Forwarded from انسانشناس ایرانی
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی مراسم بزرگداشت مقام علمی و فرهنگی دکتر علی بلوکباشی مردم شناس برجسته، مولف و مترجم را چهارشنبه ۹ تیرماه ۱۴۰۰ در فضای مجازی برگزار می کند.
در این برنامه که از ساعت ۱۴:۰۰ تا ۱۶:۰۰ برگزار خواهد شد دکتر حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، دکتر ناصر تکمیل همایون جامعهشناس و عضو هیأت علمی پژوهشکده تاریخ ، دکتر جلال الدین رفیع فر عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، دکتر ناصر فکوهی استاد گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دکتر حمید رضا دالوند عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دکتر علیرضا حسن زاده رئیس پژوهشکده مردم شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری سخنرانی خواهند کرد.
دکتر علی بلوکباشی پس از دریافت دانشنامه کارشناسی ارشد در رشته «زبانشناسی همگانی و زبان های باستانی» دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در ١٣۴٩ش به انگلستان سفر کرد و در دانشگاه آکسفورد به تحصیل پرداخت.
برنامه به صورت زنده از صفحه اینستاگرام
https://www.instagram.com/anjomanasarmafakher2
و همزمان
https://www.tg-me.com/anjomanasarmafakher
https://www.aparat.com/mafakherefarhangi
در این برنامه که از ساعت ۱۴:۰۰ تا ۱۶:۰۰ برگزار خواهد شد دکتر حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، دکتر ناصر تکمیل همایون جامعهشناس و عضو هیأت علمی پژوهشکده تاریخ ، دکتر جلال الدین رفیع فر عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، دکتر ناصر فکوهی استاد گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دکتر حمید رضا دالوند عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دکتر علیرضا حسن زاده رئیس پژوهشکده مردم شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری سخنرانی خواهند کرد.
دکتر علی بلوکباشی پس از دریافت دانشنامه کارشناسی ارشد در رشته «زبانشناسی همگانی و زبان های باستانی» دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در ١٣۴٩ش به انگلستان سفر کرد و در دانشگاه آکسفورد به تحصیل پرداخت.
برنامه به صورت زنده از صفحه اینستاگرام
https://www.instagram.com/anjomanasarmafakher2
و همزمان
https://www.tg-me.com/anjomanasarmafakher
https://www.aparat.com/mafakherefarhangi
Forwarded from باشگاه شاهنامه پژوهان
🔸کارزار ثبت جهانی توس به راه افتاد. نام توس بیش از هر چیز یادآور فردوسی و اثر شکوهمند او، شاهنامه است. بنای آرامگاه فردوسی همچون نگینی درخشان نام توس را در پهنه ایران و جهان بلندآوازه کرده و بنای باستانی کهن دژ، پس از قرنها، هنوز در شهر توس بر جای مانده است.
🔸به لحاظ اجتماعی و سیاسی نیز توس به عنوان شهری مهم شناخته میشده که در قرون گذشته زادگاه برخی از چهرههای مهم فرهنگ و اندیشه ایرانزمین بوده است.
🔸طی سالهای گذشته کوششهای فراوانی در جهت توسعه و بهسازی محوطه آرامگاه فردوسی و دیگر بناهای تاریخی در این شهر انجام گرفته که از آن جمله میتوان به افتتاح محوطه جلوخان آرامگاه فردوسی و نصب تندیس شخصیتهای شاهنامه اشاره کرد. ثبت جهانی شهر توس در یونسکو توجه به این شهر تاریخی و آرامگاه فردوسی را دوچندان کرده و آن را بیشتر در کانون توجه جهانیان قرار خواهد داد.
🔸ما امضاکنندگان این کارزار،خواستار فراهم شدن مقدمات و اقدام برای ثبت جهانی شهر توس به عنوان قلب تپنده ایرانشهر و توجه ویژه به پاسداری، توسعه و آبادانی آن هستیم.
🔻برای خواندن متن کامل این درخواست و امضا به نشانی زیر بروید
https://www.karzar.net/tus
🔸به لحاظ اجتماعی و سیاسی نیز توس به عنوان شهری مهم شناخته میشده که در قرون گذشته زادگاه برخی از چهرههای مهم فرهنگ و اندیشه ایرانزمین بوده است.
🔸طی سالهای گذشته کوششهای فراوانی در جهت توسعه و بهسازی محوطه آرامگاه فردوسی و دیگر بناهای تاریخی در این شهر انجام گرفته که از آن جمله میتوان به افتتاح محوطه جلوخان آرامگاه فردوسی و نصب تندیس شخصیتهای شاهنامه اشاره کرد. ثبت جهانی شهر توس در یونسکو توجه به این شهر تاریخی و آرامگاه فردوسی را دوچندان کرده و آن را بیشتر در کانون توجه جهانیان قرار خواهد داد.
🔸ما امضاکنندگان این کارزار،خواستار فراهم شدن مقدمات و اقدام برای ثبت جهانی شهر توس به عنوان قلب تپنده ایرانشهر و توجه ویژه به پاسداری، توسعه و آبادانی آن هستیم.
🔻برای خواندن متن کامل این درخواست و امضا به نشانی زیر بروید
https://www.karzar.net/tus
Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
@theapll
فارسی باستان، کتیبهها، واژهنامه
زبان فارسی باستان یکی از زبانهای باستانی ایران است که در دوران سلطنت شاهان هخامنشی، دستکم از نیمۀ دوم هزارۀ اول پیش از میلاد تا زمان برافتادن آنان در نیمۀ قرن چهارم پیش از میلاد، در ناحیۀ جنوب غربی ایران رواج داشته است و زبان رسمی درباره هخامنشیان به شمار میرفته است. از فارسی باستان، که شباهت زیادی به زبان اوستایی دارد، آثار مکتوب نسبتاً فراوانی، بهویژه از عهد داریوش اول و خشایارشا، بر جای مانده است. این آثار که اصطلاحاً کتیبه خوانده میشوند، در دل کوه، روی الواح سنگی و گِلی و به خط میخی فارسی باستان کتابت و اغلب در نواحی فارس، خوزستان و ماد باستان و نیز در بابِل و مصر یافته شدهاند.
کتیبههای فارسی باستان را باید کهنترین آثار مکتوب به زبانهای ایرانی به شمار آورد که شواهد تاریخی و زبانی آنها بدون دستکاری و تحریف، پس از نزدیک به ۲۵۰۰ سال، عیناً به دست ما رسیده است.
دانشمندان اروپایی در رمزگشایی از خط میخی بهکاررفته در کتیبههای فارسی باستان و تحقیق دربارۀ زبان این کتیبهها پیشگام بودهاند. از اوایل قرن نوزدهم میلادی که نخستین نشانههای خط میخی خوانده شد تا کنون، محققان اروپایی صدها کتاب و مقالۀ علمی دربارۀ فارسی باستان و آثار بهجامانده از آن، به زبانهای مختلف اروپایی تألیف و منتشر کردهاند که بعضاً تصحیح و تکمیل تحقیقات پیشین است.
ازآنجاکه پژوهشهای بنیادی دربارۀ زبان فارسی باستان و آثار بهجامانده از آن (حتی در حوزۀ فقهاللغۀ ایرانی) به زبانهای خارجی بوده است و دسترسی به این پژوهشها و یا بهرهگیری از آنها برای پژوهشگران و مشتاقان به مباحث تاریخی زبان فارسی احیاناً میسر نمیگشت، بایسته بود نتایج تحقیقات در این باره گردآوری و به زبان فارسی تدوین گردد و در اختیار علاقهمندان قرار گیرد. برای دستیابی به این مقصود، شادروان استاد دکتر بهمن سرکاراتی، مدیر وقت گروه زبانهای ایرانی فرهنگستان، طرحی را با عنوان «زبان فارسی و آثار بازمانده از آن» به فرهنگستان زبان و ادب فارسی پیشنهاد کرد که در شورای فرهنگستان نیز پذیرفته شد.
مقدمات اجرای این طرح از سال ۱۳۷۳ آغاز شد، اما پس از جدایی آن مدیر فقید از فرهنگستان، اجرای این طرح چند سال مسکوات ماند تا آنکه سرانجام در زمان مدیریت استاد دکتر محمدتقی راشد محصل، اجرای این طرح بار دیگر در دستور کار قرار گرفت.
به گفتۀ مؤلف کتاب، دکتر محمد حسندوست، ازآنجاکه بیست سال از گردآوری منابع و اطلاعات مربوط به طرح مذکور میگذشت و مواد گردآمده در آن زمان بهمنزلۀ کار دانشجویی بود، وی بر آن شد که بار دیگر از نو، برای تدوین طرح به جمعآوری و تکمیل مواد و اطلاعات بپردازد. کتاب حاضر را در واقع باید بخشی از طرح جامع «زبان فارسی باستان و آثار بازمانده از آن» به شمار آورد؛ چراکه در این کتاب، اساساً به تاریخچۀ خواندن خط میخی و کتیبههای فارسی باستان، معرفی کتیبههای شاهان هخامنشی، حرفنویسی، واجنویسی و ترجمۀ فارسی کتیبههای فارسی باستان و تدوین واژهنامهای نسبتاً مفصل پرداخته شده و به مسائل زبانی فارسی باستان، نظیر واجشناسی، دستور تاریخی و نحو زبان اشارهای نشده است.
کتاب حاضر، بهجز پیشگفتار، فهرست نشانههای بهکاررفته در متن و ترجمۀ فارسی کتیبهها، نشانههای دستوری، فهرست اجمالی کتیبههای فارسی باستان، و فهرست اختصارات و منابع، شامل ۶ بخش است که عبارتاند از: تاریخچۀ خواندن خط میخی و کتیبههای فارسی باستان؛ خط میخی فارسی باستان؛ شناسنامۀ کتیبههای شاهان هخامنشی؛ متن و ترجمۀ فارسی کتیبههای فارسی باستان؛ واژهنامۀ کتیبههای فارسی باستان؛ و فهرستها (فهرست بسامدی لغات کتیبهها، فهرست بسامدی اعداد کتیبهها، فهرست حالتهای دستوری لغات، فهرست صیغههای افعال، فهرست حرفنوشت لغات).
کتاب فارسی باستان، کتیبهها، واژهنامه، نوشتۀ دکتر محمد حسندوست، مدیر گروه زبانها و گویشهای ایرانی فرهنگستان است که انتشارت فرهنگستان آن را در ۵۴۳ صفحه و با شمارگان ۵۰۰ نسخه، به بهای ۱۵۰هزار تومان منتشر کرده است.
پیوند خبر در وبگاه فرهنگستان:
https://apll.ir/?p=10006
https://apll.ir/wp-content/uploads/2021/06/B080400-1200x675.jpg
فارسی باستان، کتیبهها، واژهنامه
زبان فارسی باستان یکی از زبانهای باستانی ایران است که در دوران سلطنت شاهان هخامنشی، دستکم از نیمۀ دوم هزارۀ اول پیش از میلاد تا زمان برافتادن آنان در نیمۀ قرن چهارم پیش از میلاد، در ناحیۀ جنوب غربی ایران رواج داشته است و زبان رسمی درباره هخامنشیان به شمار میرفته است. از فارسی باستان، که شباهت زیادی به زبان اوستایی دارد، آثار مکتوب نسبتاً فراوانی، بهویژه از عهد داریوش اول و خشایارشا، بر جای مانده است. این آثار که اصطلاحاً کتیبه خوانده میشوند، در دل کوه، روی الواح سنگی و گِلی و به خط میخی فارسی باستان کتابت و اغلب در نواحی فارس، خوزستان و ماد باستان و نیز در بابِل و مصر یافته شدهاند.
کتیبههای فارسی باستان را باید کهنترین آثار مکتوب به زبانهای ایرانی به شمار آورد که شواهد تاریخی و زبانی آنها بدون دستکاری و تحریف، پس از نزدیک به ۲۵۰۰ سال، عیناً به دست ما رسیده است.
دانشمندان اروپایی در رمزگشایی از خط میخی بهکاررفته در کتیبههای فارسی باستان و تحقیق دربارۀ زبان این کتیبهها پیشگام بودهاند. از اوایل قرن نوزدهم میلادی که نخستین نشانههای خط میخی خوانده شد تا کنون، محققان اروپایی صدها کتاب و مقالۀ علمی دربارۀ فارسی باستان و آثار بهجامانده از آن، به زبانهای مختلف اروپایی تألیف و منتشر کردهاند که بعضاً تصحیح و تکمیل تحقیقات پیشین است.
ازآنجاکه پژوهشهای بنیادی دربارۀ زبان فارسی باستان و آثار بهجامانده از آن (حتی در حوزۀ فقهاللغۀ ایرانی) به زبانهای خارجی بوده است و دسترسی به این پژوهشها و یا بهرهگیری از آنها برای پژوهشگران و مشتاقان به مباحث تاریخی زبان فارسی احیاناً میسر نمیگشت، بایسته بود نتایج تحقیقات در این باره گردآوری و به زبان فارسی تدوین گردد و در اختیار علاقهمندان قرار گیرد. برای دستیابی به این مقصود، شادروان استاد دکتر بهمن سرکاراتی، مدیر وقت گروه زبانهای ایرانی فرهنگستان، طرحی را با عنوان «زبان فارسی و آثار بازمانده از آن» به فرهنگستان زبان و ادب فارسی پیشنهاد کرد که در شورای فرهنگستان نیز پذیرفته شد.
مقدمات اجرای این طرح از سال ۱۳۷۳ آغاز شد، اما پس از جدایی آن مدیر فقید از فرهنگستان، اجرای این طرح چند سال مسکوات ماند تا آنکه سرانجام در زمان مدیریت استاد دکتر محمدتقی راشد محصل، اجرای این طرح بار دیگر در دستور کار قرار گرفت.
به گفتۀ مؤلف کتاب، دکتر محمد حسندوست، ازآنجاکه بیست سال از گردآوری منابع و اطلاعات مربوط به طرح مذکور میگذشت و مواد گردآمده در آن زمان بهمنزلۀ کار دانشجویی بود، وی بر آن شد که بار دیگر از نو، برای تدوین طرح به جمعآوری و تکمیل مواد و اطلاعات بپردازد. کتاب حاضر را در واقع باید بخشی از طرح جامع «زبان فارسی باستان و آثار بازمانده از آن» به شمار آورد؛ چراکه در این کتاب، اساساً به تاریخچۀ خواندن خط میخی و کتیبههای فارسی باستان، معرفی کتیبههای شاهان هخامنشی، حرفنویسی، واجنویسی و ترجمۀ فارسی کتیبههای فارسی باستان و تدوین واژهنامهای نسبتاً مفصل پرداخته شده و به مسائل زبانی فارسی باستان، نظیر واجشناسی، دستور تاریخی و نحو زبان اشارهای نشده است.
کتاب حاضر، بهجز پیشگفتار، فهرست نشانههای بهکاررفته در متن و ترجمۀ فارسی کتیبهها، نشانههای دستوری، فهرست اجمالی کتیبههای فارسی باستان، و فهرست اختصارات و منابع، شامل ۶ بخش است که عبارتاند از: تاریخچۀ خواندن خط میخی و کتیبههای فارسی باستان؛ خط میخی فارسی باستان؛ شناسنامۀ کتیبههای شاهان هخامنشی؛ متن و ترجمۀ فارسی کتیبههای فارسی باستان؛ واژهنامۀ کتیبههای فارسی باستان؛ و فهرستها (فهرست بسامدی لغات کتیبهها، فهرست بسامدی اعداد کتیبهها، فهرست حالتهای دستوری لغات، فهرست صیغههای افعال، فهرست حرفنوشت لغات).
کتاب فارسی باستان، کتیبهها، واژهنامه، نوشتۀ دکتر محمد حسندوست، مدیر گروه زبانها و گویشهای ایرانی فرهنگستان است که انتشارت فرهنگستان آن را در ۵۴۳ صفحه و با شمارگان ۵۰۰ نسخه، به بهای ۱۵۰هزار تومان منتشر کرده است.
پیوند خبر در وبگاه فرهنگستان:
https://apll.ir/?p=10006
https://apll.ir/wp-content/uploads/2021/06/B080400-1200x675.jpg
Forwarded from باشگاه شاهنامه پژوهان
ما را چه شده است!
#محمد_جعفر_یاحقی
مدیر قطب علمی فردوسی و شاهنامه
ما را چه شده است که صدای تاریخ را نمیشنویم؟ فریاد پدرانمان دیگر در گوشمان نمیپیچد؟ نکند خویشتن را از یاد بردهایم؟ یا که نه، از کار و کردار پدران عار داریم و نمیدانیم که: «هرکه از پدران ننگ داشت ناخلف است»!
به همین سرزمین خاکنشانِ طوس گوش بسپارید. چه میشنوید؟ همهمۀ سمکوب دشمنان و متجاوزان در پیشانی تهاجمات بیابانگردان خداناشناس؟ هنگامۀ رفتوآمد کاروانیان کالا و معرفت؟ یا که نه، زمزمۀ درس و بحث و علم و ادب و اندیشه ومراوده و آمدورفتِ عالمان و دانشوران و طالبان اندیشه و دانش و دلآگاهی؟ صدای نالۀ غزالی که توبرۀ داناییاش به غارت رفت؟ صدای آوارگی ابن سینا در کوههای هزارمسجد؟ یا که نه، خِش وخِش جابهجایی گروهیِ یاران و مریدان بوسعید که با کوهی از نگاه بالابلند عارفانه در مسیر نیشابور در کوه و کمر و پناهگاهها و روستاهای آن با مردمان کمنام و بینشان همزانو و همکاسه شده و پرچم آزادمنشی و گشادهدلی افراشتهاند؟ فردوسی در پس مرغزارهای آن در شبی «روی شسته به قیر» در کورسوی شمعی که یار مهربانش گیرانده است، بیژن و منیژه میسراید، نظامالملکش از فراسوی رادکان تدبیر نظامیهها در سر میپروراند، شیخ ابوجعفر(طوسی)ش با استبصاری جانانه به تهذیب اعتقاد مردمانش کمر بسته است. نصیرالدینش افلاک را به تسخیر خود درآورده و خانان خونآشام مغول را در آستانۀ رصدخانهاش به خاک مذلت نشانده است! عارفان ابرده و فارمدش برای مریدان آن سوی جیحون نحلهسازی کردهاند!
این همه گردنان علم و شعر و حماسه و ادب وعرفان و فقاهت و حدیث و هندسه و نجوم و تاریخ و تفسیر که از این دیار به دیاران دیگر صادر شده و پرتوهای دانش این سرزمین را به اقصای عالم از قندهار تا قیروان گسترانیدهاند، اگر کم باشد همین امام رضایش که خدای مسلمانان او را از مدینه به اینجا کشاند، یا نه همین فردوسی و خالق شاهنامهاش ما را بس که بگوییم، یا که نه بگویند: طوس باید جهانی بشود. طوس جهانی هست باید به رسمیت شناخته شود. چه کسی و چه نهادی باید به رسمیتش فتوا دهد؟ در عرف جهان امروز، یونسکو.
ومن که از پنجاهواندی سال پیش سر بر آستان طوس نهاده و دمی از آن غافل نبودهام و امروز یا فردا بر خاک خوب آن برای همیشه سرخواهم نهاد، از همان روزهای آغازین چنین دغدغهای داشته و چنین وسوسهای را در سر میپروراندهام: اگر در دانشگاه فردوسی با فردوسی زبان باز کردهام، اگر نخستین نوشتههایم از پنجاه سال پیش دربارۀ فردوسی بوده، اگر در سال 1369 نخستین شمارۀ کتاب پاژ را به نام فردوسی منتشر کردهام، اگر اندکی بعد با یارانم برای معرّفی طوس و فردوسی کتابچه نوشته و شمارۀ 13 و 14 پاژ را اختصاصاً به طوس بخشیدهام، اگر چند سال بعد از تعطیلی ناخواستۀ پاژ مرکز خراسانشناسی راه انداخته و چند سال در عرصۀ تاریخناک طوس و خراسان پوییدهام، اگر با دغدغۀ فردوسی از سالها پیش قطب علمی ادبیات خراسان و فردوسی را به دانشگاه فردوسی کشانیدهام، اگر از فرهنگسرای فردوسی اینک به خردسرای فردوسی و از کتاب پاژ به فصلنامۀ پاژ منتقل شدهام، اگر سالها پیش در حضور سفیر کشورمان در مقر یونسکو در باب فردوسی داد سخن دادهام، اگر زمانی که دکلهای بیقوارۀ شرکت برق موی دماغ آرامگاه فردوسی شده بود در مطبوعات و رسانهها فریاد وامصیبتا برآوردهام، و دهها اگر و مگر دیگر؛ همه برای آن بوده است که طوس جهانی بشود.
اینک از همۀ دردمندان تاریخ و فرهنگ و اصالت و شرافت و آزادگی و قدرشناسی و قدرِ خوددانان ایران و جهان میخواهم که یکصدا فریا برآورند: #طوس باید #ثبت_جهانی شود. نه یک حرف کم نه یک کلمه زیاد!
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#محمد_جعفر_یاحقی
مدیر قطب علمی فردوسی و شاهنامه
ما را چه شده است که صدای تاریخ را نمیشنویم؟ فریاد پدرانمان دیگر در گوشمان نمیپیچد؟ نکند خویشتن را از یاد بردهایم؟ یا که نه، از کار و کردار پدران عار داریم و نمیدانیم که: «هرکه از پدران ننگ داشت ناخلف است»!
به همین سرزمین خاکنشانِ طوس گوش بسپارید. چه میشنوید؟ همهمۀ سمکوب دشمنان و متجاوزان در پیشانی تهاجمات بیابانگردان خداناشناس؟ هنگامۀ رفتوآمد کاروانیان کالا و معرفت؟ یا که نه، زمزمۀ درس و بحث و علم و ادب و اندیشه ومراوده و آمدورفتِ عالمان و دانشوران و طالبان اندیشه و دانش و دلآگاهی؟ صدای نالۀ غزالی که توبرۀ داناییاش به غارت رفت؟ صدای آوارگی ابن سینا در کوههای هزارمسجد؟ یا که نه، خِش وخِش جابهجایی گروهیِ یاران و مریدان بوسعید که با کوهی از نگاه بالابلند عارفانه در مسیر نیشابور در کوه و کمر و پناهگاهها و روستاهای آن با مردمان کمنام و بینشان همزانو و همکاسه شده و پرچم آزادمنشی و گشادهدلی افراشتهاند؟ فردوسی در پس مرغزارهای آن در شبی «روی شسته به قیر» در کورسوی شمعی که یار مهربانش گیرانده است، بیژن و منیژه میسراید، نظامالملکش از فراسوی رادکان تدبیر نظامیهها در سر میپروراند، شیخ ابوجعفر(طوسی)ش با استبصاری جانانه به تهذیب اعتقاد مردمانش کمر بسته است. نصیرالدینش افلاک را به تسخیر خود درآورده و خانان خونآشام مغول را در آستانۀ رصدخانهاش به خاک مذلت نشانده است! عارفان ابرده و فارمدش برای مریدان آن سوی جیحون نحلهسازی کردهاند!
این همه گردنان علم و شعر و حماسه و ادب وعرفان و فقاهت و حدیث و هندسه و نجوم و تاریخ و تفسیر که از این دیار به دیاران دیگر صادر شده و پرتوهای دانش این سرزمین را به اقصای عالم از قندهار تا قیروان گسترانیدهاند، اگر کم باشد همین امام رضایش که خدای مسلمانان او را از مدینه به اینجا کشاند، یا نه همین فردوسی و خالق شاهنامهاش ما را بس که بگوییم، یا که نه بگویند: طوس باید جهانی بشود. طوس جهانی هست باید به رسمیت شناخته شود. چه کسی و چه نهادی باید به رسمیتش فتوا دهد؟ در عرف جهان امروز، یونسکو.
ومن که از پنجاهواندی سال پیش سر بر آستان طوس نهاده و دمی از آن غافل نبودهام و امروز یا فردا بر خاک خوب آن برای همیشه سرخواهم نهاد، از همان روزهای آغازین چنین دغدغهای داشته و چنین وسوسهای را در سر میپروراندهام: اگر در دانشگاه فردوسی با فردوسی زبان باز کردهام، اگر نخستین نوشتههایم از پنجاه سال پیش دربارۀ فردوسی بوده، اگر در سال 1369 نخستین شمارۀ کتاب پاژ را به نام فردوسی منتشر کردهام، اگر اندکی بعد با یارانم برای معرّفی طوس و فردوسی کتابچه نوشته و شمارۀ 13 و 14 پاژ را اختصاصاً به طوس بخشیدهام، اگر چند سال بعد از تعطیلی ناخواستۀ پاژ مرکز خراسانشناسی راه انداخته و چند سال در عرصۀ تاریخناک طوس و خراسان پوییدهام، اگر با دغدغۀ فردوسی از سالها پیش قطب علمی ادبیات خراسان و فردوسی را به دانشگاه فردوسی کشانیدهام، اگر از فرهنگسرای فردوسی اینک به خردسرای فردوسی و از کتاب پاژ به فصلنامۀ پاژ منتقل شدهام، اگر سالها پیش در حضور سفیر کشورمان در مقر یونسکو در باب فردوسی داد سخن دادهام، اگر زمانی که دکلهای بیقوارۀ شرکت برق موی دماغ آرامگاه فردوسی شده بود در مطبوعات و رسانهها فریاد وامصیبتا برآوردهام، و دهها اگر و مگر دیگر؛ همه برای آن بوده است که طوس جهانی بشود.
اینک از همۀ دردمندان تاریخ و فرهنگ و اصالت و شرافت و آزادگی و قدرشناسی و قدرِ خوددانان ایران و جهان میخواهم که یکصدا فریا برآورند: #طوس باید #ثبت_جهانی شود. نه یک حرف کم نه یک کلمه زیاد!
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
باشگاه شاهنامه پژوهان
باشگاه شاهنامه پژوهان باشگاه شاهنامه پژوهان
شاهنامه، شاهنامه خوانی، شاهنامه پژوهی، شاهنامه فردوسی، آرامگاه فردوسی، فردوسی، مقالات شاهنامه پژوهی، اخبار شاهنامه، سخنرانی شاهنامه پژوهان
Forwarded from آب...🌊 (Hatami)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خطر مرگ دسته جمعی صدها گونه درپی خشکی رودخانههای غرب خوزستان و هورالعظیم
صدها پرنده کوکر با خشک شدن بخشهای گستردهای از تالاب هورالعظیم و رودخانهها برای یافتن اندکی آب و ادامه حیات به تانکرهای آب عشایر هجوم بردهاند.
با شدت یافتن گرمای هوا و عدم پرداخت حقآبه پائین دست سدها، نگرانی فعالین محیط زیست در گ مورد مرگ جمعی گونهها و خطر انقراض آنها تشدید یافته است./ عصرجنوب
کانال آب
@water_bio
صدها پرنده کوکر با خشک شدن بخشهای گستردهای از تالاب هورالعظیم و رودخانهها برای یافتن اندکی آب و ادامه حیات به تانکرهای آب عشایر هجوم بردهاند.
با شدت یافتن گرمای هوا و عدم پرداخت حقآبه پائین دست سدها، نگرانی فعالین محیط زیست در گ مورد مرگ جمعی گونهها و خطر انقراض آنها تشدید یافته است./ عصرجنوب
کانال آب
@water_bio
⚜ زاد روزِ استاد "همایون خرم"
هنرمندِ برجسته و گران مایه ی
موسیقیِ ایران، همایون و گرامی باد.
نهم تیر ماه ۱۳۰۹-بوشهر
بیست و هشتم دی ماه ۱۳۹۱-تهران
@ESHTADAN
هنرمندِ برجسته و گران مایه ی
موسیقیِ ایران، همایون و گرامی باد.
نهم تیر ماه ۱۳۰۹-بوشهر
بیست و هشتم دی ماه ۱۳۹۱-تهران
@ESHTADAN
🔷 به فرخندگی دهم تیرماه، جشن تیرگان/ تیرگان روز پاسداری از مرزهای ایرانشهر و روز گرامیداشت دبیران
🔻در گاهشماری کهن ایرانی، روز سیزدهم هر ماه «تیر» نام دارد و از آن جا که هر گاه نام روز با نام ماه برابر شود آن روز را جشن میگیرند و شادمانی میکنند، از همین رو، سیزدهم تیر به گاهشماری کهن، دهم تیر به گاهشماری کنونی، «جشن تیرگان» است که ایرانیان در این روز جشنی باشکوه برپا میکردند.
🔻این جشن از آنِ فرشتهی «تیر» یا «تیشتر» است که به باریدن باران یاری میرساند. افزون بر این، حماسهی آرش کمانگیر در این روز بوده است، روزی که میتوان آن را روز پاسداری از مرزهای ایرانزمین در برابر دشمنان دانست، و نیز این روز روز گرامیداشت دبیران و نیز بزرگداشت دهگانان در ایران باستان بوده است.
👇دربارهی این جشن باستانی و نیز نوشتهی خواندنی ابوریحان بیرونی از جشن تیرگان را در اینجا بخوانید یا این توژ را در اینجا ببینید.
پارسیانجمن 🔻
@Parsi_anjoman
@ESHTADAN
🔻در گاهشماری کهن ایرانی، روز سیزدهم هر ماه «تیر» نام دارد و از آن جا که هر گاه نام روز با نام ماه برابر شود آن روز را جشن میگیرند و شادمانی میکنند، از همین رو، سیزدهم تیر به گاهشماری کهن، دهم تیر به گاهشماری کنونی، «جشن تیرگان» است که ایرانیان در این روز جشنی باشکوه برپا میکردند.
🔻این جشن از آنِ فرشتهی «تیر» یا «تیشتر» است که به باریدن باران یاری میرساند. افزون بر این، حماسهی آرش کمانگیر در این روز بوده است، روزی که میتوان آن را روز پاسداری از مرزهای ایرانزمین در برابر دشمنان دانست، و نیز این روز روز گرامیداشت دبیران و نیز بزرگداشت دهگانان در ایران باستان بوده است.
👇دربارهی این جشن باستانی و نیز نوشتهی خواندنی ابوریحان بیرونی از جشن تیرگان را در اینجا بخوانید یا این توژ را در اینجا ببینید.
پارسیانجمن 🔻
@Parsi_anjoman
@ESHTADAN
Forwarded from مهدی نوریان (n)
@dr_mehdi_nourian
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔹 آرامگاه صائب
▫️مسئلهٔ غمانگیز برای من همیشه باغ صائب بوده است. من در هر جمعی که مناسب بوده است، مسئلهٔ باغ و آرامگاه صائب را مطرح کردهام. در هر مناسبت و هر جایی که صحبت اصفهان بوده، اظهار تأسف کردهام که باغ صائب بهاینصورت درآمده است. این باغِ بسیار بزرگ و باصفا تا چند سال پیش وجود داشت، اما ناگهان ساختمانی را در این باغ ساختند و باغ را کور کردند و از بین بردند؛ با این هدف که کتابخانه بسازند! اینهمه زمین در این شهر بوده است، چرا اینجا؟! حیف از آن باغ بزرگ!
وقتی شما وارد حافظیه میشوید، آن فضای باغ شما را تحت تأثیر قرار میدهد و حالتان دگرگون و روحتان تازه میشود. الان جای باریکی را دمِ خیابان، به آرامگاه صائب اختصاص دادهاند و اصلاً آن عظمتی را که میتوانست داشته باشد، ندارد. نتوانستند از مقبرهٔ صائب بهعنوان سمبلی برای شهر و جاذبهٔ گردشگری استفاده کنند و مقبرهای شبیه مقبرهٔ حافظ و خیام بسازند.
▫️قبر کمالاسماعیل حتی وضعش ازین هم بدتر است. قبر کمالاسماعیل میتوانست یکی از جاذبههای گردشگری باشد که متأسفانه کسی اهمیت نداد.
#صائب
#استاد_نوریان
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔹 آرامگاه صائب
▫️مسئلهٔ غمانگیز برای من همیشه باغ صائب بوده است. من در هر جمعی که مناسب بوده است، مسئلهٔ باغ و آرامگاه صائب را مطرح کردهام. در هر مناسبت و هر جایی که صحبت اصفهان بوده، اظهار تأسف کردهام که باغ صائب بهاینصورت درآمده است. این باغِ بسیار بزرگ و باصفا تا چند سال پیش وجود داشت، اما ناگهان ساختمانی را در این باغ ساختند و باغ را کور کردند و از بین بردند؛ با این هدف که کتابخانه بسازند! اینهمه زمین در این شهر بوده است، چرا اینجا؟! حیف از آن باغ بزرگ!
وقتی شما وارد حافظیه میشوید، آن فضای باغ شما را تحت تأثیر قرار میدهد و حالتان دگرگون و روحتان تازه میشود. الان جای باریکی را دمِ خیابان، به آرامگاه صائب اختصاص دادهاند و اصلاً آن عظمتی را که میتوانست داشته باشد، ندارد. نتوانستند از مقبرهٔ صائب بهعنوان سمبلی برای شهر و جاذبهٔ گردشگری استفاده کنند و مقبرهای شبیه مقبرهٔ حافظ و خیام بسازند.
▫️قبر کمالاسماعیل حتی وضعش ازین هم بدتر است. قبر کمالاسماعیل میتوانست یکی از جاذبههای گردشگری باشد که متأسفانه کسی اهمیت نداد.
#صائب
#استاد_نوریان
Forwarded from انسانشناس ایرانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موسیقی لرستان آمیزه ای از گویش لَکی ولُری ایرج رحمانپور
لَکی
دستم را بگیر،گردنه ای دشوار درپیش است؛
اما بالای گردنه دشتی همواردر انتظار است
شب، بدر ماه را بر بلندای کوه دیدم
[گفتی که ]محبوب است که آزرده خاطراز شوی، نزد خان ومان خود باز می گردد.
دل درتمنای دلدار [بی تاب] است
[ازاین رو] گاه گاه می میرم وگاهی زنده می شوم.
لُری
۱-به کجای تو می توان تکیه کرد وآویخت
به کجای تو دل ببندم
آهای روزگارمن به احوال توبگریم یا بخندم؟
لَکی
مگر خواب مرگ مرا دریابَد،که هرگزخواب به چشمم راه نمی یابَد
نه من خواب دارم ونه جوش وخروش رودباران.
نوعروسان پس از مدتی دلتنگ خانه پدری وخان ومان خود می شوندوعازم دیدار خویشان. هفته ای یا از این بیش نزد آنان می مانند
می مانَد وسپس باهدیه هایی که در اصطلاح به"باووانی"موسوم است به خانه ی شوی باز می گردند. اما برخی اوقات پیوند ناساز است
و عشق ناکام، وشوی ناهمگن. ونوعروس تنش ودرگیری را برنمی تابَد وبه قهر به خانه ی پدری پناه می بَرَد. این زمان است که جوانِ دلباخته ناکام،شبانگاهی سرد بدر ماه را همان لیل یا دلدار می پندارَد که رنجیده وآزرده دل رهسپار خانه پدری است!
ترجمه دکتر محمد اسدیان
لَکی
دستم را بگیر،گردنه ای دشوار درپیش است؛
اما بالای گردنه دشتی همواردر انتظار است
شب، بدر ماه را بر بلندای کوه دیدم
[گفتی که ]محبوب است که آزرده خاطراز شوی، نزد خان ومان خود باز می گردد.
دل درتمنای دلدار [بی تاب] است
[ازاین رو] گاه گاه می میرم وگاهی زنده می شوم.
لُری
۱-به کجای تو می توان تکیه کرد وآویخت
به کجای تو دل ببندم
آهای روزگارمن به احوال توبگریم یا بخندم؟
لَکی
مگر خواب مرگ مرا دریابَد،که هرگزخواب به چشمم راه نمی یابَد
نه من خواب دارم ونه جوش وخروش رودباران.
نوعروسان پس از مدتی دلتنگ خانه پدری وخان ومان خود می شوندوعازم دیدار خویشان. هفته ای یا از این بیش نزد آنان می مانند
می مانَد وسپس باهدیه هایی که در اصطلاح به"باووانی"موسوم است به خانه ی شوی باز می گردند. اما برخی اوقات پیوند ناساز است
و عشق ناکام، وشوی ناهمگن. ونوعروس تنش ودرگیری را برنمی تابَد وبه قهر به خانه ی پدری پناه می بَرَد. این زمان است که جوانِ دلباخته ناکام،شبانگاهی سرد بدر ماه را همان لیل یا دلدار می پندارَد که رنجیده وآزرده دل رهسپار خانه پدری است!
ترجمه دکتر محمد اسدیان
Forwarded from باشگاه شاهنامه پژوهان
📝با اشتراک این فرسته در کانال ها، گروه ها و میان دوستان و آشنایانتان و پشتیبانی از کارزار #ثبت_جهانی_توس که یک کارزار مردمی و از آن شماست به گسترش و پیروزی آن یاری رسانید.
https://www.karzar.net/tus
https://www.karzar.net/tus
www.karzar.net
امضا کنید: کارزار درخواست اقدام برای ثبت جهانی توس
ما امضاکنندگان این کارزار، فراهم شدن مقدمات و اقدام برای ثبت جهانی شهر توس به عنوان قلب همیشه تپنده ایرانشهر و توجه ویژه به پاسداری، توسعه و آبادانی آن هستیم. آبادانی شهر توس به عنوان مجموعهای فرهنگی و زادگاه بسیاری از چهرههای ارزشمند ادبی نیازی است که…
Forwarded from عکس نگار
۱۱ تیر سالروز درگذشت کیخسرو شاهرخ
( زاده ۷ تیر ۱۲۵۴ کرمان -- درگذشته ۱۱ تیر ۱۳۱۹ تهران ) نماینده مجلس
کیخسرو شاهرخ ملقب به ارباب کیخسرو از سال ۱۲۸۸ تا ۱۳۱۹ "از دوره دوم تا یازدهم" نماینده مجلس شورای ملی "کرسی جامعه زرتشتیان" و رئیس انجمن زرتشتیان تهران بود. به درستکاری و سلامت مالی معروف بود. چندین مدرسه و دبیرستان از خود بهجای گذاشت و در ۱۳۰۵ ساخت آرامگاه فردوسی را در دستور کارش قرار داد. پس از پایان بنای آرامگاه، بهدستور فروغی - رئیس انجمن آثار ملی و نخستوزیر وقت - برگزاری هزاره فردوسی را در ۱۳۱۳ بهعهده گرفت. ارباب کیخسرو در ۱۳۰۹ به سربازرسی راهآهن ایران منصوب شد. در ۱۳۱۲ قانونی را بهتصویب رساند تا دادگاهها هنگام قضاوت ملزم بهرعایت قوانین اقلیتهای مذهبی در موارد ازدواج، طلاق و ارث باشند و بر آن اساس رأی صادر کنند. در جریان جنگ جهانی دوم، بهرام شاهرخ پسر کیخسرو در اداره تبلیغات آلمان در برلن در بخش گزارشهای فارسی رادیو برلن، گویندگی میکرد. ارباب کیخسرو از آنجا که بهمسائل فرهنگی جامعه توجه زیادی داشت. فارسی سره نویسی را در مجلس رواج داد.
«آیین مزدیسنی» «فروغ مزدیسنی» و «آیین نامهپپسی زرتشتیان» از آثار اوست. همچنین مقالاتی نیز در روزنامه «ندای وطن» مجدالاسلام کرمانی از وی بهچاپ رسیده است. او بانی و بنیانگذار کتابخانه مجلس در تهران است. ارباب کیخسرو کاشف محل خاکسپاری فردوسی و بنیانگذار آرامگاه فردوسی در شهر توس است.
وی درحال عبور از پیادهرو خیابان کاخ "فلسطین فعلی" بود که اتومبیلی وارد پیادهرو شد و او را زیر گرفت و در ۶۵ سالگی درگذشت.
@seyribar 💫
•~🍃🌸🌼🍃~•
( زاده ۷ تیر ۱۲۵۴ کرمان -- درگذشته ۱۱ تیر ۱۳۱۹ تهران ) نماینده مجلس
کیخسرو شاهرخ ملقب به ارباب کیخسرو از سال ۱۲۸۸ تا ۱۳۱۹ "از دوره دوم تا یازدهم" نماینده مجلس شورای ملی "کرسی جامعه زرتشتیان" و رئیس انجمن زرتشتیان تهران بود. به درستکاری و سلامت مالی معروف بود. چندین مدرسه و دبیرستان از خود بهجای گذاشت و در ۱۳۰۵ ساخت آرامگاه فردوسی را در دستور کارش قرار داد. پس از پایان بنای آرامگاه، بهدستور فروغی - رئیس انجمن آثار ملی و نخستوزیر وقت - برگزاری هزاره فردوسی را در ۱۳۱۳ بهعهده گرفت. ارباب کیخسرو در ۱۳۰۹ به سربازرسی راهآهن ایران منصوب شد. در ۱۳۱۲ قانونی را بهتصویب رساند تا دادگاهها هنگام قضاوت ملزم بهرعایت قوانین اقلیتهای مذهبی در موارد ازدواج، طلاق و ارث باشند و بر آن اساس رأی صادر کنند. در جریان جنگ جهانی دوم، بهرام شاهرخ پسر کیخسرو در اداره تبلیغات آلمان در برلن در بخش گزارشهای فارسی رادیو برلن، گویندگی میکرد. ارباب کیخسرو از آنجا که بهمسائل فرهنگی جامعه توجه زیادی داشت. فارسی سره نویسی را در مجلس رواج داد.
«آیین مزدیسنی» «فروغ مزدیسنی» و «آیین نامهپپسی زرتشتیان» از آثار اوست. همچنین مقالاتی نیز در روزنامه «ندای وطن» مجدالاسلام کرمانی از وی بهچاپ رسیده است. او بانی و بنیانگذار کتابخانه مجلس در تهران است. ارباب کیخسرو کاشف محل خاکسپاری فردوسی و بنیانگذار آرامگاه فردوسی در شهر توس است.
وی درحال عبور از پیادهرو خیابان کاخ "فلسطین فعلی" بود که اتومبیلی وارد پیادهرو شد و او را زیر گرفت و در ۶۵ سالگی درگذشت.
@seyribar 💫
•~🍃🌸🌼🍃~•
Forwarded from اتچ بات
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
دماوند
[به بهانهٔ ۱۳ تیرماه روز ملیِ مادرِ سرسپید؛ دماوند]
▪️دماوند در اساطیر ایرانی مرکز جهان و جایگاه میترا و گیومرد، نخستین انسان، پنداشته شده است.
▪️جمشید سوار بر گردونهای که دیوان آن را میکشیدند، سفری هوایی از دماوند به بابل داشت.
▪️ضحاک در دماوند به جمشید تاخت.
▪️ فریدون در روستایی نزدیک دماوند به دنیا آمد؛ زیرا مادرش به آنجا پناه برده بود.
▪️ضحاک تا پایان جهان در دماوند زندانی است.
منوچهر در دماوند، زاده شد.
▪️آرش کمانگیر تیرش را از کوه دماوند پرتاب کرد.
▪️دیوِ سپید در دماوند مسکن دارد
و دخترش در صخره های آن میزیَد و سرگرم نخ ریسی است.
▪️اژدها در نزدیکی همین کوه در خواب به رستمپ بر میخورد.
▪️چکاد هرآ يا قله البرز ۱۸۰ روزنه در خاور و ۱۸۰ روزنه در باختر دارد که خورشید هر روز از یکی از روزنهای خاور به روزنهای در باختر رهسپار میشود.
دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق
دو ماهنامهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال ۵، شمارهٔ ۱۴، خرداد و تیر ۱۳۹۶
ویدیو: مجید بهزاد
https://www.instagram.com/tv/CQ3ePeXJmqQ/?utm_medium=copy_link
@ESHTADAN
ـــــــــــــــــــــــ
دماوند
[به بهانهٔ ۱۳ تیرماه روز ملیِ مادرِ سرسپید؛ دماوند]
▪️دماوند در اساطیر ایرانی مرکز جهان و جایگاه میترا و گیومرد، نخستین انسان، پنداشته شده است.
▪️جمشید سوار بر گردونهای که دیوان آن را میکشیدند، سفری هوایی از دماوند به بابل داشت.
▪️ضحاک در دماوند به جمشید تاخت.
▪️ فریدون در روستایی نزدیک دماوند به دنیا آمد؛ زیرا مادرش به آنجا پناه برده بود.
▪️ضحاک تا پایان جهان در دماوند زندانی است.
منوچهر در دماوند، زاده شد.
▪️آرش کمانگیر تیرش را از کوه دماوند پرتاب کرد.
▪️دیوِ سپید در دماوند مسکن دارد
و دخترش در صخره های آن میزیَد و سرگرم نخ ریسی است.
▪️اژدها در نزدیکی همین کوه در خواب به رستمپ بر میخورد.
▪️چکاد هرآ يا قله البرز ۱۸۰ روزنه در خاور و ۱۸۰ روزنه در باختر دارد که خورشید هر روز از یکی از روزنهای خاور به روزنهای در باختر رهسپار میشود.
دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق
دو ماهنامهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال ۵، شمارهٔ ۱۴، خرداد و تیر ۱۳۹۶
ویدیو: مجید بهزاد
https://www.instagram.com/tv/CQ3ePeXJmqQ/?utm_medium=copy_link
@ESHTADAN
Telegram
attach 📎
Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
🔴 ۱۳ تیر،روز درگذشت #آرش_کمانگیر و استاد دکتر #محمد_معین
✍ دکتر فریدون شایسته اهل رودسر
🔸۱۳ تیر،روز درگذشت آرش کمانگیر و دکتر معین است.آرش برای وسعت خاک ایران درمقابل توران،جان خودرا بر سر تیروکمان نهاد:ازآن خوانند آرش راکمانگیر که ازساری تا مرو انداخت یک تیر(فخرالدین اسعد گرگانی) و دکتر محمد معین که درتهیه فرهنگ معین به عنوان سند هویت زبان و مردم پارسی،به کُما رفت و پس از۵سال بیماری،در ۱۳ تیر،جان به جان آفرین سپرد.به مناسبت روز ۱۳تیرماه،یاد حماسه ساز اسطوره ای،آرش کمانگیر و چهره شاخص ادبی را در دوره تاریخی معاصر گرامی می داریم.
نام و یادشان جاودانه باد.🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍ دکتر فریدون شایسته اهل رودسر
🔸۱۳ تیر،روز درگذشت آرش کمانگیر و دکتر معین است.آرش برای وسعت خاک ایران درمقابل توران،جان خودرا بر سر تیروکمان نهاد:ازآن خوانند آرش راکمانگیر که ازساری تا مرو انداخت یک تیر(فخرالدین اسعد گرگانی) و دکتر محمد معین که درتهیه فرهنگ معین به عنوان سند هویت زبان و مردم پارسی،به کُما رفت و پس از۵سال بیماری،در ۱۳ تیر،جان به جان آفرین سپرد.به مناسبت روز ۱۳تیرماه،یاد حماسه ساز اسطوره ای،آرش کمانگیر و چهره شاخص ادبی را در دوره تاریخی معاصر گرامی می داریم.
نام و یادشان جاودانه باد.🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from معلم: یادگیرنده مادام العمر
📆 به مناسبت سیزدهم تیر، زادروز میرزا حسن رشدیه
🔸 حسن رشدیه پایه گذار آموزش و پرورش نو در ایران است. او در سال ۱۲۲۹ در محله ی چرنداب تبریز به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا مهدی تبریزی از روحانیان خوشنام تبریز بود.
پس از رسیدن به سن رشد، حسن را به مكتبخانه فرستادند. شیخ مكتبدار بیسواد و خشن بود، بر شاگردان خود سخت میگرفت و آن ها را آزار میداد.
رشدیه كه میدید هم شاگردان درس را یاد نمیگیرند و هم شیخ نمیتواند به آنها بیاموزد، هر روز صبح زودتر به مكتبخانه میآمد و درس را به شاگردان یاد میداد. رشدیه پس از آموختن صرف و نحو و فقه و احكام و عربی و ادبیات، پیش نماز یكی از مسجدهای تبریز شد. آن گاه تصمیم گرفت برای ادامه ی آموزش به نجف برود، اما با خواندن مقالهای در روزنامه ی «ثریا» كه شمار ایرانیان با سواد را از هر هزار نفر، ده نفر ذكر كرده بود، از سفر به نجف چشم پوشید و به بیروت رفت و در سال ۱۲۵۹ در دارالمعلمین آنجا به فراگرفتن شیوههای نو آموزش پرداخت.
او در سال ۱۲۶۱ با هدف بنیاد نهادن مدرسه به شیوه ی نو، بیروت را ترك گفت. از مدارس جدید استانبول پایتخت امپراتوری عثمانی بازدید كرد و در همان جا الفبای صوتی را برای جایگزین كردن با روش كهنهی آموزش در مدارس نو ابداع كرد. سپس به ایروان رفت و در سال ۱۲۶۲ نخستین مدرسه به سبك نو را برای كودكان مسلمان قفقاز بنیاد نهاد و با الفبای صوتی خود آغاز به تدریس كرد.... .
🔗 ادامه زندگی نامه را اینجا بخوانید:
https://ketabak.org/content/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D9%87
🔗 پیش از این نیز دو مطلب درباره میرزا حسن رشدیه در کانال منتشر شده است:
https://www.tg-me.com/TeacherasLLL/1328
https://www.tg-me.com/TeacherasLLL/1326
🔗 می توانید گزارش شب رشدیه را نیز اینجا بخوانید:
https://bukharamag.com/1398.03.24999.html
#یادبود
#میرزا_حسن_رشدیه
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
🔸 حسن رشدیه پایه گذار آموزش و پرورش نو در ایران است. او در سال ۱۲۲۹ در محله ی چرنداب تبریز به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا مهدی تبریزی از روحانیان خوشنام تبریز بود.
پس از رسیدن به سن رشد، حسن را به مكتبخانه فرستادند. شیخ مكتبدار بیسواد و خشن بود، بر شاگردان خود سخت میگرفت و آن ها را آزار میداد.
رشدیه كه میدید هم شاگردان درس را یاد نمیگیرند و هم شیخ نمیتواند به آنها بیاموزد، هر روز صبح زودتر به مكتبخانه میآمد و درس را به شاگردان یاد میداد. رشدیه پس از آموختن صرف و نحو و فقه و احكام و عربی و ادبیات، پیش نماز یكی از مسجدهای تبریز شد. آن گاه تصمیم گرفت برای ادامه ی آموزش به نجف برود، اما با خواندن مقالهای در روزنامه ی «ثریا» كه شمار ایرانیان با سواد را از هر هزار نفر، ده نفر ذكر كرده بود، از سفر به نجف چشم پوشید و به بیروت رفت و در سال ۱۲۵۹ در دارالمعلمین آنجا به فراگرفتن شیوههای نو آموزش پرداخت.
او در سال ۱۲۶۱ با هدف بنیاد نهادن مدرسه به شیوه ی نو، بیروت را ترك گفت. از مدارس جدید استانبول پایتخت امپراتوری عثمانی بازدید كرد و در همان جا الفبای صوتی را برای جایگزین كردن با روش كهنهی آموزش در مدارس نو ابداع كرد. سپس به ایروان رفت و در سال ۱۲۶۲ نخستین مدرسه به سبك نو را برای كودكان مسلمان قفقاز بنیاد نهاد و با الفبای صوتی خود آغاز به تدریس كرد.... .
🔗 ادامه زندگی نامه را اینجا بخوانید:
https://ketabak.org/content/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D9%87
🔗 پیش از این نیز دو مطلب درباره میرزا حسن رشدیه در کانال منتشر شده است:
https://www.tg-me.com/TeacherasLLL/1328
https://www.tg-me.com/TeacherasLLL/1326
🔗 می توانید گزارش شب رشدیه را نیز اینجا بخوانید:
https://bukharamag.com/1398.03.24999.html
#یادبود
#میرزا_حسن_رشدیه
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
کتابک
میرزا حسن رشدیه
حسن رشدیه پایهگذار آموزشوپرورش نو در ایران است. او در سال ۱۲۲۹ در محلهٔ چرنداب تبریز به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا مهدی تبریزی از روحانیان خوشنام تبریز بود. پس از رسیدن به سن رشد، حسن را به مکتبخانه فرستادند. شیخ مکتبدار بیسواد و خشن بود، بر شاگردان خود…
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
جز زَهر بر نداد گیاهی به کِشتِ ما
دوزخ شد آنچه خواست که باشد بهشتِ ما
تختهسیاهِ مدرسهی جهل گشتهایم
هر روز جملهی غلطی سرنوشتِ ما
#طفلی_به_نام_شادی
ـــــــــــــــــــــــ
جز زَهر بر نداد گیاهی به کِشتِ ما
دوزخ شد آنچه خواست که باشد بهشتِ ما
تختهسیاهِ مدرسهی جهل گشتهایم
هر روز جملهی غلطی سرنوشتِ ما
#طفلی_به_نام_شادی
✍🏼 روز قلم
در اسطورههای بینالنهرین، خدای نویسندگی و دبیری «نَبو» نام داشت و قلم نماد او بود. همتای این خدا عطارد یا تیر است که بنابر روایات قدیمی دبیر و کاتب فلک به شمار میرود. در گاهشماری ایرانی، جشن تیرگان در این ماه برگزار میشد و بنابر گفتۀ ابوریحان بیرونی، دانشمند و ستارهشناس گرانقدر، یکی از روزهای این ماه به بزرگداشت مقام نویسندگان اختصاص داشت. باتوجه به پیوند اسطورهای این ماه با کتابت و نویسندگی و نیز جایگاه قلم، که بَلَمی در دریای معرفت است، به پیشنهاد انجمن قلم ایران، از سال ۱۳۸۱ روز چهاردهم تیرماه «روز قلم» نامیده میشود.
@cheshmocheragh
@ESHTADAN
در اسطورههای بینالنهرین، خدای نویسندگی و دبیری «نَبو» نام داشت و قلم نماد او بود. همتای این خدا عطارد یا تیر است که بنابر روایات قدیمی دبیر و کاتب فلک به شمار میرود. در گاهشماری ایرانی، جشن تیرگان در این ماه برگزار میشد و بنابر گفتۀ ابوریحان بیرونی، دانشمند و ستارهشناس گرانقدر، یکی از روزهای این ماه به بزرگداشت مقام نویسندگان اختصاص داشت. باتوجه به پیوند اسطورهای این ماه با کتابت و نویسندگی و نیز جایگاه قلم، که بَلَمی در دریای معرفت است، به پیشنهاد انجمن قلم ایران، از سال ۱۳۸۱ روز چهاردهم تیرماه «روز قلم» نامیده میشود.
@cheshmocheragh
@ESHTADAN
Forwarded from فردین علیخواه
در اوصاف «بیشرفان»
گئورگ زیمل، جامعه شناس آلمانی- که در اوایل قرن بیستم چشم از جهان فروبست- از جمله جامعهشناسانی بود که به ساخت تیپ اجتماعی بسیار علاقه داشت. او در آثارش از تیپ خسیس، ولخرج، غریبه، ماجراجو و فقیر نوشت. در این نوشته کوتاه با تأثیر از میراث زیمل، تیپ اجتماعی « بیشرف» معرفی میشود.
تیپِ اجتماعی بیشرف در همه عرصههای جامعه، از بالا تا پایین، قابلِ شناسایی است و محدود به حرفه خاصی نیست. «بیشرفی» در کردار، مهمترین ویژگی این تیپ است. در سیاست، در اقتصاد، و در فرهنگ میتوان مصداقهای بیشرفی را یافت. در عرصه اقتصاد، «آدم بیشرف» همواره خودش را آدمی زرنگ و فرصتساز میداند. او بیشعور نیست بلکه همه شعورش را در جهت منافع فردی بکار میگیرد. اگر جامعه گرفتار ویروس کرونا میشود او تلفن را برمیدارد و با جاهای مختلف تماس میگیرد و در یک روز تعداد زیادی ماسک و مواد ضدعفونیکننده را به انبارها منتقل میکند و بعد با فروش آنها میلیونها تومان به جیب میزند. او به فرصتسازی اقتصادی در پس هر بلا یا مصیبتی میاندیشد. با بروز هر مصیبت، او از خوشحالی در پوستش نمیگنجد چون فکر میکند نردبانی برای صعود یافته است. به همین دلیل به هنگام رانندگی به شکل تحسینآمیزی در آینۀ ماشین، خودش را تماشا میکند و به خاطر شکار فرصتها با چشمک زدن در آینه به خودش میگوید « مخلصیم قربان» و خرکیف میشود.
سلبریتیهایی که در اوج هراس مردم برای مواجهه با کرونا به تبلیغ تجاری کالاهای درانبارمانده میپردازند، استادِ داوری که حتی یک سطر از پایاننامه دانشجو را نخوانده ولی در جلسه دفاع یک ساعت درباره ضعفهای پایاننامه پرحرفی میکند، مأموری که علیرغم تأکید فرماندهاش بر عدم برخورد فیزیکی با دانشجویان معترض، به دلیل ناکامی های شخصیاش در ادامه تحصیل، دانشجویان را کتک میزند، فردی که دو سال است در مقابل داروخانهها میایستد و با نشان دادن نسخه و جلب ترحم مردمِ آشفتهحال از آنان اخّاذی می کند، مقامی که صحبتهایش را در جلسات با خواندن سورهای آغاز میکند و بعد در حالی که دندانش را خلال میکند به دوستانش میگوید راه پیشرفت در جمهوری اسلامی همین است، مدّاحی که پس از مجلس ترحیم و پس از شمارش ولعآمیز اسکناسهای داخل پاکت، آنرا به سمت پدر متوفی پرتاب میکند، پزشکی که در راهروهای بیمارستان بریدۀ یک کاغذ مندرس حاوی شماره کارت را به خانواده بیمار میدهد و به آنان میگوید که کاری با بیمه و بیمارستان ندارد و تا پیامک واریز بیستوهشت میلیون تومان را دریافت نکند عمل را آغاز نخواهد کرد، مسئولی که مستقیم به دوربین نگاه میکند و لبخندزنان به مردم دروغ میگوید، جوانی که چند سال است در مراسم درگذشتگان در بهشت زهرا حاضر میشود و روزی چند کارتن ساندیس جمع میکند و به دکههای همانجا میفروشد نمونههایی از تیپ بیشرفاند.
بین «بیشرفی اولیه/آغازین» و «بیشرفی ثانویه» باید تمایز قائل شد. هر فرد معمولی ممکن است به ناچار یا به هر دلیلی در اوقاتی از زندگیاش بیشرف شود. در اینجا «بیشرفی» میآید و میرود. در بیشرفی اولیه فرد هنوز میتواند بیشرفی خود را تشخیص دهد. او میداند که بیشرفی خوب نیست و هنگام نگاه کردن به خودش در آینۀ روشویی، از بیشرفبودن شرمگین میشود و خودش را سرزنش می کند. ولی در بیشرفی ثانویه، «بیشرفی» بخشی از شخصیت فرد میشود. بیشرفی میآید ولی نمیرود و مانند چرکِ روی یقه پیراهن، میماند. در بیشرفی ثانویه مرز بین فرد و بیشرفی مشخص نیست. بیشرفی میشود فرد و فرد میشود بیشرفی. در اینجا فرد بیشرفیاش را با افتخار اعلام هم میکند. برای اینان، بیشرفی نه یک روش بلکه یک منش میشود.
جامعه ایران شکافهای اجتماعی فراوانی دارد که شکاف قومیتی، شکاف مذهبی، شکاف طبقاتی، شکاف حکومت/مردم، شکاف جنسیتی، شکاف نسلی از آن جملهاند. ولی به باور من مهمترین شکاف جامعه ایرانی در این روزهای سخت، ابَرشکاف «شرافتمند / بیشرف» است. منظور آنکه در همه شکافهای اجتماعی یادشده میتوان آدم بیشرف یافت. این روزها همانقدر که ثروتمندِ بیشرف داریم فقرایی داریم که در بیشرفی به مراتب بدترند و برای مثال با زخمی کردن دست کودکانِ گریان و هراسان طلای آنان را به سرقت میبرند.
به دلیل بحرانهای اقتصادی و اجتماعی گسترده، وسوسههای گوناگونی به سراغمان میآید. وسوسههایی که تحقق آنها با پایمال کردن منافع جمعی به نفع منافع فردی میسر است. در نتیجه شرافتمند ماندن در این روزها آزمونی سخت برای هر ایرانی است. تصور جامعهای که در آن بیشرفی ثانویه پاندمی شود تصوری ترسناک است. روزی که دیگر نه شاهد اقلیت بیشرف، بلکه شاهد جامعهای بیشرف باشیم.
▪️نوشته: فردین علیخواه|گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان
✅کانال نویسنده: @fardinalikhah
✅ارسال نظر: @alikhahfardin
گئورگ زیمل، جامعه شناس آلمانی- که در اوایل قرن بیستم چشم از جهان فروبست- از جمله جامعهشناسانی بود که به ساخت تیپ اجتماعی بسیار علاقه داشت. او در آثارش از تیپ خسیس، ولخرج، غریبه، ماجراجو و فقیر نوشت. در این نوشته کوتاه با تأثیر از میراث زیمل، تیپ اجتماعی « بیشرف» معرفی میشود.
تیپِ اجتماعی بیشرف در همه عرصههای جامعه، از بالا تا پایین، قابلِ شناسایی است و محدود به حرفه خاصی نیست. «بیشرفی» در کردار، مهمترین ویژگی این تیپ است. در سیاست، در اقتصاد، و در فرهنگ میتوان مصداقهای بیشرفی را یافت. در عرصه اقتصاد، «آدم بیشرف» همواره خودش را آدمی زرنگ و فرصتساز میداند. او بیشعور نیست بلکه همه شعورش را در جهت منافع فردی بکار میگیرد. اگر جامعه گرفتار ویروس کرونا میشود او تلفن را برمیدارد و با جاهای مختلف تماس میگیرد و در یک روز تعداد زیادی ماسک و مواد ضدعفونیکننده را به انبارها منتقل میکند و بعد با فروش آنها میلیونها تومان به جیب میزند. او به فرصتسازی اقتصادی در پس هر بلا یا مصیبتی میاندیشد. با بروز هر مصیبت، او از خوشحالی در پوستش نمیگنجد چون فکر میکند نردبانی برای صعود یافته است. به همین دلیل به هنگام رانندگی به شکل تحسینآمیزی در آینۀ ماشین، خودش را تماشا میکند و به خاطر شکار فرصتها با چشمک زدن در آینه به خودش میگوید « مخلصیم قربان» و خرکیف میشود.
سلبریتیهایی که در اوج هراس مردم برای مواجهه با کرونا به تبلیغ تجاری کالاهای درانبارمانده میپردازند، استادِ داوری که حتی یک سطر از پایاننامه دانشجو را نخوانده ولی در جلسه دفاع یک ساعت درباره ضعفهای پایاننامه پرحرفی میکند، مأموری که علیرغم تأکید فرماندهاش بر عدم برخورد فیزیکی با دانشجویان معترض، به دلیل ناکامی های شخصیاش در ادامه تحصیل، دانشجویان را کتک میزند، فردی که دو سال است در مقابل داروخانهها میایستد و با نشان دادن نسخه و جلب ترحم مردمِ آشفتهحال از آنان اخّاذی می کند، مقامی که صحبتهایش را در جلسات با خواندن سورهای آغاز میکند و بعد در حالی که دندانش را خلال میکند به دوستانش میگوید راه پیشرفت در جمهوری اسلامی همین است، مدّاحی که پس از مجلس ترحیم و پس از شمارش ولعآمیز اسکناسهای داخل پاکت، آنرا به سمت پدر متوفی پرتاب میکند، پزشکی که در راهروهای بیمارستان بریدۀ یک کاغذ مندرس حاوی شماره کارت را به خانواده بیمار میدهد و به آنان میگوید که کاری با بیمه و بیمارستان ندارد و تا پیامک واریز بیستوهشت میلیون تومان را دریافت نکند عمل را آغاز نخواهد کرد، مسئولی که مستقیم به دوربین نگاه میکند و لبخندزنان به مردم دروغ میگوید، جوانی که چند سال است در مراسم درگذشتگان در بهشت زهرا حاضر میشود و روزی چند کارتن ساندیس جمع میکند و به دکههای همانجا میفروشد نمونههایی از تیپ بیشرفاند.
بین «بیشرفی اولیه/آغازین» و «بیشرفی ثانویه» باید تمایز قائل شد. هر فرد معمولی ممکن است به ناچار یا به هر دلیلی در اوقاتی از زندگیاش بیشرف شود. در اینجا «بیشرفی» میآید و میرود. در بیشرفی اولیه فرد هنوز میتواند بیشرفی خود را تشخیص دهد. او میداند که بیشرفی خوب نیست و هنگام نگاه کردن به خودش در آینۀ روشویی، از بیشرفبودن شرمگین میشود و خودش را سرزنش می کند. ولی در بیشرفی ثانویه، «بیشرفی» بخشی از شخصیت فرد میشود. بیشرفی میآید ولی نمیرود و مانند چرکِ روی یقه پیراهن، میماند. در بیشرفی ثانویه مرز بین فرد و بیشرفی مشخص نیست. بیشرفی میشود فرد و فرد میشود بیشرفی. در اینجا فرد بیشرفیاش را با افتخار اعلام هم میکند. برای اینان، بیشرفی نه یک روش بلکه یک منش میشود.
جامعه ایران شکافهای اجتماعی فراوانی دارد که شکاف قومیتی، شکاف مذهبی، شکاف طبقاتی، شکاف حکومت/مردم، شکاف جنسیتی، شکاف نسلی از آن جملهاند. ولی به باور من مهمترین شکاف جامعه ایرانی در این روزهای سخت، ابَرشکاف «شرافتمند / بیشرف» است. منظور آنکه در همه شکافهای اجتماعی یادشده میتوان آدم بیشرف یافت. این روزها همانقدر که ثروتمندِ بیشرف داریم فقرایی داریم که در بیشرفی به مراتب بدترند و برای مثال با زخمی کردن دست کودکانِ گریان و هراسان طلای آنان را به سرقت میبرند.
به دلیل بحرانهای اقتصادی و اجتماعی گسترده، وسوسههای گوناگونی به سراغمان میآید. وسوسههایی که تحقق آنها با پایمال کردن منافع جمعی به نفع منافع فردی میسر است. در نتیجه شرافتمند ماندن در این روزها آزمونی سخت برای هر ایرانی است. تصور جامعهای که در آن بیشرفی ثانویه پاندمی شود تصوری ترسناک است. روزی که دیگر نه شاهد اقلیت بیشرف، بلکه شاهد جامعهای بیشرف باشیم.
▪️نوشته: فردین علیخواه|گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان
✅کانال نویسنده: @fardinalikhah
✅ارسال نظر: @alikhahfardin