Telegram Web Link
درود! درود!
به دوستان نزدیک و دور
به دنیاها
،به آفتاب‌ها
به ارواح آتشین!‌‌
درود بر آنان که روحی سوزان چو خورشید دارند!‌
درود بر ارواح آفتابگونه‌ی آن کسان که در این کابوسِ خوف در این دریای خروشان مرگ و زنده‌گی دست در دست یکدیگر نهاده اند!

#یقیشه_چارنتس
#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
تو طلوع می کنی
من گرمایت را از دور می چشم
وشهر من بیدار می شود...

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
می‌روم،امانمی‌پرسم زخويش
ره كجا؟منزل كجا؟مقصودچيست؟
بوسه می‌بخشم،ولی خودغافلم
كاين دل ديوانه
رامعبودكيست؟
آه،آری،اين منم،اماچه سود
اوكه درمن بود،ديگرنيست،نيست

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
ای دوست، ای برادر، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گل‌ها را بنویس….

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
شب را با تو سرکرده‌ام
و چون بیدار می‌شوم، دهانِ تو،
از رؤیاهایت سرمی‌کشد،
تا طعمِ زمین،
آبِ دریا، خزه‌ی دریایی،
و ژرفای زندگی را به من بخشد،
و بوسه‌ات را می‌ستایم
نمِ سپیده‌دمان بر آن
گویی از دریای پیرامونِ من
سر بر کرده است...

#پابلو_نرودا

@foroogh_shamloo
درختی سوخت
دودش، شعری گریان برایِ باغ نوشت.
باغ که سوخت
دودش، داستانی بس غمگین برایِ کوه نوشت.
کوه که سوخت
دودش، قصیده‌ای اشک‌آلود برایِ روستا نوشت.
روستا که سوخت
دودش، نمایشنامه‌ای تراژیک برایِ شهر نوشت.

در شهر اما زنی بود
که زیبایی درخت و کوه و‌ روستا و شهر را
یک جا در دل و قامتش داشت.
آنگاه که به خاطر آزادی خودسوزی کرد
دودش، داستانی بی پایان برایِ سرزمین نوشت

#شیرکو‌_بیکس

@foroogh_shamloo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دستهایم را در باغچه میکارم
سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت

#فروغ_فرخزاد
"دکلمه: با صدای فروغ فرخزاد"

@foroogh_shamloo
ﻣﻦ هنوز ﮔﺎﻫﯽ
یواشکی خواب تو را می بینم
یواشکی نگاهت می کنم
صدایت می کنم
بین خودمان باشد
اما من هنوز تو را
یواشکی دوست دارم...

#ناظم_حکمت

@foroogh_shamloo
در تاریکی چشمانت را جُستم
در تاریکی چشم‌هایت را یافتم
و شبم پُرستاره شد.
تو را صدا کردم
در تاریک‌ترینِ شب‌ها دلم صدایت کرد
و تو با طنینِ صدایم به سویِ من آمدی.
با دست‌هایت برایِ دست‌هایم آواز خواندی
برای چشم‌هایم با چشم‌هایت
برای لب‌هایم با لب‌هایت
با تنت برای تنم آواز خواندی.
من با چشم‌ها و لب‌هایت
                               اُنس گرفتم
با تنت انس گرفتم،
چیزی در من فروکش کرد
من دوباره در گهواره‌ی کودکیِ خویش به خواب رفتم
و لبخندِ آن زمانی‌ام را
                          بازیافتم.

با تنت برای تن‌ام لالا گفتی.
چشم‌های تو با من بود
و من چشم‌هایم را بستم
چرا که دست‌های تو اطمینان‌بخش بود
صدایت می‌زنم گوش بده قلبم صدایت می‌زند.
شب گِرداگِردَم حصار کشیده است
و من به تو نگاه می‌کنم

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
بهت قول دادم
مثل دیوانه‌ها بار دیگر دوستت نداشته باشم
و همچون گنجشک به سمت درختان بلند سیبت یورش نبرم
و هنگامی که به خواب رفته‌ای موهایت را شانه نکنم ای گربه‌ی گران‌بهای من
بهت قول دادم که اگر همچون یک ستاره‌ی پا برهنه بر من فرود آمدی، بقیه‌ی عمرم را با تو هدر ندهم
بهت وعده دادم جنون سرکشم را افسار کنم
و اما بسیار خوشبختم که من همچنان به گونه‌ای شدیدا افراطی عاشقتم
کاملا مثل بار اول

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
از عشق، از شوق، از همه چیز کناره گرفتم. دیگر در جرگه مرده‌ها بشمار می‌آیم.

#صادق_هدایت
#زنده_بگور

@foroogh_shamloo
من به درماندگی صخره و سنگ
من به آوارگی ابر ونسیم
من به سرگشتگی ‌آهوی دشت
من به تنهایی خود می مانم
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی
گیسوان تو به یادم می اید
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی
شعر چشمان تو را می خوانم
چشم تو چشمه شوق
چشم تو ژرفترین راز وجود
برگ بید است که با زمزمه جاری باد
تن به وارستن عمر ابدی می سپرد

#حمید_مصدق

@foroogh_shamloo
آه در باغ بی درختی ما
این تبر را به جای گل که نشاند؟

#هوشنگ_ابتهاج

@foroogh_shamloo
می‌توانم امشب
شعرها بنویسم از همیشه غمگین‌تر.
دوستش داشتم، او هم ‌گاهی
دوستم می‌داشت.

#پابلو_نرودا

@foroogh_shamloo
بگو دوستم‌ داری‌ تا به‌ قدیسی‌ بدل شوم
بگو دوستم‌ داری‌ تا از کتاب شعرم‌ کتاب مقدس بسازی‌
تقویم‌ را واژگون‌ می‌کنم‌
و فصل‌ها را جابه‌جا می‌کنم‌ اگر تو بخواهی‌
بگو دوستم‌ داری‌ تا شعرهایم‌ بجوشند
و واژگانم‌ الهی‌ شوند
عاشقم‌ باش‌ تا با اسب‌ به‌ فتح‌ِ خورشید بروم‌
دل دل نکن‌
این‌ تنها فرصت من‌ است‌ تا بیاموزم‌
و بیافرینم!

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مُردگان از جای برنخاستند
چرا که امید نمی‌رفت
فرشتگانی رانند‌گانِ ارابه‌ها باشند .

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
باید باید باید
دیوانه‌وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچ‌کس نیست ...

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
واپسین شعاع آفتابِ شام‌گاهی
نشان دهنده‌ی راهی‌ست
که خواهان درنوشتنِ آنم .
ابرهایی که با وزش باد در حرکت است
نشان دهنده‌ی راهی‌ست
که خواهان در نوشتنِ آنم .
خش خش برگ‌ها زیر قدم‌های‌ام
می گویند: بگذار تا فرو افتی
آن‌گاه راه آزادی را باز خواهی یافت.

#مارگوت_بیکل
برگردانِ : #احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
دریچه‌هایِ جهان بسته‌ست
و چشم‌ها همه از روشنی هراسان‌اند
کسی به فکرِ رهایی نیست .

#نادر_نادر_پور

@foroogh_shamloo
‏آه از وطَنی که در تَنی است...!

#محمود_درویش

@foroogh_shamloo
2024/11/15 16:32:05
Back to Top
HTML Embed Code: