Forwarded from شفیعی کدکنی
null.pdf
245.5 KB
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
خاستگاه و مبنای جشن چهارشنبهسوری ارتباطی با از آتش گذشتن یا کشته شدن سیاوش ندارد.
دکتر سجاد آیدنلو
ـــــــــــــــــــــــ
خاستگاه و مبنای جشن چهارشنبهسوری ارتباطی با از آتش گذشتن یا کشته شدن سیاوش ندارد.
دکتر سجاد آیدنلو
✍🏻 پایان سرایش #شاهنامه
[فردوسی] در ۳۶۷ [هجری]، یعنی در ۳۸ سالگی یا کمی دیرتر سرایش شاهنامه را براساس #شاهنامه_ابومنصوری آغاز میکند و نخستین نگارش آن را در ۳۸۴ به پایان میبرد.
نگارش نخستینِ شاهنامه باید شامل برگزیدهای از بخشهای مأخذ او بوده باشد. ازاینرو، شاعر پس از سال ۳۸۴ به کار خود ادامه میدهد و سرانجام با نگارش دوم و نهایی خود در ۲۵ اسفند ۴۰۰ ق (برابر ۸ مارس ۱۰۱۰ م) کتاب را به پایان میرساند و به سلطان محمود تقدیم میکند. فردوسی پیش از سال ۳۶۷، یعنی پیش از مرگ #دقیقی و آغاز سرایش شاهنامه، داستان «بیژن و منیژه» را سروده بود که بعدا به شاهنامه افزود. همچنین پس از سال ۴۰۰ حک و اصطلاحاتی در کتاب خود کرده است.
(شاهنامه، #فردوسی، تصحیح #جلال_خالقی_مطلق، جلد اول، پیشگفتار، سخن، ۱۳۹۴، صفحۀ بیستونهم)
@xabarname
@ESHTADAN
[فردوسی] در ۳۶۷ [هجری]، یعنی در ۳۸ سالگی یا کمی دیرتر سرایش شاهنامه را براساس #شاهنامه_ابومنصوری آغاز میکند و نخستین نگارش آن را در ۳۸۴ به پایان میبرد.
نگارش نخستینِ شاهنامه باید شامل برگزیدهای از بخشهای مأخذ او بوده باشد. ازاینرو، شاعر پس از سال ۳۸۴ به کار خود ادامه میدهد و سرانجام با نگارش دوم و نهایی خود در ۲۵ اسفند ۴۰۰ ق (برابر ۸ مارس ۱۰۱۰ م) کتاب را به پایان میرساند و به سلطان محمود تقدیم میکند. فردوسی پیش از سال ۳۶۷، یعنی پیش از مرگ #دقیقی و آغاز سرایش شاهنامه، داستان «بیژن و منیژه» را سروده بود که بعدا به شاهنامه افزود. همچنین پس از سال ۴۰۰ حک و اصطلاحاتی در کتاب خود کرده است.
(شاهنامه، #فردوسی، تصحیح #جلال_خالقی_مطلق، جلد اول، پیشگفتار، سخن، ۱۳۹۴، صفحۀ بیستونهم)
@xabarname
@ESHTADAN
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
فرنگیس
▪️فرنگیس دختر افراسیاب است که بعد از جریره به همسری سیاوش در میآید. دورانِ عیش فرنگیس با سیاوش نیز مانند جریره کوتاه است. پس از چندی زندگی مشترک در گنگدژ، افراسیاب به سعایتِ گرسیوَز، سیاوش را از میان برمیدارد. فرنگیس زیبایی و لطف و فرهنگ را با هم جمع دارد و در جانبداری از نیکی و عدالت و وفاداری به شوهر و
خانوادهاش از زنان نمونهٔ شاهنامه است.
چون سیاوش کشته میشود افراسیاب دستور میدهد که به دخترش فرنگیس نیز چوب بزنند تا «تخم کین» از او فرو ریزد.
تنها با وساطت پیران از کشتن او صرفنظر میکند، لیکن سرگردانی و زندگی اضطرابآمیز فرنگیس از این زمان آغاز میشود. پنهانی در خانهٔ پیران میزاید، بعد پسرش کیخسرو را به چوپانی میسپارند تا نَسَبِ خود را فراموش کند. در تمام این زمان فرنگیس با اوست و هر لحظه بیم آن است که افراسیاب در صدد گرفتن جان شاهزاده برآید. چون گیو پنهانی کیخسرو را به ایران باز میگرداند مادرش نیز او را همراهی میکند. بین راه جان پیران را که به چنگ گیو اسیر شده است نجات میدهد.
فرنگیس تا آخرین لحظه به خاطرهٔ سیاوش و خانواده او وفادار میماند و در کینخواهی شوهر قدم به قدم همراه کیخسرو است. وی نیز یکی از زنان مصیبتکش ادبیات فارسی است. شوهرش که برازندهترین مردِ روزگار خود است به فرمان پدرش کشته میشود و خود او دورانی از زندگیش را در هراس و دربهدری میگذراند. پس از بازگشت به ایران هم باید شاهدِ جنگِ خونین کشورِ پسرش با کشورِ پدر باشد. صدها تن از خانوادهٔ شوهر و صدها تن از خانوادهٔ پدر در این جنگ کشته میگردند. برادرانش، نیز به همراه پدرش نابود میشوند و او باید در این میانه دستخوش عذاب روحی توانفرسایی باشد. فرنگیس تنها به علت عشق شوهر یا پسرش نیست که در صف دشمنان پدر و کشورش جای میگیرد، از این جهت نیز هست که تورانیان را گناهکار و مستوجب مجازات میداند.
آواها و ایماها
استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
#فرنگیس
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
ـــــــــــــــــــــــ
فرنگیس
▪️فرنگیس دختر افراسیاب است که بعد از جریره به همسری سیاوش در میآید. دورانِ عیش فرنگیس با سیاوش نیز مانند جریره کوتاه است. پس از چندی زندگی مشترک در گنگدژ، افراسیاب به سعایتِ گرسیوَز، سیاوش را از میان برمیدارد. فرنگیس زیبایی و لطف و فرهنگ را با هم جمع دارد و در جانبداری از نیکی و عدالت و وفاداری به شوهر و
خانوادهاش از زنان نمونهٔ شاهنامه است.
چون سیاوش کشته میشود افراسیاب دستور میدهد که به دخترش فرنگیس نیز چوب بزنند تا «تخم کین» از او فرو ریزد.
تنها با وساطت پیران از کشتن او صرفنظر میکند، لیکن سرگردانی و زندگی اضطرابآمیز فرنگیس از این زمان آغاز میشود. پنهانی در خانهٔ پیران میزاید، بعد پسرش کیخسرو را به چوپانی میسپارند تا نَسَبِ خود را فراموش کند. در تمام این زمان فرنگیس با اوست و هر لحظه بیم آن است که افراسیاب در صدد گرفتن جان شاهزاده برآید. چون گیو پنهانی کیخسرو را به ایران باز میگرداند مادرش نیز او را همراهی میکند. بین راه جان پیران را که به چنگ گیو اسیر شده است نجات میدهد.
فرنگیس تا آخرین لحظه به خاطرهٔ سیاوش و خانواده او وفادار میماند و در کینخواهی شوهر قدم به قدم همراه کیخسرو است. وی نیز یکی از زنان مصیبتکش ادبیات فارسی است. شوهرش که برازندهترین مردِ روزگار خود است به فرمان پدرش کشته میشود و خود او دورانی از زندگیش را در هراس و دربهدری میگذراند. پس از بازگشت به ایران هم باید شاهدِ جنگِ خونین کشورِ پسرش با کشورِ پدر باشد. صدها تن از خانوادهٔ شوهر و صدها تن از خانوادهٔ پدر در این جنگ کشته میگردند. برادرانش، نیز به همراه پدرش نابود میشوند و او باید در این میانه دستخوش عذاب روحی توانفرسایی باشد. فرنگیس تنها به علت عشق شوهر یا پسرش نیست که در صف دشمنان پدر و کشورش جای میگیرد، از این جهت نیز هست که تورانیان را گناهکار و مستوجب مجازات میداند.
آواها و ایماها
استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
#فرنگیس
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
بیست و هفتم اسفندماه زادروز عبدالحسین زرینکوب
۱۳۳۱-۱۳۴۰
در آغاز این دهه زرینکوب درجۀ دکتری ادبیات دریافت کرد و از سال ۱۳۳۵ تدریس دانشگاهی را در دانشکدۀ الهیات بر عهده گرفت. از دبیری وزارت فرهنگ به دانشیاری دانشگاه و در پایان همین دهه به مرتبت استادی ارتقای درجه یافت. در آغازۀ همین دهه با خانم سخنسنج، قمر آریان، پیمان همسری بست.
در این دهه بود که زرینکوب با سیّد حسن تقیزاده آشنایی پیدا کرد. در همین دهه بود که زرینکوب به عضویت کتابخانۀ مجلس سنا درآمد.
قصد تقیزاده از پذیرفتن چنین مردان شایستۀ باجوهر و دانشمند کار کشیدن از آنها نبود. میخواست با کمک کردن مادی به آنها امکانات خواندن و پژوهش کردن را برایشان فراهم کند. تقیزاده به زریاب و جهانداری تأکید کرده بود که زرینکوب با آسایش خاطر و رفاه نسبی که برایش فراهم کردهایم باید در محل کتابخانه به تحقیق و تجسس مورد تمایل خود بپردازد.
عبدالحسین زرینکوب در این مدت که حدود هشت سال طول کشید، جز ساعاتی که درس میداد، اوقات را در کتابخانۀ مجلس سنا به مطالعه و نگارش و پژوهش میگذراند. یادداشتهای وافری از این دوران ثمربخش فراهم کرد. مقداری زیاد از نوشتههای او حاصل این ایام است. تقیزاده در بالیدن زرینکوب مؤثر بود. موضوع تدریس زرینکوب در رشتۀ تاریخ علوم همان درسی بود که تقیزاده در دانشکدۀ الهیات داشت.
از کارهای عمدۀ علمی که در این دهه زرینکوب عهدهدار شد ترجمه کردن مقالاتی از دائرةالمعارف اسلامی (به زبانهای فرانسوی و انگلیسی) تألیف مستشرقان بود که در هلند به چاپ میرسید و میان دانشمندان ایران آوازه درافکنده بود.
در این دوره مقالههای زیاد از زرینکوب مخصوصاً در مجلههای سخن، مهر، علم و زندگی، راهنمای کتاب، کتابهای ماه، نقد کتاب، انتقاد کتاب، صدف و نشریات دیگر به چاپ رسید. همچنین دو کتاب از او (یکی ترجمه و دیگری تألیف) و سه مجلّد متن درسی انتشار یافت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۱۳۱۱-۱۳۱۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
@ESHTADAN
۱۳۳۱-۱۳۴۰
در آغاز این دهه زرینکوب درجۀ دکتری ادبیات دریافت کرد و از سال ۱۳۳۵ تدریس دانشگاهی را در دانشکدۀ الهیات بر عهده گرفت. از دبیری وزارت فرهنگ به دانشیاری دانشگاه و در پایان همین دهه به مرتبت استادی ارتقای درجه یافت. در آغازۀ همین دهه با خانم سخنسنج، قمر آریان، پیمان همسری بست.
در این دهه بود که زرینکوب با سیّد حسن تقیزاده آشنایی پیدا کرد. در همین دهه بود که زرینکوب به عضویت کتابخانۀ مجلس سنا درآمد.
قصد تقیزاده از پذیرفتن چنین مردان شایستۀ باجوهر و دانشمند کار کشیدن از آنها نبود. میخواست با کمک کردن مادی به آنها امکانات خواندن و پژوهش کردن را برایشان فراهم کند. تقیزاده به زریاب و جهانداری تأکید کرده بود که زرینکوب با آسایش خاطر و رفاه نسبی که برایش فراهم کردهایم باید در محل کتابخانه به تحقیق و تجسس مورد تمایل خود بپردازد.
عبدالحسین زرینکوب در این مدت که حدود هشت سال طول کشید، جز ساعاتی که درس میداد، اوقات را در کتابخانۀ مجلس سنا به مطالعه و نگارش و پژوهش میگذراند. یادداشتهای وافری از این دوران ثمربخش فراهم کرد. مقداری زیاد از نوشتههای او حاصل این ایام است. تقیزاده در بالیدن زرینکوب مؤثر بود. موضوع تدریس زرینکوب در رشتۀ تاریخ علوم همان درسی بود که تقیزاده در دانشکدۀ الهیات داشت.
از کارهای عمدۀ علمی که در این دهه زرینکوب عهدهدار شد ترجمه کردن مقالاتی از دائرةالمعارف اسلامی (به زبانهای فرانسوی و انگلیسی) تألیف مستشرقان بود که در هلند به چاپ میرسید و میان دانشمندان ایران آوازه درافکنده بود.
در این دوره مقالههای زیاد از زرینکوب مخصوصاً در مجلههای سخن، مهر، علم و زندگی، راهنمای کتاب، کتابهای ماه، نقد کتاب، انتقاد کتاب، صدف و نشریات دیگر به چاپ رسید. همچنین دو کتاب از او (یکی ترجمه و دیگری تألیف) و سه مجلّد متن درسی انتشار یافت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۱۳۱۱-۱۳۱۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
@ESHTADAN
Forwarded from اتچ بات
🌴 #حق_لیلی
#میناب_جشن_نیمه_شعبان
"یکی از آئین های شهر میناب حق لیلی یا ارگیز گردانی است ، در این شهر به هنگام نيمه شعبان تمام اهالي به بازار مي روند و ضمن خريدن لباس نو براي کودکان، آجيل، شيريني و چيزهاي مورد نياز را براي برگزاري اين مراسم تهيه مينمايند و آنگاه بعد از غروب کودکان به شکل گروهي و در حاليکه کيسه اي در دست دارند از خانه خارج شده و براي گرفتن عيدي که ميتواند شربت، شيريني، نخود، شکلات و... باشد به درب منازل مي روند.
آئین آردگیز گردانی یا همان حق لیلی تا نیمه های شب ادامه دارد و مردم اعم از پیر و جوان بزرگ و کوچک برای زنده نگه داشتن این آئین سنتی و قدیمی تا پاسی از شب در کوچه ها و خیابانها به جشن و شادی می پردازند،دختر پسرها به در هر منزلي که رسيدند ابتدا ايستاده و اين شعر را با صداي بلند و با شادی ميخوانند:
حک(حق)ليلي کرم گوشم بش م هاده که درويشم
hak lili karam gowšom bašeme hāda ke darvišom
يعني به من حق ليلي بدهيد چرا که گوشم کر است و درويش نيز ميباشم.
یا: «حق لیلی که وقتیشن/ کیک هاده که وقتیشن»
و یا :« آرگیز گردونن امشو/ نیمه شعبونن امشو/ عید خومونن امشو/ منجلون نبرن امشو/ امشو امشو امشو/ امشو چه خوشن امشو/عید شعبون امشو »
افراد با در دست داشتن آردگیز (الک) که در قدیم از برگ درخت خرما درست میشد ولی امروزه دیگر جای خود را به کیسههای پلاستیکی داده است به منازل و خانههای همسایهها مراجعه میکنند و با سر دادن آوای «حق لیلی که وقتیشن » با صدای تقریبا بلند ضمن خبر دادن به اهل خانه از صاحبخانه درخواست میکنند که پذیرایی و شیرینی ویژه این شب را که از قبل تهیه کرده است برایشان بیاورد و صاحبخانه نیز با در دست داشتن شیرینی، شربت و یا کلوچه های محلی از آنها پذیرایی میکند.بعد از گذشت ساعات زیاد از اهدای حق لیلی اگر درب منزلی از اهالی روستا بسته شده به این نشانه خواهد بود که شیرینی و نقل و نخود و بیسکویت در این منزل به اتمام رسیده و خانواده درب را بسته اند و خودشان برای دریافت حق لیلی از اهالی روستا به بیرون از خانه رفته اند.
اما بزرگترها نيز جهت رفتن به سه منزل و حق ليلي گرفتن طبق باور مردم ميناب واجب دانسته شده است. اين جشن امروزه به گونه اي که ذکر آن رفت برگزار ميشود اما در زمان قديم رسم بود که همسايهها به طور پنهاني آرگيز (?ārgiz=الک) را در حياط خانه همسايه پرت ميكردند و اهالي خانه نيز الک را از آجيل و شيريني، پول و چيزهاي ديگر پر مي کردن و آن را بيرون خانه کنار در حياط قرار مي دادند. سپس همسايهها خوراکيها را از درون آن بر مي داشتند. جشن حق ليلي با شور و شعف زيادي در بين مردم به خصوص کودکان و نوجوانان برگزار ميشود .
برخی بر این عقیده هستند که در این شب سکههایی بر روی زمین افتاده که متبرک به دستان امام زمان (عج) است و هرکس که لیاقت داشته باشد، آن را پیدا میکند و زندگیاش رونق میگیرد.
باور مردم منطقه این است که با نیت سلامتی امام دوازدهم حداقل درب هفت خانه را در این شب مبارک بزنند و از آن «حق لیلی» (حق شب) دریافت کنند .این آئین میراثی کهن و بهجا مانده از نیاکان و پیشینیانشان شهر میناب است."
✍سهراب سعیدی
🔸برگرفته از کانال:فصلنامه فرهنگ مردم ایران با تلخیص و ویرایش.
💥میلاد امام عصر، مبارک باد.
@ESHTADAN
@HATEFTA
#میناب_جشن_نیمه_شعبان
"یکی از آئین های شهر میناب حق لیلی یا ارگیز گردانی است ، در این شهر به هنگام نيمه شعبان تمام اهالي به بازار مي روند و ضمن خريدن لباس نو براي کودکان، آجيل، شيريني و چيزهاي مورد نياز را براي برگزاري اين مراسم تهيه مينمايند و آنگاه بعد از غروب کودکان به شکل گروهي و در حاليکه کيسه اي در دست دارند از خانه خارج شده و براي گرفتن عيدي که ميتواند شربت، شيريني، نخود، شکلات و... باشد به درب منازل مي روند.
آئین آردگیز گردانی یا همان حق لیلی تا نیمه های شب ادامه دارد و مردم اعم از پیر و جوان بزرگ و کوچک برای زنده نگه داشتن این آئین سنتی و قدیمی تا پاسی از شب در کوچه ها و خیابانها به جشن و شادی می پردازند،دختر پسرها به در هر منزلي که رسيدند ابتدا ايستاده و اين شعر را با صداي بلند و با شادی ميخوانند:
حک(حق)ليلي کرم گوشم بش م هاده که درويشم
hak lili karam gowšom bašeme hāda ke darvišom
يعني به من حق ليلي بدهيد چرا که گوشم کر است و درويش نيز ميباشم.
یا: «حق لیلی که وقتیشن/ کیک هاده که وقتیشن»
و یا :« آرگیز گردونن امشو/ نیمه شعبونن امشو/ عید خومونن امشو/ منجلون نبرن امشو/ امشو امشو امشو/ امشو چه خوشن امشو/عید شعبون امشو »
افراد با در دست داشتن آردگیز (الک) که در قدیم از برگ درخت خرما درست میشد ولی امروزه دیگر جای خود را به کیسههای پلاستیکی داده است به منازل و خانههای همسایهها مراجعه میکنند و با سر دادن آوای «حق لیلی که وقتیشن » با صدای تقریبا بلند ضمن خبر دادن به اهل خانه از صاحبخانه درخواست میکنند که پذیرایی و شیرینی ویژه این شب را که از قبل تهیه کرده است برایشان بیاورد و صاحبخانه نیز با در دست داشتن شیرینی، شربت و یا کلوچه های محلی از آنها پذیرایی میکند.بعد از گذشت ساعات زیاد از اهدای حق لیلی اگر درب منزلی از اهالی روستا بسته شده به این نشانه خواهد بود که شیرینی و نقل و نخود و بیسکویت در این منزل به اتمام رسیده و خانواده درب را بسته اند و خودشان برای دریافت حق لیلی از اهالی روستا به بیرون از خانه رفته اند.
اما بزرگترها نيز جهت رفتن به سه منزل و حق ليلي گرفتن طبق باور مردم ميناب واجب دانسته شده است. اين جشن امروزه به گونه اي که ذکر آن رفت برگزار ميشود اما در زمان قديم رسم بود که همسايهها به طور پنهاني آرگيز (?ārgiz=الک) را در حياط خانه همسايه پرت ميكردند و اهالي خانه نيز الک را از آجيل و شيريني، پول و چيزهاي ديگر پر مي کردن و آن را بيرون خانه کنار در حياط قرار مي دادند. سپس همسايهها خوراکيها را از درون آن بر مي داشتند. جشن حق ليلي با شور و شعف زيادي در بين مردم به خصوص کودکان و نوجوانان برگزار ميشود .
برخی بر این عقیده هستند که در این شب سکههایی بر روی زمین افتاده که متبرک به دستان امام زمان (عج) است و هرکس که لیاقت داشته باشد، آن را پیدا میکند و زندگیاش رونق میگیرد.
باور مردم منطقه این است که با نیت سلامتی امام دوازدهم حداقل درب هفت خانه را در این شب مبارک بزنند و از آن «حق لیلی» (حق شب) دریافت کنند .این آئین میراثی کهن و بهجا مانده از نیاکان و پیشینیانشان شهر میناب است."
✍سهراب سعیدی
🔸برگرفته از کانال:فصلنامه فرهنگ مردم ایران با تلخیص و ویرایش.
💥میلاد امام عصر، مبارک باد.
@ESHTADAN
@HATEFTA
Telegram
attach 📎
Forwarded from باشگاه شاهنامه پژوهان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"شهروزنامه چیست و چه میخواهد؟"
تلاشم بر این است که در قالب یک روزنامه، روایتی از رخدادها و داستانهای شاهنامه ارائه دهم؛ با این فرض که واقعا آن زمان، روزنامه و روزنامهنگاری وجود داشته است.
✍️ با این نگاه، رخدادهای شاهنامه در ژانرهای خبر، گزارش و گاه گفتوگو و حتی تحلیل به قلم روزنامهنگاری که در آن مقطع با همه محدودیتها، بخشنامهها و فشارها کار میکرده؛ بازروایی میشود و درعینحال، با ابزارهای ژورنالیسم و گرافیک بازنمایی میشود.
✍️ در این مدل کار، سعی کردهام و خواهم کرد که تا جایی که میتوانم، خود را در جایگاه روزنامهنگار و روزنامهای در آن شرایط، قرار دهم و از اینکه روزنامه به "منثور کردن نظم فردوسی" فروکاهد، اجتناب کنم.
✍️ براین مبنا، نام این کار و این روزنامه را هم "شهروزنامه" گذاشتم که تلفیقی است از "شاهنامه" و "روزنامه".
🔅آدرس کانال تلگرامی "شهروزنامه":
@shahrooznameh
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
تلاشم بر این است که در قالب یک روزنامه، روایتی از رخدادها و داستانهای شاهنامه ارائه دهم؛ با این فرض که واقعا آن زمان، روزنامه و روزنامهنگاری وجود داشته است.
✍️ با این نگاه، رخدادهای شاهنامه در ژانرهای خبر، گزارش و گاه گفتوگو و حتی تحلیل به قلم روزنامهنگاری که در آن مقطع با همه محدودیتها، بخشنامهها و فشارها کار میکرده؛ بازروایی میشود و درعینحال، با ابزارهای ژورنالیسم و گرافیک بازنمایی میشود.
✍️ در این مدل کار، سعی کردهام و خواهم کرد که تا جایی که میتوانم، خود را در جایگاه روزنامهنگار و روزنامهای در آن شرایط، قرار دهم و از اینکه روزنامه به "منثور کردن نظم فردوسی" فروکاهد، اجتناب کنم.
✍️ براین مبنا، نام این کار و این روزنامه را هم "شهروزنامه" گذاشتم که تلفیقی است از "شاهنامه" و "روزنامه".
🔅آدرس کانال تلگرامی "شهروزنامه":
@shahrooznameh
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
▫️صدرالدین الهی : «برای رفع خستگی، آیا در این اواخر شعری خواندهاید که به معنی واقعی از آن لذت برده باشید؟»
▪️ دکتر پرویز ناتل خانلری : «یکی از دوستان، دستنویس شعری را به من داد که شاید هنوز چاپ نشده و شاعر آن را هم تازگیها ندیدهام. اما یکی از بهترین شعرهایی است که معنای وطن را در ذهن و جان آدمی جا میدهد. شاعر علاوه بر شاعری، محققی دانشمند و مورد احترام من است. آقای محمدرضا شفیعی کدکنی. شعری گفته دربارهی جعبههای بنفشهی فرنگی که اوایل بهار در کوچه و بازار میفروشند. گوش کنید:
در روزهای آخر اسفند کوچ بنفشههای مهاجر
زيباست
در نيمروز روشن اسفند
وقتی بنفشه ها را از سايه های سرد
در اطلس شميم بهاران
با خاک و ريشه
ميهن سيارشان
از جعبههای کوچک و چوبی
در گوشهی خيابان میآورند
جوی هزار زمزمه در من
میجوشد:
ای کاش
ای کاش، آدمی وطنش را
مثل بنفشهها
(در جعبههای خاک)
يک روز میتوانست
همراه خويشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
▪️ دکتر پرویز ناتل خانلری : «یکی از دوستان، دستنویس شعری را به من داد که شاید هنوز چاپ نشده و شاعر آن را هم تازگیها ندیدهام. اما یکی از بهترین شعرهایی است که معنای وطن را در ذهن و جان آدمی جا میدهد. شاعر علاوه بر شاعری، محققی دانشمند و مورد احترام من است. آقای محمدرضا شفیعی کدکنی. شعری گفته دربارهی جعبههای بنفشهی فرنگی که اوایل بهار در کوچه و بازار میفروشند. گوش کنید:
در روزهای آخر اسفند کوچ بنفشههای مهاجر
زيباست
در نيمروز روشن اسفند
وقتی بنفشه ها را از سايه های سرد
در اطلس شميم بهاران
با خاک و ريشه
ميهن سيارشان
از جعبههای کوچک و چوبی
در گوشهی خيابان میآورند
جوی هزار زمزمه در من
میجوشد:
ای کاش
ای کاش، آدمی وطنش را
مثل بنفشهها
(در جعبههای خاک)
يک روز میتوانست
همراه خويشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
باشگاه شاهنامه پژوهان | ایران را باشگاه شاهنامه پژوهی خواهیم کرد
باشگاه شاهنامه پژوهان
شاهنامه، شاهنامه فردوسی، شاهنامه خوانی، سایت شاهنامه، شاهنامه پژوهی، فردوسی
Forwarded from باشگاه شاهنامه پژوهان
#نوروز
تاریخ شما شرح بر انداختن ماست
این کهنه کتابی است که جلدش کفن ماست
این گربه ی کز کرده ی چسبیده به دیوار
ته مانده ای از بیشه ی شیر وطن ماست
بی پرده بگوییم که در پرده نگنجیم
عریانی ما پاکترین پیرهن ماست
چیزی که نداریم به تاراج شما رفت
آن چیز که مانده است همان فوت و فن ماست
سرسختی فردوسی و سرمستی حافظ
آن لشکر پنهان شده در خویشتن ماست
معشوق غزل جلوه ای از روح حماسه است
سهراب همان سرو چمان چمن ماست
ای آن که به آیین عجم خرده گرفتی
نوروز همان پاسخ دندان شکن ماست
ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم
این آیه ی کوتاه، تمام سخن ماست
#حسن_قریبی
برگرفته از : ماهنامه ی بخارا، شماره ی ۷۷-۷۸، خرداد و شهریور ۱۳۹۱
@shahnamehpajohan
Www.shahnamehpajohan.ir
تاریخ شما شرح بر انداختن ماست
این کهنه کتابی است که جلدش کفن ماست
این گربه ی کز کرده ی چسبیده به دیوار
ته مانده ای از بیشه ی شیر وطن ماست
بی پرده بگوییم که در پرده نگنجیم
عریانی ما پاکترین پیرهن ماست
چیزی که نداریم به تاراج شما رفت
آن چیز که مانده است همان فوت و فن ماست
سرسختی فردوسی و سرمستی حافظ
آن لشکر پنهان شده در خویشتن ماست
معشوق غزل جلوه ای از روح حماسه است
سهراب همان سرو چمان چمن ماست
ای آن که به آیین عجم خرده گرفتی
نوروز همان پاسخ دندان شکن ماست
ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم
این آیه ی کوتاه، تمام سخن ماست
#حسن_قریبی
برگرفته از : ماهنامه ی بخارا، شماره ی ۷۷-۷۸، خرداد و شهریور ۱۳۹۱
@shahnamehpajohan
Www.shahnamehpajohan.ir
Forwarded from آژفنداک هوخشَتَره (باستانشناسی، فرهنگ و زبانهایباستانی، تاریخایران،ادب پارسی) (کوروش👑)
سرودهای به پارسی میانه تُرفانی( مانوی) درباره نوروز!
nōg purrmāh - āy - ā ud wahār [ ... ] .
āmad nōg rōz ud nōg * šādī .
āmad nōg rōz , awar - ā nōg * šādīh āhār winnārī zīndagān purr šādī .
ای نو پُرماه و ای بهار ! آمد نوروز و شادی نو ! آمد نوروز و بیا ای شادی نو! بیارای خوراک زندگان را پر شادی !
میتواند نوروز در این سروده کاربردی دوپهلو داشته باشد و زادروز مانی را نوروز دانسته باشد وانگهی این سروده از آن روی که واژهی نوروز را بکار برده، بسیار ارزشمند است.
برگرفته از تاربرگ اینستاگرامی دکتر شروین فرید نژاد.
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
nōg purrmāh - āy - ā ud wahār [ ... ] .
āmad nōg rōz ud nōg * šādī .
āmad nōg rōz , awar - ā nōg * šādīh āhār winnārī zīndagān purr šādī .
ای نو پُرماه و ای بهار ! آمد نوروز و شادی نو ! آمد نوروز و بیا ای شادی نو! بیارای خوراک زندگان را پر شادی !
میتواند نوروز در این سروده کاربردی دوپهلو داشته باشد و زادروز مانی را نوروز دانسته باشد وانگهی این سروده از آن روی که واژهی نوروز را بکار برده، بسیار ارزشمند است.
برگرفته از تاربرگ اینستاگرامی دکتر شروین فرید نژاد.
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
Forwarded from شفیعی کدکنی
بزرگا! جاودانْمردا! هُشیواری و دانایی
نه دیروزی که امروزی، نه امروزی که فردایی
همه دیروزِ ما از تو، همه امروزِ ما با تو
همه فردایِ ما در تو، که بالایی و والایی
ندانیم و ندانستند قَدرت را و میدانند
هنرسنجانِ فرداها، که تو فردی و فردایی
محمدرضا شفیعی کدکنی
[در ستایش حکیم فردوسی]
طوس
۲۸ اسفند ۱۴۰۰
نه دیروزی که امروزی، نه امروزی که فردایی
همه دیروزِ ما از تو، همه امروزِ ما با تو
همه فردایِ ما در تو، که بالایی و والایی
ندانیم و ندانستند قَدرت را و میدانند
هنرسنجانِ فرداها، که تو فردی و فردایی
محمدرضا شفیعی کدکنی
[در ستایش حکیم فردوسی]
طوس
۲۸ اسفند ۱۴۰۰
پیام نوروزی دکتر محمد مصدق
هممیهنان گرامیم،
پیروزی نهایی ملت ایران را آرزومندم. این افتخار نصیب من شده است، تا جشن بزرگ ملّی آغاز سال نو را به هموطنان عزیزم تبریک بگویم. حمیت و غیرت و آرمانخواهی پسران و دختران دلاور سرزمینمان را میستایم و مبارزه ها وتلاشهای برجسته و خستگیناپذیر آنان را ستایش میکنم. خداوند منان را، برای رسیدن به آرمان ها و آرزوهای ملی (شان) سپاسگزارم. نوروز تنها نشانی از آغاز سال نو نیست، بلکه ملتی قابل احترام و ستایش و با گذشته درخشان را به یاد می آورد. نوروز بزرگی و عظمت کشور باستانیمان را یادآوری می کند.
من با هر نوروز آرزو میکنم که صفحه نوینی به برگهای تاریخ پر شکوه ما اضافه گردد. در سال نو، از پروردگار شادی و تندرستی را برای همه هممیهنان عزیزم خواهانم.
پیام نوروزی دکتر مصدق بهمناسبت نوروز 1332 خورشیدی
@NFIfans
@ESHTADAN
هممیهنان گرامیم،
پیروزی نهایی ملت ایران را آرزومندم. این افتخار نصیب من شده است، تا جشن بزرگ ملّی آغاز سال نو را به هموطنان عزیزم تبریک بگویم. حمیت و غیرت و آرمانخواهی پسران و دختران دلاور سرزمینمان را میستایم و مبارزه ها وتلاشهای برجسته و خستگیناپذیر آنان را ستایش میکنم. خداوند منان را، برای رسیدن به آرمان ها و آرزوهای ملی (شان) سپاسگزارم. نوروز تنها نشانی از آغاز سال نو نیست، بلکه ملتی قابل احترام و ستایش و با گذشته درخشان را به یاد می آورد. نوروز بزرگی و عظمت کشور باستانیمان را یادآوری می کند.
من با هر نوروز آرزو میکنم که صفحه نوینی به برگهای تاریخ پر شکوه ما اضافه گردد. در سال نو، از پروردگار شادی و تندرستی را برای همه هممیهنان عزیزم خواهانم.
پیام نوروزی دکتر مصدق بهمناسبت نوروز 1332 خورشیدی
@NFIfans
@ESHTADAN
بیست و نهم اسفندماه زادروز دکتر پرویز ناتل خانلری
بنیاد فرهنگ ایران در سال ۱۳۲۴ تأسیس شد و دکتر خانلری تا روزی که مدیریت آن را داشت بیش از سیصد جلد کتاب در یازده مجموعه منتشر ساخت. ضمناً پژوهشکدهای برای تربیت محقق تأسیس کرد که در آن بهطور محض مباحث اساسی رشتههای ایرانشناسی در مرتبۀ تخصصی تدریس میشد. کوششهای بسیار مؤثری را برای گسترش زبان فارسی در افغانستان و هندوستان و پاکستان و سرزمینهای عربزبان (مخصوصاً) مصر آغاز کرد. گام استواری در بیرونکشی و تاریخگذاری واژههای زبان فارسی از میان متون کهن برای تألیف فرهنگ تاریخی برداشت و جلد اول آن کتاب گرانسنگ ماندگار را منتشر کرد.
در همین دوره خانلری ادارۀ امور فرهنگستان ادب و هنر را پذیرفت و به تأسيس انجمن تاریخ و انجمن موسیقی که از شعب آن بود اقدام کرد.
خانلری در سالهای پایان زندگی که دچار شکستگی بدنی و خستگی معنوی شد از کار پژوهش علمی کناره نکرد. اجازه داد دوباره مجلۀ سخن تجدید چاپ شود. دورۀ سمک عیار را دوباره به چاپ رسانید. مجموعهای از مقالات اساسی خود را تنظیم کرد که هفتاد سخن نام دارد و دو جلد از آن تا کنون پخش شده است. کتابهای دستور زبان و تاریخ زبان فارسیاش چندین بار چاپ شد. دیوان حافظ را بهآراستگی بیشتری به دست مشتاقان رسانید.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۹۷۶-۹۷۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
@ESHTADAN
بنیاد فرهنگ ایران در سال ۱۳۲۴ تأسیس شد و دکتر خانلری تا روزی که مدیریت آن را داشت بیش از سیصد جلد کتاب در یازده مجموعه منتشر ساخت. ضمناً پژوهشکدهای برای تربیت محقق تأسیس کرد که در آن بهطور محض مباحث اساسی رشتههای ایرانشناسی در مرتبۀ تخصصی تدریس میشد. کوششهای بسیار مؤثری را برای گسترش زبان فارسی در افغانستان و هندوستان و پاکستان و سرزمینهای عربزبان (مخصوصاً) مصر آغاز کرد. گام استواری در بیرونکشی و تاریخگذاری واژههای زبان فارسی از میان متون کهن برای تألیف فرهنگ تاریخی برداشت و جلد اول آن کتاب گرانسنگ ماندگار را منتشر کرد.
در همین دوره خانلری ادارۀ امور فرهنگستان ادب و هنر را پذیرفت و به تأسيس انجمن تاریخ و انجمن موسیقی که از شعب آن بود اقدام کرد.
خانلری در سالهای پایان زندگی که دچار شکستگی بدنی و خستگی معنوی شد از کار پژوهش علمی کناره نکرد. اجازه داد دوباره مجلۀ سخن تجدید چاپ شود. دورۀ سمک عیار را دوباره به چاپ رسانید. مجموعهای از مقالات اساسی خود را تنظیم کرد که هفتاد سخن نام دارد و دو جلد از آن تا کنون پخش شده است. کتابهای دستور زبان و تاریخ زبان فارسیاش چندین بار چاپ شد. دیوان حافظ را بهآراستگی بیشتری به دست مشتاقان رسانید.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۹۷۶-۹۷۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
@ESHTADAN
#بوی_گل_بامداد_نوروز
💥برخیز که میرود زمستان
بگشای درِ سرایِ بستان
نارنج و بَنفشه بر طبَق نِه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیشِ ایوان
برخیز! که بادِ صبحِ نوروز،
در باغچه میکند گل افشان؛
خاموشی بلبلانِ مشتاق،
در موسمِ گل ندارد امکان؛
آوازِ دهل نهان نمانَد
در زیرِ گلیم و عشق پنهان.
بویِ گلِ بامدادِ نوروز
و آوازِ خوش هَزاردستان؛
بس جامه فروختهست و دستار
بس خانه که سوختهست و دکّان.
ما را سرِ دوست بر کنار است
آنَک سرِ دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکُند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه میرسد دست
سهلست جفایِ بوستان بان.
🔸حضرت شیخ اجل سعدی
@ESHTADAN
💥برخیز که میرود زمستان
بگشای درِ سرایِ بستان
نارنج و بَنفشه بر طبَق نِه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیشِ ایوان
برخیز! که بادِ صبحِ نوروز،
در باغچه میکند گل افشان؛
خاموشی بلبلانِ مشتاق،
در موسمِ گل ندارد امکان؛
آوازِ دهل نهان نمانَد
در زیرِ گلیم و عشق پنهان.
بویِ گلِ بامدادِ نوروز
و آوازِ خوش هَزاردستان؛
بس جامه فروختهست و دستار
بس خانه که سوختهست و دکّان.
ما را سرِ دوست بر کنار است
آنَک سرِ دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکُند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه میرسد دست
سهلست جفایِ بوستان بان.
🔸حضرت شیخ اجل سعدی
@ESHTADAN
#نوروز از زبان #شاهنامه:
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد برِ تخت او
شگفتی فرو ماند از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج تن، دل زکین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
نوروز جمشیدی بر ایرانیان خجسته و فرخنده باد.
@ESHTADAN
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد برِ تخت او
شگفتی فرو ماند از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج تن، دل زکین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
نوروز جمشیدی بر ایرانیان خجسته و فرخنده باد.
@ESHTADAN
VID-20220321-WA0027.mp4
26.4 MB
🔸نوروز ، نخستین روز از نخستین ماه, از سال نو,بر ایرانیان فرخنده و خجسته ،به شادی و رامش باد،
@ESHTADAN
@ESHTADAN
Forwarded from ایران بوم
خاطرهی نوروزی
شادروان دکتر محمدامین ریاحی
وقتی بهار میآید و نوروز نزدیک میشود، خاطرات خوش نوروزی در دلها موج میزند. خاطرات نوروزهای روزگاران کهن ملتمان که از راه تاریخ در حافظهی قومی راه یافته و در دلها نشسته است.
درست سیوشش سال پیش بود که ایام نوروزی 1346 را همراه خانواده در کرانههای مدیترانه در جنوب ترکیه گذراندم و از دیدن آثار زیبای یونانی و رومی و بازماندههایی از عصر هخامنشی لذتها بردم.
خوشترین خاطرهی نوروزی را از آلانیا دارم. آلانیا تلفظ عامیانهی علائیه، یادگار شهر و بندری است که آن را علاءالدین کیقباد یکم، پادشاه سلجوقی روم در سال 626 تا 634 در محل یک شهر ویرانشدهی یونانی ساخته است. آلانیا شبهجزیرهای است کوهستانی و سبز و خرم به ارتفاع دویست سیصد متر از سطح دریا که از ساحل به درون دریا کشیده شده و پیرامون آن بارویی است از بناهای سلطان کیقباد و تا اندازهای سالم مانده است.
در جستوجوی آثار تاریخی، در میان مزارع و باغها راه میرفتیم و از منظر زیبا و هوای بهشتی لذت میبردیم. فرزندانم اظهار تشنگی کردند. از پیرزنی که در کنار در ورودی باغی نشسته بود و جوراب میبافت آب خواستیم. با لطف و مهربانی گفت : «بفرمایید تو، آب بخورید و دهنی هم شیرین کنید. آخر نوروز است و عید ماست».
از شنیدن این که گفت نوروز عید ماست، کنجکاو شدم. به درون باغ رفتیم و با حیرت کنار سفرهی هفتسین نشستیم. وقتی پیرزن فهمید که ایرانی هستیم، مهربانیاش بیشتر شد و اصرار کرد که ناهار باید بمانید. آخر من هم ایرانی هستم. پرسیدم در چه تاریخی از ایران به این گوشهی دورافتاده که دورترین نقطهی ترکیه از ایران است آمدهای؟ گفت: «من تازه نیامدهام، از بازماندگان سلجوقیانم و نام خانوادگیام هم سلجوقی است!».
از آن روزها درست سیوشش سال میگذرد. در این مدت همیشه فکر کردهام که آداب و رسوم زیبا و منطقی و طبیعی ما در خارج از ایران، در شرق و غرب و شمال و جنوب کشور ما هم گسترده شده است. نوروز که در حافظهی قومی ما به جمشید، پادشاه اساطیری نسبت داده شده از هند تا بالکان و از سمرقند تا بخارا و کوههای قفقاز تا کرانههای جنوبی خلیج فارس با آداب و رسوم مشابهی جشن گرفته میشود.
علاوه بر کردها و مردم افغانستان و تاجیکستان و قفقاز که هر جا باشند خود را ایرانی میدانند و ایرانی هستند، بسیاری از مردم کشورهای همسایه هم نوروز را کموبیش با همان مراسمی که در ایران معمول است، جشن میگرفتهاند و میگیرند.
نوروز در طی هزاران سال در سراسر پهنهی فرهنگی ایران، پیامآور شادی و امید برای همگان بود. حتا در سدههایی هم که تقویم قمری در کشور ما رسمیت داشت باز هم مردم سراسر ایران و روستاییان در هر دشت و کوهسار حساب نوروز را داشتند.
نوروز در کنار زبان و فرهنگ و تاریخ ایران از ارکان قومیت و از موجبات بقای ملت ماست. بیسبب نیست که دشمنان ملت ما در هر دورهای سعی در کاستن از جلال و شکوه نوروز داشتهاند. وقتی هم که میدیدند نمیتوانند مردم را از برگزاری مراسم عید ملی خود باز دارند ترجیح میدادند که نوروز، جشن بهار نامیده شود.
در این سالها در چند کشور، دولتها هم با ملاحظهی ژرفای سنتهای ملی، نوروز را عید ملی مردم خود و تعطیل عمومی اعلام کردهاند. ما از این کار ناراضی نیستیم و خوشحال هم هستیم که توجه به فرهنگ مشترک موجب افزایش دوستی و همبستگی شود، جز این که آنها مردم خود را گول میزنند و چنین وانمود میکنند که ایرانیان این عید را از آن اقوام گرفتهاند. اما چه جوابی دارند به این که نوروز لفظ فارسی است و از چند هزار سال پیش در سدههایی که هنوز پای آن قومها به مسکن امروزیشان نرسیده بود به همین نام در سرزمین ایران جشن گرفته میشد؟
ایرانیان از چند هزار سال پیش در هر سال دو روز را عید میگرفتند. نوروز را در اول بهار در نیمهی اول سال، و مهرگان را در اول پاییز در آغاز نیمهی دوم سال. در قرون متأخر جلال و شکوه نوروز از رونق مهرگان کاست.
شادی همگانی ملت ایران در مراسم گونهگون نوروز که از چهارشنبهسوری آغاز میشود و تا سیزده فروردین در سراسر ایران ادامه مییابد با سایر یادگارهای روزگاران کهن از شواهد هویت ملی ماست. فرهنگ ملی در معنی وسیع کلمه، رمز بقای زندگی سعادتمند ملتهاست. در سراسر جهان چند کشور و ملت را میتوان نشان داد که آداب و رسوم و زبان و ادب و تاریخ و فرهنگی به دیرینهگی ملت ما داشته باشند؟ این همه ضامن بقای ملت ما و نگهبان حیات ملی ما در برابر حوادث بوده است و خواهد بود.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/mirase-manavi/306-khatere-norozi.html
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
شادروان دکتر محمدامین ریاحی
وقتی بهار میآید و نوروز نزدیک میشود، خاطرات خوش نوروزی در دلها موج میزند. خاطرات نوروزهای روزگاران کهن ملتمان که از راه تاریخ در حافظهی قومی راه یافته و در دلها نشسته است.
درست سیوشش سال پیش بود که ایام نوروزی 1346 را همراه خانواده در کرانههای مدیترانه در جنوب ترکیه گذراندم و از دیدن آثار زیبای یونانی و رومی و بازماندههایی از عصر هخامنشی لذتها بردم.
خوشترین خاطرهی نوروزی را از آلانیا دارم. آلانیا تلفظ عامیانهی علائیه، یادگار شهر و بندری است که آن را علاءالدین کیقباد یکم، پادشاه سلجوقی روم در سال 626 تا 634 در محل یک شهر ویرانشدهی یونانی ساخته است. آلانیا شبهجزیرهای است کوهستانی و سبز و خرم به ارتفاع دویست سیصد متر از سطح دریا که از ساحل به درون دریا کشیده شده و پیرامون آن بارویی است از بناهای سلطان کیقباد و تا اندازهای سالم مانده است.
در جستوجوی آثار تاریخی، در میان مزارع و باغها راه میرفتیم و از منظر زیبا و هوای بهشتی لذت میبردیم. فرزندانم اظهار تشنگی کردند. از پیرزنی که در کنار در ورودی باغی نشسته بود و جوراب میبافت آب خواستیم. با لطف و مهربانی گفت : «بفرمایید تو، آب بخورید و دهنی هم شیرین کنید. آخر نوروز است و عید ماست».
از شنیدن این که گفت نوروز عید ماست، کنجکاو شدم. به درون باغ رفتیم و با حیرت کنار سفرهی هفتسین نشستیم. وقتی پیرزن فهمید که ایرانی هستیم، مهربانیاش بیشتر شد و اصرار کرد که ناهار باید بمانید. آخر من هم ایرانی هستم. پرسیدم در چه تاریخی از ایران به این گوشهی دورافتاده که دورترین نقطهی ترکیه از ایران است آمدهای؟ گفت: «من تازه نیامدهام، از بازماندگان سلجوقیانم و نام خانوادگیام هم سلجوقی است!».
از آن روزها درست سیوشش سال میگذرد. در این مدت همیشه فکر کردهام که آداب و رسوم زیبا و منطقی و طبیعی ما در خارج از ایران، در شرق و غرب و شمال و جنوب کشور ما هم گسترده شده است. نوروز که در حافظهی قومی ما به جمشید، پادشاه اساطیری نسبت داده شده از هند تا بالکان و از سمرقند تا بخارا و کوههای قفقاز تا کرانههای جنوبی خلیج فارس با آداب و رسوم مشابهی جشن گرفته میشود.
علاوه بر کردها و مردم افغانستان و تاجیکستان و قفقاز که هر جا باشند خود را ایرانی میدانند و ایرانی هستند، بسیاری از مردم کشورهای همسایه هم نوروز را کموبیش با همان مراسمی که در ایران معمول است، جشن میگرفتهاند و میگیرند.
نوروز در طی هزاران سال در سراسر پهنهی فرهنگی ایران، پیامآور شادی و امید برای همگان بود. حتا در سدههایی هم که تقویم قمری در کشور ما رسمیت داشت باز هم مردم سراسر ایران و روستاییان در هر دشت و کوهسار حساب نوروز را داشتند.
نوروز در کنار زبان و فرهنگ و تاریخ ایران از ارکان قومیت و از موجبات بقای ملت ماست. بیسبب نیست که دشمنان ملت ما در هر دورهای سعی در کاستن از جلال و شکوه نوروز داشتهاند. وقتی هم که میدیدند نمیتوانند مردم را از برگزاری مراسم عید ملی خود باز دارند ترجیح میدادند که نوروز، جشن بهار نامیده شود.
در این سالها در چند کشور، دولتها هم با ملاحظهی ژرفای سنتهای ملی، نوروز را عید ملی مردم خود و تعطیل عمومی اعلام کردهاند. ما از این کار ناراضی نیستیم و خوشحال هم هستیم که توجه به فرهنگ مشترک موجب افزایش دوستی و همبستگی شود، جز این که آنها مردم خود را گول میزنند و چنین وانمود میکنند که ایرانیان این عید را از آن اقوام گرفتهاند. اما چه جوابی دارند به این که نوروز لفظ فارسی است و از چند هزار سال پیش در سدههایی که هنوز پای آن قومها به مسکن امروزیشان نرسیده بود به همین نام در سرزمین ایران جشن گرفته میشد؟
ایرانیان از چند هزار سال پیش در هر سال دو روز را عید میگرفتند. نوروز را در اول بهار در نیمهی اول سال، و مهرگان را در اول پاییز در آغاز نیمهی دوم سال. در قرون متأخر جلال و شکوه نوروز از رونق مهرگان کاست.
شادی همگانی ملت ایران در مراسم گونهگون نوروز که از چهارشنبهسوری آغاز میشود و تا سیزده فروردین در سراسر ایران ادامه مییابد با سایر یادگارهای روزگاران کهن از شواهد هویت ملی ماست. فرهنگ ملی در معنی وسیع کلمه، رمز بقای زندگی سعادتمند ملتهاست. در سراسر جهان چند کشور و ملت را میتوان نشان داد که آداب و رسوم و زبان و ادب و تاریخ و فرهنگی به دیرینهگی ملت ما داشته باشند؟ این همه ضامن بقای ملت ما و نگهبان حیات ملی ما در برابر حوادث بوده است و خواهد بود.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/mirase-manavi/306-khatere-norozi.html
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
Forwarded from خردسرای فردوسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✅خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی
به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد
(سعدی)
🎥 نگاره، موشن "نوروز"، با خوانندگی (کاراکتر طنز) فتحعلی شاه
هر روزتان نوروز
نوروزتان پیروز
@kheradsarayeferdowsi
به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد
(سعدی)
🎥 نگاره، موشن "نوروز"، با خوانندگی (کاراکتر طنز) فتحعلی شاه
هر روزتان نوروز
نوروزتان پیروز
@kheradsarayeferdowsi