Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
هممیهنان،
جنگ خامنهای و پاسداران او با اسرائیل اگر چه جنگ ملت ایران نیست اما هزینه اصلی آن را شما میپردازید که زیر بار مشکلات اقتصادی و فشارهای روانی در ایران هستید: در بند رژیمی که در تمام ۴۵ سال گذشته، از شما مردم ایران به عنوان سپر انسانی برای محافظت از خود استفاده و ایران را برای آمال آخرالزمانی خود مصرف کرده است. بدانید که پیامها و نگرانیهایتان را میخوانم و میبینم، و همچون دیگر ایرانیان دور از وطن، همراه شما هستم و نگران میهن عزیزمان.
موشکپراکنی جمهوری اسلامی علیه اسرائیل دقیقا در همان روزی رخ داد که اوباش این رژیم به دستور خامنهای، دور جدیدی از هجوم به زنان ایران را برای تحمیل حجاب اجباری آغاز کردند؛ نشانهای از اینکه سرنوشت مردم ایران و اسرائیل اکنون به شکل ویژهای به هم پیوند خورده است. هر دو ملت خواهان صلح، آرامش، امنیت، و روابط دوستانهاند، و یک دشمن مشترک آنها را از رسیدن به این خواستهها محروم کرده است: جمهوری اسلامی.
راهحل نیز امروز از هر زمانی روشنتر است: پایان دادن به جمهوری اسلامی و بنیان نهادن یک دولت ملی، سکولار و دموکراتیک در ایران.
در این روزهای بیش از پیش دشوار برای ایرانیان درون کشور، وظیفه ما ایرانیان خارج از کشور است که رساتر از پیش صدای هممیهنانمان باشیم؛ به هر روشی که میتوانیم به آنان کمک کنیم؛ از دولتهای محل زندگی خود بخواهیم فشار بر جمهوری اسلامی و پشتیبانی از مردم ایران را دوچندان کنند و از مماشات با رژیم خامنهای دست بردارند. چنانکه در پیام نوروزی خود گفتم، امسال سال کوشش و عملگرایی دوچندان است. اینک زمان درخشش شما برای نجات ایران از بند رژیم اسلامی است.
سخنم را با پیامی به نیروهای نظامی کشور به پایان میبرم: سران رژیم برای سالها با به انزوا و فلاکت کشاندن کشور، دهها میلیارد دلار را هزینه برنامه موشکی کردند که نتیجهاش، عملکرد تحقیرآمیز در حمله به اسرائیل بود. از صدها موشک و پهپاد پرتابشده، تنها چند عدد وارد حریم هوایی اسرائیل شدند و به هدف اصابت کردند. در این میان، تعدادی از پهپادها در خاک ایران فرود آمدند و به شهروندان ایرانی آسیب زدند. آیا نمیبینید نیروی نظامی که روزگاری مایه رشک ارتشهای منطقه و جهان بود، امروز دستمایه تمسخر جهانیان شده و تنها کارکردش، کشتار و سرکوب مردم بیدفاع و تسلیح گروههای تروریستی است؟ به خود بیایید و بیش از این کنار این رژیم بیکفایت و ضدایرانی نایستید. بازگشت احترام به شما، و اقتدار به ایران، و آسایش و آرامش برای ایرانیان، در گروی سقوط این رژیم ضحاکی است. در این راه همراه ملت ایران باشید.
پاینده ایران،
رضا پهلوی
@OfficialRezaPahlavi
جنگ خامنهای و پاسداران او با اسرائیل اگر چه جنگ ملت ایران نیست اما هزینه اصلی آن را شما میپردازید که زیر بار مشکلات اقتصادی و فشارهای روانی در ایران هستید: در بند رژیمی که در تمام ۴۵ سال گذشته، از شما مردم ایران به عنوان سپر انسانی برای محافظت از خود استفاده و ایران را برای آمال آخرالزمانی خود مصرف کرده است. بدانید که پیامها و نگرانیهایتان را میخوانم و میبینم، و همچون دیگر ایرانیان دور از وطن، همراه شما هستم و نگران میهن عزیزمان.
موشکپراکنی جمهوری اسلامی علیه اسرائیل دقیقا در همان روزی رخ داد که اوباش این رژیم به دستور خامنهای، دور جدیدی از هجوم به زنان ایران را برای تحمیل حجاب اجباری آغاز کردند؛ نشانهای از اینکه سرنوشت مردم ایران و اسرائیل اکنون به شکل ویژهای به هم پیوند خورده است. هر دو ملت خواهان صلح، آرامش، امنیت، و روابط دوستانهاند، و یک دشمن مشترک آنها را از رسیدن به این خواستهها محروم کرده است: جمهوری اسلامی.
راهحل نیز امروز از هر زمانی روشنتر است: پایان دادن به جمهوری اسلامی و بنیان نهادن یک دولت ملی، سکولار و دموکراتیک در ایران.
در این روزهای بیش از پیش دشوار برای ایرانیان درون کشور، وظیفه ما ایرانیان خارج از کشور است که رساتر از پیش صدای هممیهنانمان باشیم؛ به هر روشی که میتوانیم به آنان کمک کنیم؛ از دولتهای محل زندگی خود بخواهیم فشار بر جمهوری اسلامی و پشتیبانی از مردم ایران را دوچندان کنند و از مماشات با رژیم خامنهای دست بردارند. چنانکه در پیام نوروزی خود گفتم، امسال سال کوشش و عملگرایی دوچندان است. اینک زمان درخشش شما برای نجات ایران از بند رژیم اسلامی است.
سخنم را با پیامی به نیروهای نظامی کشور به پایان میبرم: سران رژیم برای سالها با به انزوا و فلاکت کشاندن کشور، دهها میلیارد دلار را هزینه برنامه موشکی کردند که نتیجهاش، عملکرد تحقیرآمیز در حمله به اسرائیل بود. از صدها موشک و پهپاد پرتابشده، تنها چند عدد وارد حریم هوایی اسرائیل شدند و به هدف اصابت کردند. در این میان، تعدادی از پهپادها در خاک ایران فرود آمدند و به شهروندان ایرانی آسیب زدند. آیا نمیبینید نیروی نظامی که روزگاری مایه رشک ارتشهای منطقه و جهان بود، امروز دستمایه تمسخر جهانیان شده و تنها کارکردش، کشتار و سرکوب مردم بیدفاع و تسلیح گروههای تروریستی است؟ به خود بیایید و بیش از این کنار این رژیم بیکفایت و ضدایرانی نایستید. بازگشت احترام به شما، و اقتدار به ایران، و آسایش و آرامش برای ایرانیان، در گروی سقوط این رژیم ضحاکی است. در این راه همراه ملت ایران باشید.
پاینده ایران،
رضا پهلوی
@OfficialRezaPahlavi
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در گفتگو با فاکسنیوز تاکید کردم که این جنگ ایران نیست، جنگ علی خامنهایست. ملت ایران به دنبال روابط صلحآمیز با همسایگان و تمامی کشورهاست. وقتی ایران از چنگ جمهوری اسلامی آزاد شود، این خواسته دوباره محقق خواهد شد.
I joined Fox News to share a message from my compatriots.
This is not Iran’s war, this is Ali Khamenei’s war. The Iranian people seek peaceful relations with our neighbors and all nations. When Iran is free from the Islamic Republic, that will again be possible.
@OfficialRezaPahlavi
I joined Fox News to share a message from my compatriots.
This is not Iran’s war, this is Ali Khamenei’s war. The Iranian people seek peaceful relations with our neighbors and all nations. When Iran is free from the Islamic Republic, that will again be possible.
@OfficialRezaPahlavi
💎از ادعاهای مارکسیستها در جهان همواره علمی بودن آنها است. آنها نظریه کمونیسم را که بعداً توسط کسانی چون آلن بدیو به فرضیه فروکاهیده شد یکی از وجوهات علمی نگرش خود تلقی میکنند. این وهم بزرگ به گونهای است که شوروی به هنگام سقوط را برخی دولت علمی میدانستند. این ادعاها البته ریشه در تفکر مارکس دارد؛ مارکس و انگلس ادعا میکردند که راهنمای کارشان تحلیلهای علمی و نه آرمانهای ایدئالیستی است، و انگلس بر این باور بود که فلسفهای ماتریالیستی ابداع کرده که اساس معرفتشناختی علوم طبیعی و اجتماعی به شمار میرود. یکی از ابزارهای عوامفریبانه در دست چپها همین موضوع علم است. میتوان این بحث را پیش کشید که علت اصلی به قدرت رسیدن بلشویکها این بود که ادعا میکردند در همهی کارهای خود از نظریه علمی تکامل تاریخی پیروی میکنند. بحث علمی بودن همواره وهن بزرگی مقابل مخاطب عام ایجاد میکند و کمونیستها این حربه را خوب میدانستند. برخی از دانشمندان نیز در این ائتلاف با حزب کمونیسم شوروی شرکت داشتند. مثلا یکی از این دانشمندان این دوره کسی گاستِف، شاعر آیندهگرا و سرایندهی شعرِ کارگران، بود. گاستف «مؤسسهی مرکزی کار» را به منظور مطالعه حرکت بدن کارگران تأسیس کرد تا بتواند بازده کار و بهرهوری را افزایش دهد. علم ژنتیک عرصهای پر جنبوجوش بود. سرگئی چتوِریکوف کارهای مبتکرانهای در زمینهی ژنتیکِ جمعیت انجام داد. ایلیا ایوانوف در مورد پیوند نژاد انسان و شامپانزه تحقیق کرد. دلیل انتخاب موضوعات بالا اثبات ایدئولوژی مارکسی بود.
💎 کمونیستها بودجه علم مورد نظر خود را افزایش دادند و دولت به دنبال توسعه علم مدنظر خود بودند. همه اینها در حالی انجام میشد که کشور درگیر کمبود غذا، کمبود گرما، کمبود تجهیزات و حتی کمبود مجلههای علمی بود. نیکولای واویلوف، متخصص برجستهی علم ژنتیک و پرورش گیاه در شوروی، دانشمندی دیگر به نام لیسنکو را تشویق میکرد که پژوهشهای خود را ادامه دهد. لیسِنکو پیرو نظریهای بود که اعتقاد داشت ویژگیهای اکتسابی میتوانند موروثی شوند؛ این نظریه... در دوران شوروی توسط کمونیستها پرطرفدار بود. جالب آنکه لیسنکو منکر وجود ژن بود؛ نظریات او ناشی از ایدئولوژی بود در نتیجه او حملات سیاسی به علم ژنتیک انجام میداد. آنها به دنبال تأسیس انسان طراز نوین به کمک علم بودند و در نتیجه هر چیز مخالف آن را با نام علم تخطئه میکردند. لیسنکو مخالفینی داشت. اما استالین پشتیبان او بود. این در حالی است که روش کاملاً غیرعلمیِ بررسیهای او، نتیجه واقعی شیوه لیسنکو بود. شواهد ارائه شده از سوی این دانشمند کمونیست افواهی بود و هیچ چیزی از نتایج آماری در آن دیده نمیشد. هیچ تلاش جدی برای سنجش عملیِ روشهای گوناگون از سوی او انجام نمیشد. اما آنچه در این باره و نتایج دستوری علم در دوران شوروی مهم است، پشتیبانی استالین از لیسنکو در سال ١٩۴٨ است که آن را میتوان نمونه آشکاری از استفاده استالین از قدرت برای تعیین آنچه دانش علمی به حساب میآمد، دانست.
💎 جالب آنکه مایکل پولانی فیلسوف علم زمانی که از سوی آکادمی علوم کمونیستها به شوروی دعوت شد تا از دستاوردهای علمی آنها به همراه دیگر دانشمندان دیدن کند متوجه دستوری بودن نتایج علمی آنها شد. او فهمید که دانشمندان شوروی دستوراتی را دریافت میکنند که نتایج علمی آنها بدان منتج شود. نتیجه این سفر پولانی به شوروی کتابی به نام تحقیر آزادی شد. او در این کتاب از حقارت آزادی علم سخن میراند. پولانی تنها منتقد علم کمونیستی نبود؛ واتسلاف هاول که در ایران با کتاب قدرت بیقدرتان معروف است، نیز با این نگرش مخالف بود. او که بر عکس پولانی در کشور شوراها زندگی میکرد و بنا به اقلیم محل سکونت خود دیدگاه راز ورزانهتری را اتخاذ کرده بود، کمونیسم شوروی را وجه افراطی منحرفی از این باور میدانستند که هستی را میتوان نظامی دانست که قوانین جهانشمول معدودی بر آن حاکم است و میتوان آن را به نفع بشریت هدایت کرد.
💎 آنچه درباره علم در شوروی میتوان گفت این است که آنها با جعل علم، به دنبال برساخت انسان طراز نوین بودند. انسانی که آنها میخواستند این بود که تاریخ بشر را در پیشا تاریخ کمونیسم منهدم و با اتکا به ایدئولوژی مارکسیستی دوباره بسازند. آنها انسان طراز نوین را در تخیل خود پاک و منزه تصور میکردند که توسط نظام سرمایهداری و بورژوازی به قهقهرا رفته است. به همین منظور بود که آنها از علم به سوی شبه علم حرکت میکردند. شیوهای که ایدئولوژی هنوز هم با برخی از علوم انجام میدهد.
📝 اشکان زارع-مدرسه علوم انسانی
@cafe_andishe95
💎 کمونیستها بودجه علم مورد نظر خود را افزایش دادند و دولت به دنبال توسعه علم مدنظر خود بودند. همه اینها در حالی انجام میشد که کشور درگیر کمبود غذا، کمبود گرما، کمبود تجهیزات و حتی کمبود مجلههای علمی بود. نیکولای واویلوف، متخصص برجستهی علم ژنتیک و پرورش گیاه در شوروی، دانشمندی دیگر به نام لیسنکو را تشویق میکرد که پژوهشهای خود را ادامه دهد. لیسِنکو پیرو نظریهای بود که اعتقاد داشت ویژگیهای اکتسابی میتوانند موروثی شوند؛ این نظریه... در دوران شوروی توسط کمونیستها پرطرفدار بود. جالب آنکه لیسنکو منکر وجود ژن بود؛ نظریات او ناشی از ایدئولوژی بود در نتیجه او حملات سیاسی به علم ژنتیک انجام میداد. آنها به دنبال تأسیس انسان طراز نوین به کمک علم بودند و در نتیجه هر چیز مخالف آن را با نام علم تخطئه میکردند. لیسنکو مخالفینی داشت. اما استالین پشتیبان او بود. این در حالی است که روش کاملاً غیرعلمیِ بررسیهای او، نتیجه واقعی شیوه لیسنکو بود. شواهد ارائه شده از سوی این دانشمند کمونیست افواهی بود و هیچ چیزی از نتایج آماری در آن دیده نمیشد. هیچ تلاش جدی برای سنجش عملیِ روشهای گوناگون از سوی او انجام نمیشد. اما آنچه در این باره و نتایج دستوری علم در دوران شوروی مهم است، پشتیبانی استالین از لیسنکو در سال ١٩۴٨ است که آن را میتوان نمونه آشکاری از استفاده استالین از قدرت برای تعیین آنچه دانش علمی به حساب میآمد، دانست.
💎 جالب آنکه مایکل پولانی فیلسوف علم زمانی که از سوی آکادمی علوم کمونیستها به شوروی دعوت شد تا از دستاوردهای علمی آنها به همراه دیگر دانشمندان دیدن کند متوجه دستوری بودن نتایج علمی آنها شد. او فهمید که دانشمندان شوروی دستوراتی را دریافت میکنند که نتایج علمی آنها بدان منتج شود. نتیجه این سفر پولانی به شوروی کتابی به نام تحقیر آزادی شد. او در این کتاب از حقارت آزادی علم سخن میراند. پولانی تنها منتقد علم کمونیستی نبود؛ واتسلاف هاول که در ایران با کتاب قدرت بیقدرتان معروف است، نیز با این نگرش مخالف بود. او که بر عکس پولانی در کشور شوراها زندگی میکرد و بنا به اقلیم محل سکونت خود دیدگاه راز ورزانهتری را اتخاذ کرده بود، کمونیسم شوروی را وجه افراطی منحرفی از این باور میدانستند که هستی را میتوان نظامی دانست که قوانین جهانشمول معدودی بر آن حاکم است و میتوان آن را به نفع بشریت هدایت کرد.
💎 آنچه درباره علم در شوروی میتوان گفت این است که آنها با جعل علم، به دنبال برساخت انسان طراز نوین بودند. انسانی که آنها میخواستند این بود که تاریخ بشر را در پیشا تاریخ کمونیسم منهدم و با اتکا به ایدئولوژی مارکسیستی دوباره بسازند. آنها انسان طراز نوین را در تخیل خود پاک و منزه تصور میکردند که توسط نظام سرمایهداری و بورژوازی به قهقهرا رفته است. به همین منظور بود که آنها از علم به سوی شبه علم حرکت میکردند. شیوهای که ایدئولوژی هنوز هم با برخی از علوم انجام میدهد.
📝 اشکان زارع-مدرسه علوم انسانی
@cafe_andishe95
این کتاب حاصل دیدار آندره ژید از شوروی است.
André Gide
نویسنده فرانسوی برنده نوبل ادبیات1947است
ژید چپگرا ابتدا به طرفداری از شوروی و حزب کمونیست و انقلاب کارگری آنها و امیدی که در دل همه آزادیخواهان ایجاد کرده بودند، میپرداخت.
با سفرهای مختلف به شوروی و با دیدن گروهها و طبقات مختلف همه این امیدها به یأس بدل شد. ژید با قلم روان و روانشناسی عمیقی که در او وجود دارد به تأمل میپردازد. این کتاب در واقع توبه نامه نویسنده است از آنچه قبلاً گفته بود و از شوروی حمایت کرده بود.
به نظر ژید آنچه در شوروی یافت نمیشود اختیار و اراده و آفرینشگری است.
ایران کتاب
@cafe_andishe95
André Gide
نویسنده فرانسوی برنده نوبل ادبیات1947است
ژید چپگرا ابتدا به طرفداری از شوروی و حزب کمونیست و انقلاب کارگری آنها و امیدی که در دل همه آزادیخواهان ایجاد کرده بودند، میپرداخت.
با سفرهای مختلف به شوروی و با دیدن گروهها و طبقات مختلف همه این امیدها به یأس بدل شد. ژید با قلم روان و روانشناسی عمیقی که در او وجود دارد به تأمل میپردازد. این کتاب در واقع توبه نامه نویسنده است از آنچه قبلاً گفته بود و از شوروی حمایت کرده بود.
به نظر ژید آنچه در شوروی یافت نمیشود اختیار و اراده و آفرینشگری است.
ایران کتاب
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
این کتاب حاصل دیدار آندره ژید از شوروی است. André Gide نویسنده فرانسوی برنده نوبل ادبیات1947است ژید چپگرا ابتدا به طرفداری از شوروی و حزب کمونیست و انقلاب کارگری آنها و امیدی که در دل همه آزادیخواهان ایجاد کرده بودند، میپرداخت. با سفرهای مختلف به شوروی…
bazgasht_az_shoravi.pdf
2.6 MB
🏛☪️"آنهایی که مذهب و سیاست را مخلوط به هم نمایند هم انتظامات دنیا را مختل کرده اند و هم انتظارات عاقبت را تخریب نموده اند.
گاهی هم بالمرّه نتیجه برعکس مقصود بدست می آید. یعنی روحانیون کشیده می شوند به طرف دنیا و سیاسیون به طرف آخرت و این همان اختلافات عظیمه ای است که زندگی مردم را دچار تزلزل کرده، آنها را می راند به جانب ریا و تزویر و دروغگویی و فشار و دورویی."
📚سفرنامه مازندران، رضاشاه
@cafe_andishe95
گاهی هم بالمرّه نتیجه برعکس مقصود بدست می آید. یعنی روحانیون کشیده می شوند به طرف دنیا و سیاسیون به طرف آخرت و این همان اختلافات عظیمه ای است که زندگی مردم را دچار تزلزل کرده، آنها را می راند به جانب ریا و تزویر و دروغگویی و فشار و دورویی."
📚سفرنامه مازندران، رضاشاه
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در مصاحبه با شبکه Sky News گفتم که در نگاه اکثریت ایرانیان، حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل، درواقع هدر دادن میلیاردها دلار ثروتشان برای تسلیحاتی بوده که در نهایت ثابت شد بیاثرند؛ آن هم در حالی که هممیهنانم در صف غذا و سوخت به سر میبرند، و نگران از اینکه در این شرایط بسیار بد اقتصادی چه چیزی در انتظارشان خواهد بود.
@OfficialRezaPahlavi
@OfficialRezaPahlavi
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در گفتگو با شبکه بریتانیایی GB News تاکید کردم که علی خامنهای و سپاه پاسداران او یک کارزار هماهنگ ترور و وحشت را علیه مردم ایران، خاورمیانه و اروپا برپا کردهاند؛ و زمان آن فرا رسیده که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سوی اتحادیه اروپا و بریتانیا نیز به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شود.
Ali Khamenei and his IRGC are waging a campaign of terror on the people of Iran, the Middle East, and Europe. It is time for EU countries and the United Kingdom to label the IRGC as what it is: a terrorist organization.
My interview with @gbnews
@OfficialRezaPahlavi
Ali Khamenei and his IRGC are waging a campaign of terror on the people of Iran, the Middle East, and Europe. It is time for EU countries and the United Kingdom to label the IRGC as what it is: a terrorist organization.
My interview with @gbnews
@OfficialRezaPahlavi
💚زمان افسانه ای زردشت
استرابو* گوید: «به چشم مردم یونان ایرانیان نامی ترین بیگانگان هستند». هرگاه موجه یونانیان به جهت ضرورتهای سیاسی نیز به توان و قدرت ایران جلب نمی شد باز دلایل نیکوی دیگری بود که آنان با عنایت به این سرزمین بنگرند.
ایران خواه از لحاظ اصالت فرهنگ و شکل ویژه حکومتش خواه از لحاظ شکوه و حشمت دربار . گذشته افسانه ای که سلاله های پیشین آنرا در بر گرفته بود و خواه از لحاظ روش و شیوه خاص تعلیماتی و دیگر جنبه های تمدنش کانونی از شگفتیها برای یونانیان بود که همانند آن در هیچ کشور دیگر شرقی یکجا یافت نمی شد. با وجود این تنها جلوه های عینی مدنیت ایران نبود که مردم یونان را پسند می افتاد، از ایران جریانهای فکری و بازتابهایی از دانشهای اسرار آمیز به یونان راه می یافت که ذهن و دماغ یونانی در برابر آنها از تأثر ناگزیر بود. بنا به جهاتی از دیرباز در میان یونانیان بین مغ و جادو یعنی magi و magic ارتباطی محسوس میشد و دانش اختر ماری که شایع بود زر دشت آنرا بنیاد گذاشته است سبب شده بود که زردشت در یونان به عنوان یک اختر مار نمونه شناخته شود.(لقب ستاره نگر برای زرتشتیان به کار می رفت.
بنا به روایتهای سنتی یونان بسیاری از حکیمان مانند فیثا غورث از زردشت الهام گرفته اند. یونانیان که همواره آیینهای ایرانی را با علاقه مندی می نگریستند به ناچار به دین ایرانیان که برگزاری مراسم آنرا میتوانستند به آسانی در آسیای صغیر مشاهده کنند، توجه بیشتری داشتند بعدها مشاهدات یونانیان همراه گنجینه هایی از سنتهای هلنی به رومیان که به سبب افزایش قدرتشان همواره با پارسها و اشکانیان در تماس بودند منتقل شد.
اشنایی ما با باورهای ایرانی از راه اوستاست. بررسیهای انتقادی پنجاه سال گذشته روشن کرده است که این نامه مجموعه ای است از متن های گوناگون که به دوره های متفاوتی تعلق دارند علاوه برگاهان یعنی سرودهای غنایی کهنی که از خود زردشت است اوستا به طور کلی عبارتست از پشتها سرودهایی در ستایش ایزدان باستانی و وندیداد (Videvdat) داد ضد «دیوان که مجموعه ای از دادهای دینی و اخلاقی است و موضوع اصلی آن پاکی و طهارت است علی رغم قدمت ،گاهان که کونه بسیار کهن زبانگاهانی گواه آنست این سرودها باستانی ترین مرحله دین ایرانی را نمی نمایانند *** زردشت با دین آوری خود در پی آن بود که ستایش بنیادهای مجرد اخلاقی را جایگزین پرستش ایزدان باستانی گیتی سازد همان ایزدانی که شکوه و فر آنها در پشتها ستوده شده است. یشتها اگرچه بعدها گردآوری شده اند ولی عقاید و باورهایی را می نمایانند که به دورانی کهن تر از گاهان تعلق دارد. آیین زردشتی سخت کوشید که این باورها را طرد کند ولی بعدها ناگزیر شد که آنها را در خود مستحیل نماید. به سبب فقدان آگاهیهای تاریخی هنوز نمی توان از روی تفسیر و گزارش اوستا زمان و مکان دقیق نشات دین زرتشت را به طور دقیق تعیین کرد.
📚📖دین ایرانی امیل بنونیست-ص1
@cafe_andishe95
استرابو* گوید: «به چشم مردم یونان ایرانیان نامی ترین بیگانگان هستند». هرگاه موجه یونانیان به جهت ضرورتهای سیاسی نیز به توان و قدرت ایران جلب نمی شد باز دلایل نیکوی دیگری بود که آنان با عنایت به این سرزمین بنگرند.
ایران خواه از لحاظ اصالت فرهنگ و شکل ویژه حکومتش خواه از لحاظ شکوه و حشمت دربار . گذشته افسانه ای که سلاله های پیشین آنرا در بر گرفته بود و خواه از لحاظ روش و شیوه خاص تعلیماتی و دیگر جنبه های تمدنش کانونی از شگفتیها برای یونانیان بود که همانند آن در هیچ کشور دیگر شرقی یکجا یافت نمی شد. با وجود این تنها جلوه های عینی مدنیت ایران نبود که مردم یونان را پسند می افتاد، از ایران جریانهای فکری و بازتابهایی از دانشهای اسرار آمیز به یونان راه می یافت که ذهن و دماغ یونانی در برابر آنها از تأثر ناگزیر بود. بنا به جهاتی از دیرباز در میان یونانیان بین مغ و جادو یعنی magi و magic ارتباطی محسوس میشد و دانش اختر ماری که شایع بود زر دشت آنرا بنیاد گذاشته است سبب شده بود که زردشت در یونان به عنوان یک اختر مار نمونه شناخته شود.(لقب ستاره نگر برای زرتشتیان به کار می رفت.
بنا به روایتهای سنتی یونان بسیاری از حکیمان مانند فیثا غورث از زردشت الهام گرفته اند. یونانیان که همواره آیینهای ایرانی را با علاقه مندی می نگریستند به ناچار به دین ایرانیان که برگزاری مراسم آنرا میتوانستند به آسانی در آسیای صغیر مشاهده کنند، توجه بیشتری داشتند بعدها مشاهدات یونانیان همراه گنجینه هایی از سنتهای هلنی به رومیان که به سبب افزایش قدرتشان همواره با پارسها و اشکانیان در تماس بودند منتقل شد.
اشنایی ما با باورهای ایرانی از راه اوستاست. بررسیهای انتقادی پنجاه سال گذشته روشن کرده است که این نامه مجموعه ای است از متن های گوناگون که به دوره های متفاوتی تعلق دارند علاوه برگاهان یعنی سرودهای غنایی کهنی که از خود زردشت است اوستا به طور کلی عبارتست از پشتها سرودهایی در ستایش ایزدان باستانی و وندیداد (Videvdat) داد ضد «دیوان که مجموعه ای از دادهای دینی و اخلاقی است و موضوع اصلی آن پاکی و طهارت است علی رغم قدمت ،گاهان که کونه بسیار کهن زبانگاهانی گواه آنست این سرودها باستانی ترین مرحله دین ایرانی را نمی نمایانند *** زردشت با دین آوری خود در پی آن بود که ستایش بنیادهای مجرد اخلاقی را جایگزین پرستش ایزدان باستانی گیتی سازد همان ایزدانی که شکوه و فر آنها در پشتها ستوده شده است. یشتها اگرچه بعدها گردآوری شده اند ولی عقاید و باورهایی را می نمایانند که به دورانی کهن تر از گاهان تعلق دارد. آیین زردشتی سخت کوشید که این باورها را طرد کند ولی بعدها ناگزیر شد که آنها را در خود مستحیل نماید. به سبب فقدان آگاهیهای تاریخی هنوز نمی توان از روی تفسیر و گزارش اوستا زمان و مکان دقیق نشات دین زرتشت را به طور دقیق تعیین کرد.
📚📖دین ایرانی امیل بنونیست-ص1
*(یا استرابون یا سترابُن Strábōn) از تاریخنگاران و جغرافیدانان یونانی بود که کتاب جغرافیای وی تنها اثر باقیمانده در زمان فرمانروایی آگوستوس (۲۷ پیش از میلاد – ۱۴ پس از میلاد) که به تمام اقوام و کشورهای شناخته شده توسط یونانیان و رومیان در آن هنگام پرداختهاست)
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
💚زمان افسانه ای زردشت استرابو* گوید: «به چشم مردم یونان ایرانیان نامی ترین بیگانگان هستند». هرگاه موجه یونانیان به جهت ضرورتهای سیاسی نیز به توان و قدرت ایران جلب نمی شد باز دلایل نیکوی دیگری بود که آنان با عنایت به این سرزمین بنگرند. ایران خواه از لحاظ…
🕊صلح و دوری از جنگ در آیین زرتشت
((ای اهورا به روان آفرینش تاب و توانایی بخش ـ از راستی و پاک منشی وسیله ای برانگیز که از نیروی آن صلح و آرامش پدیدار گردد...< یسنا ۲۹ بند۱۰>))
این است صدای زرتشت که از خلال اعصار دور به گوش میرسد و پس از آن بود که گروه مومنان و پیروان در اقرار نامه ایمانی خود این جمله را گنجاندند:
((من میستایم آیین مزدیسنا را که دور افگننده جنگ افزار و ضد جنگ و خون ریزی است < یسنا۱۲ بند ۹>))
در اوستا این گونه جملات چه بسیار است. چون زندگی دهقانی و جامعه به آن صلح نیازمند است. در جایی دیگر از اوستا این گونه آمده است :
((ما صلح و سلامتی را میستاییم که جنگ و ستیز را در هم شکند < سروش یشت ها دخت ))
نه تنها در اوستا بلکه در کتب پهلوی و روایات متاخر هم چنان درباره صلح و دوری از جنگ تاکید و توصیه شده . اما در این صلح جویی ضعف به هیچ وجه راه نداشته است و گرفتن حق ستوده شده و تمکین به ظلم حقارت آمیز بوده است. به همین جهت است که در کتاب گات ها به جملاتی این چنین برخورد میکنیم :
(( خشم باید باز داشته شود ـ در برابر ظلم از خودتان مدافعه کنید. < یسنای ۴۸ بند ۷ >))( ر - م )
در چنین مجموعه کهنی هر گاه بخواهیم کوشش و جست وجو نماییم آیینی کامل و تام به وجود خواهد آمد. نه تنها در گات ها بلکه در تمام قسمت های اوستا این گونه جملات بسیار است که از صلح و آزادی جانب داری میکند و جنگ و جون ریزی را بد می داند
وبلاگ اوستا
@cafe_andishe95
((ای اهورا به روان آفرینش تاب و توانایی بخش ـ از راستی و پاک منشی وسیله ای برانگیز که از نیروی آن صلح و آرامش پدیدار گردد...< یسنا ۲۹ بند۱۰>))
این است صدای زرتشت که از خلال اعصار دور به گوش میرسد و پس از آن بود که گروه مومنان و پیروان در اقرار نامه ایمانی خود این جمله را گنجاندند:
((من میستایم آیین مزدیسنا را که دور افگننده جنگ افزار و ضد جنگ و خون ریزی است < یسنا۱۲ بند ۹>))
در اوستا این گونه جملات چه بسیار است. چون زندگی دهقانی و جامعه به آن صلح نیازمند است. در جایی دیگر از اوستا این گونه آمده است :
((ما صلح و سلامتی را میستاییم که جنگ و ستیز را در هم شکند < سروش یشت ها دخت ))
نه تنها در اوستا بلکه در کتب پهلوی و روایات متاخر هم چنان درباره صلح و دوری از جنگ تاکید و توصیه شده . اما در این صلح جویی ضعف به هیچ وجه راه نداشته است و گرفتن حق ستوده شده و تمکین به ظلم حقارت آمیز بوده است. به همین جهت است که در کتاب گات ها به جملاتی این چنین برخورد میکنیم :
(( خشم باید باز داشته شود ـ در برابر ظلم از خودتان مدافعه کنید. < یسنای ۴۸ بند ۷ >))( ر - م )
در چنین مجموعه کهنی هر گاه بخواهیم کوشش و جست وجو نماییم آیینی کامل و تام به وجود خواهد آمد. نه تنها در گات ها بلکه در تمام قسمت های اوستا این گونه جملات بسیار است که از صلح و آزادی جانب داری میکند و جنگ و جون ریزی را بد می داند
وبلاگ اوستا
@cafe_andishe95
⚫️درویشی مستجابالدعوه در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن.
گفت: خدایا جانش بستان.
گفت: از بهر خدای این چه دعاست.
گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را.
ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مُردنت به که مردم آزاری
📒سعدی شیرازی
🌻اول اردیبهشت تولد و روز بزرگداشت سعدی خجسته باد
@cafe_andishe95
گفت: خدایا جانش بستان.
گفت: از بهر خدای این چه دعاست.
گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را.
ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مُردنت به که مردم آزاری
📒سعدی شیرازی
🌻اول اردیبهشت تولد و روز بزرگداشت سعدی خجسته باد
@cafe_andishe95
⚔️🛡 نخستین نبرد چریکی یا شاید بهتر است بگوییم نخستین کاربرد کلمه جنگ چریکی از ریشه کلمه guerra به نبرد والدپناس (Contienda de Valdepeñas) به تاریخ ۶ ژوئن ۱۸۰۸ در جریان مقاومت چریکهای اسپانیایی در برابر تهاجم نیروهای فرانسهی ناپلئون بناپارت به اسپانیا برمیگردد.
گرچه چریک پیروز شدند، اما در مجموع نیروهای ناپلئون در جریان جنگ با امپراتوری اسپانیا ضربات و شکست های سختی به آن وارد کردند. در پی این ضربات و شکست ها سلطه دیوان تفتیش عقاید اسپانیا که دوران پایانی و روبه ضعف خود را میگذراند رسماً پایان یافت. علاوه بر این، نیروهای جدایی طلب در سراسر آمریکای لاتین نیز سربلند کرده و به این پی بردند که امپراتوری اسپانیا ضعیف و آسیب پذیر است، درحالی که رهبران این نیروها از ناپلئون الهام میگرفتند و بنوعی هرکدام خود را یک ناپلئون میپنداشتند، دست به شورش های جدایی طلبانه علیه امپراتوری اسپانیا زدند که در نهایت به جدایی این سرزمین ها از پادشاهی اسپانیا انجامید.
🖼 نقاشی: مقاومت چریکهای اسپانیایی در مقابل نیروهای فرانسهی ناپلئون در نبرد والدپناس، اثر نقاش ناشناس والنسیایی به سال ۱۹۱۰
علی صدق
@cafe_andishe95
گرچه چریک پیروز شدند، اما در مجموع نیروهای ناپلئون در جریان جنگ با امپراتوری اسپانیا ضربات و شکست های سختی به آن وارد کردند. در پی این ضربات و شکست ها سلطه دیوان تفتیش عقاید اسپانیا که دوران پایانی و روبه ضعف خود را میگذراند رسماً پایان یافت. علاوه بر این، نیروهای جدایی طلب در سراسر آمریکای لاتین نیز سربلند کرده و به این پی بردند که امپراتوری اسپانیا ضعیف و آسیب پذیر است، درحالی که رهبران این نیروها از ناپلئون الهام میگرفتند و بنوعی هرکدام خود را یک ناپلئون میپنداشتند، دست به شورش های جدایی طلبانه علیه امپراتوری اسپانیا زدند که در نهایت به جدایی این سرزمین ها از پادشاهی اسپانیا انجامید.
🖼 نقاشی: مقاومت چریکهای اسپانیایی در مقابل نیروهای فرانسهی ناپلئون در نبرد والدپناس، اثر نقاش ناشناس والنسیایی به سال ۱۹۱۰
علی صدق
@cafe_andishe95
❌فروپاشیِ کمونیسم و درسهایی که باید از آن گرفت
سی و دو سال پیش در چنین روزهایی اتحاد شوروی رسما فروپاشی خود را اعلام کرد. ثمره این فروپاشی ایجاد پانزده کشور مستقل بود.
نظامهای سیاسی به شیوه های گوناگون فرو می پاشند.شیوه فروپاشی شوروی از درون بود هر چند عامل خارجی به صورت غیر مستقیم اثرگذار بود.
دلایل فروپاشی را می توانم فهرست وار برایتان ذکر کنم:
یک) سوق یافتن بخش اعظم بودجه و منابع کشور به سمت تولیدات نظامی و برنامه های فضایی و غفلت از تامین نیازهای ضروری مردم از قبیل غذا، مسکن و غیره.
دو) صرف بودجه های هنگفت برای ادامه جنگ افغانستان و حفظ پایگاه های نظامی در کشورهای اقماری و کمک های بلاعوض اقتصادی به کشورهای کمونیستی در اروپا و سایر نقاط جهان که در مجموع منجر به ضعف شدید اقتصادی کشور و رشد نارضایتی در بین مردم شد.
سه) سربرآوردن قشر فاسدی از سیاستمداران که جز حفظ مناصب و امتیازات مادی انحصاری شان به چیز دیگری فکر نمی کردند.
چهار) فرسودگی ایدئولوژی حکومتی و بی اثر شدن ماشین پروپاگاندا به مرور زمان.
پنج) نفی اقدامات اصلاحی از سوی نظامیان و هسته سخت قدرت.گورباچف و یاران اصلاح طلبش تلاش زیادی کردند که با انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی نظام را از فروپاشی نجات دهند اما سران ارتش و اعضای گارد قدیم حاضر به پذیرش این اصلاحات نشدند و بر روش های سرکوبگرانه پیشین اصرار کردند.
شش) شکاف بین حکومت و مردم به حدی عمیق شد که اعتماد متقابل بین مردم و حکومت کاملا از بین رفت.این وضعیت منجر به حالت انقلابی شد به طوری که نه حاکمان می توانستند مثل سابق حکومت کنند نه مردم میخواستند مثل سابق از حکومت فرمان ببرند
هفت) بی اثر شدن ماشین سرکوب به نحوی که هزینه سرکوب برای حکومت بسیار بیشتر از هزینه تحمل اعتراضات عمومی شده بود.
من نمیتوانم خوشحالی خودم را از فروپاشی کمونیسم بینالملل در سی و دو سال پیش ابراز نکنم. هر چه میگذرد مطمئن تر میشوم که کمونیسم چیزی جز شرارت مطلق نبوده و نیست.کمونیستها حداقل باعث مرگ صد میلیون نفر در قرن بیستم شدند.
خطر کمونیسم البته همچنان باقیست. امروزه کمونیستها خود را سوسیالیست یا ترقیخواه یا پراگرسیو یا لیبرال مینامند بس که واژه کمونیست منفور شده. این نئوکمونیستها چه بسا جنایتهای استالین و پل پوت را هم محکوم کنند اما نباید فریبشان را خورد.
امروزه کمونیستها در صحنه های نبرد تازهای مشغول فعالیت هستند و هوادار حقوق اقلیتهای جنسی و قومیتی و نژادی و غیره شدهاند. پس باید حواسمان جمع باشد که در دام آنها نیفتیم.
ما ایرانیها یکبار گول کمونیستهای وطنی را خوردهایم و همین یکبار باید بار آخر باشد.
بیژن اشتری
@cafe_andishe95
سی و دو سال پیش در چنین روزهایی اتحاد شوروی رسما فروپاشی خود را اعلام کرد. ثمره این فروپاشی ایجاد پانزده کشور مستقل بود.
نظامهای سیاسی به شیوه های گوناگون فرو می پاشند.شیوه فروپاشی شوروی از درون بود هر چند عامل خارجی به صورت غیر مستقیم اثرگذار بود.
دلایل فروپاشی را می توانم فهرست وار برایتان ذکر کنم:
یک) سوق یافتن بخش اعظم بودجه و منابع کشور به سمت تولیدات نظامی و برنامه های فضایی و غفلت از تامین نیازهای ضروری مردم از قبیل غذا، مسکن و غیره.
دو) صرف بودجه های هنگفت برای ادامه جنگ افغانستان و حفظ پایگاه های نظامی در کشورهای اقماری و کمک های بلاعوض اقتصادی به کشورهای کمونیستی در اروپا و سایر نقاط جهان که در مجموع منجر به ضعف شدید اقتصادی کشور و رشد نارضایتی در بین مردم شد.
سه) سربرآوردن قشر فاسدی از سیاستمداران که جز حفظ مناصب و امتیازات مادی انحصاری شان به چیز دیگری فکر نمی کردند.
چهار) فرسودگی ایدئولوژی حکومتی و بی اثر شدن ماشین پروپاگاندا به مرور زمان.
پنج) نفی اقدامات اصلاحی از سوی نظامیان و هسته سخت قدرت.گورباچف و یاران اصلاح طلبش تلاش زیادی کردند که با انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی نظام را از فروپاشی نجات دهند اما سران ارتش و اعضای گارد قدیم حاضر به پذیرش این اصلاحات نشدند و بر روش های سرکوبگرانه پیشین اصرار کردند.
شش) شکاف بین حکومت و مردم به حدی عمیق شد که اعتماد متقابل بین مردم و حکومت کاملا از بین رفت.این وضعیت منجر به حالت انقلابی شد به طوری که نه حاکمان می توانستند مثل سابق حکومت کنند نه مردم میخواستند مثل سابق از حکومت فرمان ببرند
هفت) بی اثر شدن ماشین سرکوب به نحوی که هزینه سرکوب برای حکومت بسیار بیشتر از هزینه تحمل اعتراضات عمومی شده بود.
من نمیتوانم خوشحالی خودم را از فروپاشی کمونیسم بینالملل در سی و دو سال پیش ابراز نکنم. هر چه میگذرد مطمئن تر میشوم که کمونیسم چیزی جز شرارت مطلق نبوده و نیست.کمونیستها حداقل باعث مرگ صد میلیون نفر در قرن بیستم شدند.
خطر کمونیسم البته همچنان باقیست. امروزه کمونیستها خود را سوسیالیست یا ترقیخواه یا پراگرسیو یا لیبرال مینامند بس که واژه کمونیست منفور شده. این نئوکمونیستها چه بسا جنایتهای استالین و پل پوت را هم محکوم کنند اما نباید فریبشان را خورد.
امروزه کمونیستها در صحنه های نبرد تازهای مشغول فعالیت هستند و هوادار حقوق اقلیتهای جنسی و قومیتی و نژادی و غیره شدهاند. پس باید حواسمان جمع باشد که در دام آنها نیفتیم.
ما ایرانیها یکبار گول کمونیستهای وطنی را خوردهایم و همین یکبار باید بار آخر باشد.
بیژن اشتری
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«جوانان ایران ارتباط ویژهای با من برقرار میکنند چرا که پیام و نگاهم را درک میکنند و میفهمند که من متعلق به زمان خودم هستم با ایدههایی کاملا جدید و امروزی. علاوه بر آن، نام پهلوی و میراثی که از پدر و پدربزرگم به دوش میکشم نیز در جامعه ایران بازتاب مثبتی دارد.»
نسخه کامل گفتگویم با Joe Lonsdale کارآفرین و سرمایهگذار حوزه فناوری در پادکست American Optimist:
https://youtu.be/MmoEeCx30Fc
@OfficialRezaPahlavi
نسخه کامل گفتگویم با Joe Lonsdale کارآفرین و سرمایهگذار حوزه فناوری در پادکست American Optimist:
https://youtu.be/MmoEeCx30Fc
@OfficialRezaPahlavi
🔻تصویر پایین نشان میدهد که قلمرو امپراتوری عثمانی پس از شکست در پایان جنگ اول جهانی به چه روزی افتاد. عثمانی که در قرن شانزدهم نیرومندترین قدرت جهانی بود و نیروهایش تا دروازه وین در قلب اروپا پیشروی کرده بودند، در طول دو قرن بعدی روند رکود و انحطاط را طی کرد، تا جایی که در قرن نوزده میلادی نامش را مرد بیمار اروپا گذاشته بودند.
☑️عوامل این سقوط بزرگ را در دو عامل کلیدی میتوان خلاصه کرد: اول عقب ماندن از روند تحولات فنی و اقتصادی جهان و تحجر و رکود فکری و فرهنگی و دوم گسترش بیش از ظرفیت قلمرو امپراتوری در شرایطی که عواید اقتصادی این گسترش تناسبی با هزینههای هنگفت آن نداشت.
▫️ماکس بوت مورخ آمریکایی در مورد سقوط امپراتوریها از قرن پانزده میلادی به بعد، عبارت پر معنایی دارد: "امپراتوری مغول انقلاب باروت را از دست داد، چینیها، عثمانیها و هندیها انقلاب صنعتی اول را از دست دادند، فرانسویها و انگلیسیها بخشهایی از انقلاب صنعتی دوم را و شورویها انقلاب اطلاعاتی را."
▪️عثمانیها تنها قدرت مسلمانی بودند که توانستند به موقع تشکیلات نظامی خود را با سلاح گرم سازمان دهند و همین رمز اصلی سیطره و پیروزی آنها بر عربها، مملوکان مصر و صفویان بود، اما پس از آن نتوانستند اهمیت تحولات تاریخ ساز بعدی نظیر سفرهای تجاری دریایی دوربرد، ماشین چاپ و تحولات در علم پزشکی را دریابند و به این ترتیب طبیعی بود که از موج بعدی تحول در آغاز انقلاب صنعتی هم جا بمانند.
▪️عثمانیها ماشین چاپ را به عنوان بدعتی کفرآمیز ممنوع کردند و این موضوع مانع روند انتقال و انباشت دانش و همچنین تحول دستگاه اداری و حکمرانی گردید. عثمانیها تا مدتها از پذیرش روشهای جدید پزشکی غرب برای درمان بیماریهای مسری مرگبار نظیر وبا و طاعون سرباز زدند و این امر در کنار عقب ماندگی در ابزارسازی و روشهای جدید کشاورزی سبب رکود جمعیت در قلمرو امپراتوری گردید. در دورانی که خیز بزرگ اروپا آغاز میشد، عثمانیها هنوز در گیرو دار تحجر و خرافات بودند. به عنوان مثال در پایان قرن شانزده میلادی، رصدخانههای تازه تاسیس دولتی را با این اعتقاد که موجب شیوع طاعون در کشور شده منهدم کردند.
🔸رکود فنآوری و صنعت در عثمانی به جایی رسیده بود که از قرن هفدهم آنها کشتی و اسلحه را از اروپاییان میخریدند و در قرن نوزدهم میلادی در ایالات عرب امپراتوری حتی فنآوری بسیار سادهای نظیر گاری چرخ دار یافت نمیشد.
این که با چنین وضعیتی حیات عثمانی تا دهه دوم قرن بیستم به درازا کشید، تنها به دلیل امکان حیات در میانه تضادهای قدرتهای اروپایی بود. مثلا در نیمه قرن نوزده، در جنگ کریمه دخالت انگلستان و فرانسه، عثمانی را از نابودی قطعی توسط امپراتوری روسیه نجات داد. در موارد دیگری همچون سرکوب وحشیانه بلغارها و یونانیها، قدرتهای مرکزی اروپا به داد عثمانی رسیده و مانع از برخورد نظامی غرب با امپراتوری میشدند.
🔺عثمانی به دلیل موقعیت ژئوپلتیک ویژه و ممتازش، همواره از سوی برخی قدرتهای اروپایی به عنوان عاملی برای موازنه، مانعی مفید یا عنصر کم خطری که نمیبایست توسط قدرتهای رقیب بلعیده شود و وجودش کم ضررتر از نابودیاش است، نگریسته میشد. با همین منطق انگلیسیها از عثمانی در برابر شورش خطرناک دولت پویاتر محمد علی پاشا در مصر حمایت کردند.
🔘اما در نهایت جنگ بزرگ جهانی اول آزمونی نهایی بود که تمام ضعفها و پوسیدگیها را به نقطه تلاشی رساند. برای دولتهای درگیر تحجر و انحطاط یک جنگ بزرگ همواره خطرناکترین آزمون بقا است که معمولا از آن زنده بیرون نمیآیند.
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
☑️عوامل این سقوط بزرگ را در دو عامل کلیدی میتوان خلاصه کرد: اول عقب ماندن از روند تحولات فنی و اقتصادی جهان و تحجر و رکود فکری و فرهنگی و دوم گسترش بیش از ظرفیت قلمرو امپراتوری در شرایطی که عواید اقتصادی این گسترش تناسبی با هزینههای هنگفت آن نداشت.
▫️ماکس بوت مورخ آمریکایی در مورد سقوط امپراتوریها از قرن پانزده میلادی به بعد، عبارت پر معنایی دارد: "امپراتوری مغول انقلاب باروت را از دست داد، چینیها، عثمانیها و هندیها انقلاب صنعتی اول را از دست دادند، فرانسویها و انگلیسیها بخشهایی از انقلاب صنعتی دوم را و شورویها انقلاب اطلاعاتی را."
▪️عثمانیها تنها قدرت مسلمانی بودند که توانستند به موقع تشکیلات نظامی خود را با سلاح گرم سازمان دهند و همین رمز اصلی سیطره و پیروزی آنها بر عربها، مملوکان مصر و صفویان بود، اما پس از آن نتوانستند اهمیت تحولات تاریخ ساز بعدی نظیر سفرهای تجاری دریایی دوربرد، ماشین چاپ و تحولات در علم پزشکی را دریابند و به این ترتیب طبیعی بود که از موج بعدی تحول در آغاز انقلاب صنعتی هم جا بمانند.
▪️عثمانیها ماشین چاپ را به عنوان بدعتی کفرآمیز ممنوع کردند و این موضوع مانع روند انتقال و انباشت دانش و همچنین تحول دستگاه اداری و حکمرانی گردید. عثمانیها تا مدتها از پذیرش روشهای جدید پزشکی غرب برای درمان بیماریهای مسری مرگبار نظیر وبا و طاعون سرباز زدند و این امر در کنار عقب ماندگی در ابزارسازی و روشهای جدید کشاورزی سبب رکود جمعیت در قلمرو امپراتوری گردید. در دورانی که خیز بزرگ اروپا آغاز میشد، عثمانیها هنوز در گیرو دار تحجر و خرافات بودند. به عنوان مثال در پایان قرن شانزده میلادی، رصدخانههای تازه تاسیس دولتی را با این اعتقاد که موجب شیوع طاعون در کشور شده منهدم کردند.
🔸رکود فنآوری و صنعت در عثمانی به جایی رسیده بود که از قرن هفدهم آنها کشتی و اسلحه را از اروپاییان میخریدند و در قرن نوزدهم میلادی در ایالات عرب امپراتوری حتی فنآوری بسیار سادهای نظیر گاری چرخ دار یافت نمیشد.
این که با چنین وضعیتی حیات عثمانی تا دهه دوم قرن بیستم به درازا کشید، تنها به دلیل امکان حیات در میانه تضادهای قدرتهای اروپایی بود. مثلا در نیمه قرن نوزده، در جنگ کریمه دخالت انگلستان و فرانسه، عثمانی را از نابودی قطعی توسط امپراتوری روسیه نجات داد. در موارد دیگری همچون سرکوب وحشیانه بلغارها و یونانیها، قدرتهای مرکزی اروپا به داد عثمانی رسیده و مانع از برخورد نظامی غرب با امپراتوری میشدند.
🔺عثمانی به دلیل موقعیت ژئوپلتیک ویژه و ممتازش، همواره از سوی برخی قدرتهای اروپایی به عنوان عاملی برای موازنه، مانعی مفید یا عنصر کم خطری که نمیبایست توسط قدرتهای رقیب بلعیده شود و وجودش کم ضررتر از نابودیاش است، نگریسته میشد. با همین منطق انگلیسیها از عثمانی در برابر شورش خطرناک دولت پویاتر محمد علی پاشا در مصر حمایت کردند.
🔘اما در نهایت جنگ بزرگ جهانی اول آزمونی نهایی بود که تمام ضعفها و پوسیدگیها را به نقطه تلاشی رساند. برای دولتهای درگیر تحجر و انحطاط یک جنگ بزرگ همواره خطرناکترین آزمون بقا است که معمولا از آن زنده بیرون نمیآیند.
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
دور جدید لشکرکشی اوباش رژیم زنستیز اسلامی به خیابانها برای تحمیل حجاب اجباری به زنان ایران، نشانگر هراس، درماندگی و شکنندگی روزافزون این رژیم در سطح داخلی و بینالمللی است. جمهوری اسلامی امروز، پس از تحریم سیرک انتخابات از سوی اکثریت ایرانیان، افتضاح موشکپراکنی ناموفق به اسرائیل و ناتوانی در دفاع از حریم هوایی کشور، و نیز فلاکت اقتصادی ناشی از فساد و بیکفایتی ریشهدار، بیش از پیش نزد مردم ایران و جهانیان منزوی و منفور شده است.
هدف رژیم ایرانستیز و رهبر هراسیده آن از این لشکرکشی خیابانی، هراس افکندن در قلب زنانیست که با ایستادگی خود در برابر حجاب اجباری، هر روز و هر لحظه رژیم را به چالش میکشند و عقب میرانند. دلاوری گردآفریدهای ایران را میستایم و برای مردان میهنم پیامی دارم:
امروز بیش از هر زمان دیگری در کنار خواهران و مادران و دختران و همسران و همه زنان ایران بایستید و از آنان دفاع کنید. آنکه در این تجاوز سازمانیافته، زنان ایران را میآزارد دشمن است: دشمن شما و دشمن ایران. دفاع از زنان میهنمان یک وظیفه انسانی و ملیست. در این مسیر، آنها که به دفاع از زنان ایران برمیخیزند، پا جای پای سلسله بلندی از جاویدنامان در درازنای تاریخ پرشکوهمان میگذارند؛ دلاورانی که در برابر متجاوزان ایستادند، گارد جاویدان ایران بودند تا خاک و نام ایران جاویدان بماند.
رضا پهلوی
@OfficialRezaPahlavi
هدف رژیم ایرانستیز و رهبر هراسیده آن از این لشکرکشی خیابانی، هراس افکندن در قلب زنانیست که با ایستادگی خود در برابر حجاب اجباری، هر روز و هر لحظه رژیم را به چالش میکشند و عقب میرانند. دلاوری گردآفریدهای ایران را میستایم و برای مردان میهنم پیامی دارم:
امروز بیش از هر زمان دیگری در کنار خواهران و مادران و دختران و همسران و همه زنان ایران بایستید و از آنان دفاع کنید. آنکه در این تجاوز سازمانیافته، زنان ایران را میآزارد دشمن است: دشمن شما و دشمن ایران. دفاع از زنان میهنمان یک وظیفه انسانی و ملیست. در این مسیر، آنها که به دفاع از زنان ایران برمیخیزند، پا جای پای سلسله بلندی از جاویدنامان در درازنای تاریخ پرشکوهمان میگذارند؛ دلاورانی که در برابر متجاوزان ایستادند، گارد جاویدان ایران بودند تا خاک و نام ایران جاویدان بماند.
رضا پهلوی
@OfficialRezaPahlavi
⚫️⁉️آیا راه باریک آزادی به ایران میرسد؟
«راه باریک آزادی» کتابیست ارزشمند، اثر مشترک عجم اوغلو اقتصاددان و استاد دانشگاه MIT و همکار قدیمیش جیمز رابینسون، اندیشمند علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو که به فارسی ترجمه شده است.
🔻از نظر نویسندگان راه باریک آزادی مسیری است به سمت توسعه (رفاه اقتصادی، عدالت اجتماعی، حفظ واتقای کرامت انسانی، نظم اجتماعی و امنیت ملی و حفظ محیط زيست پایدار) و خوشبختی یک ملت که از توازن قدرت بین جامعه و حکومت حاصل میشود.
🏛در تقسیم بندی رابطه دولت وجامعه چهار حالت اتفاق میافتد.
1️⃣دولت ضعیف و جامعه ضعیف
2️⃣دولت قوی و جامع ضعیف
3️⃣دولت ضعیف و جامعه قوی
4️⃣دولت قوی و جامعه قوی
فقط در حالت چهارم یعنی دولت قوی و جامعه قوی هست، که ملتی به سعادت و خوشبختی میرسد.
وقتی که جامعه به اندازه کافی قوی و نهادمند باشد که توان کنترل دولت را داشته، تا مانع از ورود دولت به حریم خصوصي جامعه شده و آزادیهای قانونی و طبیعی شهروندان را سلب نکند و قانون برای اقویا و ضعفا کاملا یکسان اجرا شود. بطوریکه حاکم جامعه در دادگاه با ضعیفترین شهروندان به صورت یکسان و همانند محاکمه شوند.همچنین دولت هم به اندازه کافی کارامد باشد که بتواند خدمات و کالاهای عمومی مانند امینت، نظم ،عدالت و ... را برای همه شهروندان تامین نماید.با توجه به تجزیه و تحلیل مؤلفههای قدرت، آیا میتوان ادعا کرد که ایران در حال وارد شدن به راه باریک آزادی است؟ (جامعه قوی و دولت قوی)
🔻قدرت مولفه های مختلفی دارد.قدرت رسانه، قدرت نهادهای مدنی واحزاب، قدرت نظامی ، پول و ثروت، قدرت سازماندهی طرفداران و قدرت سرمایه های نمادین ، قدرت اقناع افکار عمومی و قدرت علم و دانش و آگاهی و اندیشمندان...
🔻دولت قوی و جامعه ضعیف منجر به استبداد و زورگویی حکومت وتضییع حقوق شهروندان میگردد.
🔻جامعه قوی و دولت ضعیف منجر به هرج و مرج ، عدم ارائه خدمات و کالاهای عمومی به شهروندان و ناکامی در اجرای قانون و عدالت میشود.
🔻تنها جایی که قدرت جامعه و قدرت دولت مساوی و متعادل باشد، دالان باریک آزادی شکل میگیرد، که منجر به خوشبختی و توسعه یک ملت میشود.و نهایتا راه باریک آزادی به رفاه اقتصادی با ثبات ، عدالت اجتماعی، حفظ و اتقای کرامت انسانی، نظم اجتماعی و امنیت ملی و حفظ محیط زيست پایدار منجر میشود.
🔻یکی از مولفههای مهم قدرت رسانه هست، که امروزه، به برکت تکنولوژی و گسترش شبکههای اجتماعی از انحصار حاکمیت خارج شده است.
وقتی رسانه در اختیار و انحصار حاکمیت باشد، حاکمیت از آن در جهت سلطه به جامعه استفاده و از نشر فساد و ناکامی و ناکارآمدی خویش جلوگیری کرده و اطلاعات رو مطابق میل و در جهت تطهیر خود منتشر میکند.بطور قطع و یقین میتوان گفت که علی رغم اختصاص بودجههای هنگفت و سرسام آور برای رسانههای حکومتی، امروزه قدرت جامعه در این بخش از حاکمیت، هم در تولید و هم در نشر محتوا پیشی گرفته است.
🔻یکی دیگر از مولفههای قدرت در غیاب احزاب و نهادهای مدنی، اندیشمندان جامعه هستند.امروزه ، کمتر اندیشمند وطن دوستی میتوان یافت که در کنار حاکمیت ایستاده باشد، و از سیاستهای مخرب آن حمایت و یا توجیه گر ناکارآمدی ها باشد. بنابراین در دومین مولفه قدرت هم جامعه از حاکمیت پیشی گرفته است.
🔻سیاستهای غلط هم روز بروز باعث افزایش فقر، نارضایتی حتی حامیان ایدئولوژیک حاکمیت و باعث تردید آنها به کارآمدی حاکميت و نهایتا کاهش حمایت آنان میشود.گرچه همچنان زور نظامی و انتظامی بعنوان مزیت برتر، در دست حاکمیت است، ولی کاربرد بیشتر از آن تقریبا امکان پذیر نیست.
در این حالت تنها چیزی که قربانی و فدا میگردد سعادت و خوشبختی یک ملت است.
علی مرادی
@cafe_andishe95
«راه باریک آزادی» کتابیست ارزشمند، اثر مشترک عجم اوغلو اقتصاددان و استاد دانشگاه MIT و همکار قدیمیش جیمز رابینسون، اندیشمند علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو که به فارسی ترجمه شده است.
🔻از نظر نویسندگان راه باریک آزادی مسیری است به سمت توسعه (رفاه اقتصادی، عدالت اجتماعی، حفظ واتقای کرامت انسانی، نظم اجتماعی و امنیت ملی و حفظ محیط زيست پایدار) و خوشبختی یک ملت که از توازن قدرت بین جامعه و حکومت حاصل میشود.
🏛در تقسیم بندی رابطه دولت وجامعه چهار حالت اتفاق میافتد.
1️⃣دولت ضعیف و جامعه ضعیف
2️⃣دولت قوی و جامع ضعیف
3️⃣دولت ضعیف و جامعه قوی
4️⃣دولت قوی و جامعه قوی
فقط در حالت چهارم یعنی دولت قوی و جامعه قوی هست، که ملتی به سعادت و خوشبختی میرسد.
وقتی که جامعه به اندازه کافی قوی و نهادمند باشد که توان کنترل دولت را داشته، تا مانع از ورود دولت به حریم خصوصي جامعه شده و آزادیهای قانونی و طبیعی شهروندان را سلب نکند و قانون برای اقویا و ضعفا کاملا یکسان اجرا شود. بطوریکه حاکم جامعه در دادگاه با ضعیفترین شهروندان به صورت یکسان و همانند محاکمه شوند.همچنین دولت هم به اندازه کافی کارامد باشد که بتواند خدمات و کالاهای عمومی مانند امینت، نظم ،عدالت و ... را برای همه شهروندان تامین نماید.با توجه به تجزیه و تحلیل مؤلفههای قدرت، آیا میتوان ادعا کرد که ایران در حال وارد شدن به راه باریک آزادی است؟ (جامعه قوی و دولت قوی)
🔻قدرت مولفه های مختلفی دارد.قدرت رسانه، قدرت نهادهای مدنی واحزاب، قدرت نظامی ، پول و ثروت، قدرت سازماندهی طرفداران و قدرت سرمایه های نمادین ، قدرت اقناع افکار عمومی و قدرت علم و دانش و آگاهی و اندیشمندان...
🔻دولت قوی و جامعه ضعیف منجر به استبداد و زورگویی حکومت وتضییع حقوق شهروندان میگردد.
🔻جامعه قوی و دولت ضعیف منجر به هرج و مرج ، عدم ارائه خدمات و کالاهای عمومی به شهروندان و ناکامی در اجرای قانون و عدالت میشود.
🔻تنها جایی که قدرت جامعه و قدرت دولت مساوی و متعادل باشد، دالان باریک آزادی شکل میگیرد، که منجر به خوشبختی و توسعه یک ملت میشود.و نهایتا راه باریک آزادی به رفاه اقتصادی با ثبات ، عدالت اجتماعی، حفظ و اتقای کرامت انسانی، نظم اجتماعی و امنیت ملی و حفظ محیط زيست پایدار منجر میشود.
🔻یکی از مولفههای مهم قدرت رسانه هست، که امروزه، به برکت تکنولوژی و گسترش شبکههای اجتماعی از انحصار حاکمیت خارج شده است.
وقتی رسانه در اختیار و انحصار حاکمیت باشد، حاکمیت از آن در جهت سلطه به جامعه استفاده و از نشر فساد و ناکامی و ناکارآمدی خویش جلوگیری کرده و اطلاعات رو مطابق میل و در جهت تطهیر خود منتشر میکند.بطور قطع و یقین میتوان گفت که علی رغم اختصاص بودجههای هنگفت و سرسام آور برای رسانههای حکومتی، امروزه قدرت جامعه در این بخش از حاکمیت، هم در تولید و هم در نشر محتوا پیشی گرفته است.
🔻یکی دیگر از مولفههای قدرت در غیاب احزاب و نهادهای مدنی، اندیشمندان جامعه هستند.امروزه ، کمتر اندیشمند وطن دوستی میتوان یافت که در کنار حاکمیت ایستاده باشد، و از سیاستهای مخرب آن حمایت و یا توجیه گر ناکارآمدی ها باشد. بنابراین در دومین مولفه قدرت هم جامعه از حاکمیت پیشی گرفته است.
🔻سیاستهای غلط هم روز بروز باعث افزایش فقر، نارضایتی حتی حامیان ایدئولوژیک حاکمیت و باعث تردید آنها به کارآمدی حاکميت و نهایتا کاهش حمایت آنان میشود.گرچه همچنان زور نظامی و انتظامی بعنوان مزیت برتر، در دست حاکمیت است، ولی کاربرد بیشتر از آن تقریبا امکان پذیر نیست.
در این حالت تنها چیزی که قربانی و فدا میگردد سعادت و خوشبختی یک ملت است.
علی مرادی
@cafe_andishe95
⚜️کانت می گوید عقل ابزار کارآمدی برای رسیدن به سعادت نیست. اگر چنین بود بسیار سعادتمند میبودیم. اگر آفریده شده بودیم که به دنبال سعادت باشیم باید به جای عقل غرایزی مثل غرایز زنبور عسل میداشتیم؛ البته غرایزی که متناسب با ما و برای رسیدن به سعادت دقیق و بی اشکال باشند. اما آنچه به ما داده شده اینهایند:
۱_ وجدان: چرا که درست و غلط اخلاقی را درک می کنیم ، و در برابر آنچه به لحاظ اخلاقی درست است احساس وظیفه میکنیم حتی اگر قرار باشد بهایی مثل سعادتمندی مان را برایش بپردازیم و وقتی که وظیفه مان را انجام نمیدهیم احساس گناه میکنیم
۲_ اختیار: چرا که قابلیت ارتکاب کارهای اشتباه را داریم و در صورت ارتکاب شایسته سرزنش و نکوهشیم. لذا بنابر ۱ و ۲ معلوم می شود که هدف ما از زندگی در این دنیا نیل به سعادت نیست، بلکه رعایت اخلاق است. بدیهی است که دلایل کانت در اینکه اخلاق را بالاتر ازسعادت قرار داده است قابل توجه است.
📘بیایید فلسفه بورزیم، ص ۱۹۱
●ریچارد کریل-آرسین
@cafe_andishe95
۱_ وجدان: چرا که درست و غلط اخلاقی را درک می کنیم ، و در برابر آنچه به لحاظ اخلاقی درست است احساس وظیفه میکنیم حتی اگر قرار باشد بهایی مثل سعادتمندی مان را برایش بپردازیم و وقتی که وظیفه مان را انجام نمیدهیم احساس گناه میکنیم
۲_ اختیار: چرا که قابلیت ارتکاب کارهای اشتباه را داریم و در صورت ارتکاب شایسته سرزنش و نکوهشیم. لذا بنابر ۱ و ۲ معلوم می شود که هدف ما از زندگی در این دنیا نیل به سعادت نیست، بلکه رعایت اخلاق است. بدیهی است که دلایل کانت در اینکه اخلاق را بالاتر ازسعادت قرار داده است قابل توجه است.
📘بیایید فلسفه بورزیم، ص ۱۹۱
●ریچارد کریل-آرسین
@cafe_andishe95