برای مثال مراد مرجان سفیر ترکیه در آمریکا در مورد عادیسازیهای اخیر در روابط ترکیه گفته است که رژیم صهیونیستی و ترکیه میتوانند همکاریهای مشترکی علیه «تروریسم و کشورهای بدخواه» انجام دهند.
پنجم اینکه با رویگردانی ترکیه در حمایت از جریان اخوانی در منطقه بهمنظور تسهیل عادیسازی روابط با برخی کشورهای منطقه، ممکن است قطر نیز بهعنوان دیگر حامی این جریان در سطح منطقه در مواضع خود در قبال آنها تعدیل و تغییر ایجاد کند.
در پایان باید گفت که یکی از مهمترین دلایل مخالفت دموکراتهای آمریکا با ترکیه سیاستهای منطقهای آنکارا بهویژه در حمایت از جریانهای اخوانی است که در پرتو تحولات صورت گرفته در عادیسازی با برخی دولتها در منطقه، میتواند روابط واشنگتن – آنکارا را نیز در مسیر بهبودی قرار دهد. لذا اقدام اخیر ترکیه که بهنوعی اذعان به شکست سیاستهای گذشته یا عقبنشینی از آن است، ترکیه را در سطح بینالمللی بار دیگر به آمریکا نزدیک میکند و در سطح منطقه نیز منجر به تقویت جریانی میشود که خواهان عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی است. بهعبارتدیگر میتوان چنین نتیجه گرفت که رویکرد جدید دولت ترکیه در منطقه، گامی در راستای تامین منافع رژیم صهیونیستی و نادیده گرفتن آرمان فلسطین میباشد.
@EuroAtlantic
پنجم اینکه با رویگردانی ترکیه در حمایت از جریان اخوانی در منطقه بهمنظور تسهیل عادیسازی روابط با برخی کشورهای منطقه، ممکن است قطر نیز بهعنوان دیگر حامی این جریان در سطح منطقه در مواضع خود در قبال آنها تعدیل و تغییر ایجاد کند.
در پایان باید گفت که یکی از مهمترین دلایل مخالفت دموکراتهای آمریکا با ترکیه سیاستهای منطقهای آنکارا بهویژه در حمایت از جریانهای اخوانی است که در پرتو تحولات صورت گرفته در عادیسازی با برخی دولتها در منطقه، میتواند روابط واشنگتن – آنکارا را نیز در مسیر بهبودی قرار دهد. لذا اقدام اخیر ترکیه که بهنوعی اذعان به شکست سیاستهای گذشته یا عقبنشینی از آن است، ترکیه را در سطح بینالمللی بار دیگر به آمریکا نزدیک میکند و در سطح منطقه نیز منجر به تقویت جریانی میشود که خواهان عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی است. بهعبارتدیگر میتوان چنین نتیجه گرفت که رویکرد جدید دولت ترکیه در منطقه، گامی در راستای تامین منافع رژیم صهیونیستی و نادیده گرفتن آرمان فلسطین میباشد.
@EuroAtlantic
نبرد اوکراین و معمای دریای سیاه
با گذشت بیش از دو ماه از آغاز جنگ روسیه در اوکراین مشخص شد که روسیه علیرغم ادعاها در مورد پایان فاز نخست نبرد و ورود به فاز دوم آن، در جبهۀ شمالی (خارکیف و کیف) عملاً متوقف شده و در دو جبهۀ جنوبی و شرقی با ایستادگی دور از انتظاری مواجه شده است؛ همچنین مشخص شدن اشتباهات محاسباتی (فرار یا مرگ ولادیمیر زلینسکی، استقبال گسترده مردم اوکراین از قوای روس، پایان سریع جنگ با حجم آتش بالا و هجوم برقآسا و ...) در کنار ضعفهای ارتش روسیه (عدم هماهنگی قواها و ارکان، ضعف در آماد و پشتیبانی و ...) موجب مرگ شمار قابل توجهی از صاحبمنصبان ارتش روسیه و سردرگمی، نومیدی و هراس نیروهای میدانی روسی شده است، آمارهای میزان تلفات انسانی و حجم تسلیحات و ادوات رهاشده روسها نیز مؤید این امور است.
ادامه مطلب⬇️
http://irdiplomacy.ir/fa/news/2011589/نبرد-اوکراین-و-معمای-دریای-سیاه
با گذشت بیش از دو ماه از آغاز جنگ روسیه در اوکراین مشخص شد که روسیه علیرغم ادعاها در مورد پایان فاز نخست نبرد و ورود به فاز دوم آن، در جبهۀ شمالی (خارکیف و کیف) عملاً متوقف شده و در دو جبهۀ جنوبی و شرقی با ایستادگی دور از انتظاری مواجه شده است؛ همچنین مشخص شدن اشتباهات محاسباتی (فرار یا مرگ ولادیمیر زلینسکی، استقبال گسترده مردم اوکراین از قوای روس، پایان سریع جنگ با حجم آتش بالا و هجوم برقآسا و ...) در کنار ضعفهای ارتش روسیه (عدم هماهنگی قواها و ارکان، ضعف در آماد و پشتیبانی و ...) موجب مرگ شمار قابل توجهی از صاحبمنصبان ارتش روسیه و سردرگمی، نومیدی و هراس نیروهای میدانی روسی شده است، آمارهای میزان تلفات انسانی و حجم تسلیحات و ادوات رهاشده روسها نیز مؤید این امور است.
ادامه مطلب⬇️
http://irdiplomacy.ir/fa/news/2011589/نبرد-اوکراین-و-معمای-دریای-سیاه
دیپلماسی ایرانی
نبرد اوکراین و معمای دریای سیاه - دیپلماسی ایرانی
بهنظر میرسد جنگ روسیه با اوکراین موجب تسریع روند تحولات در حوزۀ دریای سیاه شود، احتمالاً این تغییرات بیش از هر کشوری ترکیه را متأثر...
نگرانی مولداوی از دامنگیر شدن جنگ اوکراین
مولداوی در سایه جنگ اوکراین احساس نگرانی می کند. این کشور کوچک بیطرف در اروپای شرقی با جمعیتی بالغ بر ۲٫۶ میلیون نفر، در حال حاضر متحمل عواقب جنگی است که در همسایگی آن در جریان است و تا کنون بیش از ۴۰۰ هزار نفر را برای پناه راهی خاک این کشور کرده است. اما کیشیناو (پایتخت) بیش تر از همه نگران این است که درگیری ها به مرزهای مولداوی هم برسد. در قلب این نگرانی ها منطقه جدایی طلب طرفدار روسیه به اسم ترانس نیستریا قرار دارد.
مشاهده متن کامل⬇️
http://irdiplomacy.ir/fa/news/2011572/نگرانی-مولداوی-از-دامنگیر-شدن-جنگ-اوکراین
مولداوی در سایه جنگ اوکراین احساس نگرانی می کند. این کشور کوچک بیطرف در اروپای شرقی با جمعیتی بالغ بر ۲٫۶ میلیون نفر، در حال حاضر متحمل عواقب جنگی است که در همسایگی آن در جریان است و تا کنون بیش از ۴۰۰ هزار نفر را برای پناه راهی خاک این کشور کرده است. اما کیشیناو (پایتخت) بیش تر از همه نگران این است که درگیری ها به مرزهای مولداوی هم برسد. در قلب این نگرانی ها منطقه جدایی طلب طرفدار روسیه به اسم ترانس نیستریا قرار دارد.
مشاهده متن کامل⬇️
http://irdiplomacy.ir/fa/news/2011572/نگرانی-مولداوی-از-دامنگیر-شدن-جنگ-اوکراین
دیپلماسی ایرانی
نگرانی مولداوی از دامنگیر شدن جنگ اوکراین - دیپلماسی ایرانی
پس از وقوع یک رشته انفجار در این منطقه جدایی طلب در شرق مولداوی، نگرانی از سرایت درگیری ها در اوکراین به این کشور شوروی...
آلمان، بحران اوکراین و معمای امنیتی در اروپا
نویسنده: خسرو کارخیران خوزانی، کارشناس ارشد مطالعات آلمان دانشگاه تهران و دکتری روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
دیپلماسی ایرانی
یورش گسترده ارتش روسیه به اوکراین که هنوز با شدت تمام ادامه دارد، جدا از دلایل مشروع و نامشروع آن، نظام امنیتی اروپا را که از بدو پایان جنگ جهانی دوم را که از ثبات نسبی برخوردار بود به کلی نابود ساخت.
برخلاف انتظار و در ابتدای حمله روسیه به اوکراین دولت آلمان بطور چشم گیری با انفعال و فقدان یک راهبرد مشخص نسبت به این واقعه روبه رو شد. پس از گذشت چند روز از شروع عملیات نظامی اولویت های سیاسی و امنیتی آلمان بکلی تغییر کرد. این موضوع خواسته و یا ناخواسته آلمان را به دلیل نزدیکی به میدان عملیات به یکی از مهمترین مراکز تصمیمگیری غرب و اتحادیه اروپا و ارسال تسلیحات برای ارتش اوکراین تبدیل ساخت. موضوعی که به عنوان نقطه عطفی در کنارگذاشتن سیاست خویشتن داری که از پایان جنگ سرد همواره راهبرد اصلی سیاست خارجی المان در ارتباط با چالش های منطقه ای و بین المللی به شمار می رفت و بدان پایبند بود به حساب می آید.
در این رابطه موضوع "منافع ملی" در بطن راهبرد جدید قرار می گیرد. تبدیل شدن بحران اوکران و روسیه به برخورد نظامی تمام عیار، لزوم داشتن سیاست خارجی مستقل که بتواند منافع ملی المان یکپارچه را در صحنه منطقه ای و بین المللی برآورده کند بیش از پیش نمایان شد.
با این وجود در سه دهه اخیر اتحادیه اروپا و غرب شاهد نوعی سردرگمی راهبردی و انفعال آلمان در حل چالش های منطقه ای و جهانی شده بود. روند سینوسی راهبرد سیاست خارجی آلمان را می توان در جنگ بالکان، همراهی نکردن غرب در حمله به عراق و لیبی، اعزام نیرو به افغانستان، بی تفاوتی در ارتباط با حمله روسیه به گرجستان و پس از آن الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه که باعث انزوای این کشور پس از پایان نظام دوقطبی در صحنه بین المللی شد که خود نشان از فقدان یک راهبرد منسجم در سیاست خارجی آلمان است.
در این میان باید راهبرد خویشتن داری در سیاست خارجی و محصور شدن در نتایج فاجعه بار شکست در دو جنگ جهانی را عامل اصلی در سردرگمی و انفعال در سیاست خارجی آلمان دانست و به نظر می رسد این راهبرد با حمله روسیه به اوکراین تغییر کرده باشد. راهبرد خویشتن داری پس از پایان جنگ سرد و یکپارچه شدن آلمان نمی توانست منطبق بر رشد فزاینده این کشور باشد و لذا تغییرات در سیاست خارجی آلمان را اجتناب ناپذیر می ساخت.
عامل دیگر در حفظ راهبرد خویشتن داری بعد از پایان جنگ سرد در سیاست خارجی آلمان را باید در چتر امنیتی غرب و ناتو در دوران جنگ سرد جستجو کرد. جایی که آلمان به واسطه قرار داشتن در زیر چتر امنیتی ناتو بدون درگیر شدن در دغدغه های امنیتی دوران جنگ سرد توانست به بازسازی و رشد اقتصادی خود بپردازد.
راهبرد خویشتنداری پس از دهه نود میلادی و قطعی شدن فرایند اتحاد آلمان کماکان از طرف دولت های هلموت کهل ، گرهارد شرودر و آنگلا مرکل ادامه یافت و در سایه آرامش نسبی در اروپا و جهان باعث تبدیل شدن آلمان به یک قدرت ژئواکونومیک شد. در این میان چشم پوشی از انطباق توان اقتصادی و بودجه نظامی باعث بروز اختلافات زیادی در میان شرکا و هم پیمانان آلمان و از جمله میان آلمان و آمریکا شد.
نگاهی به بودجه نظامی آلمان به میزان 93/46 میلیارد یورو در سال 2021 تا قبل از شروع بحران اوکراین که 4/1 درصد تولید ناخالص این کشور را تشکیل می دهد نسبت به دو قدرت اصلی اروپا یعنی بریتانیا 2/59 میلیارد دلار و فرانسه 7/52 میلیارد دلار که به ترتیب 2/2 درصد و 1/2 درصد تولید ناخالص این دو کشور را به خود اختصاص می دهند نشان می دهد که آلمان با توجه به توان اقتصادی و دارا بودن بیشتری سرانه جمعیتی در میان کشورهای اتحادیه اروپا و قرار داشتن در مرکز اروپا به امور دفاعی و امنیتی خود و اتحادیه اروپا بی توجه بوده است.
پس از حمله ارتش روسیه به اوکراین برای آلمان مسجل شد که برای پیشبرد اهداف ملی و تامین امنیت پایدار تنها قدرت اقتصادی کافی نبوده و این کشور باید برای برطرف کردن دغدغه های امنیتی خود نوعی واقعگرایی را در قالب احیای سریع توان دفاعی و نظامی وارد راهبرد های سیاست خارجی خود کند. این موضوع همچنین آلمان را وادار به خارج شدن از پیله تاریخ و کنار گذاردن سیاست خویشتن داری در صحنه جهانی و منطقه ای کرد.
ادامه⬇️
نویسنده: خسرو کارخیران خوزانی، کارشناس ارشد مطالعات آلمان دانشگاه تهران و دکتری روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
دیپلماسی ایرانی
یورش گسترده ارتش روسیه به اوکراین که هنوز با شدت تمام ادامه دارد، جدا از دلایل مشروع و نامشروع آن، نظام امنیتی اروپا را که از بدو پایان جنگ جهانی دوم را که از ثبات نسبی برخوردار بود به کلی نابود ساخت.
برخلاف انتظار و در ابتدای حمله روسیه به اوکراین دولت آلمان بطور چشم گیری با انفعال و فقدان یک راهبرد مشخص نسبت به این واقعه روبه رو شد. پس از گذشت چند روز از شروع عملیات نظامی اولویت های سیاسی و امنیتی آلمان بکلی تغییر کرد. این موضوع خواسته و یا ناخواسته آلمان را به دلیل نزدیکی به میدان عملیات به یکی از مهمترین مراکز تصمیمگیری غرب و اتحادیه اروپا و ارسال تسلیحات برای ارتش اوکراین تبدیل ساخت. موضوعی که به عنوان نقطه عطفی در کنارگذاشتن سیاست خویشتن داری که از پایان جنگ سرد همواره راهبرد اصلی سیاست خارجی المان در ارتباط با چالش های منطقه ای و بین المللی به شمار می رفت و بدان پایبند بود به حساب می آید.
در این رابطه موضوع "منافع ملی" در بطن راهبرد جدید قرار می گیرد. تبدیل شدن بحران اوکران و روسیه به برخورد نظامی تمام عیار، لزوم داشتن سیاست خارجی مستقل که بتواند منافع ملی المان یکپارچه را در صحنه منطقه ای و بین المللی برآورده کند بیش از پیش نمایان شد.
با این وجود در سه دهه اخیر اتحادیه اروپا و غرب شاهد نوعی سردرگمی راهبردی و انفعال آلمان در حل چالش های منطقه ای و جهانی شده بود. روند سینوسی راهبرد سیاست خارجی آلمان را می توان در جنگ بالکان، همراهی نکردن غرب در حمله به عراق و لیبی، اعزام نیرو به افغانستان، بی تفاوتی در ارتباط با حمله روسیه به گرجستان و پس از آن الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه که باعث انزوای این کشور پس از پایان نظام دوقطبی در صحنه بین المللی شد که خود نشان از فقدان یک راهبرد منسجم در سیاست خارجی آلمان است.
در این میان باید راهبرد خویشتن داری در سیاست خارجی و محصور شدن در نتایج فاجعه بار شکست در دو جنگ جهانی را عامل اصلی در سردرگمی و انفعال در سیاست خارجی آلمان دانست و به نظر می رسد این راهبرد با حمله روسیه به اوکراین تغییر کرده باشد. راهبرد خویشتن داری پس از پایان جنگ سرد و یکپارچه شدن آلمان نمی توانست منطبق بر رشد فزاینده این کشور باشد و لذا تغییرات در سیاست خارجی آلمان را اجتناب ناپذیر می ساخت.
عامل دیگر در حفظ راهبرد خویشتن داری بعد از پایان جنگ سرد در سیاست خارجی آلمان را باید در چتر امنیتی غرب و ناتو در دوران جنگ سرد جستجو کرد. جایی که آلمان به واسطه قرار داشتن در زیر چتر امنیتی ناتو بدون درگیر شدن در دغدغه های امنیتی دوران جنگ سرد توانست به بازسازی و رشد اقتصادی خود بپردازد.
راهبرد خویشتنداری پس از دهه نود میلادی و قطعی شدن فرایند اتحاد آلمان کماکان از طرف دولت های هلموت کهل ، گرهارد شرودر و آنگلا مرکل ادامه یافت و در سایه آرامش نسبی در اروپا و جهان باعث تبدیل شدن آلمان به یک قدرت ژئواکونومیک شد. در این میان چشم پوشی از انطباق توان اقتصادی و بودجه نظامی باعث بروز اختلافات زیادی در میان شرکا و هم پیمانان آلمان و از جمله میان آلمان و آمریکا شد.
نگاهی به بودجه نظامی آلمان به میزان 93/46 میلیارد یورو در سال 2021 تا قبل از شروع بحران اوکراین که 4/1 درصد تولید ناخالص این کشور را تشکیل می دهد نسبت به دو قدرت اصلی اروپا یعنی بریتانیا 2/59 میلیارد دلار و فرانسه 7/52 میلیارد دلار که به ترتیب 2/2 درصد و 1/2 درصد تولید ناخالص این دو کشور را به خود اختصاص می دهند نشان می دهد که آلمان با توجه به توان اقتصادی و دارا بودن بیشتری سرانه جمعیتی در میان کشورهای اتحادیه اروپا و قرار داشتن در مرکز اروپا به امور دفاعی و امنیتی خود و اتحادیه اروپا بی توجه بوده است.
پس از حمله ارتش روسیه به اوکراین برای آلمان مسجل شد که برای پیشبرد اهداف ملی و تامین امنیت پایدار تنها قدرت اقتصادی کافی نبوده و این کشور باید برای برطرف کردن دغدغه های امنیتی خود نوعی واقعگرایی را در قالب احیای سریع توان دفاعی و نظامی وارد راهبرد های سیاست خارجی خود کند. این موضوع همچنین آلمان را وادار به خارج شدن از پیله تاریخ و کنار گذاردن سیاست خویشتن داری در صحنه جهانی و منطقه ای کرد.
ادامه⬇️
با توجه به شرایط جدید موضوع امنیت و ابزار تامین امنیت در جهت پیشبرد اهداف راهبردی در دستور کار دولت جدید آلمان قرار گرفت.
بحران اوکراین را می توان نقطه شروع راهبرد جدید در سیاست خارجی آلمان به شمار آورد که در نوع خود نمی تواند خالی از تنش با دیگر قدرت های منطقه و از جمله با روسیه باشد. راهبرد جدید در قالب مقابله با تهدیدات روسیه که می تواند ساختار سیاست خارجی جدید آلمان برای مقابله با چالش های منطقه ای به حساب آید حول محور مقابله سیاسی، اقتصادی و نظامی نقطه عطفی در خروج المان از انفعال سیاسی به شمار می رود.
نظر به اینکه روابط آلمان و روسیه بر خلاف سایر کشورهای اروپایی از قدمت زیاد و کیفیتی پیچیده برخوردار است و همچنین با توجه به موقعیت حساس ژئوپلیتیکی آلمان در مرکز اروپا که تنها یکهزار و سیصد کیلومتر با کیف مرکز بحران و در گیری های نظامی فاصله دارد، راهبرد جدید سیاست خارجی آلمان می تواند برای مجموعه کشورهای اتحادیه اروپا از اعتبار برخوردار بوده و دارای قابلیت اجرایی در آینده و پس از فروکش کردن بحران داشته باشد.
باید توجه داشت که راهبردهای به جا مانده پس از پایان جنگ جهانی دوم و همچنین پایان جنگ سرد تحت عناوین همزیستی مسالمت آمیز به شکل دوران جنگ سرد و در بهترین نوع آن همزیستی مسالمت آمیز میان آلمان غربی وشرقی و راهبرد همکاری های همه جانبه با فدراسیون روسیه تحت عنوان تجارت برای تغییر ، در دوران پیش از حمله به اوکراین اعتبار خود را از دست داده اند. با تبدیل شدن منازعات میان اوکراین و روسیه به بزرگترین چالش سیاسی و نظامی پس از جنگ جهانی دوم، سیاستمداران آلمان دریافتند که نهادهای کنترل کننده منازعات برخاسته از پایان جنگ سرد مانند سازمان امنیت و همکاری اروپا ، شورای ناتو-روسیه و همچنین چتر حفاظتی آمریکا نتوانسته اند ثبات و امنیت پایدار را در اروپا برقرار کنند.
حمله نظامی روسیه با اتخاذ سیاست تجدید نظر طلبی که خواهان تغییر مرزهای سیاسی و جغرافیایی تثبیت شده پس از جنگ جهانی دوم است، ظهور نگرش واقعگرایی را به شکلی آشکار در سیاست های منطقه ای و بین المللی نشان می دهد و در این رهگذر است که با بوجود آمدن معمای امنیتی جدید در اروپا آلمان و اتحادیه اروپا باید خود را برای مقابله با تجدید نظر طلبی روسیه پس از آتش بس در اوکراین آماده کنند.
به نظر می رسد دوران سیاست سواری مجانی بدون داشتن دغدغه های امنیتی در آلمان و اروپا به پایان رسیده باشد و از این پس آلمان باید برخلاف گذشته به شکلی موثر هزینه های لازم برای به روز ساختن ارتش و سایر نهادهای نظامی و امنیتی خود را افزایش دهد. راهبردی که از طرف دولت ائتلافی و اپوزیسیون اصلی این کشور به اتفاق مورد حمایت قرار گرفته است و نشانه آن را در ارسال سلاح های سنگین مانند تانک و توپخانه دوربرد به اوکراین می توان مشاهده کرد.
@EuroAtlantic
بحران اوکراین را می توان نقطه شروع راهبرد جدید در سیاست خارجی آلمان به شمار آورد که در نوع خود نمی تواند خالی از تنش با دیگر قدرت های منطقه و از جمله با روسیه باشد. راهبرد جدید در قالب مقابله با تهدیدات روسیه که می تواند ساختار سیاست خارجی جدید آلمان برای مقابله با چالش های منطقه ای به حساب آید حول محور مقابله سیاسی، اقتصادی و نظامی نقطه عطفی در خروج المان از انفعال سیاسی به شمار می رود.
نظر به اینکه روابط آلمان و روسیه بر خلاف سایر کشورهای اروپایی از قدمت زیاد و کیفیتی پیچیده برخوردار است و همچنین با توجه به موقعیت حساس ژئوپلیتیکی آلمان در مرکز اروپا که تنها یکهزار و سیصد کیلومتر با کیف مرکز بحران و در گیری های نظامی فاصله دارد، راهبرد جدید سیاست خارجی آلمان می تواند برای مجموعه کشورهای اتحادیه اروپا از اعتبار برخوردار بوده و دارای قابلیت اجرایی در آینده و پس از فروکش کردن بحران داشته باشد.
باید توجه داشت که راهبردهای به جا مانده پس از پایان جنگ جهانی دوم و همچنین پایان جنگ سرد تحت عناوین همزیستی مسالمت آمیز به شکل دوران جنگ سرد و در بهترین نوع آن همزیستی مسالمت آمیز میان آلمان غربی وشرقی و راهبرد همکاری های همه جانبه با فدراسیون روسیه تحت عنوان تجارت برای تغییر ، در دوران پیش از حمله به اوکراین اعتبار خود را از دست داده اند. با تبدیل شدن منازعات میان اوکراین و روسیه به بزرگترین چالش سیاسی و نظامی پس از جنگ جهانی دوم، سیاستمداران آلمان دریافتند که نهادهای کنترل کننده منازعات برخاسته از پایان جنگ سرد مانند سازمان امنیت و همکاری اروپا ، شورای ناتو-روسیه و همچنین چتر حفاظتی آمریکا نتوانسته اند ثبات و امنیت پایدار را در اروپا برقرار کنند.
حمله نظامی روسیه با اتخاذ سیاست تجدید نظر طلبی که خواهان تغییر مرزهای سیاسی و جغرافیایی تثبیت شده پس از جنگ جهانی دوم است، ظهور نگرش واقعگرایی را به شکلی آشکار در سیاست های منطقه ای و بین المللی نشان می دهد و در این رهگذر است که با بوجود آمدن معمای امنیتی جدید در اروپا آلمان و اتحادیه اروپا باید خود را برای مقابله با تجدید نظر طلبی روسیه پس از آتش بس در اوکراین آماده کنند.
به نظر می رسد دوران سیاست سواری مجانی بدون داشتن دغدغه های امنیتی در آلمان و اروپا به پایان رسیده باشد و از این پس آلمان باید برخلاف گذشته به شکلی موثر هزینه های لازم برای به روز ساختن ارتش و سایر نهادهای نظامی و امنیتی خود را افزایش دهد. راهبردی که از طرف دولت ائتلافی و اپوزیسیون اصلی این کشور به اتفاق مورد حمایت قرار گرفته است و نشانه آن را در ارسال سلاح های سنگین مانند تانک و توپخانه دوربرد به اوکراین می توان مشاهده کرد.
@EuroAtlantic
معرفی کتاب
«تروریسم نوین
بازیگران، راهبردها و تاکتیکها»
نویسنده: اشتفان گوئرتز
مترجم:عسگر قهرمانپور
https://www.ibna.ir/fa/book/320714/کتاب-تروریسم-نوین-بازیگران-راهبردها-تاکتیک-ها-منتشر
«تروریسم نوین
بازیگران، راهبردها و تاکتیکها»
نویسنده: اشتفان گوئرتز
مترجم:عسگر قهرمانپور
https://www.ibna.ir/fa/book/320714/کتاب-تروریسم-نوین-بازیگران-راهبردها-تاکتیک-ها-منتشر
تلاش روسیه و ترکیه برای کاهش تنش در قفقاز جنوبی
روسیه و ترکیه هر دو به دنبال تقویت مصالحه میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان به منظور ارتقای ثبات بیشتر در منطقه هستند.
تنشهای مرزی بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان همچنان ادامه دارد. روسیه و ترکیه از حل و فصل تنشهای تاریخی میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان استقبال میکنند. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه تلاش کرده است تا با گفتگوی منظم با پاشینیان و علیاف، رسیدن به یک راه حل نهایی را تسهیل و از بروز درگیری در قفقاز جنوبی جلوگیری کند.
ترکیه نیز کاهش تنش بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان را گامی کلیدی در راستای طرح همگرایی خود در قفقاز جنوبی میداند. روسیه و ترکیه حتی با وجود ادامه جنگ در اوکراین همچنان به تنشهای قفقاز جنوبی توجه زیادی دارند.
دیدگاه روسیه در مورد مصالحه احتمالی ارمنستان و جمهوری آذربایجان
حمله روسیه به اوکراین و تشدید تنشها در قفقاز جنوبی، روابط این کشور با ارمنستان و جمهوری آذربایجان را در وضعیت نامشخصی فرو برده است. ارمنستان از رای دادن به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در محکومیت جنگ روسیه با اوکراین خودداری کرد و اجماع سازمان پیمان امنیت جمعی در طرفداری از روسیه را با غیبت در رایگیری مجمع عمومی سازمان ملل برای تعلیق عضویت روسیه در شورای حقوق بشر زیر پا گذاشت.
بیطرفی ارمنستان به طور قابل توجهی با حمایتش از روسیه در پی الحاق کریمه در سال 2014 متفاوت است و این امر نشان دهنده نارضایتی ایروان از حمایت ناکافی مسکو از این کشور در برابر جمهوری آذربایجان در طول جنگ 2020 است. رهبری «عملیات صلحبانی» سازمان پیمان امنیت جمعی در قزاقستان توسط روسیه به طور قابل توجهی با رد درخواست ارمنستان برای دریافت کمک سازمان پیمان امنیت جمعی در تضاد بود و شکاف عمیقتری بین دو کشور ایجاد کرد.
اگرچه علیاف در ماه فوریه از مسکو بازدید و بیانیهای را امضا کرد که سطح روابط جمهوری آذربایجان و روسیه را «به سطح یک اتحاد» رساند، اما در جنگ اوکراین جمهوری آذربایجان هم بیطرفی ارمنستان را از خود نشان داد. در حالی که توجه زیادی به پتانسیل جمهوری آذربایجان برای جایگزینی گاز روسیه به عنوان تامین کننده بازار اروپا شده است، برنامههای این کشور برای افزایش صادرات گاز به زحمت میتواند بازی را تغییر دهد. اقدامات تحریک آمیز جمهوری آذربایجان در ناگورنوقرهباغ منبع قابل توجه تنش با روسیه بوده است.
با وجودی که روسیه تمایل دارد در روابطش با ارمنستان و جمهوری آذربایجان روندهای منفی را کاهش دهد، اما هدف فوری این کشور کاهش خطر بروز جنگی جدید در قفقاز جنوبی است. روسیه از توافقنامه صلح حمایت کرده و پوتین از پاشینیان خواسته است توافقات سه جانبه را اجرا کند. باتوجه به کاهش حضور نظامی روسیه در قفقاز جنوبی برای پشتیبانی از جنگ در اوکراین، افزایش فشار روسیه برای ایجاد صلح در قفقاز جنوبی، اقدامی بهموقع است.
در درازمدت، روسیه امیدوار است تنش زدایی در روابط ارمنستان و جمهوری آذربایجان جان تازهای به قالب دیپلماتیک 3+3 در قفقاز جنوبی بدهد. این قالب به دنبال تقویت ارتباطات اقتصادی منطقهای و کاهش تنشها بر سر دریای خزر است. شاید این اهداف بیش از حد جاه طلبانه باشد. امتناع ترکیه از تحریم روسیه بر سر اوکراین، این قالب را حفظ کرده است. با توجه به این که مشارکت کوتاه مدت گرجستان، به ویژه اگر اوستیای جنوبی گامهایی برای اتحاد با روسیه بردارد، بسیار بعید به نظر میرسد، این امر میتواند کارایی این قالب را به عنوان یک نهاد همگرایی منطقهای کاهش دهد.
دیدگاه ترکیه در مورد مصالحه ارمنستان و جمهوری آذربایجان
ترکیه از زمان پایان جنگ ناگورنو قرهباغ، سیاست عدم تعارض با رقبای سنتی خود را دنبال و بر قدرتنمایی دیپلماتیک تکیه بیشتری کرده است. تنش زدایی ترکیه با دشمنان منطقهای مانند مصر، اسرائیل، عربستان و امارات و همچنین دشمنان مدیترانهای مانند یونان و فرانسه، نشان دهنده این تغییر رویکرد است. این تغییر سیاست به قفقاز جنوبی نیز کشیده شده است. رئیس جمهور ترکیه مدعی شده است که اگر ایروان در صلح با جمهوری آذربایجان جدی باشد، «هیچ مانعی» برای عادیسازی روابط با ارمنستان وجود ندارد.
ترکیه همچنین ایجاد یک کریدور حمل و نقل به جمهوری آذربایجان را که از خاک ارمنستان میگذرد، تقویت کرده است. این کریدور وابستگی ارمنستان به تجارت با اتحادیه اقتصادی اوراسیا به رهبری روسیه را کاهش میدهد.
لفاظیهای اردوغان سود زیادی حاصل کرد، ترکیه و ارمنستان در ماه دسامبر نمایندگانی را برای پیشبرد روند عادیسازی منصوب کردند و با وجود خصومتها در قرهباغ، گفت وگوها ادامه یافت.
ادامه⬇️
روسیه و ترکیه هر دو به دنبال تقویت مصالحه میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان به منظور ارتقای ثبات بیشتر در منطقه هستند.
تنشهای مرزی بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان همچنان ادامه دارد. روسیه و ترکیه از حل و فصل تنشهای تاریخی میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان استقبال میکنند. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه تلاش کرده است تا با گفتگوی منظم با پاشینیان و علیاف، رسیدن به یک راه حل نهایی را تسهیل و از بروز درگیری در قفقاز جنوبی جلوگیری کند.
ترکیه نیز کاهش تنش بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان را گامی کلیدی در راستای طرح همگرایی خود در قفقاز جنوبی میداند. روسیه و ترکیه حتی با وجود ادامه جنگ در اوکراین همچنان به تنشهای قفقاز جنوبی توجه زیادی دارند.
دیدگاه روسیه در مورد مصالحه احتمالی ارمنستان و جمهوری آذربایجان
حمله روسیه به اوکراین و تشدید تنشها در قفقاز جنوبی، روابط این کشور با ارمنستان و جمهوری آذربایجان را در وضعیت نامشخصی فرو برده است. ارمنستان از رای دادن به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در محکومیت جنگ روسیه با اوکراین خودداری کرد و اجماع سازمان پیمان امنیت جمعی در طرفداری از روسیه را با غیبت در رایگیری مجمع عمومی سازمان ملل برای تعلیق عضویت روسیه در شورای حقوق بشر زیر پا گذاشت.
بیطرفی ارمنستان به طور قابل توجهی با حمایتش از روسیه در پی الحاق کریمه در سال 2014 متفاوت است و این امر نشان دهنده نارضایتی ایروان از حمایت ناکافی مسکو از این کشور در برابر جمهوری آذربایجان در طول جنگ 2020 است. رهبری «عملیات صلحبانی» سازمان پیمان امنیت جمعی در قزاقستان توسط روسیه به طور قابل توجهی با رد درخواست ارمنستان برای دریافت کمک سازمان پیمان امنیت جمعی در تضاد بود و شکاف عمیقتری بین دو کشور ایجاد کرد.
اگرچه علیاف در ماه فوریه از مسکو بازدید و بیانیهای را امضا کرد که سطح روابط جمهوری آذربایجان و روسیه را «به سطح یک اتحاد» رساند، اما در جنگ اوکراین جمهوری آذربایجان هم بیطرفی ارمنستان را از خود نشان داد. در حالی که توجه زیادی به پتانسیل جمهوری آذربایجان برای جایگزینی گاز روسیه به عنوان تامین کننده بازار اروپا شده است، برنامههای این کشور برای افزایش صادرات گاز به زحمت میتواند بازی را تغییر دهد. اقدامات تحریک آمیز جمهوری آذربایجان در ناگورنوقرهباغ منبع قابل توجه تنش با روسیه بوده است.
با وجودی که روسیه تمایل دارد در روابطش با ارمنستان و جمهوری آذربایجان روندهای منفی را کاهش دهد، اما هدف فوری این کشور کاهش خطر بروز جنگی جدید در قفقاز جنوبی است. روسیه از توافقنامه صلح حمایت کرده و پوتین از پاشینیان خواسته است توافقات سه جانبه را اجرا کند. باتوجه به کاهش حضور نظامی روسیه در قفقاز جنوبی برای پشتیبانی از جنگ در اوکراین، افزایش فشار روسیه برای ایجاد صلح در قفقاز جنوبی، اقدامی بهموقع است.
در درازمدت، روسیه امیدوار است تنش زدایی در روابط ارمنستان و جمهوری آذربایجان جان تازهای به قالب دیپلماتیک 3+3 در قفقاز جنوبی بدهد. این قالب به دنبال تقویت ارتباطات اقتصادی منطقهای و کاهش تنشها بر سر دریای خزر است. شاید این اهداف بیش از حد جاه طلبانه باشد. امتناع ترکیه از تحریم روسیه بر سر اوکراین، این قالب را حفظ کرده است. با توجه به این که مشارکت کوتاه مدت گرجستان، به ویژه اگر اوستیای جنوبی گامهایی برای اتحاد با روسیه بردارد، بسیار بعید به نظر میرسد، این امر میتواند کارایی این قالب را به عنوان یک نهاد همگرایی منطقهای کاهش دهد.
دیدگاه ترکیه در مورد مصالحه ارمنستان و جمهوری آذربایجان
ترکیه از زمان پایان جنگ ناگورنو قرهباغ، سیاست عدم تعارض با رقبای سنتی خود را دنبال و بر قدرتنمایی دیپلماتیک تکیه بیشتری کرده است. تنش زدایی ترکیه با دشمنان منطقهای مانند مصر، اسرائیل، عربستان و امارات و همچنین دشمنان مدیترانهای مانند یونان و فرانسه، نشان دهنده این تغییر رویکرد است. این تغییر سیاست به قفقاز جنوبی نیز کشیده شده است. رئیس جمهور ترکیه مدعی شده است که اگر ایروان در صلح با جمهوری آذربایجان جدی باشد، «هیچ مانعی» برای عادیسازی روابط با ارمنستان وجود ندارد.
ترکیه همچنین ایجاد یک کریدور حمل و نقل به جمهوری آذربایجان را که از خاک ارمنستان میگذرد، تقویت کرده است. این کریدور وابستگی ارمنستان به تجارت با اتحادیه اقتصادی اوراسیا به رهبری روسیه را کاهش میدهد.
لفاظیهای اردوغان سود زیادی حاصل کرد، ترکیه و ارمنستان در ماه دسامبر نمایندگانی را برای پیشبرد روند عادیسازی منصوب کردند و با وجود خصومتها در قرهباغ، گفت وگوها ادامه یافت.
ادامه⬇️
وزیر امور خارجه ترکیه پس از دیدار با همتای ارمنی خود متعهد شد از عادیسازی روابط آنکارا و ایروان حمایت کند. باوجودیکه برای عادیسازی هیچ جدول زمانی تعیین نشده است اما احیای پروازها میان ترکیه و ارمنستان نشان میدهد که دو کشور به تعامل عمیقتر علاقهمند هستند.
ترکیه همچنین یک راهحل مسالمتآمیز در ناگورنوقرهباغ را یک مؤلفه اساسی برای رفع اختلاف با روسیه میداند. اگرچه عرضه هواپیماهای بدون سرنشین ترکیه به اوکراین باعث تنش با روسیه شده است اما سخنگوی اردوغان بر توانایی آنکارا برای مدیریت تنش با مسکو و بخشبندی کردن این تنشها، به عنوان یک الگو برای غرب تاکید کرده است. تداوم گشتزنی مشترک روسیه و ترکیه در شمال سوریه نماد تعهد آنکارا به این بخشبندی است. حذف قفقاز جنوبی به عنوان صحنهای بالقوه برای جنگ نیابتی روسیه و ترکیه باعث حذف یک مانع بالقوه در مسیر هدف ترکیه برای میانجیگری میان روسای جمهور روسیه و اوکراین خواهد شد.
در حالی که ارمنستان و جمهوری آذربایجان هنوز تا رسیدن به یک راهحل مسالمتآمیز پایدار فاصله دارند، هر دو کشور در هفتههای گذشته از قرار گرفتن در آستانه جنگ عقب نشینی کردهاند. با توجه به این که منافع روسیه و ترکیه به ارتقای ثبات در قفقاز جنوبی بستگی دارد، دو طرف به ترغیب نزدیک شدن روابط ارمنستان و جمهوری آذربایجان ادامه خواهند داد و از هرگونه اقدام تحریکآمیزی که میتواند به درگیری جدید در ناگورنوقرهباغ منجر شود، خودداری خواهند کرد.
@EuroAtlantic
https://www.rusi.org/explore-our-research/publications/commentary/russia-and-turkey-seek-reduce-tensions-south-caucasus
ترکیه همچنین یک راهحل مسالمتآمیز در ناگورنوقرهباغ را یک مؤلفه اساسی برای رفع اختلاف با روسیه میداند. اگرچه عرضه هواپیماهای بدون سرنشین ترکیه به اوکراین باعث تنش با روسیه شده است اما سخنگوی اردوغان بر توانایی آنکارا برای مدیریت تنش با مسکو و بخشبندی کردن این تنشها، به عنوان یک الگو برای غرب تاکید کرده است. تداوم گشتزنی مشترک روسیه و ترکیه در شمال سوریه نماد تعهد آنکارا به این بخشبندی است. حذف قفقاز جنوبی به عنوان صحنهای بالقوه برای جنگ نیابتی روسیه و ترکیه باعث حذف یک مانع بالقوه در مسیر هدف ترکیه برای میانجیگری میان روسای جمهور روسیه و اوکراین خواهد شد.
در حالی که ارمنستان و جمهوری آذربایجان هنوز تا رسیدن به یک راهحل مسالمتآمیز پایدار فاصله دارند، هر دو کشور در هفتههای گذشته از قرار گرفتن در آستانه جنگ عقب نشینی کردهاند. با توجه به این که منافع روسیه و ترکیه به ارتقای ثبات در قفقاز جنوبی بستگی دارد، دو طرف به ترغیب نزدیک شدن روابط ارمنستان و جمهوری آذربایجان ادامه خواهند داد و از هرگونه اقدام تحریکآمیزی که میتواند به درگیری جدید در ناگورنوقرهباغ منجر شود، خودداری خواهند کرد.
@EuroAtlantic
https://www.rusi.org/explore-our-research/publications/commentary/russia-and-turkey-seek-reduce-tensions-south-caucasus
rusi.org
Russia and Turkey Seek to Reduce Tensions in the South Caucasus
Both powers are fostering a reconciliation between Armenia and Azerbaijan to promote greater stability in the region.
ریشهیابی دور جدید تنشهای نظامی میان ترکیه و یونان
محمود فاضلی- تحلیلگر مسائل بین الملل
علیرغم توافق نخست وزیر یونان و رئیس جمهوری ترکیه در آخرین دیدار خود در استانبول جهت کاهش تنش در دریای اژه، اخیرا جنگندههای نیروی هوایی ترکیه بهطور گسترده به حریم هوایی یونان تجاوز و بر فراز جزایر مسکونی و غیر مسکونی این کشور پرواز کردند. بهعنوان نمونه طی یک روز جنگندههای ترکیه در 126 مورد منطقه اطلاعات پروازی آتن (FIR) را نقض و در 41 مورد بر فراز 12 جزیره مسکونی و غیرمسکونی یونان پرواز کردند.
در پی این حوادث، دبیر کل وزارت خارجه یونان، سفیر ترکیه در آتن را دو بار احضار و مراتب اعتراض شدید طرف یونانی را به وی اعلام کرد و اقدامات طرف ترک را تداوم رفتار تحریکآمیز و تجاوزکارانه و نقض حاکمیت یونان دانست که با تلاشهای اخیر برای بهبود فضای روابط ناسازگار است و اینکه انسجام ناتو در مقطع زمانی فوقالعاده حساس را تضعیف میکند.
همزمان یونان نیز پدافند هوایی خود در اژه را در آماده باش کامل قرار داد و مدعی شد در پی فعال شدن سامانه پدافند هوایی، هیچ مورد نقض حریم هوایی توسط جنگندههای ترکیه ثبت نشد.
بهدنبال دور جدید تنشها میان دو کشور، وزارت دفاع یونان دعوت از ترکیه بابت شرکت در مانور ناتویی «کمینگاه ببر» را که قرار است از 9 تا 20 ماه میدر یونان با محوریت پایگاه آراکسوس برگزار شود، پس گرفت. آتن همچنین «گفتگوهای اعتماد سازی» میان طرفین را نیز تعلیق کرد.
میچوتاکیس، نخست وزیر یونان در تماس تلفنی با دبیر کل ناتو، تحریکات ترکیه بهعنوان عضو ناتو را غیر قابل قبول دانسته و بر این باور است اقدامات ترکیه، امنیت اروپا و وحدت ناتو را در مقطعی که تمامی کشورهای عضو ناتو باید در برابر تهاجم روسیه متحد باشند، تضعیف میکند.
در این رابطه سیاست کنونی دولت محافظهکار یونان در قبال ترکیه مورد انتقاد دو حزب مخالف دولت قرار گرفت. بهزعم حزب ائتلاف چپ، سیاست «حزب حاکم نئودموکراسی» مبنی بر «هم پیمان باوفا و قابل پیشبینی» جواب نداده و کشور را به بنبست کشانده است و نخست وزیر یونان طی دیدارش با جو بایدن در 16 ماه مه باید تعهدات مشخص بهخصوص عدم فروش جنگندههای اف-16 به ترکیه را خواستار شود. بهباور «حزب کمونیست» یونان نیز نقض روزمره حریم هوایی یونان و پروازهای مکرر جنگندههای ترکیه بر فراز جزایر یونانی، استدلال اساسی دولت کنونی و دولتهای قبلی مبنی بر اینکه مشارکت در ناتو حقوق حاکمیتی کشور را در برابر مطالبات ترکیه تضمین میکند، بیاعتبار کرده است.
از سوی دیگر ترکیه مدعی است «پرواز هواپیماهایش بر جزایر یونانی، «پاسخی به پروازهای تحریکآمیز و تجاوزکارانه» یونان در نزدیکی سواحل ترکیه بین 26 تا 28 آوریل بوده و نیروی هوایی ترکیه در چارچوب مقررات تعامل، به این پروازهای تحریکآمیز و موارد نقض پاسخ داده است.»
«آکار» وزیر دفاع ترکیه که از ادامه «لفاظی تحریکآمیز» و «اقدامات غیرقانونی» سیاستمداران یونانی سخن میگوید مدعی است: «تسلیحات نظامی برای تقویت تسلیحاتی و برتری کمی در مقابل ترکیه بیهوده است. یونان از یک سو بهدنبال ایجاد ائتلاف با کشورهای دیگر و از سوی دیگر بهدنبال تقویت تسلیحات نظامی است. با نگاهی به اعداد و ترکیب قوا، اقدامات یونان هیچ ارزشی در مقابل ترکیه ندارد. ما هرگز در برابر عمل انجام شده علیه منافع و حقوق خود در شرق مدیترانه، اژه و قبرس قرار نخواهیم گرفت. ترکیه قدرت آنرا دارد که از منافع خود در اژه، شرق مدیترانه و قبرس دفاع کند.»
علاوه بر این، ترکیه نیز در اقدامی تلافیجویانه و در واکنش به تصمیم دولت یونان مدعی شد این کشور خود از حضور در رزمایش «کمینگاه ببر» سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) انصراف داد. این رزمایش که با هدف تقویت هماهنگی بین نیروهای هوایی کشورهای عضو ناتو برگزار میشود، هر ساله در کشورهای مختلف عضو ناتو برگزار میشود.
طرف میزبان معمولا قبل از برگزاری هر رزمایشی، یک توافقنامه فنی برای انجام فعالیتها آماده میکند. یونان که توافقنامه فنی را برای سال جاری آماده کرده بود، اصلاحاتی ضدترکیهای در آن اعمال کرد که فرماندهی نیروی هوایی ترکیه فورا در برابر این تغییرات اقدام کرد و خواستار تغییر در توافقنامه فنی مغایر با قوانین بینالمللی شد.
به اعتقاد آنکارا، یونان با توجه به منافع سیاسی خود از رزمایشها استفاده ابزاری میکند. با توجه به عدم پذیرش درخواستهای ترکیه از سوی یونان، آنکارا از مشارکت در این رزمایش انصراف داد.
روابط بین ترکیه و یونان، دو عضو ناتو که اغلب دچار تنش است با آغاز درگیریها در اوکراین و اقدامات اخیر ترکیه در روند عادیسازی با کشورهای عربی تا حدودی از شعارهای تند و تهدیدات فاصله گرفت و طرفین حداقل در ظاهر از حل وفصل مشکلات در چارچوب روابط حسن همجواری و حقوق بینالمللی حمایت کردند.
ادامه⬇️
محمود فاضلی- تحلیلگر مسائل بین الملل
علیرغم توافق نخست وزیر یونان و رئیس جمهوری ترکیه در آخرین دیدار خود در استانبول جهت کاهش تنش در دریای اژه، اخیرا جنگندههای نیروی هوایی ترکیه بهطور گسترده به حریم هوایی یونان تجاوز و بر فراز جزایر مسکونی و غیر مسکونی این کشور پرواز کردند. بهعنوان نمونه طی یک روز جنگندههای ترکیه در 126 مورد منطقه اطلاعات پروازی آتن (FIR) را نقض و در 41 مورد بر فراز 12 جزیره مسکونی و غیرمسکونی یونان پرواز کردند.
در پی این حوادث، دبیر کل وزارت خارجه یونان، سفیر ترکیه در آتن را دو بار احضار و مراتب اعتراض شدید طرف یونانی را به وی اعلام کرد و اقدامات طرف ترک را تداوم رفتار تحریکآمیز و تجاوزکارانه و نقض حاکمیت یونان دانست که با تلاشهای اخیر برای بهبود فضای روابط ناسازگار است و اینکه انسجام ناتو در مقطع زمانی فوقالعاده حساس را تضعیف میکند.
همزمان یونان نیز پدافند هوایی خود در اژه را در آماده باش کامل قرار داد و مدعی شد در پی فعال شدن سامانه پدافند هوایی، هیچ مورد نقض حریم هوایی توسط جنگندههای ترکیه ثبت نشد.
بهدنبال دور جدید تنشها میان دو کشور، وزارت دفاع یونان دعوت از ترکیه بابت شرکت در مانور ناتویی «کمینگاه ببر» را که قرار است از 9 تا 20 ماه میدر یونان با محوریت پایگاه آراکسوس برگزار شود، پس گرفت. آتن همچنین «گفتگوهای اعتماد سازی» میان طرفین را نیز تعلیق کرد.
میچوتاکیس، نخست وزیر یونان در تماس تلفنی با دبیر کل ناتو، تحریکات ترکیه بهعنوان عضو ناتو را غیر قابل قبول دانسته و بر این باور است اقدامات ترکیه، امنیت اروپا و وحدت ناتو را در مقطعی که تمامی کشورهای عضو ناتو باید در برابر تهاجم روسیه متحد باشند، تضعیف میکند.
در این رابطه سیاست کنونی دولت محافظهکار یونان در قبال ترکیه مورد انتقاد دو حزب مخالف دولت قرار گرفت. بهزعم حزب ائتلاف چپ، سیاست «حزب حاکم نئودموکراسی» مبنی بر «هم پیمان باوفا و قابل پیشبینی» جواب نداده و کشور را به بنبست کشانده است و نخست وزیر یونان طی دیدارش با جو بایدن در 16 ماه مه باید تعهدات مشخص بهخصوص عدم فروش جنگندههای اف-16 به ترکیه را خواستار شود. بهباور «حزب کمونیست» یونان نیز نقض روزمره حریم هوایی یونان و پروازهای مکرر جنگندههای ترکیه بر فراز جزایر یونانی، استدلال اساسی دولت کنونی و دولتهای قبلی مبنی بر اینکه مشارکت در ناتو حقوق حاکمیتی کشور را در برابر مطالبات ترکیه تضمین میکند، بیاعتبار کرده است.
از سوی دیگر ترکیه مدعی است «پرواز هواپیماهایش بر جزایر یونانی، «پاسخی به پروازهای تحریکآمیز و تجاوزکارانه» یونان در نزدیکی سواحل ترکیه بین 26 تا 28 آوریل بوده و نیروی هوایی ترکیه در چارچوب مقررات تعامل، به این پروازهای تحریکآمیز و موارد نقض پاسخ داده است.»
«آکار» وزیر دفاع ترکیه که از ادامه «لفاظی تحریکآمیز» و «اقدامات غیرقانونی» سیاستمداران یونانی سخن میگوید مدعی است: «تسلیحات نظامی برای تقویت تسلیحاتی و برتری کمی در مقابل ترکیه بیهوده است. یونان از یک سو بهدنبال ایجاد ائتلاف با کشورهای دیگر و از سوی دیگر بهدنبال تقویت تسلیحات نظامی است. با نگاهی به اعداد و ترکیب قوا، اقدامات یونان هیچ ارزشی در مقابل ترکیه ندارد. ما هرگز در برابر عمل انجام شده علیه منافع و حقوق خود در شرق مدیترانه، اژه و قبرس قرار نخواهیم گرفت. ترکیه قدرت آنرا دارد که از منافع خود در اژه، شرق مدیترانه و قبرس دفاع کند.»
علاوه بر این، ترکیه نیز در اقدامی تلافیجویانه و در واکنش به تصمیم دولت یونان مدعی شد این کشور خود از حضور در رزمایش «کمینگاه ببر» سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) انصراف داد. این رزمایش که با هدف تقویت هماهنگی بین نیروهای هوایی کشورهای عضو ناتو برگزار میشود، هر ساله در کشورهای مختلف عضو ناتو برگزار میشود.
طرف میزبان معمولا قبل از برگزاری هر رزمایشی، یک توافقنامه فنی برای انجام فعالیتها آماده میکند. یونان که توافقنامه فنی را برای سال جاری آماده کرده بود، اصلاحاتی ضدترکیهای در آن اعمال کرد که فرماندهی نیروی هوایی ترکیه فورا در برابر این تغییرات اقدام کرد و خواستار تغییر در توافقنامه فنی مغایر با قوانین بینالمللی شد.
به اعتقاد آنکارا، یونان با توجه به منافع سیاسی خود از رزمایشها استفاده ابزاری میکند. با توجه به عدم پذیرش درخواستهای ترکیه از سوی یونان، آنکارا از مشارکت در این رزمایش انصراف داد.
روابط بین ترکیه و یونان، دو عضو ناتو که اغلب دچار تنش است با آغاز درگیریها در اوکراین و اقدامات اخیر ترکیه در روند عادیسازی با کشورهای عربی تا حدودی از شعارهای تند و تهدیدات فاصله گرفت و طرفین حداقل در ظاهر از حل وفصل مشکلات در چارچوب روابط حسن همجواری و حقوق بینالمللی حمایت کردند.
ادامه⬇️
همچنین پس از دیداری که میچوتاکیس نخست وزیر یونان و اردوغان رئیس جمهوری ترکیه در 13 مارس پس از آغاز جنگ اوکراین در استانبول داشتند، طرفین توافق کردند که لحن غیردوستانه خود را بهطور متقابل کاهش دهند.
نکته مهم اینکه در دیدار چندی پیش خانم نولند معاون وزیر خارجه امریکا از آتن، وی بهطرف یونانی تاکید کرد: «با توجه به شرایط ژئوپلیتیک و جنگ اوکراین، حل وفصل اختلافات بین یونان و ترکیه جزو اولویتهای واشنگتن نیست و باید در منطقه شرق مدیترانه آرامش وجود داشته باشد تا آتن و آنکارا نقش مهمی که میتوانند در قطع وابستگی اروپا به گاز روسیه داشته باشند را ایفا کنند»، اما تمامی شواهد نشان داد اختلافات عمیق و تاریخی یونان و ترکیه در تمامی سطوح سیاسی و نظامی از جمله آبهای سرزمینی، نواحی اطلاعات پروازی، مناطق دریایی مورد مناقشه، مسلح کردن جزایر و نقض حقوق اقلیت تُرک در تراس (مناطق مسلماننشین یونان) ادامه خواهد داشت.
اولین نتیجه دور تنشهای جدید ترکیه و یونان، تعلیق گفتگوهای طرفین برای یافتن راهحل «عادلانه، دائمی و جامع» برای مشکلات دو طرف در دریای اژه است. گفتگوهایی که از سال 2002 آغاز شده بود، در سال 2021 یکبار متوقف اما در سال جاری میلادی مجددا از سر گرفته شد.
@EuroAtlantic
نکته مهم اینکه در دیدار چندی پیش خانم نولند معاون وزیر خارجه امریکا از آتن، وی بهطرف یونانی تاکید کرد: «با توجه به شرایط ژئوپلیتیک و جنگ اوکراین، حل وفصل اختلافات بین یونان و ترکیه جزو اولویتهای واشنگتن نیست و باید در منطقه شرق مدیترانه آرامش وجود داشته باشد تا آتن و آنکارا نقش مهمی که میتوانند در قطع وابستگی اروپا به گاز روسیه داشته باشند را ایفا کنند»، اما تمامی شواهد نشان داد اختلافات عمیق و تاریخی یونان و ترکیه در تمامی سطوح سیاسی و نظامی از جمله آبهای سرزمینی، نواحی اطلاعات پروازی، مناطق دریایی مورد مناقشه، مسلح کردن جزایر و نقض حقوق اقلیت تُرک در تراس (مناطق مسلماننشین یونان) ادامه خواهد داشت.
اولین نتیجه دور تنشهای جدید ترکیه و یونان، تعلیق گفتگوهای طرفین برای یافتن راهحل «عادلانه، دائمی و جامع» برای مشکلات دو طرف در دریای اژه است. گفتگوهایی که از سال 2002 آغاز شده بود، در سال 2021 یکبار متوقف اما در سال جاری میلادی مجددا از سر گرفته شد.
@EuroAtlantic
معنی بودجه نظامی بیشتر برای اقتصاد
جنگ روسیه نشان داده ما در جهان کره و تفنگ زندگی می کنیم (هزینهکرد اجتماعی در برابر هزینهکرد دفاعی)
در گرماگرم جنگ اوکراین بودجههای دفاعی در سرتاسر جهان بزرگتر میشوند. این امر بهویژه در اروپا نمود زیادی دارد. جایی که تهدید تهاجم روسیه از همه بیشتر است. آلمان، ایتالیا و نروژ و دیگر کشورها تصمیم گرفتهاند هزینهکردهای دفاعی را افزایش دهند. آمریکا و چین که بزرگترین بودجههای نظامی جهان را دارند نیز برای امور دفاعی بیشتر هزینه میکنند. بدون تردید کشورهای کوچکتر نیز تحت فشارها رفتاری مشابه خواهند داشت اما این رویداد چه عواقب اقتصادی دارد؟ وقتی دولتها پول بیشتری برای سربازان و تسلیحات خرج میکنند پول کمتری برای دیگر مخارج خواهند داشت. بنابراین فرض رایج آن خواهد بود که افزایش هزینهکرد نظامی به رشد و توسعه آسیب میزند. اما این رابطه آنقدرها هم مستقیم نیست. در برخی موارد، بودجههای بزرگتر نظامی میتواند به سودآوری اقتصادی چشمگیری منجر شود. این واقعیت که بین هزینهکرد نظامی و هزینهکردهای دیگر از جمله جاده و بیمارستان یک بدهبستان وجود دارد یکی از اولین درسهایی است که دانشجویان علم اقتصاد میآموزند. مدل کلاسیکی که برای نشان دادن مفهوم هزینه-فرصت در این مساله به کار میرود مدل تفنگ در برابر کره (Guns v. Butter) نام دارد. طبق این مدل شما از هر کدام از این دو کالا بیشتر تولید کنید تولید دیگری کمتر میشود. این مدل ساده در تمام سالها برقرار است. دولتها همیشه بودجههای محدودی دارند و باید آن را در جهات مختلف به کار گیرند. بنابراین به سادگی میتوان دریافت که چگونه وقتی هزینهکرد دفاعی از حد میگذرد عامل فرسایش یک اقتصاد قلمداد میشود. اگر دولت از بودجه نظام آموزشی بکاهد با این هدف که سلاحهای پرزرقوبرق جدید بخرد تاثیر درازمدت آن بر بهرهوری و در نهایت رشد مصیبتبار خواهد بود. برخی اقتصاددانان بر این باورند که ایالات متحده به این منطقه پرخطر نزدیک میشود. اندیشکده نامآور راند (RAND) که توسط نیروی هوایی ارتش پشتیبانی میشود و عملاً نمیتوان آن را یک نهاد صلحطلب دانست در سال 2021 گزارشی را انتشار داد و در آن دو خطر را گوشزد کرد. اول، وقتی دولت به بهای غفلت از زیرساختارها بودجهها را به امور دفاعی اختصاص میدهد در واقع چشمانداز رشد درازمدت را نابود میکند چون آمریکا نیاز شدیدی به جاده، بنادر و دیگر زیرساختارها دارد. دوم، هزینهکردهای دفاعی بار بدهیهای عمومی را سنگینتر میکند. تحلیلگران به این نتیجه میرسند که در هر دو حالت هر چیزی که توان اقتصادی آمریکا را کاهش دهد در نهایت به نیروهای مسلح کشور نیز آسیب خواهد زد. شاید بهطور منطقی در هر نقطه زمانی بتوان گفت که این بدهبستانها به اقتصادهایی در سطح اقتصاد آمریکا آسیب میزنند (در دهه گذشته، بودجه نظامی آمریکا بهطور میانگین بیش از چهار درصد تولید ناخالص داخلی بود که دومین رتبه در میان کشورهای ثروتمند عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) به حساب میآید). اما وقتی موضوع را در طول زمان بررسی میکنیم پیچیدگیهایی آشکار میشوند. در میان کشورهای عضو OECD اسرائیل بالاترین بودجه دفاعی -حدود شش درصد تولید ناخالص داخلی کشور- را دارد. اما این کشور همواره با افتخار میگوید که یکی از پررشدترین اقتصادهای گروه متعلق به آن است. در مقابل، ژاپن کمترین میزان بودجه دفاعی به نسبت تولید ناخالص داخلی را در میان کشورهای عضو دارد و همزمان رشد اقتصادی آن نیز در کندترین سطوح است. در حقیقت، تقریباً نمیتوان الگویی را از میان دادهها استخراج کرد. کشورهای دیگری مانند ایرلند وجود دارند که بودجه نظامی آنها شبیه ژاپن و سرعت رشد اقتصادی آن شبیه اسرائیل است. رگرسیون پایه نشان میدهد در میان 38 کشور عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه بین رشد تولید ناخالص داخلی و هزینهکرد نظامی رابطه پایداری وجود ندارد. انبوهی از پژوهشها به نتیجهای مشابه هر چند ظریفتر رسیدهاند. صفا آواوری چرچیل و سیو لینگ یو از دانشگاه موناش (MONASH) در سال 2014، 42 مطالعه مجزا را بررسی کردند. اثرات عمدتاً کوچک بودند اما آنها دو طبقه متمایز را کشف کردند: هزینهکرد نظامی در کشورهای فقیر اغلب به رشد آسیب میزند در حالی که در کشورهای ثروتمند این هزینهکرد عمدتاً سودمند است. به گفته آنها یک دلیل احتمالی میتواند حاکمیت ضعیف در کشورهای در حال توسعه باشد. در این کشورها بودجه بزرگ نظامی لقمهای خوشمزه برای دولتمردان فاسد محسوب میشود. احتمال دیگر به همان چارچوب تفنگ در برابر کره بازمیگردد. بازگشت بالقوه سرمایهگذاریهای غیرنظامی از مراقبتهای بهداشتی تا تحصیل و آموزش در کشورهای فقیر آنقدر زیاد است که در مقابل آن هزینهکردهای نظامی هزینه-فرصت سنگینی به بار میآورند.
ادامه⬇️
جنگ روسیه نشان داده ما در جهان کره و تفنگ زندگی می کنیم (هزینهکرد اجتماعی در برابر هزینهکرد دفاعی)
در گرماگرم جنگ اوکراین بودجههای دفاعی در سرتاسر جهان بزرگتر میشوند. این امر بهویژه در اروپا نمود زیادی دارد. جایی که تهدید تهاجم روسیه از همه بیشتر است. آلمان، ایتالیا و نروژ و دیگر کشورها تصمیم گرفتهاند هزینهکردهای دفاعی را افزایش دهند. آمریکا و چین که بزرگترین بودجههای نظامی جهان را دارند نیز برای امور دفاعی بیشتر هزینه میکنند. بدون تردید کشورهای کوچکتر نیز تحت فشارها رفتاری مشابه خواهند داشت اما این رویداد چه عواقب اقتصادی دارد؟ وقتی دولتها پول بیشتری برای سربازان و تسلیحات خرج میکنند پول کمتری برای دیگر مخارج خواهند داشت. بنابراین فرض رایج آن خواهد بود که افزایش هزینهکرد نظامی به رشد و توسعه آسیب میزند. اما این رابطه آنقدرها هم مستقیم نیست. در برخی موارد، بودجههای بزرگتر نظامی میتواند به سودآوری اقتصادی چشمگیری منجر شود. این واقعیت که بین هزینهکرد نظامی و هزینهکردهای دیگر از جمله جاده و بیمارستان یک بدهبستان وجود دارد یکی از اولین درسهایی است که دانشجویان علم اقتصاد میآموزند. مدل کلاسیکی که برای نشان دادن مفهوم هزینه-فرصت در این مساله به کار میرود مدل تفنگ در برابر کره (Guns v. Butter) نام دارد. طبق این مدل شما از هر کدام از این دو کالا بیشتر تولید کنید تولید دیگری کمتر میشود. این مدل ساده در تمام سالها برقرار است. دولتها همیشه بودجههای محدودی دارند و باید آن را در جهات مختلف به کار گیرند. بنابراین به سادگی میتوان دریافت که چگونه وقتی هزینهکرد دفاعی از حد میگذرد عامل فرسایش یک اقتصاد قلمداد میشود. اگر دولت از بودجه نظام آموزشی بکاهد با این هدف که سلاحهای پرزرقوبرق جدید بخرد تاثیر درازمدت آن بر بهرهوری و در نهایت رشد مصیبتبار خواهد بود. برخی اقتصاددانان بر این باورند که ایالات متحده به این منطقه پرخطر نزدیک میشود. اندیشکده نامآور راند (RAND) که توسط نیروی هوایی ارتش پشتیبانی میشود و عملاً نمیتوان آن را یک نهاد صلحطلب دانست در سال 2021 گزارشی را انتشار داد و در آن دو خطر را گوشزد کرد. اول، وقتی دولت به بهای غفلت از زیرساختارها بودجهها را به امور دفاعی اختصاص میدهد در واقع چشمانداز رشد درازمدت را نابود میکند چون آمریکا نیاز شدیدی به جاده، بنادر و دیگر زیرساختارها دارد. دوم، هزینهکردهای دفاعی بار بدهیهای عمومی را سنگینتر میکند. تحلیلگران به این نتیجه میرسند که در هر دو حالت هر چیزی که توان اقتصادی آمریکا را کاهش دهد در نهایت به نیروهای مسلح کشور نیز آسیب خواهد زد. شاید بهطور منطقی در هر نقطه زمانی بتوان گفت که این بدهبستانها به اقتصادهایی در سطح اقتصاد آمریکا آسیب میزنند (در دهه گذشته، بودجه نظامی آمریکا بهطور میانگین بیش از چهار درصد تولید ناخالص داخلی بود که دومین رتبه در میان کشورهای ثروتمند عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) به حساب میآید). اما وقتی موضوع را در طول زمان بررسی میکنیم پیچیدگیهایی آشکار میشوند. در میان کشورهای عضو OECD اسرائیل بالاترین بودجه دفاعی -حدود شش درصد تولید ناخالص داخلی کشور- را دارد. اما این کشور همواره با افتخار میگوید که یکی از پررشدترین اقتصادهای گروه متعلق به آن است. در مقابل، ژاپن کمترین میزان بودجه دفاعی به نسبت تولید ناخالص داخلی را در میان کشورهای عضو دارد و همزمان رشد اقتصادی آن نیز در کندترین سطوح است. در حقیقت، تقریباً نمیتوان الگویی را از میان دادهها استخراج کرد. کشورهای دیگری مانند ایرلند وجود دارند که بودجه نظامی آنها شبیه ژاپن و سرعت رشد اقتصادی آن شبیه اسرائیل است. رگرسیون پایه نشان میدهد در میان 38 کشور عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه بین رشد تولید ناخالص داخلی و هزینهکرد نظامی رابطه پایداری وجود ندارد. انبوهی از پژوهشها به نتیجهای مشابه هر چند ظریفتر رسیدهاند. صفا آواوری چرچیل و سیو لینگ یو از دانشگاه موناش (MONASH) در سال 2014، 42 مطالعه مجزا را بررسی کردند. اثرات عمدتاً کوچک بودند اما آنها دو طبقه متمایز را کشف کردند: هزینهکرد نظامی در کشورهای فقیر اغلب به رشد آسیب میزند در حالی که در کشورهای ثروتمند این هزینهکرد عمدتاً سودمند است. به گفته آنها یک دلیل احتمالی میتواند حاکمیت ضعیف در کشورهای در حال توسعه باشد. در این کشورها بودجه بزرگ نظامی لقمهای خوشمزه برای دولتمردان فاسد محسوب میشود. احتمال دیگر به همان چارچوب تفنگ در برابر کره بازمیگردد. بازگشت بالقوه سرمایهگذاریهای غیرنظامی از مراقبتهای بهداشتی تا تحصیل و آموزش در کشورهای فقیر آنقدر زیاد است که در مقابل آن هزینهکردهای نظامی هزینه-فرصت سنگینی به بار میآورند.
ادامه⬇️
این هزینه-فرصت در کشورهای ثروتمندی که مدارس و بیمارستانهای خوبی دارند طبیعتاً کمتر است. یکی از راههایی که در آن هزینهکرد نظامی به بهبود اقتصاد کمک میکند برنامههای اشتغالزایی است. اگر نیروهای نظامی آمریکا را یک شرکت بزرگ فرض کنیم این شرکت بزرگترین کارفرمای آمریکا با دو میلیون کارمند (پرسنل وظیفه و غیرنظامیان) خواهد بود که والمارت و آمازون را پشت سر میگذارد. اما باید به خاطر داشت که هزینه این طرح اشتغالزایی بسیار سنگین است و حدود 400 هزار دلار در سال به ازای هر کارمند تمام میشود. اگر هزینهکرد دفاعی را نوعی سیاست صنعتی غیررسمی تلقی کنیم بازدهی آن بهتر جلوه میکند. انریکو مورتی از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، و دو نفر از همکارانش در مقاله سال گذشته خود به موضوع تامین منابع مالی تحقیق و توسعه از سوی دولت با نگاهی به هزینهکردهای دفاعی در کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه پرداختند. آنها متوجه شدند که بهطور میانگین هر 10 درصد افزایش در تامین مالی دولتی تحقیق و توسعه به پنج درصد افزایش در تامین مالی خصوصی تحقیق و توسعه در بنگاه یا صنعت مورد هدف منجر میشود. علاوه بر این منافعی فوری در حوزه بهرهوری ایجاد میشوند. اگر فرانسه و آلمان سطح هزینهکرد دفاعی خود را تقریباً به سطح آمریکا میرساندند نرخ رشد بهرهوری آنها طبق برآوردهای آقای مورتی اندکی از نرخ بهرهوری در آمریکا بالاتر میرفت.
منافع حاصل از بازدارندگی
یکی از اعتراضات وارد به این استدلال آن است که دولت میتواند با پشتیبانی از تحقیق و توسعه بهطور کلی به همین دستاورد برسد بدون آنکه پولی را به نیروهای نظامی اختصاص دهد. این اعتراض از دیدگاه اقتصادی منطقی جلوه میکند اما در اینجا بحث محدودیتهای سیاسی پیش میآید. بهعنوان مثال، چگونه میتوان از آزمایشهایی پشتیبانی کرد که هر آن احتمال دارد شکست بخورند. حمایت افکار عمومی از امور دفاعی کمتر درگیر احساسات میشود. ارتش آمریکا بدون آنکه نگران اختصاص بودجههای بعدی باشد آزادانه به نوآوری پرداخت و چیزهایی از نوارچسب گرفته تا اینترنت را به زندگی مدرن هدیه کرد. چیزهایی که زندگی بدون آنها قابل تصور نیست. پیگیری و دقت نظر در بررسی تاثیر هزینهکردهای نظامی بر رشد و نوآوری اهمیت زیادی دارد اما نباید از موضوع بزرگتری که جنگ روسیه و اوکراین آشکار کرده است غافل ماند. صلح و ثبات یک عنصر بنیادین برای هر اقتصاد موفق است. آنها به بنگاهها آرامش خاطر میدهند تا به سرمایهگذاری بپردازند و فضای رشد را برای افراد فراهم میکنند. کتابهای درسی میتوانند درباره تفنگ و کره بحث کنند. اما در جهانی که قدرتهای شرور و بدطینت در آن حضور دارند واقعیت آن است که هم کره و هم تفنگ ضرورت پیدا میکنند. متاسفانه باید اذعان کرد که نیروی دفاعی قدرتمند یک ضرورت برای هر اقتصاد قوی بهشمار میرود.
@EuroAtlantic
https://www.economist.com/finance-and-economics/2022/04/16/what-bigger-military-budgets-mean-for-the-economy
منافع حاصل از بازدارندگی
یکی از اعتراضات وارد به این استدلال آن است که دولت میتواند با پشتیبانی از تحقیق و توسعه بهطور کلی به همین دستاورد برسد بدون آنکه پولی را به نیروهای نظامی اختصاص دهد. این اعتراض از دیدگاه اقتصادی منطقی جلوه میکند اما در اینجا بحث محدودیتهای سیاسی پیش میآید. بهعنوان مثال، چگونه میتوان از آزمایشهایی پشتیبانی کرد که هر آن احتمال دارد شکست بخورند. حمایت افکار عمومی از امور دفاعی کمتر درگیر احساسات میشود. ارتش آمریکا بدون آنکه نگران اختصاص بودجههای بعدی باشد آزادانه به نوآوری پرداخت و چیزهایی از نوارچسب گرفته تا اینترنت را به زندگی مدرن هدیه کرد. چیزهایی که زندگی بدون آنها قابل تصور نیست. پیگیری و دقت نظر در بررسی تاثیر هزینهکردهای نظامی بر رشد و نوآوری اهمیت زیادی دارد اما نباید از موضوع بزرگتری که جنگ روسیه و اوکراین آشکار کرده است غافل ماند. صلح و ثبات یک عنصر بنیادین برای هر اقتصاد موفق است. آنها به بنگاهها آرامش خاطر میدهند تا به سرمایهگذاری بپردازند و فضای رشد را برای افراد فراهم میکنند. کتابهای درسی میتوانند درباره تفنگ و کره بحث کنند. اما در جهانی که قدرتهای شرور و بدطینت در آن حضور دارند واقعیت آن است که هم کره و هم تفنگ ضرورت پیدا میکنند. متاسفانه باید اذعان کرد که نیروی دفاعی قدرتمند یک ضرورت برای هر اقتصاد قوی بهشمار میرود.
@EuroAtlantic
https://www.economist.com/finance-and-economics/2022/04/16/what-bigger-military-budgets-mean-for-the-economy
The Economist
What bigger military budgets mean for the economy
Russia’s war has shown that we live in a guns-and-butter world
نقش محوری دیدگاه مکرون برای فرانسه در اروپا و فراتر از آن
وب سایت مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک (IISS) بریتانیا
براساس آنچه از اظهارات و مصاحبههای مکرون در مورد سیاست خارجی برمیآید، او به دنبال ایفای نقش ویژه فرانسه در اروپا و جهان است. اگرچه انتظار میرود حزب مکرون اکثریت مطلق خود را در انتخابات پارلمانی اواسط ژوئن از دست بدهد، اما با توجه به ماهیت بسیار متمرکز سیاست خارجی در جمهوری پنجم فرانسه، تأثیر چندانی بر رویکرد مکرون نخواهد داشت.
در شرایطی که جهان با ظهور بحرانهای پیدرپی مواجه است، هنور مشخص نیست مکرون برای تحقق دیدگاه خود از فرانسه به عنوان رهبر اروپای مستقل موفق خواهد بود یا خیر؟
محوریت اروپایی
تأثیر بحران کرونا بر زنجیرههای تأمین جهانی و جنگ در اوکراین، اهمیت خودمختاری استراتژیک اروپایی مورد حمایت مکرون را دو چندان کرده است. سطح جاه طلبیها درباره دفاع اروپایی نیز با حمله روسیه به اوکراین افزایش چشمگیری یافته است. بودجه دفاع ملی، از جمله در فرانسه، در حال افزایش است، اگرچه نرخ بالای تورم این امر را تعدیل خواهد کرد. با این حال هنوز معلوم نیست که آلمان چگونه و چه زمانی 100 میلیارد یورو بودجه اضافی را برای دفاع اروپایی هزینه میکند، تصمیم برلین برای خرید جنگندههای اف 35 از ایالات متحده نشان میدهد که آلمان دفاع اروپایی و ناتو را فدای یکدیگر نخواهد کرد؛ اما شاید یکی از پیچیدهترین چالشها برای مکرون، روابط دشوار دوجانبه میان او و بوریس جانسون است. بدون همکاری نزدیکتر میان قدرتهای نظامی اصلی اروپا، آینده دفاع اروپایی در معرض تهدید خواهد بود.
به رغم اروپا محور بودن گفتمان مکرون، او باید اقداماتی را برای تعدیل آن انجام دهد؛ چرا که بخش بزرگی از رای دهندگان فرانسوی از احزاب و رهبران راست و چپ افراطی حمایت کردند که آشکارا به اروپای واحد بدبین هستند.
سیاست دوگانه در قبال روسیه
علیرغم جنگ پوتین علیه اوکراین، به نظر میرسد رئیس جمهور فرانسه معتقد است روسیه باید و میتواند به خانواده ملتهای اروپایی بازگردانده شود. با وجود اینکه او از سنت بسیاری از روسای جمهور فرانسه پیروی میکند و معتقد است که فرانسه میتواند نقش ویژهای در حفظ روسیه در اروپا ایفا کند، اما هنوز نتوانسته اکثریت کشورهای اروپایی را با این رویکرد همراه کند. مواضع متفاوت مکرون در مورد اوکراین – حمایت قوی از کییف به موازات عدم تمایل برای شروع روند عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا – را باید در همین راستا ارزیابی کرد. ضمن آنکه بیشتر شرکتهای تولید کننده اروپایی که هنوز در روسیه فعالیت میکنند، فرانسوی هستند.
کار ناتمام در آفریقا
تصمیم مکرون برای پایان دادن به عملیات نظامی فرانسه در منطقه ساحل در غرب آفریقا در طول مبارزات انتخاباتی کمتر مورد توجه قرار گرفت. تجهیزات و نیروهای نظامی فرانسه در پایگاههای نظامی موجود در غرب آفریقا مستقر میشوند تا از این پس به عنوان بخشی از برنامه نظامی بینالمللی مبارزه با تروریسم فعالیت کنند. اینکه آیا این اقدام برای مهار گروههای تروریستی مختلف که هنوز در منطقه فعال هستند کافی است یا خیر، هنوز مشخص نیست. برخی از دولتهای محلی، از جمله مالی با این اقدام شریک سنتی خود مخالف هستند و ترجیح میدهند از خدمات گروه واگنر روسیه استفاده کنند. با این حال، پایان دادن به عملیات نظامی در ساحل، ممکن است ظرفیتها و منابع فرانسه را در این قاره آزاد کند و مکرون را قادر سازد تا سیاست خود برای تنظیم مجدد روابط بین فرانسه، اروپا و دولتهای کلیدی آفریقا را دنبال کند. با این حال، محور سیاست مکرون در آفریقا به دنبال این خواهد بود که اتحادیه اروپا بتواند جایگزین اقتصادی مناسبی برای دیپلماسی تله بدهی چین ارائه کند.
ادامه⬇️
وب سایت مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک (IISS) بریتانیا
براساس آنچه از اظهارات و مصاحبههای مکرون در مورد سیاست خارجی برمیآید، او به دنبال ایفای نقش ویژه فرانسه در اروپا و جهان است. اگرچه انتظار میرود حزب مکرون اکثریت مطلق خود را در انتخابات پارلمانی اواسط ژوئن از دست بدهد، اما با توجه به ماهیت بسیار متمرکز سیاست خارجی در جمهوری پنجم فرانسه، تأثیر چندانی بر رویکرد مکرون نخواهد داشت.
در شرایطی که جهان با ظهور بحرانهای پیدرپی مواجه است، هنور مشخص نیست مکرون برای تحقق دیدگاه خود از فرانسه به عنوان رهبر اروپای مستقل موفق خواهد بود یا خیر؟
محوریت اروپایی
تأثیر بحران کرونا بر زنجیرههای تأمین جهانی و جنگ در اوکراین، اهمیت خودمختاری استراتژیک اروپایی مورد حمایت مکرون را دو چندان کرده است. سطح جاه طلبیها درباره دفاع اروپایی نیز با حمله روسیه به اوکراین افزایش چشمگیری یافته است. بودجه دفاع ملی، از جمله در فرانسه، در حال افزایش است، اگرچه نرخ بالای تورم این امر را تعدیل خواهد کرد. با این حال هنوز معلوم نیست که آلمان چگونه و چه زمانی 100 میلیارد یورو بودجه اضافی را برای دفاع اروپایی هزینه میکند، تصمیم برلین برای خرید جنگندههای اف 35 از ایالات متحده نشان میدهد که آلمان دفاع اروپایی و ناتو را فدای یکدیگر نخواهد کرد؛ اما شاید یکی از پیچیدهترین چالشها برای مکرون، روابط دشوار دوجانبه میان او و بوریس جانسون است. بدون همکاری نزدیکتر میان قدرتهای نظامی اصلی اروپا، آینده دفاع اروپایی در معرض تهدید خواهد بود.
به رغم اروپا محور بودن گفتمان مکرون، او باید اقداماتی را برای تعدیل آن انجام دهد؛ چرا که بخش بزرگی از رای دهندگان فرانسوی از احزاب و رهبران راست و چپ افراطی حمایت کردند که آشکارا به اروپای واحد بدبین هستند.
سیاست دوگانه در قبال روسیه
علیرغم جنگ پوتین علیه اوکراین، به نظر میرسد رئیس جمهور فرانسه معتقد است روسیه باید و میتواند به خانواده ملتهای اروپایی بازگردانده شود. با وجود اینکه او از سنت بسیاری از روسای جمهور فرانسه پیروی میکند و معتقد است که فرانسه میتواند نقش ویژهای در حفظ روسیه در اروپا ایفا کند، اما هنوز نتوانسته اکثریت کشورهای اروپایی را با این رویکرد همراه کند. مواضع متفاوت مکرون در مورد اوکراین – حمایت قوی از کییف به موازات عدم تمایل برای شروع روند عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا – را باید در همین راستا ارزیابی کرد. ضمن آنکه بیشتر شرکتهای تولید کننده اروپایی که هنوز در روسیه فعالیت میکنند، فرانسوی هستند.
کار ناتمام در آفریقا
تصمیم مکرون برای پایان دادن به عملیات نظامی فرانسه در منطقه ساحل در غرب آفریقا در طول مبارزات انتخاباتی کمتر مورد توجه قرار گرفت. تجهیزات و نیروهای نظامی فرانسه در پایگاههای نظامی موجود در غرب آفریقا مستقر میشوند تا از این پس به عنوان بخشی از برنامه نظامی بینالمللی مبارزه با تروریسم فعالیت کنند. اینکه آیا این اقدام برای مهار گروههای تروریستی مختلف که هنوز در منطقه فعال هستند کافی است یا خیر، هنوز مشخص نیست. برخی از دولتهای محلی، از جمله مالی با این اقدام شریک سنتی خود مخالف هستند و ترجیح میدهند از خدمات گروه واگنر روسیه استفاده کنند. با این حال، پایان دادن به عملیات نظامی در ساحل، ممکن است ظرفیتها و منابع فرانسه را در این قاره آزاد کند و مکرون را قادر سازد تا سیاست خود برای تنظیم مجدد روابط بین فرانسه، اروپا و دولتهای کلیدی آفریقا را دنبال کند. با این حال، محور سیاست مکرون در آفریقا به دنبال این خواهد بود که اتحادیه اروپا بتواند جایگزین اقتصادی مناسبی برای دیپلماسی تله بدهی چین ارائه کند.
ادامه⬇️
بازی بزرگ در هند و اقیانوسیه
امضای پیمان آکوس میان استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده، نه تنها از منظر دفاعی- صنعتی برای فرانسه یک عقبگرد بود، بلکه نارضایتی فرانسویها از این پیمان نیز چندان با حمایت اروپاییها همراه نشد. در چنین شرایطی، مکرون حق انتخابهای کمی داشته و چارهای جز تلاش برای تعمیق برخی شراکتها مانند مشارکت با ژاپن و هند ندارد. اگرچه هر یک از آنها محدودیتهای خاص خود را دارند.
یکی از قدرتهای محوری در جهان قطبی شده
بحرانهای مهمی که در اولین دوره ریاستجمهوری مکرون حادث شدند، فرصتهای واقعی را برای او فراهم کردند تا دیدگاه خود درباره فرانسه بهعنوان یک قدرت محوری در دنیای قطبیشده را دنبال کند. با این حال، همین بحرانها، محدودیتهای فرانسه برای نقش آفرینی جهانی را آشکار کردند. به همین دلیل تمرکز مکرون بر پروژه اروپایی قرار گرفته است تا بتواند ضمن حمایت از عمق استراتژیک فرانسه قدرت این کشور را ارتقا ببخشد. از این نظر، اروپا عملاً به عنوان محور سیاست خارجی مکرون عمل خواهد کرد.
@EuroAtlantic
https://www.iiss.org/blogs/analysis/2022/04/macron-eyes-pivotal-role-for-france-in-europe-and-beyond
امضای پیمان آکوس میان استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده، نه تنها از منظر دفاعی- صنعتی برای فرانسه یک عقبگرد بود، بلکه نارضایتی فرانسویها از این پیمان نیز چندان با حمایت اروپاییها همراه نشد. در چنین شرایطی، مکرون حق انتخابهای کمی داشته و چارهای جز تلاش برای تعمیق برخی شراکتها مانند مشارکت با ژاپن و هند ندارد. اگرچه هر یک از آنها محدودیتهای خاص خود را دارند.
یکی از قدرتهای محوری در جهان قطبی شده
بحرانهای مهمی که در اولین دوره ریاستجمهوری مکرون حادث شدند، فرصتهای واقعی را برای او فراهم کردند تا دیدگاه خود درباره فرانسه بهعنوان یک قدرت محوری در دنیای قطبیشده را دنبال کند. با این حال، همین بحرانها، محدودیتهای فرانسه برای نقش آفرینی جهانی را آشکار کردند. به همین دلیل تمرکز مکرون بر پروژه اروپایی قرار گرفته است تا بتواند ضمن حمایت از عمق استراتژیک فرانسه قدرت این کشور را ارتقا ببخشد. از این نظر، اروپا عملاً به عنوان محور سیاست خارجی مکرون عمل خواهد کرد.
@EuroAtlantic
https://www.iiss.org/blogs/analysis/2022/04/macron-eyes-pivotal-role-for-france-in-europe-and-beyond
IISS
Macron eyes pivotal role for France in Europe and beyond
French President Emmanuel Macron has won a fresh mandate to pursue his vision of France as a pivotal power in a polarised world. Fabrice Pothier assesses his foreign-policy thinking, from the European project, his unusual take on Russia and how France can…
نخست وزیر انگلیس در مخمصه/ آیا جانسون در انتخابات شکست می خورد؟
بوریس جانسون در حال حاضر چیزهای زیادی در ظرف خود دارد. رسوایی «پارتی گیت» رتبهبندی شخصی نخستوزیر بریتانیا را تحت تأثیر قرار داده است، بحران هزینههای زندگی میلیونها شهروند او را متضرر میکند، و او نقش رهبری را در کمک به اوکراین برای مقابله با تهاجم روسیه بر عهده میگیرد.
بنابراین، ناظر بیرونی، ممکن است عجیب به نظر برسد که جانسون اکنون نیز به نظر می رسد که در حال انتخاب یک مبارزه مرتبط با برگزیت با دشمن قدیمی خود، اتحادیه اروپا است.
با این حال، دولت بریتانیا بیشتر این هفته را صرف صحبت در مورد چشم انداز نادیده گرفتن بخش مهمی از توافق برگزیت کرده است که خود جانسون در سال 2019 با این اتحادیه مذاکره و امضا کرد.
موضوع مورد بحث پروتکل ایرلند شمالی است، حفاظتی که برای اطمینان از باز ماندن مرز بین جمهوری ایرلند (بخشی از اتحادیه اروپا) و ایرلند شمالی (بخشی از بریتانیا) وضع شده است - در نتیجه کاهش خطر بازگشت خشونت های فرقه ای به جزیره ایرلند.
دولت بریتانیا استدلال می کند که این پروتکل به دلایل مختلف کار نمی کند، اما اخیراً به این دلیل که اتحادیه گرایان در ایرلند شمالی مایل به تشکیل یک دولت تقسیم قدرت با حزب جمهوری خواه شین فین نیستند. سین فین هفته گذشته برای اولین بار در تاریخ در انتخابات پارلمانی ایرلند شمالی پیروز شد. حزب اتحادیهگرای اصلی، حزب اتحادیهگرای دموکراتیک (DUP)، میگوید با این حال تا زمانی که این پروتکل برای رضایت آنها ثابت نشود، به مقاومت خود ادامه خواهند داد.
مشروح مطلب⬇️
https://www.jamaran.news/بخش-بین-الملل-15/1551830-نخست-وزیر-انگلیس-در-مخمصه-آیا-جانسون-در-انتخابات-شکست-می-خورد
بوریس جانسون در حال حاضر چیزهای زیادی در ظرف خود دارد. رسوایی «پارتی گیت» رتبهبندی شخصی نخستوزیر بریتانیا را تحت تأثیر قرار داده است، بحران هزینههای زندگی میلیونها شهروند او را متضرر میکند، و او نقش رهبری را در کمک به اوکراین برای مقابله با تهاجم روسیه بر عهده میگیرد.
بنابراین، ناظر بیرونی، ممکن است عجیب به نظر برسد که جانسون اکنون نیز به نظر می رسد که در حال انتخاب یک مبارزه مرتبط با برگزیت با دشمن قدیمی خود، اتحادیه اروپا است.
با این حال، دولت بریتانیا بیشتر این هفته را صرف صحبت در مورد چشم انداز نادیده گرفتن بخش مهمی از توافق برگزیت کرده است که خود جانسون در سال 2019 با این اتحادیه مذاکره و امضا کرد.
موضوع مورد بحث پروتکل ایرلند شمالی است، حفاظتی که برای اطمینان از باز ماندن مرز بین جمهوری ایرلند (بخشی از اتحادیه اروپا) و ایرلند شمالی (بخشی از بریتانیا) وضع شده است - در نتیجه کاهش خطر بازگشت خشونت های فرقه ای به جزیره ایرلند.
دولت بریتانیا استدلال می کند که این پروتکل به دلایل مختلف کار نمی کند، اما اخیراً به این دلیل که اتحادیه گرایان در ایرلند شمالی مایل به تشکیل یک دولت تقسیم قدرت با حزب جمهوری خواه شین فین نیستند. سین فین هفته گذشته برای اولین بار در تاریخ در انتخابات پارلمانی ایرلند شمالی پیروز شد. حزب اتحادیهگرای اصلی، حزب اتحادیهگرای دموکراتیک (DUP)، میگوید با این حال تا زمانی که این پروتکل برای رضایت آنها ثابت نشود، به مقاومت خود ادامه خواهند داد.
مشروح مطلب⬇️
https://www.jamaran.news/بخش-بین-الملل-15/1551830-نخست-وزیر-انگلیس-در-مخمصه-آیا-جانسون-در-انتخابات-شکست-می-خورد
پایگاه خبری جماران
نخست وزیر انگلیس در مخمصه/ آیا جانسون در انتخابات شکست می خورد؟
وقتی بوریس جانسون نخست وزیر انگلیس وعدههای جذاب و بی پایانی را در ارتباط با برگزیت به مردم این کشور داد شاید فکرش را هم نمیکرد که خیلی زود پوشالی بودن وعدههای رنگارنگش نمایان شود و پیامدهای آن وی را به لبه پرتگاه برساند.
عضویت سوئد و فنلاند در ناتو؛ استراتژی آمریکا برای مهار خرس روسی
دکتر محمد مهدی مظاهری- استاد دانشگاه
دیپلماسی ایرانی
در روزهای اخیر شاهد آن بودیم که سوئد و فنلاند اعلام کردند به دنبال عضویت در ناتو هستند. این دو کشور تا پیش از این به طور سنتی از سیاست «عضویت نداشتن در هیچ ائتلافی» پیروی می کردند و حتی در دوران جنگ سرد نیز به آن پایبند بودند. این سیاست بی طرفی از سوی مسکو به عنوان عاملی مهم در تضمین ثبات در شمال اروپا تلقی می شد و از سوی کشورهای اروپایی نیز پذیرفته شده بود. حال، با درخواست جدید این دو کشور، هر چند ناتو از آنچه تعمیق همکاری با فنلاند و سوئد خوانده، ابراز رضایتمندی کرده است، اما مقامات روس این اقدام را علناً به عنوان دشمنتراشی برای روسیه تعبیر کردهاند. در چنین شرایطی این سؤال مطرح می شود که اساساً دلیل طرح چنین درخواستی از سوی سوئد و فنلاند چیست و پیوستن آنها به ناتو، چه پیامدهای راهبردی به دنبال خواهد داشت؟
در پاسخ به سؤال نخست باید گفت هر چند در عرصه رسانه های بین المللی تلاش می شود حمله روسیه به اوکراین به عنوان تنها دلیل نگرانی این دو کشور شمال اروپا و تصمیم آنها برای پیوستن به ناتو عنوان شود و این امر بخشی از پازل واقعیت را نیز تشکیل میدهد؛ اما قطعاً همه واقعیت نیست. اگر صحنه بازیهای استراتژیک قدرتهای بین المللی را اندکی گسترده تر ببینیم، متوجه خواهیم شد که پس از تغییر استراتژی امنیت ملی آمریکا در سال های اخیر و تغییر نگرش و چرخش این کشور از سمت خاورمیانه و خلیج فارس به سوی چین و روسیه، تلاش برای تقویت ناتو و یکدست کردن اروپا در مقابل روسیه، به منظور تضعیف یکی از این دو رقیب (روسیه) در رأس برنامههای راهبردی ایالات متحده قرار گرفته است.
بنابراین نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که ابراز تمایل این دو کشور حوزه اسکاندیناوی به عضویت در ناتو صرفا یک تصمیم داخلی و بر مبنای نیازهای امنیتی آنها نبوده و با هدایت و حمایت آمریکا انجام شده است. امضای قراردادی جدید از سوی فنلاند برای خرید ۶۴ فروند هواپیمای اف -۳۵ از آمریکا در فوریه 2021، گواهی متقن است که این ادعا را تقویت می کند. بر این اساس چنانکه سوئد و فنلاند به ناتو بپیوندند، اتحادیه اروپا در قالب ناتو بیش از گذشته خود را در مقابل روسیه قرار خواهد داد و نوعی فشار سراسری علیه مسکو در دستور کار قرار می گیرد و این همان چیزی است که مقامات آمریکایی به دنبال آن هستند؛ تضعیف روسیه با هزینه از جیب همپیمانان. بدین ترتیب، با گسترش ناتو و تقویت قدرت نظامی بخش اروپایی ناتو، شراکت اروپاییها در مهار روسیه افزایش می یابد و آمریکا میتواند با دست بازتری به مهار چین بپردازد.
اما در پاسخ به سؤال دوم مبنی بر اینکه پیوستن سوئد و فنلاند به ناتو، چه پیامدهای راهبردی به دنبال خواهد داشت؟ باید گفت این امر منجر به گسترش و تقویت بیش از پیش ناتو و تنگ تر شدن حلقه محاصره به دور روسیه می شود و در نتیجه قطعاً فضای امنیتی و سطح تنشها در منطقه شمال اروپا را افزایش می دهد. هر چند فنلاند و سوئد جمعیت و بودجه نظامی قابل توجهی ندارند، اما از ارتشهای مدرن و زیرساخت صنعتی – فناورانه نظامی مطلوبی برخوردارند و البته در سالهای اخیر به دلیل نگرانی از تهدید روسیه هزینههای نظامی خود را هم افزایش داده اند؛ پس از شروع جنگ اوکراین، فنلاند بودجه نظامی خود را از ۳ به ۵ میلیارد دلار و سوئد از ۵ به ۷ میلیارد دلار افزایش داده است. بنابراین عضویت این دو کشور، باعث تقویت قدرت ناتو و فراگیرترشدن آن خواهد شد.
روسها به صورت کاملاً آشکار پیوستن سوئد و فنلاند به پیمان سازمان آتلانتیک شمالی را یک خطر جدی برای خود میدانند و از این رو در صورت عضویت این دو کشور در ناتو، در آینده ای نه چندان دور شاهد یک تقابل تسلیحاتی و سیاسی میان روسیه با جبهه غرب خواهیم بود. بر این اساس، استقرار موشکهایی با قابلیت حمل کلاهک هستهای در مرز روسیه با فنلاند و سایر کشورهای اروپایی از سوی کرملین، حمله به دیگر کشورهای ذرهای اروپایی که با روسیه هم مرز هستند، استفاده از قطع صادرات یا گران کردن حامل های انرژی به عنوان ابزار فشار بر کشورهای اروپایی و البته تلاش کرملین برای یارگیری و تشکیل پیمان نظامی متقابل، برخی راهکارهایی هستند که ممکن است روسیه در واکنش به این تصمیم، در پیش بگیرد.
بنابراین گسترش ناتو در ابعاد جدید، نه تنها امنیت و ثبات را برای کشورهای اروپایی به ارمغان نمی آورد؛ بلکه با قرار دادن آنها در خط رویارویی با روسیه و تبدیل اروپا به ابزار تأمین اهداف و منافع آمریکا، توسعه سیاسی و اقتصادی قاره سبز را مختل کرده و منطقه شرق و شمال اروپا را به حوزه بحران خیز جدیدی در نقشه ژئوپلیتیک جهانی تبدیل خواهد کرد.
@EuroAtlantic
دکتر محمد مهدی مظاهری- استاد دانشگاه
دیپلماسی ایرانی
در روزهای اخیر شاهد آن بودیم که سوئد و فنلاند اعلام کردند به دنبال عضویت در ناتو هستند. این دو کشور تا پیش از این به طور سنتی از سیاست «عضویت نداشتن در هیچ ائتلافی» پیروی می کردند و حتی در دوران جنگ سرد نیز به آن پایبند بودند. این سیاست بی طرفی از سوی مسکو به عنوان عاملی مهم در تضمین ثبات در شمال اروپا تلقی می شد و از سوی کشورهای اروپایی نیز پذیرفته شده بود. حال، با درخواست جدید این دو کشور، هر چند ناتو از آنچه تعمیق همکاری با فنلاند و سوئد خوانده، ابراز رضایتمندی کرده است، اما مقامات روس این اقدام را علناً به عنوان دشمنتراشی برای روسیه تعبیر کردهاند. در چنین شرایطی این سؤال مطرح می شود که اساساً دلیل طرح چنین درخواستی از سوی سوئد و فنلاند چیست و پیوستن آنها به ناتو، چه پیامدهای راهبردی به دنبال خواهد داشت؟
در پاسخ به سؤال نخست باید گفت هر چند در عرصه رسانه های بین المللی تلاش می شود حمله روسیه به اوکراین به عنوان تنها دلیل نگرانی این دو کشور شمال اروپا و تصمیم آنها برای پیوستن به ناتو عنوان شود و این امر بخشی از پازل واقعیت را نیز تشکیل میدهد؛ اما قطعاً همه واقعیت نیست. اگر صحنه بازیهای استراتژیک قدرتهای بین المللی را اندکی گسترده تر ببینیم، متوجه خواهیم شد که پس از تغییر استراتژی امنیت ملی آمریکا در سال های اخیر و تغییر نگرش و چرخش این کشور از سمت خاورمیانه و خلیج فارس به سوی چین و روسیه، تلاش برای تقویت ناتو و یکدست کردن اروپا در مقابل روسیه، به منظور تضعیف یکی از این دو رقیب (روسیه) در رأس برنامههای راهبردی ایالات متحده قرار گرفته است.
بنابراین نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که ابراز تمایل این دو کشور حوزه اسکاندیناوی به عضویت در ناتو صرفا یک تصمیم داخلی و بر مبنای نیازهای امنیتی آنها نبوده و با هدایت و حمایت آمریکا انجام شده است. امضای قراردادی جدید از سوی فنلاند برای خرید ۶۴ فروند هواپیمای اف -۳۵ از آمریکا در فوریه 2021، گواهی متقن است که این ادعا را تقویت می کند. بر این اساس چنانکه سوئد و فنلاند به ناتو بپیوندند، اتحادیه اروپا در قالب ناتو بیش از گذشته خود را در مقابل روسیه قرار خواهد داد و نوعی فشار سراسری علیه مسکو در دستور کار قرار می گیرد و این همان چیزی است که مقامات آمریکایی به دنبال آن هستند؛ تضعیف روسیه با هزینه از جیب همپیمانان. بدین ترتیب، با گسترش ناتو و تقویت قدرت نظامی بخش اروپایی ناتو، شراکت اروپاییها در مهار روسیه افزایش می یابد و آمریکا میتواند با دست بازتری به مهار چین بپردازد.
اما در پاسخ به سؤال دوم مبنی بر اینکه پیوستن سوئد و فنلاند به ناتو، چه پیامدهای راهبردی به دنبال خواهد داشت؟ باید گفت این امر منجر به گسترش و تقویت بیش از پیش ناتو و تنگ تر شدن حلقه محاصره به دور روسیه می شود و در نتیجه قطعاً فضای امنیتی و سطح تنشها در منطقه شمال اروپا را افزایش می دهد. هر چند فنلاند و سوئد جمعیت و بودجه نظامی قابل توجهی ندارند، اما از ارتشهای مدرن و زیرساخت صنعتی – فناورانه نظامی مطلوبی برخوردارند و البته در سالهای اخیر به دلیل نگرانی از تهدید روسیه هزینههای نظامی خود را هم افزایش داده اند؛ پس از شروع جنگ اوکراین، فنلاند بودجه نظامی خود را از ۳ به ۵ میلیارد دلار و سوئد از ۵ به ۷ میلیارد دلار افزایش داده است. بنابراین عضویت این دو کشور، باعث تقویت قدرت ناتو و فراگیرترشدن آن خواهد شد.
روسها به صورت کاملاً آشکار پیوستن سوئد و فنلاند به پیمان سازمان آتلانتیک شمالی را یک خطر جدی برای خود میدانند و از این رو در صورت عضویت این دو کشور در ناتو، در آینده ای نه چندان دور شاهد یک تقابل تسلیحاتی و سیاسی میان روسیه با جبهه غرب خواهیم بود. بر این اساس، استقرار موشکهایی با قابلیت حمل کلاهک هستهای در مرز روسیه با فنلاند و سایر کشورهای اروپایی از سوی کرملین، حمله به دیگر کشورهای ذرهای اروپایی که با روسیه هم مرز هستند، استفاده از قطع صادرات یا گران کردن حامل های انرژی به عنوان ابزار فشار بر کشورهای اروپایی و البته تلاش کرملین برای یارگیری و تشکیل پیمان نظامی متقابل، برخی راهکارهایی هستند که ممکن است روسیه در واکنش به این تصمیم، در پیش بگیرد.
بنابراین گسترش ناتو در ابعاد جدید، نه تنها امنیت و ثبات را برای کشورهای اروپایی به ارمغان نمی آورد؛ بلکه با قرار دادن آنها در خط رویارویی با روسیه و تبدیل اروپا به ابزار تأمین اهداف و منافع آمریکا، توسعه سیاسی و اقتصادی قاره سبز را مختل کرده و منطقه شرق و شمال اروپا را به حوزه بحران خیز جدیدی در نقشه ژئوپلیتیک جهانی تبدیل خواهد کرد.
@EuroAtlantic
همه نگاهها به اوکراین است، اما بحران دیگری درباره ایران در حال شکلگیری است
خاویر سولانا، دبیرکل سابق ناتو و اتحادیه اروپا، و کارل بیلد، نخست وزیر سابق سوئد/ واشنگتنپست
حتی در حالی که جنگ اوکراین در قلب اروپا بیداد می کند، ما نباید نقطه اشتعال دیگری که میتواند بحران امنیتی برای غرب باشد را فراموش کنیم: ایران و برنامه هسته ای در حال گسترش آن.
تا زمانی که نتوانیم توافق هسته ای 2015 را به مسیر خود بازگردانیم، به سمت درگیری جدیدی با تهران در حال پیشروی هستیم. پرزیدنت بایدن و رهبران اروپایی در مورد اوکراین سریع و قاطع عمل کرده اند. اکنون آنها باید اقداماتی را برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک کشور آستانه هستهای انجام دهند.
به همین منظور، انریکه مورا، هماهنگکننده اتحادیه اروپا برای مذاکرات هستهای ایران، اخیراً از تهران بازدید کرد تا به نجات توافقی که در شنهای روان سیاسی واشنگتن و تهران گیر کرده بود، کمک کند.
در اوایل ماه جاری، سنای ایالات متحده، از جمله اعضای حزب دموکرات بایدن، مصوبهای را تصویب کرد که در آن از توافق با ایران خواسته شد موضوعات غیرمرتبط با یرنامه هستهای را نیز پوشش دهد، آنچه تقریباً بطور قطع عامل به هم زدن توافق است.
در همین حال، در تهران، رغبت برای توافق در حال کاهش است، چراکه ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور محافظهکار به رغم تحریم های ایالات متحده، از دو برابر شدن فروش نفت از زمان روی کار آمدنش در آگوست گذشته، به خود می بالد.
با این حال اروپاییها که از تلاشهای دیپلماتیک پرزیدنت باراک اوباما در ایران حمایت کردند و به خروج ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک اعتراض کردند، اکنون دوباره در خط مقدم تلاشهای دیپلماتیک برای پایان دادن به بحران هستهای با ایران و اجتناب از جنگ فاجعهبار دیگری در خاورمیانه قرار گرفته است.
اگرچه مذاکرات در مورد ماهیت توافق به طور موثر به نتیجه رسیده است، اروپایی ها در تلاشند تا بنبست را در مورد موضوعی که همچنان محل مناقشه است را بشکنند: درج نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در لیست «سازمانهای تروریستی خارجی» از سوی ایالات متحده.
این نامگذاری یک اقدام تا حد زیادی نمادین است که ارتباط کمی با مناقشه بر سر برنامه هستهای دارد یا اساساً هیچ ارتباطی ندارد. دیوانگی خواهد بود که واشنگتن و تهران اجازه دهند که مواضع ایدئولوژیک داخلی این توافق هسته ای را خراب کند، توافقی که توانست علیرغم شرطهای سنگین مقابلش، از دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ جان سالم به در ببرد.
بنابراین گیج کننده است که بایدن پس از شتاب برای بازگشت به توافق هستهای و وعده اینکه «آمریکا بازگشته است»، روند دیپلماتیکی که متحدان ایالات متحده قویاً حمایتش میکنند را کُند پیش میبرد.
سخن رایج این است که او در حال «ایمن بازی کردن» در مورد ایران پیش از انتخابات میاندورهای آتی است. اما صادقانه بگوییم، رئیسجمهوری که تحت نظارت او تلاشها برای مهار تلاشهای هستهای ایران به نتیجه نرسد، بسیار آسیبپذیرتر خواهد بود و دموکراتها در آستانه انتخابات ۲۰۲۴ متحمل ضربه بسیار بزرگتری خواهند شد. فرار از دردسر مخالفتهای داخلی نباید عامل حرکت به سوی درگیری خارجی باشد.
ناسازگاری تهران نیز یک مشکل مداوم است. اگرچه رئیسی به افزایش صادرات نفت می بالد، اما مردم ایران همچنان تحت فشار اقتصادی فزاینده ای هستند. موضع منطقه ای ایران نیز همچنان به تضعیف منافع امنیتی غرب ادامه میدهد. با این حال، با ایرانی که تابع محدودیتهای توافق هستهای نیست، مدیریت همه این مشکلات دشوارتر می شود.
غرب با عقد موافقتنامههای کنترل تسلیحات با اتحاد جماهیر شوروی، سیاستهای آن را تأیید نکرد و به دنبال عادیسازی روابط نبود. ما این کار را انجام دادیم زیرا به نفع امنیت ملی ما بود. در مورد ایران هم همینطور است.
بایدن باید بهطور جدی هزینههای انفعال خود در برابر ایران را در نظر بگیرد و راهی به جلو بیابد - در غیر این صورت ممکن است در کشمکش دیگری قرار بگیریم که هیچکس آن را نمیخواست.
@EuroAtlantic
https://www.washingtonpost.com/opinions/2022/05/17/carl-bildt-javier-solana-revive-iran-nuclear-deal/
خاویر سولانا، دبیرکل سابق ناتو و اتحادیه اروپا، و کارل بیلد، نخست وزیر سابق سوئد/ واشنگتنپست
حتی در حالی که جنگ اوکراین در قلب اروپا بیداد می کند، ما نباید نقطه اشتعال دیگری که میتواند بحران امنیتی برای غرب باشد را فراموش کنیم: ایران و برنامه هسته ای در حال گسترش آن.
تا زمانی که نتوانیم توافق هسته ای 2015 را به مسیر خود بازگردانیم، به سمت درگیری جدیدی با تهران در حال پیشروی هستیم. پرزیدنت بایدن و رهبران اروپایی در مورد اوکراین سریع و قاطع عمل کرده اند. اکنون آنها باید اقداماتی را برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک کشور آستانه هستهای انجام دهند.
به همین منظور، انریکه مورا، هماهنگکننده اتحادیه اروپا برای مذاکرات هستهای ایران، اخیراً از تهران بازدید کرد تا به نجات توافقی که در شنهای روان سیاسی واشنگتن و تهران گیر کرده بود، کمک کند.
در اوایل ماه جاری، سنای ایالات متحده، از جمله اعضای حزب دموکرات بایدن، مصوبهای را تصویب کرد که در آن از توافق با ایران خواسته شد موضوعات غیرمرتبط با یرنامه هستهای را نیز پوشش دهد، آنچه تقریباً بطور قطع عامل به هم زدن توافق است.
در همین حال، در تهران، رغبت برای توافق در حال کاهش است، چراکه ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور محافظهکار به رغم تحریم های ایالات متحده، از دو برابر شدن فروش نفت از زمان روی کار آمدنش در آگوست گذشته، به خود می بالد.
با این حال اروپاییها که از تلاشهای دیپلماتیک پرزیدنت باراک اوباما در ایران حمایت کردند و به خروج ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک اعتراض کردند، اکنون دوباره در خط مقدم تلاشهای دیپلماتیک برای پایان دادن به بحران هستهای با ایران و اجتناب از جنگ فاجعهبار دیگری در خاورمیانه قرار گرفته است.
اگرچه مذاکرات در مورد ماهیت توافق به طور موثر به نتیجه رسیده است، اروپایی ها در تلاشند تا بنبست را در مورد موضوعی که همچنان محل مناقشه است را بشکنند: درج نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در لیست «سازمانهای تروریستی خارجی» از سوی ایالات متحده.
این نامگذاری یک اقدام تا حد زیادی نمادین است که ارتباط کمی با مناقشه بر سر برنامه هستهای دارد یا اساساً هیچ ارتباطی ندارد. دیوانگی خواهد بود که واشنگتن و تهران اجازه دهند که مواضع ایدئولوژیک داخلی این توافق هسته ای را خراب کند، توافقی که توانست علیرغم شرطهای سنگین مقابلش، از دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ جان سالم به در ببرد.
بنابراین گیج کننده است که بایدن پس از شتاب برای بازگشت به توافق هستهای و وعده اینکه «آمریکا بازگشته است»، روند دیپلماتیکی که متحدان ایالات متحده قویاً حمایتش میکنند را کُند پیش میبرد.
سخن رایج این است که او در حال «ایمن بازی کردن» در مورد ایران پیش از انتخابات میاندورهای آتی است. اما صادقانه بگوییم، رئیسجمهوری که تحت نظارت او تلاشها برای مهار تلاشهای هستهای ایران به نتیجه نرسد، بسیار آسیبپذیرتر خواهد بود و دموکراتها در آستانه انتخابات ۲۰۲۴ متحمل ضربه بسیار بزرگتری خواهند شد. فرار از دردسر مخالفتهای داخلی نباید عامل حرکت به سوی درگیری خارجی باشد.
ناسازگاری تهران نیز یک مشکل مداوم است. اگرچه رئیسی به افزایش صادرات نفت می بالد، اما مردم ایران همچنان تحت فشار اقتصادی فزاینده ای هستند. موضع منطقه ای ایران نیز همچنان به تضعیف منافع امنیتی غرب ادامه میدهد. با این حال، با ایرانی که تابع محدودیتهای توافق هستهای نیست، مدیریت همه این مشکلات دشوارتر می شود.
غرب با عقد موافقتنامههای کنترل تسلیحات با اتحاد جماهیر شوروی، سیاستهای آن را تأیید نکرد و به دنبال عادیسازی روابط نبود. ما این کار را انجام دادیم زیرا به نفع امنیت ملی ما بود. در مورد ایران هم همینطور است.
بایدن باید بهطور جدی هزینههای انفعال خود در برابر ایران را در نظر بگیرد و راهی به جلو بیابد - در غیر این صورت ممکن است در کشمکش دیگری قرار بگیریم که هیچکس آن را نمیخواست.
@EuroAtlantic
https://www.washingtonpost.com/opinions/2022/05/17/carl-bildt-javier-solana-revive-iran-nuclear-deal/
Forwarded from 🇪🇺مطالعات اروپا و بریتانیا🇬🇧
🌐➖مرکزمطالعات فرهنگ سیاسی و روابط بین الملل ماه، موسسه مطالعات اروپا، انجمن ژئوپلیتیک ایران، کمیته بین الملل انجمن جامعه شناسی سیاسی ایران با همکاری خانه مردم اروپا با افتخار برگزار می کند:
وبینار علمی با موضوع:
💠➖بررسی چالش های جنگ اوکراین و روسیه بر عرصه روابط بین الملل»
🎙️➖سخنرانان:
🔵➖ژنرال دکتر جیمز مارسیا
رئیس انجمن دفاع اروپا AISBL
🔵➖دکتر سید رضا میرطاهر،
متخصص مسائل استراتژیک نظامی
🔵➖دکتر سید محمد تقی رئیس السادات
دبیر انجمن ژئوپلیتیک ایران
🔵➖دکتر امیرحسین عسکری
مدیر موسسه مطالعات اروپا
مدیر نشست و مترجم:
🟠➖خانم فرناز اسکندری
کارشناس ارشد مطالعات بریتانیا از دانشگاه تهران
زمان :
📆➖شنبه ٣١ اردیبهشت ۱۴۰۱
🕘➖ساعت ۲۱به وقت تهران
📲➖لینک وبینار:
https://lms.ystp.ac.ir/b/ami-wrf-wrz-xyr
وبینار علمی با موضوع:
💠➖بررسی چالش های جنگ اوکراین و روسیه بر عرصه روابط بین الملل»
🎙️➖سخنرانان:
🔵➖ژنرال دکتر جیمز مارسیا
رئیس انجمن دفاع اروپا AISBL
🔵➖دکتر سید رضا میرطاهر،
متخصص مسائل استراتژیک نظامی
🔵➖دکتر سید محمد تقی رئیس السادات
دبیر انجمن ژئوپلیتیک ایران
🔵➖دکتر امیرحسین عسکری
مدیر موسسه مطالعات اروپا
مدیر نشست و مترجم:
🟠➖خانم فرناز اسکندری
کارشناس ارشد مطالعات بریتانیا از دانشگاه تهران
زمان :
📆➖شنبه ٣١ اردیبهشت ۱۴۰۱
🕘➖ساعت ۲۱به وقت تهران
📲➖لینک وبینار:
https://lms.ystp.ac.ir/b/ami-wrf-wrz-xyr