Telegram Web Link
تحقیقِ درست

اگر با این همه محقق که در روزگار ما هست هنوز ادب تحقیقی ما سست و بی‌مایه به نظر می‌آید جای دریغ است، اما علت آن است که داعیه‌داران زمان ما کار تحقیق را زیاد آسان و خوارمایه گرفته‌اند. تا ۳۰ سالی پیش که هنوز این همه محقق در بین ما ظهور نکرده بود کسانی مانند محمد قزوینی و همگنان او، اگر تحقیقی در مسائل ادبی و تاریخی می‌کردند دقیق و استوار بود. کار این گونه محققان اگر بسیار نبود و به کندی و آهستگی پیش می‌رفت؛ اما روشن و درست بود و تا حد زیادی مایه‌ی خرسندی و اطمینان می‌گشت. چنان محققی چون شوقِ طلب و دردِ تحقیق داشت با دقت و حوصله‌ی تمام در کشف مطالب و حل دشواری‌ها اهتمام می‌ورزید حتی اتفاق می‌افتاد که برای یافتن اصل و تمام شعری تازی که در جهان‌گشای جوینی آمده بود، چندین سال وقت و عمر می‌گذرانید. این مایه، شور و شوق البته مایه‌ی حیرت است؛ اما تا چنین شور و شوقی در محقق نباشد کار او نمی‌تواند مایه‌ی یقین و موجب اطمینان اهل‌نظر واقع گردد و حقیقت آن است که همین شور و شوق و دقت و حوصله‌ی شگرف است که کار محققان بزرگی مانند شامپولیون وانکیتل دوپرون و فوستل دوکولانژ و بسیاری از همگنان آن‌ها را شکوه و عظمت جاودانه بخشیده است.
 اما از این همه شور و شوق که در کسانی مانند محمد قزوینی با دقت و احتیاطی نزدیک به سرحد وسواس همراه بود، در بسیاری از محققان ما امروزه تقریباً هیچ نمانده است و از این رو است که کار بیشتر محققان ما امروز بیش و کم سست و ضعیف و آمیخته با بی‌دردی و شتاب‌کاری است. این بی‌دردی و شتاب‌کاری که آفت عمده‌ی کارِ درست است، امروز چنان بر ما چیره گشته است که حتی شور و شوق و درد و ذوق دانش‌طلبی و حقیقت‌جویی را از کسانی نیز که از عهده‌ی کار درست برمی‌آیند، باز گرفته است و ادب تحقیقی ما را چنان ضعیف و بی‌مایه کرده است.
این شتاب‌کاری، محققان ما را به کجا می‌برد؟ نخست به بی‌رسمی که آغاز سرگشتگی است؛ زیرا هر نکته‌ای که مورد تحقیق اهل‌نظر است خود مسئله‌ای دیگر است و راه دیگر دارد که محقق باید رسم و راه غور و تحقیق در آن را بیابد؛ اما آنکه مجال اندیشه و تأمل ندارد، این رسم و راه را نمی‌جوید و ناچار دستوری و قالبی ساخته و پرداخته را در تحقیق پیش می‌کشد و کار او یک‌نواخت و قالبی و گاه پوچ و بی‌فایده می‌شود. این دستور و قاعده‌ی ساخته و پرداخته، هم‌اکنون در کار بعضی از محققان ما هست و کار آن‌ها به همین سبب سست و پست و بی‌حاصل و یک‌نواخت شده است.
 آنجا که تحقیق درباره‌ی شخصی گمنام یا نام‌آور مورد نظر است محقق ما دیگر به خود زحمت نمی‌دهد تا معلوم بدارد در تحقیق حال او چه نکته‌هاست که باید روشن کرد و کدام مطلب هست که هیچ به جست‌وجو و پژوهش نمی‌ارزد؟ اگر آنکه احوال او مورد نظر است شاعری یا نویسنده‌ای است، به آسانی می‌توان راجع به او کتاب کلان و شاید در چندین مجلد نوشت! اما چگونه؟ این را محقق عالی‌شأنِ شتاب‌کار ما به آسانی و از روی دستور و قاب معین می‌تواند انجام بدهد: درباره‌ی نام و لقب وی، درباره‌ی تاریخ ولادت و وفات وی، درباره‌ی معاصران و ممدوحان وی و درباره‌ی شماره‌ی آثار و سایر احوال وی، اختلاف‌هایی را که همیشه در سخنان تذکره‌نویسان هست ذکر می‌کنند و بدون اینکه بخواهد یا بتواند در آن سخنان داوری کند آن همه را به ترتیب گرد می‌آورد و مخصوصاً به بهانه‌ی آنکه اوضاع و احوال محیط و عصر و اقلیم و زمانه‌ی او را روشن کند، تمام اطلاعاتی را که در کتاب‌های تاریخ و کتاب‌های مسالک و ممالک در باب شهر و دیار آن شاعر و نویسنده آمده است به تفصیل، بی‌هیچ نقدی و تحقیقی، نقل می‌کند و گمان می‌برد که با گردآوردن چنین کتابی، حقیقت حال آن شاعر و نویسنده را تا آنجا که ممکن هست، دریافته است و نکته‌ای ناگفته و ناشناخته باز نگذاشته است و غافل است که از این تحقیق دستوری و قالبی بی‌روح و کم مغز، هیچ‌چیز تازه‌ای در باب آن نویسنده و شاعر معلوم نشده است و در واقع تحقیق و جست‌وجوی او حاصلی نداشته است.

#علامه‌محمد‌قزوینی
#علامه‌قزوینی
#استاددکترعبدالحسین‌زرین‌کوب
#یادبود_بزرگان

یادداشت‌ها و اندیشه‌ها؛ از مقالات، نقدها و اشارات؛ دکتر عبدالحسین زرین‌کوب؛ جاویدان؛ ۲۵۳۶: ۹تا۱۱.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
تاریخِ نادانیِ ما

▪️وقتی که علّامه محمّد قزوینی ( ۱۲۹۴_ ۱۳۶۸ ه.ق) بعد از عمری تحصیلاتِ حوزوی در ایران و سالها پژوهش در اروپا و حشر و نشر با بزرگ‌ترین خاورشناسانِ جهان و نشرِ آنهمه آثار تاریخی و ادبی فارسی و عربی و فراهم آوردن آنهمه یادداشت‌ها به ایران بازگشت، ارادتمندان او، امثال سید حسن تقی‌زاده و بدیع‌الزّمان فروزانفر، خواستند برای او ممرّ‌ِ معیشتی فراهم سازند که او پیرانه‌سر از گرسنگی نمیرد. مصلحت در آن دیدند که ایشان را به استادی دانشگاه تهران دعوت کنند. مجلسی برای همین امر در دانشگاه تهران تشکیل شد که در آن تقی‌زاده و فروزانفر و همهٔ بزرگان عصر در آن جمع بودند. از علّامهٔ قزوینی نیز خواهش کرده بودند که به آن مجلس درآید. سرانجام مسألهٔ استادی ایشان را مطرح کردند و قرار شد که شورای دانشگاه این موضوع را تصویب کند. هریک از بزرگان دقایقی چند در فضایل علمی ایشان و جایگاه جهانی ایشان در حوزهٔ پژوهش‌های ایرانی و اسلامی، سخن گفت و همگی به دانشگاه تهران تبریک گفتند که علّامهٔ قزوینی چنین افتخاری را به دانشگاه داده و استادی آنجا را قبول کرده است. کار در آستانهٔ تمام شدن بود که یکی از استادان دانشکدهٔ الاهیات، که در معارفِ طلبگی مرد فاضلی بود، و معلم صرف و نحو عربی بود، پرسید:
ایشان استاد چه رشته‌ای خواهند بود؟
پاسخ دادند که استاد تاریخ‌.
آن استاد ساده‌لوح دانشکدهٔ الاهیات گفت:

–تاریخ را که بچّه خودش می‌خواند، استاد لازم ندارد!


مرحوم قزوینی با شنیدن این سخن برخاست و گفت:

«آری، تاریخ استاد لازم ندارد.»

و مجلس را ترک گفت و برای همیشه دانشگاه تهران را از وجودِ بی‌مانند خویش محروم کرد. هرچه تقی‌زاده و فروزانفر و دیگر بزرگان عجز و لابه کردند، به هیچ روی حاضر نشد استادی
دانشگاه تهران را قبول کند.
رشدِ عقلانی جوامع بشری، بیشتر از آنکه به ارتقای طبّ و فیزیک و شیمی در آن کشورها وابسته باشد به میزان فهمی که از تاریخ دارند وابسته است. تاریخ، پیچیده‌ترین دانشِ بشری است. از فیزیک، از شیمی، از ریاضیات و نجوم بسی پیچیده‌تر و دشوارتر است. ما تصوّر می‌کنیم مورّخ کسی است که ناسخ‌التواریخ را حفظ کرده و می‌داند که در چه سالی فلان جنگ روی داده است و چند نفر در آن جنگ کشته شده‌اند و نام آن کشتگان چیست.

محمدرضا شفیعی کدکنی
درویش ستیهنده، تهران: ۱۳۹۷، صص ۱۰۳–۱۰۲
#علامه_محمد_قزوینی

https://www.instagram.com/shafiei_kadkani
Forwarded from نقش بر آب (Hamed Khatamipour)
علّامه قزوینی و مارکوارت


ملاقات قزوینی با پرفسور مارکوارت، ایران‌شناس بسیار بزرگ‌ و‌ معروف آلمانی هم ... شنیدنی است. مارکوارت استاد بسیار مشهوری بود و در علم جغرافیای ایران قدیم در سرتاسر جهان، نظیر و همتا نداشت و با آن همه معلومات بسیار وسیعی که دربارهٔ ایران و خاورزمین داشت(او علاوه بر زبان‌های معمولی و زبان‌های اوستایی و پهلوی و ارمنی و سانسکریت حتّی زبان چینی را هم یاد گرفته بود تا بتواند از مآخذ چینی هم دربارهٔ ایران و مشرق‌زمین استفاده نماید)در دانشگاه برلن، استاد تاریخ فرنگستان(گویا در قرون وسطی) بود. با ما ایرانیان آشنا شده بود. مکرّر اظهار میل نمود که مایل است با میرزا محمّدخان قزوینی آشنا شود ولی قزوینی مدام طفره می‌رفت و ‌شانه خالی می‌کرد. مارکوارت معتقد بود که قزوینی با یاری و همدستی یک تن از ایرانشناسان آلمانی باید «شاهنامهٔ» فردوسی را مورد تحقیق و‌ مطالعهٔ عمیق و دامنه‌داری قرار بدهند تا «شاهنامه» به صورت جدیدی با مقدّمه و‌حواشی و ملحقات و تعلیقات لازم به چاپ برسد.
عاقبت روزی قزوینی نتوانست تعلّل بورزد و به دیدار مارکوارت رفت. هرگز فراموش نخواهم کرد ساعتی را که پس از دیدار به ادارهٔ «کاوه» مراجعت نمود. با حال عجیبی وارد شد. گویی وحشت‌زده بود. چشمان درشتش درشتر(کذا) شده بود و آتش‌فشانی می‌کرد. به محض این که وارد اتاق دفتری شد که تقی‌زاده و راقم این سطور در آنجا کار می‌کردیم به صدای بلند و پرخاش‌کنان فرمود این چه کاری بود که شما کردید، چرا مجبور کردید به دیدن این شخص بروم، او کجا و من کجا، او دریاست و‌ من قطره‌ای بیش نیستم. در مقابل او‌ من آدمی که خودم را کسی پنداشته بودم نیستم و معدوم دیدم، ای کاش پایم شکسته بود و نرفته بودم ... .

خاطرات سیّد محمّدعلی جمالزاده، به کوشش ایرج افشار - علی دهباشی، انتشارات سخن، تهران، ۱۳۸۰، صص۲۲۴-۲۲۵

https://www.tg-me.com/naghshbarab
#جلال_خالقی_مطلق:
مفهوم ایران در شاهنامه تا اندازه‌ای شناور است

🔸مفهوم ایران در شاهنامه تا اندازه‌ای شناور است، چون مرزهای ایران شناور بوده. با هر سلسله‌ای که سر‌کار می‌آمده بخش‌هایی از ایران از دست می‌رفته یا چیزی به جغرافیای قبلی اضافه می‌شده است. مثلا ایران در زمان هخامنشیان وسعت خیلی زیادی داشته و همچنین در زمان مادها. در زمان پارت‌ها مقداری کوچک‌تر می‌شود و بعد دوباره وسعت می‌یابد؛ در زمان ساسانیان کوچک‌تر می‌شود و باز دوباره بزرگ می‌شود و در زمان خسرو پرویز به وسعت چشمگیری می‌رسد. بعضی وقت‌ها در شاهنامه، ایران فقط به معنای ایران شرقی است و بعضی وقت‌ها هم به معنای پایتخت ایران است. مثلا وقتی که رستم با اسفندیار صحبت از ایران و نیران می‌کند، معلوم می‌شود کشورهایی هم ضمیمه ایران بوده‌اند. یعنی تیول ایران بوده‌اند، ولی به طور کلی وقتی گفته می‌شود ایران، منظور سرزمین خیلی وسیعی است با مرزهای گسترده.

  ایران در شاهنامه دو معنی دارد

🔸ایران در شاهنامه دو معنی دارد. یکی کشور ایران است و معنی دیگرش ایرانیان است. ایران جمع «اِر» پهلوی است که به معنی نژاده و ایرانی است. غیر از کلمه ایرانیان، دهقان هم برای ایرانیان به کار رفته و آزادگان هم همین‌طور. پس چند کلمه داریم برای ساکنین ایران: «ایرانیان یا ایران»، «آزادگان» و «دهقانان». همه کسانی که غیر‌ایرانی هستند، نیران نامیده شده‌اند که ممکن است سرزمین‌های وابسته به ایران باشند یا غیروابسته. نیران به معنی غیر‌ایران است.

🗞گفتگو با هفته نامه کرگدن/ مریم گودرزی

@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.i
___
@ESHTADAN
https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
روح ایرانی در شعر حافظ


▪️جلوهٔ دیگر چهرهٔ ممتاز حافظ، ایرانی‌‌اندیشی اوست. در آن دوره که سرزمین ایران پایمال سُم ستوران مهاجمانی از چند سوی، و ملّت ایران دستخوش خفقان و اختناق بود، و قرن‌ها به طور مستمر کوشش شده بود که ایرانیان ایرانی بودن خود را فراموش کنند، خواجهٔ شیراز بعد از دانای طوس شاید تنها کسی است که از اهل اندیشه و قلم، که در آن روزگاران فرهنگ ایرانی دارد و به ایران می‌اندیشد، و آنچنان است که یک ایرانی باید باشد. این اصیل‌ترین رنگ شعر حافظ است و همین ویژگی سبب شده است که در طول ششصد سال هر ایرانی از بوی خوش سخنش پیام آشنا شنیده، و آن را به جان و دل عزیز داشته است.


▪️حافظ به ایران می‌اندیشد و مثل یک ایرانی می‌اندیشد. البته توقع نباید داشت که دریافت او از ایران در ششصد سال پیش درست مثل دریافت ایرانیان امروز، مثل دریافت بهار و دهخدا باشد. اما در اوضاع و احوال آن روز اندیشهٔ او اندیشهٔ ایرانی است. حافظ در شعر خود به «قیل و قال مدرسه» و «طاق و رواق مدرسه و قال و قیل فضل» اشاره‌ها دارد. «علم و فضلی که به چل سال» به دست آورده بود، مجموعهٔ فرهنگ ایرانی و اسلامی آن روزگار است. به گفتهٔ مقدمه‌نویس دیوان اوقات خود را به «بحث کشّاف و مفتاح، و مطالعهٔ مطالع و مصباح، و تحصیل قوانین ادب و تجسّس دواوین عرب» می‌گذرانید. می‌دانیم که برنامهٔ مدارس آن روز از همین قبیل بود. امّا مهم این است که می‌بینیم چنین برنامه‌ای نتوانسته است یک وجود خشک قشری از حافظ بسازد.


▪️آنچه در مدرسه‌های آن روز بحث و تدریس می‌شد، کتاب‌های دینی به زبان عربی بود. بعد از سقوط عباسیان و در فضای جدید، تدریس کتاب‌های حکمت و کلام به مدارس راه یافته بود. تجسّس دیوان‌های شاعران عرب هم سرگرمی دانشمندان اهل ذوق بود. آن‌همه در سخن حافظ اثر گذاشته امّا نه چنان که اندیشه و شعر او را از فرهنگ ایرانی دور کند و مصنوع و خشک و عالمانه سازد. اگر اشعار ملمّعش را نشانهٔ فضل‌فروشی بشماریم، امّا معدودی اصطلاحات مدرسه‌ای یا تعبیرات و ترکیبات عربی آن چنان طبیعی در سخنش نشسته که ذوق سلیم را نمی‌رماند.
مایهٔ اصلی سخن او، فرهنگ ایرانی عصر او و ادوار پیش از اوست، و رواج سخنش سبب شده که در فرهنگ ایرانی بعد از خود، بیش از هر شاعر و نویسندهٔ ایرانی اثر گذاشته است.

گلگشت در شعر و اندیشهٔ حافظ، صص ۳۳_۳۷
دکتر محمدامین ریاحی


درسگفتار‌هایی دربارهٔ حافظ
یکشنبه‌ها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
آیا هنوز ققنوس‌هایی خواهند بود که دوباره از آتش برخیزند، به داد فرهنگ ایران و به داد زبان فارسی و به داد آزاداندیشان برسند؟! چرا ایران‌دوستی گناه شد؟!  چه شد که ارزش‌ها سقوط کردند؟! علم واقعی بی‌رنگ شد و در لابه‌لای مقاله‌های فرمایشی و نمره‌های ارتقا دست و پا زد؟!

#ژاله_آموزگار

@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#شاهرخ_مسکوب :
پهلوانان شاهنامه مردان آرزویند

افسانه ی #رستم تنها ساخته ی آرزو نیست، واقعیت زندگی در کار است این نیرومند ترین مردان هم در جنگ با سهراب طعم تلخ شکست را می چشد و در نبرد با اسفندیار در می ماند و سرانجام مرگ، که چون زندگی واقعی است، او را در کام خود می کشد.حتی اسفندیار بیمرگ نیز شکار مرگ است. واقعیت ریشه ی این یلان را در دل خود دارد.

پهلوانان شاهنامه مردان آرزویند که در جهان واقعیت به سر می برند. چنان سربلندند که دست نیافتنی می نمایند، درختهایی راست و سر به آسمان ولی ریشه در خاک و به سبب همین ریشه ها دریافتنی و پذیرفتنی، از جنبه ی زمینی، در زمین، و بر زمین بودن، چون مایند و از جنبه ی آسمانی تبلور آرزو های ما و از هر دو جهت تبلور زندگی . واقعیت و ناگزیر از واقعیت آدمی در آنهاست و از این دیدگاه کمال حقیقتند. اما چنین حقیقتی انعکاس ساده و بی واسطه ی واقعیت نیست.

@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
Forwarded from اسکان نیوز
🔻سهل‌انگاری در مرمت اماکن گردشگری؛
حوض ماهی آرامگاه سعدی خشک شد


انتشار عکس‌هایی از وضعیت سازه و بناهای محوطه آرامگاه سعدی در شیراز طی روزهای اخیر توجه زیادی در شبکه‌های اجتماعی جلب کرده است.

خشکسالی باعث خشک شدن حوض ماهی‌های آرامگاه شده و بنای اصلی آرامگاه هم در برخی نقاط دچار ترک و فروریختگی شده است.

محمد رضا هاجری، سخنگوی شورای شهر شیراز در مورد وضعیت این بنای خاطره‌انگیز به خبرآنلاین می‌گوید: «در واقع طی ۳۰ الی ۴۰ سال اخیر مرمتی در آرامگاه سعدی نداشته‌ایم. محوطه و فضای سبز داخلی نیازمند بازسازی است.»

پیش از این روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی فارس از اختصاص بودجه‌ای یک میلیارد تومانی برای مرمت این بنا در سال ۱۴۰۲ خبر داده بود.

هاجری اما می‌گوید این بودجه کافی نیست: «بودجه‌ یک میلیاردی جوابگو نیست. در بخش بودجه‌های مرمت و بازسازی، استان فارس که ۱۵ اثر تاریخی دارد جز سه استان برتر در دریافت بودجه بازسازی نیست.»

بنای فعلی آرامگاه سعدی در سال ۱۳۳۰ و بر اساس طرحی از محسن فروغی معمار مدرنیست ایرانی ساخته شده است.

@eskannews_com
instagram.com/eskannews
Forwarded from شفیعی کدکنی
.
یک تذکر مهم:
این قطعه را محمدرضا شفیعی کدکنی در ۲۶ فروردین ۱۳۷۴ در ۴ مصراع دقیقاً به همین‌گونه که آورده شده است، سرودند. مدتی‌ست در فضای مجازی ابیات دیگری در ادامهٔ این قطعه با نام «محمدرضا شفیعی کدکنی» منتشر و دست به دست می‌شود.
آنچه ایشان سرودند همین چهار مصراع است و بس. ابیات دیگری در این حال و‌ هوا و وزن و آهنگ از ایشان نیست.
#زن_باش
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
امام رضا علیه‌السلام
و معروف کَرخی در تذکرة‌الاولیاء



▪️معروف کرخی: (متوفی ۲۰۰): ابومحفوظ معروف بن فیروزان، زاهد و عارف مشهور، از اهالی محلهٔ کَرخ بغداد. خانوادهٔ او ایرانی بوده‌اند و از نام پدرش پیداست. مذهب ایشان مذهب صابئین بوده است. قبرِ معروف هنوز در بغداد زیارتگاه است.

ذکر معروف کَرخی رضی‌اللّه‌عنه
در تذکرة‌الاولیاء

▪️ترسابچه‌ای بود. چون مادر و پدرش به دبیرستان دادند، استاد گفت: بگو «ثالثُ ثلاثة» گفت: لا، بل «هو الله الواحد» هر چند می‌گفت: بگو «خدای سه است»، می‌گفت: «نه یکی است.» استادش چوب می‌زد سود نداشت. عاقبت سخت بزدش. معروف بگریخت. پدر و مادرش گفتند: «کاشکی باز آمدی بر هر دینی که می‌خواستی تا موافقت کردیمی.» پس برفت و بر دستِ علی بن موسی‌الرضا، رضی‌الله‌عنه، مسلمان شد. به سرای پدر آمد در بزد. گفتند: «کیست؟» گفت: «معروف.» گفتند: «بر کدام دینی؟» گفت: «بر دین محمد، صلی اللّه عليه و سلّم.» پدر و مادرش به فرمان خداوند جل جلاله، مسلمان شدند. و آنگاه به داودِ طایی افتاد و بسیار ریاضت بکشید و بسی عبادت به‌جای آورد و چندان در صدق قدم زد که مُشارُ إلَیه گشت.


▪️پی‌نوشت‌ها:
ترسابچه‌ای بود: احتمالاً خاندان او از صابئین (ماندائیان، صُبّی‌ها و مغتسله) بوده‌اند. حکایانی که در زندگی او نقل شده و در آنها مسألهٔ آب یا عبورِ از آب محور حکایت است، می‌تواند با رفتارِ صابئین با آب مرتبط باشد. ذهبی تصریح دارد که «کان اَبوه مِن اعمال واسط من الصابئه» (تاریخ الاسلام، ۱۲۰۴/۴)


بر دست علی بن موسى‌الرضا علیه‌السلام:
یکی از مشهورات تاریخ تصوّف است و از قدما ابوعبدالرحمن سُلَمی، در طبقات‌الصوفيه ۸۵، آورده است که «اَسْلَم على یَدِ علی بن موسی‌الرضا.» در دنبالهٔ این سخن بعضی از نسخه‌های طبقات‌الصوفيه این مطلب را اضافه دارند که «معروف پس از این که اسلام آورده است دربانِ (=حاجب) علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام شده و در هجومی که شیعه بر درِ علی بن موسی آوردند پهلوی معروف شکست و درگذشت و در بغداد دفن شد.»
اما این عبارت در تمام نسخه‌های طبقات نیامده است. ذهبی با تعصب شدیدی که درین گونه موارد دارد می‌گوید: «سُلَمی حرف غير‌ قابل قبولی را آورده و آن این است که معروف حاجبِ علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام بوده است» و نیز گفته است که «ایشان پهلوی معروف را شکستند و او مُرد.»
اگر این سخن صحيح باشد بدین معنی است که حاجبی دیگر به نام معروف بوده که همنام معروف کرخی بوده است (تاریخ الاسلام ۱۲۱۳/۴. نیز کشف‌المحجوب، ژوکوفسکی ۱۴۱، و المختار ۳۸/۵)

به داود طایی افتاد: طبقات سُلمی ۸۵، ولی ذهبی این رابطه را مردود می‌شمارد و می‌گوید:
«ذکر السلمی اَنّ معروفاً صَحب داود الطائی و لم یَصحّ» (تاریخ الاسلام ۱۲۱۱/۴).

تذکرة‌الاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
ذکر معروف کرخی
#محمد_امین_ریاحی :
خوانندگان شاهنامه خود را در شهری آشنا می یابند


قدرت آفرینش هنری فردوسی ، چهره روح مردان و زنان شاهنامه را به صورتی طبیعی ترسیم کرده که هنوز هم آنها را زنده و جاندار پیش چشم می بینیم .

خوانندگان شاهنامه خود را در شهری آشنا می یابند با مردان و زنانی آشنا . در ذهن آفریننده فردوسی ، هر شخصیتی چهره روشنی دارد . قهرمانان شاهنامه در تمام عمر فردوسی در عالم خیال او می زیسته اند و اندیشه خلاق فردوسی با بیان رفتار و گفتار هر یک در حوادث مختلف چهره آنان را آراسته و پیراسته و حیات جاودانی به آنها بخشیده و از هر یک شخصیتی ساخته است که امروز اگر چندنقاش هنرمند بخواهند پیش خود و به ذوق خود تصویرهایی از یک قهرمان در لحظه ای از یک حادثه بسازند ، حاصل کار هریک از آنها چندان تفاوتی با اثر دیگران نخواهد داشت .


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
🌼 ۱۱ خرداد زادروز فرزند شریف آذربایجان ، استاد برجسته ادبیات و محقق سترگ زنده یاد دکتر محمدامین ریاحی گرامی باد

🔹 وی در دورۀ وزارت فرهنگ دکتر پرویز ناتل خانلری مدیر کتاب‌های درسی بود و بعد رایزن فرهنگی در ترکیه شد . آنجا معزز  و شاخص بود. زیرا ایرانی متکلم به زبان ترکی بود، ولی در محافل فرهنگی سخنگوی زبان فارسی و نمونۀ دانشمندی بود که بیان مطالبش مناسب تاریخ فاخر مدنی و ادبی ایران بود. او محقّقان ترک را وادار به تحقیق متون قدیم فارسی می نمود که روزگاری زبان فرهنگی آنها بود روابطش با دانشمندان و دانشجویان ترک گرم و عاقلانه بود‌. خود نیز کتابکی قوی و آزموده دربارۀ زبان فارسی میان ترکان عثمانی و اقمار آن امپراطوری نوشت. آن تحقیق از کارهای شایسته و برجستۀ اوست‌. پس از اینکه مجتبی مینوی درگذشت در اواخر ۱۳۵۴ ریاحی بر جای او به ریاست بنیاد شاهنامه برگزیده شد. یادگار ماندگار شوق او از قبول تصدی آن بنیاد تألیف کتابی است که چند سال بعد به نام #سرچشمه‌های_فردوسی_شناسی منتشر شد. اثری گویای شور ایران‌خواهی و فردوسی‌دوستی ریاحی است. شاید در این مقوله بهتر از آن نوشته‌ای در دست نیست.

┏━━━ 🌺 ━━━┓
⠀  @foalborz
┗━━━ 🌺 ━━━┛
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
کیخسرو


▪️کیخسرو یکی از نامداران سلسلهٔ کیانی است. او در متن‌های پهلوی شخصیتی بسیار برجسته دارد و در اوستا از جاودانان است. وقتی فرنگیس باردارِ اوست، پدرش سیاوش ناجوانمردانه کشته می‌شود. «پیران» کوشش فراوان می‌کند که مادر و فرزند از مرگ رهایی یابند. آنان به ایران می‌گریزند و مورد استقبال کیکاوس و ایرانیان قرار می‌گیرند. کیخسرو‌ بنا به روایت‌هایی در کنگ‌دژ به دنیا می‌آید و در پایان جهان باز خواهد گشت. او بتکدهٔ کنار دریاچهٔ چیچست (اورمیه) را درهم می‌کوبد و آتش آذرگشنسب، آتش ارتشتاران را بنیان می‌نهد. او پیش از ظهور زردشت به آیین اورمزد آگاهی دارد.


▪️بنا به روایت کتاب‌های پهلوی، کیخسرو ناپدید می‌شود ولی نمی‌میرد. او در محل مرموزی پنهان است. وظیفهٔ او به‌خصوص این خواهد بود که گرشاسب پهلوان را در دوران سوشیانس بیدار کند؛ در برگزیدن دین زردشتی او را رهنمون باشد و سپس از او بخواهد که ضحاک را که به دست فریدون تا پایان جهان به بند کشیده شده و در هزارهٔ اوشیدرماه بند خویش را خواهد گسست از میان ببرد. او در هزارهٔ سوشیانس بر وایِ «دیرنگ یا دیرنده خدای» می‌نشیند و به پیشواز سوشیانس می‌آید و کارهای نیک خود را بر سوشیانس بر‌می‌شمارد و پنجاه و هفت سال فرمانروای کشور می‌شود.


▪️در اساطیر کهن با ناپدید شدن کیخسرو، این دورهٔ اساطیری به سر می‌رسد و به همین دلیل از او به عنوان آخرین شاه نام می‌برند و سلطنت این دورۀ او را به سلطنت جاودانهٔ او در پایان جهان وصل می‌کنند؛ اما بعدها گشتاسب، شاه پایان جهان می‌شود که سلطنت را از کیخسرو تحویل می‌گیرد. با این حال، گویی بنا بر افسانه‌های موجود که تمایل مردم آن را به وجود آورده است و انعکاس آن در شاهنامه نیز مانده است اسطورهٔ فرمانروایی جاودانهٔ کیخسرو از ذهن‌ها بیرون نمی‌رود.

️️▪️کیخسرو سرانجام پس از نبردهای فراوان موفق می‌شود افراسیاب را از میان بردارد. به دنبال درگذشت کیکاوس که پس از نابودی افراسیاب صورت می‌گیرد، کیخسرو بر تخت می‌نشیند و پسر افراسیاب را فرمانروایی توران می‌بخشد. پس از آنکه زال و رستم را به زابلستان روانه می‌کند، دست از همهٔ تعلقات جهان می‌کشد. نیایش به جای می‌آورد و پس از قبولاندن لهراسب به جانشینی خود به طور مرموزی با چند نفر از پهلوانان چون توس و فریبرز و گیو و... ناپدید می‌شود.


تاریخ اساطیری ایران، صص ۶۵_۶۷
استاد ژاله آموزگار

مطالب این رسانه را دربارهٔ کتاب ملّی ایرانیان با این هشتگ دنبال کنید:
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
Forwarded from وُهومَن اَمشاسِپَند (بردیا)
#حکم_لغو_جزیه_ی_غیر_مسلمانان

بخش نخست :

در تیرماه ۱۲۶۱ خورشیدی، پس از  ۱۲۴۵ سال، اخذ جریه (:مالیات ننگین) لغو و یوغ ستم از گردن ایرانیان غیر مسلمان،
به‌ویژه زرتشتیان پاک سرشت  و ایران دوست برداشته شد.
این دستاورد بزرگ انسانی با تلاش های خستگی ناپزیر روانشاد ؛
«مانکجی لیمجی هوشنگ هاتریا» و حمایت پارسیان هند، همراه با اهرم فشار بر دولت قاجاری ناصرالدین شاه به دست آمد.
دات (:قانون) جزیه، مالیاتی ننگین و دو چندان بود که مسلمانان پس از تازش و اشغال سرزمین های دیگر بر مرتوگان
آن سرزمین ها که به مذاهب و آیین ها دیگری باورمند بودند روا می داشتند و در برابر دریافت جزیه، به آنان پروانه می دادند در شهر و خانه و کاشانه ی خود زندگی کنند و به باورهای دینی خود پایبند بمانند. و دریافت بهای جزیه با رفتارهای تحقیر آمیز و زننده ای از سوی حاکم شرع یا روحانیون مسلمان همراه بود. و کسی از پیران و بزرگان جامعه ی دینی که می بایست جزیه به مسلمانان پرداخت کند، مبلغ جزیه را در روز مشخصی خدمت روحانی یا حاکم شرع یا فرمان دار می بردند.
و به حالت تعظیم کنان وارد می شدند و مبلغ را به زیر لحاف یا فرش طرف مقابل بدون این که به دستش بدهند قرار می دادند و سپس شخص جزیه گیرنده مطابق تراداد ؛ یک ضربه ی پس گردنی (در برخی مواقع همراه با اردنگی) به نماینده ی آن مذهب می زد و چندی توهین و تحقیر بر او روا می داشت و از این که مطابق ترادا اسلام این کافر را نمی کشد و بر او منت می گذاشت.
سپس فرد جزیه دهنده همان گونه کرنش کنان بدون این که به نماینده مسلمین پشت کند از درب خارج می شد.
گرفتن جزیه به ویژه در روزگار صفویان و قاجارها همراه با ضرب و شتم و خفت و خاری و تحقیر باورمندان به دیگر ادیان همراه بود.
و این به واسطه ی نص صریح قرآن (سوره توبه، آیه ۲۹) انجام می شد که در آن از واژه «صاغرون» به چم ؛ خوار و ذلیل شمردن و ذلیل کردن استفاده شده است.
۱
@khashatra
Forwarded from وُهومَن اَمشاسِپَند (بردیا)
بخش دوم
روانشاد مانکجی لیمیجی هوشنگ هاتریا پس از ۲۹ سال تلاش پی گیر و خرج مبالغ گزاف فرمان لغو حکم جزیه را از ناصرالدین شاه دریافت کرد. این خواسته در سه مرحله انجام شد.
#نخست ؛
عباسقلی خان معتمدالدوله، وزیر عدلیه دریافت مبلغ جزیه را عهده دارشد.
که به این صورت تا حدی دست حکام محلی از تعدی به زرتشتیان کاسته شد.

#دوم ؛
مانکجی توانست حدود ۱۰۰ تومان از مبلغ ۹۳۷۵ ریال، را کاهش دهد.

#سومین ؛
پرداخت کل مبلغ جزیه را خود و از طرف انجمن اکابر پارسیان هند عهده دار شد تا دیگر هیچ کس در هیچ جای ایران از زرتشتیان جزیه طلب نکند.

انجمن اکابر پارسیان هند حدود ۲۸ سال مبلغ جزیه را پرداخت می‌نمود‌.
و هدایا و پیشکش‌ های فراوانی را برای شاه و درباریان می‌فرستاد.

از این مدت حدود بیست سال آن را تا زمان صدور فرمان الغاء خود مانکجی اقدام به پرداخت مبلغ جزیه که رقمی بالغ بر ۹۴۵ تومان در سال بود می‌نمود.
تا این که سرانجام ناصرالدین شاه پس از ملاقات های مکرر مانکجی و نیز وزیر مختار انگلیس با وی در تیرماه ۱۲۶۱ خورشیدی، حکم الغای جزیه را خطاب به سعیدخان وزیر‌ امور خارجه صادر کرد و وزیر نامبرده با پشتیبانی ظل السلطان و نایب السلطنه و مجلس شورای دربار که همگی با مساعی مانکجی هاتریا با این نظر موافق بودند در ماه رمضان سال ۱۲۹۹ ه ق، فرمان مذکور را با مهر ناصرالدین شاه صادر نمود.
بدین ترتیب این بار سنگین مادی و مینوی پس ۱۲۴۵ سال، از دوش زرتشتیان ایران برداشته شد.
لازم به اشاره‌ است که در بخشش مالیات جزیه این اشخاص نیز مؤثر بوده‌اند :

#رئیس_انجمن_اکابر_صاحبان_پارسیان_هند و امنای آن انجمن به وسیله حکومت هندوستان.
#وساطت_مستر_ر.ف.تامسن ؛ وزیر مختار انگلیس در تهران.
#سردین_شاه_مانکجی_پتیت ؛ رییس انجمن بهبود حال زرتشتیان ایران.
#وزیر_خارجه_ی_انگلستان ؛موسوم به ارل آو گرانویل.
( برابر نامه ی ۲۷ ژوئیه ۱۸۸۲ به سفارت تهران)

پی نوشت :
۱ - مستوفیان و دفترداران حکومت قاجار علاوه بر مبلغ جزیه هر چه می‌توانستند اضافه بر این مبلغ برای خود وصول می‌کردند.
این وصول در بیشتر موارد همراه با زور و آزار زرتشتیان از آن ها گرفته می‌شد.
روانشاد مانکجی با دربار ناصر الدین‌ شاه توافق کرد که این مبلغ را یک جا به دار الخلافه تهران بپردازد.
مالیات «جزیه» به‌قدری کمرشکن بود که قسمت بزرگی از درآمد سالانه‌ی این مردمان فقیر را دربر می‌گرفت.
فشار «جزیه» به‌ ویژه پس از شامگاه سلسله ی زندیه از بد هم بدتر شد چنان‌ که بهدینان را مستاصل و پریشان‌ روزگار ساخته بود.
برای نمونه در سال ۱۲۶۵ ه‌ ق ، ۶۰ تن از زرتشتیان روستای ترک آباد یزد، که از کانون‌های دستوران و پیشوایان زرتشتی بود چون از پرداخت ۲ ریال پول جزیه عاجز بودند و مامورین حکومتی نیز با ضرب چوب، چماق، مشت، لگد و لعن مطالبه می‌کردند طاقت نیاورده با خانواده‌ ی خویش مسلمان شدند.
۲
@khashatra
Forwarded from وُهومَن اَمشاسِپَند (بردیا)
بخش پایانی

متن فرمان لغو جزیه :
نظر به سپاس داری عنایات وافره و عطایای متاکثره حضرت واهب بی منت عز اسمه که پرتو وجود تقدس ما را آرایش تاج و تخت کیان فرمود وافاضه ذات همایون ،
ما را موجب آسایش قاطبه سکان ممالک ایران بر ذمت همت ملوکانه لازم است که رفاهیت حال و فراغت بال همه ی رعایا از هر طایفه و ملت و طبقه و عشیرت را که در زیر سایه ی مرحمت بی پیرایه ی ما باید به آسودگی بغنوند مهیا داریم و به زلال موهبتی خصوص مزرع آمال هریک را سر سبز و شکفته فرماییم از جمله طایفه ی زرتشتیان یزد و کرمان که از قدیمی سکنه ی ایران و نتیجه ی دودمان پارسیانند.
رعایت احوال آن ها زائدا علی ماکان منظور نظر عنایت گستر همایون است.
به صدور این منشور رقضا دستور امر و مقرر می داریم که قرار اخذ مالیات املاک و رسوم اضافیه و سایر عوارض و وجوهات دیوانی به همان نهج که در شهر و بلوک یزد و کرمان با رعایای مسلم معامله می شود با زرتشتیان سکنه ی آن جا نیز بلا زیاده و نقصان به همان گونه معمول گردد. و نظر به این قرار چون مطالبه ی مبلغ هشتصد و چهل و پنج تومان که به اسم دیگر از طایفه ی مزبوره گرفته می شده است مرتفع خواهد نمود.
لهذا از ابتدا هذالسنه یونت خیریت دلیل و سپس مبلغ مزبور را به تخفیف ابدی مرحمت و مقرر می فرماییم.
که مقربوالخاقان مستوفیان دیوان همایون و سر رشته داران دفترخانه ی مبارک مبلغ مذبور را از حق جمیع یزد و کرمان کلیه ی موضوع و از دفتر اخراج نمایند.

حکام حال و استقبال ولایات یزد و کرمان این مبلغ مخصوص را به تخفیف ابدی برقرار دانسته از هدالسنه یونت ئیل و یا بعدها مطالبه آن را کلا و جزا موجب مواخذه و سیاست دانند و در مطالبه ی مالیات ؛
ملک و آب و مستقلات و رسوم اضافیه و غیره به همان قرار که با سایر رعایای آن جا معامله و رفتار می شود با زرتشتیان نیز معمول دارند و در عهده شناسند.

امضاها :
اوت ، آگوست 1882 میلادی

📚 بن مایه :
◀️ نسک گاهداد (:کتاب تاریخ) زرتشتیان پس از ساسانیان،
نوشته ی رشید شهمردان، رویخ ی۲۴۴

◀️ نسک فرزانگان زرتشتی،
نوشته ی رشید شهمردان چاپ نخست برگه ی ۶۳۲ تا ۶۳۴،
انتشارات : نشریه سازمان جوانان زرتشتی بمبئی ، تهران ۱۳۳۰ یزدگردی.

◀️ نسک گاهداد (:کتاب تاریخ) پهلوی و زرتشتیان،
نوشته ی ؛ جهانگیر اشیدری
انتشارات ماهنامه ی هوخت، تهران ۲۵۳۵ شاهنشاهی.

پژوهش و گردآوری ؛ بردیا بزرگمهر
۳
@khashatra
پایان🔺🔺
2024/09/28 19:19:38
Back to Top
HTML Embed Code: