Telegram Web Link
Forwarded from ادب‌سار
🌳🌍 روز جهانی پازیست*
زیست‌بوم

پنجم ژوئن روزی به پاس مهربانی‌های زمین و آسمان به این نام آراسته شده است تا شاید برخی از خواب ناآگاهی بیدار شوند و با خود بیندیشند که چگونه ریزه ریزه جان پازیست را می‌گیرند و شیره‌ی جانش را می‌مکند .
روز جهانی پازیست روزی است که از سوی سازمان مردمان هم‌پیمان (ملل متحد) برای افزایش آگاهی مردم و برای نگهداری از زیست‌بوم و برانگیزش کارآهیگران (سیاستمداران) برای گرفتن گزیرش‌هایی (تصمیماتی) برای رویارویی با نابودی گونه‌های زیستی و جانوری، به نام روز پازیست برگزیده شده‌ است.

روز جهانی پازیست همچنین برای چیرگی بر آلودگی زمین با تینگه (پلاستیک) است.
دیرینگی روز جهانی پازیست به سال ۱۹۷۲ ترسایی بر می‌گردد. در آن سال برای نخستین‌بار، سازمان مردمان همپیمان همایشی را با درونمایه آدمی و زیست و بوم در شهر استکهلم سوئد برگزار کرد.
همزمان با برپایی این همایش، انجمن همگانی سازمان مردمان همپیمان، پیمان‌نامه ای را آشُرد (تصویب کرد) که سرانجام به برپایی UNEP (برنامه پازیست مردمان هم‌پیمان) انجامید.
از آن سال تاکنون این سازمان در سراسر جهان آیین ویژه‌ای را برای این روز برگزار می‌کند.
آیین‌های این روز می‌تواند به نماهای گوناگونی باشد: راهپیمایی‌های خیابانی، همایش‌های دوچرخه‌سواری، نمایش، هماوردی‌های نگارگری (نقاشی) و داستان‌نویسی در آموزشگاه‌ها، درختکاری و کوشش‌های در پیوند با بازیافت، پاکسازی و…
آرمان برگزاری چنین آیین‌هایی کشاندن نگاه همگنان به کارهایی است که پازیست را آلوده و نابود می‌‌کند.
هر سال نیز یکی از برنامه‌هایی که به سختی زیست و بوم را آژیر (تهدید) می‌کند به نام این روز برگزیده می‌شود.


*پی‌نوشت نگارنده: چون زیستگاه برای جانوران به‌کار می رود، از پیشوند پای در پایتخت و پایگاه (جایگاه زیستن) سود برده‌ام.

نگارنده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی

#زیست_بوم
🌳🌍 @AdabSar
شانزدهم خرداد، زادروز #نادر_نادرپور

امیدِ زیستنم دیدنِ دوبارۀ توست
قراربخشِ دلم تابِ گاهوارۀ توست

تو ای شکوفۀ ایّام آرزومندی!
بمان که دیدۀ من روشن از نِظارۀ توست

نگاه پاک توام صبح آفتابی بود
کنون چراغِ شبم چشمِ پرستارۀ توست

به یک اشاره مرا رخصت پریدن بخش
که مرغِ وحشی دل رامِ یک اشارۀ توست

به پاره کردنِ اوراقِ هر کتاب مکوش
دلم کتابِ پریشانِ پاره‌پارۀ توست

شبی نماند که بی‌ گریه‌ام به سر نرسید
زلالِ اشکِ پدر برقِ گوشوارۀ توست

دلم چو موج به سر می‌دود ز بیمِ زَوال
کرانه‌ای که پناهش دهد کنارۀ توست

خجسته «پوپک» من، - ای یگانه کودک من!-
امید زیستنم دیدن دوبارۀ توست

نادر نادرپور
تهران، دهم اردیبهشت ۱۳۴۱

@ESHTADAN
Forwarded from آفرینش
🔻رحموک نصرتی، شاعر و خواننده موسیقی سیستان و بلوچستان در ۹۰ سالگی درگذشت.

خانم نصرتی از چهره‌های مطرح موسیقی محلی ایران محسوب می‌شود و به خاطر لالایی‌ها و زهیروک‌خوانی (شعرهایی با موضوع سوز، غم و فراق و دوری) شهرت داشت.

خانم نصرتی دوم اردیبهشت سال ۱۳۱۰ در شهرستان پنوچ بلوچستان متولد شد.

او در سال ١٣٨۴ در دومین جشنواره بومی زنان مناطق و نواحی جغرافیای ایران به همراه عصمت هودیانی به روی صحنه رفت و آواز خواند.

خانم نصرتی مدرک "درجه یک هنری" داشت و از اعضای "موسسه هنرمندان پیشکسوت" ایران بود.

@afarineshdastan
به‌مناسبت زادروز استاد #سعید_نفیسی (۱۲۷۴-۱۳۴۵)، ادیب و تاریخ‌نگار

عاریت گرفتن تازی از فارسی منحصر به گرفتن کلمات مفرد نیست... مثلاً «گشادن» در فارسی باز کردن و یکی از معانی مجازی آن کشور گرفتن است؛ تازیان «فتح» را عیناً به‌همین‌حال استعمال کرده‌اند... . «زدن» در سکه ساختن به‌کار رفته؛ «درم زدن» را به‌معنی سکه زدن به‌کار برده‌اند و در عربی آن را تقلید کرده و «ضرب» گفته‌اند... . «عین» تازی، هم چشم است و هم چشمه؛ در هیچ زبان دیگری، به‌جز زبان فارسی، نام جایی که آب از آن می‌تراود از چشم مشتق نشده، و همین نکته ما را وادار می‌کند پیروی تازیان را از فارسی بیش از آنچه تصور می‌رود بدانیم.
برخی از ترکیبات تازی ترجمهٔ تحت‌الفظ زبان فارسی است، مانند «سوءالظن» ترجمۀ بدگمانی، «بیاض‌الوجه» ترجمۀ سفیدرویی، و «وسیع‌الصدر» ترجمۀ گشاده‌دل.
در معانی مجازی هم تقلید کرده‌اند؛ مثلاً «سر» در معنی مجازی پیشوا است؛ در تازی «رأس» همین حال را دارد. «دست» در معنی مجازی یاور و دستیار است و «ید» و جمع‌الجمع آن «ایادی» در تازی همین است. «درازدستی» فارسی را نیز به «ید طولیٰ» ترجمه کرده‌اند.

برگرفته از: سعید نفیسی، مقالۀ «روش تجدد در زبان و ادبیات فارسی چگونه بوده و چگونه باید باشد؟» (۳)، در مجلهٔ آینده، سال سوم، بهمن ۱۳۲۳، شمارۀ ۶، ص ۳۳۰.
@cheshmocheragh

@ESHTADAN
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
ما در شناساندن بزرگان و آثار آنها به نسل جدید کوتاهی کرده‌ایم.
[سخنرانی استاد ژاله آموزگار در شبِ شب‌های بخارا و گرامی‌داشت تلاش‌های علی دهباشی؛
چهارشنبه، ۱۹ خرداد ۱۴۰۰، کتابخانهٔ ملی ایران]


◾️داستان‌های هزار‌ویک شب داستان‌هایی هستند برای به خواب بردن فرمانروای خودکامه.
اما شب‌های بخارا برعکس؛ برای بیدار نگاه‌داشتن مردمانی هستند که برخی از آنها خواب آلود، بی‌تفاوت و بی‌تحرک‌اند. هدف، به میدان‌کشیدن نسلی‌ست که از گذشتهٔ خود بُریده است.
ما با تأسفِ فراوان به جوانانی برمی‌خوریم که نه پورداوودی می‌شناسند و نه پرویز ناتل خانلری.
نه زریابی و نه امیرمهدی بدیع.
چند نفر از نسل جدید مجلهٔ سخن را می‌شناسند؟
و یا نام نشریهٔ پربار یغما را شنیده است؟
از کوه دماوند شاید به سختی بالا رفته‌اند ولی با خالقِ شعرِ «ای کوهِ سفید پای دربند» چه قدر آشنایی دارند؟
این نسل تقصیری ندارد. در کجا با این‌ها آشنا شود؟
در کتاب‌های درسی‌شان از این مطالب خبری نیست. معلم‌هایشان چه‌قدر فرصت و جسارت دارند که به این مطالب برسند؟
پیام‌های دنیای مجازی‌شان هم که از سقف کوتاه بالا نمی‌رود و به طور جدی وارد مقولات نمی‌شود.
البته من از آن دسته جوانان آگاه و ارجمندی که از این مقوله‌ها به کنارند پوزش می‌طلبم.
ولی بیایید چشمانمان را به روی حقیقت نبندیم.
ما در شناساندن بزرگان و آثار آنها به نسل جدید کوتاهی کرده‌ایم.

▪️بیایید بپذیریم که علی دهباشی با برپاکردن این شب‌ها کمر همتی بر جبران این کمبود‌ها بسته است.
امیدوارم تا حدودی موفق شده باشد چون شاهد بودم که بیشترین شرکت‌کنندگانِ شب‌های بخارا، جوانان بودند. ابتلا به بیماری کرونا آزمونی بود برای سنجش میزان تاثیرگذاری علی دهباشی در جامعهٔ فرهنگی.
او به تنهایی به اندازهٔ یک وزارتخانه کار کرده است.
شب‌های بخارا را مدیریت کرده است، صبح پنجشنبه‌ها را به آن افزوده و کِلک را به بخارا رسانده است.

▪️در جلسه‌ای خصوصی از عباس کیارستمی پرسیدیم که چطور است همیشه موضوع‌های مسئله‌دار را برای فیلم‌نامه‌هایتان برمی‌گزینید؟
مثل همیشه پاسخ خردمندانه داشت. گفت معمار خبره آن است که در زمین کج ساختمان بسازد.
علی دهباشی اگر همه کارهایش بدون هیچ مشکلی پیش می‌رفت، بیم کاغذِ مجلهٔ بخارا را نداشت، اگر دغدغهٔ محل برگزاری شب‌های بخارا نگرانش نکرده بود، اگر برای بعضی پاسخگویی‌ها مجبور نبود این اتاق و آن اتاق برود و از پله‌هایی پایین و بالا شود،
اگر دفتر مناسبی برای کار و سرمایه کافی برای پرداختن هزینه‌ها و دستمزد‌های همکارانش داشت، شاید چنین شب‌هایی را با این صمیمیت و این نوشته‌ها را با این مهارت نمی‌توانست شکل بدهد.

▪️علی دهباشی هرگز صاحبان قدرت را نستود.
او صاحبان کَرامت را ستایش کرد.
او انبان پُر نکرد دل پُر کرد.
صاحبِ مال نشد، صاحبِ دل شد.
@bukharamag
شبِ شب‌های بخارا. ژاله آموزگار
@shafiei_kadkani
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
بیایید چشمانمان را به روی حقیقت نبندیم.
ما در شناساندن بزرگان و آثار آنها به نسل جدید کوتاهی کرده‌ایم.

[سخنرانی استاد ژاله آموزگار در شبِ شب‌های بخارا و گرامی‌داشت تلاش‌های علی دهباشی؛
چهارشنبه، ۱۹ خرداد ۱۴۰۰، کتابخانهٔ ملی ایران]
Forwarded from زبان‌شناسی و فراتر از آن (خورشید صبوری)
ببینید یک آسیب بزرگ فرهنگی به نام «قوم‌گرایی» تا کجا ریشه دوانده است؛ فردی که عبارت موهومی چون «جامعه ترکان ایران » را به کار می‌برد، یک «قوم‌گرا» ست

این سند، شاهدی است بر به ریشخند گرفتن و توهین به پیوندهای تاریخی، زبانی و فرهنگی تمام ایرانیان .

قوم‌گرایی=میهن‌ستیزی

https://www.tg-me.com/iranian_languages
نگاهی به اصطلاح زبان ترکی
دکتر فاطمه عظیمی فرد

منظور از زبان تركي در ايران، يكي از گونه هاي زبان تركي آذربايجاني است كه در بخش‌هايي از كشور تكلم مي‌شود و به تركي استانبولي و تركي خراسان نزديك است.

هر دو اصطلاح زبان تركي و زبان آذري در كشور رواج دارد، هرچند كه كاربرد زبان آذري در سال‌هاي اخير ترجيح داد شده است. البته زبان آذري قبل از رواج زبان تركي در اين منطقه رايج بوده است و ريشه پهلوي دارد.

در دو مناظره اخير سيزدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري شاهد اصرار برخي نامزدها بر كاربرد زبان مادري بوديم. هرچند كه طبق اصل 15 قانون اساسي اشكالي بر اين امر وارد نيست، اما مساله اصلي اين است كه آيا از شبكه ملي تكلم به يك زبان مادري با هدف كسب راي، درحالي‌كه بخش زيادي از بينندگان تسلط به آن زبان ندارند، كار درستي است؟ انتظار مي‌رود در مناظره‌ها، راي‌دهندگان به برنامه‌ها راي دهند نه اينكه بر قوم‌گرايي تاكيد شود. ازاين‌رو، پيشنها مي‌شود در قوانين مناظره‌هاي تلويزيوني به بحث زبان هم توجه شود. بي‌ترديد زبان پرظرفيت فارسي، نماد هويت ملي ما ايرانيان در ايران و جهان و عامل پيوند اقوام ايراني است.
https://www.tg-me.com/farhangozaban
▪️بیست و یکم خرداد سالروز درگذشت بنیانگذار انجمن نابینایان

۴۷ سال پیش در چنین روزی در سال ۱۳۵۳، دکتر محمد خزائلی ـ دانشمند و محقق معاصر ـ درگذشت.
محمد خزائلی در سال ۱۲۹۳ در اراک متولد شد. در چهارسالگی به علت ابتلا به بیماری آبله، بینایی‌اش را از دست داد و با وجود نابینایی مطلق، از پنج‌سالگی در مدرسه‌ی مخصوص نابینایان به تحصیل پرداخت. او به کمک حافظه‌ی نیرومندش، در امور درسی به سرعت پیشرفت کرد و موفق به گرفتن دو دانشنامه‌ی دکتری در رشته‌های «حقوق» و «حکمت و فلسفه» از دانشگاه تهران شد.
دکتر خزائلی مؤسسه‌ی فرهنگی‌ای را بنیان گذاشت که در آن استادان نخبه و دانشمندان، تدریس دانش‌آموزان را بر عهده داشتند. وی مدتی نیز به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید، اما پس از آن، از فعالیت‌های سیاسی کناره گرفت و به امور فرهنگی پرداخت.
دکتر خزائلی گرچه نابینا بود، اما حافظه و هوش سرشار او این کمبود را جبران می‌کرد. او به زبان‌های عربی، فرانسه و انگلیسی تسلط کامل داشت و افزون بر ترجمه‌ی چندین اثر، کتاب‌های گوناگونی نوشت که از جمله‌ی آن‌ها؛ «فلسفه‌ی اسلام»، «تحقیق در اَعلام قرآن»، «شرح بوستان» و «شرح گلستان»‌ سعدی است. وی از اعضای «کمیته‌ی اجرایی خاورمیانه در شورای ملی رفاه نابینایان و اتحادیه‌ی بین‌المللی» نیز بود.
دکتر محمد خزائلی در ۲۱ خرداد ۱۳۵۳ در ۶۰سالگی در تهران شمع وجودش خاموش گشت.
نقل:کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران

@ESHTADAN
🔶🔹🔸۲۲خرداد " ۱۲ ژوئن " روز جهانی مبارزه با کار کودکان

"کودک کار" کودکی است که به‌یکی از اشکال کار «سبک/ سخت» و «داوطلبانه/ اجباری» جهت کسب درآمد و نه‌کسب توانمندی اشتغال دارد. منظور از "کار کودک" درگیر شدن کودکان در آن دسته از فعالیت‏‌های اقتصادی است که مانع تحصیل، آموزش و امکانات اولیه‌ رشد فردی و اجتماعی‏ آنان می‏‌شود و با آسیب و بهره‌کشی همراه است.
@ESHTADAN
Forwarded from اتچ بات
تندیس نرجس خانلعلی زاده نخستین پرستار جوان و دلاور ایران که جان نازنین خود را فدای سلامت مردم ایران نمود.
کلاچای، میدان مرکزی شهر.
به نظر محفظه ای که تندیس در آن قرار دارد، تندیس را در برابر باد و باران و... حفظ می کند.
این میدان شاید یکی از نخستبن میدان های شهری است که در آن تندیس واقعی یک بانو در ایران بازنمایی شده است.
جایگاه زن همیشه در گیلان برجسته بوده است.

🔸نقل:انسان شناسی ایرانی
@ESHTADAN
🎼بیست و پنجم خرداد سالروز درگذشت روانشاد استاد:#حسن_کسایی
موسیقیدان, نوازنده نی و سه تار. "سوم مهر ۱۳۰۷ف۲۵خرداد ۱۳۹۱ اصفهان ,آرامگاه:تخت پولاد ," .
زنده یاد حسن کسایی پس از سپری‌کردن ۲ ماه در حالت کما، درگذشت. مراسم خاکسپاری وی در سکوت خبری و شبانه با حضور جمعی از اعضای خانواده و شاگردان استاد برگزارگردید. برابر وصیت وی پیکرش کنار آرامگاه زنده یاد استاد تاج اصفهانی، به خاک سپرده شد.
روانش شاد و یادش گرامی باد.
@ESHTADAN
Audio
عشقِ مادام جون دَربه‌دَرم کرده

نوازندگی و‌ خوانندگیِ طنز در بزمِ دوستانه

#استادحسن‌کسایی

#یادبود_بزرگان
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Forwarded from اتچ بات
🔶🔸🔸 به فراخور ۲۶ خرداد زادروز زنده یاد: #استاد_محیط_طباطبایی,
محقق و ادیب برجسته ایران
"۲۶خرداد۱۲۸۰-۲۷امرداد۱۳۷۱"

🔸بامداد روزی در دهه شصت دیداری با شادروان مصباح سیف پور فاطمی برادر زنده یاد دکتر حسین فاطمی دست داد,نام کوچک مرا پرسید. گفتم,پسینگاه همان روز تلفن زنگ زد,برداشتم, صدایی آشنا که پیش از انقلاب ۵۷از رادیو در برنامه مرزهای دانش شنیده بودم فرمود: امروز مصباح به من گفت: با کسی که نام خانوادگی طباطبایی با افزوده لسان الحق را دارد دیدارداشتم .تاکنون چنین افزوده ای بر کلمه طباطبا ندیده و نشنیده ام,چه میباشد؟
🔸نخست گمان بردم رادیو باز کرده ام ,چون دانستم چنین نیست احترام بردم و به پیشگاه محقق ارجمند و ژرفاجستجوگر عرض کردم: گوینده نام کوچک مرا افزوده به نام خانوادگی پنداشته است, زنده یاد آسوده گشتند و آرام گرفتند, ومن از آنروز در مطالعات و پژوهش هایم دقت بیشتر افزودم و باریکبین تراز پیش همواره اورا یاد میاورم.

روانش به مینو شادان باد. یادش گرامی.

لسان الحق طباطبایی

@ESHTADAN

@HATEFTA
مجیدِ سمیعی جاودان یا تورانِ میرهادیِ شادروان؛ به بچه هامون چی بگیم؟

💠فردین علیخواه-گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان
پروفسور مجید سمیعی به مناسبت جشن آغاز سال تحصیلی مهمان دانشگاه ما بود. چند نفر از دانشجویانم در اتاقم نشسته بودند. با توجه به وضعیت غیرعادی دانشگاه به مناسبت این جشن، صحبت از فرار مغزها شد. یکی از دانشجویان گفت:"استاد، شما که می گید باید موند و به کشور خدمت کرد؛ می بینید میشه از اول جوونی رفت آلمان و در یک کشور دیگه موثر بود و در اواخر عمر به وطن برگشت و اینقدر هم عزّت و احترام دید". هر چند در پاسخ به او گفتم که "شاید اشتباه فکر می کنی چون پروفسور حسابی در ایران موند و قدر و منزلتش هم دونسته شد" ولی نکتۀ آن دانشجو مرا به تأمّل واداشت. آنچه در این مطلب کوتاه می نویسم بررسی دو فرهیخته ایرانی با هدف تأمّل بیشتر درباره مسألۀ "ترکِ وطن" است.

🔸مجید سمیعی پس از اتمام دوره دبیرستان به آلمان میرود و تحصیل در رشته پزشکی را آغاز می کند. در سال 1349 موفق به اخذ تخصص؛ و در همان سال معاون دپارتمان جراحی مغز و اعصاب دانشگاه ماینتز می شود. در سال 1350 درجۀ پروفسوری را دریافت می کند. در این سال که وضعیت اقتصادی ایران مناسب بود و وارد دوره شکوفایی اقتصادی شده بود، دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) ضمن پیشنهاد ریاست دپارتمان رشته جراحی مغز و اعصاب، تلاش می کند تا او را تشویق نماید که به وطن بازگردد و به کشورش خدمت کند ولی ایشان زندگی و کار در آلمان را ترجیح می دهند و در سال 1356 ریاست دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در بیمارستان نورداشتات آلمان را می پذیرند که این پست به مدت 26 سال یعنی تا سال 1382 ادامه پیدا میکند. پس از این سال به دلیل فراغت بیشتر و رفت و آمد به ایران، به تدریج اخبارشان در رسانه های کشور مطرح و در مدتی نه چندان زیاد به چهره ای ملّی تبدیل می شوند.

🔸توران میرهادی در سال 1325 به فرانسه می رود و تحصیل در رشته روان شناسی تربیتی را آغاز می کند. مادرِ ایشان؛ آلمانی بوده و با مجسمه سازی، نقاشی و موسیقی آشنایی داشت. بانو توران 5 سال بعد فارغ التحصیل می شود. با توجه به پیشینه خانوادگی و تحصیلی، او به راحتی می تواند در یکی از کشورهای اروپایی کار و زندگی کند ولی با این وجود، در حوالی سال 1330به ایران, که وضع مناسبی هم نداشت؛ بازمی گردد. پس از بازگشت، کودکستان، دبستان و مدرسۀ راهنمایی« فرهاد » را تأسیس می کند که معمولا بسیاری از شیوه های آموزشی نوین ابتدا به شکل آزمایشی در این مدارس اجراء می شدند. بانو توران در کنار کار با کودکان، به تربیت مربیان و معلمان کودک می پردازد و دانش و تجربه خود را در اختیاز آنان قرار می دهد. او بیش از 50 سال ازعمر خود را به شکل مستقیم و غیر مستقیم صرف تعلیم و تربیت کودکان ایران زمین کرد و در آبان 1395 چشم از جهان فروبست.

واقعیت آن است که سرگذشت پروفسور مجید سمیعی و دکتر توران میرهادی دو مدل در زمینۀ مواجهه با ایران پس از اتمام تحصیلات در کشوری پیشرفته هستند. یکی در کشور پیشرفته می ماند و در همانجا زندگی می کند و پس از بازنشستگی به ایران بازمی گردد. دیگری با وجود امکان انتخاب یک زندگی آرام و مرفّه، خدمت به کشورش را ترجیح می دهد و علیرغم همه مشکلات و نابسامانی ها، به وطن بازمیگردد. به راستی اگر ما معلمان در معرض پرسش دانشجویان قرار بگیریم کدام مدل را باید به آنان توصیه کنیم؟ برگردند و به وطن شان خدمت کنند یا همانجا بمانند و پس از خدمات ارزنده به کشور میزبان، در دوره فراغت به ایران بیایند و "خدماتی هم" برای کشورشان انجام دهند؟ اگر پاسخ مرا بخواهید باید بگویم که پروفسور مجید سمیعی را دوست دارم و برای ایشان بی نهایت احترام قائلم. ولی در مقابل بزرگ زنانی چون دکتر توران میرهادی از جایم برمی خیزم و تحسین آمیز ساعتها برایشان کف می زنم. ساعتها.

جنبۀ دیگر موضوع اما شیوه مواجهه جامعۀ ما با حوزۀ کاریِ این دو فرهیخته است. وقتی عکس پروفسور مجید سمیعی را در قسمت عکسهای سایت گوگل جستجو میکنم دهها نفر از مقامات و سلبریتی ها را میبینم که خودشان را به او چسبانده اند تا عکسی صمیمی با او داشته باشند! وقتی عکس دکتر توران میرهادی را جستجو میکنم بیشترِ عکسهای او تکی و پرتره هستند و تاریخِ عکسها گویای آن است که بیشتر آنها پس از مرگش منتشر شده اند. قبل از مرگ هیچ حرفی از او نیست.

جامعۀ قدرناشناسی هستیم. بسیار قدرناشناس. عالمان حوزه پزشکی و آنان که مغز و قلب را جراحی می کنند همواره دیده میشوند چون با جسم سروکار دارند ولی عالمان علوم انسانی که با رفتار و کردار انسانها سروکار دارند و عمر خود را در این مسیر سپری کرده اند به چشم نمی آیند. جامعۀ ما بیماری جسمی را خیلی خوب می فهمد ولی عقب ماندگی تربیتی را نه😔

✉️ارسال نظر: @alikhahfardin
🔹کانال نویسنده: @fardinalikhah
yon.ir/qYSuu
🔸 #خور_و_بیابانک_تاریخ

#انتخابات

🔹رأی ملا حسین زاهد ایراجی در صندوق:
ملاحسین زاهد ایراجی کشاورزی از روستای ایراج بود. ذوق شعر گفتن هم داشت. مردی بود درستکار و خیرخواه مردم،دریکی از ادوار انتخابات مجلس شورای ملی که صندوق رأی رابرای گرفتن رأی در مسجد میگذارند زاهد به جای رأی این دوبیت را روی ورقه مینویسد ودر صندوق میاندازد:
مسجد نه برای دفتر و دیوان است
مسجد زبرای خواندن قرآن است
هرکس که در این مکان به دیوان آید
در مذهب من برابر شیطان است.
زنده یاد ابوالقاسم طغرا
#یغمایی
مأخذ: تاریخ مردم خوروبیابانک،برگزیده یادداشت های ابوالقاسم طغرایغمایی؛به کوشش سید مرتضی آلداود،تهران؛انتشارات مگستان؛ ۱۳۸۱،چ اول،ص۲۷۷.
#خور_و_بیابانک_تاریخ
#انتخابات
@ESHTADAN
Forwarded from تاریخ آستارا
#شمال_ایران

حقیقت روستاهای شمال ایران، کار ، کوشش ، رنج و سختی است و در تصاویر کاملا مشخص است ؛
این تصاویر فانتزی و بیهوده که مسافران در روستاهای شمال از خود تهیه می کنند گویای حقیقت این مناطق نیست ..!!

#گلستان_مازندران
#گیلان_تالش
@tarikh_astara
نشانه‌های سقوط

سقوط و فروپاشی نظام‌های قدرت در درازای تاریخ نشانه‌هایی داشته است و از آن میان مهمتر از همه بسته شدن گوش ارباب قدرت بوده است. مستی قدرت گوش ارباب قدرت را می‌بندد و از کار می‌اندازد.مستی ثروت و مستی معرفت نیز چنین است. در قرآن کریم تعبیری بسیار ژرف و شگرف و زیبا آمده است: معزول شدن از سمع. می‌شود این تعبیر زیبا را برای تحلیل و تبیین سقوط‌ها و فروپاشی‌ها به کار گرفت. از سمع که معزول شدی منتظر سقوط و عزل از قدرت باش.

#داریوش_رحمانیان
بیست و هشتم خرداد ماه هزار و چهارصد
@mardomnameh

@ESHTADAN
2024/10/01 09:36:51
Back to Top
HTML Embed Code: