفروش و قرضم رو ادا کن
➖➖➖➖➖➖➖
حالا مقایسه کنین با حضرات نایب خودخوانده امام زمان! که وقتی میگی مسکن مالک داره و تمدید خود به خود قرارداد اجاره بدون رضایت مالک برخلاف قاعده مهم فقهی #تسلیط (الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم) (حرمه مال المسلم کحرمه دمه) است و تعیین قیمت برای اجاره مسکن که دولت کوچکترین سوبسیدی به مالکش نداده، مغایر با آیه ۲۹ نسا معروف به آیه تراض در قرآنه که میفرماید: یاایهاالذین آمنوا لاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا تکون تجاره عن تراض منکم، (اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اموال همديگر را به ناحق مخوريد -مگر آنكه داد و ستدى باشد كه هر دو طرف بدان رضايت داده باشيد.) و وقتی میپرسی چرا باوجود این همه نهی کمفروشی در قرآن، حتی یک آیه در مذمت گرانفروشی نیست؟ جواب میدن هر چی دارین مال ولی فقیهه و دولت تنفیذ شده از طرف ولی فقیه مالک شما و اموالتونه! انگاری حسین ع شعور نداشت زمین کربلا رو تصرف کنه یا بدهی اصحابش و مسلم رو خود به خود تصفیه کنه!
نه عزیز! ما که آنارکوکاپیتالیستیم و اصلا به حکومت قائل نیستیم اما اگر کسی (برخلاف نظر اکثر فقهای مشهور شیعه در طول تاریخ) به حکومت اسلامی، حتی در زمان غیبت، قائل باشه و زعامت اون رو هم منحصر در فقیه جامعالشرایط بدونه، منطقا باید بپذیره فقیهی که برخلاف سنت و سیره پیامبر و ائمه حکم کنه فاقد شرایط ولایته. بزرگواران خبرگان اشتباه پیدا و کشف و انتخابش کردن! این کلاه شرعی واسه توجیه دزدیها و دست اندازیهای شما کمونیستهای خجالتی مسلماننما زیادی گشاده. علی ع تو شورای جانشینی خلیفه دوم شرط پذیرش خلافت رو عمل برمبنای قرآن و سنت و سیره پیامبر ص دونست اما حضرات فراتر از ایشون، قول و فعل و حکم خودشون رو عین دین میدونن. راستی اگر استالین سر خبرگان محترم کلاه گذاشت و افسار شیعه رو در دست گرفت شماها که معتقدین هر کسی افسار رو دست گرفت قول و فعل و حکمش عین دینه چطور بهتون اثبات میشه اون استالین کذایی واجد شرایط نیست؟
یاللعجب! شیعیانی که اهل سنت رو بخاطر گردن نهادن تاریخی به حکومت هر کسی که افسار رو بدست گرفت مسخره میکردن به چه دریوزگیای افتادن!
🆓 @FreemarketEconomy
در مراسم ختم عزیزی بودم. سخنران دو سه نکته به زعم خودش در مورد حقالناس و از نظر من در باب اهمیت مالکیت خصوصی در اسلام و نمودهاش در حادثه کربلا گفت:
اول اینکه امام حسین ع به محض رسیدن به دشت کربلا، زمینهای اونجا رو با قیمت گزافی از مالکان خرید.
دوم امام حسین ع به یارانش رو کرد و گفت: هر کس حقی از مال دیگران به گردن داره و بدهکاره برگرده و با ما نیاد.
سوم با شهادت شهید، گناهانش و حقالله که به گردنشه پاک میشه اما حق الناس همچنان بر عهدشه و باید مال مردم رو برگردونه و بهمین سبب مسلم بن عقیل قبل از شهادتش رو کرد به جمعیت و تنها آشنایی که دید عمر سعد بود (گویا نسبت فامیلی داشتن) لذا صداش کرد و بهش وصیت کرد که در ایام اقامت در کوفه، پولم تمام شده و از فلانی قرض کردم پس این اسب و زین و زره و... من رو بفروش و قرضم رو ادا کن
➖➖➖➖➖➖➖
حالا مقایسه کنین با حضرات نایب خودخوانده امام زمان! که وقتی میگی مسکن مالک داره و تمدید خود به خود قرارداد اجاره بدون رضایت مالک برخلاف قاعده مهم فقهی #تسلیط (الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم) (حرمه مال المسلم کحرمه دمه) است و تعیین قیمت برای اجاره مسکن که دولت کوچکترین سوبسیدی به مالکش نداده، مغایر با آیه ۲۹ نسا معروف به آیه تراض در قرآنه که میفرماید: یاایهاالذین آمنوا لاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا تکون تجاره عن تراض منکم، (اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اموال همديگر را به ناحق مخوريد -مگر آنكه داد و ستدى باشد كه هر دو طرف بدان رضايت داده باشيد.) و وقتی میپرسی چرا باوجود این همه نهی کمفروشی در قرآن، حتی یک آیه در مذمت گرانفروشی نیست؟ جواب میدن هر چی دارین مال ولی فقیهه و دولت تنفیذ شده از طرف ولی فقیه مالک شما و اموالتونه! انگاری حسین ع شعور نداشت زمین کربلا رو تصرف کنه یا بدهی اصحابش و مسلم رو خود به خود تصفیه کنه!
نه عزیز! ما که آنارکوکاپیتالیستیم و اصلا به حکومت قائل نیستیم اما اگر کسی (برخلاف نظر اکثر فقهای مشهور شیعه در طول تاریخ) به حکومت اسلامی، حتی در زمان غیبت، قائل باشه و زعامت اون رو هم منحصر در فقیه جامعالشرایط بدونه، منطقا باید بپذیره فقیهی که برخلاف سنت و سیره پیامبر و ائمه حکم کنه فاقد شرایط ولایته. بزرگواران خبرگان اشتباه پیدا و کشف و انتخابش کردن! این کلاه شرعی واسه توجیه دزدیها و دست اندازیهای شما کمونیستهای خجالتی مسلماننما زیادی گشاده. علی ع تو شورای جانشینی خلیفه دوم شرط پذیرش خلافت رو عمل برمبنای قرآن و سنت و سیره پیامبر ص دونست اما حضرات فراتر از ایشون، قول و فعل و حکم خودشون رو عین دین میدونن. راستی اگر استالین سر خبرگان محترم کلاه گذاشت و افسار شیعه رو در دست گرفت شماها که معتقدین هر کسی افسار رو دست گرفت قول و فعل و حکمش عین دینه چطور بهتون اثبات میشه اون استالین کذایی واجد شرایط نیست؟
یاللعجب! شیعیانی که اهل سنت رو بخاطر گردن نهادن تاریخی به حکومت هر کسی که افسار رو بدست گرفت مسخره میکردن به چه دریوزگیای افتادن!
🆓 @FreemarketEconomy
خانواده پیرفلک سلاحی نداشتن تا از خودشون دفاع کنن. اونا به انحصار اسلحه در دست دولت تن دادن تا ازشون محافظت کنه اما نه تنها محافظتی در کار نیست که مهمترین متجاوز به افراد و اموالشون خود دولته. جالبه که بعضیا برای برقراری عدالت و تنبیه مجرم به دولت امید دارن اما این نهاد خانواده بود که برای عدالت و احقاق حق و تنبیه مجرم دست بکار شد(بزعم خودش و صرفنظر از جزئیات)
پویا مولاییراد بلادرنگ درمحل به رگبار بسته شد مقایسه کنین با سیرک دادگاه دولتی جنایت سرنگونی هواپیمای اوکراینی!
اینجاست که روتبارد میگه: میزان حمیت و تعصبی که دولت به تعقیب فرد مهاجم به پلیس اختصاص میدهد با توجهی که دولت به مهاجم به یک شهروند عادی نشان میدهد مقایسه کنید
اوهوی متوهم خرچنگ-زرافه 😃 غرولند نکن! همه جای دنیا آسمون همین رنگه! فقط شدت و ضعف داره. تاریخ مملو از جنایات دولتها علیه شهروندانشونه. مثلا دیویدیان آمریکا!
قدرت خرید هر دلار آمریکا از زمان تاسیس فدرال رزرو در ۱۹۱۳ تا ۲۰۲۰، ۹۷٪ افت کرده. ریال هر چند سال یکبار انقدر افت میکنه. میزان وقاحت و طمع چپاولگران ج ا قابل قیاس با دزدان محترم آمریکایی نیست. بر منکرش لعنت!
🆓 @FreemarketEconomy
پویا مولاییراد بلادرنگ درمحل به رگبار بسته شد مقایسه کنین با سیرک دادگاه دولتی جنایت سرنگونی هواپیمای اوکراینی!
اینجاست که روتبارد میگه: میزان حمیت و تعصبی که دولت به تعقیب فرد مهاجم به پلیس اختصاص میدهد با توجهی که دولت به مهاجم به یک شهروند عادی نشان میدهد مقایسه کنید
اوهوی متوهم خرچنگ-زرافه 😃 غرولند نکن! همه جای دنیا آسمون همین رنگه! فقط شدت و ضعف داره. تاریخ مملو از جنایات دولتها علیه شهروندانشونه. مثلا دیویدیان آمریکا!
قدرت خرید هر دلار آمریکا از زمان تاسیس فدرال رزرو در ۱۹۱۳ تا ۲۰۲۰، ۹۷٪ افت کرده. ریال هر چند سال یکبار انقدر افت میکنه. میزان وقاحت و طمع چپاولگران ج ا قابل قیاس با دزدان محترم آمریکایی نیست. بر منکرش لعنت!
🆓 @FreemarketEconomy
Forwarded from بهلول (Amirreza)
تورّم ایرانی
در روزهای اخیر چند تن از دوستان و اساتید در فضای مجازی سلسله مطالبی در باب تورّم نوشتند؛ نوشتههایی که صریحتر و پختهتر از قبل به نظر میرسید. مشخصاً از محبوبه داوودی، محمد جوادی، مرتضی کاظمی و علی میرزاخانی برای پرداخت زکات علمشان تشکّر میکنم و امیدوارم این طلبۀ طفیلی را بابت هیزمهای تری که ناشیانه به کورۀ داغ بحث بزرگان میاندازد، عفو کنند.
اساتید عزیز! من فکر میکنم آب ایران از سر چشمه گل است. اقتصاد گروگان سیاست است، و هردوی آنها گروگان نظامیگری. خود نظامیان هم در خدمت یک ایدئولوژی بنیادگرا هستند که مطلقاً با تمدّن مدرن سر سازگاری ندارد. این بختبرگشتگی است. در حالت عادی باید نظامیگری فرمانبر سیاست باشد، و سیاست در خدمت اقتصاد. در نتیجه، اندازه و کیفیت نیروی نظامی کشور باید تابع مالیاتی باشد که شهروندان حاضرند بپردازند. ولی در حالت بختبرگشتگی و وارونهکاری، نظامیان بلندپایه کاملاً از دلمشغولی قید بودجه معافند. آنها حیطۀ فعّالیت و مأموریتشان را هرقدر دلشان میخواهد گسترش میدهند، و سیاست موظّف است بی چون و چرا هزینۀ این توسعه را از هر محلّی که توانست تأمین کند: اگر شد از طریق عواید نفتی و مالیات و استقراض، و اگر نشد مستقیماً از طریق انتشار پول.
تداوم چنددهسالۀ این بیتدبیری، چاههای درآمدی دولت را یکی یکی خشکانده است. اکنون تنها راه باقی مانده، عمیقتر کردن چاه خلق پول است. پول بیشتر یعنی تورّم بیشتر. سوخت موتور تورّم، رفاه اکثریت مردم است. بعید است در عالم سیاست و اقتصاد ظلمی فراگیرتر، بیرحمانهتر، و در عین حال نامحسوستر از مالیۀ تورّمی وجود داشته باشد. در نتیجۀ تورّم است که قیمتها و اجارهها روزبهروز بالاتر میروند و دستمزدها سالبهسال بیارزشتر میشوند. تورّم زندگی شهروندان و ساختار اقتصاد را از شکل و ریخت میاندازد، و نسبت قیمتها را غیرمنطقی و بیمعنا میکند. تورّم جامعه را چاک میزند، و فاصلۀ سرمایهداران و بیسرمایگان را به شکافی عمیق و غیرقابل عبور تبدیل میکند. تورّم نظام بانکی را به استیصال و فلج و فساد سوق میدهد. در تورّم خیری نیست و از شرّش هرچه بگوییم کم گفتهایم. امّا اینها برای نظامیان و نظامیاندیشان چندان اهمیّتی ندارد. آنها مهمترین قسمتهای یک کشور را پادگانها، زاغههای مهمّات، و تأسیسات موشکیاش میدانند.
من فکر میکنم تشکیل دادن یک نیروی نظامی غولآسا برای یک اقتصاد نحیف، مثل آن است که موفّق شویم بازوی ستبر یک مرد قویهیکل را به شانۀ یک کودک خردسال پیوند بزنیم. این موفّقیت ابلهانه کمکی به آن طفل بینوا نمیکند، و احتمالاً دیر یا زود او را به کشتن خواهد داد.
حکّام ایران تا به حال قادر به درک و تصدیق این بیتناسبی مرگبار قوای اقتصادی و نظامی نبودهاند. عوام مردم از این چیزها سر در نمیآورند. روشنفکران اکثراً از لحاظ بینش اقتصادی از عوام سردرگمترند. اقتصاددانها هم که قربانشان بروم. اغلبشان وقتی حرف تورّم به میان میآید، خودشان را با نظریههایی بیخطر سرگرم میکنند تا خدای نکرده حکومت را هدف نقدی جدّی و اصولی قرار ندهند. مثلاً: فشار هزینۀ تولید، عقب افتادن عرضۀ کل از تقاضای کل، تحریمهای ظالمانه، گرانفروشی گرانفروشان، سودجویی سفتهبازان، شوک افزایش نرخ ارز، و حتّی کمبود نقدینگی!
معمولاً کسی خودش را به دردسر نمیاندازد تا از دولت چنین سؤالهایی بپرسد: هزینههای نظامی ایران دقیقاً چقدر است، و چرا اینقدر است؟ آیا راهی وجود ندارد که بهرهوری را بالا ببریم و کمتر خرج کنیم؟ اصولاً چرا لازم است با این کشورهایی که دشمنی داریم، دشمنی داشته باشیم؟ آیا صلح شاخمان میزند؟ آیا واقعاً امکانش نیست که با استفاده از ابزارهای سیاسی و دیپلماتیک، خصومتهای بینالمللیمان را قدری فروبنشانیم و هزینههای نظامیمان را کمی کاهش دهیم؟
معدود اقتصاددانهایی که در گفتگوهای خصوصی جرأت تحلیل این قسمت از بودجه را به خود میدهند، مخارج نظامی فزایندۀ ایران را با صفاتی مثل ضروری، مزمن، چسبنده، بیکشش، نهادی، تاریخی و غیرقابل بحث توصیف میکنند. و من فکر میکنم تا زمانی که این توصیفات واهی را مسلّم بشماریم، به طی کردن همین روند دردناک انحطاط محکوم خواهیم بود؛ چه در دورۀ جمهوری اسلامی، و چه بعد از آن.
اصلاحات حقیقی از درمان فساد خاک و ریشه شروع میشود، نه از هرس کردن محتاطانۀ شاخ و برگها. مخارج نظامی حساسترین و مبهمترین بخش بودجهاند. پس احتمالاً بهتر است نقد خودسرانگی هزینههای دولت را از زیر سؤال بردن همین تابو آغاز کرد.
ریشۀ تورّم ایرانی، اعتیاد دولت به تأمین مخارجش از محل انتشار پول است. این اعتیاد شرمآور را باید کنار گذاشت.
https://www.tg-me.com/AmirrezaAbdolii/
در روزهای اخیر چند تن از دوستان و اساتید در فضای مجازی سلسله مطالبی در باب تورّم نوشتند؛ نوشتههایی که صریحتر و پختهتر از قبل به نظر میرسید. مشخصاً از محبوبه داوودی، محمد جوادی، مرتضی کاظمی و علی میرزاخانی برای پرداخت زکات علمشان تشکّر میکنم و امیدوارم این طلبۀ طفیلی را بابت هیزمهای تری که ناشیانه به کورۀ داغ بحث بزرگان میاندازد، عفو کنند.
اساتید عزیز! من فکر میکنم آب ایران از سر چشمه گل است. اقتصاد گروگان سیاست است، و هردوی آنها گروگان نظامیگری. خود نظامیان هم در خدمت یک ایدئولوژی بنیادگرا هستند که مطلقاً با تمدّن مدرن سر سازگاری ندارد. این بختبرگشتگی است. در حالت عادی باید نظامیگری فرمانبر سیاست باشد، و سیاست در خدمت اقتصاد. در نتیجه، اندازه و کیفیت نیروی نظامی کشور باید تابع مالیاتی باشد که شهروندان حاضرند بپردازند. ولی در حالت بختبرگشتگی و وارونهکاری، نظامیان بلندپایه کاملاً از دلمشغولی قید بودجه معافند. آنها حیطۀ فعّالیت و مأموریتشان را هرقدر دلشان میخواهد گسترش میدهند، و سیاست موظّف است بی چون و چرا هزینۀ این توسعه را از هر محلّی که توانست تأمین کند: اگر شد از طریق عواید نفتی و مالیات و استقراض، و اگر نشد مستقیماً از طریق انتشار پول.
تداوم چنددهسالۀ این بیتدبیری، چاههای درآمدی دولت را یکی یکی خشکانده است. اکنون تنها راه باقی مانده، عمیقتر کردن چاه خلق پول است. پول بیشتر یعنی تورّم بیشتر. سوخت موتور تورّم، رفاه اکثریت مردم است. بعید است در عالم سیاست و اقتصاد ظلمی فراگیرتر، بیرحمانهتر، و در عین حال نامحسوستر از مالیۀ تورّمی وجود داشته باشد. در نتیجۀ تورّم است که قیمتها و اجارهها روزبهروز بالاتر میروند و دستمزدها سالبهسال بیارزشتر میشوند. تورّم زندگی شهروندان و ساختار اقتصاد را از شکل و ریخت میاندازد، و نسبت قیمتها را غیرمنطقی و بیمعنا میکند. تورّم جامعه را چاک میزند، و فاصلۀ سرمایهداران و بیسرمایگان را به شکافی عمیق و غیرقابل عبور تبدیل میکند. تورّم نظام بانکی را به استیصال و فلج و فساد سوق میدهد. در تورّم خیری نیست و از شرّش هرچه بگوییم کم گفتهایم. امّا اینها برای نظامیان و نظامیاندیشان چندان اهمیّتی ندارد. آنها مهمترین قسمتهای یک کشور را پادگانها، زاغههای مهمّات، و تأسیسات موشکیاش میدانند.
من فکر میکنم تشکیل دادن یک نیروی نظامی غولآسا برای یک اقتصاد نحیف، مثل آن است که موفّق شویم بازوی ستبر یک مرد قویهیکل را به شانۀ یک کودک خردسال پیوند بزنیم. این موفّقیت ابلهانه کمکی به آن طفل بینوا نمیکند، و احتمالاً دیر یا زود او را به کشتن خواهد داد.
حکّام ایران تا به حال قادر به درک و تصدیق این بیتناسبی مرگبار قوای اقتصادی و نظامی نبودهاند. عوام مردم از این چیزها سر در نمیآورند. روشنفکران اکثراً از لحاظ بینش اقتصادی از عوام سردرگمترند. اقتصاددانها هم که قربانشان بروم. اغلبشان وقتی حرف تورّم به میان میآید، خودشان را با نظریههایی بیخطر سرگرم میکنند تا خدای نکرده حکومت را هدف نقدی جدّی و اصولی قرار ندهند. مثلاً: فشار هزینۀ تولید، عقب افتادن عرضۀ کل از تقاضای کل، تحریمهای ظالمانه، گرانفروشی گرانفروشان، سودجویی سفتهبازان، شوک افزایش نرخ ارز، و حتّی کمبود نقدینگی!
معمولاً کسی خودش را به دردسر نمیاندازد تا از دولت چنین سؤالهایی بپرسد: هزینههای نظامی ایران دقیقاً چقدر است، و چرا اینقدر است؟ آیا راهی وجود ندارد که بهرهوری را بالا ببریم و کمتر خرج کنیم؟ اصولاً چرا لازم است با این کشورهایی که دشمنی داریم، دشمنی داشته باشیم؟ آیا صلح شاخمان میزند؟ آیا واقعاً امکانش نیست که با استفاده از ابزارهای سیاسی و دیپلماتیک، خصومتهای بینالمللیمان را قدری فروبنشانیم و هزینههای نظامیمان را کمی کاهش دهیم؟
معدود اقتصاددانهایی که در گفتگوهای خصوصی جرأت تحلیل این قسمت از بودجه را به خود میدهند، مخارج نظامی فزایندۀ ایران را با صفاتی مثل ضروری، مزمن، چسبنده، بیکشش، نهادی، تاریخی و غیرقابل بحث توصیف میکنند. و من فکر میکنم تا زمانی که این توصیفات واهی را مسلّم بشماریم، به طی کردن همین روند دردناک انحطاط محکوم خواهیم بود؛ چه در دورۀ جمهوری اسلامی، و چه بعد از آن.
اصلاحات حقیقی از درمان فساد خاک و ریشه شروع میشود، نه از هرس کردن محتاطانۀ شاخ و برگها. مخارج نظامی حساسترین و مبهمترین بخش بودجهاند. پس احتمالاً بهتر است نقد خودسرانگی هزینههای دولت را از زیر سؤال بردن همین تابو آغاز کرد.
ریشۀ تورّم ایرانی، اعتیاد دولت به تأمین مخارجش از محل انتشار پول است. این اعتیاد شرمآور را باید کنار گذاشت.
https://www.tg-me.com/AmirrezaAbdolii/
Telegram
بهلول
amirreza abdoli
#بریده_جالب
اقتصاددانان میزان رفاه عمومی از دست رفته در اثر محدودیت های تجاری روی واردات و صادرات را حدود 5% تولید جهانی تخمین میزنند، یعنی جهان امروز 5% فقیرتر از آن چه باید باشد است. اما وقتی نگاه خود را به جای کالا، به آزادی جابجایی انسان ها و محدودیت های مهاجرتی بر می گردانیم، اولین آنالیز ما بررسی تاثیر جلوگیری از جابجایی نیروی کار است. حال تخمین اقتصاددانان از رفاه از دست رفته جهانی در اثر این محدودیت ها بطور میانگین برابر 100% تولید جهانی است. این یعنی محدودیت های مهاجرتی به قدری مضر هستند که تولید جهانی را نصف کرده اند. تولید کالا و خدمات جهانی امروز باید دویست تریلیون دلار باشد اما تنها یکصد تریلیون دلار است زیرا ما با قوانین خود مانع حرکت نیروی کار به مکان هایی می شویم که بیشترین ارزش را دارد. این رقم بسیار بزرگی است و نشان میدهد وقتی کسی به موارد منفی مهاجرت اشاره می کنند، باید نشان دهد اثر منفی آن حداقل به اندازه آن یکصد تریلیون دلار است.
جیسون برنان - استاد استراتژی، اقتصاد و سیاست گذاری دانشگاه جورج تاون
🆓 @FreemarketEconomy
اقتصاددانان میزان رفاه عمومی از دست رفته در اثر محدودیت های تجاری روی واردات و صادرات را حدود 5% تولید جهانی تخمین میزنند، یعنی جهان امروز 5% فقیرتر از آن چه باید باشد است. اما وقتی نگاه خود را به جای کالا، به آزادی جابجایی انسان ها و محدودیت های مهاجرتی بر می گردانیم، اولین آنالیز ما بررسی تاثیر جلوگیری از جابجایی نیروی کار است. حال تخمین اقتصاددانان از رفاه از دست رفته جهانی در اثر این محدودیت ها بطور میانگین برابر 100% تولید جهانی است. این یعنی محدودیت های مهاجرتی به قدری مضر هستند که تولید جهانی را نصف کرده اند. تولید کالا و خدمات جهانی امروز باید دویست تریلیون دلار باشد اما تنها یکصد تریلیون دلار است زیرا ما با قوانین خود مانع حرکت نیروی کار به مکان هایی می شویم که بیشترین ارزش را دارد. این رقم بسیار بزرگی است و نشان میدهد وقتی کسی به موارد منفی مهاجرت اشاره می کنند، باید نشان دهد اثر منفی آن حداقل به اندازه آن یکصد تریلیون دلار است.
جیسون برنان - استاد استراتژی، اقتصاد و سیاست گذاری دانشگاه جورج تاون
🆓 @FreemarketEconomy
#بریده_جالب
کارل منگر معیارهای چهارگانهای برای کالا تعریف میکند:
۱- وجود نیاز در انسان
۲-وجود شیئی که به واسطه خصوصیاتش بتواند در رابطه علّی با ارضای این نیاز قرار گیرد
۳- آگاهی فرد از این رابطه علّی
۴-اعمال کنترل و به کار گرفتن آن شئ در راستای ارضای نیاز
کالای کمیاب کالایی است که در قیمت صفر، مقدار تقاضا برای آن بیش از مقدار عرضه باشد.
🆓 @FreemarketEconomy
کارل منگر معیارهای چهارگانهای برای کالا تعریف میکند:
۱- وجود نیاز در انسان
۲-وجود شیئی که به واسطه خصوصیاتش بتواند در رابطه علّی با ارضای این نیاز قرار گیرد
۳- آگاهی فرد از این رابطه علّی
۴-اعمال کنترل و به کار گرفتن آن شئ در راستای ارضای نیاز
کالای کمیاب کالایی است که در قیمت صفر، مقدار تقاضا برای آن بیش از مقدار عرضه باشد.
🆓 @FreemarketEconomy
#بریده_جالب
فقط دو قانون مطلوبیت وجود دارد:
۱- قانون مطلوبیت نهایی کاهنده: اگر اندازه یک واحد از یک کالا دادهشده باشد، با افزایش عرضه واحدها مطلوبیت (نهایی) هر یک کاهش مییابد
۲- قانون مطلوبیت کل فزاینده: مطلوبیت (نهایی) یک واحد بزرگتر، بیشتر از مطلوبیت (نهایی) یک واحد کوچکتر است.
رابطه میان این دو قانون و موضوعاتی که در آنها مد نظر قرار گرفته، رابطهای صرفا از جنس مرتبه یا به بیان دیگر رابطهای ترتیبی است که میتوان آن را به این شیوه نشان داد:
مرتبه ارزشی:
- ۳ تخممرغ
- ۲ مرغ
- ۱ تخممرغ
- تخممرغ دوم
- تخممرغ سوم
هر چه در مرتبه بالاتری در این سنجه ارزشی فردی برای تخممرغ باشیم، ارزش بیشتر است. بر پایه قانون دوم، ارزش سه تخممرغ بیش از ارزش دو تخممرغ و ارزش دو تخممرغ بیش از ارزش یک تخممرغ برآورد میشود. بر پایه قانون نخست، تخممرغ دوم مرتبهای پایینتر از تخممرغ نخست و تخممرغ سوم نیز جایگاهی پایینتر از تخممرغ دوم در این سنجه ارزشی مییابد. هیچ رابطه ریاضی مثلا میان مطلوبیت نهایی سه تخممرغ و مطلوبیت نهایی تخممرغ سوم وجود ندارد، الا آن که اولی از دومی بیشتر است.
آنچه منطقا از ویژگی ترتیبی مطلوبیت نتیجه میشود، آن است که باید هر مقایسه میانشخصی درباره مطلوبیت را ناممکن (غیرعلمی) انگاشت و از این رو هر طرح اجتماعی رفاهیای که چنین مقایسهای در خود داشته باشد، منعندی و دلبخواهانه است.
مورای نیوتن روتبارد
🆓 @FreemarketEconomy
فقط دو قانون مطلوبیت وجود دارد:
۱- قانون مطلوبیت نهایی کاهنده: اگر اندازه یک واحد از یک کالا دادهشده باشد، با افزایش عرضه واحدها مطلوبیت (نهایی) هر یک کاهش مییابد
۲- قانون مطلوبیت کل فزاینده: مطلوبیت (نهایی) یک واحد بزرگتر، بیشتر از مطلوبیت (نهایی) یک واحد کوچکتر است.
رابطه میان این دو قانون و موضوعاتی که در آنها مد نظر قرار گرفته، رابطهای صرفا از جنس مرتبه یا به بیان دیگر رابطهای ترتیبی است که میتوان آن را به این شیوه نشان داد:
مرتبه ارزشی:
- ۳ تخممرغ
- ۲ مرغ
- ۱ تخممرغ
- تخممرغ دوم
- تخممرغ سوم
هر چه در مرتبه بالاتری در این سنجه ارزشی فردی برای تخممرغ باشیم، ارزش بیشتر است. بر پایه قانون دوم، ارزش سه تخممرغ بیش از ارزش دو تخممرغ و ارزش دو تخممرغ بیش از ارزش یک تخممرغ برآورد میشود. بر پایه قانون نخست، تخممرغ دوم مرتبهای پایینتر از تخممرغ نخست و تخممرغ سوم نیز جایگاهی پایینتر از تخممرغ دوم در این سنجه ارزشی مییابد. هیچ رابطه ریاضی مثلا میان مطلوبیت نهایی سه تخممرغ و مطلوبیت نهایی تخممرغ سوم وجود ندارد، الا آن که اولی از دومی بیشتر است.
آنچه منطقا از ویژگی ترتیبی مطلوبیت نتیجه میشود، آن است که باید هر مقایسه میانشخصی درباره مطلوبیت را ناممکن (غیرعلمی) انگاشت و از این رو هر طرح اجتماعی رفاهیای که چنین مقایسهای در خود داشته باشد، منعندی و دلبخواهانه است.
مورای نیوتن روتبارد
🆓 @FreemarketEconomy
#بریده_جالب
در سال ۱۷۵۶، ادموند برک نخستین اثر خود را منتشر کرد: در دفاع از جامعهی طبیعی. اثری که بهشکل نادر تقریباً بهطور کامل در تجدیدحیات فعلی برک نادیده گرفته شده است. این اثر بهشدت با دیگر نوشتههای برک در تضاد است، زیرا تصور فعلی برک بهعنوان پدر محافظهکاری جدید را بهسختی میتواند حفظ کند. یک اثر کمتر محافظهکارانه بهسختی میتواند قابل تصور باشد؛ در واقع دفاعیهی برک شاید نخستین بسط آنارشیسم فردگرا و عقلگرایانهی مدرن باشد. ... آنارشیسم مفهومی افراطی است، ولی هیچ مفهوم دیگری نمیتواند بهطور مناسب تز برک را توصیف کند. برک بارها و بارها موکداً هر نوع حکومتی را، و نه فقط شکل خاصی از حکومت را، تقبیح میکند. برک میافزاید که، همهی حکومتها بر اساس یک «خطای بزرگ» بنیان نهاده شدهاند. بدیهی است که انسانها مرتکب خشونت علیه یکدیگر میشوند، و بنابراین لازم است که از آنان در مقابل چنین خشونتی محافظت شود. در نتیجه انسانها حاکمانی را در میان خود برمیگمارند. ولی چه کسی از مردم در برابر حاکمان دفاع میکند؟ آنارشیسم برک در این دفاعیه، بیشتر منفی است تا مثبت. این رساله دربردارندهی حمله به دولت است تا طرحریزی اولیهی نوعی از جامعه که برک بهعنوان ایدهآل در نظر دارد. در نتیجه، هم شاخهی کمونیستی و هم شاخههای فردگرای آنارشیسم توانایی بهرهگیری از این اثر را دارد.
مورای نیوتن روتبارد
🆓 @FreemarketEconomy
در سال ۱۷۵۶، ادموند برک نخستین اثر خود را منتشر کرد: در دفاع از جامعهی طبیعی. اثری که بهشکل نادر تقریباً بهطور کامل در تجدیدحیات فعلی برک نادیده گرفته شده است. این اثر بهشدت با دیگر نوشتههای برک در تضاد است، زیرا تصور فعلی برک بهعنوان پدر محافظهکاری جدید را بهسختی میتواند حفظ کند. یک اثر کمتر محافظهکارانه بهسختی میتواند قابل تصور باشد؛ در واقع دفاعیهی برک شاید نخستین بسط آنارشیسم فردگرا و عقلگرایانهی مدرن باشد. ... آنارشیسم مفهومی افراطی است، ولی هیچ مفهوم دیگری نمیتواند بهطور مناسب تز برک را توصیف کند. برک بارها و بارها موکداً هر نوع حکومتی را، و نه فقط شکل خاصی از حکومت را، تقبیح میکند. برک میافزاید که، همهی حکومتها بر اساس یک «خطای بزرگ» بنیان نهاده شدهاند. بدیهی است که انسانها مرتکب خشونت علیه یکدیگر میشوند، و بنابراین لازم است که از آنان در مقابل چنین خشونتی محافظت شود. در نتیجه انسانها حاکمانی را در میان خود برمیگمارند. ولی چه کسی از مردم در برابر حاکمان دفاع میکند؟ آنارشیسم برک در این دفاعیه، بیشتر منفی است تا مثبت. این رساله دربردارندهی حمله به دولت است تا طرحریزی اولیهی نوعی از جامعه که برک بهعنوان ایدهآل در نظر دارد. در نتیجه، هم شاخهی کمونیستی و هم شاخههای فردگرای آنارشیسم توانایی بهرهگیری از این اثر را دارد.
مورای نیوتن روتبارد
🆓 @FreemarketEconomy
#بریده_جالب
روتبارد قانون اساسی آمریکا را نه سند آزادی، بلکه منشور یک دولت جدید متمرکز و قدرتمند متشکل از مدیسون، همیلتون، و همدستان آنان در کودتای فیلادلفیا میداند. مورای نشان میدهد که تمرکزگرایان، کنگرهی قارهای را متقاعد کردند که بهجای جنگ داوطلبانه، آزادیخواهانه و چریکی، جنگی سنّتی، شدیداً برنامهریزیشده، و بسیار پرهزینه انجام دهند. این امر متضمن بسیاری از شرارتها بود؛ از پول کاغذی و تورم تا مالیات بالا، از خدمت اجباری تا کنترل قیمتها و مصادرهی کالاها. ولی از قضا همین رهبران چریکی بودند که در جنگ پیروزی یافتند، و نه ژنرال واشنگتن. تمرکزگرایان به دروغ خود را «فدرالیست» و مخالفان لیبرال خود را «ضدفدرالیست» نامیدند. اقلیت آنتیفدرالیست تبدیل به تفسیرکنندگان سرسختی شدند که تحت سلطهی این قانون اساسی برای آزادی میجنگیدند. ولی تمام پیشبینیهای آنان دربارهی آیندهی قدرت درست از آب درآمد.
🆓 @FreemarketEconomy
روتبارد قانون اساسی آمریکا را نه سند آزادی، بلکه منشور یک دولت جدید متمرکز و قدرتمند متشکل از مدیسون، همیلتون، و همدستان آنان در کودتای فیلادلفیا میداند. مورای نشان میدهد که تمرکزگرایان، کنگرهی قارهای را متقاعد کردند که بهجای جنگ داوطلبانه، آزادیخواهانه و چریکی، جنگی سنّتی، شدیداً برنامهریزیشده، و بسیار پرهزینه انجام دهند. این امر متضمن بسیاری از شرارتها بود؛ از پول کاغذی و تورم تا مالیات بالا، از خدمت اجباری تا کنترل قیمتها و مصادرهی کالاها. ولی از قضا همین رهبران چریکی بودند که در جنگ پیروزی یافتند، و نه ژنرال واشنگتن. تمرکزگرایان به دروغ خود را «فدرالیست» و مخالفان لیبرال خود را «ضدفدرالیست» نامیدند. اقلیت آنتیفدرالیست تبدیل به تفسیرکنندگان سرسختی شدند که تحت سلطهی این قانون اساسی برای آزادی میجنگیدند. ولی تمام پیشبینیهای آنان دربارهی آیندهی قدرت درست از آب درآمد.
🆓 @FreemarketEconomy
#بریده_جالب
بنزین و درآمد
حتما این مطالبی که نسبت قیمت بنزین به دستمزد را مقایسه می کنید و نتیجه می گیرد که بنزین در ایران ارزان نیست را دیده اید. اگر فکر می کنید این مقایسه ها حاوی نکته مفیدی است، بنزین را بردارید و جای آن کالاهای دیگری مثل گوشت، برنج، شلوار جین، کفش ورزشی، گوشی موبایل و الخ بگذارید. باز به همین نسبت ها خواهید رسید! خواهید دید که تقریبا همه چیز در ایران خیلی گران است!
ماجرا ربطی به گرانی و ارزانی ندارد. نسبت دستمزد به قیمت کالاهای قابل مبادله مثل برنج و بنزین و گوشی موبایل، درآمد سرانه یک کشور را نشان می دهد. بدیهی است که نسبت دستمزد به بنزین در کشوری با درآمد سرانه بالاتر خیلی بیشتر خواهد بود. این تعریف درآمد سرانه است! تعجب می کنم که حتی در گروه های تخصصی این مقایسه نامربوط دست به دست می شود. معیار درست برای مقایسه ارزانی یا گرانی نسبی یک کالا بین کشورها، «نسبت قیمت آن کالا با سبد سایر کالاها» است. نسبت دستمزد به قیمت اسمش قدرت خرید است.
حامد قدوسی
🆓 @FreemarketEconomy
بنزین و درآمد
حتما این مطالبی که نسبت قیمت بنزین به دستمزد را مقایسه می کنید و نتیجه می گیرد که بنزین در ایران ارزان نیست را دیده اید. اگر فکر می کنید این مقایسه ها حاوی نکته مفیدی است، بنزین را بردارید و جای آن کالاهای دیگری مثل گوشت، برنج، شلوار جین، کفش ورزشی، گوشی موبایل و الخ بگذارید. باز به همین نسبت ها خواهید رسید! خواهید دید که تقریبا همه چیز در ایران خیلی گران است!
ماجرا ربطی به گرانی و ارزانی ندارد. نسبت دستمزد به قیمت کالاهای قابل مبادله مثل برنج و بنزین و گوشی موبایل، درآمد سرانه یک کشور را نشان می دهد. بدیهی است که نسبت دستمزد به بنزین در کشوری با درآمد سرانه بالاتر خیلی بیشتر خواهد بود. این تعریف درآمد سرانه است! تعجب می کنم که حتی در گروه های تخصصی این مقایسه نامربوط دست به دست می شود. معیار درست برای مقایسه ارزانی یا گرانی نسبی یک کالا بین کشورها، «نسبت قیمت آن کالا با سبد سایر کالاها» است. نسبت دستمزد به قیمت اسمش قدرت خرید است.
حامد قدوسی
🆓 @FreemarketEconomy
#بریده_جالب
ارزش آزادی نه در ایجاد قطعیت و راحتی خیال، بلکه در امور پیشبینیناپذیری است که از تحقق آن ناشی میشود: «ارزش آزادی عمدتاً در فرصتی است که برای پیدایش امر طراحی نشده فراهم میکند. دفاع از آزادی فردی عمدتاً مبتنی بر اعتراف ما به جهل اجتنابناپذیرمان درخصوص بسیاری از عواملی است که بر اهداف و رفاه ما اثر میگذارند… آزادی لازم است تا جایی برای امور پیشبینیناپذیر باقی بماند.» از این جاست که آزادی لازمهی روند تکامل خودجوش به شمار میآید. «آن آزادیای که پیشاپیش آثار مثبتش معلوم باشد آزادی نیست. اگر میدانستیم که آزادی به چه کار میآید، دلیل تقاضای آن از میان میرفت… آزادی ضرورتاً به این معناست که چیزهای بسیاری تحقق مییابد که ما خواستارشان نیستیم. یا ایمان ما به آزادی مبتنی بر نتایج قابل پیشبینی در شرایطی خاص نیست، بلکه اساس آن این اعتقاد کلی است که آزادی بیشتر به سود ما خواهد بود تا به زیان ما.»
فردریش آگوست فون هایک
🆓 @FreemarketEconomy
ارزش آزادی نه در ایجاد قطعیت و راحتی خیال، بلکه در امور پیشبینیناپذیری است که از تحقق آن ناشی میشود: «ارزش آزادی عمدتاً در فرصتی است که برای پیدایش امر طراحی نشده فراهم میکند. دفاع از آزادی فردی عمدتاً مبتنی بر اعتراف ما به جهل اجتنابناپذیرمان درخصوص بسیاری از عواملی است که بر اهداف و رفاه ما اثر میگذارند… آزادی لازم است تا جایی برای امور پیشبینیناپذیر باقی بماند.» از این جاست که آزادی لازمهی روند تکامل خودجوش به شمار میآید. «آن آزادیای که پیشاپیش آثار مثبتش معلوم باشد آزادی نیست. اگر میدانستیم که آزادی به چه کار میآید، دلیل تقاضای آن از میان میرفت… آزادی ضرورتاً به این معناست که چیزهای بسیاری تحقق مییابد که ما خواستارشان نیستیم. یا ایمان ما به آزادی مبتنی بر نتایج قابل پیشبینی در شرایطی خاص نیست، بلکه اساس آن این اعتقاد کلی است که آزادی بیشتر به سود ما خواهد بود تا به زیان ما.»
فردریش آگوست فون هایک
🆓 @FreemarketEconomy
#بریده_جالب
«تمایز بین کنش اقتصادی و غیراقتصادی بیمعناست»
اقتصاددانان کلاسیک ناگزیر بودند بین کنش «اقتصادی» و کنش «غیراقتصادی» تمایز قائل شوند. امّا به محض اینکه نظریۀ ذهنی ارزش به جای نظریۀ ارزش کلاسیک نشست، مشخص شد که این تمایز سراپا بیفایده و در واقع پوچ و بیمعنی است ... اشیاء مادّی مبادله میشوند، نه تنها با اشیاء مادّی دیگر بلکه با کالاهای «غیرمادّی» دیگر مانند افتخار، نیکنامی و منزلت. اگر کسی بخواهد این گونه کنشها را از قلمرو «اقتصادی» بیرون بگذارد، با معضل جدیدی مواجه خواهد شد زیرا در بسیاری از کنشها، کالاهای مبادله شده صرفاً به عنوان ابزار مقدّماتیِ دستیابی به اینگونه رضایتهای «غیرمادّی»، به یکی یا هردو طرف مبادله خدمت میکنند. در اینجا هر تلاشی برای ترسیم یک خط تمایز دقیق بیحاصل است ... کنش انسانی به نحوی انکارناپذیر همگن به نظر میرسد و کنش مبادلۀ کالاهای مادّی با کالاهای غیرمادّی، از هیچ جنبۀ مهمّی با کنشی که فقط شامل مبادلۀ کالاهای مادّی باشد تفاوت ندارد».
لودویگ فون میزس
تکمله از امیررضا عبدلی: کنش یعنی رفتار آگاهانه و قصدمند انسان و طبق این تعریف هر کنشی ضرورتاً اقتصادی است. یعنی منطق حاکم بر آن عبارت است از عوض کردن رضایتمندی کمتر با رضایتمندی بیشتر، و یافتن مناسبترین ابزار برای رسیدن به هدف. به این ترتیب حتّی معنویترین فعّالیتهای انسان (ایثارگری، خدمت به خلق، مشارکت در انواع کنشهای اجتماعی و ...) نیز دقیقاً و بیکموکاست «اقتصادی» هستند. حتّی کسی که به استقبال مرگ میرود امّا زندگی توأم با خفّت و حقارت و بیاخلاقی را تحمّل نمیکند نیز دقیقاً در حال فعّالیتی عقلانی و اقتصادی است که ذات آن ترجیح دادن وضعی نسبتاً مطلوبتر به وضعی نسبتاً نامطلوبتر [از لحاظ ذهنی برای فرد کنشگر] است.
🆓 @FreemarketEconomy
«تمایز بین کنش اقتصادی و غیراقتصادی بیمعناست»
اقتصاددانان کلاسیک ناگزیر بودند بین کنش «اقتصادی» و کنش «غیراقتصادی» تمایز قائل شوند. امّا به محض اینکه نظریۀ ذهنی ارزش به جای نظریۀ ارزش کلاسیک نشست، مشخص شد که این تمایز سراپا بیفایده و در واقع پوچ و بیمعنی است ... اشیاء مادّی مبادله میشوند، نه تنها با اشیاء مادّی دیگر بلکه با کالاهای «غیرمادّی» دیگر مانند افتخار، نیکنامی و منزلت. اگر کسی بخواهد این گونه کنشها را از قلمرو «اقتصادی» بیرون بگذارد، با معضل جدیدی مواجه خواهد شد زیرا در بسیاری از کنشها، کالاهای مبادله شده صرفاً به عنوان ابزار مقدّماتیِ دستیابی به اینگونه رضایتهای «غیرمادّی»، به یکی یا هردو طرف مبادله خدمت میکنند. در اینجا هر تلاشی برای ترسیم یک خط تمایز دقیق بیحاصل است ... کنش انسانی به نحوی انکارناپذیر همگن به نظر میرسد و کنش مبادلۀ کالاهای مادّی با کالاهای غیرمادّی، از هیچ جنبۀ مهمّی با کنشی که فقط شامل مبادلۀ کالاهای مادّی باشد تفاوت ندارد».
لودویگ فون میزس
تکمله از امیررضا عبدلی: کنش یعنی رفتار آگاهانه و قصدمند انسان و طبق این تعریف هر کنشی ضرورتاً اقتصادی است. یعنی منطق حاکم بر آن عبارت است از عوض کردن رضایتمندی کمتر با رضایتمندی بیشتر، و یافتن مناسبترین ابزار برای رسیدن به هدف. به این ترتیب حتّی معنویترین فعّالیتهای انسان (ایثارگری، خدمت به خلق، مشارکت در انواع کنشهای اجتماعی و ...) نیز دقیقاً و بیکموکاست «اقتصادی» هستند. حتّی کسی که به استقبال مرگ میرود امّا زندگی توأم با خفّت و حقارت و بیاخلاقی را تحمّل نمیکند نیز دقیقاً در حال فعّالیتی عقلانی و اقتصادی است که ذات آن ترجیح دادن وضعی نسبتاً مطلوبتر به وضعی نسبتاً نامطلوبتر [از لحاظ ذهنی برای فرد کنشگر] است.
🆓 @FreemarketEconomy
#بریده_جالب
لودویگ فون میزس: "قیمت بازار یک پدیده تاریخی واقعی است؛ نسبتی کمّی که دو فرد در یک زمان و مکان مشخص با یکدیگر میزان مشخصی از دو کالا را مبادله می کنند. این نسبت بستگی به شرایط خاص و انضمامی (concrete) آن مبادله دارد. در نهایت هم قیمت جز با داوری ارزشی افراد درگیر در مبادله معین نمی شود. قیمت ها از یک ساختار قیمت کلی [و کلان مانند منحنی های عرضه و تقاضا] یا از یک ساختار قیمتی مربوط به رده خاصی از کالاها یا خدمات به دست نمی آید. آنچه که ساختار قیمتی می نامیم چیزی جز یک مفهوم انتزاعی (abstract) نیست که از مجموعه ای از قیمت های انضمامی مشخص که افراد با آن سروکار داشته اند استخراج شده است. بازار قیمتی عمومی و عام برای زمین، خودرو یا دستمزد نیروی کار مشخص نمی کند، بلکه قیمت ها به صورت جزئی و خاص برای یک زمینِ مشخص، یک خودرو مشخص و دستمزدی مشخص برای عملکردی مشخص معین می شوند“. [خطاست همه این قیمت های متفاوت، خاص و جزئی را در یک مفهوم عام و کلی به نام قیمت خلاصه کنیم و در نمودارها نشان دهیم].
ارزشی که فرد به کالا نسبت می دهد حاصل قضاوت ذهنی از واقعیت بیرونی است. افراد مطلوبیت و کارآمدی کالا را بر اساس نقش آن در بهبود زندگی و رفاهشان می سنجند.
کارل منگر در این باره می نویسد: “ارزشی چیزی ذاتی در کالا نیست و نمی توان آن را یک ویژگی کالا به شمار آورد و البته چیزی مستقل هم نیست. ارزش قضاوتی است که انسان اقتصادی (economizing) درباره کالاهای در دسترسش بر اساس اهمیت آنها در حفظ زندگی و رفاه خود انجام می دهد. از این رو ارزش را نباید بیرون از آگاهی انسان دنبال کرد. خطای بزرگی است که ارزش را در خودِ کالایی که برای انسان های اقتصادی ارزشمند است جستجو کنیم و روا نیست اقتصاد دانان چنان از “ارزش“ سخن بگویند که گویی چیزی مستقل و واقعی است و آن را عینی تلقی کنند“.
🆓 @FreemarketEconomy
لودویگ فون میزس: "قیمت بازار یک پدیده تاریخی واقعی است؛ نسبتی کمّی که دو فرد در یک زمان و مکان مشخص با یکدیگر میزان مشخصی از دو کالا را مبادله می کنند. این نسبت بستگی به شرایط خاص و انضمامی (concrete) آن مبادله دارد. در نهایت هم قیمت جز با داوری ارزشی افراد درگیر در مبادله معین نمی شود. قیمت ها از یک ساختار قیمت کلی [و کلان مانند منحنی های عرضه و تقاضا] یا از یک ساختار قیمتی مربوط به رده خاصی از کالاها یا خدمات به دست نمی آید. آنچه که ساختار قیمتی می نامیم چیزی جز یک مفهوم انتزاعی (abstract) نیست که از مجموعه ای از قیمت های انضمامی مشخص که افراد با آن سروکار داشته اند استخراج شده است. بازار قیمتی عمومی و عام برای زمین، خودرو یا دستمزد نیروی کار مشخص نمی کند، بلکه قیمت ها به صورت جزئی و خاص برای یک زمینِ مشخص، یک خودرو مشخص و دستمزدی مشخص برای عملکردی مشخص معین می شوند“. [خطاست همه این قیمت های متفاوت، خاص و جزئی را در یک مفهوم عام و کلی به نام قیمت خلاصه کنیم و در نمودارها نشان دهیم].
ارزشی که فرد به کالا نسبت می دهد حاصل قضاوت ذهنی از واقعیت بیرونی است. افراد مطلوبیت و کارآمدی کالا را بر اساس نقش آن در بهبود زندگی و رفاهشان می سنجند.
کارل منگر در این باره می نویسد: “ارزشی چیزی ذاتی در کالا نیست و نمی توان آن را یک ویژگی کالا به شمار آورد و البته چیزی مستقل هم نیست. ارزش قضاوتی است که انسان اقتصادی (economizing) درباره کالاهای در دسترسش بر اساس اهمیت آنها در حفظ زندگی و رفاه خود انجام می دهد. از این رو ارزش را نباید بیرون از آگاهی انسان دنبال کرد. خطای بزرگی است که ارزش را در خودِ کالایی که برای انسان های اقتصادی ارزشمند است جستجو کنیم و روا نیست اقتصاد دانان چنان از “ارزش“ سخن بگویند که گویی چیزی مستقل و واقعی است و آن را عینی تلقی کنند“.
🆓 @FreemarketEconomy
نه! قانون همان مصوبه مجلس نیست!
۱- قانون: نحوه اختصاص فضاهای موجود در پارکینگ یک مرکز خرید در یک روز شلوغ را در نظر بگیرید. تصور کنید که شما و تعدادی از رانندگان دیگر، هر کدام در جستجوی فضایی برای پارک کردن، در حال گشتزنی در یک پارکینگ شلوغ هستید. سرانجام ماشینی را مشاهده میکنید که در حال بیرون آمدن از یکی از فضاهای پارکینگ است. شما به احتمال زیاد در فاصله چند متری از آن مکان توقف کرده و چراغ راهنمای اتومبیل خود را در جهت آن روشن میکنید. وقتی رانندهای دیگر که او هم در جستجوی مکانی برای پارک کردن است، اتومبیل شما را ببیند که توقف کرده و چراغ راهنمای آن روشن است، آن راننده فورا میفهمد که شما خواستار توقف در آن فضا هستید که در حال خالی شدن است. آن راننده اگرچه از اینکه آن مکان را از دست داده ناامید میشود اما با وجود این از آنجا رد شده و به جستجو برای یافتن فضایی دیگر ادامه خواهد داد؛ راننده اول هم آن مکان را ترک میکند تا شما در آنجا پارک کنید.
در این مثال هر روزه، هر دوی شما و آن راننده دیگر تابع حکم قانون میشوید. اولین شخص که ماشین خود را نزدیک یک مکان پارک که خالی میشود متوقف میکند و چراغ راهنمای اتومبیل را در جهت آن مکان روشن میکند، یک حق مالکیت موقت نسبت به آن مکان برای خودش ایجاد میکند که در بین عموم به رسمیت شناخته میشود. آن حقی است که رانندگان دیگر عموما به رسمیت میشناسند و به آن احترام میگذارند. این قانون در هیچ کتابی نوشته نشده است. توسط انجمنی از نابغههای متخصص پارکینگ طراحی نشده است. بلکه به صورت برنامهریزی نشده و غیر عمدی در ارتباط با تعاملات انسانها پدید آمده است و به هدف مفیدی یعنی اختصاص صلحآمیز فضاهای کمیاب پارکینگ به شیوههایی که در بین عموم به عنوان منصفانه پذیرفته شده است، خدمت میکند.
۲- مصوبه مجلس: بر اساس قانون کیفری نوشته شده در ایالت ماساچوست آمریکا، داشتن رابطه جنسی بین دو بزرگسال که با هم ازدواج نکردهاند خلاف است. با وجود این حقیقت که ممنوع بودن داشتن رابطه جنسی بین دو بزرگسال که ازدواج نکردهاند توسط قانونگذار ایالت ماساچوست تصویب شده است و بهروشنی در قوانین ایالتی نوشته شده است، داشتن این نوع رابطه در ماساچوست در واقع غیر قانونی و خلاف تلقی نمیشود. هیچ افسر پلیسی در آن ایالت متخلفان از این مصوبه را بازداشت نمیکند. هیچ قاضی یا هیئت منصفهای در آنجا آنهایی را که به این جرم اعتراف میکنند محکوم نمیکند. اگر امروزه به صورت تصادفی افسر پلیس یا دادگاهی سعی در تنبیه کردن دو نفر برای این جرم داشته باشد، خشم عمومی به حدی زیاد خواهد بود که این تلاش شکست خواهد خورد. در واقع در اینچنین موردی مردم نه آن دو نفر، بلکه آن افسر پلیس و دادگاه را به عنوان قانونشکن خواهند شناخت.
دونالد بودرو
#بریده_جالب
🆓 @FreemarketEconomy
۱- قانون: نحوه اختصاص فضاهای موجود در پارکینگ یک مرکز خرید در یک روز شلوغ را در نظر بگیرید. تصور کنید که شما و تعدادی از رانندگان دیگر، هر کدام در جستجوی فضایی برای پارک کردن، در حال گشتزنی در یک پارکینگ شلوغ هستید. سرانجام ماشینی را مشاهده میکنید که در حال بیرون آمدن از یکی از فضاهای پارکینگ است. شما به احتمال زیاد در فاصله چند متری از آن مکان توقف کرده و چراغ راهنمای اتومبیل خود را در جهت آن روشن میکنید. وقتی رانندهای دیگر که او هم در جستجوی مکانی برای پارک کردن است، اتومبیل شما را ببیند که توقف کرده و چراغ راهنمای آن روشن است، آن راننده فورا میفهمد که شما خواستار توقف در آن فضا هستید که در حال خالی شدن است. آن راننده اگرچه از اینکه آن مکان را از دست داده ناامید میشود اما با وجود این از آنجا رد شده و به جستجو برای یافتن فضایی دیگر ادامه خواهد داد؛ راننده اول هم آن مکان را ترک میکند تا شما در آنجا پارک کنید.
در این مثال هر روزه، هر دوی شما و آن راننده دیگر تابع حکم قانون میشوید. اولین شخص که ماشین خود را نزدیک یک مکان پارک که خالی میشود متوقف میکند و چراغ راهنمای اتومبیل را در جهت آن مکان روشن میکند، یک حق مالکیت موقت نسبت به آن مکان برای خودش ایجاد میکند که در بین عموم به رسمیت شناخته میشود. آن حقی است که رانندگان دیگر عموما به رسمیت میشناسند و به آن احترام میگذارند. این قانون در هیچ کتابی نوشته نشده است. توسط انجمنی از نابغههای متخصص پارکینگ طراحی نشده است. بلکه به صورت برنامهریزی نشده و غیر عمدی در ارتباط با تعاملات انسانها پدید آمده است و به هدف مفیدی یعنی اختصاص صلحآمیز فضاهای کمیاب پارکینگ به شیوههایی که در بین عموم به عنوان منصفانه پذیرفته شده است، خدمت میکند.
۲- مصوبه مجلس: بر اساس قانون کیفری نوشته شده در ایالت ماساچوست آمریکا، داشتن رابطه جنسی بین دو بزرگسال که با هم ازدواج نکردهاند خلاف است. با وجود این حقیقت که ممنوع بودن داشتن رابطه جنسی بین دو بزرگسال که ازدواج نکردهاند توسط قانونگذار ایالت ماساچوست تصویب شده است و بهروشنی در قوانین ایالتی نوشته شده است، داشتن این نوع رابطه در ماساچوست در واقع غیر قانونی و خلاف تلقی نمیشود. هیچ افسر پلیسی در آن ایالت متخلفان از این مصوبه را بازداشت نمیکند. هیچ قاضی یا هیئت منصفهای در آنجا آنهایی را که به این جرم اعتراف میکنند محکوم نمیکند. اگر امروزه به صورت تصادفی افسر پلیس یا دادگاهی سعی در تنبیه کردن دو نفر برای این جرم داشته باشد، خشم عمومی به حدی زیاد خواهد بود که این تلاش شکست خواهد خورد. در واقع در اینچنین موردی مردم نه آن دو نفر، بلکه آن افسر پلیس و دادگاه را به عنوان قانونشکن خواهند شناخت.
دونالد بودرو
#بریده_جالب
🆓 @FreemarketEconomy
#بریده_جالب
این گزارهها را در نظر بگیرید:
الف: با قیمت بالاتر برای یک کالا، تقاضایی پایینتر (یا تقاضایی که در هر صورت زیادتر نیست) مطابقت دارد.
ب: اگر p به قیمت یک کالا و q به تقاضا برای آن دلالت کند، داریم:
q = f(p), dq/dp = f'(p) ≤ ۰
[توضیح: منفی بودن مشتق (شیب مماس) یعنی نزولی بودن تابع]
افرادی که فرمول ب را دقیقتر یا «ریاضیتر» از جمله الف میدانند، برداشتی کاملا غلط دارند.... تنها تفاوت میان الف و ب این است: از آن جا که ب به توابعی محدود است که مشتقپذیرند و از این رو نمودارشان خط مماس دارد (که از نقطهنظر اقتصادی، چیزی قابلقبولتر از انحنا نیست)، جمله الف عمومیتر است، اما به هیچ وجه دقتی کمتر از ب ندارد و دقت ریاضی آنها به یک اندازه است».
کارل منگر
🆓 @FreemarketEconomy
این گزارهها را در نظر بگیرید:
الف: با قیمت بالاتر برای یک کالا، تقاضایی پایینتر (یا تقاضایی که در هر صورت زیادتر نیست) مطابقت دارد.
ب: اگر p به قیمت یک کالا و q به تقاضا برای آن دلالت کند، داریم:
q = f(p), dq/dp = f'(p) ≤ ۰
[توضیح: منفی بودن مشتق (شیب مماس) یعنی نزولی بودن تابع]
افرادی که فرمول ب را دقیقتر یا «ریاضیتر» از جمله الف میدانند، برداشتی کاملا غلط دارند.... تنها تفاوت میان الف و ب این است: از آن جا که ب به توابعی محدود است که مشتقپذیرند و از این رو نمودارشان خط مماس دارد (که از نقطهنظر اقتصادی، چیزی قابلقبولتر از انحنا نیست)، جمله الف عمومیتر است، اما به هیچ وجه دقتی کمتر از ب ندارد و دقت ریاضی آنها به یک اندازه است».
کارل منگر
🆓 @FreemarketEconomy
#بریده_جالب
فردگرایی و برچسب اتمیسم
کنششناسی همانند وجوه مطلوب علوم اجتماعی دیگر بر فردگرایی روششناختی تکیه میکند - و بر این نکته انگشت میگذارد که تنها افراد هستند که حس میکنند، اهمیت میدهند، فکر میکنند و دست به عمل میزنند. فردگرایی همواره به پایه این فرض که تمام افراد «اتمهایی» هستند که محکم مهروموم شده و از دیگران جدا شدهاند و تحت تاثیر آنها قرار نمیگیرند - به غلط - مورد حمله منتقدین قرار گرفته است. این خوانش غلط و مبهم از فردگرایی روششناختی، ریشه این ادعا است که ارزشها و تصمیمات افراد از دیگران اثر میپذیرند و از این رو لابد نظریه اقتصادی بیاعتبار است. همچنین اینطور نتیجهگیری میشود که این انتخابها، از آن جا که اثر میپذیرند، تصنعی و نامشروع هستند. اما این نکته که نظریه اقتصادی کنششناسانه بر فاکت جهانشمول ارزشها و انتخابهای فردی تکیه دارد، به این معنا است که «نیازی به بررسی ریشه انتخابها ندارد.» نظریه اقتصادی بر این فرض نامعقول که تمام افراد، ارزشها و انتخابهای خود را در خلأ و بیهیچ تاثیرپذیری از انسانها تعیین میکنند، استوار نیست. آشکار است که افراد دائما از همدیگر میآموزند و بر هم اثر میگذارند.
مورای نیوتن روتبارد
🆓 @FreemarketEconomy
فردگرایی و برچسب اتمیسم
کنششناسی همانند وجوه مطلوب علوم اجتماعی دیگر بر فردگرایی روششناختی تکیه میکند - و بر این نکته انگشت میگذارد که تنها افراد هستند که حس میکنند، اهمیت میدهند، فکر میکنند و دست به عمل میزنند. فردگرایی همواره به پایه این فرض که تمام افراد «اتمهایی» هستند که محکم مهروموم شده و از دیگران جدا شدهاند و تحت تاثیر آنها قرار نمیگیرند - به غلط - مورد حمله منتقدین قرار گرفته است. این خوانش غلط و مبهم از فردگرایی روششناختی، ریشه این ادعا است که ارزشها و تصمیمات افراد از دیگران اثر میپذیرند و از این رو لابد نظریه اقتصادی بیاعتبار است. همچنین اینطور نتیجهگیری میشود که این انتخابها، از آن جا که اثر میپذیرند، تصنعی و نامشروع هستند. اما این نکته که نظریه اقتصادی کنششناسانه بر فاکت جهانشمول ارزشها و انتخابهای فردی تکیه دارد، به این معنا است که «نیازی به بررسی ریشه انتخابها ندارد.» نظریه اقتصادی بر این فرض نامعقول که تمام افراد، ارزشها و انتخابهای خود را در خلأ و بیهیچ تاثیرپذیری از انسانها تعیین میکنند، استوار نیست. آشکار است که افراد دائما از همدیگر میآموزند و بر هم اثر میگذارند.
مورای نیوتن روتبارد
🆓 @FreemarketEconomy
Forwarded from جناب گاو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادتان هست چندی پیش چه بحرانی درست شده بود سر کمبود سرم در بیمارستانها و داروخانهها؟ همان زمان دولت محترم 260 تن سرم بسیار خوب و باکیفیت را در گمرک نابود کرد، چون وارد کننده درست و کامل نتوانسته بود شهوت بیحدِ حضرات برای احساسِ کنترل ارضا کند! 260 تن سرم ساخت اروپا را!
و میدانید چه؟! از وقتی تمرکزگرایی دولتی در این کشور شروع شد، از همان دوران رضا پهلوی، هرجا که خواستند تمرکز و کنترلگری را بیشتر کنند، گندهای این گونه زدند و حماقتهای اینگونه انجام دادند. اگر بخواهم، میتوانم یک کتاب از این گونه ناتوانیها و جهالتهای دولتی در دولتهای مختلف بنویسم. چه قبل، چه بعد از انقلاب! فقط هر چه جلوتر آمدهایم وسعت تمرکزگرایی و کنترلگری حضرات بیشتر شده و بنابراین بوی تعفنش خفهکنندهتر شده.
و آنوقت اقتصاددان ابله ما مینشیند و غبطهی دوران علینقی عالیخانی در سالهای دههی ۱۳۴۰ را میخورد. همان عالیخانی که سالهای آخر عمرش در آمریکا نشسته بود و به سوسیالیست بودن خودش میبالید! ابله! تمام دستاوردهای حقیقی اقتصادی آن دهه علیرغم وجود افرادی مثل عالیخانی یا ابوالحسن ابتهاج بود، نه به علت وجود آنها!
@jenabegav
و میدانید چه؟! از وقتی تمرکزگرایی دولتی در این کشور شروع شد، از همان دوران رضا پهلوی، هرجا که خواستند تمرکز و کنترلگری را بیشتر کنند، گندهای این گونه زدند و حماقتهای اینگونه انجام دادند. اگر بخواهم، میتوانم یک کتاب از این گونه ناتوانیها و جهالتهای دولتی در دولتهای مختلف بنویسم. چه قبل، چه بعد از انقلاب! فقط هر چه جلوتر آمدهایم وسعت تمرکزگرایی و کنترلگری حضرات بیشتر شده و بنابراین بوی تعفنش خفهکنندهتر شده.
و آنوقت اقتصاددان ابله ما مینشیند و غبطهی دوران علینقی عالیخانی در سالهای دههی ۱۳۴۰ را میخورد. همان عالیخانی که سالهای آخر عمرش در آمریکا نشسته بود و به سوسیالیست بودن خودش میبالید! ابله! تمام دستاوردهای حقیقی اقتصادی آن دهه علیرغم وجود افرادی مثل عالیخانی یا ابوالحسن ابتهاج بود، نه به علت وجود آنها!
@jenabegav
رضا غنیپور نوشته:
بزرگترین مالک دارایی ها دولته. بزرگترین بدهکار هم دولته که قرار هست بدهیشو با ریالی پرداخت کنه که خودش چاپ میکنه. طبیعیه که بخواد با ایجاد تورم ارزش بدهی خودشو به مردم کم کنه و با این روش از زیر پرداخت بدهی خودش به مردم، شونه خالی کنه. تورم باعث بالا رفتن ارزش دارایی های دولت در برابر ریال هم میشه. یک بازی دو سر برد. بعد انتظار داریم همچین بدهکاری بیاد و مشکل تورم رو حل کنه؟ این کار مثل کشتن مرغ تخم طلاش هست.
======================
اما این تحلیل و اغلب تحلیلهایی که دولت رو یه بنگاه خصوصی یا کسب و کار شخصی چابک درنظر میگیرن که تصمیمگیرندگانش به دنبال بیشینه کردن سودش هستن غلطن. اینجا کسی دنبال سود سهامداران دولت نیست. روششناسی فردگرایانه اینجا هم به ما کمک میکنه. بدهی دولت، بدهی دولتمردان نیست. بالا رفتن ارزش داراییهای دولت هم جیب دولتمردان رو پر نمیکنه. خلق پول یه چوب جادوییه که دولتمردان باهاش میتونن منابع و کالاها و خدمات رو به سمت گروههای هدف (از جمله خودشون و اقرباشون) هدایت کنن. مثلا در کوران اعتراضات سال گذشته بلافاصله خبر افزایش حقوق نیروهای مسلح منتشر شد. و این خلق نقدینگی در نهایت به بالا رفتن سطح عمومی قیمتها منجر میشه
🆓 @FreemarketEconomy
بزرگترین مالک دارایی ها دولته. بزرگترین بدهکار هم دولته که قرار هست بدهیشو با ریالی پرداخت کنه که خودش چاپ میکنه. طبیعیه که بخواد با ایجاد تورم ارزش بدهی خودشو به مردم کم کنه و با این روش از زیر پرداخت بدهی خودش به مردم، شونه خالی کنه. تورم باعث بالا رفتن ارزش دارایی های دولت در برابر ریال هم میشه. یک بازی دو سر برد. بعد انتظار داریم همچین بدهکاری بیاد و مشکل تورم رو حل کنه؟ این کار مثل کشتن مرغ تخم طلاش هست.
======================
اما این تحلیل و اغلب تحلیلهایی که دولت رو یه بنگاه خصوصی یا کسب و کار شخصی چابک درنظر میگیرن که تصمیمگیرندگانش به دنبال بیشینه کردن سودش هستن غلطن. اینجا کسی دنبال سود سهامداران دولت نیست. روششناسی فردگرایانه اینجا هم به ما کمک میکنه. بدهی دولت، بدهی دولتمردان نیست. بالا رفتن ارزش داراییهای دولت هم جیب دولتمردان رو پر نمیکنه. خلق پول یه چوب جادوییه که دولتمردان باهاش میتونن منابع و کالاها و خدمات رو به سمت گروههای هدف (از جمله خودشون و اقرباشون) هدایت کنن. مثلا در کوران اعتراضات سال گذشته بلافاصله خبر افزایش حقوق نیروهای مسلح منتشر شد. و این خلق نقدینگی در نهایت به بالا رفتن سطح عمومی قیمتها منجر میشه
🆓 @FreemarketEconomy
#بریده_جالب
دلیل ادوار تجاری به همان اندازه که ابتدایی است، بنیادین نیز هست. رابینسون کروزوئه در آن جزیرهی دور افتاده میتواند به فرایدی یک ماهی (که آن را مصرف نکرده است) وام بدهد. فرایدی میتواند این پساندازها را به تور ماهیگیری تبدیل کند (او میتواند ماهی را هنگام ساخت تور بخورد) و با کمک تور قادر به بازپرداخت وام خود به رابینسون به علاوه سود و نیز کسب منفعت ماهی اضافه برای خود خواهد بود. ولی به لحاظ فیزیکی در صورتی که وام رابینسون تنها یک اسکناس کاغذی میبود که نمایندهی یک ماهی بود ولی در واقع از پشتوانهی یک ماهی واقعی برخوردار نمیبود، یعنی در صورتی که رابینسون ماهی نداشت و آن را مصرف کرده بود، این امر میسر نمیشد. پس در این حالت لزوما فرایدی باید در تلاش خود برای سرمایهگذاری شکست بخورد. البته این امر در اقتصاد تهاتری ساده، بیدرنگ آشکار میشود. فرایدی اعتبار کاغذی رابینسون را در وهله ی اول نمیپذیرد و بدین خاطر چرخهی رونق- رکود آغاز نخواهد شد. ولی در اقتصاد پولی پیچیده، این حقیقت که اعتبار از هیچ خلق شده واضح و آشکار نیست: هر اسکناس اعتباری شبیه دیگری به نظر میرسد و به همین دلیل اسکناسها از سوی گیرندگان اعتبار پذیرفته میشود. این مساله واقعیت امر را تغییر نمیدهد که نمیتوان چیزی را از هیچ تولید کرد و طرحهای سرمایهگذاری صورت گرفته بدون هیچ بودجهی واقعی (بدون پسانداز واقعی) محکوم به شکستاند ولی همچنین این مساله توضیح میدهد که چرا رونق میتواند آغاز گردد و توضیح میدهد که چرا مدتی طول میکشد که واقعیت فیزیکی خود را دوباره اثبات کند و نشان دهد که چرا چنین انتظاراتی تنها توهم هستند.
هانس هرمان هوپ
🆓 @FreemarketEconomy
دلیل ادوار تجاری به همان اندازه که ابتدایی است، بنیادین نیز هست. رابینسون کروزوئه در آن جزیرهی دور افتاده میتواند به فرایدی یک ماهی (که آن را مصرف نکرده است) وام بدهد. فرایدی میتواند این پساندازها را به تور ماهیگیری تبدیل کند (او میتواند ماهی را هنگام ساخت تور بخورد) و با کمک تور قادر به بازپرداخت وام خود به رابینسون به علاوه سود و نیز کسب منفعت ماهی اضافه برای خود خواهد بود. ولی به لحاظ فیزیکی در صورتی که وام رابینسون تنها یک اسکناس کاغذی میبود که نمایندهی یک ماهی بود ولی در واقع از پشتوانهی یک ماهی واقعی برخوردار نمیبود، یعنی در صورتی که رابینسون ماهی نداشت و آن را مصرف کرده بود، این امر میسر نمیشد. پس در این حالت لزوما فرایدی باید در تلاش خود برای سرمایهگذاری شکست بخورد. البته این امر در اقتصاد تهاتری ساده، بیدرنگ آشکار میشود. فرایدی اعتبار کاغذی رابینسون را در وهله ی اول نمیپذیرد و بدین خاطر چرخهی رونق- رکود آغاز نخواهد شد. ولی در اقتصاد پولی پیچیده، این حقیقت که اعتبار از هیچ خلق شده واضح و آشکار نیست: هر اسکناس اعتباری شبیه دیگری به نظر میرسد و به همین دلیل اسکناسها از سوی گیرندگان اعتبار پذیرفته میشود. این مساله واقعیت امر را تغییر نمیدهد که نمیتوان چیزی را از هیچ تولید کرد و طرحهای سرمایهگذاری صورت گرفته بدون هیچ بودجهی واقعی (بدون پسانداز واقعی) محکوم به شکستاند ولی همچنین این مساله توضیح میدهد که چرا رونق میتواند آغاز گردد و توضیح میدهد که چرا مدتی طول میکشد که واقعیت فیزیکی خود را دوباره اثبات کند و نشان دهد که چرا چنین انتظاراتی تنها توهم هستند.
هانس هرمان هوپ
🆓 @FreemarketEconomy
یه روز این ۱۸ نفر تو روستایی به اسم ژیائوگانگ در چین کمونیست دور هم جمع میشن و مرکّب و کاغذ میارن و زمینهایی که دولت کمونیست چین بهشون جهت کشاورزی اشتراکی داده بود بین خودشون تقسیم میکننن. از اون به بعد به شکل مالکان خصوصی قطعات رو اداره میکننن. بخشی از گندم رو به مقدار معمول قبلی به دولت میدن و مازاد رو خودشون برمیدارن و با قیمتهای توافقی به مردم عادی میفروشن. بعد از مدتی، تولید گندمشون شش برابر میشه. مقامات میفهمن و یکیشون رو احضار میکنن و میخوان تصفیه کمونیستی رو شروع کنن که طرف میگه تو این وانفسای کمبود، تولیدمون شش برابر شده! مقامات تصمیم میگیرن اجازه اجرای این خصوصیسازی رو به جاهای دیگه هم بدن و این نقطهی شروع تزریق دوز کمی کاپیتالیسم به یه کشور کمونیستی میشه که صدها میلیون نفر رو از فقر مطلق و گرسنگی نجات میده.
منبع: درباره آزادی
🆓 @FreemarketEconomy
منبع: درباره آزادی
🆓 @FreemarketEconomy