🎥 معمولا در مصاحبهها و کلیپها دیدهاید که از "توپاک" به عنوان یکی از غولهای تاریخ هیپهاپ یاد میشود. رپری که در آهنگهایش به موضوعات مختلف از ماجراهای خیابان گرفته تا پول و گنگ پرداخته است.
عاشقان هیپهاپ و به خصوص "توپاک" قطعا از دیدن فیلم "All Eyez On Me" لذت خواهند برد. فیلمی که به زندگی "توپاک" میپردازد و از آغاز تا پایان حرفه او را به مخاطب نمایش میدهد.
اسم فیلم از آهنگ معروف "توپاک" برداشته شده. فیلم به اکثر موضاعات مهم حول زندگی "توپاک" پرداخته و تا حدی میتواند زندگی این رپر را برای مخاطب ترسیم کند. اگر به دنبال فیلمی درمورد رپ هستید، این فیلم میتواند برای شما جذاب باشد به خصوص اینکه روایت داستان زندگی کسی است که میتوان گفت رپ را به اوج رساند و آن را جهانی کرد.
📽️ All Eyez On Me 2017
✍ امیررضا محمدخانلو
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
عاشقان هیپهاپ و به خصوص "توپاک" قطعا از دیدن فیلم "All Eyez On Me" لذت خواهند برد. فیلمی که به زندگی "توپاک" میپردازد و از آغاز تا پایان حرفه او را به مخاطب نمایش میدهد.
اسم فیلم از آهنگ معروف "توپاک" برداشته شده. فیلم به اکثر موضاعات مهم حول زندگی "توپاک" پرداخته و تا حدی میتواند زندگی این رپر را برای مخاطب ترسیم کند. اگر به دنبال فیلمی درمورد رپ هستید، این فیلم میتواند برای شما جذاب باشد به خصوص اینکه روایت داستان زندگی کسی است که میتوان گفت رپ را به اوج رساند و آن را جهانی کرد.
📽️ All Eyez On Me 2017
✍ امیررضا محمدخانلو
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔰 "گزارش فرانسوی": دنیای ساختگی مفرح🎡
🎥 "وس اندرسون" را میتوان به جرئت یکی از بهترین کارگردانان نسل جدید سینما دانست. "گزارش فرانسوی"، ترکیبی است از هنرها و مشاغل مختلف که به آن میپردازیم. پوستر فیلم ساختمانی را نشان میدهد که در هر آپارتمانش شخصیتی و به تبع، داستانی در حال وقوع است. دنیایی که "اندرسون" ساخته پر از جزئیات چشمگیر و هماهنگیهای چندگانه یک صفحهی پازل چندین هزار تکهایست که در ابتدا شاید چندان واضح و مرتبط نباشد اما بسیار لذتبخش و سرگرمکننده است و آنقدر بین طبقات مختلف و داستانهای متعدد، دکورهای بیشمار و حرکات شخصیتها میچرخد تا حسی شبیه به بودن در یک چرخ و فلک به مخاطب بدهد.
فیلم در ابتدا این خبر را به ما میدهد که این آخرین برگ از دفتر کتابیست که میخواهد برایمان بخواند؛ با مرگ سردبیر، کار مجله هم به پایان میرسد. حس نوستالژی ساخته میشود، با نشان دادن تصاویری از شهر قدیمی و تغییر آن در سالهای آتی این حس تشدید میشود تا آنجا که حتی از فاضلاب بیسرپوش پر از موش هم رونمایی میکند و مخاطب هم با او در گشت و گذار همراهی میکند. "اندرسون" در فیلم بیشتر از آنکه یک کارگردان صرف باشد، به یک عروسکگردان، مهندس معمار و دکوراسیون و حتی یک ژورنالیست تشنهی ماجرا تغییر حالت میدهد تا در واپسین روزها و ساعت "the french dispatch" (عنوان مجله) خوانندگانش را از لذت دنبال کردن تصاویر بینصیب نگذارد و همین تلاش برای خوشگذرانی گاهی ما را به خنده وا میدارد.
در یک حراجی، صحنهی دعوای پر حرارت، اشیاء و افراد را در یک حالت ثابت بیحرکت و بعضاً معلق نگه میدارد. گاهی کشتی پرندهای پر از بخشها و اتاقهای مختلف نشانمان میدهد، در گیرودار یک جنبش اجتماعی، بازی شطرنج در وسط خیابان به راه می اندازد و بعد در بحبوحهی یک تعقیب و گریز پرتنش ناگهان از فرم تصاویر واقعی خارج شده و تبدیل به انیمیشن میشود تا بیش از پیش تعجب ما را بر بیانگیزاند.
در این امر خطیر برای اینکه در دام تکرار و حوصله سربر بودن نیفتد، از هیچ تلاشی دریغ نمیکند و اینجاست که دوربین خلاق و شوخطبع، دکورهای فراوان و رنگارنگ، شخصیتها در لباس،ها، گریمها و حرفههای متفاوت، داستانکهای متعدد و عجیب غریب به کمک این راوی-هنرمند هزار فکر میآیند تا کاری که در هیچ فرم دیگری ممکن نیست به کمک سینما به منصهی ظهور برسد.
صدای موسیقی در همه جا طنینانداز است، صحنههای تئاتر که با دکورهای متحرک از یکدیگر جدا و بار دیگر در مکانی دیگر به هم میپیوندند، تابلوهای نقاشی و هنرهای تجسمی که موضوع داستانک اول اند، تجسم بازی فرزند رئیس پلیس شعر به شکل انیمیشن، کتابهایی که در تمام میزانسنها شریکند و دیالوگهایی که به شکل شعر و فکاهی در میآیند و در نهایت حضور تلویزیونی مجری و روزنامه نگار مجله.
با این همه شلوغی و پیچیدگی همه چیز و همه کس درست در جای خود قرار دارند و انگار عروسکی کوک شده باشند که بدون اینکه برخوردی فاجعه بار داشته باشند، نقش خود را به خوبی انجام میدهند و این دقت در هماهنگی و برنامهریزی در هدایت و رهبری چنین ارکستر بزرگی، موجب شگفتی میشود. تمهیداتی که "اندرسون" در طراحی کمدی موقعیت و جذابیت هر چه بیشتر نماها حتی سادهترین شان به کار میبرد، بینظیر است. صحنهی ابتدایی را به خاطر آورید، جایی که اولین نما از آنوی را میبینیم با این جمله که «دوشنبهها بیخبر در آنوی صبح میشوند» و آنگاه آب درون پمپ و گربه ها و افراد و درها و هر چیزی که قابل تحرک باشد با نظم و فاصله از اجزای مختلف صحنه بیرون میزند و همین برایمان جالب میشود که قرار است شاهد چه اتفاقاتی باشیم. "اندرسون" در حرکات پن و تیلت های متعددش و زوم آن و زوم اوتهای سریع که هم معرّفاند، هم ابعاد تازهای از طنز و هیجان را نمایان میکنند، در کنار آن دیالوگهای پینگ پنگی، سریع و منظم که مانند تایپ با ماشین تحریر با ریتم خاصی از دهان افراد بیرون میآید و درونمایه کنایی و طنزآمیزشان در کنار ظاهر جدی بازیگران بیش از پیش جالب و خندهدار میشود، به غنای فیلم میافزاید. تماشای "گزارش فرانسوی" همزمان شما در مرزهای چندین دنیا حرکت میدهد، همانطور که اصالت را میطلبد، سختگیری نمیکند و میشود با تیزبینی از آن لذت برد.
📽️ The French Dispatch 2021
✍️ ریحانه احمدی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🎥 "وس اندرسون" را میتوان به جرئت یکی از بهترین کارگردانان نسل جدید سینما دانست. "گزارش فرانسوی"، ترکیبی است از هنرها و مشاغل مختلف که به آن میپردازیم. پوستر فیلم ساختمانی را نشان میدهد که در هر آپارتمانش شخصیتی و به تبع، داستانی در حال وقوع است. دنیایی که "اندرسون" ساخته پر از جزئیات چشمگیر و هماهنگیهای چندگانه یک صفحهی پازل چندین هزار تکهایست که در ابتدا شاید چندان واضح و مرتبط نباشد اما بسیار لذتبخش و سرگرمکننده است و آنقدر بین طبقات مختلف و داستانهای متعدد، دکورهای بیشمار و حرکات شخصیتها میچرخد تا حسی شبیه به بودن در یک چرخ و فلک به مخاطب بدهد.
فیلم در ابتدا این خبر را به ما میدهد که این آخرین برگ از دفتر کتابیست که میخواهد برایمان بخواند؛ با مرگ سردبیر، کار مجله هم به پایان میرسد. حس نوستالژی ساخته میشود، با نشان دادن تصاویری از شهر قدیمی و تغییر آن در سالهای آتی این حس تشدید میشود تا آنجا که حتی از فاضلاب بیسرپوش پر از موش هم رونمایی میکند و مخاطب هم با او در گشت و گذار همراهی میکند. "اندرسون" در فیلم بیشتر از آنکه یک کارگردان صرف باشد، به یک عروسکگردان، مهندس معمار و دکوراسیون و حتی یک ژورنالیست تشنهی ماجرا تغییر حالت میدهد تا در واپسین روزها و ساعت "the french dispatch" (عنوان مجله) خوانندگانش را از لذت دنبال کردن تصاویر بینصیب نگذارد و همین تلاش برای خوشگذرانی گاهی ما را به خنده وا میدارد.
در یک حراجی، صحنهی دعوای پر حرارت، اشیاء و افراد را در یک حالت ثابت بیحرکت و بعضاً معلق نگه میدارد. گاهی کشتی پرندهای پر از بخشها و اتاقهای مختلف نشانمان میدهد، در گیرودار یک جنبش اجتماعی، بازی شطرنج در وسط خیابان به راه می اندازد و بعد در بحبوحهی یک تعقیب و گریز پرتنش ناگهان از فرم تصاویر واقعی خارج شده و تبدیل به انیمیشن میشود تا بیش از پیش تعجب ما را بر بیانگیزاند.
در این امر خطیر برای اینکه در دام تکرار و حوصله سربر بودن نیفتد، از هیچ تلاشی دریغ نمیکند و اینجاست که دوربین خلاق و شوخطبع، دکورهای فراوان و رنگارنگ، شخصیتها در لباس،ها، گریمها و حرفههای متفاوت، داستانکهای متعدد و عجیب غریب به کمک این راوی-هنرمند هزار فکر میآیند تا کاری که در هیچ فرم دیگری ممکن نیست به کمک سینما به منصهی ظهور برسد.
صدای موسیقی در همه جا طنینانداز است، صحنههای تئاتر که با دکورهای متحرک از یکدیگر جدا و بار دیگر در مکانی دیگر به هم میپیوندند، تابلوهای نقاشی و هنرهای تجسمی که موضوع داستانک اول اند، تجسم بازی فرزند رئیس پلیس شعر به شکل انیمیشن، کتابهایی که در تمام میزانسنها شریکند و دیالوگهایی که به شکل شعر و فکاهی در میآیند و در نهایت حضور تلویزیونی مجری و روزنامه نگار مجله.
با این همه شلوغی و پیچیدگی همه چیز و همه کس درست در جای خود قرار دارند و انگار عروسکی کوک شده باشند که بدون اینکه برخوردی فاجعه بار داشته باشند، نقش خود را به خوبی انجام میدهند و این دقت در هماهنگی و برنامهریزی در هدایت و رهبری چنین ارکستر بزرگی، موجب شگفتی میشود. تمهیداتی که "اندرسون" در طراحی کمدی موقعیت و جذابیت هر چه بیشتر نماها حتی سادهترین شان به کار میبرد، بینظیر است. صحنهی ابتدایی را به خاطر آورید، جایی که اولین نما از آنوی را میبینیم با این جمله که «دوشنبهها بیخبر در آنوی صبح میشوند» و آنگاه آب درون پمپ و گربه ها و افراد و درها و هر چیزی که قابل تحرک باشد با نظم و فاصله از اجزای مختلف صحنه بیرون میزند و همین برایمان جالب میشود که قرار است شاهد چه اتفاقاتی باشیم. "اندرسون" در حرکات پن و تیلت های متعددش و زوم آن و زوم اوتهای سریع که هم معرّفاند، هم ابعاد تازهای از طنز و هیجان را نمایان میکنند، در کنار آن دیالوگهای پینگ پنگی، سریع و منظم که مانند تایپ با ماشین تحریر با ریتم خاصی از دهان افراد بیرون میآید و درونمایه کنایی و طنزآمیزشان در کنار ظاهر جدی بازیگران بیش از پیش جالب و خندهدار میشود، به غنای فیلم میافزاید. تماشای "گزارش فرانسوی" همزمان شما در مرزهای چندین دنیا حرکت میدهد، همانطور که اصالت را میطلبد، سختگیری نمیکند و میشود با تیزبینی از آن لذت برد.
📽️ The French Dispatch 2021
✍️ ریحانه احمدی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🎥 اما و دکستر در یک روز خاص، پانزدهم ژوئیه ۱۹۹۸، وقتی اولین دفعه همدیگر را ملاقات میکنند از بعد جشن فارغالتحصیلی تا ۲۳ سال پس از آن، فیلم پانزدهم ژوئیه هر سال را روایت میکند، داستان دوستی، دلخوری، فراز و نشیب و عشق بین آنها.
پس از انتشار کتاب "یک روز" به اندازهای از کتاب استقبال شد که حدود ۲ سال بعد از روی آن یک فیلم سینمایی اقتباس شد، اما برخلاف کتاب که برنده جایزه کتاب کهکشانی سال هم شد فیلم اینگونه نبود، نه موفقیتی در جوایز داشت و نه محبوبیتی در بین منتقدان و مخاطبان، در سال ۲۰۲۴ سریالی از روی فیلم ساخته شد که نسبت به فیلم موفقیت بیشتری به دست آورد.
📽 One Day (2011)
✍ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
پس از انتشار کتاب "یک روز" به اندازهای از کتاب استقبال شد که حدود ۲ سال بعد از روی آن یک فیلم سینمایی اقتباس شد، اما برخلاف کتاب که برنده جایزه کتاب کهکشانی سال هم شد فیلم اینگونه نبود، نه موفقیتی در جوایز داشت و نه محبوبیتی در بین منتقدان و مخاطبان، در سال ۲۰۲۴ سریالی از روی فیلم ساخته شد که نسبت به فیلم موفقیت بیشتری به دست آورد.
📽 One Day (2011)
✍ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔰 نگاهی به فیلم "سپر بلا"
🎥 با اینکه داستانِ قرص و محکمی ندارد اما حق مطلب را دربارهی بدلکاری در سینمای هالیوود ادا میکند و در این زمینه اثر خوب و سرگرم کنندهای است، فیلمساز از مدت زمانی که در اختیار دارد استفادهی خوبی میکند و اثری ساخته که اگر از لحاظ هنری و سینمایی ارزشی ندارد اما سرگرم کننده است و مخاطب را پای فیلم نگه میدارد.
بدلکاری در سینمای جهان کار سخت و طاقت فرسایی است اما در هالیوود مسئله کمی متفاوتتر است، در هالیوود بدلکاری به مراتب سختتر و خطرناکتر از سایر کشورها است، همانطور هم که در فیلم شاهدیم فیلمساز تمام تلاشش را کرده که این مهم را به تصویر بکشد و انصافا هم خوب به تصویر کشیده و فیلم دارای صحنهها و لحظات مهیجی است.
شیمیِ بین دو بازیگر اصلی، "رایان گاسلینگ" و "امیلی بلانت" زیاد خوب در نیامده و رابطهی عاشقانهی این دو کاراکتر خوب از آب درنیامده، اگر به جای "بلانت" بازیگر بهتر و منعطفتری بود فیلم از این نظر هم قابل قبول میشد، "گاسلینگ" در چند سال اخیر خودش را بیشتر به سمت سینمای تجاری کشانده، او چند سال قبلتر با بازی در آثار فیلمسازان مهمی همچون "ترنس مالیک"، "نیکلاس ویندینگ رفن" و چند فیلمسازِ مهمِ دیگر میرفت که تبدیل به بازیگر درجه یک و قدَری بشود اما در چند سال اخیر با بازی در آثار تجاری و کلیشهای هالیوود کمی نزول کرده است.
در کل فیلم "سپر بلا" فیلمی است که در ادامهی کارنامهی کاریِ "دیوید لیچ" است و در همان مسیری است که آثار قبلیاش است، آثاری اکشن و سرگرم کننده و متعلق به سینمای بدنهی هالیوود.
📽️ The Fall Guy (2024)
✍️ محمد زندی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🎥 با اینکه داستانِ قرص و محکمی ندارد اما حق مطلب را دربارهی بدلکاری در سینمای هالیوود ادا میکند و در این زمینه اثر خوب و سرگرم کنندهای است، فیلمساز از مدت زمانی که در اختیار دارد استفادهی خوبی میکند و اثری ساخته که اگر از لحاظ هنری و سینمایی ارزشی ندارد اما سرگرم کننده است و مخاطب را پای فیلم نگه میدارد.
بدلکاری در سینمای جهان کار سخت و طاقت فرسایی است اما در هالیوود مسئله کمی متفاوتتر است، در هالیوود بدلکاری به مراتب سختتر و خطرناکتر از سایر کشورها است، همانطور هم که در فیلم شاهدیم فیلمساز تمام تلاشش را کرده که این مهم را به تصویر بکشد و انصافا هم خوب به تصویر کشیده و فیلم دارای صحنهها و لحظات مهیجی است.
شیمیِ بین دو بازیگر اصلی، "رایان گاسلینگ" و "امیلی بلانت" زیاد خوب در نیامده و رابطهی عاشقانهی این دو کاراکتر خوب از آب درنیامده، اگر به جای "بلانت" بازیگر بهتر و منعطفتری بود فیلم از این نظر هم قابل قبول میشد، "گاسلینگ" در چند سال اخیر خودش را بیشتر به سمت سینمای تجاری کشانده، او چند سال قبلتر با بازی در آثار فیلمسازان مهمی همچون "ترنس مالیک"، "نیکلاس ویندینگ رفن" و چند فیلمسازِ مهمِ دیگر میرفت که تبدیل به بازیگر درجه یک و قدَری بشود اما در چند سال اخیر با بازی در آثار تجاری و کلیشهای هالیوود کمی نزول کرده است.
در کل فیلم "سپر بلا" فیلمی است که در ادامهی کارنامهی کاریِ "دیوید لیچ" است و در همان مسیری است که آثار قبلیاش است، آثاری اکشن و سرگرم کننده و متعلق به سینمای بدنهی هالیوود.
📽️ The Fall Guy (2024)
✍️ محمد زندی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
📢 از دوستانی که علاقمند به فعالیت در نشریه سینمایی کوفیلم در فیلدهای زیر را دارند دعوت به همکاری میآيد:
- تولد
- چالش
- معرفی سریال
- دیالوگ/کوت
- پیشنهاد لیستی-موضوعی
- نقد/پرونده
- فکت/شات
- کالکشن
- اخبار و حواشی
شرایط:
علاقه، وقت و اشنایی سینمایی
حقوق بخاطر عدم درامد کانال فعلا میسر نیست متاسفانه!
درصورت تمایل به همکاری :
@Main_Admin_K
- تولد
- چالش
- معرفی سریال
- دیالوگ/کوت
- پیشنهاد لیستی-موضوعی
- نقد/پرونده
- فکت/شات
- کالکشن
- اخبار و حواشی
شرایط:
علاقه، وقت و اشنایی سینمایی
حقوق بخاطر عدم درامد کانال فعلا میسر نیست متاسفانه!
درصورت تمایل به همکاری :
@Main_Admin_K
🎥 دانشگاه الازهر در قاهره بزرگترین دانشگاه علوم اسلامی در جهان هست. داستان فیلم "توطئه قاهره" در این دانشگاه جریان دارد که پسری وارد دانشگاه شده و قتلی در آن رخ میدهد. بعد از این قتل جنگی برای رسیدن به قدرت آغاز میشود.
بازیگر نقش اصلی فیلم خوب است و به خوبی توانسته نقش خود را ایفا کند. از طرفی داستان فیلم نیز کشش خوبی دارد و توانایی درگیر کردن مخاطب را دارد. در بحث فیلمبرداری، کارگردان فیلم یعنی "طارق صالح" ضعیف عمل کرده و فیلم اصلا فیلمبرداری خوبی ندارد.
"توطئه قاهره" بیشتر بر پایه ایده خود استوار است. ایدهای جنجالی که فساد را در بزرگترین مرکز آموزشی جهان اسلام نشان میدهد و به نوعی حتی میتواند آموزههای آن را زیر سوال ببرد.
در طول فیلم کاملا میتوان دید که فیلمساز محتوا را بر تکنیک و فن ترجیح داده و توانسته در بخش محتوا و رساندن پیام به مخاطب کاملا موفق باشد. این فیلم توانست برنده جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره کن شود که میتوان گفت که شایسته آن جایزه بود زیرا ایده جذابی داشت و شخصیت ساخته بود همچنین دیالوگهای زیبایی داشت.
اگر به فیلمهای با تم مذهبی علاقه دارید، "توطئه قاهره" گزینه خوبی است. فیلمنامه خوب و بازی خوب از کاراکتر اصلی در کنار ایده شجاعانه و جذابش عواملی هستند که میتوانند بیننده را به خود جذب کنند.
📽️ Cairo Conspiracy 2022
✍ امیررضا محمدخانلو
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
بازیگر نقش اصلی فیلم خوب است و به خوبی توانسته نقش خود را ایفا کند. از طرفی داستان فیلم نیز کشش خوبی دارد و توانایی درگیر کردن مخاطب را دارد. در بحث فیلمبرداری، کارگردان فیلم یعنی "طارق صالح" ضعیف عمل کرده و فیلم اصلا فیلمبرداری خوبی ندارد.
"توطئه قاهره" بیشتر بر پایه ایده خود استوار است. ایدهای جنجالی که فساد را در بزرگترین مرکز آموزشی جهان اسلام نشان میدهد و به نوعی حتی میتواند آموزههای آن را زیر سوال ببرد.
در طول فیلم کاملا میتوان دید که فیلمساز محتوا را بر تکنیک و فن ترجیح داده و توانسته در بخش محتوا و رساندن پیام به مخاطب کاملا موفق باشد. این فیلم توانست برنده جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره کن شود که میتوان گفت که شایسته آن جایزه بود زیرا ایده جذابی داشت و شخصیت ساخته بود همچنین دیالوگهای زیبایی داشت.
اگر به فیلمهای با تم مذهبی علاقه دارید، "توطئه قاهره" گزینه خوبی است. فیلمنامه خوب و بازی خوب از کاراکتر اصلی در کنار ایده شجاعانه و جذابش عواملی هستند که میتوانند بیننده را به خود جذب کنند.
📽️ Cairo Conspiracy 2022
✍ امیررضا محمدخانلو
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 شهر الموت، شهری که در دل خود افسانهای به نام شنهای زمان دارد، شنهایی که به شخص استفاده کننده از آنها توانایی به عقب برگرداندن زمان را میدهد از این رو از آن به شدت محافظت میشود. بعد از حمله به این شهر و تسخیر آن توسط سپاهیان شاه ایران این شنها به دست دستان، پسرخوانده شاه ایران، میافتد و در ضیافتی که به مناسبت این فتح برپا شده شاه توسط ردایی که دستان به او پوشانده مسموم شده و میمیرد، پس از آن دستان که متهم به قتل شاه شده به همراه تهمینه شاهدخت الموت که در پی یافتن شنها است مجبور به فرار میشود.
"شاهزاده ایران" یک فرنچایز بازی ویدئویی منتشر شده توسط شرکت یوبیسافت بود که به موفقیت چشمگیری دست یافت در سال ۲۰۱۰ دیزنی تصمیم گرفت تا مجموعه دیگری مانند "دزدان دریایی کارائیب" بسازد و "شاهزاده ایران: شنهای زمان" شروعی بر آن باشد اما این فیلم که پس از "وارکرفت" پرهزینهترین اقتباس از روی یک بازی ویدئویی بود نتوانست موفقیت داشته باشد و عملکرد متوسطی داشت و دیزنی هم از ساخت ادامۀ آن منصرف شد.
📽 Prince of Persia: The Sands of Time (2010)
✍ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
"شاهزاده ایران" یک فرنچایز بازی ویدئویی منتشر شده توسط شرکت یوبیسافت بود که به موفقیت چشمگیری دست یافت در سال ۲۰۱۰ دیزنی تصمیم گرفت تا مجموعه دیگری مانند "دزدان دریایی کارائیب" بسازد و "شاهزاده ایران: شنهای زمان" شروعی بر آن باشد اما این فیلم که پس از "وارکرفت" پرهزینهترین اقتباس از روی یک بازی ویدئویی بود نتوانست موفقیت داشته باشد و عملکرد متوسطی داشت و دیزنی هم از ساخت ادامۀ آن منصرف شد.
📽 Prince of Persia: The Sands of Time (2010)
✍ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔰 نگاهی به فیلم "وزارت جنگ ناجوانمردانه"
🎥 با اینکه تک صحنههای خوبی دارد و در لحظه مهیج است اما کلیتش چشمگیر نیست و در کارنامهی "گای ریچی" اثر شاخصی به حساب نمیآید. "ریچی" تمام تلاشش را کرده که یک اکشن-کمدی جذاب بسازد و تا حدی هم در این راه موفق شده، اما لحظات فیلم مانند دانههای تسبیحی هستند که نخی بین آنها نیست و نسبت به یکدیگر فاصله دارند.
ترکیب بازیگران فیلم یکی از نکات خوب فیلم است، مخصوصا "هنری کاویل" که با این گریم جذاب و نزدیک به نقشش است، باقی بازیگران هم کارشان را خوب انجام دادهاند و توانستهاند در فیلم جا بیفتند.
یکی از نقاط ضعف فیلم فیلمنامهاش است، روایت و داستان فیلم جوری است که نمیتواند مخاطب را با خود همگام کند و به صورت منقطع و بریده بریده است، سکانسهای فیلم را میشود به صورت جداگانه هم تماشا کرد و لذت برد، در کلیت به هم وصل نیستند و همین امر تمامی فیلم را تحتالشعاع خود قرار داده و باعث ضعف فیلم و فیلمنامه شده است.
فیلم از روی کتابی به همین نام نوشتهی "دیمین لوئیس" ساخته شده و میتوان حدس زد که کاراکترها و داستان جذابتر و بهتر از فیلم باشند.
در کل فیلم "وزارت جنگ ناجوانمردانه"، فیلمی است که در همان تایمی که دیده میشود شاید لذتبخش و مهیج باشد اما به محض تمام شدن از یاد میرود و ماندگاری ندارد.
📽️ The Ministry of Ungentlemanly Warfare (2024)
✍️ محمد زندی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🎥 با اینکه تک صحنههای خوبی دارد و در لحظه مهیج است اما کلیتش چشمگیر نیست و در کارنامهی "گای ریچی" اثر شاخصی به حساب نمیآید. "ریچی" تمام تلاشش را کرده که یک اکشن-کمدی جذاب بسازد و تا حدی هم در این راه موفق شده، اما لحظات فیلم مانند دانههای تسبیحی هستند که نخی بین آنها نیست و نسبت به یکدیگر فاصله دارند.
ترکیب بازیگران فیلم یکی از نکات خوب فیلم است، مخصوصا "هنری کاویل" که با این گریم جذاب و نزدیک به نقشش است، باقی بازیگران هم کارشان را خوب انجام دادهاند و توانستهاند در فیلم جا بیفتند.
یکی از نقاط ضعف فیلم فیلمنامهاش است، روایت و داستان فیلم جوری است که نمیتواند مخاطب را با خود همگام کند و به صورت منقطع و بریده بریده است، سکانسهای فیلم را میشود به صورت جداگانه هم تماشا کرد و لذت برد، در کلیت به هم وصل نیستند و همین امر تمامی فیلم را تحتالشعاع خود قرار داده و باعث ضعف فیلم و فیلمنامه شده است.
فیلم از روی کتابی به همین نام نوشتهی "دیمین لوئیس" ساخته شده و میتوان حدس زد که کاراکترها و داستان جذابتر و بهتر از فیلم باشند.
در کل فیلم "وزارت جنگ ناجوانمردانه"، فیلمی است که در همان تایمی که دیده میشود شاید لذتبخش و مهیج باشد اما به محض تمام شدن از یاد میرود و ماندگاری ندارد.
📽️ The Ministry of Ungentlemanly Warfare (2024)
✍️ محمد زندی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
نقد فیلم "Dune:Part2"؛ آقای "ویلنوو" به جمع بهترینها خوش آمدی!
با چه جملهای میتوان وصف این حماسه را شروع کرد؟ نه میشود آنرا شاهکار خطاب کرد، نه میتوان آن را ثمر بخشیدن یک جاه طلبی باشکوه نامید و نه حتی میتوان گفت جناب "ویلنوو" یکی از بهترینهای تاریخ را خلق کرده؛ این اثر را باید در کتیبه سینما هک کرد تا برای همیشه جلای درخشان آن، انواع و اقسام مخاطبهای قشرهای مختلف را با شکوه خودش آشنا کند!
دیگر توصیف بس است. تا به اینجا کار متوجه شدیم که با یک پروژه حماسی طرف هستیم. اما جنس این حماسه متفاوت است. قبلا مطلبی درباره فیلم اول و علت عدم موفقیتهایش در جذب مخاطب و جلب توجه منتقدان منتشر شده؛ در فیلم دوم تمام نقصها و معایب فیلم اول پوشیده شده و تبدیل به نقاط قوت فیلم شده. ابتدا از قلب تپنده داستان شروع میکنیم: منجی با بازی "تیموتی شالامی". تحلیل شخصیتی منجی قصه بسیار طویل و درازی دارد. از نمادپردازیها و ارجاعاتی که به دنیای واقعی و اتفاقاتش میافتد(که فاقد اهمیت و ارزش سینمایی است) تا پیچش و قوس شخصیتیای که او در طول داستان تجربه میکند. ابتدای داستان، همان پسر بچه معصوم و از خدا و دنیا بیخبر است(تیپیک شخصیتهای "تیموتی شالامی"). تا اینکه اولین جرقه ذهنی در او ایجاد میشود. او را منجی خطاب میکنند! خب این جرقه ذهنی، باعث ایجاد کشمکشهایی در ذهن پاول میشود. او عاشق شخصی میشود که هیچگونه اعتقادی به منجی ندارد و از طرفی دیگر مادرش است که به نوعی، سردسته فرقهای است که عقیده حضور و وجود منجی را به مردم میخوراند! مکالمههای او با این دو دسته و کشمکشها و نزاعهایی که میان او و مادرش و معشوقش شکل میگیرد، در نهایت منجر به این میشود که او، خود را منجی بنامد و عقیده خود را به سمت و سوی منجیگری بکشاند. اینکه چگونه اعتقادات پاول به این سو کشانده شد، فارق از هرگونه نمادپردازی و از نظر سینمایی واقعا ارزشمند است و خود احتیاج به یک متن تفسیر بسیار طویل دارد. اما "دنیس ویلنوو" بدون افتادن به ورطه نمادبازی، با تکیه بر مینیمالیسم و جزئینگری خاصی که در سینمایش است، موفق شده شخصیتی را بسازد که همراهی مخاطب خود را بر انگیزد.
بارها در طول تمام نقدها گفتهام: هرگونه اکشن و حماسه و تخریب و انفجار، بدون اهمیت دادن به شخصیت اصلی و همراهی داستان او، فاقد ارزش است. "دنیس ویلنوو" اما در بطن تمام زد و خوردهای عظیمی که تحویل مخاطب خود میدهد، یک قصه ساده، اما با روایتی شیرین و رسا را بیان میکند که با توجه به شخصیتپردازی پر از جزئیات تک تک کاراکترهای فیلم، دنبال نکردن قصه بدون توجه به اکشنهایش هم امری نشدنیست. قصهای که به هیچ وجه نمیتوان گفت اگر این انفجارهای میان سیارهای را از آن بگیریم، دیگر تماشای این فیلم فاقد ارزش است. خوشبختانه در تمام طول این سالها اگر یک کار را "دنیس ویلنوو" در آن استاد باشد، روایت داستان است. قصه این فیلم هیجان کافی را برای درگیر کردن مخاطب خود میدهد و در کنار آن، سؤالاتی را در ذهن تماشاگر خود ایجاد میکند که قطعا با کند و کاو درون فیلم میتواند به تک تک این سوالات پاسخ مناسبی دهد.
و اما اکشن سازی! مشکلی که همیشه "ویلنوو" با آن دست و پنجه نرم میکرده. او همیشه اصرار بر مینیمالیسم در تک تک فیلمهایش، حتی در آثار اکشنش داشته و این موجب میشده که فیلمهایش، با وجود روایتهای بسیار زیبایی که داشتند، آن جذابیت لازمه را برای دنبال کردن مخاطب مقداری سادهسند خود نداشتند. اینجا اما اوضاع متفاوت است! نتیجه کار این شده که تعامل زیبایی میان سبک منحصر به فرد سینمای کارگردان و جهان پر از رمز راز و زد خورد فیلم ایجاد شده تا من و شمای مخاطب، از تک تک سکانسهای این فیلم، نهایت لذت ممکن را ببریم.
تا اینجای کار برای فیلم بس است. اما داستان حماسه "Dune" سر دراز دارد. ساخته جدید "ویلنوو"مدتها نوشتن و تحلیل کردن جزء به جزء داستانش را میطلبد. در نهایت اینکه بدون هیچ صحبتی، تعامل و تعادلی که "ویلنوو" میان سبک خاص سینمایش و آثار بلاکباستری برقرار کرده، بهترین اثر سینمای او و شاید، یکی از بهترین و ماندگارترین فیلمهای تاریخ را خلق کرده است!
Dune: Part 2 (2024)
✍️ عرفان دانش
#نقد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
با چه جملهای میتوان وصف این حماسه را شروع کرد؟ نه میشود آنرا شاهکار خطاب کرد، نه میتوان آن را ثمر بخشیدن یک جاه طلبی باشکوه نامید و نه حتی میتوان گفت جناب "ویلنوو" یکی از بهترینهای تاریخ را خلق کرده؛ این اثر را باید در کتیبه سینما هک کرد تا برای همیشه جلای درخشان آن، انواع و اقسام مخاطبهای قشرهای مختلف را با شکوه خودش آشنا کند!
دیگر توصیف بس است. تا به اینجا کار متوجه شدیم که با یک پروژه حماسی طرف هستیم. اما جنس این حماسه متفاوت است. قبلا مطلبی درباره فیلم اول و علت عدم موفقیتهایش در جذب مخاطب و جلب توجه منتقدان منتشر شده؛ در فیلم دوم تمام نقصها و معایب فیلم اول پوشیده شده و تبدیل به نقاط قوت فیلم شده. ابتدا از قلب تپنده داستان شروع میکنیم: منجی با بازی "تیموتی شالامی". تحلیل شخصیتی منجی قصه بسیار طویل و درازی دارد. از نمادپردازیها و ارجاعاتی که به دنیای واقعی و اتفاقاتش میافتد(که فاقد اهمیت و ارزش سینمایی است) تا پیچش و قوس شخصیتیای که او در طول داستان تجربه میکند. ابتدای داستان، همان پسر بچه معصوم و از خدا و دنیا بیخبر است(تیپیک شخصیتهای "تیموتی شالامی"). تا اینکه اولین جرقه ذهنی در او ایجاد میشود. او را منجی خطاب میکنند! خب این جرقه ذهنی، باعث ایجاد کشمکشهایی در ذهن پاول میشود. او عاشق شخصی میشود که هیچگونه اعتقادی به منجی ندارد و از طرفی دیگر مادرش است که به نوعی، سردسته فرقهای است که عقیده حضور و وجود منجی را به مردم میخوراند! مکالمههای او با این دو دسته و کشمکشها و نزاعهایی که میان او و مادرش و معشوقش شکل میگیرد، در نهایت منجر به این میشود که او، خود را منجی بنامد و عقیده خود را به سمت و سوی منجیگری بکشاند. اینکه چگونه اعتقادات پاول به این سو کشانده شد، فارق از هرگونه نمادپردازی و از نظر سینمایی واقعا ارزشمند است و خود احتیاج به یک متن تفسیر بسیار طویل دارد. اما "دنیس ویلنوو" بدون افتادن به ورطه نمادبازی، با تکیه بر مینیمالیسم و جزئینگری خاصی که در سینمایش است، موفق شده شخصیتی را بسازد که همراهی مخاطب خود را بر انگیزد.
بارها در طول تمام نقدها گفتهام: هرگونه اکشن و حماسه و تخریب و انفجار، بدون اهمیت دادن به شخصیت اصلی و همراهی داستان او، فاقد ارزش است. "دنیس ویلنوو" اما در بطن تمام زد و خوردهای عظیمی که تحویل مخاطب خود میدهد، یک قصه ساده، اما با روایتی شیرین و رسا را بیان میکند که با توجه به شخصیتپردازی پر از جزئیات تک تک کاراکترهای فیلم، دنبال نکردن قصه بدون توجه به اکشنهایش هم امری نشدنیست. قصهای که به هیچ وجه نمیتوان گفت اگر این انفجارهای میان سیارهای را از آن بگیریم، دیگر تماشای این فیلم فاقد ارزش است. خوشبختانه در تمام طول این سالها اگر یک کار را "دنیس ویلنوو" در آن استاد باشد، روایت داستان است. قصه این فیلم هیجان کافی را برای درگیر کردن مخاطب خود میدهد و در کنار آن، سؤالاتی را در ذهن تماشاگر خود ایجاد میکند که قطعا با کند و کاو درون فیلم میتواند به تک تک این سوالات پاسخ مناسبی دهد.
و اما اکشن سازی! مشکلی که همیشه "ویلنوو" با آن دست و پنجه نرم میکرده. او همیشه اصرار بر مینیمالیسم در تک تک فیلمهایش، حتی در آثار اکشنش داشته و این موجب میشده که فیلمهایش، با وجود روایتهای بسیار زیبایی که داشتند، آن جذابیت لازمه را برای دنبال کردن مخاطب مقداری سادهسند خود نداشتند. اینجا اما اوضاع متفاوت است! نتیجه کار این شده که تعامل زیبایی میان سبک منحصر به فرد سینمای کارگردان و جهان پر از رمز راز و زد خورد فیلم ایجاد شده تا من و شمای مخاطب، از تک تک سکانسهای این فیلم، نهایت لذت ممکن را ببریم.
تا اینجای کار برای فیلم بس است. اما داستان حماسه "Dune" سر دراز دارد. ساخته جدید "ویلنوو"مدتها نوشتن و تحلیل کردن جزء به جزء داستانش را میطلبد. در نهایت اینکه بدون هیچ صحبتی، تعامل و تعادلی که "ویلنوو" میان سبک خاص سینمایش و آثار بلاکباستری برقرار کرده، بهترین اثر سینمای او و شاید، یکی از بهترین و ماندگارترین فیلمهای تاریخ را خلق کرده است!
Dune: Part 2 (2024)
✍️ عرفان دانش
#نقد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🎥 عاشقان بسکتبال و NBA قطعا میدانند که "مایکل جوردن" یک بازیکن افسانهای بود. او شخصیتی بود که خیلی از آدمها را عاشق بسکتبال کرد. حال قرار است سراغ فیلمی برویم که نحوه و چالشهای قرارداد بستن نایکی با "مایکل جوردن" را بررسی میکند.
فیلم "ایر" آخرین ساخته کارگردان و بازیگر معروف "بن افلک" است که به ماجرای قرارداد بین نایکی و "مایکل جوردن" میپردازد. "مت دیمون" در این فیلم نقش اصلی را بازی کرده و خود "بن افلک" نیز در نقش رییس نایکی بازی کرده.
داستان فیلم ساده است اما چیزی که فیلم را تماشایی میکند، ریتم آن است. فراز و فرودهای قرارداد، مشکلات نایکی، رقابت نایکی با آدیداس به خوبی نشان داده شده. فیلم توانسته ماجرای این قرارداد را به خوبی به تصویر بکشد. کاراکتر اصلی فیلم در فیلمنامه به خوبی ساخته شده و "مت دیمون" توانسته یک بازی فوقالعاده درخشان را در این اثر به نمایش بگذارد. "ایر" یک فیلم ساده اما زیبا و جذاب است. فیلمی که میتواند مخاطب را محو داستان خود کند و به شرکت نایکی ببرد و مخاطب را غرق در چالشهای قرارداد کند.
📽️ Air 2023
✍ امیررضا محمدخانلو
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
فیلم "ایر" آخرین ساخته کارگردان و بازیگر معروف "بن افلک" است که به ماجرای قرارداد بین نایکی و "مایکل جوردن" میپردازد. "مت دیمون" در این فیلم نقش اصلی را بازی کرده و خود "بن افلک" نیز در نقش رییس نایکی بازی کرده.
داستان فیلم ساده است اما چیزی که فیلم را تماشایی میکند، ریتم آن است. فراز و فرودهای قرارداد، مشکلات نایکی، رقابت نایکی با آدیداس به خوبی نشان داده شده. فیلم توانسته ماجرای این قرارداد را به خوبی به تصویر بکشد. کاراکتر اصلی فیلم در فیلمنامه به خوبی ساخته شده و "مت دیمون" توانسته یک بازی فوقالعاده درخشان را در این اثر به نمایش بگذارد. "ایر" یک فیلم ساده اما زیبا و جذاب است. فیلمی که میتواند مخاطب را محو داستان خود کند و به شرکت نایکی ببرد و مخاطب را غرق در چالشهای قرارداد کند.
📽️ Air 2023
✍ امیررضا محمدخانلو
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔰معرفی فیلم "دوئل"
🎥فیلم "دوئل" اولین فیلم بلند "استیون اسپیلبرگ" است که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد. نویسندگی این فیلم را "ریچارد متیسون" به عهده داشت و بازیگرانی نظیر "دنیس ویور" در آن به ایفای نقش پرداختند. نکته جالب اینکه "اسپیلبرگ" هنگام ساخت این درام جادهای و فیلمنامه سنگین "متیسون" تنها ۲۵ سال داشته است.
داستان فیلم درباره مردی با یک ماشین شیک و قرمز رنگ است که در حال رفتن به یک قرار کاری است. در جاده، بهدلیل سبقت گرفتن از یک ماشین تانکر مانند کهنه و خاکی رنگ، گرفتار راننده سادیسمی آن میشود که میخواهد به هر شکل ممکن او را اذیت کند.
همانطور که مشخص است روایت و یک خطی داستان این فیلم بسیار ساده است. اما چیزی که مورد توجه ی بسیاری از منتقدان قرار گرفته فرم و شکل بصری این کار است به شکلی که گروه کارگردانی، تدوین، موسیقی و فیلمبرداری بسیار درست و بجا عمل کردهاند تا در زمان نسبتا کوتاه ۹۰ دقیقهای این فیلم مخاطب را میخکوب تماشای این درام زیبا و جادهای کنند.
نکته حائز اهمیت اینکه "اسپیلبرگ" کارکترهای خود را دو ماشین بنا کرده است. چهره و ظاهر آنتاگونیست (شخصیت منفی) و کم حرف بودن پورتاگونیست(قهرمان و شخصیت اصلی داستان) که هر دو به طوری همان ماشینهای صاحبشان هم هستند دلایلی هستند که این فیلم به یکی از متفاوتترین اثار دنیا و "اسپیلبرگ" تبدیل شود.
✍ علیرضا سیدکاظمی
📽 Duel 1971
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥فیلم "دوئل" اولین فیلم بلند "استیون اسپیلبرگ" است که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد. نویسندگی این فیلم را "ریچارد متیسون" به عهده داشت و بازیگرانی نظیر "دنیس ویور" در آن به ایفای نقش پرداختند. نکته جالب اینکه "اسپیلبرگ" هنگام ساخت این درام جادهای و فیلمنامه سنگین "متیسون" تنها ۲۵ سال داشته است.
داستان فیلم درباره مردی با یک ماشین شیک و قرمز رنگ است که در حال رفتن به یک قرار کاری است. در جاده، بهدلیل سبقت گرفتن از یک ماشین تانکر مانند کهنه و خاکی رنگ، گرفتار راننده سادیسمی آن میشود که میخواهد به هر شکل ممکن او را اذیت کند.
همانطور که مشخص است روایت و یک خطی داستان این فیلم بسیار ساده است. اما چیزی که مورد توجه ی بسیاری از منتقدان قرار گرفته فرم و شکل بصری این کار است به شکلی که گروه کارگردانی، تدوین، موسیقی و فیلمبرداری بسیار درست و بجا عمل کردهاند تا در زمان نسبتا کوتاه ۹۰ دقیقهای این فیلم مخاطب را میخکوب تماشای این درام زیبا و جادهای کنند.
نکته حائز اهمیت اینکه "اسپیلبرگ" کارکترهای خود را دو ماشین بنا کرده است. چهره و ظاهر آنتاگونیست (شخصیت منفی) و کم حرف بودن پورتاگونیست(قهرمان و شخصیت اصلی داستان) که هر دو به طوری همان ماشینهای صاحبشان هم هستند دلایلی هستند که این فیلم به یکی از متفاوتترین اثار دنیا و "اسپیلبرگ" تبدیل شود.
✍ علیرضا سیدکاظمی
📽 Duel 1971
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
نشریه سینمایی کوفیلم
📢 از دوستانی که علاقمند به فعالیت در نشریه سینمایی کوفیلم در فیلدهای زیر را دارند دعوت به همکاری میآيد: - تولد - چالش - معرفی سریال - دیالوگ/کوت - پیشنهاد لیستی-موضوعی - نقد/پرونده - فکت/شات - کالکشن - اخبار و حواشی شرایط: علاقه، وقت و اشنایی سینمایی حقوق…
همچنان در حال عضوگیری هستیم...
🔰 "جیم موریسون"، بر نخلهای آتش گرفتهی ویتنام. موسیقی the doors و سکانس اول و "اینک آخرالزمان".
🎥 "ادیسه" اثر "هومر" سفری از مقصد و مقصود اولیس است. "اینک آخرالزمان"، سفر جوانی است. سربازی که ویرانه است. سرگردان و تنها که در احوال خودش است. کم حرف میزند. جوانی که همه چیز دربارهی اوست.سکانسی در "اینک آخرالزمان" نیست که او در آن حضور نداشته باشد. کورتیز، که مقصد و مقصود اولیس ماست، وسیله است. "کاپولا" با برهمانمایی مداوم او و تصاویر ویتنام به ما میگوید که همه چیز درباره او، و او ویتنام است.
هر سکانس، هر تصویر، زندگی "کاپولا" کارگردان فیلم است، مثل تمامی آثارش. با دستهای خودش از دل کتاب بیرون کشیده و با حال نزار، هر شب فیلمبرداری فیلمنامه را بازنویسی. کاپولا ادیسه ای می سازد که با وسواس به همه چیز مینگرد. او که به لیوان های خالی مشروبها و سیگارها و یادها مینگرد. تصاویر که دیوانهوار از پس هم میآیند. حماسهای، تا اولیس به مقصد و مقصود برسد. "ادیسه" از بنیادین ترین آثار ادبیات است و "کاپولا" در تک تک آثارش، همانند "هومر"، به کندوکاو اسطوره ها میپردازد که در "اینک آخرالزمان" به اوج خود میرسد که گویی میخواهد این خط از "پرسی شلی" را به یاد آورد:«ای توانمندان به آثار من بنگرید و نومید شوید»!
و این جنون هنرمند است که در خود و دنیای خود غرق میشود و به یاد نمیآورد که مخاطبش هوشیارتر از خود اوست. دیالوگهایی بیفایده تا تاکید بر وحشت ویتنام کنند. شخصیتهایی اضافی که بی آنها ما در میابیم: جنگ جهنم است. به حماقت آدمی پی میبریم اما همین آدم ها و دیالوگها هستند که وقتی به انتها رسیدی، در جایت میخکوب میشوی که نور، نوری که سرتاسر فیلم، لحظات را شکار میکند، غوغا میکند و آتشها زبانه می کشند که می گویی ارزشش را داشت.
حیف که سینما، نکته ای بر تنش زار میزند: زیبایی. "اینک آخرالزمان" هرچه از زشتی میگوید زیباست. سرتاسر، از لحظانی مملو است که با محتوا در تضاد است. فرمی که نفرت انگیز نیست. نه مثل کاری که "فون تریه" با دوربینش میکند. همه چیز زیباست حتی مرگها. "اینک آخرالزمان" همه مقصد و مقصود انسان مدرن است که با تکیه بر اسطوره، از همه چیز میگوید. کاری که هر کس و فیلمی نمیتواند بکند.
📽️ Apocalypse Now (1979)
✍ صدرا حکیمینیا
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 "ادیسه" اثر "هومر" سفری از مقصد و مقصود اولیس است. "اینک آخرالزمان"، سفر جوانی است. سربازی که ویرانه است. سرگردان و تنها که در احوال خودش است. کم حرف میزند. جوانی که همه چیز دربارهی اوست.سکانسی در "اینک آخرالزمان" نیست که او در آن حضور نداشته باشد. کورتیز، که مقصد و مقصود اولیس ماست، وسیله است. "کاپولا" با برهمانمایی مداوم او و تصاویر ویتنام به ما میگوید که همه چیز درباره او، و او ویتنام است.
هر سکانس، هر تصویر، زندگی "کاپولا" کارگردان فیلم است، مثل تمامی آثارش. با دستهای خودش از دل کتاب بیرون کشیده و با حال نزار، هر شب فیلمبرداری فیلمنامه را بازنویسی. کاپولا ادیسه ای می سازد که با وسواس به همه چیز مینگرد. او که به لیوان های خالی مشروبها و سیگارها و یادها مینگرد. تصاویر که دیوانهوار از پس هم میآیند. حماسهای، تا اولیس به مقصد و مقصود برسد. "ادیسه" از بنیادین ترین آثار ادبیات است و "کاپولا" در تک تک آثارش، همانند "هومر"، به کندوکاو اسطوره ها میپردازد که در "اینک آخرالزمان" به اوج خود میرسد که گویی میخواهد این خط از "پرسی شلی" را به یاد آورد:«ای توانمندان به آثار من بنگرید و نومید شوید»!
و این جنون هنرمند است که در خود و دنیای خود غرق میشود و به یاد نمیآورد که مخاطبش هوشیارتر از خود اوست. دیالوگهایی بیفایده تا تاکید بر وحشت ویتنام کنند. شخصیتهایی اضافی که بی آنها ما در میابیم: جنگ جهنم است. به حماقت آدمی پی میبریم اما همین آدم ها و دیالوگها هستند که وقتی به انتها رسیدی، در جایت میخکوب میشوی که نور، نوری که سرتاسر فیلم، لحظات را شکار میکند، غوغا میکند و آتشها زبانه می کشند که می گویی ارزشش را داشت.
حیف که سینما، نکته ای بر تنش زار میزند: زیبایی. "اینک آخرالزمان" هرچه از زشتی میگوید زیباست. سرتاسر، از لحظانی مملو است که با محتوا در تضاد است. فرمی که نفرت انگیز نیست. نه مثل کاری که "فون تریه" با دوربینش میکند. همه چیز زیباست حتی مرگها. "اینک آخرالزمان" همه مقصد و مقصود انسان مدرن است که با تکیه بر اسطوره، از همه چیز میگوید. کاری که هر کس و فیلمی نمیتواند بکند.
📽️ Apocalypse Now (1979)
✍ صدرا حکیمینیا
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
📝اَبی: این فقط زندگیه ویل، تموم میشه قبل از اینکه بدونیم.
🎥 Five feet apart 2019
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 Five feet apart 2019
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm