Telegram Web Link
🔹تفاوت های قانونی فدرالیسم و ملوک الطوایفی
در سیستم ملوک الطوایفی، شاهد خودمختاری خوانین ایلات و عشایر در قلمرو خودشان هستیم و خبری از قانون حتی شرع اسلام و قانون عرفی حکومت هم نیست. در اینجا قانون، تصمیم خان است! حال آنکه سیستم فدرال مفهومی حقوقی برآمده از یک قانون اساسی است که جزء به جزء ‌ آن در یک سند بالادستی تعریف شده است.
در سیستم فدرال شاهد یک دستگاه اداری و به عبارتی دولت فدرال هستیم که دولتی کوچک‌تر در سطح محلی با قوانین و اقتصاد محلی و بر پایه نظام شهری است. یعنی اولین دولت‌های فدرال و خودمختار در مناطق شهری و بازرگانی اروپا شکل گرفتند که شهرها توسط بازرگانان اداره می‌شدند و ایشان انجمن ها و مجالسی داشتند و در آنجا با آرای خود برای شهر تصمیم می‌گرفتند. به عبارتی پایه فدرالیسم بر انجمن های شهری و اسناد حقوقی بالا دستی است.
حال آنکه در نظام ملوک الطوایفی شهر و بازرگانی و قانون و اسناد بالادستی و دوایر دولتی محلی از اعراب ندارند!
عشایر تابع خان همچون اشغالگران شیره جان جامعه شهری و روستایی را می‌کشند و با آنان همچون برده رفتار می‌کردند و پس از اینکه قربانیانشان به اتمام می‌رسیدند به سراغ ولایات همسایه رفته و آشوب به پا می‌کردند چون در دیار خودشان دیگر مالی برای غارت نبود!
لذا از این روی نمی‌توان یک آنارشیسم ایلی که در بهترین حالت می‌تواند استبداد خان خانی باشد را بدون در نظر گرفتن نبود قانون و انجمن ها و نهادهای اجتماعی و اسناد بالادستی و دولت و ادارات دولتی، فدرالیسم نامید.
کمااینکه نظام‌های اسما فدرال امروزی در منطقه ما نیز نشان می‌دهد که در این منطقه هیچگاه فدرالیسم به معنای درست خود نمی‌تواند شکل بگیرد و برای نمونه اقلیم کردستان عراق بیش از آنکه یک دولت خودمختار در یک نهاد فدرال باشد، یک قلمرو خاندانی و عشیرتی اما به ظاهر مدرن است و دائم به دنبال انفصال از دولت فدرال عراق است.
@iranban_kord
🗜نظر مارکی دو ساد (نویسنده دگرآزار فرانسوی قرن هجدهم که سادیسم از نام وی گرفته شده)این بود که دقیقاً به این علت که در طبیعت امر اخلاقی نداریم، همه اخلاقیات را باید ریاکاری دانست.

اما با اینکه ولتر ، کانت و ویکو نیز این فرض اولیه رو قبول داشتند به نتایج کاملاً متفاوتی دربارۀ اخلاقیات رسیدند.
تاکید ساد بر خرد و علم همیشه یک ژست بود.

تقلیل مردم به اشیا انتخابی سیاسی است،نه پیامد تجویز شدۀ خرد و علم.
نکتۀ تعیین کننده در واقع این باور ساد بود که بدون خداوند همه چیز مجاز است:

نه تنها تجاوز جنسی هولناک که در نوشته های او تصویر شده بلکه پافشاری اش بر این که بدون وجود مطلق فقط هرج و مرج اخلاقی وجود دارد،سبب شدتا ساد به شخصیت محبوب پسامدرنیستها معاصر بدل شود.

🪦سرشت خودخواهانۀ استدلال او کاملاً آشکار است و بنا به اصطلاحات فلسفی،هیچ الگویی بهتر از آنچه خود فرد به ظاهر با آن مخالفت میکند دیدگاه فرد را تعریف نمی کند.

اهمیت پورنوگرافیِ شبه فلسفی ساد بیش از آنکه از منطق آهنین او نشات بگیرد،از معادل قراردادن خودسرانۀ آزادی با مجاز بودن به انجام هر کاری نتیجه شده است.

⚔️ستایش او از قهر و خشونت و خودمداری متضاد با هر ارزشی است که با نظریه و عمل روشنگری مرتبط است

📘منبع:بازیابی روشنگری-به سوی تعهد رادیکال
استفن اریک برونر-نشر چشمه.
@cafe_andishe95
☑️مهمترین فیلوزوف های روشنگری بین کثرت باوری(پلورالیسم)و نسبیت باوری تفاوت قائل بودند.

آنها گمان می کردند در حالی که کثرت باوری مستلزم چارچوب نهادی است که با آن میتوان قدرت را مهار کرد

✖️نسبیت باوری را فقط نتیجۀ ناخواستۀ استبداد می دانستند:

نسبیت باوری در خدمت منافع قدرتمندان است و مانع آن می شود که روشنفکر انتقادی آزادی را بر مدارا ترجیح دهد.

📘منبع:بازیابی روشنگری-به سوی تعهد رادیکال
استفن اریک برونر-نشر چشمه.

🎨نقاشی:
Joseph Wright of Derby (1734–1797), An Experiment on a Bird in the Air Pump (1768)
@cafe_andishe95
🏮اصالت در دوران روشنگری مستلزم تعهدی آگاهانه نبود اما فیلوزوف ها متعهد بودند
آنان حواریون مقاومت شمرده می شدند.

✝️جستجوی حقیقت علمی آنان را به چالش با نهاد مذهبی برانگیخته بود،

💰کندوکاوی در منطق اقتصادی سرمایه داری نوظهور آنان را به مصاف اشراف کشانده بود

👥انتقاد از پیشداوری های عامه آنان را تقابل با باورهای توده می کشاند

و تلاش برای محدود کردن اقتدار خودسرانه آنان را به مبارزه با تمامی نیروهای رژیم پیشین سوق می داد.

📘منبع:بازیابی روشنگری-به سوی تعهد رادیکال
استفن اریک برونر-نشر چشمه.


🎨نقاشی اثر
Joseph Wright of Derby (1734–1797)
Place of the Sun
@cafe_andishe95
🔅جان لاک می‌گوید : برای آن که عاقلانه رفتار کنیم بیایید ابتدا به بررسی عقل بپردازیم.

عقل چیست، و ما چگونه در زندگی اجتماعی و فردی خویش می‌توانیم بدان دست یابیم؟

جواب لاک بدین سؤال منتج به طرح تقریر جدیدی در فلسفه شد. او می‌گفت :
عقل ذاتی ذهن انسان نیست. ما با دانش غریزی تمیز خود از بد و صحیح از سقیم به دنیا نمی آییم. ما این دانایی را بعدها در نتیجه تجاربی که از طریق حواس وارد ذهنمان می‌شود. به دست می‌آوریم.

در هنگام تولد ذهن آدمی، چون لوحه سفیدی است، و تجارب حسی چون دیدن، شنیدن، چشیدن، بوییدن، و بسودن بسان متن کتابی، از آغاز تولد تا زمان مرگ، بر لوح ذهن نوشته می‌شود.

این معلومات به صورت حفظیات تشکل می‌پذیرید، و حفظیات به گونه فکر، و فکر به جامۂ عقل درمی آید.

💢بنابراین عقل انسان چیزی جز ارزشیابی دنیای مادی که از دریچه‌های حواس به داخل ذهن راه می‌یابد نیست. ذهن ما از دریافت امور غیرمادی عاجز است، زیرا تنها ماده است که می‌تواند بر حواسمان اثر بخشد و آنها را تحریک کند.


📖📚بزرگان فلسفه- هنری توماس-جان لاک

@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✴️در نظام توتالیتر افراد نالایق و سرسپرده به ایدئولوژی حاکم بدون توجه به تخصص در راس امور قرار می گیرند.

📽Chernobyl (TV Mini Series 2019)

@cafe_andishe95
🗓شوروی و کمونیست‌هایش داستان عجیب کم ندارند، اما داستان اوسیپ برنشتاین Ossip Bernstein استاد بزرگ شطرنج اوکراینی داستان غریبی است که احتمالا تنها یک‌بار برای یک‌نفر در تاریخ شطرنج پیش آمده است.

📁در سال ۱۹۱۸ بعد از پیروزی انقلاب کمونیستی، اوسیپ ۳۶ ساله توسط پلیس امنیتی شوروی "چکا" به دلیل شغل و ثروتش که از طریق سرمایه‌گذاری و مشاوره به بانکدارها پدید آمده بود تحت عنوان «دشمن خلق ستمدیده» دستگیر شد.

اوسیپ شخصیتی شناخته شده و شطرنج‌بازی نابغه بود که حتی در سال ۱۹۰۳ آکیبا روبینشتاین Akiba Rubinstein لهستانی استاد بزرگ شطرنج و بزرگترین شطرنج‌باز تاریخ که هیچ‌گاه قهرمان جهان نشد را در ۲۵ حرکت شکست داد و این در حالی بود که او فقط ۲۳ سال داشت.

🔱 بعد از دستگیری، کمونیست‌ها او را به سرعت به اعدام با جوخه آتش محکوم می‌کنند. زمانی که او در صف اعدام قرار گرفته است ، یکی از افسران مسئول اعدام که از علاقه‌مندان به شطرنج است خیلی اتفاقی لیست اعدامیان را ورق می‌زند که ناگهان به اسم اوسیپ می‌رسد و برای بررسی بیشتر به سراغ او می‌رود. او اعدام را موقتا متوقف می‌کند و انتخابی با دو حالت ممکن را پیش روی او می‌گذارد:
با من بازی کن، اگر مرا ببری آزادت می‌کنم، اگر شکست بخوری یا مساوی کنی خودم تیربارانت می‌کنم. اوسیپ موافقت می‌کند و احتمالا در یکی از آسان‌ترین مسابقات زندگی‌اش به سرعت افسر اعدام را شکست می‌دهد. افسر به قولش وفا می‌کند و او را با مسئولیت خودش آزاد می‌کند. او با خانواده‌اش از شوروی فرار کرده و به پاریس می‌روند، جایی که او تا پایان زندگی‌اش در آن‌جا می‌ماند و حتی در ۷۰ و اندی سالگی‌اش هم در مسابقات شطرنج می‌درخشد. متاسفانه هرچه گشتم از سرنوشت آن افسر اطلاعی در دست نیست.
محمد.ا
@cafe_andishe95
⚫️“این تلفات همه از ناخوشی وبا نبوده! بلکه مردم ایران ناخوش و آماده مرگ بودند که اینچنین زیاده از اندازه مُردند”

این متن بخشی از توصیفات امین‌الضرب در مورد علت کشتار وسیع وبا در ایران در سال ۱۲۵۰ بود...

به نوشته امین الضرب روزی ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر در تهران بر اثر ابتلا به وبا میمردند. امین‌الضرب دریافته بود که قربانیان این بلا بیشتر تنگ‌دستان هستند که تاب مقاومت جسمانی ندارند.
او درباره شهرهای دیگر نوشته بود: حال ولایات دیگر هم بهتر از پایتخت نبود.
در قم توانگران به دهات رفتند و فقرا که نتوانستند بروند ماندند و تلف شدند...

📚خاطرات حسین قلی خان نظام السلطنه

همین وبا که در ایران آنچنان کشتار کرد، به روسیه راه یافت، و از روسیه به سایر کشورهای اروپایی سرایت کرد. در انگلیس به سبب پیشگیری، میزان تلفات به نسبت چندان نبود. اولیای دولت انگلیس به این نکته مهم توجه کردند که وبا با فقر و تغذیه بد رابطه مستقیم دارد.
@cafe_andishe95
☑️تمرکز زدایی و دموکراسی👁‍🗨

پیوند تنگاتنگ تمرکزگرایی و حاکمیت اقتدارگرایانه مؤید این نکته است که چرا تلاش برای تمرکز زدایی غالباً با مبارزات مردم در راستای توسعه دموکراسی همراه است.

🔍آلکسی دو توکویل نویسنده فرانسوی قرن نوزدهم در اثر کلاسیک خود به نام رژیم سابق و انقلاب فرانسه (۱۸۵۶) به بررسی و مقایسه تبعات منفی تمرکزگرایی با نتایج مثبت آزادی و دموکراسی در آمریکا پرداخته است. در این کتاب اجتماع محلی به منزله «واحد اصلی» دموکراسی در نظر گرفته شده بود؛ یعنی جایی بود که شهروندان قواعد اصلی حکومت دموکراتیک را می آزمودند “دموکراسی توده های مردم “

📎تمرکز زدایی ممکن است در هر نوع رژیمی صورت بگیرد: نظام پادشاهی یا جمهوری نظام فدرال یا غیر فدرال تمرکز زدایی با فدرالیسم (بویژه در اروپا انتقال قدرت در انگلستان)، منطقه بندی در بلژیک ایتالیا و فرانسه و با عدم تمرکز واگذاری قدرت به نمایندگان محلی حکومت مرکزی مقایسه شده است. در واقع، تمرکز زدایی غالباً با مسامحه مترادف با تک تک این مفاهیم تلقی می شود.

🖤پیوند میان تمرکز زدایی و دموکراسی بویژه در فرایند انتخاب رهبران محلی آشکار میشود در اکثر کشورهای اروپایی فرایند توسعه دموکراسی نخست در سطوح محلی، یعنی از طریق اعطای حق انتخاب شوراهای محلی به مردم روی داد.

در ایالات متحد، انتخاب رهبران محلی توسط مردم عنصر حیاتی و تعیین کننده ای در نظام دموکراسی این کشور بشمار می رود و به بسیاری از وظایف و مشاغلی که در جاهای دیگر توسط مقامات حکومتی اداره میشوند نیز تسری مییابد، نظیر ارزیابها و مؤدیان مالیاتی، قضات کلانترها و هیأت امنای مدارس این تسری انتخاب مقامات و مناصب توسط مردم تا حدود بیانگر بی اعتمادی آنان به سرآمدان قدرت و احزاب فاسد است

🗽بسیاری از ویژگیهای بارز نظام دموکراسی آمریکا پیوند نزدیکی با اصل تمرکز زدایی دارند از جمله لغو نمایندگی با مراجعه به آرای عمومی همه پرسی آرای غیر حزبی (بی طرف) بر عکس در جوامع سوسیالیستی بلوک شرق [سابق] و در بسیاری از کشورهای در حال توسعه حکام ،مرکزی از طریق مجاری حزب واحد نظارت سیاسی نیرومندی بر پیرامون اعمال می کردند، به رغم آنکه قوانین رسمی امکان استقرار دموکراسی در سطوح محلی را میسر ساخته بودند.

انتقال قدرت و حق وضع مالیات بر شهروندان از دیگر عناصر مهم تمرکززدایی بشمار میروند ،لیکن دامنه و میزان این قبیل حقوق از کشوری به کشور دیگر و در زمانهای مختلف تفاوت بسیاری با هم دارند وانگهی جایگاه حقوقی تنها ممکن است دیدی اجمالی از واقعیت تمرکز زدایی به دست دهد استقلال واحدهای تمرکز زدایی شده بستگی تام به وسعت ،آنها منابع مالی آنها نوع کمکهایی که دریافت میکنند (مثلاً کمکهای بلاعوض یا کمکهای مشروط) و میزان کارایی دستگاههای اداری و سیاسی دارد.

برای مثال انگلستان تا مدتهای مدید زادگاه و موطن حکومت محلی تلقی میشد ولی در حال حاضر این کشور بمراتب متمرکزتر از فرانسه است. چنین نگرش ساده انگارانه ای توان نخبگان محلی و قدرت نفوذ و نظارت آنها بر دستگاه اصلی و مرکزی دولت را در نظر نمی گیرد

📗دایره المعارف دموکراسی
@cafe_andishe95
📏قانون طبیعی📐

یک نظریه اخلاقی ،سیاسی و حقوقی دو هزار ساله که در شکلهای متأخرتر ،خود مبانی فلسفی لیبرال دموکراسی یا دموکراسی آزادی خواهانه جدید را فراهم کرد.
اصطلاح قانون طبیعی غالباً بر سبیل مسامحه در مورد هر نظریه ای که طرفدار معیارهای عینی در اخلاق است به کار میرود این اصطلاح در معنای خاص خود، نام آن قانون اخلاقی است که بنابر طبیعت وجود دارد و بنابر طبیعت می توان دانست که برای هر کس الزام آور است.
قانون طبیعی، با این تعریف از قانون مدنی که مواد آن را قانونگذاری انسانی وضع می کند و به اجرا میگذارد و از قانون الهی که با کتب مقدس ابلاغ میشود تمایز مییابد قانون طبیعی با قانون اخلاقی ایمانوئل کانت نیز که خود را بیشتر چونان قانون عقلی جلوه میدهد تا قانونی طبیعی، متمایز است.

🗽قانون طبیعی قرنها اساس تفکر اخلاقی و سیاسی غربی بوده است. این قانون الهامبخش بعضی از معروفترین اسناد آزادی خواهی لیبرالیسم جدید، از جمله اعلامیه استقلال آمریکا» (۱۷۷۶) و روایتهای گوناگون اعلامیۀ حقوق انسان و شهروندان فرانسه» (۱۷۸۹، ۱۷۹۳، ۱۷۹۵) بود.
🇫🇷🇺🇸
امروزه بیشتر موضوعی در بررسی تاریخ است تا منبعی برای قضاوت اخلاقی معتبر با آن که تلاش برای احیای آن همواره وجود داشته است نشانی از این که دوباره به اهمیتی دست یابد که زمانی در سنت غرب داشت وجود ندارد. حتی کلیسای کاتولیک یعنی جایی که تا سالهای اخیر قانون طبیعی به حفظ نفوذ در آنجا ادامه داد امروزه در اسناد رسمی خود هر چه کمتر به قانون طبیعی توسل می جوید.

🗝آموزۀ قانون طبیعی که در قوانین اساسی نوین نقش داشته است آموزه پر تحرک و اصلاحگرانه جنبش روشنگری سده های هفدهم و هجدهم است. نظریه اصلی قانون طبیعی به طور قابل ملاحظه ای از نظریه مطرح در جنبش روشنگری محافظه کارانه تر بود. این نظریه از تغییر در آموزۀ حق طبیعی افلاطون و ارسطو پدید آمد. برجسته ترین موردی که در آن از آموزه کلاسیک دور میشود این است که نه تنها به آنچه ذاتاً درست یا نادرست است توجه دارد بلکه به پیروی از یکی و دوری گزینی از دیگری با تهدید به مجازات فرمان میدهد.

📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست

@cafe_andishe95
🔔حداکثر مرزهای قدرت قانونگذاراران محدود به خیر و صلاح همگانی جامعه است.


مردم مجبور به اطاعت از هیچ قانونی نیستند جز قوانینی که توسط افرادی وضع شده باشد که خود انتخاب کرده و به آنها آمریت قانونگذاری داده باشند.




📗جان لاک رساله ای دربارۀ حکومت-گستره و دامنۀ قدرت قانونگذاران.
@cafe_andishe95
🛠تعارض و تفرقه قومی و فرهنگی را می توان از زمره موانع عمده بر سر راه دموکراسی بشمار آورد.

اختلافات قومی ممکن است اقتدار تثبیت شده دولت و نیز حداقل همبستگی جامعه سیاسی را که به قابل قبول ساختن تصمیمهای اکثریت نیاز دارد برهم زند همانند شدن شدید قومی و ملی نیز ممکن است بر تأثیر گروههای مسلطی که از دموکراسی کاملاً حمایت نمیکنند بیفزاید تحقیق سراسری در کشور نشان داده است که تجزیه قومی ارتباطی منفی با دموکراسی دارد
فقط تعداد انگشت شماری از جوامعی که از لحاظ فرهنگی تقسیم شده اند از جمله بلژیک اسپانیا و سوئیس سیاست دموکراتیک پایداری دارند

📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست

@cafe_andishe95
🕊نظر توکویل جامعه توده وار به یک معنا همان صورتِ کامل دموکراسی(خالص و بدون مشخصه های لیبرالی که همانا دموکراسی ماقبل مدرن بوده) است و به معنای دیگر صورتی است از استبداد.

جامعه توده وار، به معنای واقعی کلمه کاملاً برابری طلب است. انسانها رمه ای رام و آرام بشمار می آیند که کافی است چرانیده شوند نه حکومت.
گویی که هر فرد بی اراده و اختیار تسلیم فکر و رأی عموم است که ظاهراً فوق اختیار یا درک و فهم او است از منظر عشق شکوهمند اشرافی به آزادی برای نفس ،آزادی این تمکین همانا واگذاری مسؤولیت شخصی است.

✖️👤حقیقت امر دربارۀ جامعۀ توده وار این است که ایدئالیسم برابری طلبانه در حالت افراطیش مردم گریزانه است. انسانها فقط در صورتی کاملاً برابر میشوند که دیگر هیچ خصیصه مشخصاً انسانی نداشته باشند، یعنی زمانی که چیزی مگر ذرات غیر قابل تشخیص از یکدیگر نشده باشند توکویل عقیده داشت که جامعه توده وار مظهر فردگرایی افراطی است

زمانی که فرد خود را کاملاً یکه و تنها، معروض صدفه و بخت بی وزن و خالی از محتوا و نقطه اتصال می بیند. تنوع و اختلاف ،افراد که «بنیادگذاران آمریکا» امیدوار بودند بتواند ویژگی جمهوری گسترده باشد بآسانی بر اثر اصول فردگرایانه لیبرالیسم یا آزادی خواهی از بین میرود پیشرفت دموکراسی میل به نابودی نهادها و عاداتی دارد که روحیه انسان را به سوی شهروندی فعال بسط میدهند توکویل مدافع حکومت محلی، مذهب، و خانواده بود و آنها را میراثهای فرخنده اشرافیت آمریکا، به نام دموکراسی؛ سرشار از شهروندانی آزاد و مسؤول، می دانست.

این نظر توکویل را که جامعه توده وار همان استبداد یا بی تفاوت است را میتوانیم نقدی بدانیم که برخی از گرایشهای موجود در دولت رفاه کنونی را پیشبینی میکند

📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست

@cafe_andishe95
Forwarded from نقد آنارشیسم
بررسی تفکر باینری(دوقطبی) آنارشیسم و آنارشیست‌ها

تفکر باینری یا دوقطبی چیست؟
تفکر باینری، که به عنوان تفکر دوبخشی یا دوگانه نیز شناخته می‌شود، هنگامی اتفاق می‌افتد که شما مفاهیم پیچیده، ایده‌ها و مشکلات را بطور ساده به دو قسمت تقسیم کنید. در این نوع تفکر قسمت خاکستری یا وسط، نادیده گرفته یا به آن کمتر توجه میشود.
واقعیت این است که تفکر باینری به ما کمک می‌کند تا احساس اطمینان و اعتماد بیشتری داشته باشیم. در دنیای پیچیده امروزی این نوع تفکر باعث ایجاد آسودگی خاطر، کاهش ترس و اضطراب می‌گردد. باب یوهانسن می‌گوید: “دسته‌بندی‌ها ما را به سمت یقین سوق میدهند اما دقت کافی را ندارند.”
انسان‌ها نمیتوانند تمام اتفاقات اطرافشان را درک کنند و از همه چیز باخبر باشند. بنابراین مغز ما برای احساس بهتر، راه میانبر را انتخاب می‌کند؛ همه چیز را در دسته‌بندی‌های کلی قرار میدهد و حد وسط خیلی از اتفاقات را نادیده میگیرد که نتیجه این اتفاق مغزی، تفکر باینری می‌شود.
مشکل اصلی تفکر باینری این است که دقیق نبوده و منطقه خاکستری را در نظر نمی‌گیرد. با این نوع تفکر ممکن است که ما احساس بهتری داشته باشیم ولی در واقع جهان اینگونه نیست و با سیستم سیاه و سفید یا صفر و یک کار نمیکند.
یوهانسن در این زمینه اظهار میدارد که:”تفکر باینری و قاطعانه به هیچ وجه فکر را زیاد درگیر نمی‌کند. در واقع شما فکر نمی‌کنید بلکه تجربیات جدید را درون جعبه‌ها، برچسب‌ها و کلیشه‌های قدیمی قرار می‌دهید.”
تفکر باینری منجر به درگیری با افراد و جدایی می‌شود‌. زیرا زمانی که افراد را در طبقه‌بندی‌های از پیش تعیین شده قرار می‌دهیم به تفاوت‌های ظریف و اتفاقات کوچک پس از آن توجه نمی‌کنیم. در نظر گرفتن جزئیات و توجه به نکات ظریف اطراف، منجر به نزدیک شدن انسان‌ها به یکدیگر می‌شود.

این نوع تفکر مختص کسانی است که حال و حوصله موشکافی و واکاوی در مورد مسئله را ندارند، لذا خیر و شری در مورد موضوعات فکر می‌کنند و تصمیم‌ می‌گیرند.
در نظر آنها یک فرد یا افراد، جریان، موضوع، تفکر یا حتی یک پیشنهاد یا خوب است یا بد. در نظر آنان همه چیز یا صفر است یا صد، یا خوب است یا بد. در صورتی مابین صفر و صفر ۹۸ گزینه و خصوصیات دیگر وجود دارد که در صورت تحقیق و تفکر می‌تواند نظر ما را نسبت به خوبی یا بدی آن موضوع تغییر دهد.
برای مثال هر زمان که قوانین برعلیه ما باشد ممکن است به نظر ما بد بیاد، ولی در تمام مواقع دیگر وقتی خوب بنگریم، خواهیم دریافت که از منافع ما محافظت می‌نمایند، یا مثلا آزادی بی حد و حصر، پیش از هر گونه فکر و بررسی از نظر هر انسانی خوب به نظر می‌آید. اما در واقعیت و پس از تحقیق و مشاهده عواقب آن، خواهیم دریافت که هر نوع آزادی بی حد و حصر، در نبود قوانین و نهاد نظراتی و کنترل کننده آن، مانع آزادی ما و منجر به تعرض مال و جان ما و وابستگان ما خواهد شد.
آنارشیسم معتقد است که هر نوع حکومت و هر گونه قوانینی در کشورها و جوامع، مانع آزادی و شر است و حکومتها به استعمار و استثمار افراد می‌پردازند. اما آیا در جوامع بدون حکومت و بدون قوانین که قوانین جنگل حاکم است، هر کس زورش بیشتر باشد به دیگری تعرض نخواهد نمود؟ البته که جواب مثبت است. با این تفاوت که این بار به دلیل نبود قوانین استعمار و استثمار فرد یا افراد حاکم خواهد شد. آن وقت از نظر آنارشیسم،چه چیز شر است و می‌خواهند چه چیزی نباشد؟ آیا این بار مردم و جامعه بدون قانون و حکومت را شر می‌دانند و مانع آزادی، و میخواهند این بار مردم را نابود کنند؟آیا آنارشیست‌ها تصورشان این است که در چنین جامعه ای خودشان آسایش و امنیت جانی و مالی خواهند داشت؟ یعنی آیا تصور می‌کنند فرد یا افرادی پیدا نمی‌شود که آنچه را تحت نبود قوانین به دست آورده‌اند، را از آنها به زور بستاند؟
در جامعه‌ای که قانون و مالکیت خصوصی،امنیت جانی و مالی، نظارت و کنترل پلیس و حکومت که دو عنصر مورد نفرت آنارشیست‌ها هستند، وجود ندارد آیا آزادی و اموال و جان آنان مورد تعرض افرادی مانند خود قرار نخواهد گرفت؟
تفکر تخیل‌گونه آنارشیسم و آنارشیست‌ها از همین تفکر همه یا هیچ، خیر و شر، و صفر و صدی آنان ناشی می‌شود. آنان با یک چیز،فرد، افراد،جریان، ساختار و مجموعه قوانین مشترک در جهان مخالفت میکنند و آن را هیچ و صفر و شر می‌دانند، در حالی که در بین صفر و صد، همه و هیچ،هزاران خصوصیت و نفع و خیر، یا حتی برعکس وجود ندارد که آنان به دلیل کم سوادی، نداشتن تفکر درست، تحقیق و مطالعه به آن نیندیشیده‌اند.
جهت تصمیم‌گیری و مبارزه موفق،در مرحله اول دوری کردن و فاصله گرفتن از افراد دارای تفکر دوقطبی و باینری،و در مرحله دوم تحقیق و بررسی از صفر تا صد مسئله پیشنهاد می‌شود. زیرا اینگونه تفکر تنها در شرط بندی در شرایط ریسک به کار میرود نه برای تعیین سرنوشت یک جامعه.

انجمن جامعه شناسان اندیشه فردا
@naghdeanarchism
لیبراسیون/لیبرالیسم
🧨☭ این کمونیسم بود که این‌طور هرگونه حریم شخصی را از میان می‌برد- در آپارتمان‌های اشتراکی شلوغش؛ در ارزش‌های اخلاقی‌اش، که در محدوده آن، همه رفیق همدیگر بودند؛ در حزب کمونیست، که هر یک از اعضایش بقیه را می‌پایید تا مبادا در زندگی از مسیرِ «صحیح» منحرف شوند…
مسئولین حکومتی می‌گویند شما نباید زیاد نان بخورید وگرنه چاق می‌شوید. اما آنها می‌گویند شما گوشت هم نباید زیاد بخورید، چون این هم باعث چاقی‌تان می‌شود، اما گرگها را در نظر بگیرید آنها گوشت می‌خورند و شما هیچ گرگ چاقی نمی‌بینید، اما شاید مسئولین محترم بگویند گرگ‌ها وحشیانه غذا می‌خورند و نه به صورت علمی. بله در مورد ما شوروی‌ها هر چیزی مبنای علمی دارد.
📍به محض این که فلان محصول غذایی در فروشگاه‌ها نایاب می‌شود، سر و کله انواع دکترهایی که دقیقاً متخصص همان ماده غذایی ‌اند پیدا می‌شود، آنها مقاله‌های علمی مفصلی در اثبات مضر بودن غذایی که شما نمی‌توانید آن را به دست آورید می‌نویسند و در انواع برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی درباره مضرات این محصول غذایی سخن می‌گویند. البته مخالفت کردن با آنها کار دشواری است.
من مطلبی در روزنامه خواندم درباره آشپزی که می‌توانست پانصد نوع غذای مختلف با سیب‌زمینی بپزد؛ البته به شرطی که سیب‌زمینی گیرش می‌آمد! (در شهرهای شوروی و حتی در مسکو، گاهی وقتها سیب‌زمینی نایاب می‌شود.)

📚📖شوروی ضد شوروی، ولادیمیر واینوویچ، ترجمه بیژن اشتری
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
♦️کسانی هگل را به شهرت رسانده‌اند که تشرف سریع به اسرار ژرف این جهان را به سروکار یافتن با مشکلات فنی و پر زحمت یکی از علوم خاص ترجیح می‌دهند - علمی که به هر حال ممکن است به واسطه عجز از گشودن همه رازها، نومیدشان کند. چنین کسان به زودی دریافتند که جز دیالکتیک…
💠فلسفه هگل به مثابه تولد دوباره قبیله پرستی است. اهمیت تاریخی هگل را در این واقعیت می‌توان دید که او، به اصطلاح، «حلقه مفقوده» بین افلاطون و صورت امروزی توتالیتاریسم است. پیروان امروزی توتالیتاریسم اغلب آگاه نیستند که اندیشه‌هایشان به افلاطون باز می‌گردد؛ اما بیشترشان به دِینی که به هگل دارند واقفند و همگی در فضای بسته فلسفه هگل بار آمده‌اند.

📚📖جامعه باز و دشمنان آن، کارل پوپر ترجمه عزت‌الله فولادوند
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📍 البته مرکزیت دولت به هیچوجه به این معنا نیست که دولت باید حاکم بلامنازع، مسئول زندگی روزمره مردم، و از همه بدتر، معلّم اخلاق و الگوی فضیلت و شجاعت باشد. 📚📖 محافظه‌کاری؛ خیال و واقعیت، رابرت نیزبت ترجمه محمدرضا فدایی @cafe_andishe95
🔖حکمرانی از منظر محافظه‌کاران به معنای فراهم کردن الزامی حقوقی برای آن دسته از رفتارهایی است که در این شرایط، کمترین احتمال برای تداخل آزاردهنده منافع در آن‌ها وجود دارد؛ فراهم کردن جبران خسارت و وسایل غرامت برای کسانی که از رفتار اشتباه دیگران رنج می‌برند و گاه مجازات کردن کسانی که بدون توجه به قوانین به دنبال منافع خویش هستند و البته تأمین نیروی کافی برای حفظ اختیارات داوری‌ای از این دست. بنابراین، حکمرانی به عنوان یک فعالیت خاص و محدود شناخته می‌شود، نه مدیریت یک تشکیلات اقتصادی، بلکه حاکمیت کسانی که درگیر تنوع زیادی از اقدام‌هایی هستند که خود انتخاب‌شان کرده‌اند. ...

📌حکمرانی به درستی و نادرستی اخلاقی توجهی ندارد و طراحی نشده است تا انسان‌ها را خوب یا حتی بهتر کند. ... کار حکمرانی این است که رعایای خود را در فعالیت‌هایی که برای جست‌وجوی خوشبختی خود انتخاب کرده‌اند، در مسیر صلح با یکدیگر نگاه دارد.
📑 در باب محافظه‌کار بودن، مایکل اوکشات ترجمه پارند سرافراز

📔فصلنامه تحلیلی نظری ایرانِ بزرگِ فرهنگی، شماره هفتم، شهریور 2582 شاهنشاهی
@cafe_andishe95
✝️☪️✡️اگر اخلاق ریشه الهی داشت یعنی اگر علم اخلاق متکی بر الهیات بود باید هر ملتی قبل از آنکه تصوری از تکلیف داشته باشد، ابتدا خدا را بشناسد و در نتیجه هر ملتی که تصور درستی از خدا نداشته باشد، تصوری هم از تکلیف نداشته باشد ، که نتیجه غلطی است .

ملتها ( مردم ) تكاليف اخلاقی خود را دقیقاً می شناسند، آنها بدون اینکه تصور درستی از خدا داشته باشند زشتی دروغ را در می یابند. علاوه بر این مردمان تصورات غلط و صرفاً مقدسی از خدا ساخته اند در حالیکه از تکالیف تصورات درستی دارند. پس تكاليف باید از سرچشمه دیگری برخاسته باشند.

✍️ایمانوئل کانت
📚درس های فلسفه اخلاق، ص ۶۹
Arsin
@cafe_andishe95
جمعی گرد تابوت تهی یکی از رهبران کاریزماتیک جهان بی هدف می چرخند: نه پس می روند نه پیش، و آن ها که خودشان را از این ازدحام پرتشنج سرخ پوشانِ سرگردان به در برده اند ، به سمت ناکجاآباد می روند

📕 تابوت تهی
🖌آلبرتو بارراتیسکا
🖍 مزدک صدر


https://www.tg-me.com/book_archives
یک خبر چقدر میتونه زندگی آدمها رو تحت تاثیر قرار بده؟! سوم ژوئن ۲۰۱۱، تلویزیون ملی ونزوئلا خبری رو منتشر کرد که میشه گفت زندگی همه مردم کشور رو تحت تاثیر قرار داد #هوگو_چاوز به سرطان مبتلا شده
داستان به صورت موازی قصه آدمهای روبروی تلویزیون رو روایت میکنه ماجرای انکلوژیست استاد دانشگاه کاراکاس روزنامه نگار بخش حوادث روزنامه ملی و دانشجوی امریکایی ونزوئلایی شیفته چاوز و...
اما این تعدد شخصیتها اذیتتون نمیکنه و پیچیدگی خاصی نداره



https://www.tg-me.com/book_archives
2024/10/01 09:19:35
Back to Top
HTML Embed Code: