Forwarded from اتچ بات
#شاهرخ_مسکوب:
هزار سال از زندگی تلخ و بزرگوار فردوسی میگذرد. در تاریخ ناسپاس و سفله پرور ما، بیدادی که بر او رفته است، مانندی ندارد. و در این جماعت قوادان و دلقکان که ماییم با هوسهای ناچیز و آرزوهای تباه، کسی را پروای کار او نیست و جهان شگفت شاهنامه همچنان بر "ارباب فضل" در بسته و ناشناخته مانده است. اما در این دوران دراز، شاهنامه زندگی صبور خود را در میان مردم عادی این سرزمین ادامه داده است، و هنوز هم صدای گرمش گاهگاه اینجا و آنجا در خانهای و قهوه خانهای شنیده میشود و در هر حال این زندگی خواهد بود، و این صدا خاموش نخواهد شد، و هر زمان به آوایی و نوایی، سازگار مردم همان روزگار فراگوش میرسد.
#ژاله_آموزگار: فردوسی با هر نوزادی در ایران زاده می شود
🔸زادگاه و تاریخ تولد فردوسی اهمیتی ندارد ، زیرا همه جای ایران سرای اوست . او با هر نوزادی در ایران زاده می شود اما مرگ فرهنگی ندارد .
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
هزار سال از زندگی تلخ و بزرگوار فردوسی میگذرد. در تاریخ ناسپاس و سفله پرور ما، بیدادی که بر او رفته است، مانندی ندارد. و در این جماعت قوادان و دلقکان که ماییم با هوسهای ناچیز و آرزوهای تباه، کسی را پروای کار او نیست و جهان شگفت شاهنامه همچنان بر "ارباب فضل" در بسته و ناشناخته مانده است. اما در این دوران دراز، شاهنامه زندگی صبور خود را در میان مردم عادی این سرزمین ادامه داده است، و هنوز هم صدای گرمش گاهگاه اینجا و آنجا در خانهای و قهوه خانهای شنیده میشود و در هر حال این زندگی خواهد بود، و این صدا خاموش نخواهد شد، و هر زمان به آوایی و نوایی، سازگار مردم همان روزگار فراگوش میرسد.
#ژاله_آموزگار: فردوسی با هر نوزادی در ایران زاده می شود
🔸زادگاه و تاریخ تولد فردوسی اهمیتی ندارد ، زیرا همه جای ایران سرای اوست . او با هر نوزادی در ایران زاده می شود اما مرگ فرهنگی ندارد .
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
Telegram
attach 📎
بیست و ششم دیماه سالروز درگذشت علی دشتی
علی دشتی نویسندۀ سیاسی و ادبی، فرزند شیخ عبدالحسین دشتستانی در آبادی دشتستان متولّد شد و پس از اینکه در بلاد عراق عرب زندگی و تحصیل علوم قدیمه کرد در سال ۱۲۹۸ به ایران بازگشت و به فعالیتهای سیاسی پرداخت. در ۱۱ اسفند ۱۳۰۰ موفق به انتشار روزنامۀ شفق سرخ شد.
فعالیت دشتی در روزنامهنویسی و عضویت مجالس و مدت کوتاهی وزارت مشاور و سفارت در مصر و لبنان گذشت. چندی متصدی ادارهای شد که در کار مطبوعات نظارت سانسوری میکرد.
سه رشته در نویسندگی او قابل تشخیص است: ۱) نویسندگی روزنامهای و سیاسی، ۲) نویسندگی داستانی و ترجمه، ۳) نویسندگی در زمینههای نقد ادبی. امضای مستعار دشتی «مجهول» بود.
تأليفات: ۱۲۹۸-۱۳۰۹: روزنامۀ شفق سرخ، ۱۳۰۱: ایام محبس؛ ۱۳۰۲: نوامیس تطور روحیۀ ملل، نوشتۀ گوستاو لوبون؛ ۱۳۰۳: تفوق انگلوساکسون مربوط به چیست؟ نوشتۀ ادمون؛ ۱۳۰۵: اعتماد به نفس، از سموییل اسمایلنر؛ ۱۳۲۵: سایه (مجموعه مقالات ادبی و اجتماعی)؛ ۱۳۳۰: جادو؛ ۱۳۳۱: هندو؛ ۱۳۳۶: نقشی از حافظ؛ ۱۳۳۷: سیری در دیوان شمس؛ ۱۳۳۸: قلمرو سعدی؛ ۱۳۴۰: شاعری دیرآشنا (خاقانی)؛ ۱۳۴۴: دمی با خیام (کتاب توسط الول ساتن به انگلیسی ترجمه و نشر شده است.)؛ ۱۳۵۳: نگاهی به صائب، پردۀ پندار (در موضوع تصوف است.)؛ ۱۳۵۴: عقلا برخلاف عقل (بیشتر دربارۀ محمد غزالی)، در دیار صوفیان (دنبالۀ پردۀ پندار)؛ ۱۳۵۵: کاخ ابداع (اندیشههای گوناگون حافظ)، پنجاه و پنج.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۷۰۴-۷۰۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
@ESHTADAN
علی دشتی نویسندۀ سیاسی و ادبی، فرزند شیخ عبدالحسین دشتستانی در آبادی دشتستان متولّد شد و پس از اینکه در بلاد عراق عرب زندگی و تحصیل علوم قدیمه کرد در سال ۱۲۹۸ به ایران بازگشت و به فعالیتهای سیاسی پرداخت. در ۱۱ اسفند ۱۳۰۰ موفق به انتشار روزنامۀ شفق سرخ شد.
فعالیت دشتی در روزنامهنویسی و عضویت مجالس و مدت کوتاهی وزارت مشاور و سفارت در مصر و لبنان گذشت. چندی متصدی ادارهای شد که در کار مطبوعات نظارت سانسوری میکرد.
سه رشته در نویسندگی او قابل تشخیص است: ۱) نویسندگی روزنامهای و سیاسی، ۲) نویسندگی داستانی و ترجمه، ۳) نویسندگی در زمینههای نقد ادبی. امضای مستعار دشتی «مجهول» بود.
تأليفات: ۱۲۹۸-۱۳۰۹: روزنامۀ شفق سرخ، ۱۳۰۱: ایام محبس؛ ۱۳۰۲: نوامیس تطور روحیۀ ملل، نوشتۀ گوستاو لوبون؛ ۱۳۰۳: تفوق انگلوساکسون مربوط به چیست؟ نوشتۀ ادمون؛ ۱۳۰۵: اعتماد به نفس، از سموییل اسمایلنر؛ ۱۳۲۵: سایه (مجموعه مقالات ادبی و اجتماعی)؛ ۱۳۳۰: جادو؛ ۱۳۳۱: هندو؛ ۱۳۳۶: نقشی از حافظ؛ ۱۳۳۷: سیری در دیوان شمس؛ ۱۳۳۸: قلمرو سعدی؛ ۱۳۴۰: شاعری دیرآشنا (خاقانی)؛ ۱۳۴۴: دمی با خیام (کتاب توسط الول ساتن به انگلیسی ترجمه و نشر شده است.)؛ ۱۳۵۳: نگاهی به صائب، پردۀ پندار (در موضوع تصوف است.)؛ ۱۳۵۴: عقلا برخلاف عقل (بیشتر دربارۀ محمد غزالی)، در دیار صوفیان (دنبالۀ پردۀ پندار)؛ ۱۳۵۵: کاخ ابداع (اندیشههای گوناگون حافظ)، پنجاه و پنج.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۷۰۴-۷۰۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
@ESHTADAN
۲۸ دی ماه زادروز دکتر میرجلالالدین کَزّازی (۱۳۲۷ در کرمانشاه) استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم، شاهنامهپژوه و پژوهشگرِ برجستهٔ ایرانی در زبان و ادب فارسی است. او از چهرههای ماندگار فرهنگ و ادبِ ایران در پنجمین همایش چهرههای ماندگار به سالِ ۱۳۸۴ است. وی نامبردار به بهرهگیری از واژههای پارسی سره در نوشتهها و گفتارِ خود است.
برخی از افتخارات دکتر میر جلال الدین کزازی:
•جایزه بهترین کتاب سال برای ترجمه انه اید اثر ویرژیل در سال 1369
•جایزه نخست پژوهشهای بنیادین هجدهمین جشنواره خوارزمی برای نامه باستان در سال 1383
•چهره برگزیده استان کرمانشاه در سال 1384
• چهره ماندگار در ادب و فرهنگ در سال 1384
•نشان زرین و سپاسنامه از بزرگترین انجمن ادبی و فرهنگی یونان، پارناسوس، به عنوان برجسته ترین ایرانی در گسترش و شناسانیدن فرهنگ و ادب یونان در سال 1384
•پژوهشگر برگزیده در دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی در سال 1385
برخی از آثار دکتر میر جلال الدین کزازی:
•«فرزند ایران» داستان زندگی فردوسی
•«پدر ایران» داستان زندگی کوروش بزرگ
•«وخشور ایران» داستان زندگی زرتشت
•آب و آینه (مجموعه مقاله)
•از گونه ای دیگر (شاهنامه شناسی)
•بیکران سبز (دفتر شعر)
•پارسا و ترسا (عطارشناسی)
•پرنیان پندار (مجموعه مقاله)
•پند و پیوند (حافظ شناسی)
•تَرجُمانی و تَرزَبانی (هنر ترجمه)
•تندبادی از کنج (شاهنامه شناسی)
•دُرّ دریای دَری (شاهنامه شناسی)
•دیدار با اژدها (گزارش سفر)
•دیر مغان (حافظ شناسی)
•رخسار صبح (خاقانی شناسی)
•روزهای کاتالونیا (گزارش سفر)
•رویا، حماسه، اسطوره (شاهنامه شناسی)
•زیباشناسی سخن پارسی در سه جلد
•سراچه آوا و رنگ (خاقانی شناسی)
•سوزن عیسی (خاقانی شناسی)
•گذری و نظری بر آثار و احوال (زیست نامه)
•گزارش دشواریهای دیوان خاقانی (خاقانی شناسی)
•مازهای راز (شاهنامه شناسی)
•نامه باستان (هفت جلد)
http://iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1801-kazazi1.html
@iranboom_ir
@ESHTADAN
برخی از افتخارات دکتر میر جلال الدین کزازی:
•جایزه بهترین کتاب سال برای ترجمه انه اید اثر ویرژیل در سال 1369
•جایزه نخست پژوهشهای بنیادین هجدهمین جشنواره خوارزمی برای نامه باستان در سال 1383
•چهره برگزیده استان کرمانشاه در سال 1384
• چهره ماندگار در ادب و فرهنگ در سال 1384
•نشان زرین و سپاسنامه از بزرگترین انجمن ادبی و فرهنگی یونان، پارناسوس، به عنوان برجسته ترین ایرانی در گسترش و شناسانیدن فرهنگ و ادب یونان در سال 1384
•پژوهشگر برگزیده در دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی در سال 1385
برخی از آثار دکتر میر جلال الدین کزازی:
•«فرزند ایران» داستان زندگی فردوسی
•«پدر ایران» داستان زندگی کوروش بزرگ
•«وخشور ایران» داستان زندگی زرتشت
•آب و آینه (مجموعه مقاله)
•از گونه ای دیگر (شاهنامه شناسی)
•بیکران سبز (دفتر شعر)
•پارسا و ترسا (عطارشناسی)
•پرنیان پندار (مجموعه مقاله)
•پند و پیوند (حافظ شناسی)
•تَرجُمانی و تَرزَبانی (هنر ترجمه)
•تندبادی از کنج (شاهنامه شناسی)
•دُرّ دریای دَری (شاهنامه شناسی)
•دیدار با اژدها (گزارش سفر)
•دیر مغان (حافظ شناسی)
•رخسار صبح (خاقانی شناسی)
•روزهای کاتالونیا (گزارش سفر)
•رویا، حماسه، اسطوره (شاهنامه شناسی)
•زیباشناسی سخن پارسی در سه جلد
•سراچه آوا و رنگ (خاقانی شناسی)
•سوزن عیسی (خاقانی شناسی)
•گذری و نظری بر آثار و احوال (زیست نامه)
•گزارش دشواریهای دیوان خاقانی (خاقانی شناسی)
•مازهای راز (شاهنامه شناسی)
•نامه باستان (هفت جلد)
http://iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1801-kazazi1.html
@iranboom_ir
@ESHTADAN
iranboom.ir
زندگینامه: میر جلال الدین کزازی (1327-)
بوراندخت
سکههای او همانند خسروپرویز است و از دید هنری بسیار ارزندهاند. او بر سکههایش گیسوان بلند، آویزههایی زنجیرمانند نزدیک گوش بر لبۀ تاج و تاجی همانند خسروپرویز دارد. سکههای بوران همه سیمیناند البته سکههای مسی هم از بوران یافت شده که روی آنها نوشته شده: «بوران بازگردانندۀ تخمۀ ایزدان» که مراد از آن، بازسازیِ مشروعیت و قدرتِ زمان خسروپرویز بوده و تقلید او از پدرش در سکهها نیز نشانگر این موضوع است.
شاپور شهبازی معنی «بور» را موطلایی دانسته و بوراندخت را «شاهدخت زرینموی» معنی کرده است، ولی بهتر است بور را به معنی قهوهای روشن یا سرخ بگیریم، چراکه در آثار دقیقی، اسدی، خاقانی، نظامی و نیز در شاهنامه، «بور» لقبی برای اسب سرخ و قهوهایرنگ است و دلیل و شاهد مهمی برای «رنگ طلایی» این واژه نداریم.
بدون تردید نام این شهربانو بوران بوده نه پوران و در شاهنامه نیز میبایست «بوران» نوشته و خوانده شده باشد و ویرایش آن به پوران درست نیست.
در شاهنامه بوران در سخنرانی تاجگذاری خود بر یکپارچگی مردم و بهبود امور اقتصادی و مبارزه با دشمنان ایران انگشت نهاده است.
فردوسی چهرۀ بوران را پسندیده نشان داده و زمامداری او را با دوستی و آرامش. او تأکید کرده که شهبانو پس از مرگ نام نیک بر جای نهاده. تأکید فردوسی بر ویژگیهای نیک این شهربانو با بیشتر منابع داخلی هماهنگ است و ناسازی خاصی با یافتههای تازه ندارد.
[شاهنامه و پایان ساسانیان: سنجش شاهنامه با منابع تاریخی از شورش بر خسروپرویز تا مرگ یزدگرد سوم، دکتر زاگرس زند، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۲۴۵، ۲۴۷ و ۲۷۱-۲۷۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
@ESHTADAN
سکههای او همانند خسروپرویز است و از دید هنری بسیار ارزندهاند. او بر سکههایش گیسوان بلند، آویزههایی زنجیرمانند نزدیک گوش بر لبۀ تاج و تاجی همانند خسروپرویز دارد. سکههای بوران همه سیمیناند البته سکههای مسی هم از بوران یافت شده که روی آنها نوشته شده: «بوران بازگردانندۀ تخمۀ ایزدان» که مراد از آن، بازسازیِ مشروعیت و قدرتِ زمان خسروپرویز بوده و تقلید او از پدرش در سکهها نیز نشانگر این موضوع است.
شاپور شهبازی معنی «بور» را موطلایی دانسته و بوراندخت را «شاهدخت زرینموی» معنی کرده است، ولی بهتر است بور را به معنی قهوهای روشن یا سرخ بگیریم، چراکه در آثار دقیقی، اسدی، خاقانی، نظامی و نیز در شاهنامه، «بور» لقبی برای اسب سرخ و قهوهایرنگ است و دلیل و شاهد مهمی برای «رنگ طلایی» این واژه نداریم.
بدون تردید نام این شهربانو بوران بوده نه پوران و در شاهنامه نیز میبایست «بوران» نوشته و خوانده شده باشد و ویرایش آن به پوران درست نیست.
در شاهنامه بوران در سخنرانی تاجگذاری خود بر یکپارچگی مردم و بهبود امور اقتصادی و مبارزه با دشمنان ایران انگشت نهاده است.
فردوسی چهرۀ بوران را پسندیده نشان داده و زمامداری او را با دوستی و آرامش. او تأکید کرده که شهبانو پس از مرگ نام نیک بر جای نهاده. تأکید فردوسی بر ویژگیهای نیک این شهربانو با بیشتر منابع داخلی هماهنگ است و ناسازی خاصی با یافتههای تازه ندارد.
[شاهنامه و پایان ساسانیان: سنجش شاهنامه با منابع تاریخی از شورش بر خسروپرویز تا مرگ یزدگرد سوم، دکتر زاگرس زند، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۲۴۵، ۲۴۷ و ۲۷۱-۲۷۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
@ESHTADAN
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین (ج.ط نژند)
در باب هفتم گلستان، در حکایت «جدال سعدی با مدّعی»، مے خوانیم که "[توانگران] نه آن در سر دارند که سر بهکسی بردارند». سعدی تعبیر "در سَر داشتن" را، که تعبیری کنایی است، در دو جای دیگر از گلستان هم آورده است: در حکایت "جوان مُشتزن" (باب سوم) میخوانیم که «جوان بغرورِ دلاوری که در سر داشت. در اینجا، متمّم «در سر داشتن»، یعنی «غرور»، به صراحت ذکر شده و معنای جمله هم روشن است؛ باز در باب هشتم گلستان میخوانیم که «عاصی که دست بردارد بِهْ از عابد که در سَر دارد». در اینجا هم معلوم است که مقصود از «در سر داشتن کِبر و غرور ورزیدن است. دکتریوسفی هم در توضیحات خود بهاین معنا اشاره کرده و خطای لغتنامۀ دهخدا را متذکر شده است که «در سر داشتن» را دراین جملۀ گلستان به معنی نیّت و قصد داشتن» آورده است. با اینحال، جای تعجب است که استاد در توضیح جملهٔ «نه آن در سر دارند که سر بهکسی بردارند» نوشتهاند: "هرگز در این فکر نیستند که بهکسی توجه و اعتنا کنند." حال آن که در اینجا هم «در سر داشتن» به معنی تکبّر ورزیدن است، یعنی توانگران نه آنقدر مغرورند (= بیش از آن مغرورند و متكبّر) که بهکسی اعتنا کنند. و اما در جمله «عاصی که دست بردارد بِه از عابد که در سر دارد»، دکتریوسفی تعبیر کنایی «دست برداشتن» را «دست به توبه و دعا برداشتن» دانستهاند که بهگمانم درست نیست و منطقاً با سیاق عبارت جور در نمیآید، زیرا عاصی اگر دست بهدعا بردارد دیگر «عاصی» نیست، بلکه همان تائب و عابد است. این جمله گلستان بسیار شبیه است بهسخنی که به «پیر هرات» (خواجه عبدالله انصاری) نسبت میدهند: «مطرب با چنگ بِه از زاهدِ با جنگ.» یعنی مطربی که چنگ مینوازد بهتر از زاهدی است که به علّت غرور زاهدانه) با دیگران سر جنگ و ستیز دارد.
در این عبارت سعدی هم اگر «دست برداشتن» را بهمعنی دست افشانی و رقص و پایکوبی بگیریم مشکل حل میشود و جمله معنای درستی مییابد: گناهکاری که دست[به رقص و طرب] بر میدارد بهتر از عابدی است که [غرور] در سر دارد.
#سعدی #استادسخن #دکترغلامحسینیوسفی
#درسرداشتن
#گلستان
#تصحیح_متون
بابی در این کتاب نگارین، "درسر داشتن" و چند نکته دیگر در گلستان؛ دکترمحمد دهقانی؛ پژوهشهای ایرانشناسی؛ ناموارۀ دکتر محمود افشار؛ هفتاد و دو مقاله اهدا شده به شادروان دکترمحمدامین ریاحی؛ به خواستاری دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی؛ بهکوشش نادر مطلبی کاشانی؛ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ ۱۳۸۹؛ ج۲۰، آفریننامه: ۷۲.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
در این عبارت سعدی هم اگر «دست برداشتن» را بهمعنی دست افشانی و رقص و پایکوبی بگیریم مشکل حل میشود و جمله معنای درستی مییابد: گناهکاری که دست[به رقص و طرب] بر میدارد بهتر از عابدی است که [غرور] در سر دارد.
#سعدی #استادسخن #دکترغلامحسینیوسفی
#درسرداشتن
#گلستان
#تصحیح_متون
بابی در این کتاب نگارین، "درسر داشتن" و چند نکته دیگر در گلستان؛ دکترمحمد دهقانی؛ پژوهشهای ایرانشناسی؛ ناموارۀ دکتر محمود افشار؛ هفتاد و دو مقاله اهدا شده به شادروان دکترمحمدامین ریاحی؛ به خواستاری دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی؛ بهکوشش نادر مطلبی کاشانی؛ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ ۱۳۸۹؛ ج۲۰، آفریننامه: ۷۲.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
روز تولّد فردوسی (یکم بهمن)
فاقد اعتبار است.
▪️دوستان عزیز،
بر طبق بررسی چند تاریخ که فردوسی خود در شاهنامه به دست داده است، احتمال نزدیک به یقین سال تولّدِ او ۳۲۹ هجری قمری است که سال درگذشتِ رودکی نیز هست. دربارهٔ روزِ تولّدِ شاعر هیچ اطلاعی نداریم و آنچه ادّعا شده فاقد اعتبار است. سال پایان سرایش شاهنامه ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری است و سالِ درگذشتِ شاعر، از دو تاریخ ۴۱۱ و ۴۱۶ که گزارش کردهاند، دومین محتملتر است.
با درود خالقی
دکتر جلال خالقی مطلق،
پیام به بنیاد فردوسی، یکم بهمن ۱۳۹۶
ـــــــــــــــــــــــ
روز تولّد فردوسی (یکم بهمن)
فاقد اعتبار است.
▪️دوستان عزیز،
بر طبق بررسی چند تاریخ که فردوسی خود در شاهنامه به دست داده است، احتمال نزدیک به یقین سال تولّدِ او ۳۲۹ هجری قمری است که سال درگذشتِ رودکی نیز هست. دربارهٔ روزِ تولّدِ شاعر هیچ اطلاعی نداریم و آنچه ادّعا شده فاقد اعتبار است. سال پایان سرایش شاهنامه ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری است و سالِ درگذشتِ شاعر، از دو تاریخ ۴۱۱ و ۴۱۶ که گزارش کردهاند، دومین محتملتر است.
با درود خالقی
دکتر جلال خالقی مطلق،
پیام به بنیاد فردوسی، یکم بهمن ۱۳۹۶
#سجاد_آیدنلو :
هیچ مبنای علمی برای زادروز فردوسی نداریم
یکی از مواردی که در مسائل مربوط به شاهنامهشناسی برداشتهای اشتباه را به دنبال داشته، ۳ بیتی است که در بخش تاریخی شاهنامه آمده است. در آنجا فردوسی به شصتوسهسالگی خودش اشاره کرده است: چو آدینه هرمزد بهمن بود/ بر این کار فرخ نشیمن بود// میلعل پیش آورم هاشمی/ ز بیشی که خُنبش نگیرد کمی// چو شصتوسه شد سال و شد گوش کر/ ز گیتی چرا جویم آیین و فر. عدهای این را مبنا قرار داده اند و، چون فردوسی گفته ۶۳ سالم شد و از روز «هرمزد بهمن»، یعنی نخستین روز بهمنماه، یاد کرده است.
بهغلط استنباط کردهاند که این روز تولد فردوسی است. این استنباط اگرچه بههیچوجه درست نیست، در دو سه سال اخیر در شبکههای مجازی تبلیغ و ترویج میشود.
در این ۳ بیت اصلا اشارهای به تولد فردوسی نداریم. چون اول بهمنماه روز جمعه است و جمعه در سنتهای اسلامی مقدس است و اول هر ماه هم در سنت ایرانِ پیش از اسلام، تقارن اینها را به فال نیک گرفته و گفته به شادی برگزار کن و بعد در ادامه هم گفته که من ۶۳ سالم شده و گوشم هم سنگین شده است. /شَهرآرا
@Shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
هیچ مبنای علمی برای زادروز فردوسی نداریم
یکی از مواردی که در مسائل مربوط به شاهنامهشناسی برداشتهای اشتباه را به دنبال داشته، ۳ بیتی است که در بخش تاریخی شاهنامه آمده است. در آنجا فردوسی به شصتوسهسالگی خودش اشاره کرده است: چو آدینه هرمزد بهمن بود/ بر این کار فرخ نشیمن بود// میلعل پیش آورم هاشمی/ ز بیشی که خُنبش نگیرد کمی// چو شصتوسه شد سال و شد گوش کر/ ز گیتی چرا جویم آیین و فر. عدهای این را مبنا قرار داده اند و، چون فردوسی گفته ۶۳ سالم شد و از روز «هرمزد بهمن»، یعنی نخستین روز بهمنماه، یاد کرده است.
بهغلط استنباط کردهاند که این روز تولد فردوسی است. این استنباط اگرچه بههیچوجه درست نیست، در دو سه سال اخیر در شبکههای مجازی تبلیغ و ترویج میشود.
در این ۳ بیت اصلا اشارهای به تولد فردوسی نداریم. چون اول بهمنماه روز جمعه است و جمعه در سنتهای اسلامی مقدس است و اول هر ماه هم در سنت ایرانِ پیش از اسلام، تقارن اینها را به فال نیک گرفته و گفته به شادی برگزار کن و بعد در ادامه هم گفته که من ۶۳ سالم شده و گوشم هم سنگین شده است. /شَهرآرا
@Shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
باشگاه شاهنامه پژوهان
باشگاه شاهنامه پژوهان باشگاه شاهنامه پژوهان
شاهنامه، شاهنامه خوانی، شاهنامه پژوهی، شاهنامه فردوسی، آرامگاه فردوسی، فردوسی، مقالات شاهنامه پژوهی، اخبار شاهنامه، سخنرانی شاهنامه پژوهان
#محمد_جعفر_یاحقی :
تعیین و اعلام تاریخ مشخص برای روز دقیق تولد حكیم ابوالقاسم فردوسی به هیچ وجه امكان پذیر و دارای سندیت متقن تاریخی نیست
در چارچوب زندگی اجتماعی و فرهنگ قرون گذشته قید كردن روز دقیق تولد افراد دارای اهمیت نبوده لذا در مورد فردوسی نیز این چنین بوده است.
حتی سال تولد این بزرگمرد تاریخ ادبیات ایران پس از بررسی های متعدد با زحمت در سال 1329 هجری شمسی مشخص شد بنابراین تعیین روز دقیق تولد فردی در یك هزار سال پیش هرچند هم این فرد شاخص باشد به هیچ وجه امكان پذیر و شدنی نیست.
هیچ سند تاریخی در این زمینه وجود ندارد و نام بردن از این روز (یکم بهمن) به عنوان زادروز فردوسی صرفا بر اساس محاسبات سرانگشتی، غیرعلمی و غیر رسمی صورت گرفته است. بر اساس چنین محاسباتی سومین روز دی ماه نیز به عنوان روز تولد فردوسی مورد اشاره قرار گرفته در حالی كه این تاریخ نیز هیچ سندیتی ندارد.
روز دقیق تولد اهمیت آنچنانی برای بزرگداشت و گرامیداشت ارزش كار شعرا، فضلا و حكما ندارد چنانكه زادروز 90 درصد شعرا و فضلای بزرگ ایران زمین همچون مولوی، سعدی، حافظ و عطار مشخص نیست/ایرنا
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
تعیین و اعلام تاریخ مشخص برای روز دقیق تولد حكیم ابوالقاسم فردوسی به هیچ وجه امكان پذیر و دارای سندیت متقن تاریخی نیست
در چارچوب زندگی اجتماعی و فرهنگ قرون گذشته قید كردن روز دقیق تولد افراد دارای اهمیت نبوده لذا در مورد فردوسی نیز این چنین بوده است.
حتی سال تولد این بزرگمرد تاریخ ادبیات ایران پس از بررسی های متعدد با زحمت در سال 1329 هجری شمسی مشخص شد بنابراین تعیین روز دقیق تولد فردی در یك هزار سال پیش هرچند هم این فرد شاخص باشد به هیچ وجه امكان پذیر و شدنی نیست.
هیچ سند تاریخی در این زمینه وجود ندارد و نام بردن از این روز (یکم بهمن) به عنوان زادروز فردوسی صرفا بر اساس محاسبات سرانگشتی، غیرعلمی و غیر رسمی صورت گرفته است. بر اساس چنین محاسباتی سومین روز دی ماه نیز به عنوان روز تولد فردوسی مورد اشاره قرار گرفته در حالی كه این تاریخ نیز هیچ سندیتی ندارد.
روز دقیق تولد اهمیت آنچنانی برای بزرگداشت و گرامیداشت ارزش كار شعرا، فضلا و حكما ندارد چنانكه زادروز 90 درصد شعرا و فضلای بزرگ ایران زمین همچون مولوی، سعدی، حافظ و عطار مشخص نیست/ایرنا
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
باشگاه شاهنامه پژوهان
باشگاه شاهنامه پژوهان باشگاه شاهنامه پژوهان
شاهنامه، شاهنامه خوانی، شاهنامه پژوهی، شاهنامه فردوسی، آرامگاه فردوسی، فردوسی، مقالات شاهنامه پژوهی، اخبار شاهنامه، سخنرانی شاهنامه پژوهان
Forwarded from کانال رسمی بنیاد نیشابور
درود. عزیزانی در فضای مجازی پیام فرستاده اند و تولد فردوسی را در آغاز بهمن تبریک گفته اند. البته که همه روزها روز فردوسی و روز شاهنامه و بزرگداشت فرهنگ ایران و دانش نیاکان است اما ذکر تاریخ تولد به روز و ماه برای فردوسی و رودکی و دیگر سرایندگان بزرگ زبان فارسی به ویژه زندگان در سده سوم تا پنجم جعلی و برساخته است. بنابر تذکره ها و بیتهای افزوده به شاهنامه، فردوسی سی سال از زمان خود را به سرودن شاهنامه اختصاص داد و اگر چنان که فردوسی در پایان شاهنامه فرموده «ز هجرت شده پنج هشتاد بار...» در سال ۴۰۰ هجری سرایش شاهنامه به پایان رسیده، آغاز سرایش شاهنامه احتمالا در سال ۳۷۰ قمری (۳۵۸ خورشیدی) بوده است و این تنها تاریخ مستندی است که پیرامون فردوسی و شاهنامه در دست است.
روان فردوسی ایران شاد باد
https://www.tg-me.com/bonyad_neyshaboor
روان فردوسی ایران شاد باد
https://www.tg-me.com/bonyad_neyshaboor
Telegram
کانال رسمی بنیاد نیشابور
#بنیاد_نیشابور
راه ارتباط مجازی با ما [email protected]
برای تهیه کتاب
شنبه تا چهارشنبه، جز روزهای تعطیل رسمی، ساعت ۱۱-۱۴ و ۱۶-۱۸
با شماره تلفن
۸۸۹۶۲۷۸۴
تماس بگیرید.
راه ارتباط مجازی با ما [email protected]
برای تهیه کتاب
شنبه تا چهارشنبه، جز روزهای تعطیل رسمی، ساعت ۱۱-۱۴ و ۱۶-۱۸
با شماره تلفن
۸۸۹۶۲۷۸۴
تماس بگیرید.
📢میرجلال الدین کزازی : به درستی نمی دانم چرا یکم بهمن زادروز #فردوسی شمرده شده است
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزازی در تازه ترین سخنان خود با اشاره به یکم بهمن ماه گفت : به درستی نمی دانم که چرا این روز زادروز فردوسی شمرده شده است اما در آن چند و چون و مگر هست. این زمینه ای است ادبی و تاریخی که همواره باید بدان اندیشید و در آن کاوید اما از این دید که روزی را ما روز فردوسی بشماریم و آن روز را گرامی بداریم ، این زمینه چندان ارجی نمی تواند داشت. این شاهنامه پژوه و استاد زبان و ادب فارسی همچنین افزود : مشخص نبودن زادروز فردوسی بهانه ای بهینه در بیش اندیشیدن و پرداختن به فردوسی و شاهنامه او خواهد بود. از نگاهی بسیار فراخ، هر روز که ما در آن به ابرمرد فرهنگ و ادب ایران بیندیشیم و به شاهکار ورجامند و بی مانند او، آن روز ، خجسته روز فردوسی و شاهنامه خواهد بود.
🔗برای خواندن ادامه متن اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزازی در تازه ترین سخنان خود با اشاره به یکم بهمن ماه گفت : به درستی نمی دانم که چرا این روز زادروز فردوسی شمرده شده است اما در آن چند و چون و مگر هست. این زمینه ای است ادبی و تاریخی که همواره باید بدان اندیشید و در آن کاوید اما از این دید که روزی را ما روز فردوسی بشماریم و آن روز را گرامی بداریم ، این زمینه چندان ارجی نمی تواند داشت. این شاهنامه پژوه و استاد زبان و ادب فارسی همچنین افزود : مشخص نبودن زادروز فردوسی بهانه ای بهینه در بیش اندیشیدن و پرداختن به فردوسی و شاهنامه او خواهد بود. از نگاهی بسیار فراخ، هر روز که ما در آن به ابرمرد فرهنگ و ادب ایران بیندیشیم و به شاهکار ورجامند و بی مانند او، آن روز ، خجسته روز فردوسی و شاهنامه خواهد بود.
🔗برای خواندن ادامه متن اینجا بزنید
❇️ دکتر اسلامی ندوشن مینویسد:
دربارهی زندگی فردوسی ما اطّلاع اندکی داریم، گِرداگِرد او، مانند هر بزرگ دیگری در ایران افسانه تنیده شده است و در طیّ این دورانِ دراز، مردم او را از پشتِ هالهی افسانه دیدهاند، تنها منبع قابل اعتماد، خودِ شاهنامه است که از لابلای آن گوشههایی از زندگیِ این مرد تراوش میکند، آنچه از آن بیرون میآید اینهاست:
ابوالقاسم فردوسی حوالی سالهای ۳۲۹ تا ۳۳۰ ه.ق ( ۹۴۰ تا ۹۴۱ م) در طابرانِ طوس خراسان به دنیا آمده است.
خانوادهاش از نجیبزادگانِ خُرده مالک شهر بودند که "دهقان" خوانده میشدند، بیش از دو ثلث عمر خود را در رفاه نسبی گذرانده ولی از ۶۰ به بعد در ۲۰ سال آخر عمر، گرفتار پیری و بیماری و نداری بوده، پسری داشته که هنگامی که او ۶۵ ساله بوده در سیوهفت سالگی مُرده است، از زنی که گویا همسر اوست در مقدّمهی بیژن و منیژه با محبّت یاد میکند.
مرگ او را در حدود ۴۱۱ه.ق ( ۱۰۲۰ م) نوشتهاند که آنزمان اندکی بیش از ۸۰ سال داشته است. چنانکه دیده میشود همهی این تاریخها تقریبی است، تا اینجا آنچه گفته شد نزدیک به یقین است.
(سرو سایهفکن: ۱۳۹۰، ص۳ و ۴)
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
❇️ دکتر اسلامی ندوشن مینویسد:
دربارهی زندگی فردوسی ما اطّلاع اندکی داریم، گِرداگِرد او، مانند هر بزرگ دیگری در ایران افسانه تنیده شده است و در طیّ این دورانِ دراز، مردم او را از پشتِ هالهی افسانه دیدهاند، تنها منبع قابل اعتماد، خودِ شاهنامه است که از لابلای آن گوشههایی از زندگیِ این مرد تراوش میکند، آنچه از آن بیرون میآید اینهاست:
ابوالقاسم فردوسی حوالی سالهای ۳۲۹ تا ۳۳۰ ه.ق ( ۹۴۰ تا ۹۴۱ م) در طابرانِ طوس خراسان به دنیا آمده است.
خانوادهاش از نجیبزادگانِ خُرده مالک شهر بودند که "دهقان" خوانده میشدند، بیش از دو ثلث عمر خود را در رفاه نسبی گذرانده ولی از ۶۰ به بعد در ۲۰ سال آخر عمر، گرفتار پیری و بیماری و نداری بوده، پسری داشته که هنگامی که او ۶۵ ساله بوده در سیوهفت سالگی مُرده است، از زنی که گویا همسر اوست در مقدّمهی بیژن و منیژه با محبّت یاد میکند.
مرگ او را در حدود ۴۱۱ه.ق ( ۱۰۲۰ م) نوشتهاند که آنزمان اندکی بیش از ۸۰ سال داشته است. چنانکه دیده میشود همهی این تاریخها تقریبی است، تا اینجا آنچه گفته شد نزدیک به یقین است.
(سرو سایهفکن: ۱۳۹۰، ص۳ و ۴)
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
Forwarded from زبانشناسی و فراتر از آن (خورشید صبوری)
چرا درک مفهومی به نام «زبان رسمی» برای عدهای چنان سخت و یا بهتر بگویم «ناگوار» است؟!
بارها گفتهاند و بارها گفتهام زبان فارسی «زبان ملی» و «زبان رسمی» ایران است. فارسی زبان قوم خاصی نیست، اما به طور قطع، زبان گویای فرهنگ ایرانی است و زبانی است که مرا از گوشه شمالشرقی ایران با همتبارانم و هممیهنانم در سایر نقاط ایران و حتی جهان پیوند میدهد.
دیگر سخن، بهترین راه برای حفظ زبانهای بومی اینست که در خانه با فرزندانتان به زبان بومی خودتان سخن بگویید. پژوهشها نشان دادهاند که دوزبانگی یا چندزبانگی کودک شما را به لحاظ شناختی و درک جهان، تواناتر میسازد.
در آینده درباره مفاهیم «فراگیری» (acquisition) و «یادگیری» (learning) بیشتر سخن خواهم گفت.
خورشید صبوری
۴ بهمن ۱۴۰۰
https://www.tg-me.com/iranian_languages
بارها گفتهاند و بارها گفتهام زبان فارسی «زبان ملی» و «زبان رسمی» ایران است. فارسی زبان قوم خاصی نیست، اما به طور قطع، زبان گویای فرهنگ ایرانی است و زبانی است که مرا از گوشه شمالشرقی ایران با همتبارانم و هممیهنانم در سایر نقاط ایران و حتی جهان پیوند میدهد.
دیگر سخن، بهترین راه برای حفظ زبانهای بومی اینست که در خانه با فرزندانتان به زبان بومی خودتان سخن بگویید. پژوهشها نشان دادهاند که دوزبانگی یا چندزبانگی کودک شما را به لحاظ شناختی و درک جهان، تواناتر میسازد.
در آینده درباره مفاهیم «فراگیری» (acquisition) و «یادگیری» (learning) بیشتر سخن خواهم گفت.
خورشید صبوری
۴ بهمن ۱۴۰۰
https://www.tg-me.com/iranian_languages
🌻به یاد دکتر #تقی_وحيديان_كاميار
✍🏻 به نظر شما آموزش دستور زبان فارسی قبل از دانشگاه ضرورتی دارد؟
مسئله این است که شاید اصلاً فردی دانشگاه نرود. نباید بداند زبان فارسی و زبان مادریاش چه ویژگیهایی دارد؟ لازم نیست بداند که قواعد زبان چیست؟ خیلیها در دبیرستان ترک تحصیل میکنند و به دانشگاه نمیروند.
حتی آنهایی هم که رشتۀ علوم انسانی نمیخوانند و رشتههای ریاضی و تجربی میخوانند باید این آموزش را ببیند. باید آگاه باشند و به زبان تسلط داشته باشند. شاید بخواهند چیزی بنویسند. باید زبان فارسی را خوب بدانند تا بتوانند کتاب بنویسند. درست است که کسی با دستور خواندن نویسنده نمیشود، باید آنقدر بخواند و بنویسد و تمرین کند تا نویسنده بشود. فن داستاننویسی را بداند، فن مقالهنویسی را بداند. ولی بحث این است که زبان فارسی را باید بداند و بعدازاینکه مینویسد دوباره مرور کند تا ببیند اشتباهی دارد یا نه.
پس يادگيری قواعد اولیه برای همه ضروری است. مقصودم این نیست کسی که فیزیک میخواند باید دستور را کامل بداند بلکه میباید با بعضی قواعد آشنا باشد.
متن کامل #مصاحبه را در خبرنامۀ شماره ۱۳ بخوانید.
@xabarname
🔸🔸به فراخور سالگشت زادروز و درگذشت روانشاد استاد تقی وحیدیان کامیار ، پژوهشگر،ادیب و زبانشناس .
"و ۴بهمن ۱۳۱۳، مشهد، ف ۴بهمن ۱۳۹۶"
@ESHTADAN
✍🏻 به نظر شما آموزش دستور زبان فارسی قبل از دانشگاه ضرورتی دارد؟
مسئله این است که شاید اصلاً فردی دانشگاه نرود. نباید بداند زبان فارسی و زبان مادریاش چه ویژگیهایی دارد؟ لازم نیست بداند که قواعد زبان چیست؟ خیلیها در دبیرستان ترک تحصیل میکنند و به دانشگاه نمیروند.
حتی آنهایی هم که رشتۀ علوم انسانی نمیخوانند و رشتههای ریاضی و تجربی میخوانند باید این آموزش را ببیند. باید آگاه باشند و به زبان تسلط داشته باشند. شاید بخواهند چیزی بنویسند. باید زبان فارسی را خوب بدانند تا بتوانند کتاب بنویسند. درست است که کسی با دستور خواندن نویسنده نمیشود، باید آنقدر بخواند و بنویسد و تمرین کند تا نویسنده بشود. فن داستاننویسی را بداند، فن مقالهنویسی را بداند. ولی بحث این است که زبان فارسی را باید بداند و بعدازاینکه مینویسد دوباره مرور کند تا ببیند اشتباهی دارد یا نه.
پس يادگيری قواعد اولیه برای همه ضروری است. مقصودم این نیست کسی که فیزیک میخواند باید دستور را کامل بداند بلکه میباید با بعضی قواعد آشنا باشد.
متن کامل #مصاحبه را در خبرنامۀ شماره ۱۳ بخوانید.
@xabarname
🔸🔸به فراخور سالگشت زادروز و درگذشت روانشاد استاد تقی وحیدیان کامیار ، پژوهشگر،ادیب و زبانشناس .
"و ۴بهمن ۱۳۱۳، مشهد، ف ۴بهمن ۱۳۹۶"
@ESHTADAN
Forwarded from اتچ بات
🔥روز دهم بهمن ماه جشن سده در فرهنگ ایران است، جشن سده یکی از جشن های کشاورزی و آتش است. پیشباز جشن سده ،جشن های نوسده و سرسده در روز پنجم بهمن ماه است،🔥
درخوربیابانک، ازدیرینه گاه، جشن سده،بامداد روز پنجم بهمن ماه، با آتش افروزی در لَردها (میدان) و چهار راه ها و خواندن ترانه های شادیبخش در پیوند با کشت و کار همراه بوده است.🔥
امروزه جشن سده، نه به شیوه گذشته، که تنها با آتش افروزی به دست جوانان دربیرون شهر هنوز برجای است.
🔸مقاله پیوست، نگاهی است به آیین برگزاری جشن سده در فرهنگ مردم خوربیابانک و بازتاب آن در ادب شفاهی،بومی، و رسمی مردم این سرزمین، و از کتاب هفتمان، بیست و پنج جستار در فرهنگ وزبان مردم خوروبیابانک نقل شده است،🔥
*لَرد lard:ميدان.
✍لسان الحق طباطبایی
@ESHTADAN
@HATEFTA
درخوربیابانک، ازدیرینه گاه، جشن سده،بامداد روز پنجم بهمن ماه، با آتش افروزی در لَردها (میدان) و چهار راه ها و خواندن ترانه های شادیبخش در پیوند با کشت و کار همراه بوده است.🔥
امروزه جشن سده، نه به شیوه گذشته، که تنها با آتش افروزی به دست جوانان دربیرون شهر هنوز برجای است.
🔸مقاله پیوست، نگاهی است به آیین برگزاری جشن سده در فرهنگ مردم خوربیابانک و بازتاب آن در ادب شفاهی،بومی، و رسمی مردم این سرزمین، و از کتاب هفتمان، بیست و پنج جستار در فرهنگ وزبان مردم خوروبیابانک نقل شده است،🔥
*لَرد lard:ميدان.
✍لسان الحق طباطبایی
@ESHTADAN
@HATEFTA
Telegram
attach 📎
Forwarded from هزاردستان
روز آواها و نواها
با تصویب شورای عالی فرهنگ عمومی،ششم بهمن سالروز درگذشت حکیم و موسیقیدان نامی قرن هفتم عبدالمومن صفی اُلدّین اُرموی، روز " آواها و نواهای ایرانی " انتخاب گردید.
ضمن شادباش به ایرانیان هنردوست بویژه مردم آذربایجان جهت ثبت این روز که برای نخستین بار در گاهشمار رسمی کشور در سال ۱۴۰۱ درج خواهد شد.
جای بسی خُرسندی است که با گرامیداشت این روز فرخنده، مردم ایران با نام صفی الدّین اُرموی (ستاره ی درخشان موسیقی شرق) و آثار و خدمات او در عرصه ی موسیقی،بهتر آشنا خواهند شد.
https://www.tg-me.com/hezar_dastan_sjh
با تصویب شورای عالی فرهنگ عمومی،ششم بهمن سالروز درگذشت حکیم و موسیقیدان نامی قرن هفتم عبدالمومن صفی اُلدّین اُرموی، روز " آواها و نواهای ایرانی " انتخاب گردید.
ضمن شادباش به ایرانیان هنردوست بویژه مردم آذربایجان جهت ثبت این روز که برای نخستین بار در گاهشمار رسمی کشور در سال ۱۴۰۱ درج خواهد شد.
جای بسی خُرسندی است که با گرامیداشت این روز فرخنده، مردم ایران با نام صفی الدّین اُرموی (ستاره ی درخشان موسیقی شرق) و آثار و خدمات او در عرصه ی موسیقی،بهتر آشنا خواهند شد.
https://www.tg-me.com/hezar_dastan_sjh
هشتم بهمنماه سالروز درگذشت سید حسن تقیزاده
مقدمات آیندۀ روشن
ما ایران متمدّن و آباد و باتربیت میخواهیم که در هیئت جامعۀ ملل عالم آبرویی داشته در ترقّی و آبادی عالم و افزایش علم و معرفت بشر با آن ملل همدستی نماید، ورنه حبّ وطن تنها به معنی لغوی آن که اهل زنگبار و حبشه و کونگو نیز دارند- با آنکه صفت ممدوح و دلیل نجابت اخلاقی است- کافی برای مقصود وطنخواهان نیست. باید به اندازۀ وطندوستی و حتی بیش از آن اندازه ترقّی و تمدّندوستی داشته باشیم و نهتنها به تصاحب و تملّک ابدی قبرستان خراب خود دلخوش باشیم بلکه برای گلستان ساختن آن ویرانه نیز بکوشیم.
به نظر این جانب برای استقلال و ترقّی و تمدّن ایران چهار رکن عمده و شرط ناگزیر لازم است.
ارکان اربعه
چهار رکن این استقلال و تمدّن و ترقّی به عقیدۀ این جانب عبارت است از وحدت ملّی، امنیت، اصلاح ادارات دولتی و بخصوص مالیه و اصلاح اصول حکومتی و نمایندگی ملّی.
در باب وحدت ملّی ایران و اهمیت آن شرح و تفصیل لازم نیست و تقریباً بدیهی است که وجود ایران به شکل یک دولت مهم و یک مملکت معتد به کاملاً بسته به اتّحاد عموم ملّت ایران است. فقط باید این حس هموطنی و یگانگی را به هر وسیله تقویت و تأیید کرد.
امنیت عمومی و قدرت قاهر مرکزی دولت در اکناف مملکت از دور و نزدیک و از ریشه برانداختن ملوک الطوایف بزرگترین و مهمترین قدمی است که این مملکت به سوی استقلال و تشکیل حقیقی دولت برمیدارد و این فقره شرط اساسی وحدت ملّی نیز هست.
اصلاح ادارات دولتی مبنای هر اقدام و هر ترقّی است و این اصلاحات باید از مالیه شروع شود. برای تقویت اصلاحات و تأیید امنیت عمومی و سرعت جریان اقدامات لازمه، مجلس شورای ملّی خوب و دانایی لازم است.
[مجلۀ آینده، سال نخستین، شمارۀ ۱، تیرماه ۱۳۰۴، ص ۱۷-۲۰ (در دست انتشار)]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
مقدمات آیندۀ روشن
ما ایران متمدّن و آباد و باتربیت میخواهیم که در هیئت جامعۀ ملل عالم آبرویی داشته در ترقّی و آبادی عالم و افزایش علم و معرفت بشر با آن ملل همدستی نماید، ورنه حبّ وطن تنها به معنی لغوی آن که اهل زنگبار و حبشه و کونگو نیز دارند- با آنکه صفت ممدوح و دلیل نجابت اخلاقی است- کافی برای مقصود وطنخواهان نیست. باید به اندازۀ وطندوستی و حتی بیش از آن اندازه ترقّی و تمدّندوستی داشته باشیم و نهتنها به تصاحب و تملّک ابدی قبرستان خراب خود دلخوش باشیم بلکه برای گلستان ساختن آن ویرانه نیز بکوشیم.
به نظر این جانب برای استقلال و ترقّی و تمدّن ایران چهار رکن عمده و شرط ناگزیر لازم است.
ارکان اربعه
چهار رکن این استقلال و تمدّن و ترقّی به عقیدۀ این جانب عبارت است از وحدت ملّی، امنیت، اصلاح ادارات دولتی و بخصوص مالیه و اصلاح اصول حکومتی و نمایندگی ملّی.
در باب وحدت ملّی ایران و اهمیت آن شرح و تفصیل لازم نیست و تقریباً بدیهی است که وجود ایران به شکل یک دولت مهم و یک مملکت معتد به کاملاً بسته به اتّحاد عموم ملّت ایران است. فقط باید این حس هموطنی و یگانگی را به هر وسیله تقویت و تأیید کرد.
امنیت عمومی و قدرت قاهر مرکزی دولت در اکناف مملکت از دور و نزدیک و از ریشه برانداختن ملوک الطوایف بزرگترین و مهمترین قدمی است که این مملکت به سوی استقلال و تشکیل حقیقی دولت برمیدارد و این فقره شرط اساسی وحدت ملّی نیز هست.
اصلاح ادارات دولتی مبنای هر اقدام و هر ترقّی است و این اصلاحات باید از مالیه شروع شود. برای تقویت اصلاحات و تأیید امنیت عمومی و سرعت جریان اقدامات لازمه، مجلس شورای ملّی خوب و دانایی لازم است.
[مجلۀ آینده، سال نخستین، شمارۀ ۱، تیرماه ۱۳۰۴، ص ۱۷-۲۰ (در دست انتشار)]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
Forwarded from تاریخ شفاهی "ایران" (reza)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✔️یعقوب دانشدوست معمار، مرمت گر بناها و محقق و پژوهشگر درگذشت.
✔️دانشدوست در سال ۱۳۱۷ در شهر تبریز متولد شده و از سه سالگی خانواده اش در شهر مشهد ساکن میشوند.
تحصیلات دانشگاهی را در دانشگاه تهران در فوق لیسانس معماری و دکترای شهرسازی به پایان رسانده است. با معماری سنتی ایران و باغهای ایرانی آشنا شده و کوشش میکند با استفاده از آن ارزشها یک معماری مدرن ایرانی به وجود آورد.
دکتر یعقوب دانشدوست به واسطهٔ طراحی و ساخت دو یادمان میدان راه آهن و پارک ملت نهتنها برای مشهدیها، که عموم ایرانیان آشناست.
دکتر یعقوب دانشدوست شامگاه هفتم بهمن ۱۴۰۰ درگذشت.
روحشان شاد
🆔 @oralhistoryiran
✔️دانشدوست در سال ۱۳۱۷ در شهر تبریز متولد شده و از سه سالگی خانواده اش در شهر مشهد ساکن میشوند.
تحصیلات دانشگاهی را در دانشگاه تهران در فوق لیسانس معماری و دکترای شهرسازی به پایان رسانده است. با معماری سنتی ایران و باغهای ایرانی آشنا شده و کوشش میکند با استفاده از آن ارزشها یک معماری مدرن ایرانی به وجود آورد.
دکتر یعقوب دانشدوست به واسطهٔ طراحی و ساخت دو یادمان میدان راه آهن و پارک ملت نهتنها برای مشهدیها، که عموم ایرانیان آشناست.
دکتر یعقوب دانشدوست شامگاه هفتم بهمن ۱۴۰۰ درگذشت.
روحشان شاد
🆔 @oralhistoryiran
Forwarded from عصر انسان شناسی (معصومه ابراهیمی)
بَهْمَنْگان، یا بَهْمَنْجَنه، بَهْمَنْجه، بَهْمَنْچَنه، یکی از جشنهای بزرگ و کهن ایرانی پیش و پس از اسلام. در ایران باستان روز دوم هر ماه، بهمن نامیده میشد و روز بهمن از ماه بهمن را که بهمنگان میخواندند، جشن میگرفتند. ادامه این مقاله از معصومه ابراهیمی را در پایین بخوانید:👇🏼
@asre_ensan
@asre_ensan
Forwarded from عصر انسان شناسی (معصومه ابراهیمی)
بَهْمَنْگان، یا بَهْمَنْجَنه، بَهْمَنْجه، بَهْمَنْچَنه، یکی از جشنهای بزرگ و کهن ایرانی پیش و پس از اسلام. در ایران باستان روز دوم هر ماه، بهمن نامیده میشد و روز بهمن از ماه بهمن را که بهمنگان میخواندند، جشن میگرفتند (بیرونی، التفهیم، ۲۵۷؛ شهمردان، ۳۷؛ قزوینی، ۷۸؛ نیـز نک : پورداود، تفسیر ... ، ۲۰۹). برخی از منابع، مانند نخبة الدهر و فرهنگ قوّاس به خطا نخستین روز بهمن ماه را که به نام اورمزد (= اهورهمزدا) خوانده میشود، بهمنجه و عید دانستهاند (دمشقی، ۳۶۶-۳۶۷؛ مرورودی، ۱۷). ایرانیان تا چند قرن پس از اسلام و تا پیش از حملۀ مغول، بهمنگان را جشن میگرفتند.
واژۀ بهمنجنه معرب بهمنگان (= بهمن + گان ‹پسوند نسبت›) در ایران عصر اسلامی هم به همان معنای بهمنگان به کار میرفت ( ایرانیکا، III / 499؛ رضی، ۶۸۲-۶۸۴). برخی نیز در توجیهی عامیانه بخش دوم واژۀ بهمنجنه را معرب «چِنه» و آن را مخفف «چینه» (مشتق از چیدن) دانسته، و گفتهاند: کلمۀ بهمنجنه از بهمن، نام گیاهی که در بهمن ماه و زمستان میروید و گل سرخ و سفید میدهد (بیرونی، الصیدنة، ۱۳۷) و جنه یا چنه، به معنی «چیدن گل» در بهمن ماه ترکیب یافته است ( فرهنگ ... ، ۱ / ۳۶۵؛ نیز نک : آنندراج، ۱ / ۸۱۶؛ داعیالاسلام، ۷۸۳). این وجه اشتقاق هیچ توجیه علمی و زبانشناختی ندارد (نیز نک : دبیرسیاقی، ۴۵۶-۴۵۷).
ایرانیان در این روز، مراسم خاصی برپا میداشتند؛ مثلاً دیگ آشی موسوم به «دیگ بهمنجنه» بار میگذاشتند و در آن همهگونه غلات، حبوبات، سبزیهای خوراکی و گوشتهای حلال میریختند (بیرونی، التفهیم، همانجا؛ گردیزی، ۵۲۴-۵۲۵؛ نیز نک : برهان ... ، ۱ / ۳۲۸). به نوشتۀ گردیزی (همانجا) بنابر رسم عجمیان «اندر این روز دیگی بپزند و از همۀ نباتها و دانگوها و تخمها و گوشتهای هر حیوانی اندرو کنند ... و به هر جای بفروشند». «دانگو» نوعی غله، و نیز آشی هفتدانه مرکب از نخود و باقلا و عدس و جز آن است (برهان، ۲ / ۸۲۰). امروزه نشانهای از برگزاری جشن بهمنگان در میان غیر زردشتیان دیده نمیشود. با این حال، برخی آش موسوم به ابودردا (ه م) یا «هفتدُنگاره» را که در ایام محرم و صفر، در نقاطی از ایران (مثلاً در کازرون) تهیه میشود. همان آش بهمنجنه دانستهاند (نک : حاتمی، ۴۸۰). احتمالاً بخش نخست واژۀ «دنگاره» (دُنگ یا دانگ به معنای دانه) صورت محلی کلمۀ دانگو ست که گردیزی (همانجا) به آن اشاره کرده است. برخی از منابع به پرهیز زردشتیان از کشتار و خوردن گوشت در بهمنروز اشاره کردهاند (سروشیان، جمشید، ۱۶۰؛ بویس، 89).
از آداب دیگر این جشن، خوردن گیاه بهمن در این روز بوده است که احتمالاً میبایست نماد گیاهی این امشاسپند بر روی زمین باشد (بلوکباشی). برخی گل بهمن سرخ و سفید (ابومنصور، ۶۶؛ اخوینی، ۵۱۱)، و برخی دیگر ریشۀ گیاه بهمن سرخ[۱] و سفید [۲]را از گیاهان دارویی که طبیعتی گرم و خشک داشته، میدانند و احتمال دادهاند کلمۀ بهن [۳]فرانسوی مأخوذ از بهمن است (زریاب، ۱۳۷؛ پورداود، تعلیقات ... ، ۱ / ۹۰).
در روز جشن بهمنگان، بهمن سرخ و سفید را در آش میریختند و میخوردند و دمکردۀ آن را مینوشیدند. گاهی بهمن خشک را میکوبیدند و گرد آن را بر روی غذا میریختند و یا با شکر مخلوط میکردند و میخوردند (گردیزی، همانجا؛ شهمردان، ۳۷). ایرانیان عقیده داشتند که خوردن شیر تازه با بهمن سپید در بامداد روز بهمنگان، حافظه را تقویت میکند و فراموشی را میزداید و مردم را از چشم بد و بدیها محفوظ میدارد (بیرونی، همان، نیز گردیزی، همانجاها). به گزارش محمد بن هندوشاه نخجوانی، افشاندن بهمن سرخ و سفید بر سر مردمان در روز جشن مرسوم بوده است (ص ۲۶۶).
از دیگر رسوم این روز، رفتن به کوه و دشت و چیدن بهمن سرخ و سپید و گیاهان دارویی دیگر و تهیۀ روغن از گیاه بهمن و دانههای گیاهی دیگر و بخوردادن و دوددادن گیاهان معطر و گندزدا در فضاهای خانه را باید یاد کرد (قزوینی، ۷۸؛ برهان، ۱ / ۳۲۸؛ نیز نک : رضی، ۶۸۲-۶۸۴). نوشیدن شیر با اسفند (اسپند) و به رشته کشیدن دانههای اسفند و خوردن تره، ماهی و ماست، پوشیدن جامۀ نو و پیرایش و چیدن مو و ناخن را در روز بهمن و جشن بهمنگان نیکو دانستهاند ( لغت ... ، ۴۷۲؛ قزوینی، همانجا؛ نیز نک : برهان، ۱ / ۳۲۹؛ سلیم، ۲۵۵- ۲۵۶). در برخی از متون اسلامی به ازدواج، سفر و بازگشت از سفر، خرید و فروش و حاجت طلبیدن از خدا در این روز سفارش میکنند (فیض، ۲۶۶؛ سلیم، همانجا).
شاهان و بزرگان این جشن را با شکوه و تشریفات ویژهای برگزار میکردند (رضی، همانجا). شعرایی مانند فرخی سیستانی (ص ۳۵۴)، منوچهری دامغانی (ص ۶۸، ۸۶). مختاری غزنوی (ص ۵۰۹)، مسعود سعد سلمان (ص ۶۵۹)، عمعق بخارایی (ص ۱۸۵) و انوری (۱ / ۴۱۵) به بهمنگان و جشن و مراسم آن اشاراتی دارند.
واژۀ بهمنجنه معرب بهمنگان (= بهمن + گان ‹پسوند نسبت›) در ایران عصر اسلامی هم به همان معنای بهمنگان به کار میرفت ( ایرانیکا، III / 499؛ رضی، ۶۸۲-۶۸۴). برخی نیز در توجیهی عامیانه بخش دوم واژۀ بهمنجنه را معرب «چِنه» و آن را مخفف «چینه» (مشتق از چیدن) دانسته، و گفتهاند: کلمۀ بهمنجنه از بهمن، نام گیاهی که در بهمن ماه و زمستان میروید و گل سرخ و سفید میدهد (بیرونی، الصیدنة، ۱۳۷) و جنه یا چنه، به معنی «چیدن گل» در بهمن ماه ترکیب یافته است ( فرهنگ ... ، ۱ / ۳۶۵؛ نیز نک : آنندراج، ۱ / ۸۱۶؛ داعیالاسلام، ۷۸۳). این وجه اشتقاق هیچ توجیه علمی و زبانشناختی ندارد (نیز نک : دبیرسیاقی، ۴۵۶-۴۵۷).
ایرانیان در این روز، مراسم خاصی برپا میداشتند؛ مثلاً دیگ آشی موسوم به «دیگ بهمنجنه» بار میگذاشتند و در آن همهگونه غلات، حبوبات، سبزیهای خوراکی و گوشتهای حلال میریختند (بیرونی، التفهیم، همانجا؛ گردیزی، ۵۲۴-۵۲۵؛ نیز نک : برهان ... ، ۱ / ۳۲۸). به نوشتۀ گردیزی (همانجا) بنابر رسم عجمیان «اندر این روز دیگی بپزند و از همۀ نباتها و دانگوها و تخمها و گوشتهای هر حیوانی اندرو کنند ... و به هر جای بفروشند». «دانگو» نوعی غله، و نیز آشی هفتدانه مرکب از نخود و باقلا و عدس و جز آن است (برهان، ۲ / ۸۲۰). امروزه نشانهای از برگزاری جشن بهمنگان در میان غیر زردشتیان دیده نمیشود. با این حال، برخی آش موسوم به ابودردا (ه م) یا «هفتدُنگاره» را که در ایام محرم و صفر، در نقاطی از ایران (مثلاً در کازرون) تهیه میشود. همان آش بهمنجنه دانستهاند (نک : حاتمی، ۴۸۰). احتمالاً بخش نخست واژۀ «دنگاره» (دُنگ یا دانگ به معنای دانه) صورت محلی کلمۀ دانگو ست که گردیزی (همانجا) به آن اشاره کرده است. برخی از منابع به پرهیز زردشتیان از کشتار و خوردن گوشت در بهمنروز اشاره کردهاند (سروشیان، جمشید، ۱۶۰؛ بویس، 89).
از آداب دیگر این جشن، خوردن گیاه بهمن در این روز بوده است که احتمالاً میبایست نماد گیاهی این امشاسپند بر روی زمین باشد (بلوکباشی). برخی گل بهمن سرخ و سفید (ابومنصور، ۶۶؛ اخوینی، ۵۱۱)، و برخی دیگر ریشۀ گیاه بهمن سرخ[۱] و سفید [۲]را از گیاهان دارویی که طبیعتی گرم و خشک داشته، میدانند و احتمال دادهاند کلمۀ بهن [۳]فرانسوی مأخوذ از بهمن است (زریاب، ۱۳۷؛ پورداود، تعلیقات ... ، ۱ / ۹۰).
در روز جشن بهمنگان، بهمن سرخ و سفید را در آش میریختند و میخوردند و دمکردۀ آن را مینوشیدند. گاهی بهمن خشک را میکوبیدند و گرد آن را بر روی غذا میریختند و یا با شکر مخلوط میکردند و میخوردند (گردیزی، همانجا؛ شهمردان، ۳۷). ایرانیان عقیده داشتند که خوردن شیر تازه با بهمن سپید در بامداد روز بهمنگان، حافظه را تقویت میکند و فراموشی را میزداید و مردم را از چشم بد و بدیها محفوظ میدارد (بیرونی، همان، نیز گردیزی، همانجاها). به گزارش محمد بن هندوشاه نخجوانی، افشاندن بهمن سرخ و سفید بر سر مردمان در روز جشن مرسوم بوده است (ص ۲۶۶).
از دیگر رسوم این روز، رفتن به کوه و دشت و چیدن بهمن سرخ و سپید و گیاهان دارویی دیگر و تهیۀ روغن از گیاه بهمن و دانههای گیاهی دیگر و بخوردادن و دوددادن گیاهان معطر و گندزدا در فضاهای خانه را باید یاد کرد (قزوینی، ۷۸؛ برهان، ۱ / ۳۲۸؛ نیز نک : رضی، ۶۸۲-۶۸۴). نوشیدن شیر با اسفند (اسپند) و به رشته کشیدن دانههای اسفند و خوردن تره، ماهی و ماست، پوشیدن جامۀ نو و پیرایش و چیدن مو و ناخن را در روز بهمن و جشن بهمنگان نیکو دانستهاند ( لغت ... ، ۴۷۲؛ قزوینی، همانجا؛ نیز نک : برهان، ۱ / ۳۲۹؛ سلیم، ۲۵۵- ۲۵۶). در برخی از متون اسلامی به ازدواج، سفر و بازگشت از سفر، خرید و فروش و حاجت طلبیدن از خدا در این روز سفارش میکنند (فیض، ۲۶۶؛ سلیم، همانجا).
شاهان و بزرگان این جشن را با شکوه و تشریفات ویژهای برگزار میکردند (رضی، همانجا). شعرایی مانند فرخی سیستانی (ص ۳۵۴)، منوچهری دامغانی (ص ۶۸، ۸۶). مختاری غزنوی (ص ۵۰۹)، مسعود سعد سلمان (ص ۶۵۹)، عمعق بخارایی (ص ۱۸۵) و انوری (۱ / ۴۱۵) به بهمنگان و جشن و مراسم آن اشاراتی دارند.