Telegram Web Link
برای واژگون کردن اساس یک مملکت هیچ وسیله‌ای ظریف‌تر و مطمئن‌تر از کاهش ارزش پول رایج آن کشور نیست. تنزل ارزش پول رایج تمام نیروهای پنهان اقتصادی را در راستای نابودی به کار میگیرد و این عمل را به گونه‌ای انجام میدهد که حتی یک نفر از میلیونها نفر نیز متوجه آن نمی‌شود.

جان مینارد کینز

🆓@freemarketEconomy
⚜️مبادی فلسفی اقتصاد اتریشی⚜️

نویسنده: دیوید گوردون
مترجم: محمدجواد خواجه‌زاده

مقدمه
مکتب اتریشی اقتصاد در تقابل با مکتب تاریخی آلمان پا به عرصه‌ٔ وجود گذاشت و کارل منگر آرای روش‌شناسانه‌اش را در مصاف با گروه رقیب پی ریخت. به همین جهت، می‌خواهم بحث را ابتدا با آموزه‌های فلسفی مکتب تاریخی آغاز کنم، چراکه سخن گفتن در این باره ما را به درک عمیق‌تری از موضع تقابلی مکتب اتریش خواهد رساند.

سپس در مورد برخی آموزه‌های فلسفی تأثیرگذار بر بنیان‌گذاران مکتب اتریش به‌ویژه آرای فرانتس برنتانو و پیروان او سخن خواهم گفت. برنتانو از فیلسوفان برجسته‌ٔ اتریشیِ اواخر قرن نوزدهم بود که از ضرورت بازگشت به فلسفه‌ٔ ارسطو دفاع می‌کرد، و من اینجا با طرح آرای او ریشه‌های ارسطویی مکتب اتریش را برجسته خواهم کرد.

🔶 @IIFOM_CO

🌐 https://iifom.com/eco76/
The Recession of 1990- An Austrian Explanation (translated).pdf
1.6 MB
مقاله‌ای بسیار جذاب و خواندنی در رابطه با دیدگاه مکتب اقتصادی اتریش در مورد چرخه‌های رونق و رکود اقتصادی

در این مقاله به تفاوت دیدگاه کینزین‌ها و اتریشی‌ها در مورد دوران رونق و رکود پرداخته شده است. دلایل ناکارآمدی استفاده از معیارهای تجمعی مانند GNP (تولید ناخالص ملی) بیان شده و تاکید بر بررسی جداگانه صنایع بالادستی و پایین دستی با تغییرات نرخ بهره شده است.

نظریه چرخه تجاری میزس-هایک توضیح داده شده است و نقش دولت در ایجاد رونق‌های مصنوعی و رکود اقتصادی مفصل بحث شده است.

خواندن این مقاله واقعا لذت بخش است. تمام سعی خود را کرده‌ام تا روان و ساده ترجمه شود. امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید.

https://www.tg-me.com/LibCtR
در ۲۱ آوریل ۱۹۸۳، بانک انگلستان سکه‌ی یک پوندی را جایگزین اسکناس یک پوندی کرد. اسکناس یک پوندی را بانک انگلستان برای اولین بار در سال ۱۷۹۷ منتشر کرد و این روند تا سال ۱۹۸۴ همچنان ادامه داشت تا اینکه در نهایت طی یک روند چهار ساله یعنی در سال ۱۹۸۸ از چرخه‌ی مبادلات کنار گذاشته شد.
از ثبات که حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم!
طبق آخرین آمار در سال ۲۰۲۲، دلار با اختلاف پرمعامله‌ترین ارز جهانی است. در ۸۸ درصد از مبادلات، دلار یک طرف معامله است و این قدرت بلامنازع از ۲۰۱۹ تاکنون تغییر نکرده است. یورو بعد از دلار سهم ۳۰ درصدی دارد. ین و پوند در جایگاه سوم و چهارم قرار دارند و یوانِ چین، این طفل نورسیده که در سال ۲۰۱۹ در ۴ درصد از کل مبادلات جهانی حضور داشت، در ۲۰۲۲ سهم خود را به ۷ درصد رسانده. با وجود صعود چین به جایگاه پنجم، هنوز تا دلار راه زیادی در پیش است.
Forwarded from Hooman
بطور کلى کارهاى دادگسترى این کشور تا قبل از مشروطه، هیچوقت دست دولت نبود مردم از این حیث هم، خود، خود را اداره میکردند

در دهات، مالک هر ده قاضى درجۀ اول اهالى ده بود که این حق خود را بوسیلۀ کدخدا و مباشر خود باجرا میرسانید. در دهات تیولى هم، کار اجراى عدالت از همین قرار بود. در دهات خرده مالک هم شاخص و بزرگتر طبیعى، در هرجا یافت میشد که افراد به بیطرفى و بیغرضى او معتقد باشند و براى فصل خصومت نزد او بروند. دعاوى جزئى اعم از حقوقى و جزائى باینطورها ختم میشد و کمتر کار بحکام و نائب‌الحکومه‌ها و فراشباشیها میرسید. با وصف این اگر فراشها از حدوث دعوى در دهى یا خانه‌اى بو میبردند و از رئیس یا مالک ده و رئیس خانه ملاحظه‌اى نداشتند، بدشان نمی‌آمد مداخله و چند قرانى لفت و لیس کنند. اینهم شلتاقى بود و چون چیز مهمى نبود مانع این قماش محاکمه‌هاى خصوصى نمیشد و باین طرز بود که مردم از حیث دادگسترى، خود خود را اداره میکردند و سعى داشتند تا ممکن است بعمال دولت تظلم نبرند.

عبدالله مستوفی
شرح زندگانی من
Forwarded from Hooman
در سال ۱۲۸۸، سال قحطى عمومى ایران است از یکى دو سال پیش کم‌بارانى شروع و گرانى و تنگى خواربار خودنمائى میکرد ولى در زمستان سال ۱۲۸۷ باران هیچ نبارید و مایه‌هاى سنواتى هم تمام شده بود، قیمت نان که در اوائل ۱۲۸۷ بیش از یکمن شش هفت شاهى نبود بمرور ترقى کرده در اینوقت بیکمن یکقران رسید

در زمستان سال ۱۲۸۸ قیمت نان بیکمن پنج قران که پانزده شانزده برابر قیمت عادى آن بود رسید بطوریکه مجبور شدند از روسها استمداد کنند و شاید براى دفعه اول پاى آرد روسى که چون از حاجى طرخان حمل میکردند بآرد حاجى طرخان معروف گردید بایران باز شد. در زمستان این سال برف و باران بیحسابى آمد و همین بارندگى زیاد در پاره‌اى از جاها راه‌بندان کرد و بیشتر مایۀ تلف نفوس گردید. در بهار هم مرض حصبه و محرقه خیلى از مردم را اعم از بى‌چیز و منعم بدیار فنا فرستاد. این اول دفعه‌اى بود که ناصرالدین شاه در سلطنت خود با چنین پیش‌آمدى مواجه شده و سبب گردیده است که در آتیه، همیشه حساب کار نان شهر تهران را داشته و تحت مراقبت مخصوص خود نگاه دارد و از تکرار نظیر آن جلوگیرى کند. بهر صورت در ماه سوم بهار ۱۲۸۹ غلۀ بلوکات گرمسیر تهران رسید و قیمت نان بعد از یکماهى بهمان شش هفت شاهى قبل از سنوات خشکى و قحطى تنزل کرد.

پیرمردها در ایام جوانى من داستانها از خوبى محصول سال ۱۲۸۹ نقل کرده‌اند از جمله جد مادرى من... میگفت در بهار این سال چون گاوها همه در زمستان مرده بودند با چوب که بزمین فرو میبردیم یکی دو چارک لوبیا کاشتیم و حاصل زیادى که سه چهار برابر لوبیاکارى با شیار در سال عادى بود برداشت کردیم. هر کس گندم کاشته بود لااقل دو برابر سال‌هاى عادى برداشت کرد بهمین جهت بود که همینکه خرمن دست آمد در ظرف یکماه نان بقیمت قبل از قحطى تنزل کرد. آخر در آن دوره مامورین دولت مثل امروز نبودند که با عملیات ساختگى نگذارند مردم راحت زندگى کنند همینقدر که حاصل خوب میشد مردم مرفه میشدند. اما امروز بواسطه عملیات مامورین دولت بااینکه گندم از خروارى دویست تومان پارسال بصد تومان تنزل کرده در قیمت نان تهران تفاوت چندانى حاصل نگشته است. بجهت آنکه ایادى دولت متصدى دادوستد گندم و تعیین نرخ هستند.

عبدالله مستوفی
شرح زندگانی من
لیبرال دموکراسی یا مثلثِ چهارگوش؟

نمیدونم چه اصراریه انقدر با الفاظ بازی کنیم؟ مساله روشنه: ما در جهانی با منابع محدود و نیازها و خواسته‌هایی نامحدود زندگی میکنیم و با پدیده کمیابی مواجهیم لذا بر سر اینکه نظر و سلیقه چه کسی بر هر منبع حاکم باشه؟ اینکه چه کسی حق داره فلان ابزار رو برای رسیدن به اهدافش بکار بگیره؟ نزاع و کشمکش پیش میاد.

خرچنگ میگه: مالک خصوصی حق داره هر کاری با اموالش بکنه تا جاییکه به تمامیت فیزیکی دارایی دیگران خدشه عینی وارد نکرده. اما زرافه میگه نظر اکثریت باید بر هر منبع و ابزاری ساری و جاری باشه. ممکنه اکثریت بگه مالک خصوصی حق داره با ملکش هر کاری بکنه مگر اینکه ما نظر دیگه‌ای داشته باشیم.

فرضا من میخوام ملکم رو به عشرتکده، قمارخونه، شهر نو، محل عروسی مختلط و پارتی، مزرعه کشت خشخاش، کارخونه تولید مشروبات الکلی یا سیگار یا مواد مخدر صنعتی یا اصلا مدرسه علوم دینی تبدیل کنم. خرچنگ میگه حق داری و البته دیگرانی هم که با اینها مخالفن حق دارن باهات مراوده و معامله نکنن و بایکوت و منزویت کنن. همونقدر که تو مالک اموالتی اونها هم مالک داراییهاشونن و حق دارن بدون اعمال خشونت (خدشه عینی به تمامیت فیزیکی اموال تو و سایرین) هر کاری بخوان با اموالشون بکنن

اما زرافه میگه نه! اگر اکثریت با لابراتوار مواد مخدر صنعتی، کشت خشخاش، مدرسه علوم دینی، تولید مشروبات الکلی، عشرتکده، پارتی و عروسی مختلط و ... مخالف بودن تو حق نداری ملکت رو به این چیزا اختصاص بدی.

خرچنگ میگه دو نفر حق دارن هر مبادله و دادوستدی که هر دو بخوان رو بکنن. این خیلی هم خوبه و رفاه کل رو زیاد میکنه چون رفاه و مطلوبیت هر دو طرف با انجامش زیاد میشه وگرنه بهش رضایت نمیدادن و بقیه هم رفاهشون کم نشده چون همچنان همون اموال قبلی رو در اختیار دارن. شما میتونی ماشین خارجی بخری یا با استخدام یه افغانی نیروی کارش رو بخری یا از یه روسپی خدمات جنسی بخری یا مواد مخدر و مشروب معامله کنی یا با مال خودت قمار کنی

زرافه میگه اگه اکثریت یا دولت براومده از اکثریت و نماینده‌های اکثریت مخالف باشن حق نداری ماشین یا هر جنس خارجی‌ دیگه‌ای بخری (ممنوعیت واردات)، حق معامله مشروب و مواد مخدر رو نداری حق استخدام اتباع بیگانه رو نداری. روسپیگری و قمار جرمه!

به زرافه میگی اگه اکثریت هندو بخوان اقلیت مسلمون رو قتل عام کنن چی؟ میگه نه! این سیستم ما خرچنگ‌زرافه است و تو قانون اساسی حفظ حقوق بشر و احترام به آزادیهای فردی پیش‌بینی شده! حالا بماند که همون قانون اساسی با نظر اکثریت قابل تغییره ولی بذار یکمی سوال رو تعمیم بدیم: اگه اکثریت هندو بخوان اموال اقلیت مسلمون رو مصادره کنن چی؟ اکثریت شیعه بخوان از بهاییها سلب مالکیت کنن؟ دیویدیان آمریکا؟ اگه اکثریت بگن اموال محتکر مصادره بشه؟ اکثریت بگن نصف درآمد پولدارا بعنوان مالیات مصادره بشه چی؟

نه عزیز نه خرچنگ زرافه است و نه لیبرالیسم دموکراسی

🆓 @FreemarketEconomy
Forwarded from انجمن علمی اقتصادپژوهان (Ali Reza Mardi)
به طور کلی به دلیل اینکه انبساط پولی باعث نمی‌شود که تمام قیمت‌ها به صورت هماهنگ با یکدیگر (به یک اندازه و با یک سرعت) افزایش یابند، هرچه نرخ تورم بالاتر باشد، الگوی قیمت‌های نسبی نیز در سراسر اقتصاد، بیشتر تحریف می‌شود. هرچه قیمت‌های انفرادی نسبت به یکدیگر نامنظم‌تر شوند، این قیمت‌ها با اطمینان کمتری، کارآفرینان، سرمایه گذاران و مصرف کنندگان را در اتخاذ تصمیمات اقتصادی صحیح، راهنمایی می‌کنند. بنابراین نرخ‌های تورم بالاتر، منجر به کاربرد بدتر، تخصیص نادرست‌ترِ منابع می‌شوند. عملکرد اقتصاد، بدتر و بدتر می‌شود. مقامات پولی برای درمان این مشکل، تنها لازم است که تزریق پول جدید به داخل اقتصاد را متوقف سازند. اما درمان آنی و به سرعت عمل نمی‌کند. نه‌تنها مقداری زمان می‌برد تا مردم انتظار تورم در آینده را نداشته باشند، بلکه طول می‌کشد تا کارگران و منابع از صنایعی که به دلیل تورم دچار اضافه‌گسترش شده‌اند، به سمت صنایعی منتقل شوند، که در آن‌ها این کارگران و منابع اشتغال پایدارتری خواهند داشت.


#دونالد_جی_بودراکس
#انجمن_علمی_اقتصاد

🆔 @anjoman_elmi_eqtesad
👌😁
📃 فئودالیسم: نظام قانون خصوصی | ✍🏻 رایان مک‌مکن

@Notes_On_Liberty

کتابی که در باب تاریخ دولت و توسعه‌ی آن بسیار نادیده گرفته شده، کتاب «دولت حاکم و رقبای آن» (The Sovereign State and Its Competitors) اثر هندریک اسپرویت (Hendryk Spruyt) است. در حالی‌که بسیاری از نویسندگان آثار پیرامون دولت، به ماهیّت قهرآمیز دولت‌ها اشاره کرده‌اند، تعداد کمی از آن‌ها وقت خود را صرف بررسی واقعی تمایزهای میان نوع حکومت مدنی موسوم به «دولت» و انواع دیگر حکومت مدنی کرده‌اند. منتقدان آنارکوکاپیتالیسم اغلب به‌اشتباه تصوّر می‌کنند که فقدان «دولت» به‌معنای عدم وجود حکومت مدنی است، ولی طرفداران جدّی آنارشیسم هرگز ادّعا نکرده‌اند که حکومت مدنی می‌تواند، یا باید، از بین برود. مخالفان دولت صرفاً ادّعا می‌کنند که یک حکومت مدنی که بر انحصار زور و اجبار تکیه دارد، نامشروع است. این البته با ادّعای نامشروع بودن همه‌ی انواع حکومت‌های مدنی متفاوت است.

در واقع، هر جامعه‌ای دارای نوعی حکومت مدنی بوده است، ولی همه‌ی جوامع از دولت به‌عنوان بخشی از نظام حکومت مدنی خود استفاده نکرده‌اند. قانون می‌تواند در یک نظام آنارشیک وجود داشته باشد، و ما این امر را هر روز در حوزه‌ی بین‌الملل، که قلمرویی آنارشیک است و در عین‌حال، به‌وسیله‌ی قانون و داوری شخص ثالث، هرچند ناقص، اداره می‌شود، می‌بینیم. (افرادی که این نظام را، به‌بهانه‌ی آنکه بیش از حد خشونت‌آمیز است، مسخره می‌کنند، طبیعتاً واقعیّت روزمره‌ی جنگ داخلی و درگیری‌هایی را که پیوسته در درون دولت‌ها رخ می‌دهد، نادیده می‌گیرند.)

دستاورد اسپرویت در این واقعیّت نهفته است که او برای بررسی دقیق نظام‌های حکومت مدنی بی‌دولت وقت می‌گذارد، تا به‌طور واقعی آنچه را که این نظام‌ها را از نظام‌های دولتی متمایز می‌کند، تعریف کند...

🖇 متن کامل: فئودالیسم: نظام قانون خصوصی

#فئودالیسم #اندیشه_سیاسی #دولت
#آنارکوکاپیتالیسم #قانون #بی‌دولتی
#تاریخ #حکومت_مدنی #دولت_حاکم
@Notes_On_Liberty
بعضی از جامعه شناسان معتقدند که فاشیسم بر خلاف نظر مارکسیستها آخرین مرحله ی لیبرالیسم و سرمایه‌داری نیست؛ بلکه بر عکس فاشیسم در کشورهایی امکان ظهور می یابد که در آنها انقلاب از بالا صورت گرفته و روند صنعتی شدن شتاب آلود بوده است. بنابر عقیده‌ی این نظریه پردازان، فاشیسم پاسخ گروه های محافظه کار به تهدیدی است که بر اثر باز کردن سریع فضای نظام اجتماعی سنتی متوجه منافع و امتیازات سنتی آنان شده است. از این دیدگاه فاشیسم در وهله‌ی نخست از لحاظ سیاسی، تجلی راست رادیکال و بیان جدیدی از اندیشه و عمل سنت پرستان است که در فرهنگ غرب و هم در فرهنگ شرق سابقه ی تاریخی طولانی دارند. بر پایه ی این برداشت فاشیسم شکل مدرن سیاست جناح راست افراطی است. از جمله کسانی که به این نظریه معتقدند برینگتون مور است. او در اثر خویش به نام ریشههای اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی می نویسد:
"آلمان و حتی بیش از آن ژاپن میخواستند مسئله ای را حل کنند که حل ناشدنی بود یعنی میخواستند بدون تغییر ساختارهای اجتماعی دست به نوسازی و توسعه بزنند و یگانه راه گریز از این مشکل نظامیگری بود. فاشیسم بدون دموکراسی و یا به بیان پر آب و تاب‌تر، بدون ورود توده ها به صحنه ی تاریخ غیر قابل تصوّر است فاشیسم کوششی در جهت خلقی و مردمی کردن ارتجاع و محافظه کاری بود ولی البته بر اثر این جریان محافظه‌کاری پیوند بنیادی خود را با آزادی از دست داد."

🖋یدالله موقن
📚پیشگفتار مترجم، کتاب اسطوره دولت نوشته ارنست کاسیرر

🆓@freemarketeconomy
📃 ساختار مدنی و قضایی ایران | ✍🏻 کنت ژولین دو روششوار
@Notes_On_Liberty

کُنت ژولین دو روششوار (Count Julien de Rochechouart) کاردار و کارمند سفارت فرانسه در ایران بود که از جانب دولت آن کشور برای گردآوری اطّلاعاتی پیرامون اوضاع اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی ایران در عهد فرمانروایی ناصرالدین شاه قاجار به ایران فرستاده شد. آنچه در زیر می‌آید، بخشی از نوشته‌های او درباره‌ی ساختار مدنی و قضایی ایران ناصری است:

مردم ایران، همانند همه‌ی ملل مسلمان، قرآن را زیربنای نهادهای جامعه‌ی خود می‌دانند. ولی احکامی که پیامبر اسلام غالباً از کتب دینی یهود و از عرف و عادت اعراب گرفته بود برای یک ملّت بزرگ کفایت نمی‌کرد. از این‌رو، تفسیرهایی از این کتاب آسمانی به‌عمل آمد تا احکام آن با عادات و آداب و شیوه‌ی زندگانی ملل گوناگونی، که اسلام آورده بودند، سازش داده شود. مجموعه‌ی همین تفسیرهاست که بنیان قضای شرعی امروز ایران است، و از همین‌رو است که روحانیّت در ایران امین و نگهبان قانون جامعه است؛ زیرا تنها روحانیّت می‌توانسته، در عین وفاداری به احکام کتاب مقدّس، قواعدی انشا کند که پاسخگوی نیازهای مردم و حکومت باشد. همه‌ی اختلافات و منازعات در اموال و قراردادها، ازدواج، معاملات و مبادلات باید به محکمه‌ی شرع برده شود. مجتهدین، یعنی علمای فقه اسلامی، امور کیفری را نیز در حیطه‌ی قضای خود می‌شناسند ولی شاه این امتیاز را برای خود نگه داشته، همچنانکه این حق را نیز دارد که احکام محاکم شرع را هم که در مسائل مدنی صادر می‌شود، بشکند. از این‌رو در آخرین تحلیل توان گفت که صلاحیّت بی‌گفت‌و‌گوی روحانیّت محدود است به تحریر و ثبت و ضبط اسناد معاملات و ازدواج و طلاق و امور مربوط به احوال شخصیّه.

...

در ایالات و ولایات در اموری که در قلمرو شریعت است، مجتهد حکم می‌کند، و در امور عرفی، حاکم آن ایالت یا ولایت. صدور حکم اعدام خاصّ شاه است مگر اینکه او اختیار این کار را به کس دیگری واگذارد، که چنین چیزی کم رخ می‌دهد.

...

در تهران زیر فرمان شاه، و در ایالات و ولایات زیر فرمان والی، مأمورینی خدمت می‌کنند که کارشان حفظ امنیّت شهرهاست و نظارت بر حرمت قانون. رئیس آن‌ها کلانتر نام دارد که به تعداد محلّه‌های شهر، کدخدا زیر فرمان اوست. مأمورینی که زیر فرمان کدخدایند به گروه‌های ده‌نفره بخش می‌شوند که رئیس هر یک داباشی (رئیس ده نفر) نامیده می‌شود و او پاسخگوی جرایم و دزدی‌هایی، که در بخش سپرده به او رخ می‌دهد، است. روش کار این گروه‌ها بسیار ساده است و سروسامان آن بسیار خوب. شب که فرا می‌رسد افراد هر گروه در بخش خود پراکنده می‌شوند و هر که را ببینند که دیروقت به خانه می‌رود به بانگ بلند به یکدیگر هشدار می‌دهند. این شیوه سبب شده است که دزدی بسیار کاهش یابد. کلانتر و کدخدا می‌دانند که اگر از کسی بی‌دلیل پرسش و بازجویی کنند باید غرامت بدهند، از این‌رو در کار خود دقّت کامل به‌کار می‌برند. و چنین بود که من در اقامت چهار ساله‌ام در ایران دزدی کلان کم دیدم و یک بار هم نشد که دزد از چنگال داروغه بگریزد.

و شگفت‌آور است پلیسی که این اندازه کارآیی دارد به مردم ستم نمی‌کند و زور نمی‌گوید، این است که مردم کدخدا و داباشی و نفرهای زیر فرمان او را دوست دارند. آن‌ها روز را در بازار می‌گذرانند با این و آن گفت‌و‌شنود می‌کنند و چای می‌نوشند و قلیان می‌کشند، با کودکان بازی می‌کنند و با زن‌ها شوخی. و با این شیوه می‌کوشند که خلق را بشناسند تا کار شبانه‌شان آسان‌تر شود. فیس و افاده ندارند و با احترام فراوان با مردم حرف می‌زنند...

🖇 متن کامل: ساختار مدنی و قضایی ایران

#سفرنامه #سفرنامه‌نویسی #ایران
#کنت_ژولین #قاجار #تاریخ #قانون
@Notes_On_Liberty
شاخص آزادی اقتصادی 2023

#نقشه
📃 مقدمه‌ای بر دموکراسی: خدایی که شکست خورد | ✍🏻 هانس هرمان هوپ

@Notes_On_Liberty

جنگ جهانی اوّل یکی از نقاط عطف بزرگ تاریخ مدرن است. با پایان آن، استحاله‌ی کلّ جهان غرب از حکومت پادشاهی و شاهان حاکم به حکومت دموکراتیک-جمهوری و حاکمیّت مردم، که با انقلاب فرانسه آغاز شده بود، کامل گردید. تا سال ۱۹۱۴، تنها سه جمهوری در اروپا وجود داشت -فرانسه، سوئیس و، پس از ۱۹۱۱، پرتغال؛ و از میان تمام پادشاهی‌های بزرگ اروپایی، تنها بریتانیا می‌تواند به‌عنوان یک نظام پارلمانی طبقه‌بندی شود، یعنی نظامی که در آن قدرت عالی در اختیار پارلمان منتخب بود. تنها چهار سال بعد، پس از ورود ایالات متّحده به جنگِ اروپا و تعیین قاطعانه‌ی نتیجه‌ی آن، پادشاهی‌ها به‌کلّی از بین رفتند، و اروپا همراه با کلّ جهان وارد عصر جمهوری‌خواهی دموکراتیک شد.

در اروپا، رومانوف‌ها، هوهن‌تسولرن‌ها، و هابسبورگ‌های شکست‌خورده‌ی نظامی، مجبور به کناره‌گیری یا استعفا شدند، و روسیه، آلمان و اتریش به جمهوری‌های دموکراتیک با حقّ رأی همگانی -مرد و زن- و حکومت‌های پارلمانی تبدیل شدند. به همین ترتیب، همه‌ی کشورهای پسین نوبنیاد، به‌استثنای یوگسلاوی، قوانین اساسی جمهوری دموکراتیک را تصویب کردند. پادشاهی‌ها در ترکیه و یونان، سرنگون شدند. و حتّی در جایی‌که سلطنت‌ها به‌طور اسمی وجود داشتند، مانند بریتانیای کبیر، ایتالیا، اسپانیا، بلژیک، هلند، و کشورهای اسکاندیناوی، پادشاهان دیگر هیچ‌گونه قدرت فرمانروایی نداشتند. حقّ رأی همگانی بزرگسالان استقرار یافت، و تمام قدرت حکومت در اختیار پارلمان‌ها و مقامات «دولتی» (یا عمومی) قرار گرفت.

استحاله‌ی تاریخی جهان از رژیم کهن فرمانروایی شهریاران یا شاهزادگان به عصر دمکراتیک-جمهوری جدید حاکمان برگزیده یا منتخب عموم را می‌توان استحاله از اتریش و سبک اتریشی به آمریکا و سبک آمریکایی توصیف کرد. این موضوع به دلایل مختلفی درست است. نخست آنکه، اتریش جنگ را آغاز کرد و آمریکا آن را به پایان رساند. اتریش شکست خورد و آمریکا پیروز شد. اتریش تحت فرمانروایی یک پادشاه -امپراتور فرانتس یوزف- بود و آمریکا به‌دست رئیس‌جمهور منتخب دموکراتیک -پروفسور وودرو ویلسون- اداره می‌شد. با این‌حال، مهم‌تر از همه اینکه، جنگ جهانی اوّل یک جنگ سنّتی بر سر اهداف محدود سرزمینی نبود، بلکه یک جنگ ایدئولوژیک بود؛ و اتریش و آمریکا به‌ترتیب دو کشوری بودند که به‌وضوح ایده‌های متضاد با یکدیگر را مجسّم می‌ساختند (و از سوی طرف‌های متخاصم چنین قلمداد می‌شدند).

جنگ جهانی اوّل به‌عنوان یک مناقشه‌ی ارضی قدیمی آغاز شد. با این‌حال، با دخالت اوّلیّه و ورود رسمی نهایی ایالات متّحده به جنگ در آوریل ۱۹۱۷، جنگ ابعاد ایدئولوژیکی جدیدی به خود گرفت. ایالات متّحده به‌عنوان یک جمهوری بنا نهاده شده بود، و اصل دموکراتیک، که ذاتیِ ایده‌ی جمهوری است، به‌تازگی، در نتیجه‌ی شکست خشونت‌بار و ویرانی کنفدراسیون جدایی‌طلب در برابر حکومت متّحده‌ی تمرکزگرا، به پیروزی رسیده بود. در زمان جنگ جهانی اوّل، این ایدئولوژی پیروزمندانه‌ی جمهوری‌-دموکراتیک توسعه‌طلب، در رئیس جمهور وقت ایالات متّحده، ویلسون، تجسّم پیدا کرده بود. تحت مدیریّت ویلسون، جنگ اروپا به یک مأموریّت ایدئولوژیک تبدیل شد -امن کردن جهان برای دموکراسی و رهایی از حاکمان سلطنتی...

🖇 متن کامل: مقدمه‌ای بر دموکراسی: خدایی که شکست خورد

#دولت #دموکراسی #پادشاهی
#اندیشه_سیاسی #جنگ_جهانی
@Notes_On_Liberty
موسسه‌ی فریزر کانادا اخیرا دست به انتشار کتابی تحت عنوان “ road to socialism and back “ زده و در این کتاب نشان می‌دهد که چگونه برای چهار دهه در نیمه دوم قرن بیستم، لهستان و مردم‌ آن سوژه‌ی یک آزمایش بزرگ اجتماعی-اقتصادی بودند. حزب متحد کارگران لهستان، تحت نظارت سروران شوروی خود٫ اقتصاد مختلط این ملت 35 میلیونی را به یک دولت سوسیالیستی با برنامه ریزی متمرکز (البته با بازار سیاه سرکوب ناپذیر) تبدیل کرد. سپس، در دهه پایانی قرن بیستم، تحت رهبری وزیر دارایی وقت، لژک بالسروویچ، کشور دوباره به یک اقتصاد مختلط تبدیل شد.

در این کتاب نتایج این آزمایش را مستند می‌بینیم. کتاب با مستندات دقیق نشان می‌دهد که شکاف وسیعی بین اهداف عالی ایدئولوژی سوسیالیستی و واقعیت‌های سوسیالیسم که مردم لهستان آن‌ها را تجربه کردند وجود داشت. همچنین در حالی که گذار از یک اقتصاد سوسیالیستی به یک اقتصاد مختلط بدون دردسر نبود، اما قدرت تولیدی خارق‌العاده مردم لهستان را آزاد کرد و به آنها اجازه داد استاندارد زندگی‌شان را با بیش از دو برابر نرخ رشد نسبت به دوران دولت سوسیالیستی افزایش دهند. تجربیات لهستانی‌ها، مانند تجربیات بسیاری از افراد پشت پرده آهنین، ارزش آزادی اقتصادی، پیامدهای بغرنج و‌مخرب انکار آن و روند اغلب دردناک بازیابی آزادی‌های از دست رفته را نشان می‌دهد.

همانطور که خواهیم دید، بحث پیرامون محاسبه اقتصادی در یک اقتصاد سوسیالیستی نه تنها یک نقص اساسی در برنامه ریزی سوسیالیستی را برجسته کرد، بلکه ویژگی مهمی را که به بازارها اجازه کار می دهد نیز پر رنگ‌تر کرد. بازارها به این دلیل کار می کنند که به تصمیم گیرندگان اقتصادی اجازه می دهند تا در محاسبات اقتصادی منطقی شرکت کنند. این محاسبه به مجموعه قیمت های نسبی و حسابداری سود و زیان بستگی دارد که از انتخاب های آزاد افراد مبادله کننده حقوق مالکیت ناشی می شود. این به ما امکان می دهد پروژه های اقتصادی را از پروژه های امکان پذیر از نظر فنی جدا کنیم. بدون چنین سیستم قیمتی، این محاسبات غیرممکن است و این نظام بندی صورت نمی گیرد. منابع به طور سیستماتیک هدر می رود و ناکارآمدی در تولید و مبادله فراوان است.

در اواسط قرن بیستم، بسیاری از نظریه پردازان اقتصادی نسبت به این نکته اساسی اما حیاتی که سیستم قیمت به ترتیبات حقوق مالکیت بستگی دارد که در آن عمل می کند، نابینا بودند. درک این واقعیت منجر به ظهور اقتصاد حقوق مالکیت، زمینه های حقوق و اقتصاد، اقتصاد انتخاب عمومی و نظریه کارآفرینی فرآیند بازار رقابتی شد. این نظریه ها هستند که توانستند اقتصادهای سوسیالیستی در حال شکست دهه 1980 و فروپاشی آنها را بین سال های 1989 و 1992 روشن کنند. علاوه بر این، این ایده ها زیربنای نظری گذار از سوسیالیسم به یک اقتصاد مبتنی بر مالکیت خصوصی و آزادی قرارداد را تشکیل دادند. سپس آن توسط حاکمیت قانون محافظت می شود.

اما بیان این فرمول اساسی یک چیز است و اجرای آن و حفظ آن در برابر فشارهای سیاسی طبقه جدیدی از گروه های ذینفع کاملاً چیز دیگری است. با محو شدن خاطرات و کاهش تعداد شاهدان زنده آزمایش سوسیالیستی، وسوسه بازگشت به جاده سوسیالیسم قوی تر می شود.

🆓 @freemarketeconomy


https://www.fraserinstitute.org/sites/default/files/road-to-socialism-and-back-economic-history-of-poland-ch1-3.pdf
Forwarded from Liberty 🍃new idea (Aedan)
( تعریف و حدود اختیارات دولت از دیدگاه آین رند)
⭕️دولت‌ها ضروری هستند؟
✍🏻آین رند

▪️دولت نهادی است که در یک حوزه جغرافیایی خاص از قدرتی انحصاری برای اجرای قوانین معین در زمینه رفتار اجتماعی برخوردار است. اما آیا انسان‌ها به چنین نهادی نیاز دارند و چرا؟

▫️از آنجا که ذهن انسان ابزار اصلی او برای بقا بوده و به عبارت دیگر ابزاری است که با آن دانش لازم برای تصمیم‌گیری را کسب می‌کند، هر انسانی باید از آزادی فکر کردن برخوردار باشد و بتواند با توجه به انتخاب‌های معقول خود دست به عمل بزند. البته این بدان معنا نیست که هر انسانی باید تنها زندگی کند و یک جزیره متروکه بهترین محیط را برای برآوردن نیازهای او فراهم می‌آورد. بلکه برعکس، انسان‌ها می‌توانند از سرو کار داشتن با یکدیگر نفع ببرند. به عبارت دیگر یک محیط اجتماعی، البته اگر شرایط خاصی برقرار باشد، بهترین وضعیت برای بقای انسان‌ها را فراهم می‌آورد.
«دانش و مبادله ارزش‌های بزرگی است که از زندگی اجتماعی به بار می‌آیند. انسان تنها گونه ایست که می‌تواند دانش خود را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده، آن را گسترش دهد. دانشی که می‌تواند در دسترس بشر قرار‌گیرد بیش از آن است که یک انسان بتواند در طول زندگی خودش کسب کند. در واقع هر فرد از دانشی که دیگران کسب کرده‌اند می‌تواند منفعت قابل توجهی کسب کند. تقسیم کار مزیت دیگر زندگی اجتماعی است: تقسیم کار به انسان اجازه می‌دهد که تلاش خود را به یک زمینه کاری خاص معطوف کند و با کسانی که در دیگر زمینه‌ها تخصص پیدا کرده‌اند معامله کند. این نوع همکاری به همه انسان‌های درگیر در آن اجازه می‌دهد که نسبت به زمانی که هر کدام در جزیره‌های جدا از هم یا در مزارع خودکفا همه چیز را خودشان برای خودشان تولید کنند، به دانش و مهارت و بازده بیشتری دست پیدا کنند.

▪️با توجه به همین منافع می‌توان تعیین و تعریف کرد که چه نوع انسان‌هایی، در چه جامعه‌ای می‌توانند برای یکدیگر ارزش مند باشد: انسان‌های عقلایی، مولد و مستقل که در جامعه‌ای عقلایی، مولد و آزاد زندگی می‌کند» («اخلاق آبجکتیویستی»، فضیلت خودخواهی).

▫️جامعه‌ای که حاصل تلاش یک فرد را از او می‌رباید یا او را به بردگی می‌گیرد یا تلاش می‌کند که آزادی اندیشه او را محدود کند یا او را مجبور می‌کند که خلاف قضاوت معقول خود عمل کند، جامعه‌ای که بین قوانین خود و ملزومات طبیعت انسان تعارض ایجاد می‌کند، صراحتا بگویم، اصلا جامعه نیست بلکه انبوهی است از انسان‌هایی که به زور حکمرانی رسمی گروهی جنایتکار کنار هم مانده‌اند. چنین جامعه‌ای تمام ارزش‌هایی که می‌تواند از همزیستی انسان‌ها ناشی شود را نابود می‌کند، هیچ توجیهی ندارد و نه تنها نافع نیست بلکه کشنده‌ترین تهدید برای بقای انسان‌ها به شمار می‌رود. زندگی در یک جزیره متروکه از زنده بودن در روسیه شوروی یا آلمان نازی، امن تر و بهتر است.

▪️اگر قرار است که انسان‌ها در یک جامعه آرام، مولد و عقلایی زندگی کنند و متقابلا به هم نفع برسانند باید اصل اجتماعی بنیادی‌ای را که بدون آن هیچ جامعه اخلاقی و متمدنی وجود نخواهد داشت، بپذیرند: اصل حقوق فردی. طبیعت انسان ایجاب می‌کند که برای بقای مناسب او شرایط خاصی وجود داشته باشد؛ شناخت این شرایط به معنی شناخت حقوق فردی انسان‌ها است.

▫️تنها با استفاده از زور فیزیکی (physical force) است که می‌توان حقوق انسان‌ها را پایمال کرد. تنها با استفاده از زور فیزیکی است که انسان می‌تواند انسان دیگری را از زندگی محروم کند یا او را به بردگی بگیرد یا از او دزدی کند یا نگذارد که اهدافش را پیگیری کند یا او را مجبور کند که خلاف قضاوت عقلایی خود عمل کند.

▪️پیش شرط ایجاد یک جامعه متمدن این است که استفاده از زور فیزیکی در روابط اجتماعی ممنوع شود. به عبارت دیگر در چنین جامعه‌ای اگر افراد بخواهند با یکدیگر مبادله کنند باید با استفاده از عقل یعنی بحث کردن، متقاعد کردن و جلب کردن موافقت بدون اجبار، راضی به این کار شوند.

▫️یکی از نتایج برآمده از حق انسان برای زندگی کردن، حق دفاع از خود است. در یک جامعه متمدن، زور تنها در واکنش و تنها علیه کسانی اعمال می‌شود که اول، آن را به کار برده‌اند. تمام دلایلی که باعث می‌شود اعمال زور فیزیکی شریرانه تلقی شود استفاده واکنشی از زور را به یک ضرورت اخلاقی تبدیل می‌کند.

▪️اگر جامعه‌ای به واسطه «صلح طلبی» استفاده تلافی جویانه از زور را محکوم کند، به زودی در دست اولین آدم‌کشی که تصمیم بگیرد اخلاق را کنار بگذارد گرفتار می‌شود. چنین جامعه‌ای به سوی خلاف مقاصد خود حرکت می‌کند: یعنی به جای اینکه شرارت را از بین ببرد، آن را تشویق می‌کند و به آن پاداش می‌دهد.

#مقاله #دولت_حداقلی #استبداد #آین_رند
#liberty
🗞 @andishee_noo 🍃

🔻ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻
2024/09/28 11:20:10
Back to Top
HTML Embed Code: