Telegram Web Link
به همين سادگی آدم اسير می‌شود و
هيچ كاری هم نمی شود كرد!
نبايد هرگز به زنان و مردان عاشق خنديد!
همين جوری دو تا نگاه در هم گره می‌خورد و
آدم ديگر نمی‌تواند
در بدن خودش زندگی كند،
می‌خواهد پر بكشد ..

#عباس_معروفی
#سال_بلوا

@foroogh_shamloo
خوشا رهــا کردن و رفتن
خوابی دیگــر
به مُردابی دیگر!
خوشا ماندابی دیگر
به ساحلی دیگر
به دریایی دیگر!
خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی،
خوشا اگر نه رها زیستن،
مُردن به رهایی!
آه، این پرنده
در این قفسِ تنگ نمی‌خواند...

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از آزادی
بهره‌ام این شد؛
که به حبس بنشینم و
سیگارش را دود کنم ...

#هوشنگ_ابتهاج

@foroogh_shamloo
شکست مرد که در می‌رسد، مردانه‌تر آن‌ست که چون چنار بشکند. که زندگانی جایی دارد و مرگ هم جایی. مرگ و زندگانی هرکدام جای و شأن خود را دارند. وقتی زندگانی به راه پلشتی خواست کله‌پا بشود، پس زنده باد مرگ!

#محمود_دولت‌آبادی
#کلیدر

@foroogh_shamloo
آری آری، شکر می گویم
گاه گرمم می کنی، ای آتش هستی.
شکر گویان دوست می دارم ترا، ای دوستی، ای مهر
شکر می گویم ترا، ای زندگی، ای اوج.
ای گرامیتر، گران تر موج.

#مهدی_اخوان‌_ثالث

@foroogh_shamloo
آه ای شهـزاده!
ای محبوب رؤیایی!
ای دو چشمانت
رهی روشن بسوی شهر زیبایی
ای نگاهت باده ای در جام مینایی
آه بشتاب ...
ره بسی دور اسٺ
لیک در پایان این ره
قصر پر نور است...

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
آه بگذار زین دریچه‌ی باز
خفته در پرنیانِ رویاها
با پرِ روشنی سفر گیرم
بگذرم از حصار دنیاها

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
شب از شب‌های پاییزی‌ست
از آن همدرد و با من مهربان شب‌های شک‌آور،
ملول و خسته‌دل، گریان و طولانی
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید، چنین همدرد،
و یا بر بامدادم گرید، از من نیز پنهانی

و اینک ـ خیره در من مهربان ـ بینم
که دست سرد و خیس‌اش را
چو بالشتی سیه زیر سرم ـ بالین سوداها ـ گذارد شب
من این می‌گویم و دنباله دارد شب ...

خموش و مهربان با من
به‌کردار پرستاری سیه پوشیده پیشاپیش، دل برکنده از بیمار،
نشسته درکنارم، اشک بارد شب
من این می‌گویم و دنباله دارد شب...

#مهدی_اخوان‌ثالث

@foroogh_shamloo
ای مرغهای طوفان! پروازتان بلند
آرامش گلوله سربی را
در خون خویشتن
اینگونه عاشقانه پذیرفتید،
این گونه مهربان.
زانسوی خواب مرداب،آوازتان بلند.

می خواهم از نسیم بپرسم:
بی جزرومدّ قلب شما،آه،
دریا چگونه می تپد امروز؟
ای مرغهای طوفان!پروازتان بلند
دیدارتان، ترنّم بودن
بدرودتان ،شکوه سرودن
تاریختان بلند و سرافراز
آنسان که گشت نام سرِ دار
زان یار باستانی همرازتان بلند.

#شفیعی_کدکنی

@foroogh_shamloo
انسان پوک
انسان پوک پر از اعتماد
نگاه کن که دندانهایش
چگونه وقت جویدن سرود می خواند
و چشمهایش
چگونه وقت خیره شدن می درند
و او چگونه از کنار درختان خیس
می گذرد :
صبور ،سنگین ،سرگردان

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
یک قصّه بیش
نیست غم عشق و هر کسی
زین قصه می کند به زبانی، روایتی
ور خواهی از
روایت من با خبر شوی :
برق ستاره یی و شب بی نهایتی

#حسین_منزوی

@foroogh_shamloo
هرگز این قصه ندانست کسی:
آن شب آمد به سرای من و خاموش نشست
سر فرو داشت، نمی گفت سخن
نگهش از نگهم داشت گریز
مدتی بود که دیگر با من
برسر مهر نبود ...

#هوشنگ_ابتهاج

@foroogh_shamloo
دوباره یه جور عجیبی شدیم
دوباره یه دنیا به هم ریختم
تو از بس که حرفاتو راحت زدی
من از بس که توی خودم ریختم

دوباره شدم مثل اون موقع‌ها
به یک نقطه ثابت نگاه می‌کنم
با هر حرف کوچیک بی‌موضعی
دوباره از اون گریه‌ها می‌کنم

#روزبه_بمانی

@foroogh_shamloo
فغان! که سرگذشتِ ما
سرودِ بی‌اعتقادِ سربازانِ تو بود
که از فتحِ قلعه‌یِ روسبیان
باز می‌آمدند.
باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد،
که مادرانِ سیاه‌پوش
ـــ داغ‌دارانِ زیباترین فرزندانِ آفتاب و باد ـــ
هنوز از سجاده ها
سر بر نگرفته اند!

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
با من بيا
مگو كجا
تنها
با من بيا
با من بيا تا درد، تا زخم
با من بيا تا نشانت دهم
عشقم را آغاز از كجاست.
با من بيا
با من بيا تا خونی كه از لبم چكيد
تا خونی كز سكوتم
تا مرگ.
با من بيا تا دوباره به نوشداروی تو
روئينه
جانی تازه بگيرم.
تا شرابی باشی
كه عشقی را سيراب می‌كند.
با من بيا تا طعم آتش را دوباره احساس كنم
آتشی از خون و ميخك
آتشی از عشق و شراب.

#پابلو_نرودا

@foroogh_shamloo
خواهم از تو
در تو آورم پناه...

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
من
پاره پاره های تو را جمع خواهم کرد
و خود در تو خواهم خفت
و تو در من خواهی رویید

تو در خون من
سبز خواهی شد
و من می ایستم
بر تو باران خواهد بارید
برتو از دو دیده ی ابری من
باران خواهد بارید.

#شیرکو_بیکس

@foroogh_shamloo

هزار بار
و هرگونه راه بیفتم به هم نمی‌رسیم
هزار بار از هر جا

در هندسه‌ی عشق
خط‌ها
یا متوازی‌اند یا متقاطع
یا تنها رها در هوا

#منوچهر_آتشی

@foroogh_shamloo
محو شد در جنگل انبوه تاریکی
چون رگ نوری طنین آشنای من
قطره اشکی هم نیفشاند آسمان تار
از نگاه خسته ابری به پای من

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت .
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری است
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه یی ست
وقلب
برای زندگی بس است .
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.
روزی که آهنگ هر حرف
زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانه یی ست
تا کمترین سرود ، بوسه باشد .
روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود .
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
2024/11/15 18:54:20
Back to Top
HTML Embed Code: