Telegram Web Link
#شب_چله
#یلدا

بانو دکتر ژاله آموزگار
«در شب چله(یلدا) که شب کارزار روشنایی و تاریکی است، کسی نمی‌خوابد؛ ایرانیان گرد هم می‌آیند، تا به نیروی عشق و نیروی مـهر، بـه نور دل بدهند،تا به جنگ‌ سیاه‌ترین‌ و شوم‌ترین شب سال برود. خوراکی‌های شب‌چره را بر‌ سفره کرسی‌ می‌گسترانند و تا بامداد شعر می‌خوانند، داستان می‌گویند، فال‌ حافظ می‌گیرند و بیدارمی‌مانند، تا بیداری آنها یاریی باشد هرچند اندک به فرشته‌ی پیمان،‌ فرشته‌ی‌ راستی، فرشته‌ی نظم(سامان).
همه نگران و چشم در راهند،تا نتیجه‌ی‌ این‌ کارزار را با دمیدن بامداد و دیده شدن نخستین‌ فروغ، جشن بگیرند». ( سخن شفاهی استاد آموزگار در مقاله خانم سیما سلطانی نقل شده است: بخارا، ش۵۷ ٬صص۲۷۹-۲۷۸).
🍃🍃🍃🍃🍃
شب در فرهنگ و ادب ما، یک نماد کهن است برای چیرگی ظلم و ظلمت بر آفاق زندگی ایرانی. هنگامی که شکست می‌خوریم، سرودمان این است: چرا شب ما سحر ندارد؟ یلدا، هم دیرنده‌ترین شب است و آغازی بر سرمای سوزنده‌ی زمستان.

اما از دل این شب سیاه، برای مردم ما خورشید می‌زاید...
🍃🍃🍃🍃🍃
این یعنی به نیروی عشق و امید، یلدای دیجور تبدیل می‌شود به شبی روشن؛ شبی شاد و چراغان. پس در ژرفای درازترین شب سال، امید به پیروزی خورشید و نور و گرما را عشق است!...

مهمانی و شیرینی و شعر و شادی و شادخواری را عشق است!...

سرخی انار و هندوانه را عشق است!...

نوید آمدن نوروز را عشق است!...
از فردا شب‌ها کم‌کمک کوتاه می‌شود...این یعنی فواره چون بلند شود، سرنگون شود و بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر...

این حکمت بالغه‌ی ملت ایران است. ملّت ما زمستان‌های تاریخی خود را با این حکمت سرکرده‌اند: «شب یلدا اگرچه دراز بود
زایل شود و صبح جهان‌افروز روی نماید» (ذیل نفثةالمصدور، ص۵۰).
🍃🍃🍃🍃🍃
حافظ می‌گفت: صحبت حکّام ظلمت شب یلداست.
صحبت،‌یعنی مصاحبت، یعنی زیستن.

ملّت ما در درازنای زمان ظلم و ظلمت شب یلدای صحبت با حکّام را تاب آورده است؛آن‌ها را گذرانده و راه خود را نرمک نرمک به آستانه‌ی صبح و خورشید پیموده است. زمین خورده و برخاسته. در اقصای سردترین زمستان‌ها زیسته اما یخ نبسته است. زنده مانده است. یخ نبسته و زنده مانده چون هر سال در شب یلدایش امید به برآمدن خورشید زاییده شده است :
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را

این بیت سعدی بیت نیست. اقلیم است . چکیده‌ی تاریخ مردم ایران است. می‌گوید درد هست٬ تاریکی هست٬ سرمای ناجوانمرد هست اما امید درمان هم هست.
امید درمان هست تا تأویل روشن ملت ایران از یلدا هست٬ امید درمان هست تا امید و شادی و دوستی هست٬ تا خورشید هست٬ تا نوروز هست . تا ایران هست...
🍃🍃🍃🍃🍃
فال امشب حافظ برای کشور ما و ملّت ما این است:
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار

پس به گفته استاد ژاله آموزگار،‌شب چله را با شعر و شادی و مهر و آشتی بیدارمی‌مانیم تا بیداری ما کمکی باشد "هرچند اندک" به فرشته‌ی پیمان، فرشته‌ی‌ راستی، فرشته‌ی نظم...

تا بیداری ما کمکی باشد "هرچند اندک" به فرشته‌ای که نگهبان ایران است...

💎
🆔 @maneshparsi
Jarajo ~ Musico.IR
Dawood Sarkhosh ~ Musico.IR
«شرین زبو جره‌جو» (شیرین‌ زبان جان)
داود سرخوش

اندیشکده  آژفنداک هوَخشَتَره  🔥
╔════  💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare

instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
Forwarded from ایران بوم
به کوشش: راستی

اشعاری زیبا از شاعران بزرگ در وصف شب چله (یلدا)🌹

🌹🌺🍀
حکیم ابوالقاسم فردوسی:

شبِ اورمَزد آمد از ماهِ دَی
ز گفتن بیآسای و بَردار مَی


سعدی:

نظر به روی تو‌ هر بامداد نوروزی‌ست
شب فراق تو هر شب که هست یلدایی‌ست

🌿🌺
فیض کاشانی:

چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد
🌹🌹

اوحدی:

شب هجرانت٬ ای دلبر٬  شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری


عبید زاکانی:
با زلف‌ تو قصه‌ای‌ست ما را مشکل
هم‌چون شب یلدا به درازی مشهور


🌿🌺💚
خواجوی کرمانی:

هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود

🌿🌺

سلمان ساوجی:

شب یلداست هر تاری ز موی‌ات٬ وین عجب کاری
که من روزی نمی‌بینم٬ خود این شب‌های یلدا را

🌿🌺

انوری:

با بهار رخ‌ات تواند گفت
شب یلدا که روز نوروزم

🌿🌺

حافظ:
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید

🌿🌺

صائب:

روزی دل گشت از زلف دراز او‌ مرا
آنچه بر بیمار از طول شب یلدا گذشت

🌿🌺

خاقانی:
هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من

🌿🌺

دهلوی:

هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا
که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست

🌿🌺

سعدی:

روز روی‌اش چو‌ برانداخت نقاب شب زلف
گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمآهنگ با صدای استاد محمدرضا شجریان
پیشاپیش شب چله بر ملت بزرگوار ایران خجسته باد

             🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

@iranboom_ir
Forwarded from جغرافیدانان ایران Iranian Geographers (𝑭.𝒋𝒂𝒇𝒂𝒓𝒃𝒊𝒈𝒊)
✴️ یکم دی
روز آشتی و برابری

شب اورمزد آمد و ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می!
فردوسی🌷

🌤آغازین روز ماه دی، روز زایش مهر، برآمدن دوباره‌ی خورشید و بلند شدن روزها پس از شب چله، "اورمزد روز"، "خورروز" و "خرم‌روز" نامیده می‌شد و آغازگر جشن‌های دیگان بود. این نام‌گذاری در پیوند با باور به روز خورشید و زایش مهر است. همچنین گفته می‌شود در روزگار ساسانیان، خرمدینان روز نخست دی را خرم‌روز نامیده بودند.

در "خورروز" جنگ، دشمنی و کشتار جانواران ناپسند بود. دشمنان ايران نیز این را می‌دانستند و در این روز آتش‌بس می‌شد و گاهی همين آتش‌بس کوتاه به آشتی پایدار می‌انجاميد.

🌲در این روز ایرانیان در برابر درخت سرو می‌ايستادند و پیمان می‌بستند كه تا سال پسین یک نهال سرو ديگر بکارند و این‌گونه دل‌گرم به آینده‌ای روشن می‌شدند.سرو در فرهنگ آریایی نماد ایستادگی‌ست. پس از تازش‌های پی‌درپی به خاک و فرهنگ_ایران، سرو در هنر و نمادهای ایرانی اندکی خم شد، ولی نشکست.

📚 گزیده‌ای از:
«شب یلدا و جهان ایرانی»،
👤محمود_معتقدی

«کاوشی در شب چله»
👤فریدون_جنیدی و میرجلال_الدین_کزازی


🆔 @Geographers_Iranian
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
جشن شب چله

۳۰ آذر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

 
دانیم که در ایران امروز زندگانی را به اندوه و غم آذین کرده‌اند. غم و درد و رنج در چشم همگان ستوده می­‌شود تا به پاداش­‌های خیالی در جهانی دیگر دل خوش کنند. بر آن نهاده­‌اند تا از مسافتی که هر کس بپیماید هم باژ بستانند. در همین سرزمین که مردمی تاوان خویشتن­‌کُشی سال­‌ها قبل را با اندوهان تحمیل­‌شده بر خود می­‌پردازند، تا زمانی اندک به دست آید همگان، به سروده سعدی، از عارف و عامی به رقص برمی­‌جهند. در هر کوی و برزن، در شب­‌نشینی خانوادگی، و هنگام گرفتارآمدن در راه­‌بندان در میانه جاده.
 
همین مردم که هر دم از نو غمی را به مبارک‌بادشان روانه می­‌کنید، همین مردم یک ماهی است که سخت در تکاپو هستند تا به رغم غم­‌پرستان انیرانی شب چله­‌ای شاد و خرم برگزار کنند.
 
اما سخن ناگفته و نانوشته این‌جاست، و بادا که این سخن از چشم و گوش اهریمنان انیرانیان دور بماند:  
نوروز ورجاوند ایران را به سخنان آیینی درآمیخته­‌اند. دیگر جشن­‌های پاک ایرانیان را از یادها و کردارها زدوده­‌اند.
اما جشن شب چله از گزندها دور بمانده است. نه دعایی بر آن بسته شده و نه با آیینی درآمیخته شده. این برتری این جشن است که تن­‌درست بمانده است، ناگرویده به هر باور.
 
از جشن شب چله در منابع نوشتاری کهن ایرانی چیزی نیامده. فردوسی سخنی از این باره نیاورده، بوالفضل بیهقی که خبرها از مهرگان و سده نبشته از شب چله ننبشته، و هم بلعمی بر سان او؛ دیگران هم از بیرونی (آثارالباقیه و التفهیم) و گردیزی و دینوری و ... خبری از جشن شب چله نیاورده­‌اند. چرا؟  
 
اما اگر جشن شب چله گواهانی در تاریخ ندارد، ایرانیان امروز چندان در بزرگداشتش می­‌کوشند که آیندگان بسی گواهان و دستک­‌ها از مردمی در دست بدارند که در زیر بار تاب­‌سوز غم­‌ها و حرمان­‌ها پای داشتند. اما دست از شادی، شادخواری، پای‌کوبی و خوش‌گذرانی برنداشتند.

این‌جا ایران، جای‌گاه مردمی والا، رویش‌گاه اندیشه­‌های انسانی و برآمدگاه آن فرهنگی چند هزار ساله است که از دیرندگی و پایندگی آن با شگفتی یاد می­‌شود.
 
جشن شب چله فرخ باد، فرخ­‌تر باد.
رامش باد و آسایش باد و کامیابی باد.
 
 https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
Forwarded from پارسی‌انجمن
🔷 «دیگان»، جشنی به نامِ خدا

🔻بیست‌وپنجم آذر، دوم دی‌‌، نهم دی و هفدهم دی در گاهشماریِ کنونی برابر با «جشنِ دیگان» است؛ جشنی که به نامِ خداوند است.

🔻«دی» به چمِ دادار و آفریدگار است و در نامه‌های اوستایی، بیشتر، به جای واژه‌ی اهورامزدا به کار رفته است.

🔻ابوریحان بیرونی در نبیگ «آثارِ باقیه از مردمانِ گذشته» در این‌باره می‌نویسد: «در این روز، شاه از تختِ پادشاهی فرود می‌آمد، جامه‌ی سپید می‌پوشید، بر گلیمهای سفید در دشت می‌نشست، پرده‌نشینی و شکوهِ پادشاهی را وا می‌زد، پس به نگرش در کارهای گیتی و مردمان می‌پرداخت. کسی که نیاز داشت درباره‌ی چیزی با وی سخن گوید بدو نزدیک می‌شد، و بی هیچ بازدارشی با او گفت‌وگو می‌کرد. او با دهقانان و کشاورزان می‌نشست، با ایشان می‌خورد و می‌نوشید، و می‌گفت: «امروز من یکی از شما هستم، من برادرِ شما هستم؛ زیرا پایمندیِ گیتی به آبادانی است، هیچ‌یک از ما بی‌نیاز از دیگری نباشد؛ و اگر چنین باشد، پس ما به گونه‌ی یکسان همچون برادرانِ همپیوندیم.»

👈 درباره‌ی جشنِ دیگان در «این جای» بخوانید.

🏞 سردیس با نگاره‌ی شاهنشاهِ ساسانی در بزمی خسروانی.

پارسی‌انجمن 🔻
@Parsi_anjoman
سوم دی‌ماه زادروز محمدابراهیم باستانی پاریزی

باستانی پاریزی، شاعر لحظه‌های تاریخی


محمدابراهیم باستانی پاریزی اگرچه در کار خود- تدریس و پژوهش تاریخ- از آنچه شرایط و ویژگی‌های اصلی یک استاد متعارف تاریخ شمرده می‌شود چیزی کم نداشت و حتی در مقایسه با بسیاری از همگنان دانشگاهی‌اش بیش هم داشت، اما اساساً پژوهشگری نامتعارف بود و شهرت و اعتبار اصلی‌اش نیز در این حوزه قرار داشت.
تربیت و آموزش چند نسل از دانشجویان تاریخ، نگارش آثار کلاسیکی چون سیاست و اقتصاد عصر صفوی یا تلاش آزادی، ترجمه‌هایی چون اصول حکومت آتن ارسطو و بخش اخبار ایران ابن‌اثیر و تصحیح و تحشیۀ پاره‌ای از متون تاریخی مانند تاریخ کرمان و جغرافیای کرمان وزیری، رسالۀ کاتب کرمانی و صحیفة‌الارشاد... خود نشانه‌هایی است از کارآمدی وی در آن حوزۀ جاافتاده و متعارف آکادمیک، ولی همان‌گونه که اشاره شد، اساساً مورخی غیرمتعارف بود.
ورود و حضور او در تهران برای ادامۀ تحصیل که با فضای نسبتاً باز سال‌های بعد از شهریور ۱۳۲۰ توأم شد، پای او را به عرصۀ مطبوعات باز کرد و آنچه در آغاز می‌توانست به نوعی تفنن و کسب یک کمک‌خرج تحصیلی تعبیر شود، به یک علاقه و دلبستگی طولانی تبدیل شد. بخش اصلی آثار او و نوشته‌های برجای‌مانده از باستانی پاریزی و مایۀ اصلی شهرت و محبوبیت وی در میان چند نسل از اهل کتاب حاصل این دوره و علائق ژورنالیستی اوست.
با آنکه آسمان را به ریسمان بافتن و از این شاخه به آن شاخه پریدن وجه مشخصۀ اصلی این نوشته‌ها به نظر می‌آید و شاید هم دلیل اصلی کشش و جذابیتشان، ولی همین به ظاهر بافتن و سر هم کردن بر یک دانش اساسی از تاریخ و فرهنگ ایران استوار بود که به‌‌ندرت در وجود یک شخص فراهم می‌آید و از این مهم‌تر اینکه در صورت فراهم آمدن در وجود یک فرد، به‌ندرت می‌تواند به چنین وجه بیان جذاب و پرکششی دست یابد. البته محور اصلی کار او- باز هم با اغراقی شاعرانه- بر تاریخ و جغرافیای کرمان قرار داشت، ولی در عمل در خلالِ از این رشته به آن رشته پریدن‌ها از تاریخ و جغرافیای کل این سرزمین و پیوستگی شگرف آن سخن در میان بود.
پیدا شدن جایگزینی از لحاظ آکادمیک و دانشگاهی برای چهره‌ای چون محمدابراهیم باستانی پاریزی امر ناممکنی نیست؛ ساعاتی به تدریس اختصاص خواهد یافت، متونی چند تحشیه و تصحیح شده و مقاله‌هایی نیز در این سمینار و آن کنفرانس ارائه خواهد شد، ولی آن وجه دیگر، باستانیِ محاط بر انبوهی از دانسته‌های مختلف از گسترۀ فرهنگی و تاریخی این سرزمین و رویکرد شاعرانه‌اش در ردیف کردن این دانسته‌ها بعید است جایگزینی پیدا کند. به همین دلیل بخش مهمی از دیگر نوشته‌های او ازجمله بسیاری از مجموعۀ آثار هفتگانۀ او یا نوشته‌هایی چون حماسۀ کویر، از پاریز تا پاریس و غیره در مقام نوعی آثار کلاسیک جذابیت خود را حفظ کرده و ماندگار خواهند شد.

کاوه بیات
عضو هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار


[«باستانی پاریزی، شاعر لحظه‌های تاریخی»، کاوه بیات، جهان کتاب، سال نوزدهم، شمارۀ ۱ و ۲، ص ۶۳-۶۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
۴ دی ماه روز رودکـــــــــــــــــــــــــــی پدر چکامه سرایی زبان پارســـــــــــــــــــــــــــی دری فرخنده و خجسته باد.
وی زادهٔ ۴ دی ۱۴۱۷ شاهنشاهی برابر با ۲۳۷خورشیدی، درگذشتهٔ ۱۴۹۹ شاهنشاهی برابر با ۳۱۹ خورشیدی در پَنجَکِنت تاجیکستان ( ایرانشهر) است.

🔥 اندیشکده  آژفنداک هوَخشَتَره  🔥
╔════  💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare

اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
رودکی از واپسین خنیاگرانیست که از فرهنگ ایران ساسانی برجای مانده بود، خنیاگرانی که هم می‌سرودند و هم می‌خواندند. رودکی نیز چنگ می‌نواخت و سروده‌هایش را با آوای گرم خویش می‌خواند. وی را پدر سروده‌های پارسی نامیده‌اند بیشتر سروده‌های وی به ما نرسیده و از بد روزگار از میان رفته است.به ویژه سروده شایگان کلیه و دمنه وی، 《بوی جوی مولیان》 از آن روی سروده شد که شاه سامانی دیرزمانی از بخارا رفته و در دوردست به گشت و گذار و شکار می‌پرداخت همه درباریان پس از زمانی از دوری پایتخت نالان شده و هیچ کس یارای گفتن به شاه را نداشت. تا دست به دامن رودکی می‌شوند و او《بوی جوی مولیان》را می‌سراید، گویند شاه سامانی از شنیدن این سروده آن چنان از خود بی خود شد و یاد دیار بخارا کرد که خود بر اسب پرید و درباریانش از پی وی می‌دویدند تا اسب یابند و دنبال شاه بروند! ارزندگی این سروده از سوی دیگر آن است که، پس از هزار و صد سال هنوز هم دریافتنی است که کمتر زبانی این چنین است، که بتوان سروده یا نوشته ای هزارساله را بدون دشواری دریافت و بازشناخت.

🖋مهدی زمانیان
𐬬𐬁𐬯𐬞𐬊𐬵𐬭𐬈·𐬯𐬁𐬯𐬁𐬥𐬍.


🔥 اندیشکده  آژفنداک هوَخشَتَره  🔥
╔════  💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare

اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بوی جوی مولیان آید همی

𐬠𐬎𐬌𐬌𐬈·𐬘𐬎𐬌𐬌𐬈·𐬨𐬎𐬮𐬍𐬀𐬥·𐬁𐬌𐬌𐬀𐬛·𐬵𐬀𐬨𐬍·

یاد یار مهربان آید همی

𐬪𐬁𐬛𐬈·𐬫𐬁𐬭𐬈·𐬨𐬈𐬭𐬀𐬠𐬁𐬥·𐬁𐬌𐬀𐬛·𐬵𐬀𐬨𐬍·

ریگ آموی و درشتی راه او

𐬭𐬍𐬔𐬈·𐬁𐬨𐬎𐬌𐬌𐬊·𐬛𐬊𐬭𐬊𐬱𐬙𐬍·𐬭𐬁𐬵𐬈·𐬎·

زیر پایم پرنیان آید همی

𐬰𐬍𐬭𐬈𐬞𐬁𐬌𐬌𐬀𐬨·𐬞𐬀𐬭𐬥𐬍𐬌𐬌𐬁𐬥·𐬁𐬌𐬌𐬀𐬛·𐬵𐬀𐬨𐬍·

آب جیحون از نشاط روی دوست

𐬁𐬠𐬈·𐬘𐬈𐬌𐬌𐬵𐬊𐬥·𐬀𐬰·𐬥𐬈𐬱𐬁𐬙𐬈·𐬭𐬎𐬌𐬌𐬈·𐬛𐬎𐬯𐬙·

خنگ ما را تا میان آید همی

𐬑𐬈𐬥𐬔𐬈·𐬨𐬁·𐬭𐬁·𐬙𐬁·𐬨𐬍𐬌𐬌𐬁𐬥·𐬁𐬌𐬌𐬀𐬛·𐬵𐬀𐬨𐬍·

ای بخارا! شاد باش و دیر زی

𐬈𐬌𐬌·𐬠𐬊𐬑𐬁𐬭𐬁·𐬱𐬁𐬛·𐬠𐬁𐬱·𐬎·𐬛𐬍𐬭·𐬰𐬍·

میر زی تو شادمان آید همی

𐬨𐬍𐬭·𐬰𐬍·𐬙𐬊·𐬱𐬁𐬛𐬨𐬁𐬥·𐬁𐬌𐬌𐬀𐬛𐬵𐬀𐬨𐬍·

میر ماه است و بخارا آسمان

𐬨𐬍𐬭·𐬨𐬀𐬵·𐬀𐬯𐬙·𐬊·𐬠𐬊𐬑𐬁𐬭𐬁·𐬁𐬯𐬈𐬨𐬀𐬥·

ماه سوی آسمان آید همی

𐬨𐬁𐬵·𐬯𐬎𐬌𐬌𐬈·𐬁𐬯𐬈𐬨𐬁𐬥·𐬀𐬌𐬌𐬀𐬛·𐬵𐬀𐬨𐬍

میر سرو است و بخارا بوستان

𐬨𐬍𐬭·𐬯𐬀𐬭𐬎𐬎·𐬀𐬯𐬙·𐬊·𐬠𐬎𐬑𐬁𐬭𐬁·𐬠𐬎𐬯𐬈𐬙𐬁𐬥·
سرو سوی بوستان آید همی

𐬯𐬀𐬭𐬎𐬎·𐬯𐬎𐬌𐬌𐬈·𐬠𐬎𐬯𐬈𐬙𐬁𐬥·𐬁𐬌𐬌𐬀𐬛·𐬵𐬀𐬨𐬍·

آفرین و مدح سود آید همی

𐬁𐬟𐬀𐬭𐬍𐬥·𐬊·𐬨𐬀𐬛𐬵·𐬯𐬎𐬛·𐬁𐬌𐬌𐬀𐬛·𐬵𐬀𐬨𐬍·

گر به گنج اندر زیان آید همی

𐬔𐬀𐬭·𐬠𐬈·𐬑𐬀𐬥𐬘·𐬀𐬥𐬛𐬀𐬭·𐬰𐬍𐬌𐬌𐬀𐬥·𐬁𐬌𐬌𐬀𐬛·𐬵𐬀𐬨𐬍·

🖊نگارش دین دبیره مهدی زمانیان


🔥 اندیشکده  آژفنداک هوَخشَتَره  🔥
╔════  💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare

اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
#سال_روز_درگذشت_اشوزرتشت

✔️پنجم دی ماه خورشیدی روز خور (خير) ایزد، سال روز درگذشت اشوزرتشت پیامبر بزرگ آریایی و نخستین آموزگار راستی است.
کسی که پيام آور آزادی انديشه، آگاهی، آشتی و هم زيستی با انديشه‌های گوناگون بود و از ايران زمين به پاخواست.
#اشوزرتشت در هفتاد و هفت سالگی، هنگامی كه کی گشتاسب كيانی و پسرش اسفنديار، فرمانروای #بلخ (#مزارشريف) از پايتخت بيرون رفته بودند، فرمانروای تورانی "ارجاسب" كه دشمن ديرينه‌ی اشوزرتشت بود، درنگی يافته و تورابراتور را با لشگر بزرگی به بلخ فرستاد.
#تورانيان دروازه‌ی شهر بلخ(مزارشريف) را درهم شكستند و هنگامی كه #اشوزرتشت با لهراسب و گروهی از پيروانش، در مجموع هفتاد و دوتن در #آتشكده‌ی نوبهار شهر بلخ به #نيايش سرگرم بودند به زخم شمشير كشتند.
زرتشت، زردشت، زردهُشت یا زراتُشت و به لاتین Zoroaster و در اوستا زرثوشتر به معنی "دارنده‌ی روشنایی زرین‌ رنگ" و یا "ستاره‌ی زرین" است.
اشوزرتشت پیام آور خرد و آزادی اندیشه و بنیان گذار كیش زرتشتی یا مزدیسنا و سراینده‌ی گاتها است.
اشو زرتشت گرچه از جهان رفت و از دیدگان پنهان گشت، ولی روان پاكش همراه با اندیشه و آموزش‌های جاودانه‌اش پیوسته زنده ماند.
۱
@khashatra
✔️ این روز در گاهنامه ایرانی تنها روزی است كه جشن نیست، ولی روز سوگواری هم نیست!
در این روز زرتشتیان گردهم می‌آیند و به نیایش، خواندن گاتها و پختن آش می‌ پردازند، ولی به هیچ روی سوگواری یا جامه‌ی سیاه بر تن نمی‌كنند. از دیدگاه آنان، درگذشت، زایش دوباره و پیوستن به اهورامزدا است، پس روان مردگان نیازی به سوگواری ندارند و اندوه برای درگذشتگان مایه‌ی رنج روان آنان خواهد شد.
شاید این یگانه آیینی در جهان باشد كه سوگواری، اندوه، گریه كردن، دسته‌های سوگواری، سیاه پوشیدن، آسیب رساندن به خود را در آن نمی‌توان یافت. كوتاه سخن، كرپانی (قربانی)، پتیست (نذر)، نیاز بستن (دخیل بستن)، پیراگردی (طواف)، بوسه زدن بر نیایش گاه‌ها و... از آن آیین بت پرستی بود و اشوزرتشت يگانه پيامبری بود كه همه‌ی اين آيين‌ها را از ميان برداشت و تنها خرد را جايگزين اين ابزارها برای گفتگو و پيوند با خدا كرد.
۳
@khashatra
https://www.tg-me.com/khashatra

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
 .
جایگاه دنیا و انسان در آیین زرتشت
در سالروز گذشته‌شدن پیامبر ایرانی

پنجم دی ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

- جهان از آنِ خداست، پس رهبانیت و زهد و کناره­‌گیری از دنیا گناه است.

- خدا آفریننده است، پس آدمی را باید تا با کار و کشاورزی و پیشه‌وری با خدا همسو شود.

- بیماری و ناخوشی را اهریمن به جهان آورد. پس آدمی بایستی تا خود را تن­‌درست نگاه دارد.

- تن­‌درستی جسم همراه با تن­‌درستی روان است. آن کس که بر جسم فشار آورد تا روان تکامل یابد، نادانی محض کرده است.

- تن­‌پروری از اهریمن است. کار، نمک زندگانی است و زندگی بدون کار بی­‌فایده است.
تن آدمی باید سالم باشد تا کار کند.

- هر کامیابی مادی و مالی که بدون آزار رساندن به دیگران به دست آید یاور پیشرفت معنوی آدمی است.
تنگدستی و فقر از آنِ اهریمن است.
 
ـ شناخت اساطیر ایران. ص ۲۰۰.
 
یاد اشو زرتشت پیامبر زندگی، کار و مهربانی گرامی باد.

https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
#بهرام_بیضایی:

🔸این‌ که ما گوشه‌ای گُزیده باشیم و اصطلاحاً مترقّی‌ترین متن‌های دنیا را بخوانیم معنی‌اش این نیست که همه‌ی مردمِ ما هم در دنج‌های خود همان را می‌خوانند

من ایمان دارم که ما مردمِ خود را نمی‌شناسیم و این مشکلِ بزرگِ روشنفکریِ ماست.

🔸تصویرْ نافذترین راهِ شناساییِ یک‌دیگر است؛ آن هم در کشوری که نود درصدِ مردمِ آن مار را فقط از روی تصویرِ آن می‌شناسند و نه نوشته‌اش


🔸هیچ چیز به اندازه‌ی تصویر به این معناشناسی کمک نخواهد کرد؛ و برای همین است که تصویر این‌همه زیرِ ضربه است. تصویربردار عاداتی را که ما تا درونِ آن‌ها هستیم نمی‌بینیم از بیرون می‌بیند و چنان ثبت می‌کند که هر کس در هر شرایطی و با هر فاصله‌ای بتواند آن را ببیند

🔸کسانی که فردوسی را به این دلیل که هویّتِ ما را به ما بازگردانده، می‌ستایند در واقع نمی‌دانند که او را برای این می‌ستایند که صریح‌ترین تصویربردارِ ما بود.

🔸او تصویر را می‌دهد؛ ما را از بیرون به درون و از درون به بیرون حرکت می‌دهد؛ و نظرِ خودش را هم می‌گوید. ما هم جز این نمی‌کنیم؛ هرچند او استاد بود و ما شاگرد.

برای خواندن متن کامل این سخن اینجا بزنید

@shahnamehpajoh
Forwarded from ایران بوم
فردوسی بیشترین حق را به گردن ایرانیان دارد - ۱

http://www.iranboom.ir/hakime-tos/hakime-tos/17681-ferdosi-nodushan-hagh-iranian.html

دکتر محمدعلی اسلامی می‌گوید: اگر از من بپرسند کدام ایرانی است که بیشترین حق را به گردن ایرانیان دارد و بزرگ‌ترین آنهاست، بی‌تردید خواهم گفت: فردوسی. او همچنین معتقد است «شاهنامه» اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین کتابی است که تا کنون در زبان فارسی نوشته شده و برخلاف آنچه گاهی زمزمه شده، خواننده شاهنامه «طاغوتی‌ها» نبوده‌اند، مردم کوچه و بازار و ایلی‌ها و دهقان‌ها و همه ناآرام‌ها بوده‌اند.

مروری بر دیدگاه‌های شادروان محمدعلی اسلامی ندوشن، مترجم و چهره‌ فرهنگی پیشکسوت درباره فردوسی

محمدعلی اسلامی ندوشن در کتاب‌های «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»، «داستان داستان‌ها: رستم و اسفندیار در ش‍اه‍ن‍ام‍ه»،  «درباره رستم و سهراب بنیاد شاهنامه»، «ن‍امه ن‍ام‍ور: گ‍زی‍ده ش‍اه‍ن‍ام‍ه ف‍ردوس‍ی» (ان‍ت‍خ‍اب و ت‍وض‍ی‍ح) و «چ‍ه‍ار س‍خ‍ن‍گ‍وی وج‍دان ای‍ران (ف‍ردوس‍ی، م‍ول‍وی، س‍ع‍دی، ح‍اف‍ظ)» و دیگر کتاب‌ها و مقالاتش به این شاعر ایرانی پرداخته است. او در کتاب «چهار سخن‌گوی وجدان ایرانی» فردوسی‌ را به‌ عنوان‌ «سخنگوی‌ پیروزی نیکی بر بدی‌» معرفی می‌کند.  همچنین در «سرو سایه‌فکن‌» رساله‌ای درباره  فردوسی و شاهنامه‌ می‌گوید: «شاهنامه‌ تنها سرگذشت‌ ایران‌ و حماسه دوره‌ معینی را بازگو نمی‌کند، جوهر هستی‌ را می‌سراید... برای شاهنامه‌ ارزش‌های‌ گوناگون‌ برشمرده‌ شده‌ است‌... ولی‌ برترین‌ ارزش‌ آن‌، آن‌ است‌ که‌ در زندگی‌ انسانی‌ معنا می‌نهد. حتی‌ دشمن‌ها در آن‌ سترگ‌اند؛ چه‌، کمان‌ هستی‌ خود را به‌ نهایت‌ می‌کشند. بیانش‌ صخره‌وار است‌، به‌ بزرگی‌ طبیعت‌. وقتی‌ آن‌ را می‌خوانیم‌ یا می‌شنویم‌، سر خود را به‌ بالا نگاه‌ می‌داریم‌، برای‌ آنکه‌ باید اوج‌ را ببینیم‌. طی هزار سال‌ کتاب‌ فردوسی‌ تسلی‌بخش‌ و رهگشای‌ قوم‌ ایرانی‌ بوده‌ و هر زمان‌ که‌ زندگی بر مردم‌ سخت‌تر می‌شده‌، دلبستگی‌ به‌ آن‌ بیشتر می‌گردیده‌. کتابی است‌ که‌ عالِم‌ و عامی بر روی‌ آن‌ خم‌ شده‌ و قهوه‌خانه‌ و فرهنگ‌خانه‌، هر دو از آن‌ روشنی گرفته‌اند.»

او در جای دیگری می‌گوید: «شاهنامه‌ کتابی است‌ که‌ هر ایرانی‌ باید به‌ نوعی آن‌ را بشناسد، زیرا کتاب‌ سرنوشت‌ ایران‌ است‌... شاهنامه فردوسی‌ بیش‌ از هر کتاب‌ دیگر در زبان‌ فارسی‌ سرگذشت‌ و روح‌ مردم‌ باستانی‌ ایران‌ را در خود بازتاب‌ داده‌ است‌. بنابراین‌ می‌توانیم‌ از او گواهی‌هایی‌ بگیریم‌ که‌ ایرانی‌ چگونه‌ کسی بوده‌ است‌ و از زندگی‌ چه‌ می‌خواسته‌. مردم‌ به‌ کتابی‌ چون‌ شاهنامه‌ از دو جهت‌ نگاه‌ می‌کردند: یکی‌ سیاسی‌، یعنی وسیله بازیافت‌ شخصیت ملّی‌ خود، و دیگری‌ انسانی‌، یعنی‌ کتاب‌ حکمت‌ و عبرت‌ و دستورنامه‌ زندگی‌. شاهنامه‌ کتاب‌ واقع‌بینی‌ است‌. انسان‌ را از موضع‌ خاکی‌ خود بر نمی‌کَند. آسمان‌ جای‌ خود دارد و زمین‌ جای‌ خود. هر چه‌ هست‌ و نیست‌ باید در همین‌ زمین‌ عاید آدمی‌ گردد. جهان‌بینی شاهنامه‌، حاصل‌ یک دوران‌ دراز تجربه‌ قوم‌ ایرانی‌ است‌، در یک سرزمین‌ پرماجرا و پرکشاکش‌ و به‌ ما می‌گوید که‌ چگونه‌ باید زندگی‌ کرد. شاهنامه‌، با آنکه‌ از زمان‌های‌ دور حرف‌ می‌زند، آموزه‌هایش‌ هنوز راهگشا هستند، و می‌توان‌ گفت‌ که‌ با همه قدمت‌، تازه‌ترین‌ کتاب‌ زبان‌ فارسی‌ است‌.»

@iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
فردوسی بیشترین حق را به گردن ایرانیان دارد - ۲

اسلامی ندوشن همچنین در کتاب «ایران را از یاد نبریم» و «ایران و تنهاییش» درباره شاهنامه می‌نویسد: برخلاف آنچه گاهی زمزمه شده است، خواننده شاهنامه مردم کوچه و بازار و ایلی‌ها و دهقان‌ها و همه ناآرام‌ها بوده‌اند، نظیر کسانی که همین اواخر در جنوب با انگلیسی‌ها جنگیدند. در برابر تحقیر و توهین تازه‌به‌دوران‌رسیده‌های مروانی و عباسی و نخوت غلامان ترک، فردوسی به هموطنان ستم‌کشیده خود گفت: «شما آزادگان و سرفرازان بوده‌اید.» آنها را تسلی داد و گرم کرد. درخت اندیشه ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همه آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. ایران که تا آن زمان بید لرزانی بود، با آمدن این کتاب تبدیل به سرو برومند همیشه سبزی گشت. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانه خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند»، تا او بتواند در درون آن بگوید «من، من هستم». اگر زبان فارسی و شاهنامه نبودند، به حدس قوی، ما کشوری می‌شدیم نظیر مالزی یا پاکستان. ممکن است گفته شود، چه عیبی دارد و آنها برای خود زندگی می‌کنند؟ البتّه دنیا به هم نمی‌خورد، هر کشوری زندگی می‌کند. حرف بر سر داشتن یا نداشتن افق است. حرف بر سر آن است که جهان در برابر چشم چقدر گسترده باشد. در یک اتاق بی‌پنجره هم می‌شود زندگی کرد، می‌شود به آن عادت کرد، ولی در هر حال، منکر افق دلگشا و چشم‌انداز معنوی نمی‌توان شد. زمانی قدر آن دانسته می‌شود که دیگر نباشد.

او در «دیروز، امروز، فردا» می‌گوید: آنچه بیش از هرچیز در شاهنامه بر آن تکیه شده، «انسانیت انسان» است. به این معنا که او به هر قیمتی زندگی را نخواهد، بلکه برای آن ارزش قائل شود. روح شاهنامه، این است. در شاهنامه نه روحیه پهلوانی مورد ستایش است و نه برتری نژادی، به کسی باید حق داد که انسان‌تر است.

اسلامی ندوشن در «یگانگی در چندگانگی» هم درباره شاهنامه بیان می‌کند: به آسانی می‌توان تصور کرد که اگر شاهنامه پدید نیامده بود، ایران به گونه‌ای که هست نبود: مستهلک‌شده در عرب و ترک، گم‌شده در گرداب تاریخ جهان. هرگاه ایرانی می‌رفت تا بلرزد، یک دست نامرئی زیر بالش را می‌گرفت و آن دست شاهنامه بود: در دوره مغول، دوره صفویه با تهاجم عثمانی‌ها و بعد فشار استعمار غرب.

این نویسنده درباره زنان شاهنامه در «نامه‌ نامور» می‌نویسد: همه صفاتی که موجب آراستگی انسان و زن است در زنان بزرگ شاهنامه دیده می‌شود. ایثار و استحکام شخصیت و پاکی و وفاداری چنان به صورت طبیعی در آن‌هاست که گویی این خصوصیات با سرشت زن عجین‌اند. حتی زنان تُرک، دختران افراسیاب، فرنگیس و منیژه یا جریره.

او همچنین در این کتاب نوشته است: اگر به عمق شاهنامه فرو رویم، می‌بینیم که این کتاب نه حماسه شاهان است و نه جانبداری از قوم و ملت خاصی دارد؛ کتاب زندگی است که داد و خرد جانمایه آنند. داد در زندگی عملی و اجتماعی، و خرد به عنوان راهبر فرد و رهگشای اجتماع. آنچه در آن به آدمی توصیه می‌شود، نجابت و ادب و بلندنظری است و نیز آگاهی، دانایی، اعتدال، شادمانی و خلاصه همه آنچه زندگی را دلپذیر و ارزنده می‌کند.

اسلامی ندوشن در کتاب «ایران را از یاد نبریم» درباره شاهنامه آورده است: کتاب فردوسی [شاهنامه] اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین کتابی است که تا کنون در زبان فارسی نوشته شده است، آن هم به زبانی که به قول نظامی عروضی «سخن را به آسمان علّیین برد». گذشته از این، خود او در زندگی‌ای که داشته است، پارساترین سخن‌سرای ایران است، و از مجموع این جهات است که اگر از من بپرسند کدام ایرانی است که بیشترین حق را به گردن ایرانیان دارد و بزرگ‌ترین آنهاست، بی‌تردید خواهم گفت: فردوسی.


http://www.iranboom.ir/hakime-tos/hakime-tos/17681-ferdosi-nodushan-hagh-iranian.html


@iranboom_ir
Forwarded from عکس نگار
هشتم دی، زادروز فروغ فرخزاد (۱۳۱۳_۱۳۴۵)

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد


به آفتاب سلامی دوباره خواهم کرد
به جویبار که در من جاری بود

به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصل‌های خشک گذر می‌کردند

به دسته‌های کلاغان
که عطر مزرعه‌های شبانه را
برای من به هدیه می‌آوردند

به مادرم که در آیینه زندگی می‌کرد
و شکل پیری من بود
و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را
از تخمه‌های سبز می‌انباشت – سلامی، دوباره خواهم کرد

می‌آیم، می‌آیم، می‌آیم
با گیسویم: ادامۀ بوهای زیر خاک
با چشم‌هام: تجربه‌های غلیظ تاریکی
با بوته‌ها که چیده‌ام از بیشه‌های آن‌سوی دیوار
می‌آیم، می‌آیم، می‌آیم

و آستانه پر از عشق می‌شود
و من در آستانه به آنها که دوست می‌دارند
و دختری که هنوز آنجا،
در آستانۀ پرعشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد.
https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
پزشکی
 
هشتم دی ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

در شاهنامه نخستین بار به روزگار پادشاهی جمشید، شاهنشاه پیشدادی، سخن از پزشکی به میان آمده است.
جمشیدشاه در جریان ساختن جهان ایرانی «پزشکی» و «درمان» را بگستراند. راه­‌های تن­درستی و گزند بر آدمی را بشناساند.
این رونق بخشیدن به پزشکی و درمان در پی آن است که جمشید شاه جهان را از بدی و دشمنان زنهاری کرده، طبقات اجتماعی را برقرار ساخته، کشت و ورز را رونق بخشیده، خشت مالیدن و ساختن سازه­‌ها بر پایه دانش هندسه را فراگیر کرده، همگان را با بوی خوش و کاربستن مشک و گلاب و ... آشنا کرده، و پس پزشکی را به میان آورده تا چنان که گفته شد راه تن­درستی باز باشد و گزندها  از آدمیان دور شود.

شاهنشاهی چون جمشید چندان به پزشکی و درمان و تن‌درستی مردم سرزمین خود ارج می‌نهاده که خبر آن در صدر برنامه‌های حکومتی او نوشته است.



بسنجید با خبرهای فراوان که هر روز از نابه‌سامانی بیشتر نظام بهداشت و درمان میهن پراکنده می‌شود. گزارش‌های شاهنامه داستان پردازی نیست. آیین‌نامه فرمانروایی ایرانی است، و تاریخ‌نامه اندیشه سیاسی ایرانی.

https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
2024/09/23 03:18:27
Back to Top
HTML Embed Code: