Telegram Web Link
#ابوالفضل_خطیبی :

مصرع اول «چو ایران نباشد تن من مباد» سرودۀ فردوسی است منتها با کمی تغییر. این مصرع به صورتِ «نباشد به ایران تن من مباد» در داستان رستم و سهراب دیده می‌شود، مصرع دوم، یعنی «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» در هیچ جای شاهنامه نیست و سروده شخصی است که این بیت‌ها را به این شکل پشت سر هم قرار داده است. مقاله‌ای با عنوان «سرگذشت یک شعر» نوشتم که در مجله بخارا منتشر شد و تمام نکات بررسی شده و حدسی دربارۀ سراینده مصرع دوم و ترتیب‌دهنده مصرع‌ها زده‌ام. آن شخص احتمالاً حبیب‌الله نوبخت شیرازی، نمایندۀ مجلس و بسیار ملی‌گرا بوده است. می‌گفتند که او گرمانوفیل (ژرمانوفیل، Germanophile) یعنی دوستدار آلمان هیتلری است. بخشی از ملی‌گراهای ایرانی در دوران جنگ جهانی دوم طرفدار هیتلر بودند، او شاعر بسیار خوش‌ذوق و بااستعدادی بود و منظومه‌ای به نام «پهلوی‌نامه» دارد که شامل ۱۰۰ هزار بیت است، از شاهنامه هم بیشتر و نسخۀ آن در کتابخانه ملی هست. با تحقیقاتی که من داشتم این چهار بیت را به این شکل آقای نوبخت ترتیب داده و مصرع دوم را هم خودش سروده است. بیت بعدی «همه سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم» از جای دیگر شاهنامه است و جالب آن‌که اصلا این بیت مربوط به ایرانیان نیست؛ زمانی که رستم به سراپرده افراسیاب هجوم می‌برد، افراسیاب فرار می‌کند، سرداران و پهلوانان به افراسیاب می‌گویند چرا ترسیده‌ای و باید مقاومت و از شهر و کشور و مردمان خود دفاع کنیم. این بیت از زبان پهلوانان تورانی به افراسیاب است و دشمن در این بیت یعنی «ایران». آن‌ها می‌گویند بهتر است خودمان کشته شویم تا این‌که فرار کنیم و کشور را به ایرانیان بدهیم. این بیت از فردوسی است، منتها در جایی دیگر و داستانی دیگر. درون‌مایۀ این بیت به راستی استوار و سرشار از شور میهن‌دوستانه و احساسات وطن‌پرستانه است، کلیت این چهار بیت تراوشات ذهنی فردوسی است، منتها پذیرفتن آن با این شروط است. نمی‌توانیم صددرصد بگوییم این دو بیت سرودۀ فردوسی هست یا نیست. از میان این‌ها یک مصرع سرودۀ شاعری جز فردوسی است و سه مصرع سروده فردوسی است/ایسنا


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir⁣⁣⁣⁣
#جلال_خالقی_مطلق :
ز شير شتر خوردن و سوسمار از شاهنامه نیست



يک قطعه خيلی مشهوری در شاهنامه هست در ضديت با اعراب که :« ز شير شتر خوردن و سوسمار/ عرب را بدان‌جا رسيده است کار/ که تاج کيانی کند آرزو/ تفو بر تو‌ ای چرخ گردون تفو...» اين‌ها مال شاهنامه نيست. اين‌ها را کسان ديگری از شعوبيه و ايرانيان خيلی وطن‌دوست تحت‌تاثير شاهنامه سروده‌اند و وارد شاهنامه کرده‌اند. از سوي ديگری در شاهنامه ابيات ضد عرب هست که چند بيتش را خواندم. در نامه رستم فرخزاد به برادرش، اعراب شديدا مورد تهاجم قرار مي‌گيرند و اين از خود فردوسی نيست، بلکه در ماخذ فردوسی بوده، ولي فردوسی اين‌ها را با علاقه سروده، وگرنه می‌توانست اين‌ها را کنار بزند و به شاهنامه منتقل نکند. از خود کلام معلوم است که فردوسی اين‌ها را با احساس سروده، يعنی به آن‌ها اعتقاد داشته. در زمان ساسانيان اعراب به ايران حمله کردند و ايران را گرفتند و پيروز شدند. بنابر‌اين چيز آشکار و روشنی است که مردمي که از وطنشان دفاع می ‌کنند، به دشمن حمله می‌کنند. اين ارتباطی به نژادپرستی ندارد. معلوم است که در ميان دعوا حلوا قسمت نمی‌کنند. اين‌که ما اين را امروز مطرح کنيم و بپرسيم آيا فردوسی عرب‌ستيز بوده يا نه، ابلهانه است. معلوم است که عرب‌ستيز بوده. براي اين‌که عرب در آن زمان دشمن مملکتش بوده. اگر عرب‌ستيز نبود که اصلا شاعر ملی نبود. ايرانيان بهتر است امروز عرب‌ستيز نباشند و به زمان فردوسی کاری نداشته باشند.

@shahnamehpajohan

#جلال_خالقی_مطلق
(گفتگو با جلال خالقی مطلق : اگر ما بخواهیم بینش سیاسی امروزمان را وارد متون کهن کنیم، آن‌ها را تحریف کرده‌ایم)

🔸متن کامل گفتگو در تارنمای #باشگاه_شاهنامه_پژوهان بخش #گفتگو

shahnamehpajohan.ir
🔸ازین گونه تا چند گویی دروغ؟ / محمدجعفر یاحقی

از همان روزگار فردوسی کسانی بوده‌اند چه در لباس کاتب و نسخه‌نویس و چه در قالب دوستان فردوسی یا کینه‌داران و معترضان به شرایط زمانه که ابیاتی بافته و تافته بر وزن شاهنامه سروده و به فردوسی نسبت داده‌اند یا این که به مرور زمان به نام او مقبولیت یافته و بسیاری از آن‌ها هم بدبختانه به متن شاهنامه وارد شده و کار پیرایشگران را برای تشخیص ابیات الحاقی و دور ریختن آن از متن شاهنامه بسیار دشوار کرده است. نمونه بارز این گونه ابیات، هجونامه معروف و منسوب به فردوسی است که تعداد ابیات آن از یکصدوسی هم گذشته است.

برای خواندن ادامه متن و رفتن به تارنما(سایت) باشگاه شاهنامه پژوهان اینجا بزنید

@shahnamehpajohan
Forwarded from ایران ورجاوند Irān-i Varjāvand (@Iranvarjavand_bot)
💠 ایران‌شناسی

💠 جغرافیای تاریخی ایران در دوران اسلامی بر مبنای متون جغرافی‌دانان مسلمان

💠 کتاب «جغرافیای تاریخی ایران در دوران اسلامی بر مبنای متون جغرافی‌دانان مسلمان» نوشته پرفسور پاول شوارتس و با ترجمه مریم میراحمدی و غلامرضا ورهرام از سوی نشر گستره منتشر شد.

پاول شوارتس استاد صاحب‌نام دانشگاه لایپزیک، بدعت‌گذار سبک نوینی در تحقیقات جغرافیایی سرزمین‌های اسلامی است. تحقیقات پاول شوارتس درباره جهان اسلام و قلمرو ایران است. شهرت شوارتس بیشتر بابت کتاب «ایران در قرون وسطی بر مبنای متون جغرافی‌دانان عرب» است که مترجمان فارسی آن را با عنوان «جغرافیای تاریخی ایران در دوران اسلامی» برگردانده‌اند.

شوراتس کار تحقیقاتی خود را بر مبنای نوشته‌های ابن فقیه در «البلدان»، ابن رسته در «الاعلاق النفیسه»، ابن خرادبه در «الممالک»، قدامه در «الخراج»، مسعودی در «مروج الالذهب» و «التنبیه و الاشراف»، اصطخری در «مسالک و مماللک»، ابن حوقل در «المسالک و الممالک»، مقدسی در کتاب «التقاسیم فی معرفه الاقالیم» به انجام رساند.

کتاب شوراتس شامل بخش‌های فارس، کرمان، خوزستان، جبال و آذربایجان است. بخش اول فارس، جغرافیای طبیعی، کوه‌ها، رودها دریاچه‌ها، و تقسیم‌بندی منطقه‌ای ناحیه فارس و نیز شهرها و بخش‌های مختلف این ناحیه را شامل می‌شود. علاوه بر آن خصوصیات مردم فارس، منابع طبیعی و صنایع دستی و وضعیت راه‌ها و چگونگی ارتباط ناحیه فارس و اوضاع مالیاتی منطقه را شرح می‌دهد.
بخش دوم کرمان، علاوه بر شرح اوضاع طبیعی ناحیه، به شهرها، چگونگی وضع اقتامتگاه‌ها، پراکندگی جمعیت ناحیه و راه‌های اراتباطی و شیوه دادوستد می‌پردازد.

بخش سوم خوزستان، به چگونگی مرزها و وضعیت منایع زمینی و آبی می‌پردازد. بخش چهارم و قسمت‌های پنجم و ششم یعنی جبال، ناحیه مهم و گسترده‌ای از حلوان تا شرق ایران را فرامی‌گیرد. ناحیه جبال از کوهپایه‌های زاگرس در شمال غرب ایران شروع می‌شود و هماهنگ با سلسله کوه‌های زاگرس به جانب نواحی مرکزی و جنوب شرقی ایران پیش می‌رود.
بخش آخر کتاب آذربایجان، شامل مرزها و آب‌وهوای آن است، ضمن آنکه ولایات و شهرهای مهم آذربایجان و…
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
🍃 به‌احترام دکتر #منوچهر_آریانپور_کاشانی، پژوهشگر و فرهنگ‌نویس گرانقدر، که ششم دی‌ماه از دنیا رفت.

📗 فرهنگ ریشه‌های هندواروپایی زبان فارسی. منوچهر آریانپور کاشانی. اصفه‍ان: جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان، ۱۳۸۴.

خانوادهٔ زبان‌های هند‌و‌اروپایی شامل تقریباً همهٔ زبان‌های اروپا و فلات ایران و بخش شمال شبه‌قارهٔ هند است. کتاب فرهنگ ریشه‌های هندواروپایی زبان فارسی، تألیف منوچهر آریانپور کاشانی، را می‌توان نخستین پژوهش گستردهٔ فارسی به‌منظور ردیابی واژه‌های فارسی تا سرچشمهٔ هندواروپاییِ آن‌ها دانست. مؤلف در این کتاب تلاش کرده‌است همهٔ واژه‌هایی را مدخل کند که ریشهٔ هندواروپایی آن‌ها مشخص و شناخته‌شده باشد. او، برای نشان دادن خویشاوندی زبان‌های هندواروپایی و ریشه‌گیری آن‌ها از یک سرچشمه، تا جای ممکن، واژه‌های هم‌ریشه را نیز آورده‌است. روند پیگیری واژه‌های فارسی، تا حد امکان، به‌صورت زیر است:
فارسی < پهلوی < اوستایی < پارسی باستان < هندواروپایی.
مؤلف دیباچهٔ مفصلی بر این کتاب نوشته و اطلاعات مفیدی در اختیار کاربران و علاقه‌مندان قرار داده‌است.
برخی موضوع‌ها عبارت‌اند از:
سرزمین آغازین هندواروپایی؛ خاستگاه هندواروپاییان؛ شاخه‌های زبان‌های هندواروپایی؛ زبان‌های آسیای صغیر، هندی، ایرانی، یونانی، ژرمنی، و مانند آن‌؛ بازسازی فرهنگ هندواروپایی و روش آن.

#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
🔴 ۲۰ دی سالروز شهادت میرزا تقی‌خان فراهانی [امیرکبیر] (۱۱۸۶ - ۲۰ دی ۱۲۳۰)

🔸سیاستمدار، دیپلمات و صدراعظم
ایران در "دورهٔ قاجار، و " بنیانگذار "حکومتداری نوین" در #ایران


پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
امیر کبیر و تکیه بر ملت

دکتر پرویز ورجاوند

کوتاه سخن آنکه امیرکبیر با وجود زمان به نسبت کوتاهی که در اختیار داشت، بدون آنکه به مظاهر فرهنگ غرب گرایش کند، دگر گونیها و تحولات چشم‌گیری را سبب گردید که با جنبه‌های مثبت و پویای فرهنگ ملت، تفاهم داشت و از اینرو با استقبال جامعه مواجه گشت. در حالیکه دانش‌اندوختگان دوران ناصری که روشنفکران زمان به شمار می‌آیند، در تمامی زمینه‌ها به الگو برداری از غرب پرداختند و به همین جهت پیش از آنکه در برابر سلطۀ استعمار موضع بگیرند و در راه قطع نفوذ آن به مجاهدت برخیزند، تحت تأثیر خیزش‌ها و دگرگونی‌های سیاسی – اجتماعی غرب، بر آن گشتند تا اساس حکومت استبدادی را واژگون سازند، بدون آنکه بر تکیه‌گاه‌های آنها توجه کنند. وجود خیزش‌هایی چون ماجرای لغو قرارداد رویتر و بعد ماجرای تنباکو، روشنگر این امر است که آمادگی جامعه برای نفی سلطۀ بیگانه، بیش از حساسیت او در برابر رژیم استبدادی حاکم است. به همین دلیل نیز حرکتی فراگیر بوجود آورد که نتایج مهمی در برداشت. در حالیکه درس خواندگان زمان با تغییر در سر و وضع ظاهر خود و نحوۀ استدلال و برخوردشان با مسائل کشور، از متن زندگی مردم دور افتادند و برایشان میسر نگشت تا مردم را با خود هم آواز سازند. آری در آن زمان خواست مردم این بود تا دست اجنبی را از سر خود کوتاه سازند و پایش را از میهن خویش قطع کنند. مردم هنوز خاطرات شکست‌های ننگین را در جنگ‌های ایران و روس و از کف‌دادن سرزمین‌های وسیع قفقاز و «اران» را از یاد نبرده بودند. آنها جدایی هرات و بخشی از خراسان بزرگ را چون زخمی بر پیکر خود احساس می‌کردند. آنها قدرت‌نمایی‌های سفارت روس و انگلیس و فراشان و مأموران و تفنگچیان آنها را شب و روز لمس می‌کردند، بنابراین درد اصلی را نفی اجنبی و کفار می‌دانستند نه به زیر کشاندن شاه مستبد. مردم در مجموع دریافته بودند که اساس گرفتاری‌های آنها در اینست که زیر سلطه خارجی به سر می‌برند و آنچه بر سرشان می‌آید حاصل استعمار روس و انگلیس است،ولی روشنفکران در عمل به این عامل اساسی چنانکه باید بها نمی‌دادند و با عرضه کردن برنامۀ اصلاحات منطبق با شیوه‌های غربی، بیش از پیش خود را با مردم و راه آنها بیگانه می‌ساختند. جالب این است که بعدها در جریان مبارزات بنیادی مردم با حکومت استبدادی نیز، ملت ایران رهبرانی را برگزید و پشت سر آنها به جانبازی پرداخت که از دیدگاه‌های قالبی اینگونه روشنفکران هیچ نشانه‌ای با خود نداشتند. توجه به این امر که بزرگترین قهرمانان نهضت مشروطیت در سیمای کسانی چون ستارخان و باقرخان تبلور پیدا می‌کند،پدیده ایست که جا دارد فراوان دربارۀ آن اندیشیده و سخن گفته شود.

لازم به یادآوری است که برخلاف تصور بسیاری از افراد، این دورافتادن از مسیر فرهنگ ملی و بیگانه‌شدن با خویشتنِ خویش،بیش از همه بخشی از جامعۀ با سواد و تحصیل کرده را در بر گرفت که به ناروا عنوان روشنفکر  را بر خویش نهاده‌اند. سردمداران این حرکت از میان کسانی بیرون آمده‌اند که در پی دوران به نسبت طولانی سلطۀ رژیم استبدادی وابسته به غرب، با فرنگ و تحصیلات غربی آشنا شدند. آنها که از نظر روانی خود را در برابر عظمت همه جانبۀ غرب ناتوان یافته بودند،راه نجات را در تغییر بنیادی و پذیرا شدن شیوۀ فرهنگی غرب در تمامی زمینه‌های آن دانستند و از آنجا که میهن خود را در وضعی اسف‌بار می‌دیدند،کمتر به خود زحمت دادند تا نسبت به گذشته و هویت ملی و فرهنگی خویش به جستجو و تفکر پردازند و راه جدید را با شناخت آن پیشینه و ویژگی‌های جامعه و امکانات سرزمین خود برگزینند. جالب اینست که سالها پیش از آنها فردی برخاسته از متن همین جامعه ولی آشنا به تاریخ و فرهنگ میهن خویش و آشنا با شرایط و اوضاع و احوال سرزمین خود و دردها و رنجهای ملتش، حرکتی را آغاز کرد که با مقاومت شدید دو قدرت استعماری زمان مواجه گردید و به دست شاه خودکامۀ قاجار متوقف گشت. آنچه که امیر کبیر در ایران بدان پرداخت با آنچه که فرهنگ‌اندوختگان غرب در جریان مبارزه با رژیم استبدادی ناصرالدین شاه انجام دادند تفاوتی چشم‌گیر دارد. امیرکبیر از یکسو همۀ نیروی خود را متوجه استعمارگران و قطع منافع آنها ساخت و از سوی دیگر کوشید تا به جامعه توان ببخشد و ملت را متوجه قدرت و نیروی واقعی خود بسازد. او به شدت با تجزیۀ ایران که روس و انگلیس با نقشه‌ای شیطانی از زمان فتحعلی شاه آن را دنبال می‌کردند به مقابله پرداخت و با سرکوبی«سالار»از تجزیۀ خراسان جلوگیری کرد و به استقرار نظم در سیستان و بلوچستان پرداخت و توفیق آن را به دست آورد تا هرات و قندهار را بدون خسارت سنگینی بازگرداند و به این ترتیب توطئۀ وسیع انگلیسیها را در بخش وسیع شرقی نافرجام گذارد.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9632-amir-kabir-tekie-bar-mellat.html

https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
⁠⁣بیست و یکم دی‌ماه زادروز ریچارد نلسون فرای ایران‌شناس آمریکایی و منتخب سیزدهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار

فرای مؤلف کتاب‌ها و مقالات متعددی دربارۀ خاور نزدیک و آسیای میانه است. کتاب میراث ایران او- به علت روشنی بیان، روانی نثر، غنای منابع که به‌آسانی با اندیشۀ خواننده همخوانی می‌یابد و تصویرهای زیبا- در مدتی کوتاه به اثری کلاسیک و معتبر تبدیل شد. احساسات گرم مؤلف نسبت به فرهنگ ایران از هر صفحۀ آن پیداست، منتهی با چنان هوشمندی که هیچ‌کس نمی‌تواند برچسب جانبداری به آن بزند. این کتاب از لحاظ پافشاری بر این واقعیت که فرهنگ آغازین اسلامی ایران ادامۀ مستقیم تمدن ساسانی بوده، بدین معنا که فتح اعراب نتوانسته تغییر چندانی در بنیاد خصلت ایرانی ملت ایجاد کند، نقطۀ عطفی در پژوهش علمی بود. کتاب میراث ایران در بحث‌های خود دربارۀ جنبه‌های گوناگون میراث همۀ ایرانیان- افغان‌ها، تاجیک‌ها، اُست‌ها، ایرانیان ترک‌زبان، بلوچ‌ها و گروه‌های فراوان دیگر- برای ایرانیان عاملی وحدت‌بخش بود و هست که بر ریشه‌ها و دستاوردهای مشترک ایشان تأکید می‌ورزد. هدف کتاب بعدی او، عصر زرّین فرهنگ ایران که درواقع دنبالۀ کتاب قبلی محسوب می‌شود نمایاندن این نکته بود که ایرانیان مسلمان از طریق اسلام جهان‌بینی فرهنگی پرباری ساختند و توانستند اسلام را به مذهب و تمدنی جهانی تبدیل کنند که بدون مشارکت ایشان این امر مقدور نبود. بدین گونه این دو کتاب گواه مستندی هستند بر سهم ایران در فرهنگ و تمدن جهانی. به‌علاوه تلاش فرای در نظارت و ویرایش چهار جلد از کتاب تاریخ ایران کمبریج (از یورش اعراب تا زمان سلجوقیان) که گزارش پربار او دربارۀ سامانیان را در بر دارد، بی‌گمان خدمت ماندگار دیگری به پژوهش‌های علمی دربارۀ ایران است.

بخشی از مقالۀ «تقدیر از ریچارد نلسون فرای»، علیرضا شاپور شهبازی، ترجمۀ مرتضی ثاقب‌فر

به نقل از:
[دفترچۀ سیزدهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار، اهدایی به دکتر ریچارد نلسون فرای، ص ۲۰-۲۱]

@AfsharFoundation
🎄من همیشه گفتم [گفته ام] که از قدیم دو تا تمدن در منطقه آسای [آسیا] اهمیت داشت؛ یکی چینی بود و دیگر ایرانی. اما ایران امروز نیست. البته ایران بزرگ بود یعنی از مجارستان تا مغولستان و چین غربی و از هند تا بین النهرین ودر آن سرزمین چند خورده [خرده] فرهنگ مثل ساکا، سُغدی و غیره موجود بودند. و چنان که مغول ها وابستگی به چین داشت [داشتند] همچنین ترک ها ارتباط به ایران بود.[با ایرانیان ارتباط داشتند].
محمود کاسغری [کاشغری] نویست [نوشت] کلاه بیدن[بدون] سر و ترک بیدون[بدون] تاجک[ تاجیک] وجود ندارد.
ریچارد فرای/ ایران دوست.
@ESHTADAN
✍🏻 سالروز درگذشت استاد #سلیم_نیساری (۲۱ آذر ۱۲۹۹ تبریز - ۲۲ دی ۱۳۹۷ پاریس)

در زمانی که دکتر منوچهر اقبال وزیر فرهنگ بود، مرتب به وزارت فرهنگ نامه مي‌نوشتند و از کتاب‌های ابتدایی ایراد مي‌گرفتند آقایی بود که می‌گفت من در پنج ساعت به بزرگسالان خواندن و نوشتن یاد می‌دهم. این‌ها باعث شد تا وزارت فرهنگ اعلام کند که هر کس مدعی ارائۀ روش جدیدی در تدریس سال اول برای بی‌سوادان است بیاید و گزارش بدهد. هشت نفر انتخاب شدند. دکتر محمدباقر هوشیار که معلم من هم بود آمده بود و انتخاب‌شده بود. جلسه‌ای گذاشتند و گفتند ما می‌خواهیم کلاسی آموزشی درست کنیم. هرکدام از شما شصت جلسه درس بدهید. بچه‌ها هم شرایط خاصی داشته باشند، مثلاً در خانوادۀ فارسی‌زبان نباشند، قبلاً درس نخوانده باشند و از اول شروع کرده باشند. هر کس با هر روشی که می‌خواهد درس بدهد. بعد از شصت جلسه دو بازرس، دو استاد دانشگاه می‌آيند و امتحان مي‌گيرند، یادم هست دکتر جلالی و دکتر بیژن بودند. رونوشت گزارشی را که آن‌ها دادند هنوز دارم. گزارشی که استادان از روش تدریس من دادند، باعث شد تا وزارت فرهنگ کتاب من را (دارا و سارا) چاپ کند و این اولین کتابی بود که در سال ۱۳۲۸ رنگی چاپ شد. فکر رنگی بودن تصاویر کتاب متأثر از دیدن كتاب‌هاي خارجی بود. طبیعی است که اگر تصاویر کتاب رنگی باشد توجه بچه‌ را جلب می‌کند. دکتر محمدباقر هوشیار به روش خودش درس را گفته بود. روش تلخیص، مثلاً (ن) را می‌نوشت و می‌گفت دمش را پاک می‌کنید و سرش می‌ماند. او در نوشته‌ها، «قسطنطنیه» را مثال می‌زد (ق) بزرگ (س) بزرگ و می‌گفت دمش را قطع بکنید می‌شود «قسطنطنیه». چهار نفر قبول شدند: دکتر محمدباقر هوشیار، شمس‌الدین رشدیه، یک آقایی که الان اسمش یادم نیست و من.

متن کامل #مصاحبه با سلیم نیساری را در خبرنامۀ شمارۀ ۱۲ بخوانید.
@xabarname
@ESHTSDAN
📣 علی بلوکباشی (زاده ۲۲ دی ۱۳۱۴)؛ از پیشگامان مردم‌شناسیِ آکادمیک ایران، هشتاد و شش ساله شد. او که مدرک دکتری خود را در رشته انسان‌شناسیِ اجتماعی از دانشگاه آکسفورد دریافت نموده است؛ عضو شورای‌عالی علمی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و مدیر بخش مردم‌شناسیِ این نهاد است.

علی بلوکباشی آثار بسیاری در زمینه فرهنگ مردم و موضوعات اجتماعی نگاشته است که مطالعه آنان برای فهم تاریخ مردم در ایران مفید و لازم است. اسامی بخش کوچکی از آثار وی در ادامه می‌آید.

📚کتاب‌ها:

📌آشپز و آشپزخانه؛ پژوهشی انسان شناختی در تاريخ اجتماعی هنر آشپزی

📌چهارشنبه سوری؛ جشن عروج ارواح مردگان به عالم زندگان

📌قهوه‌خانه و قهوه‌خانه نشينی در ايران

📌مجموعه پژوهش‌های مردم‌شناسی در فرهنگ و جامعه ایران: 1⃣ مردم‌شناسی اقوام و ایلات ایران، 2⃣ مردم‌شناسی جامعه تهران قدیم؛ و گفتارهایی درباره خانه و خانواده و سنّت‌های خانوادگی، 3⃣ مردم‌شناسی دانش پزشکی در فرهنگ ایران

📌نوروز؛ جشن نوزایی آفرینش

📌بازی‌های کهن در ایران

📌شب یلدا


📑مقالات:

📌پديده‌ای به نام لوطی و لوطی‌گری در حيات اجتماعی ايران

📌واژه سنگک و پیشینه‌ی سنگک پزی در ایران

📌تافتون پزی در تهران
خالق دایی جان ناپلئون درگذشت
ایرج پزشک زاد در سن نود و چهارسالگی در لس آنجلس چشم از جهان فرو بست.
از آثار او می توان به آثار زیر اشاره داشت
حاج مم‌جعفر در پاریس (۱۳۳۳) (خاطرات)

ماشاءالله خان در بارگاه هارون‌الرشید (۱۳۳۷) (رمان)

بوبول (۱۳۳۸) (طنزیات اجتماعی)

آسمون ریسمون[۱۵] (۱۳۴۲) (طنزیات ادبی)

دایی‌جان ناپلئون (۱۳۴۹) (رمان)

ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد (۱۳۵۲) (نمایش‌نامه)
او در تهران در سال ۱۳۰۶ به دنیا آمده بود.
آنچه نام #محمدعلی_جمالزاده را در حافظۀ ایرانیان زنده نگه داشته است داستان‌های اوست. او سبکی شیرین و طنز آمیز داشت، داستانگوی قابلی بود، و بی‌آنکه به سطحی‌نگریِ‌ پاورقی‌نویسان دچار شود، خوانندگان بسیار یافت. وقتی که داستان «فارسی شکر است» مورد تحسین ادیب سختگیری چون #محمد_قزوینی واقع شد و در اولین شمارۀ دورۀ جدید کاوه به چاپ رسید، دورۀ تازه‌ای در زندگی جمال‌زاده آغاز شد: «از همان روز من قدم به میدان قصه‌سرایی نهادم». انتشار اولین مجموعه داستان او، یعنی یکی بود و یکی نبود (۱۳۰۰ش)، را طلیعۀ ادبیات واقع‌بینانۀ ایران دانسته‌اند.
نویسنده، در شش داستان گرد آمده در این کتاب، زندگی ایرانیان در عصر مشروطه را به شکلی انتقادی با نثری طنز‌آمیز و آکنده از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه تصویر کرد، تعصب‌ها و اخلاقیات ناپسند را نکوهید و در جهت ترویج مدارا و تساهل کوشید، و به‌عنوان ناقدی اصلاحگر شناخته شد.

(#حسن_میرعابدینی، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به سرپرستی #اسماعیل_سعادت، جلد دوم، ص ۵۵۴)
@xabarname

🔸به مناسبت ۲۳ دی ماه زادروز روانشاد
#محمد_علی_جمالزاده
@ESHTADAN
سید جعفر شهیدی (۱۲۹۷ در بروجرد – ۲۳ دی ۱۳۸۶ در تهران) رئیس موسسه لغت‌نامه دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی، استاد تمام دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و از پژوهشگران برجسته زبان و ادبیات فارسی، فقه و تاریخ اسلام بود.
شهیدی از شاگردان برجسته علی‌اکبر دهخدا و بدیع‌الزمان فروزانفر در دانشگاه تهران بود و در سال ۱۳۴۰ دکترای خود را در رشته ادبیات فارسی و تاریخ دریافت کرد. او همچنین در حوزه علمیه قم و حوزه علمیه نجف زیر نظر سید حسین طباطبائی بروجردی، سید ابوالقاسم خویی تحصیل کرد و درجه اجتهاد داشت.
او به جز همکاری در تدوین فرهنگ معین و لغت‌نامه دهخدا، ۴ عنوان ترجمه، ۳ عنوان تصحیح و تعداد زیادی تالیف دارد که شماری از کتاب‌های وی به زبان‌های بیگانه ترجمه شدند و جایزه دریافت کردند.
برخورد با محمد معین، باب آشنایی وی را به حضور علی‌اکبر دهخدا فراهم کرد و بعد از تشکیل موسسه لغت‌نامه دهخدا، معاونت سازمان رابه‌عهده گرفت. سپس علامه دهخدا از سیدجعفر شهیدی دعوت به همکاری کرد و در نامه‌ای به دکتر آذر (وزیر فرهنگ وقت) نوشت: «او اگر نه در نوع خود بی‌نظیر، ولی کم‌نظیر است.» دهخدا در این نامه می‌خواهد که به جای ۲۲ ساعت، به او شش ساعت تدریس اختصاص دهند تا بقیه وقتش را در لغت‌نامه دهخدا بگذراند. مدتی این‌گونه می‌گذرد، تا سال ۱۳۴۰ که با مدرک دکتری به دانشگاه منتقل می‌شود. تدریس در دانشگاه تا حدود سال ۱۳۴۵ ادامه پیدا می‌کند، اما بعد با ناامنی دانشگاه، دانشجویان خود را به لغت‌نامه می‌برد. پس از سال‌ها نیز، تا پایان عمر وی هنوز دانشجویانش چهارشنبه‌ها به دفتر وی در موسسه لغت‌نامه دهخدا می‌رفتند و با شهیدی جلساتی را داشتند. بعد از مرگ محمد معین، شهیدی مسئولیت اداره سازمان لغت نامه دهخدا را بر عهده گرفت. او در زمینه‌های ادبیات عرب و فارسی استادی بنام بود و درک محضر و همنشینی با استادانی نظیر بدیع‌الزمان فروزانفر، دهخدا، جلال‌الدین همائی و محمد معین اعتبار علمی و معنوی او را دو چندان کرد.

@iranboom_ir
🔸به مناسبت سالگرد درگذشت روانشاد
#سید_جعفر_شهیدی
@ESHTADAN
شیفتۀ ایران و اساطیرش
دبا: غروب دوشنبه ٢۴ دی ١٣٧۵ بود که «احمد تفضلی»، ایران‌شناس، پهلوی‌دان و اسطوره‌پژوه برجسته درحالی‌که ۵٩ سال و ١ ماه و ٨ روز داشت، به قتل رسید.
او که عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بود، در سال‌های حضور در این نهاد پژوهشی مداخلی چون آرش، ابالیش، آب، آتش، آتش‌پرستی، اردیبهشت، اسفند، آبان و آذر را به رشتۀ تحریر درآورد.
یادش تا همیشه با ما.
@cgie_org_ir
Forwarded from ایران بوم
اندکی هم درست بنویسیم

بهاءالدین خرمشاهی

یک دهه ونیم، دقیق تر بگویم 18 سال (از 1366) به این سو، کتاب مرجعی پاسخگو و حلّال بسیاری مشکلات و راهنمای اهل قلم به ویژه ویراستاران است، به نام غلط ننویسیم، نوشته استاد ابوالحسن نجفی، مترجم توانا و فرهنگ نگار دانا. هرکس از این کتاب خبر نداشته باشد، یا آن را یکسره یا مدخل ـ مدخل (مقاله به مقاله هم می توان گفت؛ البته مقاله ها غالبا کوتاه است) نخوانده باشد، بی شک مغبون است.

ساختار و نظم این کتاب الفبایی است با ارجاعات درون متنی. حسن اصلی کتاب، خوش تدوین و خوش نوشته و طبعا خوشخوان بودن آن است، به علاوه اتقان و اعتبار علمی مباحث و استدلال های زبانی/ادبی/دستوری و گاه بلاغی آن.

در زبان عربی قدیم و جدید هم از این گونه آثار داریم که فقط به دو نمونه آن از قدیم و جدید اشاره می شود. یکی درّة الغوّاص فی اوهام الخواص (تألیف ابومحمد قاسم بن علی حریری، که از رجال قرن پنجم هجری است و از دیرباز بر این کتاب تتمه و تکمله و ذیل و شرح و نقد و نظایر آن نوشته اند که شمه ای از آنها را حاجی خلیفه در کشف الظنون آورده است)؛ دیگری که در عصر حاضر نوشته و طبع شده، معجم الأغلاط اللغویّة المعاصرة است. (تألیف محمدالعدنانی، بیروت: مکتبة لبنان، چاپ اول: 1984م. چاپ دوم: 1999 م. دربردارنده 2135 مدخل / مقاله در 870 صفحه).

در زبان های اروپایی هم کمتر زبانی هست که از این درست ـ نامه ها یا پیرایشنامه ها که فرهنگ اغلاط مشهور است، نداشته باشد. در انگلیسی، یکی از نو ـ کلاسیک های این زمینه، اثر معروف فولر (H. W. Fowler) است به نام :

A Dictionary of Modern English Usage

که نخست بار در سال 1926 چاپ شد و سپس تا امروز، علی رغم بحث انگیزی همیشگی اش، علی القاعده باید 30 ـ 40 بار چاپ / تجدید چاپ شده باشد.

اهل زبان ــ یعنی نویسندگان، دستورزبان دانان / نویسان، فرهنگ نگاران و واژه پژوهان و ریشه شناسان و اهل فقه اللغه (فیلولوژی/ کمابیش به معنای واژه پژوهی و متن شناسی تاریخی) و چند صنف دیگر ــ به دو دسته بزرگ تقسیم شده اند:

1. رواانگارانِ هر واژه یا ترکیب بی قاعده و نادرست که اصل را به کاربرد و استعمال اهل زبان می دانند یعنی می گویند چون به هر حال جمع کثیری از مردم مثلاً به جای عِطر می گویند عَطر یا به جای اِحیا می گویند اَحیا یا به جای قُضات (بر وزن رُوات، شُکات، عُصاة / عُصات ــ مفرد آن عاصی ــ هُداة / هُدات ــ مفرد آن هادی)، قُضّات (به تشدید حرف دوم) تلفظ می کنند یا به جای اینشتین / اینشتاین، می گویند انیشتین (با تقدم نون بر یاء) یا به جای جبل طارق می گویند و می نویسند جبل الطارق و صدها نظیر آنها، این رواج که میزان دقیق آن معلوم نیست و نخواهد شد، به هر حال، باعث تطهیر این اغلاط می شود و مخفی نماند که [بگذریم که بعضی افراطیان پیرایشگر حتی «مخفی» را هم درست نمی دانند که شرحش مفصل است ولی در حدیث معروف یا عبارت معروف به حدیث کنت کنزا مخفیا... این کلمه سابقه کاربردِ بیش از هزار ساله دارد، باری [بعضی از خواص و تحصیلکردگان هم در این تلفظ یا حتی کتابت غلط به عامه پیوسته اند.

2. گروه دوم در این تقسیم بزرگ پیرایشگران و صحّت گرایان اند که در بیان افراطی عقایدشان یا عقاید افراطیشان معتقدند هر آنچه فرهنگ نگاران معتبر و فصحای قوم بگویند و بنویسند و قواعد زبانی / ادبی / بلاغی مؤید آن باشد، درست است؛ و خود را به نوعی نگهبان حریم صحت و اصالت کلمات و تعبیرات و عبارات زبان که ممکن است گرفتار تحریف و تصحیف، به ویژه از سوی عامه، یا دور از جان، عوام شده باشد، می دانند.

به تعبیر دیگر، گروه اول طرفدار اصالت کاربرداند ولو به تحریف و تصحیف کشیده باشد و گروه دوم طرفدار اصالت وضع اولیه و اصل اصیل زبانی ـ ادبی، ولو آن وضع، نامعمول و نامتداول باشد.

مسائل زبانی در سطح کلان، چندان به قاعده و قانون پیرایشگران یا برنامه ریزان دیگر تن درنمی دهند. مسئله واژگان بیگانه / دخیل / وام ـ واژه ها را درنظر بگیرید. هرچه می گویند بگویید سپاسگزارم، می گویند مرسی؛ هر چه می گویند بگویید طرح / برنامه، می گویند پروژه؛ هر چه می گویند بگویید گذرنامه، می گویند پاس / پاسپورت؛ هر چه می گویند بگویید یارانه، عده ای اصرار دارند باز بگویند سوبسید.

در تلفظ کلمات فارسی و عربی هم نوعی سهل انگاری دسته جمعی دارند. به جای پنج تومان، می گویند پنش تومن، به جای اقتصاد می گویند اختصاد، به جای اجتماعی می گویند اشتماعی، به جای مجتهد می گویند مُشتهد / مژتهد هم حتی می گویند، به جای مسجد، مچّد تلفظ می کنند، و تا آنجا که نام زیبا و مقدس «محمد» را ــ چنان که می دانید ــ به دو شکل نابه سامان تلفظ می کنند.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12791-andaki-ham-dorost-benivisim.html

https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
Forwarded from ایران بوم
فردوسی ربطی به ایدولوژی ندارد

جواد رنجبر درخشیلر
دانش آموخته دکتری علوم سیاسی و شاهنامه پژوه

وزیر میراث فرهنگی در بازدید از آرامگاه فردوسی سه گزاره مهم را بیان کرده. نخست این که پس از انقلاب از فردوسی غفلت کردیم. دوم: فردوسی هزار سال است بر تارک میراث فرهنگی ایرانیان می‌درخشد. و سوم: حماسه سرائی های او پشتوانه‌ی ایدئولوژیک جبهه جهانی مقاومت است. این سه گزاره شایسته نقد و بررسی است.
درباره جمله نخست آقای وزیر میراث فرهنگی تردیدی روا نیست. نه تنها پس از انقلاب از فردوسی و شاهنامه غفلت شده بلکه گاه این شاهکار جهانی تحقیر و تحدید شده است. مبنای همه این ها آن نظریه غلط که، ایران پیش از اسلام رقیب ایران پس از اسلام است. این نظر پیوستگی فرهنگی ایرانیان از گذشته های دور تا اکنون را نادیده گرفته و با دو گانه اسلام و ایران در راهی می رفت که برخی ایران دوستان افراطی می رفتند؛ به عکس. اما واقعیت ساده قابل فهمی وجود دارد که از بررسی های غیر غرض ورزانه تاریخی می آید و آن پیوستگی فرهنگی ایران است و ایرانیان مسلمان هم می توانند به گذشته تاریخی خود ببالند و تاثیر آن را در فقه و عرفان و اندیشه های سیاسی و اجتماعی پس از اسلام هم ببینند.
طبیعی است شور انقلابی با چنین باریک بینی های سازگار نبود و در نتیجه فردوسی را دشمن پنداشتند. در این میان نقش دشمنان ایران که می خواستند و می خواهند که ایران را از فرهنگ پیشرو خود خالی کنند بی تاثیر نبود. حتی برخی از این افراد هنوز هم به طور روزمره نسبت به زبان فارسی و شاهنامه دشمنی ابراز می کنند و کسی نیست جلوی آن ها را بگیرد. شاید به این دلیل اشتباه که هر تحقیری نسبت به فردوسی غیرمستقیم تحقیر پهلوی و نظام سیاسی پادشاهی است. اما در واقع تاثیر این ضربات هدفمند پیش از آن که به سلسله فروپاشیده پهلوی برسد به فرهنگ ایران می رسد.
اما هنوز دیر نیست. به راحتی می توان شاهنامه را با حمایت های کوچک کم خرج دوباره بر تارک فرهنگ ایران نشاند. فقط کافی است صدا و سیمای عریض و طویل و مدارس و دانشگاهها و مراکز پر تعداد فرهنگی شاهنامه را در دستور کار خود قرار بدهند. شرم آور است که بسیاری از به اصطلاح دانش آموختگان ادبیات هم از خواندن و فهم شاهنامه عاجزند و اگر کلاس های آزاد و دوستداران حقیقی شاهنامه که با پول خود و هزار زحمت کلاس های شاهنامه برگزار می کنند نبود شاید اکنون شاهنامه همین قدر هم شاخته شده نبود. در کنار همه این ها البته لازم است از مهربانی بیش از حد با دشمنان شاهنامه که در واقع به طور غیرمستقیم دشمنان فرهنگ و امنیت ایران هستند کاسته شود.
فردوسی همان طور که به درستی در گزاره سوم آقای وزیر بود بر تارک فرهنگی ایرانیان می درخشد. شاهنامه در زبان فارسی و هیچ زبان دیگری نمونه ای ندارد. هیج ملتی کتابی با این حجم و این عمق معنایی و اوج ادبی ندارد. به عبارتی مهم ترین میراث فرهنگی ایرانیان شاهنامه است. و به همین اعتبار گزاره سوم وزیر کاملا نادرست است. از کتاب های فرهنگی نمی توان به ایدویولوژی رسید. این دو کاملا با هم متفاوت و حتی به قطعیت می توان گفت متعارض اند. این خود یکی از موارد بدفهمی و تحقیر شاهنامه است. مشابه آن که برخی افراد افراطی می گویند شاهنامه کتاب مقدس ما ایرانیان است.
ایدیولوژی معطوف به عمل است. سطحی و منفعت طلبانه و بی ریشه است. ریشه هایش ساختگی است. بیشتر به درد عملیات چریکی گروه های چپ می خورد؛ همان خاستگاه واقعی خود.
ما در ایران حکمت متعالی زردشت، داستان های عمیق جهان شناسانه اسطوره ای، فرهنک و جهان شناسی اسلامی را داریم. همه فرهنگی و عمیق. می توانند انسان را از عمق جان او بسازند. ایدولوژی اما به طور دقیق یک سطح و ظاهر عرضی است. انسان ایدولوژیک مانند داعشی های زمان ما و ترویست های چپ دوره های گذشته حتی از آن که ادعا می کنند چیز زیادی نمی دانند. انسان ایدولوژیک انسانی در قید ظواهر و تبلیغات است. بنابراین فردوسی را به ایدولوژی نسبت دادن عین بی سلیقگی است و اگر قرار است توجه ها به این حکیم بزرک چنین باشد بی توجهی مرجح است.
شاهنامه را مانند هر کتاب مهم دیگری فقط باید خواند و درست فهمید. خودش در زندگی و افکار و جامعه جاری می
شود.

دنباله نوشتار:
https://www.isna.ir/news/1400102517816/

@iranboom_ir
#علیرضا_قیامتی :
جهان #شاهنامه جهان آرمانی ایرانیان است


جهان شاهنامه جهان آرمانی ایرانیان است. سراسر جلال و شکوه و پهلوانی و مردانگی و سرفرازی است که در درازای تاریخ همواره پناه مردم ایران بوده است. هرچند شاهنامه حماسه ملی مردم ایران و ستایش ایران و ایرانی است اما بیش از آن حماسه ای است انسانی آکنده از مهرورزی و دادگری، نامه ی آشتی و پرهیز از خشونت

هم از آشتی کام مردم رواست
که نابود باد هر که او جنگ خواست


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir⁣⁣⁣⁣
2024/09/30 23:41:19
Back to Top
HTML Embed Code: