Telegram Web Link
👁 سندرم ماشین کاسترو

@cafe_andishe95
👁 سندرم ماشین کاسترو



۵ دسامبر ۲۰۱۶ در جریان تشییع جنازه‌ی فیدل کاسترو، دیکتاتور جنایت‌کار کوبا، ماشین حمل جنازه‌ی بدن متعفن او خراب شد و سربازان گارد تشریفات، ناچار به هل دادن ماشین شدند؛ صحنه‌ای شرم‌آور از یک زندگی واقعی که کاسترو برای مردم قحطی‌زده‌ی کوبا ساخته بود و حکومت کوبا تلاش می‌کرد آن را زیر ماشین پروپاگاندایش بپوشاند.

خراب شدن ماشین حمل نعش کاسترو، درست در پایان نهمین روزی رخ داد که حکومت کمونیستی کوبا، تلاش کرده بود با گرداندن جنازه‌ی کاسترو در سراسر کشور، به خارجی‌ها نشان دهد که این سیستم برآمده از کودتای ژانویه ۱۹۵۹، هنوز پس از ۶۰ سال، مشروعیت و محبوبیت دارد و کمونیسم کوبایی، برخلاف دیگر ورژن‌های به گورسپرده‌شده‌ی کمونیسم کار می‌کند.

کاسترو از مدت‌ها پیش به  بستر مرگ افتاده بود و رژیم کوبا زمان زیادی برای چیدمان نمایشش داشت اما با وجود برنامه‌ریزی بلندمدت این مراسم و دقت تمام در جزییات آن تا منظم و باشکوه و قدرتمند به نظر بیاید، در نهایت مشکل راستین کوبا، هم‌چنان برقرار بود و دست آخر خودش را نشان داد. کوبای کاسترو، ناتوان، از کارافتاده و به شدت فرسوده بود و کمونیسم هیچ جا و هرگز جواب نمی‌داد، حتا برای چند روز در یک مراسم برنامه‌ریزی‌شده‌ی حکومتی.

رژیم کوبا، برخلاف تمام ادعاهایش، حتا نمی‌توانست یک ماشین حمل جنازه برای رهبرش بیابد که خراب نباشد! در چنین سیستمی، وضع مردم، کمابیش روشن بود حتا اگر چیزی نمی‌گفتند یا به ناچار در مسیر کارناوال رژیم، پرچم کوبا را تکان می‌دادند.

در پایان این نمایش نیز، تعداد جمعیت سوگواران کاسترو و زرق و برق مراسم، مانند همیشه به کلی فراموش شد و از تمامش همین باقی ماند که حکومت کمونیست‌ها حتا یک ماشین بدون خرابی برای حمل جنازه‌ی رهبرش ندارد. امروز هم هر کس به یاد مرگ کاسترو می‌افتد، آن را با تصویر ماشین خرابی به یاد می‌آورد که سربازان هلش می‌دادند و این تبدیل به گویاترین نماد و گواهِ کوبای کاستروها شده است.

آن‌چه در تمام یک هفته‌ی گذشته شاهدش بودیم، از کیفیت جست‌وجو تا تشریفات مراسم‌ها، همه من را به یاد مراسم تشییع کاسترو، آن عکس مشهور خراب شدن ماشین حمل جنازه و پدیده‌ای انداخت که نامش را "سندرم ماشین کاسترو" می‌گذارم.

این سندرم، یک اپیدمی در حکومت‌های توتالیتر و نوتوتالیتر است. در آن‌ها همه چیز منظم و پیش‌رفته و قدرتمند به نظر می‌رسد تا آن لحظه‌‌ی نادر که نظام سیاسی ناچار می‌شود ویترین گلخانه‌ای و نمایشی‌اش را به خیابان آورد و در برابر انظار عمومی قرار دهد: و درست همین نقطه، جایی‌ست که همه می‌فهمند حکومت لخت است حتا اگر جرات ابرازش را نداشته باشند.

ساسان آقایی
@cafe_andishe95
🖋سکولاریسم و مشروطیت:

در این نوشتار تلاش می‌شود به بررسی اصول مناقشه‌برانگیز قانون اساسی مشروطه ایران و تعیین سکولار بودن یا دینی بودن آن پرداخته شود.
برای فهم دقیق از سکولاریسم و سکولاریزاسیون که یک پدیده ی تاریخی_اجتماعی در بستر فرهنگی_تاریخی مسیحی است نیاز به بررسی الهیات مسیحی و تحول و تطور رابطه دین و دولت در اروپا و شناخت الهیات مسیحی است که در این کوتاه نوشتار نمیگنجد.
بصورت ساده شده سکولاریسم، به معنای "این دنیایی" و جدا کردن امور دنیایی و حکومتی از امور دینی، مفهومی است که در مقابل حکومت‌های دینی قرار می‌گیرد. پرسش اصلی این است که آیا قانونگذار انسانی و عقلانی است یا الهی و دینی؟
عقل این دنیایی و انسانی قانونگذار است یا قانونگذاری حق الهی است و از طریق نهادهای دینی که سیطره بر امور دولتی و این دنیایی دارند این قانون ساری و جاری میگردد؟
حکومت از آن خداست یا ملت که پدیده ای زمینی است؟
سکولاریسم امور دنیایی و اخروی را از یکدیگر جدا میکند و حاکمیت را امری زمینی تلقی میکند.

سکولاریسم و قانون اساسی مشروطه

اصل اول قانون اساسی مشروطه:
اصل اول قانون اساسی مشروطه تصریح می‌کند که مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه جعفریه اثنی عشری است و پادشاه ایران باید این مذهب را دارا و مروج آن باشد. این اصل با سکولاریسم تناقض ندارد زیرا تنها مربوط به شخص پادشاه است و نه به محتوای قوانین و اجراییات. در بسیاری از کشورهای پادشاهی نیز شاهد اصول مشابهی هستیم.

اصل دوم قانون اساسی مشروطه:
در این اصل آمده است که مجلس شورای ملی باید پنج نفر از علمای اعلام و حجج اسلام را به عنوان ناظر بر مصوبات مجلس انتخاب کند تا هر ماده‌ای که مخالف با قواعد مقدسه اسلام باشد را رد کنند. این اصل نشان می‌دهد که علما حق قانونگذاری ندارند بلکه نقش نظارتی دارند. اگرچه این اصل به دلیل عدم وجود ساز و کار روشن و حدود اختیارات مشخص، هرگز اجرایی نشد و ایت الله خمینی نیز در سال ۴۲ خواستار اجرا شدن این اصل بود که موید عدم اجرای این بند از قانون است.

اصل بیست و ششم:
این اصل قوای مملکت را ناشی از ملت می‌داند که نشان‌دهنده اساسی‌ترین اصل سکولاریسم است. یعنی حق حاکمیت از ملت ناشی می‌شود و نه از خدا و شرع.

اصل بیست و هفتم:
این اصل تاکید می‌کند که قانونگذاری از شاه، مجلس شورای ملی و مجلس سنا ناشی می‌شود. بنابراین، حق قانونگذاری به ملت و نهادهای منتخب ملت تعلق دارد نه به خدا و شرع.

نتیجه‌گیری:
با توجه به بررسی اصول ذکر شده، مشخص است که قانون اساسی مشروطه به دلیل نشأت گرفتن قوای حکومتی از ملت و تاکید بر عقل انسانی در قانونگذاری، سکولار و این‌دنیایی است. اصلاحات مورد نیاز می‌تواند برخی از اصول مناقشه‌برانگیز مانند نظارت علما بر مصوبات را حذف کند.

تفاوت با جمهوری اسلامی:
در حکومت جمهوری اسلامی، قدرت و مشروعیت از خدا ناشی می‌شود و مردم در خدمت نمایندگان الله هستند. این تفاوت اساسی با سکولاریسم است که حق حاکمیت را از ملت می‌داند. اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی مانند اصل دوم، بر ایمان به خدا، وحی الهی و امامت تاکید دارند که نشان‌دهنده پایه دینی این حکومت است.

اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی:
جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به:
۱ ـ خدای یکتا (لااِلهَ اِلااللّه) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او.
۳ ـ وحی‌ الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین.
۳ ـ معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان بسوی خدا.
۴ ـ عدل خدا در خلقت و تشریع
۵ ـ امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام
۶ ـ کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا

به این ترتیب، قانون اساسی مشروطه بر مبنای اصول سکولاریسم بوده و قدرت و حق حاکمیت را به ملت واگذار می‌کند، برخلاف حکومت‌های دینی که مشروعیت و قدرت را از خدا و شرع می‌دانند.

@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖤روان شاد روشن ضمیر هویدا وزیر فرزانه عهد پهلوی در نقد مارکسیسم و فرویدیسم
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🛫✈️نیروی هوایی ایران چطور شکل گرفت؟

گفت‌وگو با هوشنگ حسن‌یاری، کارشناس مسائل نظامی
@cafe_andishe95
✉️📅دوم خرداد سال ١٢٩٧ هجری خورشیدی استاالین یک ماه بعد از کشتار مردم باکو به دست کمونیست‌ها در روزنامه پراودا مطلبی منتشر کرد و در آن موضع رسمی بلشویک‌ها را درباره وقایع باکو گزارش داد و مردم باکو را سرزنش کرد و گفت که به خاطر پایبندی به هويت ايرانى اسلامى دارند راه ترقی سرزمینشان را سد می‌کنند!

اکنون در جمهوری باکو تاریخ را به گونه‌ای تحریف کرده‌اند که گویی ایران جزئی از کشور باکو بوده است و نه عکس آن.
@cafe_andishe95
⭕️ مارکسیسم لنینیسم در هسته بنیادی خود (چنان‌که در آرای مارکس  و انگلس هست) طبیعتی ستمگر دارد،

«بینش مارکسی سرانجام استالینیسمی را دیکته می‌کرد، نه به‌خاطر اینکه اتوپیای کمونیستی اجتناب‌پذیر بود، بلکه به این خاطر که ناممکن بود»



💢اریک فوگلین .فیلسوف سیاسی

@cafe_andishe95
🚺🚹فیلسوف و ازدواج یا دروغ؟

نیچه می نویسد:
"فیلسوف بیزار است از ازدواج و هرچه که کار را به وسوسه‌های ازدواج بکشاند، زیرا ازدواج مانعی است و مصیبتی برای رسیدنِ او به بهینه‌ی خویش. تا به امروز کدام فیلسوف بزرگی ازدواج کرده است؟ نه هراکلیتوس، نه افلاطون، نه دکارت، نه اسپینوزا، نه لایبنیتس، نه کانت، نه شوپنهاور؛ «ازدواج فیلسوف مسخره‌بازی‌ست»، گزاره‌ی من این است. و امّا آن سقراط بدجنس گویا به مسخرگی ازدواج کرد تا برای این گزاره برهان آورده باشد.
چون بودا خبر شد که پسری برای او به دنیا آمده است گفت:
راهولایی برایم به دنیا آمده است. بندی بر بندهایم افزونه شده. راهولا یعنی دیوبچه!"


🔎سوای اینکه این احکام جزمی و سست و مغلطه هستند و تنها به چند مثال بسنده کرده هیچ ربط معناداری بین فیلسوف بودن و ازدواج وجود ندارد و جز اسطوره پردازی نیست.

دروغ و سالوس هم صفت های غیر اخلاقی هستند.خود نیچه هم بارها از بوی گند دروغ در ارکان اخلاقی مسیحیت و مدرنیته گلایه میکند.اما دروغ و مغلطه یکی از ارکان تفکر نیچه هم هست .در همین مورد اخیر اگر نیچه با خود و مخاطبش صادق بود باید اشاره می کرد که چندبار از سالومه درخواست ازدواج کرد و جواب رد شنید و حالش بسیار منقلب شد.

پس واجبتر است متنی نوشته شود و فیلسوفان را از دروغ بر حذر دارند.


@cafe_andishe95
🎥وقتی فساد اندیشه در روشنفکران غربی به عنوان تفکر پیشرو مطرح می شود.

در فیلم God's Country محصول 2022زنی سیاهپوست را می بینیم که خود استاد دانشگاه است اما کارگردان اصرار دارد عقیده فاسد خود (تبعیض نژادی مثبت)را به عنوان تفکر برتر بفروشد!
استاد دانشگاه که زن سیاه پوست است از رئیس دانشگاه می خواهد که در لیست گزینه های استادان مدعو حتماً افراد رنگین پوست هم باشند!
رئیس دانشگاه به درستی درون همین فیلم به او می گوید این حرف تو نژادپرستانه است چون برای کسب استادی شایستگی لازم است و نباید برای صرفا نژاد کسی را مورد لطف ویژه قرار داد.
دوم اینکه تو خودت سیاه پوستی و الان استاد دانشگاهی!
کارگردان اما این حرف منطقی رئیس را با شخصیت پردازی منفی از او جوری به خورد مخاطب می دهد که گویی او یک دیوِ خودنخوار است و حرف اشتباهی زده!

اینگونه ،فسادهای رایج تفکر پست مدرن توسط کارگردان در فیلمها نرمال سازی می شوند

@cafe_andishe95
🔥منجیان 💥

از سده ۲۰، دولت-ملت هایی پیدا شده اند که به گونه ای خود را "منجی" یا رها کننده آحاد بشریت، یا نجات دهنده بخشی از آنان  دانسته و همه هم و غم خویش را معمولا بی خواست و اجازه ملتشان، در این راه گذاشته اند.

اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، جمهوری خلق چین، کوبا، آلبانی انور خوجه ، مصر جمال عبدالناصر، عراق صدام حسین، لیبی معمر القذافی و... از آن جمله بوده اند.
همه این رژیم ها دارای ویژگی های مشترکی بوده اند:

۱- ایدئولوژیک بوده اند؛
۲- پس از یک انقلاب یا کودتا یا جنگ عمومی و منطقه ای سر بر آورده اند؛
۳- ملتشان را مشغول مبارزه با دشمن یا دشمن خارجی کرده اند؛
۴- اهداف و علائق آنان، بس بزرگتر از توانشان بوده است؛
۵- اکثریت شهروندان این رژیم ها در شمار ناراضیان و مخالفین خاموش و یا نیمه فعال بوده اند؛
۶- این رژیم ها از دستگاه توانمند سرکوب و پلیس مخفی فراگیر، پیاپی و بی کمترین ملاحظه ای استفاده می کنند؛
۷- دارای یک میلیشیا(نیروی شبه نظامی سازماندهی شده) برای جاسوسی و کمک به سرکوبند؛
۸- فاقد قوه قضائیه مستقل بوده و دادگاه ها در جهت خواست نیروهای امنیتی حکم صادر می کنند؛
۹- دو گانگی اخلاقی در سپهر جامعه و در فضای عمومی- خصوصی کاملا جلوه گر است؛
۱۰- زیر پا نهادن حقوق اولیه بشری و سلب آزادی های جا افتاده در جهان، در این رژیم ها، بس عادی است؛
۱۱- این رژیم ها هیچ گاه نتوانسته اند به اهداف خود، مبنی بر نجات بشریت یا گروهی از آنان موفق شوند؛
۱۲- کاتالیزور (خمیرمایه) تداوم حیات آنان، تداوم تنش و استمرار حالت نه جنگ و نه صلح است؛
۱۳- ملت های زیر حکومت این رژیم ها، هرگز مزه رفاه،آزادی و خوشبختی و شادمانی را نچشیده  و نخواهند چشید؛
۱۴- خوراک و تغذیه اصلی تداوم حیات این رژیم ها تداوم تنش، آشوب و زنده نگاه داشتن فضای نه صلح، نه جنگ است؛
۱۵- برخلاف تصور، این گونه رژیم ها، بسیار پوشالی بوده و به هنگامش ، سریع دچار فروپاشی خواهند شد؛
۱۶- یکی از عوامل سرپایی این رژیم ها، انحصار رسانه های تبلیغاتی است؛
۱۷- امید به بهبود اقتصادی- رفاهی در این رژیم ها، واهی است؛
۱۸- سرانجام رژیم های "منجی"، بی هیچ گمان و توجیهی،فروپاشی و یا در موارد نادر، اعتدال گرایی پیش از فروپاشی است.
✍🏼کریمی پور
@cafe_andishe95
🛰ظهور سرمایه داری مسیر جامعه بشری را چنان تغییر داده است که دیگر قابل بازگشت نیست

سرمایه داری منشا حرکت به سوی پیشرفت مادی بود
و به نوبه خود فرایند اجتماعی صنعتی شدن را به وجود آورد.



📙کتاب جامعه سنتی و جامعه مدرن
بخش صنعتی شدن و سرمایه داری.

ویراسته مالکوم واترز.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🛰ظهور سرمایه داری مسیر جامعه بشری را چنان تغییر داده است که دیگر قابل بازگشت نیست سرمایه داری منشا حرکت به سوی پیشرفت مادی بود و به نوبه خود فرایند اجتماعی صنعتی شدن را به وجود آورد. 📙کتاب جامعه سنتی و جامعه مدرن بخش صنعتی شدن و سرمایه داری. ویراسته…
⚙️چرا انقلاب صنعتی از انگلیس شروع شد؟
🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿

💰تجار و بازرگانان انگلیسی در واقع گردانندگان اصلی روند رشد و توسعه تجارتی شدند که تقاضا برای کالاهای بیشتر و ارزانتر را در پی داشت گسترش تجارت امکان انباشت سرمایه به منظور استفاده در بخش صنعت را افزایش داد.

سیستم تولید ارزان که در عین حال فارغ از اعمال هر گونه مقررات دست و پاگیر بود به یمن این افزایش تقاضا رشد و گسترش یافت
در کنار این حرکتها و اقدامات عملی یکسری نظریات و آراء و عقاید تازه ای نیز در انگلستان سربرآوردند که به گسترش و تقویت این جنبش کمک کردند

یکی از این جريانات علاقه و توجه روزافزون به تحقیقات و پژوهشهای علمی و نوآوریها و اختراعات بود

💳جریان دیگر نظریهٔ موسوم به "لسه - فر" بود که معتقد به آزادی عمل در عرصهٔ فعالیتهای اقتصادی و عدم اعمال مقررات شدید و برداشتن هر گونه موانع موجود در برابر فعالیتهای سودآور اقتصادی بود این نظریه در طول قرن هجدهم طرفداران زیادی در انگلستان پیدا کرد؛ بخصوص پس از آنکه آدام اسمیت اقتصاددان اسكاتلندی الاصل انگلستان در کتاب ثروت ملل (۱۷۷۶) خود به دفاع از آن پرداخته بود، شهرت فراوانی پیدا کرد


⚔️قرنهای متمادی بود که اصناف و صاحبان حرف و حکومت عرصه تجارت و صنعت از عمده ترین آن تا جزئی ترین آن را تحت نظارت و کنترل خود داشتند. ولی اکنون بسیاری از شهروندان انگلیسی به این نتیجه رسیده بودند که بهتر است بگذارند تا امور و مسایل اقتصادی جامعه به جای آنکه توسط قوانین تنظیم و گردانده شوند از سوی معادله و تبادل آزاد میان عرضه و تقاضا تنظیم و اداره شوند به همین خاطر حکومت و دولت انگلیس تا حدود زیادی پای خود را کنار کشید و دست از اعمال کنترل و نظارت در اقتصاد ،برداشت و اقتصاد را آزاد گذاشت تا با اتکا به ابداعات و اختراعات جدید و بر اساس شیوه های جدید تولید به فعالیت خود ادامه دهد.

🔩مهمترین ماشینهایی که در جریان انقلاب صنعتی سربرآوردند در سه دهه آخر قرن هجدهم اختراع شده بودند پیشتر از این در همین قرن سه اختراع دیگر نیز صورت گرفته بود که راه را برای اختراع ماشینهای بعدی فراهم ساختند یکی از این سه اختراع موتور بخار ابتدایی و ساده ای بود که سرعت چندانی نداشت و توسط توماس نیوکامن در سال (۱۷۰۵) ساخته شده بود که برای خارج ساختن آب از معادن مورد استفاده قرار می.گرفت دومین وسیله ماکوی سیار (fying shuttle) بود که در سال ۱۷۳۳ ساخته شد.


📚منبع کتاب صورتبندی مدرنیته و پست مدرنیته_حسین علی نوذری.

@cafe_andishe95
👤🌟 انسان دوستی از دید ایمانوئل کانت

کانت انسان دوستی را در مقابل خودمداری قرار میدهد به باور او انسان دوستی نوعی تکالیف اخلاقی محسوب میشود به عنوان شرط درون ذهنی مفهوم تکلیف که پایه ی حُسن خلق آدمی را تشکیل میدهد..

منظور از انسان دوستی انسانی ست که دارای انسانیت است و بخاطر ارزش های انسانی ست که شکل میگیرد

به اعتقاد کانت شرط اصلی انسان دوستی این است که وقتی دیگران گرفتار درد و رنج اند از آنها روی گردان نباشیم..

طبق قانون اخلاقی کمال همسایه ات را مثل خودت دوست داشته باش. کانت

پس نوعی خیرخواهی باید وجود داشته باشد حتی اگر کمترین درجه از وظیفه اخلاقی باشد
اما آنچه که ارزش دارد این ست که انسان بی تفاوت نباشد. بنابراین یکی از معیارهای انسان دوستی خیرخواهی ست به این دلیل آنچه که درونش ظهور میکند عشق است از طریق همین عشق است که انسانی به انسان دیگر نزدیک تر میشود ...

یا آنگونه که ارسطو در نیکوماخوس میگوید :مهمترین نوع انسان دوستی این است که انسان مایل باشد به دیگری خیری برساند. .

هم در تعریف کانت و ارسطو نوعی عشق به انسانیت وجود دارد . خواستن سعادت برای دیگری .

یا میتوان تعریف دیگری هم داشت اینکه معنای انسان دوستی عبارت از رشد محبت و بخشندگی نسبت به دیگران.
دیسکورس
@cafe_andishe95
💎ارزشهای توسعه اقتصادی در سرمایه داری و اهمیت مالکیت خصوصی


آنهایی که در کره جنوبی به سر میبرند آموزشهای خوبی می بینند(نسبت به کره شمالی) و با محرک هایی روبه رو هستند که آنها را به تلاش و بهتر شدن در حرفه ای که برگزیده اند تشویق میکند.

🧮کره جنوبی دارای یک اقتصاد بازاری است که بر پایه مالکیت خصوصی قرار دارد. نوجوانان کره جنوبی میدانند که اگر به عنوان يك كارآفرین با کارگر به موفقیت دست یابند. يك روز میتوانند از حاصل کوششها و سرمایه گذاری شان لذت ببرند. آنها قادرند سطح زندگی خود را بالا ببرند و اتومبیل، خانه و مراقبتهای درمانی به دست آورند.

در جنوب دولت از فعالیتهای اقتصادی پشتیبانی میکند. بنابراین برای کار آفرینان اخذ وام از بانکها و بازاریهای مالی امکان پذیر است. در جنوب برای شرکتهای خارجی امکان مشارکت با بنگاههای کره ای وجود دارد و افراد میتوانند برای خرید خانه وام رهنی دریافت کنند در آنجا شما برای راه اندازی هر کسب و کاری که بخواهید از هر نظر آزادید اما در شمال این آزادی وجود ندارد. در جنوب شما میتوانید کارگر استخدام کنید تولیدات و خدمات خود را به فروش برسانید و در بازار پولتان را به هر شیوه ای که خواستید به مصرف برسانید.

در شمال همه اینها تنها در بازار سیاه وجود دارد این قوانین متفاوت نهادهایی هستند که مردمان دو کره تحت آنها زندگی میکنند. نهادهای اقتصادی فراگیر از قبیل آنچه که در کره جنوبی و ایالات متحده وجود دارد، نهادهایی هستند که اجازه مشارکت گروه بزرگی از مردم را در فعالیتهای اقتصادی فراهم و آنها را تشویق میکنند تا از استعدادها و مهارت هایشان بهترین استفاده را ببرند و قدرت انتخاب داشته باشند نهادهای اقتصادی برای آنکه فراگیر باشند باید متضمن مالكيت خصوصی امن نظام حقوقی بی طرف و ترتیباتی برای تأمین خدمات عمومی باشند تا زمینی همتر از فراهم آید که در آن مردم بتوانند به و عقد قرارداد بپردازند.

این نهادها همچنین باید اجازه ورود به کسب و مبادله کارهای جدید را بدهند و مردم را در انتخاب مشاغل شان آزاد بگذارند. تضاد میان دو کره و نیز میان ایالات متحده و آمریکای لاتین، اصلی کلی را به نمایش میگذارد نهادهای اقتصادی فراگیر برای فعالیتهای اقتصادی، رشد بهره وری و توسعه رفاه انگیزه فراهم می آورند در این میان تضمین حقوق مالکیت امری محوری است؛ زیرا تنها افرادی که از این حقوق بهره مندند تمایل به سرمایه گذاری و افزایش بهره وری خواهند داشت صاحب کسب و کاری که انتظار دارد دسترنجش دزدیده شود با کل محصولش را به عنوان مالیات بستانند، انگیزه اندکی برای کارکردن خواهد داشت؛ چه رسد به این که دست به سرمایه گذاری و نوآوری بزند امنیت باید برای عموم جامعه وجود داشته باشد.

حقوق مالکیت تضمین شده ،قانون خدمات عمومی و آزادی انعقاد قرارداد و انجام مبادلات همگی به قدرت دولت متکی هستند؛ نهادی با ظرفیت اعمال زور برای برقراری نظم جلوگیری از دزدی و تقلب و اعمال قراردادهای منعقده میان شهروندان برای آنکه جامعه عملکرد مطلوبی داشته باشد نیازمند خدمات عمومی دیگری نیز هست شریانها و شبکه حمل ونقل تا به وسیله آن بتوان کالاها را جابه جا کرد؛ زیرساختهای عمومی که در بستر آن فعالیتهای اقتصادی شکوفا شود و منظومه ای از مقررات بنیادین برای جلوگیری از کلاهبرداری و تخلف اگرچه بسیاری از این خدمات از طریق بازار و شهروندان فعال در بخش خصوصی نیز میتواند فراهم شود اما آن درجه از هماهنگی که برای به اجرا در آوردن آنها در مقیاسی بزرگ لازم است تنها از عهده یک دولت مرکزی برمی آید. بدین ترتیب دولت به عنوان برقرار کننده ،نظم مجری ،قانون حامی مالکیت خصوصی، ضامن اعتبار قراردادها و تأمین کننده اصلی خدمات عمومی به صورتی اجتناب ناپذیر با
نهادهای اقتصادی در هم تنیده است نهادهای اقتصادی فراگیر نیازمند دولتند و از آن بهره می برند.



📚منبع:چگونه ملتها شکست می خورند؟دارون عجم اغلو
@cafe_andishe95
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💰برترین اقتصادهای آسیا

ایران از سال ۱۹۸۰ تا سال ۱۹۹۰ یکی از ۵ اقتصاد برتر آسیا بود و حتی در سال ۱۹۹۰ دومین اقتصاد برتر آسیا بعد از چین شد؛ اما از این سال به بعد روند نزولی اقتصاد ایران آغاز شد.

از سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۱۸ نیز ایران یکی از ۱۵ اقتصاد برتر آسیا بود اما در سال ۲۰۱۸ رون نزولی اقتصاد ایران شروع شد و جایگاه خود را در میان ۱۵ اقتصاد برتر آسیا از دست داد.
تخصصی اقتصاد
@cafe_andishe95
📄مضمون اصلی درباره آزادی جان استوارت میل را می‌توان چنین خلاصه کرد:

«یگانه غایتی که بشر، فرداً یا جمعاً، اجازه دارد به خاطر آن در آزادی عمل فردی از افرادش مداخله کند، صیانت نفس است». به سخن دیگر فرد باید آزاد باشد هر چه می‌خواهد بکند مشروط بر این که لطمه عمده‌ای به دیگری نزند - چون همان‌طور که قاضی دادگاهی یکبار به متهمی گفت:

«آزادیِ تو که مشتت را در هوا تاب دهی درست آنجایی به پایان می‌رسد که نوک بینی من آغاز می‌شود.» کتاب میل بیان کلاسیک این تلقی از آزادی فرد است و هنوز فراوان خوانده می‌شود.


ص ۱۸۵



📚سرگذشت فلسفه
برایان مگی
مترجم حسن کامشاد
نشرنی
@cafe_andishe95
🔖دمکراسی در معنای حداقلی آن نه ناظر بر يک شیوهٔ زندگی دمکراتیک در همه‌ی حوزه‌ها، بلکه به معنی نوعی از نظام‌های سیاسی یا شیوه‌ای از حکومت و یا «تکنولوژی سیاسی» است که در آن اقتدار سیاسی از رأی و رضایت اکثریت مردم بعنوان سرچشمهٔ اصلی مشروعیت سیاسی نشئت می‌گیرد.

در دمکراسی به معنای حداقلی آن حزب یا گروه حاکمه منتخب مردم بر اساس انتخابات آزاد، رقابتی و منظم، قدرت دولتی را برای مدتی معین به‌دست می‌گیرد و در جهت اهداف اعلام شدهٔ خود، اِعمال می‌کند.


در دمکراسی حداقلی یا دمکراسی بعنوان روش و تکنولوژی، سیاست و حکومت نیازمند تضمین آزادی‌های سیاسی و انتقال آزاد اطلاعات و رقابت ایدئولوژیک در عرصه‌ی عمومی است که لوازم حداقل دمکراسی به شمار می روند. شاید بتوان گفت که دمکراسی حداقلی مفهومی سیاسی است در حالی که دمکراسی حداکثری مفهومی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است که در آن باید آزادی‌ها و حقوق مدنی و عمومی در معنای سیاسی آن بواسطه‌ی برقراری میزانی از توزیع عادلانه و عدالت اجتماعی از پشتوانه‌ی لازم برخوردار شوند، به‌نحوی که همه‌ی گروه‌های ذینفع و طبقات اجتماعی بتوانند به شیوه‌ای نسبتاً برابر در حوزه‌ی قدرتِ دولتی رقابت و مشارکت کنند و در نتیجه فرهنگ دمکراتیک در سطح کل جامعه ورای نخبگان سیاسی گسترش یابد. در حالیکه مفهوم دمکراسی حداقلی و یا سیاسی در نظریه‌های گذار، برجستگی بیشتری دارد. مفهوم دموکراسی حداکثری در بررسی میزان تحکیم و تعمیق و نهادمند شدن دموکراسی مورد تأکید قرار می‌گیرد.

💈📘گذار به دموکراسی
حسین بشیریه
@cafe_andishe95
پاسداری از آزادی🦅

هر انسانی در جامعه که از قوانین اطاعت می‌کند به نوعی انسانی آزاد به معنای سیاسی و حتا به معنای فلسفیِ آن است:

او بنده‌ی خویش است ــ‌حداقل در یک رژیم دموکراتیکــ‌  بهترین‌ها را برای خود به انجام می‌رساند، و با اطاعت از قانون خود را انسانی آزاد می‌یابد.

🪶روحیه ی مدنی اگر روی دیگرِ سکه‌ی اخلاق نباشد، می‌توان گفت که جزئی از اخلاق است.
من اما امروزه مطمئن نیستم که این تصور و بازنمایی از جامعه‌ی آزاد ــ‌که اجازه‌ی شکل گرفتنِ انسان‌های آزاد را می‌دهد‌ــ همچنان فلسفه‌ای غالب و پذیرفته‌شده در میان ما باشد.

کانت برای بازنماییِ جامعه‌ای مطلوب، مردمانی آزاد و مسئول را تصور می‌کرد که بر اساس احکام عقل و منطق هدایت می‌شوند. امروزه اما در اکثر جوامع غربی، به اعتقاد من، آزادی اساساً مترادف با رهایی امیال پنداشته می‌شود. ما در یک جامعه‌ی لذت‌گرا قرار گرفته‌ایم و این واقعیتی آشکار است، اما فراتر از این، می‌خواهم بگویم که امروزه دولت یا قدرت به دشمن اصلی تبدیل شده است و خصمِ امیال فردی شناخته می‌شود؛ دشمن اصلی، همچنین تمامی ممنوعیتها و تمامیِ نهادهایی‌اند که در عمل، آزادیِ این انسانِ خلاصه‌شده در امیال را محدود می‌کنند.

🪽
در سراسر جوامع غربی، وقتی ایده‌ی جامعه آزاد و ایده‌ی آزادی وسط کشیده می‌شود، دغدغه این نیست که افراد را به اطاعت از قوانین یا حاکمیت بر اساس قانون عقلانی دعوت کنند. بلکه می‌خواهند افراد را برآشوبند تا شخصیت خود را «چنان که هست» بنمایانند، و از امیال خود «چنان‌که هست» پیروی کنند.

مطمئناً جان استوارت میل نیز در کتاب در باب آزادی گفته است که جامعه باید آزادی مطلقی به افراد در انتخاب سبک زندگی‌شان ــ‌حتا اگر ناخوشایند باشد مشروط به آن‌که به دیگران آسیب نرساند‌ــ ببخشد. و به این معنا،
جان استوارت میل اساساً آزادی را به عنوان امکان و حق مشروع فرد برای انتخاب سبک منحصربه‌فردِ زندگیِ خود می‌دانست، که اگر خواست عیاش و فاسد، و اگر آرزو کرد لئیم و دنیادوست، و اگر دوست داشت در نگاه نزدیکانش منزجرکننده جلوه کند.

انتخاب چنین سلوکی توسط فرد، پیامدش سرزنش اخلاقی است، و نه هیچگونه مداخله‌ای از سوی قدرت‌های عمومی. اما آنچه ما امروز در دموکراسی‌های‌مان هیچ از آن نمی‌دانیم این است که فضیلت را در کجا سراغ باید گرفت و پیدا کرد.

📕از متن آخرین خطابه‌ی رمون آرون در کالج دو فرانس که با ترجمه‌‌ی رضا خجسته رحیمی در اندیشه پویا ۹۰ منتشر شده است.

@cafe_andishe95
Forwarded from تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
«تاریخ‌نگار زوال»

کتاب «تاریخ‌نگار زوال» منتشر شد. این کتاب دهمین مجلد از مجموعۀ «ایدئولوژی‌پژوهی» است که در نشر پارسه منتشر می‌شود. لودویگ فون میزس، گلادیاتور لیبرال در دنیای ضدلیبرال، این کتاب را در سیاه‌ترین روزهای زندگی‌اش نوشت؛ وقتی در بحبوحۀ جنگ جهانی دوم تنها و بی‌کس با همسرش به آمریکا مهاجرت کرده بود و حتی سرپناه ثابتی نداشت. دنیایی که در چمبرۀ کمونیسم و فاشیسم فرو رفته بود، متفکر لیبرالش را همه‌جا پس می‌زد.

پیش از این سه اثر دیگر از میزس منتشر کرده‌ام: «لیبرالیسم»، «بوروکراسی»، «بازار آزاد و دشمنان آن». این کتاب بیش از آنکه تصور کنید به فهم اندیشه‌های میزس و لیبرالیسمِ او کمک می‌کند. کتاب روند شکل‌گیری اندیشۀ میزس را شرح می‌دهد. او در این کتاب تند و بی‌پرواست؛ آنچه همیشه در دل داشت و بیان نمی‌کرد، در این کتاب بیان کرده است.

عمری باشد مجموعۀ ایدئولوژی‌پژوهی را با تمام توان ادامه خواهم داد. مجلدهای فراوانی مانده است تا این منظومۀ فکری کامل شود.

در پست بعد، سی صفحۀ ابتدایی کتاب تقدیم می‌شود: بنگرید به اینجا

برای تهیه کتاب می‌‌توانید به این لینک مراجعه کنید: «بنوبوک»

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
2024/06/25 22:42:02
Back to Top
HTML Embed Code: