Forwarded from ایران بوم
امیرهمایون خرم (۹ تیر ۱۳۰۹ بوشهر- ۲۸ دی ۱۳۹۱ تهران)، نوازندهٔ ویولن، موسیقیدان و آهنگساز برجسته موسیقی ایرانی بود. او یکی از اعضای شورای عالی خانه موسیقی ایران بود.
یادش گرامی
@iranboom_ir
یادش گرامی
@iranboom_ir
به یاد استاد خرم، به مناسبت سالروز زادروز شادروان همایون خرم
امیرهمایون خرم در نهم تیرماه سال ۱۳۰۹ در شهر بوشهر به دنیا آمد.
وی نوازنده ویولن، موسیقی دان و آهنگساز موسیقی ایرانی و یکی از اعضای شورای عالی خانه موسیقی ایران بود.
از آنجا که مادرش از شیفتگان موسیقی اصیل ایرانی بود و از بین مقامهای موسیقی ایرانی، به دستگاه همایون علاقهای وافر داشت، نام همایون را برای فرزند خود انتخاب کرد.
خرم در سن 10 سالگی به مکتب استاد صبا راه یافت و چند سال بعد به عنوان نوازندهٔ 14 ساله، در رادیو به تنهایی به اجرا پرداخت. بعدها در بسیاری از برنامههای موسیقی رادیو، خصوصاً در برنامه گلها، به عنوان آهنگساز، تکنواز ویولن و رهبر ارکستر آثاری ارزشمند ارائه داد.
ساز همایون خرم سازی پر صلابت، سنگین و عاری از هر نوع خودنمایی بود.
قدر مسلم اینکه بخش گستردهای از آثار خرم حافظه موسیقایی حداقل سه نسل از ایرانیان را در سیطره خود دارد. دشوار میشود ایرانی را یافت که نتواند ترانه "امشب در سر شوری دارم " را زمزمه کند. گر چه باید تأکید کرد که اعتبار خرم هرگز در ترانههای ساده و همه پسندش خلاصه نمیشد و نمیشود. کارهای ارکستری او که غالباً جملهبندیهایی مرکب و پیچیده توأم با ضرب آهنگهای بسیار متنوع دارند نمونههای گاه سمفونی گونه ایی از موسیقی ایرانی به دست میدهند که کمتر آهنگسازی یارای برابری با آنها را داشته است. خرم با تواناترین و حرفه ایترین خوانندگان دوران دو دهه طلایی موسیقی ایران همکاری نزدیک داشته است.
حسین قوامی، الهه، مرضیه، گلوریا روحانی، دلکش، شجریان، گلپا و ایرج از آن جملهاند.
با این حال نباید از یاد برد که " پروین زهرایی منفرد" تا چندین سال خواننده انحصاری آثار خرم محسوب میشد. سنگینی و بی پیرایگی صدای پروین قرینه سنگینی و بی پیرایگی ساز و نغمه خرم بود. علیرغم آن که برخی از کارهای خرم با صدای خوانندگان دیگر بازخوانی شده است، مشکل میتوان گفت که درخشش و ظرافت بازخوانیها به پای اجراهای گذشته میرسد. طی بیش از سه دهه تدریس، جوانان بسیاری از محضر درس خرم بهرمند شدند که امروز امانتدار مکتب استاد خود هستند. اما خرم در مصاحبهای با علی دهباشی در نشریه بخارا از مانی فرضی، پژمان پورزند و بابک شهرکی به عنوان زبده ترین شاگردان خود نام میبرد.
_
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
امیرهمایون خرم در نهم تیرماه سال ۱۳۰۹ در شهر بوشهر به دنیا آمد.
وی نوازنده ویولن، موسیقی دان و آهنگساز موسیقی ایرانی و یکی از اعضای شورای عالی خانه موسیقی ایران بود.
از آنجا که مادرش از شیفتگان موسیقی اصیل ایرانی بود و از بین مقامهای موسیقی ایرانی، به دستگاه همایون علاقهای وافر داشت، نام همایون را برای فرزند خود انتخاب کرد.
خرم در سن 10 سالگی به مکتب استاد صبا راه یافت و چند سال بعد به عنوان نوازندهٔ 14 ساله، در رادیو به تنهایی به اجرا پرداخت. بعدها در بسیاری از برنامههای موسیقی رادیو، خصوصاً در برنامه گلها، به عنوان آهنگساز، تکنواز ویولن و رهبر ارکستر آثاری ارزشمند ارائه داد.
ساز همایون خرم سازی پر صلابت، سنگین و عاری از هر نوع خودنمایی بود.
قدر مسلم اینکه بخش گستردهای از آثار خرم حافظه موسیقایی حداقل سه نسل از ایرانیان را در سیطره خود دارد. دشوار میشود ایرانی را یافت که نتواند ترانه "امشب در سر شوری دارم " را زمزمه کند. گر چه باید تأکید کرد که اعتبار خرم هرگز در ترانههای ساده و همه پسندش خلاصه نمیشد و نمیشود. کارهای ارکستری او که غالباً جملهبندیهایی مرکب و پیچیده توأم با ضرب آهنگهای بسیار متنوع دارند نمونههای گاه سمفونی گونه ایی از موسیقی ایرانی به دست میدهند که کمتر آهنگسازی یارای برابری با آنها را داشته است. خرم با تواناترین و حرفه ایترین خوانندگان دوران دو دهه طلایی موسیقی ایران همکاری نزدیک داشته است.
حسین قوامی، الهه، مرضیه، گلوریا روحانی، دلکش، شجریان، گلپا و ایرج از آن جملهاند.
با این حال نباید از یاد برد که " پروین زهرایی منفرد" تا چندین سال خواننده انحصاری آثار خرم محسوب میشد. سنگینی و بی پیرایگی صدای پروین قرینه سنگینی و بی پیرایگی ساز و نغمه خرم بود. علیرغم آن که برخی از کارهای خرم با صدای خوانندگان دیگر بازخوانی شده است، مشکل میتوان گفت که درخشش و ظرافت بازخوانیها به پای اجراهای گذشته میرسد. طی بیش از سه دهه تدریس، جوانان بسیاری از محضر درس خرم بهرمند شدند که امروز امانتدار مکتب استاد خود هستند. اما خرم در مصاحبهای با علی دهباشی در نشریه بخارا از مانی فرضی، پژمان پورزند و بابک شهرکی به عنوان زبده ترین شاگردان خود نام میبرد.
_
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
Forwarded from ایران ورجاوند ™ Irān-i Varjāvand
💠 ایرانشناسی | باستانشناسی
💠 نگارش «ایلام» بهصورت «عیلام» نادرست است
💠 بهتازگی کتاب چغازنبیل، بافت شهری و جنبههای معماری در ایلام باستان به قلم بهزاد مفیدی نصرآبادی منتشر شده است. نصرآبادی در صفحههای آغازین این کتاب پیش از پرداختن به محوطۀ چغازنبیل، به نام ایلام در متنهای کهن میپردازد و پس از بحث و بررسی چنین میگوید که نگارش «ایلام» با حرف عربی «ع» (که واجگاه حلقی دارد) بهصورت «عیلام» نادرست است.
مفیدی چنین مینویسد: «در متون اکدی بهطور کلی کشور ایلام بهصورت Elamatum نوشته شده است… و گاهی نیز از هزوارش NIM با پسوند آوایی استفاده کردهاند؛ … در متون متاخرتر به علت حذف «م» از پایان کلمات اکدی، واژه مذکور بهصورت Elamatu نوشته شده و این امر موجب شده که در متأخرترین متون، نام ایلام حتی بهصورت الامات (Elammat) تغییر یابد».
او میافزاید: «در کتب و مقالات قرن گذشته، تعدادی از محققان Elamtum را به واژه اکدی elû به معنی «بلند» ربط دادهاند … به همین دلیل برخی کوشش کردهاند Elamtum را کلمه مرکبی از دو بخش elû و mātum تفسیر کنند … و مجدداً همان «سرزمین بلند» ترجمه کردهاند. مسلماً در زبان اکدی جای صفت و موصوف برعکس است و چنین فرضیهای قابل قبول نیست، زیرا «سرزمین بلند» به زبان اکدی mātum elītum میشود و نه برعکس. همانطورکه مانفرد کربرنیک استدلال کرده، ربط دادن واژه اکدی elû با حالت اکدی Elamtum، از دیدگاه ریشهشناسی و ساختاری لغت قابل قبول نیست. وی و اکثر محققان امروزی بر این عقیدهاند که واژههای سومری Elam و اکدی Elamtum به احتمال زیاد از واژه ایلامی هلتمتی (Haltamti) گرفته شدهاند»… بنابراین «با توجه به ریشه اصلی ایلامی این کلمه، تحریر آن به حرف عربی «ع» (که واجگاه حلقی دارد) به شکل «عیلام» مسلماً نه تنها اشتباه است، بلکه موجب سوءتفاهم خواهد شد؛ زیرا فرضیههای مردود بالا را تداعی میکند که از یک سو این کلمه از واژه اکدی elû مترادف «عَلی» در عربی مشتق شده است و از سوی دیگر ایلامیان منسوب به عیلام، پسر سام بودهاند…» که در منابع عبری آمده است. «والتر هینتس Haltamti را از دو بخش «هل» hal به معنای سرزمین و «تمپت» tempt به معنی «سرور»…
💠 نگارش «ایلام» بهصورت «عیلام» نادرست است
💠 بهتازگی کتاب چغازنبیل، بافت شهری و جنبههای معماری در ایلام باستان به قلم بهزاد مفیدی نصرآبادی منتشر شده است. نصرآبادی در صفحههای آغازین این کتاب پیش از پرداختن به محوطۀ چغازنبیل، به نام ایلام در متنهای کهن میپردازد و پس از بحث و بررسی چنین میگوید که نگارش «ایلام» با حرف عربی «ع» (که واجگاه حلقی دارد) بهصورت «عیلام» نادرست است.
مفیدی چنین مینویسد: «در متون اکدی بهطور کلی کشور ایلام بهصورت Elamatum نوشته شده است… و گاهی نیز از هزوارش NIM با پسوند آوایی استفاده کردهاند؛ … در متون متاخرتر به علت حذف «م» از پایان کلمات اکدی، واژه مذکور بهصورت Elamatu نوشته شده و این امر موجب شده که در متأخرترین متون، نام ایلام حتی بهصورت الامات (Elammat) تغییر یابد».
او میافزاید: «در کتب و مقالات قرن گذشته، تعدادی از محققان Elamtum را به واژه اکدی elû به معنی «بلند» ربط دادهاند … به همین دلیل برخی کوشش کردهاند Elamtum را کلمه مرکبی از دو بخش elû و mātum تفسیر کنند … و مجدداً همان «سرزمین بلند» ترجمه کردهاند. مسلماً در زبان اکدی جای صفت و موصوف برعکس است و چنین فرضیهای قابل قبول نیست، زیرا «سرزمین بلند» به زبان اکدی mātum elītum میشود و نه برعکس. همانطورکه مانفرد کربرنیک استدلال کرده، ربط دادن واژه اکدی elû با حالت اکدی Elamtum، از دیدگاه ریشهشناسی و ساختاری لغت قابل قبول نیست. وی و اکثر محققان امروزی بر این عقیدهاند که واژههای سومری Elam و اکدی Elamtum به احتمال زیاد از واژه ایلامی هلتمتی (Haltamti) گرفته شدهاند»… بنابراین «با توجه به ریشه اصلی ایلامی این کلمه، تحریر آن به حرف عربی «ع» (که واجگاه حلقی دارد) به شکل «عیلام» مسلماً نه تنها اشتباه است، بلکه موجب سوءتفاهم خواهد شد؛ زیرا فرضیههای مردود بالا را تداعی میکند که از یک سو این کلمه از واژه اکدی elû مترادف «عَلی» در عربی مشتق شده است و از سوی دیگر ایلامیان منسوب به عیلام، پسر سام بودهاند…» که در منابع عبری آمده است. «والتر هینتس Haltamti را از دو بخش «هل» hal به معنای سرزمین و «تمپت» tempt به معنی «سرور»…
Forwarded from شفیعی کدکنی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
[آخرینبار گفت:]
من شجریان هستم.
از راه برسم میام پیشِ تو.
#شجریان
#شفیعی_کدکنی
با تشکر از صفحهٔ موسیقی ما
من شجریان هستم.
از راه برسم میام پیشِ تو.
#شجریان
#شفیعی_کدکنی
با تشکر از صفحهٔ موسیقی ما
Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
#مناسبت_زادروز
*دوازدهم تیرماه،روزبزرگداشت بابکِ خرم دین:
🌹❤️خونِ پاکِ عاشقی درجانِ ماست
رشته ی این عشق درایرانِ ماست.
💐درایران چندسالی است که در12تیرماه،هزاران تَن برای بزرگداشتِ سالروزِتولدبابکِ خرم دین،سردارِایرانی دردِژبابک درکوهِ بَذآذربایجان گردهم می آیندودرمراسمی همراه باموسیقی ورقص،یادقهرمانیهایِ این چهره ی تاریخی وملیِ ایران راکه نزدیک به یک هزارودویست سالِ پیش رهبریِ خرمدینان وجنبشِ گسترده ی سرخ جامگان رادردست داشت،گرامی می دارند.تلفظِ نامِ بابک به زبانِ فارسیِ میانه،پاپک بودکه به معنایِ پدرِجوان است.پدرِبابک اهلِ تیسفون بودکه به آذربایجان کوچیدودرپیرامونِ کوهِ سبلان زنی رابه همسری گزید.بابک درجوانی باشروین پسرِورجاوندسرورِگروهِ مزدکیانِ تبرستان دیدارنمود.پس ازآن اوومادرش به روستای دیگری درآن پیرامونهاکوچیدندکه مردمش ازگروهِ مزدکیان وخرم دینان بودند.پیشوای آنهاجاویدان پسرِشهرک بودکه ازآنجاکه بابک درتنبورزدن زبردست وتوانابوداوراپیشِ خودنگه داشت.درسالِ 201هجریِ قمری بابک ازکیشِ جاویدانی دست کشیدوخودبعنوانِ پیشوای خرمدینان سربه شورش برعلیه ی اِشغالگرانِ عرب گذاشت.خلیفه ی تازیان به مدت 22سال سپاهیانِ فراوانی رابرایِ سرکوبِ بابکِ ایرانی گسیل داشت وسرانجام باهمکاریِ یک ایرانی تباربنامِ افشین،اعراب برخرمدینانِ ایرانی چیرگی یافتند.واورابه سامَرانزدخلیفه بردند.خلیفه معتصم دستوردادتابابک راسواربرفیل کردندودرشهربگردانندودرروزپنجشنبه 2صفرسال223(برابربا 17دی سال216خورشیدی)به دستورخلیفه اوراتکه تکه کرده وکُشتند.قرارگاهِ اصلی بابکِ خرم دین دژی استواروسخت گذربنامِ بابک درکوهِ بَذکه درنزدیکیِ شهرِکِلًیبردرشهرستانِ اهراستان آذربایجانِ شرقی قراردارد.
🌹بابکِ خرم دین:انسان برای پیروزی خلق شده اورامی توان نابودکردولی نمی توان شکستش داد.
امابه علتِ تنگ چشمیهایی که درسالهای اخیرنسبت به تاریخِ ایران ازسویِ برخی افرادابرازشده،باعثِ تمایلِ خودجوشِ مردم به سوی تاریخ وشناختِ پیشینه ی خودوقهرمانانِ ملی شده اند.
#از:مجموعه-مقالاتِ-فرهنگی-پژوهشی
*حسینعلی-مهجوری🗡
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
*دوازدهم تیرماه،روزبزرگداشت بابکِ خرم دین:
🌹❤️خونِ پاکِ عاشقی درجانِ ماست
رشته ی این عشق درایرانِ ماست.
💐درایران چندسالی است که در12تیرماه،هزاران تَن برای بزرگداشتِ سالروزِتولدبابکِ خرم دین،سردارِایرانی دردِژبابک درکوهِ بَذآذربایجان گردهم می آیندودرمراسمی همراه باموسیقی ورقص،یادقهرمانیهایِ این چهره ی تاریخی وملیِ ایران راکه نزدیک به یک هزارودویست سالِ پیش رهبریِ خرمدینان وجنبشِ گسترده ی سرخ جامگان رادردست داشت،گرامی می دارند.تلفظِ نامِ بابک به زبانِ فارسیِ میانه،پاپک بودکه به معنایِ پدرِجوان است.پدرِبابک اهلِ تیسفون بودکه به آذربایجان کوچیدودرپیرامونِ کوهِ سبلان زنی رابه همسری گزید.بابک درجوانی باشروین پسرِورجاوندسرورِگروهِ مزدکیانِ تبرستان دیدارنمود.پس ازآن اوومادرش به روستای دیگری درآن پیرامونهاکوچیدندکه مردمش ازگروهِ مزدکیان وخرم دینان بودند.پیشوای آنهاجاویدان پسرِشهرک بودکه ازآنجاکه بابک درتنبورزدن زبردست وتوانابوداوراپیشِ خودنگه داشت.درسالِ 201هجریِ قمری بابک ازکیشِ جاویدانی دست کشیدوخودبعنوانِ پیشوای خرمدینان سربه شورش برعلیه ی اِشغالگرانِ عرب گذاشت.خلیفه ی تازیان به مدت 22سال سپاهیانِ فراوانی رابرایِ سرکوبِ بابکِ ایرانی گسیل داشت وسرانجام باهمکاریِ یک ایرانی تباربنامِ افشین،اعراب برخرمدینانِ ایرانی چیرگی یافتند.واورابه سامَرانزدخلیفه بردند.خلیفه معتصم دستوردادتابابک راسواربرفیل کردندودرشهربگردانندودرروزپنجشنبه 2صفرسال223(برابربا 17دی سال216خورشیدی)به دستورخلیفه اوراتکه تکه کرده وکُشتند.قرارگاهِ اصلی بابکِ خرم دین دژی استواروسخت گذربنامِ بابک درکوهِ بَذکه درنزدیکیِ شهرِکِلًیبردرشهرستانِ اهراستان آذربایجانِ شرقی قراردارد.
🌹بابکِ خرم دین:انسان برای پیروزی خلق شده اورامی توان نابودکردولی نمی توان شکستش داد.
امابه علتِ تنگ چشمیهایی که درسالهای اخیرنسبت به تاریخِ ایران ازسویِ برخی افرادابرازشده،باعثِ تمایلِ خودجوشِ مردم به سوی تاریخ وشناختِ پیشینه ی خودوقهرمانانِ ملی شده اند.
#از:مجموعه-مقالاتِ-فرهنگی-پژوهشی
*حسینعلی-مهجوری🗡
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
سیزدهم تیرماه سالروز درگذشت دکتر محمّد معین
دوران حیات علمی معین ثمربخش و اثرزای بود. او مقالات و کتب متعدد انتشار داد. آثارش از زمانی که با روش تحقیق اروپایی انس گرفت و مخصوصاً از موقعی که بر نوشتههای خارجی دست یافت موجب انعطاف نظر ایرانشناسان بدو شد.
... با مرحوم تقیزاده نیز مأنوس بود و اطمینان و علاقۀ او را به خود جلب کرد. تا آنجا که تقیزاده کلیۀ یادداشتهای ذیقیمت خود را که در طی سی سال دربارۀ اسماعیلیه جمع کرده بود در اختیار معین گذارد. معین به محضر مرحوم قزوینی نیز آمد و شد داشت. ولی به مناسبت آنکه در کار تدوین لغتنامه با مرحوم دهخدا همکاری میکرد بیش از هرکس با او مأنوس شده بود. دهخدا هم به موقع مرگ چون کسی را امینتر و لایقتر و دلسوزتر از معین نیافت وصیت کرد که معین به کار لغتنامه بپردازد.
معین شیفتۀ کار بود و مخصوصاً به کار لغت علاقهمندی داشت. الحق در این زمینه تبحّر و بصیرتی پیدا کرد. توانست همزمان با ادامۀ انتشار لغتنامه به تصحیح و نشر برهان قاطع و نیز تألیف فرهنگ فارسی بپردازد.
... به یاد آوردم ایّامی را که با معین به هنگام کنگرۀ شرقشناسی همسفر بودم. یک بار هم سفر آلمان. از آنجا هم به سویس رفتیم. معین همهجا آموزنده بود و آموزگار، هروقت از او پرسشی میشد، هرچه میدانست میآموخت و هروقت مطلبی تازه میشنید فوری بر روی «فیش» یادداشت میکرد.
... پورداود به مناسبت آنکه معین به فرهنگ و زبان پیش اسلامی ایران علاقهمند بود او را بسیار مینواخت و نگاهبانی میکرد. شاید همشهری بودن (که هردو از رشت بودند) این پیوند را محکمتر کرده بود.
معین در طریق تحقیق بیش از هرکس متأثر از پورداود بود، بیشتر از او پیروی میکرد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج۱، ۳۹۸-۳۹۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
دوران حیات علمی معین ثمربخش و اثرزای بود. او مقالات و کتب متعدد انتشار داد. آثارش از زمانی که با روش تحقیق اروپایی انس گرفت و مخصوصاً از موقعی که بر نوشتههای خارجی دست یافت موجب انعطاف نظر ایرانشناسان بدو شد.
... با مرحوم تقیزاده نیز مأنوس بود و اطمینان و علاقۀ او را به خود جلب کرد. تا آنجا که تقیزاده کلیۀ یادداشتهای ذیقیمت خود را که در طی سی سال دربارۀ اسماعیلیه جمع کرده بود در اختیار معین گذارد. معین به محضر مرحوم قزوینی نیز آمد و شد داشت. ولی به مناسبت آنکه در کار تدوین لغتنامه با مرحوم دهخدا همکاری میکرد بیش از هرکس با او مأنوس شده بود. دهخدا هم به موقع مرگ چون کسی را امینتر و لایقتر و دلسوزتر از معین نیافت وصیت کرد که معین به کار لغتنامه بپردازد.
معین شیفتۀ کار بود و مخصوصاً به کار لغت علاقهمندی داشت. الحق در این زمینه تبحّر و بصیرتی پیدا کرد. توانست همزمان با ادامۀ انتشار لغتنامه به تصحیح و نشر برهان قاطع و نیز تألیف فرهنگ فارسی بپردازد.
... به یاد آوردم ایّامی را که با معین به هنگام کنگرۀ شرقشناسی همسفر بودم. یک بار هم سفر آلمان. از آنجا هم به سویس رفتیم. معین همهجا آموزنده بود و آموزگار، هروقت از او پرسشی میشد، هرچه میدانست میآموخت و هروقت مطلبی تازه میشنید فوری بر روی «فیش» یادداشت میکرد.
... پورداود به مناسبت آنکه معین به فرهنگ و زبان پیش اسلامی ایران علاقهمند بود او را بسیار مینواخت و نگاهبانی میکرد. شاید همشهری بودن (که هردو از رشت بودند) این پیوند را محکمتر کرده بود.
معین در طریق تحقیق بیش از هرکس متأثر از پورداود بود، بیشتر از او پیروی میکرد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج۱، ۳۹۸-۳۹۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
🔴🔴🔴آیین محیط زیستی «تیرگان»
جشنها و آیینهای فرهنگی ایرانزمین، نه تنها به عنوان نماد های هویتی و ملی ایرانیان بلکه بخشی از آداب و رسوم مذهبی نیاکان ما نیز به شمار میرفته اند.
جشن تیرگان، در گاهشماری ایرانی، روز 13 تیرماه یا روز تیر از ماه تیر برگزار می شود.
آیین تیرگان در فرهنگ کهن ایرانی، همچون بسیاری از بخش های آن با فرهنگ پاسداشت طبیعت و حفاظت محیط زیست گره خورده است.
در آیین تیرگان، به خجستگی ایزد باران و ترسالی، آبپاشی یکی از اجزای اصلی مراسم است که آن را به نام جشن " آبریزگان " یا " آبپاشان" نیز مشهور کرده است.
ابوریحان بیرونی در کتاب «آثارالباقیه»، حماسه پرتاب تیر توسط آرش کمانگیر و از جانگذشتگی او برای تعیین مرز ایران و توران را در این روز یادآور شده است
از این روی به یادبود حماسه فداکارانه و جانفشانی آرش کمانگیر برای پرتاب تیر از فراز دماوند با تمام وجود، برای تعیین بیشینه مرزهای ایران، روز سیزدهم تیرماه را افزون بر »روز ملی دماوند»، میتوان روز ملی «یکپارچگی سرزمینی ایران» نیز دانست و مصوب کرد.
متاسفانه، دیرزمانی است که آیینهای ملی ایرانی مورد غفلت و بیمهری و بی تفاوتی جامعه ما قرار گرفته ، در حالی که همسایگان هوشیار ما که غالبا بخشی از گستره تاریخی ایران بزرگ فرهنگی را شامل می شوند، فرهنگ و تاریخ و جشن ها و آداب و رسوم ایران زمین را به صورتی برنامهریزی شده و بیسروصدا مورد ادعای مالکیت فرهنگی خود قرار می دهند.
در حالی که توجه رسمی به زنده نگاه داشتن تیرگان در ایران معمول نیست، این جشن همچنان در شهر ها و روستاهای اصیل و باستانی ایران، زنده مانده است.
در باورهای مردم منطقه فراهان و منطقه زلف آباد دارد و هرساله به شکرانه برداشت گندم جشن تیرگان انجام میشود.
در مازندران نیز جشن تیرگان با نام " تیرماه سیزده شو " ( شب سیزده تیرماه ) برگزار میشود.
ارامنه اصفهان نیز این جشن را در روز سیزدهم ژانویه برگزار میکنند.
افزون بر این گروه های مردمی فرهنگی و محیط زیستی، جشن تیرگان را هرساله به صورت خودجوش، در شهرهای تهران، کرج، یزد و روستاهای اطراف میبد، اردکان، کرمان، خراسان، بم، شیراز، اصفهان، اهواز و ... برگزار می کنند.
فرجام سخن این که، نخستین گام در حفاظت و پاسداشت میراثهای معنوی و مادی فرهنگی ایرانزمین آشناسازی همه اقشار جامعه ایرانی با میراثهای فرهنگی، معنوی و مادی سرزمین خود است که متاسفانه کمترین اثری از آگاهیرسانی نسبت به اهمیت میراث فرهنگی، معنوی و مادی ایران مشاهده نمیشود که ادامه همین غفلت ما، سرقت آزمندانه دیگر میراثهای معنوی و مادی فرهنگ ایرانزمین توسط همسایگان نوظهور را تسهیل کرده است.
میر مهرداد میرسنجری،
استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلتیک
http://jamejamonline.ir/online/2453513776133767667
@iranboom_ir
جشنها و آیینهای فرهنگی ایرانزمین، نه تنها به عنوان نماد های هویتی و ملی ایرانیان بلکه بخشی از آداب و رسوم مذهبی نیاکان ما نیز به شمار میرفته اند.
جشن تیرگان، در گاهشماری ایرانی، روز 13 تیرماه یا روز تیر از ماه تیر برگزار می شود.
آیین تیرگان در فرهنگ کهن ایرانی، همچون بسیاری از بخش های آن با فرهنگ پاسداشت طبیعت و حفاظت محیط زیست گره خورده است.
در آیین تیرگان، به خجستگی ایزد باران و ترسالی، آبپاشی یکی از اجزای اصلی مراسم است که آن را به نام جشن " آبریزگان " یا " آبپاشان" نیز مشهور کرده است.
ابوریحان بیرونی در کتاب «آثارالباقیه»، حماسه پرتاب تیر توسط آرش کمانگیر و از جانگذشتگی او برای تعیین مرز ایران و توران را در این روز یادآور شده است
از این روی به یادبود حماسه فداکارانه و جانفشانی آرش کمانگیر برای پرتاب تیر از فراز دماوند با تمام وجود، برای تعیین بیشینه مرزهای ایران، روز سیزدهم تیرماه را افزون بر »روز ملی دماوند»، میتوان روز ملی «یکپارچگی سرزمینی ایران» نیز دانست و مصوب کرد.
متاسفانه، دیرزمانی است که آیینهای ملی ایرانی مورد غفلت و بیمهری و بی تفاوتی جامعه ما قرار گرفته ، در حالی که همسایگان هوشیار ما که غالبا بخشی از گستره تاریخی ایران بزرگ فرهنگی را شامل می شوند، فرهنگ و تاریخ و جشن ها و آداب و رسوم ایران زمین را به صورتی برنامهریزی شده و بیسروصدا مورد ادعای مالکیت فرهنگی خود قرار می دهند.
در حالی که توجه رسمی به زنده نگاه داشتن تیرگان در ایران معمول نیست، این جشن همچنان در شهر ها و روستاهای اصیل و باستانی ایران، زنده مانده است.
در باورهای مردم منطقه فراهان و منطقه زلف آباد دارد و هرساله به شکرانه برداشت گندم جشن تیرگان انجام میشود.
در مازندران نیز جشن تیرگان با نام " تیرماه سیزده شو " ( شب سیزده تیرماه ) برگزار میشود.
ارامنه اصفهان نیز این جشن را در روز سیزدهم ژانویه برگزار میکنند.
افزون بر این گروه های مردمی فرهنگی و محیط زیستی، جشن تیرگان را هرساله به صورت خودجوش، در شهرهای تهران، کرج، یزد و روستاهای اطراف میبد، اردکان، کرمان، خراسان، بم، شیراز، اصفهان، اهواز و ... برگزار می کنند.
فرجام سخن این که، نخستین گام در حفاظت و پاسداشت میراثهای معنوی و مادی فرهنگی ایرانزمین آشناسازی همه اقشار جامعه ایرانی با میراثهای فرهنگی، معنوی و مادی سرزمین خود است که متاسفانه کمترین اثری از آگاهیرسانی نسبت به اهمیت میراث فرهنگی، معنوی و مادی ایران مشاهده نمیشود که ادامه همین غفلت ما، سرقت آزمندانه دیگر میراثهای معنوی و مادی فرهنگ ایرانزمین توسط همسایگان نوظهور را تسهیل کرده است.
میر مهرداد میرسنجری،
استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلتیک
http://jamejamonline.ir/online/2453513776133767667
@iranboom_ir
جام جم آنلاین
آیین محیط زیستی «تیرگان»
جشنها و آیینهای فرهنگی ایرانزمین، نه تنها به عنوان نماد های هویتی و ملی ایرانیان بلکه بخشی از آداب و رسوم مذهبی نیاکان ما نیز به شمار میرفته اند.
Forwarded from چشموچراغ
🏔به مناسبت روز ملی #دماوند
✍🏼 برخی دیدگاهها دربارهٔ نام دماوند
در دههٔ ۱۹۵۰ ویلهِلْم آیْلِرْس، ایرانشناس بزرگ آلمانی، آگاهیهای مربوط به دماوند را در رسالهٔ «نامهای کوه دماوند» منتشر ساخت... در آن آمده که «دماوند» نخستین بار در نقش رستم بهکار رفتهاست... . اینکه «دما» را نفس، نسیم، باد، و جریان هوا معنی کرده، و دماوند را «کوهی که باد در آن جریان دارد» یا «کوهی که غرش باد در آن میپیچد» درست و علمی بهنظر نمیرسد و نوعی ریشهشناسی عامیانه است... . بنابر متن یونانیِ کتیبهٔ نقش رستم، این کوه با نام «دُنباوند» آمده... . کارل گراتْسِل، نویسندهٔ نخستین کتاب علمی دربارهٔ دماوند، آوردهاست: «دماوند کوهی است با «دُم فراوان» یا «دُم پُر». در انتخاب این نام، شاخهها و دنبالههای این کوه در نظر گرفته شدهاست. در فرهنگها میتوان زیر واژهٔ «دُنب» یا «دُم» معنی سرازیری یا شیب را دید. با تکیه بر این، دماوند کوهی است مملو از شیب و سرازیری... .
تعریف دیگر نیز وجود دارد، و آن Dhumavant یعنی «مملو از بخار» است (dhuma-: دود و بخار).
برگرفته از: ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق، «دماوند در اساطیر ایرانی»، در مجلهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال پنجم، خرداد و تیر ۱۳۹۶، ش ۱۴، ص ۹۹ و ۱۰۰.
#ریشه_شناسی
https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
✍🏼 برخی دیدگاهها دربارهٔ نام دماوند
در دههٔ ۱۹۵۰ ویلهِلْم آیْلِرْس، ایرانشناس بزرگ آلمانی، آگاهیهای مربوط به دماوند را در رسالهٔ «نامهای کوه دماوند» منتشر ساخت... در آن آمده که «دماوند» نخستین بار در نقش رستم بهکار رفتهاست... . اینکه «دما» را نفس، نسیم، باد، و جریان هوا معنی کرده، و دماوند را «کوهی که باد در آن جریان دارد» یا «کوهی که غرش باد در آن میپیچد» درست و علمی بهنظر نمیرسد و نوعی ریشهشناسی عامیانه است... . بنابر متن یونانیِ کتیبهٔ نقش رستم، این کوه با نام «دُنباوند» آمده... . کارل گراتْسِل، نویسندهٔ نخستین کتاب علمی دربارهٔ دماوند، آوردهاست: «دماوند کوهی است با «دُم فراوان» یا «دُم پُر». در انتخاب این نام، شاخهها و دنبالههای این کوه در نظر گرفته شدهاست. در فرهنگها میتوان زیر واژهٔ «دُنب» یا «دُم» معنی سرازیری یا شیب را دید. با تکیه بر این، دماوند کوهی است مملو از شیب و سرازیری... .
تعریف دیگر نیز وجود دارد، و آن Dhumavant یعنی «مملو از بخار» است (dhuma-: دود و بخار).
برگرفته از: ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق، «دماوند در اساطیر ایرانی»، در مجلهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال پنجم، خرداد و تیر ۱۳۹۶، ش ۱۴، ص ۹۹ و ۱۰۰.
#ریشه_شناسی
https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
🌴به مناسبت زادروز روانشاد میرزا حسن تبریزی ـ مشهور به رُشدیه:
رشدیه از پیشگامان نهضت فرهنگی ایران در قرن گذشته و بنیانگذار مدارس به سبک جدید در تبریز و تهران بود.
میرزا حسن تبریزی در ۱۳تیرماه سال ۱۲۳۰ در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در محضر پدر ـ ملّا مهدی ـ که از علمای بنام تبریز بود، آغاز کرد. به سبب علاقهای که به تعلیم و تربیت و آموزش داشت، برای آشنایی با مقدمات اصلاح اصول تعلیم و تربیت، به بیروت، استانبول و مصر سفر کرد.
میرزا حسن نخستین مدرسه به سبک نوین را در قفقاز دائر کرد و سرانجام پس از فراز و نشیب بسیار، توانست در تبریز و تهران نیز چنین مدرسهای را راهاندازی کند. مدارسی که میرزا حسن در تبریز و تهران بنیان گذاشت، به «رشدیه» معروف شد، چون در زبان ترکی استانبولی، مدارس ابتدایی را «رُشدی» میگفتند، از این رو خود میرزا حسن هم به «رشدیه» معروف شد.
میرزا حسن رشدیه در ۱۸ آذر ۱۳۲۳ در ۹۳سالگی در قم شمع وجودش خاموش گشت.
@ESHTADAN
رشدیه از پیشگامان نهضت فرهنگی ایران در قرن گذشته و بنیانگذار مدارس به سبک جدید در تبریز و تهران بود.
میرزا حسن تبریزی در ۱۳تیرماه سال ۱۲۳۰ در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در محضر پدر ـ ملّا مهدی ـ که از علمای بنام تبریز بود، آغاز کرد. به سبب علاقهای که به تعلیم و تربیت و آموزش داشت، برای آشنایی با مقدمات اصلاح اصول تعلیم و تربیت، به بیروت، استانبول و مصر سفر کرد.
میرزا حسن نخستین مدرسه به سبک نوین را در قفقاز دائر کرد و سرانجام پس از فراز و نشیب بسیار، توانست در تبریز و تهران نیز چنین مدرسهای را راهاندازی کند. مدارسی که میرزا حسن در تبریز و تهران بنیان گذاشت، به «رشدیه» معروف شد، چون در زبان ترکی استانبولی، مدارس ابتدایی را «رُشدی» میگفتند، از این رو خود میرزا حسن هم به «رشدیه» معروف شد.
میرزا حسن رشدیه در ۱۸ آذر ۱۳۲۳ در ۹۳سالگی در قم شمع وجودش خاموش گشت.
@ESHTADAN
سیزدهم تیرماه زادروز محمدعلی فروغی
وطنپرستی و نوعدوستی
اگر مهر من نسبت به وطن تنها از آن سبب باشد که خود از آن مرز و بوم هستم و بخواهم این عنوان را وسیلۀ مغایرت خویش و بیگانه قرار داده و از اختلافات و نفاق بین مردم برای خود استفاده کنم این وطنپرستی نیست، خودپرستی است...
ولیکن یک وطنپرستی بیغرضانه هم هست که هر فردی چون پروردۀ آب و خاکی است به واسطۀ نعمتها و تمتعاتی که از وطن و ابنای وطن دریافت کرده نسبت به آنها در خود حقشناسی احساس میکند، چنانکه فرزند نسبت به پدر و مادر مهر میورزد. این حب وطن مستحسن است، بلکه هر فردی به آن مکلّف میباشد الا اینکه میتوان متذکر شد که این وطنپرستی با حبّ کلیۀ نوع بشر منافات ندارد و انسان همچنان که در درجۀ اول رهین منت پدر و مادر و در درجۀ دوم مدیون ابناء وطن است، در درجۀ سوم ذمهاش مشغول کلّیۀ نوع بشر میباشد و همه را باید دوست بدارد و خیر و سعادت همه را باید بخواهد که خیر و سعادت خود و قوم او هم در آن است. بعبارت اخری این قسم وطنپرستی جزء تعاون و همبستگی کل نوع بشر است.
[سیاستنامۀ ذکاءالملک: مقالهها، نامهها و سخنرانیهای سیاسی محمّدعلی فروغی، بهکوشش ایرج افشار، هرمز همایونپور، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۲۵۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
@ESHTADAN
وطنپرستی و نوعدوستی
اگر مهر من نسبت به وطن تنها از آن سبب باشد که خود از آن مرز و بوم هستم و بخواهم این عنوان را وسیلۀ مغایرت خویش و بیگانه قرار داده و از اختلافات و نفاق بین مردم برای خود استفاده کنم این وطنپرستی نیست، خودپرستی است...
ولیکن یک وطنپرستی بیغرضانه هم هست که هر فردی چون پروردۀ آب و خاکی است به واسطۀ نعمتها و تمتعاتی که از وطن و ابنای وطن دریافت کرده نسبت به آنها در خود حقشناسی احساس میکند، چنانکه فرزند نسبت به پدر و مادر مهر میورزد. این حب وطن مستحسن است، بلکه هر فردی به آن مکلّف میباشد الا اینکه میتوان متذکر شد که این وطنپرستی با حبّ کلیۀ نوع بشر منافات ندارد و انسان همچنان که در درجۀ اول رهین منت پدر و مادر و در درجۀ دوم مدیون ابناء وطن است، در درجۀ سوم ذمهاش مشغول کلّیۀ نوع بشر میباشد و همه را باید دوست بدارد و خیر و سعادت همه را باید بخواهد که خیر و سعادت خود و قوم او هم در آن است. بعبارت اخری این قسم وطنپرستی جزء تعاون و همبستگی کل نوع بشر است.
[سیاستنامۀ ذکاءالملک: مقالهها، نامهها و سخنرانیهای سیاسی محمّدعلی فروغی، بهکوشش ایرج افشار، هرمز همایونپور، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۲۵۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
@ESHTADAN
دلیل عزت اهل سخن
همین کافی است
که خرده های قلم
زیر پا نباید ریخت !...
#صائب_تبریزی
چهاردهم تیر روز قلــم فرخنده باد.
@ESHTADAN
همین کافی است
که خرده های قلم
زیر پا نباید ریخت !...
#صائب_تبریزی
چهاردهم تیر روز قلــم فرخنده باد.
@ESHTADAN
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
اسطوره،
بنیاد داستانهای حماسی
▪️نمونههای متعددی در دست است که اساطیر بنیاد داستانهای حماسی شدهاند، مثلاً داستان سیاوش و کیخسرو و فرود بر مبنای اسطورهٔ پرستشِ درخت یا درختهای مقدّس است.
در استعارههای لیکافی یکی از استعارههای مادر این است:
انسان گیاه است، لذا برای خانواده شجره میکشیدند یا اصطلاحاتی چون بیخوبن برکندن داریم. در ماجراهایی که گشتاسب در نزد قیصر روم دارد با اسطورهٔ کهنِ نبردِ ابرِ بارانزا و ابرِ خشک مواجهیم.
یک اسطورهٔ کهن، گرگکشی است که در شاهنامه در داستانهای متعددی تحت سرپوش بلاغت مستتر است.
در بُندهشن آمده است که گرگ نخستین را اهریمن آفرید، شاید از همین روست که در شاهنامه تورانیان که دشمن ایران هستند
– مثلاً ارجاسب یا بیدرفش –
گرگ خوانده میشوند:
بیامد پس آن بیدرفش سترگ
پلید و بد و جادوی و پیر گرگ
ج ۶، پادشاهی گشتاسب
کُهرَم پسر ارجاسب تورانی همچون پدر خود گرگ است:
کدام است گفتا کُهْرَم سترگ
کجا پیکرش پیکر پیر گرگ
ج ۶، پادشاهی گشتاسب
به اعتبار تاریخی میتوان گفت جنگ گشتاسبیان با ارجاسبیان مبتنی بر گرگکشی است به این معنی که در بنیاد، مسئله بر سر ربودن گلههای ایرانیان به دست تورانیان (اقوام گلهدار آسیای مرکزی) است.
گرشاسب و گشتاسب و برخی دیگر از شاهان و پهلوانان ایران گرگکُش هستند.
گرگی را که گرشاسب کُشت موسوم به پشن است که بعدها جدّ تورانیان میشود چنانکه اسم پدر افراسیاب پشنگ بوده است.
گشتاسب زمانی که در نزد قیصر روم است گرگی جادو را کشته بود. او برای تشرّف به مرحله مردی و پهلوانی همچنان که اژدها میکشد با گرگ نیز نبرد میکند:
که چون بود با گرگ پیکار تو
دل ما پر از خون بُد از کار تو
ج ۶، پادشاهی لهراسباب
طبیعی است که آریاییان گلهدار از گرگ هراسان و متنفر باشند، هر چند اسم برخی از آنها گرگ = جورج = گئورک بوده است.
[برخی توجیه کردهاند که فئودالهای اروپایی، از باب تحقیر رعایای خود را به اسامی جانوران میخواندند.]
در فرهنگ کهن اروپا اهریمن به صورت گرگ خونآشامی (دراکولا و vampire) درمیآید و آدمی را نابود میکند.
شاهِ نامهها
استاد دکتر سیروس شمیسا، صص ۵۳۲–۵۳۰
پینوشت: از اینرو که فهم اسطوره در فهم بنیادهای داستانی شاهنامه اهمیت بالایی دارد، مدتیست که از اسطوره میگوییم.
گُشتاسب پسر لهراسب است. لهراسب از نیای کیقباد است.
دو گَرشاسب در شاهنامه داریم:
گَرشاسبِ پهلوان، جد بزرگ رستم.
همان که گرگ پشن را کشت.
نیای رستم به ترتیب:
گرشاسب»نریمان»سام»زال»رستم
گرشاسبِ دیگر پسرِ زو و آخرین پادشاه پیشدادیست.
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
#شاهنامه
ـــــــــــــــــــــــ
اسطوره،
بنیاد داستانهای حماسی
▪️نمونههای متعددی در دست است که اساطیر بنیاد داستانهای حماسی شدهاند، مثلاً داستان سیاوش و کیخسرو و فرود بر مبنای اسطورهٔ پرستشِ درخت یا درختهای مقدّس است.
در استعارههای لیکافی یکی از استعارههای مادر این است:
انسان گیاه است، لذا برای خانواده شجره میکشیدند یا اصطلاحاتی چون بیخوبن برکندن داریم. در ماجراهایی که گشتاسب در نزد قیصر روم دارد با اسطورهٔ کهنِ نبردِ ابرِ بارانزا و ابرِ خشک مواجهیم.
یک اسطورهٔ کهن، گرگکشی است که در شاهنامه در داستانهای متعددی تحت سرپوش بلاغت مستتر است.
در بُندهشن آمده است که گرگ نخستین را اهریمن آفرید، شاید از همین روست که در شاهنامه تورانیان که دشمن ایران هستند
– مثلاً ارجاسب یا بیدرفش –
گرگ خوانده میشوند:
بیامد پس آن بیدرفش سترگ
پلید و بد و جادوی و پیر گرگ
ج ۶، پادشاهی گشتاسب
کُهرَم پسر ارجاسب تورانی همچون پدر خود گرگ است:
کدام است گفتا کُهْرَم سترگ
کجا پیکرش پیکر پیر گرگ
ج ۶، پادشاهی گشتاسب
به اعتبار تاریخی میتوان گفت جنگ گشتاسبیان با ارجاسبیان مبتنی بر گرگکشی است به این معنی که در بنیاد، مسئله بر سر ربودن گلههای ایرانیان به دست تورانیان (اقوام گلهدار آسیای مرکزی) است.
گرشاسب و گشتاسب و برخی دیگر از شاهان و پهلوانان ایران گرگکُش هستند.
گرگی را که گرشاسب کُشت موسوم به پشن است که بعدها جدّ تورانیان میشود چنانکه اسم پدر افراسیاب پشنگ بوده است.
گشتاسب زمانی که در نزد قیصر روم است گرگی جادو را کشته بود. او برای تشرّف به مرحله مردی و پهلوانی همچنان که اژدها میکشد با گرگ نیز نبرد میکند:
که چون بود با گرگ پیکار تو
دل ما پر از خون بُد از کار تو
ج ۶، پادشاهی لهراسباب
طبیعی است که آریاییان گلهدار از گرگ هراسان و متنفر باشند، هر چند اسم برخی از آنها گرگ = جورج = گئورک بوده است.
[برخی توجیه کردهاند که فئودالهای اروپایی، از باب تحقیر رعایای خود را به اسامی جانوران میخواندند.]
در فرهنگ کهن اروپا اهریمن به صورت گرگ خونآشامی (دراکولا و vampire) درمیآید و آدمی را نابود میکند.
شاهِ نامهها
استاد دکتر سیروس شمیسا، صص ۵۳۲–۵۳۰
پینوشت: از اینرو که فهم اسطوره در فهم بنیادهای داستانی شاهنامه اهمیت بالایی دارد، مدتیست که از اسطوره میگوییم.
گُشتاسب پسر لهراسب است. لهراسب از نیای کیقباد است.
دو گَرشاسب در شاهنامه داریم:
گَرشاسبِ پهلوان، جد بزرگ رستم.
همان که گرگ پشن را کشت.
نیای رستم به ترتیب:
گرشاسب»نریمان»سام»زال»رستم
گرشاسبِ دیگر پسرِ زو و آخرین پادشاه پیشدادیست.
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
#شاهنامه
Forwarded from ویراستار (Hossein Javid)
مختصری دربارهی «املای تاریخی» (Historical Spelling)
پیشتر نوشتهام که #خط و #زبان را نباید با هم اشتباه گرفت.
یادآوری ساده: خط و نوشتار ابزاری برای ثبت گفتار هستند. خط را میشود تغییر داد، یا ممکن است گویشوران یک زبان با خط آن آشنایی نداشته باشند (اصطلاحاً «بیسواد» باشند)، اما زبان مفهومی انتزاعی است و برای برقراری ارتباط به کار میرود. ترکیه و تاجیکستان را در نظر بگیرید: یکی در دورهی آتاتورک و دیگری در دورهی استیلای شوروی خط خود را تغییر دادند، اما آیا زبان آنها هم تغییر کرد؟ مردم از فردای تغییر خط به #لاتین و #سیریلیک همچنان داشتند با زبان دیروز با دوستانشان معاشرت میکردند، دادوستد انجام میدادند، عشق میورزیدند و گاهی ناسزا میگفتند! تفاوت اینجا بود که دیگر نمیتوانستند سخنانشان را به خط جدید «بخوانند» و «بنویسند» و باید آن را میآموختند. در حوزهی خطوط و زبانهای ایرانی، مثلاً، متون #سغدی به سه خط #سغدی، #مانوی و #سریانی نوشته شدهاند، یا متون #پهلوی به خطوطی همچون #پهلوی_کتابی و #پهلوی_کتیبهای نوشته شدهاند، یعنی حتی میتوان یک زبان واحد را با خطوط مختلف نوشت.
خط نسبت به زبان محافظهکارتر است، یعنی سختتر و دیرتر تن به تغییر میدهد. این سرسختی منجر به پدیدهای میشود که زبانشناسها آن را #املای_تاریخی مینامند.
#املای_تاریخی چیست؟ به زبان ساده، شکل نوشتاری بعضی واژهها با تلفظ آنها متفاوت است، یعنی، مثلاً، ما مینویسیم «خواستن /xwāstan/» اما میخوانیم «خاستن /xāstan/» (هنگام مطالعهی جملهی پیشین خودِ کلمهی «میخوانیم» را هم ناخودآگاه و بدون فکر بهشکل «میخانیم» تلفظ کردید و گذشتید!). چرا؟ چون در دورهای هنوز خوشهی همخوان آغازینِ «xw» در نظام آوایی فارسیزبانها وجود داشته است. با گذشت زمان، این واج تحول پیدا کرده اما صورت املایی کلماتی که آن را در خود داشتهاند همچنان در خط حفظ شده است. کلماتی وجود دارند که چند صد سال از تغییرات آوایی و تلفظی آنها میگذرد اما هنوز به شیوهی سابق نوشته میشوند. مثلاً، املای کلمهی «مرد» در متون #پهلوی «مرت» (< ˈ mlt >) است اما میدانیم ــ دستکم در زمانی که اغلب متون زرتشتی نگاشته میشدهاند ــ تلفظش «مرد /mard/» بوده است.
#املای_تاریخی مختص خط فارسی نیست. مثلاً، در خط #انگلیسی آن k ابتدای کلمهی knife (با تلفظ /nʌɪf/) چه میکند؟ یا، مثلاً، چرا حرف t در انتهای تعداد زیادی از کلمات #فرانسوی نوشته میشود اما خوانده نمیشود؟ نظامهای نوشتاری کهن همواره با این پدیده مواجهند.
#املای_تاریخی مختص دورهی نو هم نیست و در متون دورهی میانه نیز دیده میشود. مثلاً، فتوفراوان، در خط #پهلوی_کتابی املای تاریخی داریم، یا در متون #سغدی به خط #سغدی.
خب، اما چرا، مثلاً، در همان دورهی میانه، در متونی که به خط #مانوی نوشته شدهاند (چه خود متون #مانوی و چه متون #سغدی به خط #مانوی) #املای_تاریخی دیده نمیشود؟ روشن است: به این دلیل که نظام نوشتاری #مانوی در زمان خودش جدید بوده و فرصتی برای بروز املای تاریخی نیافته است. اگر دین #مانی رو به افول و سپس نابودی نمیرفت و استفاده از خط #مانوی ادامه پیدا میکرد، بیشک املای تاریخی در این خط هم دیده میشد، چه اینکه نظام آوایی مدام در معرض تغییر و تحول است.
آنچه دربارهی #املای_تاریخی گفتم با این هدف بود که تفاوت صورت مکتوب و صورت تلفظی را نباید ضعف املایی در نظر گرفت و باید آن را یک «ویژگی» دانست. البته، این مبحث مفصل است و مواردی مانند #املای_شبه_تاریخی (Pseudo Historical Writing) نیز باید در جای خود بررسی شوند.
حسین جاوید
@Virastaar
پیشتر نوشتهام که #خط و #زبان را نباید با هم اشتباه گرفت.
یادآوری ساده: خط و نوشتار ابزاری برای ثبت گفتار هستند. خط را میشود تغییر داد، یا ممکن است گویشوران یک زبان با خط آن آشنایی نداشته باشند (اصطلاحاً «بیسواد» باشند)، اما زبان مفهومی انتزاعی است و برای برقراری ارتباط به کار میرود. ترکیه و تاجیکستان را در نظر بگیرید: یکی در دورهی آتاتورک و دیگری در دورهی استیلای شوروی خط خود را تغییر دادند، اما آیا زبان آنها هم تغییر کرد؟ مردم از فردای تغییر خط به #لاتین و #سیریلیک همچنان داشتند با زبان دیروز با دوستانشان معاشرت میکردند، دادوستد انجام میدادند، عشق میورزیدند و گاهی ناسزا میگفتند! تفاوت اینجا بود که دیگر نمیتوانستند سخنانشان را به خط جدید «بخوانند» و «بنویسند» و باید آن را میآموختند. در حوزهی خطوط و زبانهای ایرانی، مثلاً، متون #سغدی به سه خط #سغدی، #مانوی و #سریانی نوشته شدهاند، یا متون #پهلوی به خطوطی همچون #پهلوی_کتابی و #پهلوی_کتیبهای نوشته شدهاند، یعنی حتی میتوان یک زبان واحد را با خطوط مختلف نوشت.
خط نسبت به زبان محافظهکارتر است، یعنی سختتر و دیرتر تن به تغییر میدهد. این سرسختی منجر به پدیدهای میشود که زبانشناسها آن را #املای_تاریخی مینامند.
#املای_تاریخی چیست؟ به زبان ساده، شکل نوشتاری بعضی واژهها با تلفظ آنها متفاوت است، یعنی، مثلاً، ما مینویسیم «خواستن /xwāstan/» اما میخوانیم «خاستن /xāstan/» (هنگام مطالعهی جملهی پیشین خودِ کلمهی «میخوانیم» را هم ناخودآگاه و بدون فکر بهشکل «میخانیم» تلفظ کردید و گذشتید!). چرا؟ چون در دورهای هنوز خوشهی همخوان آغازینِ «xw» در نظام آوایی فارسیزبانها وجود داشته است. با گذشت زمان، این واج تحول پیدا کرده اما صورت املایی کلماتی که آن را در خود داشتهاند همچنان در خط حفظ شده است. کلماتی وجود دارند که چند صد سال از تغییرات آوایی و تلفظی آنها میگذرد اما هنوز به شیوهی سابق نوشته میشوند. مثلاً، املای کلمهی «مرد» در متون #پهلوی «مرت» (< ˈ mlt >) است اما میدانیم ــ دستکم در زمانی که اغلب متون زرتشتی نگاشته میشدهاند ــ تلفظش «مرد /mard/» بوده است.
#املای_تاریخی مختص خط فارسی نیست. مثلاً، در خط #انگلیسی آن k ابتدای کلمهی knife (با تلفظ /nʌɪf/) چه میکند؟ یا، مثلاً، چرا حرف t در انتهای تعداد زیادی از کلمات #فرانسوی نوشته میشود اما خوانده نمیشود؟ نظامهای نوشتاری کهن همواره با این پدیده مواجهند.
#املای_تاریخی مختص دورهی نو هم نیست و در متون دورهی میانه نیز دیده میشود. مثلاً، فتوفراوان، در خط #پهلوی_کتابی املای تاریخی داریم، یا در متون #سغدی به خط #سغدی.
خب، اما چرا، مثلاً، در همان دورهی میانه، در متونی که به خط #مانوی نوشته شدهاند (چه خود متون #مانوی و چه متون #سغدی به خط #مانوی) #املای_تاریخی دیده نمیشود؟ روشن است: به این دلیل که نظام نوشتاری #مانوی در زمان خودش جدید بوده و فرصتی برای بروز املای تاریخی نیافته است. اگر دین #مانی رو به افول و سپس نابودی نمیرفت و استفاده از خط #مانوی ادامه پیدا میکرد، بیشک املای تاریخی در این خط هم دیده میشد، چه اینکه نظام آوایی مدام در معرض تغییر و تحول است.
آنچه دربارهی #املای_تاریخی گفتم با این هدف بود که تفاوت صورت مکتوب و صورت تلفظی را نباید ضعف املایی در نظر گرفت و باید آن را یک «ویژگی» دانست. البته، این مبحث مفصل است و مواردی مانند #املای_شبه_تاریخی (Pseudo Historical Writing) نیز باید در جای خود بررسی شوند.
حسین جاوید
@Virastaar
Forwarded from آژفنداک هوخشَتَره (باستانشناسی، فرهنگ و زبانهایباستانی، تاریخایران،ادب پارسی) (Bor Zo)
در زبان یونانی از «فارسی» برای توصیف میزان تسلط متکلمان زبانهای خارجی استفاده میشود. مثلاً میگویند: او آلمانی را «فارسی» صحبت میکند!
«فارسی» به دلیل شیوایی و فصاحت بیانی که متکلمان آن در دوران کهن داشتند، با یک تحول معنایی در زبان یونانی، به عنوان لغتی با معنی «شیوایی کلام» یا «فصاحت گفتار» استفاده میشود! لازم به ذکر است که اصطلاح مذکور در اصل از زبان ترکی عثمانی وارد یونانی شده است و گسترش معنایی یاد شده اصلا در زبان ترکی رخ داده است و نشانگر جایگاه زبان فارسی در میان ترک زبانان است.
نسل جدید ایرانیان عموما میگویند:
آلمانی او پرفکته! یا سیف الله انگلیسی رو پرفکت حرف میزنه!
با این تفاسیر، شاید در دویست یا سیصد سال آینده، اگر نام زبان فارسی در زبانی دیگر تحول معنایی پیدا بکند، بدون شک دلالت بر «ضعف فصاحت» یا «گفتاری آمیخته» خواهد داشت. البته مقصر اصلی ایرانیان نیستند و گناه بر گردن وزارت آموزش و پرورش ایران است!
عدم استخدام فارغالتحصیلان زبانشناسی، زبانهای باستانی و سایر علوم زبانی و محدود ساختن نسبی درس ادبیات فارسی به نوعی از ادبیات معاصر، اختصاص تنها یک ساعت در هفته به درس ادبیات فارسی آنهم با معلمی ناآشنا به اصول مطالعات زبانی، حذف درس انشا و حذف غیر رسمی درس زبان فارسی از ساعات آموزشی از عوامل اصلی تحول زبان عام مردم ایران به سوی زبانی «آمیخته» است. در درجۀ دوم هم عدم مطالعۀ مردم ایران سبب تسریع این روند میشود.
شاهد از یونانی:
Μιλάει τα γερμανικά, φαρσί.
(Miláei ta germaniká, farsí)
He/She speaks German perfectly.
@PAHLAVICA
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
«فارسی» به دلیل شیوایی و فصاحت بیانی که متکلمان آن در دوران کهن داشتند، با یک تحول معنایی در زبان یونانی، به عنوان لغتی با معنی «شیوایی کلام» یا «فصاحت گفتار» استفاده میشود! لازم به ذکر است که اصطلاح مذکور در اصل از زبان ترکی عثمانی وارد یونانی شده است و گسترش معنایی یاد شده اصلا در زبان ترکی رخ داده است و نشانگر جایگاه زبان فارسی در میان ترک زبانان است.
نسل جدید ایرانیان عموما میگویند:
آلمانی او پرفکته! یا سیف الله انگلیسی رو پرفکت حرف میزنه!
با این تفاسیر، شاید در دویست یا سیصد سال آینده، اگر نام زبان فارسی در زبانی دیگر تحول معنایی پیدا بکند، بدون شک دلالت بر «ضعف فصاحت» یا «گفتاری آمیخته» خواهد داشت. البته مقصر اصلی ایرانیان نیستند و گناه بر گردن وزارت آموزش و پرورش ایران است!
عدم استخدام فارغالتحصیلان زبانشناسی، زبانهای باستانی و سایر علوم زبانی و محدود ساختن نسبی درس ادبیات فارسی به نوعی از ادبیات معاصر، اختصاص تنها یک ساعت در هفته به درس ادبیات فارسی آنهم با معلمی ناآشنا به اصول مطالعات زبانی، حذف درس انشا و حذف غیر رسمی درس زبان فارسی از ساعات آموزشی از عوامل اصلی تحول زبان عام مردم ایران به سوی زبانی «آمیخته» است. در درجۀ دوم هم عدم مطالعۀ مردم ایران سبب تسریع این روند میشود.
شاهد از یونانی:
Μιλάει τα γερμανικά, φαρσί.
(Miláei ta germaniká, farsí)
He/She speaks German perfectly.
@PAHLAVICA
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
Forwarded from آژفنداک هوخشَتَره (باستانشناسی، فرهنگ و زبانهایباستانی، تاریخایران،ادب پارسی) (Bor Zo)
در زبان یونانی از واژه «پارسی،/فارسی» برای نشان دادن اندازهی چیرگی گویشوران زبانهای بیگانه بهره برده میشود. برای نمونه میگویند: او آلمانی را «پارسی» سخن میگوید!
از آنجا که پارسی زبانان در گفتار شیوا به دور از پیچدگی سخن میگفتند واژه «پارسی» با یک فرگشت ماناکی(= معنایی) در زبان یونانی، با کاربردی به چَم «شیوایی سخن» یا «گشاده زبانی یا سخنوری» بکار برده میشود! گفتنیست که واژنام(=اصطلاح) یاد شده از زبان ترکی عثمانی درون زبان یونانی شده است و این فرشگت ماناکی، در زبان ترکی رخ داده است و نشانگر جایگاه ارجمند زبان پارسی درون ترک زبانان است.
امروزه نوجوانان ایرانی میگویند:
آلمانی او پرفکته! یا فرشید انگلیسی رو پرفکت حرف میزنه!
با این روند، گمان میرود در دویست یا سیصد سال آینده، اگر نام زبان پارسی در زبانی دیگر فرشگت مناکی یابد، بیگمان نشان از «نزاری گفتار» یا «گفتاری آمیخته» خواهد داشت. وانگه لغزشکار ایرانیان نیستند و گناه بر گردن وزارت آموزش و پرورش ایران است!
به کار نگرفتن دانشآموختگان زبانشناسی، زبانهای باستانی و دیگر دانشهای زبانی و کم کردن آموزش ادبسار پارسی به شاخهی از ادب امروزین(=معاصر) و کنار گذاشتن یک یک سخنوران کهن زبان پارسی،و تنها یک ساعت در هفته برای آموزش ادب پارسی درون دیگر آموزشها جا زدن، آنهم با آموزگاری ناآشنا به پایههای زبان شناختی، برداشتن آموزش انشا و کم رنگ ساختن فراگیری آموزش زبان فارسی از دبستان و دبیرستانها از انگیزههای بنیادین فرگشت زبان توده مردم ایران به سوی زبانی «آمیخته» است. در جایگاه دوم نبود شیفتگی و بیانگیزگی مردم ایران در فراگیریِ آموزش ، این روند را شتاب میبخشد.
گواه از یونانی:
Μιλάει τα γερμανικά, φαρσί.
(Miláei ta germaniká, farsí)
He/She speaks German perfectly.
برگرفته از کانال پهلویکا 👇👇👇
@PAHLAVICA
پارسی سره از مهدی زمانیان
𐬬𐬁𐬯𐬞𐬊𐬵𐬭𐬈·𐬯𐬁𐬯𐬁𐬥𐬍.
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
از آنجا که پارسی زبانان در گفتار شیوا به دور از پیچدگی سخن میگفتند واژه «پارسی» با یک فرگشت ماناکی(= معنایی) در زبان یونانی، با کاربردی به چَم «شیوایی سخن» یا «گشاده زبانی یا سخنوری» بکار برده میشود! گفتنیست که واژنام(=اصطلاح) یاد شده از زبان ترکی عثمانی درون زبان یونانی شده است و این فرشگت ماناکی، در زبان ترکی رخ داده است و نشانگر جایگاه ارجمند زبان پارسی درون ترک زبانان است.
امروزه نوجوانان ایرانی میگویند:
آلمانی او پرفکته! یا فرشید انگلیسی رو پرفکت حرف میزنه!
با این روند، گمان میرود در دویست یا سیصد سال آینده، اگر نام زبان پارسی در زبانی دیگر فرشگت مناکی یابد، بیگمان نشان از «نزاری گفتار» یا «گفتاری آمیخته» خواهد داشت. وانگه لغزشکار ایرانیان نیستند و گناه بر گردن وزارت آموزش و پرورش ایران است!
به کار نگرفتن دانشآموختگان زبانشناسی، زبانهای باستانی و دیگر دانشهای زبانی و کم کردن آموزش ادبسار پارسی به شاخهی از ادب امروزین(=معاصر) و کنار گذاشتن یک یک سخنوران کهن زبان پارسی،و تنها یک ساعت در هفته برای آموزش ادب پارسی درون دیگر آموزشها جا زدن، آنهم با آموزگاری ناآشنا به پایههای زبان شناختی، برداشتن آموزش انشا و کم رنگ ساختن فراگیری آموزش زبان فارسی از دبستان و دبیرستانها از انگیزههای بنیادین فرگشت زبان توده مردم ایران به سوی زبانی «آمیخته» است. در جایگاه دوم نبود شیفتگی و بیانگیزگی مردم ایران در فراگیریِ آموزش ، این روند را شتاب میبخشد.
گواه از یونانی:
Μιλάει τα γερμανικά, φαρσί.
(Miláei ta germaniká, farsí)
He/She speaks German perfectly.
برگرفته از کانال پهلویکا 👇👇👇
@PAHLAVICA
پارسی سره از مهدی زمانیان
𐬬𐬁𐬯𐬞𐬊𐬵𐬭𐬈·𐬯𐬁𐬯𐬁𐬥𐬍.
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
⬛️◼️▪️جهان یادگارست و ما رفتنی
به گیتی نماند به جز مردمی
به نام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ راست
▪️مراسم تشییع،دوشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۱ دانشگاه تربیت مدرس،
@ESHTADAN
به گیتی نماند به جز مردمی
به نام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ راست
▪️مراسم تشییع،دوشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۱ دانشگاه تربیت مدرس،
@ESHTADAN
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
✅ معرفی کتاب
☑️ باورهای عامیانه مردم ایران
نویسنده: حسن ذوالفقاری با همکاری علیاکبر شیری
تاریخ نشر: ۱۳۹۹ (چاپ ششم)
ناشر: چشمه
مرحوم حسن ذوالفقاری بسیاری از پژوهشهای خود را به بررسی ادبیات عامیانه مردم ایران اختصاص داده بود. از جمله کتابهای وی حول محور ادبیات مردم میتوان به «یکصد منظومه عاشقانه فارسی»، «فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی»، «داستانهای امثال»، «ادبیات مکتبخانهای ایران»، «زبان و ادبیات عامه ایران»، «افسانههای پهلوانی ایران»، «ادبیات داستانی عامه»، و «فرهنگنامهٔ داستانهای متون فارسی» اشاره کرد.
یکی از جالب توجه ترین آثار ذوالفقاری، کتاب «باورهای عامیانه مردم ایران» میباشد که به شیوهی فرهنگنامهای به گردآوری اعتقادات مردم عامی و خرافات رایج در نواحی گوناگون ایران پرداخته است. او در این کتاب در قالب ۶۵۰ مدخل، بیش از ۱۱۰۰۰ باور عامیانه را جمعآوری کرده است. بیان مطالب در این کتاب به صورت الفبایی تنظیم شده است و در هر مدخل، پس از تعریف تعریف واژه، باورهای ذکر شده در منابع در باب آن با ذکر منبع نقل شده است.
همچنین در هر مورد، نمونههای شعر و نثر فارسی مربوط به هر باور ذکر شدهاند. به علاوه، منطقه جغرافیایی که خرافه موردنظر در آنجا رایج است نیز ذکر شده که راه را برای مطالعات تاریخ محلی و فرهنگ اقوام باز میکند. همچنین با مقایسه باورهای مناطق گوناگون و بسامد جغرافیایی هر باور، میتوان به بررسی شباهتها و تفاوتهای فرهنگی در میان اقوام مختلف ایران پرداخت و گستره باورهای عامیانه و خرافات را از نظر زمانی و مکانی مورد بررسی قرار داد.
باید در نظر داشت که مسئله تاریخ خرافات و باورهای عامیانه مردم نیز مانند دیگر بخشهای تاریخ مردم به شدت مورد غفلت واقع شده است. آثاری از این دست که نه تنها به جمعآوری الفبایی خرافههای موجود و طبقهبندی آنها، و همچنین به ذکر و معرفی مراجع اینگونه مطالعات پرداختهاند، به شدت مورد نیاز مورخان و علاقمندان به تاریخ مردماند.
✍️ فاطمه کاملی، دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران، ۱۸ تیر ۱۴۰۱
☑️ باورهای عامیانه مردم ایران
نویسنده: حسن ذوالفقاری با همکاری علیاکبر شیری
تاریخ نشر: ۱۳۹۹ (چاپ ششم)
ناشر: چشمه
مرحوم حسن ذوالفقاری بسیاری از پژوهشهای خود را به بررسی ادبیات عامیانه مردم ایران اختصاص داده بود. از جمله کتابهای وی حول محور ادبیات مردم میتوان به «یکصد منظومه عاشقانه فارسی»، «فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی»، «داستانهای امثال»، «ادبیات مکتبخانهای ایران»، «زبان و ادبیات عامه ایران»، «افسانههای پهلوانی ایران»، «ادبیات داستانی عامه»، و «فرهنگنامهٔ داستانهای متون فارسی» اشاره کرد.
یکی از جالب توجه ترین آثار ذوالفقاری، کتاب «باورهای عامیانه مردم ایران» میباشد که به شیوهی فرهنگنامهای به گردآوری اعتقادات مردم عامی و خرافات رایج در نواحی گوناگون ایران پرداخته است. او در این کتاب در قالب ۶۵۰ مدخل، بیش از ۱۱۰۰۰ باور عامیانه را جمعآوری کرده است. بیان مطالب در این کتاب به صورت الفبایی تنظیم شده است و در هر مدخل، پس از تعریف تعریف واژه، باورهای ذکر شده در منابع در باب آن با ذکر منبع نقل شده است.
همچنین در هر مورد، نمونههای شعر و نثر فارسی مربوط به هر باور ذکر شدهاند. به علاوه، منطقه جغرافیایی که خرافه موردنظر در آنجا رایج است نیز ذکر شده که راه را برای مطالعات تاریخ محلی و فرهنگ اقوام باز میکند. همچنین با مقایسه باورهای مناطق گوناگون و بسامد جغرافیایی هر باور، میتوان به بررسی شباهتها و تفاوتهای فرهنگی در میان اقوام مختلف ایران پرداخت و گستره باورهای عامیانه و خرافات را از نظر زمانی و مکانی مورد بررسی قرار داد.
باید در نظر داشت که مسئله تاریخ خرافات و باورهای عامیانه مردم نیز مانند دیگر بخشهای تاریخ مردم به شدت مورد غفلت واقع شده است. آثاری از این دست که نه تنها به جمعآوری الفبایی خرافههای موجود و طبقهبندی آنها، و همچنین به ذکر و معرفی مراجع اینگونه مطالعات پرداختهاند، به شدت مورد نیاز مورخان و علاقمندان به تاریخ مردماند.
✍️ فاطمه کاملی، دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران، ۱۸ تیر ۱۴۰۱
Telegram
attach 📎
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی:
احساسِ شاعرانه را با شعر اشتباه نکنید شعر یعنی موسیقایی شدنِ عواطفِ بشری.شما برای من خیلی عزیز هستید.مثل بچههای خودم میمانید.این چیزی که میگویم به من مربوط نیست؛مربوط به فرهنگ ایران و ادبیات است.ببینید کسی میآید برای من شعری میخواند؛ممکن است گویندۀ آن،استعداد حافظ را هم داشته باشد؛ولی هنوز انیشتینی هست که عددنویسی یاد نگرفته است.من نمیتوانم به این آدم دروغ بگویم.بعضی از رفقای من از این راه کسبِ محبوبیتهای عجیب و غریب بین جوانها میکردند،من بلد نیستم.من اهلِ این نان قرض دادنها نیستم.من به این بچه خیانت کنم و بگویم تو نابغهای،برای اینکه بعد برای من تبلیغ کند.بنده آدم مهمی باشم در یک فرهنگِ منحطّ عقبمانده چه ارزشی دارد؟ بههرحال گاهی رفتاری که میکنم فرهنگ ایران و آیندۀ فرهنگ ایران را در نظر میگیرم. برای من ایران و فرهنگ ایران مهم است. هیچ مانعی ندارد صد سال، پنجاه سال یک فرهنگی در انحطاط به سر ببرد. بالأخره یک روزی یک نابغهای از جایی سر بر میدارد و جبران آن عقبماندگی را خواهد کرد.
🗞 از شماره ۷۶ ماهنامه اندیشه پویا
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
احساسِ شاعرانه را با شعر اشتباه نکنید شعر یعنی موسیقایی شدنِ عواطفِ بشری.شما برای من خیلی عزیز هستید.مثل بچههای خودم میمانید.این چیزی که میگویم به من مربوط نیست؛مربوط به فرهنگ ایران و ادبیات است.ببینید کسی میآید برای من شعری میخواند؛ممکن است گویندۀ آن،استعداد حافظ را هم داشته باشد؛ولی هنوز انیشتینی هست که عددنویسی یاد نگرفته است.من نمیتوانم به این آدم دروغ بگویم.بعضی از رفقای من از این راه کسبِ محبوبیتهای عجیب و غریب بین جوانها میکردند،من بلد نیستم.من اهلِ این نان قرض دادنها نیستم.من به این بچه خیانت کنم و بگویم تو نابغهای،برای اینکه بعد برای من تبلیغ کند.بنده آدم مهمی باشم در یک فرهنگِ منحطّ عقبمانده چه ارزشی دارد؟ بههرحال گاهی رفتاری که میکنم فرهنگ ایران و آیندۀ فرهنگ ایران را در نظر میگیرم. برای من ایران و فرهنگ ایران مهم است. هیچ مانعی ندارد صد سال، پنجاه سال یک فرهنگی در انحطاط به سر ببرد. بالأخره یک روزی یک نابغهای از جایی سر بر میدارد و جبران آن عقبماندگی را خواهد کرد.
🗞 از شماره ۷۶ ماهنامه اندیشه پویا
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
Forwarded from شفیعی کدکنی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رند؛
زشتترین کلمه
در خدمت عالیترین مفهوم
#یکشنبهها_و_حافظ
رند و زاهد با سنایی شروع میشود اما پارادوکس هنری و نظام دادنش در زبان حافظ به کمال رسیده است. هنرِ حافظ در قرار دادن این تمها و موتیوها در مقابل همدیگر است وگرنه هستهٔ معنایی این موضوع نزد دیگران هم بوده است.
«رند» در زبان عصر حافظ و قبل از حافظ بار معنایی بسیار زشتی دارد. معادل لُمپنِ امروزی است یعنی چاقوکش و مزاحم مردم.
در داستان حسنک میخوانید
مُشتی رند را سیم دادند تا بر حسنک سنگ بزنند.
«رند» زشتترین مفهوم را داشت و ملامتیها عالیترین استفاده را از آن کردهاند. حافظ هم که بهترین میراثبَر ارزشهای ملامتی است در میان واژهها گشته و بدترین کلمه را پیدا کرده و عالیترین مفهوم را که انسان کامل باشد، قرار داده است.
حافظ رند را برای مفهوم انسان به کار میبرد که نشاندهندهٔ «ولی» در نظام تصوف است. هرکجا «ولی» آورده، در قرینهاش هم «رند» را قرار داده است:
رندان تشنهلب را آبی نمیدهد کس
گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هست
جلد سوم، صص ۲۸۱ و ۴۱
ویدیو: اجرای خادمان فرهنگ،
محمدرضا شجریان و داریوش پیرنیاکان، ۱۳۶۷
زشتترین کلمه
در خدمت عالیترین مفهوم
#یکشنبهها_و_حافظ
رند و زاهد با سنایی شروع میشود اما پارادوکس هنری و نظام دادنش در زبان حافظ به کمال رسیده است. هنرِ حافظ در قرار دادن این تمها و موتیوها در مقابل همدیگر است وگرنه هستهٔ معنایی این موضوع نزد دیگران هم بوده است.
«رند» در زبان عصر حافظ و قبل از حافظ بار معنایی بسیار زشتی دارد. معادل لُمپنِ امروزی است یعنی چاقوکش و مزاحم مردم.
در داستان حسنک میخوانید
مُشتی رند را سیم دادند تا بر حسنک سنگ بزنند.
«رند» زشتترین مفهوم را داشت و ملامتیها عالیترین استفاده را از آن کردهاند. حافظ هم که بهترین میراثبَر ارزشهای ملامتی است در میان واژهها گشته و بدترین کلمه را پیدا کرده و عالیترین مفهوم را که انسان کامل باشد، قرار داده است.
حافظ رند را برای مفهوم انسان به کار میبرد که نشاندهندهٔ «ولی» در نظام تصوف است. هرکجا «ولی» آورده، در قرینهاش هم «رند» را قرار داده است:
رندان تشنهلب را آبی نمیدهد کس
گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هست
جلد سوم، صص ۲۸۱ و ۴۱
ویدیو: اجرای خادمان فرهنگ،
محمدرضا شجریان و داریوش پیرنیاکان، ۱۳۶۷
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
✅ واقعه مسجد گوهرشاد
☑️ واقعهای که ربطی به حجاب نداشت!
حمله ماموران شهربانی مشهد و هنگ پیادهی ارتش به معترضین متحصن در مسجد گوهرشاد در زمان رضاشاه، در ادبیات و تاریخنگاریهای رسمی بعد از انقلاب ۱۳۵۷، حملهای برای مبارزه با حجاب اعلام شده و حتی سالگرد این واقعه یعنی ۲۱ تیرماه، به نام روز عفاف و حجاب نامگذاری شده است. این در حالی ست که در زمان این واقعه، حتی فرمان کشف حجاب صادر نشده بود که کسی بخواهد در برابر آن تحصن و مبارزه کند!
فرمان کشف حجاب در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ صادر شد در حالی که واقعه مسجد گوهرشاد در ۲۱ تیرماه ۱۳۱۴ یعنی هفت ماه قبل از آن رخ داده بود. اعتراض مردم مشهد نه به ممنوعیت چادر، بلکه به اجباری شدن سر کردن کلاه شاپو بود که آن را مظهر غرب و فرنگ میدانستند. با بازگشت رضاشاه از ترکیه، در ۱۳۱۴ تمامی مردان ایرانی موظف شدند کلاههای خود، از جمله کلاه پهلوی را، با کلاه شاپو عوض کنند.
با این حال در مشهد، به عنوان شهری مذهبی، میان فتحالله پاکروان استاندار خراسان و محمدولی اسدی، نایب التولیه آستان قدس رضوی اختلاف نظر وجود داشت. پاکروان اعتقاد به استفاده از زور داشت و اسدی معتقد بود برای جلوگیری از شورش مردمی باید استفاده از کلاه شاپو را برای مردم خراسان اختیاری کرد. شخص رضاشاه موافق دیدگاه پاکروان بود و به همین جهت شهربانی مشهد موظف به حبس خاطیان و پاره کردن کلاههای ایشان شد.
در این زمان روحانیون مشهد، روحانی به نام سید حسین طباطبایی قمی را برای مذاکره با رضاشاه به تهران فرستادند اما او بازداشت و ممنوع الملاقات شد. با رسیدن خبر بازداشت این روحانی به مشهد، مردم در شب نوزدهم تیرماه در مسجد گوهرشاد جمع شدند و با سخنرانی شیخ بهلول واعظ تصمیم به تحصن و ایستادگی در برابر حکومت گرفتند. سخنرانیهای شیخ بهلول و تحصن مردم سه روز ادامه یافت.
با رسیدن گزارش وضعیت مشهد به رضاشاه، او به شهربانی مشهد دستور اکید داد که اگر تا صبح، مردم متحصن را پراکنده نکنند، به اشد مجازات نظامی محکوم میشوند. شهربانی مشهد نیز حکم به پراکنده شدن جمعیت متحصن داد اما کسی مسجد را ترک نکرد. درنتیجه، ایرج مطبوعی، فرمانده لشکر، به درخواست پاکروان، استاندار خراسان، هنگ پیاده را برای سرکوبی مردم اعزام کرد.
ارتش با محاصرهی حرم و مسجد گوهرشاد، به تیراندازی به تحصنکنندگان پرداخت که در نتیجه، عده زیادی از زائران و تحصنکنندگان کشته شدند. شمار کشتهشدگان این اتفاق از چند ده نفر تا بیش از هزار نفر برآورد شدهاست. پس از این اتفاق، اسدی، نایبالتولیه آستان قدس اعدام گردید. سرهنگ بیات، رییس شهربانی مشهد برکنار شد. محمدعلی فروغی، نخست وزیر وقت نیز که به دنبال شفاعت از اسدی بود، مورد غضب رضاشاه قرار گرفت.
چهل سال بعد و پس از انقلاب ۱۳۵۷، ایرج مطبوعی، فرمانده لشکر خراسان، به جرم شرکت در واقعه مسجد گوهرشاد، در سن ۸۴ سالگی اعدام گردید.
✍️ فاطمه کاملی، دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران، ۲۱ تیر ۱۴۰۱
☑️ واقعهای که ربطی به حجاب نداشت!
حمله ماموران شهربانی مشهد و هنگ پیادهی ارتش به معترضین متحصن در مسجد گوهرشاد در زمان رضاشاه، در ادبیات و تاریخنگاریهای رسمی بعد از انقلاب ۱۳۵۷، حملهای برای مبارزه با حجاب اعلام شده و حتی سالگرد این واقعه یعنی ۲۱ تیرماه، به نام روز عفاف و حجاب نامگذاری شده است. این در حالی ست که در زمان این واقعه، حتی فرمان کشف حجاب صادر نشده بود که کسی بخواهد در برابر آن تحصن و مبارزه کند!
فرمان کشف حجاب در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ صادر شد در حالی که واقعه مسجد گوهرشاد در ۲۱ تیرماه ۱۳۱۴ یعنی هفت ماه قبل از آن رخ داده بود. اعتراض مردم مشهد نه به ممنوعیت چادر، بلکه به اجباری شدن سر کردن کلاه شاپو بود که آن را مظهر غرب و فرنگ میدانستند. با بازگشت رضاشاه از ترکیه، در ۱۳۱۴ تمامی مردان ایرانی موظف شدند کلاههای خود، از جمله کلاه پهلوی را، با کلاه شاپو عوض کنند.
با این حال در مشهد، به عنوان شهری مذهبی، میان فتحالله پاکروان استاندار خراسان و محمدولی اسدی، نایب التولیه آستان قدس رضوی اختلاف نظر وجود داشت. پاکروان اعتقاد به استفاده از زور داشت و اسدی معتقد بود برای جلوگیری از شورش مردمی باید استفاده از کلاه شاپو را برای مردم خراسان اختیاری کرد. شخص رضاشاه موافق دیدگاه پاکروان بود و به همین جهت شهربانی مشهد موظف به حبس خاطیان و پاره کردن کلاههای ایشان شد.
در این زمان روحانیون مشهد، روحانی به نام سید حسین طباطبایی قمی را برای مذاکره با رضاشاه به تهران فرستادند اما او بازداشت و ممنوع الملاقات شد. با رسیدن خبر بازداشت این روحانی به مشهد، مردم در شب نوزدهم تیرماه در مسجد گوهرشاد جمع شدند و با سخنرانی شیخ بهلول واعظ تصمیم به تحصن و ایستادگی در برابر حکومت گرفتند. سخنرانیهای شیخ بهلول و تحصن مردم سه روز ادامه یافت.
با رسیدن گزارش وضعیت مشهد به رضاشاه، او به شهربانی مشهد دستور اکید داد که اگر تا صبح، مردم متحصن را پراکنده نکنند، به اشد مجازات نظامی محکوم میشوند. شهربانی مشهد نیز حکم به پراکنده شدن جمعیت متحصن داد اما کسی مسجد را ترک نکرد. درنتیجه، ایرج مطبوعی، فرمانده لشکر، به درخواست پاکروان، استاندار خراسان، هنگ پیاده را برای سرکوبی مردم اعزام کرد.
ارتش با محاصرهی حرم و مسجد گوهرشاد، به تیراندازی به تحصنکنندگان پرداخت که در نتیجه، عده زیادی از زائران و تحصنکنندگان کشته شدند. شمار کشتهشدگان این اتفاق از چند ده نفر تا بیش از هزار نفر برآورد شدهاست. پس از این اتفاق، اسدی، نایبالتولیه آستان قدس اعدام گردید. سرهنگ بیات، رییس شهربانی مشهد برکنار شد. محمدعلی فروغی، نخست وزیر وقت نیز که به دنبال شفاعت از اسدی بود، مورد غضب رضاشاه قرار گرفت.
چهل سال بعد و پس از انقلاب ۱۳۵۷، ایرج مطبوعی، فرمانده لشکر خراسان، به جرم شرکت در واقعه مسجد گوهرشاد، در سن ۸۴ سالگی اعدام گردید.
✍️ فاطمه کاملی، دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران، ۲۱ تیر ۱۴۰۱
Telegram
attach 📎