Telegram Web Link
لیبراسیون/لیبرالیسم
2)مارکسِ ماتریالیست واضح است که اعتقادی به الوهیت و ذات الهی انسان ندارد اما او با خواندن آثار هگل و به¬ویژه تفسیر فوئرباخ از مفهوم ازخودبیگانگی نزد هگل، مجذوب این مفهوم می¬شود. فوئرباخ دین و به طور مشخص مسیحیت را موجب از خودبیگانگی انسان می¬دانست و مدعی بود انسان ذات آرمانی خود را به خدایی که محصول تصوراتش است نسبت می¬دهد. خدا همان ذات انسانی جدا شده (بیگانه شده) از خود انسان است.

اما بعدتر مارکس در «دست نوشته¬های 1844» و در نقد اقتصاد سیاسی، تفسیر خاص خود را از مفهوم «ازخودبیگانگی» به دست می¬دهد و آنرا مرتبط با مالکیت خصوصی و مبادله می¬داند. از نظر مارکس ضرورت تقسیم کار و مبادله، به کارِ بیگانه¬ شده و نهایتا به مالکیت خصوصی منجر می¬شود. محصول کار تولیدکننده (کارگر) در جریان مبادله از او جدا شده و به دیگری (سرمایه¬دار) تعلق می¬گیرد. کار انسان ذاتا موجد بیگانگی نیست یعنی قبل از شکل-گیری مبادله، محصول او عینیت یافتن خود انسان است. این روابط اجتماعی است که در سطحی از توسعه خود عینیت یافتن نیروی کار انسانی را به از خود بیگانگی تبدیل می¬کند یعنی تولید کننده از محصولی که تولید کرده است بیگانه می¬شود. مارکس معتقد است این فرایند از خودبیگانگیِ ناگزیرِ انسان¬ها نهایتا و ضرورتا به سرانجام خواهد رسید و انسان به ذات خود که در طول تاریخ از آن بیگانه شده بود، در جامعه کمونیستیِ آینده دوباره دست خواهد یافت.

گفتن اینکه تقسیم کار و مبادله مبتنی بر مالکیت خصوصی است چیزی نیست جز تصدیق اینکه کار جوهر مالکیت خصوصی است، تصدیقی که اقتصاددان نمی¬تواند اثبات کند و ما این کار را به جای او خواهیم کرد. دقیقا در این واقعیت که تقسیم کار و مبادله، شکل¬هایی از مالکیت خصوصی اند، این دلیل دوگانه نهفته است که از یک سو، زندگی انسانی نیازمند مالکیت خصوصی بوده است تا خود را تحقق بخشد، و از سوی دیگر، همین زندگی انسانی اکنون نیازمند این است که مالکیت خصوصی را از بین ببرد. (مارکس،1844، 117)

این نیاز به از بین بردن مالکیت خصوصی و رفتن به استقبال کمونیسم به معنی «بازگشت به ذات انسانیِ» از دست رفته در سایه ازخودبیگانگی است، «بازگشتی آگاهانه همراه با حفظ کل ثروت به دست آمده از جریان تحولیِ قبلی.»
... [کمونیسم] با از میان برداشتن تقسیم کار و مالکیت خصوصی، ذات اجتماعی انسان را به وی بازمی-گرداند. کمونیسم راه حل حقیقی تضاد میان انسان و طبیعت، میان انسان و انسان، راه حل حقیقی ستیز میان هستی و ذات، میان عینیت¬بخشی و تصدیق خود، میان آزادی و ضرورت، میان فرد و نوع است. کمونیسم معمای حل شده تاریخ است و خود را چنین راه حلی می¬داند. (مارکس، 1844، 87)

🧿 این پیشگویی پیامبرگونه و متافیزیکی را چگونه می¬توان با رویکرد ماتریالیستی سازگار دانست؟ممکن است گفته شود این نوشته مربوط به دوران جوانی اوست و بعدتر دیدگاه وی عوض شده است. اما چنین نیست، او در سال 1875 در اوج دوران پختگی، سال¬ها پس از به چاپ رساندن جلد نخست کتاب «سرمایه»، آنجا که در گیر و دار فعالیت¬های اجتماعی و سیاسی خود به نقد برنامه حزب کارگری آلمان می¬پردازد دو باره به موضوع جامعه کمونیستی بر می¬گردد. نوشته او در «نقد برنامه گوتا» حاکی از زنده بودن آرمان¬شهر کمونیستی در اندیشه وی است. مارکس در نقد بند سوم «برنامه گوتا»، شعار توزیع برابر محصول کار را شایسته حزب کارگری نمی¬داند و می¬گوید این خواسته و ادعا بورژوایی است. به عقیده وی انسان¬ها استعدادهای فیزیکی و ذهنی متفاوت و نابرابری دارند و اگر قرار بر توزیع برابر محصول کل برحسب میزان کار هر کس باشد نتیجه منصفانه نخواهد بود. ازاین رو، برای اجتناب از این نتیجه غیر منصفانه، برخلاف شعار حزب کارگری آلمان، باید گفت حق یا سهم هرکس از محصول کل جامعه لازم است نابرابر باشد و نه برابر. از نظر مارکس حقِ برابر یا سهمِ برابر شعار جامعه بورژوایی است که به جامعه کمونیستی در مرحله نخست آن به ارث می¬رسد:

🔮اما این نقصان¬ در مرحله نخست جامعه کمونیستی، به صورتی که از جامعه سرمایه داری پس از زایمان طولانی و دردناک بیرون می¬آید، اجتناب ناپذیر است. حق هرگز نمی¬تواند بالاتر از وضعیت اقتصادی جامعه، و بالاتر از میزان تمدنِ منطبق با آن باشد.
در مرحله بالاتر جامعه کمونیستی، زمانی که تبعیت اسارت¬آور افراد از تقسیم کار از میان برود، و همراه با آن تضاد میان کار فکری و کار بدنی رخت بر بندد، زمانی که کار صرفا وسیله¬ای برای زندگی نباشد، بلکه خود به نخستین نیاز حیاتی تبدیل شود؛ زمانی که با توسعه چندوجهی افراد، نیروهای تولیدی نیز رشد یابند و همه منابع ثروت جمعی به فراوانی فوران کند، تنها در آن زمان است که افق محدود حق بورژوایی پشت سر گذاشته خواهد شد و جامعه خواهد توانست این سخن را شعار خود قرار دهد: «از هرکس به اندازه توانایی¬اش، به هرکس به اندازه نیازش.» (مارکس،1875، 32)

@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
2)مارکسِ ماتریالیست واضح است که اعتقادی به الوهیت و ذات الهی انسان ندارد اما او با خواندن آثار هگل و به¬ویژه تفسیر فوئرباخ از مفهوم ازخودبیگانگی نزد هگل، مجذوب این مفهوم می¬شود. فوئرباخ دین و به طور مشخص مسیحیت را موجب از خودبیگانگی انسان می¬دانست و مدعی بود…
3)
طُرفه اینکه مارکس در هیچکدام از نوشته¬های خود، چه مربوط به دوران جوانی باشد و چه مربوط به دوران پختگی، کمترین توضیحی در باره ساز و کار جامعه کمونیستی که گویا نظام سرمایه¬داری ناخواسته و ناگزیر به سوی آن در حرکت است نمی-دهد. او هیچ وقت توضیح نمی¬دهد که با از بین رفتن تقسیم کار چگونه نیروهای تولیدی رشد خواهند یافت و منابع ثروت فوران خواهد کرد. معلوم نمی¬شود گزاره¬های مبهمی مانند «از میان رفتن تضاد بین کار فکری و کار بدنی» یا «توسعه چند وجهی افراد» به لحاظ عینی و تجربی چه معنایی دارد؟
آیا جز این است که در پس زمینه ذهن مارکس نوعی اندیشه گنوسی وجود دارد که به خطر کردن به چنین پیشگویی¬های شگفت¬انگیز¬ تاریخی سوق می¬دهد؟
مالکیت یا سرمایه همان دمیورژ یعنی صانع اهریمنی است و پرولتاریا بارقه الهی نجات¬بخش است که به از خودبیگانگی انسان پایان می¬بخشد و او را به بهشت موعود در جامعه کمونیستی باز می¬گرداند.
🔚

برخی از مفسران اندیشه گنوسی مارکس و هایدگر را در یک چشم¬انداز کلی قرار داده و با هم سنجیده¬اند که بحث در باره آن در این مجال ممکن نیست.

👤 دکتر موسی غنی‌نژاد
منابع:
هالروید، استوارت، ادبیات گنوسی، برگردان ابوالقاسم اسماعیل پور، نشر اسطوره، تهران، 1388
1- Marx, Karl(1844,1972), Manuscrits de 1844, Editions Sociales, Paris.
2- Marx, Karl et Engels, Friedrich(1875/1972), Critique des programmes de Gotha et d’Erfurt, Editions Sociales, Paris.
@cafe_andishe95
⭕️واژه کاپتالیسم تداعی کننده سرمایه دار سنگدلی است که به هیچ چیز مگر ثروت اندوزی برای خود نمی اندیشه، حتی اگر این کار تنها با بهره کشی از همنوعانش امکان پذیر باشد. تنها شمار اندکی هستند که وقتی تصویر سرمایه داری نزد خود ترسیم می کنند واقفند که نوعی نظام اجتماعی کاپیتالیستی با سازماندهی لیرالیستی راستین با گونه است که در چهارچوب آن برای سرمایه دار و کارفرما راه دستیابی به ثروت منحصرا از مسیر تامین مناسب تر آنچه همنوعانش برای خود نیاز دارند عبور می کند.


📗لودویگ فون میزس
کتاب لیرالیسم-جامعه‌شناسی
@cafe_andishe95
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
جمهوری اسلامی پوستری برای کشته شده های سانحه هلیکوپتر طراحی کرده است که در آن قاسم سلیمانی در بهشت به پیشواز کشته ها میرود.
اما گویا در بهشت خیالی حکومت، جایی برای افسران #ارتش نیست.

@cafe_andishe95
📜«تاریخ بشر وجود ندارد. آنچه هست تاریخ‌های جنبه‌های گوناگون زندگی انسان به تعداد نامحدود و نامعین است.
یکی از اینها، تاریخ قدرت سیاسی است که به سطح تاریخ جهان ارتقاء داده می‌شود؛ ولی این کار، به عقیدهٔ من، توهین به هر تصور نیک و پاکیزه از بشر است و هیچ مزیتی بر این ندارد که تاریخ اختلاس یا دزدی یا زهر دادن به دیگران را تاریخ بشر قلمداد کنیم.

تاریخ قدرتمداری سیاسی چیزی نیست مگر تاریخ جنایات بین‌المللی و کشتارهای عام. (و البته باید تصدیق کرد، تاریخ کوشش‌های آدمی برای پایان دادن به این اعمال).
این است تاریخی که در مدارس تدریس می‌شود و در آن از بزرگترین جانیان به‌عنوان قهرمانان تاریخ مورد احترام و ستایش قرار می‌گیرند؛ ولی آیا براستی تاریخ عمومی به‌مفهوم تاریخ واقعی بشر وجود ندارد؟ پاسخی که، به عقیدهٔ من، هر انسان بشردوست و خصوصاً هر مسیحی مؤمن باید بدهد این است که:

امکان ندارد چنین تاریخی وجود داشته باشد؛ تاریخ واقعی بشر اگر وجود می‌داشت، می‌بایست تاریخ همهٔ افراد آدمی باشد؛ زیرا هیچ انسانی از دیگران مهم‌تر نیست. پیداست که نوشتن تاریخی در این حد از واقعیت و با این جزئیات، هرگز امکان‌پذیر نیست. باید انتزاع کنیم و از جزئی به کلی برسیم و نادیده بگیریم و قائل به انتخاب شویم. اما همینکه چنین کردیم، می‌رسیم به همان تاریخ‌های متعددی که یکی از آنها تاریخ جنایات بین‌المللی و کشتارهای عام است و تاریخ بشر قلمداد و اعلام می‌شود.

اما چرا تاریخ قدرتمداری انتخاب شده‌است و نه مثلاً تاریخ دین یا شعر؟ به چند دلیل؟ یکی اینکه قدرت در همگان تأثیر می‌گذارد و شعر تنها در این عده‌ای قلیل. دلیل دیگر، تمایل آدمیان به قدرت‌پرستی است؛ ولی پرستش قدرت بی‌گمان یکی از بدترین اقسام بت‌پرستی و بازماندهٔ عهد زندگی در قفس و بندگی و عبودیت آدمی است. قدرت‌پرستی زاییدهٔ ترس است و ترس احساسی است که بحق باید از آن بیزار باشیم.

سومین دلیل اینکه قدرتمداری سیاسی محور «تاریخ» قرار داده شده این بوده که مصادر قدرت خواسته‌اند در مقام بت و معبود قرار بگیرند و توانسته‌اند به این خواست خود جامهٔ عمل بپوشانند. امپراتوران و سرداران و دیکتاتورها بر کار بسیاری از مورخان نظارت و مراقبت داشته‌اند.»


📍سِر کارل پوپر
📚جامعه باز و دشمنان آن

@cafe_andishe95
🧨مارکی دو ساد نویسنده و آزارگر ضد اخلاق از افرادی بوده که چون آنارشیستهای چپ و کارل مارکس با مالکیت و حقوق بشر دشمنی داشتند:


این اصطلاح مالکیت دزدی است در سال ۱۷۹۷ در متن مارکی دو ساد با عنوان L'Histoire de Juliette به چشم می‌خورد:

"اگر حق مالکیت را روبه عقب سمت ریشهٔ آن دنبال کنیم به مصون از خطا بودن غصب کردن و تجاوز می‌رسیم.
به هرحال دزدی تنها به این خاطر که نقض کردن مالکیت است، مورد مجازات قرار می‌گیرد اما این حق خودش اصالتاً چیزی جز دزدی نیست".

@cafe_andishe95
👥تعرض جامعه به خودش⚡️

۱.واتسلاو هاول در کتاب "قدرت بی قدرتان" که خواندن آن را به همه توصیه میکنم در وصف حکومت های توتالیتر( او با مفهوم پسا توتالیتر از آن حرف می زند)معتقد است این حکومتها چون در همان آغاز همه نیروهای سیاسی مخالف را از بین می برند مجبورند در مرحله بعد به زندگی روزمره مردم تجاوز کنند و با در اختیار گرفتن ابعاد متفاوت زندگی روزمره مردم(همانند حجاب) بر آنها اعمال قدرت کنند.هاول معتقد است در اینجا سیاست تبدیل به منازعه میان دو برداشت مختلف از زندگی می شود:زندگی در دایره حقیقت یا زندگی در دایره ریا و دروغ و سکوت.به باور هاول رژیم های توتالیتر زندگی روزمره مردم را تبدیل به زندگی در ریا و دروغ و سکوت می کنند.


2⃣.ازاینرو،هاول معتقد است قدرت اصلی یک نظام توتالیتر سربازان و اسلحه ها و باتوم های آن رژیم نیستند.برعکس،قدرت اصلی این نظام های سیاسی مردمی هستند که به زندگی در دایره ریا و دروغ ادامه می دهند.به باور هاول قدرت واقعی یک نظام سیاسی توتالیتر ریشه در جامعه ای دارد که از اخلاق دل بریده است.او از سبزی فروشی حرف می زند که بی هیچ اعتقادی به نظام سیاسی همه آنچه از او می خواهند را انجام می دهد تا به دیگران بگوید "من سبزی فروش که اینجا زندگی می کنم می دانم چه باید کرد.رفتارم طبق انتظاری است که از من دارید.قابل اعتماد هستم و مو لای درز کارهایم نمی رود.هر چه گفته اند کرده ام و حق دارم در صلح و صفا زندگی کنم".هاول اخلاق این سبزی فروش را اخلاق جامعه و مردمانی می داند که در دایره ریا و دروغ زندگی می کنند و به جامعه خود تعرض و تجاوز می کنند.


3⃣.به باور هاول،در این وضعیت مهمترین خطری که نظام توتالیتر از آن می ترسد مردمانی هستند که به دفاع از حقیقت می پردازند و با صداقت و شجاعت از دروغ فاصله می گیرند.از اینرو،هاول معتقد است یگانه نقطه شروع برای رسیدن به یک  سرنوشت محترمانه تر خود انسان ها هستند.انسانهای صادق هستند که نشان می دهند پادشاه لخت است.او در جمله ای بی نظیر می نویسد:

"تلاش برای اصلاح سیاسی علت بیداری جامعه نیست،بلکه به عکس،اصلاح سیاسی نتیجه نهایی آن بیداری است".

مصطفی مهر ایین
@cafe_andishe95
🚙چانگ جو یانگ موسس شرکت هیوندای در یک خانواده فقیر در کره شمالی متولد شد ولی به طرز عجیبی به کره جنوبی فرار کرد!

چانگ برای رها شدن از فقر در اوایل دهه ۱۹۳۰ یک گاو دزدید و با پولش بلیط قطار گرفت و رفت کره جنوبی و به این شکل به یکی از غول‌های خودروسازی در جهان تبدیل شد!

البته این بازرگان موفق در سال ۱۹۹۸ تعداد ۱۰۰۱ گاو به زادگاهش در کره‌شمالی فرستاد تا اون دزدی رو جبران کرده باشه!
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚙چانگ جو یانگ موسس شرکت هیوندای در یک خانواده فقیر در کره شمالی متولد شد ولی به طرز عجیبی به کره جنوبی فرار کرد! چانگ برای رها شدن از فقر در اوایل دهه ۱۹۳۰ یک گاو دزدید و با پولش بلیط قطار گرفت و رفت کره جنوبی و به این شکل به یکی از غول‌های خودروسازی در جهان…
🚓تاریخچه‌ای از شرکت هیوندای موتورز کره جنوبی🛻

یکی از شناخته شده ترین خودروسازان برای ایرانیان شرکت هیوندای موتورز است و اتومبیل های این شرکت سال هاست که در جاده های ایران در حال تردد هستند. شرکت هیوندای در تاریخ ۱۹ دسامبر ۱۹۴۶ در شهر اولسان کره جنوبی شروع به فعالیت نمود هرچند که شروع فعالیت هیوندای بعنوان خودروساز به سال ۱۹۶۷ باز می گردد. دفتر مرکزی هیوندای موتورز در شهر سئول پایتخت کره جنوبی قرار دارد. هیوندای برای عموم مردم با اتومبیل هایش شناخته شده ولی محصولات این شرکت محدود به خودروها نیست و طیف وسیعی از تولیدات صنعتی را در بر می گیرد. از سایر فعالیت های هیوندای می توان به کشتی سازی (صنایع سنگین هیوندای)، ساخت و طراحی ربات های صنعتی، جرثقیل ها، قطعات الکترونیکی و حتی توربین های بخار اشاره نمود. همچنین، هیوندا علاوه بر صنعت خودرو سازی در عرصه پتروشیمی و پالایشگاه نیز فعالیت های گسترده ای را در سطح جهان داشته است; به گونه ای که سایر کشور ها از این شرکت بعنوان نهاد پیمانکار در پروژها و مگا پروژه های داخلی خود استفاده می کنند; هیوندای اویل بانک یکی از شرکت های زیر مجموعه هیوندا است که; در حوزه نفت و انرژی فعالیت های گسترده ای را انجام داده است.

🚗بنیانگذار هیوندای

چانگ جو یانگ ، زاده ۱۹۱۵ میلادی بنیانگذار شرکت هیوندای بود. وی در شهر کانگ وون چشم به جهان گشود که امروزه بخشی از کره شمالی محسوب می شود. وی در سال ۱۹۴۷ شرکت مهندسی ساخت و ساز هیوندای را تاسیس نمود که بیشتر در زمینه ساختمان سازی فعالیت می نمود. کره ای ها هم مانند مردم ژاپن بسیار پرکار و پر تلاش هستند و همین روحیه در یانگ نیز وجود داشت و شرکت هیوندای را از یک ساختمان کوچک به یک کارخانه صنعتی تبدیل نمود و بیست سال بعد یعنی در ۱۹۶۷ خودروسازی هیوندای را تاسیس کرد.
وی در سال ۲۰۰۱ میلادی درگذشت اما همچنان بعنوان بزرگترین کارآفرین کره جنوبی و فردی محترم برای مردم این کشور شناخته می شود.

🗒نگاهی به زندگی بنیانگذار هیوندای کره جنوبی (آقای چونگ جووو یانگ )

کلمه هیوندای به زبان کره ای به معنی جدید و مدرن است و نام این غول بزرگ اقتصادی کره جنوبی نیز از همین کلمه گرفته شده است. هسته اصلی هلدینگ بزرگ  هیوندای در سال ۱۹۴۸ توسط اقای چانگ چونگ بو کارافرین برجسته کره ای  تاسیس گردید.  آقای چانگ  متولد روستای آسان در استان کان ون جنوبی؛ جنوبی ترین استان کره شمالی بدنیا آمد.اسان موتور نیز از همین نام گرفته شده است.  زندگی او دارای فراز و نشیب های فراوان بود. درباره او داستانهای جالبی گفته می شود.او در یک خانواده بسیار پرجمعیت با پنج  برادر و سه خواهر به دنیا آمد. پدرش او را به مدارس قدیمی کره فرستاد .اما بدلیل فقر و بدبختی او نتوانست بیش از مقطع ابتدایی تحصیل کند.بعد از ترک تحصیل در مزرعه کشاوزی به کمک پدرش شتافت.

اما تهیدستی و فقر همواره او را آزار می داد و برای فرار از این گرفتاری و حل آن دست به اقدامات متعددی زد. در محافل کره جنوبی او به کسی که شکست برایش معنا ندارد معروف است این فراری پر انرژی یک بار پس انداز پدرش را که از راه فروش گاو بدست آورده بود ربوده و برای ادامه تحصیل و کسب کار به یکی از شهرهای اطراف روستای خود رفت اما نتوانست درس بخواند و اولین شکست را تجربه کرد.اما ناامید نشد بعد از شکست و برباد دادن دارایهای پدر مجددا با مهاجرت به یکی از شهرهای کره  به کارهای سخت ساختمانی مشغول شد. کارگری در ساختمان نیز نتوانست او را قانع کند. سپس او در سال ۱۹۳۳ در یک حجره برنج فروشی به کوله بری مشغول شد و روزها مبادرت به جابجای کیسه های بزرگ برنج می کرد.

پشتکار وی در کوله بری موجب شد مالک مغازه کارهای حساب و کتاب مغازه را نیز از فرزنش گرفته و به این کوله بر پر تلاش سپرد. حال او به عبارتی دیگر صاحب حجره برنج فروشی شده بود و  توانست از این طریق مبلغ قابل توجه ای را پس انداز کند. اما در سال های پایانی دهه سی میلادی با شدت گرفتن جنگ و درگیری ژاپن با چین و کمبود مواد غذایی؛ او توسط ماموران ژاپنی که کره را تحت استعمار داشتند  تحت فشار قرار گرفت؛  با ادامه فشارها کار برنج فروشی او از رونق افتاد و مجددا دچار مشکل شد.

@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚓تاریخچه‌ای از شرکت هیوندای موتورز کره جنوبی🛻 یکی از شناخته شده ترین خودروسازان برای ایرانیان شرکت هیوندای موتورز است و اتومبیل های این شرکت سال هاست که در جاده های ایران در حال تردد هستند. شرکت هیوندای در تاریخ ۱۹ دسامبر ۱۹۴۶ در شهر اولسان کره جنوبی شروع…
🔑اما هرگز ناامید نشد.  در آن زمان یعنی اوایل دهه چهلم میلادی شایعه ای در شهر پیچیده که صاحب یک تعمیرگاه اتومبیل به نام آرت سرویس قصد داشت واحد خود را بفروش برساند. آقای چونگ به همراه برادرانش این کارگاه تعمیرات اتومبیل را خریداری کردند و بیش از ۸۰ نفر را در این کارگاه مشغول کرد. اما او در این کارنیز موفق نشد وبا آتش سوزی مهیبی که در کارگاه بوجود آمد تقریبا تمام اموال خود را از دست داد. 
بعد ازشکست نیروی های ژاپنی از نیروهای امریکا در کره جنوبی در سال ۱۹۴۵و خروج ژاپن از کره؛ نیرو های نظامی امریکا بسیاری از اموال تصرف شده در جنگ جهانی دوم را به مردم کره بازگردادند که در این میان اقای چونگ  قطعه زمینی به مساحت ۱۲۰۰ مترمربع در سئول را خریداری نمود و اولین قدم برای تاسیس شرکت هیوندائی برداشته شد .
او به همراه برادران خود شرکت سهامی هیوندایی و شرکت اتومبیل سازی هیوندای را تاسیس کرد . اما این موفقیت نیز دیری نپاید  و با شروع جنگ دو کره و تصرف سئول توسط نیروی های کره شمالی او این شرکت و تمام دارایهای ان را رها و به پوسان؛ جنوبی ترین نقطه کره جنوبی فرار کرد .
بعد از جنگ دو کره چانگ به کمک یکی از برادران خود که مترجم نیروهای امریکای بود توانست مجددا ان زمینها را از دست نیروهای امریکا گرفته و فعالیت خود مجددا اغاز نماید. می توان گفت این مقطع سرآغاز دوران شکوفایی هیوندائی می باشد بقول وی:

(( انسان همیشه با مصیبت ها رو به رو است لیکن مشکلات به معنی شکست نخواهد بود)).


جنگ دو کره پایان یافته و کشورکره جنوبی تقریبا منهدم شده بود .حال دوران طلایی  شرکتهای ساختمانی فرا رسیده بود . او با درک این شرایط و تاسیس کارخانه تولید سیمان و فعایت در قالب شرکت ساختمانی به عنوان یکی از پیمانکاران اصلی  وارد پروژه های باز سازی شد . با گذشت چند دهه از مشکلات و فقر؛ دوران خوش هیوندائئ فرا رسیده بود. همین فکر باعث شد تا کوله بر حجره برنج فروشی؛ کارش در حوزه ساخت و ساز رونق بگیرد .
🔘سیکا
@cafe_andishe95
آیا چپ‌ها به خاطر اخلاق و عدالت‌خواهی با اسرائیل می‌‌ستیزند؟

تصور اشتباهی وجود دارد که چپ‌های ایرانی از ابتدای تشکیل کشور اسراییل با آن مخالف بوده‌اند و به دلیل روحیه حق‌طلبی و عدالت‌طلبی‌شان است که همواره مخالف اسراییل بوده‌اند. چنین نیست.

همایون کاتوزیان در کتاب «خلیل ملکی، سیمای انسانی سوسیالیسم ایرانی» چنین می‌آورد:
«ملکی مثل همهٔ سوسیالیست‌های اروپایی در دههٔ ۱۹۵۰، اسراییل را الگوی یک کشور سوسیالیست و بدیل معتبری در برابر الگوی شوروی می‌دانست و علم و زندگی و نبرد زندگی، در بحث از برنامهٔ محتمل برای اصلاخات ارضی در ایران، مقالاتی در تایید کیبوتص‌های کشاورزی نوشته بودند.»

خلیل ملکی به دعوت «اتحادیه بین‌المللی سوسیالیسم» به اسراییل سفر می‌کند و در کنفرانسی شرکت می‌کند که «گلدا مایر» وزیر خارجه وقت اسراییل هم شرکت داشت. خیلی ملکی ‌ سوسیالیست به دعوت همین خانم وزیر و با هواپیمای او به اسراییل سفر می‌کند و همینطور با موشه دایان وزیر دفاع وقت اسراییل هم دیدن می‌کند.
پس از او است که جلال آل احمد و همسرش هم به تشویق مقتدای‌شان ملکی به اسراییل سفر می‌کنند.
و همه‌شان در وصف اسراییل زبان به تایید می‌گشایند.

آل احمد در کتاب خود با نام «سفر به ولایت عزاییل» که سفرنامه‌اش به اسراییل است «کلخوز» یا همان مزرعه اشتراکی و «خانه‌داری اشتراکی» را همان قبله آمال سوسیالیستی خود می‌بیند که در آن «هیچ کس مالک چیزی نیست جز لباسش که با همان می‌آید و با همان می‌رود» و خبری هم از مالیات و مالکیت و مزد نیست.
داریوش آشوری هم به اسراییل سفر می‌کند و او هم در اسراییل همه تمایل به سوسیالیسم می‌بیند.

چپ‌ها در اساس با جنایت و اشغالگری مشکلی ندارند بلکه اگر این جنایت به اردوگاه سوسیالیسم و چپ جهانی منتسب باشد سراپا شوق و تشویق می‌شوند.

شما به چند صدهزار کشته در سوریه نظر کنید و تعداد کشته‌شده‌های فلسطینی در سوریه را از نظر بگذرانید؛ همینطور به کشتار و جنایت علیه مسلمانان در اویغور چین رو کنید که کک چپ‌ها نمی‌گزد و صدای رسایی از رسانه‌های‌شان بلند نمی‌شود تا دریابید که مسئله چپ اساسا کشتار انسان‌ها نیست که اگر چنین می‌بود اصلا چپ نمی‌شدند.

بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
❤️🐵ابراز حسِ عاطفی و همدلی هیچ ارتباطی به قرائت مذهبی ندارد!

نیچه به خرافاتی معتقد بود مبنی بر اینکه همدلی انسانها با هم ریشه در مسیحیت دارد برای همین مردود است.او عادت داشت هر چیزی را که خوش نداشت به مسیحیت نسبت دهد.
اما به وضوح اشتباه می کرد حیوانات هم با هم همدلی دارند چه برسد به انسانها که با این رفتار اخلاقی در دو مسیر کلی سود می برند
اول اینکه ارضای حس اخلاقی و ارامش درونی ظاهر میشود از طرف دیگر در جمع ؛نفع برده و در ازای ارایه این خدمت خودش نیز از خدمت همدلی دیگران بهره می برد و این ربطی به دین ندارد.
برای افراد سکولار اخلاق بر‌می‌گردد به قاعده طلایی. با دیگران آنطور رفتار کن که می‌خواهی در شرایط مشابه با تو رفتار کنند. این قاعده نیاز به باورهای فراطبیعی نیز ندارد.
اما نیچه مبنای بسیاری از مغلطه هایش را این ایده خرافی قرار داده بود.
بر خلاف نیچه انسانهای زیادی هستند که علاقه ندارند در رده پایینتری از این دو میمون قرار گیرند.
@cafe_andishe95
🧭جان استوارت میل فیلسوف لیبرال در یادداشتهایی درباره سوسیالیسم؛ انارشیسم و کمونیسم را با هم رد می کند.
در نقد سوسیالیستهای غیر انگلیسی می گوید:

منظورشان از براندازی نه بر چیدن سرتاسر دستگاه حکومت(انارشیسم)بلکه هر نوع مالکیت از دست همه دارندگان است تا این دارایی ها در راه نفع همگانی خرج شوند؛اما اگر پرسیده شود چگونه؟خواهند گفت پس از براندازی برای تصمیم گیری در اینباره به قدر بسنده زمان هست(اشاره به ماهیت مجرمانه و سارقانه عمل)

در مورد برتری چپ انگلیسی به اروپا می گوید امکان ندارد انان با بی سالاری(Anarchy) آغاز کنند بی انکه باوری پیش نهند مبنی بر اینکه چه نوع جامعه ای را باید به جای جامعه قدیم بنا کرد.

@cafe_andishe95
🖌با ادب باش تا بزرگ شوی

از میان نام‌های فامیل دوتایش برای من جالب بوده: کوچکیان، و بزرگیان. نهایت اینکه به مصداق ضرب‌المثل «برعکس نهند نام زنگی کافور»، بزرگیان‌ها بعضی‌هاشان به طور رقت‌انگیزی کوچک بوده‌اند. از آن جمله یکی که از شدت امپریالیسم‌ستیزی، به بهانه‌های سیاسی، به غرب گریخت تا در سایۀ شیطان بزرگ به فن شریف مفتخواری روزگار بگذراند.

یعنی از مالیات سرمایه‌داران و هم زحمت‌کشان آن کشورها، پول‌هایی تحت عناوین مختلف بگیرد و انرژی برآمده از آن را صرف اثبات این کند که نظام سرمایه‌داری نظام مزخرفی است؛ و البته تا حدی هم راست می‌گوید؛ چرا که یک نظام زالوپرور است. خودش در انبار غَلّۀ خودش موش می‌پرورد. علت پیشرفتِ کُندِ آن در دهه‌های اخیر هم گویا همین بوده است. به قول شاعر:
گر نه‌ موشِ دزد در انبان ماست
گندمِ اعمالِ چل ساله‌ کجاست!؟

باری نقل است‌ که یکی از این جماعت، به مراکز اداری ذی‌ربط مراجعه کرده و پروندۀ پناهندگی یا مهاجرت یا چیزی در این مایه‌ها‌ گذاشته بوده. کارمند مربوطه پرسش‌هایی می‌کرده و فرم‌ها را پر می‌نموده. از جمله پرسش‌ها یکی این بوده که شما به این کشور تشریف بیاورید چه فایده‌ای برای این سرزمین یا برای بشریت در کلیت آن خواهید داشت‌.

طرفِ ذی‌ربط مطالبِ بی‌ربطِ فراوانی گفته از جمله در سوک عدالت و ستایش حقوق بی‌نوایان (بدون قائل شدن به هرگونه تبعیض میان تنگ‌دستان و گشاد‌پایان) و اندازه‌گیری دقیق فواصل طبقاتی (به‌ویژه طبقۀ یک و همکف) و دفاع از حکومت‌های بومی با تأکید بر حق آدمخواری آنان (به مثابۀ غنای فرهنگی) و اعتراض به داغایش جهانی (علی‌الخصوص در اعضای تحتانی) و حق همه‌جورجنس‌گرایی (که با تنوع‌طلبی کاملاً یکی نیست) و کارسازی برای پناهندگی یا‌ مهاجرت (که تعابیر نژادپرستانه‌ای است و مِن‌‌بعد باید گفت تشریف‌فرمایی) تمامِ شوربختانِ عالم به غرب (با خانۀ مجانی و مقرری مکفی بدون کسر مالیات) به مثابۀ یک حق مسلم، حرف‌های اضافی در مورد ارزش اضافی و ظلم مضاعف و انسان طراز مکتب و مواردی از این دست خطابه‌های غرّایی ایراد می‌کند.

کارمند مربوطه تمام این سخنان را، که البته به‌عنوان یک پرولتاریای کارمندی از درک همۀ ظرافت‌های آن عاجز بوده، با توجه به قراین ظاهری و باطنی (و معنای نام فامیل) جمع و جور می‌کند و در زیر این قسمتِ پرسشنامه که از «آوردۀ محتملِ متقاضی» پرسیده بود، به طور مختصر و مفید می‌نویسد:
2 big eggs and 1 wide hole
امضا و مهر

دکتر مرتضی مردیها
@cafe_andishe95
💎کاپیتالیسم💵
۱

«زایایی شیوه‌ی تولید کاپیتالیستی نتیجه طرز فکر کاپیتالیستی و رویکرد کاپیتالیستی انسان به اقتصاد است و تنها تا بدین پایه نتیجه فناوری مدرن است که روح کاپیتالیستی ضرورتاً باید به شکوفایی فناوری منجر می‌شد.

هیچ چیز پوچ‌تر از اصلی نیست که کارل مارکس به عنوان مبنای برداشت ماتریالیستی از تاریخ مطرح می‌کند : «آسیاب دستی به جامعه‌ای با اربابان فئودال انجامید و آسیاب بخار به جامعه‌ای با کاپیتالیست‌های صنعتی».
برای اینکه بتوان آسیاب بخار را پدید آورد و برای اینکه بتوان پیش شرط‌های لازم برای تحقق بخشیدن این فکر را فراهم کرد به جامعه‌ای کاپیتالیستی نیاز است. کاپیتالیسم فناوری را ایجاد کرد نه فناوری کاپیتالیسم را.
اما این تصور نیز به همان اندازه پوچ است که کسی گمان کند تجهیزات فنی مادی اقتصادمان را به رغم برچیدن مبانی فکری آن همچنان می‌توان حفظ کرد و کل طرز فکر، دوباره جامه‌ی سنتگرایی و اقتدار باوری به تن کند؛ [که در این صورت] دیگر نمی‌توان اقتصاد را عقل باورانه به پیش برد».


🔍به تاکید بر تقدم «ایده» توجه داشته باشید.


کتاب؛ لیبرالیسم
نویسنده؛ لودویگ فون میزس
کانال گزین نوشت
@cafe_andishe95
2024/09/28 20:44:54
Back to Top
HTML Embed Code: