حالا چگونه بايد شبها پروا كرد
از نجوايی ناپيدا
كه گوش را می برد تا جايی
كه آه باز می آرد تنها؟
آوای بی قرار ماه است آيا
يا كه دلی فرو می ريزد در رؤيا؟
خطی كه می رود از چشم
تا ماه و باز می گردد تا واهمه
تاريكی كه را می آرايد؟
حالا كجاست لبهايی كه تنها
وقتی آرام می گيرد
كه بی آرام كرده باشد؟
حالا كجای دنيا آرامست ها؟
#محمد_مختاری
✦ @foroogh_shamloo ✦
از نجوايی ناپيدا
كه گوش را می برد تا جايی
كه آه باز می آرد تنها؟
آوای بی قرار ماه است آيا
يا كه دلی فرو می ريزد در رؤيا؟
خطی كه می رود از چشم
تا ماه و باز می گردد تا واهمه
تاريكی كه را می آرايد؟
حالا كجاست لبهايی كه تنها
وقتی آرام می گيرد
كه بی آرام كرده باشد؟
حالا كجای دنيا آرامست ها؟
#محمد_مختاری
✦ @foroogh_shamloo ✦
سیگاری آتش زدم و یکهو غم بزرگی توی سینهام چنگ انداخت!
مثل سیگاری که ذره ذره تمام میشود یا آدم را تمام میکند.
#عباس_معروفی
✦ @foroogh_shamloo ✦
مثل سیگاری که ذره ذره تمام میشود یا آدم را تمام میکند.
#عباس_معروفی
✦ @foroogh_shamloo ✦
همه عمر را
عاشق بودهام...
تو خود این را بهتر میدانی...
اما هرگز عشقی
چنین پرشور نداشتهام...
عشقی که تنها هنر من،
هنر کلام،
در برابر آن بیرنگ میشود…
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
همه عمر را
عاشق بودهام...
تو خود این را بهتر میدانی...
اما هرگز عشقی
چنین پرشور نداشتهام...
عشقی که تنها هنر من،
هنر کلام،
در برابر آن بیرنگ میشود…
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
رنگها در رنگها دویده،
از رنگینکمانِ بهاریِ تو
که سراپرده در این باغِ خزان رسیده برافراشته است
نقشها میتواند زد
غمِ نان اگر بگذارد.
چشمهساری در دل و
آبشاری در کف،
آفتابی در نگاه و
فرشتهیی در پیراهن،
از انسانی که تویی
قصهها میتوانم کرد
غمِ نان اگر بگذارد.
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
از رنگینکمانِ بهاریِ تو
که سراپرده در این باغِ خزان رسیده برافراشته است
نقشها میتواند زد
غمِ نان اگر بگذارد.
چشمهساری در دل و
آبشاری در کف،
آفتابی در نگاه و
فرشتهیی در پیراهن،
از انسانی که تویی
قصهها میتوانم کرد
غمِ نان اگر بگذارد.
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
هی...دلبستگی، دلبستگی به زندگانی! زندگانی چه بود؟ ای داد...آدمیزاد آدمیزاد شیر خام خورده! کاش خود می دانست که چیست،که کیست.من که ندانستم،ندانستم.فقط این را دانستم و می دانم که آدمیزاد فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است.این را دانستم و می دانم که آدم به آدم است که زنده است؛آدم به عشق آدم زنده است...
#محمود_دولت_آبادی
#کلیدر
✦ @foroogh_shamloo ✦
#محمود_دولت_آبادی
#کلیدر
✦ @foroogh_shamloo ✦
تو را در بازوان خویش خواهم دید
سرشک اشتیاقم
شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو
خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
#فریدون_مشیری
✦ @foroogh_shamloo ✦
سرشک اشتیاقم
شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو
خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
#فریدون_مشیری
✦ @foroogh_shamloo ✦
آنگاه كه در گذشتم!
از من مركب بساز
و با من سطر به سطر آفرینشهایت را بنویس
تا طعمِ جاودانگی را
درونِ حروفات دریابم
و
اینبار از نو تا ابد
زنده بمانم
#غاده_السمان
✦ @foroogh_shamloo ✦
از من مركب بساز
و با من سطر به سطر آفرینشهایت را بنویس
تا طعمِ جاودانگی را
درونِ حروفات دریابم
و
اینبار از نو تا ابد
زنده بمانم
#غاده_السمان
✦ @foroogh_shamloo ✦
اي تپش هاي تن سوزان من
آتشي در سايهء مژگان من
اي ز گندمزارهـا سرشارتر
اي ز زرين شاخه ها پر بارتر
اي در بگشوده بر خورشيدها
در هجوم ظلمت ترديدها
با توام ديگر ز دردي بيم نيست
هست اگر، جزدردخوشبختيم نيست
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
آتشي در سايهء مژگان من
اي ز گندمزارهـا سرشارتر
اي ز زرين شاخه ها پر بارتر
اي در بگشوده بر خورشيدها
در هجوم ظلمت ترديدها
با توام ديگر ز دردي بيم نيست
هست اگر، جزدردخوشبختيم نيست
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
احساس میکنم
امروز نیازمندِ آنم
که به نام بخوانمت.
احساس میکنم
نیازمندِ حـروفِ اسـمِ تو هستم.
چون کودکی در شوقِ تکهای شیرینی...
دیرزمانیست که نامت را بر تارکِ نامههایم ننوشته ام، خورشیدی بر فراز کاغذ نکاشتهام که گرمم کند...
امروز که پاییز بر من هجوم آورده و روزنهایم را در برگرفته احساس میکنم که باید بخوانمت...
#نزار_قبانی
✦ @foroogh_shamloo ✦
امروز نیازمندِ آنم
که به نام بخوانمت.
احساس میکنم
نیازمندِ حـروفِ اسـمِ تو هستم.
چون کودکی در شوقِ تکهای شیرینی...
دیرزمانیست که نامت را بر تارکِ نامههایم ننوشته ام، خورشیدی بر فراز کاغذ نکاشتهام که گرمم کند...
امروز که پاییز بر من هجوم آورده و روزنهایم را در برگرفته احساس میکنم که باید بخوانمت...
#نزار_قبانی
✦ @foroogh_shamloo ✦
این سرزمین
لبریز انسانهای به انزوا رسیدهای
هست که به تنهایی
نمی توانند دردها
و رنج های خودشان را
درمان کنند.
من تنها هستم کار زیادی هم
از دستم ساخته نیست
ولی باید بروم و با کلامی
یا تکان دادن دستی هم که شده
قدری از دردهاشان بکاهم
دردها بیشمارند
درک رنجهای همدیگر
دنیا را قشنگ می کند.
#بختیار_علی
✦ @foroogh_shamloo ✦
لبریز انسانهای به انزوا رسیدهای
هست که به تنهایی
نمی توانند دردها
و رنج های خودشان را
درمان کنند.
من تنها هستم کار زیادی هم
از دستم ساخته نیست
ولی باید بروم و با کلامی
یا تکان دادن دستی هم که شده
قدری از دردهاشان بکاهم
دردها بیشمارند
درک رنجهای همدیگر
دنیا را قشنگ می کند.
#بختیار_علی
✦ @foroogh_shamloo ✦
زیباترین حرفت را بگو
شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانه ای بیهوده می خوانید
چرا که ترانه ی ما
ترانه ی بیهودگی نیست،
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید،
به خاطر ِ فردای ما اگر،
بر ماش منتی ست ؛
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است ...
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانه ای بیهوده می خوانید
چرا که ترانه ی ما
ترانه ی بیهودگی نیست،
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید،
به خاطر ِ فردای ما اگر،
بر ماش منتی ست ؛
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است ...
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
تو سخن میگویی من نمیشنوم
تو سکوت میکنی من فریاد میزنم
با منی با خود نیستم
و بیتو خود را در نمییابم .
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
تو سکوت میکنی من فریاد میزنم
با منی با خود نیستم
و بیتو خود را در نمییابم .
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
روزی خواهی آمد
که دیگر امید دیدار تو را ندارم
دست سایهام را خواهی گرفت
سایهای خاموش
که به هیچ خورشیدی احتیاج ندارد
با یکدیگر خواهیم رفت
روزی که دنیا جادهای شده
که به هیچ جا نمیرسد
#بیژن_جلالی
✦ @foroogh_shamloo ✦
که دیگر امید دیدار تو را ندارم
دست سایهام را خواهی گرفت
سایهای خاموش
که به هیچ خورشیدی احتیاج ندارد
با یکدیگر خواهیم رفت
روزی که دنیا جادهای شده
که به هیچ جا نمیرسد
#بیژن_جلالی
✦ @foroogh_shamloo ✦
شب به روی جادهٔ نمناک
سایه های ما ز ما گویی گریزانند
دور از ما در نشیب راه
در غبار شوم مهتابی که می لغزد
سرد و سنگین بر فراز شاخه های تاک
سوی یکدیگر به نرمی پیش می رانند
شب به روی جادهٔ نمناک
در سکوت خاک عطر آگین
نا شکیبا گه به یکدیگر می آویزند
سایه های ما ...
همچو گلهایی که مستند از شراب شبنم دوشین
گویی آنها در گریز تلخشان از ما
نغمه هایی را که ما هرگز نمی خوانیم
نغمه هایی را که ما با خشم
در سکوت سینه می رانیم
زیر لب با شوق می خوانند
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
سایه های ما ز ما گویی گریزانند
دور از ما در نشیب راه
در غبار شوم مهتابی که می لغزد
سرد و سنگین بر فراز شاخه های تاک
سوی یکدیگر به نرمی پیش می رانند
شب به روی جادهٔ نمناک
در سکوت خاک عطر آگین
نا شکیبا گه به یکدیگر می آویزند
سایه های ما ...
همچو گلهایی که مستند از شراب شبنم دوشین
گویی آنها در گریز تلخشان از ما
نغمه هایی را که ما هرگز نمی خوانیم
نغمه هایی را که ما با خشم
در سکوت سینه می رانیم
زیر لب با شوق می خوانند
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦